بخش 2

ج : تاریخ ترجمه کتاب معرفی نسخه های خطّی موجود ترجمه خلاصه الوفا الف : نسخه های اصلی مورد استفاده برای تصحیح ب : دیگر نسخه های خطّی اخبار مدینه در جهان ج : معرفی میکرو فیلم های موجود از اخبار مدینه روش تصحیح کتاب متن کتاب اخبار مدینه باب اوّل فصل اول فصل دوم


25


مترجم در دست نداريم .

2 ـ ترجمه حاضر

الف ـ نام ترجمه حاضر

مترجم اين ترجمه را « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ناميده است ، كلمه حَسينْ بر وزن جميل با همان معنا يعني زيبا كه در زبان فارسي امروز ايران كمتر مورد استفاده قرار مي گيرد ، امّا در زبانهاي شبه قاره هند مانند اردو بسيار زياد به كار مي رود ، و اين واژه از فارسي به اين زبانها راه يافته است .

ما براي جلوگيري از اطاله نام اين ترجمه ، قسمت دوم را كه « اخبار مدينه » است انتخاب كرديم كه با بخش دوّم نام عربي كتاب اصلي يعني « اخبار دارالمصطفي » شباهت داشته و در عين حال همانند نام كتاب « اخبار مكه » نيز باشد .

ب ـ نام مترجم

متأسفانه در هيچ يك از منابع موجود نامي از مترجم كتاب برده نشده امّا مي دانيم ترجمه در شهر مكه صورت پذيرفته است . از شيوه نگارش و استفاده از واژه « حَسين » چنين بر مي آيد كه مترجم از فارسي آموختگان شبه قاره هند و يا آسياي مركزي بوده باشد ، اينكه ترجمه در شهر مكه صورت پذيرفته معلوم مي شود در آن شهر مقدس زبان فارسي هم رايج بوده به هر حال اين موضوع قطعي است كه مترجم كتاب آشنايي كامل با زبان فارسي و عربي داشته و با دقت و وسواس عجيبي ترجمه را انجام داده است و لذا مي توان اين متن را يكي از گنجينه هاي قيمتي دُرّ دري و احياء ميراث مشترك مسلمانان محسوب كرد .

ج : تاريخ ترجمه كتاب

تاريخ ترجمه نسبتاً به زمان تأليف كتاب نزديك بوده است زيرا مترجم در آخر نسخه متعلق به آستانه گولره شريف مورخ سال 1002 هجري قمري نوشته است :

« شرف اتمام يافت و آفتاب اختتام برين اوراق تافت ، در آخر روز چهارشنبه هفتم ماه


26


شوال سنه تسع و ستين و تسعمائه ( 969 ) در مكّه معظمه زادهما الله شرفاً »

با توجه به تاريخ درگذشت سمهودي كه سال 911 هـ . ق است معلوم مي شود كه اين ترجمه پنجاه و هشت سال بعد از وفات مؤلف انجام پذيرفته است . كاتب قديميترين نسخه مورد استفاده ما كه تاريخ 1002 هـ . ق را دارد بعد از سي و سه سال از ترجمه كتاب موفق به كتابت اين كتاب شريف شده است .

معرفي نسخه هاي خطّي موجود ترجمه خلاصة الوفا

نخست به معرفي سه نسخه خطّي اصلي كه در تصحيح اخبار مدينه از آن استفاده شده مي پردازيم و سپس جهت اطلاع بيشتر خوانندگان اسامي نسخه هاي اين كتاب را كه در كتابخانه ها به صورت اصل و يا فيلم موجود است ذكر مي كنيم .

الف : نسخه هاي اصلي مورد استفاده براي تصحيح

1 ـ كتابخانه آستانه گولره شريف ، راولپندي ، در گامه پير مهر علي شاه ، خطّ نسخ ، مجدول ، مذهب ، داراي سه لوحه و عنوانهاي رنگي . نام كاتب احمد بن قيا بن يوسف ، تاريخ كتابت 1002 هـ . ق . تعداد صفحات 324 و تعداد 162 ورق ( آ و ب ) و هر صفحه داراي 23 سطر ، ( نسخه وضع خوبي دارد ) .

از اين نسخه در تصحيح استفاده شده ، براي آن علامت اختصاري « ل » در نظر گرفته و به دليل قدمت نسخه به عنوان نسخه اصلي متن انتخاب شده است .

2 ـ كتابخانه دانشگاه پنجاب ، لاهور ، مجموعه شيراني . ش 3046/41 بدون تاريخ ، خط نستعليق ، نسخه كهن ، آغاز و انجام آن افتادگي دارد در هر صفحه 17 سطر و تعداد 178 ورق ، ( آ و ب ) . و علامت اختصاري آن « د » است .

3 ـ نسخه كتابخانه گنج بخش مركز تحقيقات فارسي ، ايران و پاكستان ، اسلام آباد

هنگامي كه مشغول تصحيح اخبار مدينه در پاكستان بودم ، فروشنده ئي چند جلد كتاب خطّي به بنده عرضه كرد كه در ميان آنها نسخه ئي از اين كتاب بود . با تعجب


27


و شوق فراوان اين نسخه عزيزالوجود براي مركز تحقيقات خريداري شد و اكنون در گنجينه گنج بخش نگهداري مي شود .

شماره نسخه 14126 . تاريخ كتابت حدود قرن يازدهم ، نام كاتب آدينه محمد . تعداد سطر 15 ، تعداد صفحه 574 و 381 ورق ( آ و ب ) به خط نستعليق خوب . مجدول ، مذهب از اين نسخه نيز براي مقابله متن كتاب استفاده شده و علامت اختصاري آن « م » است .

ب : ديگر نسخه هاي خطّي اخبار مدينه در جهان ( 1 )

1 ـ استوري ، « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ، ص 427 ، 1307 .

2 ـ برلين ، ص 532 ( a ) ، ( المدينه ، سال كتابت 998 هـ . ق ) .

3 ـ برگل روسي ، ج /2 ، 1292 ش . ، 2/1169 .

4 ـ اته ، « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ، ( كتابت : ماه جمادي الثاني 1004 ) ، در 8 باب ، نستعليق ، كرم خورده ، ( كتابخانه ايندياآفيس ) .

5 ـ ايوانف ، « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ، در 8 باب ، كتابت در سده 12 ق .

