بخش 11

باب پنجم فصل اول فصل دوم مصلاّی شریف آن حضرت ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در آن مسجد قبل از تحویل قبله فصل سوم مسجد الجمعه مسجد الفَضَیخ مسجد بنی قُریظه مسجد مشربه ام ابراهیم مسجد بنی ظفر مسجد الاجابة مسجد فتح و مساجد دیگر که در قبله است


250


مي گويد : بسياري از آن بلاط را خاك پوشيده و چيزي از آن ظاهر نمانده الاّ در حوالي مسجد و بعضي مواضعي كه در جهت خانه هاي امراي مدينه است و اعظم بلاط همان است كه در مقابل باب السّلام است [ 92 ـ آ ] اول خانه [ اي ] كه در ميسره اوست در نزد مصلاّ يعني در دست چپ كسي كه از بيرون متوجّه مسجد شريف است ، دار ابراهيم بن هشام است و در ميمنه او مايل به مغرب دار سعد بن ابي وقاص است و ميان اين دو خانه مذكور راهي است و بعد از دار سعد در ميمنه هم دار سعد است ـ رضي الله عنه ـ كه از ابو رافع مولاي رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ گرفته خانه [ اي ] كه در بقّال داشت به او در عوض داده بود ؛ در ميسره در مقابل خانه دوم سعد هم دار سعد است ـ رضي الله عنه ـ و گشادگي راه در ميان اين دو خانه ده گز است و اين خانه هاي سعد ـ رضي الله عنه ـ همه صدقه است و بعد از خانه دوم او در ميمنه دار آل خراش كه معروف است به دار نوفل و در پس او از جانب قبله ، كُتاب يعني مكتب عروه كه مردي بود از يمن و تعليم مي كرد خُردان را و در اين كتاب است مسجد بني زريق و بعد از دار آل خراش در ميمنه دارالربيع است كه آن را دار حفصه نيز گويند .

بعضي از مورخان مدينه در قبله دار ربع سه دار ، ديگر ذكر كرده اند كه بعضي از آن سه خانه در قبله بعضي ديگر است و سوم آنها در جهت قبله خانه عمار ياسر است ـ رضي الله عنه ـ و در شرقي خانه عمار خانه عبدالرحمان بن الحارث است و در غربي اين خانه هايي كه در جهت قبله صف كشيده اند كُتاب عروه و مسجد و در بني زريق است و در شرقي خانه هاي مذكور زقاق دار عبدالرحمان بن الحارث و مقصود از ذكر اين خانه ها معرفت مسجد بني زريق و دانستن زقاق عبدالرحمان مذكور است و بعد از آن خانه ربيع در ميمنه دار ابي هريره است و بعد از آن در ميمنه آن زقاق دار عبدالرحمان بن الحارث است و به زودي اين زقاق خواهد مذكور شد به تقريب بازگشتن رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از نماز عيد و همچنين دار ابوهريره نيز ذكرش خواهد آمد .

و صاحب تاريخ مي گويد : آنچه مرا بعد از تأمّل [ 92 ـ ب ] ظاهر شد آن است كه اول


251


كوچه اي كه داخل از باب مدينه را كه قاصد مسجد شريف است پيش مي آيد بر ( 1 ) يمين كسي كه مقبل و متوجّه باب مدينه است همان زقاق دار عبدالرحمان است و مسجد بني زريق در اين حين در يمين قبله اوست ، يا در قبله حوشي كه در يمين داخل است و در ميسره در جهت شامي دار آل خراش و دارالربيع ، دار نافع بن عتبه بن ابي وقاص است كه آن را ربيع خريده و به اسم ربيع نيز معروف است و بعد از آن در ميسره دار حُويطب است و از اين دار است بيت شارعي كه بر خاتمه بلاط واقع است و خاتمه بلاط همان راه ممتدي است كه اول بار پيش مي آيد داخل از باب مدينه را در يسار و بعد از زقاق عبدالرحمان بن الحارث در ميمنه دار عبدالله ( 2 ) بن عوف است و بعد از آن در ميمنه زقاق ابي امية بن المغيرة است ، و بعد از آن در ميمنه دار خالد بن سعيد است و آن را دار ابن عتبه نيز گويند و بعد از آن دار ابي الجهم ( 3 ) ، بعد از آن دار نوفل بن عدي است .

آنكه در موطّا مروي شده كه مالك بن ابي عامر گفت : مي شنيدم قرائت عمر بن الخطّاب را و حال آنكه نشسته بوديم در نزد دار ابي الجهم ( 4 ) كه در بلاط است .

اما سوق مدينه : مروي شده است كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ چون اراده نمود كه از براي مدينه بازاري سازد به سوق بني قينقاع ( 5 ) آمد و بعد از آن به سوق مدينه يعني جاي آن تشريف نمود و به پاي مبارك خود زده اشارت فرمود كه اين است بازار شما پس بايد تضييق كرده نشود و خراج گرفته نشود ( 6 ) .

