بخش 19
پیدایش زمزم مرمت چاه زمزم در اسلام اندازه چاه زمزم و چشمه ها و موقعیت مکانی آن نام های چاه زمزم فضایل و خواص زمزم در آداب نوشیدن آب زمزم حکم تطهیر با آب زمزم بردن آب زمزم به جاهای دیگر سقّاخانه عباس بن عبدالمطلب
447 |
باب بيستم :
زمزم و سقاخانه عباس بن عبدالمطلب
پيدايش زمزم
نخستين كسي كه ( چاه ) زمزم را روي زمين پديد آورد ، حضرت جبرئيل ( عليه السلام ) بود كه به هنگام تشنه شدنِ اسماعيل ( عليه السلام ) خداوند متعال به وسيله جبرئيل برايش آب فرستاد . در چگونگي اقدام جبرئيل امين به هنگام خروج آب زمزم ، روايات مختلف است . در روايتي آمده كه با پشت خود جستجو كرد و در روايتي ديگر با « پشت خود » فشار داد ( 1 ) و هر دوي اين روايت ها در صحيح بخاري آمده است . بنا به روايتي كه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در صحيح آمده است : خداوند آب زمزم را به اسماعيل ( عليه السلام ) نشان داد . مادرش هاجر از بيم آن كه مبادا آن را از دست بدهد ، اطراف آن حوضي درست كرد و اگر رهايش كرده بود چون چشمه اي جاري مي شد .
فاكهي نيز چنين حكايت آورده است كه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) ( چاه ) زمزم را حفر كرد و داستان او ( حضرت ابراهيم ) و ذي القرنين ها در ( كنار ) زمزم اتفاق افتاد . وي گفته است كه : عبدالله بن عمران مخزومي ، از سعيدبن سالم ، از عثمان بن ساج نقل كرده كه در حديثي از وهب بن منبّه آمده است : در دشت مكه آبي وجود نداشت و هيچ كس نيز در آن زندگي نمي كرد ، تا اينكه خداوند ( چاه ) زمزم را براي اسماعيل ( عليه السلام ) به وجود آورد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ و گفته شده كه : « زمزم ، فشار جبرئيل با پشت خود براي اسماعيل است » . نهايه ابن اثير ، ج4 ، ص248
448 |
در پي آن ، مكه آباد شد و قبيله اي از يمن به نام جُرهُم ـ نه آن طور كه مي گويند از عاد ـ به خاطر وجود آب ، در آن ساكن شدند . اگر آبي كه خداوند متعال براي اسماعيل ( عليه السلام ) قرار داد وجود نمي داشت ، كسي در آن روزگار در مكه ساكن نمي شد . عثمان و ديگران گفته اند : زمزم را « سابق » مي گويند و جاي پاي جبرئيل بوده است و آن را براي اسماعيل در روزي كه در كارش گشايشي حاصل آمد ، در نظر گرفتند ؛ چرا كه او و مادرش در آن زمان تشنه بودند .
حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) آن چاه را حفر كرد و پس از آن ذي القرنين او را مغلوب كرد و به گمانم ذي القرنين از ابراهيم ( عليه السلام ) خواسته بود كه براي او به درگاه خداوند دعا كند و ابراهيم ( عليه السلام ) در پاسخ گفته بود : چگونه ( دعا كنم ؟ ) در حالي كه چاه مرا خراب كرده اي ؟
ذي القرنين گفت : اختيار خودم نبود و كسي هم نگفت كه اين چاه متعلق به ابراهيم است . آنگاه صلح برقرار شد و ابراهيم ( عليه السلام ) به ذي القرنين گاو و گوسفند هديه داد . آنگاه ابراهيم هفت رأس قوچ برداشت و آنها را جدا ساخت . ذي القرنين گفت : اين قوچ ها چيستند ؟ ابراهيم گفت : اينان در روز قيامت گواهي خواهند داد كه اين چاه متعلق به ابراهيم است .
اين آب زمزم همچنان مورد استفاده مردم مكه بود تا اينكه جُرهمي ها حرمت كعبه و حرم را زير پا نهادند و ( در پي آن ) ، محل چاه زمزم فرو كوبيده شد . سال هاي پياپي بر آن گذشت و چنان شد كه ناپديد گرديد . همچنين گفته شده است كه جرهمي ها به هنگامي كه از مكه اخراج شدند ، اين چاه را كور كردند . اين مطلب را زبيربن بكار و ديگران ذكر كرده اند . پس از آن خداوند متعال اين چاه را به دست عبدالمطّلب بن هاشم جدّ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ـ كه خداوند كرامتي نصيب وي فرمود و به خوابش آورد و دستور حفر آن را به وي داد ـ احيا كرد . عبدالمطّلب در پي نشانه هايي كه گرفته بود ، چاه را حفر كرد و اين كار پيش از تولد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) صورت گرفت ؛ زيرا در حديثي از حضرت علي بن ابي طالب [ ( عليه السلام ) ] آمده است هنگامي كه جدّ وي عبدالمطلب چاه زمزم را حفر مي كرد جز
449 |
حارث ، فرزند ديگري نداشت . اين حديث در سيره ابن اسحاق ( 1 ) با سندي كه همه رجال آن ثقه هستند ، روايت شده است .
در تاريخ ازرقي به نقل از زهري روايتي آمده حاكي از آن كه عبدالمطّلب چاه زمزم را پس از تولد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) حفر كرد ؛ زيرا ازرقي با سند خود از زهري روايت كرده كه عبدالمطلب ( چاه ) زمزم را پس از عام الفيل حفر كرد ( 2 ) و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بنا به روايت صحيح ، در عام الفيل متولد شد .
در « مسند بزّار » به نقل ابن عباس روايت شده كه گفت : ابوطالب به حفر زمزم مي پرداخت و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه در آن زمان نوجوان بود ، سنگ ها را جابه جا مي كرد . اسناد اين حديث ضعيف است و با فرض صحّت ، حفر و كندن چاه از سوي ابوطالب ، ربطي به عبدالمطّلب ندارد ؛ زيرا حديث حضرت علي [ ( عليه السلام ) ] حكايت از آن دارد كه به هنگام حفر چاه زمزم توسط عبدالمطّلب ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ابوطالب به دنيا نيامده بودند ؛ زيرا گفته است كه در آن زمان عبدالمطّلب فرزندي جز حارث نداشته است .
