بخش 24

باب بیست و سوم : مدرسه ها ، کاروانسراها ، سقاخانه ها ، و اماکن عمومی مکّه مکرّمه و اطراف آن مدارس و مکتب خانه های مکه معظمه کاروانسراهای مکه معظمه سقاخانه های مکه ، حرم ، منا ، مزدلفه و عرفه برکه های مکه ، حرم و عرفه چاه های مکه و منطقه حرم چاه های میان باب معلاّة و منا پانزده حلقه چاه در منا چاه های مزدلفه چاه های عرفه چاه های حومه شمالی مکه چاه های پایین مکه در سمت تنعیم چشمه های مکه معظمه آبریزگاه های مکه


577


باب بيست و سوم :

مدرسه ها ، كاروانسراها ، سقاخانه ها ،

و اماكن عمومي مكّه مكرّمه و اطراف آن

مدارس و مكتب خانه هاي مكه معظمه

مدرسه هاي وقفي در مكه ، آن گونه كه من شناخته ام ، يازده باب است ؛ از جمله در طرف شرقيِ مسجدالحرام ، مدرسه ملك افضل عباس بن ملك مجاهد ، حاكم يمن ، متعلّق به فقهاي شافعي است كه پيش از سال 770 وقف گرديد و در همين سال ، تدريس در آن آغاز شد .

ديگر در طرف شاميِ مسجدالحرام مدرسه اي در دار العجله است و در سمت راست كسي است كه از باب العجله خارج مي شود . من ندانستم كه چه كسي و چه زمان آن را وقف كرده است . پس از آن ، اندكي پيش از سال 720 يا كمي ديرتر ، در اوايل دهه سوّم امير اُرغون حلقه هاي درس براي حنفي ها در آن برگزار كرد . همچنين در طرف غربيِ مسجدالحرام ، سه باب مدرسه وجود دارد كه همان مدرسه موقوفه فخرالدين شلاّج امير مكه است . پدر او ملك مظفر نيز موقوفه خوبي براي آن گذاشته است كه احتمالا ( متعلق به او نبوده و ) به وي منسوب است . اين مدرسه به فقهاي شافعي و محدثان تعلق دارد .

در طرف جنوبيِ ( مسجدالحرام ) مدرسه ملك مجاهد ، حاكمِ يمن است كه متعلق


578


به فقهاي شافعي است . تاريخ وقف آن نيز ذي قعده سال 739 است . در طرف يماني نيز مدرسه ملك . . . منصور غياث الدين ابومظفر اعظم شاه بن سلطان سعيد شهيد اسكندر شاه بن سلطان شمس الدين مغفور ، حاكم بنگال است كه براي فقهاي مذاهب چهارگانه است . متولّي خريد زمين و بنا و عمارت اين مدرسه خدمتگزار او . . . ياقوت سلطاني غياثي بوده كه به تاريخ اول ماه رمضان سال 813 زمين آن به بهاي دوازده هزار مثقال ( نقره ؟ ) خريداري شد و در شوّال همان سال بنا به شرايط قرار داد فروش تكرار شد و در رمضان همان سال شروع به خراب كردن بناهايي كه از قبل بود و نيز آغاز ساختمان ( جديد ) كردند و در آخر ماه صفر سال 814 به پايان رسيد و در ماه ربيع و جمادي الأول اين سال ، عمارت آن از داخل و بخش اعظم بيرون آن سفيدكاري شد و كارهاي مورد نياز ديگر براي اين ساختمان انجام گرديد و تحسين همگان را برانگيخت .

تاريخ وقف آن ، هفتم محرم سال 814 است و پس از پايان عمارت طبقه پايين و قسمت اعظم طبقه بالاي آن بوده است . چهار فقيه مدرس كه چهار قاضي مكه در آن روزگار بودند ، به تدريس در آن پرداختند و از سوي اينان شصت نفر شاگرد ؛ بيست تن از شافعي ها ، بيست نفر از حنفي ها ، ده نفر از مالكي ها و ده نفر از حنبلي ها در آنجا به آموزش اشتغال يافتند . ايوان شرقي به تدريس شافعي ها و حنفي ها و ايوان غربي به محل تدريس مالكي ها و حنبلي ها اختصاص يافت و يازده خانه وقفي بالاي اين مدرسه به استثناي يكي كه ويژه همان مدرسه شد ، براي سكونت فقرا اختصاص يافت . آغاز تدريس در اين مدرسه به تاريخ شنبه هفتم جمادي الآخر سال 814 كه از همان زمان اوقات تدريس ايام هفته از سوي ( فقهاي مذاهب نيز ) تعيين گرديد . بدين ترتيب كه تدريس شافعي پيش از ظهر روزهاي شنبه و دوشنبه و تدريس حنفي پيش از ظهر روزهاي يكشنبه و چهار شنبه و پنجشنبه و تدريس مالكي ها در فاصله ظهر تا عصر روزهاي شنبه و يكشنبه و دو شنبه بود كه از همان ابتدا من به تدريس پرداختم . تدريس حنبلي ها در فاصله ظهر تا عصر روزهاي چهار شنبه و پنج شنبه بود . واقف ياد شده براي مدرسين و فقها و محصلان مدرسه و براي هزينه هاي جاري آن ، وقف هايي در نظر


579


گرفت كه شامل دو باغ و يك ( سهم ) آب مي شد ؛ دو باغ يكي به نام « سلمه » و ديگري به نام « حِلّ » بود كه در روستاي معروف به « رُكاني » در وادي « مَرّ » از نواحي مكه معظمه قرار دارند .

مقدار آب چهار وجب بود كه منشأ آن از چشمه اي در روستاي ياد شده بود و دو وجب آن طي شب و روز به باغ حسين منصور سرازير مي شد . واقف مزبور سود حاصل از اين اوقاف را هر سال پنج قسمت مي كرد . يك قسمت براي چهار مدرسه كه به طور مساوي ميان ايشان تقسيم مي شد و سه قسمت براي طلبه ها به طور مساوي ، و قسمت آخر نيز به سه بخش مي شد ، يكي براي آب و روغن و خود مدرسه و دو بخش ديگر براي ساكنان مدرسه ( همان فقرا ) كه به طور مساوي ميان ايشان تقسيم مي شد .

وقف اين اوقاف در نهم محرم 814 صورت گرفت و در نيمه دوم ذي حجّه آن سال همان وقف كننده ، خانه اي در روبه روي مدرسه كه معروف به « دار امّ هاني » بود ، وقف مدرسه كرد ؛ آن را به پانصد درهم خريداري كرده بود و همان سال آن را مرمت كرد و وقف ( براي تأمين ) هزينه هاي مدرسه مزبور نمود . در اين سال وقف كننده و پس از حج ، از مكه به سفر رفت تا مخدوم خود سلطان غياث الدين را در جريان كارها قرار دهد ، ولي آن دو يكديگر را نديدند ؛ زيرا ياقوت در ربيع الأول 815 در جزيره هرمز وفات يافت و سلطان غياث الدين نيز در آخر سال 814 يا اوايل سال 815 وفات يافت كه البته تاريخ اوّل به نظر درست تر مي آيد ؛ زيرا در مراسم سال 814 خبر مرگ او پخش گرديد ، ولي درست نبود و پس از آن خبر صحيح فوت وي در سال 815 رسيد ـ خداي آنان را بيامرزد !

ديگر مدرسه ابو علي بن ابي زكريا در نزديكي مدرسه مجاهديه كه به نام ( مدرسه ) ابوطاهر مؤذن معروف است . تاريخ وقف آن بنا به سنگ نوشته اي كه بر آن است ، سال 635 است و واقف آن امام شهيد ذكر شده كه او را نشناختم . ديگر مدرسه اُرسُوفي در نزديكي باب العمره است . اُرسوفي همان عفيف عبدالله بن محمد ارسوفي ( 1 ) است كه به نام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بازرگان باانصافي بود كه در سال 593 در مصر وفات يافت و به نيكوكاري و صدقه دادن و كار خير در مصر و حجاز شهرت داشت . نكـ : « التكملة لوفيات النقله » ، ج1 ، ص 277 ، شماره 379


580


وي مشهور است و ندانستم كه چه زمان وقف شده ولي بايد بيش از دويست سال از وقف آن گذشته باشد و شايد هم وقف آن در همان تاريخ وقف كاروانسرايي ( به همين نام ) است كه در نزديك آن قرار دارد و به نام ساكن آن ابو رُقَيبه به كاروانسراي ابو رُقَيْبه معروف است كه به تاريخ آن خواهيم پرداخت . ديگر مدرسه ابن حداد مهدوي است كه در نزديكي مدرسه اُرسُوفي است كه امروزه به مدرسه « اشراف أدراسه » معروف است ؛ زيرا أدراسه آن را تصاحب كردند و تاريخ وقف آن ، ماه ربيع الثاني سال 638 است و براي مالكي ها است . ديگر مدرسه نهاوندي ، نزديك جايي است كه به آن دُرَيْبَه مي گويند و فكر مي كنم دويست ساله باشد .

كاروانسراهاي مكه معظمه

در مكه ، كاروانسراهايي است كه وقف نيازمندان و مستمندان شده است ؛ از جمله كاروانسراي معروف به « كاروانسراي سدره » در طرف شرقي مسجدالحرام ، در سمت چپ كسي است كه از در بني شيبه وارد مسجدالحرام مي شود . نمي دانم چه كسي آن را وقف كرده و چه زمان وقف شده است ، ليكن در سال چهار صد اين وقف برقرار بوده و جاي آن ، به گفته ازرقي ( 1 ) دارالقوارير بوده كه زمان هارون الرشيد ساخته شده بود .

ديگر « كاروانسراي قاضي القضاة ابوبكر محمدبن عبدالله بن عبدالرحيم مراغي » است كه چسبيده به كاروانسراي فوق الذكر است . كاروانسرايي كه بر در معروف به « باب الجنائز » ( مسجدالحرام ) است و امروزه به « كاروانسراي قيلاني » معروف است ، چون كسي به همين نام در آن ساكن است و تاريخ وقف آن بنا بر سنگ نوشته كنارِ درِ آن ، سال 572 است . در اين سنگ نوشته آمده است كه اين كاروانسرا وقف صوفيان عرب و عجم مقيم يا مسافر مكه شده است .

ديگر ، « كاروانسراي مير اقبال شرابي مستنصري عباسي » در كنار در بني شيبه سمت راست كسي است كه از طرف باب السلام وارد مسجدالحرام مي شود . تاريخ بناي اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ج1 ، ص113


581


كاروانسرا ( از سوي شرابي ) سال 641 است و موقوفه هاي بسياري به صورت كتاب ، آب و غيره در وادي نزديك نخلستان براي آن قرار داده است .

و نيز كاروانسراي مادرِ خليفه ، ناصر عباسي است كه به « كاروانسراي عُطَيْفِيّه » معروف است ؛ زيرا شريف عطيفه حاكم مكه در آن ساكن بود . تاريخ وقف بنا بر نوشته اي روي در چوبي آن 579 است ( 1 ) .

در همان نوشته آمده است كه براي فقرا و صوفيان پرهيزگار و عابد و زاهد و . . . وقف شده است . ديگر ، « كاروانسراي حافظ ابوعبدالله بن مَنْدَه » ( 2 ) چسبيده به افزوده دارالندوه است و در آن كنار در است كه از آن افزوده به سويقه مي روند و امروزه به برهان طبري معروف است . و بر در آن كه كنار در افزوده دارالندوه است ، سنگي قرار دارد كه روي آن نوشته شده است « براي كساني كه از اصفهان مي آيند ( براي اقامت ) چهل روز وقف است و براي ديگران ده ماه و بيست روز وقف است . ( 3 ) »

همچنين « كاروانسراي شيخ ابوحفص عمربن عبدالمجيد مَيانشي » ( ميانه اي ؟ ) در نزديكي كاروانسراي فوق الذكر است كه دو خانه از آن در تاريخ سويقه قرار دارد ، ندانستم كه ميانشي كه كاروانسرا بدان منسوب است ، نام وقف كننده است يا نام ساكن آن ؟ از آنجا كه كاروانسرا منسوب به ميانشي است ، بايد بيش از 230 سال قدمت داشته باشد .