نيز مروي شده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به نزد بني ساعده آمده به ايشان گفت : پيش شما براي حاجتي آمده ام و آن اين است كه مكان مقابر خود را به من بدهيد كه بازار سازم ، ايشان آن را دادند و آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ بازار ساخت و منقول شده كه عرض بازار مدينه ما بين مصلاّ بود تا جرار سعد [ 93 ـ آ ] بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : با بر .

2 ـ خلاصة الوفا : عبدالرحمان . ص 318 .

3 ـ م : جهيم .

4 ـ م : جهيم .

5 ـ ل : قينتاع .

6 ـ ل : نشود در او .


252


عباده ( 1 ) در جهت شام و اين جراري بود كه سعد ـ رضي الله عنه ـ بعد از وفات مادر خود در آن جرار به مردم آب مي داد و محلّ آن قريب به ثنية الوداع بود چنان كه مفهوم مي شود از سخنان اهل تاريخ و گفته اند كه سوق مدينه را بقيع الخيل مي گفتند ؛ از عايشه در حديثي آمده كه به عنوان بقيع المصلا . ذكر كرد ؛ احاديث ديگر نيز در اين مضمون وارد است و آنكه اين بقيع را به بقيع غرقد از روي وهم حمل نموده غلط كرده .

اما سور مدينه يعني حصار آن :

بدان كه در قديم مدينه مُشرّفه سور نداشت و كسي كه تأمل كند در آنچه مذكور شده است از منازل قبايل مهاجرين و انصار ـ رضوان الله عليهم اجمعين ـ سعت عظيم ( 2 ) مدينه را داند و اتصال قراي آن را معلوم نمايد .

خواهد آمد كه قبا مدينه اي بود عظيم متّصل به مدينه رسول كريم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و اول كسي كه به مدينه شريفه سور ساخت بعد از خرابي اطراف مدينه ، عضدالدولة بن بويه بود بعد از سال سيصد و شصت در خلافت الطائع لله بن المطيع لله و به مرور زمان و طول دوران به خراب مدينه آن سور خراب شد نماند از او الاّ آثار و رسم آن .

ابن خلكّان بعد از ذكر خرابي گفته : تجديد نمود آن را جمال الدين محمد اصفهاني صاحب رباط عجم در سر سال چهارصد و چهلم از هجرت و بعد از آن در بيرون مردم بسيار شدند ، در اين اثنا ملك عادل سلطان نورالدين محمود بن زنگي به سبب خوابي كه ديده بود به مدينه آمد و چون عزيمت رجوع نمود مردم فرياد برآورده استغاثه نمودند و محنتي كه از ممّر عدم سور ( 3 ) مي كشيدند ، عرضه داشتند ، پس امر فرمود به بناي سور و مبني شدن آن سور در سال پانصد و پنجاه و هفت .

صاحب تاريخ مي گويد : همان سور است كه تا زمان ما باقي است و در دروازه بقيع در روي صفحه آهنين نوشته اند :

« هذا ما اَمَر بعمله العبد الفقير الي الله تعالي محمود بن زنگي بن [ 93 ـ ب ]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : عياده .

2 ـ ل و م : عظيم سعت .

3 ـ ل : سرور .


253


آقسنقر غفرالله له سنة ثمان و خمسين و خمسمائه » .

از ابن اثير منقول است كه گفت : كسي را ديدم در مدينه كه نماز جمعه مي گزارد ، چون از نماز فارغ شد بر جمال الدين جواد رحمت گفت . چون از او پرسيديم ، گفت : بر هر مسلمي كه در مدينه ساكن است واجب است كه بر وي دعا كند زيرا كه ما از دست عرب به تنگ بوديم نه جامه را در برمي گذاشتند و نه چار پاي را در پس ، او براي ما سوري بنا كرد كه از شر ايشان ما را پناهي شد ، چون دعا نكنيم او را . ؟

خطيب مدينه در خطبه مي گفت :

« اللهم صُن حريم من صان حرم نبيّك بالسُور محمد بن علي بن ابي منصور ـ فرحمه الله و رضي الله عنه » .

از تتمه كلام ابن اثير است در مدح او :

« فلو لم يكن له الا هذه المكرمة لكفاه فخراً فكيف وقد اصابت صدقته تخوم الارض . »

مذكور است كه در سنه خمس و خمسين و سبعمائه ، پسر ناصر بن قلاوون سور را تجديد كرده و سلطان اشرف قايتباي نيز بعضي مواضع سور را تجديد كرده .

بدرالدين فرحون ذكر كرده كه امير مدينه سعد بن ثابت بن جماز در سال هفتصد و پنجاه و يك خندق حوالي سور را ابتدا كرده ، پيش از تكميل آن مُرد و بعد از او امير فضل بن قاسم بن جماز در ولايت خود آن را تكميل نمود .


254


 


255


 

باب پنجم

در مصلاي عيد و مساجد نبويّه كه در مدينه است و بيان مقابر مدينه و فضل اُحد و شهداي او .

 

اين باب مشتمل است بر شش فصل :

 


256


 


257


 

 

فصل اول

 

در مصــلاّي عيد

 

واقدي گفته : اول نماز عيدي كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ گزارد در مصلاّ در سال دوم بود از هجرت .

در روايت ديگر آنكه اول فطر و اضحي كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به مردم در مدينه اقامت نمود در فناي دار حكيم بن العدا بود نزد اصحاب محامل .

