بخش 7

2/ ب: منبر محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) 3/ ب : محراب محمد رسول الله 4 / ب: روضه شریف


150


مصر و باني اين ضريح و گنبد ـ نوشته شده است و در سنه هشتصد و هشتاد و هشت
بنا نموده است.»

در سال 1233 هـ . ق. سلطان محمود ثاني بن سلطان عبدالحميد (1223 ـ 1255) گنبد حجره مباركه را بنايي ديگر نمود و آن را به رنگ سبز روغني منقّش كرد.

ميرزا حسين فراهاني كه در خلال سال هاي 1302 و 1303 هـ . ق. وصف بناي مسجد را در «سفرنامه» خود نگاشته است، در خصوص آخرين هيكل بناي حجره و مرقد مي نويسد:

«ضريح مبارك مشتمل بر چهار پايه بزرگ است كه هر پايه دو ذرع و نيم عرض آن است و سقف گنبد مبارك نيز بر آن پايه ها زده شده و سه پايه كوچك است كه دو تاي آن ها در سمتي است كه مرقد مطهّر حضرت صدّيقه طاهره در آن واقع شده است و يك پايه هم در نقطه اي است كه بالاي او مناره بلال است كه در آن اذان مي گفته. در اطراف وسط ضريح مبارك نيز پانزده ستون و چهار بست قرار دارد.»

پادشاهان، امرا و شيوخ، جواهرات و پرده هاي زربافت و حرير بسيار زيادي هديه مقصوره نمودند; كه شرح آن ها در كتاب هاي متأخّر از تاريخ مدينه به تفصيل ذكر شده است; ولي از آنجايي كه اين جواهرات ذي قيمت، در طول تاريخ، مورد دستبردهاي مكرّر قرار گرفته، صورتي كامل از آن در دسترس نيست.

بناي فعلي مقصوره يا حجره كه در زاويه جنوب شرقي مسجدالنّبي قرار گرفته، داراي ضريح يا حصاري خارجي است كه در اصطلاح اهل مسجد به «الشّباك» معروف است. در جهت قِبلي حجره (=المواجهه) كه محلّ توقّف مردم براي زيارت و نيايش است،ضريحي از مس قرار دارد كه به صورت مشبّك در حدّ ميان دو ستون به دو قسمت مساوي و متّحدالشكل تقسيم شده و ميان آن ها دري كوچك قرار گرفته كه به باب التّوبه مشهور است. در بالاي اين در، كتيبه اي موجود بوده كه تاريخ احداث آن را سال

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «مرآت الحرمين»، ج 1، ص 472 ; «التاريخ القويم لمكّة و بيت الله الكريم»، ج 1 ،ص 144 ; «كائينة امير المدينه»، ص183 ; نيز نكـ : رسائل المدينه، «مرآت المدينه» صبري پاشا، «تاريخ الجبرتي».


151


1206 هـ ق. رقم زده است و حكومت سعودي بعدها آن را از جاي خود خارج نمود.

روي ضريح مُذهَّبِ «المواجهه» و زير نام «الله» و «محمّد»، چهار ستون زير هم قرار گرفته و بيت زير به عنوان ذكر در آن تكرار شده است:

لا إله إلاّ الله الملك الحقّ المبين سيّدنا محمّد رسول الله صادق الوعد الأمين

اين ذكر روي قسمت فوقاني باب التّوبه موجود است.

ديگر قسمت هاي ضريح; قسمت هاي شرقي، غربي و شمالي حجره، محجري است فلزّي كه با رنگ روغني سبز، رنگ شده و داراي ابوابي است به شرح ذيل:

در قسمت شمالي ضريح، دري است موسوم به «باب التّهجّد» و در قسمت شرق، درِ ديگري است به نام «باب فاطمه» كه حدود حجره فاطمه را نشان مي دهد و همچنين در قسمت غربي آن، درِ ديگري وجود دارد.

داخل ضريحِ حجره فاطمه، محلّ مزار دختر پيامبر با بقعه اي كوچك مشخّص شده و در قسمت جنوبي آن، محرابي به نام «محراب فاطمه» وجود دارد. همه اين قسمت ها زير يك مقصوره واقع شده است. زمين حجره (قسمت داخلي ضريح) با سنگ مرمر فرش شده است.

مجموعه طول مقصوره از زاويه جنوبي تا شمال آن، 16 متر و از شرق به غرب آن 15 متر است كه در چهار زاويه آن ستون هاي مستحكمي واقع شده كه بناي گنبد روي آن قرار دارد. دقيقاً در چهار طرف همان محل ستون هاي عمربن عبدالعزيز پرده هاي سبز رنگي آويز شده كه بر قبر محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) محيط مي باشد.

نكـ : پيكره 3 ـ 3

2/ ب: منبر محمد رسول الله (صلي الله عليه وآله)

پيامبر در روزهاي نخستينِ بناي مسجد و به سنن ديني ديرينه،پس از نيايش جمع و يا در مواقع ضروري، پيروان خود را با گفتن سخن و خطبه، ارشاد مي كرد و امور دين و


152


دنيايشان را بيان مي داشت.

در باره همين نكته، كتاب هاي نخستينِ فرهنگ اسلامي، توصيف ها و
تعريف هاي مفصّلي در چگونگي ايستادن پيامبر هنگام بيان تعليمات، به رشته
تحرير درآورده اند.

احاديث ثبت شده در خصوص مكاني كه محمّد (صلي الله عليه وآله) در آنجا مي ايستاده و خطبه مي خوانده است، با اين گفته نقل شده از «جابر بن عبدالله» هم قول است كه ابتدا محمّد (صلي الله عليه وآله) كنار تنه درخت خرمايي كه به عنوان ستون در مسجد كار گذاشته شده بود، مي ايستاده و خطبه مي خوانده است.

عبدالله بن جعفر به نقل از عبيدالله بن عمر و ابن عقيل به نقل از طفيل بن ابيّ بن كعب به نقل از ابيّ بن كعب روايت كرده است:

«پيامبر در مسجد ـ كه هنوز مسقّف نبود ـ كنار شاخه اي از درخت خرما خطبه مي خواند.»

يكي از پيروان گفت: «اي پيامبر خدا، آيا منبري برايت بسازم كه بر فراز آن خطبه خواني؟ تا روزهاي جمعه مسلمانان خوبتر شما را بنگرند و صداي شما را بشنوند».

