بخش 5

فصل اوّل فصل دوم


100


 


101


 

 

فصل اول ( 1 )

 

در فضيلت زيارت و تأكدّ آن و شدّ رحل براي آن يعني بار بستن و عزيمت نمودن به سوي آن و صحّت نذر زيارت و حُكم استئجار ( 2 ) براي آن

فضل زيارت : دار قطني و بيهقي از ابن عمر روايت كرده اند كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمود : هر كه زيارت كند قبر مرا واجب مي شود مراو را شفاعت من ( 3 ) ، يعني شفاعت در حقّ او ثابت و لابُدست و دراين ( 4 ) معني مراو را سه قول است يكي آنكه مخصوص مي شود به شفاعتي كه غير او را نيست آن شفاعت ـ ديگر آنكه متفرد مي شود به شفاعتي كه آن شفاعت ديگران را نيز هست . ليكن ، اين نسبت شفاعت به سوي او براي تشريف و تَنْويّت ( 5 ) شأن اوست . ديگر آنكه لابُدست او را دُخول در شفاعت و بر اين تقدير مؤكّد است معني واجب مي شود او را در اينجا بشراي عظيم است به آنكه موت او بر اسلام خواهد و بر اين تقدير حاجت نمي افتد به تضمين شرط وفات بر اسلام به خلاف احتمالين اولين و در قول او ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ شفاعت من اشارت است به آنكه به نفس نفيس خود شفاعت خواهد فرمود و شك نيست كه اعظم شفاعت به قدر عظمت شافع خواهد بود . طبراني و غيره از ابن عمر روايت كرده اند كه هر كه بيايد به من در حالتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ د : ندارد .

2 ـ استئجار : به مزد گرفتن كسي را .

3 ـ ل : شفاعت من واجب مي شود .

4 ـ م : ندارد ، ل : و در اين ندارد .

5 ـ تنويت : بر وزن تربيت روا كردن حاجت .


102


كه زيارت كننده باشد مرا و حال آنكه هيچ حاجتي او را بر اين نداشته باشد الاّ زيارت من ، حق است بر من كه شفيع باشم او را در روز قيامت . دار قطني و طبراني و غير هما از ابن عمر [ 25 ـ آ ] روايت كرده اند كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرموده اند : هر كه حج كند ، پس زيارت كند قبر مرا بعد از وفات من ، مي باشد آن كس همچو كسي كه زيارت كرده است مرا در حيات من و ابن جوزي به اين نوع روايت كرده كه كسي كه حج كند ، پس زيارت كند مرا در مسجد من بعد از وفات من ، مي باشد همچو كسي كه زيارت كرده است مرا در حيات من و صحبت داشته است به من .

پوشيده نيست كه از اين تشبيه كه ( 1 ) مساوات من كلّ وجه لازم نمي آيد تا مُعارض شود به حديث « لو انفق احدكم مثل اُحد » الحديث . ابن عدي و غيره از ابن عمر روايت كرده اند : هر كه حج بيت الله كند و زيارت نكند مرا به تحقيق كه جفا كرده است مرا و در روايتي از علقمه ، از عبدالله مروي است كه كسي كه حج اسلام به جاي آرد و زيارت قبر من كند و غزاتي ( 2 ) به تقديم رساند و نمازي در بيت المقدس گزارد خداي غزّوجل سؤال نكند او را در آنچه بر وي فرض كرده و در روايتي از انس مروي است كه كسي كه زيارت كند مرا در حالتي كه مَيِّتَمْ گوييا كه زيارت كرده است مرا در حالتي كه زنده ام و هر كه زيارت كند قبر مرا واجب مي شود مر او را شفاعت من و هيچ يك از امت من كه او را وسعتي و دستگاهي باشد و مرا زيارت نكند هيچ عذري نباشد او را و از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ مروي است كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمود كه كسي كه زيارت كند قبر مرا بعد از موت من گويا كه زيارت كرده است مرا در حيات من و كسي كه زيارت نكند مرا به تحقيق كه او ( 3 ) جفا كرده است مرا .

ابوداوود به سند صحيح از ابوهريره روايت كرده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمودند : سلام نمي كند بر من احدي الاّ آنكه رد مي كند خداي تعالي روح مرا بر من تا آنكه رد سلام كنم آن شخص را . بيهقي به اين حديث استدلال [ 25 ـ ب ] كرده است بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل و م : ندارد .

2 ـ غزاتي : غزاة بالفتح : جنگ با دشمن دين . ( منتهي الارب )

3 ـ م : ندارد .


103


حيات انبيا ـ عليهم الصلوات والسلام ـ و بعضي گفته اند اين خطابي است به قدر فهم مُخاطبين كه در رَدِ جواب رَدِ روح را لازم مي دانند كأنّه ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مي فرمايد : مي شنوم شنيدن تمام و جواب مي دهم جواب دادن مالا كلام . مقصود نه آن است كه به اعتبار تعدد و كثرت سلام كنندگان رد و قبض روح مي شده باشد زيرا كه هيچ كس بر اين نرفته يا آنكه رد ، عبارت است از باز آمدن و التفات نمودن از استغراق در شهود حضرت ودود و در آنكه آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در قبر شريف زنده اند و سلام مُسلّم را مي شنوند ( 1 ) و جواب سلام مي گويند اخبار و آثار بسيار است كه بعضي به صحت پيوسته و بعضي ديگر اگر چه ضعيف است اما از طرق بسيار مروي شده ، بعضي مُساعده بعضي ديگرمي كند ازآن جمله يكي حديث اميرالمؤمنين علي است ـ عليه السلام ـ كه روايت كرده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمود : كسي كه صلوات فرستد بر من نزد قبر من مي شنوم و هر كه صلوات گويد به نيابت ( 2 ) رسانيده مي شوم . يعني آن نيز مي رسد بر من و مي شنوم آن را .

ديگر ابوهريره روايت كرده كه كسي كه صلوات گويد بر من نزد قبر من خداي تعالي مُوكّل ساخته است ملكي را كه برساند ( 3 ) به من و كفايت مي كند خداي تعالي امر آخرت و دنياي آن شخص را و من شهيد و شفيع اويم .

ديگر در احياءالعلوم است كه حق ـ سُبحانه ـ مُوكّل ساخته است ملكي را بر قبر شريف آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه تبليغ كند اسلام اُمتش را و مي فرمايد كه اين در حق كسي است كه غايب است چگونه باشد حال كسي كه از روي اشتياق فراق وطن مألوف و قطع باديه هاي مخوف اختيار نموده به حضور پرسرور مُشرف شود .

ديگر حافظ منذري روايت كرده كه آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمود كه علم من [ 26 ـ آ ] بعد از وفات من همچو علم من است در حيات من .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : مي شنود .

2 ـ ل : نيابد .

3 ـ م : آنكه .


104


ديگر حديث صحيح مرفوع ( 1 ) است كه پيغامبران زنده اند ، در قبور خود نماز مي گزارند .

ديگر حديث بزار ( 2 ) است به رجال صحيح از ابن مسعود كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمود : به درستي كه خداي را عزّوجل فرشتگان اند كه تبليغ مي كنند سلام امت مرا و فرمود كه حيات من بر شما خير است كه شما به من سخن مي كنيد و من به شما سخن مي كنم و وفات من به شما خير است كه معروض مي شود بر من اعمال شما آنچه مي بينم كه خير است حمد مي گويم بر آن و آنچه مي بينم كه شر است استغفار مي كنم براي شما .