صاحب تاريخ مي گويد : منزل حكيم و جماعت او با مزينه در غربي مصلاّي مشهور است و شايد كه اين مصلاّ همان [ 94 ـ آ ] مسجد بزرگي باشد كه معروف است به مسجد علي ـ عليه السلام ـ كه در شامي مايل به مغرب مصلاي مشهور است متصّل به حدّ شامي حديقه اي است معروف به عريضي و مي گويد : شايد كه نسبتش به اميرالمومنين علي ـ عليه السلام ـ بنا بر آن باشد كه عثمان محصور بود ، ايشان در آنجا به مردم نماز گزاردند چنان كه ابن شبه روايت كرده است .

ابن زباله روايت كرده از ابراهيم بن اميه از پيري ثقه كه اول عيدي كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ با مردم كرده در حاره يعني كه محله دوس در نزد خانه ابن ابوالجنوب ( 1 ) بود و دوم بار در فناي دار حكيم و بار سوم در نزد دار عبدالله بن درة المزني و نوبت چهارم در نزد سنگهايي كه پيش حناطان است در مصلاّ و بعد از آن منزل محمد بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ هر سه نسخه : الحبوب .


258


عبدالله بن كثير بن الصلت و بعد از آن در جايي كه مردم نماز مي كنند در آنجا امروز يعني مصلاّي مشهور معروف و دار ابوالجنوب ( 1 ) در غربي وادي بطحان است و دار حكيم مذكور شد و آل دره قبيله اي است از مُزينه و منزل مزينه در غربي مصلاّي مشهور است و دار كثير بن الصلت در قبله مُصلاّست ( 2 ) ، اما سنگهاي سياه مذكور ، ظاهر در آن است كه موضعي است قريب مصلاّ و شايد كه اين مصلاّ همان مسجدي باشد كه در جانب شمالي مصلاّست مايل به مغرب در وسط حديقه كه معروف است به عريضي متّصل به قبه عين ازرق و معروف است به مسجد ابوبكر . وجه تسميه به اين اسم ظاهراً در آن است كه در ايام خلافتش در آنجا نماز كرده باشد ـ والله اعلم .

در روايتي آنكه رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نماز عيد را نزد دارالشفا ادا نمود و بعد از آن در حاره دوس به اقامت آن قيام فرمود و بعد از آن در اداي اين عبادت در مصلاّ ثابت شد تا آن زمان كه حق ـ سبحانه و تعالي ـ متوفّي گردانيد او را ـ صلي الله عليه و آله و سلم .

ابن شبّه از شيخ خودش كه صاحب امام مالك است [ 94 ـ ب ] نقل كرده كه از در مسجد نبوي يعني باب السلام تا مصلاّ هزار گز است .

از جناحِ نجّار مروي شده كه گفت بيرون شدم با عايشه دختر سعد بن ابي وقاص ـ رضي الله عنهما ـ به سوي مكه . از من پرسيد كه كجاست منزل تو ؟ گفتم : در بلاط ، گفت : تمسك كن به آن خانه ، يعني محكم گير آن را كه از پدر خود شنيدم كه مي گفت كه از رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ شنيدم كه گفت : ميان اين مسجد من و مصلاّي من روضه اي است از رياض جنت .

از ابوهريره مروي است كه گفت : هر گاه كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از سفري قدوم مي فرمود به مصلاّ مي گذشت و آنجا وقوف ( 3 ) مي نمود و استقبال قبله كرده دعا مي كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ هر سه نسخه : الحبوب .

2 ـ نسخه م از « و بعد از آن تا در قبله مصلاّست » ندارد .

3 ـ ل : وقف .


259


و اما طريق رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به مصلاّي عيد .

به احاديث صحيحه ثابت شده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در وقت بازگشتن از مصلاّ به راه ديگر يعني غير راه اول رجوع مي نمود .

امام شافعي از مطلب بن حنطب روايت كرده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ روزهاي عيد از طريق اعظم يعني راه بزرگ كه امروز معروف و مسلوك همان است به مصلاّ توجه مي نمود و وقتي كه بازمي گشت از راه ديگر كه بر خانه عمار بن ياسر مرور مي كند رجوع مي فرمود .

صاحب تاريخ مي گويد : هر كه اراده آن كند كه به طريق نبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ سلوك نمايد بايد كه از جهت قبله مصلاّ منصرف شود و پاره اي جانب قبله رفته بعد از آن به دست چپ يعني جهت مشرق تا قريب سور مدينه رفته از آنجا كه قبله دروازه مدينه است ، به دروازه رُجوع نمايد . چه از احاديثي كه در اين باب مروي شده معلوم مي شود كه نهايت مخالفت نمودن آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ راه اول را تا محاذي محلّ مذكور بوده كه اين زمان سور مدينه آن كوچه را سدّ كرده [ است ] .


260


 

 

فصل دوم

 

در مسجد قُبا و مسجد ضرار

 

در صحيح است از عروه در خبر قدوم آن سرور ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه در ميان بني عمرو ، ده روز و چيزي مكث [ 95 ـ آ ] نمود و تأسيس فرمود مسجدي را كه اساسش بر تقوي است .

