بخش 1

پیشگفتار مقدمه مترجم مقدمه نویسنده چند توضیح مفید


1


بسم الله الرحمن الرحيم


3


فرهنگ اعلام جغرافيايي ـ تاريخي در حديث و سيره پيامبر (صلي الله عليه وآله)

مؤلّف:

محمّد محمّد حسن شراب

ترجمه:

حميدرضا شيخي

تحقيق و اضافات:

محمّد رضا نعمتي


7


پيشگفتار

محقّقان و پژوهشگران در حديث و سيره نبوي (صلي الله عليه وآله) گاهي به مواردي از اعلام تاريخي و يا جغرافيايي برخورد مي كنند كه آگاهي از معني و مفهوم و مشخصات دقيق آنها در شناخت و فهم آنان بسيار تأثير گذار است. از اين رو، نويسندگان و دانشمنداني رنج سفر را بر خود هموار نموده، از نزديك به شناسايي و بررسي موقعيت ها و مكان هاي تاريخي ـ جغرافيايي پرداخته و نتايج پژوهش خود را ثبت كرده اند تا راهنماي مطمئني براي آيندگان باشد.

از سوي ديگر پژوهش هاي صورت گرفته در زمينه حج و حرمين شريفين ضرورت توجّه به اين مهم را دو چندان نموده است; زيرا در چند سال اخير، به موارد قابل توجهي برخورد كرده ايم كه حقيقت با آنچه كه مشهور است فاصله بسيار دارد. سالهاي سال، زائراني كه به مكّه مشرّف مي شدند، قبرستان حجون را به نام شعب ابي طالب مي شناختند و يا بيت الأحزان در مدينه را در خانه هاي مخروبه بيرون بقيع جستجو مي كردند و امروز دقيقاً آشكار گرديده كه شعب ابي طالب در نزديكي صفا و مروه و بيت الأحزان در فاصله چند متري قبور ائمه بقيع (عليهم السلام) قرار داشته است.

بر اين اساس و براي پاسخگويي به اين نياز، معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبري، تصميم گرفت تا كتاب ارزشمند «المعالم الأثيره في السنةوالسيرة» را به فارسي برگردان نموده، در اختيار پژوهشگران قرار دهد. پس از


8


ترجمه، كمبودهايي در مداخل يافت گرديد كه فاضل ارجمند حجّـة الاسلام والمسلمين آقاي محمّدرضا نعمتي آنها را برطرف و كتاب را تكميل نمودند تا اثري نافع و سودمندتر باشد. بنابر اين، آنچه در كروشه آمده، نوشته ايشان و بقيّه ترجمه كتاب است. از فاضل ارجمند جناب آقاي حميد رضا شيخي كه با حوصله و دقّت كتاب را ترجمه نمودند تشكّر و سپاسگزاري مي كنيم. اميد آن كه مورد توجّه واقع شود و خوانندگان و محقّقان ارجمند، با ارائه پيشنهادها و نظريات خود، ما را در تكميل هر چه بيشتر اين اثر ياري دهند.

معاونت آموزش و پژوهش

بعثه مقام معظّم رهبري


9


مقدمه مترجم

حديث و سيره شريف نبوي، گاه آميخته به اسامي مكانها و اعلام جغرافيايي و غيره است كه با تاريخ و تمدّن اسلام در ارتباط اند و در مواردي چنان پيوند نزديك و تنگاتنگي با گذشته فرهنگي اين آيين پاك الهي و پيروان آن پيدا كرده اند كه ذكر هر مكان و محلّي، يادآورِ حوادثي سرنوشت سازي است. از اين رو، شناخت اين مكانها، به لحاظ تاريخي و موقعيت جغرافياييِ گذشته و احتمالاً كنونيِ آنها، به شناخت گذشته مسلمانان و تاريخ و تمدن آنان كمك شاياني مي كند. افزون بر اين، چه بسا درك و فهم يك حديث يا حكم و دستور العمل اسلامي، منوط به شناخت مكان جغرافيايي باشد كه در حديث از آن ياد شده است; بنابراين، شناخت اماكن و مناطق جغرافيايي، كه در حديث و سيره نبوي از آنها نام برده شده، هم به فهم و درك بهترِ حديث و مسائل فقهي ـ بهويژه در احاديث; مثلاً مربوط به حج و فتوحات اسلامي و اراضي دولتي و خالصه و... ـ كمك به سزايي مي كند و هم به شناخت پيشينه تاريخي و باستاني و جغرافيايي سرزمين اسلام، به خصوص منطقه جزيرة العرب مدد مي رساند.

