بخش 20
د: مقبره سوده بنت زمعه ذ: مقبره ریحانه بنت زید فصل پنجم; مقابر خاندان پیامبر (بنوهاشم) الف: مقبره فاطمه بنت اسد ب: مقبره ابوسفیان بن حارث پ: مقبره عقیل بن ابی طالب ت: مقبره عبدالله بن جعفر ث: مقبره اسماعیل بن جعفر ج: مقبره نوفل بن حارث چ: مقبره محمّد بن حنفیّه فصل ششم، مقابر عمّه های پیامبر (بقیع العمّات) الف: مقبره صفیّه بنت عبدالمطلب ب: مقبره عاتکه بنت عبدالمطلب فصل هفتم; مقبره عبدالله پدر پیامبر (دارالنّابغه) فصل هشتم; مقابر یاران پیامبر الف: مقبره عثمان بن مظعون
وي با خانواده اش: «بنو ابي الحقيق» در «قموص» كه از قلعه هاي خيبر بود، زندگي مي كرد. مورّخان گفته اند:
«قموص» مستحكم ترين دژ يهوديان خيبر بود كه سقوط آن به دست مسلمانان، موجب سقوط خيبر و در هم پاشيده شدن يهوديان حجاز گرديد.
ابن اسحاق در مأخذ مذكور به رؤياهايي كه صفيّه، قبل از شكست خيبر ديده بود، اشاره دارد و نشان مي دهد كه اين بانو در انتظار ورود محمّد (صلي الله عليه وآله) و ازدواج با او بوده است.
پس از تسلّط مسلمانان بر قلعه هاي خيبر و كشته شدن كنانه، صفيّه به عقد پيامبر درآمد و با او به مدينه بازگشت.
ابن عبدالبروواقدي گفته اند: صفيّه در سال 50هـ .ق. در مدينهوفات كرد; ولي حاكم نيشابوري نظر داده است كه او در سال 52 هـ .ق.درگذشت ودر بقيع به خاك سپرده شد.
د: مقبره سوده بنت زمعه
پدرش «زمعة بن قيس بن عبد شمس» و مادرش «شموس بنت قيس بن زيد» بود.
همسر نخست وي سكران بن عمرو بود وپس از مسلماني به حبشه مهاجرت نمودند.
ابن اسحاق و واقدي بر اساس مستنداتي نظر داده اند كه سكران پس از بازگشت از حبشه در مكّه وفات يافت; ولي موسي بن عقبه و ابومعشر با شيخ طبرسي در «اعلام الوري» ص148 هم عقيده هستند كه وفات او در حبشه بوده است.
راويان سيره پيامبر به گفته هاي قتاده، ابوعبيده، عقيل و ابن شهاب اشاره كرده اند كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . يعقوبي، «تاريخ» ص415، ترجمه فارسي. ابن هشام، «السّيرة النّبويّه» ج3، ص350
2 . حاكم نيشابوري، «المستدرك» ج4، ص28 به نقل از ابوهريره ; متّقي هندي، «كنزالعمال» ج16، صص305 و 306 به نقل از جابر، عروه ; ابن حجر عسقلاني، «الاصابه» ج4، 347 ; ترمذي، «الجامع الصّحيح» ج5، ص368، به نقل از انس بن مالك.
3 . «الاستيعاب» ج4، ص349، هامش الاصابه.
4 . در باره مقام محدّثي وي، نكـ : ابن حجر عسقلاني، تهذيب التّهذيب، ج12، ص429
5 . ابن حبّان، الثّقات، ج2، ص138
6 . ابن اسحاق، «السّيرة النّبويّه» ج4، ص294
پيامبر پس از وفاتِ سكران، سوده را به عقد خود در آورد و او دومين همسر پيامبر بود.
ولي عبدالله بن محمّد بن عقيل معتقد است: او پس از عايشه، سومين همسر پيامبر شد.
از آراء مذكور كه بگذريم، به فراز ديگري مي رسيم و آن طلاق سوده بوده است. پيامبر اسلام به دلايلي كه چندان بر مورّخان روشن نيست، تصميم به طلاق سوده مي گيرد; ولي سوده كه از اين جهت در نگراني بسر مي برد، از پيامبر خواست بي آن كه طلاقش دهد، از هم متاركه نمايند.
ترمذي به نقل از عكرمه و ابن عبّاس به اين ماجرا اشاره نموده و طبراني و بيهقي در تأييد واقعه، به گفته ابن منذر روي آورده اند.
بعضي از مفسّران، شأن نزول آيه 128 از سوره نساء را همين حادثه دانسته اند. در اين آيه مي خوانيم:
} وَإِنْ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتْ الاَْنفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً{ .
سيوطي در كتاب خود به گفته علي ابن ابي طالب نظر انداخته كه فحواي آن، عدم طلاق زني است كه از همبسترشدن عاجز مانده است و اين به گفته ابن عبّاس در مورد سوده صادق بوده است. مورّخان گفته اند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . «الجامع الصّحيح» ج4، ص215
2 . «اگر زني بيم آن داشت كه شوهرش با وي مخالفت و بد اخلاقي كند يا از او دوري گزيند، باكي نيست كه هر دو تن به راه صلح و سازش بازآيند كه صلح به هر حال بهتر از نزاع و كشمكش است و نفوس را بخل و حرص فرا گرفته كه به آزار هم مي كوشند و اگر درباره يكديگر نيكويي كرده و پرهيزكار باشند، خداوند به هرچه كنند آگاه است.»
3 . «الدرّ المنثور في تفسير بالمأثور» ج2، ص233
4 . قرطبي، «الجامع لأحكام القرآن» ج5، ص403 ; شيخ طبرسي، «مجمع البيان في تفسير القرآن» جزء3، ص119 ; قمي، «تفسير قمي» جزء1، ص154 ; فخر رازي، «التّفسير الكبير» ج6، جزء11، ص66، چاپ دارالفكر، 1401هـ .ق.
«سوده در سال 50 يا 54 هـ .ق. در مدينه وفات كرد و در كنار ديگر مقابر همسران پيامبر در بقيع به خاك سپرده شد.»
ذ: مقبره ريحانه بنت زيد
او از «بنونضير» بود كه با «حكم» از «بنوقريظه» ازدواج كرد و پس از واقعه اخراج يهوديان بنوقريظه از مدينه، اسلام را پذيرا شد و پيامبر اسلام او را به عقد خود در آورد.
اين ازدواج در سال ششم هجري تحقّق پذيرفت و مورّخان گفته اند كه او در زمان حيات پيامبر درگذشت و به تصريح ابن سعد وفاتش پس از مراجعت از حَجّة الوداع بوده و «دفنها بالبقيع».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن حبان، «الثّقات» ج2، ص138 ; ابن حجر عسقلاني، «التّهذيب التّهذيب » ج12، ص427 ; نويري، «نهاية الارب» جزء18، ص170
2 . «الطبقات الكبري» ج8، صص129 و 131
فصل پنجم; مقابر خاندان پيامبر (بنوهاشم)
الف: مقبره فاطمه بنت اسد
او دختر اسد، فرزند هاشم، همسر ابوطالب و مادر علي، جعفر، عقيل، هاني و طالب بود. فاطمه از نخستين مهاجرين و بيعت كنندگان با محمّد بود و تنها كسي كه چون فرزندي (= علي) را در خانه كعبه به دنيا آورد، پرهيزكاري و پاكيش شهرتي خاص يافت و عليّ بن ابي طالب به احترام چنين مادري ستوده مي شده است.