ديگر ، كاروانسرايي است كه بر در انفرادي همين افزوده ( يعني افزوده دارالندوه )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در منتخب شفاء الغرام ، چاپ اروپا ، ص 108 ، تاريخ آن 599 نوشته شده .

2 ـ در « منتخب شفاءالغرام » ، ص 108 ، بعد از كلمه مَنْدَه « اصبهاني » آمده است . او محمدبن اسحاق بن محمدبن منده ، ابراهيم بن وليدبن مندة بن بُطَّة بن إستادار متوفاي سال 395 است . نكـ : ذهبي العبر في خبر من غير ، ج3 ، ص60 ؛ صفدي ، الوافي بالوفيات ، ج2 ، ص 190 ؛ ابي يعلي الفراء ، طبقات الحنابله ج2 ، ص 1952 ؛ ابن حجر ، لسان الميزان ، ج5 ، ص 70 ؛ ابن منده ، من ادركه الخلاّل من اصحاب ، تخريج ابي موسي مديني نسخه خطي ) .

3 ـ ظاهراً چهل روز متعلق به اصفهاني ها در ايام حج است و آن ده ماه و بيست روز مربوط به خارج از ايام حج است .


582


قرار دارد كه به آن « كاروانسراي فُقّاعيّه » مي گويند ؛ تاريخ وقف آن ، طبق سنگ نوشته اي كه بر درِ آن است ، سال 492 مي باشد . در اين سنگ نوشته آمده است كه متصدي امور ( زنان ) مقتدي خليفه عباسي آن را وقف بيوه هاي نيازمند و بي سرپرست كرده است . و كاروانسراي ديگري در نزديكي آن است كه به آن « كاروانسراي صالحه » مي گويند . واقف و تاريخ وقف آن را نمي دانم .

از ديگر كاروانسراها در طرف شمالي ، كاروانسرايي است كه به « كاروانسراي قزويني » معروف است . واقف و زمان وقف آن را ندانستم ، ولي در قرن هفتم اين كاروانسرا وجود داشته است و درِ آن در كنار « باب السدَّه » در خارج از مسجدالحرام قرار دارد .

كاروانسرايي در روبه روي كاروانسراي قزويني واقع است كه به آن « كاروانسراي خاتون » مي گويند و امروزه به كاروانسراي ابن محمود شهرت دارد . تاريخ وقف آن سال 577 است كه بر سنگي بر كنار درِ آن نوشته شداند . همچنين نوشته شده كه براي صوفيان پاك طينت عرب و عجم وقف شده است و كسي كه آن را وقف كرده ( بانو ) شريفه فاطمه دختر امير ابوليلي محمدبن انوشيروان حسني است .

وديگر ، « كاروانسراي زنجبيلي » روبه روي مدرسه زنجبيلي ( 1 ) است كه در باب العمره از بيرون مسجدالحرام واقع است و ميان آن و مسجدالحرام يك خانه فاصله است و تاريخ بناي هردو ( مدرسه و كاروانسرا ) يكي است .

همچنين كاروانسراي معروف به « كاروانسراي خوزي » است كه در افزوده باب ابراهيم قرار دارد و امير قَرامَربن محمودبن قرامر اَقدري فارسي ، بنا به سنگ نوشته آن ، وقف صوفيان غريب و مجرد كرده است و به نظر مي رسد تاريخ وقف آن 617 باشد .

« كاروانسراي رامشت » در باب حزوره است از ديگر كاروانسراهاست و رامشت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ظاهراً بايد مراد مدرسه زنجبيلي باشد كه در اين صورت معلوم نيست چرا نام اين مدرسه در شمارِ مدارس مكه نيامده است . احتمال هم دارد كه مدرسه به طور مطلق آمده باشد .


583


همان شيخ ابوالقاسم است كه نام او ابراهيم بن حسين فارسي است . وي آن را وقف تماميِ صوفيانِ مرقّع پوش عراقي كرده است و تاريخ وقف آن سال 529 است كه يك نسخه از وقف نامه آن را به دست آوردم . بخش بزرگي از اين كاروانسرا در همان شبي كه مسجدالحرام آتش گرفت ؛ يعني شب بيست و هشتم شوال سال 802 در آتش سوخت .

ابتداي آتش در خانه اي بود كه نزديك اين كاروانسرا ، در كنار مسجدالحرام قرار داشت . آتش از پنجره هاي خانه زبانه كشيد و به مسجدالحرام سرايت كرد . پس از اين آتش سوزي چند تن توفيق تقرّب الهي را با تجديد بناي آن پيدا كردند و بخش بزرگي از قسمت پايين آن در كنار مسجد و نيز قسمتهايي از طبقه فوقاني آن ، بازسازي شد . پس از آن شريف حسن بن عجلان امير مكه در اوايل سال 818 مبلغ دويست مثقال طلا براي عمارت آن اختصاص داد و با اين مبلغ همه قسمتهاي سوخته كاروانسرا و خانه هاي بالايي و هر قسمتي كه از بالا يا پايين نياز به مرمّت داشت ، مرمّت و بازسازي شد و مبلغي نيز بابت درِ خانه هاي كاروانسرا و ديگر موارد مورد نياز خرج شد و در مجموع به صورت زيبايي در آمد .

« كاروانسراي سيد شريف بدرالدين حسن بن عجلان حسني » ( 1 ) نايب السلطنه مكه و و ديگر بخش هاي حجاز است كه آن را در سال 803 ساخت و روبه روي مدرسه مجاهديه قرار دارد و اين خود از كارهايي است كه ديگر امراي مكه نظير آن را انجام نداده اند و در مكه و منا و « وادي مَرّ » موقوفاتي براي آن ، معين شده است .

« كاروانسراي جمال محمدبن فرج » ، معروف به ابن بَعلْجَد در نزديكي كاروانسراي ياد شده و باب حزوره واقع است كه تاريخ بناي آن سال 787 است و وقف مستمندان بي پناه مكه ، شده است .

ديگر كاروانسرايي است روبه روي درِ معروف به باب اجيادِ مسجدالحرام كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سخاوي در شرح حال او مي گويد : آثاري داردكه از جمله آنها كاروانسرايي براي فقرا در نزديكي مسجدالحرام و كاروانسراي ديگري در اجياد است . در سال 829 هـ . وفات يافت نكـ : « الضوء اللامع » ، ج3 ، صص 105ـ103 ، شماره 417


584


تقي الدين عبدالوهاب بن عبدالله معروف به ابن ابي شاكر ( 1 ) در سال 815 و پيش از تصدّي سمت وزارت ، دستور بناي آن را داد ، ولي پيش از اتمام بناي آن ، و پس از بناي قسمت پايين كاروانسرا ، وفات يافت . پس از فوت او ، امير فخرالدين عبدالغني بن ابي الفرج اَستادار كبير مؤيديِ ملكي به صورت شرعي عهده دار آن شد و شريف حسن بن عجلان اميرِ مكه دستور تكميل بناي آن را داد . به دستور او بخش بزرگي از طبقه بالايي و پاييني آن در سال 820 ساخته شد و در ذي قعده سال قبل از آن ، ابن ابي شاكر وفات يافت و ابن ابي الفرج در نيمه شوال 821 و پيش از تكميل بناي آن ، وفات يافت . در حال حاضر فقرا در آن ساكنند ؛ كاروانسرا يك در ، علاوه بر درِ « باب اجياد الصغير » در خيابان اصلي ، دارد .

« كاروانسراي سلطان شاه شجاع » ( 2 ) حاكم بلاد فارس ، ديگر كاروانسرايي است كه در روبه روي « باب الصفا » است . به آن « كاروانسراي شيخ غياث الدين ابرقوهي طبيب » مي گويند ، چونكه وي متولّي اين كاروانسرا و بناي آن بوده است . ـ خدايش جزاي نيك دهاد ! ـ تاريخ عمارت آن در سال 771 بوده و براي پرهيزگاران و عجم هاي مجرّد بلاد فارس ، وقف شده است .

« كاروانسراي بانياسي » ، كاروانسراي ديگري است در نزديكي آن و در سمتِ چپِ كسي است كه به صفا مي رود . تاريخ ( بناي ) آن ، سال 825 بوده و اميرفخرالدين اياز بن عبدالله بانياسي آن را براي فقراي معروف به دينداري و نيك نفسي ، در تاريخ پيش گفته ، وقف كرده است .

و ديگر ، خانه معروف به « دار خيزران » در نزديكي صفا ( ابتداي سعي ) است كه نمي دانم چه كسي و در چه تاريخي آن را وقف كرده است .

« كاروانسراي عباسي » ، كاروانسرايي است معروف و آن در محلّ سعي است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ متوفاي سال 819 هـ . نكـ : « الضوء اللامع » ، ج 5 ، صص 103ـ102 ، شماره 384

2 ـ شاه شجاع بن محمد بن مظفر يزدي ، متوفي سال 787 يا 786 است نكـ : الدررالكافته ، ج2 ، ص 187 ـ متن و حاشيه ) .


585


نشانه سبز دارد . اين مكان در آغاز ، آبريزگاه بوده ، سپس تبديل به كاروانسرا گرديده است . ملك منصور لاجين منصوري ، آن آبريزگاه را ساخته بود و فرزند استاد او ملك ناصر محمدبن قلاوون اَلفي ـ كه خداي به هردوي آنان پاداش هرچه بيشتر دهاد ! ـ آن را به صورت كاروانسرا در آورد و آنگونه كه به من گفته اند ، نام هردو در آنجا قيد شده است .

« كاروانسراي شيخ ابوالقاسم بن كلاله طيبي » در مسعي ، نزديك همين كاروانسرا ( كاروانسراي عباسي ) است كه تاريخ بناي آن به سال 644 باز مي گردد .

« كاروانسراي تميمي » كاروانسراي ديگري است در مسعي ، در مروه و در طرفِ چپِ كسي كه رو به مروه مي رود .

شيخ ابوالعباس يا ابوجعفر احمد بن ابراهيم بن عبدالملك بن مطرف تميمي مريني فنجيري آن را وقف فقراي متاهّلِ عرب و عجم و ديگران از اهل خير و دين و فضيلت نموده است كه متناسب با موقعيت خود ، در منازل آن جاي گيرند . زمان وقف ، دهه دوم شوال 620 بوده است و گرمابه اي كه در اجياد است ، به عنوان موقوفه براي آن تعيين كردند . وقف نامه گرمابه را يافتم ليكن آن را گم كردم .

كاروانسراهاي بالاي مكه :

از جمله « كاروانسراي علي بن ابي بكر بن عمران عطار مكي » است كه تنها پس از مرگ وي و در همان سال ـ كه 801 باشد ـ تثبيت شد ( 1 ) . ديگر ، كاروانسرايي است كه آن را « كاروانسراي ابوسماحه » مي نامند ، به دليل سكونت وي در آن ، در نزديكي كشتارگاهِ بزرگ ، بالاي آن ، در سمت راستِ كسي كه به معلاّة مي رود ، و طبق سنگ نوشته اي كه موجود است ، امير قايمازبن عبدالله سلطاني ، سلطان روم و ارمنستان ( 2 ) ابوالفتح قليچ بن ارسلان بن مسعودبن قليچ ارسلان سلجوقي آن را به سال 578 براي مقيمان و ساكنان و بي خانمانهاي حنفي در مكه وقف كرده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ « الضوء اللامع » ، ج5 ، صص 206 ـ 205 ، شماره 683

2 ـ در اصل خالي است و به نظر مي رسد نقصي دارد .


