بخش 8

5 / ب: ستون های قدسی 6 / ب: مکان اهل صُفّه 7 / ب: ابواب مسجد النّبی 8 / ب: موضع جنائز در مسجد النّبی 9 / ب: مناره های مسجدالنّبی


175


موقعيت روضه


176


5 / ب: ستون هاي قدسي

در محدوده روضه شريف، ستون هايي قرار دارد كه محلّ تعدادي از آن ها به اعتبار عقيده ديني ـ معنوي و به ياد عبادات و زيارت هاي محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) جنبه قدسي پيدا كرده است; لذا در طول تاريخ اسلام، اماكن مذكور، مورد توجّه خاص اهل بيت (عليهم السلام) صحابه، تابعين و نسل هاي مسلمان قرار گرفت.

به استثناي ستون تهجّد كه آن را به عنوان «محراب التّهجد» مورد بررسي قرار داديم، پنج ستون قدسي در روضه شريف قرار دارد كه ذيلاً به شناسايي آن ها مي پردازيم:

1 ـ 5 / ب: ستون توبه

بين منبر و حجره، يك رديف ستون قرار دارد كه منتهاي حدّ مسجدالنّبي، قبل از توسعه دو خليفه دوم و سوم است.

در رديف اين ستون ها، منبر و محراب واقع شده است و امروزه با نصب نرده هاي مسي، آن را مشخّص كرده اند. روبه روي ستون هاي مذكور كه با ميله هاي مسي به هم مربوط شده اند، يك رديف پنج تايي ستون مدوّر از منبر در غرب تا حجره ـ به سوي شرق ـ احداث شده است. ستون توبه دومين ستون از سمت حجره يا چهارمين ستون از سمت منبر است. به نشاني ديگر، ستون توبه در مكاني قرار گرفته است كه ستون عايشه در سمت غربي آن و ستون السرير در شرق آن واقع شده است.

در مورد وجه تسميه ستون توبه يا ابو لُبابه لازم است نظري به تاريخ و روايت بيندازيم:

ابن اسحاق و ابن هشام در «السّيرة النّبويه» مي نويسد:

«روزهايي كه پيامبر اسلام، يهوديان بنو قريظه را محاصره كرد، ابولُبابة بن عبدالمنذر (از بنو عمرو بن عوف) را جهت مذاكره و طبق درخواست يهوديان، به ميان بنو قريظه فرستاد.


177


چون ابولبابه در جمع بني قريظه حضور يافت، يهوديان از مرد و زن و بچّه به گريه و زاري، او را تحت تأثير قرار دادند تا خواسته هاي خود را به ايشان القا كنند.

نتيجه اين مباحثات آن شد كه ابولبابه به عدم فرمانبرداري يهوديان از محمد (صلي الله عليه وآله) رأي مثبت دهد. پس از اين اظهار نظر، ابولبابه متوجه خيانت و خطاي خود شد و گفت: قسم به خدا كه اوّلين قدم را هنوز برنداشته، فهميدم كه به خدا و رسول خدا خيانت كرده ام.

بر اين اساس ابولبابه بي آن كه به حضور پيامبر باز گردد و شرح گفتگو را معروض دارد، يكسره و پريشان و پشيمان به سوي مسجد رفت و خود را به يكي از ستون هاي مسجد بست و گريه كنان مي گفت:

از اينجا نمي روم اگر خدا مرا نبخشد و توبه ام را پذيرا نشود.

خبر واقعه را به پيامبر رساندند و ايشان فرمود:

اگر ابولُبابه به نزد من مي آمد برايش تقاضاي مغفرت مي كردم; ولي اكنون نمي توانم، مگر امر خدا ابلاغ گردد.

امّ سلمه گفته است: چون صبح شد، ديدم كه پيامبر مي خندد. علّت را پرسيدم، فرمود: توبه ابولبابه قبول شد. آيه مربوط به اين ماجرا از اين قرار است:

}يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ{ .

امّ سلمه گفت: اجازت گرفتم تا خبر پذيرش توبه را به ابولبابه اعلام دارم; ولي ابولبابه پذيرا نشد و باور نداشت و گفت: تا پيامبر خود نگويد، از بستن نمي رهم. و چون چنين شد، ستون مذكور را ستون توبه يا ابولُبابه شهرت دادند.»

علي بن ابراهيم قمي در «تفسير القمي» و شيخ طبرسي در «مجمع البيان»، و به ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «اي كساني كه ايمان آورديد، به خداوند و پيامبرش خيانت نورزيد و به امانت هاي خود و به يكديگر خيانت نكنيد و حال آن كه از (عواقب بدِ) آن آگاهيد.» (انفال: 27).

2 . ج1، صص 303 ـ 271


178


استناد رواياتي از امام محمّد باقر و جعفربن محمد (عليهم السلام) واقعه مذكور را تأييد كرده اند و عدّه اي ديگر ماجرا را مربوط به غزوه تبوك دانسته اند كه ابولبابه با تني چند از مسلمانان به واسطه علاقه به اموال خود در مدينه ماندند و پس از خروج پيامبر از كار خود پشيمان شدند و گفتند:

«ما در سايه و راحت و آسايش و پيامبر و صحابه او در جهاد و شدّت و رنج! به خدا كه ما خود را در ستون هاي مسجد ببنديم و خويشتن باز نگشاييم تا رسول بيايد و ما را باز گشايد و توبه ما را قبول و عذر ما بپذيرد.»

ابن زباله در «تاريخ مدينه» به روايت عمر بن عبدالله به نقل از محمد بن كعب اشاره مي كند كه گفت:

«پيامبر اسلام نماز را در جوار ستون توبه به جاي مي آورد.»

و به روايت ديگر، عمربن عبدالله تصريح مي كند كه:

«آن، ستوني بوده كه فقرا و مساكين به گرد آن حلقه مي زدند و پيامبر با آنان به گفتگو مي پرداخت.»

و در سندي ديگر به نقل از ابن عمر و ابن ماجه (در سنن) آمده است:

«رسول اسلام براي اعتكاف، كنار ستون توبه بيتوته مي كرد...»

كليني در «فروع الكافي»، باب فضل المقام بالمدينه، به نقل از علي بن ابراهيم و او از حماد، از حلبي، از ابوعبدالله و به سندي ديگر از طريق معاوية بن عمار، ابوعبدالله تصريح مي كند كه پيامبر:

«روزي را دركنار ستون توبه با زيارت و عبادت بگذرانيد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الدلائل بيهقي و تفسير زمخشري.

