بخش 15

مساجد واقع در راه خیبر مساجد متفرقه مساجد واقع در راه تبوک


375


است، به پهلو خوابيد.

ـ و از ابن وقش نقل كرده
كه: پيامبر (صلي الله عليه وآله) به اتاق سعدبن خيثمه،
كه در قُبا است وارد شد و در آنجا
نشست.

ـ ابوغسان از ابن ابي يحيي، از ابوبكربن يحيي بن تمر، از پدرش براي ما گفت: پيامبر (صلي الله عليه وآله) نه در مسجدي كه در سراي انصار است نماز خواند و نه در مسجد بني زُرَيْق، و نه در مسجد بني مازن.

ـ ابو غسان از قول ابن ابي يحيي، از سعدبن اسحاق گفت: پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مسجد بزرگ بني سالم نماز نخوانده است.

ـ ابن ابي يحيي، از خالدبن رباح،
از مطلب بن عبدالله نقل شده: پيامبر (صلي الله عليه وآله) به غاري كه در (كوه) اُحُد است
وارد نشد.

ـ ابن ابي يحيي، از ربيع بن عبدالرحمان، از پدرش (ابوسعيد خدري نقل كرد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مسجد بني خُدْرَه نماز نخواند.

ـ ابن ابي يحيي، از عمروبن يحيي بن عماره، از پدرش نقل كرد كه:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اين خبر در وفاءالوفا، ج3، ص813 به نقل از ابن شبّه نقل شده است. نظير آن در وفاءالوفا، ج3، ص875 (محيي الدين، ج2، ص73، چاپ الآداب) از ابن زباله، به نقل مطري نيز آمده است. او مي گويد: خانه سعد از خانه هاي سمت قبله مسجد قبا است و مردم هرگاه مي خواهند به مسجد قبا بروند، در اين خانه نماز مي خوانند.

2 . روايت شده كه مسجد بني زريق نخستين مسجدي است كه قرآن در آن خوانده شد و پيامبر (صلي الله عليه وآله) در آن وضو گرفت و از قبله آن تعجب كرد و در اين مسجد نماز نخواند (وفاءالوفا، ج3، ص857، تصحيح محيي الدين.

3 . مسجد بني مازن، در وفاءالوفا، ج3، ص868، تصحيح محيي الدين، به نقل از ابن زباله آمده است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) طرح مسجد بني مازن را خط كشيد امّا در آن نماز نخواند. نيز در روايتي از او آمده است: رسول الله (صلي الله عليه وآله) با دست خود طرح مسجد بني مازن را خط كشيد و در خانه امّ برده در بني مازن نماز خواند. امّ برده دايه ابراهيم، پسر حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) بود.



پيامبر (صلي الله عليه وآله) مسجد بني مازن را به دست
خود بنا نهاد و نقشه آن را بر روي زمين خط كشي كرد و قبله اش را مشخص
ساخت اما در آن نماز نخواند.

ـ ابن ابي يحيي، از حرام بن عثمان


376


نقل كرده: پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مسجد بزرگ
بني حرام نماز نخواند.

ـ ابن ابي يحيي، از عبدالله بن سنان، از سهل بن سعدنقل كرده: پيامبر (صلي الله عليه وآله) در سقيفه قُصْواي بني ساعده نشست.

ـ ابن ابي يحيي، از يحيي بن عبدالله بن رفاعه زرقي، از معاذبن رفاعه نقل كرد كه: پيامبر (صلي الله عليه وآله) وارد مسجد بني زُرَيْق شد و وضو گرفت و از قبله آن تعجب كرد و در آن نماز نخواند. اين مسجد نخستين مسجدي بود كه در آن قرآن خوانده شد.

ـ ابوغسان از قول عبدالمنعم بن عباس، از پدرش، از جدّش برايمان گفت كه: پيامبر (صلي الله عليه وآله) در سقيفه بني ساعده نشست و سهل بن سعد كاسه اي آب آورد و روي آن حضرت ريخت.

ـ عبدالأعلي، از هشام، از حسن برايم ما نقل كرد وگفت: تيره اي از انصار به نام بني سلمه، از دوري خانه هايشان با مسجد نزد پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) شكايت كردند، حضرت فرمود: «اي بني سلمه، مگر براي رضاي خدا قدم برنمي داريد. براي هر گامي كه برمي داريد درجه اي است».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آنچه آمد سخن ابن شبّه است كه در وفاءالوفا (ج3، ص838، تصحيح محيي الدين) از او نقل شده است. سمهودي خود مي گويد: من جايگاه اين مسجد را در درّه دهكده بني حرام، واقع در غرب كوه سلع و در سمت راست كسي كه از راه قبله به مساجد فتح مي رود و در سمت چپ كسي كه از مساجد فتح به مدينه مي رود، مشاهده كردم. هرگاه از بطن دره اي كه مساجد فتح در آن قرار دارد به سمت مدينه گذشتي، بعد از آن به بطن وسيعي از كوه سلع مي رسي كه آثار اين دهكده، كه همان دهكده بني حرام و شِعب آن مي باشد، ديده مي شود. مسجد از ميان رفته و تنها پايه ها و بقاياي ستون هاي آن برجاست.



ـ موسي بن اسماعيل، از حماد، از علي بن زيد، از سعيدبن مسيّب و حميد، از انس حديث كرد كه: بني سلمه از دوري منازلشان با مسجد، نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) گله كردند; حضرت فرمود: «اي بني سلمه، مگر در راه رضاي خدا گام برنمي داريد؟» عرض كردند: چرا، اي پيامبر خدا.

ـ ابو داود از طالب بن حبيب، از عبدالرحمان ـ يعني پسر جابربن عبدالله ـ از پدرش براي ما نقل كرد كه: بني سلمه عرض كردند: اي پيامبرخدا، مي خواهيم


377


خانه هايمان را بفروشيم و به نزد شما منتقل شويم; زيرا ميان ما و شما، وادي اي فاصله است. حضرت فرمود: «همانجا بمانيد; زيرا كه شما اوتاد آن خانه ها هستيد. هيچ بنده اي نيست كه گامي به سوي نماز بردارد مگر اينكه خداوند براي او اجري بنويسد».