23 ، 11 ، 105×205 ، 145×270 ، 122 بر كاغذ عادي ، نستعليق هندي ، ( نسخه وضع خوبي دارد ) .

6 ـ ايوانف ، كرزن ، « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ، در 8 باب ، ( كتابت در سده 12 هـ . ق . ) . 17 ، 11 ، 3×7 ، 75 ، 5×10 ، 119 ، نستعليق هند ، ( كرم خورده است اما وضع خوبي دارد ) .

7 ـ موزه سالار جنگ هند ، ( ج /2 ، ص 640 ( Si6 ) ، « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ، آغاز و انجام كمي افتادگي دارد . نستعليق زيبا ، وضع خوبي ندارد ، عنوانهاي شنگرف ، تاريخ كتابت پايان سده 11 ق . S . 19 ، 11 ، 108 .

8 ـ بوهار ، « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ، ( ج /1 ، ص 77 ) ش 101 ، در 8 باب ، آغاز و انجام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جهت اطلاع بيشتر ر . ك : فهرست نسخه هاي خطّي كتابخانه هاي فوق و نيز احمد منزوي ، فهرست مشترك نسخه هاي خطّي فارسي پاكستان ، اسلام آباد پاكستان ، 1367 ، ج/10 ، ص 9 و ص 11

ـ حهت اطلاع از مشخصات فهرست ها ر . ك : به بخش منابع و مآخذ آخر همين كتاب .


28


افتادگي دارد ، در نسخ زيبا ، عنوانها شنگرف ، كمي كرم خورده ، گويا كتابت به تاريخ سده 11 هـ . ق . برمي گردد .

9 ـ بادليان ، « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ، ج /1 ، ش 138 ، در 8 باب ، ( كتابت سال 993 هـ . ق . از غلامعلي حصاري ، ساكن بيت الله المبارك المعظم ) ، نستعليق ، 156 برگ ، اندازه 2 1 8 × 2 1 5 ، ( 362 Ellist ) ، ج /1 ، ش 139 همان ( كتابت ، ذيحجه 1132 هـ . ق . ) ، نستعليق شكسته ، 70 برگ ، ( 30 Walkkr ) .

10 ـ كتابخانه آصفيّه هند ( ج /1 ، ص 146 ) ، اخبار المدينه ، ترجمه خلاصة الوفاباخبار . . . ، ش 516 ، ( خط عادي بر كاغذ معمولي ، تعداد صفحات 286 ، هر سطر 23 . نام كاتب محمد اشرف ، ساكن اتاوا در هند ، تاريخ كتابت سال سوّم جلوس پادشاهي امّا نام پادشاه نبرده است ، حدود سده يازدهم هجري .

ج : معرفي ميكرو فيلم هاي موجود از اخبار مدينه ( 1 )

فيلم ها ، « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ، ( در بيست باب ) ، فيلم از نسخه خطي « طوپقپوسراي روان كوشكو 1525 » : نستعليق عبدالله بن حسين همداني در روز پنجشنبه 18 ذيقعده 992 هـ . ق . ، ( قرطاي 116 ) . و همان جا : ص 109 ، ش 4814 ، « اخبار حسينه در تاريخ مدينه » ، ترجمه « خلاصة الوفا باخبار دارالمصطفي » از سمهودي .

( فيلم از نسخه خطي « كتابخانه جان رايلندز در منچستر ، 436 فارسي ، نستعليق فقير محمدي نقش بندي عطاري در 15 جمادي الاوّل سال 1130 هجري قمري ، مقابله شده در رجب و 22 ، جمادي الاول ، 1130 هـ . ق .

روش تصحيح كتاب

همانطور كه گذشت كهنترين نسخه ترجمه موجود كه نسخه « ل » بود به عنوان متن اصلي در نظر گرفته و با نسخه « م » و « د » مقابله كرده و اختلاف نسخه آن را نشان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ محمد تقي دانش پژوه ، فهرست ميكرو فيلم هاي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران ، تهران ، 1363 ، ج / 3 ص 88 و 89 و 109


29


داده ايم ، خوشبختانه هر سه نسخه توسط كاتبين با دقت نوشته شده و لذا با يكديگر اختلاف اندكي دارند . و اگر در متن لغات ويژه و اعلامي بود كه نياز به توضيح داشت ؛ بر حسب ضرورت در پاورقي به آن اشاره شده است ؛ براي تصحيح همواره به متن عربي وفاء الوفاء و همچنين خلاصة الوفا مراجعه شد و اگر نياز بود و اختلافي وجود داشت در پاورقي آن را ذكر كرديم .

هيچ گونه تغييري در متن ترجمه نداده ايم و اگر در جايي براي روشن شدن ترجمه نياز به اضافه كردن كلمه ئي بود آن را در بين دو قُلاّب [ ] قرار داديم . جدا كردن « به » و « مي » و از اين قبيل كه در آيين ويرايش امروزين مورد استفاده قرار مي گيرد و ، با سجاوندي مناسب ، و آن را نيز در حدّ نياز رعايت كرديم .

در بخش اضافات ، اطلاعاتي مربوط به آثار مدينه كه در زمان معاصر وجود داشته اند بر اساس مراجع و منابع معتبر در آخر كتاب آورده شده است و يا آنها عكس هاي مورد نياز درج شده است .

در پايان فهرست منابع و مآخذ مورد استفاده در تصحيح و فهرست اعلام و اماكن براي سهولت خوانندگان قرار داده شده است .

ديگر اينكه شاكر ذات باريتعالي هستم كه مرا توفيق تصحيح و چاپ اين كتاب مستطاب نصيب فرمود . اين كتاب دوبار تصحيح شده ، بار اوّل به دليل دسترسي به منابع و مآخذ گوناگون پانوشت هاي فراوان داشت كه متأسفانه در دفتر ناشر نخست و يا در راه مفقود شد و مجدداً پس از موافقت ناشر محترم ـ نشر ميقات ـ نگاشته شد ؛ و در حدّ وسع اطلاعات لازم را در بخش اضافات آوردم .

از عموم كساني كه بنده را در اين مُهمّ ياري داده اند تشكر مي كنم بويژه از پژوهشگران و كتابداران انجمن آثار و مفاخر فرهنگي . از پروردگار توانا براي همگان آرزوي توفيق دارم و اميدوارم اگر در تصحيح سهوي راه يافته است با تذكر مرا قرين منّت خويش قرار دهند و به اين دو بيت كه سمهودي در مقدمه كتاب آورده كلام را


30


پايان مي برم .

