بخش 12
ترجیح روایت کسانی که نماز پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) تعداد دفعات ورود پیامبر ( صلّی الله علیه وآله )
271 |
ترجيح روايت كساني كه نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را تأييد كرده اند و جمع ميان دو نظريه
ابوعمربن عبدالبرّ حافظ گويد : روايت ابن عمر به نقل از بلال كه گفت : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه نماز گزارد ، اولويّت دارد بر روايت ابن عباس كه از اسامه نقل شد كه مي گفت : حضرت نماز نخواند ؛ زيرا در آن روايت ، افزوده قابل قبولي وجود دارد و قول كسي كه بگويد كسي كاري انجام نداده است ، شهادت محسوب نمي شود . . .
سهيلي در « الروض الأُنُف » مي گويد : و اما ورود آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه و اقامه نماز
272 |
توسط ايشان در آنجا ، مطلبي است كه از حديث بلال برداشت مي شود و اين مطلب كه ايشان در آنجا نماز نخوانده اند از روايت ابن عباس استفاده مي شود و در اين ميان ، مردم بايد حديث بلال را بپذيرند ؛ زير او نماز را تأييد كرده و ابن عباس آن را نفي كرده است و شهادتِ تأييدكننده را بايد پذيرفت و شهادت نفي كننده ناپذيرفتني است و هركس سخن بلال ( نماز خواندن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) را به دعا كردن ، تفسير و تأويل كند ، بي مورد است ؛ زيرا در حديث ابن عمر ، قيد دو ركعت نماز آمده است ، ( و معنا كردن « نماز » به « دعا » و . . . بي جاست ) . ولي روايت ابن عباس و روايت بلال هر دو صحيح هستند ؛ چراكه آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) روز عيد قربان وارد كعبه شد ، ولي نماز نخواند ، امّا فرداي آن روز وارد شد و نماز خواند كه در حَجّة الوداع بوده است . اين حديث از ابن عمر با اسناد درست و صحيح روايت شده و « دار قطني » آن را آورده و از افزوده هاي اوست . ( 1 )
« شيخ محي الدين نووي » در شرح صحيح مسلم مي گويد : اهل حديث همگي روايت بلال را ملاك قرار مي دهند ؛ زيرا او تأييد كرده و آگاهي و خبر افزوده اي در حديث او هست ، لذا ترجيح آن واجب مي آيد . مي گويد : اما اين كه اسامه ( نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ) نفي كرده ، مي تواند بدين صورت باشد كه آنها وقتي وارد كعبه شدند ، در را بستند و مشغول دعا شدند و اسامه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ديد كه دعا مي كند . سپس اسامه در گوشه اي و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در گوشه ديگر ، مشغول ( عبادت ) شدند و بلال نزديك پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه نماز خواند ، بلال او را ديد ، ولي اسامه نديد چون دور از ايشان و مشغول نيايش بود و حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) نيز نماز را آهسته مي خواند و چون در بسته بود ( داخل كعبه تاريك بود ) و اسامه نمي ديد و با توجه به دوري وي و مشغول بودنش به دعا ، مي تواند بنا بر گمان خود ، نماز خواندن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را نفي كند ، ولي براي بلال محقق بود و خبرش را داد .
و در « المجموع » كه همان « شرح مهذّب » است ، گويد : نظريه علما بر اين است كه :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الروض الأُنُف ، ج4 ، ص104
273 |
ملاك قرار دادن روايت بلال در تأييد نماز ( پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه ) اولي است ؛ زيرا سخن او تأييد كننده و مثبت است و بر نفي كننده تقدم دارد . بلال زماني كه با آن حضرت نماز مي خواند نزديك ايشان بود و مواظب هم بود و ديد كه ايشان به نماز ايستاده اند ، ولي اسامه از ايشان فاصله داشت و مشغول دعا بود و درِ ( كعبه ) بسته بود و نماز آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) را نديد . بنابراين ، استناد به روايت بلال واجب مي آيد ؛ زيرا در آن افزوده اي وجود دارد .
« محبّ طبري » مي گويد : بلال و اسامه در مورد نماز خواندن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه ، اختلاف دارند و حكم علما نيز ترجيح حديث بلال است ، چون تأييد كننده است و حاوي ثبت نكته اي است كه اسامه ثبت و ضبط نكرده است و ( سخن ) تأييد كننده ، بر نفي كننده مقدّم است . سپس مي گويد : احتمال دارد كه اسامه پس از ورود آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه ، بنابه ضرورتي ، از آنجا دور شده و نماز حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) را نديده است و ابن منذر به نقل از اسامه روايت كرده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تصاويري در كعبه ديد و من ( يعني اسامه ) براي او با دلو آب مي آوردم تا روي تصاوير بپاشد . در واقع خبر داده كه او براي آوردن آب ، بيرون رفته است ( بنابراين مي تواند نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را نديده باشد ) و آن در روز فتح مكه بوده و نماز خواندن آن حضرت نيز در روز فتح بوده و نه روز حَجة الوداع .
ابوحاتم بن حِبّان مي گويد : بيشتر اين احتمال را مي دهم كه اين دو خبر ، حكايت از دو ورود مختلف دارند كه يكي در روز فتح ( مكه ) بوده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آن نماز گزارده و ديگري در حَجّة الوداع بوده كه در آن روز در كعبه نماز به جاي نياورده است و بدين ترتيب ، تضادي ميان اين دو خبر وجود نخواهد داشت .
قاضي عزالدين بن جماعه نيز بنا بر آنچه دايي ام از او برايم نقل كرده ، گفته است : احمدبن حنبل گفت : هشيم از عبدالملك ، از عطا نقل كرده كه اسامة بن زيد گفت : همراه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد كعبه شدم . حضرت نشست و خداي را ستايش كرد و تكبير و تهليل گفت و بيرون آمد و نماز هم نخواند سپس روز بعد ، همراه ايشان ( وارد كعبه ) شدم . برخاست و دعا كرد و سپس دو ركعت نماز خواند و سپس بيرون آمد و روبه روي كعبه دو ركعت نماز ( ديگر ) به جاي آورد و فرمود : قبله اين است . اين روايت را احمدبن منيع در
274 |
« مسند » خود و « دار قطني » و ديگران هم روايت كرده اند و خود سخن كامل و جامعي است كه ( هر دو گونه احاديث مورد نظر را ) در خود جمع دارد و سپاس خداي را كه چنين جمع و توافقي ( در احاديث ) پديد آورد و اين خود نعمت بزرگي است و برخي علماي بزرگ نيز اظهار مي دارند كه احتمال مي رود اسامه پس از ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه ، بنا بر نيازي ، غيبت كرده و از اين رو نماز آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) را نديده باشد .