ـ فليح بن محمد تمامي، از سعيدبن سعيدبن ابي سعيد از يحيي بن عبدالله بن اَبي قتاده براي ما نقل كرد كه: ياران ما; يعني بني سلمه و بني حرام، كه خانه هايشان بعد از نخلستانها و مزارعشان بود، به پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) شكايت كردند كه سيل مانع آنها از شركت در نماز جمعه، در مسجد قبلتين و مسجد خربه مي شود. پيامبر (صلي الله عليه وآله) به آنان فرمود: «مي توانيد به دامنه كوه نقل مكان كنيد». مقصود كوه سلع است. آنان هم نقل مكان كردند. (بني) حرام به شِعب رفتند و (بني) سواد و عبيد به دامنه.

ـ محمدبن حاتم، از حزامي، از معن بن عيسي، از كثيربن عبدالله، از پدرش، از جدّش براي ما نقل كرد كه: مزينه و بني كعب نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمدند و اجازه خواستند كه مانند بقيه قبايل، براي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقصود از سواد، بنو سوادبن غنم بن كعب است و مراد از عبيد، بني عبيدبن عدي بن كعب (وفاءالوفا، ج2، ص27، چاپ الآداب).



خود مسجدي بسازند، حضرت فرمود:
«مسجد من مسجد شماست و شما باديه نشين من هستيد و من شهرنشين شما (همه از هم و برادر هم هستيم). بر شماست كه هرگاه فرابخوان اجابتم كنيد».

است نماز خواند و سپس فرمود: «اين سجاسج وادي اي از وادي هاي بهشت است».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عرق الظبيه، ظبيه ـ به ضم اول و سكون دوم ـ درختي است شبيه گَوَن كه در سايه اش مي آرمند. (وفاءالوفا، ج4، ص1251، محيي الدين). روحاء، وادي و رودخانه اي است.درهمين مسجد بود كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) براي جنگ با اهل بدر، با يارانش مشورت كرد (وفاءالوفا، ج3، صص1008 و 1009).

2 . سَجاجع: جمع سَجْسَج است به معناي زميني كه نه سخت است و نه نرم ـ م.


378


ـ محمدبن حاتم، از حزامي، از عبدالله بن موسي تيمي، از اسامة بن زيد، از معاذبن عبدالله بن حبيب، از جابربن اُسامه جهني براي ما نقل كرد كه گفت: پيامبر (صلي الله عليه وآله) را با يارانش در بازار ديدم، از اصحابش پرسيدم: كجا مي رويد؟ گفتند: مي رويم براي قوم تو طرح مسجدي را خط كشي كنيم. من برگشتم. ديدم قومم ايستاده اند. گفتم: چه شده است؟ گفتند: رسول الله (صلي الله عليه وآله) طرح مسجدي را براي ما خط كشيد و در قبله آن چوبي را نصب كرد.

مسجدهاي ميان مدينه و مكه، واقع بر سر راهي كه رسول الله (صلي الله عليه وآله) از آن عبور مي كرد و به نام طريق الأنبيا معروف است ] «طريق» يا «درب».

1 ـ مسجد شجره: در ذوالحليفه واقع شده و آن ميقات مردم مدينه است و امروزه به نام «آبارعلي» معروف مي باشد. شجره موجود در آنجا مغيلاني بوده است.

2 ـ مسجد مُعَرَّس: در همين مسجد بود كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) هنگام بازگشت از مكه براي استراحت فرود آمد. اين مسجد نزديك مسجد ذوالحليفه است.



3 ـ مسجد شَرَف الروحاء: ] «روحاء».

4 ـ مسجد عِرق الظبيه: بعد از مكان پيشگفته واقع است ] «عرق الظبيه».

5 ـ مسجد مُنْصَرف (غزاله): در دهكده مسيجيد فعلي، در انتهاي وادي روحاء قرار دارد.

6 ـ مسجد رُويثه: در راه ميان مدينه و مكه است.

7 ـ مسجد ثنيّه ركوبه.

8 ـ مسجد اَثايه.

9 ـ مسجد عَرْج.

10 ـ مسجد مُنبجس: ميان مدينه
و مكه است. مُنْبجس چشمه آبي
است.

11 ـ مسجد لحي جَمَل: ] به حرف لام.

12 ـ مسجد سُقيا: ميان مدينه و مكه است. ] «سقيا» .

13 ـ مسجد مدلجه تِعْهن.

14 ـ مسجد رماده.

15 ـ مسجد اَبواء: ] «ابواء».

16 ـ مسجد بَيْضه.

17 ـ مسجد عَقَبه هَرْشي:در هشت


379


ميلي اَبواء واقع است.

18 ـ مسجد جُحفه.

19 ـ مسجد غدير خُمّ.

20 ـ مسجد طرف قُدَيد.

21 ـ مسجد حَرّه خُلَيص.

22 ـ مسجد مَرّ الظهران.

23 ـ مسجد سَرِف.

24 ـ مسجد تَنْعيم.

25 ـ مسجد ذي طُوي.

26 ـ مسجد دبّة المُسْتعجله.

27 ـ مسجد ذفران.

28 ـ مسجد صَفْراء.

29 ـ مسجد ثنيّه (گردنه) مَبْرك.

30 ـ مسجد بدر.

31 ـ مسجد عُشَيْره.

32 ـ مساجدي در فرع.

33 ـ مسجد ضيقه.

34 ـ مسجد مُقمِّل: در وسط وادي نقيع كه از مدينه تا آنجا دو روز راه است ] «مُقمِّل» .

مساجد واقع در راه خيبر:

35 ـ مسجد عصر.

36 ـ مسجد صهباء.

37 ـ مسجد شمران.



مساجد متفرقه:

38 ـ مسجد شجره در حديبيه.

39 ـ مسجد كديد.

40 ـ مسجد جعرانه.

41 ـ مسجد ليّه در منطقه طائف.

42 ـ مسجد طائف.

مساجد واقع در راه تبوك:

ـ مسجد تبوك: كه در مركز اين شهر قرار دارد.

ـ مسجد ثنيّه مِدران: واقع در نزديكي تبوك.

ـ مسجد ذات الزِّراب.