أمْلِياني حديثَ مَنْ سكن اَلْجَز * * * عَ ولا تَكْتُباه إلاّ بِدَمعِي

فاَتَني أن اري الديارَ بِطَرْ في * * * فَلَعلّي اري الديار بِسَمعِي

 

 

سيد كمال حاج سيّد جوادي

محرم الحرام 1417 هـ . ق .


31


 

 

 

 

 

 

 

 

پيشگفتار

 

سپاس بسيار و ستايش بي شمار ، پروردگاري را كه مُشرّف ساخت مدينه پر سكينه ( 1 ) به اقامتِ با استقامت حضرت رسالت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و به اين سبب مشتاق گردانيد دلهاي مؤمنان را به استماع اخبار مستطابه طابه ( 2 ) و تفضيل ( 3 ) نمود حبيبه ( 4 ) را به زيادتي مُحبّت حبيب امين و معصوم گردانيد عاصمه را به درعِ ( 5 ) حصين از آفت طاعون و فتنه دجّال لعين . و پاك و مطّهر و مقدّس ساخت طيبه طيّبه ( 6 ) مقدسه را از وبا و رداء ( 7 ) و بلاي حمي ( 8 ) و ( 9 ) به نقل آن به سوي جُحفه ( 10 ) مهين .

شفا كرامت فرموده دلهاي مشتاقان جمال و تشنگان زُلال كمال را به مُتوطن ساختن ايشان ( 11 ) در دارالايمان شافيه . پس مُسمّا شد آن محلّ شريف و معروف گشت آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سكينه : آرامش ، وقار ، طمأنينه .

2 ـ طابّه : به فتح باي موحده نام مدينه منوره و به اين معني طيبه هم آمده است .

3 ـ م : تفصيل .

4 ـ م : ندارد .

5 ـ ل : ذرع .

6 ـ طيب : با كسر ؛ بوي خوش ، از اسامي مدينه منوره .

7 ـ رداءِ : تباه شد و فاسد گرديد .

8 ـ حمي : تب .

9 ـ هر سه نسخه : حما .

10 ـ اطلاعات مربوط به جُحفِه بعداً خواهد آمد .

11 ـ ن : ندارد .


32


مُوطن مِبارك مَنيف به : « دارَالاَْبْرار وَدارُالأخيار اِلي يَوْمَ الْقَرار . »

امّا بعد ، سبب تحرير اين مُختصر آن بود كه بعضي از ياران عجم و دوستان مُكرّم و محترم كه از زبان عربي عاري و از صنعت و صناعت و نحو مُحتجب ( 1 ) و مُتواري بودند و شوق اطلاع براخبار قُبّة الاسلام و حرم محترم مدينه بسيار داشتند و اظهار آن مي نمودند ، پس در خاطر فاتر ( 2 ) اين فقير خسته و ضعيف ناتوان شكسته افتاد كه تاريخ وسيط ( 3 ) عالم فاضل و نَحْرير ( 4 ) و ( 5 ) كامل سيّد الفضلا في زمانه و رئيس العلماءِ في اَوانه ( 6 ) و نزيل ( 7 ) حرم الرسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اَلْمُنْتَظَمْ في سِلْك الْكبار ذُرّية البتول ـ عَظَّمَ اللهُ شَأنها و كرم ـ سيد علي ( 8 ) سمهودي كه مُسّماست به : « خلاصة الوفاء بِاَخْبار دارالمصطفي » آن را به زبان فارسي ترجمه كرده شود تا نفعش نسبت به عجمان كه ايشان طالب اين اخبارند و در طلب دُرَرِ معاني سيّاحان غوّاصان بِحار ، عام گردد . و ذكر اين [ ا ـ آ ] فقير در ميان طايفه همچنان ماند تا هر كه اين كتاب را خواند به دعاي خير ، مُتصدّي آن را ياد كند .

هر كه خواند دعا طمع دارم * * * زان كه من بنده گنه كارم

پوشيده نماند كه صاحب تاريخ ، اعني : سيد علي سمهودي مذكور ـ رحمة الله عليه ـ در ميان علماي عرب به علم و فضل مشهور و معروف است و سخنان او در نقل كلام مُحدّثين و اقوال مُورخين اعتبار تمام دارد خصوصاً در امُوري كه متعلق است به احوال مدينه مُشرّفه كه در آن بحري است مملو از جواهر دُرر و جنّتي است محتوي به انواع ازهار و انوار غُرر ( 9 ) ، از تواريخ مدينة ـ الله اعلم ـ چيزي نمانده الاّ آنكه به نظر شريفش رسيده و از احوال مسجد شريف و مواطن و مواضع مُتبّرك منيف چيزي نخواهد بود الاّ آنكه به او

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ محتجب : نقاب دار و حجاب دار .

2 ـ خاطر فاتر : كم هوش .

3 ـ وسيط : آنكه در نسب ميانه و در قدر و منزلت بلندتر باشد .

4 ـ م : تحرير .

5 ـ نحرير : دانشمند و زيرك .

6 ـ م : آوانه .

7 ـ نزيل : مهمان ، فرود آمد .

8 ـ ل : ندارد .

9 ـ غرر : ج غرة . نامدار ، مشهور .


33


رسيده و او را ديده و لهذا در بيان مقصود به ترجمه كلام شريفش اقتصار ( 1 ) نموده به كتاب ديگر رُجوع نيفتاد ، ليكن به اندك تصرّف خالي از خلل و اجحاف كه مصلحت اختصار و ايجاز مقتضي و موجب آن بود و آن تصرف ، اندك نيز نيست الاّ تقديم و تأخيري و حذف بعضي از احاديث كثيره در مضمون واحد و اكتفا نمودن از آن مجموع بر يك حديث ياد و حديث يا بيشتر از آن به حسب اقتضاي مقام و استدعاي كلام .