با توجه به آنچه گفتيم، نياز و ضرورت شناسايي و معرفي اين اماكن روشن مي گردد.

كتاب حاضر با پي بردن و درك اهميت اين موضوع، سعي كرده است به اين نياز و ضرورت پاسخ دهد. اين كتاب، در واقع، يك فرهنگ جغرافيايي تخصّصي


10


(حديثي) است كه به قصد كمك به پژوهشگران عرصه حديث تدوين شده است.

نويسنده محقّق، با مراجعه به منابع و متون كهن اسلامي و برخي از كتب معاصرين; اعم از حديثي، جغرافيايي و تاريخي، كوشيده است اماكن و مناطق جغرافيايي و غيره را كه در حديث و سنّت و سيره گرامي نبوي از آنها سخن به ميان آمده، توضيح دهد و محل و ويژگي هاي جغرافيايي و وضعيت تاريخي و فعلي آنها را به اجمال مشخص سازد. پيداست كه نويسنده در اين راه، وقت زيادي صرف كرده و زحمات فراواني كشيده است و بار زحمت تحقيق را از دوش پژوهندگان حديثي و تاريخي برداشته و خوان آماده اي را در برابر آنان گسترده است.

بي گمان، جاي چنين كتابي در ميان ميراث فارسي و محققان حوزه و دانشگاه، خالي است و ترجمه آن مغتنم مي باشد و مي تواند اين خلأ را تا حد زيادي پر كند.

اميدواريم در حوزه تشيّع نيز علاقه مندان و پژوهشگران، با جستجو در اماكن و اعلام جغرافيايي مذكور در احاديث اهل بيت (عليهم السلام)  ، اين تحقيق را كامل گردانند و بر خدمات ارزنده خود به اين مذهب حقّ، بيفزايند; إن شاءالله.

حميدرضا شيخي


11


مقدمه نويسنده

1 . جستجو و كاوش از آثار باستاني، پديده اي فرهنگي است كه ملّتها بدان توجه نشان داده اند و گروهي از كارشناسان و متخصّصان، زندگي خود را وقف اين كار كرده و در اين راه كوشش هاي زيادي به عمل آورده اند و نيز پول هاي هنگفتي صرف شده و دانشگاه ها براي تحقيق و مطالعه اين آثار، دپارتمان هاي ويژه اي تأسيس كرده اند.

توجه و عنايت به آثار باستاني در دهه هاي اخير افزايش يافته است; زيرا اين آثار از جمله ابزارهايي بود كه غرب استعمارگر براي استيلا و چيرگي بر ملتها و ناكام ساختن هرگونه جنبش استقلال طلبانه سياسي، اقتصادي و فرهنگي، آن را در اختيار گرفت.

كشورهاي غربي در اين ميدان گوي سبقت را از ملت هاي شرق ربودند و از آثار شرق، خرمن خرمن گردآوردند. كاوشگران به جستجو در دشت ها و بيابانها پرداختند و آغاز به نوشتن تحقيقات درباره مشاهدات خويش و به سرقت بردن دست نوشته ها كردند. هدف آنان از اين كار، ارائه كردن تحقيقات تحريف آميز و مغرضانه درباره ملّتهاي شرق، به قصد نشان دادن برتري نژاد اروپايي و پستي تبارهاي شرقي و القاي اين باور در شرقيان بود كه راهي براي رسيدن به ميدان پيشرفت در صنعت و اختراعات و... ندارند و بنابراين، بهتر است كه همچنان مصرف كننده توليدات صنعتي غرب باقي بمانند و مواد خام سرزمين خود را به كشورهايي صادر كنند كه به طور مادرزاد براي اختراع و نوآوري آفريده شده اند!

اگر ملّتهاي غير عرب، هدفِ تنها يك تير از تيرهاي دشمنان قرار گرفته بودند،


12


آنچه در تيردان دشمنان باقي مانده بود، تماماً به سوي جهان عرب نشان رفت و تمام تلاش هاي خاورشناسان و مسيونرها در جبهه عربي متمركز شد; چراكه آنان در برابر خود مقاومتي سرسختانه تر از مقاومت امّت عرب نيافتند و در هيچ جامعه اي به اندازه جامعه عرب با مخالفت و مقاومت روبه رو نشدند. سخت ترين چيزي كه نيروي دشمنان را تحليل برد و بازوي آنان را سست كرد، اين بود كه ميراث عربي در قرن بيستم ـ همچون هزار سال پيش ـ همچنان زنده و قابل فهم و هضم باقي ماند... دشمن از اينكه مي ديد عرب مسلمان، با همه فقر و نيازمندي اش، به ميراث خود چنگ زده و آن را بر نان شب خود ترجيح مي دهد، گيج و متحيّر شده بود. هريك از ما حاضر است از گرسنگي و تشنگي صبورانه بميرد اما حاضر نيست چيزي را با ميراث خود عوض كند.

