بخش 18
تعداد ستون های مسجدالحرام ( پیش از توسعه ) تعداد ستون های محوطه مسجدالحرام و ویژگی آنها تعداد ستون های افزوده دار الندوه تعداد ستون های افزوده باب ابراهیم طاق های قوسی مسجدالحرام ، کنگره ها و قندیل ها طاق های قوسیِ بخش افزوده بر دارالندوه شمار طاق های بخش افزوده بر باب ابراهیم تعداد کنگره های افزوده دارالندوه تعداد کنگره های افزوده باب ابراهیم دروازه های مسجدالحرام مناره های مسجدالحرام آنچه برای استفاده همگانی ساخته شده است ویژگی جایگاه های فعلی مسجدالحرام و موقعیّت هر کدام فاصله میان این جایگاه ها تا کعبه اقامه نماز در این جایگاه ها باب بیستم : زمزم و سقاخانه عباس بن عبدالمطلب
425 |
باب نوزدهم :
ستون ها ، مناره ها ، طاق ها و دروازه هاي مسجدالحرام
در اين بخش ، تعداد ستون هاي مسجدالحرام و ويژگي آنها ، تعداد طاق هاي قوسي ، بالا خانه ها و قنديل هاي آن ، ورودي ها و نام هر يك از آنها ، منبرها و آنچه براي استفاده همگاني ساخته شده ، مقام ها و چگونگي نماز امامان جماعت در آنها به تفصيل بيان خواهد شد .
تعداد ستون هاي مسجدالحرام ( پيش از توسعه )
ازرقي در روايتي ، با سندي كه به خودش مي رسد ، چنين آورده است : تعداد ستون هايي كه در كناره هاي مسجدالحرام و درهاي آن قرار دارد 484 عدد ( 1 ) است كه بيست ستون از آنها مربوط به درهاست .
فاكهي ( 2 ) تعداد و ويژگي اين ستون ها و نيز ستون هايي كه هم اكنون در همه سوي مسجدالحرام و درهاي آن قرار دارد ، را به گونه اي مغاير با آنچه ازرقي بيان كرده است ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اين رقم در سال 984 هـ . ق . 496 ستون بوده است ( تاريخ عمارة المسجدالحرام ) ، ص101
2 ـ هم در چاپ اول و هم در چاپ اصلاح شده بعديِ متن عربي ، به جاي فاكهي ، ازرقي آمده است كه با توجه به كلّ جمله و مقايسه اي كه صورت گرفت ، اصلاح گرديد .
426 |
توصيف مي كند ( 1 ) زيرا در كناره ها و اطراف چهارگانه مسجدالحرام ـ بجز دو افزوده ـ تعداد 469 ستون و بر درهاي مسجد از داخل و خارج ، تعداد 27 ستون وجود دارد كه مجموع آن بالغ بر 496 ستون مي گردد . البته شامل دو افزوده نمي شود . و بدين ترتيب بر آنچه فاكهي ياد كرده ، تعداد ده ستون افزون تر است .
مجموع ستون هاي طرف شرقي 88 ستون است كه به جز يكي از آنها در رديف مياني باب علي ـ كه با آجر و گچ اندود است ـ بقيه از سنگ مرمر هستند و مجموع ستون هاي طرف شمالي كه به آن شامي گفته مي شود و در كنار دارالندوه و دارالعجله است ، 104 ستون است ؛ از جمله ستون « الحمراء » كه خود بيست و دومين ستون از رديف جلويي اين طرف است . همه ستون هاي اين طرف ، به استثناي چهارده ستون آخري از رديف وسط در كنار دار العجله و باب السدره ـ كه سنگ تراش هستند ـ از سنگ مرمر مي باشند . مجموع ستون هاي طرف غربي ، 87 عدد است كه همه آنها سنگ تراش است و از جمله ستون هايي است كه پس از آتش سوزي مسجدالحرام و فرو ريختن ستون هاي مرمري آن ، ساخته شد .
مجموع ستون هاي طرف جنوبي ؛ يعني يماني 140 ستون است كه به استثناي 25 تاي آنها ـ كه عمدتاً سنگ تراش و دو تاي آنها آجر گچ كاري شده است ـ بقيه از سنگ مرمر مي باشند . در حال حاضر در گرداگرد مسجدالحرام و درهاي آن بالغ بر 340 ستون سنگ مرمر و 117 ستون سنگ تراش و سه ستون از آجر گچ كاري شده وجود دارد . پيش از اين به مكان اين ستون ها ( ستون هاي آجري ) و ستون هاي سنگيِ تراش شده و نيز جاي ستون هاي مرمرين اطراف مسجدالحرام و درهاي آن ، اشاره كرديم .
تعداد ستون هاي محوطه مسجدالحرام و ويژگي آنها
تعداد اين ستون ها 230 تاست كه چهارده تاي آنها از سنگ ظريف و تراشيده شده است و بقيه آجرِ گچ كاري شده و بر روي هر دو ستون روبه روي هم ، چوبي قرار داده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص 82
427 |
شده است كه قنديل ها از آن آويزان شده اند . پيش از آن به جاي اين ستون ها ، چوب هاي عمودي قرار داشت و سپس قنديل هاي روشنايي را براي روشن ساختن پيرامون كعبه ، كار گذاشتند .
سخن قاضي عزالدين بن جماعه حكايت از آن دارد كه اين كار بعد از سال 720 صورت گرفت و ستون هاي سنگي نيز در سال 749 كار گذاشته شد و در سال 751 بادِ سختي وزيد كه آنها را انداخت و پس از آن بازسازي شدند .
سخن ابن محفوظِ مكي ، حكايت از آن دارد كه ايجاد اين تيرك ها براي قنديل ها در سال 736 صورت گرفته و برخي از ستون هاي مربوط در زمان ما و پيش از آن نيز مورد بازسازي قرار گرفته اند .
ازرقي در ادامه گويد : در اطراف محل طواف ، تعداد دَه ستون برنجي وجود دارد كه ( با قرار دادن روشنايي روي آنها ) ، محوطه را براي طواف كنندگان روشن مي كنند . آنها را واثق عباسي فرستاد ونخستين كسي كه روي اين تيرك ها روشنايي نصب كرد ، جدّ وي عُقْبة بن ازرقي غسّاني بوده است . ( 1 )
تعداد ستون هاي افزوده دار الندوه
مجموع ستون هاي اين افزوده در هر چهار طرف 66 تا است كه دوازده تاي آن در سمت شرقي ، بيست تا در سمت شامي ، يازده تا در سمت غربي و 23 ستون در سمت جنوبي قرار دارد .