چون بعد از تحسين نيّت و تلخيص امنيّت ( 2 ) و تقديم استخارت در اين كتاب كه محتوي است بر ذكر رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و كثرت تكرار آن كه : « هُوَالْمِسْك ما كَرّرْتَهُ يتضوع » و ذكر محلّ و مُوطن آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ كه مُحبّان مُشتاق و گرفتاران هاويه ( 3 ) و ( 4 ) فراق را به آن سر منزل رسيدن و خاك پاك عتبه عليه آن رابر ديده غمديده كشيدن و بوي خوش آن تربت طيبّه را بر مشام دل و جان شميدن بهترازدرآمدن جنّت عدن وديدن حورعين واستشمام نمودن روحورياحين است .

يا خَيْرَ مَنْ دفنت بالقاع ( 5 ) اعظمه [ ا ـ ب ] * * * فَطاب مَن طيَبهُنَّ اَلْقَاعَ والأكَم

نفسي الفداءِ لِقبر أنت ساكنه * * * فيه العفاف و فيه الجود والكرم

شروع كرده شد ، اميد است كه به حسن قبول و به حرمتِ رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مقبولِ قلب مؤمنان گردانيده ؛ متصدي آن را به صواب جزيل و اجر جميل مُشرّف و ممنون گرداند ـ بِفَضْلَهُ و كَرمِه .

اين كتاب به سبب اشتمالش بر اخبار و آثار بسيار مسما است به « اخبار حسينه در اخبار مدينه » ( 6 ) و مشتمل است بر هشت باب .

باب اوّل ـ در اسماي مدينه و فضيلت آن معدن سكينه و بعضي فوايد ديگر كه مُتعلق است به آن بلده شريفه .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اقتصار : كوتاهي و ايستادگي بر چيزي .

2 ـ امنيت : ج اماني . آرزو و خواهش .

3 ـ م : بادية .

4 ـ هاويه : نام طبقه هفتم از طبقات دوزخ .

5 ـ م : في الترب .

6 ـ از اينجا نسخه « د » شروع مي شود .


34


اين باب مشتمل است بر ده فصل :

فصل اوّل ـ در اسماي مدينه به ترتيب حروف معجم .

فصل دوم ـ در فضيلت مدينه و تفضيل آن ( 1 ) بر سايرِ بلاد .

فصل سوم ـ در دعاي پيغمبر ( 2 ) ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حقّ مدينه و اهل آن و نقل وبا از آنجا و عصمت آن معدن فضل و كمال از طعن طاعون و فتنه دجّال .

فصل چهارم ـ در خاك پاك طيّبه و ميوه هاي طيّبه آن .

فصل پنجم ـ در تَحْريض بر اقامت مدينه و ترغيب نمودن بر صبر و مردن در آن مُوطن سكينه و غير ذلك .

فصل ششم ـ در تحريم حرم مدينه و احكام متعلق به آن .

فصل هفتم ـ در احكام حرم مدينه .

فصل هشتم ـ در خصايص مدينه .

فصل نهم ـ در بدايت و مآب ( 3 ) شأن مدينه و شرح آنچه صورت وقوع پذيرفته از احوال آن معدن سكينه .

فصل دهم ـ در ظهور آتشِ حجاز كه از ارضِ مقدسه مدينه ظاهر شده است .

باب دوّم ـ در فضيلت زيارت و فضل مسجد نبوي و آنچه مُتعلق است به آن .

اين باب مشتمل بر سه فصل است :

فصل اول ـ در فضيلتِ زيارت و تأكيد ( 4 ) آن و بيان « شدّرِ حال ( 5 ) » به سوي آن .

فصل دوم ـ در توسّل نمودن به سَيدِ ابرار نزد حضرت پروردگار وغير ذلك از آداب بسيار .

فصل سوم ـ در فضيلت مسجد نبوي و روضه و منبر .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م و ل : او .

2 ـ ل : پيغامبر .

3 ـ مآب : بازگشت و رجوع و جاي بازگشت .

4 ـ م و ل : تأكدّ : استوار شدن ( آنند راج ) .

5 ـ شدّر حال : شَدُّرالرّحال : كنايه از سفر است .


35


باب سوم ـ در اخبار سكّانِ مدينه از زمان قديم تا وقت قدوم [ 2 ـ آ ] شريف رسول كريم ـ صلي الله عليه و آله و سلم .

اين باب بر سه فصل است :

فصل اول ـ در سكان مدينه بعد از توفان نوح ـ عليه السّلام ـ و سكناي يهود و بعد از آن انصار و بيان نسب ايشان و كيفيَّت غلبه ايشان بر يهود و آنچه اتفاق افتاده ايشان را با تبع .

فصل دوم ـ در بيان مُشرّف شدن اوس و خزرج به متابعت و مُبايِعَت پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در عقبه اولي و ثانيه و شمّه اي از قصه بيعت عقبتين و هجرت پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به مدينه و نزول فرمودن آن سرور به قُبا .

فصل سوم ـ در قدومِ پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به اندرون مدينه و ساكن شدن ايشان در خانه ابوايّوب انصاري ـ رضي الله عنه .

باب چهارم ـ در بيان عمارت مسجد نبوي و آنچه به آن متعلق است ( 1 ) و بيان احوال حُجرات ازواج طاهرات .

اين باب مشتمل ( 2 ) بر هفده فصل است :

فصل اول ـ در عمارت آن سرور و بيان مساحت آن در زمان آن انور افخر ( 3 ) .

فصل دوم ـ در بيان مقام پيغامبر ـ عليه السّلام ـ قبل از تحويل قبله و بعد از آن .

فصل سوم ـ در خبر جزع و منبر و آنچه مُتعلق به آنهاست و ستونهاي مسجد انور .

فصل چهارم ـ در بيان احوال حجره هاي آن سرور و حجره سيّده نساء فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها .

فصل پنجم ـ در بيان سدّ ابواب مسجد و استثنا نمودن از آن جمله ( 4 ) خوخه ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م و د : متعلق است به آن .

2 ـ ل و د : ندارد .

3 ـ م : انوار فخر .

4 ـ م : ندارد .

5 ـ خوخه : روزن در ديوار كه از آن روشنايي به خانه رسد ، 2 ـ ل : ابو بكر پنجره .


36


علي ـ عليه السلام ـ را .

فصل ششم ـ در زيادتي عُمر در مسجد نبوي .

فصل هفتم ـ در زيادتي عثمان در آن .

