بخش 6

کعبه و ارکان و اجزای آن داستان هشام و فرزدق شاعر ترجمة قصیدة فرزدق داستانی دیگر از حَجَرالأسود مقام ابراهیم

كعبه و اركان و اجزايآن

[سوال] مطالب خوبي از كعبه شنيديم، حال از

خصوصيات و شكل ظاهري كعبه برايمان بگوييد؛ آيا از اولين روز پيدايش كعبه، اين خانة مقدّس به همين اندازه بوده است؟
اين خانة كهن در بازسازي‏هاي مكرّري كه صورت پذيرفته دست‏خوش تغيير و تحوّل شده است. مثلاً در زمان حضرت ابراهيم و اسماعيل8، ارتفاع آن حدود4 متر، طول ديوار شرقي24 متر، ديوار غربي23 متر، ديوار شمالي16 متر و ديوار جنوبي15 متر و بدون سقف بوده است.
پنج سال قبل از ظهور اسلام، سيل عظيمي از بالاي مكّه به سمت مسجد‏الحرام جاري شد و ساختمان كعبه را به‏‏طور كامل ويران كرد. در پي آن، قريش تصميم به بازسازي كعبه گرفتند. در اين بازسازي بود كه دري كه روبروي درِ فعلي، در كنار ركن يماني قرار داشت را برداشته و ارتفاع كعبه به 64/8 متر رسيد. سقفي نيز براي آن قرار داده شد كه آب آن به وسيلة ناوداني به حجر اسماعيل ريخته مي‏شد.

در سال 64 هجري، پس از درگيري بين عبد‏الله‏بن‏زبير و سپاهيان شام، پردة كعبه آتش گرفت و پس از آن كعبه نيز ويران شد. ابن‏زبير باقي ماندة ديوار كعبه را از پايه و اساس برداشت و بار ديگر آن را بازسازي نمود. در اين بازسازي ـ


150


مانند آنچه پيش از بناي قريش بود ـ دو در براي كعبه گذاشت كه هر دو در روي زمين قرار داشت، يك در براي ورود و يك در براي خروج. ابن‏زبير قدري هم به ارتفاع كعبه افزود.
چند سال بعد، حجّاج‏بن‏يوسف ثقفي بر شهر مكّه تسلّط يافت و كعبه را به همان صورت قبل از بعثت كه داراي يك در بود درآورد.
بعدها بازسازي كعبه در حدّ ترميم و تعمير ادامه يافت. در سال 1040 هجري به‏خاطر سيل عظيمي كه باعث تخريب كعبه شد، توسط سلطان مراد چهارم، بازسازي كاملي صورت گرفت، امّا تغييراتي در بناي كعبه صورت نپذيرفت.
و سرانجام آخرين بازسازي در سال 1417 هجري توسط دولت سعودي انجام و مسئوليت آن را مؤسّسة بن لادن عهده‏دار شد. ( 1 )

در حال حاضر ارتفاع كعبه حدود15 متر، طول ديواري كه حِجر اسماعيل مقابل آن است و ديوار موازي آن حدود10 متر، طول دو ضلع ديگر حدود5/11 متر و گوشه‏هاي كعبه كه به اركان كعبه معروف است، تقريباً به سمت جهات اربعه؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ براي مطالعة جزئيات اين بازسازي ر.ك به ‏مجلّة ميقات، ش36، مقالة آخرين توسعة و مرمّت كعبه از عُبيدالله محمّد امين كردي، ص128ـ144.


151


شمال، جنوب، شرق و غرب قرار دارد. حَجَرالأسود در ارتفاع5/1 متر از زمين قرار گرفته و درِ كعبه نيز حدود 2 متري زمين قرار دارد. محلّ كعبه تقريبا در وسط مسجدالحرام، متمايل به ضلع جنوب شرقي مسجد قرار دارد.
اركان كعبه به ترتيب، از حَجَرالأسود از اين قرار است؛ ركن حَجَرالأسود، ركن عراقي، ركن شامي و ركن يماني.
 درميان اين چهار ركن، دو ركن حَجَر و يماني از فضيلت بيشتري برخوردار بوده چنان كه روايات زيادي از شيعه و سنّي دربارة فضيلت و اهميّت اين دو ركن نقل شده است:

1.امام باقر( عليه السلام ) مي‌فرمايد:« إنّ رسول الله لا يستلم إلا الركن الأسود و اليماني ثم يقبلهما و يضع خده عليهما و رأيت أبي يفعله » ( 1 ) رسول‌خدا(صلي الله عليه و آله )، جز دو ركن اسود و يماني را نمي بوسيد و صورت خود را بر آن‏ها مي گذاشت.

2. أبو‏مريم نقل مي‏كند كه من همراه امام باقر( عليه السلام ) طواف مي‌كردم. حضرت، در هر دوري از دورهاي طوافش، به ركن يماني كه مي‌رسيد،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

كافي، جلد4، ص408، ح8..


152


آن را مي‏بوسيد و مي‏فرمود:« اللّهم تُب عَلَيَّ حتّي أتوب واعصِمني حتّي لاأعود » ( 1 ) خدايا! بر من روي آور، تا توبه كنم، و مرا حفظ كن تا به طرف معصيت برنگردم.