ـ مسجد اخضر: واقع در وادي اي در جنوب تبوك.

ـ مسجد ذات الخطمي و آلاء: كه دو گياه بيابانيِ معروف.

ـ مسجد كوكب و به قولي كواكب: واقع در بين تبوك و علا در راه غزوه (تبوك).

ـ مسجد شقّ تارا: ] «تارا».

ـ مسجد ذوالجيفه: واديي است كه به جزل مي ريزد.

ـ مسجد حَوْضي: واديي است كه به وادي القُري، در نزديك


380


علا مي ريزد.

ـ مسجد حجر: موطن قوم صالح بوده است.

ـ مسجد صَعيد: صدر وادي القري است كه بين حجر و علا را، كه مسافت ميان آن دو 22 كيلومتر مي باشد، در بر گرفته است.

ـ مسجد وادي القُري: مسجدي است كه اهالي علا در آن نماز مي خوانند.

ـ مسجد شقه بني عُذْره: شقّه به معناي گذرگاه ميان دو رشته تپه شني يا كوه.

ـ مسجد ذو المَرْوه: واقع در نزديك مصبّ وادي جزل.

ـ مسجد فيفاء يا فيفاء الفحلتين.

ـ مسجد ذو خُشُب: واقع در نزديك ذو المروه.

ـ مسجد الأقصي: همان مسجد قدس در فلسطين است كه در شب اسراء، پيامبر از مسجدالحرام به آنجا و از آن مسجد به معراج برده شد. قبه صخره در همين مسجد است. يكي از ديوارهاي مسجدالأقصي به نام ديوار براق خوانده



مي شود; زيرا در شب اِسراء (معراج)، جبرئيل براق پيامبر (صلي الله عليه وآله) را به اين ديوار بست. نام كنعاني عربي قديم قدس «اورسليم» است كه يهوديان آن را به صورت «اورشليم» تحريف كرده اند. يكي ديگر از نامهاي آن «ايلياء» است. اين نام در دوره عمربن خطاب به قدس داده شد.

امروزه (1408 هـ .ق. / 1988م)، مسجدالأقصي وضعيت غم انگيزي دارد; چراكه دشمنان در سال 1968م ابتدا اين مسجد را به آتش كشيدند و سپس در زير آن به حفّاري پرداختند و ديوارهايش در آستانه ويراني قرار گرفت... قبله نخستين مسلمانان اينك بي يار و ياور مانده و تنها كسي كه از آن دفاع مي كند، خداست و مردم آن سامان كه با سنگ و چوب، دشمنان مسلّح به توپ و تانك و تفنگ را از آن دور مي سازند.

دسامبر و ژانويه سال 1987 ـ 1988م،شهر قدس شاهد قيام توفنده اي شد كه سراسر ميهن فلسطين را فراگرفت و هدف از آن بيرون راندن دشمنان بود. سربازان يهود مسلمانان را از خواندن


381


نماز در اين مسجد و ديگر مساجد منع
مي كردند. صداي اعتراض عربهاي مسلمان در خارج از مرزها بلند شد و از شوراي امنيت و سازمان ملل مي خواستند كه فلسطينيان را در اين رنج و محنتي كه با آن دست به گريبانند، ياري رسانند... اما چه راست گفته است آن فرزند فلسطين كه:

«دو هزار خمپاره سخن، با يك خمپاره از آهن برابري نمي كند!»

اگر عربها و مسلمانانِ خارج از مرزهاي فلسطين، با شعارِ شهادت در راه خدا، براي نجات سرزمين اسلام از دست دشمنان، با سنگ و چوپ يورش آورند، بي گمان ناوشكن هاي دشمن هم نمي تواند جلوگير آنها شود و پيشروي شان را متوقف سازد. ... اما هنوز زمان اين كار نرسيده و به خواست خدا، به زودي فرا خواهد رسيد.

مسجد الحرام : در مكه است و قبله مسلمانان، كعبه، در آن جاي دارد. نخستين كسي كه پيرامون مسجدالحرام ديوار كشيد عمربن خطاب بود زيرا در
آن زمان خانه هاي مردم به كعبه چسبيده بود. عمر آنها را خريداري كرد و به



صحن مسجد افزود.

مسجد شجره : در بالاي مكه است. اين غير از مسجد شجره اي است كه در ذو الحليفه، در مدينه، قرار دارد و قبلاً درباره اش سخن گفتيم.

مسجد صادره : مسجدي است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در زمان غزوه تبوك آن را در صدر وادي نخب بنا كرد. آن حضرت در اين محل فرود آمده بود.

مسجد فضيخ : فضيخ در لغت به معناي شراب خرماست. اين مسجد يكي از مسجدهاي مدينه است. زماني كه آيه تحريم شراب نازل شد، ابو ايوب انصاري با جمعي از انصار در اين مسجد بود. آنان با شنيدن اين آيه شرابهاي خود را بر زمين ريختند.] «مساجد مدينه».

مسجد كوثر : مسجدي است در مِنا كه به گفته برخي، سوره كوثر در اين مكان بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) نازل شد. اين مسجد در توسعه هايي كه داده شده، ويران گرديد.

مسجدالنبي : در مدينه واقع شده و آرامگاه پيامبر اسلام را درميان گرفته است. در ميان پيامبران هيچ پيامبري


382


نيست كه آرامگاهش مانند آرامگاه نبيّ
گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) اين گونه مشخص و قطعي باشد. ] «نقشه حجره شريف و روضه و حجره هاي نبوي، نقشه شماره 39، 40 و 41».

مُسْعَط : (به ضمّ اول و سكون سين و فتح عين)، بكري مي گويد: دژي بوده متعلّق به بني حُدَيله، از انصار. پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: اگر در چيزي وبا باشد، در سايه















مُسعط است. نيز ] «مشعط».

مَسْقَله : در اخبار مكه آمده است: محمدبن اسودبن خلف خزاعي خبر داد كه پدرش اسود در محل قرن مسقله، در معلاة (منطقه بالاي مكه) خدمت رسول الله (صلي الله عليه وآله) رسيد.

