بخش 1

مقدّمه درباره احمد السباعی تاریخ مکه مؤلف آشنایی با تواریخ مکه مکه در روزگار کهن پستی و بلندی های مکه اسامی مکه قدمت مکه سر سبزی و خشکی مکه شکل گیری مکه روزگار اسماعیل


1



3


تاريخ مكه

از آغاز تا پايان دولت شرفاي مكه ( 1344 ق )

احمي سباعي ( م 1404 ق )

رسول جعفريان


25


مقدّمه

درباره احمد السباعي

احمد السباعي از مورخان معاصر سعودي است كه به سال 1323 ق در مكه زاده شد و در همان شهر در مدارسي كه شريف حسين بن علي تأسيس كرده بود ، به تحصيل پرداخت . وي هم زمان به حفظ قرآن مشغول شد و طي سه سال قرآن كريم را حفظ كرد . پس از آن به تحصيلات خود ادامه داد و همزمان ، به مطالعه آثار ادبي ، داستاني و تاريخي پرداخت .

سباعي ، منهاي شغل جاري خود ، يك نويسنده ، ژروناليست و هم زمان اديب و شاعر و مورخ بود . نويسنده كتاب الحركة الأدبية في الجزيرة العربية به صراحت از وي به عنوان يك شاعر ياد كرده است . ( 1 )

نخستين كارهاي مطبوعاتي وي در نشريه ام القري و سپس صوت الحجاز بود كه به همراه شماري از متفكران و نويسندگان آن نسل ، در آنها قلم مي زد . همان زمان وي مقالات فراواني با نام مستعار در اين نشريات مي نوشت . برخي از نام هاي مستعار وي عبارت بود از « س » « فتاة الحجاز » ، « سباعي » ، « أ . س » ، « خديجه » ، « سمراء الجزيرة » ، « ابوأسامه » ، و « فتاة » .

وي از زاويه مطبوعاتي ، در تعليم و تربيت زنان و گسترش دامنه آن نقشي فعال ايفا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الحركة الادبيه ، ص 212 به نقل از مجله الحج و العمره ، سال 60 ، ش 7 ، ص 45


26


كرد و در اين باره ، با استفاده از امكانات مطبوعات ، فراوان نوشت و نقادي كرد . نخستين مقاله وي در اين باره « وحي الصحراء » بود كه در باره لزوم تعليم دختران نوشت . وي در نشريه قريش هم هميشه صفحه اي را اختصاص به زنان مي داد و نام آن صفحه را « مجمع السيدات » گذاشته بود .

در واقع ، نشريه قريش كه متعلق به او بود ، از ديگر مطبوعاتي است كه صحنه اي براي قلم اديبانه وي بود . در اين نشريه علاوه بر خود وي ، شماري از نويسندگان مانند عبدالله خياط ، عبدالعزيز مؤمنه ، و فؤاد عنقاوي هم در آن مطلب مي نوشتند .

سباعي در زمينه كار تئاتر نيز كوشا بود و در اين باره جايي را هم بنا كرد كه تا به امروز به نام مسرح قريش فعال است .

وي در برنامه هاي راديويي نيز شركت داشت و يكي از معروف ترين برنامه هاي وي « دعونا نمشي » بود كه ضمن آن مباحث اجتماعي و ادبي را مطرح مي كرد .

سباعي چندي پيش از درگذشتش در تاريخ 26/1/1404 طي مراسمي در دانشگاه ملك سعود در رياض ، موفق به دريافت جايزه حكومتي ادبيات شد و از وي تقدير به عمل آمد . ( 1 )

سباعي به جز كتاب تاريخ مكهكه اثر مشهور اوست ، آثار ديگري دارد كه نوعا چيزي ميان ادب و تاريخ است .

المطوّفون و حجاج ، مكتبة الثقافة ، مكة المكرمة ، 1373 ق : اين اثر شرح حال زندگي حسن نامي از مطوفين است كه آن را در قالب خاطرات و داستان وار بيان كرده است . اين كتاب جيبي و در 115 صفحه به چاپ رسيده است .

السباعيات ، المكتبة السعودية ، 1403 ق ، الجزء الاول ، 207 ص : اين كتاب گزيده مقالات مؤلف در مطبوعات مختلف است كه گردآوري و چاپ شده است . اين مقالات بيشتر ادبي و اجتماعي است . در مقدمه آن در باره سباعي آمده است كه وي نخستين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجله الحج والعمره ، سال 60 ، شماره 7 مقاله « احمد السباعي ، رائد الادب و الصحافة المكية » ، صص 44 ـ 45


27


كسي است كه در مطبوعات سعودي ، سخن از حقوق زن به ميان آورد و از آموزش آنان سخن گفت . نخستين كسي است كه كتاب سلم القراءة العربيه را نوشت . اين كتاب درسي است و پيش از آن از كتابهاي درسي مصري استفاده مي شد . سباعي نخستين كسي است كه مقالاتي تحت عنوان مدارسُنا نوشت . و وي نخستين كسي است كه مباحث مطوفي را در مطبوعات مطرح كرد و نخستين كسي است كه تاريخ را در قالب داستان بيان كرد .

فكرة ، لجنة النشر العربية ، بدون تاريخ ، 180 ص رقعي : اين كتاب ، يك قصه است ، قصه دختري كه نمي خواهد صرفا از گذشته تقليد كند بلكه مي خواهد با تأمل زندگي كند و در باره آن بينديشد : « قصة فتاة عاشت لافكارها و دانت لما تعتقد ، و لم تخضع قط لتقليد لايؤيده منطق او تدعمه بينة واضحة » ( ص : 6 )

ايامي ، الكتاب العربي السعودي ، جده ، تهامه ، 1402 ، 116 ص . وزيري : اين كتاب خاطرات مؤلف است و چاپ نخست آن با عنوان ابوزامل چاپ شده است . وي از دوران كودكي و تحصيلات مكتبي اش ياد كرده ، از خاله اش به نام حسينيه كه كار تعليم او و بچه ها را عهده دار بوده است ، سپس از مدرسه و تعليم و تربيت ومسائل و داستانهاي آن دوره ياد كرده است . از كلاس حفظ قرآن و بعد از آن رفتن به كلاس بالاتر . از جده مادريش سخن گفته و از قصه هاي او . از محمل هاي شامي و مصري كه به مكه مي آمده است . از دوران استادي و معلمي و مدارس آن دوره . بعدهم از خاطرات روزنامه نگاريش و مديريت صوت الحجاز و از مجلاتي كه در آن دوره يعني اواخر شريف حسين و بعد از آن چاپ مي شده است . در پايان اشارتي هم به ديگر فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي خود دارد . كتاب با نثري ادبي نوشته شده اما در عين حال شرح زندگي خودنوشت مؤلف است .

الامثال الشعبيه في مدن الحجاز ، تهامه ، 1981 ، تهامه ، 100 ص . وزيري : اين كتاب يك صد صفحه اي به صورت الفبايي ، امثال و حكم محلي حجاز را آورده اما كمترين شرحي در باره آنها به دست نداده است . بنابراين برخي مفهوم و برخي براي افراد بيگانه نامفهوم است .


28


فلسفة الجن ، مكه ، مكتبة الثقافة ، 1368 ق ، 131 ص . رقعي : اين انتشارات كه از قديمي ترين دارالنشرهاي مكه است ، آن زمان كتابهايش را در مصر چاپ مي كرده است . كتاب يك متن ادبي - اجتماعي است كه در حول و حوش جن و انسان نوشته شده است . گاهي جنيان با هم سخن مي گويند ، گاهي جن با آدمي و گاهي به عكس . اين اثر را در ضمن بايد يك اثر تربيتي خواند كه مؤلف ضمن آن به مهم ترين مباحث تربيتي در جامعه پرداخته و آنها را نقادي كرده است . در صفحه نخست اين كتاب يك تصوير بسيار جالب هم از مؤلف گراور شده است .

المرشد الي الحج و الزياره حركة الحاج و مناسكه علي المذاهب الاربعه ، احمد السباعي المطوف ، قاهره ، 1368 ق ، 112 ص .

