بخش 10
پوشش کعبه معطر کردن کعبه نام های کعبه ویرانی کعبه به دست حبشیان در آخرالزمان گشودن درِ کعبه در جاهلیت و اسلام تعیین جهت قبله از افق های مختلف
227 |
پوشش كعبه
كعبه معظمه در دوران جاهليت و پس از اسلام پوشش هاي گوناگون داشته است ؛ از جمله پارچه هاي ستبر ، پارچه هاي معافري ، ( 1 ) پارچه نرم و نازك ، پارچه قرمز راه راه يمني ، و بُرد يماني بوده كه بنا به گفته ابن اسحاق ، ( 2 ) براي نخستين بار تبعّ حميري كعبه را بدان پوشاند . ابن جُرَيج نيز يادآور شده كه او كعبه را با برد يَماني پوشش داد و او نخستين كسي است كه كعبه را به طور كامل ، پوشاند .
سهيلي مي نويسد : كعبه را با پارچه اي از موي ستبر و نيز پوست پوشش داد . و بنا به گفته اُمّ زيدبن ثابت انصاري ، از ديگر پوشش هاي كعبه ، خز سبز و زرد و نوعي فرش و نوعي پوشاك عربي و پارچه هاي كركي بوده است . و بنا به گفته عمربن حكم سلمي ، از پارچه قرمز راه راه يمني و پارچه كركي و پشتي هاي عراقي بوده است . ونيز گاه پارچه هاي لطيف يمني بوده كه ابو ربيعه مخزومي كعبه را بدان پوشاند و قريش نيز وقتي كعبه را ـ بنابه خبر ابونجيح بازسازي كردند ـ آن را با همين پارچه هاي لطيف يمني ، پوشش دادند و به روايت ديگري آنها از پارچه قرمز راه راه يمني استفاده كردند .
از ديگر پوشش هاي كعبه ، پارچه هاي پشمي ( كه روي شتر مي انداختند ) بوده كه بنا به نوشته ازرقي ، در جاهليت از اين پوشش براي كعبه استفاده مي كردند . اما پوشش آن در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اشاره به نام شهري است كه در آن پارچه بافته مي شد .
2 ـ ابن هشام ازابن اسحاق نقل كرده كه تبّع حِمْيري نخستين كسي است كه خانه كعبه را پوشش داد و واليان جُرهُمي وي را بدين كار واداشتند . او دستور دادكه آن راتطهيركنند و هم اوبراي كعبه ، در وكليد ( قفل ) قرارداد . ( نكـ : ج1 ، ص27 ، چاپ جماليه ) .
228 |
عهد اسلام ، بنا به گفته ازرقي ، پارچه هاي يماني بوده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كعبه را بدان پوشانيد و نيز پارچه كتان مصري كه عمر و عثمان براي پوشش كعبه از آن استفاده كردند كه البته عثمان از برد يماني نيز استفاده كرد . وي نخستين كسي است كه دو گونه پوشش بر كعبه پوشاند . عبدالله بن عمربن خطاب نيز با همان پارچه هايي كه بدن خود را مي پوشاند ـ يعني پارچه كتاني و پارچه كركي و پشمي ـ كعبه را پوشش داد . معاويه نيز آن را با ديباج و كتان و پارچه كركي پوشاند . كعبه در روز عاشورا با ديباج و در روز آخر ماه رمضان ـ براي عيد فطر ـ با كتان پوشانده مي شد .
يزيدبن معاويه نيز ديباج خسرواني بر كعبه پوشاند . ابن زبير و عبدالملك بن مروان نيز در پوشش كعبه از ديباج بهره گرفتند . ( 1 ) و در مورد هريك از اينان گفته شده كه اوّلين بار كعبه را با ديباج پوشش داده اند و ابن زبير وقتي بناي كعبه را به پايان رساند ، آن را با كتان مصري پوشش داد و مأمون براي كعبه ، سه پوشش در نظر گرفته بود : ديباج قرمز براي روز ترويه ، كتان مصري براي نيمه رجب و ديباج براي روز بيست و هفتم رمضان تا عيد فطر .
در زمان متوكّل عباسي نيز به همين ترتيب كعبه پوشش داده مي شد . و « حسين اَفطس علوي » با دو پوشش پرنياني نازك آن را پوشش مي داد ؛ يكي زرد رنگ و ديگري سفيد كه ابو سرايا آن را ساخته بود . اين بود خلاصه اي از آنچه ازرقي درباره پوشش كعبه در جاهليت و اسلام ، ذكر كرده است .
از جمله كساني كه ازرقي در اين زمينه از آنان نامبرده ، ابوبكر است ، ولي از نوع پوشش و زمان پوشش كعبه به وسيله عبدالله بن عمربن خطاب چيزي نگفته و از پوشش كعبه به وسيله علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) سخني به ميان نياورده است . در جايي نيز نديدم كسي تصريح كرده باشد كه آن حضرت كعبه را پوشانده باشند ( 2 ) و شايد گرفتاري ايشان در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابن هشام آورده است : نخستين كسي كه كعبه را با ديباج پوشانيد ، حَجّاج بن يوسف بود . كعبه تا پيش از آن ، با كتان و بُرد يماني پوشانده مي شد ( ج1 ، ص132 ) و نيز نكـ : اخبار مكه ، ج1 ، ص253 و 254
2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص253
229 |
جنگ هايي كه در راستاي تحكيم دين با خوارج داشتند ، مانع از اين كار شده باشد .
ازرقي به هنگام سخن ازپوشش كعبه ، ازنوع پارچه هاي « قباطي » ، « وصايل » ، « حَبرات » ، عصب و اَنماط ياد كرده است . ( 1 ) « قباطي » جمع قبطيه ( به ضم ) ، از پارچه هاي نازك و سفيد مصري است كه به قبطي هاي مصر نسبت داده شده است و ضمه آن به خاطر تغيير نسبت است ، حال آن كه آن گروه از مصريان ، قِبطي ( و نه قُبطي ) نام دارند . « وصايل » پارچه هاي قرمز رنگ راه راه يمني است . « حَبرات » جمع حَبْره ، از بُردهايي است كه به آن بُرد حَبْرَه مي گويند ، بُرد حبر هم به صورت اضافه و هم به صورت صفت ( و موصوف ) به كار مي رود و از پارچه هاي يمن است . « عصب » بردهاي يماني است كه پشم آن به هم تابيده مي شود و پس از بستن رنگ زده مي شود و در نتيجه تارهاي رنگ نشده اي به رنگ سفيد باقي مي ماند كه به آن « بُرد عصب » و « بُرُود عصيب » مي گويند . و « اَنماط » نوعي فرش مخصوص روي شتر و مفرد آن « نمط » است . اين توضيحات را گروهي از علماي مورد اعتماد بيان داشته اند .
از جمله كساني كه گفته مي شود كعبه را پوشش دادند ، ولي ازرقي از ايشان نام نبرده است ، حضرت اسماعيل پيامبر ( عليه السلام ) است . دايي ام به نقل از ابن جماعه برايم نقل كرد كه عبدالرزاق از ابن جُرَيج روايت كرده كه گفت : گروهي از علماي ما ، گمان دارند اولين كسي كه كعبه را پوشش داد ، اسماعيل پيامبر ( عليه السلام ) است .
ديگر از اين افراد ، عدنان بن اَدّ است . برخي معتقدند كه وي نخستين كسي بود كه كعبه را پوشش داد . زبيربن بكار در كتاب خود « النسب » مي گويد : عدنان بن اَدّ بيم آن داشت كه حرم ، كهنه و مندرس گردد ، بنابراين نشان ها ( انصاب ) را قرار داد و اوّلين كسي بود كه كعبه را پوشش داد يا اين كه كعبه در زمان وي پوشش داده شد . از ديگر افراد ، بنا به نقل « سهيلي » ( 2 ) كه از ماوردي ، خالدبن جعفربن كِلاب است . عين سخن سُهيلي ، كه پس از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نام اين پارچه ها را در صفحات گذشته به : پارچه كتاني ، پارچه راه راه قرمز يمني ، پارچه لطيف يمني ، بُرد يَماني و پارچه پشمي ( كه روي شتر مي انداختند ) ، برگردانده ايم .
2 ـ الروض الأُنُف ، ج1 ، ص224
230 |
بيان مطالبي درباره پوشش كعبه آورده ، به نقل از ماوردي از اين قرار است :
نخستين كسي كه پارچه ديباج بر كعبه پوشاند ، خالدبن جعفربن كلاب بود كه بچه شتري با بار گندم يافت كه تعدادي فرش پشمي نيز حمل مي كرد ؛ آنها را بر كعبه آويخت .
فاكهي پيش از آنان به اين مطلب اشاره كرده و گفته است : محمدبن ابي عمر و عبدالجباربن علاء نقل كرده اند كه سفيان از مسعر از خشرم نقل كرده اند : در زمان جاهليت ، خالدبن جعفر به بچه شتري برخورد كرد كه فرش ديباجي بارش بود ، آن فرش را به كعبه فرستاد تا در آنجا فرش شود .
از جمله اين افراد ، مادر عباس بن عبدالمطّلب بود كه بنا به گفته ابوعبيده ـ كه ابن حاج در منسك خود نقل كرده ـ كعبه را با حرير و ديباج ، پوشانيد . از ابوعبيده نقل شده كه علّت اين كارِ وي ، آن بود كه عباس در كودكي گم شده بود و او نذر كرد كه اگر فرزندش پيدا شود ، كعبه را پوشش دهد ، وقتي عباس را پيدا كرد ، كعبه را پوشاند و او نخستين زن عرب است كه بنا به گفته سُهيلي و ديگران ، كعبه را با ديباج پوشانيد .
