بخش 9
باب هشتم : ساختار و ابعاد کعبه معظّمه و تغییرات آن در باره کعبه و بدعت هایی که در آن روی داد ابعاد داخلی و خارجی کعبه ابعاد داخلی کعبه به ذرع آهنی ابعاد خارجی کعبه به ذرع آهنی ابعاد پشت بام کعبه شاذروان کعبه و بنای آن زیورهای کعبه معظمه آویزهای کعبه و زیور آلاتی که به آن هدیه شد
205 |
باب هشتم :
ساختار و ابعاد كعبه معظّمه و تغييرات آن
مطالب اين باب عبارتند از :
ابعاد كعبه معظمه و شاذروان ، تزيين ها ، آويزها ، پوشش ها ، عطر افشاني و خدمه مأمور اين كار ، و نام هاي كعبه ، و ذكر خبر ويران كردن آن بهوسيله حبشي ها وزمان فتح آن در جاهليت واسلام ، بيان جهتِ نمازگزاران از هر سو به كعبه و شناخت سمت و سوي قبله از نقاط مختلف .
در باره كعبه و بدعت هايي كه در آن روي داد
زمين كعبه و ديوارهاي آن از داخل ، همگي از سنگ مرمر ساخته شده و ازرقي تعداد سنگ ها و رنگ هاي آن و مرمر كف و ديوارهاي كعبه را بيان كرده و از ابن جُرَيج نقل كرده كه وليدبن عبدالملك بن مروان نخستين كسي بود كه كف ( زمين ) كعبه و ديوارهاي آن را با سنگ مرمري كه از شام تهيه ديده بود ، سنگفرش كرد . ( 1 )
هم اكنون در كعبه ، سه ستون از چوب ساج مستقر بر سه كرسي وجود دارد كه روي آنها نيز سه كرسي ديگر قرار گرفته است و روي آنها سه چوب از جنس ساج گذاشته اند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، صص297 و 304
206 |
و نيز داراي دو سقف است كه ميانشان فاصله است . چهار عدد نورگير از سقف بالايي به سوي سقف پاييني كار گذاشته اند و در ركن شامي آن ، پلكاني از چوب است كه از آن به پشت بام مي روند و تعداد پلّه هاي آن سي وهشت عدد است و سقف بالايي آن ، با سنگ مرمرِ سفيد پوشيده شده و در سال هفتصد و هشتاد ويك ، به فرمان اميري به نام پاشا از امراي مصر ، به زماني كه از سوي . . . . ( 1 ) مأمور عمارت مسجدالحرام و جاهاي ديگر مكه شده بود ، آهك اندود گرديد .
پس از آن در سال هشتصد و يك و به فرمان امير بيسق ، ( 2 ) آهك ، پاك گرديد و سطح آن را با كتيبه هايي از سنگ روي ديوارها از همه سو پوشاندند ، كه اندازه هر يك از كتيبه ها خواهد آمد . به اين كتيبه ها ، چوب هايي متصل شده كه حلقه هاي آهني به آنها وصل و پرده كعبه ، بدان بسته شده است . درِ كعبه از طرف بيرون نقره اندود و طلاكاري شده و پاشنه هاي در و چار چوب آن نيز نقره كاري شده است و وزن نقره هاي آن به طوري كه به من گفته اند ، هزار و هشتصد درهم است و نام سلطان ملك ناصر فرج ( 3 ) بن ملك ظاهر ، حاكم ديار مصر و نيز نام پدرش ملك ظاهر ( 4 ) نوشته شده و فرمان نقره كاري و تزيين نيز ، افزوده شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نسخه اصلي ، خالي است . ابن اثير در حوادث سال 781 هـ . ( ج1 ، ق2 ، ص253 ) چنين گفته است : « اخبار از مكه معظمه چنين آمده است : « چشمه اي كه از عرفه آغاز شده تا باب السلام ادامه دارد و وضو خانه باب بني شيبه بر فوق اتابكي و عمارت ها و دكان هايي را بازسازي كرد و چاه زمزم و حجر اسماعيل ، ناودان و پشت بام كعبه را مرمت و تعمير كرد و اينها همه به دست امير پاشا ، كاتب امير بركه جوياني صورت گرفت . »
2 ـ ابن اثير در حوادث سال 801 هـ . ( ج1 ، ق2 ، ص520 ) مي گويد : امير بيسق الشيخي در الريدانيه به عنوان امير الحاج رجبيه مأمور كرد آنچه را در مسجدالحرام خراب شده بود ، بسازد ، شهاب الدين احمدبن طولوني معمار نيز همراه او بود .
3 ـ از سال 801 هـ . تا سال 808 ، سلطنت كرد . نكـ : بدائع الزهور ، ج1 ، ق2 ، ص834 ونيز نكـ : « السلوك » ، ج3 ، ص1178
4 ـ از سال 784 تا 791 و مجدداً در سال 792 تا 801 سلطنت كرد . نكـ : السلوك ، ج3 ، ص938 و بدائع الزهور ، ج1 ، ق2 ، ص526 . او همان سلطان برقوق است .
207 |
در آنها همچنين نام امير ايتمش ( 1 ) كه ملك ظاهر او را اتابك ( 2 ) پسرش قرار داد و نيز نام امير يشبك كه خزانه دار ملك ظاهر سپس خزانه دار پسر او ؛ يعني ملك ناصر كه بعداً كاتب ملك ناصر و اتابك او گرديد و بالأخره نام امير بيسق كه فرمان اين نقره كاري و طلاكاري را داده بود ، قيد شده است .
در مورد بدعت هايي كه در كعبه پديد آمد ، يكي آن است كه به آن « عروة الوثقي » مي گويند و بدعت ديگر آن است كه بدان « سُرَّةُ الدنيا » گويند . امام ابوعمرو بن صلاح از آنها سخن به ميان آورده و گفته است :
« در اين اواخر ، برخي از مردمِ بي سر و پا و حقّه باز ، دو موضوع باطل را درباره كعبه معظّمه بدعت كرده اند كه زيان هاي زيادي براي عامه مردم به دنبال داشته است . يكي آن كه قسمت بالايي ديوار كعبه برابر درِ آن را در نظر گرفته و آن را عروة الوثقي ناميده اند و در دل مردم عامي چنين انداخته اند كه هركس آن را با دست بگيرد ، در واقع به ريسمان الهي چنگ انداخته است و كاري كرده اند كه مردم براي رسيدن به آن ، دچار مشقت و رنج بسيار گردند ، حتّي برخي نيز روي همديگر سوار مي شوند و بسا كه زن بر مرد سوار شود و بدنش به بدن مردان بخورد و مردان او را لمس كنند و بدين ترتيب زيان هاي دنيايي و آخرتي براي آنان در پي دارد .
بدعت دوّم ، ميخي است در وسط كعبه كه ميانه آن را ناف دنيا ؛ « سُرَّةُ الدُّنْيا » خوانده اند و عوام را بر آن داشته اند كه ناف خود را در حال دراز كش بر آن ميخ بگذارند تا ناف بر ناف دنياگذاشته باشند ! خداوند باعث و باني اين بدعت هارا نابود گرداند .
اين بود عين مطلب از « منسك » ابن صلاح كه نووي نيز در « الإيضاح » با تغييري در لفظ ولي با همين معنا ، آن را نقل كرده است .
