بخش 3

فصل دوم : سیر تاریخی کعبه و مسجد الحرام الف ) کعبه نخستین خانه در زمین ب ) مناصب کعبه هنگام ظهور اسلام ج ) سیر بنا و بازسازی کعبه د ) آثار مقدس کعبه و مسجدالحرام 1 ـ حَجَرالأسود و تاریخچه آن 2 ـ ارکان کعبه و اندازه#160;های بیرونی 3ـ شاذَرْوان 4 ـ ناودان طلا ( میزاب ) 5 ـ باب کعبه 6 ـ درون کعبه 7 ـ مُسْتَجار 8 ـ مُلْتَزَمْ 9 ـ مِعْجَنَه 10 ـ حَطیم 11 ـ پوشش کعبه ( الْکَسْوَةْ ) 12 ـ مقام ابراهیم ( علیه السلام ) 13 ـ حِجْر اسماعیل ( علیه السلام ) 13 ـ چاه زمزم ، تاریخچه و فضیلت آن 14 ـ صفا و مروه ( مَسْعی ) و حوادث تاریخی آن هـ ) مسجدالحرام و سیر تاریخی آن و ) درهای مسجد الحرام از ابتدا تا کنون


51


فصل دوم

سير تاريخي كعبه و مسجدالحرام


53


الف ـ كعبه ( 1 ) نخستين خانه در زمين

{  إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ } . ( 2 )

« همانا نخستين خانه اي كه براي مردم قرار داده شد ، خانه اي در بكّه است كه مبارك گردانيده شد و آن هدايتي براي جهانيان است . »

روايات مذكور در كهن ترين منبعِ تاريخي ؛ يعني « اخبار مكّه » حاكي از آن است كه كعبه پيش از آفرينش آسمان ها و زمين ، چون حُبابي روي آب بود و اندك اندك قسمت هاي ديگر زمين از زير آن گسترده شد و وسعت يافت . ( 3 ) به گفته برخي از روايات ، كعبه را حضرت آدم ( عليه السلام ) بنا كرد .

از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه جاي كعبه ، سكويي مرتفع از زمين و سفيد بود و از آن نوري چون نور خورشيد و ماه مي درخشيد تا اين كه فرزند آدم ، برادرش را كشت و آن زمين سياه شد . پس وقتي خداوند آدم ( عليه السلام ) را به زمين هبوط داد آن را برجسته ساخت و به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . از اين رو ، بيت الله را « كعبه » ناميده اند كه داراي ارتفاع بوده و هر بناي مرتفع را كعبه گويند و يا به روايتي چون به شكل مربع و مكعب بوده ، آن را كعبه خوانده اند ( ياقوت حموي ، معجم البلدان ، ج4 ، ص463 ) .

2 . آل عمران : 96

3 . ابو الوليد ازرقي ، اخبار مكّه و ماجاء فيها من الآثار ، ترجمه محمود مهدوي دامغاني ، ص22 { والاَْرْضَ بَعْدَ ذلك دَحيها } . ( نازعات : 30 ) .


54


نظر او رسانيد . وي از خداوند پرسيد : آن قطعه سفيد درخشان چيست ؟ خداوند گفت : آن زمين من است و آن را براي تو قرار داده ام تا هر روز هفتصد بار پيرامون آن بگردي . ( 1 )

هنگام طوفان نوح ( عليه السلام ) كعبه از ديده ها پنهان شد و از آن دوران تا زمان حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) پنهان بود و تنها برخي جايگاه آن را مي دانستند تا آن كه خداوند مكان آن را به ابراهيم ( عليه السلام ) نشان داد . { وَإِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ . . . } ، ( 2 ) ايشان از شام به مكّه حركت كرد و پسرش ، اسماعيل ( عليه السلام ) و همسرش ، هاجر ( عليها السلام ) را نيز همراه خود برد . اسماعيل ( عليه السلام ) در آن دوران ، كودكي شيرخوار بود . ابراهيم ( عليه السلام ) با راهنمايي جبرئيل ( عليه السلام ) ، آن دو را در كنار حِجر اسماعيل كنوني جاي داد و سايه باني براي آنان فراهم كرد و گفت : {  رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ } ( 3 ) ؛ « خدايا ! من ذُرّيّه خود را در اين سرزمينِ بي كشت و زرع ، در كنار خانه ات جاي دادم . » آنگاه خود به سوي شامبرگشت . چون آب زمزم فوران كرد ، قبايلي از جُرهميان ، با ديدن پرندگان ، به آن سو شتافتند . آنان كنار هاجر و اسماعيل ( عليهما السلام ) ساكن شدند و اين نقطه بي آب و سوزان ، آباداني يافت . پس از چندي ابراهيم ( عليه السلام ) نزد فرزند خود بازگشت و همراه او ، پايه هاي كعبه را در همان جاي اصليِ آن ، بر افراشتند . ( 4 )

حجرالأسود از كوه « ابوقُبيس » و از بهشت فرود آمد . ابراهيم ( عليه السلام ) در كنار كعبه براي اسماعيل سايه باني از چوب هاي درخت فراهم كرد كه خوابگاه گوسفندان او گرديد و نيز كنار كعبه ، كه به صورت مكعّب ساخته شده بود ، گودالي حفر كرد و آن را خزانه و محلّ نگهداري هداياي كعبه قرار داد . چون ديوارها بالا آمد ، اسماعيل ( عليه السلام ) از كوه ابوقبيس سنگي را كه اكنون مقام ابراهيم ( عليه السلام ) شناخته مي شود ، براي پدر آورد و ابراهيم ( عليه السلام ) روي آن ايستاد و كعبه را ساخت . ( 5 )

از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است كه : « خداوند ـ عزّ و جلّ ـ زمين را از زير كعبه گسترد تا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كليني ، الفروع من الكافي ، ج4 ، ص189 ؛ شيخ صدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج2 ، صص156 و 157

2 . حج : 26

3 . ابراهيم : 37

4 . شيخ صدوق ، همان ، ج2 ، صص162 ـ 161

5 . ازرقي ، همان ، صص47 ـ 42


55


منا ، سپس آن را از منا به سوي عرفات گسترانيد . پس زمين از عرفات است و عرفات از منا است و منا از كعبه است . » ( 1 ) نام ديگر كعبه ، بيت الله و عتيق است . از امام باقر ( عليه السلام ) پرسيدند : چرا كعبه را عتيق ناميدند ؟ پاسخ داد : براي اين كه خانه اي آزاد و رها شده از مالكيّت مردم است كه هيچ كس مالك آن نيست . ( 2 )

گفتني است از نام هاي كعبه ـ بيت الحرام ـ بيت و عتيق در قرآن كريم آمده است .

ب ) مناصب كعبه هنگام ظهور اسلامهنگام ظهور اسلام در شبه جزيره ، براي هرچه بهتر برگزار كردن مراسم حج و پذيرايي زائران ، مناصبي وجود داشت كه ميان قبايل و يا افرادي خاص تقسيم مي شد . اين مناصب كه در طول تاريخِ خود ، باعث تنش ها و برخوردهايي ميان متصدّيان آن ها مي شد ، در آن هنگام عبارت بودند از :

1 ـ سِقايت ؛ آب دادنِ حاجيان و زائران كعبه به عهده « عباس » ، عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از بني هاشم .

2 ـ رِفادت ؛ ميهمانداري و پذيرايي زائران ، به دست « حارث بن عامر » از بني نَوفَل .

3 ـ عُقاب ؛ پرچمداري در دست « ابوسفيان » ، صخر بن حرب از بني اميه .

4 ـ حجابت ؛ درباني ، كليدداري .

5 ـ سِدانت ؛ پرده داري .

7 ـ لواء ؛

8 ـ دارالنَّدوه ، به دست « عثمان بن طلحه » از بني عبد الدّار .

9 ـ قُبَّه ؛ انبار سلاح و محل جمع آوري مهمات و سلاح هاي جنگي ، در دست « خالد بن وليد » ، از بني مَخْزوم .

10 ـ سفارت ؛ در دست « عمر بن خطاب » ازبني عَدي .

11 ـ اَيسار واَزلام ؛ بخت آزمايي و شرط بندي ، در دست « صفوان بن اميه » از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كليني ، همان ، ج4 ، ص189

2 . همان جا .


56


بني جُمَحْ .

12 ـ قضا و داوري ؛ كه در ميان افراد دست به دست مي گشته است .

13 ـ حفاظت اموالِ متعلق به كعبه و بت ها ؛ به عهده « حارث بن قيس » از بني سَهْم .

14 ـ قيادت ؛ سرداري و سرپرستي كاروان هاي بازرگاني ، در دست « ابوسفيان » از بني اميه .

15 ـ پرداخت ديه و غرامت ؛ در اختيار طايفه بني تَيم بن مُرَّه .

16 ـ اَعِنّه ؛ سرپرستي چارپايان و ستوران قريش به هنگام جنگ .

17 ـ عمارة ؛ نگهباني و بازسازي مسجدالحرام ، به دست « شَيْبة بن عثمان » از بني عبدالدار . ( 1 )

ج . سير بنا و بازسازي كعبهدر دوران حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ارتفاع كعبه 9 ذراع ؛ يعني حدود 43/4 متر و طول آن 30 ذراع ـ 79/14 متر ـ و عرض آن 22 ذراع ـ 85/10 متر ـ بوده است . در آن زمان كعبه سقف نداشت . قريش در دوره جاهليّت ـ 5 سال پيش از بعثت ـ هنگامي كه كعبه بر اثر سيل خراب شد ، 9 ذراع ديگر بر ارتفاع آن افزودند و آن را به 18 ذراع ـ 87/8 متر ـ رسانيدند و آن را مسقف كردند . ( 2 ) از طول آن نيز حدود 6 ذراع و يك وجب ـ حدود سه متر ـ كاستند كه حِجر اسماعيل ( عليه السلام ) امروزي بخشي از آن است . ( 3 ) اين كار بدان سبب صورت گرفت كه اموال حلال آنان براي بازسازي به اتمام رسيد و قريش مال ديگري براي اين كار نداشتند . بنابراين ، طول كعبه از بنايي كه ابراهيم ( عليه السلام ) ساخته بود ، كمتر شد . آنگاه در داخل بيت پايه اي پي ريزي كرده ، ديوار را بر آن قرار دادند ، كه بدين گونه حدود 50 سانتي متر نيز ديوار كعبه به داخل رفت ؛ همانجايي كه امروزه به « شاذروان »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن ظهيرة القرشي المخزومي ، الجامع اللطيف في فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف ، ص73

2 . حر عاملي ، وسايل الشيعه ، ج9 ، ص328 ؛ در اين جا بر اساس ذرع هاشمي يعني 33/49 سانتي متر محاسبه كرده ايم .