زبيربن بكار گويد : آن كس را كه مادر عباس او را گم كرد و نذر كرد كه اگر پيدا شود ، كعبه را بپوشاند ، پسر ديگرش ضِراربن عبدالمطّلب ، برادر عباس بود . او يادآور شده كه مادر عباس ابياتي خطاب به او مي خواند كه يكي از خدّام كعبه او را پيدا كرد و امّ عباس نيز به نذر خود عمل كرد و كعبه را پوشش داد .
پس از ازرقي ، كعبه انواع پوشش ها را به خود ديد و طبق گفته ابن عبد ربّه در « العقد الفريد » ؛ از جمله با ديباج سفيد خراساني و ديباج قرمز خراساني پوشانيده شد .
اينك عين سخن او را در مورد پوشش كعبه نقل مي كنيم . او پس از بيان مطالبي درباره كعبه مي گويد : همه خانه كعبه ، جز ركن حجرالأسود ، پوشانده شده است . پرده هاي كعبه به اندازه يك قامت و نيم از حجرالأسود نمايان مي شود . نزديك موسم حج ، كعبه با كتان « قباطي » كه همان ديباج سفيد خراساني است ، پوشيده مي شود و تا هنگامي كه مردم احرام پوشيده اند ، بر همين پوشش مي ماند و پس از پايان احرام در روز « نحر » پوشش كعبه عوض مي شود و ديباي قرمز خراساني جاي پوشش قبلي را مي گيرد
231 |
كه روي اين پوشش ، نوشته هايي در حمد و تسبيح و تكبير و تعظيم خداوند ، به صورت هاله هايي دايره شكل و جود دارد . اين پوشش تا سال بعد مي ماند و دوباره به صورتي كه گفته شد ، تعويض مي شود . وقتي پوشش كعبه زياد و چند لايه مي شود ، از ترس آن كه مبادا سنگيني كند . از آن مي كاهند و پرده داران كعبه كه خاندان شيبه بودند ، پرده هاي اضافي و قبلي را براي خود برمي داشتند .
اين بود سخنان صاحب « العقدالفريد » در اين باره . ( 1 ) وفات ابن عبد ربّه بنا بر آنچه ذهبي در « العِبر » و ديگران گفته اند ، ( 2 ) در سال 328 بوده است ، ولي من در كتاب وي ( العقد الفريد ) مطالبي يافته ام كه نشان مي دهد سال هاي پس از آن نيز زيسته است و در اصل اين كتاب ، توضيح داده ام .
از ديگر پوشش هاي كعبه ، ديباج سفيد در زمان حاكم فاطمي و در زمان نواده او مستنصر فاطمي است كه صُليحي والي يمن و مكه ، به دستور مستنصر آن را پوشاند . ابونصر استرآبادي نيز در سال 466 ، كعبه را با پارچه اي سفيدِ بافته هند ، پوشش داد .
در اين سال كعبه با ديباج سفيد نيز پوشانيده شد ؛ اين پوشش را سلطان محمدبن سبكتكين با خود داشت و نظام الملك وزير سلطان ملكشاه سلجوقي پوشش را به دست آورد و به مكه فرستاد كه آن را روي پوشش ابونصر قرار دادند . همچنين كعبه پوشش سبز رنگ نيز به خود ديد كه در آغاز خلافت ناصر خليفه عباسي بود . شايد هم پيش از اين زمان چنان پوششي داشته است .
در زمان ناصر خليفه عباسي ، پوشش سياه با حاشيه دوزي زرد و پيش از آن سفيد هم بر كعبه پوشانده شده كه به گمانم تاكنون همان ديباج سياه ، به عنوان پوشش كعبه ، باقي مانده است . جز اين كه در سال 643 منصوربن منعه بغدادي ، شيخ حرم مكه ـ پس از آن كه باد شديدي در اين سال بر مكه وزيد و پوشش آن را پاره كرد ـ پارچه نخي سياه رنگي روي آن قرار داد . من خود به خط مُيُورقي نوشته اي ديدم كه نشان مي دهد وزش اين باد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ العِقد الفريد ، ج6 ، صص257 و 258
2 ـ « العِبر في خبر مَن غَبر » ، ج2 ، صص211 و 212
232 |
شديد در سال 644 بوده است .
وقتي در تاريخ مذكور كعبه پوشش خود را از دست داد و ملك منصور حاكم يمن درصدد پوشاندن آن برآمد ، « ابن منعه » به وي گفت : اين كار تنها بايد با اجازه دربار خلافت باشد . ابن منعه خود پولي براي اين كار نداشت . پس سيصد مثقال طلا قرض كرد و پارچه هاي مزبور را خريد و رنگ سياه زد و حاشيه دوزي قديمي پوشش كعبه را روي آن انجام داد و كعبه را بدان پوشانيد .
در سال 810 در طرف شرقي پوشش كعبه ، جام هايي با ابريشم سفيد نقش زده شد كه تا سال هاي 811 ـ 814 چنين بود ، ولي در سال 815 به همان صورتي كه قبلا بود ؛ يعني پوشش سياه بدون جام باقي ماند . در سال هاي 816 تا 818 نيز چنين بود ، ولي در سال 819 در طرف شرقي پوشش كعبه بار ديگر جام هاي نقش داري از ابريشم سفيد در حاشيه پاييني زده شد . در اين سال براي درِ كعبه ، پرده بسيار زيبايي بهتر از پرده هاي پيشين همراه با جام هايي پر نقش و نگار ساخته و آماده شد . روي جام هاي ياد شده به رنگ سفيد نوشته شده بود : « لا اِله اِلاّ الله محمّد رسولُ الله » و در دايره هايي كه در سال 810 ايجاد شده بود ، قرار داشت . اين جام هاي سفيد مدت پنج سال پياپي پس از سال 817 و 818 برقرار بود ؛ پس از آن برداشته شد و به جاي آنها در سال 825 ، جام هاي سياه رنگي قرار داده شد .
در پوشش كعبه ، حاشيه دوزي با ابريشم زرد وجود دارد كه پيش از آن ، تا آنجا كه ما ديده ايم ، سفيد بود و نخستين باري كه به رنگ زرد كار شد ، يكي دو سال پيش از سال هشتصد بود ؛ در اين حاشيه دوزي آياتي از قرآن كريم نوشته شده است ؛ از جمله در طرف شرقي ؛ { إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدًي لِّلْعَالَمِينَ ـ فِيهِ ءَايـتُ بَيِّنتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِناً وَلِلّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيِْ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ } ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران : 96 ، 97
233 |
و در طرف غربي : { وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَعيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتُ السَّمِيعُ الْعَليمُ ـ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ } ( 1 )
و در سمت يماني : { جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرامَ وَالْهَدْيَ وَالقَلئِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَّواتِ وَما فِي الاَْرْضِ وَأَنَّ اللهَ بِكُلِّ شَيْء عليمٌ } . ( 2 )
و در طرف شامي ، نام حاكم مصر و متن فرمان وي در پوشش كعبه ، قرار دارد . اين حاشيه دوزي در ربع بالايي كعبه انجام شده است . يكي از علما ، حكمت بسيار نيكويي در سياهي پوشش كعبه ذكر كرده است ؛ از ابن ابي صيف ، مفتي مكه روايت داريم كه يكي از استادانش به وي گفته است : اي محمد ، آيا مي داني چرا خانه كعبه را با رنگ سياه پوشانده اند ؟ گفت : خير . گفت : گويا زبان حال كعبه اين است : مردماني را كه پيرامون آن بوده ( و طواف كرده بودند ) از دست داده و به رسم عزاداري ، سياه پوش شده است . مَهَلْهل دمياطيِ شاعر نيز درباره سياهي پوشش كعبه و قفل ، شعري دارد :
يروق لي منظر البيت العتيق إذا بدا * * * كأن حِلْيتها السوداء قد نُسجت
من حبّة القلب أو من أسود المُقَل
پوشش كعبه در اين سال و از هفتاد سال به اين سو ، از درآمد وقفي بوده كه سلطان ملك صالح ( 3 ) اسماعيل بن ملك ناصر محمدبن قلاوون ، حاكم مصر براي پوشش ساليانه كعبه و نيز پوشش هر پنج سال يك بار حجره نبوي و منبر نبوي ، در نظر گرفته بود . اين وقف عبارت از روستايي در اطراف قاهره به سمت قليوبيه بوده كه ملك صالح آن را از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره : 127 ، 28
2 ـ مائده : 97
3 ـ ابوالفداء عمادالدين ، ازسال 743 تا 746 سلطنت كرد . ( درباره او نكـ : « النوراللائح و الدرّ الصادح في اصطفاء مولاناالسلطان الملك الصالح ، تأليف ابراهيم بن قيسراني كه به اهتمام صاحب اين قلم ، منتشر شده است ( دارالانشاء طرابلس ، 1982 ) .
234 |
بيت المال خريد و وقف كرد . جز برادرش ملك ناصر ، از سلاطين بعد از وي ، كسي كعبه را پوشش نداد ، هر چند پوشش ملك ناصر حسن ، براي روي كعبه نبود و به داخل كعبه اختصاص داشت و همان پوششي است كه اكنون ( زمان نويسنده ) نيز وجود دارد . شنيده ام كه آن پوشش درازتر از اين بوده و تا به زمين مي رسيده است ، ولي در حال حاضر تنها نيمه بالايي و سقف كعبه را مي پوشاند و از ابريشم سياه با جام هايي زري دوزي است ، به استثناي قسمتي از پوشش داخل سقف ، ميان دو ستون كنار در ، كه از جنس ابريشم سرخ لطيف و نازك است و در وسط آن جام بزرگي زري دوزي شده است . سلطان حسن اين پوشش را در سال 761 تقديم كعبه كرد .
همچنين شنيده ام كه پيش از اين ، درون كعبه پوششي اهدايي از سوي ملك مظفر حاكم يمن قرار داشته است . ملك مظفر نخستين پادشاه پس از انقراض عباسيان بوده كه در سال 659 كعبه را پوشش داده است و ساليان دراز ، گاه به اتفاق پادشاهان مصر و گاه به تنهايي اين كار را ادامه داد .