مرمت چاه زمزم در اسلام
از ازرقي با سندي كه به خودش مي رسد ، روايت شده است كه : پس از آن ، آب اين چاه به شدت كاهش يافت و در سال 223 آب آن فراوان شد . آنگاه مي گويد : نُه ذرع از اين چاه ويران شد و آب آن به اطراف سرازير گشت .
آنگاه مي گويد : سالم بن جرّاح در زمان خلافت هارون الرشيد چند ذرع آن را حفر كرد . در زمان خلافتِ المهدي نيز ( چاه زمزم ) حفّاري شد و عمربن ماهان كه عهده دار پست و اموال شخصي خليفه در زمان خلافت امين محمدبن رشيد بود ، چاه زمزم را بيشتر حفر كرد ؛ زيرا آب آن كم شده بود ، به طوري كه مردي از اهل طائف كه او را محمدبن مسير مي گفتند و در اين چاه كار مي كرد ، مي گفت : من در درون اين چاه ، نماز خواندم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سيره ابن هشام ، ج1 ، ص 133
2 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص42
450 |
اندازه چاه زمزم و چشمه ها و موقعيت مكاني آن
درباره اندازه چاه زمزم ، ازرقي سخن گفته و در روايتي كه سند آن به خودش هم مي رسد ، چنين مي گويد : عمق چاه زمزم از بالا تا پايين ، شصت ذرع بود و در قعر آن ، سه چشمه در برابر ركن حجرالأسود قرار داشت و يك چشمه هم در برابر ( كوه ) ابوقبيس و صفا و چشمه اي نيز در برابر مروه بود . ( 1 ) فاكهي نيز همين مطلب را بيان كرده است .
فاكهي خبري آورده كه در آن عباس بن عبدالمطّلب به كعب الأحبار گفت : كدام چشمه آن بيشتر آب دارد ؟ او پاسخ داد : چشمه اي كه از برابر حِجر بيرون مي آيد : گفت : آري ، درست گفتي .
ازرقي نيز به نقل از وي مي گويد : عمق آن از دهنه تا كوه ، چهل ذرع است كه همه آن ساخته شده و بقيه آن ، شامل 29 ذرع ، از كوه كنده شده است .
گفتني است اين سخن با آنچه درباره عمق آن گفته شده ، مغايرت دارد . همچنين ازرقي در روايتي از وي مي گويد : اندازه دهانه بيروني چاه زمزم دو ذرع و يك وجب است و عمق چاه ، يازده ذرع و گشادگي دهانه آن در گردنه ، سه ذرع و دوسوم است .
يكي از دوستانم در حضور من ، ارتفاع دهانه زمزم ، از زمين و گشادگي و گِردي آن را اندازه گرفت : دهانه آن يك ذرع و سه چهارم ، و گشادگي آن چهار ذرع و نيم ، و عمق آن دو قيراط كمتر از پانزده ذرع بود كه همه با ذرع آهني است .
و اما در مورد ويژگي و موقعيت مكاني ، زمزم جايي است مربع كه در ديوارهاي آن تعداد نُه حوض آب است كه از چاه زمزم پر مي شوند و مردم با آب آنها وضو مي گيرند ، البته جز يكي از اين حوض ها كه بدون استفاده است . در ديوار طرف كعبه پنجره هايي وجود دارد . اين مكان به استثناي جايي كه روبه روي چاه است ، سقف ساجي دارد و در آن قسمت پنجره اي چوبي قرار دارد . نمي دانم كه اين مكان را چه كسي بنا كرده است ، چون با وضعيتي كه ازرقي ياد كرده تفاوت دارد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص61
451 |
سايبان اذان گويان در بالاي خانه اي كه چاه زمزم در آن قرار دارد ، به خاطر موريانه هايي كه ستون هاي چوبي را خورده بودند ، خراب شده بود . موريانه ها حشرات ريزي به اندازه نصف عدس هستند كه چوب مي خورند و آن را از بين مي برند . در سال 821 اين سايبان را با چوب هايي بستند تا مانع از سقوط آن شوند . در هفتم ماه ربيع الأول 822 اين سايبان ويران شد و مقرنصِ چوبي كه زير آن قرار داشت و نيز نرده هاي اطراف آن و نرده هاي دورِ محلِّ قرار گرفتن چاه زمزم براي مرمّت و تعمير ، برداشته شد . اين چوب مقرنص به وسيله موريانه ها كاملا از ميان رفته بود و بايد كنده و دور انداخته مي شد . به جاي آن در كنار ديوارهاي طرف كعبه و ديوار مقام شافعي و ديوار كنار محوطه خالي آن ، ستون هاي آجري كار گذاشته شد و براي اينكه آسيب نبيند با آهك اندود گرديد تا روي آنها سايبان ديگري براي اذان گوها بنا گردد و ديوار غربي جايگاه چاه زمزم و نيز ديوار شامي اين جايگاه و ديوار كنار مقام شافعي تقويت شود و ضخامت آن متناسب با طول آن گردد . براي اين كار ديوارهاي مزبور از بالا تا پايين از ميان برداشته شد و پايه ديوار كناري كعبه در حدود يك ذرع دستي ، فراخ تر گرديد تا بناي آن استحكام بيشتري پيدا كند . اين پايه را حدود يك قامت در زمين فرو بردند و آن را با اساس قبلي درآميختند و متوجه شدند كه شالوده كنار مقام شافعي محكم است و پهناي مناسبي دارد . بنابراين روي همان شالوده ديوار را بنا كردند و ديوارهايي را كه خراب و ريخته شده بود ، ساختند و به سقف رساندند و در هر دو ديوار سه طاق آهكي قرار دادند و ميان هر يك از اتاق هاي ديواره طرف كعبه ، ستوني از سنگ مرمر كه با سرب بسته شده است ، كار گذاشتند و مقداري جاي خالي براي اين ستون در ديوار قرار دادند و پنجره هاي اين دو ديوار را كه رو به حوضچه هايي بود ، پهن تر كردند ؛ زيرا ديوارها فراخ تر شده بود . بالاي اين ديوارها را با سنگ هاي تراشيده بزرگ سنگ كاري كردند و روي طاق ها را با سنگ هاي معمولي و به كمك آهك ، پر كردند و آن بخش از ديوارِ شرقي جايگاه زمزم را كه از آستانه تا بالاي آن را در برمي گيرد ، برداشتند و با آهك و آجر ساختند و در آن ، دو ستون قرار دادند كه نرده هاي چوبي آن را استحكام بيشتري