مُسْلِح : (به ضمّ اول و سكون سين و كسر لام)، كوهي است در راه بدر، نزديك (قريه) صفراء. پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) عبور از كنار








383


نقشه شماره (40)

حرم نبوي قبل از توسعه داخل آن، بعد از فتح خيبر


384


نقشه شماره (41)


385


اين كوه، يا از بين آن و كوه مخريء، را ناخوش داشت.

مُسَيْجيد : در هشتاد كيلومتري مدينه در راه بدر واقع است و قبلاً به نام «مُنْصرف» خوانده مي شده است.

مشارف : در خبر غزوه تبوك از اين مكان نام برده شده و محلّ گرد آمدن سپاه روم بوده است. ظاهراً در نزديك مؤته قرار داشت و مؤته يكي از روستاهاي شهر كَرَك است واقع در جنوب بلقاء. كرك در حدود 115 كيلومتري جنوب غربي عمّان قرار دارد و راهي از آن مي گذرد كه عقبه را به عمّان وصل مي كند. اين راه از معان نمي گذرد.

[ مَشاعر : جمع مشعر است كه به محل عبادت گفته مي شود و به همين مناسبت به منا، مزدلفه و عرفات، مشاعر گفته مي شود. ]

مُشْتَرِب : راويان از اين مكان، در راه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به غزوه ذوالعشيره ياد كرده اند. از سياق خبر درمي يابيم كه مشترب در اطراف مدينه بوده است.

مشربه : بالاخانه اي بوده كه پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحاح2، ص698 ماده «شعر» ; طريحي، ج2، ص517 ; بلادي، ج8 ، ص164



وقتي از همسران خود كناره گرفت، در آن عزلت اختيار كرد.

ظاهراً اين بالاخانه در محل خانه هاي همسران پيامبر (صلي الله عليه وآله) بوده اما به اين خانه ها راه نداشته است.

مشربه امّ ابراهيم : «مِشْرَبه» ( به كسر ميم)، به معناي ظرف آب خوري است و با فتح ميم به معناي غرفه يا بالاخانه مي باشد و جمع آن «مشارب» است، به معناي بالاخانه ها.

بعضي گفته اند: مشربه به معناي بستان است. ظاهراً مشربه امّ ابراهيم بالاخانه اي بوده در يك بستان كه يكي از صدقات پيامبر (صلي الله عليه وآله) در منطقه عوالي مدينه بوده است. امّ ابراهيم: همان ماريه قبطيه است كه ابراهيم، فرزند پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) را در آن بالاخانه به دنيا آورد.

گفته اند: چون عايشه نسبت به ماريه حسادت مي كرد، پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) او را در يكي از صدقات خود در عوالي ساكن كرد و ابراهيم در آنجا متولّد شد.


386


مشعر الحرام : در قرآن كريم آمده است: «فَاذْكُروا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ».مشعرالحرام را مزدلفه و «جمع» نيز مي گويند.

مِشْعَط : اُطم يا دژي بوده متعلق به بني حُديله و روايت ديگري است از «مسعط». در حديث آمده است كه: اگر وبا در چيزي باشد در سايه مشعط است. در حديث ديگري آمده است: آنچه را از آن باقي مانده، در زير دم مشعط قرار ده. سمهودي محل آن را در غرب مسجد اُبيّ بن كعب تعيين كرده است.

مُشَقَّق : در راه غزوه تبوك، از اين مكان نام برده شده است.

ابن اسحاق مي نويسد: در راه آبي است كه از تبوك و شل بيرون مي آيد و يك، دو و سه سواره را سيراب مي كند. اين آب در وادي اي است كه به آن «وادي مشقق» مي گويند. رسول الله (صلي الله عليه وآله) فرمود: «مَنْ سَبَقَنا إلي ذلِكَ الْوادِي فَلا يُشتقنَّ مِنْهُ شَيئاً حَتّي نَأْتِيهِ».

مُشَلَّل : (به ضمّ ميم و فتح شين و تشديد لام اوّل)، گردنه اي است واقع در شمال قديد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 198



مُشَيْرب : مصغّر «مشرب» است، به معناي آبخورگاه. يكي از حدود حرم مدينه منوره و نام جايي است در ميان كوه هاي شمال ذات الجيش كه ميان ذات الجيش و خلائق ضبوعه واقع است.

[ مُشَيْرِب : آبي در «بَطْحاءِ اَزْهَر» بوده كه پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) از آن آشاميده است و به نقل ياقوت: در مغازي ابن اسحاق «مُشْتَرَب» آمده است. ]

مصطلق (بني مصطلق) : تيره اي است از قبيله قحطاني خزاعه كه از جمله آبها و قنات هاي آنان است: شُهْده و مريسيع در ناحيه قُديْد.

مصلّي : مصلاّي عيد مدينه است و گمان مي كنم كه در مكان مسجد غمامه، واقع در عقيق مدينه، بوده است.

[ مَضْجَر : محلّي است در فاصله ميان مَأْزَمَيْن، نزديك منا كه تاكنون به همين اسم معروف است.

علت اين نامگذاري، آن است كه پس از درگذشت كليددار كعبه، ميان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بلادي، ج8، ص174


387


قُصيّ بن كِلاب و خزاعه بر سر اين
سمت، جنگي خونين در آن محل رخ داد و جمعيت بسياري از دو طرف كشته و زخمي شدند و از اين رو، اين محل «مَضْجَر» ناميده شد.

سرانجام اين جنگ با حكميت به مصالحه انجاميد و پرده داري كعبه و كليدداري آن و نيز سرپرستي مكه به «قُصَيّ» واگذار گرديد. ]

مَضْنُونه : يكي از نامهاي (چاه) زمزم است.

مضيق الصفراء : جايي است از وادي الصفراء. در جنوب شهر مسيجيد، در نود كيلومتري مدينه، وادي ها به هم مي پيوندند و به تنگه اي از وادي، واقع در ميان دو كوه، يكي جنوبي به نام كوه «خَلْص» و ديگري شمالي، به نام «مستعجله»، مي ريزند. اين آبهاي به هم پيوسته،از تنگه كه عبور كرد، به نام وادي (رودخانه) صفراء خوانده مي شود.

صفراء، دهكده اي است در راه مدينه به بدر. گاهي اوقات فقط «مضيق» ـ بدون مضاف اليه ـ گفته مي شود.