ابن جماعه پس از نقل سخني از نووي در « المجموع » در جمع ميان حديث بلال و اسامه كه پيش از اين آورديم ، مي گويد : اين سخن جاي انتقاد بسيار دارد ، ولي بدان نمي پردازم و ضرورتي نيز براي اين كار وجود ندارد .
آنگاه پس از ذكر سخن پيش گفته ، ابن حبّان درباره جمع ميان سخنان متناقض بلال و اسامه و سخن خود و نيز سخن محي الدين نووي و هركس كه از ايشان نقل كرده ، مي گويد : اين بيانگر آن است كه آنها از آنچه ما در جمع ميان دو حديث گفته ايم ، آگاهي نيافته اند .
طحاوي در « شرح معاني الآثار » ( 1 ) گفته است : اگر در اين موارد ، تواتر اخبار ملاك صحّت قرار گيرد ، اين اخبار كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه نماز گزارد ، بسيار بيش از تواتر اخباري است كه بر نماز نخواندن آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) دلالت دارد و اگر به روايت اسامة بن زيد ( كه ابن عباس از وي نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از ورود به كعبه بدون نماز خواندن ، از آن خارج شد ) توجه شود ، ابن عمر و بلال و جابر و شيبة بن عثمان و عثمان بن طلحه نيز حديثي موافق با آنچه ابن عمر از اسامه نقل كرده ، از وي روايت كرده اند و از اين رو بر حديثي كه تنها ابن عباس از اسامه نقل كرده ، اولي و مقدّم است .
طحاوي نيز مي گويد : شايسته آن است كه وقتي روايات نقل شده از اسامه متضاد و برابر بودند ، آنها را كنار بگذاريم و آنچه را كه از بلال روايت شده ، در صورتي كه در اين باره ( در نقل حديث از وي و در احاديث نقل شده از وي ) اختلافي وجود نداشته باشد ، مورد تأييد قرار دهيم و بپذيريم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شرح معاني الآثار ، ج1 ، ص392 ، باب « الصلاة في الكعبة » .
275 |
اين بود آنچه علما در ترجيح حديث بلال ( در تأييد نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه ) نسبت به حديث مخالف آن و نيز در جمع ميان اين دو حديث مختلف و علّتِ ترجيحِ آن گفته اند .
از ديگر علل ترجيح حديثِ مربوط به نماز خواندن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه ، آن است كه به عقيده من ، كعبه معظمه از نظر استحباب تحيّت براي كسي كه وارد آن مي شود ، مهم تر از مسجدالحرام است . و تحيّت مسجدالحرام ، طواف يا نماز در آن است و طواف كعبه از داخل كه غير مشروع است ( و امكان ندارد ) پس همچون ديگر مساجد ، تنها نماز مي ماند كه مي توان به عنوان تحيّت ( سلام و احترام ) در آن به جاي آورد ، حال چگونه مي توان پذيرفت كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از آن مدت طولاني كه به كعبه نيامده بود ـ يعني از زمان هجرت به مدينه تا آن زمان ، كه هشت سال فاصله است ـ و با وجود مكث زياد آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) در ورود به كعبه ، نماز به جاي نياورده باشد ؟ ! چه ، از حديث ابن عمر در داستان ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و همراهان به كعبه بر مي آيد كه آنان مدتي را در آنجا گذراندند . نووي حتي قيد « مدّتي طولاني » را آورده است .
در « صحيح » بخاري به نقل از ابن عمر ، در روايت نافع آمده است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح مكه و هنگامي كه وارد كعبه شد ، يك روز تمام را در آن سپري كرد و ماندن طولاني در يك جا ، مستلزم نشستن در آنجاست و بسيار بعيد است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اين ورود خود به كعبه ، در آن بنشيند و نماز نگزارد ، زيرا آن حضرت از اين كه كسي وارد مسجد شود ، بي آن كه نماز بگزارد ، نهي فرمود است .
از جمله مواردي كه نماز خواندن آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را ، تأييد مي كند ، بستن در كعبه به روي خود ـ بنا بر خبر وارده در صحيحين ( 1 ) و جاهاي ديگر ـ است ، كه حكمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نكـ : بخاري ، ج3 ، ص371 ـ 372 در الحج ، باب إغلاق البيت و باب الصلاة في الكعبة و في القبلة ، باب قول الله تعالي : { واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي } و في المساجد باب الابواب و الغلق للكعبة والمساجد ، و في سترة المصلي ، باب الصلاة بين السواري في غير جماعة و في التطوع ، باب ماجاء في التطوع مثني مثني ، في الجهاد باب الردف علي الحمار ، و في المغازي ، باب حجة ، الوداع ؛ صحيح مسلم ، شماره 1329 في الحج ، باب استحباب دخول الكعبة الحاج و غيره .
276 |
بستن درِ كعبه در حديث ابن عمر ، بنا به نظر علما در اين بوده كه مردم به گرد او ازدحام نكنند و او بتواند نمازي را كه مي خواهد در كعبه به جاي آورد . حكمت از بستن در كعبه نيز آن است كه آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) بتواند به هر سوي كعبه ، نماز بخواند ؛ زيرا اگر در باز باشد و ميان او تا درِ كعبه به اندازه انتهاي پالان شتر فاصله نباشد ، به دليل عدم روبه رويي با قسمتي از كعبه ، نماز درست نيست .
اين دو قول را محبّ طبري در « القري » نقل كرده و قول اوّل را درست تر دانسته است . او يادآور شده : اين نظريه كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه بيش از دو ركعت ـ بنا به خبر صحيح از وي ـ نخوانده ، مورد تأييد قرار مي گيرد .
از ميان اقوال علما ، كه در جمع ميان اختلاف و تناقض اخبارِ نقل شده از بلال و اسامه و ابن عباس در مورد نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آورديم ، صحيح ترين آنها ، موردي است كه مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي در كعبه نماز خواند كه اسامه بيرون رفته بود تا براي پاك كردن تصاوير موجود در كعبه آب بياورد و بلال ( كه مانده بود ) شاهد نماز حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) بود ، از اين رو نماز خواندن را تأييد نمود ، ولي اسامه كه نديد ، آن را نفي كرد . از يك جهت ديگر نيز اين توجيه به صواب نزديكتر است ؛ زيرا دليلي در تأييد آن وجود دارد و آن حديثي است كه در « مسند ابي داود طيالسي » روايت شده و چنين است : ابن ابي ذئب از عبدالرحمان بن مهران نقل كرده كه مي گويد : عُمير ، خدمتكار ابن عباس ، به نقل از اسامة بن زيد نقل كرده كه گفت : در كعبه بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شدم ، ( آن حضرت ) تصاويري را ديد يك دلو آب خواست ، براي او آوردم ، در حالي كه با آب شروع به پاك كردن تصاوير مي كرد و مي فرمود : خدا بكشد قومي را كه آنچه را نيافريده اند ، به تصوير مي كشند . پرسيدم : رجال اين حديث « ثقه » هستند ؟ ابن ابي ذئب گفت : رجال حديث ، محمدبن عبدالرحمان ، امام مشهور و استاد او عبدالرحمان بن مهران هستند كه « نسائي » و « ابن سعد » و « ابن حبان » و استادش عمير او را ثقه دانسته اند و بخاري و مسلم و ابوداود و نسائي از او روايت كرده اند و اين حديث با حديث ديگري كه ابن منذر به همين مضمون روايت كرده ، ولي سند آن را نديده ام ، مورد تأييد قرار مي گيرد .
