بخش 6

باب چهارم : احادیث ، آثار و احکام مربوط به حرمت مکه و حرم احکام و ویژگی های حرم بزرگداشت حرمت مکه و حرم بزرگی گناه در حرم


135


باب چهارم :

احاديث ، آثار و احكام مربوط به حرمت مكه و حرم

احكام و ويژگي هاي حرم

در تاريخ ازرقي به نقل از مجاهد روايت شده است كه گفت : اين حرم ، تا به آسمان هاي هفتگانه و زمين هاي هفتگانه ، حرم است ( حرمت دارد ) و همانجا از قتاده روايت شده كه مي گويد : به ما گفته شده كه حرم تا به عرش ، حرم است ( 1 ) ( و حرمت دارد ) .

در مسند شافعي ، به نقل از ابن شريح كعبي روايت شده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : خداوند سبحان مكه را حرم قرار داد و مردم حرمتش نبخشيدند و براي كسي كه به خدا و روز جزا ايمان دارد ، روا نيست كه در آن خوني بريزد و درختي را قطع كند و اگر كسي حرمت آن را سبك شمارد ومدعي شود كه براي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) حلال گرديده است ( وبنابراين براي ما هم حلال است ) حضرت فرمود : خداوند متعال آن را براي من حلال گردانيد ، ولي براي مردم چنين نكرد . براي من نيز تنها در ساعتي از روز حلال شده و حرمت آن همچون گذشته ، برقرار است .

بخاري و مسلم ( 2 ) نيز اين روايت را به معنا آورده اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص5 ـ124

2 ـ صحيح بخاري ، ج6 ، ص177 در العلم باب « ليبلغ الشاهد الغائب » و در الحج باب « لا يعضد شجر الحرم » و در مغازي باب منزل النبي ( صلّي الله عليه وآله ) يوم الفتح و « مسلم » شماره « 1354 در الحج باب تحريم مكة و صيدها و خلافها و شجرها .


136


در مسند احمدبن حنبل ( 1 ) به نقل از ابن عباس روايت شده كه مي گويد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح مكه فرمود : اين سرزمين ، حرام است ؛ خداوند در روزي كه آسمان ها و زمين را آفريد ، آن را حرمت بخشيد و حرمت الهي آن تا روز قيامت ، پاينده خواهد بود . قتل در اين مكان براي هيچ كس جز من ، حلال نيست . پس از من نيز تا روز قيامت ، قتل در آن روا نيست ؛ براي من نيز تنها ساعتي از روز ، ( قتل ) حلال شده است . اين حرمت خداوندي است و تا روز قيامت ادامه دارد . شاخه هايش نبايد بريده شوند . گياهانش نبايد ريشه كن گردند و شكارهايش نبايد به چنگال افتند ؛ آنچه پيدا شود ، نبايد برداشته شود ، مگر براي شناسايي صاحب آن .

راوي مي گويد : عباس كه خود از مردم اين شهر بود ، عرض كرد : به جز علف مكه كه در ساختن خانه ها و قبرها ، به كار مي رود ؟ حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : جز علف .

بخاري و مسلم نيز آن را به همين مضمون روايت كرده اند .

در مسند احمد بن حنبل ( 2 ) نيز به نقل از ابوهريره روايت شده كه وقتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مكه را فتح كرد ، فرمود : شكار آن به چنگ نيفتد و شاخه هايش بريده نشود و يافته هايش جز براي كسي كه چيزي گم كرده است ، حلال نگردد . عباس گفت : مگر علف كه آن را براي قبرها و خانه هاي خود نياز داريم ؟ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : مگر علف . هر دو آن را نقل كردند . در همين روايت به لفظ آنها و « احمد » به جاي « و شاخه هايش بريده نشود » آمده است ، « درختانش ريشه كن نشوند » . البته در الفاظ وارد شده و اين معنا ، اختلاف هايي وجود دارد ، ولي به هر حال مجموعه اين روايات ، حكايت از آن دارند كه نبايد گياهان مكه ريشه كن شوند ، مگر علف كه به دليل كار برد در سقف خانه ها ، قبرها و رنگسازي و . . . از اين حرمت استثنا شده است . اين گياه بوي خوشي دارد و در درمان نيز به كار مي رود ؛ همچنان كه « المدوّنه » و ديگر كتب دوستان مالكي ها و نيز در روايات صحيح مذهب شافعي آمده ، استفاده از گياهان و علف هاي حرم مكه براي خوراك چهار پايان و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مسند احمد ، ج1 ، ص259

