بخش 8

بخش دوّم : تاریخ و آثار اسلامی مدینه منوّره فصل اول : مدینه در بستر تاریخ موقعیت جغرافیایی مدینه منورّه نگاهی به تاریخ یثرب نام#160;های مدینه فضایل مدینه منوّره مقدمات هجرت پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) فصل دوم : مسجد النبی الف ـ مسجد النّبی ( صلّی الله علیه وآله ) آثار تاریخی و مقدس مسجدالنّبی ( صلّی الله علیه وآله ) 1 ـ ستون#160;های مسجدالنّبی ( صلّی الله علیه وآله ) 1/1 ـ مُخَلَّقه 2/1 ـ عایشه قرعه 3/1 ـ توبه ابی لُبابه 4/1 ـ سریر 5/1 ـ مَحْرَسْ علی بن ابی#160;طالب ( علیه السلام ) 6/1 ـ وُفود 7/1 ـ مقام جبرئیل ( علیه السلام ) 8/1 ـ تهجّد 9/1 ـ حنّانه 2 ـ ایوان صُفّه یا منزلگاه فقرا 3 ـ منبـر 4 ـ محراب#160;ها 1/4 ـ محراب#160;النّبی ( صلّی الله علیه وآله ) 2/4 ـ محراب التّهجّد 3/4 ـ محراب فاطمه ( علیها السلام ) 4/4 ـ محراب عثمانی


169


بخش دوم

تاريخ و آثار اسلامي مدينه منّوره


171


فصل اول

مدينه در بستر تاريخ


173


موقعيت جغرافيايي مدينه منورّه

شهر مدينه در شمال غربي شبه جزيرة العرب و شمال مكه مكرمه واقع شده و فاصله آن ، پس از احداث بزرگراه هجرت ، تا جده 395 كيلومتر و تا مكه 425 كيلومتر است . مدينه از سطح دريا حدود 625 متر ارتفاع دارد . اين شهر از دو سو ؛ يعني غرب و شرق ، به وسيله « حرّه ها » ( 1 ) محاصره شده است . اين حرّه ها از مسجد ذو قبلتين به سوي جنوب و سپس به سوي شرق و شمال امتداد مي يابد و مردم مدينه معمولاً آن ها را حرّه شرقي و حرّه غربي مي خوانند ؛ با اين كه آن دو حرّه يكي هستند . ( 2 )

در غزواتي مانند احد و خندق ، كه در دوران پيامبر رخ داد ، براي دشمن ، ورود به مدينه به خاطر وجود اين حرّه ها از دو سمت امكان نداشت و تنها راه ورود ، سمت شمال بود .

مدينه به وسيله چندين كوه محاصره شده است ؛ كوه احد در شمال ، كوه عير در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « حرّه » به معناي « سنگلاخ » است كه اين زمينها به علت وجود سنگها و صخره هاي بزرگ غير قابل نفوذ بوده و همچون دژي طبيعي مدينه را در محاصره خود گرفته است . ( ابن منظور ، لسان العرب ، ماده حرّه ) .

2 . سعيد بن سلام . المدينة المنورة في القرن الرابع عشر الهجري ، ص 13


174


جنوب و كوه جماوات در غرب . ( 1 ) در مدينه سه وادي يا درّه وجود دارد : عقيق ، بطحان و قناة . ( 2 )

آب و هواي مدينه در تابستان گرم و خشك و در زمستان سرد و باراني است و درجه حرارت آن در زمستان نسبت به مكّه و جدّه پايين تر است ؛ به عبارت ديگر ، مثلاً در دي ماه پايين ترين دما 2 درجه و بالاترين آن 6/24 درجه است و در تير ماه پايين ترين دما 2/17 درجه و بالاترين دماي آن 44 درجه مي باشد . بالاترين ميزان بارندگي در دي ماه است كه به 3/8 ميلي متر مي رسد و پايين ترين ميزان آن ، در آذر ماه و 2 ميلي متر است .

اراضي زراعي آن در جنوب شهر واقع شده كه محصول آن تنها خرما و بعضي ميوه جات است و در شمال آن نيز خرما ، حبوبات ، ميوه جات و ساير نباتات گياهي نيز به عمل مي آيد . زمين هاي زراعي در مدينه از آب چاه ها مشروب مي شود .

نگاهي به تاريخ يثرب

مورخان در مورد نخستين ساكنان يثرب پس از طوفان نوح ( عليه السلام ) ، اختلاف كرده اند كه آنان را مي توان به چهار گروه تقسيم كرد :

1 . بعضي گفته اند : هنگامي كه مردم ، از كشتي نوح ( عليه السلام ) كه بر كوه جودي نشسته بود ، خارج شدند ، به سوي مدينه رهسپار گشتند ؛ محل فرود اين عدّه بعدها به سبب تعداد آنان « بازار هشتاد » ناميده شد . آنان تنها ماندگان و زندگانِ پس از طوفان نوح ( عليه السلام ) بودند . زباني كه اين قوم به آن سخن مي گفتند ، به 72 زبان تقسيم مي شد كه عربي يكي از آن ها بود . عِمْليق و طَسَمْ پسران لُود بن سامِ بن نوح در ميان آنان عرب زبان بودند . ( 3 ) فرزندان « عَبيل » در يثرب فرود آمدند و اين شهر به نام نخستين ساكن آن يعني « يَثرب بن عَبيل بن عَوصِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك . به : بخش كوه هاي مدينه ، از همين كتاب .

2 . ر . ك . به : بخش وادي هاي مدينه ، از همين كتاب .

3 . سمهودي ، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفي ، ج1 ، ص156


175


ابن اِرْمِ بن سام بن نوح ( عليه السلام ) » ، ( 1 ) يثرب ناميده شد .

2 . بعضي اولين ساكن مدينه پس از طوفان را « يثرب بن قانية بن مَهْلابيل بن اِرْم بن عَبيل بن عَوص بن اِرْم بن سام بن نوح ( عليه السلام ) » دانسته اند . ( 2 )

3 . كسان ديگري اظهار داشته اند : نخستين ساكنان مدينه ، پس از طوفان ، اقوام « صَعْل و فالِح » بوده اند كه در زمين به فسق و فجور مي پرداختند . خداوند داوود نبيّ ( عليه السلام ) را بر آنان فرستاد و آن حضرت با ايشان جنگيد و اسيران زيادي گرفت ؛ سپس به قدرت الهي كرم هايي برگردن آنان سوار شد كه تمامي ايشان را هلاك كرد . ( 3 )

4 . آخرين گروه مي گويند : هنگامي كه عمالقه در سرزمين ها پراكنده شدند ، بعضي از آنان در يثرب فرود آمده و ساكن شدند . اين قوم ، ستم و تجاوز را پيشه خود كردند ؛ در حالي كه خداوند به آنان وسعت رزق و طول عمر عطا كرده بود ؛ به طوري كه عُمر هر يك ازايشان به400 سال مي رسيد و شنيده نشده كه كسي از آنان در طول اين مدّت مرده باشد . حضرت موسي ( عليه السلام ) لشكري فرستاد وآناني كه در مدينه و مكّه ساكن بودند را به قتل رساند .

ورود يهود به يثربيهوديان بارها در طول تاريخ به اين سرزمين مهاجرت كرده اند . مورخان ، تاريخِ مهاجرت هاي اوّليه يهود را از هزار تا هفتصد سال پيش از ميلاد مسيح ثبت كرده اند . در زمان سلطنت داوود نبي ( عليه السلام ) ، درگيري ها و اختلافاتي ميان فرزندان وي به وقوع پيوست . در اين زمان ، يكي از فرزندان او به نام « اشالوم » همراه گروهي از بني اسرائيل به خيبر و ديگر سرزمين هاي شبه جزيرة العرب از جمله شام رفتند . ( 4 )

نبونيد ، حاكم بابل ، شماري از عراقي ها را همراه خود آورده و در اين مناطق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسعودي ، يثرب را فرزند « قانية بن مهليل بن ارم بن عبيل » ذكر كرده است كه در مدينه فرود آمده و اين شهر به نام وي مشهور شده است . ( مروج الذهب ، ج2 ، ص155 ) .

2 . پيشين ، همان جا .

3 . سمهودي ، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفي ، ج1 ، ص158

4 . ابن خلدون ، العبر ، ج1 ، صص92 و 93


176


( حجاز ) ساكن ساخته بود . در ميان ايشان يهودياني از بابل و فلسطين بودند . پيش از اين نيز يهودياني همزمان با مهاجرت به فلسطين به اين جا كوچ كرده و تا روزگار ظهور اسلام در آن ساكن بوده اند . ( 1 )

علماي يهود توصيف پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در تورات راديده بودندكه درآن آمده بود : اين پيامبر در مكّه مكرّمه ظهور كرده و سپس به سوي سرزميني كه ميان دو حرّه واقع و داراي نخل است مهاجرت مي كند . پس آنان در جستجوي اين نشاني ها با اشتياق تمام از شام به اين سرزمين رو آوردند . هنگامي كه اين نشاني هارادريثرب يافتند ، درآن جا ساكن شدند . ( 2 )

كساني چون استرابون و پلينيوس ، در ميان دولت هاي جزيرة العرب از دولت يهود نام برده اند . ( 3 )

احتمالاً مهاجرتِ بعدي يهوديان به اين سرزمين و بهويژه به يثرب ، در سال 70 ميلادي و پس از آن صورت گرفته است . اين امر ، به علت تخريب معابد آنان توسط قيصر « تيتوس » و حملات متعدد قيصرها عليه يهوديان ، از سال 132م . بوده كه موجب فرار عده بيشتري شد ، لذا برخي از آنان به حجاز رفته و عده اي نيز وارد يثرب شدند . ( 4 )

در هر حال ، قبايل يهود كه به يثرب آمدند ، 25 قبيله بودند . آنان شهر را به اين صورت ميان خود تقسيم كردند :

1 . قبايل بني قريظه ( 5 ) و بني نضير ؛ آنان در « عاليه » فرود آمدند كه امروز آن را « العوالي » ( 6 ) مي نامند . ايشان در اين منطقه به حفر چاه ها و كاشت درختان پرداختند . بعضي از قبايل عرب نيز در كنار آنان فرود آمده و ساكن شدند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جواد علي ، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام ، ص 452

2 . ابن نجار ، اخبار المدينه ، ص 13

3 . جواد علي ، همان جا .

4 . طبري ، تاريخ طبري ، ج2 ، ص455 ؛ بيروني ، آثار الباقيه عن القرون الخاليه ، ص 377

5 . بني قريظه يكي از قبايل ساكن مدينه است كه با خزرج هم پيمان بودند و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از عهدشكني همه آنان را از بين برد .

6 . « عوالي » منطقه اي است درجنوب مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) وامروزه خيابان آن به نام شارع علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) معروف است . بيشتر شيعيان مدينه در اين منطقه ساكن هستند وبر مدارس آنان نامهاي ائمه ديده مي شود .


177


2 . قبايل بني قينقاع ؛ ( 1 ) در منطقه « الصاغه » فرود آمدند كه خيابان قربان امروزي است . منازل عالي و زيباي آنان در شمال غربي « مدشونيه » ( 2 ) ساخته شد .

يهوديان براي خود دژها و قلعه هايي ساختند كه به آن ها اُطُم گفته مي شد . آنان اين كار را از اعراب عمالقه فرا گرفته بودند . مجموع دژها و حصن هايي كه براي خود ساختند به 160 عدد مي رسيد .

اعراب مجاور نيز مثل آنان قلعه هايي ساختند كه در مجموع به 72 عدد مي رسيد . هنگامي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مدينه آمدند ، مهاجران را از ويراني اين حصن ها منع كردند و آن ها را زينت مدينه منوره دانستند . ( 3 )

ورود اوس و خزرج يا يماني ها به يثرببه جز قبايل يهود و اعرابي كه در يثرب ساكن بودند ، تعدادي از اعراب نيز از يمن و جنوب شبه جزيره كوچ كرده و در سرزمين هاي شمالي ؛ از جمله يثرب و غسان ساكن شدند . ( 4 ) به سبب خرابي سد مأرب ، اين مهاجران به علّت انتساب به « يَعْرَب ابن قحطان » ، « اعراب قحطاني » ناميده شدند ؛ در مقابل ايشان ، اعرابي كه در حجاز و بهويژه مكّه ساكن و از فرزندان عدنان از نسل اسماعيل ( عليه السلام ) بودند ، « اعراب عدناني » ناميده شدند .

اعراب جنوبي يا قحطاني ، كه همان يمني هاي مهاجر باشند ، بر خلاف اعراب عدناني يا ساكنان مكّه ، از تمدّن و شهرنشيني برخوردار بودند و كار و پيشه اصلي آنان كشاورزي ، زراعت ، توليدات و مصنوعات دستي بود ؛ چون يثرب در سراسر شبه جزيره

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عليه پيمان شكنان يهود از بني قينقاع وارد جنگ شد . غزوه بني قينقاع در تاريخ مشهور است .

2 . « مدشونيه » تا امروز به همين نام معروف و نام باغهايي در شارع قربان كنوني است .

3 . حتي پيامبر دستور فرمودند تا مهاجران نيز از آنها ساختند تا مجموع آطام يا قلعه هاي موجود در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به 127 عدد رسيد . نام تمامي اين آطام در تواريخ مضبوط است .

4 . ابراهيم بيضون ، سهيل زكار ، تاريخ العرب السياسي من فجر الاسلام حتي سقوط البغداد ، ص 28


178


امتيازات و ويژگي هاي مورد نظر آنان را داشت ، آنجا را براي سكونت مناسب ديدند .

از ميان اعراب يماني كه در يثرب ساكن شدند ، دو طايفه نيرومند اوس و خزرج ، كه بعدها پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آنان را « انصار » ناميد ، با يهود بني قريظه و بني نضير پيمان هايي بستند . ( 1 ) اوس و خزرج كه از فرزندان « حارث بن زيد بن سواد بن اسلم بن اسحاق بن قضاعه » بودند ، همواره براي تسلط بر شهر يثرب با يكديگر رقابت مي كردند . منابع تاريخي مملو از شرح وقايع ، جنگ ها و ستيزهاي اين دو طايفه با يكديگر است كه به آن ها « ايام العرب » گفته مي شد . ( 2 )

درگيري و كشتار ميان اوس و خزرج ، امري عادي و كاري روز مرّه بود ، در حالي كه هيچ كس در اين منطقه نبود تا بتواند اين دو رقيب را با هم تفاهم دهد و به زير سلطه و نفوذ خود درآورد و به عبارتي ، كسي نبود كه حرف آخر را بزند . به گفته « ولهاوزن » :

« نزاع و تخاصمي كه وجود داشت زندگي را براي توده مردم سخت مي نمود ، تنها يك مرد مي خواست كه بتواند اين جامعه متفرق را انتظام بخشد . » ( 3 )

خداوند در اين زمان ، با ظهور اسلام و بعثت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، آنان را به هدايت و صلح و دوستي رهنمون ساخت و رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به عنوان فرمانرواي مطلق ، جهت التيام بيماري عداوت و دشمني و اعاده امنيت به اين شهر رهسپار شد . ( 4 ) در اين موقعيتِ ويژه بود كه آن حضرت به عنوان عامل وحدت رخ نمود و قبايل مختلف يماني را با عنوان « انصار » در پيمان هاي عقبه اول و عقبه دوم متحد ساخت و سرانجام نيز دو جناح متخاصم و نيرومند شبه جزيره ؛ يعني قحطانيان و عدنانيان را پس از قبول دين مبين اسلام ، با نام انصار و مهاجر در زير لواي اين دين ، به يكديگر پيوند اتحاد زد . ( 5 ) با مهاجرت پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) به يثرب ، اين شهر را مدينة النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ناميدند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابراهيم بيضون ، سهيل زكار ، همان ، ص 28 .