3 . كليني ، همان ، ج4 ، ص207 ؛ مسلم ، صحيح ، بشرح النووي ، ج9 ، صص95 ـ 93


57


معروف شده و با سنگ سفيد گرداگرد كعبه را احاطه كرده است . اطراف حِجر را هم سنگ چين كرده اند . از آن پس ، طواف كنندگان از پشت آن طواف مي كردند . درِ كعبه را هم بالاتر از زمين بردند و درِ پشت را بستند . بناي كعبه همين گونه بود تا آن كه « عبدالله بن زبير » در زمان يزيد به كعبه پناهنده شد و اين مكان مقدس به وسيله عامل يزيد حُصَين بن نُمير ، كه بعد از مسلم بن عقبه و كشتار مردم مدينه ( واقعه حرّه ) جانشين او شده بود ، به منجنيق بست و تخريب شد . ابن زبير پس از مرگ يزيد ، آن را بازسازي و به همان اساس ابراهيم ( عليه السلام ) برگرداند ؛ يعني 3 مترِ كاسته شده را بار ديگر به كعبه ملحق ساخت . بر ارتفاع آن 9 ذراع ديگر افزود و ارتفاع كعبه را به 27 ذراع ( 31/13 متر ) رسانيد . درِ خانه را هم روي زمين قرار داد و پشت كعبه ، درِ ديگري به موازات آن گشود . ( 1 ) پس از آن كه حجاج ، عامل عبدالملك بن مروان ، كعبه را با منجنيق به آتش كشيد و ابن زبير را به قتل رسانيد ، آن را از پايه خراب كرد . بخشي ( حِجر اسماعيل ) را ، كه ابن زبير به بناي قريش افزوده بود ، ويران و آن را به همان گونه كه قريش ساخته بودند برگرداند ؛ يعني از طول آن كم كرد و دري را كه پشت كعبه گشوده بود بست و درِ اصلي را بلندتر از زمين قرار داد كه هنوز به همين وضع باقي است . در دوران هاي بعد تا عصر حاضر ، تنها گاهي مرمّت هاي جزئي از قبيل تعويض سنگ ها و لايه كشي روي كعبه انجام مي شده است .

گفتني است كعبه در طول تاريخ پس از بناي اوليه به دست آدم ( عليه السلام ) 10 بار بازسازي شده كه عبارت اند از :

1 . شيث بن آدم 2 . ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) 3 . عمالقه 4 . جُرهم 5 . قُصيّ بن كلاب 6 . قريش 7 . عبدالله بن زبير 8 . حجاج بن يوسف 9 . سلطان مراد عثماني 10 . سعودي

در مورد آخرين بازسازي كه در سال 1417 ق . به دستور فهد بن عبدالعزيز انجام شد ، زيربنا و اساس كعبه تقويت و تحكيم و شاذروان مرمّت گشت و شكاف ها و روزنه هاي بين سنگ ها گرفته شد . سقف كعبه نيز با دو سقف جديد ، بازسازي گرديد . بنابراين ، پس از آن بازسازي ها ، ابعاد و اندازه هاي كعبه در حال حاضر عبارت اند از :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن رشيد فهري ، مل العيبه بما جمع بطول الغيبه ، صص118 و 119


58


ارتفاع كعبه 14 متر ، طول آن از سمت ملتزم ( سمت حجرالأسود ) 84/12 متر ، طول از سمت حِجر اسماعيل 28/12 ، بين ركن يماني و حِجر اسماعيل ؛ يعني عرض 11/12 و ميان دو ركن ديگر 52/11 است .

د . آثار مقدس كعبه و مسجدالحرام1 ـ حَجَرالأسود و تاريخچه آنحجرالأسود به سنگ سياهي گويند كه در ركن « اسود » يا « شرقي » نصب شده است . اين سنگ تاريخي پرفراز و فرود دارد . رواياتي كه ابن عباس و ديگران از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده اند ، دليل بر اين است كه « حجرالأسود » و « مقام ابراهيم » ، هر دو از بهشت و از گوهرهاي آن هستند و در زمين غير از آن دو ، چيزي از بهشت نيست ؛ اگر مشركان ، به آن دو ، دست نكشيده و آن را آلوده نساخته بودند ، هيچ دردمندي آن را مسح نمي كرد جز آن كه خداوند شفايش مي داد . همچنين از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده كه حجرالأسود ياقوتي سفيد از ياقوت هاي بهشت بوده و خداوند آن را به سبب گناه گناهكاران دگرگون [ سياه ] كرده است . « ابوالوليد ازرقي » از پدر بزرگش . . . از ابن عباس نقل مي كند كه پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« خداوند در روز قيامت حجرالأسود را با دو چشم ، كه به وسيله آن مي بيند و زباني كه با آن سخن مي گويد ، مبعوث مي كند و او به سود كساني كه با حق و راستي ، آن را مسح كرده اند گواهي مي دهد . » ( 1 )

در روايات آمده است : اين سنگ همانند دست راست خدا در زمين است كه با بندگان خود به وسيله آن مصافحه مي كند ، همان طور كه شما با برادران خود دست مي دهيد و هركس كه محضر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را درك نكرده باشد و به اين سنگ دست بكشد ، مثل آن است كه با خدا و پيامبرش بيعت كرده است . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، همان ، ص242 ؛ ابن ظهيرة القرشي المخزومي ، همان ، ص22

2 . فاسي المكي ، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام ، ج1 ، ص277 ؛ شيخ طوسي ، تهذيب الاحكام ، ج5 ، ص102


59


ابوالوليد از محمد بن ابي عمر . . . از ابي سعيد خدري ، از امام علي ( عليه السلام ) نقل مي كند :

« . . . چون خداي ـ عزّ و جلّ ـ آدم ( عليه السلام ) را بيافريد ، دست بر پشت او كشيد و نسل او را بيرون آورد و براي ايشان مقدر كرد كه او پروردگار است و آنان بندگان ، و سپس آن پيمان را در صفحه اي نوشت و اين حجرالأسود داراي دو چشم و يك زبان بود ، خداوند آن عهد را داخل حَجَر قرار داد و آن را در اين موضع نصب كرد و فرمود : روز قيامت نسبت به كساني كه با تو ، به عهد خود وفا مي كنند گواهي ده . » ( 1 )

از صحابه روايت شده كه جبرئيل ( عليه السلام ) حجرالأسود را از بهشت فرود آورد و همين جا نصب كرد ؛ مادام كه ميان شما باشد خير و نيكي همواره با شماست تا آن جا كه مي توانيد به آن تمسّك جوييد . ممكن است جبرئيل ( عليه السلام ) آن را همان جا ببرد كه آورده است . همچنين از ابن عباس نقل شده كه حجرالأسود و مقام ابراهيم ( عليه السلام ) همراه حضرت آدم ( عليه السلام ) فرود آمده اند ؛ شبي كه آدم ( عليه السلام ) هُبوط كرد ، هنگام صبح ، آن دو را شناخت و با آن ها انس گرفت . ( 2 )

ابراهيم ( عليه السلام ) هنگام ساختن كعبه ، از كوه ابوقبيس ندايي شنيد كه اي ابراهيم ، براي تو امانتي است نزد من . ابراهيم رفت و حجرالأسود را گرفت و در ركن كعبه نصب كرد . ( 3 ) اين سنگ تاكنون چندين بار از جاي خود برداشته شده است . پيش از اسلام در دوران « جُرهميان ، اياد ، عمالقه و خُزاعه » چندين بار برداشته و دوباره نصب گرديده است . هنگام تجديد بناي كعبه به دست قريش ـ در دوران جواني پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ـ بر سر نصب آن مشاجره اي جدّي ميان قبايل قريش پديد آمد ؛ آن حضرت با تدبيري حساب شده حجرالأسود را در جاي كنوني نصب كرد ؛ به اين شكل ، از يك سو همه قبايل را در اين افتخار شريك ساخت و از سوي ديگر مانع يك خونريزي حتمي شد . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، همان ، ص243

2 . همان ، ص243

3 . كليني ، همان ، ج4 ، ص205 ؛ حر عاملي ، همان ، ج9 ، ص328

4 . ابن هشام ، همان ، ج1 ، ص197 ؛ مسعودي ، همان ، ج2 ، ص280 ؛ ابن حجر عسقلاني ، فتح الباري بشرح صحيح البخاري ، ج7 ، ص115 و ج3 ، ص362 ؛ حرّ عاملي ، همان ، ص329


60


پس از ظهور اسلام ، در بازسازي عبدالله بن زبير و حَجّاج نيز اين سنگ از جا برداشته ولي بار ديگر نصب شد . در قرن سوم هجري ، قرامطه نيز آن را ربوده و به شامبردند ولي يك سال طول نكشيد كه آن را بازگردانده و در جاي خود نصب كردند . ( 1 ) در سال 317 ق . باز قرامطه اين سنگ را ربودند و در سال 339ق . آن را دوباره بازگرداندند . ( 2 )

اين سنگ ، كه نزديك به پنجاه تكه است ، با بست هاي فلزي و نقره اي به يكديگر متصل و در يك قاب نقره اي قرار داده شده است .

براي بوسيدن و استلام حجرالأسود ، روايات بي شماري نقل شده است ؛ بهويژه اين كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بيشتر آن را بوسيده و يا استلام مي كردند . ( 3 ) از ايشان نقل شده كه دست كشيدن به آن ، گناهان را مي ريزد ؛ لذا بسياري از صحابه براي بوسيدن و استلام آن ، خود را به زحمت مي انداختند . رواياتي نيز از ابن عباس نقل شده ، از جمله اين كه :

« براي استلام حجر مسلماني را آزار مده و مورد آزار هم قرار مگير ، اگر خلوت بود ، آن را ببوس يا بر آن دست بكش وگرنه برو . »

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در فتح مكّه و نيز حَجّة الوداع با چوب دستيِ خود ، آن را از دور استلام كردند و دوست نداشتند مردم را از آن كنار بزنند . بسياري از صحابه نيز پس از استلام حجر دست هاي خود را مي بوسيدند . ( 4 ) ( تصوير شماره 1 )

2 ـ اركان كعبه و اندازه هاي بيرونيگوشه هاي خانه كعبه را « اركان كعبه » گويند كه هريك به نام خاصي مشهور است .

