بخش 5
5 / الف: توسعه مهدّی عباسی 6 / الف: تعمیرات مسجد از 655 تا 898 هجری قمری 7 / الف: اهتمام عثمانی ها 8 / الف: توسعه انجام شده از سوی دولت سعودی ب: آثار و جایگاه های تاریخی ـ معنوی مسجد النبی 1/ ب: خانه و مقبره محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله)
|
|
را بر ديوارهاي مسجد نگاشتند و به احداث چهار مناره در چهار زاويه مسجد همّت
گماشتند كه به گفته ابن زباله و ديگر مستندات، بزرگترين آن ها 60 ذراع طول داشت و كوچك ترين آن ها مناره غربي شامي بود.
يحيي از جعفربن وردان روايتي آورده كه سمهودي آن را در «وفاء الوفا بأخبار دار المصطفي» و ابن نجّار در «اخبار مدينة الرّسول» (ص102)، به يكسان به ذكر آن مستند تاريخي پرداخته اند و مضمونش آن است كه وقتي وليد به عبدالملك با سران و بزرگان قوم به بازديد مسجد آمد، ابان بن عثمان بن عفّان متوفّاي 105 ق. در معيّتش بود.
زيبايي و عظمت بناي مسجد، وليد را به غرور واداشت و با خودپسندي رو به ابان بن عثمان كرد و گفت: «أين بناؤنا من بنائكم؟» ابان به وليد گفت: «إنّا بنيناه بناء المسجد و بنيتموه بناء الكنائس».
امام حربي در «المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزيره» (ص 370)، به نقل از «زهري» به چگونگي گفتگو ميان وليد و ابان پرداخته و آورده او را چنين ثبت كرده است:
«لمّا قدم الوليد بن عبدالملك في تلك السّنة فرض له المسجد و كشف عن الفسيفساء، فجعل ينظر إلي حسنه و جاء النّاس يهنّونه من كلّ ناحية، فجاء أبان بن عثمان يحمل في محفّة حتي وضع بين يديه، فهنّاه بقدومه فقال له الوليد: أين بنياننا من بنيانكم؟ قال لا، يا أمير المؤمنين، قال: و لم ذاك ويحك؟ قال: لأنّا بنيناه بنيان المساجد و بنيتموه بنيان الكنائس. إرفع يا غلام. فجعل الوليد يمده بصره و عمر يقول: إنّه ابن عثمان بن عفّان. ليكسره عنه». نكـ : نقشه صفحه 101
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «الطبقات الكبري»، ج5 ، ص112
2 . «ما آن را به شكل مسجد ساختيم و شما آن را به صورت كنيسه در آورديد.»
3 . «هنگامي كه وليدبن عبد الملك در آن سال به مدينه منوره آمد، ساختمان مسجد بر او عرضه شد و از كاشي كاري ها و تزيينات آن پرده برداري كرده و زيبايي هاي آن را مشاهده نمود و از همه جا مردم براي تهنيت او آمدند و ابان بن عثمان نيز در حالي كه زنبيلي حمل مي كرد، به ديدن وليد آمد و به وي خوش آمد گفت، آنگاه وليد به او گفت: آنچه ما بنا كرديم كجا؟ و آنچه كه شما ساختيد؟! ابان در پاسخ گفت: خير، (اي امير المؤمنين) چنين نيست. وليد پرسيد: واي بر تو! چرا چنين نيست؟ او گفت: چون ما ساختمان را شايسته مسجد ساختيم و شما آن را به صورت كنيسه ها در آورديد. وليد دستور داد او را بلند كرده و زيبايي هاي مسجد را به او نشان دهند. ولي عمربن عبد العزيز وليد را خطاب كرد: او پسر عثمان بن عفان است، دست از او بردار!»
|
|
نقشه مسجد نبي پس از توسعه عمر بن عبد العزيز: وليد بن عبد الملك
|
|
5 / الف: توسعه مهدّي عباسي
پس از خليفه اموي، وليد بن عبدالملك (96 ـ 86 ق.) ابوالعبّاس عبدالله، اول خليفه عباسي (136 ـ 132ق.) تغييرات و توسعه مختصري در مسجد به وجود آورد. امام ابواسحاق حربي در «المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزيره» (ص388) و ابن رسته در «الأعلاق النّفيسه» ما را از سنگ نبشته اي مطّلع مي كنند كه از كارهاي انجام يافته از سوي خليفه اوّل عبّاسي در مسجد چنين ياد شده است:
«أمر عبدالله أمير المؤمنين بزينة هذا المسجد و ترتيبه و توسعة مسجد رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ سنة اثنتين و ثلاثين و مائة ابتغاء رضوان الله و ثواب الله و إنّ الله عنده ثواب الدنيا و الآخرة و كان الله سميعاً بصيراً».
آنگاه ابوجعفر عبدالله منصور، دوّمين خليفه عباسي تصميم گرفت بار ديگر مسجدالنبي را توسعه دهد. ابن زباله از دانشمندان مدينه، متّفقاً. از «عبدالعزيز بن محمد» و «محمدبن اسماعيل» روايت مي كند كه به استناد آن، سمهودي و ابن نجّار و ابن رستهقول آنان را پذيرفته، مي نويسند:
«حسن بن زيد نامه اي به ابوجعفر نوشت و ضمن آن پيشنهاد كرد كه مسجد النبي را از جانب شرق به حدّي توسعه ده تا حجره و مقبره رسول الله در وسط مسجد قرار گيرد.»
لازمه اجراي چنين پيشنهادي، از بين رفتن خانه عثمان بن عفان و ضميمه آن
به مسجد بود كه در مشرق مسجد قرار داشت و «حسن بن زيد» بي آن كه متعـرّض
1 . «عبدالله (امير المؤمنين) دستور تزيين و ترتيب و توسعه مسجد پيامبر را در سال 132 هجري صادر كرد و اين اقدام را براي جلب رضايت خداوند و ثواب اخروي انجام داد كه خداوند پاداش در دنيا و آخرت مي دهد و او شنوا و بينا است...»
2 . نكـ : «الأعلاق النّفيسه»، ص72
|
|
چنين موضوعي شود و شايد به تلافي خراب شدن خانه پيامبر، فاطمه، عمّار ياسر و عبدالله بن مسعود...در زمان وليد بن عبدالملك و يا چون معتقد بود كه خراب شدن خانه عثمان نمي تواند مانعي براي توسعه سمت شرقي مسجد باشد، پيشنهاد مذكور را ارائه
كرده بود.