2 . سمهودي، «وفاء الوفا».


179


موقعيت ستون هاي مهم مسجد نبي


180


2 ـ 5 / ب : ستون المحرس

دومين ستوني كه در محدوده روضه قرار دارد، ستون مدوّري است كه در امتداد شباك يا ضريح فعلي در سمت غرب حجره نبوي واقع شده است. ستون سرير در جهت قبلي آن و ستون الوفود در قسمت شامي آن قرار دارد و آن، محلّ نماز علي بن ابي طالب در مسجدالنبي بوده است و به مصلاّ يا ستون علي نيز شهرت دارد.

ابن نجّار حديثي از يزيد بن عبيد كه در «صحيح» امام بخاري ثبت شده، به ياد ما مي آورد كه:

«محمد رسول الله، در اين محل مكرّر نماز به جاي مي آورد.»

و انس بن مالك به اين واقعه تصريح كرده است.

ممكن است در حديث معاوية بن عمار از ابوعبدالله كه گفت: «روز جمعه را در كنار ستوني كه پس از مقام رسول مي آيد...» اشاره به همين ستون باشد و كتاب فروع كافي (در كتاب حج) بر آن گواهي دارد.

3 ـ 5 / ب: ستون وفود

سومين ستون مدوّر، در سمت شامي و در امتداد ضريح غربي حجره مي باشد و اين محل، مكاني است كه پيامبر اسلام هيأت هاي مختلف را جهت مذاكره به حضور مي پذيرفت و به همين اعتبار آن را وفود هيأت هاي نمايندگي نام گذارده اند.

4 ـ 5 / ب: ستون سرير

ميرزا حسين فراهاني كه در سال هاي 1303 ـ 1302 هـ . ق. مسجد پيامبر را زيارت كرده، ضمن وصفي مفصّل از بناي آن، چهار ستون مشهورِ آن را نام برده، معلوم مي سازد كه نام ستون ها در بناي «عثماني ها» روي ستون ها ـ در عرض ستون هاي سرير، حرس و وفود و در طول ستون هاي ابولبابه، عايشه و مخلّفه ـ نگاشته شده بود. مكان اين ستون ها از نظرگاه اماميّه، مُتبرّك و طبق گفته كليني در فروع الكافي، عبادت زائران نزد آن ستون ها مورد تأكيد امام ابوعبدالله است.

نكـ : نقشه: 19 ـ سوم.

6 / ب: مكان اهل صُفّه

ابن اثير اهل صُفّه را فقراي مهاجرين دانسته است; كساني كه منزلي نداشتند و به مسجدالنّبي مي آمدند تا در سايه مكاني اقامت گزينند و از مراحم پيامبر برخوردار شوند.

ابن نجّار به استناد حديثي از امام بخاري در «صحيح»، اهل صفّه را ميهمانان اسلام تلقّي كرده و آنان را گروهي از مسلمانان دانسته كه خانه، كاشانه، همسر و اولادي نداشتند; ولي مؤمنان به خدا و شيفته هدايت پيامبر بودند كه براي رفع نيازهاي اندك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن زباله.

2 . سمهودي، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفي.

شهرت يافته است.

در اين مكان جهت اعتكاف پيامبر، جريد (برگ بزرگ خرما)يي را مي گستراندند و پيامبر بر آن دراز مي كشيدند.

5 ـ 5 ب : ستون القرعه و المهاجرين

اين ستون كه در كتاب هاي تاريخ به ستون عايشه شهرت دارد، سوّمين ستون مدوّر غربي منبر مي باشد كه ستون سرير در مشرق آن واقع گرديده است.

ستون مذكور يادآور مكان نمازهاي پيامبر و محلّي براي جمع و نشست مهاجرين است كه به همان اعتبار مجلس المهاجرين نام گرفته است.

1 . كتاب الحج، باب فضل المقام بالمدينه و الصّوم و الإعتكاف عند الأساطين، ج 4،ص 557

2 . النهايه، ج3، ص37


182


خود به الطاف پيامبر پناه جسته بودند.

در اصطلاح مورّخان و محدّثان، محلّ اهل صفّه را دكّة الأغوات نوشته اند; زيرا اين محل، جايگاهي براي بيچارگانِ در جستجوي چاره بود و طبق مستندات تاريخي، تعدادشان به نود و دو نفر مي رسيده است.

مكان صفّه در قسمت شمالي محراب تهجّد، مقابل ضريح قبلي مقصوره (حجره فاطمه) به صورت سكّويي كه نيم متر از زمين مسجد مرتفع تر است، قرار دارد. اين سكّو داراي نود و شش متر مساحت مي باشد كه با محجري مسي محصور شده است و هم اكنون جايگاهي براي عبادت و زيارت زائران است.

بتنوني گفته است كه دكة الأغوات دوازده متر طول و هشت متر عرض و چهل سانتي متر ارتفاع دارد.

«وَ كانت في عهده (صلي الله عليه وآله) مكاناً لأهل الصفة».

7 / ب: ابواب مسجد النّبي

در مسير تاريخ و بنا به ضرورت هاي توسعه و مرمّت يا موقعيّت افراد متشخّصي كه در اطراف مسجد سكونت داشتند يا دائماً به درهاي بزرگ مسجدالنّبي افزوده مي شد و يا با تغيير وضعيّت بناي مسجد يا بناهاي اطراف آن، درها مسدود مي گشت و در نتيجه كاهش ابواب را سبب مي شد.

1 ـ 7 / ب: درهاي مسجد در بناي وليد

در بناي جديدي كه وليد بن عبدالملك جايگزين بناي قديمي مسجد نمود، به اعتقاد ابن زباله و مطري، مسجد داراي بيست در بوده است كه هشت در آن در ديوار شرقي و هشت در ديگر در مغرب مسجد و چهار در در قسمت شامي يا شمالي مسجد النّبي قرار داشته است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الرحلة الحجازيه، ص209


183


درهاي شرق:

1 . باب علي، كه محاذي خانه علي بن ابي طالب (عليه السلام) بوده است.

2 . باب النّبي، يا دري كه محمد (صلي الله عليه وآله) از آن رفت و آمد مي كرده است.