فصل هشتم ـ در زيادتي وليد بن عبدالملك و بيان تصرفّات او به اتّخاذ محراب و شرفات ( 1 ) و منارات و منع كردن او نماز جنازه را در مسجد .

فصل نهم ـ در زيادتي مهدي خليفه عباسي .

فصل دهم ـ در اخبار و آثاري كه مُتعلّق است به حُجره شريفه كه حاوي قبور مُتبركه است و صفت قبور شريفه و بيان حائزي ( 2 ) و ( 3 ) كه داير است بر حجره شريفه ( 4 ) . [ 2 ـ ب ]

فصل يازدهم ـ در علامات جهت سر مبارك و روي منير و مقام جبرئيل و تا زير حُجره به رُخام ( 5 ) و تَخليق ( 6 ) آن مقام و مَعاليق و غير ذلك ( 7 ) .

فصل دوازدهم ـ در عمارت مُجدّد و ابدال سقف حجره شريف به قبه لطيف و تصوير آنچه قرار يافته است عمارت حجره بر آن .

فصل سيزدهم ـ در آنچه منقول است كه حوالي حجره شريفه را خندق كنده به رَصاص ( 8 ) پركرده اند و آنچه مُتعلّق است به اين قصه پُرغصه .

فصل چهاردهم ـ در حريق اوّل و آنچه اعاده يافته بعد از آن و بيان حريق ثاني و آنچه مُترتّب شده بر آن .

فصل پانزدهم ( 9 ) ـ در آنچه مسجد شريف مشتمل است بر آن ، از رواقها و ستونها و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شرفات : ج : شرف ، كنگره ها .

2 ـ ل : حاير .

3 ـ حائز : در اينجا به ديواري كه احاطه به حجره شريفه دارد گفته مي شود .

4 ـ م : شريفه شريفه .

5 ـ رُخام : سنگي بغايت صُلْب و سخت كه زرد و سپيد و سرخ است ، مرمر و مرمرسفيد .

6 ـ تخليق : خوشبو كردن .

7 ـ م : آن .

8 ـ رصاص : سرب .

9 ـ ل : پازدهم .


37


حواصل ( 1 ) و غير آن و تَحْصيب ( 2 ) مسجد و مَصابيح ( 3 ) و تَخْليق و اجمار ( 4 ) آن .

فصل شانزدهم ـ در ابواب مسجد شريف و خوخه هاي او .

فصل هفدهم ـ در بلاط ( 5 ) گرداگرد مسجد و شرح سور مدينه و سوق آن .

باب پنجم ـ در مساجد نبويّه از مصلاّي عيد و غير آن و شرح مقابر مدينه و بيان فضل اُحد و شهداي آن .

اين باب مشتمل بر شش فصل است :

فصل اول ـ در مصلاّي عيد .

فصل دوم ـ در مسجد قُبا و مسجد ضَرار .

فصل سوم ـ در بقيه مساجدي كه پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به اداي نماز آنها را مُشرّف ساخته اند و جايهاي آن معلوم است در زمان ما .

فصل چهارم ـ در مساجدي كه به حضور شريف مُشرّف شد و جهتش نيز معلوم است ليكن خصوص مواضعش معلوم نيست .

فصل پنجم ـ در مقابر مدينه و تعيين مردمي كه مدفون شده اند در آن .

فصل ششم ـ در فضيلت اُحُد و شهداي آن ( 6 ) .

باب ششم ـ در آبار ( 7 ) مباركات مدينه و عُيُون ( 8 ) و غراس ( 9 ) و صدقاتي كه منسوب است به حضرت رسالت ـ صلي الله عليه و آله و سلم .

در اين باب دو فصل است :

فصل اول ـ در آبار مباركات . يعني : چاه ها به ترتيب حروف تهجّي .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حواصل : محل قرار گرفتن آب ، آبگير حوض .

2 ـ تحصيب : ريگ در افكندن ، قرار دادن ريگ .

3 ـ مصابيح : جمع مصباح كه به معني چراغ باشد .

4 ـ اجمار : آماده كردن آتش را .

5 ـ بلاط : سنگهايي كه در سرا و جز آن گسترده باشند . و هر زمين كه بر آن سنگ يا خشت پخته گسترده باشند .

6 ـ م : او .

7 ـ آبار : ج بئر ، چاه ها .

8 ـ عيون : چشمه هاي آب .

9 ـ غراس : نهال نشاندن .


38


فصل دوم ـ در صَدَقاتِ نبويّه و آنچه به دست مُبارك خود نهال كرده اند .

باب هفتم ـ در مساجدي كه منسوب است به پيغامبر ( 1 ) [ 3 ـ آ ] ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و در سفرها و غزوه ها در آن مساجد نماز كرده اند .

در اين باب سه فصل است :

فصل اول ـ در مساجدي كه در طريق مكّه است يعني آن ( 2 ) راهي كه پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سلوك مي فرموده اند براي حجّ و غيره .

فصل دوم ـ در مساجدي كه در راه حاجّ است يعني آن راهي كه مسلوك است در اين زمان .

فصل سوم ـ در مساجدي كه در غزوات مُباركات در آنجا نماز گزارده اند ( 3 ) .

باب هشتم ـ در اوديه ( 4 ) و احماءِ ( 5 ) و اُطام ( 6 ) و بعضي اعمال و جبال مدينه .

اين باب مشتمل ( 7 ) بر دو فصل است ( 8 ) :

فصل اول ـ در اوديه مدينه .

فصل دوم ـ در ضبط الفاظِ مُتِعَلِقه به مواضع وَاَمْكنه و اُطام و اعمال و جبال و در اين ضمن احوال مواضع نيز في الجمله مبين مي شود ـ . واللهُ المُسْتَعان وَعليه التَكْلان و صَلي الله علي سيّدنا مُحمّد و آله و صَحْبِه ، اوّلاً و آخِراً و ظاهراً و باطِناً .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : پيغمبر .

2 ـ م : ندارد .

3 ـ م : كرده اند .

4 ـ اوديه ج : وادي صحرا و بيابان .

5 ـ احماءِ : ج : رَحماء : چراگاه ، علفزار ( نفيسي ) .

6 ـ اُطام : ج : اطم . قلعه و خانه ، هر خانه چهار گوشه مسطح ؛ بيشتر به خانه هايي كه در حومه شهر بنا شده است و به صورت ييلاقي بوده اطلاق مي شود . اطم كلمه اي عبري است و به حايط هايي كه از خارج منفذ نداشته باشد اطلاق مي شود و در عربي بناي مرتفع را گويند .