اين كتاب دو بخش است . بخش اول فقه و بخش دوم آن تاريخ است . در اين كتاب آنچه دانستنش براي يك زائر لازم است بيان شده است . بخش تاريخي آن حاوي تصاوير بسيار قديمي از مسجد الحرام و مساجد مكه و مدينه و برخي از اماكن تاريخي است . اما نمي دانم اين همان مؤلف ماست يا نه . آنچه هست اين كه بخش تاريخي آن حاوي آن حاوي اطلاعات دقيق تاريخي از تطورات عمراني است كه در مسجد الحرام صورت گرفته است .

تاريخ مكه مؤلف

كتاب « تاريخ مكه » كه اثر معروف احمد سباعي است ، اثري است عمومي كه شامل همه ابعاد تاريخي ، سياسي ، تمدني ، اجتماعي و فرهنگي مي شود . هدف سباعي از تأليف اين اثر نگارش كتاب براي تمامي كساني بوده است كه علاقمند بوده اند يك نگاه جامع و فراگير به طور همزمان نسبت به اين شهر داشته باشند . روشن است كه در چنين اثري ، جاي بحث هاي تخصصي نيست ، اما تمام تلاش مؤلف آن بوده است تا تصويري هرچه دقيق تر نسبت به تاريخ اين شهر به دست بدهد .

محدوده كتاب ، از تاريخ مكه از دورترين ادوار تاريخي تا پايان حكومت اشراف و ورود وهابيان به مكه در آغاز دهه پنجم قرن چهاردهم هجري است . طبعا طي فصول


29


پاياني كتاب ، شرحي از درگيرهاي يك صد و پنجاه ساله اهالي وهابي نجد را با دولت شرفا به دست داده است .

كتاب تاريخ مكه ، بارها و بارها چاپ شده است . در يك مقطع ، استاد عاتق بن غيث بلادي كه خود از سرآمدان تاريخنگاري مكه در چند دهه گذشته است ، آن را براي چاپ آماده كرده و حواشي مختصري كه با امضاي « عاتق » است بر آن افزود . اين متن ، چندين بار چاپ شد تا آن كه در سال 1419 به مناسبت يكصدمين سال دولت سعودي ، يك صد اثر تاريخي براي چاپ مجدد انتخاب شد كه يكي از آنها همين تاريخ مكه بود . مصححان جديد جز افزودن برخي از پاورقي هاي غير ضروري كاري نكردند و صرفا متن حروفچيني شده جديدي را با صدها غلط افزوده و حتي حذف صفحاتي از آن ، در دو مجلد عرضه كردند . ارائه فهرستي از آن اغلاط ، تلف كردن وقت است ؛ در غير اين صورت ، آن موارد را در اينجا مي آورديم .

شايد مهم ترين ويژگي كتاب جز جامع بودن نگاه وي ، آن است كه نويسنده وهابي نيست و به همين دليل به هيچ روي ، نگاه متعصبانه اي ندارد . اين رويّه وي گاه تا آنجا پيش مي رود كه انسان چنان مي انديشد كه وي به نوعي به عقايد شرفا نزديك بوده است . بارها در اين كتاب اخباري مربوط به برخوردهاي تند با شيعه نقل شده و آن رفتارها مورد انتقاد وي واقع شده است . اين موارد را از عناوين و سرفصل هاي كتاب مي توان به دست آورد .

ويژگي ديگر ، نگاه نافذ اجتماعي ـ انتقادي اوست . وي مكي است و به تاريخ اين شهر دلبستگي دارد و تلاش مي كند علل عقب ماندگي اين مردم را كه عمدتا در بذل و بخشش هاي معنا دار دولت ها مي بيند ، تحليل كند . در بخش هاي ديگر هم نگاه تحليلي وي راهنماي كساني است كه علاقه مند هستند آثار تاريخي آنان ، چيزي بيش از نگارش معمولي رخدادها باشد .

روزگاري كه احمد سباعي اين اثر را مي نوشت ، به رغم فراواني آثار ، بسياري از تواريخ مكه مخطوط بود و وي آن آثار را جز اندكي در اختيار نداشت . به همين دليل ، جز آن كه از برخي از مخطوطات استفاده كرده ، كتاب به لحاظ عدم استفاده از منابع


30


معتبري كه طي اين سالها چاپ شده است ، رنج مي برد .

شايد بتوان گفت ، اساس اين كتاب بر كتاب خلاصة الكلام في بيان اُمراء البلد الحرام احمد بن زيني دحلان است كه به عنوان يك متن چاپي در اختيار مؤلف بوده و بسياري از آثار ديگر تاريخ مكه آن زمان مخطوط بوده است . اما حُسن كار دحلان و نظم و انسجام آن كتاب ، اثر ياد شده را به عنوان يكي از بهترين و منظم ترين آثار مربوط به تاريخ مكه درآورده و مؤلف هم به همين دليل ، آن را پايه كار خود قرار داده است . بسياري از ارجاعات به اين كتاب غلط بود كه ما آنها را تك تك با همان متن چاپي كهن خلاصة الكلام تطبيق داده ، اصلاح كرديم . كتاب خلاصة الكلام كه به شدت ضد وهابي است و حتي در بخش هايي از آن به شبهات وهابيان پاسخ داده شده و جنايات آنان به خصوص در حمله به طائف شرح داده شده ، تاكنون اجازه نشر نيافته و در نقطه اي ديگر از جهان اسلام هم هنوز تصحيح انتقادي نشده است .

يكي از منابعي كه مع الاسف كمتر از آن استفاده شده است ، كتاب الدرر الفرائد المنظمة از عبد القادر جزايري ( م 977 ) است كه شايد حدود ده مورد از آن استفاده شده و احتمال چنان است كه آن هم مع الواسطه بوده است . اين چند مورد را نيز با چاپ جديد آن كه مشخصات آن در كتاب نامه آمده ، تطبيق داده و آدرس آن را ذكر نموديم .

آن اثر ، كتابي بس مهم در تاريخ حج گزاري و سرشار از اطلاعات شگفت درباره حجاج و راهها و ناامني ها به خصوص براي نشان دادن حج عراقي ها و ايراني هاست .

برخي از آثار خطي ديگري كه مورد استفاده وي قرار گرفته است ، عبارت است از اتحاف الوري ، اتحاف فضلاء الزمن ، منائح الكرم . در اين موارد كوشش كرديم به نسخه هاي چاپي آنها ارجاع بدهيم مگر آن كه مانند افادة الانام كه همچنان هم به چاپ نرسيده ، در اختيار ما نبوده باشد .

ما هم به نوبه خود پاورقي هايي بر متن افزوديم كه براي مخلوط نشدن با پاورقي ها مؤلف و جناب استاد عاتق بن غيث ، مطالب خود را با علامت « ج » مشخص كرديم . بنابرين مسؤوليت اين پاورقي ها بر عهده ما خواهد بود .


31


آشنايي با تواريخ مكه

براي شهر مكه ، در ادوار مختلف ، تواريخ فراواني نوشته شده و بسياري از جزئيات مربوط به تطور تاريخي اين شهر را گزارش كرده است . در اينجا به هدف آشنايي با بخشي از تواريخي كه در باره اين شهر نوشته شده است ، مروري بر مهم ترين آثار تأليف شده در اين باب بر اساس كتاب التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجري الي القرن الثالث عشر از محمد الحبيب الهيلة ( 1 ) خواهيم داشت .

ابوالوليد محمد بن عبدالله ازرقي ( م 244 ) مؤلف كهن ترين اثر تاريخي درباره مكه با نام « أخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار » است كه با استفاده از كتاب جدش ، اين كتاب ارجمند را تدوين كرده و مكرر به چاپ رسيده است .

محمد بن اسحاق فاكهي ( زنده در 272 ) ، پس از ازرقي مهم ترين اثر را در تاريخ مكه پديد آورد كه از نظر جزئيات حاوي نكاتي ريزتر است . اين كتاب با تحقيق عبدالملك بن عبدالله بن دهيش ، در سال 1407 با عنوان « أخبار مكة في قديم الدهر و حديثه » چاپ شده است .

مفضل بن محمد جَنَدي ( م 308 ) كتابي با عنوان « فضائل مكّة » نگاشت كه در قياسِ كتاب ازرقي و فاكهي است و تنها قطعه كوچكي از آن در دار الكتب الظاهريه ( ش 1121 ) باقي مانده و در آثاري مانند « العقد الثمين » از آن استفاده شده است .