ابوجعفر عبّاسي طبق همان سند روايتي به حسن بن زيد پاسخ داد كه:
«إنّي قد عرفت الّذي أردت. فاكفف عن ذكر دار الشيخ عثمان بن عفّان»
به هر حال، ابوجعفر به عملي كردن طرح توسعه مسجد موفّق نشد و فرارسيدن مرگ مجالي به او نداد تا اين كه در سال 158 ق. مهدي عبّاسي خليفه شد. مهدي در سال 160 ق. براي انجام مناسك حج عازم حجاز شد و به توسعه و ترميم مسجدالنّبي رغبتي وافر نشان داد.
ابن نجّار مي نويسد: «مهدي عبّاسي» براي عملي كردن طرح توسعه مسجد، «جعفربن سليمان بن علي بن عبدالله بن عبّاس» را نماينده مخصوص خود معرّفي كرد و «عبدالله بن عاصم بن عمر بن عبدالعزيز» و «عبدالملك بن شبيب غساني» را زير نظر نماينده، به عنوان سرپرست و متولّي انجام كارها تعيين نمود.
تمام مستندات تاريخي و قول مورّخان بزرگ تاريخ مسلمانان، در اين واقعيّت كه توسعه انجام شده از سوي مهدي، فقط در قسمت شمالي يا شامي مسجدالنّبي بود، اختلافي با هم ندارند.
در روايت ياد شده از ابن زباله و ابن رسته، طول توسعه را 100 ذراع مي خواند و همين گفته را ابن نجّار تأييد كرده است.
ابن نجّار متوفّاي سال 643 قمري است; يعني خود در زماني زندگي مي كرده كه حدّاكثر توسعه شمالي بناي مسجد در زمان او، همان توسعه مهدي عبّاسي بوده است. با توجه به اين كه طول مسجد از قبله تا شام 200 ذراع بوده، بنابر اين، با درنظرگرفتن صد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محمّدبن جرير طبري، «تاريخ الرّسل و الملوك»، ج12، ص5100، ترجمه فارسي و ابن رسته، «الأعلاق النّفيسه»، ص72
|
|
ذراع افزوده، مي توان نتيجه گيري كرد، كه طول جنوب به شمال مسجد در زمان مهدي،
سيصد ذراع شده باشد. اين محاسبه منطقي با آنچه خود ابن نجّار از مساحت مسجد در زمان خودش (ذرع المسجد اليوم) خبر داده، تطبيق نمي كند. ابن نجّار در محاسبه عيني خود، از طول و عرض مسجد، كه دقيقاً انتهاي آن، حدّ توسعه مهدي عبّاسي بوده، طول مسجد را از قبله به شام دويست و پنجاه و چهار ذراع و چهار انگشت خوانده است و اين امر با صد ذراع افزوده شده به طول مسجد سازگاري ندارد.
اكنون بنگريم كه مطالعات سمهودي، اين اختلاف گفته ها را چگونه مورد نقد و بررسي قرار داده است. سمهودي كه خود طول مسجد را تا انتهاي حدّ توسعه يافته از سوي مهدي عبّاسي ذرع كرده، معتقد است كه اين طول از قبله به شام، 253 ذرع بوده است و ابن زباله كه خود به متراژ طول مسجد پرداخته، معتقد است كه طول مسجدالنّبي 240 ذراع بوده است.
اين تفاوت ها به عقيده حقير كه مساحت مسجد النبي را به طور عيني با اقوال تاريخي مورد بررسي و تطبيق قرار داده، چندان حايز اهميت نيست و حقيقت را مي توان همان نقل قول ابن زباله از علمايي دانست كه در ايّام عمليّات ساختمانيِ مهدي عبّاسي در مدينه به سر مي بردند. با اين وصف، 100 ذرع، صحيح به نظر مي رسد; خصوصاً آن كه امام ابواسحاق حربي در «المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزيره» (ص373) در اوايل قرن سوم قمري جزم دارد كه:
«و زاد فيه مسجد المهدي مائة ذراع شامياً و يمانياً و طوله مثل ذلك».
اين مقدار پس از برداشتن ستون ها و مدخل درهاي شماليِ مسجد در
توسعه هاي بعدي و با توجّه به اختلاف محاسباتي مقياس ذرع يد، خود را دقيق تر
نشان مي دهد.
بر اين اساس، مساحت توسعه انجام شده از سوي مهدي را مي توان رقمي نزديك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «المهدي 100 ذراع شامي و يماني بر طول و عرض مسجد افزود.»
|
|
به 2450 مترمربع در نظر آورد كه با توجه به كلّ مساحت مسجدالنّبي تا حدّ نهايي
توسعه صورت گرفته از طرف وليدبن عبدالملك، مجموعاً حدود 8890 مترمربع بوده است.
مهدي عبّاسي ضمن دستوراتي كه در جهت توسعه مسجد صادر كرد، فرمان داد تا روزنه خانه حفصه، همسر پيامبر را كه به «آل عمربن خطّاب» رسيده بود و عمربن عبدالعزيز با شرط مفتوح گذاشتنِ آن، توانسته بود خانه حفصه را خراب كند، مسدود كنند. اين امر خود موجب مشاجرات و اختلاف نظرهايي بين مردم مدينه گرديد. ولي در خصوص تخريب خانه عبدالرحمان بن عوف كه در آن زمان به دارالمُليكه مشهور بود و قسمت به جاي مانده از خانه عبدالله بن مسعود كه موسوم به دارالقراء بوده، مداركي كه حكايت از اعتراض عمومي و اختلاف كند، ملاحظه نشده است.
كار توسعه مسجد در سال 165ق. به پايان رسيد و به استناد گفته ابن زباله و يحيي، كه به قسمتي از سر درِ ابواب مسجد در زمان مهدي دسترسي داشته اند، معلوم مي كند كه مهدي از كاشي كاري قسمت هايي از مسجد و نقش و نگارهاي زينتي ديوارها و مناره ها خودداري نكرده است. ولي بعدها همه اينها در حريق مسجدالنّبي كه مورد بررسي قرار خواهد گرفت، از بين رفت.
گفته امام ابو اسحاق حربي در «المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزيره» (ص386)، صريح است كه مهدي عباسي پس از اتمام كار توسعه مسجد، سنگ نبشته اي بر ديوار صحن مسجد كار گذارد; تا به اين وسيله، رقم تاريخ بنا و نام خود را محفوظ دارد:
«أمر عبدالله المهدي أميرالمؤمنين، أكرمه الله و أعزّ نصره بالزيادة في مسجد رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ و أحكام عمله ابتغاء وجه الله عزّوجلّ و الدار الآخرة فأحسن الله ثوابه بأحسن الثواب و التوسعة لمن صلّي فيه من أهله و أبنائه من جميع المسلمين فأعظم الله أجر أميرالمؤمنين
|
|
فيما نوي من حسن نيّة في ذلك و أحسن ثوابه».