277 |
درباره وجهي كه نووي در جمع ميان اختلاف در « نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه » بيان كرده ( بايد گفت : ) اگر هم وقوع چنين امري امكان داشته باشد ، بعيد به نظر مي رسد ؛ زيرا وقتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به اتفاق اسامه و بلال و ديگر همراهان وارد كعبه گرديد ، يا بلافاصله پس از ورود و پيش از اقدام به هر كار ديگري كه در آنجا انجام داد ، به نماز ايستاد و يا اين كه پيش از نماز ، به ذكر و دعا و راز ونياز پرداخت . در حالت اوّل ، چگونه مي تواند بر اسامه پنهان مانده باشد ؟ و در حالت دوم ـ كه سخن نووي نيز حكايت از همين دارد ـ لازم مي آمده كه اسامه نيز در كنار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بماند و دعاها و تسبيحات و نيايش هايش به درگاه خداوندي را زمزمه و تكرار كند ، نه اين كه در يك جا تنها شود و به تنهايي مشغول به ذكر و دعا شود و نداند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چه مي كند . وجهي كه ابن حِبّان در توجيه اختلاف دو حديث ( اسامه و بلال ) درباره نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه بيان كرده ، جاي تأمل دارد ؛ زيرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح مكه وارد كعبه شد و در آن روز اسامه و بلال و عثمان و طلحه و فضل بن عباس ـ كه درباره همراهي اين يك ، اختلاف است ـ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را همراهي مي كردند .
حديث مربوط به ورود فضل بن عباس با ايشان در « مسند احمدبن حنبل » و « سنن نسائي » آمده و متن حديث در مسند چنين است : هشيم از چندين نفر و ابن عوف از نافع ، از ابن عمر نقل كرده كه گفت : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه فضل بن عباس و اسامة بن زيد و عثمان بن طلحه و بلال او را همراهي مي كردند ، وارد خانه كعبه شد . اسناد اين حديث هم صحيح است ، ولي در « صحيح مسلم » روايتي مخالف اين حديث ( و منكر همراهي فضل بن عباس ) آمده كه بدان اشاره خواهيم كرد . از حديث ابن عمر نيز معلوم شد كه بلال ، نماز خواندن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را به هنگامي كه در روز فتح مكه وارد آن شد ، تأييد كرده است . حديث اسامه و فضل نيز نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را نفي كرده است ، ولي در اين حديث ، زماني كه نماز در آن نفي شده ، تصريح نشده و احتمال دارد در همان زماني بوده كه ورود آن دو ، به همراه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه ثابت شده و بنا بر گفته « ابن حِبّان » در حَجّة الوداع بوده باشد كه احتمال اول به صواب نزديك تر است ؛ زيرا اگر قرار باشد ميان
278 |
حديث آنها مبني بر نفي نماز در زماني كه همراهي آنها با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در ورود به كعبه ، ثابت شده است ، از يك سو ؛ و حَمْل آن بر زماني كه ورود آنان ثابت نگشته از سوي ديگر ، يكي را برگزينيم ، گزينش زماني كه ورود آنان ثابت شده ، اَولي است . همچنين در وجهي كه ابن حِبّان محتمل دانسته ، اشكال وارد است ؛ زيرا مستلزم آن است كه ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه ، در حَجّة الوداع به همراهي اسامه و آن كساني كه همچون وي نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را در كعبه نفي كرده اند ، به رغم ميل آن حضرت باشد و گرنه چگونه مي توان حديث كسي را كه به گفته ابن حِبّان نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را نفي كرده ، بر آن حمل كرد ، با توجه به اين كه آن حديث با حديثي كه از عايشه نقل شده تعارضي ندارد . حديث عايشه گوياي آن است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حَجّة الوداع وارد كعبه شد . عين حديث از اين قرار است : عايشه مي گويد :
« پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از نزد من خيلي آرام و شاداب بيرون شد ، ولي وقتي برگشت ناراحت و غمگين بود . به ايشان گفتم : چه شده است ؟ فرمود : من وارد كعبه شدم ، ولي اي كاش هرگز وارد نمي شدم . بيم آن دارم كه امت خود را از اين پس به مشقت انداخته باشم . »
ولي در عين حال در اسناد اين حديث ، كسي وجود دارد كه منسوب به ضعف است اسماعيل بن عبدالملك بن ابي صغير ( 1 ) مكي نام دارد و حديث را از ابن أبي مليكه ، از عايشه ، روايت كرده است . ابن معين و ابوحاتم درباره اش گفته اند : وي قوي نيست . ابن مهدي اين را روايت كرده و يحيي القطان گويد : او را رها كردم . سپس از سفيان نقل كردم . همه اينها را ذهبي در « الميزان » آورده و اين حديث را از وي نقل كرده است .
آنچه گرايش به صحت اين حديث را تقويت مي كند ، آن است كه اعمال و افعال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در اصل چنين است ، ولي بايد الصُّفَير با فاء يا الصُّفَيراء باشد : نكـ : التاريخ ابن معين ، ج2 ، ص35 ؛ الجرح والتعديل ، ج2 ، ص186 ؛ التاريخ الكبير ، ج2 ص317 ؛ المعرفة و التاريخ ، ج3 ، ص108 ؛ المجروحين ، ج1 ، ص121 ؛ ميزان الاعتدال ، ج1 ، ص237 ؛ الإِكمال ، ج5 ، ص187 ؛ الكاشف ، ج1 ، ص75 ؛ تهذيب الكمال ، ج3 ، ص141 ؛ المغني في الضعفاء ، ج1 ، ص85 ؛ تهذيب التهذيب ، ج1 ، ص396 ؛ تقريب التهذب ، ج1 ، ص72 ؛ العقدالثمين تقي فاسي ، ج3 ، ص301 ؛ خلاصة تهذيب الكمال ، ص35
279 |
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در ايّام حج با اسناد صحيحي كه هيچ ترديدي در آنها نيست ، نقل شده است و در ميان آنچه از اعمال و افعال آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) در حج نقل گرديده ، چيزي از ورود وي به كعبه در حج بيان نشده است و اگر چنين اتفاقي افتاده بود ، حتماً ذكري از آن به ميان مي آمد ، همچنان كه بااسناد صحيح ، آمدن آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) به چاه زمزم وقصد آب برداشتن از آن و نوشيدن از سقاخانه ، ذكر شده است و اگر ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه در ايام حج صورت گرفته بود ، از مسائلي چون زمزم و . . . مهم تر بود ( و حتماً ذكر مي شد ) ، و اين با آنچه بخاري در صحيح خود در باب « الزيارة يوم النحر » آورده و بدان اشاره كرديم ، تعارضي ندارد ؛ زيرا مي گويد : ابي حسان از ابن عباس نقل كرده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در ايام منا ، كعبه را زيارت مي كرد ؛ زيرا زيارت كعبه ، مستلزم ورود به آن نيست و طواف آن نيز به مفهوم زيارت است . از آن گذشته عبارت « نقل شده است » يا « گفته شده است » جنبه قطعي نداشته و استدلال بدان ، نياز به اثبات دارد .