او در زمان حيات پيامبر، جهان را بدرود گفت و پيامبر در مرگ او تأثير و غم واندوه فراوان نشان داد. غسلش داد; بر جنازه اش نماز گزارد و در حالي كه مي گريست، در ميان قبرش نهاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن حزم، «جمهرة أنساب العرب» ص14
2 . نك: احمد، «مسند». حاكم، «المستدرك»، ج3، ص483). سبلنجي، «نورالأبصار»، ص69. گنجي، «الكفايه». شريف رضي، «خصائص الائمّه»
3 . ابن هشام، «السّيرة النّبويّه» ج3، ص158، اشعار: ابوعبيده.
وي از اين كه فردي مؤمن و پايدار در اسلام بود و تا آخر عمر به عقد ابوطالب باقي ماند، دليلي بر مسلماني ابوطالب شد.
4 . ابن ابي الحديد، «شرح نهج البلاغه» ج2، ص312
5 . ابن عبدالبر، «الاستيعاب في أسماء الأصحاب» ج4، ص382 ; متّقي هندي، «كنزالعمال» ج16، ص248، ج13، ص20 ; ابن حجر هيثمي، «مجمع الزّوائد» ج9، ص156
ابن زباله محل قبر وي را در بقيع، مقابل حمام ابوقطيفه دانسته است كه در جوار آن قبرهاي ابراهيم و عثمان بن مظعون جاي دارد.
ابن نجّار در «أخبار مدينة الرّسول» اين موفّقيّت را در سده هفتم هجرت چنين گفته است:
«واليوم مقابلها نخل يعرف بالحمّام و قبر عثمان بن عفان و عليه قبّة عالية و هو قبل فاطمة بنت أسد بقليل و حوله نحل».
اين آراء را مؤلّف حقير در سال هاي 1396/1399ق. با موقعيّت فعلي شهر مدينه مورد تطبيق قرار داد:
محلّ قبر فاطمه بنت اسد، در نزديكي قبر سعدبن معاذ و مجاور قبر عثمان بن عفّان در سمت شرقي قبرستان بقيع قرار دارد.
دو آرامگاه ابراهيم و عثمان بن مظعون در 20 متري شرق قبر مالك بن انس و 75 متري مقبره شهداي حره جاي گرفته كه تا قبر عثمان بن مظعون 135 متر است. در نتيجه قبر فاطمه بنت اسد، در ركن شمال شرقي بقيع در حدود 50 متري قبر عثمان بن عفّان واقع شده است.
ترديدي نيست كه محلّ «حمّام النّخل» كه قبلا به «حمام ابي قطيفه» شهرت داشته، در شمال قبر ابراهيم بوده است و در زمان نورالدّين سمهودي آن را «الخضاري» مي گفته اند.
«علي بن موسي» چون به بناي قبرستان بقيع در بافت عثماني آن اشاره مي كند، از مقبره فاطمه بنت اسد ياد كرده، دقيقاً به نشاني تاريخي آن اشاره مي كند:
«ثمّ من شرقي البقيع قبتين أحدهما فيها مرقد الصحابي الجليل سيّدنا أبي سعيد الخدري الأنصاري و بجانبها قبّة سيّدتنا فاطمة بنت أسد والدة
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «امروزه مقابل آن نخلستان، كه به الحمام معروف است، قرار دارد. قبر عثمان بن عفان كه بر فراز آن گنبد مرتفعي است، در نزديكي قبر فاطمه بنت اسد واقع است.» نكـ : سمهودي، «وفاءالوفا» ج3، ص895
سيّدنا عليّ بن أبي طالب كرّم الله تعالي وجهه. ثمّ البقيع الشريف خارج السور السلطاني».
در همين ايّام «نايب الصّدر شيرازي» مقبره فاطمه بنت اسد را در 1305 ق. زيارت و آن را توصيف مي كند كه بر سر در بقعه مذكور اين عبارت و اشعار تركي منقوش است:
«هذه قبة الوالدة المحترمة حضرة علي رضي الله عنه.»
ياپدي بو قبّه پرنوري شهنشاه جهان دست عدوانله اولمشدي مقدم ويران
نجل ذي شأنني ياور ايده أوّل پادشه فاطمه بنت اسد مادر شير يزدان
ب: مقبره ابوسفيان بن حارث
به گفته ابن مبارك حنظلي تميمي، نام او مغيره و پسر عمّ پيامبر (صلي الله عليه وآله) بود.
مادرش «عزيزه بنت قيس» يا «غزيه» بوده است.
شهرت او نه تنها به اعتبار نسب، بل از آن روست كه شبيه ترين آدميان به محمّد (صلي الله عليه وآله) بود. او قبل از ايمان، اسلام را هجو مي كرد; تا اين كه قبل از فتح مكّه در محلّي به نام نيق العقاب به وساطت امّ سلمه و در حضور پيامبر، صادقانه به تسليم روي آورد.
پس از ايمان، در سال هشتم هجرت به نبرد حنين تن داد و با اخلاص، پيامبر را در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «سپس از طرف شرق بقيع دو گنبد به چشم مي خورد; يكي آرامگاه صحابه جليل القدر ابو سعيد خدري انصاري و در كنار آن گنبد حضرت فاطمه بنت اسد، مادر گرامي علي بن ابي طالب (عليه السلام) است.» وصف المدينة المنوّره، ص11
2 . «تحفة الحرمين»، ص231
3 . ابن حبان، «الثّقات» جزء ثالث، ص372
4 . ابن سعد، «الطبقات الكبري». ابن عبدالبر، «الاستيعاب في أسماء الأصحاب» ج4، ص84
5 . يعقوبي، «تاريخ» ج2، ص504. ابن رسته، «الأعلاق النّفيسه» ص201، ليدن 1892م، اهتمام: دخويه.
6 . ابن هشام، «السّيرة النّبويّه» ج4، ص42. در باره نيق العقاب، نزديك جحفه نكـ : ياقوت حموي، «معجم البلدان» ج5، ص233. سمهودي، «وفاء الوفا باخبار دارالمصطفي» جزء4، ص1325. حربي، «المناسك» ص453 به نقل از ابي رهم الغفاري.
لحظات حسّاس شكست و پيروزي ياري نمود.
پيامبر پس از ملاحظه فداكاري هاي خالصانه او ايمانش را تأييد و در باره اش فرمود:
«أبوسفيان بن الحرث سيد فتيان أهل الجنّة».
وي در سال 20 هجري در مدينه درگذشت و خليفه دوم: «عمر بن خطاب» بر وي نماز گزارد و در محلّي كه خودِ ابوسفيان براي گورش در نظر گرفته بود و بعدها به مشهد عقيل شهرت يافت، به خاك سپرده شد.
پ: مقبره عقيل بن ابي طالب
كنيه اش ابويزيد و يكي از چهار فرزند ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد بود.
وي ده سال از جعفر و بيست سال از علي بن ابي طالب بزرگتر بود.
ابن حزم گفته است كه فرزندان عقيل: عبدالله، عبدالرّحمن و مُسلم در واقعه كربلا و كوفه كشته شدند و نسلش تنها از فرزند ديگرش: محمّد ادامه يافت:
«فولد محمّدبن عقيل: عبدالله الفقيه المحدّث و عبدالرّحمن. كان يشبه النّبي ـ صلّي الله عليه[ وآله ]وسلّم ـ في صورته و كان رجلا أّمها زينب بنت عليّ بن أبي طالب».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن عبد ربّه اندلسي، «العقد الفريد» ج6، ص115 به نقل از براء بن عازب ; ابن هشام، «السيرة النبويّه» ج4، ص88 به روايت از جابربن عبدالله ; حلبي، «السيرة الحلبيّه» ج3، ص109 به نقل ازابوسفيان بن حارث.