ابن رُسته در «الأعلاق النفيسه» كه حوالي سال 290 ق. تأليف شده، از سنگ نبشته هايي ديگر ياد مي كند كه بر اساس آن معلوم مي شود مهدي عبّاسي در سال 163 ق. عمليات ساختماني را آغاز و در سال 165 ق. از آن فارغ شده است:
«و كان مبتدا ما أمر به عبدالله المهدي محمد أمير المؤمنين أكرم الله من الزيادة في مسجد رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ عمله في سنة اثنين و ستين و مائة و فرغ منه سنة خمس و ستين و مائة فأميرالمؤمنين ـ أصلحه الله ـ بحمد الله علي ما أذن له و ما اختصه به من عمارة مسجد رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ و توسعته حمداً كثيراً و يحمدالله ربّ العالمين علي كلّ حال».
پس از توسعه صورت گرفته از سوي مهدي عباسي در قرن دوم هجري، منابع و مآخذي اساسي تا اواسط قرن هفتم هجري قمري در دست نداريم كه دقيقاً روشن كند: مسجدالنّبي با چه تغييرات يا تعميرات مهمي رو به رو شده است. آنچه مسلم و مشهور است، توسعه اي در بناي مسجد صورت نپذيرفت. اگرچه زين الدين مراغي متوفّاي 816 ق. در «تحقيق النصرة بتلخيص معالم دارالهجره» و ابن قتيبه دينوري متوفّاي 276ق. در «المعارف» اشاره كرده اند كه مأمون عباسي (198 تا 202هـ .ق.) در توسعه و تعمير بناي مسجد اهتمام ورزيده است; ولي از چگونگي آن حقير را اطّلاعي حاصل نشد.
نكـ : نقشه صفحه 107
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «عبدالله المهدي (امير المؤمنين) كه خدايش اجر و پاداش دهد، در توسعه و استحكام مسجد پيامبر براي رضاي خداوند كوشيد و پروردگار در آخرت به او بهترين پاداش را دهد و هر كس در آن نماز گزارد بر ثواب و حسنات (امير المؤمنين) المهدي افزوده خواهد شد.»
2 . صص 75 ـ 73
3 . «و پس از المهدي محمد، امير المؤمنين در سال 162 آغاز به تعمير و توسعه مسجد پيامبر نمود و در سال 165 هجري از آن كار فارغ گرديد و خداوند به او مزد وافر داده و امور او را به جهت اين توفيق اصلاح نمايد.
|
|
نقشه مسجد نبي پس از توسعه مهدي عباسي
|
|
حمدالله مستوفي در«نزهة القلوب»، مقاله سوم (ص13)، تنها به بيان اين مطلب اكتفا
كرده است كه: «مأمون خليفه رحمة الله(!) نيز بر آن زيادتي كرد و اكنون بر آن قرار است.»
و ياقوت حموي در «معجم البلدان» تنها به گفتن اين مطلب كه: «مأمون هم به مؤخّره مسجد مقداري بيافزود.» بسنده كرده است. متن عربي كلام ياقوت را بنگريد:
«أمر عبدالله أمير المؤمنين بزينة هذا المسجد و تزيينه توسعة مسجد رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ سنة اثنتين و ستين و مائة ابتعاء رضوان الله».
6 / الف: تعميرات مسجد از 655 تا 898 هجري قمري
1 ـ 6 / الف: حريق مسجد و بازسازي آن
قسطلاني در «عروة التّوثيق في النّار و الحريق» و حافظ ذهبي در «العبر في خبر من غبر» و جمال الدّين مطري در «التّعريف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجره» زين الدّين مراغي در «تحقيق النّصرة بتلخيص معالم دارالهجره» و سمهودي در «الوفاء بما يجب لحضرة المصطفي»، به تفصيل از چگونگي وقوع آتش سوزي در بناي مسجدالنّبي سخن به ميان آورده اند كه حقير از جمع بندي گزارش هاي آن ها، اجمال واقعه و اقداماتي را كه در جهت نوسازي بنا صورت پذيرفت، بدين قرار دانست كه:
در اول ماه رمضان سال 654 هـ . ق. بر اثر سهل انگاري يكي از فرّاشان مسجد، به نام «ابوبكر اوحد»، حريقي در بناي مسجدالنّبي رخ داد كه در اسرع وقت به ديگر قسمت ها سرايت نمود. متأسفانه با تمام كوشش ها، اهل مدينه نتوانستند حريق مهيب را مهار كنند و همه قسمت هاي مسجد طعمه حريق شد. نماي مرمرين، سقف ها، منبر، درها، خزائن، صندوق هاي كتاب، پرده ها، قرآن ها و ... همه سوختند و فرو ريختند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ج5، ص82
2 . باب اول، صص107 ـ 95
|
|
به شهادت مورّخان، مردم مدينه پس از مشاهده آثار و بقاياي به جا مانده از مسجد و عدم توانايي شان در بازسازي و ترميم آن، نامه اي به خليفه وقت; «مستعصم بالله بن مستنصر بالله» نوشته، شرح اسف انگيز حريق بناي مسجد را به اطّلاع او رساندند.
مستعصم بالله، كه در سال 656 هـ . ق. به امر هلاكوخان كشته شد، معماران را با اسباب و لوازم ساختماني به سوي مدينه بسيج نمود.
آنان در آغاز سال 655 هـ . ق. شروع به تجديد بناي مسجدالنّبي نمودند. با توجّه به ريزش سقف بر روي مقبره محمّد رسول الله معماران و بزرگان مدينه، جرأت و نحوه پاكسازي حجره و مرقد را در خود نيافتند. از اين رو نامه اي جهت تعيين تكليف به خليفه نگاشتند. ولي درگيري خليفه و ستيز شهروندان بغداد با تاتارهاي مهاجم، سبب شد كه پاسخ مقتضي در اين خصوص داده نشود و حجره به همان سان باقي ماند.
چون مردم در سال 655 هـ . ق. امكان و اقتضاي ترميم را به دست آوردند و حدود حجره و مرقد و روضه را شناختند، با رعايت دقيق موازين ديني و تاريخي، سقف حجره و اطراف آن را تا ديوارهاي قبله و سمت شرقي آن و باب جبرئيل و روضه و منبر، ترميم و بازسازي كردند.
در سال 656 هـ . ق. كه بر اثر جنگ بغداد با تاتارها، ارتباط مدينه با مركز خلافت قطع شده بود، وسايل لازم جهت ادامه تعميرات بناي مسجد از جانب «منصور نورالدّين ابن معز ايبك، صالحي» امير مصر تأمين گرديد و در جهت تسريع و اهتمام بيشتر به امر بازسازي، از طرف امير يمن، «مظفّر شمس الدين يوسف بن منصور عمر بن علي» از «بنو رسول يمن» كه در سال 647 هـ . ق. بر زيبد و عدن حكومت مي راند، وسايل و بودجه و معماران يمني به سوي مدينه رهسپار شدند.