7 ـ د و م : ندارد .

8 ـ م و د : مشتمل است .


39


 

باب اول

در اسماء و فضل مدينه مُشرّفه و بعضي فوايد ديگر كه به آن بلده شريفه مُتعلّق است .

اين باب مشتمل بر ده فصل است :


40


 

 


41


 

 

فصل اول

 

در اسماي مدينه به ترتيب حروف معجم بر وجه استقصا و استيفا و آن نود و پنج اسم است

اثرب : و اين لغتي است در لفظِ يثرب و آن اسم اوّل كسي است كه در آن موضع ساكن شده و بعد از آن مُسما شده است ( 1 ) جميع زمين آن بلده شريفه با همان موضع شهر مدينه يا ناحيه اي از آن شهر به اين ( 2 ) اسم . و يثرب در قديم « اُم القري » ديار مدينه بود ( 3 ) و آن جهتي كه مسما بود در قديم به يثرب ، امروز نيز مشهور است به همان اسم و آن در جهت شمالي مدينه و جهت غربي مشهد سيّدنا حمزه ـ رضي الله عنه ـ و شرقي موضعي معروف به « بركه نخيلي » است . به روايت ثقات از رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مروي شده كه از تسميه مدينه مُشرّفه به اسم يثرب نهي فرموده اند و در بعضي روايات آمده است كه گفته اند مدينه را هر كه يثرب گويد بايد كه سه بار استغفار كند ، وجه كراهيّتش به آن است كه او مشتق است [ 3 ـ ب ] از « ثرب » به تحريك به معني ( 4 ) فساد يا از تثريب به معني سرزنش و مؤاخذه نمودن به سبب گناهان ( 5 ) ، ليكن در بعضي احاديث صحيحه اطلاق لفظ يثرب از آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر مدينه واقع شده است ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : ندارد .

2 ـ م و د : شهر به اشهر اين .

3 ـ م : بوده .

4 ـ م و د : ثرب به تحريك .

5 ـ ل و د : گناه .


42


پس وجه جمع آن است كه آن اطلاق قبل از نهي بوده باشد ـ والله اعلم .

ارض الله ، قال الله : « اَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَةَ فَتُهاجِرُوا فيها » ( 1 )

« آيا زمين خداي گشاده نبود تا مُهاجرت كنيد شما در آن . »

جماعتي از مُفسّران گفته اند مراد به « ارض الله » در اين آيه كريمه مدينه ( 2 ) شريفه است .

أرض الهجرة : نيز در حديثي آمده است .

اكالة البُلدان و اكالة القري : در حديث آمده كه مأمور شدم به قريه اي كه مأمور شدم به هجرت به سوي آن قريه ، بر تقديري كه اين كلام شريف پيش از هجرت صادر شده باشد و يا مأمور شدم به سكناي آن قريه اگر بعد از هجرت باشد ( 3 ) كه مي خورد قريه ها را يعني به جهت غلبه اهل آن ( 4 ) جميع مواضع و اماكن را و غنيمت گرفتن و اسير كردن اهل مدينه اهل و مال ايشان را و از اين حديث استدلال كرده اند بر افضليّت مدينه از چند وجه ؛ يكي از قول آن سرور ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مأمور شدم به قريه اي كه مي خورد قريه ها ( 5 ) ، ديگر از وصف قريه به آنكه او مي خورد قريه هاي ( 6 ) ديگر را ، گفته اند كه خوردن ، كنايت از غلبه فضل اوست بر ديگر قُري . يعني فضايل جاي ديگر مُضمحل مي شود در جنب فضل او .

الايمان : « قال الله تعالي : وَالَذينَ تَبَؤوُا الدّارَ وَالاْيمان » ( 7 )

حق ـ سبحانه و تعالي ـ در حقِ انصار اخيار ـ رضوان الله عليهم ـ مي فرمايد :

« آن كساني كه منزل ساخته اند دار و ايمان را . » وجه تسميه به ايمان بنا بر آن باشد كه او مظهر و مسير ( 8 ) ايمان است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره نسا آيه 97 .

2 ـ م : است آن .

3 ـ م و د : از به قريه اي تا اينجا ندارد .

4 ـ م : ندارد .

5 ـ د : مي خورد قريه ها را ، ندارد . ل : يك كلمه نامشخص .

6 ـ م : قريه ها .

7 ـ سوره حشر ، آيه 9 .

8 ـ ل : مصير .


43


البارّة : به تشديد الرّا البرّة : ايضاً به تشديد راء .

وجه تسميه اين دو اسم كثرت برّ و نيكويي اوست بر اهل او و بر جميع عالميان به بركت رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم .

البَحْرة : به فتح باءِ موحّده و سكون حاءِ مهمله .

البُحَيرة : به تصغير البَحِيرة به فتح باء موّحده و كسر حاء مهمله و يا تحتانيه و راء مهمله و هاء بعد از آن .

البَلاط : بنابر كثرت بلاط كه نوعي از سنگ است كه به آن [ 4 ـ آ ] فرش كنند يا مُسما شده است به بلاط بنابر اشتمال او بر موضعي كه معروف است به بلاط .

البلد : در تفسير آيت كريمه « لا اُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَد » ( 1 ) قولي است كه مُراد مدينه است . چنان كه گفته اند مُراد مكه است و بَلَد در لغت كلانتر ده ها ( 2 ) را گويند .

بيت الرسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قال الله تعالي : « كَما اَخْرَجَكَ رَبُّكَ منْ بَيْتِك » ( 3 ) أي : من المدينه .

تندد : بر وزن جعفر به دالين مهملتين .

تندر : نيز بر وزن جعفر ( 4 ) به راي مهمله به جاي مهمله آخر .

الجباره : و اين مروي است از تورات .

جزيرة العرب و الحَبيبة : به جهت دوست داشتن آن سرور .

الحرم : در حديث آمده كه مدينه حرم است .

حرم الرسول : ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حديث است كه حرم ابراهيم ـ عليه السلام ـ مكّه است و حرم من مدينه .