2 . حاكم نيشابوري، «المستدرك» ج3، ص255 به نقل از هشام بن عروه ; متّقي هندي، «كنزالعمال» ج2، ص318 ; هيثمي، «مجمع الزّوائد» جزء9، ص274
3 . ابن حبان، «الثقات» ج3، ص373. يافعي، «مرآة الجنان» ج1،ص76 ; سمهودي، «وفاءالوفا»ج3،ص911
4 . ابن ماكولا، «الإكمال» ج6، ص229 ; ابن حزم، «جمهرة أنساب العرب» ص69 ; ابن حبان، «الثقات» ج3، ص259. ابن سعد، «الطبقات الكبري» ج6، ص6 ; ابن حجر عسقلاني، «تهذيب التهذيب» ج7، ص254
5 . «سپس مدفن فرزندان محمدبن عقيل، عبدالله فقيه محدث، و عبدالرحمان است. عبد الرحمان شباهت زيادي به رسول گرامي داشت. مادر اين دو، زينب دختر علي بن ابي طالب مي باشد.»
عقيل در علم اَنساب عرب به حافظه و شناخت، شهرت عام داشت و «كان أكثر النّاس ذكر المثالب قريش».
او در نبرد بدر به مقابله با مسلمانان رضا داد; ولي پس از اسارتش به دست مسلمانان و آزاديش در مقابل فديه اي كه عبّاس بن عبدالمطلب پرداخت، به توحيد گرويد و تسليم مسلماني شد; ولي اين اعتقاد را تا قبل از واقعه حديبيّه آشكار ننمود.
پيامبر در باره عقيل فرموده است:
«يا أبا زيد! إنّي لأُحبّك حبّين: حبّاً لقرابتك منّي و حباً لما كنت أعلم من حبّ عمّي إيّاك».
اين حديث به لفظ هاي مختلف نقل شده است.
عقيل از راويان موثّق حديث پيامبر بود و در دوران خلافت برادرش: عليّ بن ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن عبدالبرّ، «الاستيعاب» ج3، ص158
2 . «در بيان عيب جويي و كارهاي ننگ آور قريش، بيش از ديگران آگاه بود.» نكـ : طريحي، «مجمع البحرين» ص446، چاپ سنگي.
3 . ابن هشام، «السيرة النّبويّه» ج2، ص343 ; نيز كليني، «الرّوضه من الكافي» ج8، ص202، الكتب الأربعه، (بخش مربوط به معاوية بن عمار) ; يعقوبي، «تاريخ» ج1، ص405
4 . ابن سعد، «الطبقات الكبري» ج4، ص28 ; جاحظ، «البيان و التّبيين» ج1، ص174 ; طبري، «ذيل المذيل في تاريخ الصّحابة و التّابعين» ص23
عقيل پس از هجرت به مدينه، ايمانش را در غزوه مؤته به آزمايش گذارد و از آن تاريخ تا وفات پيامبر اسلام، خصوصاً پس از فداكاري صميمانه اش در نبرد حنين، يكي از ياران پيامبر و از مشهورين اسلام شد و شهرتش زبانزد خاص و عام گرديد.
5 . ابن حجر عسقلاني، «تهذيب التّهذيب» ج7، ص254
6 . «اي ابويزيد، من از دو جهت به تو علاقه مندم; يكي اين كه تو از بستگان مني و ديگر علاقه اي كه عمويم به تو داشته است.»
7 . ابن حجر هيثمي، «مجمع الزّوائد» ج9، ص273 ; متّقي هندي، «كنزالعمال» ج12، ص310، به نقل از ابوحذيفه ; قمي، «منتهي الآمال» ص255
8 . احمدبن حنبل، «مسند» ج1، ص201. ج3، ص4 ; ابن حَجر عسقلاني، «تهذيب التّهذيب» ج7، ص254
ابي طالب توقّعاتي بيش از ميزان عدالت، در دلش به وجود آمد; كه با واكنش شديد امير مؤمنان (عليه السلام) روبرو شد. در همين ايّام به شام رفت و با معاويه ملاقات نمود و ضمن گفتگوهايش با وي، به حقوق بني هاشم و ارجحيّت عليّ بن ابي طالب در امر ولايت و خلافت صحّه ها گذارد.
عاقبة الأمر در پيري نابينا شد و در اواخر حكومت معاويه يا اوّل خلافت يزيد، قبل از واقعه حرّه درگذشت و به اختلاف گفته اند كه در مدينه به خاك سپرده شد.
تا آنجا كه مؤلّف مطلّع است، محلّ اقامت عقيل در مدينه، معروف به «دار عقيل» مجاور سمت غربي قبرستان بقيع واقع شده بود كه بعدها مدفن عبدالله بن جعفر و ابوسفيان بن الحارث گرديد.
ابن نجّار متوفّاي 643 مي نويسد:
در اين خانه:
«قبر عقيل بن أبي طالب أخي عليّ رضي الله عنه في قبّة في أوّل البقيع أيضاً...»
عليّ بن موسي در 1303هـ .ق. و نايب الصّدر شيرازي در 1305هـ .ق. و فراهاني در 1302هـ .ق. از بنا و قبّه و ضريحي كه زير آن مقابرِ عقيل، ابوسفيان و عبدالله بن جعفر بوده و كتيبه هايي داشته است، ياد كرده اند.
اين محل در 40 متري باب جنوب غربي قبرستان بقيع قرار دارد كه در فاصله 5 متري جنوب آن قبور همسران پيامبر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «نهج البلاغه» كلام 224، ص346، اهتمام: صبحي الصّالح. ابن ابي الحديد، «شرح نهج البلاغه» ذيل خطبه 224. ابواسحاق ابراهيم ثقفي، «الغارات» ج1، ص64 به نقل از جعفربن محمّد.
2 . ابن عبد ربّه اندلسي، «العقد الفريد» ج4، ص78 ; «الغارات» همان مأخذ ; طريحي، «مجمع البحرين» ص446 ; ابن عبدالبر «الاستيعاب» ج3، ص158
3 . ابن سعد، «الطّبقات الكبري» ; ابن عبدالبر، «الاستيعاب» ج3، ص157
4 . «آرامگاه عقيل، فرزند ابوطالب و برادر علي (عليه السلام) ، در ابتداي بقيع قرار دارد و بر فراز آن گنبدي است. «اخبار مدينة الرّسول» ص154
ت: مقبره عبدالله بن جعفر
مادر عبدالله بن جعفر بن ابي طالب، «أسماء بنت عميس بن كعب» بود، كه در ايّام توقّف جعفر و اسماء در حبشه به دنيا آمد. او اوّل مولود مسلماني بود كه در حبشه چشم گشود.
بازگشت جعفر بن ابي طالب از حبشه به مدينه در سال هشتم هجرت، مصادف بود با ايّامي كه مسلمانان از پيروزي خيبر باز گشته بودند.
در همين سال جعفر به همراهي «زيد بن حارثه» و «عبدالله بن رواحه» به جانب شام روانه شد و فاجعه يوم مؤته به وقوع پيوست و عبدالله، پدر را از دست داد.