در سال 657 هـ . ق. با توجه به امكانات ارسالي ياد شده، بناي مسجد از باب السّلام تا باب الرّحمه و از باب جبرئيل تا باب النّساء دو باره سازي گرديد.
در ذي القعده سال 657 هـ . ق. امير نامبرده معزول گرديد و «مظفر سيف الدين قطر معزي» (محمود ابن ممدود) بر كرسي امارت تكيه زد و پس از اندي به قتل رسيد. لذا توفيقي براي كمك به تداوم بازسازي بناي مسجدالنّبي حاصل نكرد. در اواخر سال
|
|
658 هـ . ق. «ظاهر ركن الدّين بيبرس» امير مصر گرديد. وي كه از «مماليك بحري» بود، نسبت به تعمير و مرمّت بناي مسجد و ادامه كارهاي ناتمام كه پس از حريق مسجد آغاز شده بود، اهتمام خاصّي ورزيد. مورّخان مي نويسند: امير ياد شده، پنجاه و سه معمار با وسايل و بودجه لازم به سوي مدينه اعزام داشت و كار اساسي تعمير و مرمّت مسجد را به پايان رساندند.
2 ـ 6 / الف: تلاش مماليك مصر
سلطان ناصرالدّين محمدبن قلاوون از «مماليك بحري» در طول سال هاي 705 ـ 729 هـ . ق. براي مرمّت و تجديد بناي قسمت هاي مختلف بناي مسجد، همّت و سعي وافري نشان داد كه اهم آن ها احداث دو سايه بان در مؤخّره سقف قبله و قسمت شمالي بود.
در سال 831 هـ . ق. كه فرسودگي هايي در بناي دو رواق مذكور به وجود آمد، اشرف برسباي از «مماليك برجي» اقدام به تعمير و مرمّتِ اين قسمت نمود. سپس در سال 853 هـ . ق. ظاهر سيف الدين چخماق از سلسله مماليك برجي مصر كه در سال 842 هـ . ق. به حكومت رسيد، غالب سقف هاي شمالي و قبلي مسجد و روضه را بازسازي مجدّد كرد.
سلطان اشرف قايتباي (متوفّاي سال 902 هـ . ق.) از مماليك مصر، در سال 879هـ . ق. به وضعيت عمومي بناي مسجد اهتمام خاصي ورزيد كه مي توان از مرمّت ديوارها، سقف هاي شامي و رواق هاي باب جبرئيل و تعمير قسمت هاي شرقي بناي مقصوره ياد كرد. متأسفانه بار ديگر در شب سيزده رمضان سال 886 هـ . ق. حريقي بر اثر رعد و برق و فرو ريختن مناره رئيسه مسجد به وقوع پيوست كه در اندك مدتي، همه بناي مسجدالنّبي را فراگرفت و عدّه زيادي در مسجد كشته يا زخمي شدند.
ستون ها بار ديگر فرو ريخت. منبر، صندوق مصلّي، مقصوره و اطراف حجره، همه سوختند.
اهل مدينه خبر اين آتش سوزي مهيب را به سلطان اشرف قايتباي رساندند و قبل از
|
|
آن كه كمكي از جانب سلطان فرا رسد، خود در پاكسازي بناي مسجد سعي دقيقي به عمل آوردند.
چون قايتباي از اين واقعه آگاه شد، مسأله را آن طور كه مهم بود، جدّي و بزرگ خواند و نماينده خود را به نام امير سنقر جمالي همراه با معماران و آلات و اسباب ساختماني و بودجه كافي به سوي مدينه بسيج نمود و فرمان داد كه در تجديد بناي مسجد از هيچ امر و هزينه اي كوتاهي نورزند.
سلطان اشرف قايتباي، كه در سال هاي 872 تا 901 هـ . ق. بر قلمرو مماليك حكمروايي مي كرد، در اين راه به حدي كارگر، استادكار، وسايل و مصالح ساختماني ارسال داشته بود كه مورّخان به تفاوت از وصف آن حكايات، ارقام عجيبي را نقل كرده اند...
گروه ياد شده، مناره «رئيسه» را تجديد بنا كردند و ديوارهاي مسجد را از اساس مرمّت نمودند. محراب عثماني را توسعه بخشيدند و ستون ها را احيا كردند و سقف ها را به استحكام برافراشتند و گنبدي بر فراز محراب عثمان بنا نمودند و از اطراف با سه گنبد ديگر كه به «مجاريد» مشهور بودند، زينت و استحكام بخشيدند.
دو گنبد در مدخل باب السّلام برپا شد و نما سازي مسجد به نحو كامل صورت پذيرفت و آنچه كه از كتب و مصاحف سوخته بود، از سرزمين هاي اسلامي جمع آوري و وقف مجدد مسجد كردند.
اين اهتمام به محدوده بناي مسجد محدود نبود. اطراف مسجد را با تأسيس رباط، مدرسه، آشپزخانه و راه سازي، رونق بخشيدند. موقوفات زيادي ثبت و ضبط گرديد و با ارائه امكانات شهري و لغو باج و ماليات به رفاه حال اهل مدينه همّت گماشتند.
اين تعميرات در سال 888 هـ . ق. به پايان رسيد و سلطان قايتباي، خود در سال 889 هـ . ق. براي زيارت و ديدار بنا، عازم مدينه گرديد. وي كتاب هاي ذي قيمتي را در موضوعات مختلف علوم اسلامي با خود آورد; تا تقديم كتابخانه مسجد النبي كند و همّتي والا در خصوص خيرات و مبرّاتِ اهدايي به مسجد، از خود نشان داد. سمهودي كه خود در همين ايام در مدينه به سر مي برد، مي نويسد:
|
|
«طبق اظهار نظر كارشناسان، سلطان قايتباي در اين امور بيش از يك صد و بيست هزار دينار پرداخت كرده بود.»
در بيست و هشت صفر سال 898 هـ . ق. مناره رئيسه مسجد، در اثر رعد و برق ويران شد و بار ديگر قايتباي ضمن فرماني، آن را تعمير و برپا ساخت.
در جريان اين اقدامات اساسي، مسجد از جانب مقصوره و حجره ها به حدّي توسعه يافت كه تجديد بناي گنبد و مقصوره و بناي مناره رئيسه را ميسّر ساخت.
اين توسعه در شرق مسجد با عرض كم و مجموع مساحت افزوده شده مذكور، حدود صد و بيست متر مربّع بوده است; كه از سمت قبلي به مناره رئيسه و از سمت شامي تا مجاورت شرقي مكان صفّه و محراب تهجّد امتداد داشته است.
7 / الف: اهتمام عثماني ها
1 ـ 7 / الف: عمران مسجد در زمان سليم عثماني
پس از اشرف قايتباي، حاكمان و امراي عثماني، كه قلمروي حكومتشان از شام و عراق به حجاز كشيده شده بود، توجّه خاصّي در برپاييِ هر چه باشكوه ترِ بناي مسجدالنبي و تداوم عمران مسجد، مبذول داشتند.