اولين پادشاه از پادشاهان مصر پس از عباسيان ، كه كعبه را پوشش داد ، ملك ظاهر بيبرس بُنْدُقداري صالحي بود و سال 661 نخستين سالي بود كه اين كار انجام شد . جز پادشاهان ؛ از جمله كساني كه كعبه را پوشش دادند ، شيخ ابوالقاسم رامشت صاحب منصب اردوي مكه است كه از عايدي و كمك ها و هدايا ، در سال 532 كعبه را پوشانيد . پوشش وي بنا به گفته ابن اثير ( 1 ) ارزشي معادل هجده هزار دينار مغربي داشته و برخي چهار هزار دينار هم گفته اند .
در حال حاضر ، كعبه را همه ساله در روز نحر ( عيد قربان ) مي پوشانند ، ولي پوششي كه در اين روز بر كعبه افكنده مي شود ، از بالا مي آويزند و چند روز پس از عيد قربان رها مي شود تا طبق معمول به پايين آن ؛ يعني شاذروان كعبه برسد . پرده داران كعبه كه خاندان شيبه هستند ، در روز عيد قربان نيمه بالايي پوشش كهنه را براي خود بر مي دارند و نيمه پاييني آن را در بيست و هفتم ذي قعده هر سال ، بر مي دارند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الكامل في التاريخ ، ج11 ، ص615
235 |
ابن جبير در سفرنامه خود آورده است كه پوشش كعبه در روز بيست وهفتم ذي قعده جمع مي شود ، ولي بريده نمي شود ؛ پس از ذكر اينكه در اين روز ـ به عنوان جشن ـ كعبه به روي همگان باز مي شود ، افزوده است : در اين روز ـ كه بيست وهفتم ذي قعده مي باشد ـ پرده هاي كعبه معظمه را تا حدود يك قامت و نيم از ديوار آن ، در چهار سمت ، بالا مي زنند و اين كار را احرام كعبه مي نامند و مي گويند كه كعبه ، محرم شده است و همه ساله اين سنت در همين روز ، انجام مي گردد . ( 1 )
اين مطلب با آنچه امروزه پرده داران انجام مي دهند ، از دو نظر متفاوت است :
1 ـ آن كه آنها پوشش كعبه را در روز بيست و پنجم ذي قعده هر سال ، از چهار سو تا پاشنه پاييني در ، بالا مي بردند و اين كار را نزديك غروب اين روز انجام مي دادند كه زمان انجام آن را به آغاز روز تغيير دادند .
2 ـ اين كه در روز بيست و هفتم ذي قعده هر سال ، پوشش كعبه را از بالاي در ، همراه آن قسمتي كه قبلاً بالا زده بودند ، مي كندند .
بايد گفت سخن ابن جبير به مفهوم بريدن پرده ها در روز بيست و هفتم نيسـت ، بلكه مفهومِ بالا بردنِ آنهاست . شايد به خاطر اين باشد كه حاجياني كه مايل به خريد و به دست آوردن پوشش كعبه هستند ـ بيشتر حاجيان عراقي هستند و ـ غالباً نزديك روز عرفه به مكه مي رسند و پيش از رفتن به مكه ، وارد عرفه مي شوند تا مبادا از وقوف ، باز مانند و اگر چنين باشد ، تأخير پرده داران در كندن پرده به جاي روز بيست و هفتم به ايام منا يا تعويض آن به هنگام رسيدن پوشش جديد ، توجيه پذير است و يا شايد دليل اين كه پرده داران پوشش كعبه را در بيست و هفتم ذي قعده برمي دارند ، اين باشد كه حاجيان مصر و شام ، در روزهاي نخست ذي حجه عازم مكه مي شوند و اگر پرده داران در اين كار ، تأخير روا دارند يا كندن تمام پوشش را به ايام منا وا گذارند ، به منظور و هدف خود ، كه فروش پوشش كعبه در دهه اول ذي حجه باشد ، نخواهند رسيد .
گفته ابن جبير حكايت از آن دارد كه كعبه در روز عيد قربان ، پوشش داده نمي شود ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحلة ابن جبير ، ص143
236 |
بلكه در « يوم النفر » ( سه روز پس از عيد قربان ) پوشش داده مي شود ؛ زيرا مي گويد : و در روز عيد قربان ، پوشش كعبه معظمه ، روي چهار شتر و در حالي كه قاضي جديد با پوشش سياه خليفه پيشاپيش آن حركت مي كند و پرچم ها به اهتزاز درآمده و طبل ها در پشت سر ، نواخته مي شوند ، به سوي مكه آورده مي شود .
سپس مي گويد : پوشش رادرپشت بام بالاي كعبه مي گذارند وهنگامي كه روز سيزدهم ماه گرامي ( ذي حجه ) فرا رسد ، متوليان كعبه ( خاندان شيبه ) طي مراسمي بسيار باشكوه و ديدني ، آن را مي آويزند . وي پس از توصيف اين پوشش ، مي گويد : و بدين ترتيب كار پوشاندن كعبه پايان مي يابد و دامنه هاي آن بالا زده مي شود تا مبادا شدّتِ هجوم مشتاقان بيگانه آسيبي به آن رساند . ( 1 )
البته اين با آنچه امروزه انجام مي شود و پوشش را بر كعبه مي اندازند و روز عيد قربان آن را بالا مي كشند ، تفاوت دارد . آنچه امروز درباره پوشش كعبه انجام مي دهند ، موافق با مطلبي است كه ابن عبد ربّه ( 2 ) نقل كرده است . در حال حاضر حدود چهار سال است كه ديگر پوشش كعبه را روز عيد قربان از منا نمي آورند ، بلكه اميرالحاجِ مصر همراه با پرچم هاي برافراشته و طبل ها و بوق هايي كه نواخته مي شوند ، پوشش را تا داخل مسجد مي آورند و به درون كعبه مي برند و از آنجا بيرون مي آورند و در طرف يماني در صحن مسجدالحرام پهن مي كنند و هر چهار قسمت آن را مشخص مي كنند و همدستان امير همراه با پرده داران ، پوشش را بلند مي كنند و به بالاي كعبه مي برند و به شيوه اي كه گفته شد ، از آنجا مي آويزند . علت اينكه پوشش را قبل از حج به درون كعبه مي برند ، آن است كه از دست دزدها در امان بماند ؛ زيرا اتفاق افتاده كه پرده را از جايگاه امير در منا ، دزديده اند كه با پرداخت مبلغي ، باز گردانده شده است . از اين رو امراي ديگر هنگامي كه از مكه عازم منا هستند ، پوشش را در كعبه قرار مي دهند . در سال 818 پوشش كعبه را در چهارم ذي حجه تا نيمه آن آويزان كردند و در سال 819 تنها در روز عيد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحله ابن جبير ، صص 157 و 158
2 ـ العقد الفريد ، ج6 ، ص257
237 |
قربان ، كعبه طبق معمول ، پوشانده شد . در سال 820 و 821 ، اين كار در سوم ذي حجه صورت گرفت و در سال 825 ، پوشش كعبه در روز عيد قربان نصب شد .
اين شرح را با مسأله اي فقهي كه به پوشش كعبه مربوط مي شود ، به پايان مي بريم . علما در مورد جايز بودن فروش پرده كعبه اختلاف دارند . از عايشه و ابن عباس و گروهي از فقهاي شافعي و ديگران ، جايز بودن اين كار را نقل كرده اند و ابن قاضي و ابن عبدان از شافعي ها ، اين كار را منع كرده اند .
حافظ ابن صلاح الدين خليل بن كَيكَلْدي علايي شافعي ( 1 ) در قواعد خود يادآور شده است كه او اكنون ترديدي در جايز بودن اين كار ندارد ؛ زيرا امام ، آباديِ مشخّصي را وقف كرده تا محصول و سود آن براي پوشش كعبه مصرف شود ؛ وقفي كه صورت گرفته ، پس از متداول شدن اين عادت ( فروش پوشش كعبه ) و آگاهي از آن بوده و كلمه « واقف » نيز بر آن اطلاق مي گردد . و مي گويد : اين روشن است و با آنچه نقل كرديم تعارضي ندارد .
حاكمان مكه ، همه ساله از دربانان كعبه پرده در كعبه و بخش بزرگي از پوشش آن و يا مبلغ شش هزار درهم كامل به عنوان معادل آنها دريافت مي كردند و عنان بن مغامس بن رميثة بن ابي نميّ ـ وقتي در اواخر سال 788 عهده دار امارت مكه شد ـ اين كار را آغاز كرد و ديگران هم در ادامه چنين كردند . افزون بر اين ، حسن بن عجلان در دوران ولايت خود بر مكه ، چنين رسم كرد كه پرده درِ كعبه و پوشش مقام ابراهيم ( عليه السلام ) را از دربانان و پرده داران مي گرفت و به شاهان و سلاطين تقديم مي كرد .
معطر كردن كعبه
در تاريخ ازرقي ، روايتي از عايشه آمده كه مي گويد : خانه كعبه را خوشبو سازيد كه اين كار عين تطهير آن است . همچنين در همان كتاب از وي روايت شده كه گفت : زيرا بوي خوش كعبه نزد من بهتر از پيشكش كردن سيم و زر به آن است . در همان جا از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ براي شرح حال او نكـ : الدرر الكامنه ، ج2 ، ص92 ـ 90 ، شماره 1666
238 |
ابونجيح روايت شده كه معاوية بن ابي سفيان كسي را مأمور عطر زدن كعبه در هر نماز كرد و خود در موسم حج و نيز در رجب براي كعبه مجمر و خَلوق ( 1 ) مي فرستاد و « عبيد » را مأمور اين كار كرد و پس از آن واليان از او پيروي كردند . ( 2 ) همچنين در تاريخ ازرقي روايتي آمده است كه عبدالله ابن زبير خانه كعبه را هر روز با يك رطل مجمر خوشبو مي كرد و در روزهاي جمعه دو رطل مجمر به كار مي برد . ( 3 )
محبّ طبري مي گويد : مجمر ، عود است و خلوق ، عطري معروف كه از زعفران و ديگر انواع عطرها تهيه مي شود و بيشتر به زردي و سرخي مي زند . وي مي افزايد : امام ابوعبدالله حليمي گفته است : از سعيدبن جبير روايت شده كه از عطر كعبه براي درمان بيماران استفاده مي شد . و گفته است : عطا مي گويد : وقتي كسي از ما مي خواست از آن عطر شفا گيرد ، عطري از پيش خود مي آورد و به كعبه مي ماليد و بدان شفا مي يافت . و گفته است : عطا گويد : وقتي كسي از ما مي خواست شفا گيرد عطري از پيش خود مي آورد و آن را به حجرالأسود مي ماليد و بر مي داشت . اين مطالب را ابن الصلاح در « منسك » خود آورده است .