586


در بالاي مكه ، سه كاروانسرا وجود دارد كه به آنها « كاروانسراهاي اخلاطي » مي گويند كه برخي از آنها تنها براي زنان حنفيِ مقيم و مسافر وقف شده و برخي براي اهالي شهر اَخلاط كه قصد بيت الله الحرام مي كنند وقف گرديده است . تاريخ وقف برخي سال 590 و برخي نيز سال 591 است .

ديگر كاروانسرايي است كه به آن « كاروانسراي وَتْش » مي گويند كه نزديك كاروانسراهاي فوق الذكر است .

وكاروانسرايي است متعلق به عطية بن خليفه مطيرن ؛ از تجّار معاصر مكه .

در كوچه حجر در مكه ، دو كاروانسرا وجود دارد : يكي « كاروانسراي معزّ ابراهيم بن محمد اصفهاني » ، نواده شيخ قطب الدين قسطلاني است كه آن را در تاريخ آخر رجب 749 وقف دينداران و نيكوكاران فقير و بي خانمان اهل مكه ؛ اعم از عرب و عجم كرده است و ديگري كاروانسراي بانو امّ الحسين ، دختر قاضي مكه شهاب الدين طبري است كه آن را در شعبان 784 وقف مستمندان و فقرا كرده است .

كاروانسراهاي موجود در « سوق الليل » :

از جمله آنها ، كاروانسرايي است كه به آن « كاروانسراي سعيد هندي » مي گويند ، چون او در آن ساكن بوده است . تاريخ وقف و واقف را نشناختم .

ديگر جايي است كه به آن « زاويه امّ سليمان » مي گويند كه تاريخ ( بناي ) آن سال 772 است .

كاروانسراهاي موجود در « اجياد » :

« كاروانسراي زيت » از جمله مكانهااست . نه واقف آن را مي شناسم و نه مي دانم چه زمان وقف شده است .

« كاروانسراي غزي » ديگر كاروانسرايي است كه آن را علي بن محمد مصري در سال 622 براي فقرا و نيازمندان مسلمان مجرّد ، از هر طبقه ، وقف كرد .

« كاروانسراي ساحه » ديگر كاروانسرايي است كه طي قرن هفتم برقرار بوده است . اين كاروانسرا را گروهي از زنان ؛ از جمله مادر شيخ قطب الدين قسطلاني وقف زنان


587


غريبه و متديّن و مستمند كرده اند .

« كاروانسراي ربيع » از كاروانسراهاي معروف است كه واقف ، آن را از سوي موكّل خود ، سلطان ملك افضل نورالدين علي ( 1 ) بن سلطان صلاح الدين يوسف بن ايّوب در تاريخ دهه مياني ذي حجه 594 براي مستمندان غريب و مسلمان وقف كرده است .

مورد ديگر ، كاروانسرايي است نزديك كاروانسراي ربيع كه سيد حسن بن عجلان ، امير مكه دستور بناي آن را داد . اين كاروانسرا به ايوان خانه اي متصل است كه امير مكه براي خود « در اجياد » ساخته است و بخش اعظم طبقه پايين و يك طرف از طبقه بالاي آن مورد مرمّت و بازسازي قرار گرفت و در سال 822 بنّاهايي در مكه براي تكميل آن ، به كار گرفته شدند و ساخت آن آغاز شد . شريف حسن دستور بناي آن را در سال 816 داد و چاه معروف به « عفراء » در آن حفر گرديد .

« كاروانسراي بنت التاج » ، يكي ديگر از كاروانسراها است . نمي دانم در آغاز چه كسي آن را وقف كرده است . ( اين كاروانسرا ) بيش از دويست سال قدمت دارد و روي در آن سنگ نبشته اي است كه در آن اين عبارت آمده : اين كاروانسرا براي زنان صوفي و مقيم وقف شده است .

و مورد ديگر ، كاروانسرا « كاروانسراي مسكينه » است .

كاروانسراي ديگري نيز در حِزاميه هست كه به « كاروانسراي دمشقيّه » معروف است و براي صوفيه و علما و قاريان ( قرآن ) و فقراي اهل دمشق و اهالي عراق عرب و عجم ، در رجب سال 529 وقف شده است .

« كاروانسراي زرندي » ديگر كاروانسرايي است كه شيخ نجيب الدين ابوالحسن بن محمدبن جبرئيل زرندي آن را براي سادات زرند كه به حج بيت الله الحرام مي آيند ، وقف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وي در دمشق سلطنت كرد و در سال 622 هـ . وفات يافت . در باره او نكـ : ابن واصل ، « مفرّج الكروب » ، ج2 ، 423 ذيل « الروضتين » ابي شامه ، ص145 ؛ « شفاء القلوب » ، ص 256 ؛ « التكمله لوفيات النقله » منذري ، ج3 ، ص140 ؛ « البداية والنهايه » ابن كثير ، ج13 ، ص108 ؛ « امراء دمشق » صفدي ، ص58 ؛ « النجوم الزاهره » ، ج6 ، ص262 ؛ « شذرات الذهب » ، ج5 ، ص 101 ؛ « ترويح القلوب في ذكر الملوك » بني ايوب زبيدي ، ص69


588


كرده است و بيش از سيصد سال قدمت دارد .

مورد ديگر ، كاروانسرايي است كه به « كاروانسراي سبتيّه » معروف است و در سال 529 وجود داشته است .

كاروانسراي ديگر آن است كه پشت كاروانسراي زرندي قرار دارد و ويژه زنان مي باشد و طي قرن هفتم پابرجا بوده است .

كاروانسراي ديگري در نزديكي اين كاروانسرا وجود دارد كه به آن « كاروانسراي بنت حرابي » مي گويند ؛ زيرا همين زن ، در آن ساكن بوده و به من گفته اند كه همو آن را وقف كرده است .

« كاروانسراي ورّاق » نيز نزديك باب ابراهيم است كه نام واقف و تاريخ وقف آن را نمي دانم .

كاروانسراي ديگر ، « كاروانسراي قاضي موفق جمال الدين علي بن عبدالوهاب اسكندري » است كه آن را در سال 604 وقف اعراب مجرّد و نيازمند كرده است و متأهلان در آن جايي ندارند . اين مطالب بر سنگ نوشته اي بر درِ آن قيد شده و كلمه عَرَب به فتح اول و دوم قيد شده است . اين كاروانسرا پايين شهر مكه واقع است .

در سمت شبيكه در « مسفله » نيز چندين كاروانسرا وجود دارد :

از آنهاست كاروانسرايي كه به « كاروانسراي ابو رُقَيبه » معروف است ( چون وي در آن ساكن بوده است ) و به آن « كاروانسراي عفيف » هم مي گويند ؛ عفيف همان اُرسوفي صاحب مدرسه اي در نزديكي آن است كه آن را از سوي خود و از سوي موكّل شريك خود قاضي عبدالرحيم بن علي بيساني ( 1 ) در سال 571 وقف كرده است ؛ در سنگ نوشته درِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وي وزير سلطان صلاح الدين ايوبي بوده و در سال 596 هـ . وفات يافته است . شرح حال او در اين منابع آمده است : خريدة القصر ( القسم المصري ) ، ج1 ، ص 35 ؛ « معجم البلدان » ، ج1 ، ص 788 ؛ « مرآة الزمان » ، ج 8 ، ص 873 ؛ « ذيل الروضتين » ، ص 17 ؛ « الجامع » ( ابن الساعي ) ، ج9 ، ص 28 ؛ « وفيات الأعيان » ( شماره 347 ) ؛ « طبقات الشافعية الكبري » ، ج 4 ، ص 253 ؛ « البداية والنهايه » ، ج13 ، ص 24 ؛ « التكمله لوفيات النقله » ، ج1 ، ص 358 ؛ « الفلاكة والمفلوكون » ، ص 89 ؛ « السلوك » مقريزي ، ج1 ، ص 153 ؛ « حسن المحاضره » ، ج1 ، ص 27 « شذرات الذهب » ، ج4 ، ص 324


589


آن ، افزون بر مطلب پيش گفته آمده است : اينجا براي مردان فقير و مستمند عرب و عجم كه به مكه مي آيند يا مجاور ( مقيم ) مكه هستند ، وقف شده است ، مشروط برآن كه بيش از سه سال متوالي سكونت نكنند و در سفر نيز تنها تا فاصله قصر نماز حق استفاده از آن را دارند . ( 1 )

يكي ديگر از آنها ، كاروانسرايي است در نزديكي عفيف ، به نام « كاروانسراي طويل » كه به نظر مي رسد در دهه هفتم قرن هشتم بنا شده است .

« كاروانسراي جهه » ديگر كاروانسرايي است كه به نام خانه هاي متبركه به وسيله فرحات ، همسرِ ملك اشرف اسماعيل بن فضل ، حاكم يمن ـ كه خدايش جزاي خير دهاد ! ـ جهت استفاده چاروادارها ساخته شد . به آنجا « كاروانسراي شيخ علي بغدادي » هم مي گويند ، زيرا آن شخص ، متولّي آن و عمارتش بوده است . تاريخ وقف اين كاروانسرا ، سال 806 بوده و براي فقراي دوره گردِ مستحق و مجرّد و نيازمند به مسكن ، در نظر گرفته شده است .

دو كاروانسرا نيز در نزديكي جايي است كه به آن « دُرَيْبَه » مي گويند ؛ يكي از آنها « كاروانسراي ابن السوداء » است كه به نام ساكن آن ابن السوداء شهرت يافته و بر در آن سنگ نوشته اي است كه در آن آمده است : امّ خليل خديجه و امّ عيسي مريم ، دختران فرمانده ابوثامر مبارك بن عبدالله قاسمي آن را براي زنان شافعي مذهب صوفي متديّن و بي همسر ، در دهه اوّل ربيع الأول 590 وقف كرده اند . به آن « كاروانسراي هرّيش » هم مي گويند . و ديگري به نام « كاروانسراي ابن غنايم » شناخته مي شود . بر در آن سنگي است با مطلبي به اين مضمون : سلطان ملك عادل ملك الجبال و ثغور و هند محمدبن ابو علي آن را در سال 600 براي مردان عرب و عجم و صوفي وقف كرد . مشروط بر آن كه تعداد ساكنان آن ، از ده نفر ـ اعم از مجاور يا مسافر يا از هر دو گروه ـ زيادتر نباشند . اين بود كاروانسراهايي كه در حال حاضر در مكه از وجود دارد و خداوند به واقفان آنها و كساني كه توجهي به آنها دارند ، پاداش نيكو دهاد !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ يعني مسافراني كه آن قدر راهشان نزديك است كه نمازشان قصر نيست ، حق استفاده ندارند .


