بخش 11
باب سی و هشتم : وقایع و حوادث مکه پس از اسلام تاریخچه حج#160;گزاری پس از اسلام
335 |
باب سي و هشتم :
وقايع و حوادث مكه پس از اسلام
تاريخچه حج گزاري پس از اسلام
ترديدي نيست كه اخبار مربوط به اين باب ، بسيار زيادند و بسياري از آنها نيز بر ما پوشيده مانده است ، زيرا در تدوين آنها در زمان خود ، دقت و توجه و عنايت كافي به عمل نيامده است . پيش از اين ، در جاي جاي اين كتاب ، به مواردي از اين اخبار اشاره كرده ايم . برخي مربوط به باروهاي مكه در نخستين باب اين كتاب ، برخي ديگر متعلق به نشان هاي حرم كه در باب سوم از اين كتاب آورده شده ، بخشي نيز در باره مقام [ ابراهيم ( عليه السلام ) ] است كه در باب شانزدهم اين كتاب ، گرد آمده ، و برخي ديگر مربوط به اخبار حجر است كه در باب هيجدهم و نوزدهم اين كتاب ذكر شده ، برخي نيز اخبار مربوط به زمزم و سقاداري عباس بود كه در باب بيستم آمد . در بخش ديگر ، اخبار مربوط به اماكن مقدس مكه و اطراف آن در باب بيست و يكم از نظر گذشت ، در باره مكان هايي بود كه به مراسم حج ارتباط پيدا مي كرد و در باب بيست و دوم اين كتاب مطرح شد ، برخي نيز اخبار مربوط به مكتب خانه ها و مدرسه هاي مكه بود و در باب بيست و سوم اين كتاب از نظر گذشت ، برخي اخبار نيز درباره واليان مكه در اسلام بود كه در باب سي و هفتم اين كتاب ارائه شد و اخباري نيز در باره حوادث و سيل هاي مكه و گراني و بيماري هايي است كه در باب سي و نهم اين كتاب خواهد آمد و برخي از اين اخبار نيز در باره بازارهاي مكه است كه در باب چهلم اين كتاب مطرح خواهد شد .
336 |
آن چه بنا داريم در اين باب ، يعني باب سي و هشتم بدان بپردازيم ، اخباري است در مورد حاجيان و آن چه به مكه و صحراي مكه مربوط مي شود و نيز حج گروهي از خلفا و پادشاهان به هنگام خلافت و پادشاهي و كساني كه در ايام خلافت عباسي ها ، به نام ايشان خطبه قرائت شده و وقايعي كه در پي آن پديد آمد ، و نيز عوارض و ماليات هايي كه از اهل مكه اخذ شده است . در همه اين موارد نه علل اين پديده ها و حوادث ، بلكه تاريخ وقوع آنها مدنظر بوده و اختصار را نيز رعايت كرده ايم .
از جمله اين اخبار ، آن است كه ابوبكر در سال دوازدهم هجري بر مردم حج گزارد ، هم او در سال نهم هجري نيز براي مردم ، حج گزارده بود . ( 1 )
عمر بن خطاب جز در سال اول در همه سال هاي حكومت خود براي مردم حج گزارد . در آن سال نيز كه سال سيزده هجري بود ، عبدالرحمن بن عوف زُهري مسئوليت حج گزاري مردم را بر عهده داشت . ( 2 )
عثمان بن عفان در تمامي سال هاي حكومت خود ـ جز سال اول ، يعني سال 24هـ . ق كه عبدالرحمن بن عوف زُهري حج گزارد و نيز سال آخر ، يعني سال 35 هـ . ق كه عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب مسئوليت حج را بر عهده داشت . ( 3 )
در سال 39 هـ . ق نزديك بود در مكه ميان قثم بن عباس كارگزار مكه از سوي [ حضرت ] علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) و يزيد بن شجرة الرهاوي كه معاويه براي اقامه حج و گرفتن بيعت براي خود در مكه و بيرون كردن كارگزار [ حضرت ] علي ( عليه السلام ) اعزام داشته بود ، برخوردي پيش آيد ، ولي آنها سازش كردند و قرار شد هر دو نماز خواندن براي مردم را به كناري نهند و مردم خود امام جماعت و حج گزار خود را برگزينند و مردم نيز شيبة بن عثمان حجبي را انتخاب كردند و او براي آنها نماز خواند و حج گزارد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مروج الذهب ، ج 4 ، ص 396 .
2 . همان ، ص 396 ؛ ابن جبيب بغدادي ، المحبر ، صص 17 ـ 11 .
3 . همان ، ص 397 .
4 . همان ، ص 397 ؛ المحبر ، ص 17 .