پيامبر گفت: «آري».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح امام بخاري، كتاب الجمعه، باب 26، كتاب 61، المناقب باب 25، كتاب 34، البيوع باب 32، كتاب 8 الصلاة، باب 64، كتاب 51 اللباس باب 3

سنن ابن ماجه، كتاب 5 الاقامه، باب 199

سنن ترمذي، كتاب 4، الجمعه باب 10، كتاب 46، المناقب باب 6

سنن دارمي، المقدمه باب 5 و كتاب 12 الصلاة باب 202

سنن نسائي، كتاب 12 الجمعه، كتاب 8 المساجد باب 44

سنن ابوداود. كتاب 2 الصلاة باب 214

صحيح مسلم، كتاب 34 الصيد، كتاب 5 المساجد

مسند احمدبن حنبل، صفحات 33 ـ 339 ـ 333 ـ 137 جزء صفحات 249 ـ 266 از جزء اوّل، صفحه 109، جزء دوم و صفحات 226 ـ 293 ـ 295 ـ 300 ـ 306 ـ 324 جزء سوم.

بيهقي در «دلائل النبوه»، ج1، ذكر منبر الرسول...


153


مسلمانان در اين مورد به استناد مدارك ديني و اقوال صحابه گفته اند:

«قبل از تهيّه منبر، پيامبر به تنه درخت خرمايي كه در بناي مسجد كار گذاشته شده بود، تكيه مي داده است. پس از ساختن منبر و ترك تنه درخت خرما، از آن درخت صدايي برخاست كه به ناله و شكوه تعبير شده است.»

قاضي عياض در اين خصوص معتقد بود:

«واقعه ناله ستون مشهور است و اسنادي كه در باره آن از شخصيّت هاي صديق ديني ثبت شده، به حدّ تواتر است و بيش از يكصد نفر از ياران پيامبر آن را بيان داشته و به ياد آورده اند.» بدين لحاظ است كه نام آن تنه درخت را «حنّانه» گفتند; زيرا كه حنّانه در لغت از حُنيْن گرفته شده كه به معناي بانگ شتر ماده اي است كه از بچه خود جدا شود و يا ناله بچّه اي كه از مادر جدا گردد.

مولانا جلال الدّين محمد بلخي در «ديوان شمس تبريزي» به استناد اين واقعه، وجود درك معنوي در درخت را قبول نموده و شاعرانه گفته است:

بنواخت نور مصطفي آن اُستُن حنّانه را كمتر زچوبي نيستي، حنّانه شو، حنّانه شو

علاءالدين علي متّقي در «كنزالعمال» (ج14، ص58)، گفته اُبيّ بن كعب را چنين ثبت كرده است:

«كان رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ يصلّي إلي جذع إذ كان المسجد عريشاً و كان يخطب إلي ذلك الجذع، فقال رجل من أصحابه:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «روايات ابوبكر بن عبدالله ... از سعد ساعدي، يعقوب بن ابراهيم... از جابر بن عبدالله. عبدالله بن جعفر از ابيّ بن كعب. كثير بن هشام از ابن عبّاس. ابوسعيد و انس بن مالك نيز به آن مصرّح اند.»

2 . به اهتمام درويش، ج 2، ص 317


154


هل لك أن نجعل لك شيئاً تقوم عليه يوم الجمعة حتّي يراك النّاس وتسمعهم خطبتك؟ قال: نعم! فصنع له ثلاث درجات، فهي التّي علي المنبر، فلمّا وضع المنبر وضعوه في الموضع الذي هو فيه، فلمّا أراد رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ أن يقوم علي المنبر مرّ إلي الجذع الذي كان يخطب إليه. فلمّا جاوز الجذع خار حتي تصدع و انشقّ، فنزل رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ]وسلّم ـ لما سمع صوت الجذع فمسحه بيده حتّي سكن، ثمّ رجع إلي المنبر.»

ابن جبير كه در ميانه سال هاي 578 ـ 58 هـ . ق. از مدينه ديدار كرده و شرح اين زيارت را به شيوه سيّاحان نگاشته، مي نويسد:

«قطعه اي از تنه درخت را به رسم تبرّك، در مسجد النبي نگهداري مي كردند.»

«و استلمنا أعواد المنبر القديمة الّتي كانت موطأ الرسول ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ و القطعة الباقية من الجذع الّذي حنّ إليه ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ و هي مُلصَقة في عمود قائم أمام الروضة الصغيرة الّتي بين القبر و المنبر و عن يمينك إذا استقبلت القبلة فيها...».


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «پيامبر در كنار تنه درخت خرمايي نماز مي گزارد و مسجد در آن هنگام مسقف بود و پيامبر به آن تنه خرما تكيه زده و خطبه ايراد مي كرد، يكي از صحابه پيامبر روزي به او عرض كرد: آيا ممكن است كه روز جمعه بر روي بلندي بايستي و خطبه بخواني تا مردم تو را بهتر ببينند و سخنانت را بشنوند؟ پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: بلي. سپس منبري با سه پله ساخته شد و در همان محلي كه امروزه منبر قرار دارد گذاردند، و چون پيامبر خواست كه بر منبر رود، از كنار آن تنه درخت خرما گذشت، صداي ناله تنه درخت را شنيد و از اندوه ترك برداشت و چون پيامبر آن ناله را شنيد از منبر فرمود آمد و دستي بر آن درخت خرما كشيد و آرام گرديد. و مجدداً بر منبر رفت...»

دارمي، سنن دارمي، ج1، ص19 ـ 15، باب «اكرم النبي (صلي الله عليه وآله) بحنين المنبر»، چاپ دارالفكر، 1978 م.

2 . رحله ابن جبير، ص 167

3 . «چوب هاي منبر را كه جايگاه قدم هاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) و نيز قسمتي از آن تنه خرما كه پيامبر به آن نزديك شده بود، به دست آورديم و آن ها در يك ستون عمودي در جلو روضه (جايگاه) كوچكي كه ميان قبر و منبر واقع است، نصب شده اند و چنانچه در روضه رو به قبله بايستي قسمت راست تو خواهد بود.»


155


اين قطعه باقي مانده در قرن 6 هـ . ق. به گفته ابن جبير:

«وسط العمود ظاهرة بقبلها النّاس و يبادرون للتبرّك بلمسها و مسح خدودهم فيها».

بعضي از مستندات تاريخي، مبيّن آن است كه عبّاس بن عبدالمطّلب پيشنهاد ساختن منبر را توسط غلامش كلاب داده است. رواياتي ديگر او را غلام زني به نام فلاته دانسته اند و انس، نام نجّار را عتبان خوانده است.

در حديث عبدالله بن عمر نام نجّار را تميم، از اهالي فلسطين آورده و عده اي ديگر گفته اند كه او كارگري به نام باقوم رومي بوده است.

در هر صورت، منبري چوبي براي پيامبر ساختند; تا در هنگام سخن بر آن نشيند و ازايستادن زياد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به سبب آن از ناحيه پا اظهار ناراحتي مي كرده،رهانيده شود.