آنكه از رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ روايت كرده اند من گرامي تر از آنم بر پروردگار خود كه بگذارد مرا در قبر من بعد از سه روز ، اصلي ندارد و آنكه از سعيد بن مُسيّب مروي است كه چون ديدم كه مردم به خانه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مي درآمدند فرمود كه چه احمق اند اينها پندارند كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در خانه خود است . نمي ماند نبي اولوالعزم بيشتر از چهل شب حتّي كه مرفوع مي شود اگر اين به صحت رسد ( 3 ) مع ذلك قبر را علاقه تام و نسبت مالا كلام است و حال آنكه وضع آن حضرت در آن موضع مقطوع اليقين قاطع ديگر بايد كه بر خلافش تا معارضه تواند نمود و حال آنكه دلاّلت مي كند بر خلاف آن ، آنچه منقول است از او كه در ايام حرّه آواز اذان و اقامت از قبر شريف مي شنيد و قول عثمان در ايّامي كه او را محاصره كرده بودند كه مي گفت مفارقت نمي كنم دار هجرت خود را و مُفارقت نمي كنم مجاورت رسول را ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و آنچه منقول است از امام عادل و خليفه راشد عمر بن عبدالعزيز كه از شام [ 26 ـ ب ] قاصدي ( 4 ) مي فرستاد كه به رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از قبل او سلام كند و مروي شده است از عمر چون قدوم شريف ارزاني فرمود از فتح بيت المقدس اوّل بار به مسجد آمد و سلام كرد به رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و به صحّت رسيده است از ابن عمر كه هر گاه كه از سفري به مدينه بازگشتي آمدي به قبر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : مرفوع صحيح .

2 ـ ل : بزّاز .

3 ـ م : اگر اين به صحت رسد ، ندارد .

4 ـ م و د : قاصد .


105


رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و گفتي « السلام عليك يا رسول الله ، السلام عليك يا ابابكر ، السلام عليك يا ابتاه » و گفته اند زيارت قبر انور آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ سنت مجمع عليهاست ميان مسلمين و فضيلت مرغب فيهاست بين عامة المؤمنين و سبكي ـ رحمه الله ـ امر اجماع را به زيارت آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ قولاً و فعلاً ايضاح تمام كرده و كلام ائمه را آورده و بيان نموده كه زيارت قربتي است ثابت به سنت و در آنچه گذشت از اخبار و آثار مقنع است بر طالب دليل سنيّت ، و حال آنكه در سُنّت صحيحه امر به زيارت مطلق قبور است فضلاً عن قبره ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه سيد قبور است و نيز ثابت شده كه آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ زيارت بقيع و شهدا مي كرده اند و نيز علما اجماع كرده اند بر زيارت كردن مردان قبور را و اختلاف نموده اند در زنان « اما قبر نبوي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به ادله خاصّه مستثناست از آن خلاف و در كتاب نيز به اين معني دلالتي هست در آيه كريمه

وَلو أنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُك » ( 1 ) الآية ، چه اين معني به موت آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ( 2 ) ـ مُنقطع نشده و مؤيّد اين است آنچه خواهد آمد از قصه اعرابي و قرائت اين آيت و استغفار نمودن آن و استحباب علما قرائت اين آيت را نزد زيارت آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ( 3 ) ـ و آنچه روايت كرده است ابوسعيد سمعاني [ 27 ـ آ ] از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ كه بعد از دفن رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به سه روز اعرابي آمد و خود را بر قبر انور انداخت و خاك پاك آن را بر سر پاشيد و گفت : يا رسول الله گفتي تو و ما شنيديم قول تو را و تو فرا گرفتي و حفظ كردي از حق ـ سبحانه ـ و ما حفظ نكرديم از تو و هست در آنچه منزل شده بود بر تو « وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذَظلَمُوا اَنفسَهُم جَاؤك الآية » به تحقيق كه ما ظلم كرديم بر نفس خود و آمده ايم به حضرت تو كه استغفار كني براي ما ، پس ندايي شنيده شد از قبر شريف كه آمرزيدند تو را . اما شدّرحال و بار بستن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره نساء ، آيه 64

2 ـ ل : صلي الله عليه وآله وسلم ، ندارد .

3 ـ ل : آن حضرت صلي الله عليه و آله وسلم ، ندارد .


106


به سوي آن موضع فيض و اِفضال و مشروعيّت ( 1 ) سفر براي زيارت آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از آيه كريمه و اخبار و آثار سابقه بر اين مطلوب استدلال مي توان نمود زيرا كه مَجيء عامتر از آن است كه از نزديك باشد يا از دور ، و هرگاه كه زيارت قبر آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ ثابت شد كه از جمله قربات است ، سفر براي او نيز چنين خواهد بود و نيز سلف و خلف بر اين معني اطلاق كرده و اجماع نموده اند و وارد شده كه « لا تَشدّ الرحال الا الي ثلاثة مساجد » ( 2 ) يعني باربسته نمي شود براي فضيلت دريافت ثواب الاّ به سوي سه مسجد يعني ، مسجدالحرام و مسجد نبوي عليه افضل السلام و مسجد الاقصي و در شدّرحال به سوي غير مساجد ثلاثه اختلاف است ، بعضي گفته اند حرام است و بعضي ديگر نه و بعضي گفته اند كه شدّرحال در غير مساجد ثلاثه در حق كسي است كه نذر كرده باشد و آنچه مروي شده است از حسن بن الحسن كه ديد جماعتي را نزد قبر انور پس نهي ( 3 ) كرد ايشان را و گفت كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرموده كه قبر مرا عيدگاه نسازيد و خانه هاي خود را گورستان نكنيد و صلوات فرستيد بر من هر جا كه بوده باشيد كه صلوات شما بر من مي رسد و آنچه منقول است از امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ كه ديد [ 27 ـ ب ] مردي را كه مي آمد به فرجه اي كه نزد قبر انور اطهر ( 4 ) بود و مي درآمد در آنجا و دعا مي كرد ، پس نهي كرد او را از آن و حديث مذكور بر وي ( 5 ) خواند محمول است بر آنكه اكثار وقوف ايشان از حد تجاوز كرده بود و مؤيد اين است آنچه مروي شده است كه مردي هر صباح و بيگاه مي آمد و زيارت قبر اطهر مي كرد و صلوات مي فرستاد و در آن باب مبالغه مي نمود تا آنكه امام زين العابدين زجر نمود و حديث مذكور از پدر ( 6 ) خود بر وي خواند و موافق اين است آنچه از امام مالك ـ رحمة الله ـ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : عيّة .

2 ـ اين حديث را علماي اماميّه ( ره ) صحيح نمي دانند .

3 ـ ل : ني .

4 ـ ل : ندارد .

5 ـ ل : بر وي ندارد .

6 ـ م : باب مبالغه مي نمود تا آنكه از پدر خود .