آخرين نبرد در تاريخ جنگ و آثار باستاني، نبرد صهيونيسم با فلسطين بود.

صهيونيست ها تاريخ را وارونه ساختند و توانستند ـ براي مدت زماني ـ اين توهم را در دنيا ايجاد كنند كه خاك فلسطين حق آنها است. از اين رو، نخستين يورش در اين پيكار، به سود آنان تمام شد; چرا كه ميدان نبرد تاريخي، از مقاومتي كه باطل را درهم شكند و چشم ها را بر روي حقيقت بازكند، خالي بود. اما به خواست خدا، در يورش بعد، نبرد را ما خواهيم برد; آنگاه كه خورشيد حقيقت در آسمان دنيا درخشيدن گيرد و ما به ميراث خود بازگرديم و به آثار نياكان بي مانند خويش چنگ زنيم.

پيش از آنكه درستي دلايل خود را به جهانيان بباورانيم، نخست بايد نهال يقين به درستي اين دلايل را در دل هاي ملت خود بنشانيم و همراه با نشاندن اين نهال يقين، بايد بذر تعلّق روحي به اين خاك مقدس را در مزرع جانهاي آنان بيفشانيم... آري، خاك مقدس; چون نماد عظمت و شكوه ماست و گوياي حماسه ها از نقش فرهنگ و تمدن ساز ما... در صحراي ما زندگي سايه گستري موج مي زند; چرا كه اين صحرا پيكرهاي قهرمانان ما را در دل خود جاي داده است; بر ستيغ كوه هاي ما مجد و عظمت مي درخشد; زيرا از آن فراز بر ييلاق هاي جاودانگي مشرف بوده اند و در تاكستان هاي سرسبز ما قهرماني هاست; و آنها را از دلاوران به ارث برده ايم.

آثار تاريخي و جغرافيايي، در سيره عطرآگين نبوي، نشان تمدّني است كه بر دنيا


13


سايه افكند و جاودانه ماند و تا اين گيتي برجاست اين تمدن برپا خواهد بود. اين آثار به دل هاي ميليونها انسان آويخته و شعله اشتياق به آنها در دل شيفتگانش از مسافت ها راه زبانه مي كشد و شوق ديدار آنها با گذر روزها فروكش نمي كند...

با شنيده شدن نام كوه سلْع، وادي عقيق، منا، عرفات، صفا، مروه، مأذمان، و هر نشاني از نشانه هاي حجاز، چه چشم ها كه گريان نمي شود و چه دلها كه پَر نمي كشد. يكي مي گويد:

«همين غم مرا بس، كه در بغداد همي زيَم،

و دلم گروگان هر گوشه حجاز است،

هرگاه سخني از حجاز به ميان آيد، شوق به گوشه گوشه حجاز در من برانگيخته گردد،

به خدا سوگند نه از روي بي مهري آنان را ترك كردم،

بلكه قضاي الهي چنين رقم زده است.»

و آن ديگري مي سرايد:

«هرگاه ابري به سوي حجاز برق زند،

اين برق خجسته اش شوق مرا برانگيزد،

من حجاز را از روي بي علاقگي به سرزمينش ترك نكردم،

بلكه آنچه خداوند مقدّر كند همان مي شود.»

2 . اين است دليل علاقه و عنايت من به اين مكانها و آثار جغرافيايي، كه قدمگاه هاي رسول الله (صلي الله عليه وآله) بوده اند و شاهد گفته ها و كرده هايي از آن حضرت... ، پس سزد كه عبير دل انگيز اين خاكها را با مشام جان ببوييم و لحظاتي از زندگيِ خود را با آنها به سر بريم. در آنها تأمّل كنيم. گذشته آنها را به ياد آوريم تا پيوند ما با آن گذشته همچنان استوار بماند و گذشته را به زمان حال منتقل سازيم و در سايه آن زيست كنيم... صد البتّه كه ما اين كار را به قصد بت كردن شخصي يا پرستش جا و مكاني نمي كنيم، بل از آن رو، به اين كار مي پردازيم كه هرجايي از اين جاها و هر اثري از اين آثار، بار معنايي جاويدان و تاريخي پرشكوه را با خود حمل مي كند...