ابوسعيد احمد بن محمد مكي ( م 340 ) اثري با عنوان « أخبار مكة » نگاشته كه از آن در كتاب « المعجم » خويش كه در ذكر مشايخش مي باشد ياد كرده ، اما اثري از آن بر جاي نمانده است .

ابو الحسن محمد بن نافع بن احمد ( زنده در 350 ) يادداشت هايي به عنوان حاشيه بر « أخبار مكة » ازرقي در بخش مربوط به دار الندوه و باب ابراهيم داشته است . وي كتابي با عنوان « فضائل الكعبة » نوشته كه ياقوت حموي مطلبي از آن در ذيل مدخل « بلدة » نقل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مؤسسه الفرقان للتراث الاسلامي ، فرع موسوعة مكه ، 1994 .


32


كرده است .

محمد بن حسين بن عبد الله الاجريّ ( م 525 ) كتابي با عنوان « أخبار مكة » داشته كه ابن فرحون در كتاب « الديباج المذهّب » از آن ياد كرده و فاسي در « العقد الثمين » آن را تلخيص كتاب ازرقي دانسته است .

احمد بن علي بن ابي بكر بن عيسي عبدري ( م 678 ) كه در اصل اندلسي است ، كتابي با عنوان « تعاليق في تاريخ مكة » داشته كه فاسي در « العقد الثمين » از آن ياد كرده است . مقداري از نصوص آن در كتابِ ياد شده و نيز در « شفاءالغرام » هست كه صفحات آن را استاد الهَيْله در كتاب « التاريخ و المؤرخون بمكة » صص 48 ـ 49 آورده است .

عبدالصمد بن عبدالوهاب دمشقي ( م 686 ) كتابي با عنوان « جزء في جبل حراء » داشته كه تنها زركلي در « الاعلام » از آن ياد كرده است .

احمد بن عبدالله بن محمد بن ابي بكر محب الدين طبري شافعي ( م 694 ) كتابي با عنوان « استقصاء البيان في مسألة الشاذروان » داشته كه نسخه اي از آن بر جاي مانده است . نيز كتاب هايي با عنوان « الإعلام بمرويات المشيخة الأعلام من سكنة المسجد الحرام » و « التعريف بمشيخة الحرم الشريف » داشته كه فاسي در « العقد الثمين » از آنها ياد و استفاده كرده است . اثري هم با عنوان « خير القري في زيارة اُم القري » داشته كه حاجي خليفه نامش را ياد كرده و هيچ نسخه اي از آن شناخته نشده است . مهم ترين اثر وي در اين باب ، « القري لقاصد اُمّ القري » است كه چاپ هاي مكرري از آن صورت گرفته است . رساله اي هم با عنوان « قصيدة ذكر فيها المنازل بين مكة و مدينة » در يكصد و شصت بيت داشته كه فاسي در « العقد الثمين » از آن ياد كرده است .

محمد بن احمد ( م 695 ) فرزند نويسنده بالا هم كتابي با عنوان « التشويق إلي البيت العقيق » دارد كه نسخه اي از آن در كتابخانه دار الكتب المصريه ( ش 1218 ) بر جاي مانده است . اين كتاب درباره اهميت حج و هم تاريخ كعبه مي باشد .

جلال الدين محمد بن احمد بن امين اقشهري ( م 739 ـ آق شهر در قونيه ـ ) كتابي با عنوان « تأليف في رجال مكة » داشته كه بخشي از آن را فاسي در « العقد الثمين » استفاده


33


كرده است . وي كتاب مهمي با عنوان « الروضة الفردوسية » درباره مدفونان بقيع و مدينه داشته كه نسخه منحصر آن در كتابخانه برلين ( ش 501 . Ms . or . 2082 ) در 259 برگ موجود است .

محمد بن محفوظ محمد مكّي ( م 770 ) كتابي در « تاريخ مكة » داشته كه فاسي نسخه اي از آن به خط مؤلف در اختيار داشته و از آن استفاده كرده كه موارد آن را الهيْله در « التاريخ والمؤرخون بمكة » صص 73 ـ 74 جمع آوري كرده است .

سعدالله بن عمر بن اسفرائيني مكّي ( م 786 ) كتابي با عنوان « زبدة الأعمال وخلاصة الأفعال » نگاشته كه نسخه هاي متعددي از آن بر جاي مانده است . وي در بخش نخست كتاب كه شامل 54 باب است ، به تفصيل تمام از تاريخ كعبه و حج سخن گفته و بخش دوم كتاب را به اخبار مدينه اختصاص داده است .

جمال الدين محمد بن عبد الله بن ظهيره ( م 817 ) كتابي با عنوان « جزء فيه ذكر زمزم » نگاشته كه با عنوان « الجواهر المكنونة في فضائل المضنونة » هم شناسانده شده است . گويا نسخه اي از اين كتاب بر جاي نمانده ، هر چند در برخي مآخذ بعدي ، از آن استفاده شده است .

مجدالدين محمد بن يعقوب شيرازي فيروزآبادي ( م 817 ) از دانشوران و متخصصان لغت ، كتابي با عنوان « إثارة الحَجون لزيارة الحُجون » نگاشته است . اين رساله در سال 1332 قمري در مكه چاپ شده و نسخه هايي از آن نيز بر جاي مانده است . گفته شده كه وي صحابياني را كه مقيم مكه بوده اند ، در آن رساله ياد كرده و چه بسا برخي از آنها در حجون دفن نشده باشند . از وي رساله اي با عنوان « رسالة في أسماء مكة » ياد شده كه فاسي در « العقد الثمين » آن را آورده و خود دوازده نام بر آن افزوده است . وي نويسنده كتاب مهم « المغانم المطابة في معالم طابة » در تاريخ مدينه است كه حَمَد جاسر آن را چاپ كرده است . كتابي هم با عنوان « مهيج الغرام إلي البلد الحرام » يا « تهيج الغرام إلي البلد الحرام » نگاشته كه تنها نام آن در منابع بعدي آمده و نسخه اي از آن شناسانده نشده است . كتابي هم با عنوان « النفحة العنبرية في مولد خير البرية » و كتابي با عنوان


34


« الوصل و المني في فضل مني » داشته كه فاسي از دومي ، نصوصي نقل كرده است .

شمس الدين محمد بن اسحاق خوارزمي ( م 827 ) كتابي با عنوان « إشارة الترغيب و التشويق إلي المساجد الثلاثة وإلي البيت العقيق » را در چهار بخش تأليف كرده كه قسم نخست آن در 55 فصل درباره مكه مي باشد . از اين كتاب ، نسخه اي در حرم مكي ( رقم 4/1 ) در 199 برگ بر جاي مانده است . كتاب مزبور در سال 1418 توسط مكتبة نزار مصطفي الباز در مكه چاپ شده است .

تقي الدين فاسي ( محمد بن احمد بن علي ) ( م 832 ) از برجسته ترين مورخاني است كه آثاري بس مهم و ارجمند در تاريخ مكه تأليف كرده است . وي از اعقاب امام حسن ( عليه السلام ) است و در كارهاي علمي خود از بيشتر كتاب هاي موجود تا آن زمان ، بهره برده است . وي شرح حال خود را در كتاب « العقد الثمين » ( ج1 ، صص 331 ـ 363 ) به تفصيل آورده است . كتابهاي وي در تاريخ مكه عبارتند از : « تجريد ولاة مكة » كه مواردي از آن را ابن فهد مكي در « غاية المرام » نقل كرده است . « تحصيل المرام من تاريخ البلد الحرام » كه مختصر « تحفة الكرام » اوست و در چهل فصل تنظيم شده و نسخه هايي از آن برجاي مانده است . وي تحصيل المرام را نيز در كتابي با عنوان « هادي ذوي الأفهام الي تاريخ البلد الحرام » تلخيص كرده كه نسخه اي از آن شناسانده نشده است . ديگر « تحفة الكرام بأخبار البلد الحرام » است كه در اصل ، مختصر كتاب « شفاء الغرام » اوست و نسخه هايي از اين كتاب باقي است . وي تحرير ديگري هم از اين كتاب دارد كه از آن نيز نسخه هايي بر جاي مانده است . مختصر ديگري از شفاء الغرام توسط خود او با عنوان « ترويج الصدور باختصار الزهور » به انجام رسيده كه در اصل كتاب « الزهور المقتطفة من تاريخ مكة المشرفة » خلاصه « شفاء الغرام » است و « ترويج الصدور » تلخيص « الزهور » . كتاب « الزهور المقتطفة » با تصحيح مصطفي محمد حسين ذهبي توسط مكتبة نزار المصطفي الباز ( مكه ، 1418 ) چاپ شده است . مهمترين كتاب او « شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام » است كه در چهل باب تدوين شده و به طور جامع تاريخ مكه را از هر حيث ارائه كرده است . چاپ مصر اين كتاب بر اساس يك نسخه بوده و چاپ عبدالسلام تدمري