نخست سلطان سليم عثماني (926 ـ 918 هـ . ق.) به مرمّت مسجد همّت گماشت و به تصريح جعفر برزنجي در «نزهة النّاظرين في مسجد سيّد الأوّلين و الآخرين» ستون هاي روضه را تجديد بنا و به سنگ مرمر سياه و قرمز منقّش نمود و آن را كه از آثار اشرف قايتباي بود، تا حدّ امكان، تعمير و تزيين نمود.
2 ـ 7 / الف: عمران مسجد در زمان سليمان عثماني
در سال هاي 938 ـ 974 هـ . ق. سلطان سليمان بن سلطان سليم بن سلطان بايزيد عثماني 926 ـ 974 هـ . ق. در جهت بازسازي اساسي حصار شهر مدينه و تعمير و بناي
|
|
مسجدالنّبي، ضمن صدور فرمان هايي، اقدامات گسترده اي را اِعمال و اجرا نمود.
متأسّفانه در كتاب هاي تاريخ، به تفصيل از اقدامات سلطان سليمان عثماني سخني به ميان نيامده و تنها به اشاره هايي كه از نظر معماري مبهم مي باشد، اكتفا شده است; تا اين كه حقير پس از جستجو و پرسش، از تصحيح و انتشار متن، يك نسخه خطي مشتمل بر شرح اين اقدامات، در يكي از نشريات مصري اطلاع حاصل كردم. بعدها معلوم شد كه مجله مذكور در انتشارات «المعهدي المصري للدّراسات الإسلاميّه» در مادريدِ اسپانيا چاپ و به سال 1955 م. منتشر شده است.
حقير در سال 1356 هـ . ش. ضمن پژوهش گسترده در باره آثار ايران اسلامي در «متحف الفنّ الإسلامي» و «دارالكتب و الوثائق المصري» قاهره، به پژوهش در يافتن نسخه اي از اين مجلّه همّت گماشت. بعدها معلوم شد كه مجموعه اي از شماره هاي «مجلّة المعهد المصري للدّراسات الإسلاميّه»، مربوط به سال هاي 1953 ـ 1957 به شماره «2986 ـ 2989 دوريات» موجود است.
چاپ تصحيح شده نسخه خطّي در صفحات: 149 تا 158 ، شماره 3، مجلّد 1، 1955 م. مندرج است.
مؤلّفِ رساله مذكور به اعتقاد مصحّح آن «محمّد بن خضر الرومي» حنفي مذهب بوده است كه در سال 948 هـ . ق. به رحمت ايزدي پيوسته است.
«دكتر عبدالعزيز اهواني» در مقدّمه تصحيح خود، تصريح مي كند كه نام نسخه خطّي مذكور «التّحفة اللّطيفة في عمارة المسجد و سور المدينة الشريفه» است كه در كتابخانه «كليساي اسكورال اسپانيا» به شماره 1708، در شش ورق، صفحه 88 تا 93 مجموعه مجلّد 23×17 سانتي متر نگهداري مي شود.
رساله مذكور تنها شرح اقدامات سلطان سليمان عثماني در چگونگي بناي حصار مدينه و تعميراتي كه در مسجدالنّبي صورت پذيرفته است، محدود و به آن مختوم مي شود و از سياق جملات و شرح وقايع معلوم مي شود كه مؤلّف در مدينه مي زيسته و ناظر بر اقداماتِ عمراني مسجدالنّبي بوده است و رساله مذكور، در واقع گزارش مجملي است از آنچه مؤلّف ديده و شنيده است.
|
|
نويسنده پس از شرح مفصّل چگونگي بناي حصار شهر مدينه، كه به امر سليمان عثماني تجديد بنا گرديد، به مسجدالنّبي اشاره مي كند و مي نويسد:
محمود چلبي، شيخ الحَرم مسجد نبوي، نامه اي به سليمان عثماني نگاشت; مبني بر اين كه بناي مسجد نبوي نيازمندِ مرمّت و تعمير است. سليمان خليفه عثماني، فرماني در اين خصوص صادر كرد و معماران برجسته تُرك را از طريق دريا عازم سرزمين حجاز نمود.
آنان ابتدا در نوزدهم شوال 946 هـ . ق. هلالي را روي گنبد نصب كردند; تا اين كه كاروان تجهيزات همراه حسابدار مخصوص عبدي چلبي به مدينه رسيد. شيخ الحرم همراه امرا، قضات، معماران و مهندسان به مطالعه كامل بناي مسجدالنّبي پرداختند تا هرجا نيازمند تعمير و تجديد بناست، تعيين شود و به بازسازي آن ها مبادرت ورزند. آنان نخست به مرمّت باب الرّحمه و ديواري كه در امتداد آن، در سمت غربي مسجد بود، پرداختند. سپس مناره باب الرّحمه را خراب و از نو با بنياني مستحكم، تجديد بنا نمودند. آنگاه به مرمّت ديوار شرقي مسجد و باب النّساء پرداخته، ستون هاي مسجد را سفيدكاري كردند.
در اواخر سال 947 هـ . ق. فرماني توسط اميرالحاج مصري به مدينه رسيد كه محراب امام حنفي ها را تجديد بنا كنند و آن را در محاذي محراب شافعي ها قرار دهند. اين كار در هفده محرّم سال 948 هـ . ق. شروع شد و نامِ «محراب سليماني» را بر آن نهادند.
3 ـ 7 / الف: تعميرت مسجد در زمان سليم ثاني عثماني
سلطان سليم ثاني، راه سليمان عثماني را ادامه داد. رفعت پاشا در «مرآت الحرمين» مي نويسد: سليم در سال 980 هـ . ق. تعميرات لازم را در بناي مسجدالنّبي انجام داد و گنبدي در غرب منبر نبوي حدّ فاصل مسجد اصلي بنا كرد و آن را با كاشي هاي زيبا منقّش و به نقوش ملوَّن، مذهَّب نمود و در گوشه اي از آن، نام خود را به خط ثلث به يادگار حك كرد.
|
|
4 ـ 7 / الف: تعميرات مسجد در زمان محمود عثماني
پس از تعميراتي كه بناي مسجد در دوران سليمان و سليم عثماني به خود ديد، سلطان محمود عثماني (1255 ـ 1223 هـ . ق.) در سال 1233 هـ . ق. به تجديد بناي گنبد همّت گماشت.