452 |
بخشد . اين دو ستون ، پيشتر وجود نداشتند . قسمتي از سقف اين جايگاه را خراب كردند تا چوب هاي خراب و از بين رفته را بيرون برند و به جاي آن چوب هاي نو و سالم بياورند . روي ديوار غربي اين جايگاه ، سه ستون آجري با آهك ساختند . دو ستون ديگر ـ يكي در ديوار شامي و ديگري در ديوار يماني اين جايگاه ـ در نظر گرفتند و ميان اين دو ستون ، يك ستون چوبي روبه روي ستون آجري مياني ( از سه ستون آجري پيش گفته ) نصب كردند و روي ستون هاي ياد شده سقفي از چوب روغني كار گذاشتند كه فضاي ميان شش ستون را مي پوشاند . هر چند كه ستون آجري وسطي و ستون چوبي روبه روي آن را خالي گذاشتند و به جاي آن گنبد گونه اي از چوبِ روغني قرار دادند و روي آن گنبد پوشش ديگري از چوب و شاخه نخل و ني قرار دادند و از چوب روغني ، دامن خرگاهي درست كردند كه سايباني هم براي اذان گو باشد و سقف و گنبد و خرگاه را با چنان ميخ هايي محكم كردند كه وزن هر هفت عدد از اين ميخ ها ، بالغ بر يك منّ ( 1 ) آهن مي گرديد . و البته وزن برخي از ميخ ها كمتر هم بود . بست هاي فلزي نيز به كار بردند و روي سقف چوبي روغني ، سقف ديگري از چوب درست كردند و بالاي سقف را آجر و آهك كاري كردند و روي آجر را با آهك ، سفيد كردند و روي گنبد وسط اين سقف را گچ اندود و محكم كاري كردند و پشت بام جايگاه زمزم را نيز با آهك و آجر تعمير كردند و نرده چوبي خراطي شده در همه اطراف آن ـ به استثناي طرف يماني ـ كار گذاشتند در اطراف سايبان اذان گويان در طرف يماني و شرقي نيز نرده هاي چوبي كار گذاشتند . پيش از آن در اين دو سمت ، نرده اي وجود نداشت . يك دريچه آهني نيز روي چاه زمزم قرار دادند تا كسي در آن نيفتد و پيش از اين كار ، شكاف روبه روي چاه زمزم را با چوب و تخته و ميخ كاري ، تنگ تر كردند . قبل از آن هيچ شيء فلزي در آنجا به كار نرفته بود . نرده هاي چوبي خراطي شده اي نيز گرداگرد پنجره هاي چهارگانه نصب كردند .
قبل از آن به جاي نرده ها ، چوب و تخته هاي بلندي به اندازه يك قامت وجود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مَنّ ، سنجش و وزني است كه در شرع برابر 180 مثقال و در عرف 280 مثقال است . جمع آن « اَمنان » است .
453 |
داشت كه در چار طرف چاه به صورت آهك اندود شده قرار گرفته بود . وزن پنجره آهني روي چاه زمزم در حال حاضر 62 « من » و هر « من » 260 درهم است . آهن برخي پنجره هاي سمت ديوار غربي جايگاه زمزم را اضافه كرده اند و پلكاني را كه از آن به روي پشت بام جايگاه و نيز به سايبان اذان گوها مي رفتند ، بزرگ تر كرده اند ؛ زيرا اين پلكان به هنگام تعمير در سال 818 و همزمان با تعميرات در خلوتگاه عبوري كنار جايگاه زمزم ، خيلي تنگ درست شده بود . براي اين پلكان نرده هايي از چوب ساده قرار دادند و در مجموع پلكان ديوارهاي جايگاه و فراز آن و نيز سايبان اذان گوها و جاهاي ديگر ، خيلي عالي انجام شد و تاريخ پايان اين كارها ، رجب سال 822 بود و زير نظر يكي از اهل مكه به نام خواجه شيخ علي بن محمدبن عبدالكريم جيلاني ( 1 ) انجام گرفت .
در كنار جايگاه زمزم ، خلوتگاهي بود كه در آن ، بركه اي وجود داشت كه از آب زمزم پر مي شد و كساني كه وارد خلوتگاه مي شدند از آن آب مي نوشيدند . اين خلوتگاه در طرف صفا ، دري داشت كه تخته شد و به جاي خلوتگاه ، بركه پوشيده اي درست شد كه بر ديواره سمت صفا ، راه آب هايي گذاشته شد و مردم با پا گذاشتن روي سنگ هايي كه پاي اين راه آب ها گذاشته شده بود ، وضو مي گرفتند . روي اين بركه سرپوشيده ، جايگاه كوچكي با پنجره اي رو به كعبه و پنجره اي رو به صفا و سكوي كوچكي به سوي بركه بود . اين كار به همين صورت در سال 807 ، انجام شد . پس از آن در دهه اوّل ذي حجه ، سال 817 ـ به اين خاطر كه گفته مي شد برخي عوام نادان در آنجا ، نجاست مي كردند ـ آنجا را خراب و با خاك يكسان كردند و به جاي آن سقاخانه اي براي سلطان ملك مؤيد ابونصر شيخ ساختند كه مردم از آنجا آب مي نوشيدند و بدين ترتيب ، دعاي مردم براي وي كه چنين كاري كرده بود ، دو چندان گرديد .
اين سقاخانه به شكل مربع مستطيل است كه سه پنجره بزرگ آهني دارد . روي هر پنجره ، لوحي از چوب خوش تراش قرار دارد . يكي از پنجره ها به طرف كعبه و دوتاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سخاوي مي گويد : او در گيلان زاده شد و به شام و مصر و مكه و يمن آمد و مدتي در مكه ماند و سپس به يمن رفت و در همان جا در سال 848 هـ . وفات يافت . نكـ : الضوء اللامع ، ج5 ، ص313 ، شماره 1034
454 |
ديگر در سمت صفا قرار دارد . زير هر پنجره حوضي در محدوده اين فضا قرار دارد كه در آن بركه اي پر از آب است و داراي سقفي روغني است كه از درون سقاخانه پيداست و درِ آن در سمت صفا قرار دارد . اين سقاخانه داراي خرگاهي چوبي روغني ، از بيرون است كه روي آن آبخورهايي از سنگ تراشيده قرار دارد . درون سقاخانه روشن است و از بيرون با سنگ هاي رنگي آذين شده و بناي زيبايي دارد و در رجب سال 818 به پايان رسيد . كار در آن از هنگام رفتن حجاج آغاز شده بود .