35


هم هيچ تحقيق جديدي از نظر نسخه اي ندارد . طبعاً لازم است تا اين اثر مهم كه نسخه هاي آن را « هيله » در « التاريخ و المؤرخون بمكة » آورده تحقيق مجدد شود . كتاب مهم ديگر او « العقد الثمين في تاريخ البلد الأمين » است كه وي با تفصيل تمام به شرح حال رجال مكه از آغاز تا زمان خود پرداخته و در هشت مجلد به چاپ رسيده است . وي در مقدمه كتاب هاي « شفاء الغرام » و « العقد الثمين » به تفصيل از چگونگي پديد آوردن اين آثار سخن گفته است . كتاب ديگر وي درباره واليان مكه « المقنع من أخبار الملوك و الخلفاء و ولاة مكة الشرفاء » است كه در سال 1822 ميلادي در روسيه چاپ شده است . فاسي دو تلخيص از اين كتاب نوشته كه نسخه اي از آنها بر جاي نمانده است . كتابي هم با عنوان « ولاة مكة في الجاهلية والإسلام » ، سخاوي به وي نسبت داده كه محتمل است همان « المقنع » باشد .

جمال الدين محمد بن علي بن محمد بن ابي بكر قرشي ( م 837 ) كتابي با عنوان « الشرف الأعلي في ذكر قبور باب المعلّي » دارد كه در باره مدفونان در قبرستان معلي يا حجون است . نكته جالب اين اثر آن است كه در آن ، متن تعداد 24 سنگ قبر از بزرگان و علما و ملوك مدفون در بقيع كه در ميان آنها سه زن نيز هست ، ديده مي شود . از اين كتاب ، دست كم سه نسخه خطي بر جاي مانده است . در اين اواخر هم كتابي با نام احجار المعلاة الشاهدية بمكة المكرمة در معرفي تعداد فراواني از سنگ قبرهاي كهن قبرستان معلات با تصاوير سنگها و بازخواني آنها منتشر شده است ( رياض ، وزارة التربية و التعليم ، 1425 ) .

بهاء الدين محمد بن احمد بن محمد صاغاني مكي حنفي ( م 854 ) از خاندان بني الضياء مكي است . نام كتاب وي در تاريخ مكه چنين است : « تاريخ مكة والمسجد الحرام و المدينة المنورة و القبر الشريف » . اين كتاب در اصل عنوانش « البحر العميق » و در مناسك است . دو بخش اخير آن يعني بخش 19 و 20 در تاريخ حرمين است . وي آگاهي هاي دقيقي از وضعيت حرم در زمان خودش به دست داده است . كتاب ديگر او « تنزيه المسجد الحرام عن بدع جهلة العوام » است كه تنها نام آن بر جاي مانده است . از


36


مختصر آن نسخه اي در كتابخانه مكة المكرمه ( ش 74 ( 2 ) فقه حنفي ) بر جاي مانده است .

تقي الدين محمد بن فهد هاشمي مكي ( م 871 ) از ديگر مورخان مكه است . خاندان فهد يكي از خاندان هاي برجسته شافعي مكه در قرن نهم و دهم است كه نسل اندر نسل ، راوي حديث بوده اند و مهم ترين سهم را در نگارش تاريخ مكه و عالمان آن دارند . شمار زيادي از عالمان اين خاندان را الهيله در « التاريخ المؤرخون بمكة » صص 99 ـ 107 آورده است . در ادامه از كساني از آنها كه آثاري در تاريخ مكه دارند به ترتيب سال در گذشت ياد خواهد شد . وي از عالمان برجسته قرن نهم هجري است و يكي از مهم ترين كتابخانه هاي شخصي آن دوره را داشته است . يكي از آثار وي درباره مكه كتاب « الإبانة بما ورد في جبل النور » است كه نام آن را سخاوي در « الضوء اللامع » ياد كرده است . « بهجة الرماثة بما ورد في فضل المساجد الثلاثة » . وي نيز تنها از سوي سخاوي معرفي شده است .

تقي الدين نجم بن فهد يا محمد بن محمد بن فهد هاشمي ( 812 ـ 885 ) از برجسته ترين نويسندگاني است كه آثاري در تاريخ مكه تأليف كرده است . آثار وي در اين زمينه عبارت است از : « إتحاف الوري بأخبار اُم القري » كه كهن ترين كتاب سال شمار در تاريخ مكه دانسته شده است . وي رخدادهاي مكّه را از سال نخست هجري آغاز كرده و تا سال 885 كه سال وفات اوست ادامه داده است . اين كتاب در چهار مجلد توسط دانشگاه ام القري به چاپ رسيده است . كتاب ديگر او « بغية المرام بأخبار ولاة البلد الحرام » است كه وي به ترتيب تاريخي از نخستين والي مكه منصوب توسط پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) يعني عتاب بن اُسَيْد آغاز كرده اما به دليل فوتش نتوانسته آن را تمام كند . نسخه اي از اين كتاب بر جاي مانده است . كتاب ديگر او با عنوان « الدر الكمين بذيل العقد الثمين في تاريخ البلد الأمين » است كه ذيل كتاب فاسي است .

فخرالدين ابوبكر بن علي بن ظهيره قرشي ( م 889 ) كتابي با عنوان « شفاء الغليل و دواء العليل في حج بيت الرب العظيم الجليل » نگاشته كه بخشي از آن در تاريخ كعبه و


37


حرم است .

محمد بن محمد بن احمد بن الضياء مالكي ( م 885 ) كتاب « تاريخ مكة المشرفة و المسجد الحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف » را نوشته كه با تحقيق عادل عبد الحميد العدوي به سال 1416 در مكه چاپ شده است . در سال 1418 تحقيق ديگري از آن توسط دار الكتب العلميه بيروت نشر شده است .

محمد بن عمر بن ابي بكر بن رضي مكي ( 859 ـ 917 ) . كتاب وي در باره تاريخ مكه « إخبار الوري بأخبار اُم القري » است كه وقايع و درگذشتگان ميان سال هاي 872 ـ 917 را در آن نوشته است .

عز بن نجم بن فهد يا عبد العزيز بن عمر بن محمد بن فهد ( 850 ـ 922 ) . وي نيز از عالمان خاندان فهد است . كتاب « بلوغ القري » ذيل كتاب « إتحاف الوري بأخبار اُم القري » است . مطالب اين كتاب ، مشتمل بر رخدادهاي سال 885 ( سال وفات نجم ابن فهد ) تا سال 922 يعني چند روز قبل از وفات مؤلف است . مطالب كتاب در باره اين دوره منحصر و در تاريخ اشراف حاكم بر اين شهر و تاريخ فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي آن ، بسيار با ارزش است . كتاب ديگر « غاية المرام بأخبار سلطنة البلد الحرام » است كه ابن فهد با پدرش نجم در تأليف آن شريك است . اشاره كرديم كه نجم كتابي درباره حاكمان مكه نوشت كه با مرگش ناقص ماند ؛ اين همان است كه فرزندش آن را تكميل كرده است . اين كتاب با تحقيق شلتوت در سه مجلد توسط دانشگاه ام القري به چاپ رسيده است . كتاب ديگري با عنوان « نزهة ذوي الأحلام بأخبار الخطباء والأئمة والقضاة بالبلد الحرام » نوشته كه تنها نام آن ياد شده اما نسخه اي شناسانده نشده است .

صلاح الدين محمد بن ابي السعود بن ظهيره قرشي ( م 940 ) كتابي با عنوان « الأخبار المستفادة في من ولّي مكة من آل قتاده » نوشته كه تنها مواردي از آن بر جاي مانده است . وي كتابي هم در تاريخ جدّه داشته كه آن هم در دسترس نيست .