آنچه حديث منقول از عايشه را تقويت مي كند ، انكار چندين نفر از علما نسبت به ورود آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) ( به كعبه ) در حج است كه سفيان بن عُيَيْنَه از ايشان نقل كرده است . به فرض صحّت اين حديث ، دليلي مبني بر اين كه كساني كه نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را نفي كرده اند ، در حَجّة الوداع با ايشان وارد كعبه شده باشند ـ و بتوان نفي نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را ( به قول ابن حِبّان ) حمل بر اين زمان ؛ يعني حجة الوداع كرد ـ وجود ندارد . نيز تعارض موجود ميان حديثي كه نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را تأييد كرده و حديثي كه آن را نفي كرده ، با جمعي كه ابن حبان ذكر كرده و آنها را تلفيق نموده است ، سازگاري ندارد ؛ زيرا براي اين گفته ابن حبان دليلي موجود نيست كه مي گويد زمان تأييد نماز از سوي بلال و موافقان وي ، غير از زماني است كه اسامه و موافقان او نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را نفي كرده اند . اما اين دليل وجود دارد كه زماني كه بلال و موافقانش نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را تأييد كرده ، با زماني كه اسامه و موافقانش آن را نفي كرده اند ، يكسان است و مراد همان روز فتح مكه است كه پيش از اين نيز بدان اشاره شد . در اين صورت ، خبر بلال و موافقان وي با خبري كه اسامه و موافقان او داده اند ، تعارض پيدا مي كند و به ترجيح ( يكي از دو حديث ) يا توفيق ( دو
280 |
حديث ) در همزماني آنها ، افزوده مي شود .
خلاصه اين كه با ابن حِبّان ، در اين نظريه كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حَجّة الوداع وقتي وارد كعبه شد ـ همچنان كه سفيان بن عُيَيْنَه در روايت پيش گفته اظهار داشته و نيز بيهقي ذكر كرده ـ در آن نماز نخواند ، مخالفت شده است .
امّا توجيهي كه سُهيلي ( 1 ) در جمع ميان اختلاف حديث بلال و ابن عباس در مورد نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه ، مطرح كرده ، از چند نظر سزاوار تأمل است :
1ـ سخن وي مستلزم آن است كه حديث بلال را درتأييد نماز آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) بر يك زمان و حديث ابن عباس در نفي آن را ، بر زمانِ ديگري حمل كنيم . اين امر همان اشكالي را دارد كه در سخنان ابن حبّان وجود داشت ؛ يعني حمل حديث تأييد نماز بر يك زمان و حديث نفي آن بر زماني ديگر ؛ در حالي كه زمانِ مورد نظر ، در هر دو حديث ، يكي است .
2ـ سخن سُهيلي مستلزم آن است كه تأييد و نفي نماز در دو زمان ، در موسم حَجّة الوداع باشد ، اشكال آن در اين است كه بي هيچ شكي ، تأييد نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه از سوي بلال ـ بنا به حديث عمر در صحيحين و جاهاي ديگر ـ در روز فتح مكه بوده است و نفي نماز از سوي ابن عباس ـ اگر منظور فضل بن عباس باشد ـ محمول بر زماني است كه ورود وي ثابت شده باشد ، كه همان فتح مكه است .
واگر منظور عبدالله بن عباس باشد كه اصولاً ورود وي ، نه در روز فتح و نه در حَجّة الوداع ، تأييد نشده است و بنابراين ، نفي نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه از سوي وي ، مستند به گفته برادرش فضل و اسامه است ؛ چرا كه خبر را از ايشان روايت كرده است . پيش از اين مطرح شد كه نفي آن دو ، محمول بر زماني است كه ورود ايشان به كعبه تأييد شده باشد ؛ يعني زمان فتح مكه ، پس نفي عبدالله بن عباس نيز چنين است ، و اگر چنين باشد ، گفته سهيلي در اين كه تأييد نماز در كعبه از سوي بلال و نفي نماز از سوي ابن عباس در حجة الوداع است ، درست نخواهد بود ؛ زيرا مستلزم آن است كه دوبار ورود آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الروض الأُنُف ، ج4 ، ص104
281 |
حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه در حجة الوداع را بپذيريم ، درحالي كه در تأييد ورود يكبار در حجة الوداع نيز ـ چنان كه گفته شد ـ جاي بحث است ، چه رسد به دوبار !
در حديثي كه سهيلي در جمع دو حديثِ متضاد آورده ، مطلبي در اين باره وجود ندارد كه بايد در زمان ياد شده ، اتفاق افتاده باشد . لفظ اين حديث در كتاب دارقطني از اين قراراست : عبدالله بن محمدبن عبدالعزيز از وهب بن منبّه از دايي خود ، ازابن ابي ليلي ، از عكرمة بن خالد ، از يحيي بن جعده ، از عبدالله بن عمر نقل كرده كه گفته است :
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وارد خانه كعبه شد ، سپس بيرون آمد و بلال پشت سرش بود . از بلال پرسيدم : آيا رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نماز خواند ؟ گفت : نه ، فرداي آن روز ( آن حضرت ) وارد ( كعبه ) شد ، از بلال پرسيدم : آيا نماز خواند ؟ گفت : آري . دو ركعت . روبه روي تنه درخت خرما به گونه اي ايستاد كه تيرك دوّمي در سمت راستش باشد .
دارقطني در حاشيه اين حديث نوشته است : ابن ابي ليلي ، حافظ نيست .