از ابن عباس ـ رضي الله عنهما ـ مروي است كه در ميان بني عمرو سه شب مكث نمود و مكان خود را مسجد ساخت . پس در آنجا نماز مي كرد و بعد از آن بني عمرو بن عوف آن را بنا كردند و همان مسجد است كه اساس او بر تقوي است و گفته اند اصل محل او مَربد تمر بود يعني جايي كه در آن خرما خشك كنند .

طبراني به اسنادي كه خالي از ضعف نيست از جابر بن سمره روايت كرده كه چون اهل قبا از رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ طلب نمودند كه براي ايشان مسجدي بنا كند ، فرمود كه بعضي از شما برخيزد و ناقه را سوار شود . پس ابوبكر برخاست و ناقه را سوار شد و جنبانيد و او برنخاست پس او برگشته نشست و عمر برخاسته سوار شد ، هم برنخاست ، پس او نيز برگشته متقاعد شد پس رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به اصحاب متوجه شده ، فرمود كه بايد كه بعضي از شما برخيزد و ناقه را سوار شود . علي ـ عليه السلام ـ برخاست و چون پاي مبارك بر ركاب نهاد ناقه جسته برخاست رسول ـ صلي الله عليه وآله


261


وسلم ـ فرمود كه « ارخ زمامها و ابنوا علي مدارها فإنّها مأمورة ( 1 ) » يعني مهار او راست بگذار . و فرمود كه بنا كنيد بر مدار اين ناقه كه او مامور است يعني بناي مسجد را برگردش و دوران او كنيد .

ايضاً مروي شده كه چون رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مدينه را به قدوم شريف خود مُشرّف ساخت به اصحاب فرمود كه بياييد به ما كه به اهل قبا سلام كنيم پس به نزد ايشان آمده بر ايشان سلام كرد و ايشان مرحبا گفتند : بعد از آن فرمود : اي اهل قبا ، سنگ بياريد براي من از اين حرّه ، پس سنگ بسيار مجتمع شد و به آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ عنزه اي ( 2 ) بود يعني عصا نيزه كه به آن عنزه ، قبله را خط كشيده به دست مبارك سنگي نهاده فرمود : يا ابابكر سنگي بگير و در پهلوي سنگ من بنه و بعد از آن گفت يا عمر سنگي بردار و در پهلوي سنگ [ 95 ـ ب ] ابوبكر بگذار و بعد از آن گفت يا عثمان سنگي بگير و در پهلوي سنگ عمر بمان ، بعد از آن به مردم التفات نموده ، فرمود : هر كه سنگ خود را در جايي كه دوست مي دارد بگذارد بر خط مذكور .

ايضاً طبراني به رجال ثقات روايت كرده از شموس بنت نعمان ( 3 ) كه گفت : نظر كردم به سوي رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در آن زمان كه قدوم فرموده به نزول خود مشرّف ساخت و تأسيس كرد اين مسجد را يعني مسجد قبا را و ديدم كه مي گرفت سنگ را و برمي داشت و از گراني خم مي شد و مي ديدم سفيدي خاك را در شكم و ناف مُباركش و مي ديدم كه اصحابش مي آمدند و مي گفتند پدر و مادر ما فداي تو باد ما كفايت اين كار مي كنيم تو را به اين شغل چه حاجت ؟ و او مي فرمود كه ني ، تو نيز برو و مثل اين سنگي بردار تا آنكه اين مسجد را اساس نهادند و جبرئيل ـ عليه السلام ـ كعبه را مي نمود و گفته اند كه مسجد قبا اقوم مساجد است از حيثيّت قبله .

صاحب تاريخ مي گويد : شايد كه اين بنا غير بناي اول باشد چه مقرر است كه تحويل قبله بعد از يك سال و چيزي است ، اختلاف است در آنكه مراد به قول تعالي :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م و ل : فرمود كه ارخاي زمام كن .

2 ـ ل و م : غزّه .

3 ـ هر سه نسخه : سموس بن نعمان .


262


« لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَي التَّقْوي مِنْ اَوَّلِ يَوْم ( 1 ) »

مسجد قباست مراد . يا مسجد اعظم نبوي و جمهور برآنند كه مراد مسجد قباست .

ابو داوود به اسناد صحيح از ابو هريره روايت كرده از رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه « فِيه رِجالٌ يُحِّبُّونَ اَنْ يَتَطَهَّرُوا ( 2 ) » در شأن اهل قبا نازل شده . در فصل سوم باب دوم بحث يافته كه نزول اين آيت كريمه منافي آن نيست كه مراد مسجد مدينه باشد و وجه جمع ميان احاديثي كه به حسب ظاهر متعارض اند نيز مذكور شده .

يحيي به سندي كه بد نيست از علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ روايت كرده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمود كه مسجدي كه مؤسس شده از اول روز به تقوي مسجد قباست و حق ـ سبحانه ـ فرمود كه :

« فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ اَنْ يَتَطهَّروُا وَاللهُ يُحِبُّ الْمُطَهّرِينَ ( 3 ) » .