590


در مكه موقوفه هاي بسياري به قصد قربت به خدا وقف شده كه بيشتر آنها به دليل دست به دست شدن ، ناشناخته مانده اند ؛ از جمله موقوفه معروف : « بيمارستان مستنصر عباسي » در طرف شمالي مسجدالحرام است كه تاريخ وقف آن 628 است و شريف حسن بن عجلان ، حاكم مكه عمارت امروزي آن را مورد بازسازي و مرمّت و تجديد بنا قرار داد و علاوه بر آنچه در ابتدا بوده ، دو ايوان يكي در طرفِ شامي و ديگري در طرفِ غربي افزود و يك آبگير و يك رواق بالاي دو ايوانِ ياد شده و نيز روي ايوان شرقي كه از قبل وجود داشت ، ساخت و ايوان شرقي را بازسازي كرد و چاهي را كه از آن استفاده مي شد ، به آبگير ( وضو گاه ) صرغتمشيّه متصل كرد و تمامي آنچه را كه بنا كرد و منافع حاصل از آن را در مدت استحقاقي براي مستضعفين و مجانين وقف كرد و موقوفه هايي از جمله خانه معروف به « دارالاماره » كنار درِ بني شيبه را پس از بازسازي آن ـ كه به دنبال آتش سوزي آخر ذي قعده 814 پيش آمد و كاملاً ويران گرديد ـ براي آن در نظر گرفت . اين خانه پيش از آن از سوي قاضيِ شافعي مكه ، به مدت يكصد سال ، به اجاره بيمارستان در آمده بود و قاضي اجازه داده بود كه از عايدات بيمارستان ، صرف بازسازي آن شود . اجاره اين خانه در ماه صفر 816 صورت گرفت .

وقف منافع ( موقوفه ) با نظر برخي متأخران مالكي ، همخواني دارد . برخي طلبه هاي مالكي نيز حكم به اين كار داده اند تا موضوع را تثبيت كنند ، هرچند عده اي از بزرگان مالكي قائل به جواز اين كار نيستند ومذهب شافعي وابوحنيفه واحمدبن حنبل نيز چنين است . خداوند همه ما را به انجام كارهاي نيك توفيق دهاد !

سقاخانه هاي مكه ، حرم ، منا ، مزدلفه و عرفه

در مكه و حرم آن ، چندين سقاخانه وجود دارد كه به آنها « سبيل » هم مي گويند و بيشتر مردم ، آنها را به اين نام مي شناسند . تعدادشان نيز بسيار است ، ولي برخي به خاطر خرابي ، فراموش شده اند و برخي نيز به رغم ويراني ، هنوز شهرت دارند .


591


از جمله اين سقاخانه ها ، « سقاخانه عطية بن ظهيره » در بالاي مكه ( 1 ) و نيز « سقاخانه قاسم زنكي » در كنار مسجدالرايه و « سقاخانه سيّده » ( بانو ) امّ الحسين دختر قاضي شهاب الدين طبري در محل سعي در كشتارگاه و سقاخانه اي متعلق به ابن بعلْجد در « عين بازان » است كه در محلّ سعي نزديك نشانه سبز كنار مناره باب علي و مقابل آن قرار دارد و سقاخانه سيّد شريف حسن بن عجلان سلطان حجاز در زمان ماكه در كاروانسرايي قرار دارد كه خود آن را بنا كرده است .

بخش بالاي مكه نيز سقاخانه اي متعلق به ام سليمان صوفي است كه در كنار قبر او در ( قبرستان ) معلاّة نزديك « در معلاّة » قرار دارد .

برخي ديگر از سقاخانه ها عبارتند از :

سقاخانه قاضي زين الدين عبدالباسط ( 2 ) ، كه وي آن را در سال 826 در معلاّة در سمت راست كسي كه از حجون پايين مي آيد ، ساخته است .

سقاخانه عطيه مطير ؛ كه در قسمت بالاي قبرستان و كنار چاه قرار گرفته كه به آن « بئر الطواشي » نيز مي گويند .

سقاخانه اي كه سعدالدين جبروت آن را ساخت .

سقاخانه ابن صنداد ؛ اين سقاخانه گرچه به نام ابن صنداد شهرت دارد ، ليكن وي آن را نساخته ، بلكه يكي از امرا به نام ملك كامل فرزند ملك مسعود ، حاكمِ مكه آن را بنا كرده است .

سقاخانه سيد شريف حسن بن عجلان ؛ در بالاي اين سقاخانه ، سمت منا است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قاضي ابوالسعادات بن ظهيره ، در اوايل سال 856 آن را بازسازي كرد .

2 ـ او عبدالباسط بن خليل دمشقي قاهري و متولّد سال 784 در دمشق است . به سال 854 در قاهره وفات يافت . سخاوي مي گويد : او را كارهاي نيك و خير بسياري در سراسر گيتي است كه در شمار نمي آيد ؛ از جمله در هريك از مسجدهاي سه گانه و در دمشق و غزه و قاهره ، مدرسه اي ساخته است و بسياري از راه هاي حجاز را مرمّت كرده و همه ساله كاروان هايي از دمشق و قاهره راهي حرمين ( مكه و مدينه ) مي كند كه فقرا و نيازمندان را به آنجا مي برند و بر مي گردانند نكـ : « الضوء اللامع » ، ج3 ، صص 27 ـ 24 ، شماره 81


592


حسن بن عجلان در سال 812 دستور بناي آن را صادر كرد و مسجد وي نيز همانجا واقع است .

سقاخانه ستّ ؛ كه در جاده منا قرار دارد و مشهور است . بانويي كه اين سقاخانه به نام او است ، خواهر ملك ناصر حسن حاكم مصر است . تاريخ بناي اين سقاخانه سال 761 است .

سقاخانه معلم عبدالرحمان بن عقبه ؛ در نزديكي منا واقع است .

سقاخانه عطيه مطير ؛ كه در منا واقع است .

در منا ، مزدلفه و عرفه نيز چندين سقاخانه داير وجود دارد . در فاصله راه هاي عرفه و مزدلفه و منا نيز سقاخانه هاي خرابي هست كه برخي از آنها ناشناخته اند . در اصل اين كتاب بدانها اشاره كرده ايم .

در پايين مكه و كنار تنعيم نيز چندين سقاخانه وجود دارد ؛ از جمله سقاخانه زنجبيلي است كه به آن سقاخانه ابي راشد مي گويند ؛ زيرا وي اين سقاخانه را بازسازي كرد . و به آن ، سقاخانه مكين نيز مي گويند ؛ چون او نيز آن را بازسازي كرده است . طبق سنگ نوشته موجود در آنجا ، زنجبيلي آن را در سال 620 بازسازي كرده ، ولي اين تاريخ بايد مربوط به بازسازي ديگري باشد ؛ چرا كه به گفته ابن شاكر كتبي ، زنجبيلي 37 سال پيش از اين تاريخ وفات يافته است . سقاخانه ابي راشد نيز در سال 788 و سقاخانه مكين در سال 808 بازسازي شده اند .

سقاخانه دختر قاضي عبدالرحمن بن عقبه مكي .

سقاخانه بانو زينب دختر قاضي شهاب الدين طبري ؛ اين بانو ، به عنوان صدقه از سوي برادرش قاضي نجم الدين محمدبن قاضي شهاب الدين طبري در سال 765 آن را ساخت ، ولي در حال حاضر به علت خرابي ، غير قابل استفاده است .

سقاخانه ملك منصور حاكم يمن ؛ كه مشهور است .

سقاخانه جوخي ؛ كه فعلاً قابل استفاده نيست . در آنجا سنگي افتاده ديدم كه روي آن نوشته شده است : « مقتدر عباسي و مادرش دستور بناي اين سقاخانه و چاه هاي پشت


593


آن را صادر كرده و آن را صدقه قرار داده اند » ، با ذكر اين تاريخ : سال 802 . ( 1 )

مورد ديگر ، سقاخانه اي است در پايين آن به سمت مكه كه شهاب المكين در سال 808 آن را بازسازي كرد ؛ كنار اين سقاخانه حوضچه اي براي استفاده چهارپايان وجود دارد .

در مكه سقاخانه هايي بيش از آنچه ذكر كرديم نيز وجود داشته است ، زيرا فاكهي ضمن سخن در باره سقاخانه ها مي گويد : در مكه ، تقريباً در هرگوشه و كنار و تنگه و درّه آن از در مسجدالحرام گرفته تا منا و اطراف و مسجد تنعيم يك صد سقاخانه وجود دارد .

بركه هاي مكه ، حرم و عرفه

در مكه و حرمِ آن ، چندين بركه وجود دارد كه نمي دانم چه كسي آنها را ساخته است . به آنها « مصانع » هم مي گويند .

از جمله دو بركه در باب معلاّة است كه به هم چسبيده اند و در زمان ناصر حسن ، حاكمِ مصر ، در نخستين دوره ولايتش در سال 749 بازسازي شدند و پس از آن نيز چندين بار مرمّت گرديدند ؛ يك بار در سال 821 كه با آهك مورد مرمّت قرار گرفت و آن قسمت از ديواره هاكه آهك اندود نشده بود آهكي شد و از همه طرف ديواره هاي آن را از زمين به اندازه تقريباً يك ذرع و جاهايي نيز بيشتر ، بالا آوردند و مانعي را كه ميان دو بركه وجود داشت ، برداشتند . ديواره كنار آن را نيز كه در طرف راه اصلي قرار داشت ، خراب كردند و در آنجا دو حفره ايجاد نمودند و طاقي را برآن ساختند و در محل طاق ، دري از چوب عرعر قرار دادند تا مانع از ورود كودكان به بركه شود و از افتادن آنان به درون بركه ها جلوگيري كند . پايين در نيز پلكاني قرار دادند . اين بناها و مرمّت ها به دستور علاءالدين قائد مديني بوده ( كه از حالت بركه كوچكي كه كنار مسجدالحرام در طرف شرقي و بخش اعظم طرف يماني قرار داشت ، به دست ناظر مسجدالحرام ؛ يعني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در اصل چنين است ، ولي درست تر آن است كه 302 باشد ؛ زيرا المقتدر عباسي از 295 تا 318 هـ . عهده دار خلافت بود .


594


قاضي القضاة ابي يُمن نويري ( 1 ) صورت گرفت . در زير بركه كوچكتر سوراخي قرار دارد كه از همه طرف آب آن خالي مي شد . اين كارها در رجب و شعبان سال 870 صورت گرفت ) . ( 2 )

برخي ديگر از بركه ها عبارتند از :

ـ دو بركه متصل به هم كه يكي از آنها چسبيده به باروي باب معلاّة در بوستان « صارم » است و هردو بدون استفاده بودند ؛ يكي از آنها در نيمه دوم سال 813 مرمّت و بازسازي شد و از چشمه بازان پرگرديد . شهاب بركوت مكين ( 3 ) ، دستور بنا و مرمت و جاري ساختن آب در آن را صادر كرد .

ـ دو بركه در محلّ تولد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در « سوق الليل » است و آن گونه كه به من گفته اند ، منسوب به شخصي به نام « مسلماني » است .

ـ بركه اي است در پايين مكه كه به آن « بركه باب ماجن » مي گويند ؛ زيرا در كنار دروازه مكه معروف به « باب ماجن » قرار دارد .

در حرم مكه كنار منا و عرفه نيز چندين بركه وجود دارد كه از جمله بركه معروف به « بركه سلم » است و نمي دانم چه كسي آن را تأسيس كرده است . اين بركه را امير معروف به ملك نائب السلطنه مصر بازسازي كرد و قنات هايي را كه از منا بدان مي ريزند ، مرمّت كرد . اين كار در سال 745 صورت گرفت .

در طرف منا و كنار مزدلفه ، در جاده عرفه ، بركه هاي بي استفاده ديگري وجود دارد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ او محمدبن علي بن احمدبن عبدالعزيز عقيلي نويري مكي شافعي در سال 793 متولد شد و مسند قضا در مكه و جدّه و نيز نظارت مسجدالحرام را در زمان هاي مختلف بر عهده داشت . او در سال 853 وفات يافت . نكـ : « الضوءاللامع » ، ج9 ، ص 144 ـ 143 ، شماره 360

2 ـ آنچه ميان پرانتز آمده است از « منتخب شفاء الغرام » ( ص 119 ) افزوده شده و به نظر مي رسد در حاشيه برخي نسخه ها بوده ، ولي در اصل نيامده است .