3. امام صادق( عليه السلام ) فرمود: « اَلرُّكنُ اليَّماني بابُنا الَّذي نَدخُل مِنهُ الجَنَّةَ » ( 2 ) ركن يماني درِ متعلق به ماست كه ما از آن در، وارد بهشت مي‏شويم.

4. و آن حضرت( عليه السلام ) فرمود:« اَلرُّكنُ اليَّماني عَلي بابٍ مِن أبوابِ الجَنَّةِ مَفتوحٌ لِشيعَةِ آلِ مُحَمَّّدٍ، مَسدُودٌ عَن غَيرِهِم » ( 3 ) ركن يماني بر دري از درهاي بهشت است كه تنها بر روي پيروان اهل بيت نبوّت و امامت گشوده است.

5. به رسول خدا (صلي الله عليه و آله )عرض شد كه ما شما را مي‌بينيم كه ركن يماني را زياد استلام مي‏نماييد! حضرت فرمودند:« من هيچ‏گاه كنار ركن يماني نيامدم مگر اين‏كه جبرئيل نزد آن ايستاده بود و براي كسي كه استلامش مي‏نمود طلب مغفرت مي‏‏كرد. » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان، ص409، ح14.
مَن لا يحضره الفقيه، جلد2، ص208، ح2108.
3ـ شيخ‏حر‏عاملي، وسائل‏الشيعة، ج9، أبواب‏الطواف، باب23، ح6، ص422.
4ـ محمدي ري‏شهري، الحج و العمرة في الكتاب و السنة، ص112، ح226.


153


6. امام صادق( عليه السلام ) فرمود: خداوند عزّ‏و‏جلّ، فرشته‏اي را موكّل بر ركن يماني نموده است كه دعاهاي شما را آمين بگويد. ( 1 )

7.پيامبر اعظم9: حَجَرالأسود دست خدا بر روي زمين است، كه به‌وسيلة آن با بندگانش دست مي‏دهد. ( 2 )

 

[سوال] از حَجَرالأسود كمي صحبت كنيد و توضيح دهيد كه از كجا آمده و چرا رنگش سياه است؟!

 •حَجَرالأسود يا سنگ سياه، در ركن‏ حجرالاسود كعبه در ارتفاع5/1 متري قرار گرفته است. اين سنگ مقدّس، پيش از اسلام و پس از آن، همواره مورد توجه كامل بوده و در حقيقت در شمار عناصر اصلي كعبه بوده است. به مرور زمان و در اثر تحوّلات و تغييرات، از حجم نخستين آن كاسته شده و حتّي به چند قسمت تقسيم گرديده است كه آخرين بار قسمت‏هاي مختلف آن را به يك‏ديگر متّصل نموده و آن‏را در محفظه‏اي نقره‏اي قرار دادند و در حال حاضر تنها به آن اندازه كه براي بوسيدن و استلام لازم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان، ح 236.
2ـ شيخ حرّ عاملي، وسايل الشيعه، ج 9، ابواب الطواف، باب 22، ح 8


154


است جاي گذاشته‏اند.
بر اساس برخي روايات، حَجَرالأسود، فرشته‏اي از فرشتگان اعظم الهي بوده، از بهشت آمده و در آغاز رنگ آن سفيد بوده و به تدريج بر اثر استلام گنهكاران، سياه شده و به حالت كنوني در آمده است و اگر نبود استلام آن توسط انسان‏هاي جاهل و گنهكار، هيچ مريض و بيماري آن را لمس نمي‏كرد مگر آن كه شفا مي‏يافت. ( 1 )
حَجَرالأسود از آيات بيّنات الهي در كنار كعبه و دست راست خداوند در زمين است و استلام آن به منزلة بيعت با خداست، همچون مسجد، كه در قيامت به سود عدّه‏اي شهادت مي‏دهد.
حضرت اميرالمؤمنين عليّ‏بن‏ابي‏طالبفر( عليه السلام ) در ردّ سخن كسي كه هنگام استلام حَجَر مي‏گفت: مي‏دانم كه تو سود و زياني نداري امّا به سبب محبّت رسول اكرم به تو، ما هم دوستت مي‏داريم، فرمودند:

به خدا قسم، خدا او را در روز قيامت بر مي‏انگيزاند در حالي‏كه زبان و لب دارد و به نفع كسي‏كه وفاي به عهدش نموده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ شيخ‏حر‏عاملي، وسائل‏الشيعة، ج9، أبواب الطواف، باب13، ص402.