اوّلين منبر چوبي كه ساخته شد به اتّفاق گفته هاي متعدّد، داراي سه پلّه بوده است. بر اساس گفته انس بن مالك ـ كه مورد تصريح بيهقي و ابن رسته «الأعلاق النّفيسه»، ص76 نيز قرار گرفته ـ منبر مزبور، دو پلّه و يك مكان براي نشستن داشته است. ابن نجّار و واقدي، زمان ساخت منبر را سال هشتم هجري دانسته اند و ابوحازم به نقل از سهل بن سعد جنس آن را از چوب جنگلي دانسته اند.

در فضيلت و مقام معنوي محلّ منبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) توصيف هاي زيادي از لسان پيامبر و از طريق اصحاب در كتاب هاي حديث و سيره مي خوانيم كه تأمّل و توجّه بر آن ها مسلمانان را به كانون معنوي اسلام رهنمون مي شود. بيقهي در «دلائل النّبوه»، ج1، منبر النبي و ابن سعد به نقل از امّ سلمه مي نويسد:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : ص 170

2 . «سنن» ابوداود.

3 . نيز نكـ : «نهاية الإرب»، جزء 16، صص 421 ـ 420

4 . بيهقي «دلائل النّبوه»، ج1، منبر.

5 . الطبقات الكبري، ج1، ص249


156


پيامبر گفت: «قوائم منبري رواتب في الجنّة».

امام بخاري و مالك چنين ثبت كرده اند:

كه با توجه به حديث: «ما بين مِنبري و قبري روضة مِن رياض الجَنّةِ» معلوم مي شود كه منبر پيامبر در محل روضه قرار دارد و از اين روي قدسيّت مكان آن براي مسلمانان مُحرز و مسلّم است.

پس از رحلت محمد (صلي الله عليه وآله) منبر همچنان در جاي خود باقي ماند و به عنوان يكي از آثار و مواضع قدسي مسجد النّبي، متبرّك گرديد و مورد توجّه مسلمانان قرار گرفت.

ابوبكر، خليفه اوّل، چون به خلافت رسيد، روي پلّه دوم منبر مي نشست و پاي خود را روي پلّه اوّل مي گذارد و روي پلّه سوم كه محل جلوس محمّد (صلي الله عليه وآله) بود، هرگز ننشست.

عمربن خطاب، خليفه دوم، چون به خلافت رسيد، در هنگام خواندن خطبه روي پلّه اول مي نشست و پاي خود را بر زمين مي نهاد.

عثمان بن عفان خليفه سوم در شش سال نخست خلافتش، به سنّت شيخين رفتار كرد و منبر را براي نخستين بار با پارچه اي قبطي (مصري) پوشانيد. ولي بعدها بر پلّه سوم نشست. به همين علت مورد اعتراض بسياري از صحابه قرار گرفت.

ابن نجار در «اخبار مدينة الرسول»، و سمهودي به نقل از يحيي در «وفاء الوفا باخبار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «پايه هاي منبر من در بهشت مي باشد.»

2 . صحيح، كتاب 20، باب 5 و كتاب 29 باب 5 و كتاب 81 باب 52 و كتاب 96 باب16

3 . «موطأ»، كتاب 14 حديث 10

«منبر النبيّ علي حوضه».

ابن نجّار در «اخبار مدينة الرّسول» روايت انس بن مالك را آورده كه پيامبر گفته است:

«منبري علي ترعة من ترع الجنّة».

4 . «ميان منبر و قبرم، باغي از باغ هاي بهشت است.» نكـ : 4 / ب روضه شريف.


157


دار المصطفي» گفته اند كه، پس از عثمان بن عفان، معاوية بن ابو سفيان به مروان بن حكم ـ والي وقت مدينه ـ نامه اي نگاشت كه منبر محمد (صلي الله عليه وآله) را به شام نقل مكان دهد; ولي با وزيدن بادي تند و تغييرات جوّي، شهروندان مدينه آن را نشانه غضب الهي گرفته، مانعِ نقل و انتقال منبر شدند.

مروان چون با خشم مدني ها روبه رو شد، گفت كه قصد ارسال منبر را نداشته; بلكه خواسته است، نحوه مرتفع نمودن آن را با نجّاران ماهر در ميان گذارد. ابن نجّار معتقد است: اساساً معاويه به مروان نامه نوشت كه منبر را مرتفع كن; در حالي كه مسلّم است كه به گفته ابن فقيه:

«و لمّا حجّ معاوية، حرّك المنبر يريد أن يخرج به إلي الشام».

و آنگاه به گفته جابر بن عبدالله استناد كرده كه او گفته بود:

«بئس ما صنع معاوية ببلد رسول الله و مهاجره الّذي اختاره».

در هر صورت، آنچه مسلّم است، مبنر سه پلّه اي محمّد (صلي الله عليه وآله) به دست يكي از نجّاران مروان، به نُه پله ارتفاع يافت:

«منبر پيامبر با افزوده مذكور، از كف تا فراز، هفت ذرع گشت; كه آن را بر سكّويي از مرمر قرار دادند.»

بر اين اساس، معلوم مي شود كه عقيده ابن زباله، مبني بر اين كه ارتفاع منبر پيامبر در اصل دو ذراع و عرض آن 1×1 ذرع بوده، با واقعيّت تطابق منطقي دارد.

به گفته ابن نجّار در سال 161هـ . ق. :

«مهدي عبّاسي كه به مدينه آمده بود، مالك بن انس را به مشورت خواند. مهدي به مالك گفت: قصد دارم منبر محمّد (صلي الله عليه وآله) را به وضعيّت نخستين خود ـ يعني سه پله اي ـ برگردانم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مختصر كتاب البلدان، ص24، چاپ ليدن، تاريخ 1302


158


مالك با اين رأي مخالفت ورزيد; زيرا معتقد بود منبر پيامبر از چوب جنگلي ساخته شده و مروان، قسمت اضافي را با ميخ به قسمت اولي وصل نموده و در صورت جدا كردن آن، ممكن است منبر پيامبر شكسته شود.»

همين مضمون را پيشتر، محمّدبن جرير طبري در «تاريخ الرّسل و الملوك»آورده بود كه:

«مهدي مي خواست منبر پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) را كوتاه كند و به وضعي كه بود ببرد، و آنچه را كه معاويه بر آن افزوده بود بيندازد. آورده اند كه از مالك بن انس در اين باب مشورت كرد. بدو گفتند: ميخ ها، هم در چوبي كه معاويه افزوده است فرو رفته و هم درچوب نخستين كه كهنه است، و بيم داريم اگر ميخ هايي كه درآن هست، برون شود تكان بخورد وبشكند. (ازاين رو) مهدي منبر را واگذاشت.»