آنچه در اين واقعه با شخصيّت و حيات عبدالله ارتباط دارد، واكنشي است كه پيامبر ضمن تأسّف شديدش از شهادت جعفر، در باره عبدالله از خود بروز داد.
منابع مختلف اين گفته عبدالله بن جعفر را ثبت كرده اند كه:
«أنا أحفظ حين دخل النّبيّ ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ علي أمّي فنعي إليها أبي فأنظر إليه هو يمسح علي رأسي و رأس أخي و عيناه تهراقان الدموع حتي تقطر لحية ثمّ قال: اللّهم انّ جعفراً قد قدم إلي أحسن الثواب فاخلفه في ذريته ما خلقت أحداً من عبادك في ذريته. ثمّ قال: يا أسماء أ لا أبشرك؟ قالت: بلي بأبي أنت و أمّي يا رسول الله. قال: إنّ الله جعل لجعفر جناحين يطير بهما في الجنّة. قالت: فاعلم النّاس ذلك. فقام رسول الله و أخذ بيدي يمسح بيده رأسي حتي رقي إلي المنبر و أجلسني أمامه علي الدرجة السفلي و الحزن يعرف عليه...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن عبدالبرّ، «الاستيعاب في أسماء الاصحاب» به نقل از عكرمه و او از ابن عبّاس ; ابن حَجر عسقلاني، «الاصابه» ج2، ص289، به نقل از عثمان بن عطا از عكرمه.
2 . ابن اثير، «اسدالغابه» ج1، ص286 ; ابونعيم، «حلية الأولياء» ج1، ص116
3 . واقدي، «مغازي» ص401 ; ابوالفرج اصفهاني، «مقاتل الطّالبيين» ص6
4 . «به خاطر دارم هنگامي كه رسول الله (صلي الله عليه وآله) به ديدن مادرم آمد تا مرگ پدرم را تسليت گويد، به صورت مباركش نگاه مي كردم، در حالي كه بر روي سرم و سر برادرم دست مي كشيد، چشمانش پر از اشك شد، و قطره قطره بر محاسن مباركش مي چكيد. فرمود: خداوندا! جعفر بهترين و نيكوترين پاداش را به من عطا كرده، ذريه و بازماندگان او را مستدام بدار كه چنين لطفي در حق هيچ يك از بندگانت نكرده اي. سپس فرمود: اسماء! آيا به تو بشارت دهم؟ زن پاسخ داد: آري، پدر و مادرم قربانت گردند، اي رسول الله. فرمود: خداوند دو بال به جعفر عطا كرده است تا در بهشت با آن ها پرواز كند. زن گفت: پس مردم را از اين موضوع آگاه كرد. پس از آن پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر خاست، دستم را گرفت و در حالي كه با دست ديگرش سرم را نوازش مي كرد. بر بالاي منبر رفت و مرا مقابل خود روي پله پايين منبر نشاند. غم و اندوه تمام وجودش را فرا گرفته بود.» نكـ : احمد بن ابي يعقوب، «تاريخ يعقوبي» ج1، ص427 ; ابن هشام و ابن اسحاق، «السيرة النبويه» ج3، ص437 ; متّقي هندي، «كنزالعمال» ج16، ص65 ; طبرسي، «اعلام الوري» ص111
اين گفته با آنچه كه اسماء (همسر جعفر) حكايت كرده است، مطابقت دارد.
عبدالله از همان اوان كودكي مورد ملاطفت پيامبر قرار گرفت و او را به خصائص نيكو معرفي مي كرد.
محقّقين مختلف در كتب خود آورده اند كه پيامبر به عبدالله گفته است:
«اللّهم اخلف جعفراً في ولده»
و عبدالله بن جعفر خود گفته است:
«رآني النبيّ و أنا أساوم بشاة أخ لي فقال: اللّهم بارك له في صفقه...»
ابن عساكر به نقل از عمرو بن حريث نوشته است:
«إنّ النّبي ـ صلّي الله عليه[ وآله ] وسلّم ـ مرّ بعبدالله و هو يلعب بالتراب فقال: اللّهم بارك له في تجارته...» همچنين: «قال رسول الله: جعفر أشبه خلقي و ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن سعد، «الطبقات الكبري» ج2، ص92 ; ابن كثير، «السيرة النّبويّه» ج4، ص241
2 . ابن عساكر، «تاريخ دمشق الكبير» ج7، ص329 ; احمد، «مسند» ج1، ص4، ج2، ص205 ; متّقي هندي، «كنزالعمال» ج11، ص65
3 . «پيامبرگرامي (صلي الله عليه وآله) مرا در حال چانه زدن هنگام خريدن يك گوسفند ديد، فرمود: خداوندا! در اين معامله به او بركت ده.» نكـ : دارقطني، «سنن» ص329 ; احمد، «مسند» ج1، ص376 ; قمي، «سفينة البحار» ; متّقي هندي «كنزالعمال» ج16، ص65
4 . «تاريخ»، ص329
خلقي و أما أنت يا عبدالله فاشبه خلق الله بأبيك».
جعفر در كودكي با پيامبر بيعت كرد و پيامبر نيز اين بيعت را پذيرفت.
قطب السّخا مي خواندندش. و گفته اند كه او «كان كريماً جواداً، ظريفاً، خليقاً، عفيفاً، سخيّاً، يسمّي بحرالجود... و يقال لم يكن في الإسلام أسخي منه».
در روايت از راويان صديق محسوب مي شود و قولش را موثّق دانسته اند. او از اسماء و علي بن ابي طالب و عمّار ياسر احاديثي را روايت كرده است.
در دوران حيات خلفا، مريد و مرشدش علي بن ابي طالب بود و در اين خصوص موضع گيري هاي سختي از خود نشان مي داد. از مدافعان حديث غدير بود و در برابر عثمان بن عفّان از ابوذر غفاري جانبداري مي كرد.
او همسر زينب بنت علي بن ابي طالب شد و از طريق اين وصلت، پيوندش با اهل بيت مستحكم تر گرديد. نتيجه اين زناشويي فرزندي به نام «عون» بود كه در كربلا با حسين بن علي كشته شد. از اين رو با بازماندگان واقعه كربلا همدردي ها كرد و از رفتار ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «رسول الله (صلي الله عليه وآله) فرمود: جعفر به اخلاق و عادات من شباهت زيادي داشت و اما تو، عبدالله به پدرت شباهت بيشتري داري.»
2 . حاكم، «المستدرك» ج3، ص566 ; ابن حبان، «الثقات» ج3، ص207 ; ابن حجر عسقلاني، «تهذيب التّهذيب» ج5، ص171
3 . ابن عماد، «شذرات الذهب» ج1، ص87
4 . ابن حبان، «الثقات» ج3، ص207
5 . «بخشنده و با سخاوت بود; مانند درياي جود و پارسا و پرهيزكار. بخشنده و با سخاوت بود. زيرك و خوش هيكل، شايسته و لايق و پارسا. بخشنده و با سخاوت بود، به طوري كه درياي جود و كرم ناميده مي شد... گويند كسي در اسلام با سخاوت تر از او نبود.» نكـ : ابن عبدالبرّ، «الاستيعاب في أسماء الأصحاب» ج2، ص275، هامش: الاصابه. همچنين نكـ : ابن عساكر، «تاريخ دمشق الكبير» ج7، ص328 ; ممقاني، «تنقيح المقال في أحوال الرّجال» ; قمي، «سفينة البحار». احمدبن ابي يعقوب، «تاريخ يعقوبي» ج2، ص328
6 . ابن حَجر عسقلاني، «تهذيب التّهذيب» ج5، ص170
7 . احمد بن ابي يعقوب، «تاريخ يعقوبي» ج2، ص67
8 . ابوالفرج، «مقاتل الطّالبيين».
