بخش 14

ب: خانه ابوایّوب فصل سوم، خانه کعب بن اشرف الف: کعب بن اشرف ب: موقعیّت خانه کعب بن اشرف پ: آثار خانه کعب بن اشرف فصل چهارم; سقیفه بنی ساعده الف: رحلت پیامبر ب: سقیفه بنوساعده پ: گردهمایی سقیفه بنی ساعده ت: بنای سقیفه بنی ساعده فصل پنجم: خانه عثمان بن عفان فصل ششم: خانه امام جعفربن محمّد


325


ب: خانه ابوايّوب

سهيلي در «الروض الأنف»، ذيل روايات تاريخي ابن اسحاق و ابن هشام در «السّيرة النّبويّه» گويد:

خانه ابوايّوب به ابن افلح رسيد و چون رو به خرابي نهاده بود، در آن اقامتي نگزيد. ابن افلح، خادم ابو ايّوب بود و بعدها در حديث از ثقات محسوب شد و در واقعه نبرد حرّه در كنار ديگر تابعين و فرزندان ياران پيامبر كشته شد.

مسلّم است كه مغيرة بن عبدالرّحمان بن حارث بن هشام مخزومي، معروف به ابوهشام مدني، از رجال مشهور سده اوّل اسلام كه از امكانات مالي فراوان برخوردار بود، خانه ابوايّوب را به هزار دينار از ابن افلح خريداري كرد و آن را وقف فقراي مدينه نمود.

از آن تاريخ تا قرن هفتم هـ .ق. به شرح و وصفي قابل توجه در خصوص اين خانه دسترسي پيدا نكردم. مورّخان گفته اند: ملك مظفّر شهاب الدين غازي 607/617هـ .ق. كه از فرمانروايان ايوبي در «ميافارقين» و «سنجار» بود، پس از ابتياع بازمانده بناي خانه ابوايّوب، در آنجا مدرسه اي بنا نهاد.

فيروزآبادي مي گويد، شهاب الدّين غازي گويد:

«بناها مدرسة وقف عليها أوقافاً بميّا فارقين و كان بها مقيماً و هي دار ملكه و بدمشق لها وقف آخر أيضاً».

آنگاه به وصف بناي مدرسه پرداخته، مي نويسد:

«وللمدرسة قاعتان كبري وصغري وفي أيوان الصغري الغربي خزانة صغيرة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «افلح، مولي ابي ايّوب الأنصاري. همچنين نكـ : ابن حجر عسقلاني، ، ج 1، ص 368، ترجمه 671، چاپ 1325هـ .ق. حيدرآباد.

2 . ابن حجر عسقـلاني، تهذيب التهذيب، ج10، ص265 ; سمهودي، «وفاء الوفا باخبـار دار المصطفـي»، ج1، ص265).

3 . زامباور، نسب نامه، ص152، اهتمام دكتر مشكور، خيّام، 1356 ش.

4 . «المغانم المطابة في معالم طابه»، قسم المواضع،ص367، تحقيق: حمدالجاسر،1969، داراليمامه،رياض.


326


جداً ممّا يلي القبلة فيها محراب يقال إنّها مبرك ناقة النبيّ و موضع هذه المدرسة كانت دار أبي أيّوب الأنصاري التي أقام فيها النبيّ سبعة أشهر».

پس از ويراني مدرسه در قرن هاي 10/11هـ .ق. در سده دوازدهم هجرت، خانه ابوايّوب انصاري را به صورت مسجدي با گنبد و محراب بازسازي كردند و به تصريح علي بن موسي در «وصف المدينة منوّره» آن را به زاوية الجنيد شهرت دادند.

«پس از انتشار اخبار پيروزي مسلمانان در نبرد بدر، كعب بسيار اندهگين شد. به مكّه رفت تا قريش را دلداري دهد و آنان را به ادامه ستيز و كينه با مسلمانان تحريك نمايد.»

وي در خانه «مطلب بن ابيوداعه» قريشيان را گرد مي آورد و با اشعار حماسي و مراثي، زمينه هاي انتقام جويي را در ميان بت پرستان مكّه فراهم مي ساخت.

علي بن برهان الدّين حلبي در «السّيرة النّبويّه» وواحدي در«اسباب النّزول» (ص103) ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «مدرسه داراي دو تالار بزرگ و كوچك است و ايوان غربي تالار كوچك، خزانه بسيار كوچكي پس از قبله وجود دارد كه داراي محرابي است. گويند اين همان جاي نشستن شتر پيامبر است.

محل اين مدرسه منزل ابو ايوب انصاري بوده كه پيامبر مدت هفت ماه در آنجا اقامت نمودند.»

2 . تأليف يافته در 1300 ق.

3 . همچنين نكـ : محمّد لبيب البتنوني، رحلة الحجازيه.

اين بنا تا سال 1352هـ .ق. پا برجا ماند و مورد توجّه زائران و عالمان بود; ولي بعدها بر اثر عدم اعتقاد به حفظ چنين آثاري در مجامع ديني حجاز، رو به خرابي نهاد و با احداث دكان هايي، اهميّت تاريخي آن از برابر چشمان همگان به دور افتاد.

هم اكنون ساختمان محلّ خانه ابوايّوب كه در فاصله ده متري سمت قِبلي ركن جنوب شرقي مسجد نبي قرار دارد، از دو طبقه تشكيل شده است:

طبقه فوقاني آن مخروبه است و آثار قديمي محراب را به وضوح مي توان در آنجا ديدودرقسمت زيرين،دكان هايي است كه بادادوستد در آن، چهره خانه راپنهان ساخته اند.

در گذشته، خانه در قسمت شماليِ كوچه حبشه جاي داشته و هم اكنون از مغرب آن به گذرگاهي متّصل است كه حدّ فاصل آن، كتابخانه «عارف حكمت» قرار دارد.