در صحيحين است از ابن عمر [ 96 ـ آ ] كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ زيارت مي كرد قبا را و مي آمد به قبا سوار و پياده يعني گاهي چنان و گاهي چنين ، در روايتي از صحيحين آنكه دو ركعت نماز مي كرد در آنجا .

در بُخاري و نسائي است كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مي آمد به مسجد قبا در هر روز شنبه سوار يا پياده و عبدالله بن عمر اين سنت را به جاي مي آورد .

در روايتي آنكه در هر روز دوشنبه به قبا مي آمد و از ابن منكدر مروي است مرسلاً كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در صباح هفدهم ماه رمضان به قبا مي آمد و بر سبيل اتصال . نيز مروي شده از ابن منكدر ؛ و مروي شده كه عمر در روز دوشنبه و روز پنجشنبه به قبا مي آمد ، روزي آمد و هيچ كس از اهل قبا را در آنجا نيافت ، پس فرمود به خدايي كه نفس من به يد اوست به تحقيق كه ديدم رسول را ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و ابوبكر را در ميان جماعت اصحاب كه نقل مي كرديم سنگهاي اين مسجد را بر شكمهاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 سوره توبه ، آيه 108

2 سوره توبه آيه 108

3 سوره توبه آيه 108


263


خود و رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ اساس مي نهاد اين مسجد را به دست مبارك خود و جبرئيل مي نمود خانه كعبه را به آن حضرت ، والله كه اگر اين مسجد در طرفي مي بود از اطراف عالم هر آينه كه در طلب آن سينه شتران را مي سوديم و بعد از آن گفت : براي من بشكنيد سعفه اي ( 1 ) و اجتناب نماييد در شكستن آن از عواهن يعني آنچه در حوالي قلب نخل است . چون به موجب فرموده آوردند ، سيري ( 2 ) طلبيده آن را بست و به آن بسته مسجد را مسح كرد يعني ماليد . مردم گفتند به عمر ، به ما ده كه كفايت آن مي كنيم ، ( 3 ) گفت كه شما از من كفايت مكنيد .

از زيد بن اسلم مروي شده كه گفت : حمد مر خدايي را كه مسجد قبا را نزديك گردانيد به ما و اگر اين مسجد در افقي مي بود از آفاق هر آينه ضرب مي نموديم در طلب آن اكباد ابل را يعني سوار مي شديم شتر را و سير مي كرديم بر بالاي آن در طلب آن ضرب ، اكباد شتر كنايت است از سواري آن ( 4 ) و سير كردن در پشت [ 96 ـ ب ] آن كه غالباً از زدن پهلوي شتر خالي نيست . و به سند صحيح از عايشه بنت سعد بن ابي وقاص مروي است كه گفت : از پدر خود شنيدم كه مي گفت دو ركعت نماز كردن من در مسجد قبا دوستر است [ مرا ] از آنكه دو بار به بيت المقدس روم ( 5 ) ، اگر بدانند مردم آنچه در قباست هر آينه قرب اكباد ابل كنند به سوي آن .

حديث صحيح ديگر هم از دختر و پسر سعد ـ رضي الله عنهم ـ مروي است كه از پدر خود نقل كرده اند كه گفته نماز كردن من در مسجد قبا دوستر است به سوي من از نماز كردن من در مسجد بيت المقدس و ترمذي از اسيد بن ظهير انصاري روايت كرده از رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه فرمود كه نمازي در مسجد قبا همچو عمره است .

ترمذي گفته كه در اين باب از سهل بن حنيف نيز حديثي مروي است و حديث اسيد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سعف : نخل .

2 ـ در متن عربي هم همان است : فأخذ وذمة اي سيراً فربطها . . . ص 334

3 ـ م و ل : از تو نداد و .

4 ـ م : او .

5 ـ م : ندارد ، ل : چند كلمه اضافي دارد .


264


حديث حسن غريب است و نمي دانيم كه از اسيد غير اين حديثي به صحت رسيده باشد .

ابن حبّان در صحيح خود روايت كرده كه به ابن عمر گفتند كه قصد كجا داري ؟ گفت : قصد اين مسجدي كه در بني عمرو بن عوف است به درستي كه از رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ شنيدم كه مي گفت كه هر كه نماز بگزارد در اين مسجد مي باشد آن نماز او همچو عمره اي و در بعضي روايات ديگر آمده كه كسي كه در خانه خود وضو سازد و بعد از آن بيايد به مسجد قبا و نماز گزارد ، مي باشد او را همچو اجر عمره و در بعضي روايات ديگر چهار ركعت آمده و غير مذكور احاديث ديگر هم در اين معني كه زيارت آن مسجد شريف و نماز كردن در آن همچو عمره است وارد شده كه يكديگر را تقويت و تظاهر مي كند .