337 |
در سال 40 هـ . ق مردم در روز هشتم [ ذي الحجه ] ، در عرفه توقف كردند و به گفته عتيقي در امراء الموسم روز نهم قرباني كردند ؛ او مي گويد : در سال چهلم ، مغيرة بن شعبه با ارائه حكم جعلي از جانب معاويه ، براي مردم حج گزارد ، ولي بيم آن داشت كه [ معاويه ] از موضوع باخبر شود ، لذا در روز ترويه به عنوان اين كه روز عرفه است ، مردم را نگه داشت و آنها در روز عرفه ، قرباني كردند . ( 1 ) ذهبي در « تاريخ اسلام » به نقل از ليث بن سعد مطلبي در تأييد گفته عتيقي آورده و نكته اي بر آن افزوده كه عتيقي نگفته است ؛ ذهبي در اخبار سال چهلم هجرت مي گويد : مغيرة بن شعبه ، براي مردم حج گزارد و براي معاويه ، دعا كرد [ او را به رسميت شناخت ] و ليث بن سعد مي گويد : او در سال چهل از سوي معاويه حج گزارد ، وي در طائف عزلت گزيده بود و براي همين ، نوشته اي ساختگي ارائه كرد و مردم را فريب داد و حج را از ترس اين كه امير [ الحاج ] برسد ، يك روز جلو انداخت ، ولي ابن عمر همراهي اش نكرد و اغلب مردم ، با ابن عمر بودند . ليث به نقل از نافع مي گويد : ما از منا باز مي گشتيم ولي آنها در جمع [ عرفه ] به استقبالمان آمدند و ما نيز پس از آنها ، يك شب مانديم . و اگر اين گفته درباره مغيره درست باشد چه بسا به علت آن است كه رؤيت هلال ذي الحجه از نظر او محرز بوده و طبق آن عمل كرده است ، ولي كساني كه صحت چنين روايتي را تأييد نكرده اند ، با او مخالفت كرده و لذا مناسك را بعد از او انجام داده اند .
معاوية بن ابوسفيان ، بنا به گفته عتيقي در سال 44 هـ . ق ( 2 ) و سال 50 هـ . ق ( 3 ) براي مردم حج گزارد .
همچنين به گفته عتيقي ، عبدالله بن زبير بن عوام نُه بار سرپرستي حج را به عهده داشت كه اولين آنها سال 63 هـ . ق و آخرينشان سال 71 هـ . ق بود و در سال 72 هـ . ق از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مروج الذهب ، ج 4 ، ص 398 ؛ المحبر ، ص 20 .
2 . همان ، ص 398 ؛ تاريخ خليفه ، ص 207 .
3 . از نظر مسعودي ، ج 4 ، ص 398 و تاريخ خليفه ص 211 ؛ كسي كه در اين سال براي مردم حج گزارد يزيد بن معاويه بود .
338 |
سوي حجاج ، محاصره شده بود . ( 1 )
در سال 66 هـ . ق چهار پرچم در عرفه برافراشته شد . پرچم ابن زبير براي جماعت ، پرچم ابن عامر براي خوارج ، پرچم محمد بن حنفيه براي شيعيان و پرچمي نيز براي اهل شام از سوي مضري ها و بني اميه . مسبحي نيز همين مطلب را يادآور شده و مي گويد : عبدالله بن زبير براي مردم حج گزارد . ( 2 )
به گفته عتيقي عبدالملك بن مروان در سال 75 ( 3 ) و 78 هـ . ق ( 4 ) براي مردم حج گزارد .
وليد بن عبدالملك بن مروان آن گونه كه گفته شده در سال 91 ( 5 ) و 95 هـ . ق ( 6 ) براي مردم حج گزارد .
همچنين در سال 99 هـ . ق سليمان بن عبدالملك بن مروان براي مردم حج گزارد . ( 7 ) هشام بن عبدالملك بن مروان نيز در سال 106 هـ . ق براي مردم حج گزارد . ( 8 )
در سال 129 هـ . ق مردم در عرفه ناگهان متوجه پرچم ها و عمامه هاي سياهي شدند كه بر سر نيزه ها گذاشته شده بود . وقتي مردم اين صحنه را ديدند ترسيدند و از آنها [ يعني صاحبان پرچم و عمامه ] جوياي اوضاع شدند . آنها نيز از مخالفت خويش با مروان و آل مروان گفتند . عبدالواحد بن سليمان بن عبدالملك بن مروان كه در آن زمان والي مكه و مدينه بود با آنها مكاتبه كرد و درخواست آتش بس كرد و آنها در جواب گفتند : ما در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مروج الذهب ، ج 4 ، ص 398 ؛ الذهب المسبوك ، مقريزي ، ص 25 .
2 . تاريخ خليفه ، ص 263 .
3 . مروج الذهب ، ج 4 ، ص 399 ؛ تاريخ خليفه ، ص 271 .
4 . از نظر خليفه ، ص 271 ، كسي كه در اين سال حج گزارد ، وليد بن عبدالملك بوده است ، و از نظر مسعودي ، ج 4 ، ص 399 ، كسي كه از سال 76 تا 80 هـ . ق حج گزارد ، ابان بن عثمان بن عفان بوده است .
5 . مسعودي ، ج 3 ، ص 399 ؛ خليفه ، ص 303 .
6 . از نظر خليفه ، ص 309 و مسعودي ج 4 ، ص 399 و ابن عساكر در تاريخ دمشق ، ج 10 ، ص 132 ، كسي كه براي مردم حج گزارد ، بشر بن وليد بن عبدالملك بود .
7 . از نظر خليفه ، ص 320 و مسعودي ج 4 ، ص 399 كسي كه در اين سال براي مردم حج گزارد ، ابوبكر محمد بن عمرو بن حزم بود .