بايد بگويم كه در حال حاضر ، از اين دو بدعت در كعبه ، خبري نيست و آنچه بدان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در نسخه چاپي انتمش آمده است ج1 ، ص107 ، كه املاي درست آن هماني است كه آورده ايم . او ايتمش البجاسي است . نكـ : بدائع الزهور ، ج1 ، ق2 ، ص321
2 ـ از القاب تركي و به معناي فرزند امير است .
208 |
« عروة الوثقي » مي گفتند ، در سال هفتصد و يك برچيده شد ؛ زيرا امام جمال الدين مطري بنا به خبري كه قاضي برهان الدين بن فرحون به من داده ، يادآور شده است كه زين الدين احمدبن محمدبن علي بن محمد ، معروف به « ابن حنا » در سال هفتصد و يك به مكه رفت و شاهد فتنه هايي شد كه به هنگام ورود به بيت الله الحرام واقع مي شود و مردم روي هم سوار مي شوند و از سر و گردن همديگر بالا مي روند و زنان سوار بر گردن مردان مي شوند تا به خيال خود عروة الوثقي را لمس كنند . وي در همانجا دستور داد تا آن قسمت را كندند و بدين ترتيب ـ خداي را شكر ـ آن بدعت از ميان برداشته شد .
ابعاد داخلي و خارجي كعبه
در روايتي كه سند آن به ازرقي مي رسد ، آمده است : ارتفاع خانه كعبه از بيرون ، بيست و هفت ذرع و طول آن از ركن حجرالأسود تا ركن شامي ، بيست و پنج ذرع و اندازه ضلع پشتي آن از ركن يماني تا ركن مغربي بيست و پنج ذرع و طول بخش يماني آن از ركن حجرالأسود يا ركن يماني بيست ذرع و طول بخشي كه حِجر در آن است ـ از ركن شامي تا ركن غربي ـ بيست و يك ذرع و مساحت كلّيِ آن چهارصد و هجده ذرع مربّع است و ضخامت ديوار ، دو ذرع است كه هر ذرع ، بيست و چهار انگشت مي باشد .
ازرقي پس از آن مي گويد : اندازه ارتفاع كعبه از داخل تا سقف پاييني آن ، هجده و نيم ذرع است و ارتفاع آن تا سقف بالايي از داخل ، بيست ذرع است و طول داخليِ جلوي كعبه ، از ركن حجرالأسود تا ركن شامي ـ كه درِ كعبه در آن قرار دارد ـ نوزده ذرع و ده انگشت است و فاصله ميان ركن شامي تا ركن غربي ؛ يعني همان طرفي كه بعد از حِجر است ، پانزده ذرع و هجده انگشت و فاصله ميان ركن غربي تا ركن يماني كه پشت كعبه به شمار مي رود ، بيست ذرع و شش انگشت است و اندازه ميان ركن يماني تا ركن غربي كه پشت كعبه باشد ، بيست ذرع و هجده انگشت و طول فاصله ركن غربي تا ركن يماني كه پشت كعبه است ، بيست ذرع وشش انگشت و فاصله ميان ركن يماني تا
209 |
ركن حجرالأسود شانزده ذرع و شش انگشت ( 1 ) مي باشد .
ازرقي فاصله ميان ستون هاي كعبه را نيز يادآور شده و در اين راستا در روايتي كه از وي نقل شده آمده است : فاصله ميان ديوار بين ركن حجرالأسود و ركن يماني تا ستون اوّلي ، چهار ذرع و نيم است و فاصله ميان ستون اول تا ستون دوم ، چهار ذرع و نيم و فاصله ميان ستون دوم تا ستون سوم ، چهار ذرع و نيم و بالأخره فاصله ميان ستون سوم تا ديوار حجر ، دو ذرع و هشت انگشت است . ( 2 )
اندازه هاي كعبه را ، فقيه ابوعبدالله محمدبن سراقه عامري نيز در كتاب خود « دلائل القبله » آورده است ؛ آنجا كه مي گويد : بدان كه كعبه ، بيت الله الحرام ، بناي مربّع شكلي است در وسط مسجد ( الحرام ) كه ارتفاع آن از زمين ، بيست و هفت ذرع و عرض ديوار جلوي آن ، نزديك به بيست و چهار ذرع است كه از بناي حجّاج بن يوسف ثقفي است و عبدالله بن زبير زماني كه والي مكه بود ، پس از آنكه پايه هايي را كه حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) براي خانه كعبه بنا كرده بود ، يافت ، عرض اين ديوار را اندكي كمتر از سي ويك ذرع كرده بود .
سپس مي گويد : و عرضِ ديواري كه درِ آن قرار دارد ، بيست و چهار ذرع و عرض طرف پشتي آن نيز اين اندازه است و عرض ديوار بعد از ركن يماني ؛ يعني ميان ركن يماني و ركن عراقي ( ميان ديواري كه حجرالأسود در آن قرار دارد ) بيست ذرع است .
و آنگاه مي افزايد : و فاصله ديوار بعد از ركن شامي ؛ يعني ميان ركن شامي و ركن عراقي نيز بيست و يك ذرع است .
آنچه ابن سراقه عامري درباره اندازه كعبه آورده بود ، از اين جهت كه در مورد عرض بخش شرقي و غربي با نظر ازرقي اختلاف دارد ، نقل كرديم ؛ زيرا از آنچه ازرقي بيان كرده يك ذرع كمتر است .
در نسخه اي از كتاب ابن سراقه كه من ديدم ، خطايي در بيان برخي اندازه هاي نقل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص290
2 ـ همان ، ص292
210 |
شده يافتم كه به همان صورت آن را آوردم ، ولي بااندكي تأمّل روشن مي شود .
ابن جبير در سفرنامه خود ، درباره طول كعبه مطلب شگفتي دارد ؛ او مي نويسد : محمدبن اسماعيل بن عبدالرحمان شيبي ، رهبر شيبي ها ـ كه پرده داري كعبه را برعهده دارند ـ به اطلاع وي رسانده است كه ارتفاع كعبه از طرف صفا ـ يعني ميانِ حجرالأسود و ركن يماني از بالا ـ بيست و نه ذرع و در طرف هاي ديگر بيست و هشت ذرع است . به خاطر شيب ناودان ( 1 ) ندانستم كه اين اندازه ها چگونه درست در مي آيد . او اضلاع كعبه و ابعادي از آن را با ( پا و ) گام ذكر كرده است كه سخنانش را در اصل اين كتاب آورده ام .
ابن خرداذبه نيز درباره طول اضلاع كعبه ، مطالبي مخالف با نظر ازرقي آورده است . او درباره كعبه مي نويسد : طول خانه كعبه بيست و چهار ذرع و يك وجب در بيست و سه ذرع و يك وجب است و ارتفاع آن بيست و هفت ذرع است . ( 2 ) از اين سخن معلوم مي شود كه منظور از طول خانه كعبه ، عرض آن است ؛ زيرا پس از آن از ضخامت آن در آسمان ( كه به ارتفاع ترجمه شد ) ياد مي كند كه در واقع اين عدد ، همان طول آن است .
اگر منظور ابن خرداذبه از طول كعبه ، فاصله طرف شرقي ـ غربي باشد ، با ازرقي اختلاف نظر دارد ؛ زيرا ازرقي هر يك از اين فاصله ها را بيست و پنج ذرع دانسته است . و اگر منظور وي بيان اندازه ضلع شامي و يماني آن است ، در اين مورد نيز با عدد ارائه شده از سوي ازرقي اختلاف دارد ؛ زيرا او ضلع شامي را بيست و يك ذرع و ضلع يماني را بيست ذرع مي داند كه البته فرض اول به منظور ابن خرداذبه نزديك تر است و ما به دليل شگفتي ، آن را نقل كرديم . والله اعلم .