3 ـ « منتخب الشفاء » به جاي المكين ، المكي آمده است . شهاب الدين ( بنده ) آزاده سعيد مكيني آزاده مكين الدين يمني است كه در سال 830 وفات يافت . سخاوي مي گويد : از جمله كارهاي نيك وي ، ساخت سقاخانه و استخري براي چهارپايان در جاده انس است . نكـ : « الضوءاللامع » ، ج3 ، ص 15 ، شماره 61


595


كه ويران شده اند و ما در اصل اين كتاب به آنها اشاره كرده ايم .

در عرفه نيز چندين بركه وجود دارد كه بيشتر آنها در حال حاضر از خاك پر شده و با زمين هم سطح گرديده اند . برخي از اين بركه ها ، به وسيله عجوز مادر مقتدر ( خليفه عباسي ) ساخته شده و شامل پنج بركه مي شود كه تاريخ ساخت آنها سال 315 است . برخي ديگر را نيز مظفر حاكم اربل در سال 594 و پس از آن ايجاد كرده است . برخي را نيز اقبال شرابي مستنصري عباسي در سال 633 بازسازي كرد . اين دو نفر ، بركه هاي اطراف چشمه عرفه را نيز مرمت كردند و نام اقبال روي برخي از بركه هاي اطراف « جبل الرحمه » وجود دارد . ملك نايب السلطنه مصر نيز برخي از آنها را بازسازي نمود . پس از آن بركه هايي نيز در زمان ملك اشرف شعبان حاكم مصر بازسازي شد .

چاه هاي مكه و منطقه حرم

ازرقي ، مطالبي در باره چاه هاي مكه و حرم آن و نيز چاه هاي مكه در عرفه ، در زمان جاهليت و اسلام بازگفته است ، ليكن جز تعداد اندكي كه در باره آنها توضيح خواهيم داد ، بقيه چاه ها ، قابل شناسايي نيستند . از اين رو تنها به معرفي چاه هايي كه قابل شناسايي هستند ، بسنده كرده ايم . مجموع چاه هايي كه در محدوده باروهاي مكه قرار دارند ، پنجاه و هشت حلقه است .

از جمله ، چاهي است در كاروانسراي « سِدرَه » كه داراي آب است و آن را هاشم بن عبد مناف بن قصي بن كِلاب حفر كرد . مي گويند قُصيّ آن را حفر كرده و عبدالمطلب بن هاشم آن را به مطعم بن عدي بخشيده است و گفته شده كه جبيربن مطعم آن را از فرزندان هاشم خريداري كرد . ( 1 )

برخي ديگر از چاه ها عبارتند از :

ـ چاهي در كاروانسراي « شرابي » .

ـ چاهي در مدرسة الأفضليّه .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص217


596


ـ چاهي در ميضأة صرغتمشيه .

ـ چاهي در كاروانسراي امّ خليفه ـ كه همان كاروانسراي عُطَيْفِيَّه است .

ـ چاهي در كاروانسراي فقاعيّه .

ـ چاهي در مدرسه منصوريه

ـ چاهي در كنار باب حزوره ، كه درخت افراي بزرگي كنار آن وجود دارد ، اين چاه را مهدي ايجاد كرده است .

ـ چاهي در دارالملاعنه .

ـ چاهي در مدرسة المجاهديه .

ـ چاهي در كاروانسراي كُلاله در محل سعي .

ـ چاهي در آبريزگاه ناصريّه ، كنار در بني شيبه .

ـ چاهي در محل وضوگاه ( ميضاة ) ملك اشرف شعبان است كه جدّ وي ملك ناصر در سال 706 آن را براي كاروانسراي عباس مورد بازسازي قرار داد . قناتي به آن راه دارد كه از آن پُر مي شود .

ـ چاه حمام كه در سوق الليل واقع است .

ـ چاهي در نزديك محل تولد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در سوق الليل كه به آن « سماطيه » مي گويند و شايد هم همان چاه عبد شمس بن عبد مناف بن قصي باشد كه معروف به چاه « طوي » است و ازرقي از آن ياد كرده است . ( 1 )

ـ چاهي ديگر در نزديكي چاه پيشين وجود دارد كه به ابي مُغامِس ، يكي از تجار مكه منسوب است ؛ زيرا او آن را بازسازي كرده است . همانجا مسجدي هم وجود دارد .

ـ در نزديكي آن نيز چاهي در « دار عطيه مطيبيز » واقع است .

ـ دو حلقه چاه در معلاّة در شعبي كه مردم آن را شعب عامر مي نامند ـ و در واقع شعب عبدالله بن عامربن كُرَيز است ـ وجود دارد كه يكي در باغ اين شعب و ديگري در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص 218 ـ 217


597


دهانه آن واقع است .

ـ حلقه چاهي در باغ كنار باب معلاّة به نام « منقوس » قرار دارد .

ـ چاهي كه آن را ام فاغيه مي گويند و كنار سقاخانه ابن ظهيره است .

ـ چاهي كه كنار مسجدالرايه واقع است كه همان چاه جُبَيربن مُطْعَم است . ( 1 )

در اجياد نيز چندين حلقه چاه وجود دارد كه عبارتند از :

ـ چند چاه در كاروانسراي زيت و كاروانسراي غزي و كاروانسراي ربيع .

ـ چاهي كنار اين كاروانسرا و در طرف وادي .

ـ چاهي كه به آن اُمّ الزّين مي گويند و در كنار خانه شريفه فاطمه دختر ثقبه حاكم مكه قرار دارد .

ـ چاهي كه به آن « ورديه » مي گويند .

ـ چاهي كه به آن چاه « عكرمه » مي گويند و ازرقي نيز از آن ياد كرده است .

ـ بئر واسعه و چاهي در حوش الرّباع .

ـ چاهي كه به آن « بئر عفراء » گويند .

ـ چاهي كه به آن « بئر مسعود » و نيز « ام الفاغيه » مي گويند .

ـ چاهي كه به آن « بئر المعلم » مي گويند .

ـ چاهي در نزديكي « بيوت داجوه » كه به آن « ام حجر » گويند .

ـ چاهي در كاروانسراي « بنت التاج » .

ـ چاهي در « حمام اجياد » .

در حزاميه در پايين مكه نيز چندين حلقه چاه وجود دارد كه عبارتند از :

ـ چاهي در كاروانسراي دمشقيّه كه ظاهراً همسر تقي الدين بن صلاح الدين يوسف بن ايوب در سال 589 آن را بازسازي كرده است .

ـ چاهي در كاروانسراي « دوري » و چاهي در كاروانسراي سبتيّه و چاهي كه به آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اين چاه از نظر ازرقي ، چاه دايري بوده است . نكـ : اخبار مكه ، ج2 ، ص 217


598


« بئرالنبي » ( صلّي الله عليه وآله ) مي گويند و مردم از آب اين چاه براي درمان استفاده مي كنند و شايد هم همان چاه سَنْبَلَه ؛ يعني چاه خلف بن وهب جمحي باشد كه ازرقي از آن ياد كرده و مي گويد : گفته مي شود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آن آب دهان انداخته و آب آن سردرد را بهبود مي بخشد .

در حجاريه پايين دست مكه نيز چندين حلقه چاه وجود دارد ، از جمله :

ـ چاهي در كنار « بيوت عرفطه » كه به آن « ام الحُمَرَه » مي گويند .

ـ چاهي نزديك خانه هاي معروف به « اشراف ذوي علي » كه كنار باب الماجن و آن نزديكي جايي است كه به آن بيت ابي بكر صديق مي گويند .

ـ چاهي در كوچه اي تنگ نزديك « ام الحُمَرَه » .

ـ چاهي در باغ علي بن يوسف بن ابي اصبع در باب الماجن .

ـ نيز چاهي روبه روي آن در « وَدْنه » واقع .

در مسيل وادي ابراهيم در پايين دست مكه و خانه هاي آن سوي آن نيز چندين حلقه چاه وجود دارد ، كه برخي از آنها عبارتند از :

ـ چاهي معروف به باب ابراهيم .

ـ چاهي در كاروانسراي موفق .

ـ چاهي منسوب به فرمانده ( قائد ) زين الدين شُكْر ( 1 ) خدمتكار شريف حسن بن عجلان حاكم مكه .

ـ چاهي در كنار آن در سمت پايين مكه ، در خانه معروف به احمدبن عبدالله دوري از خدمتگزاران حرم شريف ( مسجدالحرام ) .

ـ چاهي در نزديكي آن در خانه اي در سمت چپ كسي كه به طرف باب الماجن ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ متوفّاي سال 845 هـ . او وصيت كرده بود كه يكي از خانه هايش كاروانسرا شود و خانه ديگري از او ، وقف كاروانسرا گردد . سالهابعد ، پسرش ( بديد ) كاروانسرايي ساخت وخانه را براي آن وقف كرد . نكـ : « الضوءاللامع » ، ج3 ، ص306 ، شماره 1174

2 ـ شايد همان چاهي باشد كه در حال حاضر در خانه شريف عمري و خانه سيد فلاسي در ابتداي كوچه مسفله وجود دارد .


599


مي رود و بيت يَنْبُعي نام دارد و ديگر چاهي كه سمت شُبَيكه است و به آن چاه نَشْوة مي گويند .

ـ چاه ديگري در الشُبَيكه نزديك قبرستان كنار خانه هاي رقيه كه به آن مجنه مي گويند و داراي دو دهانه است .

ـ چاهي در نزديكي باب شبيكه كه عفيف هِبِي آن را مرمّت كرد و در آنجا سقاخانه اي ساخت كه فعلاً ويران است .

ـ چاهي در پايين مكه كه به آن خرابه قريش مي گويند و شهاب بركوت بن عبدالله مكيني آن را بازسازي كرد .

ـ چاهي در وسط « السويقه » كه بالاتر از آن ، خانه اي است كه به « لبليني » منسوب است و مي گويند از آثار عبدالله بن زبير است . ( خداوند آگاه است ) .

ـ چاهي كه در محل معروف به « دار الحفره » در سويقه قرار دارد .

ـ چاهي در قعيقعان ، در موقوفه علي بن ابي بكربن عمران عطار .

اين بود چاه هايي كه در محدوده باروي مكه از وجود آنها خبر دارم و چاه هايي را كه خشك شده اند ، ياد نكردم و همه آنها وقف همگاني است ، جز حلقه چاه هايي كه در خانه المطيبيز در بالاي مكه و در خانه قائد زين الدين شُكْر و در خانه احمد دوري و بالأخره در خانه يَنْبُعي قرار دارند .

چاه هاي ميان باب معلاّة و منا

ميان باب مُعَلاّة و منا ، تعداد هفده حلقه چاه وجود دارد كه عبارتند از :

ـ چاهي نزديك باب مُعلاّة ، كه به امّ سليمان صوفي منسوب است و كنار قبر اوست . اين چاه به ملك مسعود حاكمِ مكه نيز منسوب است .

ـ چاهي كه به آن « بئر طواشي » مي گويند و در قسمت بالاي قبرستان واقع است .

ـ چاهي در بوستاني كه قائد سعدالدين جَبْرَوَه آن را تأسيس كرد .

ـ چاهي در بوستانِ روبه روي آن ، در سمت منا .


600


ـ چاهي نيز متعلق به او در ميان بوستان هايي كه در طرف شعب بياضيّه واقع است .