پيشتر ، جاي خلوتگاه كنوني ـ بنا به گفته ازرقي ( 1 ) و فاكهي ـ نشستن گاه عبدالله بن عباس بوده است . فاصله ميان حجرالأسود تا ميانه ديوار ، جايگاه چاه زمزم ، سي و يك ذرع و يك ششم ذرع آهني است .
نام هاي چاه زمزم
فاكهي گويد : احمدبن محمدبن ابراهيم ، كتابي به من داد كه به گفته او ، از استادان اهل مكه برايش رسيده بود و من اين مطالب رااز روي آن ، نوشته ام . ( درآن كتاب ) آمده : نام هاي زمزم چنين است : « هزمه جبريل » ، « سقياالله اسماعيل » ، « لا تنزف » ، « لاتُذَم » ، « بركه » ، « سيّده » ، « نافعه » ، « مضنونه » ، « عونه » ، « بشري » ، « صافيه » ، « بَرَّه » ، « عصمه » ، « سالمه » ، « ميمونه » ، « مباركه » ، « كافيه » ، « عافيه » ، « مغذّيه » ، « طاهره » ، « مفدّاه » ، « حرميه » ، « مرويه » ، « مؤنسه » ، « طعام طُعْم » و « شفاء سُقْم » .
و نيز از نام هاي زمزم آن چنان كه گفته شده : « طيبه » ، « تكتم » ، « شبّاعة العيال » ، « شراب الأبرار » ، « قرية النمل » ، « نقرة الغراب » ، « هزمة اسماعيل » و « حفيرة العباس » است .
نام آخر را ياقوت آورده و مي گويد : « حفيره » نام ده جاي است و حفيرة العباس از نام هاي زمزم است . به نقل از « مختصر معجم البلدانِ » ( 2 ) ياقوت ، كه البته شگفت هم هست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص6
2 ـ المشترك وضعاً ، ص140 و 141
455 |
از نام هاي زمزم ، « همزة جبريل » است . اين نام را سهيلي آورده و گفته است : گويند كه جبرئيل با پشت خود به جاي زمزم زد ، آنگاه آب بيرون آمد . سپس مي افزايد : و در نام هاي زمزم ، « رمرم » نيز ـ به نقل از المطرز ـ آمده است و در نسخه اي از « روض الأُنُف » كه در اختيارم هست و « زُمَّزُم » ( به ضم زا و تشديد و فتح ميمِ اوّل ) آمده است . ( 1 )
يكي از نام هاي زمزم « سابق » است . اين نام را فاكهي در خبري به روايت از عثمان بن ساج آورده است . در همين روايت ، عثمان مي گويد : و ديگري ؛ يعني غير از وهب بن منبّه آورده است كه : زمزم به نام « سابق » آمده است .
در وجه تسميه اين چاه به زمزم ، اختلاف نظر وجود دارد . گفته مي شود : اين نام ويژگيِ آب ( اين چاه را ) بيان مي كند . ابن هشام مي گويد : زمزمه در عربي به معناي فراواني و اجتماع است و گويند زمزم ناميده شده ؛ زيرا با خاك مهار شده است تا آب به اين سو و آن سو نرود و اگر مهار نشده بود ، در همه جاي زمين گسترده مي شد و به همه جا راه مي يافت . اين را از ابن عباس و او از برقي نقل كرده است . همچنين گويند : از آن رو ، آن را زمزم ناميده اند كه آب را نگهداري مي كرد . حربي مي گويد : آن را زمزم ناميده اند ؛ زيرا اسبان در آن زمان قصد آن را مي كردند و در كنار اين چاه به شيهه مي پرداختند .
مسعودي مي گويد : « زمزمه » صدايي است كه اسب به هنگام نوشيدن آب از بيني خود در مي آورد . عمر به كارگزارانش نوشت كه اسبها را از شيهه كشيدن باز داريد . مسعودي سروده است :
زمزمت الفُرْسُ عَلي زمزم * * * و ذلك في سالفها الأقدم
نيز گفته شده كه اين كلمه : مشتق نيست . ما معناي برخي از اين نام ها را در اصل اين كتاب ذكر كرده ايم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در نسخه چاپي الروض الأُنُف ، ج1 ، ص134 چنين آمده است : « در نام هاي آن زُمَازِمُ و زمزم به نقل از المطرز نقل شده است » .
456 |
فضايل و خواص زمزم
در معجم طبراني ، با سند رجالِ ثقه ، در صحيح ابن حِبّان از حديث ابن عباس به نقل از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده كه فرمود : بهترين آب روي زمين ، آب زمزم است . ( 1 ) همين معنا نيز در تاريخ ازرقي ( 2 ) از علي بن ابي طالب [ ( عليه السلام ) ] روايت شده است . و از علاّمه زين الدين الفارسكوري شنيدم كه مي گفت : استاد ما شيخ الاسلام سراج الدين بلقيني گفت : آب زمزم از آب كوثر هم بهتر است و علتش آن است كه با اين آب سينه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شستوشو داده شد و سينه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جز با بهترين آب شستوشو داده نمي شود ( نقل به مضمون ) .
استاد ما حافظ عراقي يادآور شده است كه سينه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با آب زمزم شستوشو داده شد تا بدينوسيله حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) توان ديدن ملكوت آسمان ها و زمين و بهشت و دوزخ را بيابد ؛ زيرا از خواص آب زمزم آن است كه قلب را تقويت مي كند و هول و هراس را برطرف مي سازد .
در تاريخ ازرقي به نقل از ابن عباس روايت شده كه گفت : از شراب الأبرار ( نوشابه نيكان ) بنوشيد و شراب الأبرار را آب زمزم تفسير كرد . ( 3 ) از وهب بن منبّه نيز روايتي در همين معنا وارد شده است . ( 4 ) در معجم الكبير طبراني از حديث ابن عباس ، به نقل از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده است كه سيراب شدن از آب زمزم نشانه اي ميان ما و منافقين است .