155


است، شهادت خواهد داد. ( 1 )
امام جعفر صادق( عليه السلام ) مي‏فرمايند: حَجَرالأسود، تكيه‏گاه حضرت مهدي عجّل‏الله‏تعالي‏فرجه‏الشّريف به هنگام بيعت مردم با او در آغاز قيام جهاني و عدالت‌گستر آن حضرت است.
داستان هشام و فرزدق شاعر
[سوال] داستان معروف فرزدق شاعر و شعر جاودانه‏اش دربارة حضرت سيّد السّاجدين به هنگام استلام حَجَر چطور اتّفاق افتاده است؟

در اوج قدرت عبد‏‏الملك مروان، فرزند و وليّ‏‏عهدش هشام، در موسم حجّ به مكّه آمد و مشغول طواف بود، خواست حَجَرالأسود را لمس كند ليكن جمعيّت انبوه طواف‏كنندگان، اين اجازه را به او نداد، به ناچار منبري براي او گذاشتند، روي آن نشست و شاميان نيز گرد او نشستند، ناگهان مردي زيباروي و باوقار در حالي‏كه ردايي بر تن داشت و آثار سجده بر پيشانيش آشكار بود، از در مسجدالحرام وارد و به طواف مشغول شد و چون به حَجَرالأسود رسيد مردم براي او راه را باز نموده و وي به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ همان، ح13، ص406


156


راحتي حَجَرالأسود را استلام كرد.
مرد شامي با تعجّب به هشام گفت: اي اميرمؤمنان! اين شخص كيست ؟
هشام براي آن كه شاميان به آن حضرت گرايش پيدا نكنند گفت: او را نمي‏شناسم!
فرزدق شاعر كه حقوق‏بگير دربار بود و آن‏جا حضور داشت، گفت: من او را مي‏شناسم.
مرد شامي پرسيد: اي أبا‏فراس او كيست؟
اين‏جا بود كه فرزدق شاعر آن قصيدة پرشور و حماسي‏اش را در حقّ حضرت زين‏العابدين علي‏بن‏الحسين، سرود ( 1 )قسمت اعظم آن از اين قرار است:
1. يَا سَائلِي‌: أيْنَ حَلَّ الْجُودُ وَالْكَرَمُ
ِعنْدِي‌ بَيَانٌ إذَا طُلاَّبُهُ قَدِمُوا
2. هَذَا الَّذِي‌ تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأتَهُ
وَالْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ
3. هَـذَا ابْنُ خَيْـرِ عِبَـادِ اللهِ كُلِّهِمُ
هذا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
4. هَذَا الَّذِي‌ أحْمَدُ الْمُخْتَارُ وَالِدُهُ
صَلَّي‌ عَلَيْهِ إلَهِي‌ مَاجَرَي‌ الْقَلَمُ
5. لَوْ يَعْلَمُ الرُّكْنُ مَنْ قَدْ جَاءَ يَلْثِمُهُ


157


لَخَـرَّ يَلْثِمُ مِنْـهُ مَا وَطَي‌ الْقَدَمُ
6. هَـذَا عَلِيٌّ رَسُـولُ اللهِ وَالِـدُهُ
أمْسَتْ بِنُورِ هُدَاهُ تَهْتَدِي‌ الاُمَمُ
7. هَذَا الّـَذِي‌ عَمُّهُ الطَّيَّـارُ جَعْفَرٌ
وَالْمَقْتُـولُ حَمْزَةُ لَيْثٌ حُبُّهُ قَسَمُ
8. هَذَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسْوَانِ فَاطِـمَةٍ
وَابْـنُ الْوَصِـيِّ الَّذِي‌ فِي‌ سَيْفِهِ نِقَمُ
9. إذَا رَأتْـهُ قُـرَيْشٌ قَالَ قَائـلُهَا
إلَـي‌ مَـكَارِمِ هَـذَا يَنْتَهِـي‌ الْكَرَمُ
10. يَكَادُ يُمْسِـكُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِـهِ
رُكْـنُ الْحَطِيـمِ إذَا مَا جَاءَ يَسْتَلِمُ
11. يَنْجَابُ نُورُ الدُّجَي‌ عَنْ نُورِ غُرَّتِهِ
كَالشَّمْسِ يَنْجَابُ عَنْ‏إشْرَاقِهَاالظُّلَمُ
12. مَا قَالَ: لاَ، قَطُّ إلاَّ فِي‌ تَشَهُّدِهِ
لَــوْلاَ التَّشَهُّـدُ كَانـَتْ لاَؤُهُ نَعَـمُ
13. مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الانْبِيَاءِ لَهُ
وَ فَضْـلُ اُمَّتِـهِ دَانـَتْ لَـهَا الاُمَمُ
14. كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَـاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا
يُسْتَوْكَفَانِ وَ لاَيَعْرُوهُمَا عَدَمُ
15. سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لاَتُخْشَي‌ بَوَادِرُهُ