3 . باب عثمان، چون روبه روي خانه عثمان بن عفّان بوده است.

4 . باب النّساء، كه عمربن خطّاب آن را احداث نمود و به باب ريطه شهرت داشت.

5 . درِ مقابل خانه اسماء بنت حسن بن عبدالله بن عبيدالله بن عبّاس.

6 . درِ روبه روي رباط مروان.

7 . درِ مقابل كوچه زقاق المناصع بين خانه عمرو بن عاص و ابيات الصوافي.

8 . درِ مقابل ابيات الصّوافي، در جانب دار الرّسام.

درهاي غربي:

1 . درِ مقابل خانه امّ موسي، از خانه هاي عبدالرحمان بن عوف كه بعدها عبدالله بن جعفربن ابي طالب آن را خريد.

2 . درِ روبه روي خانه جعفربن خالدبن برمك.

3 . باب عاتكه.

4 . باب زياد كه بين باب الرّحمه و «خوخه (= پنجره) ابوبكر» جاي داشت و از آنِ زيادبن عبيدالله حارثي ـ دايي سفّاح ـ بود.

5 . خوخه اي در امتداد خوخه ابوبكر.

6 . باب مروان كه به باب السّلام يا باب الخشوع موسوم است.

درهاي شمالي:

1 . باب مقابل خانه حميدبن عبدالرّحمان بن عوف.

2 . باب مقابل بقيّه خانه حميد كه بعدها رباط الظّاهريّه شد.

3 . باب مقابل محلّي كه به دنبال خانه حميد مي آمد و در سال 267 هـ . ق. ابوجعفر المستنصر بالله خليفه عباسي (623 ـ 640 هـ . ق.) بيمارستاني در آنجا بنا نمود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . باب السّوق و باب الرّحمه.


184


4 . باب مقابل خانه هاي خالصه.

اين درها، حداكثر تعدادي بود كه تاريخ بناي مسجد در دوران وليد بن عبدالملك از مروانيان اموي به خود ديد. (86 ـ 96 هـ . ق.)

ابن جبير درهاي مسجد را در ميانه سال هاي 578 ـ 581 هـ . ق. نوزده باب دانسته كه ظاهراً باابواب مسجد در بناي وليد مطابقت دارد;ولي بيش از چهار در گشوده نبود ولذا عمر غالب بناي آن ها طولاني نشد و آنچه در قرن دهم هجري از آن ها باقي ماند، بيش از چهار در مهم ـ يعني باب السّلام، باب الرّحمه، باب جبرئيل و باب النّساء ـ نبوده است.

2 ـ 7 / ب: درهاي مسجد در بناي عثماني و سعودي

درهاي مسجد، با توسعه و بازسازي هايي كه در زمان عبدالمجيد عثماني به خود ديد، محدود به پنج در بزرگ شد. چهار در آن، با حفظ ديرينه تاريخي ـ ديني و مستند به سيره و تاريخ زندگاني محمّد (صلي الله عليه وآله) و يك در نيز به نام مؤسّس بناي جديد:

در غرب مسجد، باب السّلام و باب الرّحمه.

در شرق مسجد، باب النّساء و باب جبرئيل.

در شمال مسجد، باب المجيدي و باب التّوسّل.

مكان درهاي پنجگانه فوق الذّكر، نه تنها درهاي مهم مسجدالنّبي در طول تاريخ اسلام است; بل بعدها در توسعه سعودي، بنا و نماي آن ها حفظ گرديد و با افزودن پنج درِ جديد، مجموع درهاي فعلي مسجد را به ده باب منحصر نمودند و معماري آن را متناسب با بناي جديد، احداث كردند.

بر اين اساس، لازم است كه به شرح ديرينه ابواب دهگانه عثماني ـ سعودي كه در برابر چشم ما قرار دارند، توجّه بيشتري مبذول نماييم:

1 . باب جبرئيل، در ديوار غربي مسجد واقع شده و مدخل آن مقابل محراب تهجّد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . رحله ابن جبير، ص172

2 . تا سال 1397هـ . ق.


185


در شمال خانه فاطمه بنت محمّد است و چنانكه گفتيم، قبلاً به باب عثمان موسوم بوده است. اين وجه تسميه بدان علّت بود كه درِ مذكور مقابل خانه عثمان بن عُفّان ـ خليفه سوم واقع شده بود و وجه تسميه «جبرئيل» مبتني بر احاديثي است كه پيامبر، جبرئيل را در مدخل اين در ملاقات و با او گفتگو كرده است.

بناي فعلي، سر در و ستون هاي باب جبرئيل، از آثار عبدالمجيد عثماني است كه توسّط سعودي ها همچنان محفوظ مانده است. در سر در اين باب، به خطّ ثلث و به رنگ طلايي بر زمينه سبز، اين آيه را كتيبه كرده اند:

} فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ{ .

و بر هر يك از دو لنگه در نوشته شده است:

} جَنَّاتِ عَدْن مُفَتَّحَةً لَهُمْ الاَْبْوَابُ{ .

همچنين بيتي را به نشانه زبان حال پيامبر در اجراي پيام جبرئيل، چنين كتيبه كرده اند:

و حطّ في بابنا ماشئت من ثعل و كلُّ أمر يري صعباً يهون بنا

2 ـ باب النّساء، از ساخته هاي عمربن خطاب، خليفه دوم و بناي فعلي آن مربوط به عبدالمجيد عثماني است. اين باب، در ديوار شرقي مسجد و امتداد شمالي باب جبرئيل قرار گرفته و از آنجا به سمت عقب ـ محل اصحاب الصّفه ـ راه يافته است.

وجه تسميه: نساء مستند به حديثي است به نقل از ابن عمر كه گفت:

«لَو تَركنا هذا الباب للنساء...».


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الدلايل بيهقي.

2 . ص: 50

3 . سنن ابوداود.


186


و چون عمر بن خطاب آن را ساخت گفت: «هذا باب النساء».

بر روي اين در نوشته شده است:

«الله وليّ التوفيق» ـ قال الله تبارك و تعالي جلّ و تقدس: ـ } وَ أَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَ آتِينَ الزَّكَاةَ{ .

} وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً{ .

و بر لنگه راست آن نوشته شده: «يا مفتِّحَ الأبواب».

و بر لنگه چپ: «افتَحْ لنا خَير الباب».

سردر را با كتيبه } لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللهَ كانَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيماً{ زينت داده اند.