و در حديثي از وي روايت شده كه هرگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي خواست به كسي تحفه اي دهد ، از آب زمزم به او مي نوشاند . اين احاديث را حافظ شرف الدين دمياطي آورده و اسنادشان را صحيح دانسته است .
از ابن عباس نيز در روايتي آمده است : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به هركس آب زمزم مي نوشاند ، مي فرمود : نوشيدن از اين آب شفا مي دهد ؛ خداوند شفايت دهد . و اگر براي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ المعجم الكبير ، ج11 ، ص98 ، شماره 11167
2 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص55
3 ـ همان ، ج2 ، ص53
4 ـ همان ، ج2 ، ص49
457 |
رفع تشنگي بنوشي خداوند تشنگي تو را رفع خواهد كرد . زمزم فشار جبرئيل و نوشيدني خدا براي اسماعيل است . ( 1 ) اين حديث را احمدبن محمدبن عبدالله حِمْيَري و او از ابراهيم بن خليل و او از ابوالفتح ناصربن محمد الوبرج و او از اسماعيل بن فضل اِخشيد ، از ابوطاهربن عبدالرحيم ، از حافظ ابوالحسن دار قطني ، از عمربن حسن بن علي ، از محمدبن هشام بن علي مَرْوَرُوذي ( 2 ) از محمدبن حبيب جارودي ( 3 ) از سفيان بن عُيَينه ، از ابن ابي نجيح ، از مجاهد و او از ابن عباس نقل كرده كه گفت : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : . . . و حديث را ذكر كرد . حاكم اين روايت را در « المستدرك » آورده و گفته است : از نظر اسناد صحيح است به شرط آنكه جارودي بي عيب باشد . ( 4 )
استاد ما عراقي حافظ مي گويد : ( جارودي ) بي عيب است و خداي را شكر مي گوييم ؛ زيرا خطيب در تاريخ بغداد از او نام برده و گفته است : وي راستگو بوده است . ( 5 ) و استاد ما حافظ عراقي اين حديث را از اين طريق ، « حَسَن » دانسته و در اظهار نظرهايي بر ابن صلاح گفته است : حديث ابن عبّاس از حديث جابر درست تر است . هرچند گفته هاي ذهبي در « ميزان » در شرح حال عمربن حسن قاضي و اُشناني استادِ دارقطني در اين حديث ، سخن استاد ما ، عراقي را خدشه دار مي سازد . او پس از ذكر اين حديث از دارقطني به نقل از اُشناني ، با سند خود مي گويد : آفت اين حديث ، همين « عمر » است و دارقطني با سكوت درباره وي ، مرتكب گناه شده است و اين حديث با اين سند باطل است و ابن عُيَينه هرگز آن را روايت نكرده است . مي دانيم كه حديث عبدالله بن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بخشي از اين حديث حذف شده است و باقي آن در سنن دار قطني چنين آمده است : و اگر به قصد سيراب شدن از آن بنوشي ، خداوند تو را بدان سيراب سازد . نكـ : سنن ، ج2 ، ص284
2 ـ در اصل چنين آمده است . در سنن دار قطني ، ج2 ، ص284 و المستدرك علي الصحيحين ، ج1 ، ص473 و ميزان الاعتدال ، ج3 ، ص185 ، « المروزي » آمده است .
3 ـ در اصل « ماوردي » نوشته شده است و ما آن را از « سنن دار قطني » و « المستدرك » و « ميزان الاعتدال » ، به اين صورت اصلاح كرديم .
4 ـ حاكم نيشابوري اضافه كرده است : « بخاري و مسلم » اين روايت را نياورده اند .
5 ـ تاريخ بغداد ، ج2 ، ص277 ، شماره 750
458 |
مؤمّل از ابوزبير ، از جابر مختصر است و ذهبي پس از آنكه يادآور شده : دارقطني ، اُشناني را ضعيف و دروغگو دانسته است ، مي گويد : اين اُشناني ، چنين و چنان است و با اين حال دارقطني مي گويد : ( 1 ) ( و حديث را نقل مي كند ) .
حديث جابر را حافظ دمياطي با سند خود به سويدبن سعيد ، از ابن مبارك ، از ابن ابي موالي از محمدبن منكدر ، از جابر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده است . دمياطي نيز اين حديث و اسناد آن را صحيح دانسته و بنا بر آنچه « حافظ بن حجر » گفته است ، در صحّت اين اسناد ، جاي تأمل است . ما در اصل اين كتاب ، حديث جابر را از چند جا ، آورده و اسناد آن را نقل كرده ايم و حديثي نيز از عبدالله بن عمرو بن عاص ، و عبدالله بن عمربن خطاب در همين معنا آورده ايم و توضيحاتي درباره آنها داده ايم و اخباري را درباره كسي كه به قصدي ، از آب زمزم نوشيده و به مقصود خود رسيده است ، آورده ايم ؛ از جمله اينان امام شافعي است كه براي كسب علم ، از آن آب نوشيد و به اين هدف نيز رسيد و اگر به قصد اصابت هدف نيز از آب زمزم نوشيده شود از هر ده هدف به هر ده مورد يا نُه مورد خواهيم رسيد .
ديگر موردي است كه فاكهي آورده و مي گويد : احمدبن محمدبن حمزة بن واصل از پدرش ـ يا از ديگري از اهل مكه ـ برايش نقل كرده اند كه مي گويد : روزي در مسجدالحرام در طرف باب الصفا ديدم گروهي بر گرد كسي جمع شده اند ، نزديك شدم ، مردي را ديدم كه به خود مي پيچد و خود را به قطعه چوبي محكم ، فشار مي دهد . گفتم : او را چه مي شود ؟ گفتند : اين مرد ، شوربايي خورده است . در اين شوربا سوزني وجود داشته كه وارد حلق وي شده و در آنجا گير كرده است و آن چنان شد كه قادر به بستن دهانش نگرديد و در وضعيتي نزديك به ( خفگي و ) مرگ قرار گرفت . كسي پيش او آمد و گفت : به كنار چاه زمزم برو و از آب آن بياشام و نيت خود را تجديد كن و از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در اصل چنين آمده است . آنچه در « ميزان الاعتدال » و « لسان » درباره وي آمده ، از اين قرار است : از دار قطني روايت شده كه او دروغگو است و اين صحّت ندارد . او شرح حال عمربن حسن خطيب بغدادي را نوشته و از دارقطني نقل شده كه گفته است : ضعيف است . نكـ : « تاريخ بغداد » ، ج11 ، ص238 ـ 236
459 |
خداوند ـ عزّوجلّ ـ شفاي خود را بخواه . او نيز به زمزم رفت و از آب آن جرعه اي سركشيد و به جاي خود بازگشت . من براي انجام كاري ، آنجا را ترك گفتم و چند روز بعد او را ملاقات كردم كه حالش خوب شده بود . به او گفتم : چگونه اي ؟ گفت : از آب زمزم نوشيدم پس از آن حالم همان طور بود تا به ستون رسيدم . به آن تكيه دادم ، خواب بر چشمانم چيره شد . به خواب رفتم ، وقتي از خواب برخاستم اثري از ناراحتي خود نيافتم .