107


خواهد آمد مكروه داشته ( 1 ) است اكثار وقوف را مطلقاً يا در حق كسي از سفري نيامده باشد و يا حمل كنيم بر آنكه آن شخص مبالغه مي نمود در نزديك ايستادن به دخول در آن فرجه پس اعلام نمودند كه سلام ، از هر كجا كه باشد مي رسد و به اين گستاخي و جرأت حاجتي نيست و از امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ مروي است كه هرگاه كه به سلام كردن آمدي نزد استوانه اي كه در يلي روضه شريفه است ايستادي و سلام كردي و گفتي اينجا سر آن حضرت است ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و مطري گفته كه از اين موقف سلف بود پيش از ادخال حجره منيفه به مسجد شريف و گفته اند پيش از ادخال حجرة شريفه به مسجد شريف مردم دَرْ دَرِ حجره ايستادندي و سلام كردندي و در حجره را نمي پوشيدند تا مادامي كه عايشه زنده بود و در معني حديث « لا تجعلوا قبري عيدا » . حافظ منذري گفته كه احتمال دارد كه مراد از اين حديث حث و تحريض بوده باشد بر كثرت زيارت يعني قبر مرا همچو عيد نسازيد كه در سالي يك بار زيارت كنيد و در ساير اوقات اهمال نماييد و تأييد كرده اين معني را به تتمه حديث « لا تجعلوا بيوتكم قبوراً » يعني خانه هاي خود را همچو گورستان نسازيد كه نماز نمي كرده باشيد در آنجا و سبكي ـ رحمة الله ـ گفته كه [ 28 ـ آ ] و احتمال دارد همچو عيد نسازيد به كثرت عكوف ( 2 ) و وقوف و اظهار نيّت و اجتماع عام و غيره از اموري كه در عيدها معتاد و معروف است بلكه زائر بايد كه به سلام و دعا آيد و بعد از فراغ مُنصرف شود .

اما نذر كردن زيارت : قاضي ابن كج ( 3 ) از اصحاب شافعيّه گفته كه هرگاه كه نذر كند كه زيارت قبر اطهر آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نمايد نزد من آن است كه او را وفا لازم مي شود وجهاً واحداً ، و در غير آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ دو وجه است و در تأييد لزوم نذر مي گويد از جنس اين عبادتي نيز هست كه واجب است و آن هجرت است در حيات آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ چنان كه در لزوم نذر اعتكاف گفته اند كه از جنس اوست وقوف به عرفه و عبدي [ از ] مالكيه گفته : نذر مشي به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : ندارد .

2 ـ عكوف : مُعتكف شدن . ( بر اساس آداب اعتكاف )

3 ـ در هر سه نسخه ابن كح ، در متن عربي قاضي ابن كج ص 96


108


مسجدالحرام و مشي به مكه او را اصلي هست در شرع كه آن حج و عمره است و مشي به سوي مدينه براي زيارت آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ افضل است از كعبه و بيت المقدس ، پس هر گاه كه نذر كند مشي را به اين مواضع ثلاثه مشرّفه لازم مي شود وفاي به آن ، اما كعبه متفقٌ عليه است و آن دوي ديگر مختلف فيهماست و سبكي گفته كه اختلاف در آن است كه نذر كرده باشد مشي به اين دو مسجد را ، اما اگر زيارت آن حضرت نذر كرده باشد در آنجا خلافي نيست . در تهذيب الطالب شيخ عبدالحق است كه شيخ ابي محمد بن ابي زيد گفتند كه چه مي گويي در حق كسي كه اجرت گرفت براي آنكه از براي كسي حج كند و بر وي شرط كردند كه ( 1 ) زيارت رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كند و او نتوانست در آن سال زيارت كردن ؟ گفت : رد مي كند از اجرت مقدار مسافت زيارت را و غير شيخ محمد گفته كه بر وي است كه بار ديگر رجوع نمايد براي زيارت و شيخ عبدالحق گفته اگر استيجار در سنه مُعيّنه باشد ساقط مي شود و آنچه مخصوص است به زيارت و اگر مُعين نيست رجوع مي كند ثانياً [ 28 ـ ب ] براي زيارت و سبكي گفته كه آنچه اصحاب ما يعني شافعيه ذكر كرده اند استيجار براي زيارت صحيح نيست زيرا كه عملي است غير مضبوط و غير مقدّر به حسب شرع پس اگر جعاله يعني آنچه مي گرداند در برابر فعل اجير براي نفس وقوف است نيز صحيح نيست و اگر براي دُعاست نزد قبر شريف صحيح است زيرا كه نيابت در آن صحيح است و اما ابلاغ سلام شكي نيست در صحت اجاره براي آن .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : ندارد .


109


 

 

فصل دوم

در وسيلت نمودن به سيّد ابرار در حضرت پروردگار تبارك و تعالي و استقبال نمودن به جانب او در سلام و دعا و ديگر آداب زيارت و مجاورت

بدان كه توسل و تشفع به آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از سنن مرسلين و سير سلف صالحين است : در حديث صحيح آمده كه در آن زمان كه آدم ـ عليه السلام ـ اقتراف ( 1 ) خطّيه و ارتكاب آن نمود گفت : الهي به حق محمد ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ سؤال مي كنم و مي طلبم از تو كه مرا بيامرزي . خداي تعالي فرمود اي آدم ، محمد را چه دانستي و از كجا شناختي كه من هنوز او را نيافريده ام . گفت : يارب در آن وقت كه مرا آفريدي و روح خود را در من دميدي سر خود را برداشتم ديدم بر قوايم عرش نوشته كه « لا اله الا الله محمد رسول الله » دانستم كه تو اضافت نمي كني و نسبت نمي دهي به خود الاّ دوسترين خلق را . گفت خداي تعالي كه راست گفتي اي آدم كه او دوسترين خلق است به سوي ، من چون به حق او سؤال كردي تو را آمرزيدم و اگر او نمي بود ( 2 ) تو را نمي آفريدم . و حديث حسن صحيح ديگر مروي شده كه ( 3 ) مرد كوري ( 4 ) به نزد رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ آمد و گفت : يا سيّدنا دعا كُن كه خداي مرا عافيتي دهد و آن حضرت ـ صلي الله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اقتراف : گناه ورزيدن و گناه كردن .

2 ـ م : شد .

3 ـ ل : مردي شده كه ندارد .

4 ـ ل : كردي .


110


عليه وآله وسلم ـ فرمود كه اگر مي خواسته باشي دعا كنم و اگر خواهي صبر كن كه تو را بهتر است . گفت يا رسول الله دعا كن . پس فرمود او را كه وضوي خوب [ 29 ـ آ ] سازد و به اين دعا از خداي تعالي حاجت خود خواهد « اَلّلهُمَ اِني اَسئَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ نَبِيِّكَ مُحَمَّد ـ صَلي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمْ ـ نبي الرحمة يا مُحَمَّد اِنّي توجهت بِك الي ربي في حاجتي ليقضي لي الّلهم شفعه في » ترجمه دعا اين است : اي خداي من از تو مي خواهم و به تو توجه مي كنم به وسيله پيغامبر تو محمد رسول الله ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه نبي رحمت است و اي محمد توجه نمودم به وسيله تو به سوي پروردگار خود در حاجتي كه دارم تا قضاي حاجت من نمايد ، اي پروردگارا شفيع من گردان محمد را ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و در روايت صحيح ديگر آمده كه في الحال برخاست و چشمش روشن شد و هم راوي حديث عثمان بن حنيف روايت نموده كه مردي براي حاجتي به در خانه عثمان بن عفان تَرَدُّد مي كرد و او به او التفات نمي نمود و در نظر حاجتش نمي فرمود . به من از حال خود شكايت كرد فرمود كه به آن خانه ( 1 ) رو وضو ساز بعد از آن به مسجد آي و دو ركعت نماز گزار بعد از آن بگو : « اللهم إنّي اسئَلُكَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ نَبيِّنا مُحَمَّد ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نَبِي الرَّحَمة يا مُحَمَّد انّي اتوجَّه بِكَ الي رَبِّك فتقضي حاجَتي . » پس ذكر حاجت خود كن پس آن مرد رفت و آنچه فرموده شده بود به تقديم رسانيد و بعد از آن به در خانه عثمان رفت في الحال دربان آمده و دست او را گرفته به نزد عثمان درآورد و عثمان او را بر بساط خود نشانيد و گفت : حاجت تو را ياد نكرم الاّ در اين ساعت و هر حاجت كه داري بگوي . بعد ازآن از آنجا بيرون آمد و به ابن حنيف گفت ( 2 ) ـ جزاك الله خيراً ـ كه نظر نكرد در حاجت من تا تو به او نگفتي و ابن حنيف گفت : والله كه من به او سخن نكردم ، ليكن رسول را ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مُشاهده كردم كه كوري ( 3 ) به حضرت او آمده و از حال خود شكايت نموده و قضيّه ( 4 ) به تمام گفت [ 29 ـ ب ] به زيادت آنكه والله كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ و ل م : آن خانه ندارد .