تعداد ستون هاي افزوده باب ابراهيم
تعداد ستون هاي افزوده باب ابراهيم 27 ستون سنگ تراش است كه از جمله هفده عدد در دو رديف در رواق شرقي كنار مسجدالكبير ( الحرام ) قرار دارد كه چهار تا از آنها چسبيده به ديوارهاي كاروانسراي خوزي و رامشت ( هر كدام دو ستون ) است . در طرف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص 286
428 |
شمالي آن ، شش ستون كه يكي از آنها به ديواره هاي ايوان غربي متصل است . در طرف جنوبي نيز شش ستون وجود دارد قرار دارد كه يكي از آنها به مناره موجود در اين افزوده متصل است . در آينده از آن سخن خواهيم گفت . در طرف غربي اين افزوده ـ همچنان كه در ويژگي هاي آن نيز گفتيم ـ ستوني وجود ندارد .
طاق هاي قوسي مسجدالحرام ، كنگره ها و قنديل ها
تعداد طاق هاي قوسي اطراف مسجدالحرام ؛ همان قوس هايي كه روي ستون هاي موجود در چهار طرف آن ـ به استثناي دو افزوده ـ وجود دارد ، 484 عدد است كه 99 تاي آنها در سه رديف در سمت شرقي ؛ 156 طاق در سه رديف در طرف شامي و 88 طاق در سه رديف در طرف غربي و بالأخره 140 طاق هم در سه رديف در طرف جنوبي ؛ يعني يماني قرار دارد .
ازرقي در مورد تعداد طاق هاي قوسي مسجدالحرام ، رقمي مخالف آنچه گفتيم آورده است . او مي گويد : تعداد 498 طاق قوسي روي ستون ها قرار دارد ( 1 ) ازرقي تعداد طاق هاي هر طرف را هم مشخص ساخته كه در اصل اين كتاب آورده ايم .
طاق هاي قوسيِ بخش افزوده بر دارالندوه
مجموع طاق هايي كه روي ستون هاي اين افزوده ، در چهار طرف آن قرار دارد 68 تا است . در سمت شرقي چهارده عدد در دو رديف ، در سمت شامي 24 طاق در دو رديف و در سمت غربي 14 تا و در سمت جنوبي 24 تا در دو رديف هر رديف شامل دوازده طاق قوسي وجود دارد . كه البته طاق هاي يازده گانه روي ديوار مسجدالكبير در اين سمت و نيز طاق هاي روي درها و دروازه ها ـ كه طاق هاي قوسي است ـ در اين شمارش منظور نشده اند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص 84
429 |
شمار طاق هاي بخش افزوده بر باب ابراهيم
شمار طاق هاي اين افزوده 36 است كه پنج تاي آنها بر ديوارهاي « دار زبيده » و كاروانسراي خوزي و پنج تا بر ديوار روبه روي اين ديوار ؛ يعني ديوار كاروانسراي رامشت است و بقيه روي ستون ها قرار دارند كه شانزده تا در ستون هاي طرف شرقي در دو رديف هشت تايي و پنج تا بر ستون هاي طرف شمالي و پنج طاق بر ستون هاي طرف غربي قرار دارند .
تعداد كنگره هاي اين افزوده در سمت مسجدالحرام 413 و نيز هفت تا نيم كنگره است . كه در سمت شرقي 81 و يك نيم كنگره ، در سمت شمالي ، 125 و دو نيم كنگره و در سمت غربي 97 و چهار نيم كنگره و در طرف جنوبي 128 كنگره وجود دارد . و چيزي حدود نيمي از هر سمت در اين طرف هاي چهارگانه پوشيده از پنجره هاي بزرگ از آجرِ نماكاري شده با آهك است .
كنگره هاي موجود بر ديوارهاي خارجي مسجدالحرام ، عبارت از 52 كنگره از جمله پانزده تا بر دروازه معروف به باب العباس و يازده تا بر دروازه معروف به باب علي و يازده كنگره روي دروازه معروف به بازان در سمت جنوبي است . سه تا كنگره نيز روي باب اجياد در همين سمت جنوبي و شش كنگره روي درِ بعد از آن و شش كنگره نيز روي درِ بعدي قرار دارد . آنچه از شمارش كنگره ها گفتيم ، با رقم ذكر شده از سوي ازرقي ، متفاوت است ؛ او مي گويد : كنگره هاي روي ديوارمسجدالحرام ازبيرون ، 272عدد است . ( 1 )
تعداد كنگره هاي افزوده دارالندوه
در چهار سوي اين افزوده كه از داخل 72 كنگره دارد ، در هر سوي ، هجده كنگره يك شكل و يكسان وجود دارد كه البته كنگره هاي واقع در گوشه ها ، شكل متفاوتي دارند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص95
430 |
تعداد كنگره هاي افزوده باب ابراهيم
تعداد كنگره هاي اطرافِ اين افزوده ، چهل و اندي است كه ده تا در جهت شرقي و دوازده تا در سمت جنوبي و همين تعداد در سمت شمالي و نيز در سمت غربي روبه روي قبّه است و بقيه رديف ها خالي است و ظاهراً كنگره هايي در آنجا وجود داشته كه خراب شده است .
شمار قنديل هاي موجود در حال حاضر 93 تا است كه در سمت شرقي 7 قنديل ، در سمت شمال 11 قنديل و در سمت غربي همچون سمت شرقي 7 تا و در سمت جنوبي 8 قنديل وجود دارد . در دايره اطراف محل طواف نيز سي قنديل هست . در مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) نيز چهار عدد و در هر كدام از مقام هاي چهارگانه پيرامون محل طواف ، پنج قنديل وجود دارد .
در قسمت بيرون باب بني شيبه ، نيز يكي و در افزوده دارالندوه نيز در هر سمت ـ به استثناي طرف شرقي كه قنديل ندارد ـ يك قنديل وجود دارد . در سمت داخلي باب الزياده ، معروف به باب ابراهيم در طرف غربي نيز يك قنديل قرار دارد . غالباً اين قنديل ها مرتب و قابل استفاده اند . در ماه رمضان هر سال تعداد سي عدد قنديل در دايره محل طواف افزوده مي شود . در هر يك از مقام هاي چهارگانه نيز يك قنديل اضافه مي گردد .
در مقام ابراهيم ( عليه السلام ) در برخي شب هاي دهه سوم ماه رمضان ، هر سال با ختم قرآن از سوي نمازگزاران قنديل هايي افزوده مي شود . در دايره مربوط به طواف در موسم حج نيز همچون ماه رمضان ، تعداد قنديل ها افزوده مي شود در اطراف و كناره هاي مسجدالحرام نيز در ايام موسم حج تعداد قنديل ها افزوده مي شود و علاوه بر آن چراغ هايي در زنجيري آويزان در رواق مياني ، هر كدام از اين سمت ها كه قنديل هاي ياد شده در آنها قرار دارد ، افزوده مي گردد ، هر چند كه در رواق سوم از سمت شمالي ، كنارِ افزوده دارالندوه ، شش زنجير جداي از هم وجود دارد .
در رواق مياني ، از همان سمت نيز تعداد 9 زنجيره و در رواق مياني سمت جنوبي
431 |
تعداد 10 ده زنجير و در طرف هاي شرق و غربي زنجيره هاي پراكنده اي وجود دارد كه در هيچ كدام از آنها قنديلي نيست .