پس از اين ماجرا تا قرن ششم هجري از وضعيت و چگونگي موقعيّت منبر، مدارك تاريخي دقيقي در دستم نيست. ولي آنچه براي مورّخان و پژوهندگان محقّق است، اين است كه به مرور، منبر اصلي پيامبر از بين رفته است.

«مطري» مي گويد:

«منبر مذكور، در طول تاريخ پوسيده شد و عدّه اي از خلفاي بني عبّاس آن را تجديد ساخت نمودند و از بقاياي چوب منبر اصلي جهت تبرّك، شانه هايي ساختند.»

يعقوب مي گويد:

«منبري كه در جريان حريق سوخت، همان منبر پيامبر اسلام بود.»

وصفي كه ابن جبير در ميانه سال هاي 581 ـ 578 هـ . ق. از منبر پيامبر آورده، نشان مي دهد كه در زمان ديدار او، منبر قديمي پيامبر ظاهراً موجود نبوده و منبري با اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ج12، ص 5100، ترجمه فارسي، سخن از سال يكصد و شصتم.

2 . رحله ابن جبير، ص170


159


توصيفات جانشين آن شده است:

«و ارتفاع المنبر الكريم نحو القامة أو أزيد. و سعته خمسة أشبار و طوله خمس خطوات و أدراجه ثمانية و له باب علي هيئة الشباك، مقفل يفتح يوم الجمعة و طوله أربعة أشبار و نصف شبر».

در عين حال نشان مي دهد كه قسمتي از منبر اصلي پيامبر موجود بوده است كه:

«فيدخل النّاس أيديهم إليه و يتمسّحون به تبرّكاً بلمس ذلك المقعد الكريم».

بنابراين، ابن جبير معتقد است كه منبر اصلي پيامبر را با چوب آبنوس پوشانده يا روكش كرده بودند:

«و المنبر مغشّي بعود الآبنوس و مقعد الرسول ـ صلّي الله عليه[ وآله ]وسلّم ـ من أعلاه ظاهر قد طُبّق عليه بلوح من الآبنوس غير متصل به، يصونه من القعود عليه».

در سال 656 هـ . ق. ملك مظفّر شمس الدّين يوسف، از ايّوبيان و امير يمن كه در سال 647 هـ . ق. حكومت مي كرده، منبري از چوب صندل ساخت و آن را جهت نصب در محلّ منبر اصلي به مدينه فرستاد و تا ده سال منبر مذكور محلّ جلوس امام يا امير مدينه بود.

در سال 665 هـ . ق. «ظاهر ركن الدين بيبرس»، از امراي ايّوبي، منبري ساخت و آن را جايگزين منبر سلطان يمن نمود كه تا سال 797 هـ . ق. محلّ جلوس براي ايراد وعظ و خطبه بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «مردم دست هايشان را داخل آن نموده و جهت تبرك به آن مي كشند و با لمس كردن آن، خود را متبرّك مي سازند.»

2 . رحله ابن جبير، ص170


160


مراغي در «تحقيق النصرة بتلخيص دار الهجره» مي نويسد:

«پس از پوسيدگي پايه هاي منبري كه در محلّ اصلي منبر رسول قرار داشت، ظاهر برقوق (متوفّاي 801 هـ . ق.) منبر جديدي را هديه مسجد النّبي نمود كه تا سال 820 هـ . ق. همچنان پابرجا بوده است.»

در سال 820 هـ . ق. مؤيّد شيخ منبر ديگري ساخت و آن را وقف مسجد نمود. اين منبر در حريق سال 886 هـ . ق. طعمه حريق گرديد و تماماً سوخت; تا اين كه «اشرف قايتباي» ضمن بازسازي مسجد النبي و حجره و مقصوره دستور داد: منبري از مرمر بسازند و آن را در مكان واقعي منبر رسول اسلام نصب كنند. اين منبر در سال 888هـ . ق. در محلّ اصلي قرار گرفت و تا سال 998 هـ . ق. در مكان خود استقرار داشت.

هنرمندان ترك به فرمان سلطان مراد سوم عثماني، كه در سال 982هـ . ق. بر قلمرو عثماني سلطنت مي كرد، منبر با ظرافت و عظيمي ساختند و آن را در سال 998 هـ . ق. جايگزين منبر ارساليِ اشرف قايتباي كردند و منبر قايتباي را به مسجد قبا نقل مكان دادند كه تاكنون در اين مسجد باقي است.

از قول «سفرنامه ميرزا حسين فراهاني» (ص277)، كه در سال 1303 هـ . ق. وصفي از بناي مسجدالنّبي نگاشته، چنين برمي آيد كه محلّ منبر در مقابل ستوني است كه دقيقاً حنّانه بوده است و مي گويد:

«در قطار ثانيِ ستون ها بر استوانه مقابل منبر نوشته اند: استوانه حنّانه.»

از آن تاريخ تاكنون (1396هـ . ق.) منبري كه در مسجدالنّبي به نشانه مكان اصلي منبر رسول الله وجود دارد،همان منبرسلطان مرادعثماني است كه همچنان شكوه و عظمت هنري خود را از دست نداده و مكانش مورد توجّه زائران مرقد رسول اسلام است.

اين منبر مرمرين، در غرب محراب نبوي جاي دارد و داراي 12 پايه مي باشد كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «الظاهر سيف الدين برقوق»

2 . همچنين نكـ : بتنوني: «الرحلة الحجازيه»، ص21


161


بين سه پلّه نخست آن و نُه پله بالاي آن، دري نصب شده است و از نظر حجّاري و نقوش مُذهّب، يكي از آثار برجسته هنر اسلامي به شمار مي آيد.

روي اين منبر متني حك شده است، كه متضمّن مادّه تاريخ احداث و نصب آن در محلّ واقعي منبر پيامبر مي باشد:

أرسل السلطان مراد بن سليم مستزيد أخير زاد للمعاد

دام في أوج العلا سلطانه آمنا في ظلّه خير البلاد

نحو روض المصطفي صلّي عليه ربّنا الهادي به كلّ العباد

منبراً قد أسّست أركانه بالهدي و اليمن من صدق الفؤاد

منبر يعلي الهدي إعلاؤه دام منصوباً لأصحاب الرشاد

قال سعد ملهماً تاريخه «عمّر منبراً سلطان مراد» (=998هـ . ق.)

نكـ : پيكره: 4 ـ 3

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «اين منبر را سلطان مراد فرزند سلطان سليم فرستاده و بهترين توشه را براي آخرتش تهيه كرده است.

و سلطنتش در اوج عظمت و كشور در سايه اش در دامن و بركت باشد.

منبر را به آرامگاه مصطفي (صلي الله عليه وآله) فرستاد; پيامبري كه خداوند همه بندگان را به وسيله او هدايت نمود.