مؤلّف حقير پس از تحقيقات فراوان، به منظور بررسي آثار بجامانده يي كه از قدمت بناي مذكور حكايت كند، به نتيجه اي نرسيد و با توجّه به مشكلاتي كه بر سر راه اين گونه تحقيقات در شهر مدينه، خصوصاً اطراف مسجد نبي وجود داشت، مأيوس از تكميل بررسي ها جز توسّل راهي ديگر نداشت. روزي از ايّام بر حسب اتّفاق در پشت درب آهنين دكاني مقابل «كتابخانه عارف حكمت» سنگ نوشته اي جلب نظر نمود كه با خطّي زيبا روي آن، چنين كتيبه كرده بودند:

«هذابيت أبي أيّوب الأنصاري موفدالنّبيّ عليه الصّلاةوالسّلام. في7سنة 1291»

مشاهده اين اثر تاريخي در زير نبشي هاي آهنين قسمت فوقاني دكان، شعف و شوقي خاص در درون حقير بوجود آورد. رقم 1291هـ .ق. كه روي لوح مذكور كنده شده بود، به خوبي نشان مي دهد كه آخرين بازسازي خانه ايّوب انصاري در سال يادشده بوده است و از آن تاريخ تاكنون، ديگر در بوته فراموشي و بي اعتنائي قرار گرفته است.

تهيّه عكس و اسلايد از كتيبه يادشده و قسمت فوقاني بناي فعلي ـ كه تقديم خوانندگان مي شود ـ با زحمت ها و تحمّل ناراحتي هاي متعاقب آن حاصل آمد.

نكـ : پيكره هاي 1 ـ 2; 2 ـ 2

موقعيت خانه ابو ايوب انصاري

فصل سوم، خانه كعب بن اشرف

الف: كعب بن اشرف

1 . ج1، ص107

2 . ج2، ص123

و محمدبن سلّام جمحي در «طبقات الشّعراء» و «في يهود المدينه» گفته اند:

3 . ص71

4 . چاپ ليدن 1913 م.

«كعب بن اشرف طائي» از بزرگان «بنوطيّ» و «بنونبهان» و از شاعران دوران جاهليّت عرب بود كه نسبت به اسلام و شخص محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) دشمني و عناد ميورزيد.

ابن هشام گويد:

5 . در السيرة النبويه، ج3، ص54، مقتل كعب.

6 . ج3، ص158


329


مي گويند:

قريشيان به كعب و همراهانشان گفتند:

«إنّكم أهل كتاب و محمد صاحب كتاب و لا نأمن أن يكون هذا مكراً منكم فإن أردتم أن تخرج معكم فاسجدوا لهذين الصنمين و آمنوا بهما.»

اين شيوه عملكرد، در نهايت مورد تأييد قريشيان نبود; چه آنان مي دانستند كه بر اثر مقاومت قريش، مسلمانان مدينه رو به تضعيف مي نهند و در نتيجه موقعيّت متزلزل قبائل يهودي يثرب، تثبيت خواهد شد. با اين همه «كعب بن اشرف» به اتّكاي مال فراوان و سياست وحدت بخشي به يهوديان «بنوقريظه»، «بنوقينقاع» و «بنونظير» توانست علي رغم كينه هاي ديرينه با مشركان، مكيّان را به پيوند خود در آورد و جبهه مبارزه يهوديان را عليه اسلام نوپا، تحكيم بخشد و خود در وادي همه اين تلاش ها، به صورت قدرتي مقاوم در برابر مسلمانان جلوه نمايد.

محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) به نقش «كعب بن اشرف» در بسيج يكپارچه مخالفان توحيد، مطّلع بود و توجه ژرف او در اهميت نقشي اينچنين و ضرورت اتخاذ يك تدبير قاطع باعث گرديد كه اين آيه بر قرآن وي نقش بندد:

} أَلَمْ تَرَ إِلي الَّذِينَ أُوتُوا نَصِـيباً مِنَ الكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ و الطّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هـؤُلاءِ أَهْدي مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِـيلاً أُولـئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِـيراً{ .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «شماداراي كتاب آسماني هستيدومحمد (صلي الله عليه وآله) نيزصاحب كتاب آسماني است مااز مكر شمادر ايمن نيستيم، اگر مايل باشيد همراه شما بيرون خواهيم آمد، پس به اين دو بُت سجده كنيد و به اينان ايمان آوريد.»

2 . «نديدي و تعجب نكردي از حال آنان كه بهره اي از كتاب آسماني داشتند، چگونه به بُتان جبت و طاغوت گرويده و با مشركين هم عهد و متّفق شدند و به كافران مشرك مي گويند كه راه شما به صواب نزديكتر از طريقه اهل ايمان است. اين گروه اند كه خداوند آنان را لعنت كرد و هركه را خدا لعنت كند و از رحمت خود دور سازد، ديگر هرگز كسي مدد و ياري او نتواند كرد.» نساء : 51 و 52


330


واحدي در «اسباب النّزول» و طبرسي در «مجمع البيان» به نقل از عكرمه گفته اند:

قرطبي در «الجامع لأحكام القرآن» مي پذيرد كه بين مفسّران و تأويل «جبت و طاغوت» اختلاف است:

ابن عبّاس، ابن جبير و ابوعاليه گفته اند:

«جبت» يعني سِحر و «طاغوت» يعني شيطان.

ابن مسعود مي گويد: «جبت و طاغوت» همان: «كعب بن اشرف» و: «حُي بن اخطب» است. سيوطي در «الإتقان» «جِبت و طاغوت» را واژگاني حبشي يا از زمره لغات غيرعرب دانسته است كه به معناي «كاهن» است.

قتاده، جبت را شيطان و طاغوت را كاهن خوانده است. مالك بن انس تعبير را وسيع تر در نظر آورده، طاغوت را «ما عبد من دون الله» دانسته و نحاس منظور از آن را «كلّ معبود من دون الله. أو مطاع في معصية الله» در نظر درآورده است و اين نظر را قرطبي پسنديده است.

راغب اصفهاني بين عقيده مالك و نحاس جمع كرده، مي نويسد:

«الطاغوت عبارهٌ عن كلّ متعد و كلّ معبود من دون الله».

به همين سان شناختي كه شيخ طبرسي در تفسير «مجمع البيان» و قرطبي در «الجامع ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ص103

2 . ج5، ص186

«يومنون بالجبت والطّغوت» بدان لحاظ است كه «كعب بن اشرف» براي بدست آوردن حمايت مكّيان، دو بت قريش را سجده كرد.