شمار قنديل هاي مسجدالحرام و زنجيره هاي آن ، كه در حال حاضر وجود دارد ، از رقم ذكر شده از سوي ازرقي بسيار كمتر است ؛ زيرا او گفته است كه آنجا 465 قنديل وجود دارد !
دروازه هاي مسجدالحرام
مسجدالحرام در حـال حاضر تعداد نوزده دروازه دارد كه 38 لنگـه آن باز مي شود ؛ در طرف شرقي چهار در است :
درِ نخستين ، با سه لنگه موسوم به باب بني شيبه كه بدان باب السلام نيز مي گويند .
دومين در ، با دو لنگه معروف به باب الجنائز است ( چرا كه جنازه ها غالبا از آن دروازه بيرون برده مي شود ) . ازرقي يادآور شده : همين دروازه است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از منزل خود ( خانه خديجه بنت خويلد در كوچه عطارين ) از آن به مسجدالحرام رفت و آمد مي كرد . ( 1 ) همچنين يادآور شده است كه اين دروازه داراي يك لنگه بوده و نمي دانم كه چه هنگام دو لنگه اي شده است ، ولي بايد دانست كه اين كار در سال 579 انجام شده ، زيرا ابن جبير در گزارش سفرنامه خود كه در همين سال صورت گرفت ، آن را باز گفته است . ( 2 )
در سوم ، داراي سه لنگه است كه باب عباس بن عبدالمطلب نيز ناميده مي شود ؛ زيرا روبه روي خانه او در « مسعي » است . ازرقي نيز به همين صورت آن را معرفي كرده است ( 3 ) و ابن الحاج در منسك خود آن را « باب الجنائز » خوانده است ؛ زيرا در بيان ويژگي سعي مي گويد : « آنگاه با پاي پياده از صفا پايين مي آيي تا در برابر پرچم سبز قرار گيري كه اينجا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص 78
2 ـ رحلة ابن جبير ، ص82
3 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص78
432 |
ابتداي سعي است و بايد به صورت هروله حركت كني و از پرچم سبزي كه در « باب الجنائز » قرار دارد و انتهاي سعي به شمار مي رود ، بگذري و از اين پس به آرامي راه بروي تا به مروه برسي » چه بسا كه نامگذاري اين دروازه به « باب الجنائز » از آن جهت باشد كه به گفته فاكهي در اينجا بر جنازه ها نماز خوانده مي شد . او همچنين دو دروازه ديگر مسجدالحرام را ذكر كرده كه در آنها بر جنازه ها نماز خوانده مي شد كه ان شاءالله بدان خواهيم پرداخت .
در چهارم ، داراي سه لنگه است كه به « باب علي » معروف است و ابن جبير به همين نام آن را معرفي كرده است . او مي گويد : ( 1 ) و باب علي [ ( عليه السلام ) ] و ازرقي آن را باب بني هاشم ناميده است . ( 2 )
در سمت جنوبي هفت در است :
درِ نخست ، با دو لنگه به باب بازان معروف است ؛ زيرا چشمه معروف مكه در بازان ، در نزديكي آن است . ازرقي آن را باب ابن عايذ خوانده است . ( 3 )
درِ دوم ، داراي دو لنگه است و آن را « باب البغله » مي گويند و نمي دانم علت اين نامگذاري و چنين شهرتي چيست . ازرقي آن را باب بني سفيان معرفي كرده است . ( 4 )
درِ سوم : باب صفاست . اين در ، كنارِ صفا واقع است و خود شامل چهار در است . ازرقي مي نويسد : امروزه به آن « باب بني مخزوم » مي گويند .
چهارمين در ، داراي دو لنگه است و به نام « باب اجياد الصغير » خوانده مي شود و اين نام را ابن جبير بر آن گذارده و باب الخلقيّين نيز گفته است . به گفته ازرقي به آن باب بني مخزوم نيز گويند . ( 5 )
درِ پنجم ، آن نيز داراي دو لنگه است كه مردم به « باب المجاهديه » مي شناسند ؛ بدان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحلة ابن جبير ، ص82
2 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص88
3 ـ همان ، ص89
4 ـ همان باب بني سفيان بن عبدالأسد است .
5 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص90
433 |
سبب كه در همـان مكان مدرسه الملك المؤيـد المجاهد واليِ يمـن قرار دارد . به آن « باب الرحمه » نيز مي گويند كه علت اين تسميه را هنوز ندانسته ام . به گفته ازرقي ، اين نيز از درهاي بني مخزوم است .
ششمين در ، نيز داراي دو لنگه است و در حال حاضر به باب مدرسه الشريف عجلان واليِ مكه معروف است ؛ زيرا اين مدرسه در آنجا واقع است . ازرقي مي گويد : به اين دروازه باب بني تيم مي گويند .
در هفتم ، دو لنگه است و اكنون به نام باب « امّ هانيء بنت ابي طالب ناميده مي شود . ازرقي آن را بدين نام معرفي كرده است . به آن « باب الملاعبه » نيز مي گويند ؛ زيرا روبه روي خانه اي است متعلق به بزرگان نظامي ( فرماندهان ) و به نام الملاعبه به معناي زورخانه است .
در مطلبي به خط شيخ ابوطيبه محمدبن احمدبن امين اَقشهري ، ساكنِ حرمين شريفين ديده ام كه آن را « باب الفرج » ناميده است .
در سمتِ غربي سه در وجود دارد :
اولين در ، دو لنگه است كه به نام « باب عزوره » نامور است كه همان حزوره مي باشد كه تصحيف شده است و پيش از اين بدان اشاره كرديم . ازرقي مي نويسد : به اين در ، باب بني حكيم بن حِزام و بني زبيربن عوام مي گويند و معروف به باب حِزاميه است ؛ زيرا در كنار حزاميه قرار دارد .
درِ دوم ، يك لنگه بزرگ است كه به آن باب ابراهيم مي گويند و در افزوده اي واقع در همين سمت قرار دارد و ابراهيم كه اين باب بدان منسوب است ـ آن چنان كه گفته اند در كنار آن شغل خياطي داشته است . ابوعُبَيد بكري در كتاب خود « المسالك والممالك » به اين نكته اشاره كرده و يادآور شده است كه عوام اين در را به وي نسبت داده اند . حافظ ابوالقاسم بن عساكر ( 1 ) و ابن جبير و ديگر علما برآنند كه اين در منسوب به حضرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صاحب تاريخ دمشق و كتاب هاي ديگر ، متوفي سال 571 هـ . ق .
434 |
ابراهيم ( عليه السلام ) است كه البته بعيد به نظر مي رسد ؛ زيرا وجه نسبتي وجود ندارد .