اگر امروز براي گردآوري آثار رهبران و رجال بزرگ، كه در عظمت و بزرگي،


14


ناخن پيامبرِ خدا (صلي الله عليه وآله) هم نمي شوند، موزه ها برپا مي كنيم; چرا براي ميراث پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) نبايد چنين كنيم؟

اگر امروز براي بزرگداشت و تمجيد رهبران و فرماندهاني كه مقام و فضل آنان با پيامبر (صلي الله عليه وآله) قابل قياس نيست، به گردآوري آثار و تاريخ آنها مي پردازيم، چرا نبايد در كنار سيره عطرآميز آن بزرگوار، به آثار و امكنه اي كه شاهد زندگي او بوده اند، بپردازيم؟

اين كار ما تازگي ندارد، بلكه شيوه اي است كه صحابه پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) آن را پايه ريزي كرده اند. در اينجا به ذكر چند نمونه از روش يكي از صحابه در اين باره مي پردازيم:

از نافع نقل شده است: ابن عمر هر نقطه اي را كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) قدم گذاشته بود، دنبال مي كرد و در هر جايي كه آن حضرت نماز خوانده بود نماز مي گزارد. تا جايي كه يك بار پيامبر (صلي الله عليه وآله) زير درختي فرود آمد و از آن پس، ابن عمر به آن درخت رسيدگي مي كرد و آن را آب مي داد تا خشك نشود.

مجاهد گويد: در سفري با ابن عمر بوديم كه ديديم هنگام عبور از جايي، راه خود را به طرف ديگر كج كرد. علت اين كارش را پرسيدند. گفت: من شاهد بودم كه رسول الله (صلي الله عليه وآله) اين كار را كرد و من هم چنين كردم.

از نافع نقل شده كه ابن عمر در راه مكّه مي رفت و سر شترش را مي گرفت و به اين طرف و آن طرف خم مي كرد و مي گفت: شايد سُمي بر جايگاه سُمي قرار گيرد، مقصودش سُم شتر پيامبر (صلي الله عليه وآله) بود .

نافع در وصف حالتِ ابن عمر به هنگام دنبال كردن آثار و جاي گامهاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي گويد: «اگر ابن عمر را هنگام دنبال كردن ردّ پاي پيامبر مي ديدي، مي گفتي «اين مرد ديوانه است!» عاصم احول از قول شخصي روايت كرده است كه: «اگر كسي ابن عمر را در هنگام جستجويش از جاهايي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در آنها قدم نهاده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حياة الصحابه، ج2، ص655

2 . مسند احمد، ج2، ص40

3 . حلية الأولياء، ج1، ص310


15


بود مي ديد، خيال مي كرد او را طوري شده است.

3 . يكي از انگيزه هاي من در نوشتن اين فرهنگنامه اين بود كه متوجه شدم پژوهشگران در زمينه حديثِ شريف، نياز شديد به شناختي اجمالي از اعلام جغرافيايي حديث و سيره دارند كه در لابه لاي كتب مشروح و فرهنگ هاي جغرافيايي پراكنده اند.

علاوه بر اين، بارها ديده ام كه پژوهشگران عصرِ ما، وقتي مي خواهند جايي و اثري از آثار جغرافيايي مذكور در سيره نبوي را بشناسند، به كتابهاي قديمي مراجعه مي كنند و آنچه را آنها ثبت و ضبط كرده اند، نقل مي نمايند، بدون در نظر گرفتن تغييرات و دگرگوني هاي جغرافيايي جديدي كه در مناطقي شاهد حوادث سيره نبوي بوده اند، يكي از اين تغييرات، تغييراتي است كه در جنوب و شرق جزيرة العرب رخ داده است. در اصطلاح قديم، به جنوب عربستان سعودي، «يمن» مي گفتند، اما امروزه بايد اين نقطه را با نام سياسي جديد آن معرفي كنيم تا خواننده گمراه نشود.