1/2 ـ ركن شرقي ( اسود )

اين ركن در زاويه شرقي و همان جايي است كه حجرالأسود در آن نصب شده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاسي المكي ، همان ، ج1 ، صص313 و 314

2 . ابنوردي ، تاريخ ابنوردي ، ج1 ، ص394 ؛ ابن حجرعسقلاني ، فتح الباري بشرح صحيح البخاري ، ج3 ، ص363

3 . حر عاملي ، همان ، ج9 ، ص402 ، شيخ طوسي ، همان ، ج5 ، ص103

4 . ازرقي ، همان ، صص 260 ـ 251 ؛ فاكهي ، همان ، ج1 ، ص97 ؛ زيعلي الحنفي ، نصب الرايه لاحاديث الهدايه ، ج3 ، ص38 ؛ مسلم ، صحيح ، ج9 ، ص16


61


است . اين ركن تقريباً در جانب كشورهايي چون عمان ، هند ، بنگلادش و ژاپن است . اندازه آن تا ركن شمالي 84/12 متر است . ( 1 ) پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هرگاه ركن اسود را مي ديد ، آن را استلام مي كرد و هرگز از آن كار غافل نمي شد . ( 2 ) بدان جهت كه حجرالأسود در آن واقع شده و بر اساس و قواعد حضرت ابراهيم بوده است .

2/2ـ ركن شمالي ( شامي )

در زاويه شمال شرقي ، ركن شمالي است كه حِجر اسماعيل از آنجا آغاز مي شود ؛ چون تقريباً ميان عراق ، سوريه و شام واقع شده ، آن را شامي هم گفته اند . اين دومين ركن كعبه پس از حجرالأسود است . فاصله آن تا ركن غربي ، 28/11 متر مي باشد . ( 3 ) اين ركن بر پايه ابراهيم ( عليه السلام ) نيست و قريش آن را تغيير دادند ؛ لذا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن را استلام نمي كردند . ( 4 )

3/2ـ ركن غربي ( مصري )

اين ركن در زاويه غربي و در سمت ديگرِ حِجر اسماعيل ( عليه السلام ) است كه سومين ركن پس از حجرالأسود به شمار مي آيد . ركن غربي به سوي مصر و آفريقا است . فاصله آن تا ركن يماني 11/12 متر است . ركن غربي نيز بر اساس بناي ابراهيم ( عليه السلام ) نيست و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن را استلام نمي كردند . ( 5 )

4/2 ـ ركن جنوبي ( يماني )

اين ركن در زاويه جنوبي ، تقريباً مقابل كشور « يمن » در جنوب شبه جزيره قرار دارد و فاصله آن تا ركن اسود 52/11 متر است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) همواره ركن يماني را استلام مي كردند ؛ چون بر پايه بناي ابراهيم ( عليه السلام ) قرار دارد . ( 6 ) مستجار در گوشه اين ركن است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عبيد الله امين الكردي ، الكعبة المعظمه والحرمان الشريفان . عمارة و تاريخها ، صص 156ـ136

2 . محب الدين طبري ، القري لقاصد ام القري ، ص209 ؛ فاكهي ، همان ، ج1 ، ص81 ؛ كليني ، همان ، ج4 ، ص401 ؛ مسلم ، همان ، ج9 ، ص12

3 . عبيدالله الكردي ، همان جا .

4 . همان جا .

5 . رفعت پاشا ، مرآة الحرمين ، ج1 ، ص363

6 . فاسي المكي ، همان ، ج1 ، ص279 ؛ فاكهي ، همان ، ج1 ، ص136 ؛ رفعت پاشا ضلع جنوبي را 25/10متر ذكركرده است ( همان جا ) .


62


تصوير

3ـ شاذَرْوانشاذروان برآمدگيِ كوتاهي است كه ديوار كعبه را از بيرون احاطه كرده است . اين برآمدگي كه امروزه از سنگ سفيد است ، باقي مانده يا نشانه محل ديوار قبلي خانه خداست كه پس از بازسازي كعبه در زمان قريش بيرون از خانه واقع شد و لذا از محيط داخلي كعبه كاست . ارتفاع آن در سمت شمال ، 50 و عرض 39 سانتي متر . در غرب ، ارتفاع 28 و عرض 80 سانتي متر . در جنوب ، ارتفاع 24 و عرض 87 سانتي متر . و در شرق ، ارتفاع 22 و عرض 66 سانتي متر است . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . رفعت پاشا ، همان ، ج1 ، ص263


63


اين كه طواف بر شاذروان از آن رو صحيح نيست كه حِجر اسماعيل ( عليه السلام ) و نيز شاذروان جزو كعبه است . خداوند امر كرد كه « به خانه » طواف كنيد نه « در خانه » [ طاف بالبيت و لا في البيت ] ( 1 ) از روي شاذروان و از درونِ حِجر طواف كردن ، مانند آن است كه طواف « في البيت » باشد ، نه « بالبيت » . برخي نيز گفته اند شاذروان را ابن زبير ساخت تا ديوار كعبه استحكام بيشتري يابد و آب باران به پايه هاي آن آسيب نرساند و همچنين حلقه هايي در آن تعبيه شود تا پرده كعبه به آن وصل گردد . امروزه حلقه هاي زيادي در شاذروان قرار يافته تا طناب هاي پرده كعبه را نگه دارد .

4 ـ ناودان طلا ( ميزاب ) براي خارج ساختن آب باران از بام كعبه ، ميان شمال و غرب بام ، ناوداني از طلا نصب شد كه آب را به داخل حِجر اسماعيل ( عليه السلام ) هدايت كند . كعبه تا 35 سال بعد از ولادت حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) ناودان نداشت و نخستين ناودان را قريش در آن سال از چوب تراشيدند و بر بام آن نصب كردند . در طول سال ها ، حكام و امرا ناودان هايي از نقره و در سال 1021 ق . نيز از طلا ساختند . ناودان طلاي كنوني را « سلطان عبدالحميد عثماني » به طول 53/2 متر و عرض 26 سانتي متر در سال 1273 ق . به خانه كعبه هديه كرد . ( 2 ) امام باقر ( عليه السلام ) هرگاه به ناودان نگاه مي كرد مي گفت :

« اَللَّهُمَّ أَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلاَلِ ، وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ ، وَأَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ » . ( 3 )

در روايات آمده است : دعاي كسي در زير اين ناودان رد نمي شود ؛ از اين رو ، نسبت به آن سفارش زياد شده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وليطوفوا بالبيت العتيق ( حج / 29 ) .

2 . پيشين ، ج1 ، صص267 و 275

3 . « بار خدايا ! گردن مرا از آتش جهنم برهان و رزق حلال خودت را بر من وسعت ده و شر و ستم جن و انس را از من بردار . » كافي ، ج4 ، ص407


64


عكس ناودان

5 ـ باب كعبهدر دوران حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) براي كعبه مدخلي قرار داده نشد و قريش هنگام تجديد بنا ، مدخلي براي آن گشودند كه كمي بالاتر از زمين قرار داشت و آن را به وسيله دري از چوب مي بستند . عبدالله بن زبير آن در را ، هم سطح زمين قرار داد و درِ ديگري نيز پشت كعبه گشود .

حَجّاج بن يوسف ثقفي پس از آن كه كعبه را با منجنيق خراب كرد ، به بازسازي آن پرداخت و دري را كه ابن زبير در پشت كعبه گشوده بود بست و درِ اصلي را مانند گذشته بلندتر از زمين قرار داد كه از آن هنگام تاكنون به همان حال باقي مانده است . در دوران هاي بعد ، درهاي بسيار زيبايي براي كعبه ساختند و آن را ، پس از آن كه تزيين و مذهّب مي كردند ، بر كعبه مي نهادند .


65


در سال 1363ق . « ملك عبدالعزيز » دري ساخت و پس از وي « ملك خالد » آن را تعويض كرد كه اكنون نيز بر كعبه قرار دارد . اين در داراي دو جدار يا دو قسمت خارجي و داخلي است . باب داخلي آن ، به « باب التوبه » معروف است و از لحاظ شكل و نوع تزيين ، با باب خارجي يكسان و مشابه است . وزن باب كعبه 280 كيلوگرم مي باشد كه از عيار 100% تهيه شده و مبلغ 000/420/13 ريال سعودي براي آن هزينه شده است . طول باب كعبه 10/3 متر ، عرض آن 90/1 متر ، پهناي آن 50 سانتي متر ، ارتفاع آن از كف ، 25/2 متر است . روي در كعبه به طرز بسيار زيبايي آيات قرآن در چهار دايره و شش مربع مستطيل به خط ثلث منقوش شده است . اين در به وسيله قفلي كه آيات قرآن بر آن نقش بسته ، قفل مي گردد . قفل موجود به جاي قفل قديم كه هفتاد سال قدمت داشته ، نصب شده است . گفتني است در عصر جاهلي ، كليدداري كعبه ، از منصب هاي مهم بود . هنگام فتح مكه ، كليد كعبه در اختيار « عثمان بن ابي طلحه عبدي » بود و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن را از وي گرفت و با ورود به كعبه ، تمامي بت ها را شكستند .

6 ـ درون كعبهاز آغاز ساخت كعبه به دست حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، قبايل ، طوايف و پادشاهان ، هدايايي را براي نصب در داخل كعبه ارسال مي كردند . نخستين هدايا كه درون آن آويزان گرديد ، دو « شاخ گوسفند » يا قوچ بود كه گفته مي شد همان شاخ هاي « ذبيح ابراهيم ( عليه السلام ) » است . اين دو شاخ در دوران « عبدالله بن زبير » از ميان رفته است . ( 1 ) در دوران اسلامي ، تقديم هدايا افزايش يافت و « عمر بن خطاب » ، خليفه وقت پس از فتح « مداين » ، دو نيم ماه زرين را كه براي او فرستاده بودند ، در كعبه آويخت . پس از وي ، خلفاي اموي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، همان ، ص 176 ـ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه وارد كعبه شدند به بانويي از بني سليم فرمودند اين دو شاخ را بپوشان زيرا شايسته نيست در كعبه چيزي باشد كه حواس نمازگزار را به خود جلب كند . محمد بن يحيي گويد : در دوران ابن زبير كه وي كعبه را خراب كرد آن دو شاخ را ديده اند در حالي كه بر آن دو گِل سرخ ماليده بودند ، ابن زبير آن را به دست گرفت ، همين كه به آن دو شاخ دست خورد از يكديگر پاشيده شد . ( ازرقي ، همان جا )


66


و عباسي از جمله عبدالملك بن مروان ، وليدبن عبدالملك ، سفّاح و هارون نيز هدايايي تقديم داشتند ( 1 ) كه طيّ ساليان دراز ، همواره زينت بخش كعبه بوده است .

هم اكنون در درون كعبه سه ستون چوبي منبّت كاري شده از چوب عود و جود دارد كه به موازات هم قرار گرفته و قُطر هر يك 25 سانتي متر است . يكي از ستون هاي داخل كعبه كه در زمان حجاج در آتش سوخت ، در موزه حرم ، واقع در حديبيه نگهداري مي شود .