درِ سوم ، يك لنگه است و به « باب العمره » شناخته مي شود ؛ زيرا عمره گزاران از « تنعيم » ، معمولاً از اين در رفت و آمد مي كنند . نام « باب العمره » را ابن جبير نيز در سفرنامه خود ( 1 ) و محبّ طبري در « القري » ذكر كرده اند و ازرقي آن را « باب بني سهم » ناميده است . در طرف شمالي ـ كه به آن شامي گفته مي شود ـ پنج در وجود دارد :
درِ اوّل ، يك لنگه و به نام « باب السّده » است و ابن جبير در سفرنامه خود و ديگران آن را بدين نام خوانده اند و بنا به گفته ازرقي ، به آن باب عمروبن عاص مي گويند .
درِ دوم ، يك لنگه اي و به نام « باب العجله » است ؛ زيرا كنار دارالعجله قرار دارد .
درِ سوم ، يك لنگه اي است و در افزوده دارالندوه و در گوشه غربي آن است .
چهارمين در ، دو لنگه اي است در افزوده دارالندوه و در طرف شامي آن .
درِ پنجم ، يك لنگه اي است كه آن را « باب المدرسه » مي گويند و در كنار مناره نزديك باب بني شيبه است . اين بود درهاي كنوني مسجدالحرام و نام هر يك از آنها .
ازرقي تعداد درها و نام و ويژگي هر يك را آورده است . ( 2 ) ولي از آن زمان در تعداد ، خصوصيات و حتي نام ، تغييرات فراواني پيدا شده است .
در مورد تعداد درها نيز ، او يادآور شده كه 23 در هستند و شامل 34 لنگه مي شود . در مورد ويژگي درها ، بايد گفت كه : برخي از آن ها ؛ از جمله چهار در از طرف غربي و چهار در از طرف شامي از ميان رفته اند و برخي نيز تغيير شكل داده اند . در مورد نام هاي آنها نيز گفتني است كه : تنها پنج در به همان نامي كه ازرقي ياد كرده ، مانده اند و آنها عبارتند از : باب بني شيبه ، باب العباس ، باب الصفا ، باب اُمّ هاني و باب العجله . و در اصل اين كتاب ، متن نوشته ازرقي را آورده ايم و ( تفاوت ها را ) آنچه كه ابن جبير در مورد درهاي مسجدالحرام و نام آنها آورده ، بيان كرده ايم . ابن جبير در گزارش خود ، از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحلة ابن جبير ، ص82
2 ـ نكـ : اخبار مكه ، ج2 ، ص86 به بعد .
435 |
« باب بني سفيان » سخني نگفته است . ( 1 )
در بخش مربوط به درهاي مسجدالحرام ، به درهاي داخليِ مسجد اشاره اي نكرده ام ، هر چند ازرقي اين كار را كرده است و علّت نپرداختن و اشاره نكردنم در آن است كه اين درها متعلق به خانه ها است و نه مسجد ، و غالباً هم درهاي كوچكي هستند كه به پشت بام مسجد راه دارند و پيش از سال هشتصد يا اندكي بعد و در جهت پيشگيري از مفاسدي كه بر پشت بام مسجد صورت مي گرفت ، تخته شدند و پس از آن باز شدند و تاكنون همچنان باز مانده اند . لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِالله الْعَلِيّ الْعَظِيم .
اينك به درهاي مسجدالحرام كه به گفته فاكهي درآنجا برجنازه ها نماز مي خواندند ، اشاره اي مي كنيم ؛ اين درها عبارتند از : باب بني شيبه ، باب العباس و باب الصفا .
فاكهي گويد : درگذشته ، مردم بر مردگان مشهور درمسجدالحرام نماز مي خواندند . ( 2 ) حال آن كه امروزه براي همه مردگان داخل مسجدالحرام نماز مي خوانند . او يادآور شده كه مردم بر مردگان اشراف و قريش بر در كعبه نماز مي خواندند . ما نيز ديده ايم كه بر ديگر اعيان ، پاي درِ كعبه نماز مي خوانند . در مورد انجام اين كار براي غير قريش و اشراف ، مشاجراتي ميان برخي از مردم صورت مي گرفت . اين مشاجرات در مورد خارج كردن ( جنازه ) ديگران هر چند بلند مرتبه و بزرگ ( از غير قريش و اشراف ) از باب بني شيبه هم صورت مي گرفت . البته من در مورد خارج كردن جنازه ها از باب بني شيبه مطلب قابل استنادي نيافته ام و به نظرم خارج كردن مردگان از مسجد از درِ معروف به باب الجنائز ، اولي است ؛ زيرا اين در ، راه عبور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از خانه همسرش خديجه امّ المؤمنين به مسجدالحرام بوده و براي همين به آن باب النبي ( صلّي الله عليه وآله ) مي گفتند .
در مورد نماز بر مردگان در كنار درِ كعبه ، از ازرقي خبري ديده ام حاكي از اين كه بر حضرت آدم ( عليه السلام ) ( پس از مرگ ) در آنجا نماز گزاردند و در مورد مردگاني كه كنار درِ كعبه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحلة ابن جبير ، صص 82 و 83
2 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص97
436 |
بر آنها نماز خوانده نمي شد ، پشت مقام ابراهيم در مقام شافعي اين كار صورت مي گرفت . بر برخي مردگان نيز در در حزوره داخل مسجدالحرام و روبه روي رواق نماز ميت خوانده مي شد كه اين دسته شامل فقرا و مستمندان مي شد و از اين جهت اين مكان انتخاب شده بود كه به محل غسل و محل دفن ايشان نزديك بود .
مناره هاي مسجدالحرام
در حال حاضر مسجدالحرام پنج مناره دارد كه چهار مناره ، در چهار گوشه آن و يكي هم در افزوده دارالندوه قرار دارد . ابن جبير نوشته است : در مسجدالحرام هفت مناره وجود دارد و پس از بر شمردن اين پنج مناره مي گويد : يكي هم در باب الصّفا است كه از همه كوچك تر است و در واقع نشانه باب الصفا به شمار مي رود و به خاطر تنگي ، كسي از آن بالا نمي رود . مي گويد : و ( هفتمين مناره ) مخروطي شكل بر باب ابراهيم است . ( 1 ) اين مناره مخروطي شكل هماني است كه اكنون به آن خزانه قاضي نورالدين علي نويري مي گويند كه قسمت بالاي آن فعلاً ويران شده و گفته مي شود يكي از امراي مكه آن را به دليل مسلّط بودن آن بر خانه اش ويران كرد .
ابوجعفر منصور مناره باب العمره ، از مناره هاي مسجدالحرام را مرمّت كرد و پسرش مهدي مناره اي را كه بر باب بني شيبه و نيز مناره باب علي و مناره باب حزوره رامرمّت كرد . جمال الدين محمدبن علي بن ابومنصور اصفهاني معروف به جواد ، وزير حاكم موصل نيز به گفته يكي از اساتيد ما ، مناره هاي مسجدالحرام را مرمّت و بازسازي كرد .