نووي نيز يادآور شده است كه جايز نيست از عطر كعبه ـ چه براي تبرك و چه به قصد ديگر ـ چيزي برداشته شود و هركس چيزي از آن برداشت ، بايد بازگرداند و اگر براي تبرك بخواهد ، بايد عطري از خود بياورد و بر آن بمالد و بردارد .
نام هاي كعبه
كعبه معظمه نام هاي متعددي دارد ؛ از جمله : كعبه ، مكه ، بيت الحرام ، بيت العتيق ، قادس ، نادر ، ( 4 ) و قرية القديمه كه سه نام آخري در تاريخ ازرقي آمده است . كعبه را به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نوعي بوي خوش كه بيشتر زعفران در آن به كار رفته است .
2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص254
3 ـ همان ، ص257
4 ـ در اخبار مكه « ناذر » با ذال آمده است ، ج1 ، ص280
239 |
دليل مكعب شكل بودن ، كعبه ناميده اند .
قاضي عياض در « مشارق » به هنگام ذكر كعبه مي گويد : كعبه خود بيت است به اين دليل چنين نامگذاري شده كه مكعب است و شكل چهار گوش دارد و هر بناي مرتفع و مربعي را كعبه گويند .
نووي گويد ؛ از اين جهت اين نام گرفته كه گرد مانند و مرتفع است و يا به دليل مربع بودن اساس ( شالوده ) آن است . ( 1 ) و از ديگر كساني كه معتقدند نامگذاري كعبه به خاطر مكعب شكل بودن آن است ، ابن نجيح و ابن جُرَيج هستند .
كعبه ، نام « مكّه » به خود گرفته ؛ زيرا پوزه سركشان را به خاك مي مالد ؛ در اين باره معاني ديگري نيز ذكر شده است . در معناي « بيت العتيق » اختلاف است ؛ برخي گويند اين نام از اين جهت است كه خداوند متعال آن را از زورمداران و قلدران آزاد كرد و دست هيچ ستمگري ، بدان نمي رسد . يا هيچ ستمگري ياراي رويارويي با آن را ندارد . امّا بنا بر آنچه ابن جماعه گفته است ، نظريه اول صحيح است .
از ديگر نام هاي كعبه ، « بُنَيَّه » با تشديد است كه قاضي عياض در « مشارق » از آن ياد كرده است . او در باب حرف « باء » و به هنگام سخن از بيت عتيق آورده است : و بُنَيَّه نامي براي كعبه است . ابن اثير نيز در « نهايه » ( 2 ) مطلبي دالّ بر اين نامگذاري دارد ؛ وي مي گويد : در حديث بَراء بن مَعْرور آمده است : بهتر آن ديدم كه به اين بُنَيّه پشت نكنم ، كه منظورش كعبه است . كعبه را بنيّة ابراهيم ( عليه السلام ) مي گفتند ؛ زيرا از بناهاي او است و سوگند خوردن به خداي اين بنيّه ( ساخته شده ) ، فراوان بوده است .
ازرقي نيز مطلبي در تأييد اين نامگذاري دارد . وي خبري را از واقدي نقل كرده كه در آن ، از اذان بلال در ظهر روز فتح مكه در كنار كعبه سخن رفته كه قريش آن را شنيدند و ناخوش داشتند . تا آنجا كه ابن ابي العاص گفته است به خدا سوگند كه اين بسيار گران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تهذيب الأسماء و اللغات ، ج2 ، ق2 ، ص124
2 ـ « النهاية في غريب الحديث » ، ج1 ، باب « الباء مع النون » ، چاپ دار احياء الكتب العربيه بالقاهره ، 1383 هـ . 1963 م .
240 |
است كه برده بني جُمَح ( يعني بلال ) در كنار بنيّه ابي طلحه به عرعر كردن بپردازد ! ( 1 ) اين ابوطلحه همان عبدالله بن عبدالعزّي بن عثمان بن عبدالداربن نصربن كلاب ، حاجب كعبه است كه ابن ابي العاص ، كعبه را به نام وي اضافه كرده است .
از ديگر نام هاي كعبه « الدُوّار » است كه ياقوت در مختصر معجم البلدان خود ( 2 ) آورده و يادآور شده است : ابن قطّان هر دو شكل كلمه را كه خود ضبط كرده است به ضمّ دال و به فتح دال نقل نموده و گفته است : دُوّار درختي در يمامه است كه آن را به هر دو شكل ضبط كرده اند . اين نام را استاد ما قاضي مجدالدين شيرازي در كتاب خود « الوصل و المُني في فضل مِني » ذكر كرده است .
از ديگر نام هاي خانه خدا « مسجدالحرام » است ؛ زيرا خداوند متعال مي فرمايد : { فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام } كه مراد از آن به اتفاق ، كعبه است و نام مسجدالحرام بر غير از كعبه نيز وارد شده كه در باب پنجم توضيح داديم .
ويراني كعبه به دست حبشيان در آخرالزمان
در مسند احمدبن حنبل ( 3 ) ونيز در « معجم الكبير » طبراني ، به نقل ازعبدالله بن عمروبن عاص از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايتي نقل شده كه فرمود : كعبه را « ذوالسويقتين » ؛ از حبشيان ، ويران مي كند و زيور آن را به يغما مي برد و پوشش آن را برمي دارد و توگويي كه مي بينم آن بي موي طاس ، با بيل و كلنگ مشغول خراب كردن آن است .
در تاريخ ازرقي نيز به نقل از عبدالله بن عمرو روايت شده است كه مي گفت : مانند اين است كه مي بينم مردك كچل و بي مويي به جان كعبه افتاده ، آن را با بيل خود ويران مي كند . نيز در تاريخ ازرقي روايت شده كه آن حضرت در ادامه فرمود : به خدايي كه جانم در اختيار اوست ، مشخصات كسي را كه ( كعبه را ويران مي كند ) مي بينم كه مردك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص275
2 ـ المشترك وضعاً و المفترق صقعا ، ص183
3 ـ مسند ، ج2 ، ص220
241 |
كچل و كج پايي است كه با بيل خود به ويران كردن كعبه مي پردازد . . . . ( 1 ) در تاريخ ازرقي از علي بن ابي طالب [ ( عليه السلام ) ] در روايتي آمده است كه فرمود : پيش از آن كه ميان شما و اين خانه ( كعبه ) جدايي افتد ، هر چه بيشتر به گرد آن طواف كنيد . من مي بينم كه يك حبشي كچل و ريز گوشي ايستاده و با بيل به خراب كردن آن مشغول است . و در صحيحين ، از ابوهريره روايت شده كه گفت : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : كعبه را ذوالسويقتين حبشي ويران مي كند . ( 2 )
و در صحيح بخاري به نقل از ابن عباس از پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده كه فرمود : مثل آن است كه مرد سيه چرده و كج پايي ، سنگ به سنگ ، كعبه را از جاي مي كند . ( 3 ) سُهيلي نيز به قطعيت اشاره كرده كه خراب كردن كعبه به وسيله حبشيان در پي بلند كردن قرآن ، صورت مي گيرد . به گفته ابن جماعه اين كار پس از وفات حضرت عيسي ( عليه السلام ) اتفاق مي افتد . وي مي گويد : برخي از علماي متأخر اين خبر را تصحيح كرده اند و از حليمي نقل كرده است كه اين كار در زمان حضرت عيسي ( عليه السلام ) صورت مي گيرد . والله اعلم .
گشودن درِ كعبه در جاهليت و اسلام
در تاريخ ازرقي ، از سعيدبن عمرو هذلي و او از پدرش نقل كرده است كه : قريش را در جاهليت مي ديدم كه روزهاي دوشنبه و پنج شنبه كعبه را مي گشودند . ( 4 ) فاكهي نيز اين مطلب را ذكر كرده و يادآور شده كه درِ كعبه در جاهليت ، در روزهاي جمعه گشوده مي شد . او گفته است : احمدبن صالح بن سعيد ، از محمّدبن عمرو سلمي ، از عبدالله بن يزيد ، از سعيدبن عمرو ، از پدرش نقل كرده كه گفته است : قريش را ديدم كه در جاهليت ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص 276
2 ـ بخاري ، ج3 ، ص 368 در « الحج » باب « هدم الكعبه » و نيز باب قول الله تعالي : ( جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ ) و مسند مسلم ، رقم 2909 در الفتن باب : « لا تقوم الساعة حتي يمر الرجل بقبر الرجل فيتمني أن يكون مكان الميت من البلاء » ، روايت كرده است .
3 ـ صحيح ، بخاري ، ج3 ، ص 368 في الحج باب « هدم الكعبه » .
4 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص 174
242 |
روزهاي دوشنبه و جمعه ، كعبه را مي گشودند . گشودن درِ كعبه در زمان جاهليت ، در دوشنبه و جمعه از عثمان بن طلحة الحجبي ، از طريق ابن سعد هم روايت شده است .