اما مصلاّي شريف آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در آن مسجد قبل از تحويل قبله

بدان كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نماز كرده است به سوي استوانه ( 1 ) سوم از در كه بعد از آن استوانه رحبه مسجد است و در جانب شرقي آن استوانه محرابي بنا كرده اند و بعد از تحويل قبله به جانب شرقي استوانه كه ثالث است [ 97 ـ آ ] از اساطين رحبه و بعد از آن تا ديوار قبلي استوانه ديگر نيست ، آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نماز كرده و كسي كه در اين جانب مذكور ايستاده شود محراب مواجه او مي دانند و اين استوانه را از استوان مخلق گويند و استوانه مخلق را بر استوانه رحبه نيز اطلاق كرده اند و آنكه ابورقيش گفته كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ بنا كرد مسجد قبا را و پيش برد ديوار قبله را به اين موضعي كه امروز ديوار قبله است ظاهر است در آنكه در موضع محراب نماز مي كرده باشد آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ، پس جمع بايد كرد ميان آنكه بعد از تحويل مصلاّي شريف جانب شرقي استوانه مخلق بود و ميان آنكه آن حضرت ديوار قبله را به اين موضع پيش برد .

صاحب تاريخ اين اشكال را كرده و جواب نگفته ـ الله اعلم ـ مگر همچو گوييم كه بعد از تحويل قبله و پيش از تقديم قبله محراب ـ والله اعلم بالصواب .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : سطوانه .


265


اما دَكّه كه در ته رواقي است كه بعد از آن رحبه است و در محراب آن سنگي است در آن سنگ آيت « لَمَسْجِدُ أُسِّسَ عَلَي الْتَقْوي ( 1 ) » را نقش كرده و مي گويند كه آن مقام رسول است ـ صلي الله عليه و آله و سلم . ليكن ابن جبير در رحله خود ذكر كرده كه آن دَكّه در رحبه مسجد است .

صاحب تاريخ مي گويد : ما از تقرير ابن جبير دانستيم كه اين دكّه و آن حجر منقوش نزد محرابي است كه نزد استوانه ثالثه رحبه است . پس اين موضع دكّه قابل اعتماد نيست بلكه آن را تغيير بايد داد و مي گويد كه نزديك به رحبه محراب چند است كه اصل آن را نمي دانم و اما حظيره اي ( 2 ) كه در صحن مسجد است ، ابن جبير گفته كه آن مبرك ( 3 ) ناقه نبي است ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ ليكن در كلام مردمي كه پيش از ابن جبير بوده اند اصل اين ظاهر نيست .

اما طول مسجد قبا و عرضش برابر است و آن شصت و شش گز است و طول رحبه اش پنجاه گز است و عرضش بيست و شش گز .

ابن شبّه از ابو سلمة بن عبدالرحمان [ 97 ـ ب ] روايت كرده كه ميان صومعه يعني مناره و قبله زيادتي عثمان بن عفان است و اين سخن رد مي كند قول مردمي را كه گفته اند لايزال مسجد بر بناي رسول بود ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ تا آنكه وليد زياده ساخت .

ابن نجّار نقل كرده كه عمر بن عبدالعزيز اين مسجد را گشاده ساخت و به فسيفسا نقش كرد و مناره بنا نمود و سقف او از ساج ساخت و مشتمل گردانيد بر اروقه و در ميانه رحبه ساخت و به طول زمان اين عمارت خراب شد تا آنكه جمال الدين اصفهاني وزير بني زنگي ، ملوك موصل آن را در سال پانصد و پنجاه و پنج تجديد نمود و در سنه احدي و سبعين و ستمائه ( 4 ) باز تجديد يافت و بعد از آن سنه ثلاث و ثلاثين و سبعمائه ( 5 ) ، ناصر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 سوره توبه ، آيه 108

2 ـ ل : خطيره اي .

3 ـ مبرك .

4 ـ 671 .

5 ـ 733 .


266


قلاوون بعضي مواضع را تجديد نمود و بعد از آن غالب سقف او را اشرف برس باي در سنه اربعين و ثمانمائه ( 1 ) مجدّد ساخت و بعد از آن در سنه سبع و سبعين و ثمانمائه ( 2 ) مناره آن افتاده و تجديد يافته در زمان سلطان اشرف قايتباي بعد از هدم آن با اساس با آنچه ملاصق اوست از سور مسجد تا در غربي را بنا كرده اند سبيل و بركه را كه در حديقه عيني است .

اما راهي كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به آن راه به قبا تشريف مي فرمود :

اسحاق بن ابو بكر گفته : رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در مبدأ توجه خود به قبا بر مصلاّ مرور مي فرمود بعد از آنكه از ميان خانه كثير بن الصلت و معاويه كه در مصلاّ است گذشته از جانب قبله مصلاّ و ناحيه وادي بطحان به قبا تشريف مي فرمود و در وقت رجوع به طريق دار صفوان بن سلمه بر مسجد بني زريق گذشته از كتاب عروه به بلاط مي برآمد ، پس معلوم مي شود كه همچنان كه رفتن از راه بلاط است آمدن به آن است و در صحيح است كه هر گاه كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به قبا مي رفت به اُمّ حرام كه زن عبادة بن الصامت بود ـ رضي الله عنها ـ داخل مي شد . پس به مقتضاي اين حديث به دار بني سالم كه در غربي مسجد [ 98 ـ آ ] جمعه است مرور مي كرده باشد زيرا كه خانه عباده ـ رضي الله عنه ـ در ميان ايشان بود و از جمله مواضعي كه در قبا تبرك جسته مي شود بر زيارت آن دار سعد بن خيثمه است كه در قبله مسجد است و در ركن غربي قبله مسجد موضعي است كه او را مسجد علي مي نامند ، شايد كه مسجد دار سعد باشد .