8 . خليفه ، ص 336 ؛ مسعودي ، ج 4 ، ص 400 .
339 |
حج گزاردن ، محق تر و سزاوارتريم . او نيز با آنها بر اين اساس سازش كردند كه همگي ايشان امان بدهند تا اين كه مردم ، نخستين حركت خود را در حج انجام دهند . آنها در عرفه جداگانه ايستادند و عبدالواحد خود ، مردم را رهنمون شد و از عرفه سوق داد و در مني به منزل سلطان رفت . ابوحمزه خارجي سردسته گروه ديگر نيز وارد قرن الثعالب ( 1 ) شد . وقتي نخستين گروه مردم حركت كردند ، عبدالواحد نيز حركت كرد و از مكه بيرون رفت و در نتيجه ، ابوحمزه ( 2 ) بدون درگيري وارد مكه شد ( 3 ) و آن چه پيش از اين در باره واليان مكه گفته شده پيش آمد .
به گفته عتيقي ، ابوجعفر منصور دومين خليفه عباسي در سال هاي 140 ، 144 ، 147 و 152 هـ . ق براي مردم حج گزارد و هم او در سال [ يكصد و ] سي و شش ، پيش از آن كه به خلافت برسد ، براي مردم حج گزارد و همان سال نيز به خلافت رسيد . ( 4 ) او در سال 158 هـ . ق قصد حج براي مردم را داشت كه در آستانه ورود به مكه اجل مهلتش نداد و در بئر ميمون ( 5 ) در اطراف مكه ، وفات يافت .
مهدي محمد بن ابي جعفر منصور عباسي ( 6 ) در سال 160 ( 7 ) و 164 هـ . ق ( 8 ) براي مردم حج گزارد و در هر بار ، دستور توسعه بناي مسجدالحرام را صادر كرد ؛ بار اول همه پوشش هاي قبلي كعبه را از ترس اين كه سنگيني كند ، برداشت و آن را با پوشش جديدي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قرن الثعالب و يا قرن المنازل ، ميقات اهل نجد است . ياقوت مي گويد : به فاصله يك روز و يك شب از مكه فاصله دارد .
2 . ابوحمزه اباضي از رهبران خوارج است و خطبه مشهوري در مكه دارد و نام وي يحيي بن مختار است ( البيان و التبيين ، ج 2 ، ص 122 ) .
3 . تاريخ خليفه ، ص 385 .
4 . مراجعه كنيد به : مروج الذهب ، ج 4 ، صص 401 و 402 .
5 . بئر ميمون در جاده مني به مكه است و از چاه هاي عين زبيده به شمار مي رود .
6 . از سال 158 تا 169 هـ . ق عهده دار خلافت گرديد .
7 . تاريخ خليفه ص 430 ، مروج الذهب ، ج 4 ، ص 402 .
8 . از نظر خليفه ، ص 438 و مسعودي ، ج 4 ، ص 402 ، كسي كه در اين سال حج گزارد صالح بن ابوجعفر بود .
340 |
پوشاند و در حج نخست خود ، اموال فراواني در حرمين ، هزينه كرد كه گفته مي شود سي هزار هزار [ سي ميليون ] درهم از آنها از عراق رسيده و مبلغ سيصدهزار دينار از مصر و دويست هزار دينار از يمن رسيده بود و علاوه بر آن ، يكصد و پنجاه هزار دست پيراهن را نيز شامل مي شد . اين مطلب را كه مهدي عباسي دو بار در سال هاي 160 و 164 هـ . ق به حج رفت ، ازرقي در اخبار مكه نقل كرده است . ( 1 ) او يادآور شده كه وي در هر يك از سفرهاي خود ، دستور ايجاد افزوده هايي در بناي مسجد را داده است ، ولي عتيقي تنها به حج اول وي اشاره كرده و يادآور شده كه در سال 164 هـ . ق به حج رفت و به دليل بيماري ، از عقبه ( 2 ) بازگشت و او نخستين خليفه اي است كه در حج براي او يخ به مكه آوردند و اين نخستين حج او بود .
بنا به گفته عتيقي ، هارون الرشيد بن مهدي عباسي ( 3 ) نُه بار به طور پراكنده براي مردم حج گزارد كه در سال هاي 170 ، 173 ، 174 ، 175 ، 177 ، 179 ، 181 ، 186 و 188 هـ . ق بوده است . ( 4 ) ابن اثير از حج گزاردن هارون الرشيد در اين سال ها ، ياد كرده و گفته است كه او در سال 170 هـ . ق در حرم بخشش هاي فراواني انجام داد . ( 5 ) و اين كه در سال 173 هـ . ق از بغداد ، براي حج احرام پوشيد ( 6 ) و در سال 174 هـ . ق اموال زيادي ميان مردم تقسيم كرد . ( 7 ) و در سال 179 هـ . ق از مكه تا عرفات و سپس همه مشاعر را پاي پياده طي كرد و در رمضان اين سال و به شكرانه كشته شدن وليد بن طريف ، به عمره رفت و به مدينه بازگشت و تا زمان حج در آن جا ماند و براي مردم حج گزارد ( 8 ) و در سال 186 هـ . ق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احتمال دارد كه مؤلف در اين مورد خطا كرده باشد ، زيرا در تاريخ ازرقي مطلبي در تأييد حج مهدي در سال 164 هـ . ق وجود ندارد ( اخبار مكه ، ج 1 ، ص 263 ) .