تصوير درون كعبه

ديوارهاي داخلي با حرير سبز و سقف آن با پرده هاي زيبا پوشيده شده و روي آن ها اسامي پروردگار و عباراتي چون : « لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ » ، « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ » نوشته شده است . گفتني است همه ساله در روز هشتم ذي حجه درون كعبه را با آب زمزم و گلاب قمصر كاشان مي شويند و پرده خانه را نيز تعويض مي كنند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي نخستين بار به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، همان ص191 ؛ رفعت پاشا ، همان ، ج1 ، صص280 ـ 278



67


هنگام فتح مكه ، پس از شكستن بت ها و از ميان بردن تصاوير نقش شده بر ديوار ، داخل خانه را با آب زمزم شستند ( 1 ) كه اين رسم تاكنون پابرجاست .

كعبه دو سقف دارد ؛ يكي در زير ، كه از كف تا زمين آن سقف 25/2 متر است و از آنجا تا سقف دوم نيز 30/11 متر مي باشد . 80 سانتي متر نيز ديواره اطراف سقف دوم است تا آب هاي باران در آن جمع شود و به وسيله ناودان به داخل حِجر بريزد . براي روشن شدن سقف دوم ، در زمان ابن زبير چهار روزنه تعبيه و با سنگ هايي كه از يمن براي وي آورده بودند ، تزيين شده بود .

ورود به كعبه و خواندن نماز در آن ، فضيلت فراوان دارد و در اين مورد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه اطهار ( عليهم السلام ) سفارش هاي فراوان كرده اند . ( 2 )

7 ـ مُسْتَجارمستجار به بخشي از ديوار پشت كعبه و كنار ركن يماني گفته مي شود . در « شفاء الغرام » آمده است : از اين رو به اين مكان مستجار گفته اند كه پناه گيرنده به آن ، « مستجارٌ مِن ذُنوب » است و گناهانش ريخته مي شود . چون بعضي از صحابه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به اين مكان التزام مي جستند به نام « مُلْتَزَمْ » و « مُتُعَوّذ » نيز معروف است . ( 3 ) اين مكان بر اساس اتفاق منابع شيعي و برخي از منابع اهل سنت ، شاهد حادثه اي عظيم بوده و به عظمت و قدرت الهي براي ورود فاطمه بنت اسد ، مادر مولود كعبه ( علي ( عليه السلام ) ) شكافته شد . خداوند متعال اين افتخار بزرگ را تنها نصيب او ساخت كه در بهترين مكان در عالم ، متولد شد . ( 4 ) شايان يادآوري است در اين قسمت ، آثار ترميم و بندكشي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . متقي الهندي ، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال ، ج5 ، ص299

2 . زيعلي الحنفي ، نصب الراية لاحاديث الهدايه ، ج2 ، ص319

3 . فاسي المكي ، همان ، ج1 ، صص317 و 318 ؛ ابن ابي شيبه ، المصنف في الأحاديث و الآثار ، ج4 ، ص318

4 . ابن صباغ مالكي ، الفصول المهمة في مناقب الائمة ، ص 12 ؛ سبط بن جوزي ، تذكرة خواص الامة في معرفة الائمة ، ص10


68


ديده مي شود كه البته ارتباطي به شكاف يادشده ندارد ؛ زيرا كعبه در عصر حَجّاج ، از پايه خراب و دوباره ساخته شد و آثاري از مكان ورود فاطمه بنت اسد بر آن وجود ندارد .

8 ـ مُلْتَزَمْشيعه ملتزم را پشت كعبه مي داند و براي اين نظريه رواياتي وجود دارد ؛ كه در مبحث مستجار ذكر كرديم . ( 1 )

اهل سنت به فاصله ميان حجرالأسود و دَرِ كعبه « ملتزم » مي گويند . ( 2 ) در رواياتي از ائمه ( عليهم السلام ) نقل شده كه هيچ بنده اي در اين مكان التجا و پناه نمي گيرد جز آن كه خداوند حاجتش را برآورده مي كند . چون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، ائمه اطهار و اصحاب ، سر و صورت ، دست ها و سينه خود را به اين مكان چسبانيده و دعا مي كردند ؛ ( 3 ) لذا به آن « ملتزم » گفته اند . ( 4 )

9 ـ مِعْجَنَهگودالي است بر روي زمين به عمق 30 سانتي متر و عرض 5/1 متر ، نزديك « شاذروان » و ميان درِ كعبه و حجرالأسود . گويند كه ابراهيم ( عليه السلام ) « يَعْجَنُ فيه المَلاط » يعني ابراهيم در اين گودال ، آب و خاك را با هم مخلوط مي كرد تا براي ساخت كعبه به كار گيرد . گفته اند : جبرئيل ( عليه السلام ) با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اين مكان نماز گزارده اند . كتيبه اي نيز از خليفه عباسي ، المستنصر به سال 632 ق . در آن جا وجود داشته است ؛ ( 5 ) ولي بعدها كه اين گودال را پوشانيدند ، آن كتيبه نيز برداشته شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن ابي شيبه ، همان ، ج4 ، ص318 ؛ ابن ظهيرة القرشي المخزومي ، همان ، ص29

2 . فاكهي ، همان ، ج1 ، ص160 ؛ فاسي المكّي ، همان ، ج1 ، ص317

3 . فاكهي ، همان ، ج1 ، صص168 ـ 163 ؛ فاكهي احاديث زيادي در التزام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به اين مكان و دعاي آن حضرت ذكر كرده است . ( ج1 ، ص162 )

4 . ر . ك : محمّد رضا نعمتي : « پژوهشي درباره ملتزم » ، ميقات حج ، شماره 43 .

5 . رفعت پاشا ، مرآت الحرمين ، ج1 ، ص267


69


10 ـ حَطيمدر محدوده حطيم اختلاف است ؛ اهل سنت به مساحت محصور در نيم دايره حِجر اسماعيل گفته اند و شيعه نيز حطيم را ميان حِجر اسماعيل ، مقام ابراهيم و چاه زمزم دانسته است . ( 1 ) به اين علت آن را « حطيم » ناميده اند كه از كعبه كاسته شده و كعبه در اينجا شكسته است . در دوران جاهليت ، در اين مكان نفرين مظلومان در حق ظالمان مستجاب مي شده و ظالمان به هلاكت مي رسيدند ؛ لذا اين امر موجب شد مردم نسبت به يكديگر ستم نكنند و سوگند خوردن در نظرشان حرمت داشته باشد . ( 2 )

از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده است : بهترين و پاكترين مكان هاي روي زمين نزد خداوند ، فاصله ميان ركن اسود و مقام ابراهيم ( عليه السلام ) است كه اين مكان باغي است از باغ هاي بهشت ، پس كسي كه چهار ركعت در آن نماز گزارد ، از عرش ندا مي رسد « اي بنده من ، گناهان گذشته ات بخشيده شد » . همچنين گويند در محدوده حطيم ؛ يعني ميان ركن ، مقام تا زمزم وحِجر اسماعيل ( عليه السلام ) ، 99 تن از پيامبران الهي ؛ از جمله حضرت آدم ، نوح ، ( 3 ) صالح ، شعيب ، اسحاق ، يوسف ، اسماعيل ( عليهم السلام ) و نيز دختران وي مدفونند . ( 4 )

11 ـ پوشش كعبه ( الْكَسْوَةْ ) پوشانيدن كعبه از سنت هايي است كه پيشينه اي طولاني در تاريخ بيت الله دارد . اهميت آن به اندازه اي است كه يكي از مناصب مهم در دوره جاهلي ، « پرده داري كعبه » بوده است . بيشتر منابع ، ابراهيم يا اسماعيل ( عليهما السلام ) را نخستين كسي مي دانند كه خانه كعبه را پوشانيد ( 5 ) و روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) نيز در اين باره نقل شده است . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محب الدين طبري ، همان ، ص314

2 . ازرقي ، همان ، صص321 ـ 320 ؛ فاسي المكي ، همان ، ج1 ، ص319

3 . بر اساس رواياتي ، قبر حضرت آدم ( عليه السلام ) و نوح ( عليه السلام ) در نجف اشرف در محل قبر حضرت علي ( عليه السلام ) قرار دارد .

4 . كليني ، همان ، ج4 ، ص214 ؛ فاسي المكي ، همان ، ج1 ، ص320 ؛ رفعت پاشا ، همان ، ج1 ، ص305

5 . ابن حجر عسقلاني ، همان ، ج3 ، ص357 ؛ كليني ، همان ، ج4 ، ص204 ؛ حرّ عاملي ، همان ، ج9 ، ص324

6 . شيخ صدوق ، من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص149


70


بعضي ، « تُبَّع » پادشاه حِمْيَر ( 1 ) را ، كه همان « اسعد بن معدي كَربْ » باشد ، نخستين كس دانسته اند كه بر كعبه پرده پوشانيد . گفته اند كه وي در خواب ديد كعبه را جامه مي پوشاند ؛ پس ابتدا بر آن پوششي چرمي انداخت و بعد با پارچه هاي حِبريِ بافت يمن پوشانيد و براي كعبه نيز دري قرار داد . ( 2 )

در روزگار جاهلي ، پرده كعبه ، كه از جنس هاي گوناگون ؛ مانند پشم ، مو ، كرك ، خز ، پارچه هاي حبري ، بردهاي يماني و جامه هاي پشمين بود ، به وسيله شتراني كه براي قرباني مي آوردند ، حمل مي شد و قسمتي يا تمام خانه را با آن مي پوشاندند و مقداري را نيز ذخيره مي كردند تا پس از كهنه شدنِ پوشش ها ، آن را تعويض كنند . ( 3 )

ابن اسحاق گويد : در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، كعبه را با پارچه سفيد رنگِ بافتِ مصر ، مشهور به « قُباطي » مي پوشاندند و سپس از « بردهاي يماني » براي آن استفاده مي كردند . نخستين كسي كه آن را با ديباج پوشانيد « ابن زبير » بود . ( 4 )

پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آخر ذي حجه براي مردم خطبه اي ايراد كرد و گفت : امروز ، روزي است كه سال در آن پايان مي يابد و جامه بيت الله تعويض مي شود . از ابن جريح روايت كرده اند كه در عصر جاهليت معمول بوده كه پس از رفتن حجاج از مكه در ابتداي محرم بر كعبه پرده نو مي آويختند ، اما به روزگار قريش ، معمولاً روز هشتم ذي حجه پوشش هاي ديبا بر آن مي انداختند كه مردم شكوه و زيبايي آن را ببينند و سپس روز عاشورا با پرده اصلي پوشش مي دادند .

همچنين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر خانه خدا پرده و جامه يماني مي پوشاند و حال آن كه در دروه جاهلي بر آن چرم مي آويختند . گويند : عبدالله بن زبير نخستين كسي بود كه بر اين خانه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حميريان در سده هاي قبل از اسلام در جنوب عربستان پس از انقراض سبائيان حكومت مي كردند . پادشاهان آنان را « تُبَّع » يا « تبابعه » خوانده اند .