در ذيل اين كتيبه چنين مي خوانيم:

} وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ للهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَرِيماً{ .

3 ـ باب السّلام، در ديوار غربي مسجد قرار دارد و به علّت همجواري خانه مروان با اين قسمت از ديوار مسجد، به باب مروان شهرت داشته است.

بناي فعلي اين در از ساخته هاي عبدالمجيد عثماني است كه عمارت آن در زمان سلطان عبدالعزيز (متوفّاي 1293 هـ . ق.) به پايان رسيد و بعدها توسّط «سعودي ها» بازسازي شد و با نماي جديدي پيرامون آن را مرمّت كردند. روي اين در نوشته شده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . روايت به نقل از ابن زباله و يحيي به نقل از ابن عمر.

2 . احزاب: 33

3 . احزاب: 34

4 . نساء: 32

5 . احزاب: 31


187


است: } إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنّات وَ عُيُون ادْخُلُوها بِسَلام آمِنِينَ{ .

و در قسمت ديگر: «فداك أبي و أمّي يا رسول الله، اللّهمّ أيّد بالنصر و العزّ السلطان عبدالعزيز خان بن سلطان عبدالمجيد خان».

ميرزا حسين فراهاني در «سفرنامه» (ص474)، در خلال سال هاي 1303 ـ 1302هـ . ق. از باب السّلام ديدن كرده و رسم آن ايّام را چنين آورده است:

«باب السّلام در طرف مغرب مسجد قرار دارد و هر وقت از خارج مدينه كسي مي آمده، بايد از آن باب داخل مسجد شود.»

رفعت پاشا در سال 1318 هـ . ق. عكسي از باب السّلام تهيّه كرده و آن را در «مرآت الحرمين» به چاپ رسانيده است. اين عكس نشانه وضعيّت بناي باب السّلام قبل از توسعه و تعمير «سعودي ها» است.

4 ـ باب الرّحمه، امتداد شمالي باب السّلام در ديوار غربي مسجد قرار دارد و
گفتيم كه به باب عاتكه نيز مشهور است و وجه تسميه «الرّحمه» به استناد اين حديث است:

«روزي مردي از اهالي مدينه از اين در به سوي پيامبر شتافت و شتابان خواستار شد كه پيامبر دعا كند تا باران آيد. دعاي پيامبر مستجاب گرديد و هفت روز باران باريد و بار ديگر اين مرد شتابان از همين در به سوي پيامبر شتافت و خواست كه باران قطع شود و چون پيامبر دعا كرد، خداوند دعايش را مستجاب نمود.»

اين باب بعدها مقابل خانه جعفر بن يحيي قرار گرفت و به گفته حسن بن عبدالله اصفهاني در «بلاد العرب» (ص409)، در محلّ «فارعُ اُطم من آطام المدينة» بنا شده بود و بعدها در سال 838 هـ . ق. يكي از سلاطين هند مدرسه اي در آنجا بنا نهاد كه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجر: 45 و 46

2 . صحيح امام بخاري.

3 . اُطُم; «و هي الحصون الّتي تبني بالحجارة». فتح الباري، ابن حجر، ج 4، ص 95


188


المدرسة الكبرجية شهرت يافت.

بر اين در، كه از آثار عثماني هاست، آيه اي را به اعتبار وجه تسميه اش ـ الرّحمه ـ چنين كتيبه كرده اند:

} قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ{ .

بر سمت داخلي در، اين آيه كتابت شده:

} وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ{ .

وبرروي لنگه راست «يامفتّح الأبواب» وبرلنگه ديگر «افتح لناخيرالباب» نگاشته اند.

5 ـ باب مجيدي، اين در، كه به باب التوسّل هم شهرت دارد، در ديوار شمالي مسجد ـ حدّ نهايي توسعه عبدالمجيد عثماني، در سال 1267 هـ . ق. ـ قرار داشته است. در توسعه مسجد از قسمت شمالي كه توسّط «سعودي ها» صورت پذيرفت، مكان اين در تغيير داده شد و در وسط دو باب شمالي جديدالتأسيس، با بناي جديدي قرار گرفت و نام آن همچنان به نام باب عبدالمجيد (مجيدي) حفظ گرديد. توسعه مسجد توسط «سعودي» مقتضي آن شد كه ابواب ديگري با بناي متناسب و جديد به مسجدالنّبي بيفزايند و بر هر يك نامي نهند.

6 ـ باب الصّديق أبو بكر، در مكان خوخه ابي بكر بين باب السّلام و باب الرّحمه در ديوار غربي مسجد.

7 ـ باب ملك سعود، در ديوار غربي مسجد.

8 ـ باب عمر بن خطاب، در غرب ديوار شمالي مسجد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سمهودي، وفاء الوفا باخبار دار المصطفي.

2 . زمر: 53

3 . انعام: 54


189


9 ـ باب عبدالعزيز، در ديوار شرقي مسجد.

10 ـ باب عثمان بن عفان، در مشرق ديوار شمالي مسجد.

نكـ : پيكره هاي: 6-3; 7-3; 8-3.

موقعيت موضع الجنائز و درب هاي بزرگ مسجد نبي در بناي جديد


190


3 ـ 7 / ب: باب علي و حديث سدّ الابواب

آنچه مسلّم است، در چهار ديواريِ اطراف مسجد، پنجره ها (خوخه) و درهاي (ابواب) اختصاصي، از منازل مجاور مسجد ـ كه عموماً محلّ سكونت شخصيّت هاي معروف اسلام بوده ـ رو به مسجد گشوده شده بود و آنان، از طريق درها به مسجد رفت و آمد مي كردند و از آن سوي پنجره ها به درون مسجد مي نگريستند و نظاره گر وقايعي بودند كه در مسجد رخ مي داد.

وجود چنين روزنه هايي، از يك سو موجب فخر در تقرّب و از سوي ديگر موجب سهولت در رفت و آمد به شمار مي آمد; تا اين كه در يكي از روزهاي قبل از وقوع نبرد اُحد و دور از انتظار همگان، پيامبر دستور بستن آن درها و پنجره ها را صادر فرمود.