2 . عقبه مرز طبيعي حجاز و شهري حجازي در مرزهاي مصر و شرق اردن است .
3 . او از سال 170 تا 193 هـ . ق خليفه بود و پنجمين خليفه عباسي است .
4 . مروج الذهب ، ج 4 ، ص 403 ؛ تاريخ خليفه ، صص 458 ـ 448 .
5 . الكامل في التاريخ ، ج 6 ، ص 109 .
6 . الكامل ، ج 6 ، ص 120 .
7 . همان ، ص 121 .
8 . همان ، صص 147 ـ 146 .
341 |
بخشش هاي او در حرمين بالغ بر هزارهزار و پنجاه هزار دينار شد و در كعبه ميان خود و پسرانش امين و مأمون ، عهد و پيمان بست ( 1 ) و در سال 188 هـ . ق اموال فراواني تقسيم كرد . ابن اثير مي گويد : به گفته برخي اين آخرين حج وي بود . ( 2 ) او آخرين خليفه اي است كه از عراق به حج رفت .
در سال 199 هـ . ق مردم بدون امام در عرفه توقف كردند و بدون خطبه ، نماز خواندند . علت آن نيز از اين قرار بود كه ابوالسرايا از مبلغين ابن طباطبا ( 3 ) ، حسين افطس را براي استيلا بر مكه ، گسيل داشت و او در موسم حج ، در آن جا ماند . وقتي هنگام حج رسيد والي مكه داوود بن عيسي بن موسي بن محمد بن علي بن عبدالله بن عباس با همراهاني از طرفداران بني عباس به رغم توان نبرد و جنگ با او ، مكه را ترك گفت و نوشته اي از طرف مأمون در توليت پسرش محمد بن داوود براي نماز حج گزاران ، جعل كرد و به او گفت : خارج شو و در مني براي مردم نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا بخوان و در آن جا بمان و نماز صبح را اقامه كن و آن گاه از راه مشاش بيا تا در بستان ابن عامر ، به من ملحق شوي . او نيز چنين كرد و هنگامي كه در روز عرفه ، خورشيد غروب كرد ، گروهي از مردم مكه براي اقامه نماز ، ازدحام كردند و از قاضي مكه خواستند كه براي مردم خطبه بخواند و نماز بگذارد .
قاضي پرسيد : در اين صورت ، براي چه كسي دعا كنم ؟ [ خطبه به نام چه كسي بخوانم ؟ ] اينان كه فرار كردند و آنان هم در آستانه ورود هستند . به او گفته شد : براي كسي دعا نكن . اما او نماز نخواند . مردي را آوردند و او براي مردم نماز اقامه كرد ، ولي خطبه نخواند . پس از آن در عرفه توقف كردند و بدون امام ، از آن جا كوچ كردند . وقتي افطس از خالي شدن مكه از بني عباس ، آگاه شد ، اندكي پيش از غروب همراه با حدود ده نفر از يارانش وارد مكه شد ؛ آنها طواف و سعي كردند و سپس رهسپار عرفه شدند و يك شب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكامل ، ج 6 ، ص 173 .
2 . همان ، ص 190 .
3 . از رهبران و مبلغان شيعه كه در سال 199 هـ . ق در بيست و شش سالگي وفات يافت .
342 |
آن جا ماندند و به مزدلفه آمدند . حسين [ افطس ] نماز صبح را به جماعت اقامه كرد و مردم را به سوي مني روانه كرد و در ايام حج در آن جا ماند و پس از آن به مكه آمد و آن چه را كه در مورد واليان مكه بيان كرديم ، انجام داد .
در سال 200 هـ . ق حاجيان ، بستان ابن عامر ( 1 ) را غارت كردند و علتش هم آن بود ابراهيم بن موسي بن جعفر صادق ( عليه السلام ) برادر علي بن موسي الكاظم ( عليه السلام ) پس از استيلا بر يمن در اين سال ، مردي از فرزندان عقيل بن ابوطالب را همراه لشكرياني براي حج گزاردن براي مردم به مكه فرستاد ؛ او نيز حركت كرد و به بستان ابن عامر رسيد . به او گفتند كه ابواسحاق معتصم به اتفاق گروهي از فرماندهان از جمله حمدوية بن علي بن عيسي بن ماهان ـ كه حسن بن سهل او را به عنوان كارگزار يمن ، منصوب كرده بود ـ به حج رفته است . مرد عقيلي دانست كه توان رويارويي با آنها را ندارد ، لذا در بستان ابن عامر ، باقي ماند و كارواني از حجاج را كه پوشش كعبه و عطر آن همراهشان بود ، مورد چپاول قرار داد و كالاهي بازرگاني و پوشش كعبه و عطر آن را براي خود برداشت و حُجاج ، چپاول شده وارد مكه شدند .