شمس الدين محمد بن عبد الرحمن بن احمد بكري شافعي ( م 952 ) كتابي با عنوان « الدرة المكلّلة في فتح مكة المشرفة المبجلة » نگاشته كه مكرر به چاپ رسيده است .


38


شمس الدين محمد بن محمد بن عبد الرحمن اندلسي مكي ( م 954 ) از خانداني اندلسي الاصل كه بعداً در طرابلس ساكن شدند و آنگاه وي به سال 877 به مكه آمد و مقيم شد . وي كتابي با عنوان « رسالة تتعلق بسدانة البيت الحرام و سبب ولايتهم لذلك » نگاشته كه نسخه اي از آن در كتابخانه مكة المكرمه ( ش113 ) درشش برگ هست . اين كتاب بخشي از كتابي از وي بوده كه آن را در سال 940 تأليف كرده است .

جارالله محمد بن عبدالعزيز عمر بن محمد مكي ابن فهد ( 891 ـ 954 ) ؛ وي فرزند عز بن نجم است كه پدر و جدش مورخ تاريخ مكه بوده اند . يكي از آثار وي « الاتعاظ بما ورد في سوق عكاظ » است . كتاب ديگر او « بهجة الزمان بعمارة الحرمين لملوك آل عثمان » است كه نسخه اي از آن شناسانده نشده است . رساله ديگر او « تاريخ جدة و أحوالها و قربها من مكة » در چهار برگ است . كتاب ديگر او « تحفة الكرام بمرويات حجّاب بيت الله الحرام » است كه نسخه اي از آن شناسانده نشده است . كتاب ديگر او « التحفة اللطيفة في أنباء المسجد الحرام و الكعبة الشريفة » است . رساله اي نيز با عنوان « تحفة الناس بخبر رباط سيدنا عباس » دارد كه نسخه آن بر جاي مانده است . وي كتابي با عنوان « الجواهر الحسان في مناقب السلطان سليمان بن عثمان » دارد كه آگاهي هاي فراواني در باره شهر مكه در آن آمده و نسخه هايي از آن بر جاي مانده است . درباره بخشي از اين آگاهي ها بنگريد : التاريخ و المؤرخون بمكة ( صص 202 ـ 204 ) . كتاب ديگر او « حسن القري في أودية اُم القري » است كه نام ديگرش « منبع الخير و البركة في أدوية اُم القري مكه » مي باشد . از اين كتاب هم نسخه هايي برجاي مانده است و در جمع حاوي آگاهي هاي جغرافيايي مهمي درباره مكه است . كتاب ديگر او « القول المؤلف في نسبة البيوت الخمسة الي الشرف » درباره چند خاندان معروف مكه شامل بيت فاسي ، بيت طبري ، بيت عبد القوي ، بيت بخاري و بيت طباطبايي ( الطباطبي ) است . او دو بيت نخست را يكي به امام حسن ( عليه السلام ) و دومي را به امام حسين ( عليه السلام ) مي رساند و منكر نسبت

سه بيت اخير به سادات مي شود . كتاب ديگر او « نيل المني بذيل بلوغ القري لتكملة

إتحاف الوري » است . اين مهم ترين كتاب تأليفي جار الله بن فهد است . در اصل ، كتاب


39


إتحاف الوري از جد اوست . پدر ، بلوغ القري را در ذيل اتحاف نوشته و جارالله « نيل المني » را به عنوان تكميل كار پدر تأليف كرده است . وي حوادث را تا سال 949 ادامه داده است . اين اثر هم مشتمل بر اخبار اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي و سياسي مكه

در اين دوره است .

زين الدين عبدالقادر بن محمد بن عبدالقادر انصاري ( 911 ـ 977 ) . وي كتابي با عنوان « الدرر الفرائد المنظمة في الحاج و طريق مكة المعظمة » دارد . اين كتاب يكي از منابع مهم تاريخ مكه است كه نسخه هايي از آن برجاي مانده است .

حسين بن محمد بن حسن دياربكري ( م 982 ) ؛ وي مؤلف كتاب مشهور « تاريخ الخميس » است . وي رساله اي با عنوان « رسالة في مساحة الكعبة و المسجدالحرام » نوشته كه نسخه اي از آن در كتابخانه حرم مكي برجاي مانده است .

قطب الدين محمد بن علاء الدين احمد نهرواني مكي ( م 990 ) . وي كتابي با عنوان « الإعلام بأعلام بلد الله الحرام » نوشته كه مهمترين كتاب در باره تاريخ و رجال ساكن مكه در نيمه دوم قرن دهم هجري است . نسخه هايي از آن برجاي مانده و وستنفلد به سال 1857 قطعاتي از آن را ضمن مجموعه اي چاپ كرده است .

رحمة الله بن عبدالله سندي مدني مكي ( م 993 ) ؛ وي رساله اي با عنوان « غاية التحقيق و نهاية التدقيق في مسائل ابتلي بها أهل الحرمين الشريفين » داشته كه فقط نام آن باقي مانده است . رساله اي با همين نام به ملا علي قاري نسبت داده شده است .

علي دده ابن حاج مصطفي بسنوي معروف به شيخ التربة ( م 1007 ) . وي رساله اي با عنوان « تمكين المقام في المسجد الحرام » نگاشته است . وي در سال 1001 از سوي سلطان مراد خان مأمور بازسازي مقام ابراهيم شده و اين رساله را همان وقت نوشته است . گويا نسخه اي از آن شناخته نشده است . اما از رساله ديگر وي با عنوان « الرسالة المقامية في فضل المقام و البيت الحرام » در شرح مقام ابراهيم ، نسخه اي بر جاي مانده است .

عبد الكريم بن محب الدين نهرواني ( 961 ـ 1014 ) كتابي مانند كتاب عموي خود كه پيش از اين با عنوان « الإعلام بأعلام بلد الله الحرام » ياد شده دارد با عنوان « إعلام


40


الإعلام بأعلام بيت الله الحرام » . اين كتاب كه حاوي آگاهي هاي جالبي از تاريخ مكه و مسجد الحرام در دوره عثماني است ، در سال 1303 قمري در مصر به چاپ رسيده است .

ملا علي بن سلطان محمد هروي قاري ( م 1014 ) . وي از نويسندگان پركار اين دوره از تاريخ است . يكي از آثار وي درباره مكه كتاب « الإعلام بفضائل بيت الله الحرام » است كه نسخه آن بر جاي مانده است . رساله اي هم با عنوان « رسالة في حق الحجر الأسود والركن اليماني » دارد كه نسخه آن باقي مانده است .

عبد القادر بن محمد بن يحيي طبري حسيني ( 976 ـ 1033 ) ؛ وي كتابي با عنوان « الأساطين في حج السلاطين » داشته است . رساله اي با عنوان « حفظ الحرم في أوقاف أهل الحرم » و نيز رساله اي با عنوان « فوائد سلوك الوري بعوائد اُم القري » نگاشته كه تنها نام آنها باقي مانده است . كتابي هم با عنوان « درة الأصداف السنية في ذروة الأوصاف الحسنية » در ستايش شريف حسن بن ابي نمي ، امير مكه داشته است . كتاب مهم او « نشأة السلافة بمنشآت الخلافة » است كه يك دوره تاريخ اسلام است . وي در ابواب آخر ، به بيان شرح حال اميران مكه از آغاز قتادة بن ادريس تا حسن بن ابي نُمَي ( امير وقت مكه ) پرداخته است . گزارش تفصيلي اين كتاب را بندر همزاني در كتاب « المنهج التاريخي لمؤرخي مكة في القرن الحادي عشر » صص 147 ـ 176 به دست داده است . عبد الملك ابن جمال الدين الاسفرايني العصامي ( م 1037 ) ؛ وي جد عصامي معروف و صاحب كتاب « سمط النجوم العوالي » است . گزارش تفصيلي از اين كتاب ومصادر و كيفيت تأليف و اهميت آن را بندر همزاني در « المنهج التاريخي لمؤرخي مكة في القرن الحادي عشر » صص 361 ـ 404 آورده است . عصامي براي جدش كتابي با عنوان « تاريخ في حوادث مكة » ياد كرده و قطعاتي از آن نقل كرده است .