ابن شبّه روايت كرده كه نبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در خانه [ اي ] كه در دار سعد بن خيثمه است در قبا اضطجاع فرموده يعني بر پهلوي مبارك خُسبيده ( 3 ) و استراحت نموده .

ابن زباله مي گويد : زعم مردم آن است كه نبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از مهراس دار سعد وضو ساخته و ايضاً خانه كلثوم بن الهدم كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ عند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ 840 .

2 ـ 877 .

3 ـ د و م : خفته . ل : چسپيده .


267


القدوم به نزول اقدام شريف آن را مُشرّف ساخته بود در قبله مسجد است ، ديگر بئر اريس است كه ذكرش خواهد آمد .

اما خبر مسجد ضرار آن است كه بيهقي در تفسير قوله تعالي : « وَالَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً ( 1 ) » از ابن عباس ـ رضي الله عنهما ـ روايت كرده كه جماعتي مردم از انصار مسجدي بنا كردند و ابوعامر به ايشان گفت كه شما مسجد خود را بنا كنيد كه من پيش قيصر ، ملك روم مي روم و لشكر مي آرم كه محمد را و اصحاب او را بيرون كنم و چون فارغ شدند از بناي مسجد شان ، نزد رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ عرضه داشتند كه ما از بناي مسجد خود فارغ شديم و دوست مي داريم اين را كه در آن مسجد نماز گزاري ، پس حق ـ سبحانه و تعالي ـ وحي فرستاد كه :

« لا تَقُم فيه اَبَداً » ( 2 )

يعني : اقامت صلات مكن در آن مسجد ابداً .

تا آنجا كه مي گويد :

« اَفَمَنْ اَسَّسَ بُنيانَهُ عَلي تَقْوي مِنَ اللهِ وَرِضْوان خَيْرٌ اَمْ مَنْ اَسَسّ بُنْيانَهُ عَلَي شَفاجُرْف هار فَانْهارَ بِه فيِ نارَ جَهَنّمَ ( 3 ) »

يعني : آيا آن كسي كه دين خود را بنياد نهاده است بر تقوي و طلب رضاي خدا بهتر است يا كسي كه بنياد نهاده است دينش را با ضعف قواعد و اوهن آن پس آن قاعده سست ضعيف انداخته است [ 98 ـ ب ] آن بنا را در آتش جهنم .

« وَاللهُ لايَهديِ الْقَوْمَ الظّالِمينْ » ( 4 ) .

يعني : خداي تعالي راه راست نمي نمايد ظالمان را .

در روايتي آنكه چون نبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از غزوه تبوك رجوع نموده به ذي أوان كه ميان آن و مدينه يك ساعت راه است نزول فرموده در شأن مسجد ضرار قرآن نازل شد . پس مالك بن الدّخشم و معن بن عدي يا برادر او عاصم بن عدي را طلب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 سوره توبه ، آيه 107

2 سوره توبه ، آيه 108

3 سوره توبه ، آيه 109

4 ـ سوره توبه ، آيه 109 .


268


نموده به اين دو كس فرمود كه برويد به اين مسجدي كه ظالم است اهل او و هدم كنيد آن مسجد را و بسوزانيد آن ( 1 ) را . پس آن دو تن به موجب فرموده ، زود رفته آنچه فرموده بود به تقديم رسانيدند و در روايتي آنكه چون آن جوانمردان به موجب فرموده آمدند و آتشي در سعف خرما افروخته با هم داشتند اهل آن مسجد را در آنجا يافتند پس آن را سوختند و از بنيادش برانداختند . و امري واجب الامتثال سمت صدور يافت كه محل آن مسجد را كناسه يعني خاكروبه سازند كه مرماي جيفه هاي گنديده و خاكروبه هاي نجاست رسيده و فلاكت ديده باشد و در بعضي آثار آمده كه از محل آن دود آتش مشاهده شده [ است ] .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : بسوزيد او .


269


 

 

فصل سوم

 

در بقيه مساجدي كه آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در آنجا نماز كرده و جايش معلوم است در زمان م

مسجد الجمعه :

در فصل رابع باب ثالث گذشت كه چون آن سرور به عزيمت دُخول مدينه از قبا بيرون شد در ميان بني سالم وقت جمعه ايشان را دريافت ، پس آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در بطن وادي ذي صلب اداي جمعه نمود .

در روايتي آنكه در بطن وادي رانونا بود و خواهد آمد كه سيل ذي صلب و سيل رانونا در محل مسجد جمعه به همديگر مي رسند .

مطري گفته : مسجدي كه در بطن وادي است بسيار خرد است و مبني است به سنگ7 مقدار نصف قامت و اين بنايي كه مطري گفته منهدم شده و بعد از آن بعضي از عجمان تجديد كرده به هيئتي كه در مقدم [ 99 ـ آ ] آن رواقي است مُسقف به دو عقد و بين العقدين استوانه است و در خلف سقف رحبه است . طولش از قبله تا ديوار شامي بيست گز است و عرضش از مشرق تا مغرب شانزده گز .