معتصم در اين باره با يارانش مشورت كرد . جلودي گفت : اين كار را به من واگذار كن . او يكصد نفر برگزيد و به سراغ مرد عقيلي رفت و صبح به او رسيد و با او و يارانش جنگ كرد . آنها شكست خوردند و بيشترشان اسير شدند . [ جلودي ] پوشش كعبه و اموال تجار را جز آن چه فراريان با خود برده بودند بازستاند . اموال باز پس گرفته را آورد و اسيران را ده ضربه شلاق زد و سپس آزادشان كرد . آنها به يمن بازگشتند و از فرط گرسنگي از مردم گدايي مي كردند و بيشترشان در راه مردند . بستان ابن عامر نيز همچنان كه بيان شد در بطن نخله قرار داشت . ( 2 )
در سال 228 هـ . ق مردم عرفه با گرماي شديدي مواجه بودند ، اما يك ساعت پس از آن باران باريد ، پس از آن گرماي شديد ، سرما بسيار شدت گرفت و در جمره عقبه كوه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بستان ابن عامر نزديك مزدلفه است .
2 . همه اين حوادث در الكامل في التاريخ ، ج 6 ، ص 314 ـ 306 آمده است .
343 |
ريزش كرد و گروهي از حجاج كشته شدند . ( 1 )
همچنين در سال 251 هـ . ق مردم نه شب و نه روز در عرفه ، توقف نكردند و گروه بسياري نيز كشته شدند و علتش اين بود كه اسماعيل بن يوسف علوي ـ كه در باب واليان مكه از وي ياد شد ـ به عرفه آمده بود و محمد بن اسماعيل بن عيسي بن منصور ، ملقب به كعب البقر و نيز عيسي بن محمد مخزومي كه هر دو را معتزّ به مكه اعزام داشته بود ، در عرفه بودند . بنا بر اين با آنها در گير شد و جنگيد و حدود هزار و يكصد نفر از حجاج به قتل رسيدند . مردم غارت شدند و به مكه فرار كردند و در عرفه وقوف نكردند و اسماعيل و يارانش در آن جا ماندند . ( 2 )
از ديگر رويدادها اين كه در سال 262 هـ . ق مردم از آن بيم داشتند كه حج آنها باطل شود ، زيرا در اين سال در روز ترويه ميان قصاب ها و آردفروش ها در مكه درگيري روي داد و مردم نگران بطلان حج خود شدند ، ولي طرفين درگيري دست از نبرد كشيدند تا مردم حج را به اتمام رسانند . در اين ميان نوزده مرد كشته شدند . ( 3 )
در سال 266 هـ . ق اعراب پوشش كعبه را به غارت بردند و قسمتي از آن به صاحب الزنج رسيد و حاجيان سختي و مشقت فراوان ديدند . ( 4 )
همچنين در سال دويست و شصت و نه ، جنگي ميان حاجيان مصري و ياران احمد بن طولون از يك سو ؛ و ياران عراقي ابواحمد موفق از سوي ديگر در گرفت كه پيروزي از آن ياران موفق بود ( 5 ) كه پيش از اين به طور مفصل در باب واليان مكه ، به اين حادثه ، اشاره شد .
در دوازدهم ذي الحجه سال دويست و نود و پنج ، برخوردي ميان عجّ بن حاج و سربازان در مني اتفاق افتاد و گروهي از ايشان كشته شدند ، زيرا آنها براي بيعت با مقتدر ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكامل ، ج 7 ، ص 9 .
2 . مروج الذهب ج 4 ، ص 406 ؛ الكامل في التاريخ ، ج 7 ، صص 166 ـ 165 .
3 . الكامل ، ج 7 ، ص 306 .
4 . همان ، ص 335 .
5 . همان ، ص 397 .
344 |
سهم خود را طلب مي كردند . مردم به بستان ابن عامر گريختند ، حاجيان نيز در بازگشت ، گرفتار تشنگي شديد شدند و گروهي از ايشان جان باختند و حكايت شده كه يكي از حجاج در كف دستش بول مي كرد و آن را مي نوشيد . ( 1 )
به گفته عتيقي در سال هاي سيصد و چهارده و سيصد و پانزده و سيصد و شانزده از ترس قرمطي ها هيچ كس از عراق به حج نرفت . او يادآور شده كه در اين سال ها ، حج در مكه بر قرار بوده و آنها يعني اهل مكه در سال سيصد و چهارده با آسايش بيشتري حج به جا آوردند . ( 2 )
همچنين در سال سيصد و هفده ، مردم از بغداد با منصور ديلمي به حج رفتند و در راه از [ گزند ] قرمطي آسوده بودند ولي قرمطي در مكه ، به آنها رسيد ودر كشتار و اسارت آنان ، دريغ نكرد و در كعبه و مكه ، كارهاي زشتي انجام داد و گروهي از اهل تاريخ ، وقايع اين سال را ذكر كرده اند و از جمله ابو عبيد بكري در كتاب خود « المسالك و الممالك » مطالبي را بيان كرده كه در جاي ديگر ، نيامده است ، او مي گويد : ابوطاهر قرمطي در روز دوشنبه هفت روز گذشته از ذي حجه سال سيصد و هفده ، همراه با هفتصد تن از مردان خود به مكه آمد و در مسجدالحرام حدود يك هزار و هفتصد تن زن و مرد را كه به پرده هاي كعبه متوسل شده بودند ، از دم تيغ گذراند . و [ آب ] زمزم را [ با انداختن اجساد ايشان ] آلوده كرد و سطح مسجدالحرام و اطراف آن ، از كشته ها پوشيده شد و در خيابان ها و دره هاي مكه نيز خراساني ها و مغربي ها و ديگران ، نزديك به سي هزار نفر را كشت و همين تعداد از زنان و كودكان را به اسارت گرفت و شش روز در مكه باقي ماند و در آن سال هيچ كس در عرفه ، توقف نكرد و مناسك حج را نيز انجام نداد و اين همان سالي است كه به آن « سنه الحامي » مي گويند . زيورآلات كعبه نيز برداشته شد و پرده هاي آن دريده گرديد و پرده داران مسجدالحرام حمل مقام [ ابراهيم ( عليه السلام ) ] را بردند و آن را در يكي از دره هاي مكه پنهان كردند و وقتي [ قرمطي ] آن را نيافت ، خشمگين شد ، زيرا به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكامل ، ج 7 ، ص 397 .