در اين حديث چنان كه ديده مي شود ، سخني از زمان ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه نرفته است و اگر چنين فرض كنيم كه در اين حديث دو دفعه ورود ( به كعبه ) و نماز دريكي از دفعات ، شده كه آن هم در حَجّة الوداع و روز عيد قربان و يا بنا بر برداشت سهيلي فرداي آن روز است ، نشاني دال بر اين احتمال در حديث يافت نمي شود ؛ چرا كه احتمال مي رود آن دو روزي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) طي آنها وارد كعبه شده ( و اتفاق مطرح در حديث ) روز عيد قربان و اولين روز بعد از آن ، يا روز اوّل بعد از عيد قربان و دومين روز بعد از عيد قربان بوده است ، يا اين كه آن دو روز در فاصله ورود به مكه و خروج از آن براي وقوف در عرفه بوده است . مي دانيم كه آمدن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) به مكه صبح روز چهارم ذي حجه رخ داده است .
در حديثي كه دار قطني ذكر كرده ، به فرض كه آن را حمل بر حجة الوداع كنيم ، چيزي مانع از اين احتمال ها وجود ندارد . هر چند در صحيح بخاري مطلبي ذكر شده كه
282 |
احتمال آخر را منتفي مي سازد ، هر چند دارقطني اين احتمال را مي دهد . در صحيح بخاري آمده است : محمدبن ابي بكر ، از فضيل ، از موسي بن عقبه ، از كريب از عبدالله بن عباس نقل كرده كه گفته است : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مكه آمد و طواف كرد و ميان صفا و مروه به سعي پرداخت و پس از طواف به دور كعبه ، به آن نزديك نشد تا اين كه از عرفه بازگشت .
بخاري همين حديث را با همين اَسناد ، در جاي ديگر همراه با مطالب ديگري مربوط به حج پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت كرده است و اگر اين احتمال آخري غير ممكن باشد ، احتمال هاي ديگر و نيز احتمالي كه سهيلي ياد كرده ، نفي مي شود و فرض اينكه گفته سهيلي واقعيت داشته باشد و احتمال هاي ديگر نيز جايز باشند ، نياز به دليل ترجيحي براي آنچه ذكر كرده و متعدد بودن ( ورود حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه ) مطرح مي گردد .
و چنان كه حديثي را كه دارقطني ذكر كرده ، بر اين حمل كنيم كه دوبار ورود به كعبه صورت پذيرفته باشد و نماز در يكي از آن دفعات در زمان فتح مكه اقامه شده باشد ، با توجه به آنچه سهيلي گفته كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در عيد قربان حجة الوداع وارد كعبه شد ، ولي در آن روز در كعبه نماز نخواند و روز بعد وارد آن شد و نماز به جاي آورد ، درست نخواهد بود ؛ زيرا چنين چيزي با برداشتي كه از اين حديث مي شود ، تعارض دارد ، چون طبق اين حديث ، اتفاق ورود در زمان فتح مكه صورت گرفته است كه با آنچه از بلال نقل شده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وقتي روز فتح مكه وارد كعبه شد ، در آنجا نماز خواند نيز تعارض دارد .
3ـ سخن سهيلي مستلزم آن است كه اسناد حديثي كه به آن اشاره كرده ، همه « حَسَن » و قابل قبول باشند ، حال آن كه با توجه به ضعفي كه در اسناد اين حديث وجود دارد ، چنين شرطي محرز نشده است . از اين گذشته اشكال ديگري نيز وجود دارد و آن مجهول بودن متن آن است ، چون اگر آن را مربوط به زمان فتح مكه بدانيم ، مستلزم آن است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح مكه وقتي وارد كعبه شد ، نماز به جا نياورد و در روز دومِ ورود ، نماز به جا آورده باشد كه اين با حديث ابن عمر درباره ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه در
283 |
روز فتح مكه و نماز گزاردن در اين روز در كعبه مخالف است كه بلال هم ـ بنا به برداشتي كه از حديث سابق مي شود ـ از آن سخن گفته و در « صحيح مسلم » هم آمده است .
مانند اين حديث از ايوب سختياني ، از نافع ، از ابن عمر در « مسند حُمَيْدي » ( 1 ) هم روايت شده است .
از عُبَيدالله بن عمربن حفص بن عاصم بن عمربن خطاب هم در « سنن بيهقي » آمده است و اگر چنين باشد حديثي كه دارقطني نقل كرده ، به دليل مخالفت با روايت نقل شده از نافع ، به نقل از ابن عمر ، ضعيف و غيرقابل اعتنا است . ضعفي هم كه در اسناد حديث دارقطني مطرح است ، وجود محمّدبن ابي ليلي ( 2 ) به عنوان راوي در آن است كه به دليل حفظِ نادرستِ حديث و پراكنده گويي و فراواني اشتباه ـ هر چند راستگو باشد ـ ضعيف به شمار مي رود . شُعبه درباره اش مي گويد : كسي را از ابن أبي ليلي بد حافظه تر نديده ام و احمدبن حنبل مي گويد : خيلي بدحافظه و پراكنده گو بود و ابوحاتم ( 3 ) گويد : خيلي بدحافظه بود . به قضاوت پرداخت ولي خوب از عهده برنيامد . متهم به دروغ نيست ، ولي خطاهاي فراوان از او سرزده است . حديثش را مي توان نوشت ، ولي قابل استدلال نيست و ابن حِبّان درباره اش گفته است : ( 4 ) خيلي بدحافظه و پراشتباه بود و در حديث فراوان خطا مي كرد و شايسته توجه نيست ؛ و دارقطني مي گويد : بدحافظه و پندارباف است ؛ و ابواحمد حاكم گويد : اغلب احاديث وي برعكس است . كسي كه در حافظه اش ، چنين باشد نمي توان احاديثي كه روايت كرده ، استناد جُست به ويژه هنگامي كه حديث او با روايت صحيحي كه نقل شده ، تعارض داشته باشد ، كه در اين صورت بايد به آن حديث صحيح استناد كرد ؛ زيرا داراي مزيّتي است كه ترجيح آن را توجيه مي كند ، گو اين كه من مطلبي دال بر روايت كردن ابن ابي ليلي از عكرمة بن خالد يا روايت عكرمه از يحيي بن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مسند حميدي ، ج1 ، ص82 ، شماره 149
2 ـ او محمدبن عبدالرحمان بن ابي ليلي است كه براي بني اميه و سپس بني عباس بر مسند قضا نشست و در سال 148 هـ . وفات يافت .
3 ـ الجرح و التعديل ، ج7 ، ص322
4 ـ المجروحين من المحدثين ، ج2 ، ص243
284 |
جعده و يا روايت يحيي از ابن عمر ، نديده ام .
از ديگر نكات قابل تأمل ، كه سهيلي براي جمع ميان دو حديث آورده ، آن است كه حديث ابن عباس ( كه مي گويد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در داخل كعبه نماز نخواند ) را حمل بر آن مي كند كه او نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را در روز عيد قربانِ حَجّة الوداع نفي كرده است ؛ زيرا در حديث ابن عباس مطلبي نشان دهد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حَجّة الوداع وارد كعبه شده باشد ، وجود ندارد ، حال آن كه بنا بر آنچه در « معجم الكبير » طبراني آمده ، از ابن عباس حديثي بر خلاف اين امر روايت شده است . متن حديث چنين است :
محمدبن حاجهان جُندي شاپوري از محمودبن غيلان ، از يحيي بن آدم ، از زهير ، از جابر ، از عِكرمه و او از ابن عباس نقل كرده كه گفت : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در ( زمان ) حج وارد كعبه نشد ، بلكه درسال فتح مكه وارد شد ووقتي به آنجا رسيد ، چهارركعت نمازگزارد . يااين كه گفت : دو ركعت در ميان حِجْر و درِ كعبه روي به كعبه به جاي آورد وفرمود : اين قبله است .
امّا آنچه ابن جماعه در جمع ميان دو حديث بلال و اسامه آورده ، از نظر استحكام و متانت ، جاي تأمل دارد ؛ زيرا حديثي كه دو حديث پيش گفته را با آن جمع كرده ، مستلزم آن است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دوبار وارد كعبه شده ، و در بار دوم نماز خوانده باشد ، و اين مشروط بر آن است كه ـ بنا بر سخن پيش گفته نووي ـ در زمان فتح مكه چنين اتفاقي رخ داده باشد ، و اگر چنين باشد ، نمازي كه اسامه ـ براي روز اوّل ـ نفي كرده اگر همان نمازي باشد كه بلال آن را نقل و تثبيت كرده ، در آن اختلاف دارند و اين اختلاف نيز با تأييد نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روزي جز آن روز كه بلال نماز را تأييد كرده است ، منتفي نمي شود ؛ زيرا اين جز آن نمازي است كه بلال تأييد كرده است ؛ و اختلاف آنها در نماز روز اول و نه روز دوّم است . توجيه وجمعي كه ابن جماعه انجام داده ، در صورتي قابل پذيرش بود كه در حديث ابن عمر چنين مي آمد : « نماز مورد تأييد بلال در زمان فتح بوده است » و ديگر به روزي كه اين اتفاق افتاده ، اشاره اي نمي شد ؛ در حالي كه ابن عمر روزي را كه بلال در آن نماز ( پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه ) را تأييد كرده ، مشخص ساخته است . پس جمع اين حديث با آن حديث ، توجيه ناپذير و نادرست است . والله اعلم .
285 |
از اسامه خبري روايت شده و از آن چنين برداشت مي شود كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز ورود به كعبه ، در جريان فتح مكه ، در آن نماز خوانده است . اين خبر در مسند بلال حسن بن محمدبن صباح زعفراني و نيز در « صحيح مسلم » آمده است . متن آن در « صحيح مسلم » ، چنين آمده است : حميدبن مسعده از خالد ؛ يعني ابن حارث از عبدالله بن عون ، از نافع و او از عبدالله بن عمر نقل كرده كه : وي زماني به كعبه رسيد كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اسامه و بلال وارد شده بودند و عثمان بن طلحه نيز در را به روي ايشان بست . اندك زماني در آنجا ماندند ، آنگاه در باز شد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بيرون آمد . مي گويد : از پلّه بالا رفتم و وارد كعبه شدم ، پرسيدم : پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در كجا نماز خواند ؟ گفتند : در اينجا و فراموش كردم كه بپرسم چند ركعت نماز خواند .
از اين حديث برداشت مي شود كه ابن عمر از بلال و اسامه و عثمان ، درباره نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه ، آن هم در اين ورود پرسيده است و آنها همگي به ابن عمر پاسخ گفته اند و اين توهّمي بيش نيست كه براي يكي از راويان رخ داده ؛ زيرا قاضي عياض از دارقطني نقل كرده كه گفت : در اينجا ابن عون دچار توهّم شده و ديگران با او مخالفند و تنها به بلال اسناد داده اند .
قاضي مي گويد : و اين همان مطلبي است كه « مسلم » از راه هاي ديگر ذكر كرده است و درباره بلال پرسيدم ، گفت : ولي او در روايت حرمله نيز ـ كه از ابنوهب نقل كرده ـ قرار دارد و بلال يا عثمان بن طلحه به من خبر داد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در درون كعبه ، به نماز ايستاد و اين نظر عامه علما و شيوخ ماست . و در برخي نسخه ها آمده است : و عثمان بن ابي طلحه ( به جاي عثمان بن طلحه ) مي گويد : منظور او روايت ابن عون است و قول مشهور آن است كه بلال در اين روايت منفرد است .
در ترجيح خبر بلال بر خبر اُسامه ، و در جمع ميان اين دو ، سخن به درازا كشيد ، ولي اين تفصيل لازم بود ؛ زيرا متضمّن فوايدي است كه اهل علم و شيفتگان دانش را مغتنم آيد .
اما درباره ترجيح خبر بلال بر خبر فضل بن عباس ، كه با خبر بلال در مورد
286 |
نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه در روز فتح مكه تعارض دارد ، بايد گفت : اهل حديث در صحّت خبر بلال در اين مورد ، اتفاق نظر دارند و اختلاف ايشان در مورد صحّت حديث فضل بن عباس است ؛ زيرا در حديث ابن عمر در مورد ورود فضل به كعبه در روز فتح مكه و همراهيِ وي با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اسامه و عثمان بن طلحه ، اختلاف وجود دارد . چون از « صحيح » مسلم در « صحيح » ابن شهاب زهري ، از سالم بن عبدالله بن عمر ، از پدرش روايت داريم كه گفته است : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را به هنگامي كه وارد كعبه شد ديدم و اسامة بن زيد و بلال و عثمان بن طلحه او را همراهي مي كردند ، ( در اين حال ) فرد ديگري همراه آنان نبود . آنگاه ( كه وارد كعبه شدند ) در بسته شد و . . . و اين مستلزم آن است كه فضل با افراد ياد شده وارد كعبه نشده باشد .
در مسند ابن حنبل خبري آمده كه با خبر ياد شده تعارض دارد ؛ زيرا طبق روايتي از هُشَيم از بيش از يك نفر و ابن عون از نافع و او از ابن عمر نقل كرده كه گفته است : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه فضل بن عباس و اسامة بن زيد همراهي اش مي كردند ، وارد كعبه شد و بقيه حديث را نقل مي كند . نسائي نيز اين خبر را روايت كرده است . طبق روايتي كه به ما رسيده ، وي گفته است : يعقوب بن ابراهيم از هُشَيم ، از ابن عون ـ نقل كرده و ـ تا آخر حديث . البته اين سلسله اسناد حديث اگر درست هم باشد ، باز جاي تأمل دارد ؛ چرا كه روايت هشيم گواه بر آن مطلبي است كه شيخ ما حافظ عراقي از مشايخ خود نقل كرده و ضعيف بودن حديث فضل را بيان نموده است .