2 ـ همان ، ص259 و 316 و 318


137


نيز مصارف دارويي ، حلال دانسته شده است . نيز از جمله حرمت ها ، كندن درختان مكه است ؛ مالك بريدن شاخه از درختان مكه را براي عصا مجاز شمرده است .

از ديگر حرمت هاي مكه ، راندن شكار در آن ؛ يعني انجام كاري است كه باعث فرار شكار گردد . محبّ طبري بر آن است و عكرمه از وي نقل كرده كه به مردي گفت : آيا مي داني كه رماندن شكار مكّه يعني چه ؟ آن است كه آن را از سايه فراري دهي و جاي آن قرار گيري .

در همين معنا از سفيان بن عُيَينه نقل شده كه گفت : در اين اختلافي نيست كه اگر ( شكار را ) فراري داد و شكار سالم ماند ، گناه و عقابي بر او نيست ، ولي با ارتكاب آنچه نهي شده ، گناه كرده است . از ديگر محرمات ، شكار در مكه است و نيز بنا به روايت صحيح تر در مذهب شافعي ، آنچه در آن پيدا شود نبايد به ملك كسي درآيد . برخي از مالكي ها نيز بر اين نظر هستند و از نظر مذاهب ديگر چنين حكمي فهميده شده كه مكه ، مانند ساير جاهاست . احاديثي نيز آمده است كه حاكي از منع اين امور در مدينه منوّره هم هست ، ولي مكه در اين مورد از سه نظر داراي مزّيت و برتري است ؛ نخست : در مورد وجوب عقاب و مجازات ارتكاب عمل شكار در مكه اجماع وجود دارد ، حال آنكه در مورد شكار مدينه اختلاف نظر هست . دوّم : وجوب عقاب و مجازات ( قطع ) درختان از نظر شافعي وحنبلي ، و سوّم : اين كه تا آنجا كه مي دانم هيچ يك از علمـاي امت قائل به عدم تملك پيـدا شده هاي مدينه نيست ( ولي در مورد مكه هست ) .

مكه احكام ويژه اي دارد كه در برخي از آنها با مدينه مشترك است :

* ثواب نماز در آن ، نسبت به جاهاي ديگر ، مضاعف مي شود و در اين باره احاديث صحيحي وارد شده كه بدان خواهيم پرداخت .

* مضاعف شدن ثواب قرباني در آن ، به استناد حديثي از ابن عباس است كه خواهيم آورد .

* مضاعف شدن گناهان در آن ، به گفته مجاهد و احمدبن حنبل كه محبّ طبري در


138


« القري » از ايشان و از ديگران هم نقل كرده است . هر چند در روايات صحيح از نظر علما ، گناه در مكه را همچون ديگر جاها ، شمرده اند .

* انسان به صِرف انديشيدن به گناه در مكه ـ گر چه توبه هم كرده باشد ـ مورد مؤاخذه قرار مي گيرد و اين مقتضاي حديثي است كه در مسند امام احمد بن حنبل ( 1 ) از عبدالله بن مسعود روايت شده و در مسند اين گونه آمده است : يزيد بن هارون گويد : شعبه به نقل از سُدّي به ما خبر داده كه او يك بار از عبدالله شنيده كه مي گفت : شعبه گفته است كه سدّي اسنادش را برايم نقل نكرده ولي من نقل مي كنم ، از آنجا كه در قرآن آمده است {  وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم . . . } ، ( 2 ) اگر كسي قصد كجروي و حرمت شكني در حرم كند و در « عدن أبين » ( 3 ) هم باشد ، خداوند مطمئناً عذاب دردناكي نصيبش مي سازد .