2 . همان ، ج 8 ، ص 12 و 11 .
345 |
دنبال آن آمده بود ، از اين رو با ناراحتي بيشتر به سراغ حجرالاسود رفت و آن را از جا كند . [ بكري ] در بيان تاريخ از جا كندن حجرالاسود ، مطالبي را كه در اخبار حجرالاسود بيان كرديم ، آورده و مي گويد : ولي او ناودان را كه از طلا بود ، بر نداشت علتش هم اين بود كه هيچ كدام از قرمطي هايي كه بر پشت بام كعبه رفته بودند ، نتوانستند آن را از جاي بركنند و به پشت يكي از آنها كه در صدد كندن آن بر آمده بود ، نيزه اي اصابت كرد و به هلاكت رسيد . وي در ادامه مي گويد : خداوند قرمطي را به بيماري جسمي مبتلا كرد و عذابش به درازا كشيد و زجر فراوان ديد و مايه عبرت ديگران شد . ( 1 ) و اما سخن عتيقي مبني بر اين كه در اين سال ، هيچ كس از عراق به حج نرفت ، جاي تأمل دارد ، زيرا اگر منظورش از عراق ، عراق عجم باشد كه با سخن پيش گفته ذهبي كه « در خيابان ها و دره هاي مكه نزديك به سي هزار نفر از خراساني ها و مغربي ها و ديگران را از دم تيغ گذراند » منافات دارد كه اين خود دليل بر حج گزاردن اهالي خراسان است كه از عراق عجم مي باشند ، و اگر مراد وي عراق عرب است كه با گفته ابن اثير ، متناقض است ، زيرا او در اخبار مربوط به سال سيصد و هفده مي گويد : منصور ديلمي در اين سال براي مردم حج گزارد و آنان را از بغداد ، به مكه آورد و لذا در راه ، در امان بودند و ابوطاهر قرمطي در روز ترويه در مكه ، به سراغ آنها آمد و اعمال ناپسند را كه در مكه انجام داد ـ به شرحي كه گفته شد ـ بيان مي كند .
در سال سيصد و نوزده ، بنا به گفته ذهبي در « تاريخ الاسلام » كاروان عراق به حج عزيمت نكرد .
در سال سيصد و بيست ، بنا به گفته عتيقي و ذهبي ، از عراق حجي صورت نگرفت ؛ عتيقي يادآور شده كه در اين سال مردمي از اهل مغرب و يمن به حج آمدند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در اين باره نگاه كنيد به : الكامل في التاريخ ، ج 8 ، ص 8 ـ 207 . تاريخ الاسلام ذهبي ( حوادث سال 317 ) ، العبر ج 2 ، ص 167 ، دول الاسلام ، ج 1 ، ص 192 ، عيون الحدائق ق 1 ، ج 4 ، ص 348 ، تجارت الامم ، ج 1 ، ص 201 ، تكمله تاريخ الطبري ، 62 . تاريخ اخبار القرامطه ، ص 54 ، إتعاظ الحنفا ، ج 1 ، ص 182 . نهاية الادب 23 / 83 . المنتظم ج 6 ، ص4 ـ 222 . مروج الذهب ج 4 ، ص 408 ، النجوم الزاهرة 3 / 5 ـ 224 ، البداية والنهاية ج 11 / ص1 ـ 160 . منذرات الذهب ، ج 2 ، ص 274 ، المختصر في اخبار البشر ، ج 2 ، ص 74 .
346 |
در سال سيصد و بيست و سه بنا به گفته عتيقي و ابن اثير ، به دليل وجود قرمطي در جاده ـ در فاصله قادسيه تا كوفه ـ حج از بغداد لغو شد . ( 1 )
در سال سيصد و بيست و چهار بنا به گفته عقيقي ، عراقيان به حج نرفتند .
بنا به آن چه عتيقي و ذهبي گفته اند در سال سيصد و بيست و پنج از عراق انجام نشد .
و نيز بنا به گفته ذهبي در سال سيصد و بيست و شش حج از عراق صورت نگرفت . عتيقي در باره اخبار اين سال مي گويد : از بغداد گروه اندگي از حجاج پياده به حج رفتند گروهي از اعراب نيز مركب هايي كرايه كردند و در مكه سر بريدند و حج كردند و از راه شام بازگشتند و گروهي از ايشان ، ميانه راه بازگشتند .