حسنه : قال الله تعالي : « لَنُبِوِّئَنَّهُمْ فيِ الدُّنْيا حَسَنَة » ( 5 ) . حقّ ـ سبحانه و تعالي ـ مي فرمايد : در حقّ مردمي كه مهاجرت كرده اند هر آينه فرود مي آريم و جاي مي دهيم در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 سوره بلد ، آيه 1 .

2 ـ هر سه نسخه : ديه ها .

3 سوره انفال ، آيه 5 .

4 ـ م و د : بر وزن جعفربه .

5 سوره نحل ، آيه 41 .


44


دنيا ايشان را در منزل حسنه ، يعني در منزل خوب و مراد مدينه است .

الخيره : بالتشديد الخيْرة ، بالتخفيف .

الدّار : وجهش در الايمان گذشت .

دارالابرار و دارالاخيار : وجه تسميه ظاهر است .

دارالايمان : در حديث آمده ( 1 ) كه : « اَلْمَدينَة قُبة الاِْسْلام وَدار الايمان » .

دارالسُنة و دارالسلام و دارالفتح و دارالهجرة : وجه تسميه به اين اسماء ظاهر است و نيز در حديث بعضي از اينها وارد شده .

الدرع الحصينه : رسول ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ فرموده اند : « ديدم خود را در زر [ هي كه ] مُحكم بود و تعبير كردم آن را به مدينه . »

ذات الحجر : از جهت اشتمال او بر سنگها ( 2 ) .

ذات الحرار و ذات النخل و السلقه : فتح و كسر و سكون لام محتمل است .

[ و سيدة البلدان ( 3 ) ] .

الشافيه : در حديث است كه خاك مدينه شفاست و گفته اند كه تعليق اسماءِ مدينه بر محموم موجب عافيت اوست از حمي . و نيز آمده كه مدينه نفي ذنوب مي كند ، پس او شفا و دوا بوده باشد داء ذنوب و بلاي گناه را .

طابّه ( 4 ) [ همچو شامّه ( 5 ) ] و طيبه : همچو هيبة و طيّبه همچو صيبه و طايب [ 4 ـ ب ] همچو كاتب ، اين هر چهار اسم اخوات اند لفظاً و معناً مختلف اند ( 6 ) . صيغه و مبناي اين اسمها ( 7 ) همه در حديث وارد شده است . وجه تسميه طهارت و خوشي آن محل شريف است به سبب حلول طيب طيّب او ـ صلي الله عليه و آله و سلم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : است .

2 ـ م و ل : سكنها .

3 ـ به نقل از ابن عمر در ص 18 خلاصة الوفا آمده است .

4 ـ عربي ، ص 18 . طّابه : نام مدينه منوره ( منتهي الارب ) .

5 ـ ل و م : ندارد .

6 ـ ل م : مختلفاتند .

7 ـ م : ندارد ، ل : اسما .


45


ظبابا : يا به كسر مهمله ( 1 ) است به معني قطعه مستطيله از ارض يعني پارچه اي دراز از زمين و يا به فتح معجمه ( 2 ) است از ظب و « ظبظب اذا حمَّ » به جهت حُمّي و تبي كه بود قبل از حلول شريف و پيش از وصول قدم مُبارك آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم .

العاصمة : يا براي آنكه پناه شد مهاجرين را از آفت مشركين و يا براي آنكه او درع حصينه است ، چنان كه گذشت و يا به جهت آنكه به معني معصوم است كه در نمي آيد ( 3 ) به آن دجّال و طاعون .

العذراء : منقول است از تورات .

العرّاءِ : بر وزن ماقبلش .

العروض : همچو صبور .

الغرّاءِ : با تأنيثِ اَغرَّ به معني صاحب غُرّه به جهت نورانيّت و سيادت او نسبت به غيرش .

الغلبه : به تحريك به جهت غالبه او بر بلاد در اسلام و جاهليّت و مدينه به اين اسم . در جاهليّت نيز مُسمّا بود براي غلبه يهود بر عماليق و غلبه اوس و خزرج بر يهود در آن زمين با سكينه و تمكين .

الفاضحه : به فا و ضاد معجمه و حاء مهمله به سبب فضيحت كردن آن مبتدعان و بداعتقادان را به اظهار مضمر ايشان و اين احد معاني نفي كردن مدينه است خبث را .

القاصمه : به قاف و صاد مهمله به جهت درهم شكستن آن هر جبار مُتّمِرَدْ را و هر كسي كه اراده بدي كند به اهل آن قُبِّةُ الإسلام .

القريه : در حديث آمده كه حق ـ سبحانه و تعالي ـ پاك ساخته است اين قريه را از شرك .

قرية الانصار و قرية الرّسول : ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حديث به اين معني اشارت است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : ندارد .

2 ـ م : از زمين و تا فتح معجمه ندارد .

3 ـ هر سه نسخه : نمي درآيد .


46


قلب الايمان : در حديث است .

المؤمنه : در خبر است كه سوگند به خدايي كه نفس من به يد قدرت اوست به درستي كه خاك مدينه ، مؤمنه است ؛ و در خبري ديگر است كه مدينه در تورات به اين اسم مكتوب است وجه تسميه يا به سبب اتصّاف اوست ، حقيقتاً به قابليّت ( 1 ) تصديق همچون تسبيح گفتن [ 5 ـ آ ] سنگريزه يا اسناد ايمان او مجازي است همچون ( 2 ) آيه كريمه « وَسْئل القرية » ( 3 ) ايُ اهل القريه . به جهت اتصاف اهل آن به ايمان و انتشار ايمان از آنجا و يا به جهت دخول اهل آن در امن از اعداء و طاعون و دجّال .

المباركة و مُبوَّأ الحلال و الحرام : ظاهر است ؛ و نيز در حديث آمده .

مُبين الحرام ( 4 ) : نيز آمده .

المجبوره : به جيم در حديث آمده .

المحّبة : به ضم ميم و حاءِ مهمله و تشديد موحده منقول است از كتب مُتقدمه .

المحبّبة : به زيادت موحدة ديگر المحبوبة : نيز منقول شده از كتب متقدمه . وجه تسميه اين سه اسم و حبيبه . محبت آن سرور است ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به آن محل مُكرّم مُنوّر .

المحبوره : از حبر به معني سرور يا [ از ] حِبْره به معني نعمت و [ يا از ] محبار از ارض سريع النبات ( 5 ) كثير الخيرات است .