وجه اختصاص مكه از نظر اين حكم در آن است كه اگر در جاهاي ديگر انسان قصد گناه كند ، تنها در صورتي كه آن گناه را مرتكب شود ، مورد مؤاخذه قرار مي گيرد .

مقتضاي حديث ابن عباس كه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و او از خداوند ـ عزّوجلّ ـ درباره نوشتن خوبي ها و بدي هاي آدمي نقل كرده ، حاكي از آن است كه اگركسي قصد كار بدي كرد ، ولي آن را انجام نداد خداوند آن را يك حسنه مرقوم مي كند و اگر آن را انجام داد ، خداوند يك گناه منظور مي كند ، همين است . اين حديث در صحيحين آمده و به ظاهر ، در همه جا ؛ از جمله مكه صدق مي كند ، ولي حديث ابن مسعود كه بدان اشاره گرديد ، تنها ويژه مكّه است .

من از اين ويژگي مكه غفلت كرده بودم ، ولي يكي از علماي معاصر كه از وجود اين كتاب آگاهي يافته و آن را مشاهده كرده بود ، برايم مطلبي نوشت كه متن آن از اين قرار است :

« كتاب مختصر « اخبار مكه » نوشته آن گرامي را ديدم . شما مواردي از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مسند احمد ، ج1 ، ص428

2 ـ حج : 25

3 ـ « عدن أبين » جزيره اي است در يمن كه « أبين » يكي از مردان حمير در آن اقامت گزيد ( تاج العروس ) .


139


ويژگي هاي حرم ( مكه ) را مرقوم فرموده ايد ، ولي به مواردي كه كسي قصد گناه در آن داشته باشد ، نپرداخته ايد . حال آن كه در ويژگي هاي مكه به اين هم اشاره شده كه براي كساني كه قصد گناه داشته باشند و در صدد گناه برآيند ، عقاب در نظر گرفته شده است ، و در اين زمينه حديث با سلسله سند به دستمان رسيده كه از ابن مسعود در مسند احمد ( 1 ) و جاهاي ديگر آمده است و از سند صحيحي برخوردار است . »

آنگاه مي گويد :

« ابن ابي حاتم در تفسير خود به طور مفصّل بدين مسأله پرداخته است . »

« ابويُمن بن عساكر » نيز به هنگام سخن از احكام ويژه مكه ، در فضل منا ، مطلبي دارد كه متن آن چنين است : هركس در مكّه ، درصدد الحاد برآيد ، ولي چنين عملي نكند ، خداوند او را عذاب دردناكي خواهد چشاند . همچنين از ويژگي هاي آن ، ناروايي غنيمت هاي آن است و اين كه نماز نافله بي سبب در هنگام كراهت ، در مكه مكروه نيست . و اين بنا بر حديثي است كه در اين مورد از سوي جُبيربن مُطْعم از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده است و مذهب شافعي بر آن است . لفظ حديث ياد شده را دار قطني چنين آورده است : « اي خاندان عبدمناف ، كسي را كه درصدد نماز در اين خانه برآيد ، در هر وقتي از شب يا روز كه باشد ، منع نكنيد . » ابن حبّان نيز به همين معنا ، حديثي را روايت كرده و در سنن اربعه و نيز در ( مسند ) ابن حنبل و نزد ابن حبّان ، لفظ حديث از اين قرار است :

اي بني عبدمناف ! اگر عهده دار اين امر شديد از طواف و نماز هيچ كس در اين حرم در هر زمان و هر ساعت از شب و روز كه بخواهد مانع نشويد .