آنچه از سفرنامه هاي حج در طول سال هاي 1325 ـ 1240 هـ . ق. مانند كتاب «الرّحلة الحجازيه» اثر محمد لبيب البتنوني و كتاب «مرآت الحرمين» اثر ابراهيم رفعت پاشا در 1318 هـ . ق. و «مرآت مدينه» اثر ايوب صبري پاشا در 1296 هـ . ق. بر مي آيد، مسلّم مي نمايد كه گنبد مسجدالنّبي، كه در قسمت فوقاني حجره مباركه واقع شده و از يادگارهاي قايتباي بود، توسط سلطان محمود عثماني برچيده شد و به جاي آن گنبد سبز رنگي كه بعدها در ميان مردم به قبّة الخضراء شهرت يافت، بنا گرديد كه تا امروز همچنان بر فراز بناي مسجد جلوه گري مي كند.
بناي اين گنبد، بي شك با مرمّت هايي در قسمت هاي بام مسجد توأم بوده است كه مورّخان خاتمه كار آن را در سال 1255 هـ . ق. مي دانند.
5 ـ 7 / الف: تعميرات مسجد در زمان عبدالمجيد عثماني
پس از سلطان محمود عثماني، سلطان عبدالمجيد عثماني (1277 ـ 1255 هـ . ق.) براي اوّلين بار در طول حيات سلاطين عثماني و پس از مهدي عبّاسي به فكر توسعه مسجد، همراه با مرمّت قسمت هاي مختلف آن افتاد. خوشبختانه از چگونگي اجراي اين فكر و طرح ها و اقداماتي كه متعاقب آن به وقوع پيوست، رساله اي در دست داريم كه در دهه اخير شناسايي، تصحيح و منتشر شده است. اين رساله در سال 1303 هـ . ق. به قلم «علي بن موسي» از علماي وقت و مقيم مدينه منوّره مي باشد كه تحت عنوان «وصف المدينة المنوّره» شهر و بناي مسجدالنّبي را آن طور كه در سال 1303 هـ . ق. برابر با 1885م. يافته، توصيف كرده است. اين رساله خوشبختانه به ضميمه رسائلي ديگر به همّت عبيد مدني و راهنمايي و اهتمام محقّق نجدي، حمد جاسر، مورّخ صاحب نظر عربستان امروز تصحيح و با عنوان «رسائل في تاريخ المدينه» به سال 1392 هـ . ق. در
|
|
رياض به زيور طبع مزيّن گرديد.
علي بن موسي در فصل «الخاتمه»، باب ثالث، چگونگي تجديد بنا و توسعه مسجد به وسيله سلطان عبدالمجيد عثماني را به رشته تحرير درآورده كه ذيلاً اهم اين اقدامات را، با توجّه به منابع ديگري كه در دسترس حقير بود، به اجمال به ياد پژوهندگان مي آوريم:
در سال 1265 هـ . ق. كه يكي از گنبدهاي شبستان مسجد فرو ريخت، داود پاشا شيخ الحرم ـ نامه اي به عبدالمجيد عثماني نگاشت; بدين مضمون كه حدود چهار قرن از بناي مسجدالنّبي مي گذرد و آنچه از زمان قايتباي و سلاطين عثماني صورت پذرفته، رو به فرسودگي نهاده و بناي مسجد از بنيان و اساس به مرمّت يا توسعه نيازمند است.
عبدالمجيد عثماني مصمّم به نوسازي مسجد گرديد و گروهي از معماران، مهندسان و هنرمندان را با وسايل و ابزار كامل، عازم مدينه نمود. ايّوب صبري پاشا ـ افسر ارتش ترك ـ در «مرآت مدينه» به تفصيل از اين بازسازي ياد كرده است. شكي نيست كه اين كتاب از اهمّ مراجع تاريخ مدينه در زمان سلاطين عثماني است.
نام شكرالله خطاط تزيين كننده بناي مسجد و حليم معمار و ابراهيم رييس بنايان، بيش از هر شخص ديگري جلوه گري مي كند و م.ك. اينان در رساله «آخرين خطاطان»، (ص64)، به ما نشان مي دهد كه چگونه شكرالله خطّاط از طرف شهروندان استانبول اين وظيفه خطير را در تزئين بناي مسجد به نحو احسن انجام داده است.
بتنوني در «الرّحلة الحجازيه» (ص214) در خصوص نام خوشنويسي كه نگاره هاي ديوار مسجد را از باب السّلام تا شرق آن به خطّ ثلث مجوّف كتابت كرده، مي گويد:
مرحوم عبدالله بك زهدي الذي أوفده السلطان عبدالمجيد إلي المدينة لهذه الغاية و مكث بضع عشر سنين يعمل في بيت رسول الله.
به هر حال مهندسان ترك، پس از بررسي وضع بناي مسجد، چنين نظر دادند كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چاپ استانبول، 1304 هـ . ق.
|
|
بايد در ستون هاي مسجد تغييراتي حاصل شود; ولي مشايخ مدينه با اين پيشنهاد به دليل آن كه ستون هاي سنگي دقيقاً در مكان ستون هايي است كه محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) آن را بر پا ساخته بود، مخالفت و ممانعت جدّي كردند. عمل آنان از نظر حقير كاري بسيار پسنديده و اصولي بوده است; زيرا اگر جاي ستون ها تغيير مي كرد، تمامي منابع تاريخي و احاديث موجود در وصف جنبه هاي ديني ـ تاريخي بناي مسجد رسول اسلام، از ابتدا تا قرون بعدي، غيرقابل درك و تشخيص و تطبيق با وضع بنا مي شد و اين وضع راه تحقيق را بر همه پژوهندگان تاريخ مدينه مسدود مي نمود.
به هر تقدير، توسعه مسجد را از جانب شرق حجره ها آغاز كردند; به اين نحو كه در طول جنوب به شمال مناره رئيسه تا ركن مخزن الأغوات عرضي در حدود 4 يا 5 ذراع در نظر گرفتند.
توسعه ديگر در سمت شامي يا شمالي بناي مسجدالنّبي و به دنبال حدّ توسعه انجام شده از سوي مهدي عبّاسي صورت پذيرفت. مجموعاً با آنچه در شرق مسجدالنّبي تحقّق پذيرفت، 1293 مترمربّع به كلّ مساحت مسجد افزوده شد كه با اين افزايش، مساحت مجموعه بناي مسجد به 10303 مترمربّع رسيد.
اين متراژ با آنچه بتنوني در «الرّحلة الحجازيه» ص 208 مورد احتساب قرار داده، مطابقت دارد. بتنوني، طول مسجد را 25/116 و عرض آن را در سمت قبلي 35/86 متر و در سمت شامي 66 متر دانسته است.
به استثناي حجره مباركه و محراب نبوي، عثماني، سليماني، منبر و مناره رئيسه، بقيّه تأسيسات و اماكن مسجد به دست تعمير و مرمّت افتاد.
ستون ها را با سنگ قرمز، تجديد بنا نمودند و آن را با سنگ مرمر روسازي كرده و با نقوش زيبا به آب طلا زينت بخشيدند.