در ابتداي انتشار اين فرمانِ به ظاهر ساده، بحث هايي برانگيخته شد و پرسش هايي به دنبال آورد كه مرحله به مرحله و با گذر زمان اهميّت و عمق نظر پيامبر را عيان مي ساخت و بعدها در تاريخ مسلماني، فصلي مستقل و موضوعي قابل بحث و مناقشه از سوي پژوهندگان و صاحب نظران گرديد.

حاكم در «المستدرك» به نقل از زيد بن ارقم نقل مي كند:

«فقال يوماً سدّوا هذه الأبواب إلاّ باب عليّ، قال: فتكلّم في ذلك ناس
فقام رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ فحمدالله و أثني عليه ثمّ قال: أمّا بعد، فإنّي أمرت بسدّ هذه الأبواب غير باب عليّ. فقال فيه قائلكم و الله ما سددت شيئاً و لا فتحته و لكن أمرت بشيء فاتبعته. هذا حديث صحيح
الإسناد».


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المستدرك علي الصحيحين في الحديث، كتاب معرفة الصحابه، ج3، ص125

2 . «روزي پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: همه اين درها، جز در خانه علي را ببنديد. گفتند: برخي از مردم در اين باره گفتگو كردند، لذا پيامبر بر خاست و حمد و سپاس خداوند به جاي آورد. سپس فرمود: اما بعد، من مأمور بستن اين درها جز در خانه علي شدم و عده اي از شما در اين باره سخناني گفتند. به خدا قسم من دري را نبستم و يا باز نگذاردم مگر به فرمان خداوند كه از او تبعيت نمودم. اين حديث مستند و صحيحي است.»


191


همچنين حاكم به نقل از عمر بن خطاب مي گويد:

«لقد أعطي عليّ بن أبي طالب ثلاث خصال: لأنّ تكون لي خصلة منها أحبّ إليّ من أن أعطي حمر النعم، قيل و ما هنّ يا أميرالمؤمنين؟ قال: تزوجه فاطمة بنت رسول الله ـ صلّي الله عليه وآله ـ و سكناه المسجد مع رسول الله ـ صلّي الله عليه وآله ـ يحلّ له فيه ما يحلّ له و الراية يوم خيبر. هذا حديث صحيح الاسناد».

جمله «يحلّ له فيه ما يحلّ له» به حديث: «سدّوا هذه الأبواب إلاّ باب عليّ» اشاره دارد.

آورده زيد بن ارقم را، امام احمد بن حنبل (مسند، ج4، ص 369) و نسائي (سنن) به طرق ديگر ثبت كرده اند و آورده عمربن خطاب را نسائي از طريق العلاء بن عرار و احمد بن حنبل (مسند، ج2، ص26) از ابن عمر به اين لفظ ثبت كرده است:

«كنّا نقول في زمن النّبيّ ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ رسول الله خير النّاس ثمّ أبوبكر ثمّ عمر و لقد أوتي ابن ابي طالب ثلاث خصال لأنْ تكون لي واحدة منهنّ أحبّ إليّ من حمر النعم زوجه رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ ابنته و ولدت له و سدّ الأبواب إلاّ بابه في المسجد و أعطاه الراية يوم خيبر».

احمد (مسند، ج1) و نسائي (سنن) از ابن عبّاس نقل كرده اند:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «به عليّ بن ابي طالب 3 امتياز داده شد كه اگر يكي از آن سه به من داده مي شد، از تمامي شتران سرخ موي نزد من محبوب تر بود. گفته شد آن سه چيست يا امير المؤمنين؟ گفت: با دختر پيامبر فاطمه ازدواج نمود ـ و با پيامبر در مسجد زندگي كرد و هر چه بر پيامبر روا بود بر او نيز بود ـ و پرچم را روز خيبر دريافت نمود اين حديث مستند، صحيحي است.»

2 . «در زمان پيامبر مي گفتيم بهترين مردم پس از پيامبر ابوبكر و عمر هستند، در صورتي كه 3 امتياز و برتري به فرزند ابوطالب داده شد كه اگر يكي از آن ها نصيبم مي شد، از شتران سرخ موي نزد من بهتر بود، پيامبر دخترش را به او تزويج نمود و از او فرزنداني داشت و تمامي درهاي مسجد را بست، مگر در خانه او را و روز جنگ خيبر پرچم را به او سپرد.»


192


«إنّ رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ أمر سدَّ الأبواب إلاّ باب عليّ».

نسائي (در سنن) و احمد بن حنبل (در مسند، ج1، ص175) همين مضمون را از سعد بن ابيوقّاص آورده اند كه:

«أمر رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ سدّ الأبواب الشارعة في المسجد و ترك باب علي(رضي الله عنه)».

طبراني، رجال اين روايت را از ثقات دانسته و اسناد حديث مذكور در منابع احمدبن حنبل و نسائي، قوي تلقّي شده است.

برهان الدّين حلبي در «السّيرة الحلبيّه»، تفصيل حديث را چنين ثبت كرده است:

«أرسل رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ إلي أبي بكر أن سدّ بابك، قال: سمعاً و طاعة، فسدّ بابه. ثمّ أرسل إلي عمر، ثمّ أرسل إلي العباس بمثل ذلك ففعلا و أمرت النّاس ففعلوا و امتنع حمزة، فقلت: يا رسول الله قد فعلوا إلي حمزة فقال: قُل لحمزة فليحول بابه فقلت: إنّ رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ يأمرك أن تحول بابك فحوله و عند ذلك قالوا يا رسول الله سددت أبوابنا كلّها إلاّ باب عليّ؟ فقال: ما أنا سددت أبوابكم ولكن الله سدّها».

يا به لفظ ديگر:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن حجر عسقلاني، فتح الباري، ج7، ص15

2 «پيامبر فرمود: تمامي درهايي كه به مسجد راه داشته، بسته شود و خانه علي باز گذارده شود.»

3 . ابن حجر عسقلاني، فتح الباري، ج7، ص14، كتاب فضائل الصحابه.

4 . ج3، ص460، باب «يذكر فيه مدة مرضه و ما وقع فيه وفاته (صلي الله عليه وآله) ».

5 . «پيامبر به ابوبكر پيام داد كه: در خانه ات را ببند. گفت: سمعاً و طاعةً (اطاعت مي شود) و درِ خانه اش را بست. سپس به عمر و عباس نيز دستور داد آن ها نيز چنان كردند و به مردم نيز امر نمود، مردم نيز اطاعت نمودند و حمزه امتناع ورزيد و در آن هنگام به حمزه گفتم: پيامبر (صلي الله عليه وآله) به تو فرمان مي دهد كه در خانه ات را تغيير دهي، او نيز اجرا نمود و در آن زمان گفتند: يا رسول الله همه درهاي خانه هاي ما را بستي جز در خانه علي را. فرمود: من آن ها را نبستم بلكه خداوند آن ها را بست.»