158


يَزِينُـهُ خَصْلَتَانِ: الْحِلْمُ وَالْكَرَمُ
16. لاَ يُخْلِفُ الْوَعْدَ مَيْمُوناً نَقِيبَتُهُ
رَحْبُ الْفِنَاءِ أرِيبٌ حِينَ يُعْتَرَمُ
17. مِنْ مَعْشَرٍ حُبُّهُمْ دينٌ وَ بُغْضُهُمُ
كُفْرٌ وَ قُرْبُهُمُ مَنْجًي‌ وَ مُعْتَصَمٌ
18. يُسْتَدْفَعُ السُّوءُ وَالْبَلْوَي‌ بِحُبِّهِمُ
وَ يُسْتَزَادُ بِهِ الإحْسَانُ وَالنِّعَمُ
19. مُقَـدَّمٌ بَعْدَ ذِكْـرِ اللهِ ذِكْـرُهُمُ
فِي‌ كُلِّ فَرْضٍ وَ مَخْتُومٌ بِهِ الْكَلِمُ
20. إنْ عُدَّ أهْلُ التُّقَي‌ كَانُوا أئمَّتَهُم
أوْقِيلَ:مَنْ‏خَيْرُأهْلِ‏الارْضِ قِيلَ:هُمُ
21. مَنْ يَعْرِفِ اللهَ يَعْرِفْ أوَّلِيَّةَ ذَا
فَالدِّينُ مِنْ بَيْتِ هَذَا نَالَهُ الاُمَمُ
22. بُيُوتُهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ يُسْتَضَاءُ بِهَا
فِي‌النَّائبَاتِ وَعِنْدَالْحُكْمِ إنْ‏حَكَمُوا
23. فَجَدُّهُ مِن قُرَيشٍ فِي اُرُومَتِها
مُحَمَّــــدٌ وَ عَلــِيٌّ بَعدَهُ عَلـَمٌ
24. بَدْرٌ لَهُ شَاهِدٌ وَالشِّعْبُ مِنْ اُحُدٍ
وَالْخَنْدَقَانِ وَ يَوْمُ الْفَتْحِ قَدْ عَلِمُوا
25.  وَ خَيْبَرٌ وَ حُنَيْنٌ يَشْهَدَانِ لَهُ


159


وَ فِـي‌ قُرَيْضَـةَ يَـوْمٌ صَيْلَمٌ قَتَمُ
26. مَوَاطِنٌ قَدْ عَلَتْ فِي‌ كُلِّ نَائِبَةٍ
عَلَي‌ الصَّحَابَةِ لَمْ‏أكْتُمْ كَمَا كَتَمُوا
ترجمة قصيدة فرزدق
1- « اي‌ پرسش‏گر كنجكاوي كه مي‏پرسي جود و كرم كجاست! نزد من پاسخ آن است، اگر جويندگان حقيقت، طالب آنند.
2- او شخصيّتي‌ است‌ كه‌ سرزمين‌ بَطْحَاء (رَمْل‌زار اطراف‌ مكّه‌ تا سرزمين‌ منا‌) جاي‌ قدم‌هاي‌ او را مي‌شناسد، و خانة خدا و حِلّ و حرم‌ (خارج‌ و داخل حرم‌ مكّه‌‌) همگي‌ او را مي‌شناسند.
3- اين‌ است‌ فرزند بهترين‌‌ بندگان‌ خدا، اين‌ است‌ مرد تقيّ و نقيّ و طاهر و رادمرد.
4- اين‌ است‌ آن‏‏كس‌ كه‌ احمد برگزيده،‌‌ پدر اوست. آن‌ كس كه‌ خداي‌ من‌، تا قلم‌‌ بر لوح‌ آفرينش‌ جاري است، بر او درود فرستد.
5- اگر ركن‌ حجرالاسود بداند چه‌ كسي‌ براي‌ بوسيدنش‌ آمده‌ است‌، متواضعانه‌ بر زمين‌ مي‌افتد و جاي‌ پاي‌ وي‌ را بوسه‌ مي‌زند.

6- اين‌ علي است‌، آن‌ كه‌ رسول‌ خدا پدر اوست‌ كه‌ تمام مردم‌ جهان‌ به‌ نور هدايت‌ وي‌ راه‌


160


يافته‌اند.
7- اين‌ است‌ آن‌ كه‌ جعفر طيّار و حمزة‌ سيّدالشّهداء آن‌ شير بيشة‌ پيكار‌ و دوست قسم خورده، عموي اوست.
8- اين‌ است‌ پسر بزرگ‏بانوي‌ جهان، فاطمه!‌ و علي؛ وصيّ رسول‌ خدا كه‌ آتش‌ غضب‌ انتقام‌ خداوندي‌ از برق‌ شمشير او مي‌درخشيد.
9- چون‌ قبيلة‌ قريش‌ به‌ او بنگرد، گويد كه مجد و كرم به مكارم اخلاق او منتهي مي‏گردد.
10- با شناختي كه ركن حطيم از او دارد، به محض استلامش توسط او، مي‏خواهد كه وي را نزد خود نگه دارد.
11-‌ نور جبين او چونان خورشيد عالم‏افروز، پرده‌هاي‌ تاريكي‌ و ظلمت‌ را مي شكافد.
12- او هيچ‏گاه‌ كلمة نه ( لا ) بر زبان‌ نياورد مگر‌ در تشهّدش كه « لاَ إلَهَ إلاَّ الله‌ » مي‌گفت. و اگر هم‌ أحياناً تشهّدي‌ در ميان‌ نبود « نهِ » او، آري‌ بود.
13- او‌ شخصيّتي‌ است‌ كه‌ جميع‌ پيغمبران‌ در برابر برتري جدَّش‌، و همة امّت‏ها در برابر برتري‌ امّتش‌، پست‌ و پايين به‌ شمار آمدند.


161


14- دستانش چو باران، پيوسته همگان را سيراب مي‏كند و هيچ‏گاه دچار كمي و كاستي نمي‏شود.
15- خُلْق‌ و خويش‌، ملايم‌ است‌ كه‌ مردم‌ از غضبش‌ هراس‌ ندارند، و دو خصلت‌ حِلم‌ و كرمش‌ زينت‏‏بخش‌ اخلاق‌ نيكوي اوست.
16- خُلْف‌ وعده‌ نمي‌كند. طبيعتش‌ سرشته‌ با خير و بركت‌ است‌. درِ خانه‌اش پيوسته‌ براي‌ پذيرائي‌ واردين‌‌‌ گشوده‌ است‌. شخصيّتي‌ است‌ عاقل كه در برابر مشكلات فرارو، با درايت‌ و دورانديشي چاره‌سازي‌ مي‌نمايد.
17- او از گروهي‌ مي‌باشد كه‌ محبّت‌ِ بدان‏ها دين‌ است و كينه به آن‏ها‌ كفر، نزديكي‌‌ به‌ آن‏ها ماية نجات و پناه‌ از گزند و بلاها.
18- نه تنها گرفتاري‏ها و فتنه‌ها به‌ واسطة‌ محبّتشان‌ دفع‌ مي‌شود بلكه همين محبّت، زيادي نعمت‏ها‌ را به دنبال دارد.
19- نام‌ ايشان‌ بعد از نام‌ خدا در هر نماز واجبي‌ لازم است. در پايان‌ هر سخني، بردن‌ نام‌ ايشان‌ ختم‌ كلام است.

20- وقتي اهل تقوي را بشمارند، آنان


162


جلودارند، يا اگر گفته شود بهترين مردم كيانند! گفته شود: آنانند.
21- هر كس‌ خدا را بشناسد، اوّليّت‌ او را حتماً مي‌شناسد، چرا كه دين خدا از خانة او به مردم دنيا رسيده است.
22- در مشكلات‌ و مشاجرات‌، تنها و تنها خانه‌هاي‌ ايشان‌ در قريش‌ است‌ كه‌ محلّ مراجعة مردم‌ است.
23- زيرا كه ريشة اصلي او از قريش كه اصالت از محمّد گرفته است و پس از او عليّ ‏بن ‏ابي‏طالب سرشناس است.
24- بدر و احد و خندق و فتح مكّه، همگي گواه بر حقّانيت اويند، و دوست و دشمن هم بر آن آگاهند.
25- خيبر و حُنين و بني‏قُرَيضه نيز در كنار آن قلعه‏هاي عظيم و وحشت‏زا، و لحظات ترس و دلهره، همگي گواه اويند.
26- اين‏ها همه، صحنه‏هايي بودند كه صحابه در چارة تدبير وامانده بودند. اين واقعيّتي است كه هر چند آنان آن‏را كتمان نمودند! ولي من آن‏را كتمان نمي‏كنم. »


163


هشام‌ از شنيدن‌ اين‌ قصيده‌ خشمگين‌ شد، و جايزة‌ فرزدق را قطع‌ نمود و گفت‌: ألاَ قُلْتَ فِينَا مِثْلَهَا؟! « تو چرا دربارة‌ ما مثل‌ اين‌ قصيده‌، قصيده‌اي‌ نسروده‌اي‌؟! »
فرزدق گفت‌: هَاتِ جَدّاً كَجَدِّهِ، وَ أباً كَأبِيهِ، وَ اُمّاً كَاُمِّهِ حَتَّي‌ أقُولَ فِيكُمْ مِثْلَهَا!
« جدِّي‌ مانند جدِّ او بياور، و پدري‌ مانند پدرش‌، و مادري‌ مانند مادرش،‌ تا من‌ دربارة‌ شما مثل‌ آن‌ را بسرايم‌! »
فرزدق را در عُسْفَان‌ ميان‌ مكّه‌ و مدينه‌ محبوس‌ نمودند. اين خبر به‌ حضرت‌ امام‌ علي‏بن‏الحسين8‌ رسيد. حضرت‌ براي‌ وي‌ دوازده‌ هزار درهم فرستاد و گفت‌: أعْذِرْنَا يَا أبَافِرَاسٍ، فَلَوْ كَانَ عِنْدَنَا أكْثَرُ مِنْ هَذَا لَوَصَلْنَاكَ بِهِ!
« اي‌ أبوفراس‌ عذر ما را بپذير! اگر در نزد ما بيشتر از اين‌ بود، حتماً آن‌ را براي‌ تو مي‌فرستاديم‌! »
فرزدق آن‌ را رد كرد و گفت‌: يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ! مَا قُلْتُ الَّذِي‌ قُلْتُ إلاَّ غَضَباً لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ! وَ مَا كُنْتُ لاَرْزَأَ عَلَيْهِ شَيْئاً!

« اي‌ پسر رسول‌ خدا! آنچه‌ را كه‌ من‌ سروده‌ام‌


164


علّتي‌ نداشت‌ مگر آنكه‌ دربارة‌ خدا و رسول‌ او خشمگين‌ شدم‌، و من‌ آن‌ را به‌ اميد چشمداشت‌ خيري‌ و صِلِه‌اي‌ نسروده‌ام‌! »
حضرت‌ آن‌ را مجدّداً براي‌ وي‌ فرستادند و پيام‌ دادند: بِحَقِّي‌ عَلَيْكَ لَمَّا قَبِلْتَهَا فَقَدْ رَأَي‌ اللهُ مَكَانَكَ وَ عَلِمَ نِيَّتَكَ!
« به‌ حقّ من‌ بر تو، سوگندت‌ مي‌دهم‌ كه، آن‏‏را بپذير! خداوند از منزلت‌ تو خبر دارد و از نيّت تو مطّلع‌ مي‌باشد. »
فرزدق آن‌ را قبول‌ كرد و در زندان، شروع به هجو و خرده‏گيري از هشام نمود و از جملة‌ هجويّات‌ او اين‌ ابيات‌ مي‌باشد:
1. أيَحْبِسـُُنِي‌ بَيْنَ الْمَدِينَةِ وَالَّتِـي
إلَيْهَا قُلُوبُ النَّاسِ يَهْوِي‌ مُنِيبُهَا
2. يُقَلِّبُ رَأساً لَمْ يَكُنْ رَأسَ سَيِّدٍ
وَ عَيْنـاً لـَهُ حَـوْلاَءَ بَادٍ عُيُوبُهَا
1- آيا او مرا زنداني‌ مي‌كند مابين‌ مدينه‌ و مكّه‌اي‌ كه‌ به‌ سوي‌ آن‌ دل‌هاي‌ مردم‌ به‌ جهت‌ انابه‌ و رجوع‌ به‌ خدا ميل‌ مي‌كند؟

2- او سري‌ تكان‌ مي‌دهد كه‌ سر بزرگ‏مرد و


165


سالار نيست‌، و چشمان‌ لوچي‌ دارد كه‌ عيب‌هايش‌ آشكارا و نمايان‌ است‌.
چون‌ خبر اين‌ ابيات‌ هجويّه‌ را به‌ هشام‌ دادند، مجبور به آزادي او شد و بنا به نقلي او را به بصره تبعيد نمود. ( 1 )
فرزدق در بيت‏ دهم، اشاره به يك حادثة تاريخي نموده است:
به خاطر جنگ حَجّاج با ابن زبير، خانة كعبه تخريب گرديد، در بازسازي آن، هنگامي كه خواستند حَجَرالأسود را نصب كنند، هر يك از علما، قضات، زهّاد يا بزرگان ديگر براي نصب حجر اقدام مي‏نمودند، حجر لرزيده و در جاي خود استقرار نمي‏يافت، تا آن كه حضرت سجّاد( عليه السلام ) آمده و نام خدا را بر زبان جاري نموده و آن را در جاي خود گذاشتند، حَجَرالأسود در جايش استقرار يافت و مردم تكبير گفتند. و اين گونه بود كه فرزدق شاعر، اين جريان را در قصيدة خود گنجاندند: يكاد يمسكه عرفان راحته ...

در اهميّت اين سروده همين بس، كه زني از كوفه فرزدق را در خواب ديد، از وي پرسيد خدا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ علّامه طهراني، امام شناسي، ج15، ص345، با تلخيص و اضافات.


166


با تو چه كرد؟
او در جواب گفت: خداوند براي قصيده‏اي كه در مدح علي‏بن‏الحسين8 سرودم، مرا آمرزيد. ( 1 )
داستاني ديگر ازحَجَرالاسود
[سوال] شنيده شده اين سنگ با عظمت، در اثبات حقّانيّت امام سجّاد( عليه السلام ) لب به سخن گشوده است!؟
بله همين طور است؛ امام باقر( عليه السلام ) مي‏فرمايند: چون حضرت سيد‏الشهدا( عليه السلام ) شهيد شدند محمّد بن‏حنفيه كه فرزند امير‏المؤمنين( عليه السلام ) بود با حضرت سجّاد زين‏العابدين عليّ‏بن‏الحسين8 در مجلسي در مكّه خلوت كرد و گفت: اي برادرزاده! مي‏‏داني كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله )بعد از خود، امير‏المؤمنين( عليه السلام ) را از طرف خداوند به جانشيني خود منصوب نمود  و اميرالمؤمنين( عليه السلام ) بعد از خودش از طرف خداوند امام حسن( عليه السلام ) و امام حسن( عليه السلام ) هم پس از خود، امام حسين( عليه السلام ) را و اينك پدر تو كشته شده و كسي را به جاي خود معين نكرده است و من عموي تو هستم و هم‌رديف با پدر تو و من فرزند علي هستم و با اين سنّ و سابقه‏اي كه دارم از تو كه نوجواني، به امر امامت‏ سزاوارترم، بنابراين در امر وصايت و جانشيني و امامت ‏با من نزاع مكن و احتجاج منما!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ مجلّة ميقات، شمارة 7، ص32.



167


حضرت سجّاد( عليه السلام ) فرمود:

« يا عمّ اتّق اللهَ و لا تَدَّعِ ما لَيسَ لَكَ بِحَقٍّ، إنّي أعِظُكَ أن تَكونَ مِنَ الجاهلين » « اي عمو جان از خدا بپرهيز و دنبال مقامي كه شايستة تو نيست مرو، به تو اندرز مي‏‏دهم كه مبادا از جاهلان باشي‏ ».

پدر من قبل از آن‏كه متوجّه به سوي عراق شود به من وصيّت كرد، و ساعتي قبل از آن‏كه در كربلا كشته شود در امر امامت از من پيمان گرفت ، و اينك اسلحة رسول خدا (صلي الله عليه و آله )كه علامت امامت است در نزد من است، پس متعرّض اين مقام مشو كه مي‏‏ترسم بدين سبب عمرت كوتاه و حالت تباه گردد. خداوند تعالي امامت را در اولاد حضرت حسين( عليه السلام ) قرار داده است، و اگر مي‏‏خواهي يقين پيدا كني بيا با هم نزد حجر‏الأسود برويم و او را حَكَم بين خود قرار داده و از او سئوال كنيم.
پس هر دو كنار حجر‏الأسود آمدند، حضرت سجّاد( عليه السلام ) به محمّد بن‏حنفيه گفتند: با تضرّع و ابتهال به سوي خداوند از او بخواه كه حجر‏الأسود را براي تو به سخن درآورد، آن‏گاه از حجر‏الأسود سئوال كن كه امام بعد از حسين‏بن‏علي8 كيست؟
محمّدبن‏حنفيه چنين كرد ولي پاسخي نشنيد.



168


 حضرت سجّاد( عليه السلام ) فرمود: اي عمو جان اگر تو امام و وصي بودي هر آينه حجر پاسخت را مي‏‏داد.
محمّد گفت: حال اي برادرزاده! تو خدا را بخوان و دعا كن و از حجر سئوال كن.
حضرت سجّاد( عليه السلام ) چنين كرد و سپس گفت: اي حجر تو را سوگند مي‏‏دهم به آن خدايي كه در تو ميثاق انبياء، اوصياء و جميع خلايق را قرار داده است ‏كه بگويي وصيّ و امام بعد از حسين‏بن‏علي8 كيست؟
ناگهان حَجَر چنان به حركت درآمد كه نزديك بود از جاي خود كنده شود! آن‏گاه به زبان عربي فصيح گفت: امامت ‏بعد از حسين ‏بن ‏علي8 براي عليّ‏بن‏الحسين ‏بن ‏فاطمة بنت‏رسول‏الله9 است.
در اين حال محمّدبن‏حنفيه مراجعت نمود در حالي كه ولايت ‏حضرت سجّاد( عليه السلام ) را پذيرفت و به عهده گرفت.
[سوال] تاريخ پرده و پرده‏داري كعبه، به چه زماني برمي‏گردد؟

 

گفته شده كه براي نخستين بار، حضرت اسماعيل( عليه السلام ) پرده‏اي بر روي كعبه كشيد. بعدها

 

169


قريش اين سنّت را ادامه دادند و پرده‏داري كعبه، منصبي ويژه شد.
رسول گرامي اسلام9 پس از فتح مكّه، پردة خانة كعبه را عوض نمود. پوشاندن جامه بر قامت كعبه كه بيشتر به هدف حفظ ديوارهاي آن از آسيب‏هاي بيروني و نيز حرمت نهادن به آن بوده، به مرور، شكل سياسي به خود گرفت و براي بافندة آن، ماية افتخار بود.
پردة كعبه به دليل قرار گرفتن در معرض آفتاب و باران و باد، هر ساله نياز به تجديد و تعويض دارد كه در دورة معاصر، در روز عرفه يا عيد قربان _ زماني كه همة حاجيان عازم مشاعر مقدّسه مي‏شوند ـ اين‏كار صورت مي‏پذيرد.
پردة كعبه در قرون اخير به رنگ مشكي بوده كه نوشته‏هاي آن به رنگ طلايي بافته مي‏شود، امّا در برخي موارد از رنگ‏هاي ديگري هم استفاده مي‏شده است. براي نمونه در زمان ملك‏شاه سلجوقي، پردة ارسالي رنگ زرد، در زمان النّاصر عبّاسي به رنگ سبز و از اواخر خلافت وي، به رنگ مشكي تهيّه مي‏گرديده است، كه گويا از آن پس تا به حال، مشكي بودن رنگ پردة كعبه استمرار داشته است.


170


در حال حاضر كارگاه پرده‏بافي كعبه در مساحت صد‏هزار متر مربّع و مجهّز به ابزارهاي پيشرفته، در جادة قديم مدينه قرار دارد كه به‏خاطر محدوديت‏ها و موانع، فقط تعداد اندكي از زائران، موفّق به بازديد از اين محلّ مي‏شوند.
 براي بافت پردة كعبه، از ابريشم سفيد خالص و رشته‏هاي نقره‏اي و طلافام استفاده مي‏شود، به‏طوري‏كه در حال حاضر براي تهية آن، سالانه بيش ازهفده ميليون ريال سعودي(حدود چهار‏ ميليارد تومان) هزينه مي‏شود.
مقام ابراهيم
[سوال] تقريباً روبروي در كعبه، در محفظه‏اي فلزي، سنگي قرار دارد به نام مقام ابراهيم، لطفاً دربارة آن برايمان صحبت نماييد.
از جا‌هاي مقدّس و با عظمت مسجدالحرام، مقام ابراهيم است. امام صادق( عليه السلام ) در بيان مراد از بيّنات در آية شريفة )فيه آياتٌ بَيِّناتٌ( ( 1 )فرموده‏اند:نشانه‏هاي روشن الهي؛ يكي مقام ابراهيم است؛ همان سنگي كه ابراهيم( عليه السلام ) بر روي آن ايستاد و اثر پاهايش روي آن باقي ماند، و ديگر حَجَرالأسود و حجر اسماعيل.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ آل عمران، آية 97.