ـ چاهي در پشت سقاخانه ابن شداد كه پيشتر از آن ياد شد .

ـ چاهي در بوستان منسوب به ابن فُطَيس كه روبه روي اين سقّاخانه است .

ـ چاه ديگري نيز روبه روي معابده هست كه در آن آب وجود دارد وبه آن « اُمّ قرنين » هم گفته مي شود .

ـ چاهي خشك در جايي كه به آن « خرمانيه » مي گويند و همانند « أودان » در ابتداي معابده بر جاده و سمت راست كسي است كه رو به مكه پايين مي آيد .

ـ چاهي كه به آن « بئر آدم » مي گويند و سمت راست طرف منا قرار دارد و بر جاده اصلي واقع نيست ؛ از جمله كساني كه اين چاه را بازسازي كرده اند ، امير شيخون عمري ناصري است كه در سال 758 اين كار را انجام داد .

ـ چاهي كه به آن « بياضيه » مي گويند .

ـ چاه ميمون بن حضرمي برادر علاء ( 1 )  بن حضرمي است كه در حال حاضر در سقاخانه معروف به سبيل السِّتّ در جاده منا واقع است و بنا به نوشته اي به خط عبدالرحمان بن ابي حرمي مكي بر روي سنگي كه در اين چاه بوده ، مظفر حاكم اربل در سال 604 آن را بازسازي كرد و به نام بئر ميمون حضرمي معرفي نمود . البته مطالبي ديده ام كه بر اساس آنها برخي بئر ( چاه ) ميمون را در جاده وادي مرّ ظهران مي دانند كه درست نيست .

ـ چاهي روبه روي بركه سَلَم در سمت چپ كسي كه به منا مي رود .

ـ چاهي كه به آن بئر النجار مي گويند و به نام معلّم عبدالرحمان بن عقبه ملكي معروف است و در سمت چپ كسي است كه به طرف منا مي رود . اين چاه را نيز امير شيخون در سال 757 بازسازي كرد و پس از وي امير جركتمر مارديني ( 2 ) ( وزير دربار ) در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خليفه عمربن خطاب او را والي بحرين كرد و در سال 21 هـ . وفات يافت . نكـ : تاريخ خليفة بن خياط ، ص154

2 ـ متوفاي پيش از 770 هـ . نكـ : الدرر الكامنه ، ج1 ، ص535 ـ 534 ، شماره 1448


601


قاهره و وابسته نظامي در مكه به سال 761 ، آن را بازسازي كرد .

ـ چاهي روبه روي چاه ياد شده به طرف منا و در ابتداي جايي كه به آن شعب البيعه مي گويند و مسجد البيعه در آن قرار دارد . اين چاه به نام بركه مسهر مشهور است .

ـ چاه معروف به صلاصل كه به گفته ازرقي از چاه هاي اسلامي است ( 1 ) .

ـ چاهي در نزديك اين چاه ، كه به آن « جُنَينه » مي گويند كه هردوي آنها در طرف راست كسي است كه رو به منا مي رود . سخن ازرقي حاكي از آن است كه چاه معروف به بركه مسهر در صلاصل قرار دارد . او مي گويد : چاه صلاصل در دهانه شعب البيعه در عقبه منا قرار دارد . ( خداوند آگاه است ) .

ازرقي از علّت نامگذاري اين چاه به « صلاصل » سخني نمي گويد . شايد اين نام در نسبت اين چاه به صلصل بن اوس بن مخامس بن معاوية بن شريف از خاندان عمرو بن تميم باشد ؛ زيرا فاكهي در روايتي با اسناد به هشام بن كلبي از پدرش روايت كرده كه : اعراب در ماه هاي حج بر سه دسته بودند : دسته اي كار زشت انجام مي دادند كه اينان حرمت ماه هاي حرام نگه نمي داشتند و به كشتار مي پرداختند و دزدي مي كردند .

دسته اي نيز از اين كارها خودداري مي كردند و دسته اي هم جزء بي تفاوت ها بودند . حرمت ماه هاي حج ( حرام ) را صلصل بن اوس بن مجاسربن معاوية بن شريف از خاندان عمرو بن تميم بنا نهاد و با دسته اول به مبارزه پرداخت . آنگاه پس از ذكر كساني كه به حرمت ماه هاي حرام قائل بودند ، مي گويد : آنان را صلاصل مي ناميدند ؛ زيرا صلصل آن را نامگذاري كرد . آنان بر سر چاهي نزديك مكه گرد مي آمدند و از آنجا به ميان مردم پراكنده مي شدند و اين چاه ، « بئر صلاصل » نام داشت . ولي آنچه ازرقي ذكر كرده و آن را در شمار چاه هاي اسلامي ( متعلق به بعد از ظهور اسلام ) دانسته است ، انتساب اين چاه به صلاصل مزبور را مورد ترديد قرار مي دهد . حال آنكه چيزي كه در روايت كلبي آمد ، مستلزم آن است كه اين چاه ، از چاه هاي جاهلي باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص 226


602


ازرقي مطلبي نيز دارد كه با اين گفته وي ـ كه چاه صلاصل جزء چاه هاي اسلامي است ـ منافات دارد و آن همان مطلبي است كه پيش از اين ياد كرديم . او پس از اشاره به محل اين چاه در عقبه منا ، مي گويد : در اين باره ابوطالب گفته است :

ونسْلمه حتّي يُصرَّع حوله * * * ونَذْهَل عن أبنائنا والحلائل

وينهض قوم في الحديد إليكم * * * نهوض الروايا تحت ذات الصلاصل ( 1 )

كه اگر ابوطالب به اين چاه اشاره كرده باشد ، بايد جزو چاه هاي جاهلي باشد .

پانزده حلقه چاه در منا

در منا پانزده حلقه چاه وجود دارد كه برخي از آنان عبارتند از :

ـ چاهي كه آن را « حجاميه » مي نامند و آن در نزديكي جمره عقبه ، در باغي قرار دارد .

ـ چاهي كه به آن « كدّانه » مي گويند و در « منزلگاه محمل هاي مصري » واقع است .

ـ چاهي كه به آن « عماره » مي گويند و در شعبي است كه كنار منزله محمل واقع است و آب شيرين دارد .

ـ چاهي كه به آن « كُلَيبيّه » مي گويند . آب اين چاه نيز شيرين است .

ـ چاهي كه به آن « شعبانيه » مي گويند و در باغ استادمان قاضي مجدالدين شيرازي است .

ـ چاهي كه به آن « بئر اسماعيل » گفته مي شود و به نام « دَغْبَح » نيز معروف است .

ـ چاهي در خانه جاعفره در « خانه ابي مُغامس » واقع است كه در جاده پاييني است .

ـ چاهي در نزديكي شعبي كه به آن « سمير » مي گويند و منتسب به موسي بن غصون است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص 227


603


ـ چاهي در نزديكي آن كه به « ابن فُطَيْس » منسوب است .

ـ چاهي در نزديكي آن كه به « امّ نخله » موسوم است و منسوب به ابن معيوف است .

ـ چاهي نيز به نام اُمّ الحمام معروف است كه آب آن شيرين است و نزديك چاه « ام نخله » واقع است و همسر ملك منصور ، حاكم يمن در سال 645 آن را بازسازي كرد .

ـ چاهي كه به آن « عُسَيْلَه » مي گويند و در « منزلگاه بني حسن » در منا واقع است .

ـ چاهي كه در شعب معروف به « شعب عمرو » است و در سمت چپ كسي است كه به عرفه مي رود .

در منا چاه هاي ديگري هم وجود دارد ، ولي آن گونه كه شنيده ام ، قابل شناسايي نيستند .

چاه هاي مزدلفه

در مزدلفه سه حلقه چاه وجود دارد : 1ـ چاهي در روبه روي مشعرالحرام ، سمت راست كسي كه به عرفه مي رود 2 ـ چاهي نزديك آن يك ، در سمت راست ، كه به « بئرالبقر » شهرت دارد 3ـ چاهي در سمت چپ ، روبه روي مشعرالحرام در « منزلگاه كاروان هاي عراقي » و در فاصله ميان مزدلفه و عرفه كه به آن « سقيا » مي گويند و در سمت چپ كسي است كه به عرفه مي رود .

چاه هاي عرفه

در عرفه چاه هايي وجود دارد كه اينك داراي آبند ؛ از جمله آنها است :

ـ چاهي كه به آن « زيادية الكبري » مي گويند .

ـ چاهي ديگر كه از آن با نام « زيادية الصغري » ياد مي شود .

ـ چاهي كه به آن « شمردقيه » مي گويند .

در عرفه چندين چاه بي آب نيز وجود دارد كه « مظفر » حاكم اربل آنها را بازسازي كرده و ما در ضمن تاريخ نوسازي هاي مظفر ، در اصل اين كتاب از آنها ياد كرده ايم .


604


چاه هاي حومه شمالي مكه

در فاصله ميان بئر ميمون بن حضرمي و نشانه هايي كه حدّ حرم ( مكه ) در جاده وادي نخله قرار دارند ، تعداد پانزده حلقه چاه وجود دارد ، به اين شرح :

ـ چهار حلقه چاه كه آنها را چاه هاي « عُسَيْله » مي گويند .

ـ در « رأس طيّ » نيز چاه هايي وجود دارد كه گفته مي شود مقتدر عباسي دستور حفر دو حلقه از آنها را صادر كرده است .

ـ در منطقه « طي » نيز چاه هايي وجود دارد كه مي گويند عجوز مادر مقتدر عباسي همراه با چند سقاخانه و نيز مسجدي كه چيزي از آن به جاي نمانده ، آنها را بازسازي كرده است و ما متن سندي را كه حاكي از اين مطلب است ، در اصل اين كتاب آورده ايم .

ـ چاه چهارم از چاه هاي « عُسَيْله » را يكي از امراي مصري در سال 792 پس از نابينا شدن ، بازسازي كرد . بقيه چاه ها نيز بي آب هستند مگر چاهي كه متعلق به ابي بكر حصار در كنار چاه هاي عسيله است .

چاه هاي پايين مكه در سمت تنعيم

در فاصله ميان دروازه مكه ، معروف به باب شبيكه تا تنعيم ، بيست و سه حلقه چاه در كنار جاده وجود دارد ، و آنها عبارتند از :

ـ چاه ملك منصور ، حاكمِ يمن در كنار سقاخانه آن ، كه به « زاكيه » شهرت دارد و در ابتداي اين كتاب به اين چاه ها ، اشاره كرديم .

ـ چاه هاي معروف به « زاهر الكبير » كه برخي از آنها را مقتدر عباسي حفر كرده است .

ـ چاه هاي ديگري در نزديكي « شبيكه » وجود دارد كه به آنها « زاهر الصغير » مي گويند و شامل سه حلقه است . يكي از آنها خشك و داراي دو دهانه است و در كنار يكي از آنها سنگي وجود دارد كه تاريخ حفر آن قيد شده است .


605


ـ چاهي در وسط ذي طوي ، در نزديكي اين چاه ها ، ـ به گفته ازرقي ( 1 ) در معرفيِ « ذي طوي » ـ .

ـ چاه « طُنْبُداويَّه » ( 2 ) ، كه در پايين مكه واقع است .

ـ در پايين مكه و در كنار درِ معروف به « باب ماجن » چندين حلقه چاه وجود دارد كه از جمله آنها است چاهي كه در بيرون آن وجود دارد و نيز چاهي در درّه اطراف كه به آن « خُمّ » مي گويند .