3 . ج5، ص248

4 . نوع 38

5 . «پرستيدن هر معبودي جز خداي ـ عزّ و جلّ ـ معصيت و گناه است.»

6 . معجم مفردات الفاظ القرآن، ص314

7 . طاغوت; يعني هر تجاوزكار و هر آنچه سواي خداي پرستيده شود.

8 . ج5، ص206


331


لأحكام القرآن» به نقل از ابن عبّاس، مجاهد، ربيع و شعبي، در ذيل آيه «... الم تَرَ اِلَي الَّذِين يَزْعُمُونَ...» آورده اند، مؤيّد اطلاق طاغوت به كعب بن اشرف است.

امام مازري خلاصه دلائل صدور اجازه قتل كعب را چنين دانسته است:

«إنّه نقض عهد النبيّ ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ و هجاه و كان عاهده أن لا يعين عليه أحداً ثمّ جاء مع أهل الحرب معيناً عليه».

به هر حال به تدبير و شيوه اي در خور تأمّل، كعب توسّط محمدبن مسلمه و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء : 60

2 . نووي، شرح صحيح مسلم، ج6، ص160، «الجهاد و السير»، باب قتل كعب بن الاشرف طاغوت اليهود. نيز نكـ : ابن ابراهيم تفليسي، وجوه قرآن، ص184، حرف طيّ، اهتمام: مهدي محقّق، تهران 1360

كعب با چنين موقعيّت و به عنوان مانع بزرگي در راه رشد و استقرار طبيعي مسلمانان در مدينه، موجب شد تا پيامبر در سال سوم هجرت به چاره انديشي بپردازد و تصميم نهايي و قاطعانه خود را در قبال نفوذ و قدرت روزافزون كعب به مشورت گذارد:

امام بخاري در «صحيح» و امام مسلم در «صحيح» گفته اند:

3 . باب الكذب في الحرب، به نقل از جابر بن عبدالله انصاري.

4 . باب «من قتل ابن جهل و كعب بن الاشرف»، كتاب الجهاد و السير، به نقل از زهري و او از جابر بن عبدالله انصاري.

زهري گويد:

«من لكعب بن الأشرف. فإنّهُ قد آذي الله و رسوله. فقال محمدبن مَسْلَمَة: يا رسول الله أ تحبُّ أن أقتله؟ قال: نعم».

5 . «چه كسي حريف كعب بن اشرف است! او خدا و رسول را آزار داده است. محمد بن سلمه گفت: يا رسول الله، آيا دوست داريد او را بكشم، فرمود: آري.» نكـ : ابن اسحاق، السّيرة النّبويّه، ج3، ص58. در اين مأخذ، گفته پيامبر چنين ثبت شده است: «من لي بابن الأشرف؟». نيز نكـ : كلام محمّدبن مَسْلَمَه حارثي در تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلاني، ج9، ص455

6 . «عهدي كه با رسول الله بسته بود زير پا گذاشت و پيامبر را هجو و دشنام داد و پيمان بسته بود كه به ديگران عليه پيامبر كمك و مساعدت ننمايد، ليكن با دشمنان پيامبر همدست و به جنگ پيامبر آمد.»

نكـ : نووي، شرح صحيح مسلم، همان مأخذ.


332


همراهانش: سلكان (ابونائله)، عبادبن بشر بن وقش، سلمة بن ثابت بن وقش و ابوعبس بن جبر به قتل رسيد.

ب: موقعيّت خانه كعب بن اشرف

و محمّدبن عمر واقدي در «مغازي» از خانه كعب به عنوان «حصن كعب» (= قلعه) نام برده اند كه اوّلا در ميان منازل يهوديان بنونضير جاي داشته و ثانياً حادثه در مدخل قصر يا قلعه (= حصن) او به وقوع پيوسته است.

همچنين سمهودي در «وفاء الوفا باخبار دار المصطفي» عقيده جغرافي دانان حجاز را به وضوح نگاشته است كه كعب بن اشرف: «في حصنه ببني النضير».

بنابر اين براي شناخت محلّ بناي قصر كعب، مداركي را كه از شهرك يهوديان بنونضير يادي كرده اند، مورد بررسي قرار مي دهيم:

سمهودي معتقد است:

«إنّ بني النضير نزلوا بمذينب».

«مُذَينب» مُصغّر «مذنب» است و آن يكي از وادي هاي مدينه است كه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بيهقي، دلائل النبوه، ص341، ج2، ترجمه فارسي. واقدي، مغازي، ج10، قتل ابن الأشرف. مجلسي، بحارالأنوار، ج2، ص169. ابن كثير، البداية و النّهايه، ج4، ص5. محمدبن جرير طبري، تاريخ الرّسل و الملوك، ج3، ص1003. متّقي هندي، كنزالعمال، ج10، ص416

2 . ج3، ص59

3 . ج3، ص59

4 . ج3، ص161

5 . ذيل شرح قتل كعب

6 . ج1، ذيل قتل ابن الأشرف.

7 . «همانا قبيله بني نضير در مذينب اقامت گزيدند.»


333


تصريح مجد:

«إنّ اليهود لمّا نزلوا المدينة نزلوا بالسافلة».

سمهودي در باره منازل بنونضير مي گويد:

«و منازلهم النواعم».

«النواعم» مجموعه اي از نخلستان هاي منطقه «عوالي» در جنوب شرقي مدينه است كه: «هي منازل بني النضير في العاليه». از سوئي ديگر:

«فمن أطلق نزولهم علي بطحان راعي اتحاد الأصل. و انّ مذينب يصب في بطحان أيضاً. كان في زماننا يشق في الحرة الشرقية قبلي بني قريظة».

وادي بطحان در شمال غربي وادي مذينب و مجاور آن واقع شده و تا حرّه شرقي مدينه امتداد دارد. حرّه شرقي همان: حرّه واقم است كه حدود شرقي حرم مدني مي باشد. اين حرّه مكان اقامت قبائل و طوائفي در زمان پيامبر بود. سه منطقه از آن سكناگاه انصار مدني و دو منطقه ديگر منزلگاه يهوديان بود. در منتهي اليه قسمت جنوبي آن، سرزميني است كه به حَرّه زُهْرَة شهرت داشته و يهوديان بنونضير در آنجا سكونت گزيده بودند و يهوديان بنوقريظه در سمت شمالي آنها قرار داشتند. در ميانه حرّه واقم يا شمال، منازل بنوقريظه به اين ترتيب به سوي شمال شهرك انصار جاي داشت: منازل بنوظفر، سپس بنوعبدالأشهل و آنگاه بنوزعور

بنابراين «بنونضير» در انتهاي وادي مذينب كه به وادي بطحان متّصل بوده، محدوده اي را به خود اختصاص داده بودند كه به السافله يا قسمت تحتاني مذينب شهرت داشته است.