شرق عربستان سعودي (دمّام، قطيف، اَحساء) نيز با نام «بحرين» خوانده مي شد، اما امروزه نسبت دادن قطيف به بحرين باعث گمراهي خواننده مي شود. همچنين در سرزمين شام «جند اردن» داشته ايم و «جند فلسطين». جند اردن شامل تعدادي از شهرها و روستاهاي فلسطين; مانند عكا و طبريه مي شد و جند فلسطين شامل شماري از شهرها و روستاهاي شرق اردن فعلي بود. به همين دليل است كه مي بينيد پژوهشگران در نسبت دادن روستاها به هريك از اين دو كشور خلط مي كنند; بنابراين، لازم است كه هر روستا يا مكاني را به منطقه آن، بر حسب نام جديدش نسبت داد.

موضوع ديگري كه در اينجا بايد به آن اشاره كنيم، مسأله مقياس مسافت هاست:

منابع قديمي، مسافت ها را با مقياس هاي فرسخ، ميل و شبانه روز مي سنجند، در حالي كه امروزه اين مقياس ها براي ما مفهوم نيستند. بنابراين، لازم است كه مسافت ها با مقياس هاي جديد (كيلومتر) تعيين شوند. موضوع ديگر اينكه جاي ها و مكانهايي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حلية الاولياء، ج1، ص310، گفتني است عبدالله بن عمر، عليرغم دقّت وسواس گونه اي كه در پيدا كردن جاي گامهاي پيامبر از خود نشان داده است، تا پاي در جاي پاي آن حضرت بگذارد ولي در باره خليفه به حق او، برخلاف آن عمل كرد و به فرموده امير مؤمنان (عليه السلام) او (و سعيد بن مالك) از جمله آنهايي هستند كه «لَمْ يَيْصُرا الحَقَّ وَ لَمْ يَخْذُلا الْباطِلَ».


16


هستند كه به مرور زمان از بين رفته اند و جاهايي هستند كه همچنان باقي مانده و مردم در آنها زندگي مي كنند. در طبقه بندي جديد، به اين نكته نيز بايد اشاره شود.

4 . روش كار من در اين فرهنگ، عبارت است از:

ضبط نام محل، تعيين موقعيت آن با قياس به يكي از مراكز بزرگ و ثابت، تعيين مسافت ها با كيلومتر ـ تا آنجا كه برايم امكان پذير بوده ـ در صورت تغيير نام، ذكر نامِ جديد هر مكان و توضيح اين نكته كه مكان ياد شده آيا امروزه نيز وجود دارد يا از ميان رفته است.

5 . براي تدوين اعلام جغرافيايي، به بيشترِ كتابهاي چاپ شده حديثي و كتب سيره نبوي مراجعه كرده ام و هرجا و مكاني را كه در اين كتاب ها از آن نام برده شده; خواه به زندگي پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) مربوط باشد يا نباشد، معرفي كرده ام.

در تأليف اين كتاب، بنا نداشته ام احاديث و حوادثي را كه نام مكان و اثر جغرافيايي در متن آنها آمده است بازگويم; زيرا اولاً: اين كاري است كه بررسي همه جانبه آن به درازا مي كشد و با دشواري همراه است; ثانياً: من اين فرهنگ را براي كساني كه مي خواهند درباره تاريخ مكان و احاديث و حوادثي كه در آن بهوقوع پيوسته است شناخت و اطلاعات داشته باشند، تدوين نكرده ام، بلكه آن را براي پژوهشگر در كتب احاديث و سيره نبوي پديد آورده ام تا چنانچه به نام جا و مكاني در حديث و سيره برخورد كرد و خواست شناخت مختصري از آن به دست آورد، به اين اثر مراجعه كند.

من ادعا نمي كنم هر نقطه يا مكاني را كه در هر حديث يا خبر نبوي ذكري از آن به ميان آمده، استيفا كرده ام، چه آنكه كتاب هاي احاديث و سيره، از حدّ شما فزون اند; به طوري كه ممكن است انسان عمري را صرف خواندن آنها كند و باز به سرانجامي نرسد. اما از آنجاكه اين آثار و اماكن در بسياري از كتاب ها، تقريباً تكراري هستند، ولو با اختلاف روايت، لهذا اطلاع از بيشتر اين كتاب ها احتمالاً مي تواند كافي باشد و ما را از مراجعه و اطلاع يابي از همه آنها بي نياز كند.

بنابراين، به امّهات كتابهاي مشهور بسنده كرده، از ميان كتاب هاي حديث، اين كتب را برگزيده ام:

الف : صحيح بخاري، صحيح مسلم، مسند امام احمد حنبل، مسند ابي يعلي،


17


سنن ابن ماجه، سنن ابي داوود، سنن نسائي و منتخب كنزالعمّال.