ابن جبير در گزارش سفر خود كه به سال 579 صورت گرفت ، آورده است : كعبه ، روزهاي دوشنبه و جمعه گشوده مي شد ، مگر در ايام رجب كه همه روزه باز بود . ( 1 )
گفتني است كه : گشايش درِ كعبه در روز جمعه ، تا به امروز ( دوران نويسنده ) نيز ادامه دارد و گشودن آن در روزهاي دوشنبه ترك شده است ، جز آن كه در ماههاي رمضان و شوّال و ذي قعده سال 801 چنين اتفاقي افتاد ( و روزهاي دوشنبه هم گشوده شد ) كه بنا به ضرورتي ، به ورود زنان اختصاص يافته بود .
كعبه در روزهاي غير از جمعه و در اوقات متعددي از هر سال گشوده مي شود ؛ از جمله در آغاز روز دوازدهم ربيع الأوّل هر سال ، آغاز روز بيست و نهم از ماه رجب هر سال كه اين روز بيشتر ويژه ورود زنان به كعبه ، البته پيش از شستن آن است .
همچنين از آغاز روز عيد فطر و از آغاز روز بيست و ششم ذي قعده هم گشوده مي شود كه در اين روز تنها اعيان و بزرگان وارد مي شوند ؛ گشودن آن در اين روز براي شست و شو صورت مي گيرد . در موسم حج و نيز در برخي شبهاي اوّل تا هشتم ذي حجه هر سال و طي برخي روزها ، درِ كعبه گشوده مي شود . گشودن درِ كعبه در اين اوقات ( ايام ذي حجّه ) براي تحويل گرفتن كمكهاي مردم از سوي دربانان است . در اوّلين جمعه پس از پايان ذي حجه ، درِ كعبه ، به روي همگان باز مي شود ، جز اين كه در سال 814 كعبه پس از خروج حجّاج از مكه و پيش از آغاز سال 815 نيز گشوده شد و در سال 815 نيز دربانان به منظور گرفتن كمك هاي كساني كه مايل به كمك بوده و وارد كعبه مي شدند ، در كعبه را مي گشودند .
ابن جبير نيز درباره ايامي كه كعبه گشوده مي شود ، به روز بيست ونهم رجب اشاره كرده و يادآور شده است كه : روز بعد از آن ، كعبه شسته مي شود تا از نجاسات احتمالي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحله ابن جبير ، ص113
243 |
كودكاني كه همراه مادران خود در روز بيست ونهم وارد كعبه شده بودند ، پاك گردد . او خاطر نشان كرده است كه زنان شور و شوق فراواني براي ورود به كعبه در اين روز نشان مي دهند ، ( 1 ) ابن جبير همچنين به باز شدن كعبه در صبح عيد فطر ، اشاره كرده است ، ( 2 ) ولي اشاره اي به گشودن آن در روز بيست و ششم ذي قعده نكرده است . او يادآور شده كه كعبه در بيست و هفتم ذي قعده به روي همگان گشوده مي شود و در اين روز ، پوشش كعبه از هر چهار سو ، بالا زده مي شود كه به آن احرام كعبه مي گويند . آن گاه مي گويد : كعبه در زماني كه در احرام است ( وپوشش آن بالا زده شده ) باز نمي شود ، مگر پس از توقف در عرفات .
وي در ادامه نوشته است : پوشش كعبه را روز عيد قربان بر پشت بام كعبه قرار مي دهند و در روز سه شنبه سيزدهمِ ماه ياد شده ، آويزان مي شود و دنباله هاي آن بالا زده مي شود تا از دست بيگانگان در امان بماند . اشاره مي كند كه در اين روزها ، كعبه معظمه هر روز براي عراقي ها و خراساني ها و ديگر كساني كه با امير الحاج عراقي وارد مي شوند ، باز مي گردد ( 3 ) و اين دلالت بر آن دارد كه كعبه طي موسم حج باز مي شود كه در زمان ابن جبير اين كار پس از ( انجام مراسم ) حج صورت مي گرفته است ؛ زيرا حاجيان عراقي غالباً نزديكي هاي روز عرفه مي رسند .
اين بخش از كتاب را با توضيحاتي پيرامون وضع پرده داري كعبه و آنچه پرده داران از واردان به كعبه مي گيرند ، به پايان مي بريم . محب طبري در اين باره سخنان گويا و جامعي دارد كه عين آن را نقل مي كنيم . به گفته وي ، پرده داري كعبه ، از مقامات خاندان شيبه است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به آنان واگذار كرده بود ؛ همچنان كه سقايت حجاج را به عباس واگذارد . سپس مي گويد : پرده داري كعبه شامل خدمت به آن ، گشودن و بستن در و توليت آن است . سپس مي گويد : علما برآنند كه هيچ كس نبايد اين منصب را از ايشان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحله ابن جبير ، ص 115 ـ 113
2 ـ همان ، ص 134
3 ـ همان ، ص 144
244 |
بگيرد ؛ زيرا ولايت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) است و مالك ، شركت ديگران با ايشان را از گناهان كبيره برشمرده است .
بايد گفت : بعيد نيست كه چنين سخني گفته شده باشد ، اما مشروط بر آن كه خاندان شيبه حرمت آن را حفظ كنند و در خدمت به آن رعايت ادب و احترام بنمايند ، ولي اگر جانب حرمت را رعايت نكنند ، مي توان كسي را بر آن گمارد كه مانع از هتك حرمت كعبه گردد و چه بسا برداشت جاهلانه و نابخردانه و معكوس از اين سخن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه فرمود : « وَكُلُوا بِالْمَعْرُوف » باعث شده باشد كه اجرت گرفتن براي ورود به كعبه را مباح دانسته باشند ، در حالي كه امت ، در تحريم ( گرفتن اجرت ) اتفاق نظر دارند و آن را از بدترين بدعت ها و زشت ترين كارها مي دانند . و اگر اين جمله و حديث هم درست باشد ، دليل بر لزوم رعايت حرمت آن است ؛ زيرا گرفتن اجرت ، از كارهاي خير ( و معروف ) نيست و اشاره اي كه به كمك و انعام ( از سوي مردم به پرده داران ) شده ، حق دارند آن را بگيرند و خود به عنوان اَكْلِ به معروف ـ همچنان كه از بيت المال دستمزد دريافت مي كنند ـ از آن استفاده كنند و در ازاي آن ، به خدمت كعبه بپردازند و به كارهاي آن رسيدگي نمايند و در اين ميان تنها آنچه بدان مستحق و سزاوارند ، برايشان حلال است .
آن گاه طبري پس از يادآوري احاديثي كه به حجر مربوط مي شود ، مطالبي آورده حاكي از آن كه علّت گذاشتن در براي كعبه از سوي قريش ، ممانعت از ورود به كعبه در مورد كساني است كه نمي خواستند به آنان اجازه ورود بدهند . همچنين شاهد اين ادّعا سخن آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) است كه فرمود : قوم تو اين كار را كردند تا هركس را خواستند ، اجازه ورود دهند و هركس را خواستند مانع از ورودش شوند و نيز اين گفته حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) كه فرمود : و درِ آن را به زمين چسبانيد ، دلالت بر آن دارد كه مردم از خانه كعبه باز داشته نشده بودند و نمي توان آنان را ( از ورود به كعبه ) منع كرد . آنچه پرده داران از مردم مي گيرند ، تنها در صورتي كه پرداخت كنندگان كاملاً راضي باشند ، براي آنها حلال است ؛ چراكه دستمزد آنان در برابر كارهايي كه براي كعبه انجام مي دهند ، بايد از بيت المال پرداخت گردد .
245 |
ابوالعاليه رياحي درباره آيه : { فَاِنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ } مي گويد : سهم اضافه شده براي خداوند متعال در واقع براي خانه خدا ( يعني كعبه ) است و بيشتر علما برآنند كه خداوند خمس ( يك پنجم ) را از جهت شرافت و حرمت به نام خود اضافه كرده است و سهم خدا و سهم پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) يكي است . او در دو جا از باب بيست و هشتم كتاب خود « القري » اين مطلب را آورده است . محبّ طبري نيز خبرمربوط به « كُلُوا بِالْمَعرُوف » را به سنن سعيد بن منصور نسبت داده است و در طبقات محمّدبن سعد كاتب واقدي ، از حديث عثمان بن طلحه آمده است و ما در باب سي و هفتم اين كتاب ، ان شاءالله بدان خواهيم پرداخت .
شست و شوي كعبه در اصل براي طهارت آن است . فاكهي مطلبي با همين مضمون آورده است . وي در بخشي با عنوان « در اذان بلال بن رباح بر كعبه و بالا رفتن او بر پشت بام كعبه در روز فتح مكه » آورده است : محمّدبن علي مروزي از عبدالله بن موسي ، از موسي بن عبيدة بن عبدالله بن دينار ، از ابن عمر نقل كرده كه گفت : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به بلال فرمان داد و او به بالاي كعبه رفت و براي نماز اذان گفت و مسلمانان برخاستند و بندهاي كمر به يكديگر بستند و دلوها گرفتند و از زمزم آب برداشتند و بيرون و درون كعبه را شستوشو دادند و اثري از آثار مشركان بر آن نگذاشتند . ما اين خبر را از آن جهت در اين بخش آورديم كه در آن از شستن كعبه به وسيله پرده داران سخن به ميان آمده و اين خبر شاهدي بر آن است .
تعيين جهت قبله از افق هاي مختلف
دايي ام ، قاضي حرمين ، محب الدين نُوَيْري ، از قاضي عزالدين بن جماعه به طور شفاهي و او به نقل از نوشته پدرش ـ در بخشي كه به بيان ويژگي هاي كعبه پرداخته و خود گفته است كه آن نوشته را در ربيع الآخر سال 662 به رشته تحرير در آورده ـ برايم نقل كرد كه : جهتِ قبله براي مردم بصره و اهواز و فارس و كرمان و اصفهان و سجستان و شمالِ سرزمين چين و هر جا كه در آن سمت قرار دارد ، از فاصله در كعبه تا حجرالأسود
246 |
است . و ( در اين سرزمين هايي كه ذكر شد ) هركس ستاره قطبي را در جهت گوش راست خود و ستاره « شوله » را به هنگام غروب ميان دو چشم خود و طلوع خورشيد تابستاني را در پشت شانه راست خود و باد غربي برابر گونه راست و جنوب را برگونه چپ قرار دهد ، ان شاءالله تعالي رو به قبله ايستاده است .