[ مُطْعِمون : جمع مُطْعِم است. آنها كساني بودند كه در عصر جاهليت، در موسم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شفاء الغرام، ج2، صص107، 108، پاورقي.



حج با كشتن شرّ، غذاي مورد نياز حجاج را تدارك مي ديدند و از آنان پذيرايي مي كردند.

ابن هشام در جلد دوم سيره، نام افرادي از قبيله قريش را آورده كه به اطعام حجاج مي پرداختند و از جمله آنها، عباس بن عبدالمطّلب، عموي پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) مي باشد. ]

[ معاد : از اسامي مكه معظمه است. ]

مَعان : (به فتح ميم)، در خبر مربوط به جنگ مؤته از اين مكان نام برده شده و آن شهري است در شرق اردن، در راه مدينه به عمّان، كه در 212 كيلومتري جنوب عمّان مي باشد.

مَعْبد (اُمّ معبد) : به آن «خيمتا امّ معبد» نيز مي گويند. در شرق راه شوسه مكه به مدينه واقع شده و چسبيده به گردنه مشلّل مي باشد.

معجب : در روايت، به جاي «باء»، «فاء»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن هشام، ج2، صص664، 665

2 . شفاء الغرام، ج1، ص75


388


(معجف) آمده است. گفته شده: حائط (بستاني) بوده از عبدالله بن رواحه كه در جنگ مؤته، آن را وقف خدا و رسول او كرد.

[ مِعْجَنه : به حفره اي گفته مي شد كه در فاصله ميان ركن عراقي و در كعبه، نزديك شاذروان بود. حضرت ابراهيم (عليه السلام) به هنگام ساختن كعبه، در اين گودي ملاط ساختماني مي ساخت. طول آن به 2 متر و عرض آن به 30/1 سانتي متر و عمقش به 30 سانتي متر مي رسيد.

گفته اند كه جبرئيل امين در اين محل چگونگي نمازهاي پنجگانه را به پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) آموخت. ]

مَعْدن بني سليم : همان دهكده «مهد الذهب» يا «مهد» است در نواحي مدينه، واقع در راه نجد.

مُعَرَّس : (به ضمّ اول و فتح دوم و تشديد و فتح راء)، اسم مفعول است از «تعريس» و تعريس به اين معناست كه مسافر شب را بپيمايد و چون هنگام سحر رسد، در جايي توقف كند و لختي بخوابد و سپس با طلوع صبح حركت كند و به مسير خود ادامه دهد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مرآت، ج1، ص267



معرّس جايي است نزديك مسجد ذوالحليفه. بعضي هم گفته اند: همان مكان مسجد ذوالحليفه است.

مُعْرِض : اُطم يا دژي است كه بني عمرو و بني ثعلبه، دو فرزند خزرج، آن را ساختند. معرض آخرين دژي بود كه در مدينه ساخته شد. هنگامي كه پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) وارد مدينه شد. آنان مشغول ساختن اين دژ بودند و از آن حضرت اجازه خواستند كه ساخت آن را به پايان برند و پيامبر (صلي الله عليه وآله) هم اجازه داد.

مُعْرِقه : (به ضمّ اول و سكون دوم و كسر راء، كه حرف راء با تشديد و تخفيف، هردو، روايت شده است)، راهي است كه قريش هنگام رفتن به شام از آن مي گذشتند. اين راه از ساحل دريا مي گذرد. در جنگ بدر، كاروان قريش از همين راه عبور مي كرد.


مَعَرَّةُ النُّعْمان : در شمال سوريه، در راه حماة به حلب قرار دارد. منسوب به نعمان بن بشير صحابي است. وي از اين مكان مي گذشت كه فرزندش از دنيا


389


رفت. جسدش را در همانجا به خاك
سپرد و خود چند روزي در آنجا اتراق كرد و از اين رو، به نام وي ناميده شد.

مُعَصَّب : بر وزن «محمّد»، نام جايي است در قُبا و به گفته برخي، در «عصبه»، كه مهاجران نخستين در آنجا فرود آمدند.

معلاة : ] «مقبرة اهل المكّة» .

معونه (بئر معونه) : ابوبراء عامربن مالك به مدينه نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمد و به آن حضرت پيشنهاد كرد كه تعدادي از صحابه را براي دعوت مردم به اسلام بفرستد. پيامبر (صلي الله عليه وآله) چهل نفر را روانه كرد و آنان را در پناه و امان ابو براء قرار داد. هنگامي كه اين عده به بئر معونه رسيدند، عامربن طفيل قبيله بني سليم و ديگران را عليه آنان برانگيخت و آن چهل نفر را به قتل رساندند.

ابو براء عامربن مالك عموي عامربن طفيل بود، اما عامربن طفيل امان و زنهاري را كه عمويش به آن افراد داده بود شكست.

چاه معونه در منطقه نجد، در سرزمين بني سليم جاي دارد و از مدينه تا آن چهار منزل راه است.



مُغَمَّس : در داستان ابرهه و لشكركشي او به مكه براي ويران كردن كعبه آمده است: ابو رغال همراه ابرهه (براي راهنمايي او) آمد و او را در «مغمّس» فرود آورد و چون آنان را درآنجا فرود آورد، از دنيا رفت و عربها گورش را سنگسار كردند و آن همان گوري است كه اكنون مردم در مغمس آن را سنگسار مي كنند. مغمّس هنوز هم در شرق حرم مكه معروف است و از شرق، كوه كبكب مشرف بر
آن مي باشد. راه مكه به طائف كه از نخله يمانيه مي گذرد، از حاشيه شمالي مغمس عبور مي كند و عرفه در انتهاي جنوبي مغمس واقع است. بنابراين، مغمّس در بيست كيلومتري شرق مكه قرار دارد. 

مَقاعِد : جمع «مقعد» (نيمكت، سكوي نشستن). در اين باره كه مقاعد چه بوده اختلاف نظريه است. بعضي گفته اند: سكوهايي بوده در محل خانه عثمان. بعضي ديگر گفته اند: جايي است در كنار درِ مسجدالنبي و به قولي: سكوها و نيمكت هايي بوده در پيرامون آن. در
حديث بخاري از اين مقاعد نام برده شده است. به احتمال زياد، مقاعد


390







نقشه شماره (42)

نقشه تقريبي منطقه مُغَمَّس


391


جاهايي در بيرون مسجدالنبي بوده كه مردم روي آنها مي نشسته اند.