ونيز استاد ما حافظ عراقي يادآور شده است كه خود به مقاصد مختلف ؛ از جمله شفاي از ناراحتي مشخصي در شكم خود ، ازآب زمزم نوشيده است و بدون دارو ، شفا يافته است .
ديگراين كه بنا بر نقل استاد ماعلاّمه تقي الدين عبدالرحمان بن ابي الخير فاسي [ ( رحمهم الله ) ] احمدبن عبدالله شريفي از خدمتكاران مسجدالحرام در مكه به قصد شفاي ناراحتيِ بينايي خود از آب زمزم نوشيد و شفا يافت .
ديگر اين كه فقيه علاّمه ، مدرس و مفتي ابوبكربن عمربن منصور اَصبحي ، معروف به شنيني ، از علماي بزرگ و معتبر سرزمين يمن ، به قصد شفا از بيماريِ تشنگيِ سختي كه در مكه دچار آن شد ، از آب زمزم نوشيد و به گفته پسرش فقيه عفيف الدين عبدالله در مكه شفا يافت . او به من گفت كه وقتي پدرش دچار اين بيماري شد ، به دنبال پزشك مشخصي مي گشت ، ولي آن پزشك از معالجه وي خودداري كرد و پس از آن دل ( پدرم ) شكست و خداوند متعال به ذهنش انداخت كه بنا بر حديثي كه درباره نوشيدن از آب زمزم وارد شده ، از آب زمزم بنوش . به همين قصد به زمزم رفت و با دلوي ، از چاه زمزم آب كشيد و به حدّ سيراب شدن ، از آن نوشيد . پس از آن احساس كرد كه چيزي در درونش به حركت درآمده و بلافاصله قصد كاروانسراي السّدره كرد تا در آنجا به قضاي حاجت بپردازد ، همين كه به آنجا رسيد ، اقدام به قضاي حاجت كرد و مقدار زيادي مدفوع از خود خارج كرد . او به شدّت بيم آن داشت كه مسجدالحرام را آلوده كند . دوباره به زمزم رفت و به حد وفور آب نوشيد و دوباره مقدار زيادي مدفوع ، دفع كرد .
460 |
پس از آن بهبود يافت . چند روز بعد كه در كاروانسراي ربيع ، در مكه مشغول شستن پيراهني بود و آن را با پاي خود لگد مي كرد ، پزشكي كه او را معالجه كرده بود ، به او رسيد و گفت : تو همان كسي هستي كه آن بيماري را داشتي ؟ گفت : آري . گفت : چگونه درمان شدي ؟ گفت : با آب زمزم . پزشك گفت : خطر بزرگي را از سر گذرانده اي . مي گويد : همان پزشك به من گفت نخستين بار كه او را ديده بود ، گمان نمي كرد بيش از سه روز زنده بماند ؛ اين داستان را فقيه عبدالله فرزند فقيه ابي بكر شنيني از پدرش برايم نقل كرد و از بيماري تشنگي وي و درمانش با آب زمزم سخن گفت . اين اخبار همگي تأييدي بر درستي حديث پيش گفته درباره نوشيدن از آب زمزم به هر قصد ( و نيل به مقصود ) است .
هر چند اسناد آن ، همچنان كه گفته شد ، همگي صحيح است ليكن ابن جوزي اين حديث را به ناحق در كتاب « الموضوعات » ( احاديث ساختگي ) آورده است ؛ حال آنكه همچنان كه گفته شد ، حديثِ صحيح و حَسَن است . اين كارِ وي جاي تعجب دارد ؛ زيرا او در كتاب « الأذكياء » با استناد به سفيان ، داستاني را روايت كرده كه اين حديث در آن آمده و گفته است : اين حديث صحيح است ( 1 ) و هيچ توضيح و تفسير ديگري هم نياورده است . ميان اين حديث و حديث « بادمجان به هر نيت كه خورده شود به مقصود رساند » از نظر مسلّم بودن ، برابري وجود ندارد ؛ زيرا حديث آب زمزم صحيح يا « حسن » است ، ولي حديث بادمجان غيرصحيح و حتي آنچنان كه علامه بزرگ شمس الدين بن قيم جوزيه حنبلي گفته حديث ساختگي است .
استادمان حافظ نورالدين هيثمي نيز آن را ساختگي مي داند كه به گفته وي يكي از زنادقه آن را وضع كرد تا شريعت را مورد اهانت قرار دهد .
استادمان حافظ عراقي فرموده است : اينكه در ميان مردم و حتي بر زبان بسياري از اهل علم و علما شهرت يافته كه حديث بادمجان ، از حديث آب زمزم صحيح تر است ، به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الاذكياء ، ص98
461 |
هيچ وجه درست نيست ؛ حديث بادمجان هيچ اساسي ندارد تنها در ضمن حديثي در « مسند الفردوس » با اسنادي مبهم و غيرمعلوم آمده و هيچ ريشه اي در نوشته هاي اسلام ندارد . او يادآور شده كه مسند الفردوس پر از توهّمات است ( نقل به اختصار ) .
در خبر ابن عكيك كه در اسناد آن افتادگي وجود دارد آمده است : از ويژگي هاي آب زمزم آن است كه تب را ـ به فرمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ـ برطرف مي گرداند . اين خبر در سُنَن نسائي از حديث ابن عباس آمده و در صحيح بخاري نيز با ترديد نقل شده است .