سمتِ قبله براي مردم كوفه و بغداد و حلوان و قادسيه و همدان و ري و نيشابور و خراسان و مرو و خوارزم و بخارا و فرغانه و چاچ ( شمالِ شرق سمرقند ) و ماهان و سرزمين هايي كه در آن جهت قرار دارد ، در فاصله مصلاّي حضرت آدم ( عليه السلام ) تا نزديكي درِ كعبه است و هركس ستاره هاي بنات نعش ( هفت خواهران ) بزرگ را به هنگام طلوع ، پشت گوش راست خود قرار دهد و سه ستاره روشن در دوش جوزا ؛ همچون ديگپايه ( هقْعَه ) را به هنگام طلوع ، در ميان دو كتف خود به سمت گوش چپ و باد صبا را در چپ و باد شمال را بر دوش راست و باد جنوب را برگونه چپ قرار دهد ، ان شاءالله رو به قبله ايستاده است .
وسمت قبله براي مردم رُها وموصل ومَلَطيَه ( مالت ) وسميشاط و سنجار و الجزيره و دياربكر و سرزمين هايي كه در آن سمت قرار دارد ، از ركن شامي تا مصّلاي حضرت آدم ( عليه السلام ) است وكسي كه ستاره قطبي را برگوش چپ و طلوع خورشيد زمستان را پشت گوش چپ و باد صبا را بر شانه چپ و باد شمال را بر گونه راست و باد جنوب را بر چشم چپ خود قرار دهد ، ان شاءالله رو به قبله ايستاده است .
سمت قبله براي مردمِ تمامي شام ـ جز بخش هايي از سمت راست ـ و نيز دمشق ؛ يعني حمص و حماه و سلميه و حلب كه گفته شد و براي مردم منبج و حَرّان و مَيّا فارقين و سرزمين هاي آن سمت و سواحل روم ، در فاصله ناودان تا ركن شامي است و قبله آنها هماني است كه براي مردم مدينه و دمشق گفته شد ، امّا به مقدار زيادي به چپ گردش كنند و اين سمت ان شاءالله شامل همگان مي گردد .
سمت قبله براي مردم غربِ شام و ميانه غزّه و رمله و بيت المقدس و مدينه ودمشق و فلسطين و عكّا و صيدا و سواحل آن سمت ، در نزديكي ناودان كعبه تا پايين ركن
247 |
غربي است و كسي كه ستاره سُهيل را به هنگام طلوع ميان دو چشم خود و ستاره هاي بنات نعش ( هفت خواهران ) را در هنگام غروب ، پشت سر و ستاره نسر را به هنگام طلوع برگوش چپ قرار دهد ، در غرب شام ، رو به قبله ايستاده است و در مورد مدينه و دمشق و ميانه هاي شام ، كسي رو به قبله است كه بنات نعش كبري را به هنگام طلوع ، پشت گوش چپ و ستاره جُدي را در پشت سر به سمت چشم و ستاره هَقْعَه را به هنگام طلوع ، در سمت چپ خود و باد صبا را بر گونه چپ و باد جنوب را مقابل صورت خود قرار دهد ، ان شاءالله تعالي رو به قبله ايستاده است .
براي مردم مصر و قسمت هاي بالا و سواحل پاييني آن ، اسوان و اِسنا و قوص و فسطاط و اسكندريه و محلّه و دمياط و تنّيس و برقه و طرابلس و صفد و ساحل مغرب و اُندلس و سرزمين هاي آن سو ، قبله در ميان ركن غربي و ناودان قرار دارد و كسي كه در اين سرزمين ها ، ستاره هاي هفت خواهران را ، در هنگام غروب ، پشت شانه چپ خود قرار دهد يا همين ستاره ها را در هنگام طلوع برگونه چپ و ستاره قطبي را برگوش چپ و طلوع زمستاني را رو به صورت خود و باد غربي را پشت شانه راست خود قرار دهد ، ان شاءالله تعالي رو به قبله ايستاده است .
سمتِ قبله براي مردم شام در سرزمين بُجات و نُوبه و ميانه هاي مغرب ، از جنوب مناطق سرسبز تا بلاد آفريقا و ميانه سرزمينِ جريد ( در تونس كنوني ) تا اقيانوس اطلس كه شامل جدّه و عيذاب و جنوب اسوان مي شود ، در پايين ركن غربي تا دو سوم ديوار ركن غربي است و هركس در اين مناطق ، ستاره ثريّا را به هنگام طلوع بر چشم چپ و باد صبا را بر چشم ( يا گونه ) راست خود گرداند ، رو به قبله ايستاده است .
سمت قبله براي مردم جنوبِ سرزمين بُجات و سرزمين دهلك و سواكن و سرزمين بلين و نوبه تا سرزمين تكرور و ماوراي آنجا و سرزمين هاي آن ناحيه ، از بلاد سودان و غيره تا اقيانوس اطلس از پايين باب مسدود ( 1 ) تا دو سوم ديوار است و هركس ستاره ثريّا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان دري است كه در پشت كعبه محاذي درِ كنوني آن به وسيله ابن زبير گشوده شد و حجاج پس از كشته شدن وي ، آن را بست و از اين رو به آن « باب المسدود » گفتند .
248 |
را به هنگام طلوع ميان دو چشم خود و ستاره قطبي را بر چشم چپ و گونه چپ قرار دهد و باد صبا را بر چشم راست خود و باد غربي را پشت گوش چپ خود حس كند و غروب ستاره شوله را پشت شانه راست و طلوع زمستاني را بر گونه راست و طلوع تابستاني را بر گونه چپ قرار دهد ، إن شاءالله رو به قبله ايستاده است .
سمت قبله براي مردم حبشه و زنگي ها و زيلع و بيشتر سرزمين سودان و جزاير فرسان و آن سوي آن نواحي ، از ركن يماني تا دو سوم ديوار ؛ يعني انتهاي « باب مسدود » است و هركس ستاره ثريّا را به هنگام طلوع بر طرف راست خود و ستاره قطبي را بر طرف چپ قرار دهد و باد صبا را بر گونه راست و باد غربي را بر شانه چپ و باد جنوب را بر شانه راست و غروب ستاره شوله را بر پشت شانه چپ قرار دهد ، إن شاءالله تعالي رو به قبله قرار گرفته است .
سمت قبله براي تمام مردم يمن شامل ظفار و حضرموت و صنعا و عمان و صعده و شحر و سبأ و آن اطراف و سرزمين هايي كه در آن سمت قرار دارند ، از پايين ركن يماني تا هفت ذرع به طرف ركن يماني است و هركس ستاره قطبي را ميان دو چشم خود و ستاره سهيل را به هنگام طلوع در پشت گوش راست خود و به هنگام غروب در پشت گوش چپ خود قرار دهد و طلوع زمستاني را بر گوش راست و غروب زمستاني را بر گوش چپ و باد شمال را روبه روي خود و باد جنوب را پشت خود و باد صبا را برگونه راست و باد غربي را بر گونه چپ قرار دهد ، إن شاءالله تعالي به سمت قبله ايستاده است .
سمت قبله براي مردم سرزمين سند و جنوب هند و جنوب سرزمين چين و اهالي تهائم و سندين و بحرين و سرزمينهاي آن طرف ، از پايين مصلاّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا دو سوم اين ديوار است و هركس ستاره هاي هفت خواهران را به هنگام طلوع برگونه راست خود و ستاره نسر را در وقت طلوع بر گوش راست خود و هفت خواهران را به هنگام غروب در ميان دو چشم خود ببيند ، إن شاءالله تعالي رو به قبله ايستاده است .
سمت قبله براي مردم سرزمين چين و مردم واسط و هند و مهرجان و كابل و هدبان و تاتارستان و مسفر و قندهار و آن سوي و سمت ها ، از ركن حجرالأسود تا پايين تر از
249 |
مصلاّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است و هركس ستاره هاي بنات نعش ( هفت خواهران ) را به هنگام طلوع بر گونه راست و ستاره قطبي را بر دوش راست و باد صبا را بر پشت گوش راست خود داشته باشد ، إن شاءالله تعالي رو به قبله قرار گرفته است .
اين بود آنچه قاضي عزّالدين بن جماعه به نقل از پدر خود در بيان سمت و سوي نمازگزاران به كعبه از افق هاي مختلف و در شناخت جهت قبله از آن افق ها ، ذكر كرده بود .
در كتابي كه ابوعبدالله محمدبن سراقه عامري در شناخت جهت قبله در همه سرزمين ها ، تأليف كرده بود ، بابي را در اين معنا ديدم كه مانند آنچه ابن جماعه گفته بود ، آورده است ، ولي ميان نوشته هاي ابن سراقه وابن جماعه هم درلفظ و معنا و هم در زيادي و كاستي تفاوت هاي فراواني است و بهتر آن ديدم كه مطالب ابن سراقه را نيز براي استفاده علما و اهل نظر ، در اين كتاب بياورم .