زمين مسجد را از باب السّلام تا مناره رئيسه و از آنجا تا مخزن الأغوات و باب الرّحمة با سنگ مرمر مربّع شكل مفروش كردند و آنگاه به تعمير اساسي گنبدهاي كوچك و سقف مسجد همت گماشتند. آنان گنبد، محراب عثماني، قبّه باب السّلام و ديگر گنبدهاي كوچك را با لوح هاي آهنين روكش، مستحكم ساختند.
|
|
گنبد قديمي كه طبق آنچه گفتيم، باني بنايَش «مماليك مصر» و در زمان سلطان عبدالحميد، به قبّة الخضراء موسوم گرديد، به نحو اساسي تري برافراشته شد. تمامي سطوح داخلي گنبدها را به انواع نقش هاي رنگارنگ و روغني، نقّاشي كردند و به خطّ زيباي اسلامبولي، آيات قرآني را بر سطح آنها خطّاطي نمودند.
ديوار قبلي مسجد را از باب السّلام تا آخر حدّ مناره رئيسه به قلم عبدالله افندي خطّاط مشهور ترك و به خطّ ثلث اسلامبولي كاشي كاري كردند.
ابواب قديمي مسجد تجديد بنا گرديد و به سبك معماري عثماني، منقّش و گچ كاري گرديد و سردرها را تزئين كردند و درها را با چوب يك پارچه گردو نجّاري نمودند و آن را به جاي درهاي قديمي نصب و با نوشته هاي منقّش از مس قرمز، تزئين كردند.
مناره اي در قسمت شمال غربي مسجد به نام مناره مجيديّه بنا كردند و ديگر مناره هاي مسجد را تعمير و مرمّت نمودند.
عبدالمجيد عثماني پس از توسعه و تعميرات مسجد، اشياء قيمتي بسياري را وقف مسجد نمود. بهترين قنديل هاي كشيده شده در زنجيرهاي نقره اي، شمعدان هاي زرّين، پرده هاي زربافت و فرش هاي خوش بافت را كه به گفته بتنوني تماماً «بانواع السجاد العجمي الثمني» (ص 211) بوده، جهت مسجد ارسال داشت.
اين توسعه توأم با تعمير و عمران اساسي از سال 1265 هـ . ق. تا سال 1277 هـ . ق. به طول انجاميد. همه آثار آن به استثناي توسعه شامي مسجد كه در توسعه سعودي ها تغيير شكل يافت، تاكنون موجود بوده، به يادگار از زمان عبدالمجيد عثماني به جاي مانده است.
بعدها در سال 1336 هـ . ق. فخري پاشا قائد اعظم ترك در آخرين سال هاي حيات خلافت عثماني كه در طول جنگ جهاني اول به عنوان حافظ شهر مدينه منصوب شده بود، محراب هاي سليماني و نبوي و چاه موجود در صحن مسجدالنّبي را تعمير كرد و با اين آخرين تعميرات، دفتر اوراق حيات عثماني ها نيز در حجاز بسته شد.
نكـ : نقشه صفحه 119
|
|
نقشه مسجد نبي پس از توسعه عبد المجيد عثماني
|
|
8 / الف: توسعه انجام شده از سوي دولت سعودي
سردبير روزنامه «المدينة المنوّره» شماره 297 در 6 شعبان 1368 هـ . ق. سرمقاله اي خطاب به ملك عبدالعزيز آل سعود نگاشت. وي در اين سرمقاله از پادشاه سعودي خواست تا نسبت به تعمير و توسعه مسجد اقدام اساسي به عمل آورد.
ظاهراً علي حافظ و عثمان حافظ دو برادري كه مسؤوليّت اداره اين روزنامه را داشتند، اوّلين كساني بودند كه با مقاله يادشده، موضوع و اهميّت امر توسعه مسجدالنّبي را براي نخستين بار پس از عثماني ها زبانزد خاص و عام كردند.
علي حافظ كه از نويسندگان و پژوهندگان مدينه است، بعدها كتابي تحت عنوان «فصولٌ من تاريخ المدينة المنوّره» نگاشت كه در آنجا به شرح پيشنهاد و اقداماتي كه متعاقب آن صورت پذيرفت، پرداخت و گزارش مجمل و قابل استنادي در اين خصوص ارائه داد.
در اين سرمقاله، به اهميّت و ضرورت توسعه مسجد، با توجّه به كثرت روزافزون زائران، خاصه در ايّام ذي الحجّة الحرام اشاره شده و تداوم سنّت تعمير و توسعه مسجد را از عصر رسول تا عبدالمجيد عثماني، امري پسنديده و مبتني بر رعايت مصالح و رفاه حال مسلمانان زائر دانسته است.
پس از انتشار مقاله، ملك عبدالعزيز پاسخي خطاب به نويسندگان سرمقاله ارسال داشت كه در شماره 301 مورّخ 5 رمضان 1368 هـ . ق. درج گرديد. ملك در اين نامه ضمن اعلام آمادگي و موافقت خود از انجام چنين برنامه اي، خاطرنشان كرده بود كه موضوع را پس از پايان موسم حج پي گيري خواهد كرد.
نتيجه مذاكرات و مطالعات تا 5 شوّال 1370 هـ . ق. به طول انجاميد و در اين تاريخ هيئتي كه براي همين منظور از طرف ملك عبدالعزيز انتخاب شده بودند، به خريداري خانه ها و دكان هاي موجود در جهات شرقي و غربي، خاصه سمت شمالي يا شامي (حدّ نهايي توسعه مسجد در زمان عبدالمجيد عثماني) مبادرت ورزيدند. شيخ محمد صالح
|
|
قزّاز به عنوان مدير عامل و شيخ محمد بن لادن در سِمت نماينده مخصوص ملك، نظارت عاليه را بر اداره توسعه حرم اعمال مي كردند.
در ربيع الأوّل سال 1372 هـ . ق. پس از تخريب خانه ها و مسطّح كردن زمين لازم جهت توسعه مسجد و احداث خيابان ها و ميدان هاي اطراف مسجد ـ كه حدود 22955 مترمربّع بود ـ اوّلين سنگ بناي ساختمان توسعه مسجد، توسّط «ملك سعود» وليعهد سعودي نهاده شد.
شركت ساختماني طرف قرارداد، تمامي امكانات ساختماني خود را در ذوالحُليفه متمركز كرده بودند و مهندسان مشاور با همكاري ايتاليايي ها، مصري ها، سوري ها و پاكستاني ها با استخدام كارگران سعودي، سوداني، يمني و حضرمي، مصري، سوري و پاكستاني، طرح مصوّبه را با حدّاكثر كوشش و در كوتاه ترين زمان ممكن عملي كردند; به نحوي كه در اوايل سال 1375هـ . ق. كار ساختماني توسعه مسجد را به اتمام رساندند.