بيهقي ، مراد از نماز را دو احتمال دانسته ؛ يكي آن كه ممكن است منظور ، نماز ويژه طواف باشد و مي گويد : اين بيشتر به سنت شبيه است . و احتمال ديگر اين كه منظور ، همه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مسند احمد ، ج1 ، ص227 ، 310 ، 361 و ج2 ، ص234 ، 242 ، 315 ، 317 ، 411 ، 498 ، 3/149


140


نمازها باشد . لفظ دار قطني از اين حديث ، احتمال نخستين را كه بيهقي بيان كرده و به سنت بيشتر شبيه دانسته است ، رد مي كند . اين را قاضي عزّالدين بن جماعه گفته است و برخي نيز نماز را به دعا تأويل كرده اند كه بعيد به نظر مي رسد و برخي نيز همچون مالكي ها و حنفي ها به دليل عموميت در سنن نهي در اين حديث ، استدلال بدان را منع كرده اند .

* نماز عيد در مكه را ، نه همچون ديگر شهرها در صحرا و بيابان ، بلكه در مسجدالحرام بايد اقامه كرد . و ديگر وجوب روي آوردن سالانه به آن از سوي گروهي از مردم براي اقامه شعائر حج است .

* جز به احرام ـ كه جزئيات آن در كتب فقهي به تفصيل بيان شده است ـ نبايد وارد مكه شد و ديگر اين كه مُحرم شدن مقيم در حرم براي حج از خارج از آن ، بنا به مذهب شافعي و طبق آنچه نووي در « الإيضاح » آورده ، جايز نيست .

* سر بريدن قرباني هاي حج در اين شهر و نيز لزوم سر بريدن در مكه به دليل وجود تنگدستان در آن است .

* برابري كبوتر مكه با يك گوسفند در صورتي است كه در حرم و بدون حكم ( حاكم شرع ) مورد اصابت قرار گيرد كه در مذهب مالكي و شافعي چنين است .

* هر گاه كسي خارج از حرم ، شكاري را دنبال كرد ، اگر شكار وارد حرم شود ، بايد آن را رها كند . اين نكته را ابن الحاج به نقل از برخي مفسّرين نقل كرده است .

* همنشيني و همزيستي آهوان و درندگان در مكه ، كه محبّ طبري آن را ذكر كرده است .

* امنيّت آهوان و درندگان در اين شهر . حتّي وقتي كه پرندگان از حدّ خود فراتر مي روند ، به رغم خروج از حرم ، امنيت دارند .

* حافظ مي گويد : گفته اند از ديگر ويژگي هاي مكه آن است كه بر مردم مكه در حج تمتّع و حج قِران در نظر مالك و شافعي و بيشتر علما ، ريختن خون قرباني روا نيست ؛ چرا كه در شمار ساكنين و اهل مسجدالحرام به شمار مي روند ، البته ابوحنيفه نظر


141


مخالفي دارد .

* به نظر برخي علما نبايد با مردمان ، در صورت جفاكاري و ستمگري ، جنگ كرد ولي بايد بر آنان سخت گرفت تا دست از ستم بردارند . قفّال مَرْوَزي ، از بزرگان شافعي بر آن است كه جنگ با كفار نيز در صورتي كه به مكه پناه آورند ، نارواست . در مذهب مالك نيز بنا به روايت ابن شاش و ابن حاجب همين نظر حاكم است ؛ در « جواهر » تصنيف ابن شاش آمده است : جنگ با ساكن مكه ؛ اعم از اينكه مسلمان يا كافر باشد ، جايز نيست . در مختصر ابن حاجب هم چنين آمده است . اكثر علما قائل به جواز مبارزه و جنگ با كفار و ستمگرانند ؛ زيرا حق خداي را مقدم مي دانند ، چون جنگ با كفار از جمله حقوقي است كه پايمال كردن آن جايز نيست . نووي نيز اين روايت و نظر را صحيح مي داند و در پاسخ به احاديث صحيحي كه در حرمت جنگ با كفار در مكه وارد شده ، پاسخ مي دهد كه معناي آن احاديث ، تحريم اظهار جنگ با آنها و استفاده از ابزارهاي عمومي جنگ ؛ مانند منجنيق و نيز سعي در اصلاح اوضاع بدون اين ابزارهاست و اين برخلاف حالتي است كه كفار در جاي ديگري ( جز مكه ) پناه آورند كه در آن صورت جنگ با آنها به هر شكل و با هر ابزاري ، جايز است . او مي گويد : شافعي نيز همين تفسير را مي پذيرد .