مقام ابراهيم : در اصل، سنگي بوده كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) در هنگام ساختن كعبه روي آن مي ايستاد. بعدها كنار اين سنگ مصلاّي كوچكي ساخته شد كه مردم بعد از طواف، در آنجا دو ركعت نماز مي خواندند. اين مصلاّ در عمليات توسعه مسجدالحرام خراب شد و محلّ نماز به شرق مصلاّي قبلي منتقل شد كه روبه روي چاه زمزم از سمت شمال واقع است. بر روي آن سنگ شيشه اي بلوري گذاشته اند كه از پشت آن جاي پاهاي ابراهيم كه بر سنگ نقش بسته است ديده مي شود.

[ مقام ابراهيم : مقام، قدمگاه و محلّ ايستادن شخص است و مقام ابراهيم سنگي است كه آن حضرت هنگام ساختن كعبه و يا وقت دعوت از مردم براي انجام حج، روي آن ايستاده و جاي قدم هاي آن حضرت، به معجزه الهي، درآن نقش بسته است.

به نوشته ازرقي: بلنداي مقام يك ذرع و جاي قدم ها هفت انگشت و سطح



آن مربّع واندكي كمتر از يك ذرع است.

مقام ابراهيم، اكنون در يك محفظه اي بلورين و يك ضريح شش ضلعي، در صحن مسجدالحرام با فاصله 5/26 ذراع از كعبه، مقابل ضلعي كه درِ كعبه قرار دارد نگهداري مي شود. ]

مقام جبريل : در زاويه غربي خانه پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) واقع شده و داخل در مسجدالنبي است.

مقبره مكه : (گورستان مكه)، معروف به «معلاة» در نشيب كوه حجون (كداء) به سمت ابطح و در دو طرف راه واقع است. قبر حضرت خديجه (عليها السلام)  ، همسر پيامبر (صلي الله عليه وآله)  ، در قسمت شرقي اين گورستان مي باشد. در حديث آمده است كه نيكو گورستاني است «ثنية الشعب»، يعني گورستان مكه يا همان معلاة.

مَقْدِس : بيت المقدس يا همان مسجد الاقصي است.

مُقَدَّسه : ارض مقدس، همان فلسطين است كه مسجدالأقصي جزئي از آن مي باشد.

[ مَقْطَع : كوهي است در سمت راست راهي كه از مكّه به مشاش منتهي


392


مي گردد. دليل نامگذاري آن، يا اين بوده كه در عصر جاهليت مكّيان هنگام خروج از مكه از گياه حرم به گردن
خويش و مركبشان مي آويخته اند و در بازگشت در كنار آن كوه آن را از گردنشان جدا مي كردند. آنها اين كار را به نشانه مكّي بودن خويش مي كردند تا در بازگشت به عنوان افراد بومي شناخته شده و مورد آزاد و اذيّت هم شهريان خود شان واقع نشوند و يا از اين جهت مقطع ناميده اند كه قريش به هنگام بازسازي كعبه، سنگ هاي كعبه را از آن كوه جدا كرده اند و وقتي كه به كوه ياد شده مي رسيدند، آن آويخته را مي بريدند. ]

[ مُقْعِص : در گذشته، مرداني كه داراي موهاي بلند بودند، آنها را مي بافتند و به اين كار «عَقْص» و به شخصي كه موهايش را بافته «مُقْعِص» مي گفتند.

مرحوم «بحرالعلوم» نسبت به «صَرُورَه» مي فرمايد : بر «مُقْعِص» واجب است، در منا حلق كند; يعني سر خود را بتراشد. ]

مُقَمِّل : (به ضمّ اول و فتح دوم و كسر و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي، ج1، ص222

2 . لسان العرب، ج7، ص56

3 . ميقات الحج، العدد 13، ص21



تشديد ميم)، نام مسجدي است از پيامبر (صلي الله عليه وآله) در قرقگاه غرز النقيع.

مَقْنا : نزديك اَيله است. در جنگ تبوك هيأتي به نمايندگي از سوي مردم مقنا نزد پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) آمدند و حضرت با آنان پيمان صلح بست.

مكّه : مشهورتر از آن است كه معرفي شود.

مُكَيْمن : مصغّر «مكمن»است. مكيمن الجمّاء: كوهي است چسبيده به جمّاء تضارع، در بطن وادي عقيق.

مُلْتزم : (به ضمّ اول و سكون دوم)، فاصله ميان حجرالأسود و دَرِ كعبه است و علت نام گذاري اش به ملتزم، آن است كه محل دعاكردن و پناه بردن به خداست.

ملحاء : كوهي است ميان كوه شيبان و بديعه، در راه قديمي جنوب تبوك. پيامبر (صلي الله عليه وآله) هنگام رفتن به غزوه تبوك اين راه را پيمود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . از نظر شيعه، پشت ديوار مكه، در كنار ركن يماني است، نكـ : مستجار (پاورقي).


393


مَلَل : يكي از وادي هاي مدينه است كه راه مدينه به مكه ـ از طريق بدر ـ در كيلومتر چهل و يك، آن را قطع مي كند.

ملوّح : قبيله اي است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) سپاهي را به سرداري غالب بن عبدالله ليثي به سوي آنان در كديد روانه كرد.

مُلَيْح : وادي اي است كه پايين تر از «سيل الكبير»، به وادي «قَرْن المنازل» مي ريزد. بالاي اين وادي را «سيل الصغير» مي نامند كه در سي كيلومتري شمال طائف واقع است. وادي مليح در طائف است و پيامبر (صلي الله عليه وآله)  ، هنگام بازگشت از حُنين به طائف، از اين وادي عبور كرد. هنوز هم به همين نام معروف مي باشد.

مُلَيْحَه : نام كوهي است در سرزمين طيّ، كه داراي چاه هاي آب فراوان و نمك است. پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) آن را به اقطاع به زبير داد.