بني اميّه انزجار خاصّي از خود نشان داد. در «يوم الحره» ابوبكر و عون اصغر ـ دو تن
ديگر از فرزندانش ـ به دفاع از مدينه پرداختند و به دست امويان به شهادت رسيدند.
او در سال 80 هجرت در سنّ 90 سالگي در مدينه درگذشت.
ابن نجّار در «أخبار مدينه» ص154 و سمهودي در «وفاءالوفا» جزء3، ص911 گفته اند كه عبدالله بن جعفر را در بقيع دفن كردند. محلّ دفن او دار عقيل در كنار تربت عقيل است. اين محل در 40 متري درِ جنوب غربي قبرستان فعلي بقيع قرار داد.
ث: مقبره اسماعيل بن جعفر
طبرسي در «اعلام الوري»، اسماعيل را فرزند امام جعفر صادق (عليه السلام) دانسته كه به گفته ابن شهرآشوب او را اسماعيل امين مي خواندند. مادرش فاطمه دختر حسين بن علي بن حسين بن علي بود. طبرسي گفته است: «اسماعيل فكان اكبر اخواته و كان ابوه شديد المحبة له و البرّبه».
اسماعيل با اهل خود در منطقه عريض بسر مي برد و عاقبت در زمان حيات پدرش به سال 143هـ .ق. درگذشت. طبرسي مي گويد:
جنازه اسماعيل را «حمل علي رقاب النّاس الي ابيه بالمدينه فجزع عليه جزعاً شديداً و تقدم سريره بغير حذاء و لا رداء و كان يأمر بوضع سريره علي الأرض قبل دفنه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن اثير، «الكامل في التّاريخ» ج4، ص89، منه احدي و ستّين.
2 . ابوالفرج، «مقاتل الطّالبيين» ص123
3 . ابن عماد، «شذرات الذهب» ص87 ; يعقوبي، «تاريخ» ج2، ص228 ; ابن عبدالبرّ، «الاستيعاب» ج2، ص275 ; ابن حبان، «الثقات» ج3، ص207 ; ابن حجر عسقلاني، «تهذيب التّهذيب» ج5، ص170 ; يافعي، «مرآة الزّمان» ج1، ص161
4 . «مناقب آل ابي طالب» ج4، ص280
5 . «اسماعيل بزرگترين برادرانش بود و پدرش به وي عشق زياد ميورزيد و به او نيكي مي كرد.» «وفاءالوفا ج3، ص920
6 . هيوار، «دائرةالمعارف الإسلاميّه» ج2، ص187 ; طبرسي، «اعلام الوري» ص284
مراراً كثيرة و يكشف عن وجه و ينظر الله... و دفن رحمة الله بالبقيع».
پس از وفاتش جمعي از هواداران اهل بيت (عليهم السلام) او را مهدي موعود دانستند و گروهي امامت را پس از امام صادق (عليه السلام) ، حقّ او و فرزندش محمّد شمردند و طايفه اي امامت را در اعقاب اسماعيل باور كردند و بدين سان مذهب شيعه اسماعيلي به وجود آمد.
سمهودي در باره موقعيّت مقبره اسماعيل جزم دارد كه آن:
«يقابل مشهد العبّاس في المغرب و هو ركن سور المدينة اليوم من القبلة و المشرق، بني قبل سور، فاتّصل السور به، فصار بابه من داخل المدينه».
اين مكان پس از برچيده شدن حصار مدينه در دوران سعودي ها، خارج از بقيع جاي گرفت.
فاصله مقبره اسماعيل تا بقعه اهل بيت (عليهم السلام) حدود 15 متر مي باشد كه بعدها مسير خيابان جديدالإحداث ابوذر شد. پس از احداث خيابان مذكور (ابوذر) آثار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «...بر دوش مردم تا مدينه حمل گرديد و به نزد پدرش آورده شد. پدر بر او ترحم بسيار كرد و به سوي تختش بدون كفش و عبا پيش رفت. قبل از اين كه او را دفن نمايد، چندين بار دستور داد تختش را بر زمين گذارند تا به صورتش نگاهي افكند. سرش را به طرف آسمان بلند كرد... رحمت خدا بر او باد! در بقيع دفن گرديد.»
2 . در خصوص تعارض فرقه اسماعيلي با عقايد اثني عشري نكـ : آراء شيخ طوسي، «تلخيص الشّافي» جزء4، ص202 ; همچنين در باره اسماعيليّه نكـ : مقريزي، «اتّعاظ الخنفاء بأخبار الائمّة الفاطميّين الخلفا» مصر 1367هـ .ق. ; امين الرّيحاني، «ملوك الرّيحاني»، بيروت 1929 م. ; احمد بن عبدالله خزرجي، «خلاصة تذهيب الكمال في أسماء الرّجال»، مصر 1322هـ .ق. ; ابواسحاق قهستاني، «هفت باب بابا سيّدنا» به اهتمام ايوانف، تهران 1336 ش. ناصر خسرو، «وجه دين»، تهران، 1348 ش. ; ابوحاتم رازي، «اعلام النّبوّه»، تهران، 1356 ش. ; حميدالدّين كرماني، «الاقوال الذّهبيّه»، تهران 1356 ش.
هاجسن، «فرقه اسماعيليّه»، تهران 1343ـ 1346 ش. ; آرين نژاد، «قيام اسماعيليّه»، تهران، 1336 ش. «دائرةالمعارف الإسلاميّه» ج2، ص187 ; «دائرةالمعارف القرن العشرين»، فريد وجدي، ج1، ص1347، بيروت 1971 م. «ايران و يمن»، تصحيح، هنري كربن، تهران، 1340 ش.
3 . «روبه روي آرامگاه عباس از طرف مغرب است. امروزه قسمتي از سور مدينه از طرف قبله و مشرق شده است، پيش از سور مدينه بنا گرديد. پس با سور متصل گرديد و در آن از داخل مدينه گشوده شد.»
چهارديواري بنا پابرجا و مشهود همگان بود و در جريان تعريض خيابان ابوذر، در اواخر حيات ملك فيصل تخريب گرديد.
ج: مقبره نوفل بن حارث
نوفل بن حارث بن عبدالمطلب، از صحابه پيامبر بود كه در پانزدهمين ماه خلافت عمر بن خطّاب در مدينه درگذشت و به تصريح ابن سعد: «... فصلي عليه عمر بن الخطاب ثم تبعه الي البقيع حتي دفن هناك»
مؤلّف اطلاعات دقيقي از مكان مقبره وي در دست ندارد.
چ: مقبره محمّد بن حنفيّه
او محمّد اكبر بن علي بن ابي طالب و از شخصيّت هاي مشهور سده اوّل اسلام بود.