در سال سيصد و سي و دو بنا به گفته عتيقي ( 2 ) به دليل دور بودن « متقي » از عراق و وجود آشوب ، حج از عراق صورت نگرفت .
همچنين بنا به گفته عتيقي در سال سيصد و سي و چهار ، انجام شد و نيز بنا به گفته ذهبي در « تاريخ الاسلام » در سال هاي سيصد و سي و پنج ( 3 ) و سيصد و سي و هفت و سيصد و سي و هشت كسي از عراق به حج نرفت ولي عتيقي ، خلاف اين را آورده و گفته است : در سال هاي [ سيصد و ] سي و پنج ، سي و هفت و سي و هشت و سي و نه ، عمر بن يحيي علوي با توليت از سوي سلطان ، براي مردم حج گزارد . در سال سيصد و چهل و يك يا يكسال پيش از آن بنا به گفته عتيقي ميان حجاج عراقي و مصري در مورد خواندن خطبه در مكه ، برخوردي روي داد . وي مي گويد : در سال سيصد و چهل و يك ، احمد بن فضل بن عبدالملك از مكه ، براي مردم حج گزارد . اهالي مصر به رياست عمر بن حسن بن عبدالعزيز ، با او مخالفت كردند و [ امامت ] نماز براي احمد بن فضل ، تأييد شد . امير الحاج عراق ، عمر بن يحيي علوي بود و ميان عمر بن يحيي علوي و ابن حسين محمد بن عبيدالله علوي كه به حج آمده بود از يك سو ؛ و مصري ها ، از ديگر سو ، نبرد سختي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكامل ، ج 8 ، ص 311 ، المنتظم ، ج 6 ، ص 276 .
2 . المنتظم ، ج 6 ، ص 336 .
3 . در ايام خلافت المطيع پسرعموي مستكفي عباسي ( 363 ـ 334 هـ ) .
347 |
درگرفت و احمد بن فضل بن عبدالملك بر فراز صندوق هايي كه قرار داده بودند ، به منبر رفت ؛ زيرا مصري ها منبر عرفه را به سرقت برده بودند ، حج را نيز عمر بن حسن عبدالعزيز همراه با ترك ها و مصري ها برگزار كرد . ( 1 )
بنا بر گفته مسبحي ، اين واقعه در سال سيصد و چهل اتفاق افتاده ، زيرا در اخبار مربوط به اين سال ، مي گويد : احمد بن عمر بن يحيي علوي ، براي عراقي ها حج گزارد و احمد بن فضل بن عبدالملك هاشمي خطبه خواند و براي مصري ها نيز ابوحفص عمر بن حسن بن عبدالعزيز ، حج به جاي آورد ؛ اين سال ، سال اختلاف بود و فتنه و آشوبي در مكه به پا شد . مورخ ديگري نيز ذكر كرده كه اين حوادث در سال سيصد و چهل و يك ، اتفاق افتاده است . زيرا در اخبار مربوط به اين سال مي گويد : در اين سال ، ميان ياران معزّالدوله و ياران ابن طُغج ، جنگي به وقوع پيوست و پيروزي از آن ياران معزّ الدوله بود . به گفته ابن اثير همين امر در سال هاي [ سيصد و ] چهل و دو چهل و سه نيز اتفاق افتاد . وي در اخبار سال سيصد و چهل و دو مي گويد : در اين سال ابوالحسن محمد بن عبدالله علوي و ابوعبدالله احمد بن عمر بن يحيي علوي ، حجاج را به حج بردند و ميان آنها و لشكريان مصري از ياران ابن طُغج ، جنگ سختي در گرفت و آن دو پيروز شدند و براي معزالدوله در مكه ، خطبه خوانده شد وقتي آنها از مكه خارج شدند ، لشكريان مصري تعقيبشان كردند و با آنها درگير شدند و پيروز گشتند . ( 2 ) همچنين وي در اخبار سال سيصد و چهل و سه مي گويد : در اين سال در مكه جنگي ميان ياران معزالدوله و ياران مصري ابن طغج ، رويداد و پيروزي از آن ياران معزالدوله بود و در مكه و حجاز به نام ركن الدوله و معزالدوله و پسرش عزالدوله بختيار و پس از آنها براي ابن طغج ، خطبه خواندند . ( 3 ) به گفته مسبحي ، برخوردي كه ميان دو گروه افتاد در سال [ سيصد و ] چهل و سه بوده و ديگران نيز همين نكته را تأييد كرده اند . مسبحي علاوه بر اين ، در اخبار مربوط به سال [ سيصد و ]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المنتظم ، ج 6 ، ص 371 ـ 370 .
2 . الكامل في التاريخ ، ج 8 ، ص 506 .
3 . الكامل ، ج 8 ، ص 509 .
348 |
چهل و سه مي گويد : در اين سال نيز جنگ شديدي ميان ياران معزالدولة بن بويه و اخشيد بن محمد بن طغج حاكم ديار مصر ، در گرفت و ياران معزالدوله ، ياران اخشيد را از نمازگزاردن در مني و خطبه خواندن منع كردند و در عوض ياران اخشيد نيز مانع از ورود ياران معزالدوله به مكه و طواف ايشان شدند .