193


«ما أنا سددت أبوابكم و فتحت باب عليّ و لكنّ الله فتح باب علي و سدّ أبوابكم».

ابن زباله و يحيي اين حديث را به سياق ديگري ثبت كرده اند كه يكي از ياران پيامبر گفت:

«بينما النّاس جلسوا في مسجد رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ إذ خرج مناد فنادي:

أيّها النّاس سدّوا أبوابكم! فتحسحس النّاس لذلك و لم يقم أحد. ثمّ خرج الثانية، فقال: أيّها النّاس، سدّوا أبوابكم! فلم يقم أحد. فقال النّاس:

«ما أراد بهذا؟ فخرج فقال:

أيّها النّاس! سدّوا أبوابكم قبل أن ينزل العذاب. فخرج النّاس مبادرين و خرج حمزة بن عبدالمطّلب يجرّ كساءه حين نادي: سدّوا أبوابكم! قال: و لكلّ رجل منهم باب إلي المسجد; أبوبكر و عمر و عثمان و غيرهم. قال: و جاء عليّ حتّي قام علي رأس رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ فقال:

مايقيمك؟ إرجع إلي رحلك و لم يأمره بالسد...

ثمّ قال ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ : أمّابعد، ذلكم فإنّ الله أوحي إلي موسي أن اتّخذ مسجداً طاهراًلايسكنه إلاّ هووهارونوأبناءهارون شبراًوشبيراً. والله ما أنا سددت الأبواب و ما أنا فتحتها و ما أنا سكنت عليّاً و لكن الله أسكنه».


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «هنگامي كه مردم در مسجد پيامبر نشسته بودند، منادي در ميان آنان ندا بر آورد: اي مردم، درِ خانه هاي خود را ببنديد. پس مردم شروع به زمزمه نمودند و كسي از جاي بر نخاست، بار دوم منادي صدا زد: اي مردم، در خانه هايتان را ببنديد، پس مردم گفتند: به چه منظور و براي چه؟ مجدداً منادي فرياد برآورد: اي مردم، در خانه هايتان را ببنديد. پيش از آن كه عذاب نازل شود. در اينجا مردم با عجله از مسجد خارج شده و از يكديگر سبقت مي گرفتند، حمزة بن عبدالمطّلب هنگام شنيدن منادي در حالي كه عبايش را از روي زمين مي كشيد، از مسجد بيرون رفت و هر يك را از آنان دري به سوي مسجد از قبيل ابوبكر و عمر و عثمان و غيره... .

گفته شد: علي به خدمت پيامبر آمد و نزد او ايستاد و منتظر دستور شد. پيامبر به او گفت: چه چيز باعث شد كه به اينجا بيايي. برگرد به جاي خودت و به او دستور بستن در را نداد...

سپس پيامبر فرمود: خداوند به موسي دستور داد كه محلّ عبادت و پرستشگاه پاكي براي خودت بگزين كه جز تو و هارون و دو پسر هارون شبر و شبير.... در آن سكونت نكنند....

به خدا سوگند نه من درها را بستم و نه آن ها را گشودم و نه من علي را در آنجا اسكان دادم بلكه خداوند او را اسكان داد.» سمهودي، وفاء الوفا، ص479


194


و جابر بن سمرة بن جنادة (متوفّاي بعد از سال 90 هـ . ق.) گفته است:

«أمرنا رسول الله بسدّ الأبواب كلّها غير باب عليّ»

بدين روال، مدارك و اسنادي كه واقعه مذكور را بر ما مسلّم گرداند و محقّقان را قانع و كفايت كند، بسيار است. در كنار اين احاديث و گاهي در متن موضوعِ «انسداد ابواب مسجد»، به مستنداتي اشاره شده است; دال بر اين كه استثناي مذكور، در يا پنجره خانه ابوبكر بوده است. اهمّ اين مدارك، گفته ابوسعيد خدري است كه امام بخاري به همراه سلسله اسنادش در صحيح، ثبت كرده است.

ابن حجر عسقلاني گفته است كه ابن جوزي «أخطأ في ذلك خطأ شنيعاً فإنّه سلك ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . طبراني. ابن حجر عسقلاني، فتح الباري، ج7، ص15

همچنين نكـ : شيخ مفيد، الأمالي و خوارزمي، مناقب و ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص 53

2 . كتاب فضائل الصّحابه، باب 3، قول النّبيّ: «سدّوا الأبواب» و كتاب الصلاة، باب 80 ، باب الخوخه.

3 . همچنين نكـ : ابن سعد «الطبقات الكبري»، جزء 2، ص 25 به نقل از يحيي بن سعيد و احمد بن حنبل «مسند»، ج 1، ص 270 به نقل از ابن عبّاس.

عدّه اي از پژوهندگان مسلمان در سده هاي متمادي، نقدهايي بر اسناد ناقلان اين حديث كه: «لايبقين في المسجد إلاّ باب أبوبكر» يا حديث: «سدّوا عنّي كلّ خوخة في هذا المسجد غير خوخة أبي بكر» نگاشته اند و معدودي ديگر كه اهم آن ها ابن جوزي است بر صحّت حديثِ: «سدّوا هذه الأبواب إلاّ باب عليّ» نقدي نوشته و آن را از موضوعات و ساخته هاي رافضي ها خوانده اند!

4 . فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ج 7، ص 15


195


في ذلك ردّ الأحاديث الصحيحة بتوهّمه المعارضة».

بعضي ديگر سعي در جمع دو واقعه كرده اند; به اين معني كه در ماه هاي نخست هجرت، «انسداد أبواب إلاّ باب عليّ» صادر شده و در روزهاي واپسين حيات پيامبر، باب ابوبكر استثنا شده است; يا صحيح تر اين كه در حديث «إلاّ باب عليّ» توجّه به ابواب بوده است و در حديث «إلاّ خوخة أبوبكر» به پنجره هاي مسجد. در اين مورد، ابن حجر عسقلاني سرآمد قدمايي است كه معتقدند: «إنّ الجمع بين القصّتين ممكن».