مِنا : يكي از مشاعر حج و نزديك ترين مشعر به مكه مي باشد. حاجيان روز عيد قربان به مِنا مي آيند و روزهاي يازدهم، دوازدهم و سيزدهم را در آنجا مي مانند.
جمرات سه گانه، مسجد خَيف، مسجد



كَبش (قوچ) و مسجد كوثر در مِنا قرار دارند. مِنا امروزه يكي از محله هاي مكه مي باشد; چرا كه دامنه آبادي شهر تا به آنجا رسيده است.

مُناخه : مأخوذ است از «اَناخ الإبل»; (شتر را خواباند). مُناخه: خيابان يا كويي است در غرب مسجد النبي، در مدينه. امروزه جاي آن را نَفَق (تونل) گرفته است.

[ مناسك حج : شعائر ]

مَناصِع : (به فتح ميم)، جمع «مَنْصَع» است، به معناي اماكني كه زنان براي قضاي حاجت به آنجا مي روند. در حديث اِفك آمده است: در مدينه، پيش از آنكه در خانه ها مستراح ساخته شود، زنان براي قضاي حاجت به مناصِع مي رفتند. از گفته هاي مورّخان چنين برمي آيد كه اين مكان در سمت شمال بقيع الغرقد بوده است.

مَناة : بتي بوده در عصر جاهليت كه رسول الله (صلي الله عليه وآله)  ، علي (عليه السلام) را فرستاد تا آن را در هم بشكند. اين بت بر روي تپه اي صخره اي، در گردنه مشلّل به سمت ساحل قرار داشت. گردنه مشلّل از شمال


394


مشرف بر قُديد است و در نشيب جنوبي
آن «اُمّ معبد» جاي دارد كه به آن «خيمتا امّ معبد» مي گويند و تا ساحل دريا، نزديك به چهل كيلومتر فاصله دارد.

مَنْبج : همداني گويد: منبج واژه اي عربي است و هر چشمه اي كه در مكاني بجوشد به آن «نبجه» مي گويند و به آن مكان «منبج». او همچنين مي گويد: پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) جبل المرح، در دشت مأرب را به ابيض بن حمّال داد و سپس
به جاي آن جاي ديگري را به اقطاع او داد و مشك آبي نيز به او عطا فرمود. ابيض از خدمت پيامبر (صلي الله عليه وآله) مرخص شد و در راه خود از هر آبشخوري كه مي گذشت، به مقدار آبي كه از مشك مي نوشيد، مشك را آب مي كرد; زيرا
نمي خواست بركت آبي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به او داده بود، از بين برود و وقتي به مأرب مي رسد، مقداري از آن آب باقي مانده باشد. چون به منبج، از سرزمين جوف رسيد، مشك كج شد و آب آن به زمين ريخت. در جايي كه آب مشك ريخته بود، چشمه اي جوشيد.

مقصود در سرزمين جوف (در عبارت بالا) جوف موجود در شمال



عربستان سعودي است. در بلاد عرب جاهاي متعددي به نام جوف وجود دارد. ممكن است «سرزمين جوفِ» ياد شده در بلاد يمن باشد.

منبر المسجد الحرام : ازرقي در «اخبار مكه» روايت كرده است: نخستين كسي كه در مسجدالحرام بر روي منبر خطبه خواند معاويه بود. وي در يكي از سال هاي خلافت خود كه به حج آمد، اين منبر را با خود (به مكه) آورد. منبر كوچكي بود وسه پله داشت.پيش از آن، خلفا و امرا روزهاي جمعه، در حالي كه روبه روي كعبه و در حجر (اسماعيل) سرپا مي ايستادند، خطبه مي خواندند. منبر معاويه تا روزگار هارون الرشيد همچنان مورد استفاده بود. هارون به حج آمد و موسي بن عيسي، كارگزار او در مصر، منبر بزرگي كه نُه پله داشت، به هارون اهدا كرد. ] «نقشه مكه».

مُنْتَفَق : (به ضمّ اول و سكون دوم و فتح تاء و فاء)، واديي است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مسير خود به تبوك از آنجا گذشت. در اين وادي چشمه كم آبي است كه يكي دو سواره را سيراب مي كند. پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله)


395


نقشه شماره (43)

در آستانه هجرت


396


فرمود: هركس زودتر از ما به آنجا رسيد، چيزي از آب آن برندارد تا ما به او برسيم.

منزله : مؤنث «منزل»، جايي است در
خيبر. سمهودي مي گويد: هنگامي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به جايي نزديك خيبر، كه به
آن «منزله» مي گويند، رسيد براي آن حضرت مسجدي از سنگ ساخته شد. رسول الله (صلي الله عليه وآله) ساعتي از شب را در «منزله» استراحت كرد و نماز نافله اي خواند. در اين هنگام شتر پيامبر به راه افتاد و مهار خود را بر روي زمين مي كشيد. رفتند او را بگيرند و برگردانند، پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: رهايش كنيد; او مأموريتي دارد. چون شتر به محل صخره رسيد، به زانو نشست. رسول الله (صلي الله عليه وآله) و مسلمانان به طرف آن صخره رفتند و در آنجا مسجدي بنا كرد كه همان مسجد فعليِ ايشان است. مردم «شُريف» خيبر مي گويند: اين مسجد آنان همان مسجد (منزله) است. بنابراين نقل، «منزله» همان شُريف فعلي مي باشد و هنگامي كه از مدينه به خيبر مي رويد، نخستين جا از خيبر كه با آن مواجه مي شويد، همين منزله يا شريف است.



مُنْصَرف : به معناي بازگشتگاه است. در خبر غزوه بدر، از اين مكان ياد شده و در راه مدينه به بدر قرار دارد.

منصرف، امروزه، به نام مسيجيد معروف است كه منسوب به مسجدي از پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) مي باشد. آثار اين مسجد هنوز هم پابرجاست. مسيجيد، اكنون شهر آبادي است در هشتاد كيلومتري مدينه در راه بدر.

منابع مي گويند: منصرف در راه مدينه به مكه واقع است. اما اين قبل از تأسيس راه جديد ـ راه هجرت ـ بوده است و اكنون ديگر كسي از راه قديمي به مكه يا جدّه نمي رود بلكه تنها كساني از اين راه عبور مي كنند كه به بدر و ينبع مي روند.