2 ـ ل : واخورد و گفت .

3 ـ ل : اعمايي .

4 ـ ل : قصه .


111


هنوز مُتفرق نشده بوديم و حديث ما با هم ديگر هنوز دراز نشده بود كه آن مرد درآمد گويا كه در چشم او هيچ ضرري نبود . از اين احاديث ثابت شد كه توسّل به آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ سنت حسنه و سيرت صالحه است با معقوليت آنكه ذكر محبوب محبوب است و توسّل و تَشَفُّع به آن مرغوب و عادت نيز به آن جاري است كه توسّل و تشفّع كنند نزد بزرگي ديگر و چه كس محبوبتر و بزرگتر باشد نزد حق ـ سبحانه ـ از آن سيّد اوّلين و آخرين ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و همچنين جايز است توسّل و تشفّع كردن به ساير صالحين و صريح است در اين معني استسقا نمودن عُمر به حضرت عباس ـ عمّ رسول الله ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و باريدن به آن سبب چنان كه در حديث وارد است . امام ابوبكر بن المقري حكايت كرده كه من و طبراني و ابوالشيخ در حرم رسول بوديم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ وجوع در ما تأثير تمام كرد و آن روز چيزي نخورده بوديم چون وقت عشا شد به حضور قبر شريف رفتيم و گفتيم يا رسول الله الجوع و بازگشتيم و خواب كردم من و ابوالشيخ و طبراني نشسته بوده در چيزي نظر مي كرد ناگاه علوي زاده اي ( 1 ) حاضر شد به دو غلام با هر يك زنبيلي كه در آن چيزي بسيار بود پس نشستيم و خورديم و باقي را پيش ما گذاشت و گفت : اي قوم مگر شما به رسول الله ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ شكوه كرده ايد كه ايشان را در خواب ديدم و مرا امر كردند به آنكه پيش شما چيزي بياورم . ( 2 )

ابوالعباس بن نفيس مقري ضرير حكايت كرده كه گرسنه شدم در مدينه سه روز ، پس آمدم به قبر اطهر و گفتم يا رسول الله گرسنه شدم و بعد از آن اندك خواب كردم جاريه اي آمد و به پاي خود مرا زد برخاستم و با او به خانه رفتم نان گندم و پاره اي خرما و روغن به من داد و گفت يا اباالعباس به تحقيق كه [ 30 ـ آ ] جدّ من مرا به اين امر فرمود هر گاه گرسنه ( 3 ) مي شوي پيش ما بيا و در اين معني وقايع بسيار و حكايات بي شمار است .

ابو سليمان داود شاذلي در كتاب بيان و انتصار در عقب ذكر مثل وقايع مذكوره گفته : در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : زاده اي ندارد .

2 ـ د و ل : برداشته ، آرم .

3 ـ ل : ندارد .


112


اكثر اين چنين وقايع كسي كه مأمور شده به ايصال خير اكران خير طعام بوده به دست يكي از اهل بيت بوده زيرا كه از اخلاق كرام آن است كه هرگاه كه از ايشان كسي طعام خواهد يا به نفس خود متولي آن نواله شوند يا يكي از اهل بيت خود را به رسانيدن آن حواله فرمايند .

در شفاست كه ابوجعفر منصور خليفه عباسي با امام مالك در مسجد رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مُناظره كرد امام مالك گفت : « يا اميرالمؤمنين آواز خود را بلند مكن در اين مسجد زيرا كه خداي تعالي تأديب كرده قومي را و گفته آواز خود بلند نسازيد از آواز پيغمبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و مدح كرد طايفه [ اي ] را كه خفض صوت ( 1 ) كرده اند نزد آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و جماعتي را مذمت نموده كه از بيرون حجره ايشان را مي طلبيدند و فرياد مي كردند و حرمت او ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در مُردگي همچو حرمت اوست در زندگي . » پس ابوجعفر خليفه تواضع نمود و گفت : يا ابا عبدالله استقبال قبله كنم يا استقبال آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ امام گفت كه روي خود را از سوي او مگردان كه او وسيله تو و وسيله پدر تو آدم است تا روز قيامت بلكه استقبال آن حضرت كن و تشفع كن به او كه خداي تعالي او را شفيع تو سازد كه خداي تعالي مي فرمايد :

« وَلَو اَنَّهَمْ اِذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جَاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا الله واسْتَغْفَرَ لَهُمُ الْرَسُوْل لَوَجَدُوا الله تَوَّاباً رَحِيْماً . » ( 2 )

يعني : اگر ايشان بيايند نزد تو در آن وقتي كه ظلم كرده اند بر نفسهاي خود و بعد از آن استغفار نمايند به توبه و اخلاص و رسول نيز [ 30 ـ ب ] براي ايشان استغفار كند هر ( 3 ) آينه خداي را تواب و رحيم مي يابند .

اگر چه مورد اين آيه خاص است ليكن حكمش عام است .

طريق زيارت بروجه اجمال :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : حفض .

2 سوره نساء ، آيه 64

3 ـ ل : بر .


113


بايد كه به ادب تمام در مواجه مستقبل قبر شريف و مستدبر قبله ايستاده سلام و دعا كند و از جمله ادعيه بايد كه يكي اين دُعا باشد :

« اللهم انّك قُلَت في كتابك لنبيّك عليه السلام ( 1 ) وَلو اَنَّهُم اذْ ظَلَموا اَنْفُسهم جاؤك فاستغفروا الله ( الآية ) و انّي اتيت نبيّك ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مُستَغْفِراً فَاَسألُكَ ان توجب لي المغفرة كما اَوْجَبْتَها لِمَنْ اتاهُ في حياتِه ، الّلهم إنّي اَتوجَّه اليك بنبيّك صلي الله عليه وآله وسلم . »

و وقوف نمايد نزد قبر شريف و نزديك شود . و در روايتي آنكه وقوف و دعا نكند و بگذرد و بايد كه مُتعلق نشود به شبّاك . همچنين مروي است از امام مالك و از امام ابوحنيفه مروي است كه ايوب سختياني به مدينه آمد ملاحظه كردم نزديك شد به قبر شريف ، استقبال قبر و استدبار قبله نمود و گريه كرد بي تكلّف ، مخالف اين است آنچه از ابوالليث روايت كرده اند كه زاير بايد كه استقبال قبله كند در سلام . سروجي و كرماني نيز همچنين گفته اند ، ليكن محقق تمام شيخ كمال الدين الهمام ( 2 ) ـ رحمة الله ـ مي گويد : روايت ابوالليث مردود است به آنچه در مسند ابوحنيفه است . از ابن عمر كه گفت : از سنت است كه اين كه بيايي به قبر رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از جانب قبله و پشت خود را به قبله كني و روي خود را به سوي قبر انور سازي و بعد از آن بگويي كه السلام عليك يا ايها النبي و رحمة الله و بركاته و ابن جماعه نيز در مناسك خود كرماني را به شذوذ نسبت كرده و مذهب حنفيّه را نقل كرده كه بايد كه از براي سلام نزد سر آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بايستد به حيثيّتي كه در جانب يسار باشد و از ديوار دور شود مقدار چهار گز [ 31 ـ آ ] و بعد از آن بگردد تا برسد به مقابل وجه مقدس و واقف شود آنجا مستدبر القبله .