در مورد حديثِ استثناي خوخه يا باب ابوبكر، علاّمه اميني(رحمه الله) بيش از معاصرين در منابع و مآخذ حديث و تاريخ و رجال، نقّادي كرده است.

از نظر ساختماني، بستن كليّه درها بجز باب خانه علي (عليه السلام) مورد شكّ مورّخان مدينه قرار نگرفته و همگي اذعان دارند كه خانه علي درِ ديگري جز آنچه كه به سوي مسجد باز مي شده، نداشته است و اين استثنا در بستن كليّه درها، با بافت بناي اوّليّه مسجد مطابقت دارد.

موقعيّت خانه ابوبكر در مجاورت ديوار مسجد دقيقاً مشخّص نيست; ولي از اين كه آن خانه در مجاورت سمت غربي مسجد جاي داشته، ترديدي نمي توان داشت و نبايست تعدّد خانه هاي ابوبكر در السُّنخ ـ عوالي و كوچه بقيع، ما را به شك اندازد كه آيا اساساً ابوبكر خانه اي در مجاورت مسجد داشته است يا نه؟

به هرحال بدون توجه به اختلافاتي كه در صحت اسناد حديث «الاّ باب ابوبكر» بروز كرده،درطول تاريخ،پنجره اي در ديوار غربي مسجد به نشانه محل خوخه ابي بكر وجود داشته است ومورّخان مدني ازابن زباله تا ابن شبه و مطري و سمهودي به آن اشاره كرده اند.

در تجديد بناي مسجد از سوي سلطان عبدالمجيد عثماني، آن محل را با نصب كتيبه «خوخة أبي بكر الصديق» مشخّص كرده بودند و نايب الصّدر شيرازي در «تحفة الحرمين»، مشاهدات خود از آن را به رشته تحرير درآورده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان مدرك.

2 . الغدير، ج5، ص237


196


«نزديك باب السّلام درِ كوچكي است كه مسدود بود و اين عبارت را بر سر درِ آن نوشته اند: «هذه خوخة سيّدنا أبي بكر...».

سعودي ها در بناي پرشكوه فعلي مسجد، مدخلي با سه در، به نام«باب الصديق حدّ فاصل باب الرّحمه و باب السّلام احداث نمودند.

8 / ب: موضع جنائز در مسجد النّبي

ابن سعد در «الطبقات الكبري»، فصلي با عنوان «ذكر المواضع الّذي كان يصلّي فيه رسول الله علي الجنائز» گشوده و از ابوسعيد خدري ياد مي كند كه او گفته است:

«كُنّا مقدّم النّبيّ المدينة إذا حضر منّا الميّت أتيناه فأخبرناه فحضره و استغفر له حتّي إذا قُبض انصرف و من معه و ربّما قعد حتّي يُدفن و ربّما طال ذلك علي رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ من حبسه فلمّا خشينا مشقة ذلك عليه قال بعض القوم بعض والله لو كنّا لا نؤذن النبيّ بأحد حتّي يقبض فإذا قبض آذنّاه فلم تكن لذلك مشقةٌ عليه و لا حبس قال: ففعلنا ذلك، قال: فكنّا نؤذنُه بالميّت بعد أن يموت فيأتيه فيصلّي عليه و يستغفر له فربّما انصرف عند ذلك و ربّما مكث حتّي يُدفن الميت فكنّا علي ذلك أيضا حينا ثمّ قالوا: والله لَو أنّا لم نشخص رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ و حملنا الميّت إلي منزله حتّي نرسل إليه فيصلّي عليه عند بيته لكان ذلك أرفق به و أيسر عليه قال ففعلنا ذلك».

بر اين اساس، مسلّم است كه در كنار و خارج از خانه پيامبر (صلي الله عليه وآله)  ، مكاني براي انجام مراسم نماز بر مردگان اختصاص يافته بود، كه بر اثر كثرت برگزاري، محمدبن عمر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جزء 1، قسم ثاني، ادوارد سخو، ليدن 1322 هـ . ق. 1917 م، ص 14

2 . «هنگامي كه در مدينه بوديم، هرگاه كسي از ما به حال احتضار مي افتاد، پيامبر را خبر مي كردند براي او استغفار مي نمود و پس از آن كه قبض روح مي شد، او و يارانش باز مي گشتند و گاهي مي نشست تا دفن شود. اين مراسم وقت بسياري را از پيامبر مي گرفت و ما از اين لحاظ نگران مي شديم. از آن پس، هرگاه كسي از ما فوت مي كرد، آن حضرت را خبر مي دادند و بر او نماز گزارده و برايش استغفار مي نمود و گاهي مي ماند تا در مراسم دفن نيز شركت نمايد. گاهي قبل از دفن مي رفت و مدتي نيز چنين عمل مي كرديم. آنگاه صلاح را بر آن ديديم تا كسان خود را پس از مرك به در منزل پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي برديم تا او براي ميت نماز بخواند و اين كار بر پيامبر آسانتر بود و چنين مي كرديم.»


197


واقدي كه تا سال 207 هجري مي زيسته، ذيل روايت ابوسعيد مي نويسد:

«فمن هناك سمّي ذلك الموضع موضع الجنائز لأنّ الجنائز حملت إليه ثمّ جري ذلك من فعل النّاس في حمل جنائزهم و الصلاة عليها في ذلك الموضع إلي اليوم».

موضع الجنائز در گفته اي از آورده هاي عبدالله بن عمر ذكر شده است. او كه تا سال 73 هجرت به سر مي برده، ضمن روايتي از ماجراي رجم 2 تن از روسپيگران يهودي به دستور پيامبر و بر اساس قانون يهود مي گويد:

«فأمر بهما فرجما قريباً من موضع الجنائز عند المسجد».

(باب الرجم في البلاط)، به جاي «عندالمسجد»، «عند البلاط» آورده است و در روايت ابن عبّاس كه احمدبن حنبل و حاكم آن را ثبت كرده اند، تعبير «أمر رسول الله برجم اليهوديين عند باب المسجد» آمده است.

ابن حجر عسقلاني ضمن شرح حديث 1329، به نظر ابن بطال استناد كرده كه: «انّ مصلّي الجنائز بالمدينة كان لاصقاً بمسجد النّبيّ من ناحية المشرق».