2 . ازرقي ، همان ، ص 193 ؛ ابن حجر عسقلاني ، المطالب العاليه بزوائد المسانيد الثمانيه ، ج1 ، ص363 ؛ دينوري ، الاخبار الطوال ، ص45

3 . ازرقي ، همان ، ص194

4 . ابن هشام ، همان ، ج1 ، ص198 كلام آخر به نقل از روض الانف سهيلي ، در پاورقي همان صفحه است .


71


پرده ابريشم پوشانيد . چون عبدالملك بن مروان به حكومت رسيد ، هر سال ابتدا پرده اي را به مدينه مي فرستاد و يك روز بر ستون هاي مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) پهن مي كردند و سپس همراه با عطر و انواع عود سوز ، به مكّه مي فرستادند .

تصوير ( دو عكس )

امام علي ( عليه السلام ) نيز در دوران خلافت خود هر سال براي كعبه پوششي از عراقمي فرستادند . ( 1 ) در دوران بني اميه و بني عباس همه ساله براي كعبه پوشش هاي متنوّعي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حرّ عاملي ، همان ، ج9 ، ص324


72


ارسال مي شد ؛ همچنين سلطان ناصر بن قلاوون دو قريه در مصر را خريد و در آمد آن را وقف پوشش خانه كعبه كرد . از سوي سلاطين مصر نيز همه ساله دو پرده ؛ يكي براي كعبه به رنگ قرمز و ديگري براي مرقد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به رنگ سبز ارسال مي شد كه بر حاشيه آن ها شعار « لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ » ، « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ » و آيات ديگر بافته شده بود .

سلاطين عثماني نيز براي كعبه پرده هايي مي فرستادند . ( 1 ) در دوران حاضر پرده هايي از نقاط مختلف براي كعبه ارسال مي شود كه در روز نهم ذي حجه هر سال تعويض مي شود . تزيين آن به دست هنرمندان شهر مكّه صورت مي گيرد و آيات قرآن و اسامي جلاله به صورتي بسيار زيبا و زرّين بر روي آن بافته مي شود . كارگاه پرده بافي كعبه در منطقه حديبيه و آغاز حرم قرار دارد كه به صورتي سنتي ، كارگران آن را در سه كارگاه خطاطي ، بافندگي و زردوزي مي كنند ، اين كارگاه در سال 1397ق . افتتاح شد . پرده داخلي كعبه نيز در همين كارگاه بافته مي شود .

ارتفاع پرده چهارده متر و نواري كه پيرامون پرده و بالاي آن را فرا گرفته و بر آن آيات قرآني نوشته شده 95 سانتي متر و طول آن 47 متر مربع است كه از شانزده قطعه تشكيل شده و هزينه بافت و تزيين آن با طلا و زخارف ديگر به 17 ميليون ريال سعودي مي رسد .

12 ـ مقام ابراهيم ( عليه السلام ) { . . . فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً . . . } . ( 2 )

مقام ابراهيم ( عليه السلام ) كه در قرآن كريم به عنوان يكي از نشانه هاي روشن آمده ، از كهن ترين آثار موجود در مسجدالحرام است . رنگ اين سنگ ميان زردي و سرخي و با ابعاد 38×36 سانتي متر ، به صورت مكعب است . همانگونه كه پيشتر اشاره شد ، از ابن عباس نقل شده كه چيزي از بهشت در زمين ، جز حجرالأسود و مقام ابراهيم ( عليه السلام ) نيست و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهرواني المكي ، همان ، صص 70 ـ 69 ؛ ابراهيم رفعت پاشا ، مرآة الحرمين ، ج1 ، صص183 و 184

2 . آل عمران : 97


73


آن دو ، از گوهرهاي بهشت اند و اگر مشركان آن دو را لمس نكرده بودند ، هيچ دردمندي به آن ها دست نمي كشيد مگر آن كه خداوند وي را شفا مي داد . ابوالوليد از مجاهد نقل مي كند كه بدون طهارت نبايد به مقام دست كشيد ؛ زيرا از آيات و نشانه هاي خداوند است . ( 1 ) بعضي از مفسّران در تفسير آيه { . . . فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ . . . } گفته اند : مقصود از نشانه هاي روشن ، جاي پاي ابراهيم ( عليه السلام ) بر مقام است . ( 2 ) در حقيقت اين مقام سنگي از بهشت بوده كه ايشان بر آن ايستاده و مردم را براي حج فرا مي خواندند : « هَلُمُّوا إِلَي الحَجِّ » ( 3 ) و نيز گفته اند : كساني كه در اين روزگار عازم حج مي شوند ، نداي ابراهيم ( عليه السلام ) را در آن روز لبيك گفته اند . ( 4 )

هم چنين خداوند مي فرمايد : { وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي . . . } ؛ ( 5 ) « و مقام ابراهيم ( عليه السلام ) را نمازگاه قرار دهيد . » مفسران با استناد به رواياتي ، مي گويند : مردم فرمان يافته اند كه در كنار اين مقام نماز گزارند ؛ ( 6 ) ازاين رو ، نبايد نماز طواف را جلوتر از مقام خواند .

ابراهيم ( عليه السلام ) فرمان يافت كه آن سنگ را قبله خود قرار دهد . لذا آن را كنار دَرِ كعبه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، همان ، ص324 ؛ فاكهي ، همان ، ج1 ، ص443 ؛ فاسي المكي ، همان ، ج1 ، ص338 . براي اطلاع از احاديث وارده در خصوص فضل مقام ابراهيم ، ر . ك . به : سائد بكلاش ، فضل الحجرالأسود و مقام ابراهيم .

2 . شيخ طوسي ، التبيان في تفسير القرآن ، ج2 ، ص536 ؛ فاكهي ، همان ، ج1 ، صص450 و 451

اكنون قالب مسي كه بر روي مقام ديده مي شود به اندازه دو جاي پاي انسان فرو رفتگي دارد كه به عنوان نشانه اي از جاي پاي ابراهيم ( عليه السلام ) قرار داده شده است . به روايت امام صادق ( عليه السلام ) منظور از آيات بينات ، مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ، حجرالأسود و حِجر اسماعيل ( عليه السلام ) است . ( كليني ، همان ، ج4 ، ص223 ) .

شايان گفتن است كه آنچه از ظاهر قرآن مشخص است منظور از نشانه هاي روشن ، مقام ابراهيم ( عليه السلام ) است نه جاي پاي او در مقام ، چرا كه آغاز اين آيه از بيت و كعبه سخن مي گويد و ضمير فيه به كعبه و بيت يا مسجد الحرام برمي گردد ، يعني در آن جا نشانه هاي روشني مثل مقام ابراهيم ( عليه السلام ) است نه اين كه ضمير فيه به مقام ابراهيم ( عليه السلام ) برگردد كه بنا به قول بعضي در مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ، جاي پاي او نشانه روشن باشد .

3 . فاكهي ، همان ، ج1 ، ص446 ؛ كليني ، همان ، ج4 ، ص206 ؛ شيخ صدوق ، همان ، ج2 ، ص150

4 . « وَأَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَعَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق » . ( حج : 27 )

5 . بقره : 125

6 . شيخ طوسي ، تهذيب الاحكام ، ج5 ، ص140 ؛ ابن حجر عسقلاني ، فتح الباري بشرح صحيح البخاري ، ج3 ، ص344


74


گذاشت . پس از او ، اسماعيل ( عليه السلام ) هم به جانب آن و رو به روي در نماز مي گزارد ؛ ولي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مأمور شدند تا به سمت بيت المقدس نماز بگزارند ؛ ديري نپاييد كه خداوند متعال آنچه را براي خود و پيامبرش برگزيده بود ، قبله قرار داد . آن حضرت در مدينه وقتي نماز مي گزاردند ، روبروي ناودان ؛ يعني شمال كعبه قرار مي گرفتند و چون در مكّه حضور مي يافتند رو به روي مقام مي ايستادند . ( 1 )

از بررسي منابع تاريخي چنين برداشت مي شود كه مقام ابراهيم ( عليه السلام ) از دوران آن حضرت تاكنون به جز يك مورد جا به جا نشده و آن نيز در دوران خليفه دوم بوده است كه سيل عظيمي وارد مسجدالحرام شد . اين سيل به نام « امّ نهشل » مشهور شد ، چرا كه وي در اين سيل غرق گرديد . در اين زمان مقام ابراهيم ( عليه السلام ) از جاي خود كنده شد و به كعبه چسبيد . بعضي گويند به محلات پايين كعبه برده شد . اين رخداد را براي خليفه دوم نوشتند ، وي پايه اي ساخت و مقام را به جاي خود منتقل كرد كه تا امروز همچنان در همان جا باقي است . در سال 202ق . نيز سيل عظيم ديگري آمد و پايه هاي مقام را خراب كرد ولي آن را از جاي خود نكند . ( 2 )

در دوران « مهدي عباسي » براي محافظت بيشتر ، پايين و بخش بالاي مقام را زر اندود و در سال 206 هجري نيز مجدداً آن را مطلاّ كردند . ( 3 ) بعدها مقصوره و بنايي بر فراز آن قرار دادند كه البته مسير مطوّفين را تنگ مي كرد . لذا در 1387 ق . آن را در ميان طوقي زرين قرار دادند و محفظه اي از جنس كريستال بر روي آن نصب كردند . اين محفظه 18×130 سانتي متر ( به جز پايه ) ارتفاع دارد و قطر آن 80 سانتي متر است . بر روي قالب ، دو اثر پا ، كه به طور عميق در سنگ فرو رفته ، به عنوان جاي پاي ابراهيم ( عليه السلام ) شناخته مي شود . فاصله آن تا حجرالأسود 5/14 متر ، تا ركن شامي 14 متر ، تا شاذروان 25/13 متر است . مقام اكنون در 13 متري كعبه قرار دارد . ( تصوير شماره 3 و4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، همان ، ص325

2 . پيشين ، صص 327 و 328 ؛ فاكهي ، همان ، ج1 ، ص455 ؛ كليني ، همان ، ج4 ، ص223

3 . فاسي المكي ، همان ، ج1 ، ص328


75


13 ـ حِجْر اسماعيل ( عليه السلام ) حِجر اسماعيل ( عليه السلام ) ميان ركن شمالي و ركن غربيِ كعبه قرار دارد . « حِجْر » به معناي پناه و دامن است و از اين رو به اسماعيل ( عليه السلام ) منسوب كرده اند كه وقتي ديوارهاي كعبه بر افراشته شد ، او براي پناه بردن از گرماي خورشيد ، در سايه و كنار اين ديوار مي نشست و يا اين كه سايباني كنار آن براي خود مي ساخت و در آن پناه مي گرفت ؛ چون اسماعيل ( عليه السلام ) درگذشت ، او را در همان مكان مدفون ساختند . قريش در بازسازي كعبه ، حجر را به خاطر عدم توانايي مالي در بازسازي كامل ، از كعبه بيرون گذاشتند ؛ يعني حدود سه متر . بنابراين ، از ديوار كعبه تا 3 متر در طول ، جزو كعبه است . طول حِجر 80/6 متر است . عبدالله بن زبير ، هنگام تجديد بناي كعبه ، حِجر را حفر كرد و در آن سنگي به رنگ سبز يافت ؛ از قريش در اين باره پرسيد ، عبدالله بن صفوان گفت : گور اسماعيل ( عليه السلام ) است ؛ لذا ابن زبير آن را به حال خود رها كرد . او در اين حفريات پايه هاي كعبه در زمان ابراهيم ( عليه السلام ) را كشف كرد و آن را بر همان اساس بازسازي كرد . بنابراين ، حِجر اسماعيل كنوني ، در دوران وي جزو بيت قرار گرفت .

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به عايشه فرمودند : هرگاه خواستي دركعبه نماز بگزاري ، درحجرنمازگزار كه بخشي از كعبه است ، ليكن قوم تو آنگاه كه كعبه را مي ساختند ، از طول آن كاستند و آن را بيرون كعبه قرار دادند . اين گفته پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيز سندي است براي اين كه طواف در داخل حجر جايز نيست .

حِجر كه اكنون با نيم دايره اي كوتاه محصور شده ، داراي ديواري به ارتفاع 32/1 متر و پهناي 5/1 با دو درِ شرقي و غربي است . طول آن از ديوار كعبه ( زير ناودان طلا ) تا ديوار حِجر ، حدود 80/6 متر و عرض آن ميان دو در شرقي و غربي 77/8 متر است . از اين مقدار سه متر آن ، كه از ديوار كعبه آغاز مي شود ، در طول ، جزو كعبه و بناي اصلي است . در دوره منصور عباسي ، زمين آن با سنگ مرمر پوشيده شد و در سال هاي 161ق . و 283ق . و سال هاي بعد نيز همواره سنگ هاي حِجْر را تعويض و ترميم مي كرده اند و اكنون نيز با سنگ مرمر مفروش است . اما آنچه مشهور است كه در حجر ، دختر ، همسر و


76


مادر اسماعيل ( هاجر ) و نيز چند تن از انبياي الهي مدفون اند ، ( 1 ) منظور انتهاي حجر اسماعيل كنوني به سمت ديوار حجر است ؛ زيرا تا سه متر از كعبه در زمان قريش جزو كعبه بود و كسي را داخل كعبه دفن نمي كردند .

13 ـ چاه زمزم ، تاريخچه و فضيلت آنهنگامي كه ابراهيم ( عليه السلام ) ، هاجر و تنها فرزندش اسماعيل را به وادي خشك و سوزان مكه آورد ، همراه مادر اسماعيل مشك آبي بود و هيچ گونه زاد و توشه اي غير از آن نداشت . حضرت ابراهيم آن دو را كنار درختچه اي در نزديكي جاي كعبه نشاند و سپس از مكه خارج شد و آنان را به خدا سپرد {  رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ } . پس از اندك زماني آبِ همراه هاجر تمام و شيرش نيز خشك شد . هاجر در پي آب ، فاصله ميان كوه صفا و مروه را دوان دوان ، هفت بار پيمود . هنگامي كه نزد كودكش بازگشت ، جبرئيل ( عليه السلام ) بر او ظاهر شد و بر زمين كوبيد كه به قدرت الهي آب از همان جا به روي زمين فوران زد . مادر اسماعيل ( عليه السلام ) به آب ، كه جاري بود ، گفت : « زَمْزَمْ » ؛ يعني بايست . خود نيز مقداري خاك و شن اطراف آن ريخت تا مبادا پيش از آن كه آب را در مشك بريزد ، به زمين فرو رود ! گويند اگر هاجر چنين نمي كرد ، شايد زمزم رود رواني مي شد . هاجر مشك را پر كرد و به فرزندش نوشانيد . ( 2 ) خبر پيدايش آب در اين منطقه سوزان و لم يزرع ، قبايل جُرهم را به آنجا كشانيد كه در كنار چاه زمزم سكونت گزيدند .

چون جُرهميان حرمت كعبه و حرم را شكستند و به فسق و فجور پرداختند ، خداوند آب زمزم را از جوشش انداخت و خشك كرد ؛ به طوري كه حتي مكان آن نيز محو شد . عمرو بن حارث مضاض جرهمي ، دو مجسّمه زرين آهو و شمشيرهاي مرصّع را ، كه در كعبه بود ، از بيم آن كه سرقت نكنند ، شبانه برداشت و در محل چاه زمزم زير خاك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كليني ، همان ، ج4 ، ص210

2 . فاكهي ، همان ، ج2 ، صص9 ـ 6 ؛ فاسي المكي ، همان ، ج1 ، ص397 ؛ حرّ عاملي ، وسائل الشيعه ، ج9 ، ص512 ابن علان الشافعي ، دليل الفالحين لطرق رياض الصالحين ، ج4 ، صص716 و 717


77


پنهان كرد . ( 1 )

چاه زمزم همچنان تا دوران عبدالمطّلب بن هاشم ، پدر بزرگ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، مخفي بود . او شبي در خواب ديد كه نوري از كنار كعبه به آسمان برخاست . وي به رغم سرزنش و آزار مردم ، با كمك فرزندش حارث همان نقطه را حفر كرد . در آن هنگام نذر كرد كه اگر داراي ده پسر شود ، يكي از آنان را در راه خدا قرباني كند ؛ سپس با كندن چاه ، بر مجسمه ها و شمشيرها دست يافت و همچنان كَند تا آب فوران زد . پس از آن ، خداوند به وي ده پسر عطا كرد . او نيز براي اداي نذر خود ، ميان آنان قرعه انداخت كه نام « عبدالله » محبوب ترين پسرانش در آمد ؛ آنگاه ميان عبدالله و از ده تا صد شتر قرعه زد كه قرعه به نام صد شتر افتاد و آن ها را در راه خدا قرباني كرد و گوشتشان را ميان باديه نشينان انفاق نمود . بر اساس اين سنت ، از آن روز ديه يك مرد صد شتر تعيين شد . ( 2 )

هنگام ظهور اسلام ، سقايت حاجيان از آب زمزم در دست عباس بن عبدالمطّلب بود . براي زمزم اسامي زيادي است ؛ از جمله : بركة ، سَيّده ، نافِعَه ، مَضْمونَه ، عَونَه ، بُشْري ، صافيه ، بَرَّه ، عَصِمَه ، سالِمَه ، مِيْمُونه ، مُباركه ، كافيه ، عافيه ، طاهِره ، طَعام طُعْم ، شَفاء سُقم و . . . ( 3 )

درباره اهميت آب زمزم و فضيلت نوشيدن آن ، روايات بسياري نقل شده است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده اند : « زمزم بهترين چاه هاي دنيا است » . گفته اند هرگز از آب چاه زمزم كاسته و خشك نخواهد شد . بهترين خوراك ( 4 ) و مايه سلامت از هر درد است . مستحب است پس از نوشيدن آن بگويي : « اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَرِزْقاً وَاسِعاً وَشِفَاءً مِنْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسعودي ، مروج الذهب ، ج2 ، صص61 ـ 63 ؛ كليني ، همان ، ج4 ، ص219

2 . ابن هشام ، السيرة النبويه ، ج1 ، صص110 ـ 115 ؛ ازرقي ، همان ، صص231 ـ 240 ؛ نهرواني المكي ، الاعلام بأعلام بيت الله الحرام ، صص37 ـ 30 ؛ محمود ياسين ، رحلة الحج والعمره ، ص115

3 . فاكهي ، همان ، ج2 ، ص68 ؛ حرّ عاملي ، همان ، ج9 ، ص351 ؛ سائد بكداش ، فضل ماء زمزم ، ص60 به بعد .

4 . در جاهليت به آب زمزم « الشبعه » يعني سير كننده نيز گفته مي شد . ( فاكهي ، همان ، ج2 ، ص32 ) ؛ گويند ابوذر غفاري به مدت سي روز گرسنگي خود راتنها باآب زمزم برطرف مي كرده است . ( بكداش ، همان ص69 ) .


78


كُلِّ دَاء » . ( 1 )

اين آب همواره نزد مردم مكه قِداسَت و اهميت فراواني داشته است . آنان مردگان خود را با آب زمزم غسل مي دادند و خود مقيد به استفاده و نوشيدن از آن بودند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بيشتر از آب زمزم مي نوشيدند و در هر جا كه بودند ، از اصحاب مي خواستند آن را براي آشاميدن و وضو ساختن ايشان فراهم آورند . ( 2 ) آن حضرت زمزم را از چشمه هاي بهشت و از آيات خداوندي در حرم الله و بهترين آب روي زمين دانسته اند . ( 3 )

چاه زمزم در سال هاي 822 ق . و 1383ق . تعمير و توسعه يافت . اكنون دهانه آن 5/1 متر ، عمق آن سي متر و فاصله اش تا كعبه 21 متر است . متوسط مصرف آب زمزم به وسيله زائران بيت الله ، حدود ده هزار متر مكعب در روز و 765 متر مكعب در ساعت ؛ يعني 29600 ليتر است . در دوران سعودي به سال 1388ق . قبّه اي كه بر فراز چاه زمزم بود ، خراب و بناي جديدي در زير زمين ساختند كه در آن جا از آب چاه استفاده مي كردند . اكنون براي استفاده بيشتر از مطاف ، آن مدخل را پر ساخته و در اطراف صحن مسجدالحرام بهوسيله لوله كشي ، آب را به شيرها هدايت كرده اند تا زائران از آن ها بنوشند و لذا دايره مطاف وسيعتر گشته است .

14 ـ صفا و مروه ( مَسْعي ) و حوادث تاريخي آن {  إِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ } . ( 4 )

گفته اند هنگامي كه حضرت آدم صفيّ الله ( عليه السلام ) از بهشت رانده شد ، نخست بر كوهي كنار بيت الله الحرام فرود آمد ، لذا آن كوه را « صفا » ناميدند ؛ چون بنا به گفته خداوند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، همان ، صص 344 ـ 340 ؛ كليني ، همان ، ج4 ، ص430 ؛ نهرواني المكي ، همان ، ص34 ؛ فاكهي ، همان ، ج2 ، ص43 ؛ ابن ابي شيبه ، المصنف في الاحاديث والآثار ، ج4 ، ص358

2 . فاكهي ، همان ، ج2 ، صص58 ـ 51

3 . ر . ك . به : سائد بكداش ، همان ، صص56 ـ 64

4 . بقره : 158 ، « همانا صفا و مروه از شعائر خداست . پس كسي كه حج خانه ( خدا ) يا عمره به جا آورد بايد كه سعي صفا و مروه را انجام دهد . »


79


{  إِنَّ اللهَ اصْطَفي آدَمَ وَنُوحاً } ( 1 ) از نام « آدم المصطفي » گرفته شده است . حوّا ( عليها السلام ) نيز بر كوهي كنار صفا فرود آمد و لذا آن را « مروه » ؛ ( زن ) ناميدند . جبرئيل ( عليه السلام ) بر آنان نازل شد و اعمال حج را آموخت و آن دو به طواف بيت الله پرداختند . ( 2 )

هاجر فاصله ميان كوه صفا و مروه را ، كه حدود 5/766 ذراع برابر با 5/377 متر بود ، هفت بار در جستجوي آب طي كرد ؛ قسمتي از اين مسير را كه امروزه با چراغ سبز روشن است ، با اضطراب شديدي ، كه ناشي از نگراني نسبت به وضع فرزند خود بود ، سريعتر پيمود و در اصطلاح « هَرْوَله » كرد . در علت نامگذاري هروله ، سخنان ديگري نيز هست ؛ از جمله اين كه شيطان در اين مكان بر ابراهيم ( عليه السلام ) ظاهر شد و ايشان اين قسمت را تندتر پيمود . در هر حال حاجيان به ياد شدايد و سختي هاي هاجر ( عليها السلام ) ، آن بانوي فداكار ، در اين مكان هروله مي كنند ؛ يعني به گونه اي گام برمي دارند كه شانه ها و تمامي بدن به حركت در آيد . گفتني است هروله براي زنان لازم نيست .

از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه سعي ميان صفا و مروه ، جز براي شكستن غرور و نخوت متكبران نيست . اين عده ، بايد دوش به دوش نژادهاي مختلف ؛ اعم از سياه و سفيد ، توانا و ناتوان ، بي نياز و نيازمند و . . . تكبّر و فخرفروشي را پايمال گام هايشان كنند .

كوه صفا ، همچنين مكاني است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نخستين بار ، رسالت الهي خود را از فراز آن ، با اين عبارت اعلان كرد : « قُولُوا لا إلهَ إِلاّ اللهُ تُفْلِحُوا » ، هنگامي كه آيه : { وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اْلأَقْرَبِينَ } نازل شد و خداوند فرمود نزديكان خود را بيم و انذار ده ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اقوام و نزديكان خود را در آن مكان انذار داد . ( 3 ) در روز فتح مكّه نيز بر فراز اين كوه رفت و پايان كار مشركان را اعلام كرد و مهاجران و انصار را به اتحاد و يكپارچگي و صفا و صميميت در سايه توحيد فراخواند . ( 4 ) كنار همين كوه ، خانه « ارقم بن ابي ارقم » ؛ يعني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران : 33

2 . شيخ صدوق ، علل الشرايع ، ج2 ، ص432 ؛ كليني ، همان ، ج4 ، صص190 و 191

3 . ابن اثير ، الكامل في التاريخ ، ج2 ، ص62 ؛ طبري ، تاريخ الطبري ، ج2 ، ص63 ؛ مجلسي ، بحارالانوار ، ج18 ، ص215

4 . البكري الشافعي المصري ، الدرةُ المُكَلَّله في فتح مكة المشرفة المُبَجَّله ، ص149


80


نخستين پايگاه مخفي توحيدي قرار داشت كه در توسعه مَسْعي خراب شده است . ( 1 ) كوه صفا كه سعي از آن آغاز مي شود ، در سمت جنوب شرقي كعبه قرار دارد و در فاصله 130 متري كعبه واقع شده است .

كوه مروه ، كه در برابر ركن شامي و در 200 متري شمال شرقي كعبه واقع است نيز همانند كوه صفا نكته هايي دارد ؛ بر فراز همين كوه بود كه خداوند به حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) فرمان داد تا بهترين ثمره جانش ؛ يعني اسماعيل را در راه او قرباني كند . همچنين گويند هنگام فتح مكّه ، 36 بت بر روي اين دو كوه قرار داشت و بت هاي زيادي نيز در ميان آن ها بود كه همه به وسيله پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شكسته شدند . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام سعي ، ابتدا مقداري از كوه صفا بالا مي رفت و سپس به حركتش ادامه مي داد و در پايين درّه ، كه آغاز محل هروله بود ، راه را مقداري سريعتر مي پيمود . در دوره منصور ، خليفه عباسي ، براي كوه صفا پانزده پله و بر كوه مروه 9 پله ساخته شد . ( 2 ) اكنون ضمن بازسازي صفا و مروه ، پله هاي مذكور صاف و به صورت سراشيبي درآمده است .

در دوران عثماني ، محل هروله ، كه حدود 55 متر است ، به وسيله استوانه كوچك كاشي كاري شده به رنگ سبز معين گرديد و اكنون مي توان آن را با چراغ هاي سبز تشخيص داد .

مَسْعي ؛ محلّ ميان صفا و مروه ، در توسعه دوم سعودي ، دو طبقه ساخته شد و حاجيانِ اهل سنت از طبقه بالا نيز سعي مي كنند كه البته امكان انجام سعي و طواف بر روي پشت بام هم براي آنان فراهم است . مَسْعي در شرق مسجدالحرام و داراي شانزده درِ ورودي است . معروف ترين و قديمي ترينِ آن ها ، باب بني شيبه ، باب علي ، باب عباس و باب السلام است . طول مسعي در توسعه سعودي به 5/394 و عرض آن به بيست متر رسيد . ارتفاع طبقه اول دوازده متر و طبقه دوم 5/8 متر مي باشد . اكنون پله هاي ثابت و برقي ، زائران را به سعي و نيز آن سوي مسعي و طبقه بالا جابه جا مي كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك . به : ص123 از همين كتاب

2 . ازرقي ، همان ، ص394


81


در توسعه هاي اخير سعودي ، اطراف صفا و مروه تا شعاع پانصد متري تخريب و محوّطه پشت آن ، در بيرون مسجد گسترش زيادي يافته است . در دوران هاي گذشته مسعي در وسط بازاري قرار داشت كه پيرامون آن را دكان ها احاطه كرده بودند . اكنون مسعي به مسجدالحرام متصل شده است .

تصوير

هـ ) مسجدالحرام و سير تاريخي آنمسجد الحرام بر اساس روايت ابوذر ، از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، نخستين مسجد بر روي زمين است . ( 1 ) فضيلت يك ركعت نماز در آن ، بيش از يكصد هزار ركعت در ديگر مساجد است ؛ « . . وَصَلاَةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلاَة فِي غَيْرِهِ » ( 2 )

در گذشته ، مسجدالحرام به كعبه و مطاف پيرامون آن اطلاق مي شد ليكن به مرور بر وسعت آن افزوده شد .

طبق روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) ، ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) ، حدّ مسجدالحرام را تا ميان صفا و مروه قرار داده بودند . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسلم ، صحيح ، باب المساجد ، حديث1161

2 . حرّ عاملي ، وسائل الشيعه ، ج5 ، ص272

3 . كليني ، همان ، ج4 ، ص210


82


در دوران جاهلي ؛ يعني تا قبل از سلطه « قُصيّ بن كلاب » ، جدّ چهارم رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، مردم در پيرامون كعبه ، خانه و عمارتي نداشتند و بيشتر قبايل ، براي احترام و بزرگداشت كعبه ، از سكونت و ساختن خانه در كنار آن پرهيز مي كردند و بيشتر در درّه هاي مكه سكونت مي گزيدند . با تسلّط قصيّ بر مكه ، وي از مردم خواست تا پيرامون كعبه ساكن شوند و خانه هايي بنا كنند تا به امنيت بهتري دست يابند . وي نخستين خانه را در سمت شمالي كعبه به نام « دار الندوه » ( 1 ) ساخت . بدين گونه ، قريش پيرامون كعبه خانه هايي ساختند و درهايي به سوي كعبه گشودند و مقداري از اطراف كعبه را براي طواف زائران باز گذاشتند . آنان براي احترام به كعبه ، خانه ها را كوتاهتر از آن ، به شكل دايره ، و نه مربع ، ساختند . ( 2 ) مسلماناني كه از مدينه و ساير سرزمين ها براي حج مي آمدند ، راهي جز داخل شدن در اين خانه ها و ورود به مسجدالحرام نداشتند . ( 3 )

در آن دوران ، تنها محدوده طواف مطرح بود و اعراب چيزي به نام مسجدالحرام نمي شناختند تا اين كه خداوند آيات سوره اِسرا را نازل و در آن از مسجدالحرام ياد كرد . ( 4 )

الف ـ توسعه خليفه دوم ( 17 هجري ـ 638 ميلادي ) در دوران خليفه دوم ، كه به جمعيت مسلمانان افزوده شد ، انجام مراسم عبادي حج با مشكلاتي روبه رو گرديد ، لذا وي براي نخستين بار به توسعه مسجدالحرام پرداخت .

او در سال هفدهم هجري ، پس از آن كه سيل « ام نهشل » مقام ابراهيم ( عليه السلام ) را به پايين مكه برد ، براي بازسازي كعبه وارد مكه شد و پس از نصب مجدد مقام ، به سبب گسترش جمعيت ، خانه هايي كه اطراف مسجد بنا شده بود را از صاحبان آنها خريد و خراب كرد و سپس ديواري كمتر از قامت يك انسان بر گرد مسجد كشيد و محدوده آن را مشخص

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك . به : ص124 از همين كتاب .

2 . نهرواني المكي ، همان ص73 ؛ حسين بن عبدالله باسلامَه . تاريخ عمارة المسجد الحرام ، صص 6 و 7

3 . فاكهي ، همان ، ج2 ، ص158 ؛ نهرواني المكي ، همان ، ص74

4 . اِسراء : 1 { سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الاَْقْصَي . . . } .


83


و به وسيله سنگريزه پوشانيد . ( 1 ) سپس درهايي نيز براي آن قرار داد و به وسيله مشعل هايي اطراف را روشن كرد . مجموع افزوده هاي او 860 متر مربع بود .

در اين دوران ، براي انحراف مسير سيل هايي كه داخل مسجدالحرام مي شد و موجب تخريب مي گرديد ، سدّي در « مدعا » بالاي مكه ساخته شد و اطراف مسجدالحرام نيز با سنگ هاي بزرگ و كيسه هاي پر از سنگريزه پوشانيده شد . اين سدّ به رَدَم « بني جُمح » مشهور شد .

ب ـ توسعه خليفه سوم ( 26 هجري ـ 646 ميلادي ) خليفه سوم نيز بعضي از خانه هاي باقي مانده را خريد و خراب كرد و تا حد زيادي مسجد الحرام را توسعه داد . ( 2 ) عثمان نخستين كسي بود كه براي مسجد الحرام رواق ها و سقف هايي قرار داد . مساحت مسجد در اين دوران به 4400 متر مربع مي رسيد كه او حدود 2000 متر به مسجد افزوده بود . ( 3 )

ج ـ توسعه عبدالله بن زُبَير بن عوام ( 56 هجري ـ 688 ميلادي ) هنگامي كه ابن زبير در مكّه اعلان خلافت كرد ؛ مانند گذشتگان خود ، به توسعه مسجد الحرام پرداخت . وي خانه هاي ديگري از مردم خريد و ناحيه صفا را به مسجد ضميمه و ديوار مسجد را به « دارالندوه » متصل كرد كه در آن موقع ، در ميانه شمالي صحن كنوني مسجدالحرام قرار داشت . توسعه هاي او عمدتاً در جهت شمال ، جنوب و شرق بود . ابن زبير قسمت هايي از مسجدالحرام را با ستون هاي مرمرين مسقّف كرد . ( 4 )

اقدامات ترميمي وي ، پس از آسيبي انجام شد كه در سال 64ق . از سوي سپاهيان يزيد بر كعبه و مسجدالحرام وارد گرديد . عبدالله بن زبير باقي مانده ديوار كعبه را برداشت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . باسلامَه ، همان ، ص13

2 . فاكهي ، همان ، ج2 ، ج158 ؛ نهرواني المكي ، همان ، ص78

3 . عبداللطيف بن عبدالله بن دهش ، عمارة مسجدالحرام ومسجدالنبي ، ص45

4 . فاكهي ، همان صص160 و 161 ؛ نهرواني المكي ، همان ، ص80


84


و دوباره آن را بر اساس پايه هاي قبلي ( قبل از ترميم قريش ) ساخت . مساحت افزوده در اين دوران به مسجد الحرام 4000 متر بود كه مساحت مسجد را به 8400 متر مربع رساند . ( 1 )

د ـ توسعه عبدالملك بن مروان و فرزندش وليد ( 75 و91 هجري ـ 694 و709 ميلادي ) پس از آن كه عبدالله بن زبير در مكّه به قتل رسيد ، عبدالملك بن مروان ، خليفه اموي ، به ترميم مسجد الحرام همت گماشت . وي ديوارهاي مسجد الحرام را بالا برد و براي آن سقفي از چوب ساج فراهم كرد . در تزيين ستون ها ، از طلا استفاده كرد و كتيبه اي از شرح اقدامات خود ، بر يكي از ستون ها نوشت . وي ستون هاي مرمر به مسجد الحرام آورد و براي آن سقفِ يك پارچه اي كه بر ستون ها و پايه هاي مرمر قرار داشت ، استوار ساخت ، آنگاه با چوب ساجِ آراسته و تزيين شده ، آن را پوشانيد و سطح مسجد را نيز سنگفرش كرد . او در تزيين مسجد الحرام از كاشي بهره برد و كنگره ها و غرفه هايي ساخت و آن را تزيين كرد . ( 2 )

فرزند وي وليد نيز 2300 متر مربع به مساحت مسجد افزود و مجموع مساحت آن را به 10750 متر رسانيد .

هـ ـ توسعه منصور عباسي ( 137 هجري ـ 754 ميلادي ) ابو جعفر منصور ، خليفه عباسي نيز مسجد الحرام را در سال 137ق . توسعه داد . وي درقسمت شامي كه پايين مسجد و سمتدار العِجله و دار النَّدوه بود ، بر مساحت مسجد افزود .

در اين توسعه ، قسمت زيادي از دارالنَّدوه داخل مسجد شد . وي نيز به كاشي كاري و تزيين آن همّت گماشت و از توسعه خود كتيبه اي منقوش بر جا گذاشت و درهايي نيز براي مسجد قرار داد . وليد 4700 متر به مساحت مسجد افزود و آن را به 15450 متر مربع رسانيد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عبد اللطيف بن دهيش ، همان ، ص52

2 . فاكهي ، همان ، ج2 ، صص161 و 162 ؛ نهرواني المكي ، همان ، صص85 ـ 83


85


و ـ توسعه مهدي عباسي ( 160 و 164 هجري ـ 776 ـ 780 ميلادي ) مهدي عباسي در سال 160ق . حج به جا آورد و پرده هاي كعبه را عوض كرد و دستور داد مسجدالحرام را ترميم و از منطقه بالا توسعه دهند .

با قرار دادن درهاي جديد ، به درهاي گذشته افزود كه معروف ترين آن ها باب بني شيبه بود . وي در دو مرحله به توسعه مسجد پرداخت . در توسعه نخست خانه هاي زيادي در سمت مسعي خريد و خراب كرد و كوشيد تا كعبه در وسط مسجد قرار گيرد . لذا آن را از اطراف توسعه داد . وي همچنين 484 ستون مرمرين براي رواق ها قرار داد كه 498 سقف گنبدي شكل روي آن رواق ها قرار مي گرفت . حدود 270 كنگره نيز بر بيرون ديوارهاي مسجد ساخت كه بيشتر به صورت بسيار زيبايي گچ كاري شد . او در اين توسعه 8000 مترمربع به مسجد افزود و مساحت مسجد را به 23400 مترمربع رسانيد . مهدي عباسي در دومين مرحله ، به توسعه مسجد پرداخت و درهاي ديگري نيز به آن افزود . ( 1 ) در اين اقدام ، مسجد به مسعي متصل و در اين توسعه 2350 مترمربع به مساحت قبلي مسجد افزوده شد و به 25750 مترمربع رسيد .

ديگر خلفاي عباسي تا عصر عثماني نيز بر مساحت مسجد افزودند . خليفه معتضد 1250 متر و خليفه المقتدر 850 متر ، به مسجد اضافه كرده و مساحت آن را به 28000 متر رسانيدند . همچنين پادشاهان مماليك مصر و شام نيز به مساحت مسجد افزودند و تا آغاز عصر سعودي مساحت مسجد به 30000 متر مربع رسيد . ( 2 ) در دوران عثماني بيشترين اقدام براي ترميم ، تزيين ، ساخت درها ، گنبد ، رواق ها انجام شد ؛ اما بر مساحت مسجد چيزي افزوده نگشت .

ز ـ توسعه دوران سعوديهمزمان با توسعه اول و دوّم مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) ، در سال 1344ق . و 1368ق . كه به دستور ملك عبدالعزيز سعودي انجام شد ، مسجد الحرام نيز در طرح توسعه جدّي قرار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاكهي ، همان ، ج2 ، صص167 ـ 174 ؛ فاسي المكي ، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام ، ج1 ، صص375ـ177

2 . عبداللطيف بن دهيش ، همان ، صص 71 ـ 68


86


گرفت ( 1 ) و به مساحت مسجد 131000 متر مربع اضافه شد . در دوران فهد در سال 1406 و 1409ق . نيز دو توسعه انجام شد كه طي آن 118000 متر مربع بر مساحت قبلي افزوده شد و مساحت كل مسجد به 280000 متر مربع رسيد . در سمت صفا و مروه ، بازار و خانه هاي بسياري تخريب شد كه بيشتر از لحاظ تاريخي ارزش ويژه اي داشتند . با توسعه اي كه در مرحله نخست انجام شد ، حدود دويست هزار نمازگزار بر گنجايش قبلي مسجد افزوده شد و در اين توسعه 492 ستون به قطر 71 سانتي متر و ارتفاع 21/14 متر به ستون هاي مسجد اضافه گشت ( 2 ) كه اكنون فن كوئل ها و كولرها براي خنك كردن شبستان ها در داخل ستون ها تعبيه شده است . يك طبقه نيز بر مسجد الحرام اضافه شد . براي راه يابي به آن طبقه و نيز پشت بام ، پله هاي برقي و ثابت تعبيه گرديد . اين توسعه در سال هاي 1377 تا 1381ش . نيز دوباره در قسمت هاي ديگر آغاز شد . از جمله ميدان هاي اطراف و باب هاي اصلي مسجد مسطح و سنگفرش شد . بر مساحت برخي شبستان ها در دو طبقه افزوده شد و اكنون مساحت مسجد به 336000 متر مربع رسيده است .

زير زمين مسجد نيز براي نمازگزاران آماده شده و در حال حاضر ، با توسعه پديد آمده ، بيش از يك ميليون نمازگزار مي توانند در مسجد الحرام ، شبستان ها ، طبقه اول ، دوم و پشت بام و نيز زيرزمين و ميدان هاي اطراف صفوف خود را منسجم سازند . ( تصاوير شماره 5 ، 6 ، 7 )

و ) درهاي مسجد الحرام از ابتدا تا كنون

مسجد الحرام در عصر خليفه مهدي عباسي ( 160 هجري ) داراي 19 در بود كه از معروف ترين آن ها مي توان به « باب الزياده » و « باب القطبي » اشاره كرد . در دوران ملك عبدالعزيز سعودي ( 1344 ق . ) اين تعداد به 26 در افزايش يافت . در دوران فهد بن عبد العزيز ، در توسعه اول 51 درِ اصلي و فرعي گشوده شد و در توسعه دوم به 62 در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . طه ولي . المسجد في الاسلام ، ص63

2 . محمد بن سالم بن شديد الرفي ، تطور عمارة و توسعة المسجد الحرام ، ص 91 ؛ حامد عباس ، قصة التوسعة الكبري ، صص57 ـ 50


87


رسيد ، كه اكنون نيز همه آن ها وجود دارد و به همراه راه پله هاي ورودي به 92 در مي رسد . در ميان آن ها چهار درِ اصلي و بزرگ وجود دارد كه در چهار جهت اصلي قرار يافته و بر فراز هريك دو مناره ، به ارتفاع 92 و عرض 777 متر ساخته شده است . اين درها عبارت اند از :

1 . باب ملك عبدالعزيز ، 2 . باب فهد بن عبدالعزيز 3 . باب العمره 4 . باب فتح .

مساحت مسجدالحرام و ميزان توسعه آن ، از آغاز تا دوران سعودي

شرح توسعهمساحت افزودهجمع كل

1 خليفه دوم ( 17 ق . ) 860 متر مربع2400 متر مربع

2 خليفه سوم ( 26 ق . ) 20504450

3 عبدالله بن زبير40008450

4 وليد بن عبدالملك230010750

5 منصور عباسي470015450

6 مهدي عباسي ( توسعه اول ) 800023400

7 مهدي عباسي ( توسعه دوم ) 235025750

8 معتضد عباسي225028000

9 مقتدر عباسي100029000


88


مجموع مساحت مسجد الحرام در قبل و بعد از توسعه سعودي


89


تصوير توسعه مسجد الحرام از آغاز تا توسعه دوم سعودي (1414)


90


نقشه مسجد الحرام



| شناسه مطلب: 77164