قاضي عزالدين بن جماعه ، كه طول و عرض كعبه را در سال هفتصد و سي و پنج از بيرون و درون با ذرع پارچه اي ، كه در مصر آن زمان به كار مي رفته ـ و در زمان ما نيز به كار مي رود ـ اندازه گيري كرده ، نقل كرده است كه دايي ام ـ خداوند هر دو را رحمت كند ـ از او برايم چنين خبر داد : ارتفاع كعبه از بالاي دستگيره ( ملتزم ) تا پايين شاذروان ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحلة ابن جبير ، ص59
2 ـ المسالك و الممالك ، صص 132 و 133
211 |
بيست و سه ذرع و نيم ذرع و يك سوم ذرع است و فاصله ركن حجرالأسود تا ركن شامي ـ كه به آن ركن عراقي نيز مي گويند ـ از داخل كعبه هجده ذرع و يك سوم ذرع و دو قيراط است و يك هشتم است و از بيرون ، پنج ذرع و يك سوم ذرع است و عرض آن از داخل سه ذرع و يك چهارم و يك ذرع و از خارج سه ذرع و يك چهارم ذرع است و عرض پاشنه در ، نيم ذرع و يك چهارم و ارتفاعِ در تا پايين شاذروان سه ذرع و يك سوم و يك هشتم ذرع است و از ركن شامي تا ركن غربي از داخل كعبه پانزده ذرع و دو قيراط و از خارج ، هجده ذرع و نيم ذرع و يك چهارم ذرع است و فاصله ركن غربي تا ركن يماني از داخل ، هجده ذرع و دو سوم ذرع و يك هشتم ذرع و از خارج بيست و سه ذرع است و فاصله ميان ركن يماني تا ركن حجرالأسود ، از داخل پانزده ذرع و يك سوم ذرع و از خارج نوزده ذرع و يك چهارم ذرع است .
ابن جماعه در نامگذاري ، ركن شامي را ركن عراقي نيز خوانده است و اين مخالف با مطلبي است كه ابن سراقه در مورد ركن عراقي آورده است و من چيزي ديده ام كه نظر ابن جماعه را تأييد مي كند كه در باب پانزدهم اين كتاب ، بدان خواهيم پرداخت .
ابن جبير در چند جا از سفرنامه اش ، در اين مورد مطلبي در تأييد نظر ابن جماعه دارد ( 1 ) و من آنچه را كه ازرقي و ابن جماعه در ابعاد كعبه آورده اند ، همراه با مطالب ديگري كه به آن مربوط مي شود ، يادداشت كرده ام كه در برخي موارد ، بامطالب او مخالفت دارد .
آنچه را كه خود يادداشت كرده ايم براي شناخت اختلاف نظرها ، آورده ايم و نكات ديگري نيز آورده ايم كه نه ابن جماعه و نه ازرقي ، هيچ يك از آنان نياورده اند . اندازه گيري ما ( در مورد ابعاد مختلف كعبه ) براساس ذرع آهني است كه ابن جماعه نيز بر مبناي آن آورده است و ازآن مي توان به صحّت وسقم گفته هاي ازرقي پي برد ؛ زيرا يادداشت هاي ازرقي به ذرع دستي است و همان گونه كه در باب مربوط به حدود حرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحله ابن جبير ، صص : 59 ، 61 ، 62 ، 63 ، 67 و . . . .
212 |
بيان كرديم ، به اندازه يك هشتم ذرع آهني ، از آن كمتر ( برابر با هفت هشتم ذرع آهني ) است . ثبت اين اندازه ها پيش از ظهر روز جمعه دوازدهم ربيع الآخر سال هشتصد و چهارده صورت گرفته است .
ابعاد داخلي كعبه به ذرع آهني
ارتفاع ديواره شرقي آن از سقف پاييني تا كف ، به اندازه يك قيراط از هفده ذرع و نيم كمتر است و فاصله آن از ركني كه حجرالأسود در آن است تا ديوار پله ها ، كه درِ كعبه در آن قرار دارد ، پانزده ذرع و يك هشتم ذرع است و اندازه طول ديوارهاي ديگر آن تقريباً از همين ديوار پلكان غربي معلوم مي شود ؛ زيرا در راستاي همان ديوار قرار دارد . اندازه ضخامت ديوار پله هاي غربي ، سه ذرع و يك قيراط و بنابراين اندازه تقريبي ديوار شرقي هجده ذرع و يك ششم ذرع است .
ارتفاع ديوار شامي از سقف پاييني تا كف نيز هفده ذرع است و فاصله اين ديوار تا ديوار پله هاي غربي كعبه ، يازده ذرع و يك قيراط و اندازه بقيه اين ديوار را مي توان به طور تقريبي از ديوار پله هاي يماني محاسبه كرد ؛ زيرا در راستاي همين ديوار واقع است و اندازه ضخامت ديوار پله هاي ياد شده ، يك هشتم ذرع از سه ذرع كمتر ( دو ذرع و هفت هشتم ذرع ) است . بدين ترتيب ، طول ديوار شامي به طور تقريب ، چهارده ذرع ، دو قيراط كم است .
ارتفاع ديوار غربي آن ، از سقف پاييني تا كف نيز هفده ذرع و ربع و يك هشتم ذرع و فاصله اين ديوار از ركن غربي تا ركن يماني هجده و يك سوم ذرع است .
ارتفاع ديوار يمانيِ كعبه از سقف پاييني تا كف ، هفده و نيم ذرع و دو قيراط است و عرض اين ديوار از ركن يماني تا ركني كه حجرالأسود در آن است ، چهارده ذرع و دو سوم ذرع مي باشد . از ميانه ديوار شاميِ كعبه تا ميانه ديوار يماني آن ، هجده و يك سوم ذرع است و از ميانه ديوار شرقي آن تا ميانه ديوار غربي ، چهارده و يك هشتم ذرع است و فاصله ميان ديوار شرقي و پايه ستون اول كه در كنار در كعبه قرار دارد ، هفت ذرع و
213 |
يك هشتم ذرع است و نيز فاصله ميان آن پايه تا پايه ستون بعد ، از حجرالأسود هفت ذرع و يك قيراط و فاصله ( عمودي ) ميان هر كدام از پايه هاي ستون ها تا ديوار غربي ، هفت ذرع است . هرچند اندازه ميان پايه ستون وسطي تا ديوار برابر آن ، دو قيراط كمتر است و فاصله ميان پايه ستون اول كه پس از درِ كعبه قرار دارد ، تا ديوار يماني كعبه ، چهار ذرع و يك سوم است و فاصله پايه اين ستون تا پايه ستون مياني ، چهار ذرع و يك چهارم و يك هشتم ذرع است و ميان پايه ( ستون ) وسطي و پايه ستون سوّمي كه كنار حِجر قرار دارد ، چهار ذرع و نيم است و فاصله اين پايه ستون سوم تا ديوار شماليِ كنار آن نيز دو ذرع و ربع است .