فرد مورد اعتمادي به من خبر داده كه نام « جواد » را بر مناره باب العمره ديده كه در آن نوشته ذكر شده است : در سال 551 دستور بناي آن را صادر كرده است . مناره باب حزوره در زمان ملك اشرف شعبان بن حسين ، حاكم موصل ، بازسازي شد . اين مناره در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحلة ابن جبير ، ص68
437 |
سال 771 سقوط كرد ، ولي به كسي آسيب نرساند و بنّاها در موسم حج همان سال براي بازسازي آن دست به كار شدند و كار بناي آن در محرم سال 772 به پايان رسيد . مناره باب بني شيبه در زمان سلطان ملك ناصر فرج بن ملك ظاهر برقوق و در پي فرو افتادن آن در آخر شعبان سال 809 مورد مرمت قرار گرفت . اين كار در سال 810 شروع شد تا آخر ذي قعده سال بعد به پايان رسيد و بناي زيبايي گرديد .
فاكهي از چهار مناره اي كه در چهار گوشه مسجدالحرام قرار دارند ، نام برده و از مناره باب بني سهم شروع كرده است . پس از آن به مناره باب حَزْوَره و سپس به مناره اي كه نشان پاي سعي كنندگاني است كه در آنجا به هروله مي پردازند . پس از آن به مناره باب بني شيبه مي پردازد .
فاكهي يادآور شده است كه در مناره باب بني سهم « صاحب الوقت » مكه به اذان مي پردازد . منظورش از « صاحب الوقت » ـ چيست ، خدا بهتر مي داند ـ احتمالا همان كسي است كه امروزه به آن « رئيس اذان گويان » مي گويند كه البته با آنچه امروزه متداول است ، مغايرت دارد ؛ زيرا در حال حاضر مناره « صاحب الوقت » همان مناره باب بني شيبه است .
فاكهي يادآور شده است كه بر بالاي مناره باب حزوره در ماه رمضان مؤذّن به ( دعا و ) مراسم سحر مي پردازد و اشاره اي نكرده كه در مناره هاي ديگر نيز چنين مي كنند و اين نشان مي دهد كه اين مناره اختصاص به همين امر داشته است . حال آنكه امروزه ( اذان گوها ) در هر پنج مناره مسجدالحرام ، ( در ماه رمضان ) اذان مي گويند .
ازرقي و فاكهي از اين جهت اشاره اي به مناره پنجم در « افزوده دارالندوه » نكرده اند ، چون بعد از ايشان ، ساخته شده است .
اين بخش را با شمار مناره هايي كه در مكه و اطراف آن ـ ولي خارج از مسجدالحرام قرار دارند و در آنها اذان گفته مي شود ـ به پايان مي بريم . فاكهي از اين مناره ها ياد كرده است . متن سخن وي از اين قرار است : « تعداد مناره هايي كه بر كوه هاي مكه قرار دارند » مردم مكه در گذشته بر سر كوه ها اذان نمي گفتند و تنها در مسجدالحرام
438 |
اذان گفته مي شد و در نتيجه كساني كه ميان درّه ها و تنگه ها يا دور از مسجدالحرام بودند ، از وقت نماز با خبر نمي شدند تا اينكه در زمان هارون الرشيد عبدالله بن مالك ياكسي چون او وارد مكه شد و بر اثر نشنيدن اذان نمازش قضا شد ، لذا دستور داد كه بر قلّه كوه ها ، مناره هايي در نظر گرفته شود تا بر تنگه ها و درّه هاي مكه مسلّط باشد و براي نماز در آنجا اذان گويند . براي مؤذنان نيز مقرّري تعيين كرد كه به آنها داده شود .
عبدالله بن مالك خزاعي روي كوه ابوقيس كه مشرف به مسجدالحرام است و نيز روبه روي آن مشرف بر اجياد و در كنار مناره اي كه به سمت قبله است و نيز پايين تر از آن مناره هايي خود دارد كه مجموعاً چهار مناره مي شود . عبدالله بن مالك مناره اي نيز بر كوه مرازم دارد كه مشرف بر شعب ابن عامر و جبل الأعرج است . علاوه بر آن ، بُغا ، از غلامان متوكّل عباسي با كنيه ابوموسي نيز دستور داد بر بلنداي فلق برايش مناره اي بسازند . عبدالله بن مالك مناره اي نيز مشرف بر مجزره ( كشتارگاه ) دارد و در آنجا دو مناره نيز بر جبل تفاحه ساخته است . وي همچنين مناره اي بر بلنداي جبل الأحمر دارد كه در جايي از اين قلّه ، به نام كبش ، ساخته است . بغا نيز روي اين قلّه ، مناره اي براي خود دارد .
عبدالله بن مالك مناره اي نيز بر باب خليفه عمر دارد كه در همان جا بُغا نيز براي خود مناره اي ساخته است . عبدالله روي كُدَيّ نيز مناره اي دارد كه مشرف بر تنگه مكه است . بُغا مناره اي بر كوه مقبره دارد و مناره اي هم بر كوه حزوره و دو مناره بر كوه عمربن خطاب و بر كوه انصاب در كنار اجياد نيز مناره اي دارد . در بلندي ام الحارث نيز مناره اي دارد كه مشرف بر حصحاص است . بُغا ، مناره اي بر كوه معدان مشرف بر ديوار خرمان و نيز مناره اي مشرف بر خضراء و چاه ميمون دارد . مناره ديگري نيز در منا كنار مسجدالكبش دارد . بر اين مناره ها اذان گويان براي نمازهاي پنج گانه اذان مي گفتند و هر ماه ، مقرري نيز دريافت مي كردند . پس از آن ، مقرّري آنها قطع شد و برخي اذان گوها دست از اذان گفتن كشيدند ، البته مناره هايي نيز بود كه بر آنها همچنان اذان گفته مي شد . عبدالعزيزبن عبدالله سهمي امروزه براي اذان گويان آن مناره ها ، مقرّري تعيين كرده است .
439 |
در دوره ما ، اذان گفتن بر فراز اين مناره ها ترك شده است ، جز در ماه رمضان كه روي هر كوه يك نفر به ( دعاي ) سحر و اعلام وقت سحري مي پردازد و اذان هم مي گويد . اين كوه ها عبارتند از : كوه ابوقيس ، كوه معروف به لَعْلَعْ ، جبل الأحمر كه آن را با نسبت به موذّني كه در آن اذان مي گفت « جبل الحارثي » هم مي گويند . موذّنان در اين كوه از مقرّريِ اندكي برخوردار بودند كه همراه مقرري اذان گويان و ديگر كاركنان ( مسجدالحرام ) از مصر به آنها مي رسيد .