* از ويژگي هاي مكه به نظر ابوحنيفه ، آن است كه اگر قاتلِ عمد ، به حرم پناه آورد ، تا هنگامي كه در حرم است ، كشته نمي شود ، ولي آن قدر بر او تنگ گرفته مي شود تا از حرم بيرون آيد و آنگاه به قتل رسد .

* اگر زناكار محصنه به حرم پناه آورد ، تا وقتي در حرم است حدّ بر او اقامه نمي شود ، بلكه آن قدر بر او تنگ گرفته مي شود كه ناگزير به خروج از حرم شود كه در آن صورت حد بر وي جاري مي گردد .

* اگر فرد محارب بدون امان داشتن ، وارد حرم شود نبايد كشته شود ، بلكه آنقدر بر وي تنگ گرفته مي شود كه از آن بيرون آيد . آيين ابوحنيفه در اين سه مسأله ، يكي از دو روايتي است كه از احمدبن حنبل نقل شده و نظر مالك و شافعي آن است كه حرم ( مكه ) مانع از اجراي حدود و قصاص نمي گردد .


142


* ديه قتل در حرم براي قاتل از نظر شافعي ها و حنبلي ها بنا بر آنچه ابن جماعه در منسك خود از ايشان نقل كرده است ، به اندازه يك سوم بيشتر است . البته در نقلي كه ( ابن جماعه ) از شافعي ها كرده ، جاي تأمّل است ؛ زيرا به نظر آنها ديه قاتل افزايش مي يابد ؛ بدين معنا كه به سي نفر شتر سه ساله و سي نفر شتر چهار ساله و چهل نفر شتر حامله مي رسد كه نقل ابن جماعه از ايشان ، متضمن اين مطلب نيست .

* مخالفان دين اسلام ـ بنا به مذهب شافعي و بيشتر فقها به نقل از ماوردي ( 1 ) و از نظر حنفي ها ـ چنانچه ساكن نباشند ، حق ورود به حرم را ندارند . از نظر مالكي ها ، ورود كافر به حرم براي تجارت و مانند آن ـ براي عبور نه اقامت ـ اشكال ندارد . اصل مطلب ، روايتي است كه از ابن داود از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده كه فرمود : « مشركان را از جزيرة العرب بيرون كنيد » وجه استدلال هم آن است كه حجاز به عقيده گروهي از علما خود جزيرة العرب است و گروهي ديگر بر آنند كه حجاز بخشي از جزيره است و مي گويند : مراد از جزيره در عبارت حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) ، حجاز است ؛ زيرا ( در جاي ديگر ) فرموده است : « مشركان و يهوديان را از حجاز و اهل نجران را از جزيرة العرب بيرون كنيد » .

* بنا به گفته ابن صلاح شافعي ، جايز نيست از چوب سواك ( مسواك ) حرم ، چيزي برداشت ، ولي ابن الحاج از دوستان ما ، يادآور شده كه گرفتن مسواك از درختان حرم ، اشكالي ندارد .

* كسي كه از سنگ حرم براي دفاع از خود استفاده كند ، گناهكار است و كيفر مي بيند .

* جز براي ضرورت ، حمل سلاح در مكه جايز نيست كه مالكي ها و شافعي ها در اين مورد به حديث جابر استناد مي كنند كه مي گويد : هيچ كس حق ندارد در مكه سلاح حمل كند . اين حديث در صحيحين آمده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ « الأحكام السلطانيه » ، ص167


143


* به هنگام قضاي حاجت در صحرا و در صورت نبود حايل ، رو به كعبه يا پشت به كعبه ايستادن جايز نيست ؛ زيرا پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) در روايت ابوايّوب انصاري در صحيحين و نيز در روايت ابوهريره در صحيح مسلم و غيره ، از اين كار نهي كرده است .

* خداوند بر مردمان مكّه واجب گردانيد بر حجّاجي كه وارد مكه مي شوند ، آسان گيرند و براي سكونت ايشان طلب اجازه نكنند ؛ اين ويژگي از سخن ابويُمن بن عساكر در فضل و برتري منا نتيجه گيري شده كه از سخنان سهيلي در باب اول نيز مطلبي در تأييد آن مي توان يافت .

* كسي كه از مكه مهاجرت مي كند ، حق اقامت در آن را ندارد مگر آنكه سه روز از مهاجرتش گذشته باشد . العلاء بن حضرمي به نقل از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در همين معنا ، حديثي روايت كرده است .

احكامي كه مكه و مدينه در آنها با هم مشتركند :

* تحريمِ قطع شاخه هاي تازه درختان و علف ها وفراري دادن شكار و صيد آن هاست ؛ هر چند در مورد مدينه ، شكار كردن حيوانات ، بنا به روايات صحيح در اين مورد ، مستلزم عقوبت نيست .

* دفنِ مشرك در مكه و مدينه حرام است و اگر دفن شود بايد تا پيش از گسسته شدن جسد ، نبش قبر گردد و بيرون آورده شود . شيخ خليل جندي مالكي در منسك خود از نووي اين ويژگي را نقل كرده است .

* حرمت اخراج و بيرون بردن خاك و سنگ مكه و مدينه ، بنا به نقل شيخ خليل جندي از ابن صلاح . متن سخن وي در بيان ويژگي هاي حرمين ( مكه و مدينه ) چنين است : « مكه ومدينه درحرمت استخراج سنگ وخاك مشتركند . واردكردن سنگ وخاك از غير حرم و در آميختن آنها نيز كراهت دارد ومسواك گرفتن از درختان ( اِراك = درخت مسواك ) حرم ، جايز نيست . »

نووي نيز در اين باره چنين افزوده است : « مكه و مدينه در حرمت دفن مشرك هم مشتركند ؛ اگر دفن شد ، بايد پيش از گسسته شدن جسد نبش شود . » آنچه ابن صلاح در


144


مورد تحريم استخراج خاك و سنگ حرم گفته ، شافعي نيز در « الجامع الكبير » و « الأم » آورده و نووي در « الروضه » آن را تأييد كرده است ؛ هر چند در « شرح المهذّب » به نقل از اكثريت شافعي ها يادآور شده كه اين كار مكروه ( و نه حرام ) است .

محبّ طبري مي گويد : كراهت استخراج خاك حرم به خارج از حرم ، از نظر ما ، كراهت تحريمي است . بر كسي كه خاك حرم را بيرون ببرد ، واجب است كه آن را باز گرداند و در ردّ نكردن ، ضماني بر وي نيست . و اما كراهت وارد كردن خاك و سنگ غير حرم به حرم را نووي در « الروضه » و « مناسك » خود تصريح دارد و در « المجموع » يادآور شده كه اصحاب بر اين اتفاق دارند كه اين كراهت از باب اولويت است و البته جاي تأمل دارد ؛ زيرا صاحب « البيان » از شيخ ابوحامد نقل كرده كه گفته است : داخل كردن چيزي از خاك و سنگ غير حرم به حرم جايز نيست ؛ علت اين كراهت نيز در آن است كه مبادا ( اين سنگ و خاك وارد شده ) از حرمتي كه نداشته اند ، برخوردار گردند .

حنبلي ها بر آنند كه خارج كردن خاك و سنگ از حرم به بيرون از حرم و نيز وارد كردن خاك و سنگ از آنجا به داخل حرم كراهت دارد و به گفته احمدبن حنبل كراهت خارج كردن ، شديدتر از وارد كردن است . حكم « حرم مكه » در اين موضوع نيز به اتفاق ، همان حكم « مكه » است .