محيط ستون ( استوانه اي شكل ) اوّل پس از درِ كعبه ، دو و يك چهارم ذرع و يك هشتم ذرع است و محيط ستون مياني ، دو و نيم ذرع و ربع است و محيط ستون بعد از حجرالأسود ، دو ذرع و نيم و دو قيراط است ؛ اين ستون هشت ضلعي است . ارتفاع داخليِ چارچوبِ در ، با احتساب كتيبه ها ، شش ذرع و ارتفاع خارجيِ آن ، بدون كتيبه ها ، شش ذرع ربع كم است و عرض چارچوبِ در ، از داخل كعبه ، با احتساب كتيبه ها ، يك قيراط كمتر از سه ذرع و يك سوم ذرع است و ارتفاع هريك از دو لنگه در ، شش ذرع و يك هشتم ذرع كمتراست و عرض هر يك دو ذرع ، يك سوم كم ( يك ذرع و دو سوّم ذرع ) و اندازه عرض گنبد ، سه چهارم ذرع و اندازه بلندي درِ پايينيِ پلكاني كه از پايين به طرف بالاي كعبه مي روند ، يك ذرع و دو قيراط و اندازه بلندي در بالايي همان پلكان ، يك ذرع و يك هشتم و ارتفاع درِ ( كعبه ) از زمين دو ذرع و نيم و يك ششم ذرع و يك هشتم ذرع ( 24192=81 + 61 + 21 + 2 ) است .
ابعاد خارجي كعبه به ذرع آهني
ارتفاع ديوارهاي شرقيِ كعبه از بالاي شاخص روي پشت بام تا زمين محلّ طواف ، بيست و سه ذرع و يك هشتم و عرض اين ديوار از ركن حجرالأسود تا ركن شامي كه به آن ركن عراقي هم مي گويند ، برابر با بيست و يك ذرع و يك سوم است و فاصله پاشنه
214 |
درِ كعبه تا پايين سر درِ آن ، سه ذرع و نيم و ارتفاع سر در ، يك ربع ذرع و يك قيراط و ارتفاع ديوار شامي آن از بالاي شاخص در پشت بام تا كف حجرالأسود بيست و سه ذرع منهاي يك هشتم و اندازه عرض اين ديوار ، از ركن شامي تا ركن غربي ، هفده ذرع و نيم و ربع ذرع و ارتفاع ديوار غربي آن ، از بالاي شاخص در پشت بام تا زمين ، بيست و سه ذرع و اندازه عرض اين ديوار از ركن غربي تا ركن يماني ، بيست و يك ذرع و دو سوم ذرع است و ارتفاع ديوار يماني از بالاي شاخص در پشت بام كعبه تا زمين ـ همچون جهت شرقي ـ بيست و سه ذرع و يك هشتم و فاصله اين ديوار از ركن يماني تا ركني كه حجرالأسود در آن قرار دارد ، هجده ذرع و يك ششم است .
ابعاد پشت بام كعبه
از وسط ديوار شرقي آن تا وسط ديوار غربي ، چهارده ذرع و يك چهارم و يك هشتم ذرع است و از وسط ديوار شامي تا وسط ديوار يماني يك هشتم كمتر از هجده ذرع ( هفده ذرع و هفت هشتم ذرع ) و ارتفاع شاخص سمت شرقي ، هفت هشتم ذرع و عرض آن ، يك ششم كمتر از دو ذرع است و ارتفاع شاخص سمت شامي ، يك ذرع و يك هشتم ذرع و عرض آن يك هشتم كمتر از دو ذرع است و ارتفاع شاخص سمت غربي ، يك ذرع و عرض آن يك ذرع و نيم و يك هشتم ذرع است . بلندي شاخص در جهت يماني ، دو سوم ذرع و عرض آن يك ذرع و نيم و يك قيراط است و تمامي آنچه در مورد اندازه عرض ( ديوارهاي ) كعبه از داخل و خارج گفتيم كمتر از آن چيزي است كه ابن جماعه در اين مورد ، گفته است و آنچه در مورد ارتفاع خارجي كعبه آورديم نيز كمتر از آن مقداري است كه ابن جماعه بيان كرده است ؛ زيرا آنچه ما در مورد ارتفاع آن از بيرون گفتيم ، به اندازه دو سوم ذرع و يك قيراط كمتر و آنچه در مورد عرض ( ديوارهاي ) شرقي كعبه از بيرون گفتيم به اندازه دو قيراط كمتر از دو ذرع است و در مورد عرض ديوارهاي داخلي آن ، به اندازه نيم ذرع و يك قيراط و در مورد عرض ديوار شامي از بيرون به اندازه يك ذرع و در مورد عرض آن ديوار ( شامي ) از داخل ، به
215 |
اندازه يك ذرع و يك ششم ذرع كمتر است و در مورد عرض ديوار غربي از بيرون ، يك ذرع و يك سوم ذرع و در خصوص عرض ديوار غربي از داخل ، به ميزان يك سوم ذرع و يك هشتم ذرع كمتر است و عرض ديوار يماني آن از خارج يك ذرع و دو قيراط و عرض ديوار يماني از داخل به ميزان دو سوم ذرع كمتر است . البته همه اندازه هايي كه گفته شد به ذرع آهني است .
شاذروان كعبه و بناي آن
شاذروان كعبه ، همان سنگ هاي كنار كعبه است كه روي آنها در هر سه طرف شرقي ، غربي و يماني ، بناي كنگره داري به عمل آمده است كه البته روي برخي سنگ هاي طرف شرقي ، كنگره اي وجود ندارد كه آن نيز شاذروان است ، ولي سنگ هاي كنار ديوار ، كه در مقابل حجر قرار دارد ، در شمار شاذروان نيست ؛ زيرا همچنانكه گفتيم بي هيچ شكي جزء كعبه است . اين شاذروان هماني است كه قريش از عرض ديوار پايه كعبه ـ طبق روش معمول در عمارت سازي ـ كاسته بودند و شيخ ابوحامد اسفرايني و ابن صلاح و نووي ، به اين نكته اشاره كرده و از گروهي از شافعي ها و ديگران و نيز محبّ طبري نقل كرده و يادآور شده كه شافعي در كتاب « الأمّ » به اين نكته اشاره كرده و از وي نقل كرده كه گفته است : هركس بر آن طواف كند بايد طواف خود را تكرار نمايد .
ميان علمادر حكم شاذروان ( واينكه جزو طواف هست ياخير ) اختلاف است . شافعي ويارانش معتقدند كه بايد از آن احتراز كرد و طواف كسي را كه از آن احتراز نكند درست نمي دانند . مذهب مالك نيز بنا بر آنچه كه ابن شاش و ابن حاجب و شارح او ، شيخ خليل و شاگرد وي صاحب « الشامل » و برخي از متأخران مالكي نقل كرده اند ، همين نظر را دارند ؛ هرچندبرخي از متأخران مالكي منكر آن هستند و در شمار موارد مسلّم مذهب نمي دانند .
حنبلي ها بر آنند كه احتراز از آن ، پسنديده است ، ولي عدم احتراز از آن طواف را باطل نمي كند . مذهب ابوحنيفه نيز بر آن است كه شاذروان بنا بر آنچه شمس الدين
216 |
سروجي از حنفي ها نقل كرده ، جزو كعبه نيست . گروهي از علماي محقق نيز بنا به گفته قاضي عزالدين بن جماعه همين نظر را پذيرفته اند .
به نظر مي رسد شايسته است كه از طواف شاذروان احتراز گردد ؛ زيرا اگر چنانكه گفته شد ، شاذروان در شمار كعبه باشد كه احتراز از آن واجب است و اگر در شمار كعبه نباشد كه احتراز از آن اشكالي ندارد ؛ گرفتن جانب احتياط ، همواره مطلوب است كه البته در اينجا ، احتمال ( لزوم احتراز ) قوي است . والله اعلم .