ابن سعد به سندي استناد مي كند كه بر اساس آن معلوم مي شود مقبره «محمّد بن حنفيّه» در قبرستان بقيع است; ولي مكان آن را دقيقاً معلوم نساخته است:
«حدثنا زين بن السائب قال: سالت اباهاشم عبدالله بن محمد حنفيّه اين دفن ابوك؟ فقال بالبقيع. قلت اي سنة. قال: سنه احدي و ثمانين في اولها».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . «...پس عمر بر او نمازگزارد وتا بقيع مشايعتش كرد تا در آنجا دفن گرديد.» «الطبقات الكبري» ج4، ص47
2 . «زين بن السائب گويد: از ابوهاشم عبدالله فرزند محمد حنفيّه پرسيدم پدرت كجا مدفون است؟ پاسخ داد در بقيع. گفتم در چه سالي؟ گفت: در اوايل سال 81 هجري.» «الطّبقات الكبري» ج5، ص91، ص116 ; نيز نكـ : ابن حجر عسقلاني، «تهذيب التّهذيب» ج9، ص354
فصل ششم، مقابر عمّه هاي پيامبر (بقيع العمّات)
الف: مقبره صفيّه بنت عبدالمطلب
عبدالمطلب را چندين همسر بود كه يكي از آنها «هاله» مادر حمزه و صفيّه مي باشد. صفيّه عمّه پيامبر، همسر «عوام بن خويلد» و مادر زبير بود.
صفيّه پس از هجرت به مدينه در مهمترين حوادث صدر اسلام حضور داشت كه اهمّ آن دو، نبرد اُحد و خندق بود. در نبرد احد، او در رأس زناني قرار داشت كه با مسلمانان، شهر را به سوي اُحد رها كردند. پس از شهادت برادرش حمزه، مرثيه هاي حزين او، شور خاصّي به عزاي مسلمانان بخشيد.
در واقعه خندق، صفيّه به همراه حسان بن ثابت و ديگر كسان در «اطم (=كوشك) فارع» از شهر پاسداري نمودند و در جريان همين سنگربندي ها بود كه او توانست يكي از يهوديان مهاجم را از پاي درآورد وپيامبر كارش را شايسته دانست ومورد تقدير قرارداد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن حبان، «الثقات» ج3، ص197 ; يعقوبي، «تاريخ» ج1، صص326 و 364 ; ابن اثير، «اسدالغابه» ; ابن هشام، «السيرة النّبويّه» ج3، ص103 ; ابن عبدالبر، «الاستيعاب» ج4، ص345
2 . ابن حجر عسقلاني، «الاصابه» ج4، ص349، به نقل از ابن اسحاق از زهر از عاصم بن عمرو بن قتاده و محمد بن يحيي ; ابن هشام، «السيرة النبويّه» ج3، ص103، ص176 ; ابن اثير، «الكامل في التّاريخ» ج2، ص161 ; حاكم نيشابوري، «المستدرك» ج4، ص50 ; اعثم، «الفتوح» ج2، ص312 ; طبري، «تاريخ الرّسل و الملوك» ج6، ص2465
و او را در تقسيم غنائم غزوه خندق، صاحبِ سهم دانست.
در خصوص «كوشك فارع» گفتني است كه در تاريخ و جغرافياي مدينه، بدان «اطم حسان بن ثابت» گويند و مسلّم است كه پيامبر گهگاه در سايه آن مي نشسته است.
فيروزآبادي «اطم فارع» را قلعه اي از جمله قلعه هاي مدينه دانسته است كه بعدها «عاتكه بنت عبدالله بن يزيد بن معاويه» در آن مكان، خانه اي بنا نمود و سپس «يحيي بن خالد برمكي» آن را به خود اختصاص داد و به مرور زمان به «دار جعفر بن يحيي» شهرت يافت. اين خانه مقابل باب الرّحمه (= باب عاتكه) قرار داشته و قلعه فارع در مجاورت سمت شامي آن بوده است كه در سال 838 هـ .ق. به صورت «مدرسة الكلبرجيه» جلوه نمود و در تعمير و توسعه مسجدالنّبي توسّط سعودي ها از بين رفت و در محدوده مسجد قرار گرفت.
موقعيّت مذكور مُبيّن آن است كه وقايع مزبور، مربوط به روزهاي نبرد غزوه خندق بوده است كه شهر مدينه از سمت جنوب و جنوب شرقي، توسّط يهوديان مورد تهديد قرار گرفته بود و اين مسئله دليل روشني است بر ردّ اخباري كه خواسته است وقايع مورد نظر را مربوط به روزهاي غزوه اُحد تلقّي نمايد.
در قبرستان بقيع به خاك سپردند. اين مكان خارج از باب بقيع بوده و بعدها به عنوان جزئي از بقيع الغرقد به نام بقيع العمّات شهرت يافت.
قبل از اين به خاطر قرار گرفتن مكان قبر در پايين ديوار خانه مغيره، امكان هر نوع تعمير و تجديد بنايي را از مغيرة بن شعبه گرفته بود و يك بار كه مغيره مي خواست در در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن حجر عسقلاني، «الاصابه» ج4، ص348 به نقل از ابن منده.
2 . متّقي هندي، «كنز العمال» ج16، ص244 ; يعقـوبي، «تاريخ» ص407 ; ابن اثير، «الكامل في التاريـخ» ج2، ص182
3 . ابن اثير، «الكامل في التّاريخ» ج2، ص569
4 . ابن حبان، «الثقات» ج3، ص197 ; سمهودي، «وفاءالوفا باخبار دارالمصطفي» ج2، ص910 ; ابن نجّار، «اخبار مدينة الرّسول» ص154 ; مسعودي، «مروُج الذَّهب» ج1، ص721
ديوار خانه اش تعميراتي كند، با واكنش شديد فرزندش زبير بن عوام روبرو شد.
علي بن موسي در 1303 هـ .ق. از وضعيّت بناي مقبره صفيّه و بقيع العمّات در دوران عثماني ها چنين ياد كرده است:
«و بقيع العمّات الطيّبات هو من البقيع في و من الغازي القانونجي السلطان سليمان خان في الخمسين بعد التسعمائة من الهجرة استدخل أكثر البقيع في المدينة المنورة و بنيت بعد نبش القبور صارت في المستدخل منه دور كثيرة حتي صارت حارة مستقلة و تعرف الآن بحارة الأغوات خدمه حجرة سيد الكائنات و احيط علي ما بقي بجهة قبّة العمّات بجدار من الحجر مجصص بباب واحد عند قبة السيدة صفية المذكور فلا يدفن فيه الآن و إنّما يفتح بابه في أيام موسم الأغراب للزيارة».
مسلّماً از دوران هاي گذشته تا سال 1373 هـ .ق. اين دو بقيع، ديواركشي شده و بهواسطه كوچه باريكي ـ با 824 مترمربّع مساحت ـ بين «بقيع العمّات» ـ با 3493 مترمربّع مساحت ـ و «غرقد» فاصله افتاده بود. در تصريحات علي بن موسي مي خوانيم:
«و من بين البقيع و بقيع العمات... الطريق النافذ الي جزع باب الجمعة و الي مسجد الإجابة...».
اين كوچه دقيقاً در عكس عمومي قبرستان بقيع كه در اوائل اين قرن توسّط «رفعت پاشا» تهيّه شده، به خوبي مشاهده مي شود.
به هر حال قبر سيّده صفيّه و خواهرش عاتكه در ركن جنوب غربي بقيع العمّات جاي دارد.
در سال 1373هـ .ق. سعودي ها ديوارهاي دو بقيع را برداشتند و با انضمام كوچه به محيط قبرستان، بقيع العمّات به بقيع الغرقد متّصل گرديد.