منبري كه خداوند آن را با هدايت و ارشاد خلق، مقدس و متبرك ساخت.

منبري كه بلندي آن هدايت و تقوي، عظمت و بزرگي بخشيد و به وسيله ياران برومندش بنيان گذارد.»

سعد (سازنده منبر) تاريخ ساختن آن را با رمز ابجد، با كلمات «عمرّ منبره سلطان مراد» مطابق سال 998 هـ .ق. نمود.


162


3/ ب : محراب محمد رسول الله

محراب نبي يا جايگاه خاصّي كه محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) در پيشگاه حق، سجده به جاي مي آورد و پيشاني را به نشانه خضوع كامل و تسليم و رضا بر خاك مي نهاد، در ميانه منبر و حجره قرار داشت.

اين جايگاه، در زمان حيات پيامبر با معماري خاصّي كه بعدها براي بناي محراب هاي مساجد معمول شد، ساخته نشده بود و محلّ خاصّي را كه پيامبر براي نماز خود انتخاب فرموده بود، با استمرار جماعت ها به عنوان سجدگاه هميشگي محمد (صلي الله عليه وآله) مشهور همگان گشت; لذا در چهارده قرن اسلامي، اختلافي ميان مسلمانان در تعيين مكان آن بروز نكرد.

البته جمع آوري و طبقه بندي و نتيجه گيري از مستنداتي كه در باره محلّ سجده محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) شده، چندان بي دليل هم نبوده است. دو حريقي كه مسجدالنّبي به خود ديد، مُؤيّد ضرورت نقد دلايل مذكور بوده است; تا چنانچه مسجد با حوادثي روبه رو گرديد، بتوان بر اساس منابع و مآخذ تاريخ و اخبار مدينه، آن را بسان هميشه بازسازي كرد.

ياران پس از رحلت پيامبر، محلّ نماز محمّد (صلي الله عليه وآله) را با صندوق مصحفي كه در سمت راست ستوني كه پيامبر در كنار آن به قيام مي ايستاده است، علامت گذاري نمودند. در اسناد مكتوب،محلّ سجده با محلّ صندوقِ مصحف و ستون، تحديد و تعيين شده است.

به ستون مجاور سجدگاه، دربعضي ازروايات، «ستون مُخَلَّقه» اطلاق مي شده است.

با توجه به قول جلال الدّين سيوطي، در بازسازي مسجدالنّبي كه عمربن عبدالعزيز از طرف وليدبن عبدالملك بدان مأمور شده بود، براي نخستين بار پس از رسول اسلام و خلفاي راشدين، محل سجدگاه محمد (صلي الله عليه وآله) به صورت محرابي كه در معماري اسلامي رواج يافته بود، درآمد. اين بنا تا آن زمان، معمولِ مساجد حجاز نبود و با توجه به اين كه محلّ نماز محمّد (صلي الله عليه وآله) پس از توسعه مسجد از سمت قِبليِ آن، در زمان دو خليفه دوم و سوم، تنها محراب ديوار جنوبي يا قبلي مسجد نبود، لذا مشخّص كردن آن با علايمي، ضروري به نظر مي رسيده است.


163


البته طبيعي است كه باور كنيم مصلاّي محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) كه در امتداد جنوبي آن،
محراب عثمان بن عفان، در ديوار حد نهايي توسعه جنوبي مسجد قرار گرفته است، با عنايت به موقعيت منبر ـ از سمت غرب ـ و حجره ـ از سمت مشرق ـ و محراب عثمان ـ از سمت جنوب ـ معيّن و داراي حدودي مشخص است. بلكه ستوني كه در زمان محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) از تنه خرما وجود داشته و پيامبر در سمت مجاور شرقي آن به نماز مي ايستاده و هنگام قرائت خطبه به آن تكيه مي داده است ـ و بعدها به «الجزعه» شهرت يافته ـ نشانه هاي بارزي در تعيين محراب رسول الله است.

بناي فعلي محراب نبوي از آثار به جا مانده سلطان اشرف قايتباي مي باشد كه آن را همزمان با مرمّت قسمت هاي مختلف مسجد پس از حريق، بنا نهاد و هيكل اصلي با وجود تعميرات و ترميم ها و تغييرات نماي آن در طول تاريخ سلاطين عثماني ـ خاصه سلطان سليمان عثماني و فخري پاشا فرمانده نظامي مدينه در جنگ اوّل جهاني ـ و نيز تغييرات صورت گرفته در زمان سعودي ها همچنان موجود و پابرجاست.

كاشي كاري معرّق و نقوش مذهّب بناي محراب ـ كه به خطّ ثلثِ بسيار پخته مزيّن شده و آيات الهي را زينت بخش آن كرده است ـ تماماً از يادگاري هاي «عثماني» است.

محراب در دو سمت شرقي و غربي، يا در امتداد حدّ ديوار قبلي مسجد در زمان محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) به دو حصار مشبّك مسي محصور شده است. حصار مذكور با دو مدخل فلزّي يكي در جوار شرقي محراب و ديگري در جوار غربي، ابوابِ رفتن از حدّ مسجد نبوي به حدود قبلي توسعه خليفه دوم و سوم مي باشد.

در قسمت فوقاني مدخل فلزّي غربي نوشته شده است:

لا إلهَ إلاَّ اللهُ الْمَلِكُ الْحقّ الْمُبِين

و در قسمت فوقاني مدخل فلزّي شرقي، قسمت دوم كلام فوق، اينگونه نوشته شده است:

سَيّـِدُنا محمّد رَسُول الله صادِق الْوَعْدِ اْلأَمِين


164


و در ميان بناي محراب و مدخل فلزّي غربي، ستوني كه با ميله هاي مسي مشبّك مزيّن شده است، مشخّص كننده ستون «الجزعه» مي باشد.

در جانب غربي ستونِ محراب با خطّ درشت و طلايي نوشته شده است:

هذا مُصَلّي رَسُولُ الله (صلي الله عليه وآله)

همچنين در قسمت فوقاني بناي محراب، با خطوط مطلاّ بر زمينه قرمز برّاق نوشته شده است:

هذا مِحْرابُ رَسُولُ الله (صلي الله عليه وآله)

غير از محراب نبوي در مسجدالنّبي، بنا به مصالح ديني يا ضرورت توسعه، محراب هاي ديگري نيز ساخته شد كه بعضي از آن ها تا زمان ما موجود است و بعضي ديگر در زمان روي كار آمدن سعودي ها برداشته شد. (نكـ : پيكره 5 ـ 3)

1 ـ 3 / ب: محراب عثماني

اين محراب، محاذي سمت قِبلي محراب نبوي، در ديوار قِبلي مسجد كه حدّ نهايي توسعه جنوبي مسجدالنّبي است، قرار دارد.