برخي مردم مخالف آنند كه شاذروان جزو كعبه است ( زيرا برآنند كه ) ابن زبير ـ همان گونه كه در خبر بناي كعبه آمد ـ كعبه را بر اساس شالوده حضرت ابراهيـم ( عليه السلام ) ساخت و اين مخالفت دو حالت بيشتر ندارد : يا اينكه بايد مدعي شوند كه ابن زبير بنا را بر پايه ديوارهاي كعبه و پس ازرسيدن به سطح زمين ، كامل كرد ويابايد ادّعا كنند كه اگر از عرض پايه هاي آن پس ازرسيدن به سطح زمين ، كم شده باشد در واقع بر پايه هاي آن ساخته نشده است . براي حالت اوّل دليلي در دست نيست ؛ زيرا آنچه در ويژگي بناي كعبه به وسيله ابن زبير گفته شده ، به اين معنا نيست كه بناي كعبه بر اساس همه ديوارهايي كه از اساس آن به سطح زمين رسيده اند ، و يا بر پايه كم كردن از عرض آن ديوارها ، تمام شده باشدكه البته فرض دوم بيشتر احتمال دارد ؛ زيرا عادت بر آن بوده كه از ضخامت ديوار پس از رسيدن به سطح زمين ، مي كاستند و اگر مصلحت بنا چنين ايجاب مي كرده ، مي توان فرض كرد در زماني كه به وسيله ابن زبير ساخته شد ، شاذروان جزو كعبه بوده است .
آري ، در جريان بناي كعبه به وسيله ابن زبير ، دليل روشني وجود دارد كه ثابت مي كند او آنچه را كه قريش از مساحت كعبه خارج كرده بودند ، وارد آن كرد و در واقع بدان باز گرداند و بنابراين ، بناي آن ( به وسيله ابن زبير ) ، بر اساس بناي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و نه قريش بوده است . حالت دوم نيز مسلّم نيست ؛ زيرا اگر از ضخامت ديوار كاسته شود ، بدان معنا نخواهد بود كه ديگر بر آن پايه قبلي بنا نشده است و در اين ترديدي نيست و انكارش نيز لجاجت بيهوده است . والله اعلم .
217 |
من نمي دانم كه بناي شاذروان چه هنگام آغاز شد . اين بنا نه يك بار بلكه بارها انجام شده است ؛ از جمله در سال پانصد و چهل و دو ، كه نمي دانم در اين سال كدام قسمت هاي آن ساخته شد . بار ديگر ـ بنا به آنچه ابن خليل در « منسك » خود بيان كرده ـ در سال ششصد و سي و شش صورت گرفت و هم او مي نويسد : در اين سال شاذروان تا به حجرالأسود رسانده شد . ديگر بار ، آخر دهه شصت ( قرن هفتم ) يا در اوايل دهه هفتاد ( قرن هفتم ) بوده است ؛ زيرا قاضي بدرالدين بن جماعه يادآور شده كه او در سال ششصد و پنجاه و شش ديده است كه ( شاذروان ) به صورت سكويي بود كه برخي عوام به گرد آن طواف مي كردند و در سال ( ششصد و ) شصت و يك ديده است كه روي آن چيزي به صورتي كه امروزه ديده مي شود ، بنا كرده بودند تا نشود به دور آن طواف كرد . اين مطالب را دايي ام از قول پسر قاضي عزالدين و او از قول پدرش برايم باز گفت .
قاضي عزالدين بن جماعه ـ باز بنا به گفته دايي ام ـ يادآور شده كه ارتفاع شاذروان از زمين طواف در سمت درِ كعبه ، يك ربع و يك هفتم ذرع و عرض آن در اين سمت ، نيم ذرع و ربع ( سه چهارم ذرع ) است .
ازرقي يادآور شده كه ارتفاع شاذروان شانزده انگشت و عرض آن يك ذرع است ( 1 ) و همان گونه كه ازرقي خاطر نشان مي كند ، عرض آن در جاهايي كمتر از اين مقدار است . محبّ طبري عالم حجاز در زمان خود نيز بنا به گفته ازرقي فتوا داد كه اندازه قبلي آن بايد باز گردانده ( و باز سازي ) شود و در اين باره تأليفي كوتاه دارد كه آن را « استقصاء البيان في مسألة الشاذروان » نام نهاده است .
زيورهاي كعبه معظمه
گويند نخستين كسي كه در جاهليت كعبه را آراست ، عبدالمطلب جدّ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه اين كار را با دو آهوي طلايي ـ كه به هنگام حفر چاه زمزم يافت ـ انجام داد . اين مطلب را ازرقي گفته است . البته وي درباره اولين كسي كه در اسلام آن را آراست ، سخن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص309
218 |
متناقضي دارد . ازرقي از جدّ خود نقل كرده كه پس از اسلام وليدبن عبدالملك بن مروان نخستين كسي بود كه كعبه را مطلاّ كرد . و در جاي ديگر ، سخني به خلاف آن آورده ، مي گويد : عبدالملك بن مروان دو عدد سايبان و دو قدح بلورين براي آن فرستاد و ستون مياني را از پايين تا بالا ، با ورقي از طلا پوشانيد . ( 1 )
مسبّحي در باره نخستين كسي كه در اسلام كعبه را تزيين كرد ، مطلبي دارد كه به نظر مي رسد با نظر ازرقي مخالف است ؛ وي در اخبار سال شصت و پنج هجري مي نويسد : در اين سال ابن زبير بناي كعبه را به پايان رسانيد ؛ و ادامه مي دهد : بناي آن با سُربِ ذوب شده ، مخلوط با ورس است . ( 2 ) روي كعبه و ستون هاي آن را ورق طلا گرفته اند و كليد آن نيز از طلاست . اين مطلب را به همان صورتي كه بود از روي خط رشيدالدين بن حافظ ركن الدين منذري در خلاصه اي كه از كتاب مسبّحي به دست داده ، نقل كردم ؛ زيرا ازرقي در مورد بناي كعبه به وسيله ابن زبير و اينكه آن را با سرب آميخته با وَرْس ساخته ، مطلبي نياورده و اين خالي از فايده نبود . والله اعلم .
ازرقي ، ويژگي و ابعاد تزييناتي را كه به دستور وليد صورت گرفت ، بيان كرده و چنين مي نويسد : در زمان خلافت وليدبن عبدالملك ، او مبلغ سي و شش هزار دينار براي خالدبن عبدالله قسري كارگزار خود در مكه فرستاد تا دو درِ كعبه و نيز ناودان و روي ستون هاي داخل كعبه و درِ قسمت داخل ركن ها با را ورق طلا بپوشاند . ( 3 )
ازرقي همچنين نوشته است كه امين محمدبن هارون الرشيد ، خليفه عباسي ، براي سالم بن جرّاح كارگزار خود بر املاك خالصه مكه ، مبلغ هجده هزار دينار فرستاد تا دو درِ كعبه را روكش طلا بگيرد ؛ او نيز روكش هاي قبلي را برداشت و با اضافه كردن 18 هزار دينار ( طلا به آنها ) روكش تازه اي گرفت كه تا به امروز موجود است . ميخ ها و حلقه ها و نيز كتيبه ها و پاشنه در را نيز روكش طلا گرفت . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، صص 210 و 224
2 ـ وَرسْ يا اسپرك ، گياهي كه از آن ، ماده اصليِ رنگ قرمز به دست مي آيد .