با مراجعه به نقشه عمومي قبرستان بقيع در مي يابيم: دو باب شمالي فعلي بقيع،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در باره زبير بن عوام نكـ : ابن حجر عسقلاني، «تهذيب التّهذيب» ج3، ص318
ابوابي جديد هستند. اين ابواب در ذي الحجّه 1385هـ .ق. رو به سمت بقيع العمّات احداث و گشوده شده اند. در حال حاضر كه اين سطور را مي نگارم (1398 هـ .ق.) قبور صفيّه و عاتكه ـ عمّه هاي پيامبر ـ در كنار باب شمال غربي در فاصله 15 متري آن جاي دارد.
ب: مقبره عاتكه بنت عبدالمطلب
مادرِ عاتكه و دو خواهر ديگرش (اميمه و بره) «فاطمه بنت عمرو بن عايد بن عمران» بود.
همسر عاتكه مردي به نام «ابي اميّه بن المغيرة بن عبدالله» از طائفه «بنويقظة بن مرّه» بود كه غير از عاتكه، دختر «عامر بن ربيعه» را نيز به همسري برگزيده بود و از او دختري به نام «امّ سلمه» داشت كه بعدها به همسري پيامبر در آمد.
عاتكه از همسرش دو پسر به اسامي زهير و عبدالله داشت. زهير به گفته ابن اثير با محمّد (صلي الله عليه وآله) و اسلام عناد و دشمني خاصّي داشت و در بدر و اُحد با مشركين همراه بود و عاقبت به عقيده مشركان درگذشت.
امّا «عبدالله بن ابي اميّه مخزومي» به همراه ابوسفيان بن حارث و عبّاس بن عبدالمطلب به وساطت امّ سلمه در آستانه فتح مكّه در محلّي به نام «نيق العقاب» در حضور پيامبر، اسلام را پذيرا شد. وي در نبرد طائف تنها فردي از «بنومخزوم» بود كه به شهادت رسيد.
بيهقي از عاتكه اشعاري را كه در روزهاي نخست هجرت سروده، نقل كرده است كه از علائق خاصّ او به شخصيّت دادگر و پرهيزكار محمّد (صلي الله عليه وآله) حكايتي روشن دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احمد بن ابي يعقوب، «تاريخ يعقوبي» ج1، ص364 ; ابن عبد ربّه اندلسي، «العقد الفريد» ج5، ص5 ; ابن اثير، «الكامل في التّاريخ» ج1، ص5
2 . ابن حزم، «انساب العرب» ص144
3 . «الكامل في التّاريخ» ج2، ص74
4 . ابن هشام، «السيرة النّبويّه» ج4، صص43 و 129
بيهقي تصريح مي كند كه اگر چه او مسلمان نبود، ولي دوستي محمّد (صلي الله عليه وآله) در سينه اش جاي
گرفته بود.
نام عاتكه در تاريخ حيات مسلمانان، بيشتر به جهت رؤيايي مشهور شد كه قبل از وقوع نبرد بدر در خواب ديده بود. اين رؤيا چنين تعبير شده بود كه مسلمانان تا سه روز ديگر قريشيان را به نابودي خواهند كشيد. انتشار اين رؤيا در مكّه موجب منازعات و گفتگوهايي گرديد و با واقعه بدر و شكست مشركان، تعبير شد.
با اين همه، نه آن اشعار پر شور و نه اين رؤياي صادقانه، دليلي بر مسلماني عاتكه در سال هاي نخست بعثت يا هجرت نيست.
گر چه مورّخان مسلمان در باره اسلام آوردن وي به اختلاف افتاده اند; امّا اين كه او به مدينه هجرت نمود و در آنجا وفات يافت و در كنار خواهرش صفيّه به خاك سپرده شد، همگان را به ايمان و اسلامش معتقد كرده است.
مقبره عاتكه، مجاور قبر صفيّه قرار دارد و بدين لحاظ كه مكان مزبور، مدفن دو تن از عمّه هاي پيامبر است، آن را «بقيع العمّات» ناميدند. اين مقبره تا قبل از تسلّط سعودي ها بر سرزمين حجاز، داراي بقعه و بارگاه بوده و «ابراهيم رفعت پاشا» از آن كه در مجاورت برج حصار مدينه قرار داشته، عكسي تهيّه كرده و آن را در كتاب «مراة الحرمين» به چاپ رسانده است. با مشاهده اين عكس به خوبي به موقعيّت بقعه و«بقيع العمّات» پي مي بريم.
نكـ : پيكره 1 ـ 6
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «دلائل النّبوّه» ج1، ص150، ترجمه فارسي.
2 . «در باره رؤياي عاتكه نكـ : حاكم نيشابوري، «المستدرك علي الصّحيحين»، كتاب «المغازي و السرايا» ج3، ص19 ; ابن اثير، «السيرة النّبويّه» ج2، ص381 ; علي بن برهان الدين حلبي، «السيرة الحلبيّه» ج2، ص143 ; ابن اثير، «الكامل في التّاريخ» ج2، ص116 ; واقدي، «مغازي» ج1، ص21، ترجمه فارسي. طبري، «تاريخ الرّسل و الملوك» ج3، ص950 ; ابن هشام، «السيرة النّبويّه» به نقل از ابن عبّاس.
3 . «در باره مسلمان شدن عاتكه و اختلاف آراء در اين خصوص، نكـ : ابن عساكر، «تاريخ دمشق الكبير» ج1، ص292 ; حاكم نيشابوري، «المستدرك» به نقل از عروة بن زيبر، ج4، ص50 ; ابن حبان، «الثقات» ج2، ص137 ; طبرسي، «اعلام الوري» ص252 ; مسعودي، «مُروُج الذّهب» ج2، ص286، متن عربي و ج1، ص641، ترجمه فارسي. محمّد بن خلف (= ابن فتحون اندلسي)، «الاستدراك علي كتاب الصحابة لإبن عبدالبرّ» ; ابن حجر عسقلاني، «الاصابه» ج4، ص357 ; ابن سعد، «الطبقات الكبري» ج6، ص29
فصل هفتم; مقبره عبدالله پدر پيامبر (دارالنّابغه)
ابن هشام در كتاب خود به نقل از ابن اسحاق مي نويسد:
عبدالله كوچكترين فرزند عبدالمطلب و مادرش «فاطمه بنت عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم بن يقظه» بود.
همسر عبدالله، آمنه بود و عبدالله پس از ازدواج با او به دستور پدرش براي تجارت خرما به مدينه رفت. طبري مي گويد:
در اين سفر تجارتي بود كه عبدالله در مدينه درگذشت. اين مورّخ به عقيده محمد بن عمر واقدي استناد كرده كه: نزد ما مسلّم است و ياران ما در اين نكته اختلاف ندارند كه عبدالله در مدينه فرود آمد و آنجا بمرد و در خانه نابغه به خاك رفت.
«ابن واضح يعقوبي» ضمن تأييد مستندات مذكور تصريح مي كند:
«وفات عبدالله در مدينه نزد دايي هاي پدرش ـ از طائفه بني نجّار ـ در خانه اي معروف به دارالنّابغه واقع شد. وي هنگام وفات 25 ساله بود.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . «السيرة النّبويّه» ج1، ص114
2 . محمّدبن جرير طبري، «تاريخ الرّسل و الملوك» ج3، ص798
3 . مسعودي، «مُروُج الذّهب و معاون الجوهر» ج1، ص629 ; ابن اثير، «الكامل في التّاريخ»، ذكر مولد رسول الله، ج1، ص466
4 . «تاريخ» ج1، ص361/362 ; همچنين نكـ : مقريزي، «امتاع الاسماع» ج1، ص3 ; «تاريخ الخميس» ج1، ص182
مجموع اين گفته ها را ابن سعد از ابن عبّاس ثبت كرده است.