چشمه هاي مكه معظمه

در حديثي كه سند آن به ازرقي مي رسد ، در باره چشمه هاي جاري در حرم ، روايت شده كه معاويه در حرم مكه چند چشمه جاري كرد و پيرامون آنها ، ديوارهايي قرار داد و زرع و نخل كاشت . ( 3 ) ازرقي اين چشمه ها را بر شمرده و ما متن سخن او را در اصل اين كتاب مي آوريم : چشمه هايي كه معاويه كنده بود ، همگي از ميان رفتند . از اين رو هارون الرشيد دستور بازسازي آنها را داد . اين كار نيز صورت گرفت و چشمه ها احيا شدند و همه آنها در يك چشمه ادغام شدند . وي سپس مي گويد : پس از خشك شدن چشمه هاي مزبور ، مردم از نظر آب در تنگنا قرار گرفتند و آن چنان دچار مشقت شدند كه قيمت هر مشك آب در موسم حج ، به بهاي ده درهم ـ كمي بيشتر يا كمتر ـ رسيد . اين خبر به امّ جعفر دختر ابوالفضل جعفربن منصور خليفه عباسي رسيد . او نيز در سال 174 دستور ساخت بركه اي را به نام خود در مكه داد و چشمه اي براي آن در نظر گرفته شد و اندك آبي از آنجا وارد بركه گرديد ، ولي آنچنان آبي در آنجا جمع نشد كه براي مردم مكه كافي باشد ، هرچند متحمّل مخارج زيادي شده بود . به همين دليل براي جمع شدن آب بيشتر دستور داد دست اندركاران ، چشمه اي از خارج حرم مكه به سوي آن روان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص 107

2 ـ الطنبداويه ، كه الطنبداوي نيز منسوب به آن است ، از آبادي هاي مكه به شمار مي رود .

3 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص227


606


كنند و به علاوه كساني را گماشت تا چشمه اوّلي را مورد بررسي قرار دهند .

در اينجا بود كه متوجه شدند آب اين چشمه نشت زيادي دارد ، پس چشمه ديگري در كنار آن زد و چشمه قبلي را كور كرد . چشمه جديد را به بهترين صورت در آورد و در اين راه با سعي بسيار ، اقدام كرد و مرتب چشمه مي زد تا اينكه به ثنيّه « خلّ » ( 1 ) رسيد . در اينجا ديگر چشمه ها به آب نرسيد و ناگزير دستور داد به كار در كوه بپردازند و براي اين كار اموال زيادي صرف كرد كه بسياري از مردم ناخرسند شدند ، ولي بالأخره خداوند اين چشمه ها را به دست او ، به آب رساند و چشمه هايي از بيرون از حرم ؛ از جمله چشمه « مشاش » را به آنها پيوست . آنگاه بركه هايي در نظر گرفت كه سيلاب در آن جمع مي شود . پس از آن چشمه هايي از « حنين » نيز بدان افزود و « حائط حنين » را خريد و ( آب ) چشمه آن را به سوي بركه هدايت كرد و ديواره آن را به عنوان سدي كه آب سيل پشت آن ذخيره شود ، در نظر گرفت و بدين ترتيب كار نيكي انجام داد كه كسي پيش از وي انجام نداده بود و هزينه هاي آن را با كمال ميل و رغبت بر عهده گرفت ( 2 ) ( پايان نقل به اختصار ) .

در اصل اين كتاب ، متن را به طور كامل نقل كرده ايم .

ابوالحسن مسعودي در تاريخ خود مبلغي را كه زبيده براي اين چشمه هزينه كرد ، آورده و يادآور شده است كه قاهر عباسي از محمدبن علي عبدي خراسانيِ اِخباري خواست كه در باره زبيده هرچه مي داند برايش بازگويد . او گفت : زبيده در شوخي و جدّي سرآمد ديگران است . آثار بسياري از وي به جا مانده كه در اسلام نظير ندارد ؛ از جمله چشمه معروف به « عين مشاش » در حجاز كه آن را حفر كرد و راه جريان آب آن را در دشت و بيابان و پست و بلند ، هموار ساخت و از فاصله دوازده ميلي ، به مكه رساند و آن چنان كه گفته اند مجموعاً مبلغ يك ميليون و هفتصد هزار دينار خرج كرد . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ گردنه خل كه به آن « خل الصفاح » هم مي گويند ، در انتهاي محدود حرم در راه عراق و مسيل طائف قرار دارد .

2 ـ اخبار مكه ، ج2 ، ص 232 ـ 230

3 ـ مقايسه كنيد با مروج الذهب ، ج4 ، ص 317


607


اين چشمه به گمان قريب به يقين ، همان چشمه معروف مكه ؛ يعني « عين بازان » ( 1 ) است ؛ زيرا در يك راستا قرار دارند . اين چشمه را گروهي از خلفا و شاهان از جمله مستنصر عباسي چندين بار مورد بازسازي قرار دادند ؛ از جمله يك بار در سال 625 و يك بار نيز در سال 634 .

و همچنين اميرجويان ( 2 ) نايب السلطنه ، در عراقين ( عراق عجم و عرب ) از سوي سلطان ابوسعيد بن خرابندا در سال 726 آن را بازسازي كرد و ( آب آن ) در دهه آخر جمادي الأول همين سال به مكه رسيد و همگان را به كار آمد . روان شدن آب از اين چشمه ، خود نعمتي از سوي خداوند و رحمتي براي مردم مكه بود . مردم در مكه به دليل كمبود آب ، به شدت در تنگنا قرار داشتند . جدّ مادري پدرم ، شيخ دانيال بن علي بن يحيي مرستاني ، از بزرگان شيوخ عجم در مكه براي انجام اين كار تلاش زيادي به كار برد ـ و خداوند به او و كساني كه ياري اش كردند ، پاداش نيكو دهاد ـ .

مجموع مبلغي كه در بازسازي اين چشمه صرف شد ، آنچنان كه گفته اند ، يكصد و پنجاه هزار درهم بوده است و اين مبلغ بايد بسيار بيش از اين مي شد ، ولي علت كاهش هزينه اين بود كه به هنگام بازسازي ، چند قنات حفر شده و از پيش آماده يافت شد كه بيش از يك سوم و كمتر از نيمي از قنات هاي مورد نياز را شامل مي شد . در سال 811 نيز چند بار مرمّت و بازسازي شد و اين بازسازي از سوي سيد شريف حسن عجلان نايب السلطنه مكه و حجاز صورت گرفت و ( آب آن ) در دهه اواخر دهه مياني جمادي الأول اين سال جريان پيدا كرد و آن چنان پرآب بود كه بركه ماجن در پايين مكه پر شد و از آنجا به بركه هاي ديگر نيز سرازير گشت و به خاطر سود زيادي كه از اين بابت ، عايد مردم شد ، او را دعاي فراوان كردند و بهاي هر مشك آب كه تا بيش از آن به دو درهم مسعودي يا بيشتر رسيده بود ، به يك چهارم مسعودي كاهش يافت ، كه جاي شكر و سپاس خداي را دارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امروزه آن را چشمه « زبيده » مي گويند .

2 ـ مقتول سال 728 هـ نكـ : الدرر الكافته ، ج1 ، ص 541


608


پس از آن ، در آخر سال ، در جريان آب آن كمبودي حاصل گرديد و سپس در ابتداي سال 812 بي آنكه كسي كاري كرده باشد ، افزايش پيدا كرد و دوباره اندكي دگرگون شد و پس از بازسازي در آخر اين سال ، به ميزان زيادي آب آن افزايش يافت . پس از آن در دهه آخر جمادي الآخر سال 813 به وضع مطلوبي ( آب در آن ) جريان يافت كه تا به امروز ، ادامه دارد . هرچند آب آن گاهي كم و گاهي زياد مي شود . از خداوند متعال مي خواهيم كه خير و بركتش همواره روان باشد . شهاب بركوت مكين ـ كه خداي سلامتش بدارد ! ـ به كار رسيدگي آن مي پردازد و اين رسيدگي از سال 813 تا به امروز ـ كه سال 817 است ـ ادامه دارد .

پس از آن ( بارديگر ) آب بركه رو به كاستي نهاد ، چون مردم مكه در تنگناي شديد قرار گرفتند . سلطان اعظم ملك مؤيد ابونصر شيخ ، حاكم ديار مصر و شام و حرمين در جريان موضوع قرار گرفت و مبلغ يك هزار دينار طلا براي بازسازي اين چشمه اختصاص داد و او كه همچنان به نيازها و امكانات مردم حرمين ، توجه جدّي دارد ، خدمات بسياري در جهت بازسازي چشمه انجام داد . وي قائد علاءالدين ( 1 ) را مأمور بازسازي اين چشمه كرد و نيز به بازسازي و پاكسازي و اصلاح آن پرداخت و آب را به مكه رساند و همگان را بهره مند ساخت و مردم مكه ، بيش از پيش اين سلطان را دعا كردند . انجام اين كارِ خير در مكه در شعبان 821 بود ، در حالي كه در جمادي الآخر همان سال ، آغاز شده بود .

پس از اندك زماني ، دوباره آب اين چشمه كاستي گرفت ، ولي به مشيّت الهي ، سيل در آن به راه افتاد و باعث شد آب در آن بهتر از گذشته جريان پيدا كند و به دو بركه اي كه در مُعلاّة ، در سمت راست رو به مكه قرار داشت ، سرازير شود و آنها را پر كند و به حاجيان نفع فراوان رسد ، ولي همين كه حاجيان رفتند ، دوباره آب آن كاهش پيدا كرد و بهاي آب به شدّت افزايش يافت و بر مردم گران آمد . در اين حال بود كه خداوند متعال به قائد علاءالدين توفيق بازسازي و مرمّت آن را عطا كرد و او كارگران و كارگزاراني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وي متوفاي سال 828 هـ . است . نكـ : « الضوء اللامع » ، ج 11 ، ص 163


609


براي بازسازي بخش هايي گسيل كرد كه در نوبت قبل بازسازي نشده بود . اين كار انجام شد و آب به جريان افتاد و پس از آن در آخر صفر 822 ، به مكه رسيد كه البته شدّت آن كم بود و براي همين به بازسازي و پاكسازي آن ( چشمه ) ادامه دادند تا آب آن بيشتر شد و بهره فراوان تري به همگان رسيد و هر مشك آن به بهاي نيم مسعودي يا بيشتر ، تا يك درهم رسيد و اين حداكثر بهاي يك مشك آب پس از بازسازي و مرمّت آن در نوبت دوم بود و مي گفتند كه آب در « جايز » به اين بها فروخته شد .

آبِ چشمه پس از پاكسازيِ مسير آن ، به بركه اي در پايين مكه و در خارج از در معروف به باب ماجن به نام « بركة الماجن » رسيد و با استفاده از اين آب در نزديكي بركة الماجن باغ ها و دشت ها آبياري شد . بايد خداي را سپاس گفت و قائد نيز براي خود دعاي خير فراهم كرد . در بازسازي سوم در ربيع الأوّل همان سال ، جريان آب بسيار نيرومندتر شد . خداوند او را پاداش نيكو دهد و به حق محمّد و آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) جزاي خيرش عنايت فرمايد .

از ديگر چشمه هايي كه در مكه جريان يافت ، چشمه اي بود كه ملك ناصر محمدبن قلاوون ، حاكمِ مصر در سال 728 ، بنا به گفته برزالي در تاريخ خود به نقل از كتاب « عفيف المطري » آن را در مسير چشمه « بازان » به عمل آورد .

او در اخبار مربوط به اين سال ، مطالبي از كتاب « العفيف المطري » آورده كه بدين شرح است :

. . . همچنين چشمه ديگري كه به چشمه « جبل ثقبه » معروف بود و در كنار كوه حِرا ، در محلّ مسير چشمه « جوبانيه » قرار داشت و براي آن هزينه اي معادل پنج هزار درهم در نظر گرفته شد تا ( آب آن ) به مكه رسيد و از پايين مكه سر درآورد . اين كار به دست ابن هلال الدوله انجام گرفت . تاريخ كتاب « العفيف » آخر ربيع الأول 728 است .