3 ـ اخبار مكه ، ج1 ، صص 212 و 213
4 ـ همان ، ص212
219 |
ازرقي يادآور شده است كه پرده داران كعبه ، براي متوكّل خليفه عباسي رقعه اي نوشتند و در آن ذكر كردند كه دو ركن از اركان كعبه طلاكاري شده و دو گوشه ديگر نقره كاري شده اند و اگر همه آنها ( يكدست ) شود و طلاكاري گردد ، خيلي بهتر است و اين كه قطعه اي كه روي برخي ديوارهاي كعبه شبيه كمربند روي ديواره حفاظ قرار گرفته ، از سنگ مرمر است و اگر آن قطعه در چهار گوشه ، از نقره باشد ، زيباتر و بهتر است .
ازرقي مي افزايد : متوكل ، اين كارها را انجام داد و اسحاق بن سلمه زرگر را مأمور اين كار كرد . مي گويد : اسحاق ، هر دو گوشه داخل كعبه را كه از نقره بود ، از طلا كرد و دو گوشه ديگر را نيز كه طلا بود به شكل جديد اين دو گوشه ساخت و پرداخت و كمربندي از نقره و با نقش و شكل يكسان درست كرد و روي ديوار حفاظ كعبه در هر چهار طرف قرار داد . عرض اين كمربند دو سوم ذرع است و طوقه اي از طلا دارد كه متصل به آن است . ازرقي آنگاه مي نويسد : در بالاي اين كمربند ، سنگ هاي مرمر نقش دار است و ورقه طلاي نازكي كه براي سقف ها به كار رفته بود ، بر روي اين سنگ هاي مرمر ، قرار نگرفت . وي مي افزايد : بر ديوار پشت در ، از سمتِ راستِ كسي كه وارد كعبه مي شود ، گيره اي مسي قرار داشت كه وقتي در باز مي شد ، آن را بدان گير مي دادند تا بسته نشود . آن مس ها را نيز كندند و به جاي آنها از نقره استفاده كردند . او همچنين درِ پلكان را نيز نقره كشيد . . . پاشنه در را هم كه از دو قطعه چوب ساج بود و به مرور زمان ساييده و فرسوده شده بود ؛ در آورد و به جاي آن يك قطعه از چوب ساج يكدست قرار داد و آن را با ورقه هايي از نقره پوشانيد .
ازرقي مي گويد : اسحاق بن سلمه زرگر به من خبر داد طلاهايي كه در گوشه ها و لولاي در بود ، نزديك به هشت هزار مثقال مي شد و مجموعه نقره ها از جمله نقره روكش پاشنه پايينيِ در و نيز چهار پايه نقره اي ، بالغ بر حدود هفتاد هزار درهم مي شد و طلاهاي نازك روكش شده بر ديوارها و سقف كعبه ، جمعاً نزديك به يكصد حقّ ( 1 ) شده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ هر حق معادل پنج مثقال است .
220 |
است . اين مطالبي بود كه ازرقي درباره تزيينات كعبه آورده است . ( 1 )
سهيلي در بيان تزيين كعبه به وسيله وليدبن عبدالملك نكته اي را آورده كه ازرقي آن را ذكر نكرده است ، به اين مضمون كه در اسلام وليد نخستين كسي نيست كه كعبه را تزيين كرد . متن سخن سهيلي براي اطلاع ، از اين قرار است : وليدبن عبدالملك كه بر سر كار آمد ، بر تزيينات كعبه افزود و طلا و نقره اي كه بر سفره حضرت سليمان ( عليه السلام ) بود در ناودان ها و سقف كعبه به كار برد . سفره حضرت سليمان بر پشت شتر قوي هيكلي بار شد و از اين رو قسمت هاي زيرين اين وسايل ، آسيب ديد و وليد از آنها براي تزيين كعبه استفاده كرد . اين محموله از طُلَيْطِلَه از جزيره اُندُلس آمده و شامل طوق هايي از ياقوت و زبرجد هم بود . ( 2 )
اينك اخبار مربوط به تزيين كعبه ، را كه نويسندگان پس از ازرقي نقل كرده اند ، به همان ترتيب بيان مي كنيم ، از جمله اينكه گروهي از پرده داران كعبه به معتضد خليفه عباسي نوشتند :
برخي از كارگزاران كعبه مقداري از طلاهايي را كه روي دو بازوي درِ كعبه بود برداشته ، و به صورت دينار ضرب كرده اند و در امور جنگ و مواردي كه پس از شورش علوي خارجي در سال دويست و پنجاه و يك نياز بود ، استفاده كرده اند و آن دو بازو را با ديباج پوشانده اند .
همچنين يكي از كارگزاران پس از او ، يك چهارم از طلاي پايين دو درِ كعبه و نيز طلاهايي را كه روي دماغه در بود ، برداشت تا از آن در سركوب فتنه گندم فروش ها و قصاب ها در مكه به سال دويست و شصت و هشت استفاده كند و به جاي آن نقره طلاكاري شده مانند آن ، قرار داد . و چون هر سال در ايام حج بدان دست ماليده مي شود ( طلاي آن پاك شده و ) نقره آن نمايان مي شود و همه ساله بايد آب طلاي آن را تجديد كرد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص301
2 ـ الروض الأُنُف ، ج1 ، ص224
221 |
معتضد دستور داد كارهاي مورد نظر انجام شود و درخواست ها اجابت گردد . فرمان او به اجرا درآمد .
ديگر اينكه مادر مقتدر ، خليفه عباسي ، به غلام خود لؤلؤ دستور داد كه سراسر ستون اوّلي بعد از درِ كعبه را با طلا ، اندود كند ؛ زيرا ستون كنار آن با ورق طلا پوشيده شده و بقيه ستون ها ، آب طلا داده شده بود . اين كار در سال سيصد و ده صورت گرفت . در ادامه ، جمال الدين محمدبن علي بن ابومنصور معروف به « جواد » فرستاده والي مصر در سال پانصد و چهل ونُه كسي را كه به او « حاجب » گفته مي شد ، همراه با پنج هزار دينار فرستاد تا داخل كعبه و اركان آن را ورق طلا و نقره بگيرد .
از ديگر كساني كه كعبه را تزيين كردند ، ملك مظفر حاكم يمن بود كه روي درِ كعبه كار كرد و پيش از اين چگونگي تزيين در كعبه از سوي وي ، ذكر شد . نواده او ملك مجاهد ، حاكم يمن نيز كعبه را تزيين كرد . و من خبر آن را از كسي شنيدم ، كه خود نام ملك مجاهد را با خط درشت در بالاي ديوار روي در كعبه از داخل ديده بود . پيش از اين گفته شد كه ملك ناصر محمدبن قلاوون حاكم مصر ، در كعبه را با مبلغ سي و پنج هزار و سيصد درهم تزيين كرد و نواده او ملك اشرف شعبان بن حسين نيز درِ كعبه را در سال هفتصد و هفتاد و شش تزيين كرد . اين ها مطالبي بود درباره تزيين كعبه پس از ازرقي ، كه بدان آگاهي يافتم .
آويزهاي كعبه و زيور آلاتي كه به آن هديه شد
مسعودي مي نويسد : فارس ها از ابتدا پول و جواهر به كعبه هديه مي كردند ، ساسان بن بابك دو آهوي طلا و جواهر و شمشير و طلاهاي بسيار به كعبه هديه كرد كه در زمزم دفن شد . برخي از تاريخ نگاران و سيره نويسان بر آنند كه همه آن هدايا ، به جُرهُم ـ در زماني كه در مكه بودند ـ تعلّق مي گرفت و از آنجا كه آنها چيزي نداشتند ، از اين اموال استفاده مي كردند . اين احتمال نيز وجود دارد كه به ديگران تعلّق گرفته باشد . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مروج الذهب ، ج1 ، ص242
222 |
گويند كلاب بن مرّة بن كعب بن لؤي بن غالب بن فِهْربن مالك بن نضربن كنانه قرشي اولين كسي بود كه شمشيرهايي زرّين و سيمين به عنوان اندوخته كعبه ، در كعبه قرار داد . اين مطلب را صاحب « المورد العَذْب الهني » آورده است .