ديگر اينكه به گفته ضحّاك بن مزاحم ، آب زمزم سر درد را برطرف مي سازد و ديگر اينكه در روز قيامت آب هاي شيرين بالا و پايين مي روند مگر آب زمزم . ضحاك نيز اين مطلب را آورده است .
ديگر اينكه به گفته استادمان امام بدرالدين بن صاحب مصري ، آب زمزم از نظر طبي و شرعي بر همه آنها برتري دارد ؛ زيرا گفته است وزن آب زمزم را با آب چشمه اي در مكه مقايسه كردم ؛ ديدم حدود يك چهارم ( 25 درصد ) سنگين تر است . پس از آن از نظر طبي مورد مقايسه قرار دادم ؛ متوجه شدم كه از همه آب هاي روي زمين از نظر طبي و شرعي برتر است .
از همين استادمان شيخ بدرالدين ابن صاحب ، اَبيات شعري زيبا در فضيلت ( آب ) زمزم ديده ام كه بي مناسبت نيست آنها را در اينجا نقل كنم .
شفيت يا زمزم داء السقيم * * * فانت أشفي ما تعاطي النديم
و كم رضيع لك أشواقه * * * إليك بعد الشيب مثل الفطيم
و نيز تا آنجا كه اطلاع پيدا كرده ام اين ابيات هم آمده است :
يا زمزم الطيب في المخبر * * * يا من علت غوراً علَي المشرب
رضيع اخلافك لا يشتهي * * * فطامه إلاّ لدي ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در متن ، اين كلمات مخدوش و ناخوانا است در نسخه ديگري از همين كتاب « الاّ الذي الكوثر » آمده است كه درست به نظر نمي آيد .
462 |
اين بيت هم درباره زمزم سروده شده است :
بالله قولوا لنيل مصر بأنّني عنه في غني * * * بزمزم العذب عندبيت مخلق الشرب الوفا
و نيز از جمله اشعار سروده شده در باره زمزم ، ابيات زير است :
لزمزم نقع في الفؤآد وقوة * * * يزيد علي ماء الشباب لذي فتك
و زمزم فاقت كل ماء بطيبها * * * ولو أنّ ماء النيل يجري علي المسك
و ديگر اين كه آب زمزم در شب نيمه شعبان شيرين و گوارا مي شود . اين مطلب را ابن الحاج مالكي در « منسك » به نقل از شيخ مكي بن ابي طالب ذكر كرده است و متن سخنش چنين است : شيخ مكّي بن ابي طالب گويد : آب زمزم در شب نيمه شعبان شيرين و گوارا مي شود . اهل مكه مي گويند كه چشمه سلوان در آن شب ، بدان مي پيوندد و براي گرفتن آب ( از چاه زمزم ) در آن شب پول هاي فراوان مي دهند و آن چنان ازدحامي مي شود كه جز بزرگان و اشراف ، به آب دسترسي پيدا نمي كنند . مي گويد : من اين وضع را سه سال ( به چشم خود ) ديدم .
از ديگر ويژگي هاي آب زمزم آن است كه در شب نيمه شعبان هر سال ، زياد مي شود به گونه اي كه ، چاه زمزم لبريز از آب مي شود ، ولي اين لبريزي را جز عارفان ، نمي بينند و از جمله كساني كه ديده اند شيخ ابوالحسن معروف به « كرباج » است .
بنا بر نوشته اي كه به خط جدّ پدرم ، شريف ابوعبدالله فاسي به نقل از شيخ فخرالدين توزري از شيخ علي كرباج ديده ام ، از فضيلت هاي چاه زمزم آن است كه نگاه كردن در آن ( نور ) چشم را جلا مي بخشد . اين را ضحاك بن مزاحم گفته است : نيز از فضائل زمزم آن است كه نگاه كردن در آن گناهان و خطاها را مي زدايد ؛ زيرا ابوالحسن محمدبن مرزوق زعفراني از شافعي ها در كتاب « الارشاد في المناسك » آورده است :
مستحب است كسي كه به ( كنار ) چاه زمزم مي آيد ، در آن نگاه كند ؛ زيرا نگاه كردن به آن عبادت است و گناهان و خطاها را مي زدايد . البته من اين كتاب را نديده ام ؛ فرد
463 |
مورد اعتمادي اين مطلب را از آن ، برايم نقل كرده و يادآور شده كه خود ، اين كتاب را به خط يكي از حفّاظ الحديث ـ كه مورد اعتماد است ـ ديده است .
همچنين در حديث مرسلي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به روايت فاكهي ، نزديك به چنين مطلبي آمده است . او گويد : اسحاق بن ابراهيم طبري از بقية بن وليد ، از ثور ، از مكحول نقل كرده كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : نگاه كردن به زمزم عبادت است و گناهان را مي بخشايد .
ديگر اينكه هركس سه مشت از آب زمزم بر سر بريزد ، هرگز خوار نخواهد شد . اين را فاكهي آورده و گفته است : قريش بن بشير تميمي از ابراهيم بن بشير ، از محمدبن حرب ، از گوينده نقل كرده كه در سرزمين روم به اسارت در آمد و او را نزد پادشاه بردند . پادشاه به وي گفت : ازكدام ديار آمده اي ؟ پاسخ داد : اهل مكه ام . پرسيد : آيا درمكه « هزمة جبريل » را مي شناسي ؟ گفت : آري . پرسيد : هيچ مي داني كه در آن بركه اي هم وجود دارد ؟ گفت : آري . پرسيد : آيا جز اين ، نام ديگري نيز دارد ؟ گفت : آري ، امروزه آن را « زمزم » مي نامند . مي گويد : از بركات آن ياد كرد و گفت : اما تو اين را نگفتي و ما در كتاب هاي خود داريم كه اگر كسي سه مشت از آب آن را بر سر خود بريزد ، هرگز خوار نخواهد شد .