بر اين اساس آنچه را كه ابن اسحاق و محمّد بن عمر واقدي در «مغازي» از محمّد بن مسلمه پيرامون مسير بازگشت او و همراهانش آورده، با بافت سرزمين مدينه مطابقت دارد. او مي گويد:


334


«چون از كشتن كعب فارغ شدند، سرش را بريدند و همراه خود بردند. پس شتابان بيرون آمدند. چون از كمين يهوديان بيمناك بودند، به محله بني اميّة بن زيد و سپس محله يهود بني قريظه رسيدند كه آتش هاي ايشان بر فراز كوشك هايشان روشن شده بود. سپس به بعاث رسيدند. چون به حرة العريض رسيدند، زخم حارث شروع به خونريزي كرد. چون به بقيع رسيدند، تكبير گفتند.»

در اين مسير، محمّد بن مسلمه از جنوب شرقي مدينه حركت نموده، به جانب شمال منازل امية بن زيد بن قيس... بن الاوس در مجاورت منطقه نواعم رفت. پس از عبور از بني قريظه و مزرعه مجاور آن بنام بعاث به قسمت شمالي حره كه به عريض شهرت دارد، رسيد و از آنجا به جانب مغرب تغيير مسير داد و به بقيع رسيد.

پ: آثار خانه كعب بن اشرف

در سال هاي 1395هـ .ق. تا 1398هـ .ق. سفر و بررسي عيني سرزمين هاي شرق مدينه از منطقه گرم و سوزان حرّه واقم تا خرماستان و باغستان هاي مجاور آن براي شناسايي حدود تقريبي منازل بنوحارثه و بنومعاويه، بنوعبدالاشهل و بنوظفر تا طوايف يهودي: بنونضير و بنوقريظه ـ كه ميراث فرهنگي ايران و عرب از آنها به فراواني سخن آورده است ـ با رنج هاي زيادي توأم شد.

در اين سير و در حالي كه فهرست بيش از يكصد اثر و نشان تاريخي را در دست داشتم، به اثر و نشاني در خصوص خانه كعب بن اشرف دست نيافتم و تنها براي شناسايي قدم به قدمِ حدود شهرك هاي انصار و يهوديان تا دامنه كوه عير، توفيقاتي به دست آوردم.

در منطقه اي كه بنا به شواهد و مآخذ، محلّ زيست بنونضير بوده، آثار بجامانده از ظاهراً قلعه اي نظرم را جلب نمود; ولي ذهنم به تطبيق آن با مستندات تاريخي راه نيافت و فراموشش كردم. بعدها در مراجعه مجدّد به كتابي به نام «آثار المدينة المنوّره» احساس كردم: پژوهشي كه پيرامون حصن كعب بن الأشرف آورده، بايد هماني باشد كه در سال 1396هـ .ق. ساعتي نظرم را به خود جلب كرده بود.


335


در سال 1397هـ .ق. بار ديگر عازم آن ديار شدم; ولي راه را گم كردم. پس از جستجو، مردي را ديدم كه چون از ايراني بودنم مطمئن شد، خود را از شيعيان نخاوله مدينه معرّفي كرد. به او گفتم:

«راه به مركز تقريبي منازل بنونضير را گم كرده ام.» گفت:

«آنجا به دنبال چه هستي؟» گفتم:

«در ميان آنان مردي بنام كعب بن الأشرف قصري داشته است.» گفت:

«حصن كعب؟!... بيا تا تو را آنجا برم. آثاري از قلعه اش بجاي مانده است.»

«روز دوشنبه ـ همان روزي كه پيامبر خدا درگذشت ـ بعضي از انصار مدني و مهاجرين مكّي در سقيفه بني ساعده گرد آمدند تا خليفه اي انتخاب كنند. روز سه شنبه مراسم بيعت عام صورت پذيرفت.»

زهري گويد:

«يوم الإثنين يوم السّقيفة» و «كانت البيعة العامة يوم الثلاثا». ولي واقدي معتقد است: «كانت البيعة يوم الإثنين». بدرالدين عيني مي نويسد:

«... و مع هذا كانت البيعة في اليوم الذي توفي فيه رسول الله و هو يوم الاءثنين».

در اين فاصله عليّ بن ابي طالب، همراه اهل بيت و عدّه اي ديگر از صحابه پيامبر (صلي الله عليه وآله) پشت درهاي مسجد و خانه محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) مشغول انجام مراسم تدفين بودند. ابن اسحاق همراهان اهل بيت را در اين مراسم، عبّاس بن عبدالمطلب، فضل، قثم بن عبّاس، اسامة بن زيد، زبير بن ابي عوام، طلحة بن عبيدالله، شقران، اوس بن خولي و... مي شمرد. نيز سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، براء بن عازب، ابي بن كعب، ابوسفيان بن حارث و همه بني هاشم در اين مراسم حضور داشتند.

ب: سقيفه بنوساعده

ياقوت حموي در «معجمالبلدان»، مادّه سقيفه مي گويد:

«سقيفة: و هي ظلّة كانوا يجلسون».

جوهري آن را «الصُّفَّه» دانسته و ابومنصور با عبارت «كلّ بناء سقف به صُفَّةٌ أو شبه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . متعلّق به ابراهيم بن علي العياشي، كه در ص 27 آن مطالبي در اين باب وجود داشت.

2 . متعلّق به عبدالقدّوس انصاري، صاحب مجلّه «المنهل» و اديب و پژوهنده برجسته عربستان امروز.

آنها از طريق عوالي، قربان، امّ عشر و امّ اربع به محل بازگشتم.