ازرقي نيز از وسايلي كه به كعبه هديه شده ، سخن رانده است ، آنجا كه مي نويسد : محمدبن يحيي از واقدي و او از بزرگان خويش نقل كرده كه گفته اند : وقتي عمربن خطاب مداين كسري را فتح كرد ، از جمله چيزهايي كه براي او فرستاده شد ، دو هلال بود كه آنها را به كعبه فرستاد تا در آنجا آويخته شوند . عبدالملك بن مروان نيز دو سايبان و نيز دو قدح ( براي كعبه ) فرستاد . سپس مي گويد : وليد بن عبدالملك دو قدح اهدا كرد و وليد بن يزيد نيز يك تخت و يك صندلي و دو هلال ، فرستاد . نيز مي گويد : ابوالعباس يعني سفاح ، « صفحة الخضراء » را فرستاد و ابوجعفر ( منصور برادر سفاح ) جام فرعوني را فرستاد و مأمون ياقوتي را كه هر سال در موسم حج و با زنجيري از طلا آويزان مي شد ، فرستاد و جعفر متوكّل نيز سايباني كه از طلا ساخته شده بود و به درهاي گران بها و ياقوت و زبرجد مُرصّع شده بود ، همراه با زنجيري كه در موسم حج در برابر كعبه آويزان مي شد ، اهدا كرد .
ازرقي مي گويد : سعيدبن يحياي بلخي برايم نقل كرد : وقتي يكي از پادشاهان تبّت اسلام آورد ، بتي طلايي را به كعبه هديه كرد كه به شكل انسان بود و بر سر آن ، تاجي از طلاي مرصّع به جواهر و ياقوت قرمز و سبز و زبرجد ، روي تخت بلند نقره اي كه پايه هايي داشت قرار گرفته و بر روي آن فرش ديباجي گسترده بود كه گرداگرد آن ، پولك هايي از طلا و نقره قرار داده شده و همه تخت را پوشانده بود .
مواردي نيز هست كه ازرقي از آن ها ياد نكرده است ؛ از جمله ، قفلي كه در آن هزار دينار قرار داشت و آن را معتصم عباسي تقديم كعبه كرد ، فاكهي از آن ياد كرده و مي گويد : . . . برخي از مردم در باره قفل كعبه مي گويند كه معتصم بالله قفلي كه در آن هزار دينار بود ، در سال دويست و نوزده براي كعبه فرستاد . در آن روز صالح بن عباس ، واليِ مكه بود و پرده داران را فراخواند تا قفل را تحويل بگيرند . چون پرده داران از گرفتن
223 |
آن خودداري كردند ، آنان را مجبور به قبول آن كرد و قفل مزبور را به ايشان داد كه ( كه هزار دينار آن را ) ميان خود تقسيم كردند . ( صالح بن عباس ) قفل قبلي را براي خود برداشت .
مسبّحي نيز داستان قفل را آورده است ، ولي داستان او با آنچه كه فاكهي بيان كرده تفاوت دارد . وي در اخبار مربوط به سال 219 آورده است كه طاهربن عبدالله بن طاهر به همراه گروه زيادي از لشكريان ، قفلي كه در آن يك هزار مثقال طلا بود به حج آورد و آن را به در كعبه آويخت و قفل قبلي را برداشت . اين قفل طلاكاري شده بود و گفته مي شود حَجّاج دستور ساخت آن را داده بود . اين مطلب از روي نسخه اي به خط رشيد بن منذري از مختصر كتاب مسبّحي نقل گرديد .
از جمله چيزهايي كه در زمان ازرقي يا اندكي پس از وي ، به كعبه هديه شد ، طوقي است از طلاي مرصّع به زمرّد و ياقوت و غيره كه با ياقوت سبز و بزرگي مزيّن شده بود .
فاكهي در اين باره مي گويد : در سال دويست و پنجاه و نُه ، يكي از پادشاهان سِنْد ، اسلام آورد و طوقي از طلا كه در آن صد مثقال طلاي مُرصَّع به زمرد و ياقوت و الماس و يك نگين ياقوت سبز بود ، براي كعبه فرستاد . وزن آن بيست و چهار مثقال بود كه به پرده داران تقديم شد . ايشان نيز درباره آن نامه اي به معتمد علي الله ، خليفه عباسي نوشتند و مرواريد آن را درآوردند و به زنجير طلا كشيدند و در وسط طوق در برابر ياقوت و زمرّد قرارش دادند . معتمد نيز فرمان داد كه آن را آويزان كنند و در سال 259 در كنار ديگر آويزهاي كعبه ، آويخته شد .
از ديگر اشيائي كه در زمان ازرقي يا اندكي پس از او در كعبه آويخته شد ، نواري از نقره بود كه نوشته اي در ميان داشت و آن شامل بيعت نامه جعفربن معتمد و بيعت نامه ابي احمد موفق بود . فاكهي در نقل اين مطلب ، مي افزايد : آنگاه فضل بن عباس هاشمي در موسم حج سال 261 به مكه آمد و بيعت نامه جعفربن معتمد و بيعت نامه ابي احمد موفق بالله برادر خليفه و متن قراردادِ معتمد همراهِ او بود . نواري از نقره براي آنها درست كرد كه در آن 350 درهم نقره به كار رفته بود كه نامه و نوشته ها در آن قرار داشت و در
224 |
ابتداي اين نوارِ نقره اي ، سه عدد روزنه يا سوراخ كوچك درست كرد و از آنها زنجيره هاي نقره اي آويخت و در روز دوشنبه ، سه شب گذشته از ماه صفر ، همراه با محمدبن يحيي ، رييس شرطه خود ـ كه در آن روز متصدّي خراج و بريد و صوافي ( 1 ) بود ـ وارد كعبه گرديد و در آنجا بود تا آن را در تاريخ صفر سال 262 در كنار ديگر آويزهاي كعبه ، آويختند .
فاكهي درباره ياقوتي كه مأمون فرستاد مطالبي دارد كه ازرقي بيان نكرده است و اينكه اين ياقوت ، درشت تر از درّ يتيم ( مرواريد بي همتا ) است . او مي افزايد : اميرالمؤمنين ياقوتي را كه هر سال با زنجيري از طلا مقابل كعبه آويخته مي شد ، فرستاد . اين ياقوت ، درشت تر از درّ يتيم است .
حسن بن حسين ازدي به نقل از اسماعيل بن مجمع نقل كرده كه گفت : درّ يتيم را وزن كردم و دانستم كه وزن آن دو مثقال و نيم و يك چهارم و يك دهم مثقال است ( 85/2 = 101 + 41 +21 + 2 ) .