آنچه براي استفاده همگاني ساخته شده است
از جمله آنچه كه براي استفاده عموم ساخته شده ، قبّه بزرگي ميان زمزم و سقاخانه عباس براي نگهداري اشياي وقفي و قرآن ها و صندوقچه جزوه هاي قرآن است كه از جمله بنا بر قول مشهور ، قرآن عثمان هم در آن وجود دارد و ( نوشته اي نيز ) هست كه حاكي است در زمان الناصر عباسي مورد بازسازي قرار گرفته است . بنا بر گفته ابن عبد ربّه در « عقدالفريد » ( 1 ) قبل از آن هم وجود داشته است و قبلاً گفته شد كه ابن عبد ربّه در سال 328 وفات يافته است . ابن جبير نيز در اخبار سفرنامه خود بدان اشاره كرده است . او يادآوري كرده كه اين بنا منسوب به يهوديت است ( 2 ) و البته علت اين انتساب و نامگذاري را نياورده است . قسمت هايي از آن در سال 801 مرمّت شد .
از ديگر موارد ، ساعت خورشيدي است كه در صحن مسجدالحرام قرار دارد و از ساخته هاي « جواد » وزير است كه نام وي نيز در لوحه مسي ـ كه براي خواندن وقت نصب شده و در قسمت بالاي ساعت خورشيدي قرار دارد ـ نوشته شده است . به اين ساعت خورشيدي « خورشيد سنج » نيز مي گويند . فاصله ميان اين ساعت تا ركن شامي كه به آن ركن عراقي هم مي گويند ، چهل و سه ذرع و يك هشتم ذرع آهني است .
از ديگر موارد ، حوضي از سنگ مرمر ميان زمزم و ركن و مقام است كه خالدبن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عقد الفريد ، ج6 ، ص258
2 ـ رحلة ابن جبير ، ص66
440 |
عبدالله قَسْري ( 1 ) در زمان ولايت خود بر مكه به فرمان سليمان بن عبدالملك ، آن را ساخت و آب شيرين زمزم را مستقيماً به آن راه داد . همچنين گفته شده است كه اين حوض به دستور وليدبن عبدالملك ساخته شده است . اين سخن را سهيلي گفته ( 2 ) و سخن نخست را ازرقي آورده است . ( 3 ) سپس اين حوض از ميان برداشته شد و اثري از آن نماند و اين كار را نيز داودبن علي عباسي آن هنگام انجام داد . وي از سوي برادرزاده اش عباس سفاح در سال 132 به عنوان والي به مكه آمده بود .
از ديگر اماكني كه براي استفاده همگاني در مسجدالحرام در نظر گرفته شده ، منبرهايي بود كه روي آنها خطابه ايراد مي شد ؛ نخستين كسي كه بر منبر مكه به خطابه ايستاد ، معاوية بن ابي سفيان بود . اين منبر كوچك و داراي سه پلّه است كه او در سفر به حج ، آن را از شام آورده بود . خلفا و واليان ، تا پيش از آن ، ايستاده در برابر كعبه و در حجر ، به ايراد خطبه جمعه مي پرداختند . هر بار كه منبر معاويه خراب مي شد ، تعمير مي گرديد و تا زمان حج هارون الرشيد همچنان بر روي اين منبر ، خطابه و سخنراني صورت مي گرفت . در اين زمان ، منبرِ نقش دار بزرگي با نُه پله از سوي موسي بن عيسي كارگزار وي در مصر ، به او هديه شد كه جاي منبر قبلي را در مكه گرفت و منبر قبلي به عَرَفه منتقل شد . پس از آن الواثق عباسي دستور داد منبري براي مكه ، منبري براي منا و منبري براي عَرَفه ساخته شود . اين بود گزارش ازرقي درباره منبرها . ( 4 )
فاكهي نيز اين مطالب را آورده وافزوده است كه وقتي المنتصر فرزند متوكل عباسي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ او امارت عراقين را از سوي هشام بن عبدالملك بر عهده داشت . در سال 89 والي مكه شد و در سال 126 به قتل رسيد . ( شرح حال وي در نوشته هاي تاريخ مربوط به خلافت هشام بن عبدالملك همچون طبري ، مسعودي ، يعقوبي ، ابن اثير ، ابن كثير ، مرآة الجنان و ابن خلدون آمده است و . . . در نوشته هاي ادبي همچون اغاني ، ج22 ، ص5 ، العقد الفريد ، عيون الاخبار و غيره نيز ذكر زيادي از وي شده است . درباره وي نكـ : تهذيب تاريخ دمشق ، ج5 ، ص67 . و فيات الاعيان ، ج2 ، ص 231 ـ 226 ، مصارع العشاق ، ج2 ، ص197 ، الفرج بعدالشده ، ج2 ، ص148 ، نشوارالمحاضره ، ج4 ، ص263 ، الاعلام ، ج2 ، ص338 )
2 ـ الروض الأُنُف ، ج1 ، ص224
3 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص60
4 ـ همان ، ج2 ، ص100
441 |
در زمان خلافت پدرش به حج آمد ، منبر بزرگي تهيّه ديد و روي آن به ايراد خطبه پرداخت و پس از آن خارج شد و منبر را به جاي گذاشت . پس از آن چندين منبر براي مسجدالحرام ساخته شد ؛ از جمله منبري كه وزير مقتدر عباسي ( 1 ) ( دستور ) ساخت آن را داده بود كه منبر بسيار بزرگي بود و يك هزار دينار ارزش داشت ، ولي وقتي به مكه رسيد آن را آتش زدند ؛ زيرا آن را فرستاده بود تا روي آن به نام خليفه المقتدي خطبه خوانده شود ، مصري ها مخالفت كردند و به نام مستنصر عبيدي حاكم مصر خطبه خواندند . از اين رو منبر مزبور را سوزانده شد .
يكي ديگر از منابر ، منبري بود كه ملك اشرف شعبان حاكم مصر در سال 766 آن را ساخته بود . نيز منبري كه ملك ظاهر برقوق ، حاكم مصر در سال 777 فرستاد كه تا اين تاريخ پابرجاست و خطبا روي آن به ايراد خطبه مي پردازند و از زماني كه به مكه آورده شده ، چندين بار تعمير گرديده است .