المُحرمه و المحروسه و المحفوفة : در خبر است كه زود بيايد مدينه و مكه در حالتي كه محفوف باشد به ملائكه يعني درهم پيچيده باشد به ملائكه .

المحفوظه و المختاره و مدخل صدق در تفسير كريمه :

« رَبِ اَدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْق وَاَخْرِجْني مُخْرَجَ صِدق ( 6 ) »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : حقيقه به قابليت .

2 ـ م و د : ندارد .

3 سوره يوسف ، آيه 82 .

4 ـ وفاء الوفا و خلاصة الوفا : مبيّن الحلال و الحرام .

5 ـ م و د : تكرار شده است .

6 سوره بني اسرائيل ، آيه 80 .


47


گفته [ اند ] مدخلِ صدق مدينه است و مخرج صدق مكه .

المدينه : ( 1 ) مدينه در لغت ، يا عبارت از « خانه هاي » بسيار است كه تجاوز كرده باشد از حدّ قريه و نرسيده باشد به حدّ مصر ( 2 ) و يا مرادفِ مصر است و متبادر از مدينه به لام تعريف آن محل شريف و موطن منيف است به خلاف نكره كه تبادر و ظهورش در مجموع مُدن علي السّويه است و منسوب به كُلّ مَديني . منسوب به مدينه شريفه مدني است .

مدينة الرسول : ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ جه جهت اضافت نمودن آن سرور به نفسِ نفيس و ذات با بركات خود ـ صلي الله عليه و آله و سلم .

المحرومه ( 3 ) : در تورات آمده وجه تسميه اش انزال رحمتهاي حق است به آن موطن شريف به وجود لطيف آن حضرت بلكه رحمت ذات با بركات آن حضرت است كه آن موضع شريف مرحوم شده به آن قال الله تعالي : « ما اَرْسَلْناكَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمين ( 4 ) »

المرزوقه و مسجد [ 5 ـ ب ] الاقصي ( 5 ) : منقول است از صاحب « المطالع ( 6 ) » .

المسكينه : منقول است از تورات اسناد مسكنت به او يا حقيقت است به معني خلق قابليت آن در وي يا مجازي است بنابر آنكه اهل ( 7 ) خضوع و خشوع است .

المسلمه : وجه اسناد اسلام حقيقتاً يا مجازاً همچو اسناد ايمان است ، چنان كه گذشت .

مضجع رسول الله : ـ صَلي الله عليه و آله و سلم ـ در حديث است .

المُطيّبه [ و المرجبه ( 8 ) ] و المقدّسه و المقرّ : همچو ممرّ .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : ندارد .

2 ـ مصر : ج امصار ، شهرستان .

3 ـ م و ل : در حديث آمده المرحومه .

4 ـ سوره انبياء ، آيه 107 .

5 ـ شايد به دليل اينكه آخرين مسجد انبياء در زمين بوده است ، مسجدالأقصي نام نهاده اند . عربي ، ص 21 .

6 ـ م : مطالعه .

7 ـ ل : آن اهل .

8 ـ خلاصة الوفا ، ص 21 .


48


المكتان : در بعضي آثار آمده است يا از باب تغليب است يا به سبب انضمام مهاجرين است با انصار ـ رضي الله عنهم .

المكينه : به جهت مكانت و رفعت شأن او .

مهاجر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : چنان كه در حديث آمده .

الموفّيه : به تشديد و تخفيف فا اسناد و فا به جهت وفا نمودن اهل اوست به عهد خود به صدق و صفا .

الناجيه : به جيم به جهت نجات او از طاعون و عُتاة ( 1 ) و ( 2 ) و دجّال .

نبلاء : كأنّه از نبل است به معني فضل و نجات .

النحر و الهذراءِ : منقول است از تورات اگر هذراءِ به ذالِ معجمه است از يوم . هاذر به معني شديد الحرارت است و اگر به مُهمله است از هدر الحمام ، « [ اذا ] صوتّ و الماءِ اَنصب » و ارض هادرة كثيرالنبات ( 3 ) است .

يثرب : در اثرب معني و وجه تسميه مذكور شد .

يندد : يا از « ند » است كه طيّبي است معروف يا به معني تلّ مرتفع است يا از ناد به معني رزق .

يندر : همچو حيدر به راء مهمله بدل دال مهمله ثانيه از يندد در حديثي چنين آمده است . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : عقاه .

2 ـ عُتاة : ج : عاتي ، متكبر و در گذرنده از حد .

3 ـ م : بنات .

4 ـ در خلاصة الوفا ، ص 15 ـ 21 .


49


 

 

فصل دوم

 

در فضيلت مدينه و تفصيل او بر ساير بلاد

 

بدان كه ( 1 ) بعضي از علما نقل اجماع كرده اند بر تفضيل آن موضعي كه ضمّ نموده اعضاي شريفه ( 2 ) آن حضرت را ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر جميع امكنه حتّي كعبه ، بلكه بعضي ديگربر عرش نيز تفضيل كرده اند ، امام نووي ( 3 ) و ( 4 ) ـ رحمة الله عليه ـ مي فرمايد :

جمهور برآنند كه سماوات افضل اند از زمين غير موضعي كه ضم اعضاي مطهّر ( 5 ) آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نموده و اجماع كرده اند بر تفضيل مكّه و مدينه بر ساير بلاد [ 6 ـ آ ] و اختلاف كرده اند در تفضيل اين دو بلده شريفه بر يكديگر ( 6 ) ، اما عمر و بعضي صحابه ـ رضوان الله عليهم اجمعين ـ و اكثر اهل مدينه بر آنند كه مدينه افضل است و اين مذهب امام مالك است ( 7 ) .

روايتي است از امام احمد و اين خلاف در ماعداي كعبه است . امّا كعبه افضل است از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ د : و بعده .

2 ـ د : شريف .

3 ـ د م : نواوي .

4 ـ امام نووي : محيي الدّين ابو زكريّا يحيي بن شرف الدّين نووي يا نواوي ( 631 ـ 676 هـ . ق ) محدّث معروف عامّه صاحب كتاب « الأربعون حديثاً » ( الأعلام ) .

5 ـ م : است .

6 ـ م : ندارد .

7 ـ ل : ندارد .


| شناسه مطلب: 77360