قلعه كعب بن اشرف كه مهمترين استحكامات بنونضير بوده، در بلندي هاي حرّه جنوبي بني نضير با سنگ هاي ضخيم و سياه ساخته شده است. قطر ديوارها يك متر و حدّاكثر ديوار مرتفعي كه بجاي مانده بود، 4 متر داشت كه حدوداً طول و عرض آن يكسان و تقريباً هر ضلع آن 33 متر بود. به نظر مي رسيد كه در اصلي آن در سمت غربي بنا قرار داشته است. به استثناي محوّطه داخلي بنا كه حدود 1000 مترمربّع مساحت داشت، پيرامون آن، آثار ديوارهاي 8 اتاق قصر را به خوبي مي توان مشاهده كرد.

در چهار گوشه بناي قلعه، آثار برج هاي بلندي بجاي مانده است و در خارج از ديوار جنوبي قصر و متّصل به ديوار، اثر چاه بزرگي ديده مي شود كه دقيقاً و بي هيچ شبهه اي، گذشت بيش 14 سده را نشانگر است. به خاطر اهميّت موقعيّت قلعه، از درون آن راهي به سوي خارج آن حفر شده بود تا در روزهاي محاصره از آن بهره گيرند.

در كنار آثار قلعه بني نضير ـ يا قصر كعب بن اشرف ـ نخلستاني واقع شده كه با زمين هاي مزروعي آن و چاه هاي حفرشده، جلوه خاصّي به محيط داده است; به نحوي كه با توجّه به نماي عمومي كوه عير، قدمت تاريخ و گذشت قرون را در سكوت حاكم بر محيط مي شود احساس كرد و به ياد روزهاي سخت سال سوم هجرت و منازعاتي افتاد كه اعراب جاهلي يهود با يكتاپرستي و رسالت پيامبر (صلي الله عليه وآله) داشتند.

با توجّه به اين كه محلّ قلعه، در جنوب شرقي مسجد نبي جاي دارد، فاصله آن تا مسجد، حدود 4 كيلومتر بيش نيست و در حال حاضر (1398هـ .ق.) مي توان از جاده كمربندي «مطار ـ عوالي ـ قبا» به محلّ قلعه راه يافت.

نكـ : پيكره هاي 1 ـ 3; 2 ـ 3

نقشه شهر مدينه بر اساس تاريخ و آثار

فصل چهارم; سقيفه بني ساعده

الف: رحلت پيامبر

1 . در «السّيرة النبويّه»، ج4، ص363 به نقل از زهري و او از انس بن مالك. نيز عكرمه به روايت از ابن عبّاس و همچنين: عبدالله بن عمر به نقل از عايشه.

2 . در صحيح، كتاب الجنائز، باب «موت يوم الإثنين» به نقل از عايشه و او از ابوبكر.

3 . در سنن، مقدّمه، باب «في وفاة النبي صلّي الله عليه و سلّم» به نقل از عكرمه.

4 . در فتح الباري بشرح صحيح، ج3، ص353

5 . در الطبقات الكبري، ج2، ص58

ابن كثير، احمدبن حنبل، ابن ماجه، علي بن برهان الدّين حلبي و ابوالفداء گفته اند:

6 . در البداية و النّهايه.

7 . در مسند، ج6، ص274

8 . در سنن، ج1، ص499

9 . در السّيرة الحلبيّة، ج2، ص394

10 . در تاريخ، ج1، ص152

«پيامبر صبح دوشنبه رحلت فرمود» و «در نيمه شب چهارشنبه به خاك سپرده شد.»

در اين فاصله واقعه اي به وقوع پيوست كه جاذبيّت آن مردم مدينه را از مراسم كفن و دفن پيامبرشان غافل كرد. اجتماعي در سقيفه بني ساعده براي تعيين جانشين پيامبر تشكيل شد. بدرالدّين عيني گويد:

1 . فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ج8، ص219

2 . «السّيرة النّبويّة، ج4، ص312 و نيز: ابي ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، جز2، ص21، اهتمام: محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره 1959 م.


339


صفّة ممايكون بارزاً»آن را تعريف كرده است. ابن منظور در«لسان العرب» و فيروزآبادي
در«القاموس المحيط» با تأكيد بر معناي «صفّه» نمونه آن را سقيفه بني ساعده خوانده اند.

«بنوساعده» طائفه اي از انصارند كه به گفته سمعاني در «الأنساب» و ابن حزم در «انساب العرب» و ابن قتيبه در «المعارف» و بلاذري در «انساب الأشراف» از فرزندان «ساعدة بن كعب بن خزرج اكبر» بودند.

فرزندان ساعدة به طوائف مختلفي تقسيم شدند و هر يك در محلّي از محلات مدينه سكنا گزيدند. بايد با توجّه به بافت قديمي مدينه و استقرار طائفه هاي مختلف در آن و مطابقت آنها با بافت فعلي شهر نشان دهيم كه سقيفه مورد نظر، مربوط به كدام طائفه از خاندان بنوساعده بوده است؟ اين طوايف عبارتند از:

«بنوعمرا» و «بنوثعلبه» در اطراف چاه بضاعه.

«بنوقشبه» در مجاورت چاه حاء.

«بنو ابي خزيمه» در حدّ فاصل مسجد مصلّي و چاه بضاعه.

«بنووقش» و «بنوعنان» بين خماضه حدّ فاصل مدفن مالك بن سنان و سيدان و محله عد بن عباده.

«بنومالك» در سمت قِبلي مسجد نبي.

«بنوعدي» در غرب مسجد نبي.

«بنومازن» در جنوب چاه بُصَّه.

«بنودينار» در شمال غربي قبرستان بقيع، بين منازل «بنوحديله» و «بنومعاويه».

بنابر اين سقيفه بني ساعده مجاور خانه سعدبن عباده از بناهاي احداثي «بنو ابي خزيمه ثعلبه بن طريف بن خزرج بن ساعده» بوده است.

پ: گردهمايي سقيفه بني ساعده

از ابن اسحاق در «السّيرة النّبويّه» (ج1، ص4)، امر سقيفه مي خوانيم:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همچنين نكـ : زمخشري، «الجبال و الامكنة و المياه»، ص55، چاپ نجف، 1357 ق.


340


«و لما قبض رسول الله ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ انحاز هذا الحيّ من الأنصار إلي سعد بن عبادة في سقيفة بني ساعدة».