شناخت موقعيّت جغرافيايي «دارالنّابغه» به شناخت موقعيّت منازل «بنوعدي» در بافت قديمي مدينه بستگي دارد.
مورّخان مدني اتّفاق نظر دارند كه خانه هاي «بنوعدي بن نجار» در سمت غربي مسجد نبي و قلعه شان به زاهرية مشهور بوده است. مطري تصريح مي كند كه مسجد اين طايفه پس از اسلام، در محلّ دارالنّابغه بر پا شده بود.
آنچه مسلّم است، دارالنّابغه در قرون نخستين اسلام، به عنوان مسجد دارالنابغه از شهرت خاصّي برخوردار بود وامام حربي در اواسط قرن سوم، آن را با نام هاي دارالنّابغه يا مسجد بني عدي از جمله مساجدي دانسته كه پيامبر در آنجا نمازي بجا آورده است.
سمهودي از مكان مزبور با تعابير «مسجد بني عدي كه به دارالنّابغه مشهور بوده» يا «دارالنّابغه در مجاورت مسجد بني عدي» يادها كرده است.
به نظر مي رسد اين تفكيك از آراء ابن شبه استنباط شده است. طبق گفته محقّق مزبور پيامبر در مسجد بني عدي غسل كرد و در دارالنّابغه نمازي بجا آورد. ولي ابن زباله معتقد است كه پيامبر: «صلّي في مسجد دارالنابغه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «جمهرة انساب العرب» ص14
2 . «الثقات» ج1، ص33
3 . «تاريخ الرّسل و الملوك» ج3، ص799
4 . «السيرة النّبويّه » ج1، ص112
همسر هاشم و دختر «عمرو بن زيدبن لبيد بن حرام بن حداس بن جندب بن عدي بن نجّار» بود و مادر فرزندش عبدالمطلب كه شبيه نام داشت.
5 . همچنين نكـ : فيروزآبادي، «المغانم المطابه في معالم طابه»، ص6
6 . «الطبقات الكبري» ج1، ص116، چاپ دار صادر، بيروت.
7 . سمهودي، «وفاء الوفا» ج1، ص213
8 . «المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزيره».
ابن سعد حديثي از زهري و ابن عبّاس ثبت كرده كه با دقّت در محتواي آن معلوم مي شود كه پيامبر در شش سالگي با مادرش به مدينه رفت و در دارالنّابغه به مدّت يكماه اقامت داشت و بعدها پس از هجرت به مدينه چون به كوشك بني عدي نگاه مي كرد، از خاطرات كودكي خود در ايّام توقّفش در آن مكان يادها مي كرد و چون: «نظر إلي الدار فقال: ههنا نزلت بي أمّي و في هذه الدار قبر أبي عبد الله.»
مقبره عبدالله در دوران عثماني ها بنا و بقعه اي رفيع يافت. بتنوني در كتابش از آن به عنوانِ «مقام سيّدنا عبدالله والد الرسول... في بيت رجل منهم (بنونجّار) يقال له النّابغة» ياد كرده است.
با تعابير «مرقد سيدنا عبدالله والد حضرة سيّدنا رسول الله» و «مقام جميل دائماً يزار»ياد كرده و شهرت عام آن را در تاريخ ثبت كرده اند.
از ايرانياني كه در سفرنامه شان دارالنّابغه را ديده و از آن ياد كرده اند، مي توان «امين الدّوله» را نام برد كه در «سفرنامه حاج ميرزا علي خان صدراعظم» ص250 نوشته است:
«يكشنبه يازدهم محرّم الحرام 1317 در داخل شهر، اماكن مقدّسه را ديدار نموده، به زيارت قبر حضرت عبدالله پدر بزرگوار سيّدالمرسلين مشرّف شده، به منزل آمدم».
در سال هاي 1394/1396 هـ .ق. دارالنّابغه موجود بود و در كوچه طوال كه اهل مدينه آن را «زقاق آمنه» مي خواندند، قرار داشت. از همان ناحيه به بازار قفاصين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «نگاهي به خانه انداخت و گفت: مادرم مرا به اينجا آورد و در اين خانه قبر پدرم عبد الله است.» نكـ : «الطبقات الكبري» ج1، ص116
2 . «آرامگاه سرور ما عبدالله پدر گرامي پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) در منزل يكي از افراد قبيله (بني نجار) به نام النابغه قرار دارد.»
3 . «الرّحلة الحجازيّه»، ص222
4 . «گور متعلق به عبد الله فرزند عبد المطلب پدر پيامبر است...»
5 . «آرامگاهي زيبا و زيارتگاه هميشگي است.»
(= اصحاب العباءه) مي رفتند و دارالنّابغه در جهت غرب آن، پس از كوچه هاي شرقي و شمالي واقع شده بود.
بقعه موجود در آن مكان، از سنگ هاي بزرگ سياه بنا شده و در مدخل باب با آثاري از معماري و نقّاشي و خطّاطي عثماني ها تزيين شده بود.
در حال حاضر درِ مقبره را تيغه آجري گرفته اند. در سال 1397 كه به ديدار مجدّد مدينه نائل آمدم، مشاهده كردم كه مكان مزبور را به همراه ده ها بناي ديگر، به جهت اجراي طرح توسعه فضاي بازِ سمت جنوب غربي مسجد نبي، تخريب و محو كرده اند. به در عقيده سعودي هاي وهّابي مشرب «زيارة هذا المكان بدعه».
نكـ : پيكره 1 ـ 7
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . «زيارت از اين مكان بدعتي است.» نكـ : حمدالجاسر، پاورقي: «وصف المدينة المنوّره»، ص18 .
فصل هشتم; مقابر ياران پيامبر
الف: مقبره عثمان بن مظعون
عثمان با برادرانش: قُدامه، عبدالله و سائب، اولادِ «مظعون بن حبيب بن وهب» از طائفه «بنوجُمَح» از نخستين مهاجران مدينه و افاضل صحابه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) بودند.
«عثمان بن مظعون جمحي» (= ابوالسّائب) سيزدهمين فردي بود كه در دار ارقم اسلام را گردن نهاد و دوباره به حبشه هجرت كرد.
پس از هجرت به مدينه، پيامبر بين «عثمان بن مظعون» و «ابوالهيثم بن التّيهان» كه از انصار بنوعبدالأشهل بود، عقد اخوّت بست. عثمان با ديگر برادرانش در خانه «عبدالله بن سلمه عَجْلاني» كه بعدها در واقعه احد به شهادت رسيد، سكونت گزيدند.
عثمان بن مظعون در نبرد بدر شركت كرد و پس از بازگشت به مدينه در بيست و دومين ماه هجرت يا سيمين ماه درگذشت. او نخستين فرد از مهاجران مكّي بود كه در مدينه وفات يافت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن حزم، «جمهرة انساب العرب» صص195، 161
2 . ابن هشام، «السيرة النّبـويّه» ج1، ص270، ص344 ; ابن عبد البرّ، «الاستيعـاب فـي أسماء الأصحـاب» ج3، ص85
3 . ابن حجر عسقلاني، «الاصابة في تمييز الصّحابه» ج4، ص212 به نقل از ابن السكين.
4 . ابن هشام، «السيرة النّبويّه» ج2، ص341 به نقل از ابن اسحاق ; ابن حجر عسقلاني، «الاصابه»