همچنين است مذهب شافعي و غيره گفته اند كه پيش از آنكه حجره هاي شريفه را به مسجد شريف درآورند از براي سلام مردم بر در حجره مي ايستادند و سلام مي كردند بنابر آنكه استقبال وجه شريف متعذر بود . پس از ناحيه خانه و از ناحيه سر مبارك استقبال

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : عليه الصلوات والسلام .

2 ـ در متن عربي كمال بن الهمام آمده است . ص 102 .


114


قبر انور مي نمودند وسلام مي كردند بر وجهي كه وقوف ايشان مستقبل بود ساريه اي را كه در آنجا صندوق است و مستدبر روضه و مذكور شد كه امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ از براي سلام نزد استوانه اي كه در يلي روضه است وقوف مي نمود . و نيز گذشت كه آن موقف سلف بود پيش از ادخال حجرات و اما بعد از آنكه حجره ها را به مسجد شريف ادخال نمودند وقوف در مواجه آن حضرت بود ـ صلي الله عليه و آله و سلم .

آداب زيارت و مجاورت :

[ كه آن ] بسيار است از آن جمله يكي آن چيزهاست كه مُتعلق است به سفر زيارت از تقديم استخاره و تجديد توبه و وصيّت و ارضاي هر كسي كه رضاي او مطلوب است و طيب و حلال بودن نفقه و توسعه در زاد راه و عدم مشاركت در زاد و توديع اهل و اخوان و وداع منزل به دو ركعت نماز و بعد از آن دعا كردن و تصدق نمودن به چيزي در هنگام خروج و غير ذلك از اموري كه در آداب سفر حج مذكور است .

ديگر اخلاص نيّت است بايد كه نيّت تقرب كند نه زيارت و بايد كه نيت شدّرحل كند به مسجد نبوي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نيّت نماز گزاردن در آن مسجد شريف و اين منافي حديث « لا تُعمِله حاجة الازيارتي » نيست زيرا كه امتثال امر شارع است ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در اينها و مقصود از آنكه هيچ حاجتي او را بر آمدن نداشته باشد غير زيارت حاجتي است كه شارع [ 31 ـ ب ] بر آن نخوانده و ترغيب ننموده باشد و بايد كه نيّت اعتكاف در آن مسجد شريف و تعلم و تعليم و ذكر و اكثار صلوات و سلام و صدقه بر همسايگان آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ختم قرآن و غير ذلك از اموري كه مُستحب است زائر را نيّت كند و نيّت اجتناب از مكروهات كند . فضلا عن المحظورات نيز بايد كرد .

ديگر بايد كه به عزم زيارت شوق و غرامش ( 1 ) زيادت شود و هر چند كه قرب و دنوّ او پيشتر گردد صبابت و حنّو ( 2 ) او بيشتر از پيشتر كرد زيرا كه از لوازم حبّ است كثرت شوق به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرام : عشق و شيفتگي .

2 ـ حنّو : شفقت كردن مهرباني .


115


سوي محبوب و طلب قرب و نزديكي به معاهد و اثار و آثار و اماكن و مهابط مرغوب مطلوب :

تلك الديار التي قلب المحب له * * * شوق اليها و تذكار و اشجان

وانة و حنين كلما ذكرت * * * ولوعة و شجي منه واحزان

ديگر وقتي كه از خانه بيرون مي آيد بگويد كه :

« بسم الله ، آمنت بالله ، حسبي اللهُ توكلت علي الله ، لاحول ولاقوة الا بالله ، الّلهم اليك خرجت و انت اخرجتني ، الّلهم سلّمني و سلّم مني وردنيِ سالماً في دين كما اخرجتني ، اللهم اني اعوذبك اَن اَضِل او أُضل او اَزِل او ازل او أظلم أو اظَلَم او اجَهْل اوْ يجهل عليّ عزّ جارك و جلّ ثناؤك و تبارك اسمك ولا اله غيرك ، اللهم اني اسَالك بحق السائلين عليك و بحق ممشاي هذا اليك الي آخر الذكر المستحب لقاصد المساجد . »

ديگر اكثار صلوات و سلام بر آن خيرالانام در راه رفتن بلكه بايد كه اوقاف فراغتش مُستغرق صلوات و سلام و ساير قربات بوده باشد و بايد كه در راه تتبع نمايد و زيارت كند آن مساجد و مواضع و آثاري كه منسوب است به آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و در مساجد منسوبه نمازگزارد و در چيزي از امر معروف و نهي منكر ، مداهنه و مساهله ننمايد و نزد تضييع حقوق شرع او ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ غضبناك شود چه لازم مُحبت محب صادق غيرت اوست نزد فوات و تلف حقوق محبوب و ادعاي [ 32 ـ آ ] مُحبت يفقد لازمش كذب روشن و دروغ مُبرهن است .

ديگر چون به حرم محترم نزديك رسد و علامتهاي آن را ببيند بايد كه خضوع و خشوع او زياده شود و آن را بشارت هَنا ( 1 ) و بلوغ مُنا ( 2 ) پندارد و اگر سوار باشد دابه خود را از روي شوق تيز راند و اگر دابّه ضعيف باشد و قوت ( 3 ) تيز رفتن نداشته باشد او را بجنباند ولِلّهِ درّ القايل :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ هَنا : گوارا .

2 ـ مُنا : آرزو .

3 ـ م : ندارد .


116


قرب الديار يزيد شوق الواله * * * لاسيّما ان لاح نور جماله

او بشر الحادي بان لاح النقا * * * وبدت علي بعد روؤس جباله

فهناك عيل الصبر من ذي صبوة * * * وبدا الذي يُخفيه من اَحْواله

و در اين زمان بايد ( 1 ) كه در ازدياد صلوات و سلام اجتهاد تمام نمايد و اگر قوت پياده رفتن داشته باشد پياده شود كه در حق مردان قوي مُستحب داشته اند بعضي و تأكيد نموده براي اجلال و تعظيم رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم .

ديگر چون به حدّ حرم رسد بعد از صلوات و تسليم بگويد :

« اللهم إنّ هذا هُو الحَرَمُ الّذي حرمته عَلَي لِسان حبيبك و رسُولك ـ صَلي اللهِ عليه وآله وسلم ـ وَدَعاك اَنْ تَجْعَلَ فيه من الخير والبركة مثلي ما هو بحرم بيتك الحرام فحرّ مني عَلي النار و آمني مِنْ عَذابِكَ يَومَ تَبعث عَبادِك وارْزُقني مارَزَقْتَه اوليائك واَهل طاعَتك و وفّقني فيه لِحُسنِ الأدَب و فِعْل الخيرات و تَرْك المُنْكَرات . »

و اگر ممرّش به ذوالحليفه باشد چون به مسجد مُعرَّس رسد شتر خود را بخواباند و آنجا نماز گزارد و در مسجد ذوالحليفه نيز نماز گزارد .