خالد بن احمد بن محمد جعفري مكي ( م 1044 ) دو رساله دارد ؛ يكي با عنوان « جزء لطيف في دخول الرسول ( صلي الله عليه وآله ) الي الكعبة مرارا » و ديگري با عنوان « رسالة تتعلق ببناء الكعبه » كه فقط نام آنها باقي مانده است .

احمد بن ابراهيم بن علان صديقي مكي نقشبندي ( م 1033 ) ؛ وي از مؤلفان پركار


41


است و چندين رساله در موضوع تاريخ مكه و حجاز دارد كه عبارتند از « أسني المواهب و الفتوح بعمارة المقام الإبراهيمي وباب الكعبة و سقفها و السطوح » و « إعلام سائر الأنام بقصة السيل الذي سقط منه بيت الله الحرام » و « إنباء المؤيد الجليل مراد ببناء بيت الوهاب الجواد » ( در باره آن نكـ : المنهج التاريخي لمؤرخي مكه في القرن الحادي عشر ، صص115 ـ 146 ) . اين رساله آخر درباره بازسازي كعبه پس از سيل سال 1039 است كه به تفصيل گزارش آن را به دست داده است . رساله مزبور در سال 1406 به چاپ رسيده است . رساله هاي ديگر : إيضاح تلخيص بدقيق المعاني في بيان منع هدم الجدار اليماني ؛ البيان والاعلام في توجيه عمارة الساقط من البيت سلطان الإسلام ؛ تنبيه ذوي النهي والجحر علي فضائل أعمال الحجر / يا / درر القلائد في ما يتعلق بزمزم و سقاية العباس من الفوائد ؛ رسالة في منع وضع الستائر لوجه الكعبة كلها بقدر سمكها ؛ العلم المفرد في فضل الحجر الأسود ؛ فتح القدير في الأعمال التي يحتاج إليها من حصل له بالملك علي البيت و ولاية التعمير ؛ فتح الكريم الفتاح في حكم ما سُدَّ به البيت من حصرو أعواد و ألواح ؛ قرّة العين من حديث استمتعوا من هذا البيت فقد هدم مرتين ؛ القول الحق و النقل الصريح بجواز أن يدرس في جوف الكعبة الحديث الصحيح ؛ مؤلف في باب الكعبة ؛ نشر ألوية التشريف بإعلام و التصريف بمن له ولاية عمارة ما سقط من البيت الشريف ؛ النفحات الأريجة في متعلقات بيت اُم المؤمنين خديجة ؛ النهج الأكمل في حديث ماء زمزم » . از بسياري از اين رساله ها تنها نامي بر جاي مانده ، چنان كه نسخ برخي از آنها نيز در دسترس است .

خليفة بن ابي الفرج بن محمد زمزمي مكي ( م 1060 ) ؛ از وي رساله اي با عنوان « الدرر المنيفة في تاريخ بناء الكعبة المشرّفة » ياد شده است . رساله اي هم با عنوان « نشر الآس في فضائل زمزم و سقاية العباس » نگاشته كه نسخه آن بر جاي مانده و گزارش تفصيلي آن در كتاب « المنهج التاريخي لمؤرخي مكة في القرن الحادي عشر » صص 177 ـ 196 آمده است .

احمد بن محمد اسدي مكي شافعي ( 1035 ـ 1066 ) دو اثر در تاريخ كعبه و مسجد


42


الحرام دارد . يكي « إخبار الكرام بأخبار المسجد الحرام » كه با تكيه بر مصادر كهن ، تاريخ مسجد و برخي مساجد ديگر را با دقت و تفصيل تمام نوشته است . اين كتاب در سال 1396 قمري در هند چاپ شده است . ( گزارش تفصيلي از اين كتاب را بندر همزاني در كتاب المنهج التاريخي لمؤرخي مكة في القرن الحادي عشر ، رياض ، مكتبة فهد الوطنيه ، صص 27 ـ 62 آورده است . ) خلاصه اين رساله ، توسط خود او نوشته شده با عنوان « اتحاف الكرام بفضائل الكعبة الغرّاء و البلد الحرام » كه از آن هم نسخه اي بر جاي مانده است .

علي بن عبدالقادر بن محمد طبري مكي ( م 1070 ) ؛ نام كتاب مهم وي در تاريخ مكه « الأرج المسكي في التاريخ المكي » است كه بخش قابل توجه آن آگاهي هايي است كه از عصر خود به دست داده است . اين كتاب در سال 1418 با تحقيق سعيد عبدالفتاح توسط المكتبة التجاريه در مكه چاپ شده است . ( در باره اين كتاب نكـ : المنهج التاريخي لمؤرخي مكة في القرن الحادي عشر ، صص 63 ـ 90 ) وي رساله هاي ديگري نيز درباره مسجد الحرام دارد كه عبارتند از : الأقوال المعلمة في وقوع الكعبة المعظمة ؛ تحفة الكرام بأخبار عمارة السقف و الباب من البيت الحرام ؛ الجواهر المنظمة بفضيلة الكعبة المعظمة ؛ رسالة ذيّل بها كتاب الأقوال المعلمة في وقوع الكعبة المعظمة ؛ شنّ الغارة الي مانع نصب الستارة ( در رد كساني كه معتقد بودند در وقت بازسازي كعبه نبايد پرده آويزان كرد ) .

ابراهيم بن محمد بن عيسي ميموني ( م 1079 ) كتابي با عنوان « تهنئة أهل الإسلام بتجديد بيت الله الحرام » نوشته كه مكتبة جمال الدين نزار مصطفي الباز آن را به سال 1418 چاپ كرده است . اين كتاب مسأله بازسازي كعبه و مسائل مربوط به آن را از لحاظ تاريخي و فقهي به تفصيل مورد بحث قرار داده است .

ابراهيم بن يوسف مهتاري رومي مكي ( م 1071 ) ؛ از وي قصيده اي با عنوان « درّ النظم في وقوع أركان البيت المعظم » ياد شده است .

محمد بن ابي بكر بن حضرمي ( 1030 ـ 1093 ) ؛ وي كتابي با عنوان « تاريخ ولاة مكة » نوشته كه اثري از آن يافت نشد .


43


ابراهيم بن حسين بن احمد حنفي مكي ( م1099 ) از وي آثاري در باره مكه و احكام حج ياد شده است ؛ از جمله : بلوغ الإرب في بيان أرض حجاز و جزيرة العرب ؛ رسالة في جمرة العقبة ؛ رسالة في حكم البناء في مني .

عبدالملك بن حسين بن عبدالملك عصامي مكي ( م 1111 ) ؛ وي از مورخان مشهور اين دوره است . كتاب مشهور وي « سمط النجوم العوالي في أنباء الاوائل والتوالي » است كه بحث خاتمه آن ( كه مفصل نيز هست ) در تاريخ مكه و اشراف مكه است . رساله اي با عنوان « منظومة في الأماكن التي يستجاب فيها الدعاء بمكة و حواليها » نوشته است . ادريس بن احمد بن ادريس مكي ( م 1126 ) رساله اي با عنوان « الإصابة في محلات الإجابة » در شرح منظومه بالا دارد .

حسن بن علي بن يحيي عجيمي مكي ( 1049 ـ 1113 ) ؛ وي رساله هاي تاريخي چندي دارد كه يكي از آنها با عنوان « اتحاف الخلّ الوفي بمعرفة مكان غسل النبي ( صلّي الله عليه وآله ) بعد وفاته و غاسله » است . وي كتابي با عنوان « تاريخ مكة و المدينة و بيت المقدس » دارد كه نسخه هايي از آن برجاي مانده است . رساله اي هم با عنوان « الفتح الغيبي فيما يتعلق بمنصب آل الشيبي » دارد كه نسخه آن بر جاي مانده است . ( گزارش تفصيلي كتاب « تاريخ مكة و المدينة و بيت المقدس » و هم « الفتح الغيبي » او را بندر همزاني در كتاب « المنهج التاريخي لمؤرخي مكة في القرن الحادي عشر » صص 91 ـ 114 آورده است . )

علي بن احمد بن محمد حسيني معروف به ابن معصوم ( م 1119 ) از عالمان شيعه معروف و اديب برجسته اي است . دو بخش نخست كتاب او « سلافة العصر في محاسن أعيان أهل العصر » درباره عالمان مكه و مدينه و بقيه بخش ها و درباره شخصيت هاي شهرهاي ديگر است . اين كتاب در شناخت فرهنگ اين دوره از جهات فراواني منحصر به فرد است . گزارش تفصيلي آن در كتاب « المنهج التاريخي لمؤرخي مكة في القرن الحادي عشر » صص 431 ـ 446 آمده است .