همچنين حديثي كه مسلم روايت كرده ، از نظر صحت و درستي بر ديگر احاديث صحيح ـ به جز احاديث صحيح بخاري ـ مزيت دارد ؛ چرا كه ( احاديث صحيح بخاري ) به اعتقاد اهل حديث ، از اعتباري حتي بيش از احاديث صحيح مسلم برخوردار است . و بر فرض تأييد همراهي فضل با پيامبر در ورود به كعبه و نيز به فرض تأييد حديث او در نفي نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه در روز فتح ( مكه ) ، هيچ گونه تعارضي ميان اين حديث ، با حديث بلال در مورد نماز مورد اشاره ، وجود ندارد ؛ زيرا نفي نماز از سوي فضل ، از اين جهت است كه او به جاآوردن نماز را نديده ، نه آن كه نماز گزارده نشده است ، چون در تاريخ
287 |
ازرقي روايتي از عبدالمجيدبن ابي رواد آمده كه در آن فضل همراهِ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روز فتح مكه به درون كعبه رفته و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) او را براي آوردن آب جهتِ پاك كردن تصاوير درون كعبه ، به بيرون فرستاده است . ( 1 ) عبدالمجيد مي گويد : حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) در غياب او نماز گزارد و فضل كه براي تهيه آب رفته بود ، نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را نديد .
همچنين در اين باره روايتي داريم كه تأييدي است بر اين نكته و آن از زهري نقل شده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روز فتح مكه وارد كعبه شد و فضل بن عباس را بيرون فرستاد تا از زمزم آب بياورد ، سپس دستور داد پارچه اي آوردند و آن را با آب خيس كرد و تصاوير را زدود . ( 2 ) بدين ترتيب نماز آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه ، روز فتح مكه ، به هنگامي بوده كه فضل براي كاري كه به وي محوّل شده بود ، بيرون رفته بود . بدين ترتيب ، خبر او با خبر بلال سازگاري دارد .
در مورد ترجيح خبرِ بلال بر خبرِ عبدالله بن عباس كه مي گفت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح مكه نماز نخواند ، بايد گفت كه بلال در هنگام نماز ، در كنار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) حضور داشت و شاهد اين نماز بود و آن را خبر داد ، ولي ابن عباس همراه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نبود و به خبر اسامه كه گفت : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نماز نخواند ـ بنا بر آنچه در صحيح مسلم آمده ـ اعتماد كرد . بايد گفت روايت كسي كه در متن داستان بوده ، بر روايت كسي كه در آن حضور نداشت ، مقدم است . در ترجيح خبر بلال بر خبر فضل بن عباس و برادرش عبدالله بن عباس ، از مطالب استاد ما حافظ عراقي استفاده شد .
تعداد دفعات ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه معظّمه پس از هجرت و نخستين ورود آن حضرت
درباره دفعات ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه پس از هجرت ، اخبار و رواياتي موجود است و از مجموع آنها برمي آيد كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از هجرت ، چهار بار وارد كعبه شد ؛ 1ـ روز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص165
2 ـ همان .
288 |
فتح مكه 2ـ روز بعد از فتح مكه 3ـ در حَجّة الوداع 4ـ در عمرة القضا . البته در مورد هريك اختلاف است و ما اخباري را كه درباره اين ورودها آمده است ، نقل مي كنيم :
در مورد ورود آن حضرت به كعبه در روز فتح مكه ، روايتي در « صحيح مسلم » و منابع ديگر و همچنين در حديث ابن عمر ـ كه پيش از اين اشاره شد ـ آمده است . متن اين حديث به نقل از « صحيح مسلم » چنين است :
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح وارد محوطه كعبه شد و به دنبال عثمان بن طلحه فرستاد ؛ او كليد را آورد و در را باز كرد . . . آنگاه با بلال و اسامة بن زيد و عثمان بن طلحه وارد كعبه شدند و . . . .
ميان اين حديث ابن عمر با حديثي كه از وي در صحيح مسلم آمده و در آن مي گويد : در سال فتح مكه ، رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) سوار بر شترِ اسامه ، جلو آمد تا آن كه شتر در محوطه كعبه به زانو نشست . آنگاه عثمان بن طلحه وارد شد ( حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) ) به وي فرمود : كليد را برايم بياور و . . . با اين حديث در ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه و نماز وي در آن ، تناقضي وجود ندارد ؛ زيرا مراد از سال فتح مكه در اين حديث ، همان روز فتح ـ در حديث پيش گفته ـ است . احاديث يكديگر را تفسير و معنا مي كنند و حديث مجمل را بايد بر حديثِ مشخص حمل كرد .
نووي نيز به همخواني و سازگاري اين دو خبر اشاره كرده ، در « شرح مسلم » مي گويد : اين كه گفته است رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح مكه پيش آمد و وارد محوطه كعبه شد ، دليل بر اين است كه احاديث وارده در باب ورود آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه و گزاردن نماز در آن ، در روز فتح مكه بوده است و در اين اختلافي نيست و قطعاً در زمان حَجّة الوداع نبوده است .
در اين ورود به كعبه ، از اين نظر كه حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) در آنجا نماز خوانده است يا خير ، اختلاف است .
و در مورد ورود آن حضرت به كعبه در روز بعد از فتح مكه ، در مسند احمدبن حنبل حديثي آمده كه بر اين مدّعا دلالت دارد ؛ آنجا كه آورده است : هُشَيم از
289 |
عبدالملك ، از عطا و او از اسامة بن زيد نقل كرده كه گفت : همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد كعبه شدم . آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) نشست و حمد و ثناي الهي و تكبير و تهليل گفت و . . . ( دنباله حديث پيشتر به طور كامل بيان شد . )
و در مورد ورود آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) در حجة الوداع روايتي در سنن « ابي داود » و « ابن ماجه » و « جامع ترمذي » و « مستدركِ » حاكم ، به روايت اسماعيل بن عبدالملك بن ابي صغير از ابن ابي مليكه ، از عايشه آمده كه در بخش قبلي آن را ذكر كرديم و به ضعف موجود در آن هم اشاره شد .