محمدبن محمدبن عبدالله صالحي و ابراهيم بن ابي بكربن عمر صالحي به طور كتبي از ابوالقاسم شهاب بن علي محسبي برايم از كتاب ابن سراقه خبر داده و گفته اند كه او از ابومحمد عبدالوهاب بن ظافر ازدي به طور شفاهي شنيده كه ابوطاهر احمدبن محمد از ابوعبدلله محمدبن احمدبن ابراهيم رازي و او از ابوصالح محمدبن ابي عيسي بن فضل سمرقندي در مصر گفته كه محمدبن سراقه عامري فقيه نوشته است : اين باب درباره سرزمين ها و موقعيت آنها است نسبت به قبله و آنچه مردم هر سرزمين بايد براي شناخت قبله از آن استفاده كنند . بدان كه مردم قادسيه و كوفه و بغداد و حلوان و همدان و ري و نيشابور و مرو و خوارزم و بخارا و چاچ و فرغانه و همه سرزمين ها و ديار آن سوي ، بايد به سمت مصلاي حضرت آدم ( عليه السلام ) تا در كعبه روي آورند و هركس در اين سرزمين ها و ديار باشد و بخواهد روي به سوي كعبه آورد ، بايد ستاره هاي هفت خواهر را ، به هنگام طلوع ، برگوش راست و ستاره هَقْعَه را به هنگام طلوع در ميان دو شانه خود تا پشت گوش چپ و ستاره قطبي را بر شانه راست و باد صبا را بر شانه چپ و باد شمال را بر دوش راست يا پشتِ گردن و باد غربي را برگونه راست و باد جنوب را بر گونه چپ خود قرار
250 |
دهد و هركس در خشكي ، دريا ، كوه يا دشتِ يكي از اين سرزمين ها ، در برخي از اين حالتها قرار گرفت ، رو به قبله اي كه بدان فرمان يافته ، ايستاده است .
و بدان كه مردم بصره و اهواز و فارس و اصفهان و كرمان و سجستان و بُسْت تا سرزمين چين و شهرهايي كه در آن سو واقع شده اند ، در نماز خود به سمت درِ كعبه تا ركن عراقي روي مي كنند و هركس در هريك از اين جاها و در آن راستا باشد و بخواهد رو به قبله بايستد ، بايد ستاره قطبي را در جهت گوش راست و ستاره نسر را پشت سر و ستاره شوله را به هنگام غروب ، ميان دو چشم يا مشرق تابستاني را در پشت شانه راست و باد صبا را بر شانه چپ و باد شمال را بر گوش راست و باد غربي را بر گونه راست خود و باد جنوب را بر چشم داشته باشد كه در اين حالت ، رو به قبله ايستاده است .
و بدان كه مردمِ سند و هند و مهرجان و كابل و قندهار و نسان و آن نواحي ، در نمازهاي خود رو به ركن عراقي تا مصلاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي كنند و هركس در اين سرزمين ها و سرزمين هايي كه در راستاي آنهاست ، قرار دارد ، ستاره هفت خواهران را به هنگام طلوع بر گونه راست و ستاره قطبي را بر چشم راست و باد صبا را بر پشت گوش راست و باد شمال را بر گونه راست و باد غربي را بر گونه چپ و باد جنوب را بر شانه چپ خويش قرار دهد ، رو به قبله ايستاده است .
و بدان كه مردم يمن و سدير و تهائم تا عدن و بحرين تا عمان و حضرموت و شحر و صنعا و صعده و سرزمين هاي آن راستا ، در هنگام نماز روي به مصلاّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا ركن يماني مي كنند و هركس در هريك از اين سرزمين هااست ، ستاره قطبي را در ميان دو چشم خود يا ستاره سهيل را به هنگام طلوع بر گوش راست و به هنگام غروب در پشت گوش چپ و طلوع زمستاني را بر گوش راست و باد صبا را بر شانه راست و باد شمال را روبه رو و باد غربي را بر طرف چپ و باد جنوب را بر شانه چپ خويش قرار دهد ، رو به قبله قرار گرفته است .
بدان كه مردم سرزمين حبشه و جزاير و فرسان و سرزمين هاي آن طرف ، در نمازهاي خود روي به ركن يماني تا « باب المسدود » دارند و هركس در اين سرزمين ها
251 |
و شهرها و ديار همسو با آنجا ، ستاره ثريّا را به هنگام طلوع ميان چشمان خود و ستاره شِعْري و ستاره عيّوق را به هنگام طلوع بر طرف راست يا ستاره قطبي را بر گوش چپ و يا باد صبا را بر چشمان و باد شمال را روبروي خود و يا باد غربي را بر سمت چپ و باد جنوب را پشت سر خود قرار دهد ، رو به قبله ايستاده است .
بدان كه مردم و سرزمين نوبه تا اقيانوس و ماوراي آن ، از سرزمين سودان و سرزمين هاي واقع در آن سو ، در نمازهاي خود به سوي باب المسدود تا هفت ذرع پايين تر از ركن غربي رو مي كنند و هركس در هريك از اين سرزمين ها يا در مناطقي كه در راستاي آنهااست ، قرار دارد ، اگر ستاره عيّوق را به هنگام طلوع ميان چشمان خود يا ستاره ثريّا را بر چشم راست يا ستاره شوله را به هنگام غروب ميان شانه خود و يا ستاره قطبي را بر گونه چپ خود يا طلوع تابستاني را روبه روي خود و يا غروب زمستاني را پشت سر و يا باد صبا را بر چشم راست و باد شمال را بر ابروي چپ و باد غربي را بر گوش چپ و باد جنوب را بر شانه راست قرار دهد ، روي به قبله ايستاده است .
بدان كه مردم اندلس و مغرب از اهالي آفريقا و طرابلس و سرزمين هاي آن راستا ، در نماز خود به سمت هفت ذرع پايين تر از ركن غربي تا ركن غربي مي ايستند و هركس در اين سرزمين ها و يا سرزمين هاي همسو با آنهاست ، اگر ستاره ثريّا را به هنگام طلوع ميان چشمان خود و ستاره شِعْري ( يماني يا شامي ) را بر چشم راست و ستاره عيوق را ، به هنگام غروب ، پشت سر و باد صبا را روبه روي خود و يا باد غربي را پشت سر و يا باد شمال را بر شانه چپ و يا باد جنوب را بر شانه راست خود قرار دهد ، روي به قبله ايستاده است .
بدان كه مردم اسكندريه و مصر تا قيروان و سوس و مغربِ دور تا درياي سياه و سرزمين هاي واقع در آن راستا ، در نماز خود به سوي ركن غربي تا ناودان كعبه مي ايستند و هركس در هر يك از اين سرزمين ها ستاره احمر را به هنگام طلوع ميان چشمان خود يا ستاره هفت خواهران را به هنگام غروب بر شانه چپ و در وقت طلوع بر گوش چپ يا باد شمال را بر پشت گوش چپ يا باد صبا را بر سمت چپ پيشاني يا باد
252 |
شمال را پشت گوش چپ يا باد غربي را در پشت و باد جنوب را بر چشم راست قرار دهد ، به سمت قبله ايستاده است .
بدان كه مردم مدينة الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) و اهل حجاز و رمله و بيت المقدس و فلسطين و سرزمين هاي واقع در آن راستا ، در نماز خود رو به ناودان كعبه قرار مي گيرند و از اين رو است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار گرفتن رو به قبله را به هنگام قضاي حاجت ، نهي كرده است ؛ زيرا هركس در مدينه باشد و رو به كعبه قرار گيرد ، در واقع به صخره بيت المقدس ـ كه قبلاً قبله بوده ـ پشت كرده است و هركس پشت به كعبه كند ، روي به صخره بيت المقدس كرده است . گمان مي رود نهي آن حضرت از پشت كردن به دو قبله ( كعبه و بيت المقدس ) ، نهي از پشت كردن و نيز روي كردن به كعبه باشد ؛ آنگاه مي گويد : به شرق يا به غرب بايستيد تا كعبه در سمت راست و بيت المقدس در سمت چپ يا كعبه در سمت چپ و بيت المقدس در سمت راست شما قرار گيرد . هركس در يكي از اين سرزمين ها ستاره هفت خواهران را به هنگام غروب در پشت سر خود يا ستاره سهيل را به هنگام طلوع در ميان چشمان خود يا ستاره نَسْر را در وقت طلوع برگوش چپ و در وقت غروب پشت گوش راست خود قرار دهد ، يا باد صبا را بر چشم چپ يا باد شمال را پشت گوش چپ يا باد غربي را پشت گوش راست و باد جنوب را بر اَبروي راست قرار دهد ، روي به قبله ايستاده است .
بدان كه مردم شمال همگي به استثناي رمله و بيت المقدس و سرزمين هاي آن سمت ، در نماز خود رو به ناودان تاركن شامي قرار مي گيرند و هركس در هريك از اين سرزمين ها ، ستاره هفت خواهران بزرگ را به هنگام طلوع پشت گوش چپ يا ستاره جدي را هنگام اوج ، بر شانه چپ يا ستاره هَقْعَه را به هنگام طلوع بر چپ خود و يا باد صبا را برگونه چپ و باد شمال را بر بيخ شانه راست و يا باد غربي را برگوش راست متمايل به پشت سر و يا باد جنوب را روبه روي خود قرار دهد ، رو به قبله ايستاده است .
بدان كه مردم مَلَطيه ( مالت ) و سمياط و مرس و ارمنستان تا دربند و سرزمين هايي كه در آن راستا قرار دارند ، در نماز خود رو به ركن شامي تا مصلاّي حضرت آدم ( عليه السلام ) دارند و
253 |
هركس در هريك از اين سرزمين ها ، طوري قرار گيرد كه ستاره عيوق هنگام طلوع پشت گوش چپ به طرف پشت او باشد و به هنگام غروب بر طرف راستش قرار گيرد و يا ستاره قطبي بر گوش راست به سمت پشت گردنش باشد و يا طلوع زمستاني را بر استخوان پشت گوش چپ قرار دهد و يا باد صبا را بر شانه چپ و باد شمال را بر گونه راست و يا باد غربي را بر دوش راست و باد جنوب را بر چشم چپ قرار دهد ، روي به كعبه ايستاده است . هركس بخواهد آنچه را در اين كتاب آمده است ، خود تجربه كند و بدان عمل كند ، حتماً بايد ستاره هايي را كه برشمرده ام بشناسد و با چشم خود ببيند كه بسيار آسان است و نيز بادها و سمت آنها را بايد بشناسد و در اين صورت به مراد خود خواهد رسيد . ان شاءالله تعالي .