بناي سعودي ها در قسمت شمالي مسجد و در امتداد حدّ مسجد تا توسعه عبدالمجيد، به صورت يكي از پر شكوه ترين مساجد عالم اسلامي جلوه گري مي كند. اين بنا كه حدود 6024 مترمربّع مساحت دارد، با توسعه و تجديد بناهايي كه در سه سمت شرقي و غربي و شمالي مسجد به مساحت 6247 مترمربّع صورت گرفت، مجموع بناي سعودي ها را به 12271 مترمربّع افزايش داد كه با محاسبه مساحت جهت قبلي و قديمي مسجد كه تاكنون پابرجاست، (يعني 4056 مترمربّع) مساحت كل بناي مسجدالنبي را در زمان ما به 16327 مترمربع رسانيد.
در اين بناي پرشكوه و ظريف كه به صورت سه شبستان شمالي، شرقي و غربي احداث گرديد، 222 ستون زيبا، با سرستون هاي فلزّي توأم با سنگ هاي حجّاري شده و منقّش، جلوه آرايي خاصّي دارد و براي استواري چنين بنايي 74 ستون مربّع شكل در امتداد ديوارهاي شرقي و غربي، هر يك به طول 128 متر و ديوار شمالي به طول 91 متر احداث شد كه بهوسيله 44 پنجره بزرگ و مزيّن به سنگ هاي تراشيده شده و سرستون هاي هلالي، به شبستان هاي مذكور شكوه خاصّي بخشيد.
|
|
در قسمت شرقي و غربي ديوار شمالي مسجد، دو مناره به سبك معماري عثماني،
در نهايت استحكام و ظرافت كه هر يك با هفده متر عمقِ اساس، 70 متر ارتفاع دارد، عظمت بناي مسجد را دوچندان كرد.
پس از اتمام مرحله نخست توسعه، ضرورت تكميل آن و تعمير نماي خارجي ديوارهاي شرقي و غربي و قبلي، مدّ نظر دولت قرار گرفت. همچنين نماي خارجي درهاي باب السّلام و باب الرّحمه و باب جبرئيل و باب النّساء تجديد بنا گرديد و باب الصّديق كه در زمان گذشته مسدود شده بود، با تعمير و مرمّت جديدي گشوده شد و سعودي ها در اين توسعه و مرمّت، دري به نام باب عبدالعزيز در ديوار شرقي و باب عثمان بن عفّان، باب المجيدي و باب عمر بن الخطاب در ديوار شمالي مسجد و دري به نام باب السعود در ديوار غربي، حدّ ميان باب الرّحمه و باب السّلام، به نحو با عظمتي ايجاد كردند; و آنچه در تعمير و مرمّت و تجديد رنگ و سفيدكاري و... در بناي قديمي، مناره ها، حجره و گنبد ضروري بود، انجام گرفت كه تاكنون تداوم دارد.
در زمان ملك سعود و ملك فيصل نسبت به خريداري بناهاي اطراف مسجد، خاصه در قسمت غربي و تسطيح آن جهت نمازگزاراني كه در اثر كثرت جمعيّت، جاي مناسب در مسجدالنّبي نمي يابند، اقدامات اساسي صورت گرفت و تاكنون اين امر ادامه دارد. با اجراي اين طرح، مسجدالنّبي توسط زمين هاي مسطّح به شعاع زيادي از شمال و جنوب و شرق و غرب، احاطه خواهد شد.
مؤلّف در سال 1398 هـ . ق. ملاحظه كرد كه تمامي ساختمان ها و ابنيه موجود بين شارع السّاحة و شارع العينيّة را در غرب مسجدالنّبي تا شارع المناخة تخريب كرده اند و زمين آن جهت نمازگزاران، مسطّح و مسقّف شده است.
طبق گفته ناظران آگاه مدينه، قرار است از جانب شمال مسجد، ساختمان هاي بين ميدان باب المجيدي و شارع الساحة از يك سو و شارع السحيمي، تخريب و مسطّح شود. همچنين از جانب شرق، بناهاي موجود در بين شارع عبدالعزيز و شارع السّنبليّه در شمال شرقي مسجد، مشمول اين توسعه و طرح قرار گيرد.
نكـ : پيكره هاي 1 ـ 3; 2 ـ 3
نكـ : نقشه صفحه 123
|
|
نقشه مسجد نبي پس از توسعه سعودي
|
|
ب: آثار و جايگاه هاي تاريخي ـ معنوي مسجد النبي
مسجدالنّبي چنان از خصوصيّت هاي تاريخي ـ ديني برخوردار است كه تفكيك موضوعي آن ها در كانون معنوي اسلام، براي محقّقان، بسيار مشكل مي باشد.
بعضي از پژوهندگان، هر دو جنبه را يكجا مورد بررسي و نگارش قرار داده اند و عدّه اي ديگر چون به منابع و مآخذ بيشتر و آراء متعدّد تاريخي و روايتي دسترسي داشته اند، در بررسي جداگانه هر موضوع، پژوهش هاي خود را به رشته تحرير درآورده اند.
روشي كه حقير در اين كتاب برگزيده ام، مبتني بر شرح تفكيك شده از لحاظ تاريخي و رعايت تقدّم و تأخّر وقايع و حوادث مي باشد; چرا كه اگر خوانندگان، از وضعيّت عمومي، تاريخ مسجد، زمينه فكري نداشته باشند، نمي توانند معرفتي از جايگاه هاي خاصّ مسجد و آثار پيامبر به نظر تاريخ و «فضيلت مذهبي» پيدا كنند. لذا با توجّه به اين كه منطقي است كه از نظر تاريخ آثار بنا و جنبه هاي ابدي معنويّت آثار پيامبر در اسلام، روي مواضع و آثار نبوي در مسجدالنّبي تأكيد خاصّي شود، بايد اجزا و قسمت هاي مختلفه آنْ مستقلا و با توجّه به زمينه عمومي كه در بحث قبل (با سرفصلِ الف) به بيان آن مبادرت ورزيديم، مورد بررسي ما قرار گيرد; تا به لحاظ لزوم رعايت موازين پژوهشي، از تكرار موضوعات مكرّر برحذر مانيم.
1/ ب: خانه و مقبره محمد رسول الله (صلي الله عليه وآله)
خانه محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) همزمان با تأسيس بناي مسجد، به دست پيامبر و مساعدت و همكاري صحابه در سمت شرقي مسجدالنّبي بنا نهاده شد. نهايت سادگي بناي خانه محمّد (صلي الله عليه وآله) و به كار گرفتن مصالح ابتدايي در آن، ميداني براي تعاريف و توصيفات مفصّل در كتب حديث و تاريخ و سيره به جا نگذارده است.
ابن سعد در «الطبقات الكبري»، ج 1، ص 499 از محمد بن عمر به نقل از عبدالله بن زيد هذلي نقل مي كند: