بخش 5
1 . امام حسین ( علیه السلام ) درس توحید در حجر اسماعیل 2 . امام زین العابدین ( علیه السلام ) مناجات امام سجاد در حجر 3 . امام محمد باقر ( علیه السلام ) 1 . عبادت 2 . پاسخ به پرسش ها 4 . امام جعفر صادق ( علیه السلام ) 1 . دعای امام صادق در حجر 2 . پاسخ به پرسش ها الف . حج نیابتی ب . وزش این باد از چیست ؟ ج . نوشیدن آب از ظرف مسی 3 . پخش اسراری از معارف در بین خواص 5 . امام موسی کاظم ( علیه السلام ) الف . نماز و دعا در حجر ب . طب گیاهی 6-7 . امام رضا و امام جواد ( علیهما السلام ) 8 . امام زمان ( عَجَّل اللّه تعالی فرجَه الشریف ) الف . توفیق تشرف به محضر حضرت حجت ( عَجَّل اللّه تعالی فرجَه الشریف ) ب . جبرئیل بر روی ناودان کعبه در وقت ظهور * کتابنامه
117 |
1 . امام حسين ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل
درس توحيد در حجر اسماعيل
عياشي در تفسير خود از يزيد بن رويان نقل مي كند : نافع بن ازرق ، كه از دشمنان اهل بيت بود ، داخل مسجد الحرام شد . حضرت حسين بن علي ( عليه السلام ) با عبدالله بن عباس داخل حجر نشسته بود . نافع آمد و نزد ايشان نشست . و روي به ابن عباس كرد و گفت : ابن عباس ، خدايي را كه مي پرستي براي من توصيف كن .
ابن عباس از پاسخ باز ماند و سر را فرو افكند . سكوتي طولاني بر مجلس حكمفرما شد .
آن گاه حضرت امام حسين ( عليه السلام ) روي به او فرمود و گفت : پسر ازرقِ فتاده در گمراهي و ناداني ! نزد من آي تا پاسخت را بگويم .
نافع ( كه كور باطني خاصي داشت ) گفت : از شما نپرسيدم تا كه پاسخم گوييد !
ابن عباس ( كه از اين جسارت و بي ادبي او بسيار ناراحت شده بود ) گفت : آرام ، تو از فرزند رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بپرس . او از اهل بيت نبوت است و درياي حكمت در اوست .
نافع متوجه حضرت شد و گفت : خداي را براي من توصيف كن .
حضرت امام حسين ( عليه السلام ) فرمود :
أصفه بما وصف به نفسه ، و أعرّفه بما عرف به نفسه ، لايدرك بالحواس ، و لا يقاس بالناس ، قريب غير ملتزق ، و بعيد
118 |
غير مقص ، يوحّد و لايتبعّض ، لا إله إلا هو الكبير المتعال ؛
او را به آنچه كه خود خودش را توصيف كرده است وصف مي كنم و او را به آنچه كه خود را به آن معرفي نموده است مي شناسانم . او با حواس ( ظاهري ) درك شدني نيست و با مردم قياس بردار نيست . نزديك ( اشياء ) است بدون آنكه چسبيده به چيزي باشد ، دور است بدون آنكه جداي از چيزي باشد ؛ يك است بدون آنكه تجزيه پذيرد . هيچ معبودي جز او نيست ؛ اويي كه بزرگ و متعال است .
ابن ازرق وقتي كه اين وصف را شنيد به شدت تحت تأثير قرار گرفت و گريست . حضرت به او فرمود : چرا به گريه افتادي ؟
گفت : زيبايي توصيف تو ، مرا به گريه انداخته است ! (1)
2 . امام زين العابدين ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل
مناجات امام سجاد در حجر
حجر اسماعيل يكي از خلوتگاه هاي حضرت امام الساجدين زين العابدين علي بن الحسين ( عليه السلام ) با خداي سبحان است و اين مكان مقدس يكي از جاهاي راز و نياز و گريه اين عبد حقيقي با معبود است و آنقدر مناجات حضرت امام سجاد ( عليه السلام ) اهميت دارد كه فرزند برومندش قطب عالم امكان ، حضرت امام مهدي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير العياشي ، ج2 ، ص337 ، ح64 ؛ بحارالانوار ، ج33 ، ص423 ، ح631 . شبيه اين روايت را شيخ صدوق در التوحيد ، ص80 ، ح35 ، و ابن عساكر در تاريخ دمشق ، ترجمه الامام الحسين ، ج4 ، ص157 ، ح203 آورده اند .
119 |
صاحب الزمان ( عَجَّل اللّه تعالي فرجَه الشريف ) توجهي خاص و عنايتي ويژه به آن دارد .
شيخ طوسي ، در كتاب الغيبة از ابونعيم محمد بن احمد انصاري روايت كرده است :
سالي در مكه بودم و در مسجد الحرام با جمعيتي حدود سي نفر در كنار مستجار ايستاده بودم . (1) اين جريان مربوط به روز ششم ذي الحجه 293 است . ديدم جواني كه دو لنگ احرام پوشيده و نعلين به دست گرفته بود ، از طواف به نزد ما مي آيد . هيبت او ما را گرفت و بي اختيار همه از جاي خود برخاستيم . او در ميان ما نشست و همگي اطراف شمع وجود او را فراگرفتيم . نگاهي به سمت راست و چپ خود كرد و فرمود : آيا مي دانيد كه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در دعاي الحاح خود چه مي فرمود ؟ . . . ( اين ديدارها دو روز پشت سر هم با طرح دو پرسش و پاسخ به آن ادامه يافت ) ، تا اينكه در روز سوم باز به ميان ما آمد و باز نگاهي به راست و چپ فرمود و در حالي كه با دست مباركش اشاره به سمت حجر اسماعيل در زير ناودان مي نمود فرمود : سيد العابدين علي بن الحسين ( عليهما السلام ) در سجده خود در اينجا چنين مي گفت :
عبيدك بفنائك ، مسكينك بفنائك ، فقيرك بفنائك ، سائلك بفنائك ، يسألك ما لايقدر عليه غيرك ؛
بنده تو ، مسكين تو ، فقير تو ، گداي تو ، در آستانه در خانه توست ؛ از تو چيزي را مي خواهد كه از غير تو ساخته نيست . . . .
ابو علي محمودي مي گويد : اي قوم ، آيا او را مي شناسيد ؟ به خدا سوگند كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در روايت كمال الدين به برخي از آنها از جمله محمودي و ابو الهيثم ديناري و ابوجعفر تصريح شده است .
120 |
او صاحب الزمان شماست ؟
گفتيم : اي ابوعلي ، تو از كجا دانستي ؟
گفت : هفت سال است كه دعا مي كنم خداوند صاحب الزمان را به من بنماياند . (1) و در پايان اين روايت مفصل ، مؤيدي ديگر بر صحت اين ادعا ذكر مي شود .
شيخ مفيد در كتاب الارشاد از طاووس نقل مي كند :
شبي داخل حجر شدم . علي بن الحسين را ديدم داخل حجر شد و مشغول به نماز شده آن گاه به سجده افتاد . با خود گفتم : او مردي صالح از اهل بيت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) است ، بنشينم و به آنچه كه او دعا مي كند گوش فرادهم . شنيدم كه او در سجده خود اين گونه مناجات مي كرد :
عبيدك بفنائك ، مسكينك بفنائك ، فقيرك بفنائك ، سائلك بفنائك ؛
بنده كوچك تو ، مسكين تو ، فقير تو ، گداي تو در آستانه در خانه توست .
طاووس مي گويد : در هر گرفتاري كه واقع شدم و اين دعا را خواندم ، خداوند گره از مشكل من گشود . (2)
ابن شهراشوب نيز در المناقب از طاووس نقل مي كند :
امام زين العابدين ( عليه السلام ) را در حجر ديدم كه مشغول به نماز بود و چنين دعا مي فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغيبة ، ص259 ، ح227 ؛ بحارالانوار ، ج 8 ، ص 6 ـ 8 ، ح5 ؛ نيز ر . ك : دلائل الامامة ، ص298 ؛ كمال الدين ، ج2 ، ص470 ، ح24 ؛ بحارالانوار ، ج94 ، 187 ، ح2 ؛ معجم الاحاديث الامام المهدي ، ج4 ، ص390 ، ح1368 .
2 . الارشاد ، ج2 ، ص143 ؛ بحارالانوار ، ج46 ، ص76 ، ح66 .
121 |
عبيدك ببابك ، أسيرك بفنائك ، مسكينك بفنائك ، سائلك بفنائك ، يشكو إليك ما لا يخفي عليك ؛
بنده كوچكت در كنار خانه توست ، اسير ، مسكين و گداي تو در آستانه در خانه توست ، عرضه مي دارد به تو ، آنچه را كه بر تو پنهان نيست .
و در يك روايت اين جمله را نيز اضافه دارد :
لا تردّني عن بابك ؛ (1)
مرا از در خانه ات ( با دست خالي ) برنگردان .
علامه مجلسي از شهيد نقل مي كند كه طاووس يماني مي گويد : در ماه رجب از كنار حجر گذشتم ، ديدم كسي است كه به ركوع و سجوده مي رود . دقت كردم ديدم علي بن الحسين ( عليه السلام ) است ، با خود گفتم : خوشا به حالت ! مردي صالح از اهل بيت نبوت است ، قسم به خدا كه بايد دعاي او را غنيمت شمارم . مراقب احوال او بودم تا كه از نماز خود فارغ شد . كف دستان خود را به جانب آسمان بلند كرد و گفت :
سيّدي سيّدي ، و هذه يداي قد مددتهما إليك بالذّنوب مملوّة ، و عيناي إليك بالرّجاء ممدودة ، و حقٌّ لمن دعاك بالنّدم تذلّلاً أن تجيبه بالكرم تفضّلاً ، سيّدي ! أمن أهل الشقاء خلقتني فأطيل بكائي ، أم من أهل السعادة خلقتني فأبشر رجائي ، سيّدي ! ألِضَرْب المقامع خلقت أعضائي ، أم لشرب الحميم خلقت أمعائي ، سيدي !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب آل ابي طالب ، ج 4 ، ص148 ؛ بحارالانوار ، ج46 ، ص78 ، ح75 و ج99 ، ص196 ، ح10 ؛ مستدرك الوسائل ، ج9 ، ص428 ، ح9 .
122 |
لو أنّ عبداً استطاع الهرب من مولاه لكنت أوّل الهاربين منك ، لكنّي أعلم أنّي لا أفوتك ، سيّدي ! لو أنّ عذابي يزيد في ملكك لسألتك الصّبر عليه ، غير أنّي أعلم أنّه لا يزيد في ملكك طاعة المطيعين ، و لا ينقص منه معصية العاصين ، سيدي ! ما أنا و ما خطري ، هب لي خطاياي بفضلك ، و جلّلني بسترك ، و اعف عن توبيخي بكرم وجهك ، الهي و سيدي ارحمني مطروحاً علي الفراش تقلّبني أيدي احبّتي ، وارحمني مطروحاً علي المغتسل يغسّلني صالح جيرتي ، وارحمني محمولاً قد تناول الأقرباء أطراف جنازتي ، وارحم في ذلك البيت المظلم وحشتي و غربتي و وحدتي ، فما للعبد من يرحمه إلا مولاه .
آقاي من ، اين دستان پر از گناه را به درگاهت بالا آوردم ، و چشمانم اميد به تو دارد ، و كسي كه با پشيماني ( از كرده خود ) تو را در حال زار فراخواند ، سزاوار آن است كه با لطف و كرمت پاسخش گويي ، آقاي من ! آيا مرا از تيره روزان قرار دادي تا كه بسيار بگريم ، يا كه از نيكبختان گردانيدي تا اميدوار باشم ، آقاي من ! آيا اعضاي پيكرم را براي زدن گرزها آفريدي ! آيا معده ودستگاه گوارشيم را براي نوشيدن حميم ( شراب جهنميان ) آفريدي ؟ آقاي من ! اگر بنده اي توان فرار از آقايش را داشت اولين فرار كننده از درگاهت بودم ، ولي مي دانم كه توانايي آن را ندارم . آقاي من ! اگر شكنجه شدنم بر حكومتت مي افزود از تو صبر بر عذاب را مي خواستم ، ولي مي دانم كه بندگي اطاعت كنندگان بر حكومتت نمي افزايد ، و سركشي
123 |
معصيت كاران چيزي از آن نمي كاهد . آقاي من ! من كي ام ؟ از تو مي خواهم كه به فضلت از من درگذري ، و بدي مرا بپوشاني ، و با كرامت از توبيخ و سرزنشم درگذري . خداي من و آقايم ! به هنگام مرگ كه بر بستر افتاده ام و عزيزانم مرا مي گردانند ، برمن رحم نما ، و به هنگامي كه همسايگان نيكوكار من ، جسدم را در غسالخانه غسل مي دهند ترحم كن ، و به هنگامي كه نزديكانم پيكر مرا بر مي دارند بر من رحم كن ، و در آن خانه تاريك بر وحشت و غربت و تنهاييم رحم كن ، آيا غير از مولا كسي بر بنده رحم مي كند ؟
آن گاه به سجده افتاد و فرمود :
أعوذ بك من نار حرّها لا يطفي ، و جديدها لا يبلي ، و عطشانها لا يروي ؛
بتو پناه مي برم از آتشي كه گرمايش خاموش نمي شود ، و تازه اش از بين نمي رود ، و تشنه اش سيراب نمي گردد .
آن گاه گونه راست خود را بر زمين نهاد و فرمود :
اللهمّ لا تقلّب وجهي في النار بعد تعفيري و سجودي لك ، بغير منٍّ منّي عليك ، بل لك الحمد والمنّ عليّ ؛
خدايا ، پس از آنكه صورتم براي تو سر به خاك نهاد و خاك آلود شد ، ديگر اين صورت را در آتش مسوزان ، بدون آنكه من هيچ منتي بر تو داشته باشم ، بلكه تمام منت از آنِ تو بر من است .
آن گاه سمت چپ صورت خود را بر زمين گذاشت و فرمود :
124 |
إرحم من أساء واقترف ، و استكان و اعترف ؛
بر كسي كه بد كرده وگناه كرد ، ودر برابرت به خاري افتاده و وبه نافرماني ومعصيت خود اعتراف نمود رحم فرما .
آن گاه به سجده بازگشت و پيشاني خود را بر زمين نهاد و فرمود :
إن كنتُ بئس العبد فأنت نعم الرّب ؛
اگر من بنده بدي بودم ولي تو خداي خوبي هستي .
و صد بار فرمود :
العفو العفو ؛
از تو درخواست عفو و بخشش دارم .
طاووس يماني مي گويد : به گريه افتادم تا آنجا كه صداي گريه من بلند شد . حضرت روي به جانب من گردانيد فرمود : يماني ! چرا گريه مي كني ؟ مگر اينجا جايگاه گناهكاران نيست . . . . (1)
3 . امام محمد باقر ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل
1 . عبادت
حجر اسماعيل يكي از جاهايي است كه امام باقر ( عليه السلام ) در آن به عبادت خداوند مي پرداخت ، همان گونه كه از روايت ابوعباد عمران بن عطيه ومحمد بن مروان فهميده مي شود ، كه ذكر آن خواهد آمد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج100 ، ص448 ، ح25 ؛ محدث نوري نيز قسمتي از اين روايت را از مزار مشهدي نقل نموده است . ر . ك : مستدرك الوسائل ، ج3 ، ص442 ، ح11 .
125 |
2 . پاسخ به پرسش ها
ابوعباد عمران بن عطيه از حضرت امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند : پدرم و من مشغول طواف بوديم . در اين هنگام مردي بلندقامت به ما نزديك شد و سلام كرد . ما جواب سلام او را داديم . او متوجه پدرم شد و گفت : مسئله اي دارم ( كه مي خواهم بپرسم ) .
پدرم فرمود : وقتي كه طواف تمام شد ، نزد من بيا .
پس از اتمام طواف داخل حجر شديم و دو ركعت نماز خوانديم ، آن گاه پدرم متوجه من شد و فرمود : پسرم ، آن مرد كجاست ؟
او را در حالي كه نماز خوانده بود و پشت سر ما ايستاده بود يافتيم .
پدرم از او پرسيد : از كجا هستي ؟
گفت : از اهل شام .
فرمود : در كجاي شام ؟
گفت : در بيت المقدس .
فرمود : آيا دو كتاب ( قرآن و تورات ) را خوانده اي ؟
گفت : آري
فرمود : سؤالات خود را عرضه كن .
آن مرد شامي پرسش هاي متعدد خود را اين گونه مطرح ساخت : من از شما درباره پيدايش اين خانه ( كعبه ) و اين آيات سؤال دارم :
آيه :
126 |
( ن وَالْقَلَمِ وَما يَسْطُرُونَ ) (1)
نون ، سوگند به قلم وآنچه مي نويسند .
و آيه :
( وَالَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ) (2)
وهمانان كه در اموالشان حقي معلوم است ، براي خواهنده ودرمانده .
حضرت فرمود : برادر شامي ، حديث ما را گوش ده و بر ما دروغ مبند كه هر كسي چنين كند بر رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) دروغ بسته است و هر كس چنان كند بر خدا دروغ بسته است و هر كس كه اين كار را انجام دهد ، خداوند او را عذاب دهد .
اما آغاز اين خانه از اينجاست كه خداوند به فرشتگان فرمود :
( إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً ) (3)
من در زمين جانشيني خواهم گماشت .
فرشتگان در پاسخ و اعتراض چنين گفتند :
( أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَيَسْفِك الدِّماءَ ) (4)
آيا در آن كسي را مي گماري كه در آن فساد انگيزد ، وخونها بريزد ؟ !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره قلم ، آيه 1 .
2 . سوره المعارج ، آيه 24-25 .
3 . سوره بقره ، آيه 30 .
4 . همان .
127 |
فرشتگان كه متوجه خشم خداوند شدند به عرش او پناه آوردند . خداوند به فرشتگان خود فرمود تا در آسمان ششم خانه اي را براي او به نام ضراح در ازاي عرش الهي قرار دهد تا اهل آسمان ، آنجا به طواف پردازند ، كه در هر روز هفتادهزار فرشته آنجا به طواف مي پردازند و ديگر برنمي گردند و به استغفار مشغول اند . وقتي كه آدم به آسمان دنيا پايين آمد ، خداوند به او دستور ساخت اين خانه را داد و اين خانه كعبه به ازاي آن خانه ( ضراح ) است و اين خانه را براي طواف آدم و نسل او قرار داد همان گونه كه آن خانه را براي اهل آسمان قرار داده است .
آن مرد گفت : راست گفتي اي پسر رسول خدا . (1)
همچنين از محمد بن مروان ، روايتي ديگر نزديك به مضمون روايت قبلي نقل شده است كه امام جعفر صادق ( عليه السلام ) فرمود : با پدرم داخل حجر بوديم و ايشان مشغول به نماز بودند كه مردي آمد و در كنار ايشان نشست . پس از نماز سلام كرد و گفت : من از شما درباره سه چيز سؤال مي كنم كه غير از شما و يك نفر ديگر كسي از پاسخ آن آگاهي ندارد . پس از عرضه سؤال درباره سبب طواف خانه خدا و پاسخ امام ( عليه السلام ) كه همانند پاسخ در روايت عمران بن عطيه است ، آمده است : خداوند بر فرشتگان غضب كرد . آنان درخواست توبه كردند . خداوند به ايشان امر فرمود تا گرد ضراح كه بيت المعمور است به طواف پردازند و آنان هفت سال به طواف پرداختند و درخواست آمرزش و بخشش الهي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكافي ( الفروع ) ، ج 4 ، ص 187 ، ح 1 ، بحارالانوار ، ج 11 ، ص 119 ، ح 54 .
128 |
كردند ، پس از آن خداوند توبه آنها را پذيرفت و از آنان راضي شد . اين ريشه طواف است . سپس خداوند اين بيت الحرام را در ازاي ضراح قرار داد تا مايه توبه و پاكي بني آدم باشد .
آن مرد گفت : راست گفتي . (1)
عياشي در تفسير خود پس از ذكر اين روايت ، مي افزايد : سؤال كننده بقيه پرسش هاي خود را نمود و سپس برخاست و رفت ، و بعد امام صادق ( عليه السلام ) مي گويد : از پدرم پرسيدم : اين مرد كه بود ؟
حضرت فرمود : پسرم ، او خضر بود . (2)
محمد بن مروان ، روايتي ديگر نيز از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده است كه تا اندازه اي شبيه به روايت نخست است ، ولي در آخر ذكر مي كند كه ناگهان سؤال كننده مفقود شد . (3)
شيخ صدوق نيز در علل الشرائع ، روايتي نزديك به همين مضمون را به اسنادش از ابوخديجه از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه در آن خبر امام باقر ( عليه السلام ) فرمود : اين پرسشگر جبرئيل بود . (4)
در پايان ذكر اين نكته ضروري است كه پرسش هاي ديگري نيز از حضرت امام محمد باقر ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل شده است كه بخاطر خلاصه نويسي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكافي ( الفروغ ) ، ج4 ، ص188 ، ح2 .
2 . تفسير العياشي ، ج1 ، ص30 ، ح6 ؛ بحارالانوار ، ج99 ، ص205 ، ح18 ؛ مستدرك الوسائل ، ج9 ، ص370 ، ح2 .
3 . تفسير العياشي ، ج1 ، ص29 ، ح5 ؛ مستدرك الوسائل ، ج7 ، ص35 ، ح3 ، و ج9 ، ص369 ، ح1 .
4 . علل الشرايع ، ج2 ، ص407 ، ح2 ؛ بحارالانوار ، ج11 ، ص169 ، ح17 ، و ج26 ، ص351 ، ح2 .
129 |
ذكر آن صرف نظر مي كنيم . (1)
4 . امام جعفر صادق ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل
1 . دعاي امام صادق در حجر
در اصل زيد نرسي از علي بن مزيد بيّاع سابري آمده است :
امام صادق ( عليه السلام ) را در حجر زير ناودان روبروي خانه خدا ديدم - در حالي كه دست هاي خود را باز كرده بود - چنين دعا مي فرمود :
اللهمّ ارحم ضعفي ، و قلّة حيلتي ، اللهمّ أنزل عليّ كفلين من رحمتك ، و أدرّ عليّ من رزقك الواسع ، و ادرء عنّي شرّ فسقة الجن و الإنس ، و شرّ فسقة العرب و العجم ، اللهمّ أوسع عليّ في الرّزق ، و لا تقتر عليّ ، اللهمّ ارحمني و لا تعذّبني ، إرْض عنّي و لا تسخط عليّ ، إنك سميع الدّعاء ، قريب مجيب ؛ (2)
خداوندا ، بر ناتوانيم و كمي چاره سازيم رحم كن ، خدايا ! بهره رحمتت را برمن فرو فرست ، و روزي فراوان را بر من ارزاني دار ، و شر فاسقان جن و انس و عرب و عجم را از من دور كن ، خداوندا ! روزي را برمن فراوان كن ، و بر من سخت نگير . خدايا ! مرا رحم كن ، و مرا عذاب نده ، از من خوشنود و راضي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ن . ك : الكافي ( الروضة ) ، ج8 ، ص33 ، ح305 ؛ بصائر الدرجات ، ص373 ؛ الاختصاص ، ص301 ؛ دلائل الامامه ، ص99 ؛ مناقب آل ابي طالب ، ج4 ، ص187 ، وص189 ؛ الخرائج والجرائح ، ج1 ، ص238 ، ح217 ، وص285 ، ح48 ، روضة الواعظين ، ج1 ، ص204 ؛ مختصر بصائر الدرجات ، ص15 ؛ بحارالانوار ، ج6 ، ص235 ؛ ج11 ، ص169 ، ح17 ، وج26 ، ص351 ، ح2 ، وج46 ، ص263 ، وج61 ، ص53 ، ح41 ، وج65 ، ص53 ، ح41 ، وص225 ، ح7 .
2 . الاصول الستة عشر ( اصل زيد النرسي ) ، ص48 ؛ بحارالانوار ، ج99 ، ص199 ، ح17 .
130 |
باش ، به من خشم مگير ، كه تو شنونده دعا و نزديك و پاسخ دهنده اي .
2 . پاسخ به پرسش ها
الف . حج نيابتي
در اصل زيد نرسي از علي بن مزيد روايت شده است : مردي وصيت كرده بود كه با مال او ، پس از مرگش برايش حج بياورم . پس از ملاحظه مقدار آن ديدم كه مبلغ آن ناچيز است و كفايت از حج نمي كند . از ابوحنيفه و غير او از فقها حكم مسئله را پرسيدم . گفتند : آن مبلغ را ( از جانب او ) صدقه بده ! تا آن گاه كه به مكه آمدم و در حين طواف به عبدالله بن الحسن برخوردم ، ماجرا را نقل كرده و حكم مسئله را پرسيدم . گفت : اين جعفر بن محمد ( عليه السلام ) است كه داخل حجر نشسته است . برو و از او سؤال كن . داخل حجر شدم . حضرت امام صادق ( عليه السلام ) را زير ناودان مقابل خانه ، در حالي كه مشغول دعا بود ديدم . حضرت روي به جانب من فرمود و مرا ديد و پرسيد : حاجت تو چيست ؟
گفتم : جانم فداي شما باد ، من مردي از دوستداران شما در كوفه هستم .
حضرت فرمود :
دع ذاعنك ! حاجتك ؟ ؛
اين سخن ها را رها كن ، حاجت تو چيست ؟
گفتم : مردي مرده است و مرا وصيت كرده است كه با باقي مانده اموالش براي او حج انجام دهم . وقتي كه آن را ملاحظه كردم ديدم به اندازه حج كفايت
131 |
نمي كند . از عالماني كه در دسترس من بودند حكم مسئله را پرسيدم . گفتند : آن را صدقه بده .
حضرت فرمود : تو چه كردي ؟
گفتم : من نيز آن را صدقه دادم .
حضرت فرمود : تو ضامن هستي ، مگر آنكه آن مبلغ به قدري كم باشد كه نتوان براي او از مكه حج انجام داد ( حج ميقاتي ) وگرنه تو ضامن خواهي بود . (1)
ب . وزش اين باد از چيست ؟
شيخ كليني وشيخ صدوق از عرزمي نقل كرده اند :
با امام صادق ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل زير ناودان نشسته بودم كه ديدم مردي با مرد ديگري سخت مشغول گفتگو است و به او مي گويد : تو نمي داني كه اين باد از كجا ميوزد ؟ !
وقتي كه گفتگوي ايشان شدت پيدا كرد امام صادق ( عليه السلام ) متوجه او شد و فرمود : آيا تو مي داني ؟
گفت : نه ، ولي چيزي از مردم شنيده ام .
راوي مي گويد : من به حضرت عرض كردم : جانم به فداي شما باد ، ريشه وزش را بيان فرماييد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الاصول الستة عشر ( اصل زيد النرسي ) ، ص48 ؛ بحارالانوار ، ج99 ، ص118 ، ح14 ، و ج103 ، ص208 ، ح21 ؛ وسائل الشيعه ، ج13 ، ص419 ، ح2 .
132 |
آن گاه حضرت ، با ارتباط دادن آن با ركن شامي ، در پايان پاسخ فرمود : نشانه آن اين است كه اين نسيم همواره در زمستان وتابستان ، شبانه روز احساس مي شود (1) .
كساني كه به مكه مشرف شده اند در حين طواف وقتي كه به نزديكي ركن غربي ( شامي ) در انتهاي حجر اسماعيل مي رسند ، نسيم ملايمي را حس مي كنند ، و بارها از يكديگر پرسيده اند كه اين نسيم ملايم و دلنواز از كجاست ؟ !
ج . نوشيدن آب از ظرف مسي
شيخ برقي در المحاسن به سندش از يوسف بن يعقوب نقل مي كند :
با حضرت امام صادق ( عليه السلام ) داخل حجر نشسته بوديم . حضرت مقداري آب خواستند . مقداري آب در حالي كه در كاسه اي از مس ريخته شده بود خدمت ايشان آوردند .
يكي از حاضران به حضرت عرضه داشت : كثير بن عباد ، نوشيدن آب را از ظرف مسي ناخوش دارد .
حضرت فرمود : آيا از او نپرسيدي كه ( مس ) طلا است يا نقره ؟ (2)
و با اين پاسخ به او فهماند كه حكم خدا با دلخواه نفس و تقدس مآبي فهميده نمي شود و براي فهم آن بايد سراغ اهل آن رفت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكافي ( الروضة ) ، ج8 ، ص271 ، ح401 ؛ علل الشرايع ، ص448 ، ب 200 ، ح1 ؛ بحارالانوار ، ج60 ، ص8 ، ح7 ؛ معاني الاخبار ، ص384 ، ح16 .
2 . المحاسن ، ص583 ، كتاب الماء ، ح68 ؛ بحارالانوار ، ج66 ، ص531 ، ح18 ؛ وسائل الشيعه ، ج2 ، ص184 ، ح6 .
133 |
3 . پخش اسراري از معارف در بين خواص
در بصائر الدرجات از سيف تمار نقل شده است :
با حضرت امام صادق ( عليه السلام ) داخل حجر اسماعيل نشسته بوديم . حضرت فرمود : ببينيد از جاسوسان و خبرچينان كسي نيست ؟
چپ و راست خود را نگاه كرديم و گفتيم : خير ، كسي نيست .
حضرت سه بار به خداي كعبه سوگند ياد كرد وفرمود : اگر من در بين موسي و خضر بودم به آنها خبر مي دادم كه من داناتر از ايشانم و اخباري را به آنان مي گفتم كه هيچ يك از آن دو خبر نداشتند . (1)
شيخ كليني نيز پس از ذكر اين خبر به اسناد خود از سيف تمار اين علت را نيز از زبان حضرت امام صادق ( عليه السلام ) مي افزايد :
به دليل آنكه به موسي و خضر علم گذشته را داده بودند و به آنها علم به حال و آينده داده نشده بود ، و حال آنكه ما همه آن علم را نيز از پيامبر به ارث برده ايم . (2)
5 . امام موسي كاظم ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل
الف . نماز و دعا در حجر
بنا بر نقل حميري در قرب الاسناد از سعد بن مسلم ، چگونگي طواف امام موسي كاظم ( عليه السلام ) و استلام حجرالاسود ، باز كردن دست روي كعبه ـ در غير
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بصائر الدرجات ، ص230 ، ح4 ، و ح3 ( مختصر ) ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص111 ، ح9 ، و ص196 ، ح6 و 7 .
2 . الكافي ، ج1 ، ص261 ، ح1 ؛ بحارالانوار ، ج13 ، ص300 ، ح20 .
134 |
ملتزم ـ و نماز پشت مقام ابراهيم را به نحو مكرر ، و درنگ ايشان در برخي از اينجاها را آورده و در آخر چنين مي گويد :
ثمّ أتي الحجر فصلّي ثماني ركعات ، فكان آخر عهده بالبيت تحت الميزاب ، و بسط يده و دعا ، ثم مكث ما شاء الله ، ثم خرج من باب الحنّاطين حتّي أتي ذاطوي و كان وجهه إلي المدينة ؛
پس از آن به حجر اسماعيل آمد و هشت ركعت نماز خواند و آخرين عهد و ديدار او با كعبه در زير ناودان بود . دستان خود را گشود و دعا كرد . سپس قدري درنگ فرمود ، آن گاه از باب الحناطين مسجد خارج شد و در حالي كه روي به مدينه داشت به ذي طوي رسيد . (1)
سيد ابن طاووس در مهج الدعوات از محمد بن حسن صفار به اسناد خود از سكين بن عمار نقل مي كند :
شبي در مكه به خواب بودم ، در عالم رؤيا كسي نزد من آمد و گفت : از جاي خود برخيز ، الان در زير ناودان ( در حجر اسماعيل ) مردي است كه خداي را به اسم اعظم او مي خواند .
وحشت زده از جا جستم . ولي باز خوابيدم . اين ماجرا در خواب دوم نيز تكرار شد و باز از جا جسته و دوباره به خواب رفتم . در خواب سوم به من گفت : اي فلان فرزند فلان ! از جا برخيز كه فلان فرزند فلان ( نام او و پدرش را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قرب الاسناد ، ص316 ، ح1226 ؛ بحارالانوار ، ج99 ، ص194 ، ح1 .
135 |
گفت ) كه او عبد صالح است ، الان در زير ناودان است و خداي را به اسمش فرامي خواند .
از جاي برخاستم ، غسل كردم و به سمت مسجد حركت كردم . داخل مسجد و سپس حجر شدم . مردي را ديدم كه پيراهن را روي سر خويش انداخته و به سجده افتاده است . پشت سر او نشستم . شنيدم در راز و نياز خود چنين مي گفت :
يا نور يا قدّوس ، يا نور يا قدّوس ، يا نور يا قدّوس ، يا حيّ يا قيّوم ، يا حيّ يا قيّوم ، يا حيّ يا قيّوم ، يا حيّ لا يموت ، يا حيّ لا يموت ، يا حيّ لا يموت ، يا حيّ حين لا حيّ ، يا حيّ حين لا حيّ ، يا حيّ حين لا حيّ ، يا حي لا إله إلا أنت ، يا حيّ لا إله إلا أنت ، يا حيّ لا إله إلا أنت ، أسألك بلا إله إلا أنت ، أسألك بلا إله إلا أنت ، أسألئك بلا إله إلا أنت ، أسألك يا لا إله إلا أنت ، أسألك يا لا إله إلا أنت ، أسألك يا لا اله إلا أنت ، و أسألك باسمك بسم الله الرّحمن الرّحيم العزيز المتين ، و أسألك باسمك بسم الله الرحمن الرحيم العزيز المتين ، و أسألك باسمك بسم الله الرحمن الرحيم العزيز المتين ؛
اي نور ، اي پاك بي عيب . . اي زنده ، اي برپادارنده . . اي زنده مرگ ناپذير . . اي زنده زماني كه هيچ زنده اي نيست . . اي زنده ! هيچ خدايي جز تو نيست . . از تو مي خواهم اي كسي كه هيچ معبودي جز تو نيست . . و تو را به نامت فرا مي خوانم ، به نام خداوند بخشنده مهربان ، خداي شكست ناپذير و استوار . .
136 |
سكين مي گويد : او مرتب اين كلمات را تكرار مي كرد تا آنجا كه من آنها را حفظ كردم . پس از آن سر از سجده برداشت و نگاهي انداخت . سپيده زده بود . به طرف مستجار آمد و نماز صبح را خواند . آن گاه از مسجد خارج شد . (1)
سيد ابن طاووس پيش از ذكر خبر سكين در كتاب خود چنين نوشته است :
از جمله رواياتي كه درباره اسم اعظم وارد شده است اين خبر است و ما آن را به اسناد خويش به محمد بن الحسن الصفار ، و به اسناد خويش به ابن ابي قرة از كتاب المتهجد او نقل مي كنيم و او نوشته است كه آن كسي كه در زير ناودان ( در حجر ) اين دعا را مي خواند ، مولاي ما موسي بن جعفر ( عليه السلام ) است . (2)
محدث نوري نيز اشاره به نقل كفعمي در مصباح خود مي كند و بر طبق روايت او نام مبارك موسي بن جعفر ( عليه السلام ) پس از عبارت عبد صالح اضافه شده است . (3)
علامه مجلسي از خط شيخ محمد بن علي جعبي به نقل از خط شهيد محمد بن مكي عاملي نوشته است : دعاي حضرت امام كاظم ( عليه السلام ) در زير ناودان (4) ؛ روايت شده است كه در آن اسم اعظم است ، و چون اين دعا مختصر فرقي با دعاي سابق دارد آن را مي آوريم :
يا نور يا قدّوس ، يا نور يا قدّوس ، يا نور يا قدّوس ، يا حيّ يا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مهج الدعوات ، ص321 ؛ بحارالانوار ، ج93 ، ص228 ؛ مستدرك الوسائل ، ج9 ، ص432 ، ح17 .
2 . همان .
3 . مستدرك الوسائل ، ج9 ، ص433 .
4 . « دعاء الامام ابي الحسن الكاظم عليه السلام تحت الميزاب و روي أنه فيه الأسم الأعظم » .
137 |
قيّوم ، يا حيّ يا قيّوم ، يا حيّ يا قيّوم ، يا حيّ لا يموت ، يا حيّ لا يموت ، يا حيّ لا يموت ، يا حيّ حين لا حيّ ، يا حيّ حين لا حيّ ، يا حيّ حين لا حيّ ، يا حيّ لا إله إلا أنت ، يا حيّ لا إله إلا أنت ، يا حيّ لا إله إلا أنت ، أسألك يا لا إله إلا أنت ، أسألك يا لا إله إلا أنت ، أسألك يا لا إله إلا أنت ، أسألك يا لا إله إلا أنت ، يا حيّ لا إله إلا أنت ، أسألك بلا إله إلا أنت ، يا حيّ لا إله إلا أنت ، أسألك بلا إله إلا أنت ، يا حيّ لا إله إلا أنت ، أسألك بلا إله إلا أنت ، أسألك بلا اله الا أنت ، أسألك بلا اله الا أنت ، أسألك باسمك الله الرّحمن الرّحيم العزيز المبين ، أسألك باسمك الله الرّحمن الرّحيم العزيز المبين ، أسألك باسمك الله الرّحمن الرّحيم العزيز المبين ؛
اي نور ، اي پاك بي عيب . . اي زنده ، اي برپادارنده . . اي زنده مرگ ناپذير . . اي زنده زماني كه هيچ زنده اي نيست . . اي زنده ! هيچ معبودي جز تو نيست . . از تو مي خواهم اي كسي كه هيچ معبودي جز تو نيست . . اي زنده ! هيچ معبودي جز تو نيست ، از تو مي خواهم به « لا اله الا انت » . . ، از تو مي خواهم به نام تو خداي بخشنده مهربان ، خداي شكست ناپذير آشكار . . (1)
ب . طب گياهي
ابيولاد نقل مي كند :
حضرت ابوالحسن اول ، امام كاظم ( عليه السلام ) را در حجر ديدم كه با عده اي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج94 ، ص313 .
138 |
خويشان خود نشسته بود . شنيدم كه مي فرمود :
دندانم درد گرفت . مقداري از « سُعد » (1) را به دندان هايم ماليدم . درد دندان آرام شد . (2)
6-7 . امام رضا و امام جواد ( عليهما السلام ) در حجر اسماعيل
اربلي در كشف الغمه از امية بن علي نقل مي كند :
در سالي كه حضرت امام رضا ( عليه السلام ) پس از حج به خراسان رفت ، من در مكه بودم . فرزندش ابو جعفر ( امام جواد ( عليه السلام ) ) همراه او بود . حضرت مشغول طواف وداع بود . پس از طواف به مقام ابراهيم آمد و نماز خواند . حضرت جواد ( عليه السلام ) كه كودكي خردسال بود ، بر دوش موفق ( بن هارون ) از خدمتگزاران و خواص حضرت امام رضا ( عليه السلام ) قرار داشت ، و موفق آن حضرت را طواف مي داد .
پس از طواف جواد الائمه ( عليه السلام ) به طرف حجر رفت و در آن بسيار نشست . موفق نزد ايشان آمد و گفت : جانم به فداي شما باد ، برخيز .
حضرت فرمود : من از اينجا تكان نمي خورم .
هاله اي از ناراحتي و غم و اندوه صورت كوچك اين زاده ثامن الحجج ( عليه السلام ) را پوشانده بود و آثار آن به خوبي نمايان بود . موفق نزد امام رضا ( عليه السلام ) آمد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « سُعد » نام گياهي خوشبو است ، در حديث آمده است : « اتخذوا السّعد لأسنانكم » ؛ سُعد را براي دندهان هايتان به كار گيريد كه مايه خوشبويي دهان است . ( مجمع البحرين ، ج3 ، ص69 ) ، و آن را بيخ گياهي خوشبو معرفي كرده اند كه عطاران به آن پاتلاقما گويند . ( ر . ك : فرهنگ بزرگ جامع نوين ، ج1 ، ص643 ) .
2 . الكافي ( الفروع ) ، ج6 ، ص379 ، ح6 ؛ وسائل الشيعه ، ج16 ، ص536 ، ح1 ، بحارالانوار ، ج62 ، ص161 ، ح5 .
139 |
گفت : جانم به فداي شما باد ، ابوجعفر در حجر نشسته است و نمي دانم چرا نمي خواهد از آن بيرون آيد .
امام رضا ( عليه السلام ) از جاي خود برخاست و نزد فرزندش امام محمد جواد ( عليه السلام ) آمد و به ايشان فرمود : حبيب من ، برخيز .
فرمود : من نمي خواهم از اينجا حركت كنم .
حضرت رضا ( عليه السلام ) فرمود : بله حبيب من ، ( چرا ) ؟
فرمود : چگونه از جاي خود برخيزم و حال آنكه شما اين خانه را به گونه اي وداع گفتيد كه ديگر بازگشتي ندارد ؟
حضرت امام رضا ( عليه السلام ) فرمود : برخيز حبيب من .
آن گاه جوادالأئمه از جاي خود برخاست . (1)
و اين روايت به خوبي نشان از بلندي مقام و رتبه بزرگ امامان معصوم ( عليه السلام ) حتي در دوره خردسالي و پيش از آغاز دوره امامت خود مي دهد .
8 . امام زمان ( عَجَّل اللّه تعالي فرجَه الشريف ) و حجر اسماعيل
در بحث امام زين العابدين ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل ؛ عنايت ويژه حضرت صاحب الزمان ( عَجَّل اللّه تعالي فرجَه الشريف ) به دعاي امام زين العابدين ( عليه السلام ) در حجر اسماعيل گذشت . علاوه بر آن دو مطلب ديگر وجود دارد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشف الغمه ، ج2 ، ص362 ؛ بحارالانوار ، ج49 ، ص120 ، ح6 ، و ج50 ، ص63 ، ح40 .
140 |
الف . توفيق تشرف به محضر حضرت حجت ( عليه السلام ) از حجر اسماعيل
شيخ صدوق به اسنادش از محمد حسن بن وجناء نصيبي نقل مي كند :
زير ناودان ( حجر اسماعيل ) به سجده افتاده بودم و مشغول دعا و گريه و زاري بودم كه كسي مرا تكان داد و گفت : برخيز اي حسن بن وجناء . از جا برخاستم ، و او از جلو حركت كرد و من نيز به دنبال او راه افتادم تا مرا به خانه حضرت خديجه ( عليها السلام ) رساند . در ميان آن اتاقي بود كه درِ آن وسط ديوار بود و به واسطه پله اي كه از ساج ساخته شده بود امكان رفتن به ميان آن بود . قاصد بالا رفت . در همين هنگام ندايي را شنيدم كه مي فرمود : بالا بيا ، اي حسن .
از پله بالا آمدم . دم در ايستادم . حضرت صاحب الزمان ( عليه السلام ) به من فرمود : حسن ، آيا فكر مي كني كه تو بر من مخفي هستي ؟ به خدا سوگند كه لحظه اي از حج تو نگذشت مگر آنكه با تو بودم ( و از آن آگاهم ) . آن گاه حضرت برخي از كارهاي مرا برشمرد . اينجا بود كه ديگر نتوانستم خودم را نگاه دارم و از حال رفتم و به صورت به روي زمين افتادم .
دستان نوازشگري بر صورتم مي گذشت كه به خود آمدم . از جاي خود برخاستم . حضرت فرمود : حسن ، ( به مدينه برو ) و در خانه جعفر بن محمد ( امام صادق ( عليه السلام ) ) باش و هيچ گونه نگراني از ناحيه خوردني و آشاميدني و پوشيدني به خود راه نده .
آن گاه حضرت دفتري به من داد كه در آن دعاي فرج و كيفيت درود بر حضرت بود . سپس حضرت به من فرمود : اين دعا را بخوان و اين گونه درود بر من فرست و آن را به همه كس ، جز دوستان شايسته مده . همانا كه خداوند
141 |
متعال تو را موفق خواهد داشت . . . . (1)
ب . جبرئيل بر روي ناودان كعبه در وقت ظهور
نعماني به سندش از محمد بن مسلم ، وهمچنين عياشي از حضرت امام باقر ( عليه السلام ) درباره آيه :
( أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ ) ؛ (2)
يا ( كيست ) آن كس كه درمانده را - چون وي را بخواند - اجابت مي كند ، وگرفتاري را برطرف مي گرداند ، وشما را جانشينان اين زمين قرار مي دهد ؟
فرمود : اين آيه درباره حضرت قائم نازل شده است ، در وقتي كه او ظهور مي كند ، جبرئيل به صورت پرنده اي سفيد بر روي ناودان نشسته و او نخستين مخلوقي خواهد بود كه با حضرتش بيعت مي كند . . . . (3)
محمدامين پوراميني
جمعه 3/10/1372 برابر با 10 رجب 1414
مصادف با ولادت حضرت جواد الائمه ( عليه السلام )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كمال الذين ، ج2 ، ص443 ؛ الخرائج و الجرائح ، ج2 ، ص961 ؛ ثاقب المناقب ، ص269 ؛ اثباة الهداة ، ج3 ، ص670 ، ح38 ؛ بحارالانوار ، ج52 ، ص31 ، ح27 ؛ ينابيع المودة ، ص464 ؛ احقاق الحق ، ج19 ، ص705 ؛ معجم احاديث الامام المهدي ( عليه السلام ) ، ج4 ، ص435 ، ح1403 .
2 . سوره نمل ، آيه 62 .
3 . غيبة النعماني ، ص314 ، ح6 ؛ اثباة الهداة ، ج3 ، ص546 ، ح538 ؛ بحارالانوار ، ج52 ، ص369 ؛ ح156 ؛ تفسير العياشي ، ج1 ، ص64 ، ح117 ؛ اثباة الهداة ، ج3 ، ص548 ، ح545 ، و ص549 ، ح1554 ؛ البرهان في تفسير القرآن ، ج1 ، ص163 ، ح10 ، المحجة ، ص22 ؛ بحارالانوار ، ج52 ، ص341 ، ح91 ؛ معجم احاديث الامام المهدي ( عليه السلام ) ، ج5 ، ص20 ، ح1452 و ج5 ، ص308 ، ح1740 .
143 |
كتابنامه
1 . قرآن كريم .
2 . آراء المراجع ، علي افتخاري گلپايگاني ، دار القرآن الكريم ، قم .
3 . اثباة الهداة ، شيخ محمد بن حسن حر عاملي ، م1104 ،
4 . اثباة الوصية ، مسعودي م246 ، منشورات رضي ، قم .
5 . احقاق الحق ، قاضي نورالله شوشتري ، م1019 ، مكتبة آية الله نجفي ، قم .
6 . اخبار مكه .
7 . الاختصاص ، شيخ مفيد ، م413 ، جامعه مدرسين قم .
8 . الارشاد ، شيخ مفيد ، م413 ، جامعه مدرسين قم .
9 . ارشاد الاذهان ، علامه حلي ، م726 ، جامعه مدرسين ، قم .
10 . ازاحة العلة في معرفة القبلة ، حسن حسن زاده آملي ، جامعه مدرسين ، قم .
11 . الأصول الستة عشر ، عده اي از قدماي محدثين ، دار الشبستري ، قم .
12 . اعلام الوري بأعلام الهدي ، ابو علي فضل بن الحسن طبرسي ، ق6 .
144 |
13 . امالي الصدوق ، شيخ صدوق ، م381 ، مؤسسة الأعلمي ، بيروت .
14 . بحار الانوار ، محمد باقر مجلسي ، م111 ، المكتبة الاسلامية ، تهران .
15 . البداية والنهاية ، ابن كثير ، م774 ، دار الكتب العلمية ، بيروت .
16 . البرهان في تفسير القرآن ، سيد هاشم بحراني ، م1107 .
17 . بصائر الدرجات ، صفار قمي ، م290 ، مكتبة آية الله النجفي ، قم .
18 . البيان ، شهيد اول ، مجمع الذخائر الاسلامية ، قم .
19 . تأويل الآيات الطاهرة في فضائل العترة الطاهرة ، شرف الدين علي حسيني استرآبادي ، ق10 ، مؤسسة الامام المهدي ، قم .
20 . تاج العروس ، محمد مرتضي زبيدي .
21 . تاريخ دمشق ( الامام الحسين ) ، ابن عساكر ، م571 ، بيروت .
22 . تاريخ مكه
23 . تاريخ اليعقوبي ، ابن واضح ، دار صادر ودار بيروت ، بيروت .
24 . تبصرة المتعلمين في احكام الدين ، علامه حلي ، م726 ، دار الذخائر ، قم .
25 . التبيان في تفسير القرآن ، شيخ طوسي ، م460 ، مكتبة الاعلام الاسلامي .
26 . تحرير الاحكام الشرعية ، علامه حلي ، م726 ، چاپ سنگي .
27 . تحرير الوسيله ، امام خميني ، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان ، قم .
28 . تفسير الأصفي ، ملا محسن فيض كاشاني ، چاپ سنگي ، خط عبرت .
29 . تفسير البيضاوي ، عبد الله بن عمر بن محمد الشيرازي البيضاوي .
30 . تفسير روح البيان .
31 . تفسير العياشي ، محمد بن مسعود عياشي ، انتشارات العلمية الاسلامية .
32 . تفسير القمي ، علي بن ابراهيم قمي ، ق 4-3 ، مطبعة النجف 1386 .
33 . تفسير نور الثقلين ، عبد علي بن جمعه عروسي حويزي .
145 |
34 . التوحيد ، شيخ صدوق ، م381 ، جامعه مدرسين ، قم .
35 . ثاقب المناقب ، ابن حمزه .
36 . جامع احاديث الشيعه ، زير نظر آيت الله بروجردي ، قم .
37 . جامع البيان في تفسير القرآن ، محمد بن جرير بن يزيد طبري م310 .
38 . الجامع لأحكام القرآن ، قرطبي م671 ، دار احياء التراث ، بيروت .
39 . الجامع للشرائع ، يحيي بن سعيد حلي ، مؤسسه امام صادق ( عليه السلام ) ، قم
40 . جامع المقاصد ، محقق كركي ، مؤسسة آل البيت ، قم .
41 . جواهر الكلام ، شيخ محمد حسن نجفي ، تهران .
42 . الحجة علي الذاهب الي تكفير ابي طالب ، فخار بن معد موسوي ، م630 .
43 . الخرائج و الجرائح ، قطب الدين راوندي ، م573 ، مؤسسه امام مهذي ، قم .
44 . الخلاف ، شيخ طوسي ، م460 ، جامعه مدرسين ، قم .
45 . الدر المنثور ، جلال الدين السيوطي ، م911 ، دار المكتبة الاسلامية والمكتبة الجعفرية ، تهران .
46 . دروس معرفة الوقت و القبلة ، حسن زاده آملي ، جامعه مدرسين ، قم .
47 . الدعوات ، قطب الدين راوندي ، م573 ، مؤسسه امام مهدي ، قم .
48 . دلائل الامامة ، محمد بن جرير طبري ، ق5 ، منشورات الرضي ، قم .
49 . رسالة المحكم و المتشابه ، منسوب به سيد مرتضي .
50 . الروضة البهية ، شهيد ثاني ، م786 ، چاپ كلانتر .
51 . روضة الواعظين ، ابن فتال نيشابوري ، م508 ، منشورات الرضي ، قم .
52 . رياض المسائل ، سيد علي طباطبايي ، آل البيت ، قم .
53 . سعد السعود ، سيد ابن طاوس ، م664 ، منشورات الرضي ، قم .
54 . السرائر ، ابن ادريس ، جامعه مدرسين ، قم .
146 |
55 . سنن ابي داود ، ابو داود ابن اشعث سجستاني .
56 . سنن البيهقي ، بيهقي .
57 . سيرة ابن اسحاق ، ابن اسحاق .
58 . السيرة النبوية ، ابن هشام .
59 . شرايع الاسلام في مسائل الحلال والحرام ، محقق حلي .
60 . شفاء الغرام ، فاسي .
61 . الصحاح ، جوهري .
62 . صحيح مسلم ، مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري ، م261 .
63 . الطبقات الكبري ، محمد بن سعد ، بيروت .
64 . العروة الوثقي ، سيد كاظم يزدي .
65 . علل الشرائع ، شيخ صدوق ، م381 ، مكتبة الداوري ، قم .
66 . الغيبة ، شيخ طوسي ، م460 .
67 . الغيبة ، محمد بن ابراهيم النعماني ، ق4 ، مكتبة الصدوق ، تهران .
68 . فرهنگ جامع نوين ، احمد سياح ، كتابفروشي اسلام ، تهران .
69 . الفقه علي المذاهب الاربعة ، عبد الرحمن الجزيري .
70 . الفقه المنسوب الامام الرضا ( عليه السلام ) ، المؤتمر العالمي للإمام الرضا ( عليه السلام ) .
71 . القاموس المحيط ، فيروز آبادي .
72 . قرب الاسناد ، عبد الله بن جعفر حميري ، ق3 .
73 . قصص الانبياء ، قطب الدين راوندي ، م573 ، بنياد پژوهشهاي اسلامي .
74 . قواعد الأحكام ، علامه حلي ، م726 ، چاپ سنگي .
75 . الكافي ، محمد بن يعقوب كليني ، م328 ، دار الكتب الاسلامية ، تهران .
76 . الكافي في الفقه ، ابوصلاح حلبي ، م374 ، مكتبة الامام اميرالمؤمنين .
147 |
77 . كشف الغمه ، اربلي ، مكتبة بني هاشم ، تبريز .
78 . كفاية الاحكام ، سبزواري .
79 . كمال الدين ، شيخ صدوق ، م381 ، جامعه مدرسين ، قم .
80 . لسان العرب ، ابن منظور .
81 . اللمعة الدمشقية ، شهيد اول .
82 . مجمع البحرين ، فخر الدين طريحي ، م1085 ، المكتبة الرضوية . تهران .
83 . مجمع البيان في تفسير القرآن ، طبرسي ، مكتبة آية الله النجفي ، قم .
84 . مجمع الفائدة و البرهان ، مقدس اردبيلي ، جامعه مدرسين ، قم . -
85 . المحاسن ، احمد بن محمد بن خالد برقي ، دار الكتب الاسلامية ، تهران .
86 . المحجة ، سيد هاشم بحراني ، م1107 .
87 . مختصر بصائر الدرجات ، حسن بن سليمان حلي ، ق9 ، انتشارات الرسول المصطفي ، قم .
88 . المختصر النافع ، محقق حلي .
89 . مدينة البلاغة ، شيخ موسي خوانساري .
90 . المراسم ، سلار ديلمي .
91 . مروج الذهب ومعادن الجوهر ، مسعودي ، م346 ، دار الهجرة ، قم .
92 . مسالك الافهام ، شهيد ثاني .
93 . مستدرك الوسائل ، محدث نوري م1320 ، مؤسسة آل البيت ، قم .
94 . مستمسك العروة الوثقي ، سيد محسن حكيم ، مكتبة آية الله النجفي ، قم .
95 . مسند احمد ، أحمد بن حنبل ، م241 .
96 . المصباح المنير ، فيومي ، دار الهجرة ، قم .
97 . مفردات الفاظ القرآن ، راغب اصفهاني ، م502 ، المكتبة الرضوية ، تهران .
148 |
98 . المقنع ، شيخ صدوق ، م381 .
99 . معاني الاخبار ، شيخ صدوق ، م381 ، جامعه مدرسين ، قم .
100 . معجم احاديث الامام المهدي ( عليه السلام ) ، عده اي ازمحققان ونويسنده اين كتاب .
101 . معجم البلدان ، ياقوت حموي ، م626 .
102 . معجم مقاييس اللغة .
103 . المغازي ، محمد بن عمر واقدي ، م207 ، نشر دانش اسلامي .
104 . من لا يحضره الفقيه ، شيخ صدوق ، م381 ، جامعه مدرسين ، قم .
105 . مناقب آل ابي طالب ، ابن شهر آشوب ، م 588 ، انتشارات علامه ، قم .
106 . المنجد في اللغة والأعلام ، المكتبة الشرقية ، بيروت .
107 . منتهي المطلب ، علامه حلي ، م 762 .
108 . منية الراغب في ايمان ابي طالب ، محمد رضا طبسي نجفي .
109 . المهذب ، ابن براج ، جامعه مدرسين ، قم .
110 . مهج الدعوات ، سيدبن طاووس ، م664 ، دار الذخائر للمطبوعات ، قم .
111 . الميزان في تفسير القرآن ، علامه طباطبايي ، مؤسسه اسماعيليان ، قم .
112 . النهاية ، شيخ طوسي ، م460 ، انتشارات قدس محمدي ، قم .
113 . نهاية الاحكام ، علامه حلي ، م726 .
114 . الوافي ، فيض كاشاني .
115 . وسائل الشيعه ، محمد بن حسن حر عاملي ، م1104 ، اسلامية ، تهران .
116 . الوسيلة ، ابن حمزة .
117 . وفاء الوفاء ، سمهودي .
118 . الهداية ، شيخ صدوق ، م381 .
119 . ينابيع المودة لذوي القربي ، قندوزي حنفي .