از آنچه ابن جماعه و ابن سراقه ذكر كردند ، چنين معلوم مي شود كه مصلاي حضرت آدم ( عليه السلام ) در جهت شرقي كعبه ، ميانِ درِ آن تا ركن شامي كه بعد از حِجْر قرار دارد ، واقع است و مصلاّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در فاصله ركن يماني و حجرالأسود است كه نياز به توضيح بيشتري دارد تا بهره نماز در آن جاها نصيب شود . در سخن ابن جماعه ، چنين توضيحي وجود ندارد ولي در سخنان ابن سراقه توضيحات بيشتري دراين باره آمده است ؛ او در آغاز كتابِ خود مي گويد : و از در ؛ يعني در كعبه تا مصلاي آدم ( عليه السلام ) كه پس از فراغت از طواف در آنجا نماز گزارد و خداوند توبه او را پذيرفت و در واقع همان جاي فرسوده از تكيه گاه كعبه است ، بيش از نُه ذرع فاصله است . و در همان جا ، مقام ابراهيم ( عليه السلام ) بود كه پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) پس از فراغت از طواف ، دو ركعت نماز به جاي آورد . ابن سراقه سپس مي گويد : فاصله ميان جاي فرسوده ( تكيه گاه كعبه ) كه همان مصلاّي حضرت آدم ( عليه السلام ) است ، تا ركن شامي ، هشت ذرع است .
ابن سراقه ، مصلاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ميان ركن يماني و حجرالأسود مي داند و عرض ديوار بعد از ركن يماني كعبه را بيست ذرع ذكر كرده است كه در فاصله ركن يماني و ركن عراقي ـ كه حجرالأسود در آن واقع است ـ قرار دارد . همچنين يادآوري مي كند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از هجرت به مدينه ، در ميانه اين ديوارنماز مي گزارد .
254 |
اندازه اي كه ابن سراقه در مورد فاصله ركن شامي تا مصلاّي آدم ( عليه السلام ) ذكر كرده ، براين اساس است كه مصلاّي آدم ( عليه السلام ) تقريباً در نزديكي حفره سنگ چين شده مقابل كعبه واقع شده ، به طوري كه از مصلاّ تا حفره ، يك سوم كمتر از سه ذرع ( 322 ذرع ) آهني است .
مصلاي آدم ( عليه السلام ) بدين صورت نيز شناخته مي شود كه ميان آن و ميان حفره ياد شده ، به اندازه چهار انگشت كمتر از شش سنگ مرمر ، از همان سنگ مرمرهاي موجود در شمار شاذروان كعبه ، فاصله وجود دارد ؛ زير سنگ هاي مرمر سه قطعه سنگ زرد وجود دارد كه سنگ سوّم اندكي از آن شش سنگ مرمر فراتر مي رود . من اين اندازه گيري ها را در ماه ربيع الأول سال 816 به اتفاق يكي از ياران مورد اعتماد و پس از ملاحظه نوشته ابن سراقه ، به عمل آوردم كه برابر با هشت ذرع شد كه شامل ركن شاميِ كعبه تا انتهاي ديوار كعبه مي گرديد .
پس از آن همين فاصله را با ذرع آهني اندازه گرفتيم كه بالغ بر هفت ذرع و يك هشتم ذرع آهني گرديد و دانستم كه از آنجا در پايان هشت ذرع دستي يا هفت ذرع و يك هشتم ذرع آهني احتمالاً ، مصلاّي حضرت آدم ( عليه السلام ) قرار دارد و اين همان جايي است كه بدان اشاره كرديم .
در همان تاريخ جاي مصلاّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ميان ركن يماني و حجرالأسود نوشتيم كه بر اساس گفته ابن سراقه ، مصلاّ در ميانه اين ديوار قرار داشت . مصلاّ در همان جايي است كه سنگ مرمر سفيدي وجود دارد كه روي آن نوشته شده است : « بنده نيازمند به عفو درگاه خدايي ملك منصور لاجين ( 1 ) فرمان بازسازي اين جاي طواف را صادر كرد . » پس از آن نيز سطري ناخوانا و پاك شده قرار دارد و اين جا همان مصلاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و بنا به گفته ابن سراقه ، در همين راستاست ؛ زيرا ما فاصله حجرالأسود تا اين سنگ مرمر را اندازه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سلطان حسام الدين لاجين سلطان ديار مصر است كه در دهم صفر سال 696 هـ . به سلطنت رسيد و در دهم ربيع الآخر سال 698 كشته شد .
255 |
گرفتيم ، هشت ذرع و يك هشتم ذرع آهني شد . ميان اين سنگ مرمر و ركن يماني را نيز اندازه گرفتيم و دانستيم كه اين سنگ مرمر ، در وسط اين ديوار قرار دارد و بنا به گفته ابن سراقه مصلاّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در همين راستاست .
اگر چه من مطلبي ديده ام كه با گفته ابن سراقه كه مصلاي حضرت آدم ( عليه السلام ) را در جهت شرقي دانسته است ؛ و نيز با آنچه ابن جماعه در اين زمينه مي گويد ، تفاوت دارد ، زيرا ازرقي در روايتي كه نقل كرده ، مي گويد : محمدبن يحيي ، از هشام بن سليمان مخزومي ، از عبدالله بن ابي سليمان مخزومي نقل كرده كه گفته است : وقتي حضرت آدم ( عليه السلام ) به زمين فرود آمد ، هفت بار به گرد خانه ( خدا ) طواف كرد ، سپس نماز گزارد و روبه روي كعبه ايستاد و دو ركعت نماز خواند و آنگاه به ملتزم ( دستگيره ) آمد و به تضرّع پرداخت و گفت :
« پروردگارا ! تو از آشكار و نهانم آگاهي ، پس پوزشم را بپذير . از آنچه در دل و در درونم مي گذرد مي داني ، پس گناهانم را بيامرز ؛ و نياز مرا مي داني پس آن را برآورده كن . خدايا ! از تو ايماني مي خواهم كه بر قلبم نشيند و يقيني صادق مي خواهم كه بدانم جز به آنچه برايم منظور كرده اي ، نخواهم رسيد و از آنچه بر من رقم زده اي ، خشنود باشم . »
راوي مي گويد : خداوند به وي چنين وحي كرد :
« اي آدم ، نيازهاي خود را با من در ميان گذاشتي ؛ آنها را برآورده ساختم و هركس از فرزندانت چنين دعاها و نيازهايي به درگاهم داشته باشد ، همه ناراحتي و غم هايش را برطرف مي سازم و گمشده هايش را فرا رويش قرار مي دهم و فقر را از قلبش بيرون مي آورم و ثروتمندي را در برابر ديدگانش قرار مي دهم و در پس تجارت هر تاجر ، سودي عايدش گردانم و دنيا را ـ هر چند نخواسته باشد ـ وادار مي كنم تا به كامش شود . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص44
256 |
و در « دلائل اليقين » ابن ابي الدنيا به سند او از عوف بن خالد نقل كرده كه گفت : در كتابي ديدم كه ( نوشته شده است ) حضرت آدم ( عليه السلام ) در كنار ركن يماني دو ركعت نماز بجاي آورد و پس از اتمام نماز گفت :
« پروردگارا ! از تو ايماني مي خواهم كه در قلب جاي داشته باشد و يقيني پاك و خالص كه بدانم تنها آنچه را برايم رقم زده اي بر من خواهد آمد و به آنچه قسمتم كرده اي خشنود باشم ! »
خداوند نيز به او وحي فرمود :
« اي آدم ، اين را بر عهده خود مي گيرم كه هر كس از فرزندان تو اين دعا را بكند ، آنچه را دوست داشته باشد ، به او بدهم و از آنچه ناخوش داشته باشد ، نجات بخشم و فقر را از وجودش برهانم و ثروتمندي را در برابرش قرار دهم و وجودش را سرشار از حكمت و خردمندي كنم . »
اين دو خبر حكايت از آن دارد كه مصلاي حضرت آدم ( عليه السلام ) با محلي كه ابن سراقه و ابن جماعه درباره آن سخن گفته اند ، خبر نقل شده از سوي ازرقي ، گوياي آن است كه مصلاّ روبه روي درِ كعبه است و در خبر ابن ابي الدنيا ، در كنار ركن يماني است و بنابراين خبر ، احتمال دارد كه ركوع حضرت آدم ( عليه السلام ) در ركن يماني كنار حجرالأسود يا در ركن يماني در سمت غرب در « مستجار » بوده باشد . من در جايي ديده ام كه حضرت آدم ( عليه السلام ) در « مستجار » نماز گزارده است ؛ زيرا فاكهي در مطلبي تحت عنوان « محلي كه خداوند متعال توبه حضرت آدم ( عليه السلام ) را پذيرفت » آورده است كه آن محل ، ميان ركن و حِجْر قرار دارد . توضيح اين كه برخي از بزرگان اهل مكه گفته اند : مستجار جايگاهي است كه خداوند متعال توبه حضرت آدم را پذيرفت ، بخش سوم از پوشش كعبه در برابر دري است كه كنار ركن شامي در باب حِجْر قرار دارد .
برخي نيز برآنند جايگاهي كه خداوند متعال توبه حضرت آدم ( عليه السلام ) را پذيرفت ، پشت كعبه در محل دري است كه ابن زبير آن را گشود و نزديك در ركن يماني است .
257 |
سخن اول پذيرفتني تر است و سخن ابن سراقه درباره جايگاه نماز گزاردن حضرت آدم ( عليه السلام ) در جهت شرقي را تأييد مي كند .
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مصلاّهاي ديگري در كعبه در سمت شرقي و جاهاي ديگر داشته كه إن شاءالله در باب هفدهم بدان خواهيم پرداخت .