مُنطبق : بتي بوده متعلّق به عكّ و اشعريين. اين بت از مس ساخته شده بود و از درون آن صدايي بيرون مي آمد كه مانند آن شنيده نشده بود. هنگامي كه بت ها را شكستند، در داخل منطبق شمشيري يافتند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) آن را براي خود برداشت و نام «مِخْذم» بر آن گذاشت.

مَنْفوحه : دهكده اي بوده است در يمامه.


397


اَعشي شاعر در اين دهكده سكونت
داشت.

مُنَقّي : (به ضمّ اول و تشديد قاف)، در لغت به معناي پاك و خالص است. در خبر






















غزوه احد آمده است كه مسلمانان از اطراف پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) پراكنده شدند و
برخي از آنان به منقّي، در پايين اَعوص
گريختند... به گمان من، منظور از منقّي

















نقشه شماره (44)

منزلگاه هاي قبايل يثرب (مدينه)
در آستانه هجرت


398


در اينجا، همان راهي است كه از مدينه به
سمت قصيم مي رود. اين راه از حرّه بني حارثه مي گذشت. اين همان راهي است كه بعدها آسفالت و ماشين رو شد.
مقصود از «اعوص» نيز جايي است در شرق مدينه، در طرف هاي راهي كه ذكر كرديم. اسماعيل بن عمرو بن سعيد اشرق در اعوص سكونت داشته است. او همان كسي است كه عمربن عبدالعزيز گفته بود: اگر مي توانستم خلافت را به كسي بسپارم، از دو نفر فراتر نمي رفتم: صاحب اعوص و يا اَعمش بني تميم; يعني قاسم بن محمد. ] «اعوص».

مَنْوَر : (به فتح اول و سكون دوم)، كوهي است نزديك مدينه.

فيروزآبادي مي نويسد: ابوهريره گفت: كدام يك از شما زور و منور را
مي شناسد؟ مردي از مدينه گفت: من. ابوهريره گفت: نيكو منزلي است ميان زور و منور; اسبان غارتگران به آنجا نزديك نمي شوند. به خدا قسم كه بهره من از اين دنياي شما مسجدي است ميان زور و منور كه در آن به عبادت خدا بپردازم تا مرگ به سراغم آيد.



زَوْر ـ به فتح اول ـ كوهي است در ديار بني سُليم در حجاز و يا وادي اي است.

موصل : شهري است در عراق. در داستان روي آوردن سلمان فارسي از دين مجوس، به نصرانيت و سپس به اسلام، از اين شهر نام برده شده است.

[ موضع صلاة الجنائر : از ابوسعيد خدري نقل است كه ما در آغاز ورود پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) به مدينه، هنگامي كه فردي در حال احتضار و در آستانه مرگ قرار مي گرفت، به آن حضرت اطلاع مي داديم. پيامبر (صلي الله عليه وآله) به بالين او مي رفت و برايش طلب آمرزش مي كرد و پس از جان سپردن و برگزاري مراسمش، باز مي گشت. چنانكه در مورد از دنيا رفتن جابربن عتيك چنين كرد و آن حضرت نخستين نماز ميّت را در جايگاه برگزاري نماز ميت، بر او خواند.

بدين ترتيب، گاه اتفاق مي افتاد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) و همراهان، مدت زماني تا پايان مراسم به انتظار مي نشستند و ما از اينكه طولاني شدن مراسم مايه رنج وزحمت آن حضرت مي شود، احساس


399


نگراني داشتيم، از اين رو با اصحاب به
توافق رسيديم پس از آنكه فردي از دنيا رفت، به حضرت اطلاع دهيم، از آن پس چنين كرديم و پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي آمد و نماز ميت بر او مي خواند و مي رفت و گاه تا پس از دفن او مي ماند.

مدّتي براين منوال گذشت. بار ديگر گفتيم خوب است به جاي تشريف آوردن پيامبر (صلي الله عليه وآله) به كنار جنازه، جنازه را خدمت ايشان ببريم كه بر او نماز بگزارد تا با اين كار بيشتر مراعات حال آن حضرت به عمل آيد. اين تصميم را عملي كرديم و اين كار ادامه يافت.

در محلّ برگزاري نماز ميّت توسط پيامبر (صلي الله عليه وآله)  ، دو نخل خرما بود كه جنازه مردگان را كنار آنها مي نهادند و بر آنها نماز خوانده مي شد. هنگامي كه عمربن عبدالعزيز تصميم به توسعه مسجد النبي (صلي الله عليه وآله) گرفت، خواست آنها را قطع كند، طايفه «بني نجّار» براي جلوگيري از قطع آنها، آماده درگيري شدند; ازاين رو، عمربن عبدالعزيز آنها را خريد و سپس بريد. ]

مولد النبي : خانه اي است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در آن به دنيا آمد.اين مكان كه درميان مردمِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن شبه، ج1، صص5 ـ 3



مكه معروف است، در مصبّ شِعب علي در سوق اللّيل،واقع در بالاي حرم و ميان ابوقبيس و حتادم، جاي داشت. روي آن خانه اي بود كه به كتابخانه تبديل شده است و به آن كتاب خانه مكه مي گويند.

[ مَوْلِدَ النَّبيّ (صلي الله عليه وآله)  ، در اول شِعب علي (عليه السلام) قرار داشته و اين شعب همان درّه اي است كه بني هاشم، هنگامي كه در محاصره قريش بودند، در آنجا سكونت داشتند.

پس ازهجرت پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله)  ، عقيل آن خانه را تصرف كرد و پيوسته در اختيار او و فرزندانش بود تا آنكه فرزندان او آن را به محمد بن يوسف ـ برادر حجاج بن ثقفي ـ فروختند و او آن را ضميمه خانه خود كرد. خيزران، مادر هارون الرشيد كه در سال 171 هجري به حج رفته بود، آن خانه را از محمد بن يوسف خريد و در آنجا مسجدي ساخت و راه ورودي آن را از داخل كوچه اي قرار داد كه از ميان خانه محمد بن يوسف مي گذشت و به آن «زقاق المولد» يعني «كوچه زادگاه»


| شناسه مطلب: 77289