171


خداوند سبحان در قرآن مجيد ما را به نماز در كنار مقام ابراهيم سفارش نموده است: )وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلّي ( ( 1 ) در مقام ابراهيم عبادتگاهي براي خود اختيار كنيد.
اين سنگ به شكل تقريبي مربّع با طول و عرض40 سانتيمتر و ارتفاع تقريبي50 سانتيمتر به رنگ ميانة زرد و قرمز متمايل به سفيد است. در آغاز به‏‏طور آزاد در كنار كعبه بر روي زمين قرار داشت. آنگاه آن را در ملتزم نصب كردند تا جا‏به‏جا نشود از زمان مهدي عبّاسي ( 2 ) به بعد، اين سنگ با طلا پوشانده شد تا صدمه‏اي نبيند. و حال حاضر درون محفظه‏اي فلزي قرار دارد.
دربارة شكل‏گيري مقام ابراهيم چند وجه محتمل است:
هنگام ساختن كعبه، حضرت ابراهيم روي آن مي‏ايستادند، لذا اثر پا بر روي آن مانده است؛ يعني نظير جسمي نرم، اثرپذير شد.

هنگامي كه حضرت ابراهيم براي بار دوّم به مكّه برگشت، همسر اسماعيل به وي گفت: پياده شويد تا من سر شما را شستشو دهم. حضرت هنگام پياده شدن، پا روي آن سنگ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ بقره، آية125.
2ـ نيمة دوم قرن دوم هجري.


172


گذاشت و اثر پايش در آن باقي ماند.
هنگام اجراي فرمان (وَ اذن فِي الناس بالحجّ ) ( 1 )  بالاي آن سنگ رفت و اعلان كرد كه مردم به طرف كعبه بيايند و حجّ به‏‏جا آورند، در اين‏حال اثر پا در سنگ پديد آمد. ( 2 )
[سوال] مُلتَزَم، مُستَجار و حَطيم كجاست و چه فضيلتي دارند؟
قسمتي از پايين ديوار كعبه را، كه در يك سوي آن حَجَرالأسود و در سوي ديگرش باب كعبه قرار دارد، ملتزم مي‏نامند. علّت نام‏گذاري آن به اين‏خاطر است كه مردم در آن قسمت مي‏ايستند و ملازم آن شده و به آن مي‏چسبند و دعا مي‏كنند.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله )‏فرمودند: « كسي در كنار ملتزم خواسته‏اي ندارد مگر اين‏كه براي او مستجاب خواهد شد. » ( 3 )

هم‏چنين امير‏المؤمنين( عليه السلام ) ‏فرمود:« در كنار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ حج، 27.
2ـ آية الله جوادي آملي، صهباي حج، ص278.
3ـمحمدي ري‏شهري،  الحج و العمرة في الكتاب و السنة، ص109 ح21


173


ملتزم به همة گناهانتان اقرار كنيد چه آن گناهاني كه به ياد داريد و چه آن‏هايي را كه فراموش نموده‏ايد. » ( 1 )
مقابل ملتزم، درست در سوي ديگر كعبه، ديوار كنار ركن يماني را مستجار نامند، به معناي محلّ پناه‏بردن به خداي مهربان.
امام صادق( عليه السلام ) به ابن‏عمّار فرمود: چون در دور هفتم طواف نزديك ركن يماني رسيدي آن‏جا مستجار است، صورت و سينة خود را به كعبه بچسبان و اين‏گونه بگو:« اَلّلهُمَّ البَيتُ بَيتُكَ وَ العَبدُ عَبدُكَ وَ هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ »، يعني: « بار‏الها! خانه، خانة توست! بنده، بندة توست! و اين‏جا، جاي پناه‏آوردن به توست! »، آن‏گاه به خطاها و لغزش‏هايت اعتراف كن زيرا هيچ مؤمني در اين مكان به گناهان خويش اقرار نمي‏كند مگر آن‏كه بخشوده خواهد شد. ( 2 )

از امام زين‏العابدين( عليه السلام ) نقل شده كه فرمودند:« آدم بعد از هبوط به زمين، نزديك خانه شد و كنار ملتزم آمد آن‏گاه دستانش را به‏سوي آسمان بلند نمود و گفت: خدايا مغفرتت را شامل حالم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ همان، ص110، ح215.
2ـ محمدي ري‏شهري، الحج و العمرة في الكتاب و السنة، ص111، ح218.


174



| شناسه مطلب: 77304