از ميان كتابهاي سيره نبوي، به اين آثار اكتفا كرده ام:

ب : سيره ابن هشام، جلد اول انساب الاشراف بلاذري، سيرة الرسول ابن كثير و كتاب زادالمعاد.

ج : به فرهنگ هاي جغرافيايي قديمي، نظير معجم البلدان، معجم مااستعجم و مراصد الاطلاع مراجعه كرده ام.

د : از ميان كتابهاي خاص، كتاب وفاءالوفاي سمهودي، المغانم المطابه فيروزآبادي و تاريخ مكّه را برگزيده ام.

هـ : از كتاب هايي كه معاصران درباره اماكن جغرافيايي حجاز نوشته اند، بهره برده ام كه مشهورترين آنها كتاب معالم الحجازِ عاتق بن غيث بلادي و معالم الجغرافية في السيرة النبويه مي باشند. البته كتاب اخير، به اعلامي كه در سيره ابن هشام نام برده شده اند، بسنده كرده است. همچنين از تحقيقات حمدالجاسر در كتابش به نام بلاد ينبع و نيز از كتاب المناسك حربي بهره گرفته ام.

نكته اي كه در اينجا لازم است بدان اشاره شود اين است كه در ذكر آثار جغرافيايي، به آثاري كه در احاديث و اخبار صحيح وارد شده اند، اكتفا نكرده ام، بلكه هرجا و مكاني را كه به اخبار و اقوال پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) ارتباطي داشته و بلكه هرجايي را كه در حديثي يا خبري نامِ آن آمده، بدون توجه به درجه سنديتش، ذكر كرده ام; چرا كه بحث از درجه سند و متن، در تخصّص من نيست بلكه كار متخصّصان اين علم مي باشد.

در اين فرهنگ، با اقتباس از ديگران، تصاوير و نقشه هايي چند آورده ام كه بيشتر آنها از پژوهنده توانا، عاتق بن غيث بلادي است; زيرا اين امكان به او دست داده تا در سراسر جزيرة العرب به سير و سفر بپردازد و نقشه هايي از مناطق سفركرده اش ترسيم كند كه در باب خود سودمندند.

از همه كساني كه از اين سفر معنوي سودي برگيرند، اميد دعاي خير دارم.

وَاللهُ الهادي إلَي سَبِيل الرَّشادِ

محمد محمد حسن شرّاب


18


چند توضيح مفيد:

1 . تعيين مسافت هاي قديمي با مقياس هاي جديد:

در حدّ امكان، كوشيده ام در تعيين مسافت هاي ميان اماكن، از مقياس هاي جديد; مانند «كيلومتر» استفاده كنم، امّا منابع، براي بسياري از اماكن، اين كار را نكرده اند. از اين رو، همان مقياس هاي قديم را آورده ام. در اينجا به ذكر برخي مقياس هاي قديم مي پردازم كه آنها را با مقياس هاي جديد برابري داده ام:

الف) روز; در گذشته گفته مي شد از فلان مكان تا فلان جا، يك روز راه است و مراد از آن، بيست و چهار ساعت (يك شبانه روز) بوده است. ارزيابان مسافتي را كه مسافر در يك روز با پاي پياده يا سوار بر شتر گرانبار مي پيمايد، حدود هشت كيلومتر برآورد كرده اند.

ب) فرسخ; برابر است با 000 12 ذراع (گز) يا هشت كيلومتر.

ج) بريد يا چاپار; چهار فرسخ است كه حدود 32 كيلومتر مي شود.

د) ميل; يك سوم فرسخ است كه حدود 2666 متر مي شود.

2 . تقسيمات جديد كشوري:

در تعيين اماكن و جاي ها، از نام هاي جغرافيايي جديد استفاده كرده ام و هر مكاني را به منطقه فعلي آن نسبت داده ام; زيرا تعيين اماكن، طبق تقسيمات گذشته، باعث گمراهي خواننده امروز مي شود. از جمله جاهايي كه مرزهايشان تغيير كرده، عبارتند از:

1 . يمن: در گذشته يمن شامل جنوب عربستان سعودي بود، اما امروزه به جزيره بحرين محدود مي شود.

2 . فلسطين: در گذشته، شهر عمّان و كوه هاي سراة و عقبه را شامل مي شده است.

4 . اردن: در قديم تعدادي از شهرهاي فلسطين; مانند طبريه و عكا را دربر مي گرفته است.


| شناسه مطلب: 77275