اين محراب توسّط «عثمان بن عفّان» بنا گرديد. عثمان خود پس از اتمام توسعه و تعمير مسجد در مكان مذكور، به جماعت برخاست و بدين جهت به «محراب عثماني» شهرت يافت و بناي امروزي آن از آثار «اشرف قايتباي» در سده نهم هجرت است.

ديوار جنوبي مسجد كه محراب عثماني در آن معماري شده است، از «باب السّلام» تا «مناره رئيسيّه» يكي از پرشكوه ترين كاشي كاري هاي عثماني هاست كه در زمان «سلطان عبدالحميد عثماني» بنا شده است.

ديوار قِبلي مسجد به سه سطر موازيِ هم تقسيم و در هر رديفِ آن، آيات منتخب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سمهودي، «خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفي»، ص220


165


از قرآن را به خطّ ثلث بسيار پخته اي برگردان و كتيبه كرده اند. اين اثر از آثار خطّاط برجسته تُرك «عبدالله افندي» است. سطر اوّل يعني فوقاني ترين سطور از «باب السّلام» تا انتهاي شرقي ديوار قبلي، كه قسمت فوقاني محراب عثماني را نيز شامل مي شود، آيات ذيل به ترتيب كتيبه شده است: (توجّه! مؤلّف در رسم الخطّ آن تغييري نداده است.)

} يُرِيدُ اللهُ بِكُمْ الْيُسْرَ وَ لاَ يُرِيدُ بِكُمْ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللهَ عَلَي مَا هَدَاكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِي إِذَا دَعَانِي فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ.{

} لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيم حَمِيد.{

} قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللهِ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.{

} وَ إِذْ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَات فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً وَ عَهِدْنَا إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَ الْعَاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنْ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ قَالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَي عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره: 185 و 186

2 . فصّلت: 42

3 . هود: 72


166


عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.{

} إِذْ قَالَتْ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَي وَ اللهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالاُْنْثَي وَ إِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنْ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ. فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُول حَسَن وَ أَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا. كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّي لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَاب. هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ. فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَي مُصَدِّقاً بِكَلِمَة مِنْ اللهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِنْ الصَّالِحِينَ. قَالَ رَبِّ أَنَّي يَكُونُ لِي غُلاَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنِي الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ. قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّام إِلاَّ رَمْزاً وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَ الاِْبْكَارِ. وَ إِذْ قَالَتْ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ. يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ. ذَلِكَ مِنْ أنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ مَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ مَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ.{

} مَا كَانَ عَلَي النَّبِيِّ مِنْ حَرَج فِيمَا فَرَضَ اللهُ لَهُ سُنَّةَ اللهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كَانَ أَمْرُ اللهِ قَدَراً مَقْدُوراً. الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره: 129 ـ 124

2 . آل عمران: 44 ـ 34


167


يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللهَ وَ كَفَي بِاللهِ حَسِيباً. مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَد مِنْ رِجَالِكُمْ وَ لَكِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كَانَ اللهُ بِكُلِّ شَيْء عَلِيماً. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلا. هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلاَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً. تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً. وَ دَاعِياً إِلَي اللهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُنِيراً. وَ بَشِّرْ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنْ اللهِ فَضْلا كَبِيراً. وَ لاَ تُطِعْ الْكَافِرِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ دَعْ أَذَاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَي اللهِ وَ كَفَي بِاللهِ وَكِيلا.{

} وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُول إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً. فَلاَ وَ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً.{

} هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَي بِاللهِ شَهِيداً. مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلا مِنْ اللهِ وَ رِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ.{

و بر فراز سطر مذكور در ميان لوحي اين آيه را كتيبه كرده اند:

} وَ مَا آتَاكُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.{


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احزاب: 48 ـ 38

2 . نساء: 64 و 65

3 . فتح: 28 و 29

4 . حشر: 7


168


سطر دوم: در اين سطر كه با خطّ ثلث عريض و كشيده كتيبه كرده اند، آيات 197 سوره بقره و 61 سوره مؤمنون، 18 تا 24 سوره توبه و 261 تا 263 سوره بقره به ترتيب كاشي كاري شده است.

سطر سوم: در اين سطر با خطّ ثلث كوتاه و موازي، با دو سطر فوقاني يادشده، آيات 36 و 37 سوره نور و 98 سوره نحل و سوره فتح كتيبه شده است.

2 ـ 3 / ب: محراب سليماني

اين محراب، غرب منبر و در امتداد حدّ قِبلي مسجدالنّبي كه در عصر رسول اسلام (صلي الله عليه وآله) بوده است، قرار دارد; يعني در حدّ نهايي جنوبي مسجد، قبل از حدّ جنوبي توسعه عمربن خطاب و عثمان بن عفان.

محراب سليماني در محلّ ستون سوم غرب منبر و ستون هفتم از باب السّلام واقع شده است و به نام محراب حنفي نيز شهرت دارد.

محراب مذكور از ساخته هاي «طوغان شيخ» در حوالي سال 860هـ . ق. است.

طوغان شيخ با احداث اين منبر چنين نظر داشت كه امام حنفي ها در مدينه، در مكان مذكور بايستد و حنفي ها پشت سر او به امام خود اقتدا كنند; نه به امامِ شافعي ها، كه در محراب عثماني امامت داشت.

اين تصميم گيري منجر به اختلاف مسلمانان و متفرّق شدن آنان در مدينه شد; تا اين كه در سال 1229 هـ . ق. كه «محمّدعلي پاشا» حكمران مصر، به زيارت مدينه آمد، با حاكم مدينه، سلطان محمود عثماني، جهت رفع اين اختلاف و منازعه، تبادل نظريه نمود و در نتيجه دستور داد تا يك روز و شب در محراب حنفي ها و روز و شب ديگر در محراب نبوي، جماعت را امامت كنند. همچنين در مراسم و اعياد، پس از اتمام نماز حنفي ها، شافعي ها به نماز ايستند. ولي اين راه حلِ موقتي، نتيجه اي به بار نياورد و اختلافات همچنان دامنه خود را گستراند.

محراب حنفي ها در زمان سلطان سليمان عثماني تجديد بنا و به نحو بسيار زيبا و با حفظ هيكل ظاهري و متناسب با محراب نبوي بازسازي و نماسازي شد. پشت بناي


169


محراب سليماني يا حنفي، كتيبه اي به خطّ زرّين بر زمينه قرمز برّاقِ روغني وجود دارد كه باني آن را سلطان سليمان و تاريخ بناي آن را سال 938 هـ . ق. رقم زده است.