علي بن تاج الدين بن تقي الدين سنجاري ( م 1125 ) ؛ وي كتابي با نام « منائح الكرم بأخبار مكة والحرم » دارد كه حوادث مكه را تا سال 1124 نوشته است . نسخه هايي از اين


44


كتاب برجاي مانده است .

رضي الدين بن محمد بن حيدر موسي عاملي مكي ( م 1163 ) ؛ وي از علماي شيعه مقيم مكه است . كتابي با عنوان « تنضيد العقود السنية بتمهيد الذروة الحسنية » دارد . اين كتاب كه نسخه اي از آن در 600 برگ مانده ، در تاريخ دولت حسني اشراف مكه است كه نسخه اي از آن در جامعة الحكمه بغداد ( ش138 ) موجود است .

محمد بن علي بن فضل طبري ( م1173 ) ؛ كتابي با عنوان « اتحاف فضلاء الزمن بتاريخ ولاية بني الحسن » دارد كه واليان مكه را تا سال 1140 نوشته است . اين كتاب در دو جلد در مصر چاپ شده است .

عبدالرحمن بن ابي بكر بن محمد فتّني ( م 1215 ) كتابي با عنوان « تاريخ جستنيه » ( كذا ) درباره امراي مكه داشته كه گويا نسخه اي از آن شناخته نشده است .

عبدالله بن عبدالشكور بن محمد هندي ( م 1257 ) ؛ كتابي با نام « تاريخ أشراف و أمراء مكة المكرمه » دارد كه نسخه هايي از آن برجاي مانده است .

محمد رحمة الله هندي موسي ( م 1266 ) كتابي با عنوان « زبدة التواريخ » نگاشته است كه به طور اجمال در چهار بخش و يك خاتمه ، تاريخ مكه و كعبه و مسجد الحرام را نوشته است .

ترجمه اين كتاب از روز نوروز سال 1384 آغاز و در اول مهرماه همان سال پايان يافت . مقابله اين كتاب نيز در يك سفر عمره در شهريور 1384 در كنار خانه كعبه به اتمام رسيد . خداي را سپاس كه موفق شدم اين كتاب را درباره آن شهر مقدّس ترجمه كرده در اختيار علاقمندان قرار دهم .

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين

31 فروردين ماه 1385


45


مكه در روزگار كهن

پستي و بلندي هاي مكه

مكه در 5/21 درجه عرض شمالي و 40 درجه طولي با ارتفاع 280 متري از سطح دريا قرار دارد .

اين شهر در يك وادي قرار گرفته است كه كوه هاي چندي بر آن محيط بوده و سيل هاي پديد آمده در آن كوهها در آن وادي جاري مي شود . ( 1 ) زماني كه باد در ارتفاعات كوه ها ميوزد ، بازگشت آن در درون وادي است چنان كه بي شباهت به گردباد نيست ، اما جز در برخي از اوقات ، تعيين نقطه تلاقي باد و جهت يابي آن ناممكن است .

هواي مكه ، بسيار گرم و خشك با حرارتي ميان 18 درجه در زمستان و 30 درجه در تابستان است . در برخي از سالها ، درجه حرارت از 40 نيز مي گذرد .

اسامي مكه

قرآن ، اين شهر را مكه ، بكّه ، امُ القري ، و البَلَد الامين ناميده است . ( 2 )

برخي از علماي اسلام بر آنند كه نام مكه ، به دليل كمي آب در آن جاست . اينان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اين همان وادي ابراهيم است كه بيت الله در درون آن قرار گرفته است . البته دامنه مكه از اين وادي بيرون رفته و در وادي طُوي و وادي فَخ و غيره هم گسترش يافته است . ( عاتق )

2 . مورّخان به جز اين اسامي ، از دوازده نام ديگر هم ياد كرده و مي گويند : وجود نام فراوان براي جايي نشان از شرافت آنجا دارد .


46


مي گويند : در لغت آمده است : اِمتَكَّ الفصيلُ ضرع امّه ، امتصّه . بنابراين مك ، به معناي

مكيدن شير خوار از پستان مادر است . امتصّ به معناي مكيدن و به سوي خود كشيدن است .

برخي هم گفته اند : مكه از آن روي مكه ناميده شده است كه گناهان را محو مي كند . تَذهبُ بها ، يعني از ميان مي برد . يا آن كه فاجر را از خود مي راند : تخرجه منها . چنان كه گفته شده است كه نامگذاري آن به بكه ، به خاطر آن است كه گروهي از مردم در اين شهر ، گروهي ديگر را دفع مي كنند : يدفع بعضهم بعضا .

از بطليموس ( 1 ) هم نقل شده است كه نام آن جا « مكوربا » و در اصل ، مشتق از يك نام سبأيي « مكوارابا » است كه به معناي جاي مقدّس و حرم مي باشد .

قدمت مكه

مكه از روزگاران دراز و بسيار كهن و پيش از عهد ابراهيم ( عليه السلام ) شناخته شده بود . كعبه ، خانه اي براي مردم ، حتي پيش از ابراهيم بوده و اين چيزي است كه در بسياري از منابع اسلامي آمده است . ( 2 )

ترديدي وجود ندارد كه اين شهر ، به عنوان بخشي از سرزمين عرب ، شاهد كوچ هايي از مردمان متنوع و مختلف بوده است كه امروزه امكان تعيين چگونگي آن را نداريم ؛ زيرا منابع موجود در اين باره چندان قابل اعتماد نيست ، آن گونه كه بتوان

هرآنچه را نوشته و گفته اند پذيرفت ؛ چرا كه نويسندگان آن آثار ، غالباً در دوران اسلامي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بطالسه فراوان هستند و شانزده پادشاه در مصر به اين نام شهرت دارند كه در حدود چهار قرن پيش از ميلاد در مصر مي زيستند . اينان به جز بطليموسي هستند كه در قرن دوم بعد از ميلاد در نزديكي اسكندريه درگذشت و از علماي هيئت و تاريخ و جغرافي بود و نظريه معروف كه مي گويد زمين ثابت است و افلاك گرد آن مي چرخند متعلق به اوست .

2 . ابن كثير در البداية و النهاية ، ج1 ص163 مي نويسد : هيچ خبر درستي در اين باره كه بيت الله پيش از ابراهيم ساخته شده بوده در دست نيست .


47


مي زيسته و بسيار دور از اعصار اوليه اين شهر بوده اند . به علاوه ، منابعي كه در اختيار آنان بوده ، به طور معمول ، منابعي مشوّش و سست بوده است .

سر سبزي و خشكي مكه

آنچه از بررسي آثار ، به دست آمده و زمين شناسان از آن سخن مي گويند ، نه

تنها درباره شهر مكه ، بلكه به طور كلي در باره جزيرة العرب چنين باوري را عرضه مي كند كه صحراهاي خشك موجود در روزگاري بسيار كهن ، سرزميني سبز و پرجمعيت بوده است ؛ زيرا ابرهايي كه از سمت شمال غرب مي آمده ، پيش از آن كه رطوبت خود

را از دست بدهد به اين نقطه مي رسيده و باران در ارتفاعات مي باريده و آب در

وادي ها به راه مي افتاده و اراضي را سيراب مي كرده و به گياهان آب مي رسانده است . بسا

در عمق اين دو وادي كه ما امروز مي بينيم ، چيزهايي باشد كه بتواند گوشه اي از اين

حقيقت را آشكار سازد . تقي الدين فاسي در شفاء الغرام به نقل از فاكهي كه او هم سند

خود را به ابن اسحاق مي رساند آورده است كه حجاز زيباترين زمين خدا و پرآب ترين بوده است .

زمين شناسان در علت اين كه چرا در ادوار بعدي ، خشكي بر اين ديار غلبه كرده است گويند : به مرور و طيّ دوره اي طولاني ، عواملي كه سبب خشكي طبيعي محيط بود ـ يعني كاهش رطوبت ابرها ـ پديد آمد و سبب شد تا جزيره از داشتن آب هاي روان محروم شود .

به نظرم اين سخن چندان بعيد به نظر نمي رسد ؛ زيرا خشكي اين ديار در روزگار ما رو به فزوني نهاده و گام هايش در مقايسه با گذشته استوارتر شده است . بسياري از دشت هاي آبادي كه در جاهليت و صدر اسلام وجود داشته ، امروزه از ديده ها محو گشته است ؛ همچنان كه بسياري از مناطق سرسبز كه يهوديان در مدينه يا ثقفيان در طائف و يا قريش در اطراف مكه در اختيار داشتند از ميان رفته ، آب بسياري از چشمه ها و چاه ها خشك شده و از حجم سيل هايي كه در منطقه عقيق در مدينه ، يا در طائف يا در وادي


48


ابراهيم در مكه بوده كاسته شده است . ( 1 )

كساني كه با عمري طولاني در مكه و برخي ديگر از شهرهاي جزيرة العرب مي زيند ، مي دانند كه حجم آب و گستره مناطق سرسبز حتي در قرن گذشته بهتر از امروز بوده است . باغ هاي مكه در اطراف و نواحي آن تا مسافتي دوردست وجود داشته است كه امروز اثري از آنها ديده نمي شود و اين نتيجه فزوني اين خشكي است . برخي از زمين شناسان هم بر اين باورند كه در آينده اين خشكي دامنه اش در جزيره گسترده تر خواهد شد و نسل هاي بعدي ، بيش از ما شاهد آن خواهند بود ؛ البته به جز مناطق جنوبي كه در سواحل اقيانوس هند قرار دارد .

شكل گيري مكه

چه آن كه نقل هاي مورّخان اسلامي درباره وجود كساني در مكه پيش از ابراهيم ( عليه السلام ) مي زيستند درست باشد يا نباشد ، و يا آن كه نتيجه گيري زمين شناسان در باره سرسبزي اين سرزمين در روزگاران ناشناخته كهن صحيح باشد يا نه ، در اين ترديدي نيست كه هجرت اسماعيل بن ابراهيم ( عليهما السلام ) به مكه ، آغاز روشني براي تاريخ مكه است . طبعاً مقصود ما اين نيست كه تمامي آن جزئياتي كه در اين باره ، درباره پيش يا پس از هجرت گفته آمده است ، آن اندازه واضح و روشن باشد كه هيچ شك و ترديدي در آن روا نباشد ، اما به هر حال آن مطالب ، نقل شده و حديث شريف هم به برخي از نكات آن اشاره دارد ؛ چنان كه روايات اهلِ كتاب جنبه هاي ديگر آن را تكميل مي كند . مورّخان بعدي در تصفيه و تهذيب اين اخبار تلاش كرده و كساني از آنها نهايت دقت را به خرج داده اند ، اما كساني هم ، در روايت و نقلِ همه آن اخبار ، با تمام جزئياتش براي نقد آنها چندان خود را به زحمت نينداخته اند .

بنا بر اين ما كتاب خود را با اسماعيل آغاز كرده تلاش مي كنيم تا در محدوده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . براي نمونه گويند كه در وادي امج ، در گذشته هفتاد يا نود چاه بوده كه اكنون جز چند عدد از آن باقي نمانده است . نيز گويند در مرظهران سيصد چاه بوده كه از آن هم جز انگشت شمار نمانده است . ( عاتق )


49


مطالبي كه به نوعي به شكل گيري مكه باز مي گردد باقي بمانيم و گذشته را به حال پيوند بزنيم ؛ اما روايات مفصّلي را كه در باره هجرت اسماعيل و مسائل حاشيه اي آن در تواريخ اسلامي آمده است ، براي دوستداران وا مي نهيم .

روزگار اسماعيل

اسماعيل در نخستين روز ورودش به مكه ، كودكي بود كه به همراه پدر و مادرش آمد ؛ چه مكه جايي بود كه گياهاني در آن مي روييد . ( 1 ) گفته شده است كه عمالقه پيش از اين تاريخ در آنجا سكونت داشتند ؛ و زماني كه اسماعيل پاي به مكه نهاد ، در اوضاعي كه چگونگي آن چندان ثابت و دانسته نيست ، قبيله جُرهم ، جاي عمالقه را اشغال كرده بود . بدين ترتيب بايد تصور كرد كه جرهم نيز پيش از آن ، در مكه يا جايي نزديك به آن مي زيستند .

روايات و اخبار مورّخان اسلامي در باره چگونگي اوضاع مكه ، در باره هجرت اسماعيل به مكه و همراهي پدر ومادرش و اين كه آنجا زميني بود كه قطره اي آب در آن نبود ، مختلف است . اما اين اخبار بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه ابراهيم ، هنوز با فرزندش اسماعيل در اين سرزمين خشك ، خداحافظي نكرده بود كه روي به درگاه خداي آورده عرض كرد : ( رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَاد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّم ) ( سوره ابراهيم ، آيه 35 ) كما اين كه مورّخان پذيرفته اند كه اسماعيل هنوز از تشنگي نمرده بود كه چشمه زمزم پيش چشمان مادرش آشكار شد و خود و فرزندش از آن آب نوشيدند . ( 2 )

جرهميان خبر برآمدن اين چاه را شنيدند . در خبري آمده است : جرهم در فاصله اي نزديك به مكه زندگي مي كردند و با شنيدن اين خبر ، اجازه خواستند تا منازل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكه ازرقي ، ج1 ص19 و20 .

2 . اشاره به احاديثي است كه ابن عباس از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده و احاديث بلندي است كه بخاري آنها را در كتاب الانبياء ج 6 ، ص 395 ـ 407 ، احاديث ش : 3362 ، 3363 ، 3364 آورده است .


50


خود را به نزديكي اين چاه منتقل كنند . آنان حضانت اسماعيل را بر عهده گرفتند و او در

ميان ايشان باليد و پروريد ؛ از آنان عربي را فرا گرفت و دختري را از آنان اختيار كرد . بدين ترتيب از او نسلي پديد آمد كه مورّخان ، نام عرب مُستعربه ـ يعني نسلي كه عرب نبودند اما عرب شدند ـ را بر آنان گذاشتند .

زماني بعد ، ابراهيم ( عليه السلام ) بازگشت تا از فرزندش اسماعيل ديدن كند و در ضمن به او بگويد : خداوند دستور بناي بيت الحرام را داده و آن دو مي بايست ديوارهاي كعبه را بالا ببرند . به دنبال آن بود كه آن دو ، جاي قديمي ديواره هاي كعبه را در چند قدمي چاه زمزم يافتند . ( 1 ) ( وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم ) . ( سوره بقره ، آيه 127 ) .

زماني كه ديوار كعبه اندكي بالا رفت ، چندان كه ابراهيم براي ادامه بنا ، دستش به بالاتر از آن نمي رسيد ، اسماعيل سنگي آورد تا پدر بر آن ايستاده و ديوار را بالاتر برد . اين سنگ را « مقام ابراهيم » يعني جايي كه ابراهيم بر آن ايستاده ناميدند . يا آن كه مكان آن را به اين نام ناميدند ، جايي كه آن سنگ را در آن رها كردند . اين سنگ تا به امروز باقي مانده و در محدوده مَطاف در جايي است كه ابراهيم آن را در آنجا گذاشت . اين مطلب مضمون برخي از روايات تاريخي است . در نقل هاي ديگر چنان است كه سنگ در جايي نزديك به محلّي بود كه ابراهيم آن را ترك كرد . به همين دليل ، مفسّران در باره معناي مقام ابراهيم اختلاف نظر دارند ؛ برخي آن را بر خود سنگ اطلاق مي كنند ، برخي بر جايي كه سنگ در آن قرار گرفته يا قرار داشته است . چنان كه برخي از آنان اين تعبير را بر تمامي مسجد يا تمامي منطقه حرم تا ابتداي منطقه حِلّ اطلاق كرده اند . ( 2 )

و اين چنين بود كه اسماعيل ، مكه را پديد آورد و پدرش با كمك او خانه خداوند را ساخت .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكه ازرقي ، ج1 ، ص24 و بعد از آن .

2 . ترجيحاً بايد گفت كه مقصود خود سنگ است ؛ چنان كه در بخاري در حديثي در ذيل آيه « و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلي » ( بقره : 125 ) اين نكته آمده است .


| شناسه مطلب: 77146