ديگر غسل كند از براي دُخول مدينه شريفه و پاكيزه ترين جامه هاي خود را بپوشد و اگر در خارج مدينه غسل ميسّر نشود بعد از دُخول غسل به جاي آرد و اجتناب كند از آنچه بعضي جهله عوام مي كند كه در وقت دخول تشبه به محرم نموده برهنه مي شود .

ديگر چون به مدينه شريفه مُشرف شود و قبه منيفه نمودار گردد بايد كه استحضار عظمت [ 32 ـ ب ] و افضليّت آن نموده تصور كند كه اين بقعه اي است كه حق ـ سبحانه وتعالي ـ براي حبيب خود اختيار فرموده و در نظر خود دارد كه به هيچ جايي قدم نمي نهد الاّ كه قدمگاه آن حضرت است ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ پس خضوع و خشوع و مسكنت و ادب تمام را شعار و دثار خود سازد به ملاحظه آنكه مبادا به سبب قلّت ادب چيزي از دقايق حرمت آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فروگذاشته شود كه سبب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : كه بايد .


117


خُسران دنيا و آخرت گردد .

ديگر وقت دُخول آن بلده ( 1 ) شريفه بگويد :

« بسم الله ، ما شاء الله ولاحولولاقوّة الاّبالله ، رَبّ ادخلني مُدخل صدق واخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطاناً نصيراً ، آمنت بالله حسبي الله » تا آخر .

آنچه مذكور شد الآن در ذكر وقت خروج از خانه و در اين زمان بايد كه تقويت استحضار شرف و فضل و احاطه نمودن آن زمين با تمكين اعضاي شريفه سيدالمرسلين را ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ كند .

ديگر تقديم صدقه كند بين يدي آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اول بار به مسجد شريف آيد و به هيچ كاري و حاجتي التفات ننمايد و چون مُشاهده مسجد شريف كند پيش نظر خود آرد كه به مهبط ابوالفتوح جبرئيل رسيده و پاي به سر منزل ابوالغنايم ميكائيل كشيده و اين موضع وحي و تنزيل است و اين مكان جميل سيد جليل است و از براي دخول قصد باب جبرئيل كند نظر به قول بعضي و چون خواهد كه درآيد ( 2 ) دل ازهمه چيزها ( 3 ) خالي ساخته به صفاي ضمير استحضار عظمت حضرتي كه به او متوجّه است نموده ، پاي راست پيش نهد و بگويد :

« اعوذ بالله العظيم و بوجهه الكريم و بنوره القديم من الشيطان الرجيم بسم الله والحمد لله ولاحول ولا قوة الا بالله ، اللهم صل عَلي [ سيدنا ( 4 ) ] محمّد عبدك و رسولك و علي آله و صحبه و سلّم تسليماً كثيراً ، اللهم اغفرلي ذنوبي وافتح لي ابواب رحمتك و وفّقني و سدّدني واعنّي علي [ 33 ـ آ ] ما يرضيك و منّ عليّ بحسن الأدب ، السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته ، السّلام علينا و علي عباد الله الصالحين »

و بايد كه اين دعا را در وقت خروج و دخول مسجد ترك نكند الاّ آنكه در وقت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : بلد .

2 ـ م : ندارد .

3 ـ د و ل : ها ندارد .

4 ـ خلاصة الوفا ، ص 106 .


118


خروج « و افتح لي ابواب فضلك » گويد و بعضي گفته اند چون به در رسد ساعتي همچو كسي كه اذن مي خواسته باشد توقف نمايد و بعد از آن درآيد چنان كه در دَرِ خانه هاي پادشاهان و بزرگان مُعتاد و متعارف است . ديگر چون در مسجد شود نيّت اعتكاف كند اگر چه زمان مكثش قليل بود ، بعد از آن به روضه شريف مُتوجه شود از روي خشوع و خضوع تمام و بايد كه چشم خود را از نظر كردن برنقوش و زينت مسجد و غيره نگاه داشته به هيبت و وقار و خشيت و انكسار و خضوع و افتقار در مُوقف نبوي اگر خالي باشد و الاّ در موضعي كه نزديك بود به آن دو ركعت تحيّت مسجد به « قل يا أيها الكافرون » ( 1 ) و « قل هوالله احد » ( 2 ) بگذارد و بعد از تحيت مسجد حمد و ثنا گويد و از خداي تعالي توفيق و رضا و خير آخرت و دنيا جويد و سجده شكر به مذهب حنفيه ( 3 ) ادا نمايد و اگر صلوات مكتوبه قايم شده باشد به جماعت ملحق شود كه تحيّت مسجد در ضمن آن مؤدي مي شود و اگر مرور او اولاً به قباله وجه شريف است زيارت در حق او مستحب است و الاّ اوّل تحيّت مسجد به طريق مذكور و بعد از آن زيارت كند و بعضي از مالكيه گفته اند كه تقديم تحيّت بر زيارت و تقديم زيارت بر تحيّت هر يك از اين دو رخصت است . ليكن نجمي از امام مالك ، تقديم تحيّت را نقل كرده بر زيارت .

ديگر بعد از تحيت مسجد متوجه ضريح شريف شود و از حق ـ سبحانه ـ استعانت خواهد در رعايت ادب اين موقف منيف .

[ از خدا جوئيم توفيق ادب * * * بي ادب محروم گشت از فيض ربّ ( 4 ) ]

پس ايستاده شود در برابر مسمار فضه مقدار چهار گز دورتر [ 33 ـ ب ] از سر قبر انور در غايت تواضع و انكسار و در نهايت مسكنت و افتقار از روي سكينه و وقار چنان كه پندارد آن حضرت را ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در زندگي زيارت ( 5 ) مي كند و سرخود را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره كافرون ، آيه 1 .

2 ـ سوره اخلاص ، آيه 1 .

3 ـ م : ابو حنيفه .

4 ـ اين بيت فقط در نسخه م آمده در متن عربي و ديگر نسخ نيست .

5 ـ م : ندارد .


119


شيب انداخته نظر بر اسفل حجره نموده ، حذر كند از اشتغال بر نقوش و زينت و غيره و بعد از آن به آواز معتدل سه بار بگويد ( 1 ) :

« السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته ، السلام عليك يا رسول ربّ العالمين السّلام عليك يا خيرالخلايق اجمعين ، السلام عليك يا سيدالمرسلين و خاتم النبيين ، السلام عليك يا امام المتقين ، السلام عليك يا قائد الغرّ المحجلين ، السّلام عليك ايها المبعوث رحمةً للعالمين ، السلام عليك يا شفيع المذنبين ، السلام عليك يا حبيب الله ، السلام عليك يا خيرة الله ، السلام عليك يا صفوة الله السلام عليك ايها الهادي الي الصراط مستقيم ، السلام عليك يا من وصفه اللهُ بقوله « و انك لعلي خلق عظيم » و بقوله « بالمؤمنين رؤف رحيم » السّلام عليك يا سبّح الحصي في يديه و حنّ الجذع اليه ، السلام عليك يا من امرنا لله بطاعته و الصلوة والسّلام عليه السلام عليك و علي سائر الانبياء والمرسلين و عباد الله الصالحين و ملائكة الله المقربين و علي آلك وازواجك الطّاهرات امّهاتِ المؤمنين و اصحابك اجمعين كثيراً دائما ابدا كما يحبّ ربنا و يرضي جزاك الله و عنّا افضل ما جزي به رسولاً عن امته و صلي الله عليك افضل واكمل و ازكي و انمي صلوة صلاّها علي احد من خلقِه و اشهد ان لا اله الا الله وحدهُ لا شريك لهُ واشهد انك عبدهُ و رسوله و خيرتهُ من خلقه ، اشهد انك قد بلغت الرّسالة و اديت الامانة و نَصَحْت الاّمَة و كشَفْتَ الغمة وَاقمْت الحجّة واوْضَحتَ الحَّجة وجاهدت في الله حق جهاده و كنت كما نَعتكَ الله في كتابه حيث قال « لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنّتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم » فصلوات الله و ملائكته وجميع خلقه [ 34 ـ آ ] في سمواته وارضه عليك يا رسول الله ، اللهم اته الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاماً محمودا الذي وعدتهُ وآته نهاية ما [ ينبغي أن ( 2 ) ] يسألهُ السّائلون ، ربّنا امنا بما انزلت واتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدين آمنتُ بالله و ملائكته و كتبه و رسله واليوم الآخر وبالقدر خيره و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آنچه كه در فوق آمده از آداب زيارت نزد عامّه است . در كتابهاي ادعيه شيعه ، مفصّل تر آمده است .

2 ـ م : ندارد ، ل : الترب .


120


شرّه ، اللهم فثبتني علي ذلك ولا تردّنا علي اعقابنا ولا تزغ قلوبنا بعد اذهديتنا وَهَبْ لَنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب ، الّلهم صلّ علي محمّد عبدك و رسولك النبيّ الاميّ وعلي آل محمد و ازواجه و ذريّته كما صليت علي ابراهيم و علي آل ابراهيم و بارك علي محمد النبي الامي وعلي آل محمدكماباركت علي ابراهيم وعلي آل ابراهيم في العالمين انك حميد مجيد . »

و اگر كسي عاجز شود از حفظ اين مذكور يا وقتش تنگ باشد بر بعضي اقتصار نمايد و اقلش السّلام عليك يا رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است و از امام مالك « السّلام عليك ايّها النبي و رحمة الله و بركاته » منقول است و امّا اكثر تطويل را اختيار كرده اند و اگر كسي وصيّت سلام كرده باشد بگويد : « السلام عليك يا رسول الله از فلان بن فلان » و يا بگويد « فلان بن فلان بر تو سلام مي كند يا رسول الله » .

وبعد از آن بايد كه در مواجه شريفه توسل وتشفع نمايد و بگويد : در كلام الله است كه « وَلَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُم جاءُوْكَ فاسْتَغْفُروا الله وَاسْتَغْفَرَ لَهُم الرَّسُوْلُ لَوَجُدُوا الله [ 35 ـ ب ] تَوَّاباً رُحِيْماً » ( 1 ) به تحقيق كه به حضرت تو آمدم و استغفار مي كنم از گناهان خود و تشفع و توسّل مي كنم به جاه و جلال تو به پروردگار خود ، و اين دو بيت خواند :

يا خير من دفنت في التُراب ( 2 ) اعظمه * * * فطاب من طيبهن القاعُ والاكم

نفسي الفداء لقبر انت ساكنهُ * * * فيه العفافُ و فيه الجودُ والكرمُ

و اين ابيات نيز مناسب حال است :

انت الشفيع وآمالي معلقة * * * وقدر جوتك يا ذالفضل تشفَعُ لي

هذا نزيلك اضحي لا ملاذله * * * الاّ جنابك يا سؤلي و يا املي

ضيف ضعيف عزيبً قد اناخ بكم * * * و مستجير بكم يا سادة العرب

يا مكرمي الضيف ياغوت الزمان ويا * * * غوث الفقير و مرمي القصد و الطلب

هذا مقام الذي ضاقت مذاهبه * * * وانتم ( 3 ) في الرجا من اعظم السبب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره نساء آيه 64 .

2 ـ م : في الترب امّا در متن عربي دفنت بالقاع ، ص 110 ، در مقدّمه مؤلف همين كتاب به گونه اي ديگر درج شده .

3 ـ خلاصة الوفا ص 11 : وانتمو .


121


اگر زائر ضعيف باشد و طول قيام بر وي شاق نمايد بنشيند و از والدين و برادران و ياران و دوستان خود خير دنيا و آخرت طلبد .

گفته اند رجوع نمودن ثانياً به مواجه شريفه اگر چه حنفيّه و شافعيّه گفته اند ليكن از صحابه و تابعين ـ رضوان ألله عليهم اجمعين ـ زياده ( 1 ) منقول نيست ليكن صاحب تاريخ توجيه وجيه مي كند كه مقصود كسي كه به اين قائل شده آن است كه تأخير كند دعا و سؤال و تضرع و زاري را كه مُستلزم امتداد است از سلام شيخين و نيز تا جمع كند ميان موقف سلف پيش از ادخال حجره هاي شريفه وميان موقفي كه مُختار است بعد از ادخال آن .

ديگر به منبر شريف آيد و نماز گزارد و دعا و استغفار نمايد و حمد و ثنا گويد و در نزد استوانه هاي مُتبركه كه ذكرش خواهد آمد دعا كند خصوصاً در روضه شريفه اكثار نمايد دعا و صلوات را .

ديگر مكروه است الصاق و چسبانيدن پشت و شكم به آن و دست ماليدن . اين است [ 35 ـ آ ] آنچه علما بر آن اتفاق نموده و اطباق كرده هر كه بركت و تواضع را در كردن اشياء مذكوره پندارد ، در غرور نفس و خدعه شيطان افتاده باشد چه بركت در موافقت شرع و اتبّاع علماست .

ديگر بايد كه استدبار قبر شريف نكند در نماز و غير آن و در نماز استقبال نيز نكند و اجتناب كند از اكل تمر صيحاني در مسجد و انداختن دانه آن در آن چنان كه عوام مي كنند .

ديگر بلاسلام بايد كه بر قبر شريف مرور نكند اگر چه مرورش از بيرون مسجد بوده باشد بلكه وقوف نمايد و سلام كند آنگاه بگذرد و ابوحازم روايت كرده كه شخصي پيش من آمد كه رسول را ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در خواب ديدم كه به ابوحازم مي گفت كه تويي كه بر من مي گذري روي خود را گردانيده ( 2 ) و سلام نمي كني و نمي ايستي . بعد از آن هرگز ترك وقوف و سلام نكرد . به مذهب امام مالك كثرت زيارت بر وجهي كه مفضي ( 3 ) شود به محذوري ، مكروه است و مذاهب ثلاثه ديگر زيارت و اكثار آن مستحب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م : اجمعين زياده ، ندارد .

2 ـ ل : گورانيده .

3 ـ مفضي : رساننده و مباشرت كننده .


122


است زيرا كه اكثار خير ، خير است و امام نووي گفته كه اكثار زيارت و اطالت ( 1 ) وقوف نزد قبور اهل فضل و صلاح محض خير و فلاح است .

ديگر اكثار صلوات و سلام و غنيمت داشتن صيام و صلات خمس در مسجد نبوي با جماعت علي الدوام و اكثار نماز نافله ( 2 ) در آن به قصد آنكه نمازش در موضع مسجد اوّل واقع شود و هرگاه كه درآيد تجديد نيّت اعتكاف كند و بايد كه حريص باشد بر احياي ليل در آن مسجد شريف اگر چه يك شب باشد و حريص باشد بر ختم قرآن عظيم و گفته كه مُستحب است ختم قرآن به زائر مساجد ثلاثه [ 35 ـ ب ] در مساجد ثلاثه . و بايد كه دائم در مسجد نظرش بر حجره شريفه بوده باشد و در خارج بر قبه منيفه .