يعقوبي مي نويسد:

«پس سعد ابن عباده خزرجي را نشانيده، دستمالي به سر او بستند. مسندي بر او دوتا كردند.» ولي چون عمربن خطاب از ماجراي بيعت ستاني انصار در سقيفه آگاه شد، به تصريح طبري: «به ابوبكر پيغام داد كه بيرون بيا. كاري رخ داده كه ناچار بايد حاضر شوي.»

پس از حضور آنان و ديگر مهاجران در اجتماع انصار كاري صورت گرفت كه به گفته يعقوبي: «مردم را از پيرامون سعد بن عباده براندند.»

«ابوبكر و عمر و ابوعبيده جرّاح گفتند: اي گروه انصار! پيامبر خدا از ماست. پس به جانشيني او سزاوارتريم. ولي ثابت بن قيس ابن شماس كه سخنران انصار بود، بپا خاست و سخن گفت تا برتري انصار را يادآور شود». ابوبكر پاسخ داد:

«.. وأنتم يا معشر الأنصار من لا ينكر فضلهم في الدين و لا سابقتهم العظيمة في الإسلام. رضيكم الله أنصاراً لدينه و رسوله و جعل إليكم هجرته وفيكم جلَّة أزواجه وأصحابه. فليس بعد المهاجرين الأوّلين عندنا بمنزلتكم. فنحن الأمرا و أنتم الوزراء لا تُفْتَاتون بمشورة و لا نقضي دونكم الأمور».

«ابن عبد ربه اندلسي» و ابن سعد گفتند:

ولي چون كثرت پيشنهادها، داشت اجتماع سقيفه را به يك گردهمايي خصمانه بدل مي ساخت، به گفته يعقوبي:

«ابوبكر گفت: شما را از بزرگواري دور نمي داريم و آنچه از برتري يادآورد شُديد، راستي كه اهل آن هستيد; ليكن قريش از شما به محمّد سزاوارترند. اين عمر بن خطاب است كه پيامبر خدا در وصف او گفته است: خدايا دين را به او سربلند گردان! و اين ابوعبيده بن جرّاح است كه پيامبر خدا گفته است: امين اين ملّت است. پس با هر كدام از اين دو خواهيد بيعت كنيد.» آن دو زير بار نرفتند و گفتند:

«به خدا قسم با اين كه تو همسفر پيامبر خدايي، ما بر تو پيشي نخواهيم گرفت.» پس ابوعبيده دست به دست ابوبكر زد و عمر دومي بود. سپس هر كه از قريش همراه او بود، بيعت كردند.»

انصار و جمعيّت حاضر كه گويي در برابر كاري انجام شده قرار گرفته بودند، فرياد اعتراض بلند كردند. حباب بن منذر بر ابوبكر شمشير كشيد. ولي عده اي از بيعت كنندگان او را گرفته، لگدزنان دهانش را پر از خاك كردند.»

سعدبن عباده چون لب به اعتراض گشود، او را صاحب فتنه خواندند و تهديد به جرح و زخمش نمودند. ولي قيس بن سعد به دفاع از سعد برخاست و مانع ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ يعقوبي، ج1، ص522، سقيفه.

2 . «...شما اي گروه انصار، چه كسي مي تواند بزرگواري ما را در دين و سابقه درخشانتان را در اسلام منكر شود؟ خداوند شما را به عنوان ياران دين و پيامبرش برگزيد و رسول الله (صلي الله عليه وآله) به طرف ديارتان هجرت نمودند و خود و همسران و يارانش در ميانتان سكني گزدند. هيچ يك غير از مهاجرين نخست هم شأن و منزلت نيستند، از اين نظر ما اميريم و شما وزير، مشورت و بدون شما امور و مسائل حل و فصل نمي گردد.» نكـ : احمد زكي صفوت، جمهرة خطب العرب في عصور العربية الزاهره، ج1

3 . در «العقد الفريد»، جز5، ص10، سقيفه بني ساعدة.

4 . در «الطبقات الكبري»، ج3، ص567

حباب بن منذر پيشنهاد داد:

«منّا أميرٌ و منك أمير. فإنّ عمل المهاجريّ في الأنصاري شيئاً ردّ عليه و أن عمل الأنصاري في المهاجري شيئاً ردّ عليه و إن لم تفعلوا فإنّا جدثلها المحكَّك و عُذيقُها المرجب، لنعيدنّها جذعه».

1 . «يك نفر حاكم از طرف ما و يكنفر حاكم از طرف شما تعيين گردد. اگر از فرد مهاجري، بر ضد فردي از انصار عملي سر زد، بايد پاسخش داد و اگر فردي انصاري عملي بر خلاف مرد مهاجر انجام داد، آن را نيز بايد پاسخ داد، اگر اين كار را انجام نداديد من همچون...»

2 . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج2، ص16

3 . ابن اسحاق، السّيرة النّبويّه، همان مأخذ. و ابن عبد ربه اندلسي، العقد الفريد، همان مأخذ.


342


تهديدكنندگان به او شد.

اين اختلافات در نتيجه اجتماع سقيفه تأثيري ننهاد و گفتند كه: «ابوبكر خليفه مسلمين شد.» ابن اثير مي نويسد:

عمروبن حريث از سعدبن زيد پرسيد:

«چه وقت بيعت ابي بكر انجام گرفت؟» پاسخ داد:

«روز وفات پيغمبر!»

و مسلمين اكراه داشتند كه اندك زماني از يك روز نگذشته، بدون اتّحاد، اجتماع كنند.»

ت: بناي سقيفه بني ساعده

گفتيم كه خانه سعد بن عباده در ميان منزلگاه «بنوابي خزيمه بن ثعلبه بن طريف بن خزرج بن ساعده» بوده، كه خود يكي از هشت منزلگاه «انصار بني ساعده» در مدينه است.

بني ابي خزيمه ميان منزلگاه سوم و چهارم بنوساعده قرار داشته اند كه به تصريح سمهودي در سمت شمال بازار مدينه، نزديك تپّه ذباب بوده است; به نحوي كه مسجد مُصلّي در جنوب آن واقع شده است.