گويند كه در تمامي منابر مكه و حجاز ، براي كافور اخشيدي حاكم مصر دعا مي شد اين مطلب را ملك مؤيد حاكم حماة يادآور شده است ( 1 ) و ظاهر امر آن است كه دعا براي كافور در مكه در سال سيصد و پنجاه و پنج بوده ، زيرا او در اين سال ، پس از فوت فرزند استادش علي بن محمد بن طغج اخشيدي ، عهده دار سلطنت گرديد و او در زمان سلطنت فرزند استاد مذكور و نيز در ايام سلطنت برادرش ابوالقاسم او نجور يعني محمود بن محمد بن طغج عهده دار اداره امور مملكت بود و چه بسا در زمان سلطنت هر دوي آنها به دليل اين كه اداره مملكت را بر عهده داشته است ، برايش دعا خوانده مي شد .
بنا به گفته ذهبي ( 2 ) ، در سال سيصدوپنجاه و هفت ، كسي از شام و مصر ، به حج نرفت .
و نيز در سال سيصد و پنجاه و هشت به نام معزّ بن تميم معد بن منصور عبيدي حاكم مصر در مكه و مدينه و يمن ، خطبه خوانده شد و نام بني عباس حذف گرديد و يكي از امراي حج از مصر ، اموال زيادي در حرمين توزيع كرد ؛ اين مطالب را صاحب « المرآة » ذكر كرده ويادآور شده كه در اين سال سردسته طالبي ها ( 3 ) از بغداد ، براي مردم حج گزارد .
بنا به گفته ابن اثير ، در سال سيصد و پنجاه و نه ( 359 ) خطبه در مكه به نام المطيع لله ( 4 ) و قرمطي هاي هجري بوده و در مدينه براي معزّلدين الله علوي ( 5 ) خطبه خوانده شد و ابواحمد موسوي پدر شريف رضي نيز در خارج از مدينه براي مطيعلله ( 6 ) خطبه خواند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المختصر في تاريخ البشر ، ج 2 ، ص 107 .
2 . تاريخ الاسلام ( حوادث 357 هـ ) ص 13 .
3 . او ابواحمد موسوي پدر [ سيد ] مرتضي است ( تاريخ الاسلام حوادث سال 358 ص 13 ) .
4 . خلافت وي از سال 334 تا سال 363 هجري بود .
5 . فاطمي بوده و امير و خليفه مصر بود و در سال 365 وفات يافت .
6 . الكامل في التاريخ ، ج 8 ، ص 612 .
349 |
صاحب « المرآة » يادآور شده كه در اين سال براي مطيع و سپس براي هجري ها توسط ابواحمد نقيب موسوي خطبه خوانده شد . او يادآور شده كه وي در سال سيصد و هشت براي مردم حج گزارد كه با گفته عتيقي در مورد عدم برگزاري حج در اين سال و سال [ سيصد و ] پنجاه و نه ( 359 ) مغايرت دارد ، زيرا گفته است : در سال [ سيصد و ] پنجاه و نه از عراق و در سال سيصد و شصت از عراق و مشرق به دليل اختلافي كه از سوي قرمطي ها واقع شد ، حج برگزار نگرديد و هيچ كس از اين نواحي ، به حج نرفت ( 1 ) و در مكه و حجاز تا سال سيصد و شصت و سه خطبه به نام المطيع لله خوانده مي شد .
همچنين در سال سيصد و شصت و سه در ايام مراسم حج به نام المعزلدين الله حاكم مصر ، خطبه خوانده شد . ( 2 )
در اين سال بني هلال و گروهي از اعراب ، با حاجيان به نبرد برخاستند و بسياري از ايشان را به قتل رساندند و زمان حج تنگ شد و حج باطل گرديد و تنها كساني كه همراه شريف ابواحمد موسوي پدر سيد رضي به سمت مدينه رفتند ، در امان ماندند و حجشان كامل گرديد . ( 3 )
در سال سيصد و شصت و چهار حج عراقيان به رغم رسيدن حاجيان عراق به مكه ، باطل شد ، زيرا به دليل گرفتاري كه در راه براي حجاج پيش آمد ، نتوانستد هنگام مناسك خود را برسانند لذا راه خود را به سوي مدينه كج كردند و در آن جا ماندند . ابن اثير در اين مورد مطلبي به اين مضمون دارد ( 4 ) ، ولي عتيقي در اخبار مربوط به اين سال مي گويد : در سال سيصد و شصت و چهار ابن قمر بزرگ قرمطي ها براي مردم حج گزارد . ( 5 )
همچنين به گفته عتيقي ، در سال سيصد و شصت و پنج نيز حج زائران عراق و مشرق ، به دليل وجود آشوب در آن جا ، باطل شد . در سال سيصد و شصت و پنج بنا به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نگاه كنيد به المنتظم ، ج 7 ، ص 53 .
2 . الكامل ، ج 8 ، ص 647 .
3 . همان ، ص 647 .
4 . همان ، ص 661 ، المنتظم ، ج 7 ، ص 74 .
5 . نگاه كنيد به : المنتظم ، ج 7 ، ص 76 .