متن كتيبه:

«أَنْشأ هذا المحراب المبارك المظفّر السلطان سليمان شاه ابن سلطان سليم شاه بن السلطان بايزيد خان أعزّ الله أنصاره بمحمّد و آله و سلّم، تاريخ شهر جمادي الأوّل، سنة ثمان و ثلاثين و تسعمائة من هجرة النبويّة».

محراب سليماني كه با سنگ مرمر سياه و سفيد معماري شده است، با كتيبه هايي از آيات قرآني زرّين، مزيّن گرديده و اين آيات را بر آن حجّاري كرده اند:

}بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ *

قَدْ نَري تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ{ .

}قُلْ صَدَقَ اللهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ...{ .

3 ـ 3 / ب: محراب التّهجّد

پشت خانه فاطمه بنت محمّد، مكاني بوده كه پيامبر اسلام جهت برگزاري نماز شب و تهجّد، ترك خواب مي كرده و به آنجا رحل اقامت و عبادت مي افكنده است. مكان مزبور و ستوني كه بعدها در كنار آن بنا گرديد و به ستون التّهجّد شهرت يافت، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است.

در قرون بعدي، در آن مكان، محرابي به پاس حفظ مقام متهجّد بزرگ برپا ساختند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «محراب مبارك را سلطان سليمان شاه، فرزند سلطان سليم شاه، فرزند سلطان بايزيد خان ـ خداوند خود و يارانش را عزّت بخشد ـ در تاريخ جمادي الأول سال 938 بنا نهاد.»

2 . بقره: 144

3 . آل عمران: 95


170


كه به محراب التّهجّد نيز معروف گرديد. منظور از «تهجّد» شب زنده داري كردن با نماز و عبادت است و به گفته راغب اصفهاني در «معجم مفردات الفاظ القرآن» :

«المتهجِّد، المصلّي ليلاً».

اين اصطلاح به اعتبار حديث صحيحي از عيسي بن عبدالله به نقل از پدرش مي باشد كه گفت:

«پس از خلوت شدن مسجد و بازگشت مسلمانان به منازلشان جهت استراحت و خواب، پيامبر حصيري پشت خانه عليّ بن ابي طالب پهن مي كرد و روي آن به نماز شب مشغول مي گرديد. تا اين كه شبي يكي از اصحاب او را در اين حالت ديد و به محمّد (صلي الله عليه وآله) اقتدا نمود. سپس ديگري و بعد يكي ديگر و...تا اين كه تعداد اقتدا كنندگان زياد شد.

پيامبر چون از نماز فارغ شد و پشت سرش را ديد، دستور داد حصير را جمع كنند. سپس به درون خانه رفت. صبحگاه آن شب، جماعت اقتدا كننده، رسول را مورد پرسش قرار دادند كه چرا ترك ما كردي؟ فرمود: علّت آن بود كه ترسيدم نماز شب بر شما واجب شود; در حالي كه مي دانم قدرت و تحمل آن را نداريد.»

عيسي بن عبدالله محلّ اين ستون را بر راه درِ خانه رسول الله مي داند كه «الزّور» مي باشد و به عقيده حقير، الزّور همان جايگاهي است كه زائران براي زيارت، پشت حجره فاطمه بنت رسول الله است مي ايستند.

اين روايت با مستنداتي كه از زيد بن ثابت در صحيح امام بخاري و صحيح مسلمبر طرق مختلف بيان كرده اند و با گفته هايي كه طبراني در الكبير و الأوسط ، از ابوحازم و ابن عمر ابي ليلي آورده، مطابق است.

ابن نجّار صريحاً مي نويسد: اين ستون پشت خانه فاطمه واقع شده و از بناي محرابي كه در اوايل قرن هفتم هجري قمري در اين مكان بنا شده بود، ياد كرده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ص534، هجد، چاپ: نديم مرعشلي، 1972م.

2 . اخبار مدينة الرسول، ص76


171


بر اين اساس، محراب تهجّد، خارج از مقصوره فاطمه (عليها السلام) و در قسمت شمالي حجره آن حضرت; يعني بين شباك حجره فاطمه (عليها السلام) و محلّ اهل صفّه قرار دارد.

سلطان عبدالمجيد عثماني همزمان با مرمّت و تعمير بناي مسجد، محراب قديمي التهجّد را نيز تعمير و نماسازي كرد و بر روي آن، اين آيه مناسب را چنين كتيبه كردند:

} وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً{

به اتّفاق نظريه مفسّران عامّه و خاصّه و با اتكا به رواياتِ مورد تأييد فريقين، «مقام محمود» همان مقام شفاعت است و بنا به روايت ابن عبّاس در تفسير «مجمع البيان» شيخ طبرسي، اين آيه دليل بر واجب بودن نماز شب بر پيامبر اسلام و فضيلتِ آن براي مسلمانان است; چنانكه جعفربن محمد(عليهما السلام) در پاسخ به سؤال از نوافل فرمود:

«نماز شب بر پيامبر واجب بود; و «فريضة ففزع السامعون» زيرا } وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ...{ .

«محراب تهجّد» كه در بسياري از منابع فرهنگ اسلامي، تحت عنوان «اسطوانة التّهجّد» مورد بررسي قرار گرفته، توسط حكومت سعودي برچيده شد. نيز محرابي كه قبلا در قسمت مرتفع و مجاور شباك شمالي حجره يا مقصوره فاطمه قرار داشت، ديگر در اين مكان ديده نمي شود. اين محراب روي اوّلين ستون بزرگي كه در شرق باب شمالي الشباك قرار داشت ـ و كنار پنجره امروزي ـ معماري شده بود كه در حال حاضر دقيقاً در قسمت چپ راهِ باب جبرئيل است; به نحوي كه قسمت راست آن، محلّ اصحاب صفّه قرار دارد و زمين مجاور آن مانند محلّ اهل صفّه، اندكي مرتفع تر از سطح زمين مسجد مي باشد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «و از شبانگاه وقتي را براي خواندن نماز (نافله) اختصاص ده، شايد خداوند مقام والايي به تو عنايت فرمايد.» اِسراء : 79

2 . شيخ طوسي، تهذيب و قرطبي، الجامع لأحكام القرآن، ج10، ص307

3 . بتنوني، الرحلة الحجازيه، ص209


172


4 ـ 3 / ب: محراب فاطمه

اين محراب در جنوب محراب التّهجّد و داخل مقصوره يا حجره فاطمه قرار دارد و هم اكنون موجود و بناي آن از پشت شباك براي هر زائري نمايان است; ولي افراد را به آن راهي نيست و روزگاري محلّ نماز و عبادت شيفتگان اهل بيت (عليهم السلام) بوده است.