در آداب نوشيدن آب زمزم
مستحب است كه كسي كه آب زمزم مي نوشد ، رو به قبله بايستد و نام خداي را بر زبان آورد و سه بار نفس بكشد و در آن خيره شود و خداي را سپاس گويد و همان دعايي را كه ابن عباس به هنگام نوشيدن آب زمزم بر زبان مي آورد ، تكرار كند ؛ زيرا در مستدرك حاكم در حديث پيش گفته از ابن عباس آمده است كه وقتي ابن عباس از آب زمزم مي نوشيد ، مي گفت : « أللّهُمَّ إنِّي أَسْأَلُكَ عِلْماً نافِعاً وَرِزْقاً واسعاً وَشِفاءً مِنْ كُلِّ داء » . ( 1 ) و تنها به همين دعا نيز بسنده نكند و در دعاي خود آنچه از امر آخرت دوست داشت ، بخواهد و از خواست هاي گناه آلود خودداري ورزد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ المستدرك علي الصحيحين ، ج1 ، ص473
464 |
حكم تطهير با آب زمزم
حكم تطهير با اين آب ، بنا به گفته ماوردي در « حاوي » و نووي در « شرح المهذّب » به اجماع ، صحيح است و بهتر است از پاك كردن نجاست با اين آب ـ به ويژه با وجود آب ديگر ـ و بخصوص هنگام قضاي حاجت ، خودداري كرد ؛ چراكه گفته اند : در اين صورت باعث بواسير مي گردد . نيزگفته شده ، كسي كه چنين كرد دچاراين بيماري شد .
محبّ طبري بر حرمت از بين بردن نجاست با اين آب تأكيد دارد ، هر چند معتقد است ، در صورت انجام اين كار ، طهارت ، حاصل مي شود . همچنين اين نظر را از سخن ماوردي برگرفته است و شيخ كمال الدين نشايي در كتاب « جامع المختصر و شرحه » نيز با استفاده از سخن ماوردي ، در اين حرمت با محبّ طبري هم نظر است .
ابن شعبان از دوستان مالكيِ ما ، نظري سازگار با گفته ماوردي در منع تطهير با آب زمزم دارد و مي گويد : مُرده و نجاست را نبايد با آب زمزم شست . گفته ابن حبيب از مالكي ها نيز حاكي از استحباب وضو با آب زمزم است . در مذهب شافعي نيز وضو و غسل با آب زمزم مستحب است و خبري است از احمدبن حنبل كه كسي وضو با آب زمزم را مكروه ندانسته است .
فاكهي گويد : مردم مكه مردگان خود را پس از غسل و تميز كردن ، براي تبرّك با آب زمزم مي شويند و گفته است كه اسماء دختر ابوبكر ، پسرش عبدالله بن زبير را با آب زمزم شست .
بردن آب زمزم به جاهاي ديگر
بردن آب زمزم به اتفاق مذاهب چهارگانه جايز و حتي از نظر مالكي ها و شافعي ها ، مستحب است . شافعي ها كه انتقال سنگ حرم مكه را جايز نمي دانند ، ولي انتقال و جابه جايي آب زمزم را جايز مي شمارند . فرق اين دو در آن است كه آب از ميان رفتني و بي بازگشت است . اين تفاوت را شافعي بيان كرده و بيهقي از قول وي باز گفته است . پايه استدلال در جواز انتقال آب زمزم ، روايتي است كه در جامع ترمذي از عايشه نقل شده
465 |
است مبني بر اينكه او در ظرف هاي شيشه اي از آب زمزم برداشت و همراه خود برد و گفت : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از آب زمزم در خيك و مشك برمي داشت و روي بيماران مي ريخت و به آنان مي نوشانيد . اين روايت در « شعب الإيمان » بيهقي و در « سنن » وي آمده و گفته است : ابوعيسي گفت : اين حديث « حسن » و غريب است و جز از اين راه ، به ما نرسيده است .
روايتي كه از ابن عباس رسيده نيز دليلي بر اين امر است . مي گويد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از سهيل بن عمرو خواست كه از آب زمزم به او هديه دهد . طبراني اين روايت را آورده و در سلسله اسناد وي ، رجال ثقه اي وجود دارد و در تاريخ ازرقي روايت به اين صورت است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از سهيل خواست در ارسال آن ( يعني آب زمزم ) ، شتاب كند و او براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دو قمقمه ( از آب زمزم ) فرستاد . ( 1 )
سقّاخانه عباس بن عبدالمطلب
اين سقاخانه در حال حاضر ، خانه مربعي است كه روي آن را گنبد بزرگ سرتاسري پوشانده است . اين گنبد ، آجري و آهك اندود است و در پايين ديوارهاي آن به استثناي ديواره جنوبي ، در هر سمت دو پنجره آهني مشرف به مسجدالحرام وجود دارد . در سمت شمالي آن نيز از بيرون ، دو حوض جداگانه سنگي است كه درِ اين سقاخانه ، بين آنها است .
در اين جايگاه ، بركه بزرگي وجود دارد كه از چاه زمزم پر مي شود ، اين آب از طريق تخته بلندي كه به شكل ناودان ساخته شده از چاه وارد اين بركه مي شود ؛ اين تخته به ديوار شرقي جايگاه زمزم متصل است و آب از روي آن به ديوار مزبور و از آنجا به كانال زيرزميني وارد مي شود از راه فواره اي كه در وسط بركه وجود دارد ، به آن بريزد .
گنبد روي سقّاخانه ، آخرين بار در سال 807 مرمّت و بازسازي شد . دليل مرّمت آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص50
466 |
نيز خورده شدن چوب هاي سقف آن به وسيله موريانه ها در همين سال بود . در اصلِ اين كتاب ، مطالبي درباره بناي اين مكان آورده ايم . آنچه ازرقي درباره ويژگي اين سقاخانه آورده با آنچه ما گفتيم ، مغايرت دارد ، از اين رو از نقل آن در اينجا منصرف شديم .
ازرقي اندازه فاصله ميان اين سقاخانه تا حجرالأسود و نيز تا ديوارهاي مسجد را يادآور شده و مي گويد : از ركن حجرالأسود تا سقاخانه عباس ، كه محل آب نوشيدن است ، 95 ذرع و از وسط سقاخانه تا ديوار باب المسعي در مسجدالحرام ، يكصد ذرع و از وسط سقاخانه تا ديواري كه باب بني جمح در آن قرار دارد ، 291 ذرع و از وسط سقاخانه تا ديوار كنار دره ، 85 ذرع است . ( 1 )
ما خود فاصله ميان اين سقاخانه تا حجرالأسود را اندازه گرفتيم كه 5/80 ذرع آهني گرديد . اين فاصله از حجرالأسود تا وسط ديوار غربي سقاخانه را ـ به طرف يماني زمزم ـ در برگرفت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص105 ـ 104