منبر ديگر ، منبر بسيار خوبي است كه ملك مؤيد حاكم مصر در موسم حج سال 818 فرستاد و روز هفتم ذي حجه بر آن خطبه خوانده شد و منبر قبلي را كنار گذاشتند . همراه اين منبر ، نردبان مناسبي نيز براي كعبه آوردند كه از نردبان قبلي عريض تر بود و براي رفتن روي كعبه ، از آن استفاده مي شد . آن نردبان در سال 766 به دستور اشرف شعبان ( 2 ) حاكم مصر ، ساخته شد و مدت 52 سال يا اندكي بيشتر مورد استفاده قرار گرفت و مدت زماني كه بر منبر مزبور خطبه ايراد شد ، 31 سال يا كمي بيشتر بود . والله اعلم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مقتدر از سال 295 تا زمان كشته شدن در سال 320 هـ ، عهده دار خلافت بود . در زمان وي چندين وزير به كار اشتغال ورزيدند كه ابن طباطبا در « فخري » ، صفحات 275 ـ 265 و العمري در « الإنباء في تاريخ الخلفاء » صفحات 159 ـ 156 و صابي در « وزراء » در جاهاي فراوان ، و تاريخ نگاران دولت عباسي ؛ از جمله : همذاني ، ابن اثير ، ابن كثير ، ابن جوزي و ديگران آنان را برشمرده اند . از اين رو نمي توان به طور دقيق مشخص كرد كه منظور كدام وزير است ، احتمال دارد كه « علي بن عيسي » باشد ؛ زيرا گفته شده كه او از املاك سلطان ، وقف هاي زيادي به عمل آورد و ديواني ويژه اين موقوفات به نام ديوان البرّ ( ديوان خيرات ) قرار دارد و درآمد حاصل از آنها را براي اصلاح مرزها و حرمين شريفين به كار گرفت نكـ : فخري ، ص268
2 ـ مقتول به سال 778 هـ . ق .
442 |
ويژگي جايگاه هاي فعلي مسجدالحرام و موقعيّت هر كدام
همه جايگاه ها ، به استثناي مقام حنفي ، شامل دو ستون سنگي هستند كه روي آنها طاقي قوسي و تخته اي با آويزهاي قنديل قرار دارد . در ميان دو ستون سنگي مقام شافعي ، بنايي وجود ندارد . ولي در مقام مالكي و مقام حنبلي ، ميان دو ستون بنايي با سنگ و با آهك سفيد شده ، وجود دارد و در وسط آن ، محراب قرار دارد . اين سه جايگاه در سال 807 به اين دليل به اين صورت ساخته شد كه مي خواستند ماندگار باشد ، ما وضعيت قبلي اين مقام ها را در اصل اين كتاب ذكر كرده ايم .
اما در مورد مقام كنوني حنفي ها ، بايد گفت كه داراي چهار ستون سنگي تراشيده است و با سقفي روغني منقوش كه روي سقف ، آجرِ آهك اندود شده است . ميان دو ستون جلويي نيز بنايي است كه محراب سنگ مرمر در آن است واين در شوال و ذي قعده سال 801 به اين صورت ساخته شد و در اوايل سال 802 به پايان رسيد . البته گروهي از علما و بزرگان ، اين نوع بنا را نپسنديدند و نكوهش كردند ؛ از جمله علاّمه زين الدين فارسكوري شافعي ( 1 ) است كه در اين مورد كتاب معتبري هم نوشت و در اوايل سال 802 در قاهره به من خبر داد كه استادمان شيخ الاسلام سراج الدين بلقيني ( 2 ) و فرزندش سرور و مولايمان قاضي القضات فعليِ ديار مصر ، شيخ الاسلام جلال الدين ( 3 ) ـ كه خداوند حفظش كند ـ و نيز قاضيان ديار مصر در اين سال فتوا به تخريب اين مقام و نيز تعزير كسي دادند كه اجازه بناي آن را بدين صورت داده و مرتكب گناه شده است . ولايت امر نيز فرمان ويراني آن را صادر كرد ، ولي برخي هواپرستان با اين كار مخالفت كردند و او
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عبدالرحمان بن علي بن خلف ابوالمعالي كه منصب قضاوت مدينه منوّره بر وي محوّل شد ، ولي اين كار را نپذيرفت و ساكن مكه شد وكتابي درباره مقام ابراهيم نوشت و درسال 808 هـ . ق . وفات يافت . نكـ : الضوءاللامع ، ج4 ، ص 96 و 97
2 ـ عمربن رسلان بن نصير است كه در فقه و اصول خبرگي يافت و به كار قضا و تدريس و فتوا پرداخت و در سال 805 وفات يافت . نكـ : الضوء اللامع ، ج6 ، ص 90 ـ 85 ، شماره 286
3 ـ عبدالرحمان بن عمربن رسلان ، متوفي سال 824 هـ . در « الضوء اللامع » ، ج4 ، ص 106 ـ 113 ، شماره 301 شرح حالي از او آمده است .
443 |
نيز از تخريب آن منصرف شد . علت ناخرسندي از اين بنا ، اشغال زمين زياد و كمي ارتفاع آن با توجه به شب هاي گرمي كه جز با مشقت و سختي نمي توان از آن استفاده كرد و نيز امكان مفسده جويي ـ كه به دليل نداشتن ديد ـ مي توانست پيش آيد و امّا جاي هريك از اين مقام ها در مسجدالحرام از اين قرار است كه مقام شافعي پشت مقام حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) ، مقام حنفي ميان ركن شامي و ركن غربي و مقام مالكي در فاصله ركن غربي و يماني و مقام حنبلي در راستاي حجرالأسود است .
فاصله ميان اين جايگاه ها تا كعبه
فاصله ميان جايگاه شافعي تا ديوار شرقي كعبه ، 5/39 ذرع آهني است و تا دو ستون عقبي سايه بان مقام ابراهيم ( عليه السلام ) نُه ذرع و نيم است .
فاصله جايگاه حنفي از ديوار محراب آن تا ميانه ديوار حِجْر ، يك ششم كمتر از 32 ذرع است . در باب هفتم ، در اخبار مربوط به حِجر ، به فاصله ميان ديوارِ گِردِ حِجر از داخل تا ديوارِ كعبه و نيز عرض ديوار حجر اشاره شد كه نياز به تكرار آن ( در اينجا ) نيست . از ديوار محراب اين مقام تا حاشيه محل طواف ، ده ذرع و نيم و عرض آستانه آن نيم ذرع و دو قيراط است .
و فاصله جايگاه مالكي از ديوار محراب آن ، تا حاشيه محلّ طواف به اضافه عرض آستانه ، ده ذرع و يك سوم است .
فاصله جايگاه حنبلي از ديوار محراب تا حجرالأسود ، يك سوم كمتر از 28 ذرع با احتساب پهناي حاشيه ( آستانه ) است . ذرعي كه در اينجا از آن اشاره رفت ، ذرع آهني است و اين اندازه گيري ها با حضور خودم صورت گرفت و ارتفاع اين مقام ها و ديگر ابعاد آنها را در اصل اين كتاب آورده ايم .