ديگر بايد كه هر روز بعد از سلام آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به جانب بقيع بيرون آيد خصوصاً روز جمعه و چون به حدّ قبور شريفه رسد بگويد :

« السَلامُ عَلَيكَ يا دَارَ قَوْم المُؤمِنِين وَانا إن شاءَ الله بِكُم لا حِقُوْن يَرْحَم الله المُسْتَقْدِمِيْن مِنْكُم وَالمُسْتَأخْرِيْن ، أللّهمَّ اغْفِر لأهْلِ بَقِيْع الغَرْقَد ، اللهم لاتَحْرِمْنَا أجْرَهُمْ ولا تفْتِنّا بَعْدَهُم وَاغْفِر لَنا وَلَهُم . »

و بعد از آن زيارت كند قبور طاهره اي را كه به تفصيل مذكور خواهد شد .

بعضي گفته اند ابتدا به زيارت سيدنا ابراهيم بن رسول ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ كند و بعضي ديگر گفته اند چون از در شهر برآيد به قبه حضرت عباس ابتدا كند و ختم زيارت به صفيّه بنت عبدالمطلب كند .

صاحب تاريخ مي گويد :

« قبه حضرت عباس اول چيزي است كه خارج از بلد را پيش مي آيد پس بر وي گذشتن و سلام ناكردن جفا است در حق مردمي كه در آن قبه پرنورند پس بايد كه اول آنجا آيد و بعد از آن به هر كه مرور كند سلام نمايد و ختم به صفيّه چنان كه مذكور شد كند چون بعد از فراغ رجوع نموده ، از در شهر درآيد قصد تربت مطهّر سيّدنا اسماعيل نمايد و بعد از آن به زيارت مالك بن سنان و نفس زكيّه رود كه ايشان در بقيع نيستند . و زيارت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اطالت : دراز كردن چيزي را .

2 ـ د و ل : نفل .


123


شهداي اُحد نيز كند .

ابن همام ـ رحمة الله ـ گفته كه نفس جبل اُحُد را هم زيارت بايد ، كه رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود كه اُحُد كوهي است كه ما را دوست مي دارد و ما او را دوست مي داريم و ابتدا به زيارت سيدالشهدا [ 36 ـ آ ] حمزه ـ رضي الله عنه ـ نمايد و گفته : افضل آن است كه روز پنجشنبه زيارت شهداي اُحد كند گويا اين از براي تنگي روز جمعه است از براي وظايف و آداب آن روز . و محمد بن واسع گفته كه به من رسيده است كه اموات در روز جمعه و روز پيشين او و روز پسين او ، زائران خود را مي بينند و مي دانند و مستحب است بر وجه تاكيد به قُبا آمدن و در روز جمعه اولي است از ساير ايام و به ساير مساجد و جايهايي كه به آن حضرت منسوب است رفتن مستحب است و بعضي از مالكيه گفته اين چنين زيارت در حق كسي است كه در مدينه مشرفه اقامت بسيار نموده باشد والاّ غنيمت داشتن مسجد نبوي و مُشاهده حجره شريفه احسن و افضل است . صاحب تاريخ مي گويد :

« افضليت اين در حق كسي است كه به دوام حضور و عدم ملال مُشرف شده باشد والا تنقل در آن بقاع و امكنه مُتبركه افضل است . »

ديگر بايد كه در مدت اقامت خود ملاحظه جلالت مدينه و نزول آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در امكنه و بقاع آن موضع سكينه و نزول جبرئيل به وحي در آن و كثرت محبت آن حضرت را ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نسبت به آن تصور نمايد و مادامي كه بر مشي قادر است سوار نشود چنان كه از امام مالك مروي است كه فرمود : از خدا شرم مي دارم كه به سُم ستور خود زير كنم زميني را كه رسول ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ در آن راه رفته و بعضي چُنين روايت كرده اند كه مي ترسم كه سم ستور من واقع نشود در محلي كه در آن محل رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ راه رفته باشد و بايد كه در مدت اقامت ، نفس شوم را به زمام خشيّت و مهار تعظيم افسار نموده غضّ ( 1 ) صوت و خفض ( 2 ) جناح را شعار و دثار خود سازد .

كما قال الله تعالي : « اِنّ الَّذِيْنَ يَغُضُّوْنَ اَصْواتَهُم عِنْدَ رَسُوْل الله اُوْلئكَ الَّذِيْنَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غض صوت : فروداشتن آواز و صدا .

2 ـ ل : حفض .


124


امْتَحَنَ الله قُلُوْبُهُمْ لِلْتَّقْوَي لَهُم مَغْفِرَة وَأجْرٌ عَظِيْم . ( 1 ) »

گفته اند : چون اين آيت نزول كردابوبكر [ 36 ـ ب ] گفت كه : سوگند خوردم كه به رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سخن نكنم الاّ همچو كسي كه پنهاني سخن مي كرده باشد .

ديگر مُحبت سُكّان مدينه با سكينه است خصوصاً علما و صلحا و اشراف و خدام و بيايدكه درترك مُحبتواكرام بعضي احتجاج به ابتداع يا عدم اتباع نكند كه به اينها از حكم همسايگي بيرون نمي آيد و شرف مساكنت آن محل شريف از وي زايل نمي گردد خصوصاً سُكان اين مكان شريف كه اميدخاتمه خير و حسني در حق ايشان بسيار است ولله درّ القايل .

فيا ساكني اكتاف طيبة كلكم * * * الي القلب من اجل الحبيب حَبيبُ

و گفته اند كه مُستحب است « تصدق بما امكن و در شرح مهذّب گفته كه : تخصيص كند اقارب رسول را ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به زيادتي احسان .

ديگر استحباب مجاورت است بر كسي كه قادر باشد به مجاورت با رعايت و انشراح صدر و دوام سرور و كمال فرح و حضور و طلب توفيق شكر اين نعمت عظمي و اعتراف به تقصير در آن و حرص بر انواع خيرات به حسب امكان و بايد كه بر اهل آن بلده شريفه به سكناي اربطه و اخذ صدقه تضييق نكند مگر آنكه مُحتاج باشد . پس به قدر حاجت بي اشراف نفس و بي تعرض از روي مسكنت اقتصار نمايد و به بعضي اموري كه صورتش عبادت و فايده اش دنياست همچو امامت و اذان و تدريس و قرائت و خدمت حرم و غيره التفات ننمايد مگر آنكه تخليص نيت كرده باشد تا حاجتي داعي شده باشد . به آن ديگر چون خواهد كه رُجوع نمايد مسجد شريف را به دو ركعت نماز در مصلاّي نبوي يا جايي كه نزديك آن باشد و وداع كند بعد از نماز و تقديم حمد و ثنا ( 2 ) و صلوات و سلام بگويد :

« اللهم انانسألك في سفرنا هذا البرّ و التّقوي و من العمل ما تحبُّ و ترضي . »

و غير ذلك از ادعيه اي كه مُسافر را مستحب است و بعد از آن بگويد : « اللهم لا تجعله آخر العهد بهذا المحل الشريف » و ختم به حمد و صلات و سلام نموده بعد از آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 سوره حجرات ، آيه 3 .

2 ـ م : ندارد .


| شناسه مطلب: 77363