اين نظر تحقيقاً صحيح و مورد قبول مؤلّف حقير است و آنچه مطري گفته است كه: «سقيفه جزئي از چاه بضاعه و در ميان خانه هاي بني ساعده است» صحيح نيست.

آنچه مسلّم است، محلّ سقيفه بني ساعده در مجاورت مسجد بني ساعده و نزديكي چاه بضاعه واقع شده و نه صِرفاً به اعتبار مسجد كه به روايت ابن شبه و امام ابواسحاق حربي، به لحاظ اين كه پيامبر در آنجا نماز گزارد و در سايه سقيفه هايشان استراحت ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علي بن برهان الدّين حلبي، السّيرة النّبويّة الحلبيّه، ج3، ص359

2 . الكامل في التاريخ، ج2، ص21

3 . وفاء الوفا باخبار دار المصطفي، ج3، ص859

4 . «المناسك و اماكن طرق الحج»، ص399


343


فرمود و طلب آب كرد، هميشه مورد توجّه اهل مدينه بوده است.

اين مكان بر اساس منابع تاريخي هزار ساله، خارج از باب شامي و متّصل به حصار شهر مدينه واقع شده بود كه بعدها در مجاور آن گنبد شيخ النّمل را بنا نهادند.

از چگونگي سبك بناي سقيفه بني ساعده تا قبل از سال 1030هـ .ق. گزارش تاريخي قابل استنادي به دست حقير نرسيده است و صِرفاً در منابع قديمي از اين مكان ياد شده است. در سال 1030هـ .ق. علي پاشا در محلّ سقيفه، بنايي به منظور حفظ خاطره بيعت بنا نهاد. آثار اين بنا تا نيمه اوّل سده 13 پابرجا بوده است و عبدالقدّوس انصاري در «آثار المدينة المنوّره» عكسي از آن، مربوط به سال هاي قبل از تخريب حصار مدينه، به چاپ رسانده است.

بعد از تخريب حصار مدينه و آغاز نوسازي شهر در آستانه اقتدار «سعودي ها» چهره قديمي مدينه كاملا عوض شد; به نحوي كه تطبيق مستندات تاريخي با موقعيّت فعلي، يا غيرممكن است و يا با سختي صورت مي پذيرد. به منظور اين تطبيق، از دست اندركاران قديم و جديد شهرداري و اوقاف مدينه كمك خواستم و آنان با سوابقي كه در دسترسشان بود، حقير را به شناخت محل سقيفه بني ساعده در بافت نوين شهر راهنمايي كردند و روشن شد كه محلّ كنوني سقيفه، در سمت شمالي مثلّث ميدان سلطانيّه است. ميدان سلطانيه به صورت يك مثلث، خيابان هاي سلطانيّه، سحيمي و مناخه را به يكديگر متّصل مي كند و در قسمت شمال غربي مسجد نبي واقع شده است.

خيابان سلطانيّه در قسمت جنوبي ميدان و خيابان سحيمي در قسمت شمالي ميدان، به نحوي واقع شده اند كه انتهاي غربي دو خيابان يادشده، به خيابان شمالي ـ جنوبي مناخه ختم و به آن متّصل مي شود. آنچه مسلّم است، محلّ بناي سقيفه بني ساعده در قسمت شمال غربي مثلّث سلطانيّه قرار داشته است.

در سال 1383هـ .ق. شهرداري مدينه مدّعي اراضي مثلّث سلطانيّه گرديد و پس از پرداخت حدود 2 ميليون ريال سعودي، ميدان فعلي را به صورت پاركي مشجّر بنا نهاد و قرار شد طبق نقشه پيشنهادي، مسجد بني ساعده را احيا و محلّ سقيفه را به صورت سالن اجتماعات عمومي مردم شهر مدينه، احداث كنند.


344


مساحت اين مثلّث، 4938 مترمربّع است كه طبق نقشه مصوّبه و موجود در شهرداري مدينه، 649 مترمربّع از آن را به عنوان محلّ سقيفه بني ساعده به سالن كنفرانس اختصاص دادند و 573 مترمربّع را جهت مسجد و امور اداري و 468 متر ديگر را براي بناي كتابخانه در نظر گرفتند.

مؤلّف حقير از پشت بام اداره اعلام مدينه واقع در سمت غربي خيابان مناخه، نقشه و اسلايدهاي متعدّدي از محلّ سقيفه بني ساعده تهيّه نمود كه توجّه پژوهندگان را جهت تطبيق مندرجات با واقعيّت موجود آن تا سال 1398هـ .ق. جلب مي كنم.

نكـ : پيكره هاي: 1 ـ 4; 2 ـ 4; 3 ـ 4

موقعيت سقيفه بني ساعده


345


فصل پنجم: خانه عثمان بن عفان

ابن سعد در «الطّبقات الكبري» سندي از گفته هاي عبيدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود هذلي ثبت كرده كه بر اساس آن معلوم مي گردد: خانه عثمان روزنه اي روبروي در خانه محمّد رسول الله (صلي الله عليه وآله) داشته است. همچنين اين مدرك از ابوامامة بن سهل كه:

«كنت مع عثمان في الدار و هو محصور قال و كنا ندخل مدخلا إذا دخلناه سمعتا كلام مَنْ علي البلاط...» روشنگر آن است كه خانه عثمان در شرق مسجد نبي قرار داشته است. ابن شبّه با تصريح بيشتر گفته است:

«اتخذ عثمان دارالعظمي التي عند الموضع الجنائز.»

موضع جنائز كه در مجاورت شرقي ديوار خانه هاي پيامبر در امتداد جنوبي آن واقع شده، معلوم مي سازد كه محدوده خانه عثمان، مقابل ركن جنوب شرقي مسجد بوده است.

در فصل توسعه مسجد در زمان مهدي عبّاسي دانستيم كه حسن بن زيد پيشنهاد
داد تا مسجد پيامبر از جهت موضع جنائز و شرق خانه هاي پيامبر توسعه يابد. ولي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «با عثمان، در حالي كه در خانه اش محاصره بود، هم منزل بودم. گفت: هرگاه وارد مي شديم ـ صدايي از بلاط به گوشمان مي رسيد.» نكـ : جزء ثالث، القسم الاول، في البدريين، ص46

2 . «عثمان منزل بزرگي كه در محل جنازه ها قرار داشت، اتّخاذ نمود.»