و اما در مورد ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه در « عمرة قضا » ، محبّ طبري در « القري » به نقل از عروة بن زبير و سعيدبن مسيب حديثي حكايت از اين مسأله آورده است . او در « باب العمره » ـ كه باب سي و هفتم است ـ در بخشي با عنوان « در اخبار مربوط عمره حديبيّه و عمره قضا » مي گويد : هشام از پدرش نقل كرده كه گفت : خراش بن اميه در مروه ، سرِ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را تراشيد ، سپس ( آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) ) وارد كعبه شد . و از سعيدبن مسيّب نقل است كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از انجام مناسك حج ، وارد كعبه شد و تا هنگام اذان ظهر ـ كه بلال بر فراز كعبه ادا كرد ـ در آنجا ماند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سه روز در مكه باقي ماند و ظهر روز چهارم سهيل بن عمروبن حُوَيطب بن عبدالعّي نزد ايشان آمد . حضرت در ميان انصار نشسته و با سعدبن عباده مشغول گفتگو بود . سعدبن عُباده به حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) گفت : اي محمد ، مهلت تو به پايان رسيد ، برخيز و از نزد ما برو . فرمود : چه مي شود اگر مرا به حال خود گذاريد كه از شما عروس برگزيدم ( حضرت در راه خود با ميمونه هلاليه ازدواج كرده بود ) و برايتان غذا درست كرده ام .
محبّ طبري از درخواست سُهيل از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي بيرون رفتن و نيز عزيمتِ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به « سرف » و ازدواج وي با ميمونه سخن گفته ، ولي اشاره اي نكرده كه اين خبر و خبر قبلي را چه كسي آورده است . در اين دو خبر وارد شدن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه آمده است . گفتني است خبرسعيدبن مسيب به دليل دربرداشتن مسائل مربوط به « عمرة القضا » ، از آن يك گوياتر است ؛ يعني ازدواج پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با ميمونه و درخواست سهيل بن عمرو از
290 |
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي بيرون شدن از مكه و پاسخ آن حضرت به وي ، بنا بر آنچه در خبر آمده ، از آن يك ، گوياتر است .
البته در صحّت و درستيِ خبر ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه و اذان بلال به هنگام ظهر در كعبه ، كاملاً مُطمئن نيستم ، اما بر فرض صحّت ، با آنچه در صحيحين آمده ، منافاتي ندارد . در صحيحين آمده است : از اسماعيل بن ابي خالد نقل شده كه گفت : به عبدالله بن ابي اوفي گفتم : آيا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در عمره اي كه به جاآورد ، وارد كعبه شد ؟ گفت : خير . مراد از اين عمره ، بنابه گفته علما و آن چنان كه نووي در شرح مسلم و جاهاي ديگر از ايشان نقل كرده ، « عمرة القضاء » است .
علت وارد نشدن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه دراين عمره خواهدآمد وكسي از علما را نديده ام كه قائل به ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه در عمرة القضاء باشد ، آن چنان كه در اين دو خبر آمده است كه ما آنها را به دليل عجيب و شگفت بودن ، نقل كرديم . اما ورود آن حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح مكه و حَجّة الوداع به كعبه ، نظرِ ابي حاتم بن حِبّان است ؛ زيرا او به اين ترتيب ، اختلاف ميان حديث بلال و اسامه در مورد نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه را حل كرده و متن سخن او به نظر من بيشتر حاكي از آن است كه هر دو خبر را حمل بر ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در زمان هاي مغايري بداند كه يكي در روز فتح مكه بوده و در آن نماز خوانده و ديگري در حجة الوداع بود و در آن نماز نخوانده است .
و اما در مورد نخستين بار كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از هجرت وارد كعبه گرديد ، بايد گفت كه در روز فتح مكه بوده ؛ زيرا ـ بنابه حديث ابن ابي اوفي كه پيش از اين ، از صحيحين نقل شد ـ در عمرة القضاء ، وارد كعبه نشده است و اين خبر با آن دو خبري كه حكايت از ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه در عمرة القضاء دارند ، منافاتي ندارد ؛ زيرا اگر خبرهاي صحيحي بودند ، احاديث وارده در صحيحين با آنها تطبيق داده مي شد ، حال آن كه در صحّت آنها ، ترديد وجود دارد .
نووي درباره وارد نشدن پيامبر به كعبه در عمرة القضاء سخن از ديگري نقل كرده كه خالي از اشكال هم نيست . وي به هنگام بيان حديث ابن ابي اوفي مي گويد : علما
291 |
معتقدند علت وارد نشدن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كعبه ، وجود بت ها و تصاويري است كه مشركان اجازه نمي دادند آنها را بردارد يا جابه جا كند ، ولي هنگامي كه خداوند متعال مكه را براي آن حضرت فتح كرد ، وارد كعبه شد و در آن نماز گزارد و پيش از ورود نيز تصاوير را از ميان برد .
بايد بگويم : اين سخن مستلزم آن است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز فتح مكه نيز تا هنگام خارج كردن تصاوير و موارد ديگري كه بايد بيرون آورده مي شدند ، وارد كعبه نشده باشد . در مسند ابي داود و سجستاني نيز از حديث ابن عباس مطلبي دالّ بر همين نكته ، وارد شده است .
روايتي نيز داريم كه متعلق به ابن ابي داود طيالسي و مخالف با حديث پيش گفته است . او در مسند خود مي گويد : از ابن ابي ذئب ، از عبدالرحمان بن مهران ، از عُمَير ، خدمتكار ابن عباس ، از اسامة بن زيد نقل شده كه مي گفت : همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد كعبه شدم ، آن حضرت تصاويري را ديد و دستور داد : دلو آبي بياوريد و در حالي كه تصاوير را با آب مي زدود ، مي فرمود : خداوند بكشد قومي را كه آنچه را نمي آفرينند ، به تصوير مي كشند ! رجال اين حديث جملگي قابل استناد هستند . از اين حديث بر مي آيد كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام فتح مكه وارد كعبه شده و در آن زمان تصاوير همچنان وجود داشته اند و پس از ورود ، اقدام به از بين بردن آنها كرده است . روايتي كه در تاريخ ازرقي به نقل از عبدالعزيزبن ( 1 ) ابي رواد آمده و در آن گفته شده كه پس از ورود به كعبه ، فضل بن عباس را به دنبال آب فرستاد تا تصاوير در كعبه را پاكسازي كند ، ( 2 ) دليل بر همين امر است .
گفته ابن اسحاق در سيره خود ، در واقعه فتح ( مكه ) نيز دليل ديگري است . او مي گويد : وقتي پيامبر طواف خود را به پايان رساند ، عثمان بن طلحه را خواست و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در اصل چنين است ولي در صفحه286 همين كتاب ، پيش از اين به جاي عبدالعزيز ، عبدالمجيد آورده است .
2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص165
292 |
كليد كعبه را از او گرفت و درِ كعبه برايش باز شد ، آنگاه به درون كعبه رفت ؛ در آنجا كبوتري ساخته از چوب ديد ، آن را با دست شكست و انداخت . . . اين ماجرا حكايت از آن دارد كه وقتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وارد كعبه شد ، تصاويري در آن بوده ، و اين كه او وقتي در اين تاريخ مكه را فتح كرد وارد كعبه شد و جز اين كار ، به كار ديگري نپرداخت . والله اعلم .