پس موضع جنازه ها در سمت شرقي حجره هاي پيامبر بوده است و اين نشاني، با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «از آن پس، محلي را كه مردگان را به آنجا برده، نماز بر آن ها مي گزاردند، به محل جنايز يا جاي جنازه ها ناميده شد و اين اسم تا به امروز بر آن باقي است.»

2 . «پس فرمان داد كه آن دو، نزديك موضع (محل) جنايز و كنار مسجد، سنگسار شوند.»

3 . كتاب الجنائز، باب 60، الصّلاة علي الجنائز بالمصلّي و المسجد، حديث 1329 و 4556

4 . كتاب تفسير، باب 6، «قُلْ فَأتُوا بِالتَّوراة».

5 . منظور از «بلاط»، زميني است كه با سنگ و آجر فرش شده باشد. (در فارسي به آن خيابان سنگفرش مي گويند.)

6 . فتح الباري، ج 3، ص 199

7 . «محل نماز بر جنازه ها (مصلّي الجنائز) از سوي مشرق چسبيده به مسجد بود.»


198


آنچه به عنوان «عند البلاط» آمده است، مطابقت دارد; زيرا به تصريح ابوعبيد بكري «البلاط بالمدينة ما بين المسجد و السوق» و آن محلّي است كه از جنوب تا شمال سمت شرقي مسجد را شامل مي شده است.

اين مكان در نقشه اي كه ابن نجّار از بناي حجره و مرقد ارائه داده و آن را با جمله «هاهنا كان يصلّي علي الجائز خارج المسجد» مشخّص كرده است، دقيقاً در سمت شرقي دومين جدار مرقد و حجره قرار داشته است.

بر اين اساس معلوم مي گردد كه هم اكنون موضع جنائز در زمان پيامبر، در داخل ضريح (= شباك شرقي) قرار دارد كه در آن زمان، مجاور ديوار شرقي خانه پيامبر بوده است.

در خصوص بررسي فقهي جواز يا عدم جواز نماز بر جنازه در داخل مسجد يا خارج از آن، بر اساس مستندات تاريخي مذكور، ابن قيّم جوزي در كتاب «زادالمعاد» (ج1، ص140)، نتيجه مي گيرد: «و الأفضل عليها خارج المسجد» و نووي در «شرح صحيح مسلم»، حاشيه بر ارشادالسّاري (ج 4، ص 304) مي گويد: «في جواز الصلاة علي الميّت في المسجد» و قسطلاني در ارشادالسّاري (شرح صحيح البخاري، ج 2، ص 428) و بدرالدّين عيني در «عمدة القاري» (جزء 8، ص 132) و ابن حجر عسقلاني در «فتح الباري» (ج 3، ص 199)، نظر مي دهد: «و هذا يقتضي الإجماع علي جواز ذلك».

9 / ب: مناره هاي مسجدالنّبي

مسلّم است كه در عهد رسول (صلي الله عليه وآله)  ، مسجدالنّبي داراي مناره اي نبود و بلال بر ستون مرتفعي كه در خانه عبدالله بن عمر قرار داشت، اذان مي گفت; ولي يعقوبي در تاريخ با ترجمه فارسي گفته است كه بعدها «غلامي از عبّاس، كه او را كلاب مي گفتند، مناره اي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «اين امر مستلزم اتفاق نظر نسبت به جواز آن موضوع مي باشد.» نكـ : كليني، الكافي، ج 3، ص 182 به نقل از ابوالحسن.

2 . تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 401


199


براي مسجد بساخت.»

در زمان وليدبن عبدالملك در 91ـ 88 هـ .ق. چهار مناره در چهار گوشه مسجد بنا نهاده شد، كه بعدها در خلال تغييرات ساختماني مسجد، تجديد بنا و تخريب گرديد.

آخرين مناره هاي مسجدالنّبي در پايان عصر عثماني ها، پنج مناره بود و سعودي ها يكي از آن ها را در مجاورت «باب الرّحمه» خراب كردند:

1 . مناره رئيسيّه; اين مناره كه در ضلع شرقي ديوار قبلي مسجد قرار دارد و از آثار و ساخته هاي «سلطان اشرف قايتباي» در سال هاي 886 ، 888 و 892هـ .ق. مي باشد، داراي 60 متر ارتفاع است و همچنان در كنار «قبّة الخضراء» پابرجاست.

2 . مناره باب السّلام; اين مناره كه در ضلع غربي ديوار قبلي مسجد قرار گرفته و تاكنون پابرجاست، به فرمان عمربن عبدالعزيز بنا شد; ولي چون مُشرف بر خانه مروان بود، به دستور خليفه وقت، آن را خراب كردند و بعدها در سال 706هـ .ق. «سلطان محمد ابن قلاوون» مجدداً آن را بنا كرد. بعضي از مورّخان، از جمله ابن فرحون با اين نظر، هم عقيده نبوده و گفته اند كه اين مناره از ساخته هاي «شيخ الخدّام شبل الدّوله» معروف به حريري است.

3 . مناره باب الرّحمه; از آثار سلطان اشرف قايتباي، در سال 888 ق. است و متأسّفانه در توسعه مسجد توسّط سعودي ها از بين رفت.

4 و 5 . مناره هاي سعودي; كه يكي در ضلع شرقي و ديگري در ضلع غربي ديوار شامي مسجد النّبي است و در جريان توسعه مسجد توسّط ملك عبدالعزيز بنا گرديد و در ميان مناره هاي سرزمين هاي اسلامي، از لحاظ هنر و معماري، شكوه و جلال خاصّي دارد. مناره اي كه در غرب ديوار شامي قرار دارد، به نام «شكيليّه» و دومي كه در شرق ديوار شامي واقع است، به نام «سليمانيه» نام گذاري شد. هريك از اين مناره ها هفتاد متر ارتفاع دارد و پي و اساس هر كدام، هفده متر مي باشد. اين دو مناره جايگزين مناره هاي بنا شده از سوي عبدالمجيد عثماني در قسمت هاي شرقي و غربيِ جهت شامي مسجد بود كه به نام السّكيليّه و الخشبيّه و نيز المجيديّه در جهت غربي و السنجاريّه و العزيزيّه در شرق مسجد، مشهور بودند.

نكـ : پيكره هاي 9 ـ 3 ; 10 ـ 3 ; 11 ـ 3


| شناسه مطلب: 77242