از ديگر اجناسي كه پس از ازرقي به كعبه هديه شد ، قنديل هايي بود كه مطيعلله عباسي ( 2 ) در سال 359 هديه كرد كه همگي نقره و تنها يكي از آنها به وزن ششصد مثقال ، از طلا بود . و ديگر ، قنديل ها و محراب هايي كه به گفته ابو عبيدالله بكري در كتاب « المسالك و الممالك » حاكم عمان به كعبه هديه كرد . متن سخن وي از اين قرار است :
در سال 420 به امر حاكم عمان ، محراب هايي ساخته شد كه هر يك به وزن بيش از يك قنطار ( 3 ) بود و قنديل هايي بسيار محكم تقديم كعبه كرد كه محراب ها در كنار درِ كعبه ، به ديوار ثابت شدند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صوافي ، آن قسمت از غنايم بود كه به پيغمبر و امام مي رسيد و از ديگر غنايم كه ميان رزمندگان تقسيم مي شد ، ممتاز مي گشت .
2 ـ وي در سال 334 به خلافت رسيد و خلافتش تا سال 363 به طول انجاميد .
3 ـ قنطار واحد وزني است كه مقدار آن را متفاوت گفته اند و از جمله يكي از برابرهاي آن ، حدود 500 كيلوگرم امروزي است .
225 |
همچنين قنديل هاي طلا و نقره كه عمربن علي بن رسول ، حاكم يمن در سال 632 به كعبه ، هديه كرد . و ديگر ، قفل و كليدي است كه ملك ظاهر بيبرس ( 1 ) سلطان مصر هديه كرد كه قفل پيش گفته را بر آن سوار كردند . ديگر ، حلقه طلاي مرصّع به لؤلؤ و لعل است كه هر كدام يك هزار مثقال وزن دارد و در هر حلقه ، شش مرواريد گرانبها و در ميان آنها شش لعل گرانبها وجود دارد كه علي شاه ؛ وزير سلطان ابوسعيد خرابنده به وسيله حاجي مولاواخ در سال 718 به كعبه آورد و هنگامي كه مي خواست آنها را بياويزد ، اميرالحاج مصري در اين سال ، مانع شد و گفت : اين كار تنها با اجازه سلطان ؛ يعني حاكم مصر كه در آن زمان ناصر محمدبن قلاوون بود ، امكان پذير است . حاجي مولا واخ گفت : وزير علي شاه نذر كرده بود كه وقتي بر خواجه رشيدالدوله چيره شد و او را كشت ، اين دو حلقه را بر درِ كعبه بياويزد .
گفته مي شود پس از آن ، اجازه يافت كه به فاصله كوتاهي آنها را آويزان كند . اندكي بعد « رميثة بن ابي نمي » از آل قتاده آنها را برداشت .
از ديگر آويزها ـ بنا به خبري كه يكي از فقهاي مكه به من داده ـ چهار قنديل بزرگ است كه هريك ، آن گونه كه گفته اند به وزن و اندازه يك سبوي دسته دار مكه است كه دوتاي آنها از طلا و دوتاي ديگر از نقره اند و سلطان شيخ اُوَيس ، حاكم بغداد آنها را در يكي از سال هاي هفتصد و هفتاد ( دهه هفتاد ) هديه كرده است . او گفت كه اين قنديل ها ، مدت كوتاهي آويزان شدند و بعد آنها را برداشتند و عَجْلان بن رميثه ، امير مكه ، آنها را ( براي خود ) برداشت . پس از آن مردم قنديل هاي بسياري به كعبه هديه كردند و آنچه اكنون در كعبه آويزان است ، شانزده قنديل است كه سه تاي آنها نقره و يكي طلا و يك بلور و دو تا مس و بقيه ـ كه نُه قنديل باشد ـ از آبگينه حلبي ( متعلق به شهر حلب ) ساخته شده اند . آنچه او ذكر نكرده و ما گفتيم نيز تنها همان شانزده عدد قنديل است .
از حلقه هاي طلا و نقره اي كه در ستون ها و ديوارها بوده ، با وجود واليانِ پياپي مكه و نيز با آمدن ديگراني كه ازرقي در تاريخ خود نام برده يا بعد از وي آمده اند ، چيزي باقي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وي از سال 658 تا سال مرگ خود در سال 676 سلطنت كرد . ( شذرات الذهب ، ج5 ، ص350 )
226 |
نمانده است . از آن جمله ، اتفاقي است كه براي ابوالفتوح حسن بن جعفر علوي ( 1 ) ـ همان كسي كه از اطاعت حاكم بامرالله سر باز زد و ادعاي امامت كرد و لقب « راشد » گرفت ـ پيش آمد و از زيورها و اشياي گرانبهاي كعبه برداشت و براي خود درهم و دينار ( سكه نقره و طلا ) ضرب كرد و اين سكه ها را « فتحيه » مي گويند .
پس از آن نيز محراب هايي را كه حاكم عمّان هديه كرده بود ، براي خود برداشت .
همچنين برخي از تحفه هاي مكه به وسيله محمدبن جعفر معروف به ابن ابي هاشم حسيني ( 2 ) به يغما رفت كه در سال 462 قنديل هاي مكه و پرده هاي آن و نيز ورق هاي ( طلا و نقره ) درها را ـ به اين دليل كه از سوي مستنصر عُبَيدي ( 3 ) حاكم مصر مقدري ساليانه به وي نرسيده بود و او گرفتار قحط سالي و اوضاع نابسامان مصر بود ـ براي خود برداشت .
ازرقي درباره مجازات كساني كه جرأت برداشتن اموال كعبه را به خود مي دادند و نيز در هشدار نسبت به اين كار ، اخباري نقل كرده است كه يكي از آنها موردي است كه از جدّ خود احمدبن محمد ازرقي به نقل از عبدالله بن زراره نقل كرده و مي گويد : اموال متعلق به كعبه را « ابرق » مي گفتند كه اگر با مالي درمي آميخت ، آن را نابود مي كرد و هركس به آن دست مي زد ، از اموال وي كاسته مي شد و كمترين بلايي كه بر صاحب آن مي آمد ، سختي جان دادن ( به هنگام مرگ ) بود . از جمله اين كه جواني از پرده داران به بستر مرگ افتاد و جان كندن وي دشوار شد و چند روزي به درازا كشيد . پدرش به او گفت : نكند از « ابرق » ـ يعني از اموال كعبه ـ چيزي برداشته باشي ؟ پاسخ داد : آري ، چهارصد دينار . و چون قبول كرد كه چهار صد دينار به كعبه بدهكار است ، دشواري مرگ از او دور شد و بلا فاصله جان سپرد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وي اميـر مكه بود و دو بـار اين سمـت رابر عهـده گـرفت . نخستيـن بار در سـال هـاي 401 ـ 384 و ديگـر بـار در سال هاي ـ 3 - 4 - 420 هـ . نكـ : الكامل في التاريخ ، ج9 ، صص332 ـ 331 ؛ وفيات الاعيان ، ج2 ، ص 5 ـ 174 ؛ عِقدالثمين ، ج4 ، ص69 ) .
2 ـ وي در سال 461 تا 487 هـ . ولايت مكه را بر عهده داشت ( اتعاظ الحنفاء ، ج2 ، ص269 ) .
3 ـ خلافت مصر را از سال 427 تا 487 هـ بر عهده داشت ( اتعاظ الحنفاء ، ج2 ، ص 184 و 185 ) .
4 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص247
227 |
خلاصه اين كه چيزي از آراسته هاي كعبه چه براي نياز و چه به قصد تبرّك ، جايز نيست ؛ زيرا وقتي براي كعبه در نظر گرفته شده ، حالت وقف دارد و تغيير حالت و وضع آنها ، جايز نمي باشد . اين اشاره از محبّ طبري در « القري » است كه مي گويد : اين حكم ، باعث تعظيم اسلام و ايجاد ترس در دشمنان مي گردد .