نكـ : سمهودي، وفاء الوفا باخبار دارالمصطفي، ج2، ص732


346


مهدي نوشت:

«اين قد أردت، فاكفف عن ذكر دار الشيخ عثمان بن عفان...»

و با توجّه به گفته ابن جبير در «رحله» كه خانه عثمان مقابل باب جبرئيل است، شكّي باقي نمي گذارد كه عثمان در شرق مسجد دو خانه ـ يكي بزرگ و ديگري كوچك داشته است. خانه اي كه بعدها عثمان در آنجا كشته شد، در تاريخ مدينه به «رباط عثمان» و سپس به «رباط مغاربه» شهرت يافت. اين خانه غير از خانه اي است كه عثمان در بازار مدينه جنب «احجار زيت» اختيار كرده بود و به الزوراء شهرت داشت.

سمهودي در سده هاي 9/10هـ .ق. ضمن اشاره به ديرينه خانه عثمان گفته است:

قسمتي از محلّ خانه بزرگ عثمان را جمال الدّين اصفهاني ـ وزير زنگيان موصل بنايي ساخت كه به «رباط اصفهاني» مشهور بود و چون آن را وقف فقراء غير عرب نمود، به رباط عجم شناسانده مي شد. بعدها در نيمه دوم سده 6، اسدالدّين شيركوه ـ عموي صلاح الدّين ايّوبي ـ در مجاورت منزل عثمان، مقبره اي براي خود و نجم الدّين (پدر صلاح الدين) بنا نمود كه در همان جا هم مدفون شدند.

محمّد لبيب البتنوني در «الرّحلة الحجازيّه» و عبدالقدّوس انصاري از سابقه كتابخانه اي در محلّ خانه عثمان ياد مي كنند كه مشتمل بر آثار فقهي مالكي بوده است و قفسه هاي چوبي آن از قطعات چوبي منبّت كاري شده عصر عبّاسيان كه به حجره پيامبر هديه شده بود، تشكيل مي شده است.

در عصر تسلط عثماني ها، خانه مزبور، محل سكناي شيخ حرم نبوي يا شيخ الخدّام گرديد و داراي كتيبه اي بوده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «من اين را خواسته ام، از بردن نام منزل عثمان بن عفان خودداري كنيد.» همچنين نكـ : ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه فارسي، ص108

2 . فيروزآبادي، المغانم المطابه، ص172

3 . ص226


347


محمّد لبيب البتنوني در اين خصوص مي نگارد:

«و كانت... دار عثمان بن عفان في جهة الشرق و لا تزالان موجودتان إلي الآن و في زاوية دار عثمان المقابلة للحرم الشريف حجرة فيها شباك عليه لوحة من الخارج مكتوب فيها: مقتل عثمان بن عفان و ليكن شيخ الحرم عادة في هذه الدار».

نشان امروزي اين خانه از نبش شارع ملك عبدالعزيز (طريق البقيع) تا دارابوايّوب بوده است. خانه كوچك عثمان نيز، در مقابل زاويه مناره رئيسه و محل جنائز در جنوب شرقي مسجد مي باشد. در جنوب آن، كوچه حبشي و خانه ابوايّوب انصاري جاي دارد و هم اكنون بنايي براي امور اوقاف مدينه، داراي كتابخانه اي مشهور به «مكتبة رباط سيدنا عثمان» كه حدود 1537 كتاب چاپي و خطي دارد، تأسيس كرده اند.

ماكت قديمي بناي مسجد كه در خانه سيّد جعفر فقيه مورد بررسي و شناسايي اينجانب در سال 1398هـ .ق. قرار گرفت، دقيقاً محلّ خانه عثمان را ـ كه در حال حاضر محل زندگي تني از مشايخ فعلي حرم پيامبر است ـ نشان مي دهد كه با همين موقعيّت، اهميّت آن در زمان عثماني ها و سعودي ها حفظ شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در «الرّحلة الحجازيّه»، ص212

2 . «محل كشته شدن عثمان بن عفان، معمولا شيخ حرم در اين منزل سكونت دارد.» فريد وجدي، دائرةالمعارف قرن العشرين، ج8، ص546


348


موقعيت خانه عثمان بن عفان


349


فصل ششم: خانه امام جعفربن محمّد

در مجاورت منازل «بنومالك بن نجّار» خانه هاي «بنوغنم بن نجّار» جاي داشت كه از جمله آنها زمين و خانه «حارثة بن نعمان ابن نفع بن زيد بن عبيد بن ثعلبه بن غَنْم» بود. اين محل با توجّه به مستندات بيان شده، در قسمت پايين مسجد نبي در جنوب مربد سهل و سهيل قرار داشت. به گفته ابن سعد به نقل از محمدبن عثمان: «و كانت لحارثة بن النعمان منازل قرب منازل النّبي ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ بالمدينة فكان كلّما أحدث رسول الله أهلا محوّل له حارثة بن النعمان عن منزل بعد منزل حتي قال النبيّ ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ لقد استحييت من حارثة بن النعمان ممّا يتحوّل لنا عن منازله.»

خانه حارثه با چنين موقعيّتي در شهر مدينه دست به دست گشت تا اين كه در حوالي سال هاي 100/147هـ .ق.وبنا به تأييد سمهودي به ملكيّت امام جعفربن محمّد (عليه السلام) در آمد و خانه مسكوني او گشت. موقعيّت جغرافيايي خانه امام جعفر صادق (عليه السلام) در بافت قديمي مدينه مشهور خاص و عام بود. طبق اظهار مدينه شناسان، مسلّم است كه اين خانه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . «حارثة بن نعمان خانه هايي نزديك اقامتگاه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مدينه داشت. پيامبر هرگاه متأهل مي شد حارثة بن نعمان خانه اي در اختيار وي قرار مي داد تا جايي كه پيامبر فرمود: از حارثة ابن نعمان شرمنده ام كه خانه هايش را در اختيار ما قرار مي دهد.» الطبقات الكبري، جز3، قسم ثاني، ص51

2 . وفاء الوفا باخبار دارالمصطفي، ج1، ص733


| شناسه مطلب: 77248