علما درمكه وحرم آن ، اختلاف نظر دارندكه آيااين مكان ، پس ازدرخواست ابراهيم خليل ( عليه السلام ) پناهگاهي در برابر خوف و ستمگران و زلزله ها گرديد يا اينكه از ابتداي آفرينش آسمان ها و زمين ، امن بوده است ؟ بنا به نظر نووي و ديگران و بر اساس حديث ابن عباس و ابوهريره و ابن شريح خزاعي ، نظر دوم صحيح است ؟ درخواست ابراهيم خليل ( عليه السلام ) از پروردگار يكتاي خود آن بودكه آنجا را از قحطي وخشكسالي درامان نگهدارد و به مردم آن ميوه هاي فراوان عطا نمايد . پيروان نظريه اول ( يعني امن شدن مكه پس از درخواست و دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ) به حديث عبدالله بن زيد بن عاصم ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بخاري ، ج4 ، ص290 در « البيوع » باب بركة صاع النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ومُدَّه ، و مسلم در شماره 1360 در الحج ، باب فضل المدينه ، روايت كرده است .


145


استدلال مي كنند كه در آن مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « ابراهيم ( عليه السلام ) مكّه را امن گردانيد و من مدينه را » كه در صحيحين نيز آمده است . پيروان نظريه دوم در پاسخ اين حديث مي گويند : ابراهيم ( عليه السلام ) حرمت مكه را پس از آنكه مهجور گشته بود ، عيان كرد .

بزرگداشت حرمت مكه و حرم

در تاريخ ازرقي روايتي از ابن عباس آمده كه مي گويد : حواريّون عيسي ( عليه السلام ) به حج پرداختند و هنگامي كه به حرم رسيدند ، براي بزرگداشت آن ، پياده شدند ( 1 ) و به نقل از « ابن جريج » روايت شده كه گفته است : اگر كسي قاتل برادر ، يا پسر خود را در كعبه يا حرم و يا در ماه هاي حرام مي يافت ، كاري به او نداشت . ( 2 )

و ابوعلي بن سَكَن در سنن خود روايت كرده كه : وقتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مكه بود ، به هنگام قضاي حاجت ، به « مغَّمس » مي رفت . ( 3 )

و روايت شده كه شيخ ابوعمرو زجاجي از بزرگان صوفيه ، مدت چهل سال مجاور مكه شد و طي اين مدت در حرم بول يا غائط نكرد . و در روايت آمده است كه امام ابومحمد عبيدالله بن سعيد شنتجالي مدتي دراز مجاور مكه شد و هر وقت قضاي حاجت داشت ، به خارج از حرم مي رفت .

بزرگي گناه در حرم

از جمله اخبار وارده در بزرگتر بودن گناه در حرم ( مكه ) ، روايتي است كه در تاريخ ازرقي به نقل از عبدالله بن عمرو بن عاص آمده كه مي گويد : اگر در حرم « كلاّ والله » و « بلي والله » بگوييم ، الحاد است .

از عبدالله بن عمرو بن عاص روايت شده كه : الحاد در حرم ( مكه ) ستمگري به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص137

2 ـ همان ، ص140

3 ـ همان ، ص132


146


خدمتكار است . اخبار بسياري در هلاكت امت هايي كه در مكه ستمكاري كرده يا حرمت آن را ناديده گرفته اند ، وارد شده است كه ان شاءالله اندكي از آنها را بيان خواهيم كرد .

در مورد نجات از گناه با پناه آوردن به حرم حديثي آمده كه از جابر بن عبدالله از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به ما رسيده كه فرمود : وقتي قوم ثمود ماده شتر ( ناقه ) را پي كردند ، صيحه اي آنان را فرا گرفت و همگي نابود شدند ؛ مگر يكي كه در حرم خداوند ـ عزّوجلّ ـ بود و حرم ، مانع از نابودي وي شد . گفتند : او چه كسي بود اي رسول خدا ؟ فرمود : « ابورغال ابوثقيف » بود و همين كه از حرم بيرون شد ، همان بلايي بر سرش آمد كه بر ديگران رفته بود . احمد بن حنبل در مسند خود ( 1 ) و مسلم و ابوحاتم بن حبّان در صحيح خود ، اين حديث را با سند نقل كرده اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مسند احمد ، ج3 ، ص296



| شناسه مطلب: 77198