اقامه نماز در اين جايگاه ها
نماز در اين مقام ها اين گونه است كه هر كدام از آنها دوبار نماز مي خواند . نخست شافعي ، سپس حنفي و سپس مالكي و پس از آن حنبلي . گزارش ابن جُبير حاكي از آن
444 |
است كه مالكي پيش از حنفي نماز مي خواند ( 1 ) و ما نيز چنين ديديم كه بعدها در سال 790 ، حنفي پيش از مالكي نماز مي خواند . در مورد حنفي و حنبلي ، سخن ابن جبير آشفته است ؛ زيرا مي گويد هر يك از آن دو ، پيش از ديگري نماز مي خواند . اين ترتيب ها ، شامل نماز مغرب نمي شود چون اين نمازرا همگي در يك زمان مي خوانند . علت اين كار آن بوده كه نمازگزار بر اثر صداي ائمه جماعت و نيز اختلاف حركت نمازگزاران هرگروه ، دچار سر درگمي واشتباه نشود . پيامدهاي زشت اين سردرگمي بر هيچ كس ـ جز آنها كه اسير هواي نفس هستند ـ پوشيده نيست . علماي قديم و جديد نيز آن را نمي پسندند و محكوم مي كنند . از خداوند مي خواهيم كه بدعت ها را ريشه كن سازد . اين بدعت با تلاش گروهي از علماي نيك انديش و طرح موضوع نزد حاكم ، از ميان رفت .
در موسم حج سال 811 فرماني از سوي سلطان ملك ناصر فرج صادر شد كه بر اساس آن تنها امام شافعي در مسجدالحرام نماز مغرب بخواند و اين فرمان همچنان كه خواسته بود ، در مكه به مورد اجرا در آمد .
اين وضع همچنان ادامه يافت تا اين كه فرمان ملك مؤيد ابونصر ، استاد حاكم مصر چنين صادر شد كه سه امام ديگر نيز همچون گذشته نماز مغرب به جاي آورند و چنين هم كردند و آغاز اين كار نيز شب ششم ذي حجه سال 816 بود . سه امام جماعت ( به استثناي امام جماعت شافعي ) در ماه رمضان نماز مغرب به جاي مي آورند و هر چهار امام جماعت و ديگر ائمه جماعات ، براي نماز تراويح به مسجد مي آيند و بر اثر آمدن همه آنها ، همان پيامد ناپسندي كه در نماز مغرب اتفاق مي افتاد و حتي بدتر از آن ، پيش مي آيد كه ناشي از تعدّد ائمه جماعت است ؛ « وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِالله » .
حكم نماز سه امام جماعت حنفي ، مالكي و حنبلي در فريضه ها ، به صورتي كه بيان كرده اند ، از اين قرار است كه : علماي مالكي درباره آن اختلاف نظر دارند ؛ زيرا شيخ امام ابوالقاسم عبدالرحمان بن حسين بن حباب مالكي در سال 550 در منع نماز با ائمه جماعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحلة ابن جبير ، ص79
445 |
متعدد و جماعت هاي مجزّا در حرم خداوند متعال ( مسجدالحرام ) ، فتوا داده است و مذاهب علماي اربعه نيز اين كار را جايز ندانسته اند .
از آن گذشته ، گروهي از مردم در اين باره از علماي اسكندريه استفتا كرده اند و فتواي آنها بر خلاف رأي ابن حباب بوده است . فتوا دهندگان شدّادبن المقدّم و عبدالسلام بن عتيق و شيخ ابوطاهربن عوف بن زُهْري بوده اند و هنگامي كه ابن حباب در جريان فتواي ايشان قرار گرفت ، در پاسخ آنها مطالب جالبي بيان كرد و ناخرسندي گروهي از علماي شافعي و حنفي و مالكي از اين كار را كه در موسم حج سال 551 حاضر شده بودند ، بيان كرد . از شافعي ها ابوالنجيب مدرس نظاميّه و يوسف دمشقي حضور داشتند و از اين دو نقل شده كه گفته اند :
درمورد نماز مغرب مسأله زشت تر وناپسنديده تر است . عطاري در بعثه فقهاي نيشابور و محمدبن جعفر طائي صاحب اربعين نيز حضور داشتند . از حنفي ها نيز شريف غزنوي و از مالكي ها عمر مقدسي آمده بودند و در مورد فساد اين كار استدلال كردند و نظر دادند كه مخالف رأي مالك و اصحاب اوست .
ابن حباب يادآور شده كه ابوبكر طرسوسي و يحيي زيّاتي استاد شدّادبن مقدّم هرگز پشت سر امام جماعت مالكي ها در حرم شريف ( مسجدالحرام ) ، به رغم اين كه اين نظر را پذيرفته بود ، حتي يك ركعت هم نخواندند و گفت : چيزي زشت تر از آن نيست كه انسان از احوال ( و ديدگاه ) استاد خود بي خبر باشد . در مورد تاريخ اين كار ، چيزي به تحقيق نمي دانم ، فقط مطلبي ديده ام كه نشان مي دهد ( امام جماعت ) حنفي و مالكي در سال 497 وجود داشتند و ( امام جماعت ) حنبلي ، وجود نداشته است ؛ چرا كه ابوطاهر سلفي ( 1 ) در اين سال به حج رفته و در آنجا ابومحمدبن عرضي قروي مُقري را در برابر مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) در مسجدالحرام ديده و يادآور شده كه در ميان ائمه جماعات مسجدالحرام ، است كه پيش از امام جماعت مالكي ها ، حنفي ها ، وزيدي ها ، نماز خواند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ احمدبن محمد اصفهاني سلفي صاحب كتاب « معجم السفر » متوفاي 576 هـ . ق . است .
446 |
وجه استدلال اين كه در آن سال ( امام جماعت ) حنبلي ها حضور نداشته ، آن است كه سلفي ، نامي از او نياورده و از امام ( جماعت ) زيدي ها ياد كرده است و اگر حنبلي در آن زمان وجود داشت ، حتماً نام او را مي آورد ؛ زيرا نسبت به امام ( جماعت ) زيدي ها اولي است . نيز مطلبي ديدم كه نشان مي دهد او در سال هاي 540 حيات داشته است . در اصل اين كتاب آن مطلب را آورده ام .
يكي از متعصبان ضد حنبلي ، حطيم آنان را در مكه بركَند ؛ چرا كه ابومظفر نواده ابوالفرج بن جوزي در كتاب خود « مرآة الزمان » ، پس از بيان مطلبي درباره مرجان ، خدمتكار مقتفيِ عباسي ( 1 ) از قول وي نقل كرده كه گفته است : مي خواهم ريشه مذهب حنبلي را براندازم ؛ زيرا وقتي به حج رفت ، حطيم ( 2 ) را كه در مكه متعلق به آنها بود ، از جا در آورد و امامت ( جماعت ) آنان را باطل اعلام كرد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابوعبدالله حسيني المقتفي لأمرالله درسال 530 هـ . خلافتش مورد بيعت قرارگرفت وتاسال مرگ ( 555 هـ . ق ) خليفه بود .
2 ـ ابن جبير اندلسي ، حطيم را اين گونه معرفي كرده است : « حطيم دو تكه تخته است كه به موازات يكديگر قرار داده شده و با تكه چوب هايي به هم متصل شده اند و در بناي نسبتاً مرتفعي كه با گچ ساخته شده ، قرار داده مي شدند تا از روي آنها و به كمك چنگك هايي كه قرار داده شده بود ، قنديل هايي شيشه اي آويزان كنند . » رحله ابن جبير ، ص79