ديگر ، چشمه اي است كه به وسيله امير « نايب السلطنه مصر » معروف به ملك در سال 745 از منا به سوي بركة السلم در جاده منا ، كنده شد .

اين بخش را با داستان شگفتي كه به چشمه مكه مربوط است ، به پايان مي بريم . اين


610


داستان در كتابي به نام « آكام المرجان في احكام الجانّ » ( 1 ) آمده و متن آن از اين قرار است :

از شيخ العلامه شمس الدين ابوعبدالله محمدبن ابوبكر حنبلي نقل شده كه گفته است : اين حادثه عيناً در مكه در سالي كه اين چشمه به آب رسيده ، اتفاق افتاد و امام حنبلي ها در مكه كه خود اين چشمه را به آب رسانده بود ، به من چنين خبر داد : نجم الدين خليفة بن محمود گيلاني كه شخصاً اين كار را بر عهده گرفته بود ، مي گويد : وقتي به محل حفر ( قنات ) رسيديم يكي از حفّاران از پايين قنات بالا آمد . او به شدّت ترسيده بود و سخن نمي گفت . او مدت درازي سكوت كرد ، پس از آن شنيديم كه مي گفت : مسلمانان ! سزاوار نيست كه بر ما ستم روا داريد . من به او گفتم : چگونه بر شما ستم كرده ايم ؟ گفت : ما ساكنان اين زمين هستيم و به خدا سوگند كه در ميان اينان جز من ، كسي مسلمان نيست . من آنها را پشت سر خود به زنجير انداختم وگرنه به شما آزار مي رساندند . آنان مرا نزد شما فرستادند تا به شما بگوييم كه نمي گذاريم از اينجا عبور كنيد ؛ چرا كه اين آب ( چشمه ) در زمين ما قرار دارد . مگر آنكه حق ما را به ما باز دهيد . گفتم : حق شما چيست ؟ گفت : گاوي را بگيريد و آن را به بهترين شكل بياراييد و بپوشانيد و در داخل مكه بگردانيد و به اينجا برسانيد . در اينجا آن را بكشيد و خون دست و پا و سر آن را در چاه عبدالصمد براي ما بياندازيد و با بقيه آن هركار خواستيد بكنيد و اگر چنين نكنيد ، نمي گذاريم از اين جا آبي بيرون آيد . به او گفتم : باشد اين كار را مي كنم . مي گويد : در اينجا آن مرد به هوش آمد و صورت و چشمان خود را پاك كرد و در همان حال مي گفت : لا اله الاّ الله . من كجا هستم ؟ مي گويد : آن مرد برخاست . من به خانه خود رفتم وقتي صبح ( فردا ) شد و ( از خانه ) بيرون شدم تا به مسجد بروم ، مردي را كه نمي شناختم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اين كتاب تأليف قاضي طرابلس در شام ، بدرالدين ابوعبدالله محمدبن عبدالله شبلي حنفي ( 755 ـ 769 هـ . ) است . شرح حال او در منابع زير آمده است : « الدرر الكامنه » ، ج4 ، ص107 ؛ « الوافي بالوفيات » ج3 ، ص 378 ؛ « تاج التراجم » ، ص 63 ؛ ابن شهبه « الاعلام بتاريخ اهل الاسلام » ( خطي ) ج1 ، ص 1195 ؛ « السلوك » ، ج3 ، ق1 ، ص167 ؛ عقدالجمان ، ق1 ، ج 24 ، ص155 ؛ « المنهل الصافي » ، ج5 ، ص 56 ؛ « النجوم الزاهرة » ، ج11 ، ص 100 ؛ « كشف الظنون » ، ج1 ص 141 و ج 2 ، ص1632 ـ 1609 ؛ هدية العارفين ، ج2 ، ص 164 ، الاعلام ، ج 7 ، ص12


611


بر درِ خانه ديدم ، به من گفت : حاج خليفه اينجاست ؟ گفتم : او را چه كار داري ؟ گفت : كاري دارم كه بايد به او بگويم .

به او گفتم : كار خود را بگو من به او خواهم گفت ؛ چرا كه او مشغول است . به من گفت : به او بگو كه من ديشب در خواب گاو بزرگي را ديدم كه آن را آراسته بودند و انواع زيور و لباس بر آن پوشانده بودند و مي گرداندند و بر در خانه خليفه او را متوقف كردند تا خليفه از خانه اش بيرون آمد و گفت : آري ، اين همان است . آنگاه آن را برد و مردم پشت او راه افتادند تا اينكه از مكه خارج شد . در آنجا گاو را كشتند و دست و پا و سر او را در چاه انداختند . مي گويد : از خوابي كه ديده بود ، تعجب كردم و آن واقعه و اين خواب را براي مردم مكه و بزرگانشان تعريف كردم . آنها نيز گاوي خريدند و آن را آراستند و پوشاندند و دسته جمعي با آن بيرون شديم و گاو را در همه جا گردانديم تا به محل حفر چشمه رسيديم و در آنجا گاو را كشتيم و سر و دست و پا و خون آن را در چاهي كه نام برده بود ، ريختيم .

مي افزايد : وقتي به اين مكان رسيديم آب فواره مي زد و نمي دانستيم كه به كجا مي رود و چشمه اي واثري از آن پيدا نبود . . . همين كه گاو كشته شده را در چاه انداختيم ، كسي دست مرا گرفت و در جايي نگاه داشت و گفت : اينجا را حفر كنيد . ما نيز حفر كرديم و آب فواره زد . در آنجا راهي بود كه در كوه قرار داشت و سواره ها با اسب از آن رد مي شدند . آنجا را پاكسازي و اصلاح كرديم ، آب در اين مسير به جريان افتاد و ما صداي آب را مي شنيديم و هنوز حدود چهار روز نگذشته بود كه آب به مكه رسيد و از اطراف چاه به ما خبر دادند كه آنها نمي توانند آب آن را ( از جريان ) باز دارند و ديري نگذشت كه چاه پر و تبديل به آبگير شد .

شيخ شمس الدين حنبلي كه در اين داستان از وي ياد شده ، همان ابن قيم جوزيه ( 1 ) است و پس از ذكر داستان مي گويد : مردي كه اين داستان را باز گفته ، مي گويد : من در مكه در خانه او وارد شده و همسايه اش بودم و در باره اش جويا شدم . فهميدم كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عالم و مصنف معروف ، محمدبن ابي بكربن ايوب ، متولد 691 و متوفاي 751 هـ . است .


612


راستگوترين فرد است و از همه امانت دارتر است و همه مردم شهر يك زبان از راستي و دينداري او سخن مي گويند و به چشم خود شاهد اين واقعه بوده اند .

چاه عبدالصمد نيز كه در اين حكايت از آن ياد شده ، در حال حاضر شناخته شده نيست و چشمه ياد شده همان چشمه « بازان » است و بيشتر گمان مي كنم كه آب در آن زماني جاري شد كه ياران « جوبان » آن را بازسازي و مرمت كردند .

آبريزگاه هاي مكه

در مكه آبريزگاه هاي متعددي وجود دارد كه برخي از آنها عبارتند از :

آبريزگاه ملك ناصر محمدبن قلاوون ، حاكم مصر در كنار باب بني شيبه كه زمين آن را از شريف عطيفه ( 1 ) و شريف رُمَيثه ( 2 ) فرزندان ابي نمي ـ هردو اميران مكه به نيابت از پدر ـ به بهاي بيست و پنج هزار درهم خريداري كرد و بناي آن در سال 728 وقف گرديد .

ـ آبريزگاه امير و نايب السلطنه مصر ، معروف به الملك در كنار باب حزوره است كه گمان مي كنم در سال 745 آن را بنا كرد .

اين آبريزگاه در حال حاضر متروكه است .

ـ آبريزگاه امير صرغتمش ناصري ( 3 ) از بزرگان و امراي دولت ملك ناصر حسن بن ملك ناصر محمدبن قلاوون است كه در فاصله بيمارستان مستنصري و كاروانسراي ام الخليفه قرار دارد و تاريخ بناي آن سال 795 است . پس از آن در زمان ما يكي از تجار شام در سال 809 يا 808 آن را بازسازي كرد و داير شد . پس از آن در سال 811 با وصيت يكي از تجّار عجم ، مورد بازسازي مجدد قرار گرفت و داير گرديد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عطيفة بن محمدبن حسين ، پس از سال 738 وفات يافت . نكـ : « الدرر الكامنة » ، ج2 ، ص 456 ـ 455 ، شماره 2628

2 ـ رُمَيثه ، اسدالدين ابو عرادة بن ابي نمي است كه همراه برادرش حميضه عهده دار امارت مكه بود و در سال 748 وفات يافت نكـ : « الدرر الكامنة » ، ج2 ، ص207 ـ 206 ، شماره 1978

3 ـ مقتول به سال 759 نكـ : « الدرر الكامنة » ، ج2 ، ص 206 و 207 ، شماره 1728


613


ـ آبريزگاه ملك اشرف شعبان بن حسين بن ملك ناصر محمدبن قلاوون در محلّ سعي روبه روي در مسجدالحرام معروف به باب علي است . متولّي بناي آن امير ابوبكربن سنقر ( 1 ) جمالي در سال 776 بوده است . ملك اشرف موقوفه هايي به صورت چند باب دكان در بالاي آن در مكه و نيز در اطراف قاهره براي آن در نظر گرفت .

ـ آبريزگاهي در پشت آن ، كه ويژه بانوان است و آن را ام سليمان صوفي صاحب « زاويه » در سوق الليل بنا كرد و در سال 796 بناي آن به پايان رسيد .

ـ آبريزگاه امير زين الدين بركه عثماني كارگزار قاهره و خواجه تاش ملك ظاهر حاكم مصر در سوق العطارين ـ كه به آن سوق النداء مي گويند ـ و كنار باب بني شيبه است كه در سال 781 همراه با دكان ها و محوطه آن ساخته شد .

ـ آبريزگاهي كه منسوب به امير طُنْبُغا معروف به طويل از امراي كارگزار در قاهره در اوايل دهه 770 است كه ظاهراً در همين تاريخ بنا گرديد و در نزديكي جايي كه آن را « خرابه قريش » مي گويند ، قرار دارد . ميان اين مكان با آن آبريزگاه ، راه منتهي به باب شبيكه سويقه ( 2 ) و جز آن ، قرار دارد .

ـ آبريزگاهي در كنار باب حزوره است كه به آن « مطهّرة الواسطي » مي گويند . ندانستم اين واسطي كه آبريزگاه بدان منسوب است كيست و نيز چه زماني وقف شده است . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ متوفاي سال 749 هـ . ق . نكـ : « الدرر الكامنة » ، ج2 ، ص 176 ، شماره 190

2 ـ اين آبريزگاه هنوز هم در نزديكي باب العمره ، وجود دارد كه به مناسبت توسعه مسجدالحرام قسمتي از آن ويران شد .

3 ـ از ديگر آبريزگاه ها ، دو آبريزگاه است كه آنها را همسر ملك اشرف اَينال سال 865 هـ . بنا كرد و در صفا قرار دارند . همچنين آبريزگاهي كه منسوب به الواسطي است كه آن را ملك عادل نورالدين شهيد در سال 564 وقف كرد و قاضي جمال الدين يوسف در سال 585 هـ . آن را بازسازي نمود .



| شناسه مطلب: 77216