5 ـ 3 / ب: محراب مشايخ حرم

اين محراب در قسمت شمالي دكّة الأغوات (مكان اهل صفّه) قرار دارد و فاصله بين آن ها چهار متر بيش نيست و از ساخته هاي اواسط قرن سيزده هجري است كه آن را قبلاً جهت مشايخ حرم نبوي بنا نهاده بودند و جنبه تاريخي ـ ديني خاصّي ندارد.

4 / ب: روضه شريف

در مجموعه گزارش هاي گذشته، از فضايل منبر و محراب و حجره سخناني
تقديم داشتيم. روضه مكاني است كه اين سه مكان مقدس را دربر دارد. پيامبر
اسلام (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«ما بين بيتي و منبري روضة من رياض الجنّة».

تعابير زير نيز در احاديث ديده شده است:

«ما بين منبري و بيوتي...»، «ما بين منبري و قبري...»، «ما بين منبري و حجرتي...».

اين حديث را كليني به اسناد مختلف در «فروع الكافي» از طريق معاوية بن عمار و ابوبكر حضرمي و ابوبصير همچنين معاوية بن وهب و جميل بن درّاج به نقل از جعفربن محمد ابوعبدالله در دفتر حديث خود ثبت و ضبط كرده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ج4، ص 553 كتاب الحج، باب المنبر و الرّوضه و مقام النّبي.


173


شيخ طوسي حديث ياد شده را از حسين بن سعيد، از محمدبن سنا، از ابن مكان، از ابوبصير، از ابوعبدالله روايت كرده است. در اين خصوص ترديدي نيست كه تمامي منابع حديث اهل بيت و به استناد آن منابع فقهي در شرح «كتاب الحج» نسبت به حديث مشهور، پذيرش خاصّي دارند كه در نظام ارزشي اسلامي، نه تنها در اصالت اين امر ترديدي روا داشته نشده; بلكه مشوّق انجام عبادت و زيارت در روضه مباركه نبوي نيز بوده اند; به حدّي كه براي ديدار كنندگان مرقد محمد رسول الله (صلي الله عليه وآله) معلوم مي كند كه قدسيّت مسجد النّبي، اساساً به وجود روضه شريفه است.

اين حديث در منابع روايتي صحابه ـ به اتّفاق و تواتر ـ مورد تأكيد قرار گرفته است. در مجموعه حديث صحيح، امام بخاري، كتاب الصّلاة في مسجد الرّسول، باب5 و كتاب فضائل المدينه، باب 12 و كتاب الرّقاق، باب 52، مكرّر در مكرّر و به اسناد مختلف، حديث ياد شده را به لفظ واحد روايت و آن را ثبت كرده است.

همچنين امام مسلم در «صحيح» كتاب الحج، نووي در «شرح صحيح مسلم»،امام ترمذي در «سنن» كتاب المناقب و كتاب «موطأ»، امام مالك در كتاب النهي عن استقبال القبلة، احمدبن حنبل در «مسند»، جزء 2، 3، 5، 6، ابن سعد در «الطبقات الكبري» و در نهايت ابن نجّار در «اخبار مدينة الرسول»، گفته محمد رسول الله را به اتّفاق لفظ و اشتراك در استنباط و درك، نقل و ذكر كرده اند.

نووي در «شرح صحيح مسلم» (ج 6، ص99)، حاشيه ارشاد السّاري قسطلاني به گفته قاضي عياض استناد كرده كه:

«قال أكثر العلماء المراد منبره بعينه الّذي كان في الدنيا و هذا هو الأظهر».

ولي عقيده بسياري ديگر از متفكّران را ناديده نگرفته است كه:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب الاحكام، ج6، ص12

2 . از قسطلاني در ارشاد الساري لشرح صحيح البخاري، ج2، باب فضل مابين القبر و المنبر.

3 . ج6، ص99، در حاشيه ارشاد الساري قسطلاني، چاپ دارالفكر.

4 . «اكثر علما مي گويند منظور «بعينه» منبر اوست، كه در دنيا بوده است و اين سخن صحيح تر است.»


174


«معناه إنّ له هناك منبراً علي حوضه و قيل معناه أنّ قصد منبره و الحضور عنده لملازمة الأعمال الصالحة يورد صاحبه الحوض و يقتضي شربه منه».

در حد و حدود واقعي روضه از سمت قِبلي آن ـ كه در غرب به منبر و در شرق به حجره محصور است ـ اختلافي وجود ندارد; ولي از سمت شامي، اظهار نظرهاي متفاوتي در لابلاي متون معتبر مشاهده شده است. از نظر منابع اماميّه، خانه فاطمه (عليها السلام) جزو بيت پدرش محسوب شده است; چنانكه كليني به روايت از «سهل بن زياد» به نقل از «جميل بن درّاج» از ابوعبدالله و در حديث ديگري از معاوية بن وهب به نقل از ابوعبدالله، به آن تصريح كرده است.

بتنوني در «الرّحلة الحجازيّه» مساحت روضه را حدود 22 متر در 15 متر آورده است و اين، حدّ و فاصله اي است كه در زمان «عثماني ها» با نرده هاي مسي زرد، مشخّص شده بود كه البتّه امروزه، به استثناي نرده هاي حدّ قبلي روضه ـ از منبر تا حجره ـ نرده هاي حدّ شمالي و غربي آن ديده نمي شود.

برزنجي در «في نزهة النّاظرين» مي نويسد: سلطان سليم عثماني (متوفّاي 945هـ . ق.) نصف طول ستون هاي مستقر در حدّ روضه شريفه را با مرمرهاي سفيد و قرمز نماسازي كرده بود كه در زمان سلطان عبدالمجيد مرمّت، منقّش و مُذهّب شد و زمين آن را با سنگ هاي سرخِ استخراج شده از كوه هاي شمالي درّه عقيق در شمال غربي مدينه فرش نمودند.

حدّ روضه (15×22 متر) مبتني بر متراژ مساحت بين ستون هاي مذكور بوده است كه بر اساس روايات اصحاب و مشاوره اهل علم، تعيين و حدبندي شده است. به هرحال به عقيده مؤلّف حقير، اين نتايج، اختلافي با نظرگاه موجود در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) ندارد.
در مورد تعيين حدود خانه محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) بايد گفت: با فرض اين كه خانه فاطمه (عليها السلام) جزو بيت و حجره باشد، حدّ روضه شامل حجره و مقصوره مي شود و با اين وصف، الزاماً مي تواند مُحاذي اين مكان را در مسجدالنّبي شامل شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «به اين معني است كه در آنجا منبري كنارحوضش دارد وگفته شده است كه منظور منبر او است و حضور داشتن دركنارش جهت انجام اعمال نيك موجب مي گردد شخص برحوض واردشده وازآن حوض بنوشد.»


| شناسه مطلب: 77241