- carl Brockelman, History of the Islamic peopel, p . 16 .

همچنين ، ابن سعد ، طبقات الكبري ، ج3 ، ص604 ، يعقوبي ، تاريخ اليعقوبي ، ج2 ، ص27

- Wellhousen, julius, the Arabkingdom and its fall p . 6 .

- Encylopedia, Britanika V . 15, p . 64 .

5 . ابن سعد ، همان ، ج1 ، ص238 ؛ ابراهيم بيضون ، همان ، ص43


179


نام هاي مدينهمدينه منوره در قبل و پس از اسلام ، نام هاي فراواني داشت كه كساني چون « مجدالدّين شيرازي » ، « ابن زباله » ، « سمهودي » و ديگران نام هاي اين شهر را ثبت كرده اند . شيرازي حدود شصت نام و ابن شبه و ابن زباله ، كه از قديمي ترين مورخان مدينه هستند ، حدود چهل نام ( 1 ) و سمهودي نيز 94 نام براي اين شهر ذكر كرده اند . برخي از نام هايي كه براي آن آورده اند ، عبارت اند از :

اَرْضُ اللهِ ، اَرْضُ الْهِجرَةِ ، الاْيمانْ ، اَلْبارَّه ، اَلْبرَّة ، البَلَد ، بَيتُ الرّسولِ ، الحرم ، الدّار ، دارالابرار ، طابة ، طَيّبة ، يثرب و . . . ( 2 )

براي مدينه نام هايي نيز در قرآن آمده است ؛ از جمله : المدينه ، مدخل صدق ، دارالايمان ، ارض الله . ( 3 )

فضايل مدينه منوّرهاز پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايات بسياري در فضيلت مدينه نقل شده است . آن حضرت اين شهر را ، همچون مكّه ، حرم قرار داد و صيد و شكار حيوانات ، كندن درختان ، ريختن خون و . . . را در آن حرام كرد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به درگاه الهي تضرع كردند كه : « بار خدايا ! ابراهيمبنده و رسول تو ، مكّه را حرم قرار داد ، من نيز مدينه را حرم قرار مي دهم در آنچه ميان دو حرّه است ، همان گونه كه ابراهيم مكّه را ، حرم قرار داد » . ( 4 ) آن حضرت در فضل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن شبه تنها نامهاي مدينه كه در تورات ثبت شده را ذكر كرده است . ( تاريخ المدينه ، ج1 ، ص162 )

2 . ابن شبه ، همان جا ؛ سمهودي ، وفاء الوفا باخبار دار المصطفي ، ج1 ، ص8 ـ 28

3 . ابن شبه ، همان جا ؛ سمهودي ، همان جا ؛ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خود نيز مدينه را طابه مي ناميدند و مي فرمودند خداوند اين شهر را طابه ناميده است و در جايي ديگر آن را قبة الاسلام ، دارالايمان ، ارض الهجره و مثوي الحلال و الحرام ناميده اند ( محمد بن محمد بن سليمان ، جمع الفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد ، ج1 ، صص560 و 561 ) . از جمله نامهايي كه از مدينه در تورات ثبت شده است ، المدينه ، الطابه ، طيبه ، المسكينه ، جابره ، المجبوره ، المرحومه ، العذراء ، المحيه ، المحبه و القاصمه ( ابن نجار ، همان ص11 )

4 . جندي المكي ، فضائل المدينه ، ص 43 ؛ ابن حجر هيثمي ، تحفة الزُوّار الي قبر النّبي المختار ، ص 144 ؛ صدوق ، من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص336 ؛ ملاخاطر ، فضائل المدينة المنوره ، ج1 ، ص60 به بعد .


180


مدينه فرموده اند : « ايمان در مدينه انباشته و جمع شده است ؛ همان گونه كه ماري در لانه اش جمع مي شود . » ( 1 )

پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمود : « اَلْمَدينَةُ أَفْضَلُ مِنْ مَكّة » ؛ ( 2 ) « مدينه از مكّه برتر است » همچنين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « كسي كه در مدينه بميرد ، من در روز قيامت براي او شفيع خواهم شد . » ( 3 ) و نيز فرمود : « كسي كه پس از انجام حج ، قبر من را در مدينه زيارت كند ، گويي مرا در حياتم زيارت كرده است . » ( 4 )

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حق مدينه دعا بسيار مي كردند . « خدايا ! مدينه را بر ما دوست بدار همان گونه كه مكّه را بر ما دوست داشته اي و حتي بيش از آن و آن را بر ما صحت و سلامت دار و در مُدّ و صاع ( اوزان طعام ) آن بر ما بركت ده و تب و درد آن را به جُحفهمنتقل كن » . ( 5 )

در روايات ديگري ، آن حضرت كساني را كه مردم مدينه را بترسانند ، به آتش الهي وعده داده است ؛ از جمله فرموده اند : « كسي بر اهل مدينه اراده سوء نمي كند جز آن كه خداوند وي را در آتش جهنم ، با سرب گداخته ذوب مي كند ، همان گونه كه نمك در آب حل مي شود » . كسي كه براي زيارت من به مدينه بيايد بر من واجب است تا در روز قيامت شفيع او شوم و كسي كه در يكي از دو حرم ( مكه و مدينه ) بميرد ، روز قيامت ايمن مبعوث مي شود . ( 6 )

مقدمات هجرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مدينهدر ذي حجه سال يازدهم بعثت ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با شش نفر از خزرجيان در منا گفتگو كرد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جندي المكي ، همان ص 25 ؛ سعي المقدسي ، فضائل الاعمال ، ص 89

2 . جندي المكي ، همان ص 22

3 . ابن حجر هيثمي ، موارد الظمان الي زوائد ابن حبان ، ص 255

4 . محمد بن سليمان ، همان ، ج1 ، ص555

5 . جندي المكي ، همان ص 20 ؛ بيهقي ، سنن الكبري ، ج3 ، ص382 ؛ بخاري ، صحيح ، حديث 2889

6 . ابن حجر هيثمي ، همان ، ص 30


181


و اسلام را بر آنان عرضه نمود . اين شش تن ، پس از آن كه اسلام را پذيرفتند ، به مدينه رفته و خبر ملاقات خود را با بزرگان قوم در ميان گذاشتند . لذا در سال بعد ؛ يعني سال دوازدهم بعثت ، يازده نفر از انصار با رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در عقبه منا ، پيماني بستند كه بر اساس آن ، براي خدا شريك قرار ندهند . دزدي و زنا نكنند . فرزندان خود را نكشند و پيامبر را فرمانبردار باشند . اين پيمان را پيمان « عقبه اول » خواندند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مصعب بن عمير را براي تبليغ اسلام و آموزش قرآن به يثرب فرستاد و ديري نپاييد كه بيشتر مردم يثرب مسلمان شدند .

در سال بعد ؛ يعني در ذي حجه سال سيزدهم ، 73 نفر از بزرگان اوس و خزرج ، كه 2 تن از آنها زن بودند ، در عقبه منا به حضور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيده و ضمن پذيرش اسلام از ايشان دعوت كردند تا به يثرب بيايد و رهبري اين شهر را بر عهده گيرد . اين پيمان به « عقبه دوم » يا بيعة الحرب و بيعة النساء شهرت يافت . قبايل اوس و خزرج متعهد شدند تا پاي جان همانند حفاظت و حمايت از نواميس خود ، از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) حفاظت كنند . پس از بازگشت اين عده به يثرب ، خانه اي در شهر نماند كه اهل آن به اسلام نگرايد و از آن صداي اذان و تكبير به گوش نرسد . ( 1 ) پس از آن ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به علت آزار بيش از حد مشركان نسبت به يارانش ، اجازه دادند كه آنان به مدينه يا همان يثرب هجرت كنند ولي خود در مكّه ماندند تا فرمان خروج و هجرت از سوي خداوند داده شود .

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در نخستين شب از ماه ربيع الأوّل سال چهاردهم بعثت ، از سوي خداوند براي ادامه مأموريت الهي خود عازم يثرب شدند ؛ در اين شب مشركان با فراهم ساختن طرح قتل پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) در « دارالنّدوه » ( 2 ) منزل آن حضرت را محاصره كردند و تصميم به قتل ايشان گرفتند . اين شب ، از شب هاي بزرگ و سرنوشت ساز در تاريخ اسلام و زندگي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) بود . هجرت ، مسير تاريخ را دگرگون ساخت و عزّت ، قدرت ، ثبات ، استواري و تأييدِ اسلام را رقم زد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن هشام ، السيرة النبويه ، همان ، ج1 ، صص 445 ـ 431 ؛ ابن نجار ، اخبار المدينه 19 ـ 20

2 . ر . ك . به : ص124 بخش مكه از همين كتاب .


182


پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تنها علي ( عليه السلام ) را لايق جانشيني خود در مكّه و خوابيدن در بستر خود دانست و از ايشان خواست تا رداي مخصوص را بپوشد و به جاي او در بستر بخوابد . همچنين اماناتي كه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مكّه مانده است را به صاحبان آن ها بازگرداند و اهل بيت او را همراه خود به مدينه منتقل سازد . ( 1 ) به خاطر اين فداكاري و خوابيدن حضرت علي ( عليه السلام ) در بستر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، اين شب به « ليلة المبيت » معروف شد .

مشركان چون به خانه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هجوم آوردند و علي ( عليه السلام ) را در جاي او ديدند ، از فرط ناراحتي وي را مجروح و ساعتي نيز حبس كردند . ( 2 ) علي ( عليه السلام ) با شجاعت و ايثار تمام ، نه تنها اين مسؤوليت خطير را با جان و دل پذيرفت و خود را در معرض امتحان وفاداري به اسلام و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار داد ، بلكه با اين اقدام شجاعانه ، نقش مؤثري در پيشبرد اهداف عالي اسلام و حفظ رهبري و تغيير و دگرگوني تاريخ اسلام ايفا كرد . به اين مناسبت بود كه اين آيه در حق او نازل شد :

{ وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَاللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ } . ( 3 )

ايشان براي رد اماناتي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به او سپرده بود ، سه روز در مكّه ماند و پس از انجام كارها ( 4 ) همراه مادرش فاطمه بنت اسد و نيز دختر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، حضرت فاطمه ( عليها السلام ) به سوي مدينه حركت كرد . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

p . 98 . The life and times of MuhammadJohn Bagot Glubb, . 1

ابن هشام ، همان ، ج1 ، ص482

2 . ابن اثير ، الكامل في التاريخ ، ج2 ، ص103

3 . [ و از مردم كساني هستند كه از جان خود در راه رضاي خدا درگذرند و خدا دوستدار چنين بندگان است . ] ( بقره : 207 ) ؛ ابن جوزي ، التذكرة خواص الامه في معرفة الائمه ص 21 ؛ گنجي شافعي ، كفاية الطالب في مناقب علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ص 114 ؛ مجلسي ، بحارالانوار ، ج19 ، صص39 ـ 64

4 . بلاذري ، انساب الاشراف ، ج2 ، ص91 ابن نجار ، همان ، ص27

- Encyclopedia Dell''Islam p . 285

- Caetanny, Leon, Annaly Dell''Islam V . 1 p . 179


183


مسير هجرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مدينهحضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) ابتدا به خانه ابوبكر كه حدود 200 متري مسجد الحرام ، در سمت مسفله و پايين مكه بود ، رفت و سپس همراه وي شهر را ترك و به طرف جنوب مكّه يعني مخالف مسير مدينه ( كه در شمال است ) به غار « ثور » ( 1 ) رفتند تا دشمن را گمراه و منحرف كنند .

در حالي كه دشمن كينه توز با سماجت در تعقيب پيامبر بود ، ايشان 400 كيلومتر راه را طي كردند و در روز دوشنبه دوازدهم ربيع الأول وارد قريه « قبا » شدند .

بريدة بن اسلمي ، همراه هفتاد تن از افراد قبيله خود و ساير قبايل ، به پيشواز ميهمانان آمده بودند . ( 2 )

اين در حالي بود كه هر روز مردم شهر ، از صبح تا غروب به انتظار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي ايستادند و سپس نااميد باز مي گشتند . ( 3 ) هنگامي كه حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) در ديد مردم قرار گرفتند ، زنان و كودكان فرياد زدند : « هذا رسول الله ، قد جاء ، قد جاء ! » .

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در ميان استقبال پرشكوه و گرم مردم يثرب وارد آبادي « قُبا » شدند . دختران بني النجّار در اين منطقه با ديدن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، اشعار زير را با صدايي رسا خواندند :

طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَيْنا * * * مِنْ ثَنِيّاتِ الْوِداع

وَجَبَ الشُّكْرُ عَلَينا * * * ما دَعي للهِِ داع

أَيُّهَا الْمَبْعُوثُ فِينا * * * جِئْتَ بِالاَْمْرِ اْلمُطاع

جِئْتَ شَرَّفْتَ الْمَدِينَة * * * مَرْحَباً يا خَيْرَ داع ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك . به : بخش كوه هاي مكه ، از همين كتاب .

2 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص243

3 . ابن هشام ، همان ، ج1 ، ص491 ؛ سمهودي ، همان جا .

4 . ابن هشام ، السيرة النبويه ، ج1 ، ص490


185


فصل دوم

مسجد النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) و آثار آن


187


الف ـ مسجد النّبي در گذر تاريخ

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از روز دوشنبه ، دوازدهم ربيع الأول تا روز جمعه شانزدهم همان ماه ، در قريه قبا ماند و پس از پايان بناي مسجد و رسيدن امام علي ( عليه السلام ) و دخترشان فاطمه ( عليها السلام ) ، رهسپار مدينه شدند . ( 1 ) آن حضرت در فاصله حدود 500 متري مسجد قبا به سمت مدينه ، در محل سكونت قبيله « بني سالم بن عوف » ، در مسجد آنان ، نماز جمعه را اقامه كردند . آن مسجد بعد از اين نماز به « مسجد جمعه » تغيير نام يافت . ( 2 ) اين نخستين نماز جمعه اي بود كه به امامت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مدينه خوانده شد . حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) به سوي شهر رهسپار شد . در اين مسافتِ كوتاه تا داخل شهر ، با تقاضاهاي زياد قبايل مختلف براي سكونت در منازل آنان روبه رو گرديد و در پاسخ گويي به اين همه شور و اشتياق ، انتخاب را ناگزير به تقدير الهي سپرد و با اشاره به شتر خويش ( القصوه ) فرمود :

« خَلُّوا سَبيلَها فَإِنَّها مَأْمُورَةٌ » .

« راه شتر را باز بگذاريد كه او مأمور است . » ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن هشام ، همان ، ج1 ، ص494 ؛ بعضي گفته اند درقبا چهارده شب مانده اند . ( بحارالانوار ، ج19 ، ص106 ) .

2 . در مورد اين مسجد ر . ك . به : ص254 از همين كتاب .

3 . ابن هشام ، همان جا ، سمهودي ، همان ، ج1 ، صص256 و 257 ؛ ابن قيم جوزي ، زاد المعاد في هدي خير العباد ، ج2 ، ص143


188


سرانجام شتر پس از عبور از ميان قبايل مختلف ، كنار خانه « ابو ايوب انصاري » ( 1 ) زانو زد و اين سعادت بزرگ نصيب اين مرد الهي شد كه پذيراي خاتم پيامبران گردد . زميني را كه شتر در آن زانو زد ، متصل به خانه ابو ايوب انصاري بود كه به عنوان « مربد » و محل خشكانيدن خرما استفاده مي شد و از آنِ دو يتيم از قبيله بني نجار ، به نام هاي سهل و سهيل فرزندان عمرو بود . اين دو ، در پناه و حمايت معاذ بن عفراء قرار داشتند . ( 2 ) آن حضرت اين زمين را به رغم اصرار صاحبان آن ، كه از جان و دل بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هبه مي كردند ، به ده دينار خريدند . ( 3 )

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مدت هفت ماه يا كمتر ، در منزل ابو ايوب ساكن بودند تا اين كه پس از ساخت محل سكونت دايمي ايشان در كنار مسجد ، نقل مكان كردند . ( 4 ) مساحت اوّليه مسجد را 70×60 ذراع ( 5 ) = 4200 ذراع ( برابر با 74/1021 متر ) و ارتفاع ديوارهاي آن را پنج ذراع نوشته اند كه آن حضرت خودش با كمك مهاجران و انصار ، در نخستين روزهاي هجرت به احداث آن پرداختند .

اين مسجد كه ساختن آن تقريباً هفت ماه زمان برد ، از نهايت سادگي و پيراستگي برخوردار بود .

تلاش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اين مورد ، باعث مي شد تا همه صحابه ، به طور فعال در ساخت آن مشاركت كنند . يكي از انصار چنين خواند :

لَئِنْ قَعَدْنا وَالنَّبيُّ يَعْمَلُ * * * لذاك مِنَّا العَمَلُ المُضَلَّلُ ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوايوب انصاري يكي از ياران با وفاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه در مورد وي و خانه او ر . ك . به : ص233 از همين كتاب .

2 . ابن هشام ، همان ، ج1 ، ص495 ؛ ابن نجار ، اخبار مدينة الرسول ، ص25 ؛ ابن قيم جوزي ، همان ، ج2 ، ص145 ؛ بيهقي ، دلائل النبوه ، ج2 ، ص187

3 . ابن سعد ، همان ، ج1 ، ص239

4 . مقدسي ، البدء والتاريخ ، ج4 ، ص178

5 . هر ذرع را برابر با 33/49 سانتي متر ( ذرع هاشمي ) محاسبه كرده ايم .

6 . ابن هشام ، همان ، ج1 ، ص496 ؛ ابن قيم جوزي ، همان ، ج2 ، ص144


189


« اگر ما بنشينيم و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كار كند ، براي ما امري خطا و ناپسند است . »

هنگامي كه ديوارها را بالا مي بردند ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در پاداش زحمات اصحاب چنين سرودند :

لا عَيْشَ اِلاّ عَيْشُ الآخِرَةِ * * * اَلّلهُمَّ ارْحَمِ الاَْنْصارَ وَالْمُهاجِرَة ( 1 )

در اين ميان ، عمار از همه بيشتر كار مي كرد و اصحاب نيز بر او بار بيشتري مي دادند . همه صحابه هر كدام يك خشت و تنها عمار دو خشت حمل مي كرد ؛ لذا عمار نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و گفت : يا رسول الله ، اينان مرا كشتند ؛ بر گرده من باري مي نهند كه خود آن را حمل نمي كنند ؛ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خطاب به وي فرمود : اي پسر سميّه ، آنان تو را نمي كشند ، همانا تو را گروهي باغي و ستمكار مي كشند ؛ « إِنِّما تَقْتُلُكَ الْفِئَةَ الباغَيَةِ » . ( 2 )

به روايت بخاري ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند :

« عمار آنان را به بهشت فرا مي خواند و ايشان او را به آتش دعوت مي كنند . » ( 3 )

اصحاب پس از بالا بردن ديوارها ، سقف مسجد را با شاخه هاي نخل پوشانيدند . بعضي از آن حضرت پرسيدند : آن را مسقّف نكنيم ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : خير ، سايه باني مي خواهم چون عريش ( سايبان ) موسي . پس از آن ، مكاني براي نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به سمت بيت المقدس مشخص كردند ، آنگاه براي مسجد سه در قرار دادند . دري در آخر مسجد ؛ دري كه به آن « باب الرّحمه » و « باب عاتكه » مي گفتند و دري كه بعدها باب جبرئيل ( عليه السلام ) نام گرفت . كنار مسجد نيز حجره هايي براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ساختند و آن حضرت با عايشه و سوده در آن ساكن شد . براي ايشان دري از خانه به مسجد نيز گشودند . ( 4 ) آنگاه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن هشام ، همان جا ؛ ابن قيم جوزي ، همان ، ج2 ، ص145 ؛ ابن سعد ، همان ، ج1 ، ص240 با عبارت : « فَاغفِر الأنصار والمهاجرة » ؛ بخاري در صحيح خود چنين آورده است . « اَلّلهمّ لا خير إلاّ خير الآخرة ، فَاغْفر الأنصار و المهاجرة » ( صحيح ، جزء اول ، كتاب الصلوة ، حديث ، ص292 ـ 292 ) .

2 . ابن هشام ، همان ، ج1 ، ص497 ؛ متقي الهندي ، كنزالعمال ، ج16 ، ص137

3 . بخاري ، صحيح [ جزء اول ، كتاب الصلوة حديث 408 ] ص 302

4 . ابن قيم جوزي ، همان ، ج2 ، ص146 ؛ ابن سعد ، همان ، ج1 ، ص240



190


هر يك از اصحاب ، خانه اي كنار مسجد ساختند و دري به داخل آن باز كردند كه راه ورود آنان به مسجد بود . پس از اندك زماني ؛ يعني قبل از جنگ احد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به بستن درها ، به جز درِ خانه علي ( عليه السلام ) امر فرمودند : « أَمَرَ بَسَدِّ الاَْبْوابِ إِلاّ بابُ عَلِيّ » لذا تمام درهايي كه به مسجد باز مي شد ، جز آن در ، مسدود شد .

مسجد پيامبر ، از آغاز بنا و احداث ، شاهد ماجراهاي مهمّي در تاريخ صدر اسلام بود . آن حضرت در نخستين روزهاي پاياني بناي اين مكان مقدّس ، خطبه هاي غرّا و كوبنده اي عليه كفر و شرك ايراد فرمودند و سپس در طول يازده سال از هجرت پربركت خود ، به منظور رشد و تعالي مسلمانان در سايه مكتب انسان ساز اسلام ، خطبه هاي ديگري خواندند . در اين مسجد اساسي ترين موضوعات مربوط به اداره حكومت اسلامي با حضور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بحث و بررسي مي شد .

دوّمين حادثه مهم در تاريخ اين مسجد ، برقراري پيمان « مؤاخاة = برادري » ميان مهاجر و انصار از سوي منادي وحدت بود .

از جمله رويدادهاي مهمّ ديگر ، كه مسجدالنّبي ( صلّي الله عليه وآله ) در آن سال ها شاهد بود ، « اعلان بسيج عمومي » براي دفاع از اسلام و پاسخ گويي به آزار و ايذا و ظلم و ستم وارده از سوي مشركان بود . خداوند تبارك و تعالي با نزول آياتي ، كار و زار با مشركان ، كه پيامبرش را به ترك خانه و كاشانه خود وادار كردند و هر روز بر آزار و اذيت پيروانش مي افزودند تجويز كرد .

در همين مسجد « وفود » ، گروه هاي مختلف براي پذيرش اسلام به حضور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي رسيدند و ده ها حادثه ديگر كه ذكر آن ها در گنجايش اين مختصر نيست .

آثار تاريخي و مقدس مسجدالنّبي ( صلّي الله عليه وآله )

1 ـ ستون هاي مسجدالنّبي ( صلّي الله عليه وآله ) به هنگام بناي مسجد ، ابتدا ستون هايي از نخل خرما برافراشتند و آن را با شاخه هاي نخل مسقّف ساختند . ستون ها در بناي نخست ، هشت عدد بود كه امروزه با همان نام ها


191


باقي مانده اند و هر يك سابقه اي به بلنداي تاريخ 1400 ساله اسلام داشته و يادآور حوادث و رخدادهاي مهمّي بوده و هستند . اين ستون ها كه در داخل روضة النبي ( صلّي الله عليه وآله ) واقع شده اند ، عبارت اند از :

1/1 ـ مُخَلَّقه « اسطوانة المُخَلَّقَه » يادآور نمازگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و نزديك ترين ستون ها به محراب نماز آن حضرت است . اكنون ستون مورد نظر ، كمي جلوتر از محلّ اصلي است ( 1 ) و بالاي آن نيز بر دايره اي سبز و طلايي ، اين نام ديده مي شود . نامگذاري آن به سبب عطر و خُلوقي است كه بر آن مي سوزاندند تا فضاي مسجد را عطرآگين كند .

2/1 ـ عايشهنام هاي ديگرش « مهاجران » و « القرعه » است . اكنون بالاي آن نام « اسطوانة العائشه » ديده مي شود . سبب نامگذاري آن به اين نام ها چنين است :

وجه تسميه آن به « عايشه » و « مهاجران » اين است كه عايشه ، در فضل اين ستون احاديثي روايت كرده ولذا مهاجران گرداگرد آن مي نشستند و نماز مي خواندند .

« قرعه » ( 2 ) به آن سبب كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده اند : « در مسجد من مكاني است قبل از اين ستون كه اگر مردم فضيلت آن را مي دانستند ، كنار آن نماز نمي خواندند ، مگر آن كه ميان خود ( براي نماز خواندن ) قرعه مي زدند » .

ستون ياد شده درست وسط ستون هاي اصليِ ديگرِ مسجد قرار دارد ؛ يعني ميان اين ستون تا منبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دو ستون ، تا قبر ايشان نيز دو ستون ، تا قبله و محراب كنوني نيز دو ستون و تا صحن اوّليّه مسجد كه تا آن هنگام مسقف نشده بود ؛ يعني به موازات مئذنه بلال نيز دو ستون فاصله دارد . در حقيقت از همه طرف سومين ستون است و كنار آن نيز ستون « توبه » و سپس « سرير » قرار دارد . در مورد نماز خواندن كنار آن ، سفارش فراواني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سمهودي ، همان ، ج2 ، ص439

2 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص440 ، كنايه از اينكه ازدحام براي نماز خواندن در اين مكان به قدري زياد مي شد كه به ناچار بايد بين خود قرعه مي زدند . اين حديث نيز از عايشه نقل شده است .


192


شده است ؛ زيرا از ستون هاي روضة النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) است .

3/1 ـ توبه = ابي لُبابهاز ستون هاي بسيار مهم و با فضيلت مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ستون توبه است . ابولبابة بن عبد المنذر » يكي از بزرگان اوس ، هنگام غزوه « بني قريظه » ( 1 ) به درخواست يهوديان و با موافقت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به عنوان مشاور نزد آنان رفت ، ابولبابه يهوديان را به جنگ و مقاومت تشويق كرد و برگشت اما بي درنگ از اين اقدام پشيمان شد و سوگند ياد كرد كه هرگز با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روبه رو نشود ، مگر آن كه توبه كند و خداوند نيز او را پاك گرداند . ابولبابه يكسره به مسجد النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) رفت و خود را به يكي از ستون هاي مسجد بست و به توبه و انابه پرداخت تا شايد خداوند از كردار زشت او بگذرد و يا مرگ او را برساند . او در مجموع شش شبانه روز به آن ستون بسته شده بود . در اين مدّت تنها همسر او براي اقامه نماز دستان وي را باز مي كرد و دوباره او را به ستون مي بست . سرانجام سحرگاهان آياتي مبني بر پذيرش توبه ابولبابه نازل شد . ( 2 )

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن شب خندان و شاداب برخاست ؛ به مسجد آمد و دستان او را گشود . ( 3 ) از آن روز اين ستون به « توبه » يا « ابو لبابه » مشهور شد .

حضرت رسول نوافل خود را كنار اين ستون به جا آورده و گاهي نزد آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از جنگ خندق كه طي آن يهوديان پيمان خود را با مسلمانان شكسته و به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خيانت كردند ، از سوي خداوند مأموريت يافت تا به تنبيه و نابودي خيانت كاران يهود بني قريظه پرداخته ( ابن هشام ، همان ، ج32 ، ص23 ) و شرّ آنان را از سر اسلام كوتاه سازد لذا آن حضرت ايشان را محاصره كرد و نماينده اي فرستاد كه يا اسلام آوريد و همچنان در خانه هاي خود بمانيد و يا از مدينه همراه زنان و فرزندانتان خارج شويد . يهوديان بني قريظه به علت ارتباط و دوستي كه با ابي لبابه داشتند از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خواستند تا وي را براي مشورت به نزد آنان فرستد و آن حضرت نيز پذيرفتند .

2 . « يا ايها الذّين آمنوا لا تخُونُوا الله والرَّسول و لا تخُونُوا اَماناتِكم و اَنْتُمْ تعلمون » . [ اي كساني كه ايمان آورديد به خدا و رسول و امانات خويش خيانت نكنيد در حالي كه مي دانيد جز اين نيست كه مالها و اولادتان فتنه و بلا است و به درستي كه نزد خداوند اجري عظيم است . ] ( انفال : 128 )

3 . سيوطي ، لباب النقول في اسباب النزول ص 111 ؛ ابن هشام ، همان 2/236 ـ 238 ؛ ابن قيم جوزي ، همان 2/190 .


193


اعتكاف مي جستند . ( 1 )

روايات وارده حاكي است اقامه نماز ، عبادت و دعا نزد اين ستون بسيار مستحب است . ( 2 ) ستون توبه دوّمين ستون از حُجره و مرقد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و به موازات ستون سرير در شرق و ستون عايشه در غرب واقع است . به عبارت ديگر چهارمين ستون از منبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و سوّمين ستون از سمت قبله و جزو ستون هاي روضة النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) است . اكنون نام « اسطوانة التوبه » زينت بخش آن است . درِ غربي خانه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) كه به داخل مسجد باز مي شد در مقابل اين ستون قرار داشت كه آن را « باب التوبه » نام نهاده اند .

4/1 ـ سريرابن زباله و يحيي ، در بيان محلّ شب زنده داري پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده اند كه ايشان سريري ( تختي ) از چوب خرما داشتند كه كنار ستوني گذاشته و به پهلو روي آن مي خوابيدند و يا اعتكاف مي كردند . ( 3 ) امروزه ضريح و ديواره غربي مرقد مطهر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در ميان اين ستون و ستون هاي محرس و وفود قرار دارد و در سمت شرق آن ستون توبه است . نبيّ گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) روزها نيز براي پاسخ گويي به پرسش ها و مسائل مسلمانان ، به آن تكيه مي داد و نيازمندي هاي آنان را برآورده مي ساخت . ( 4 ) « اسطوانة السّرير » اوّلين ستون از سمت قبله است .

5/1 ـ مَحْرَسْ = علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) اين ستون به نام اميرمؤمنان عليّ بن ابي طالب ( عليه السلام ) نيز معروف بوده است . برخي آن را مكان نماز ايشان دانسته و برخي نيز گفته اند كنار آن مي ايستاد و به محافظت از جان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي پرداخت ( 5 ) و « مَحْرَسْ » نيز به معناي مكان نگهباني است . اين ستون در ميان ستون هاي وفود و سرير واقع و به موازات آن ها در ديواره ضريح غربي مرقد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص447

2 . صدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج2 ، ص340

3 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص447

4 . اين ستون كه يكي از ستونهاي مهم و اصلي مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) است ، دسترسي به آن به علت اتصال به ضريح و ممانعت مأموران امكان پذير نيست .

5 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص448


194


واقع شده است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه از خانه عايشه براي نماز به مسجد مي آمدند ، از دري كه ستون ياد شده كنار آن بود ، وارد مي شدند . امروزه نام « اسطوانة الحرس » بر آن ديده مي شود .

6/1 ـ وُفوداين ستون ، كه پشت ستون مَحْرَس از سمت شمال قرار دارد ، سوّمين ستون از سمت قبله است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي ديدار با وفود ؛ يعني دسته ها و قبايل عرب كنار آن نشسته و با آنان ملاقات مي كردند . قبل از مسقف شدن صحن مسجد در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، اين ستون ، آخرين ستون شبستان از سمت شمال بوده است . رجال و بزرگان صحابه بهويژه بني هاشم كنار آن مي نشستند و به اين سبب محلّ آن را « مجلس قلاده » نيز مي گفتند . ( 1 ) اكنون بالاي آن ، نام « اسطوانة الوفود » ديده مي شود . ستون مذكور به موازات ستون هاي محرس و سرير در ميان ديواره غربي ضريح پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار دارد .

7/1 ـ مقام جبرئيل ( عليه السلام ) ( 2 ) كنار اين ستون ، كه به آن « مُرَبَّعة القبر » نيز گفته مي شود ، دَرِ خانه فاطمه ( عليها السلام ) دختر گرامي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار داشته كه به مسجد باز مي شده است . ( 3 ) مقام جبرئيل ( عليه السلام ) به موازات ستون هاي وفود و حرس قرار دارد ولي اكنون داخل ضريح و منتهي اليه حجره شريف واقع شده و در ديد كسي قرار ندارد . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چهل روز صبح ها دَرِ خانه فاطمه ( عليها السلام ) ، را مي زد و مي فرمود : « السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ {  إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً } » .

به روايتي ديگر ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هر روز خانه علي ( عليه السلام ) را مي زد و مي فرمود : « الصَّلاة ، الصَّلاة » . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص449

2 . در مورد مقام جبرئيل و موقعيت دقيق آن رجوع كنيد به ص211 از همين كتاب .

3 . اين در ، سمت مغرب محراب التهجد يعني به موازات ستونهاي وفود و حرس و منتهي اليه ديوار شمالي و غربي حجره شريف و ضريح پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار داشته و به داخل مسجد باز مي شده است . چنانكه گفتيم اين تنها دري بود كه خداوند از ميان درهاي ديگر آن را از بسته شدن مستثني ساخت .

4 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص450


195


8/1 ـ تهجّدحضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) پس از خارج شدنِ مردم از مسجد ، شب ها بهويژه در ماه رمضان ، پشت خانه علي ( عليه السلام ) كنار ستوني به تهجّد و شب زنده داري مي پرداخت . ( 1 ) بعدها در اين مكان محرابي به نام « تهجّد » ساختند . ( 2 ) اين ستون كنار مكان اصلي باب جبرئيل ( عليه السلام ) پيش از توسعه مسجد النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه اكنون كمي عقب تر از مكان اصلي است . ستون ياد شده و نيز محراب التهجد اكنون داخل ضريح پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار گرفته است . ستون تهجد هشتمين و آخرين ستوني است كه از دوران آن حضرت باقي است و ديگر ستون ها از دوران هاي بعدي است .

9/1 ـ حنّانهپيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام قرائت خطبه ، ابتدا به درختي در سمت غرب محراب تكيه مي دادند و از آن به عنوان منبر استفاده مي كردند . هنگامي كه براي ايشان منبري ساختند ، بر منبر نشستند . گويند در اين هنگام از آن درخت صدايي شبيه به ناله بلند شد كه گويي در فراغ آن حضرت سر داده بود . لذا از آن روز اين درخت را « حَنّانه » ناميدند . به معناي بانگ بچه شتري كه از مادر خود جدا مي شود . آن حضرت دستي بر درخت كشيدند و آرام شد . ( 3 ) به دستور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) حفره اي كنده و آن درخت را دفن كردند . بعدها در توسعه مسجد درخت ياد شده به دست ابيّ بن كعب افتاد و هرگز آن را از خود جدا نكرد . به گفته ابن جبير ، تا قرن ششم اين درخت در مسجد بود و مردم آن را مسح و لمس مي كردند .

در مكان اين درخت ستوني ساختند و آن را « اسطوانة الحَنّانه » ناميدند . در اوايل قرن چهاردهم ، ميرزا حسين فراهاني اين نام را بر ستون ياد شده مشاهده كرده است . ستون حنانه بعدها به « الجزعه » تغيير نام يافت . مكان آن ميان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سمهودي ، همان جا .

2 . ر . ك . به : ص199 از همين كتاب .

3 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص388


196


محراب النبي ( صلّي الله عليه وآله ) و ورودي غربي آن است كه دري فلزي دارد . امروزه اين ستون وجود ندارد . ( تصوير شماره 37 ـ 38 )

2 ـ ايوان صُفّه يا منزلگاه فقراهنگامي كه جمعيت مهاجران در مدينه افزايش يافت ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : براي مهاجران تهي دست كه براي سكونت در مدينه مكاني ندارند ، ايوان مُسقَّفي ، در آخر مسجد ساخته شود تا بتوانند در آن جا اقامت گزينند . ( 1 ) اين عده شب ها را بر همين ايوان به صبح مي رساندند . كساني چون سلمان فارسي ، عمار بن ياسر و مقداد بن اسود و . . . ، از آن دسته بودند . مورخان تعداد آنان را از 70 تا 100 نفر نوشته اند . ( 2 ) اين افراد در تاريخ به « اهل صُفّه » معروف شدند .

ايوان صفّه را در دوران عثماني « دكَّة الأغوات » مي گفتند كه هنوز هم به اين نام خوانده مي شود . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از مقابل اهل صفه مي گذشت و مي فرمود : اگر مي دانستيد كه نزد خدا چه جايگاهي داريد ، به يقين مي خواستيد كه بر فقر شما افزوده شود . ( 3 ) خداوند تبارك و تعالي آيات شريفه سوره كهف را در مورد اين فقرا بر آن حضرت نازل كرد .

{ وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ . . . } . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن اثير ، النهاية في غريب الحديث و الاثر ، ج3 ، ص37

2 . ابونعيم اصفهاني در حلية الاولياء و طبقات الاصفياء ، اسامي 38 نفر از آنان را ذكر كرده است . ( ، ج1 ، صص385 ـ 347 ) .

3 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص454 ر . ك . به : صالح احمدالشامي « اهل الصفة بعيداً عن الوهم والخيال . در صحيح بخاري روايت شده كه اين عده لباس كاملي نداشتند وبعضاً نيمه عريان بوده ويا لباس آنان تنها نيمي از بدن ايشان را مي پوشانيد ودرنهايت فقر بوده اند . ( همان ، كتاب الصلاة ، حديث103 ، ج1 ، ص299 )

4 . كهف : 28 ـ [ اي پيامبر هميشه خويش را با كمال شكيبايي به محبت آنان كه صبح و شام خدا را مي خوانند و رضاي او را مي طلبند وادار كن و يك لحظه از آن فقيران چشم مپوش كه به زينتهاي دنيا مايل شوي ، هرگز با كساني كه ما دلهاي آنان را از ياد خود غافل كرده ايم و تابع هواي نفس خود شدند و به تبهكاري پرداختند همراه مباش . ]


197


زماني كه اين آيات نازل شد ، پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« الْحَمْدُ للهِِ الَّذِي جَعَلَ فِي أُمَّتي مَنْ أُمِرْتُ أَنْ أَصْبِرَ نَفْسِي مَعَهُمْ » .

« سپاس خداي را كه در امّت من كساني را قرار داد كه مأمور شده ام همراه آنان صبر پيشه كنم . » ( 1 )

اين ايوان ، كه اكنون در شمال شرقي محدوده اوليه مسجد و ميان باب جبرئيل ( عليه السلام ) و باب النساء قرار دارد ، ارتفاعي حدود نيم متر و مساحتي حدود سي متر داشته و به شكل مربع مستطيل است . يك سوم قسمت جنوبي آن ؛ يعني به سمت قبله ، از دوران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و بقيه آن از افزوده هاي دوران عمربن عبدالعزيز است . تلاوت قرآن و اقامه نماز بر اين ايوان بسيار سفارش شده است .

در مقابل اين ايوان ، ايوان التهجد و نيز ديواره شمالي حجره شريف ؛ يعني بيت فاطمه ( عليها السلام ) قرار دارد . ( تصوير شماره 39 )

3 ـ منبـرهنگام بناي مسجدالنّبي ، براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) منبري نساخته بودند ؛ چنانكه پيشتر گفتيم ، آن حضرت خطبه هاي خود را كنار تنه درخت خرمايي كه به آن تكيه مي زدند مي خواند . هنگامي كه براي ايشان منبري تهيه شد ، روز جمعه بر فراز آن رفتند . ( 2 )

در مورد نخستين كسي كه براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) منبر ساخت اختلاف است ؛ برخي نوشته اند : نخستين منبر ، از گِل ساخته شد و پله نداشت . برخي ديگر گويند از چوب و داراي سه پله بود . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر پله سوم مي نشست و پاهاي مبارك خود را بر پله دوم مي گذاشت . خليفه اول يك پله پايين تر و خليفه دوم يك پله از او پايين تر مي نشستند ، ليكن عثمان بن عفان ، بر خلاف سلف خود ، جاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ؛ يعني بر پله سوم مي نشست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احمد ياسين الخياري ، تاريخ المعالم المدينة المنوره ص 70

2 . متقي الهندي ، كنزالعمال في سنن والاقوال ، ج14 ، ص58 به روايت بخاري ، زني ازانصار به پيامبر پيشنهاد كرد كه غلام نجاري دارم اگر اجازه دهيد براي شما منبري بسازد ( صحيح ، كتاب الصلاة ، ج1 ، ص302 )


198


معاويه بعدها شش پله از پايين بر منبر افزود . عثمان نخستين كسي است كه بر منبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پوشش انداخت . بعدها سنگي از مرمر ساختند و منبر را درون آن قرار دادند . نخستين كسي كه چنين كرد عبدالله بن حسن بن حسن بن علي ( عليه السلام ) ، والي مدينه ، در سال 150ق . بود . ( 1 ) در جريان آتش سوزي كه به سال 886 ق . در مسجد النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) رخ داد ، اين منبر كاملاً در آتش سوخت . چندي بعد قطعه اي از چوب آن را يافتند و در محل خود قرار دادند ؛ بر روي آن نيز منبري از چوب صندل و سپس از آجر و سنگ ساختند كه ظاهراً اين كار به دستور سلطان اشرف قايتباي ، در 888 ق . صورت گرفت . منبر ياد شده تا 998ق . موجود بود . در آن سال سلطان مراد عثماني منبر نفيس و يك پارچه اي از سنگ مرمر ساخت وبه جاي منبر قبلي نهاد . اين منبر اكنون نيز موجود و درسمت راست محراب النبي ( صلّي الله عليه وآله ) و مقابل محل اذان بلال قرار دارد . ( 2 ) گفتني است همه ساله خلفا و پادشاهان ، براي پوشش منبر پارچه اي زيبا و نفيس به مدينه مي فرستادند و آن را مي پوشاندند ؛ چنانكه خواهيم گفت ميان منبر و قبر پيامبر را روضة النّبي گويند . از آن حضرت نقل شده است كه « قوائم منبري رواتب في الجنه » ؛ « پايه هاي منبر من در بهشت استوار است . » ( 3 )

( تصوير شماره 40 )

4 ـ محرابهـا1/4 ـ محراب النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نمازهاي خود را كنار ستوني مي خواند كه بعدها به « المخلّقه » معروف شد . در دوران آن حضرت محرابي وجود نداشت ، عمر بن عبدالعزيز ، والي مدينه ، در دوران اموي نخستين كسي بود كه بر مكان نماز ايشان محراب ساخت ؛ اين محراب سمت ديوار قبله بود كه بعدها در توسعه مسجد تخريب شد . محل محراب ياد شده در طول

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن شبه ، تاريخ المدينة المنوره ، ج1 ، ص17

2 . همان گونه كه در مبحث مسجد قبا شرح آن رفت ، منبر سلطان اشرف قايتباي به مسجد قبا منتقل شد كه هم اكنون نيز در آن جا قرار دارد .

3 . نورالدّين هيثمي ، موارد الضمان صص 35 ، 256


199


ساليان دراز و در توسعه ها و تعميرات اندكي تغيير يافته است .

در دوران سلطان اشرف قايتباي ، محرابي نفيس و زيبا از سنگ مرمر ، مزيّن به آيات قرآن ساختند و بعدها حفره آن پر گرديد و همسطح زمين شد ؛ آنگاه محراب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را با پارچه اي نفيس و از جنس پوشش قبر پوشانيدند . اين محراب با همان تزييناتِ دوران عثماني همچنان موجود است . در فضيلت اين محراب گفته اند كه به منزله كعبه است ؛ يعني كسي كه به آن مي نگرد ، گويي نگاهش را به كعبه دوخته است . ( 1 ) محراب النبي ( صلّي الله عليه وآله ) اكنون به ستون مُخَلَّقَه متّصل است ؛ يعني اين ستون سمت مغرب آن قرار دارد . محراب به گونه اي قرار داده شده كه سجده كننده بر آن ، صورت خود را بر محل نشستن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، نه محل سجده آن حضرت مي گذارد . ( 2 ) ( تصوير شماره 41 )

2/4 ـ محراب التّهجّداين محراب در پشت منزل فاطمه ( عليها السلام ) ؛ يعني منتهي اليه حجره شريفه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و مقابل ايوان صفه ، محل و مكان تهجّد و نماز شب رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و فاطمه ( عليها السلام ) ، دختر معصوم ايشان بوده است . محراب در دوران عثماني تعبيه شده و پس از برداشتن آن در دوران سعودي ، بيرون حجره شريفه ؛ يعني مقابل ايوان صفه ، ايواني به ارتفاع سي سانتي متر و عرض حدود شش متر ساخته اند كه زائران براي درك فضيلت نماز در محراب ياد شده ، بر اين ايوان به اقامه نماز مي پردازند . ( تصوير شماره 42 )

3/4 ـ محراب فاطمه ( عليها السلام ) اين محراب ، داخل منزل فاطمه ( عليها السلام ) ؛ يعني جنوب محراب التهجّد قرار داشته كه محلّ اقامه نماز فاطمه ( عليها السلام ) بوده است . محراب مذكور اكنون داخل حجره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است .

4/4 ـ محراب عثمانيمحراب عثماني ، در ديوار كنوني مسجد در سمت قبله و پشت محراب النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) از عصر عثمان بن عفّان است . قسمتي كه اكنون محراب عثماني در آن قرار گرفته ، از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سمهودي ، همان ، ج1 ، ص384

2 . علي بن موسي ، رسالة في الوصف المدينة المنوّرة ، ص 60


200


افزوده هاي اين خليفه بوده كه از باب السَّلام تا باب البقيع امتداد مي يابد . ( 1 ) اكنون امام جماعت مسجدالنّبي ( صلّي الله عليه وآله ) در اين محراب نماز اقامه مي كند . بناي آن ، از آثار سده نهم هجري است و سلطان اشرف قايتباي آن را ساخته است .

5/4 ـ محراب سليماني = حنفياين محراب كه در خارج روضة النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) و سمت غرب منبر قرار دارد ، به وسيله طوغان شيخ ساخته شده و سلطان سليمان بن سليم عثماني آن را تجديد بنا كرده است . تا آن دوران ، حنفيان در امامت نماز حرم نبوي شريك نبودند ، فقط مالكيان امامت را بر عهده داشتند . در قرن هفتم هجري حنفيان نيز به امامت نماز جماعت مسجد راه يافتند . در دوران عثماني اين محراب براي حنفي ها ساخته شد و شمع هايي بر آن و ساير محراب ها افروخته مي شد كه شمعدان هاي آن از نقره بود . در محراب حنفي يك شمع و در محراب نبوي دو شمع روشن مي شد . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علي بن موسي ، همان جا . عثمان پس از اتمام توسعه در اين مكان به نماز مي ايستاد .

2 . علي بن موسي ، رسالة في وصف المدينة المنوره ، 61



| شناسه مطلب: 77169