مسجد الفَضَيخ :

مسجدي است خرد در شرقي مسجد قبا بر كنار واديي كه بر حوالي آن سنگهاي سياه نشانده اند و مربع است هر ضلعش يازده گز .

ابن شبّه از جابر بن عبدالله ـ رضي الله عنه ـ روايت كرده كه رسول ـ صلي الله عليه


270


وآله وسلم ـ بني النضير را محاصره كرد و قبه مباركش را نزديك مسجد فضيخ نشانده بودند و نماز را شش شب در موضع مسجد فضيخ ادا مي نمود و چون خمر حرام شد آن خبر به ابوايوب و جماعتي از انصار كه در موضع آن مسجد به شرب فضيخ مشغول بودند رسيد ، ايشان بند سقاي فضيخ را گشادند تا در آنجا ريخته شد و به اين سبب مسما شد به مسجد فضيخ . واقعه ريختن فضيخ يا پيش از آن بود كه آن موضع را مسجد سازند و يا قبل از علم به نجاست فضيخ ـ والله اعلم . فضيخ بر زن فعيل نوعي شراب است از بُسر چنان كه در اختصار النهايه است و در قاموس مي گويد : فضيخ عصير عنب و شرابي است كه از بُسر مي گيرند .

صاحب تاريخ مي گويد : نديدم مآخذي از براي قول مطري كه امروز اين مسجد معروف است به مسجد شمس ، اين تسميه گويا كه بنابر آن است كه اين مسجد در مكان مرتفع است كه اثر شمس در اول طلوع بر آنجا مي افتد و اما آنكه اعاده شمس در آنجا بوده باشد اصلاً و قطعاً مظنون نيست زيرا كه اين واقعه در صهباي خيبر بود .

مسجد بني قُريظه ( 1 ) :

نزديك حرّه شرقي بني قريظه است بر در حديقه اي كه [ 99ـ ب ] معروف است به حاجره . در صحيح است كه اهل قريظه بر حكم سعد بن معاذ فرود آمدند ، پس رسول ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به سعد كس فرستاد و سعد به خري سوار شده به خدمت آمد و چون به مسجد نزديك رسيد رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ انصار را فرمود كه از براي سيد خود برخيزيد .

ابن نجار گفته كه اين مسجد بزرگ است و امروز باقي است و در وي شانزده استوانه است كه بعضي از آنها افتاده و سقف ندارد و بعضي ديوارهاي او نيز افتاده و اصل بنايش بر هيئت مسجد قبا بوده و مطري گفته كه مناره داشته در موضع مناره مسجد قبا و منهدم شده و سنگهاي او را همه برداشته اند و اثر آن تا عشر اول بعد از هفتصد سال باقي بود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ د : بني قريضه .


271


پس مبني شد بر جاي ديوار حظيره اي ( 1 ) مقدار نصف قامت .

صاحب تاريخ مي گويد : شاهين شجاعي در سال هشتصد و نود و سه آن حظيره ( 2 ) را تجديد نموده در موضع مناره دَكّه يعني صفّه بنا كرد . ذراع اين مسجد راز قبله تا حد شامي چهل و چهار گز و ربع و از حد مشرق تا مغرب نيز مثل آن .

مسجد مشربه ام ابراهيم :

مشربه در لغت غرفه است . ابن شبّه و غيره روايت كرده اند كه نبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در مشربه ام ابراهيم نماز كرده و اين مشربه مذكوره از صدقات آن حضرت است و خواهد آمد در صدقات .

بدان كه آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ ماريه قبطيه را در غرفه اي كه در موضع معروف به مشربه ام ابراهيم است ساكن ساخته بود و ماريه ـ رضي الله عنها ـ ابراهيم بن النبي را ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و علي ابنه و سلم ـ در آن غرفه تولد كرد و در وقت شدّت وضع حمل چوبي را از چوبهاي آن غرفه گرفته بود ، پس آن مال مشتمل بر اين مشربه ، مُسما شد به اسم مشربه مذكور .

مجد لغوي گفته : مشربه مسجدي است ، يعني در محل مذكور در جهت شمالي مسجد بني قريظه ، نزديك حره شرقي در موضعي كه معروف است [ 100 ـ آ ] به دشت ( 3 ) ميان نخيلي كه معروف است به اشرف قواسم ( 4 ) ظاهراً كه همان نخيل صدقه آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و گز اين مسجد از قبله تا حد شامي يازده است و از مشرق تا حد مغرب مقدار چهارده .

مسجد بني ظفر :

از قبيله اوس در شرقي بقيع است ، در غربي حرّه و امروز معروف است به مسجد بغله .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : خطيره اي

2 ـ ل : خطير .

3 ـ در عبارت عربي نيز آمده : يُعرف بالدشت ؛ كلمه فارسي دشت در آنجا كاربرد داشته است .

4 ـ اشرف قواسم : از بني قاسم بن ادريس بن جعفر برادر امام حسن عسكري ( ع ) . عربي ص 343 .


272


ابن شبه از حارث بن سعيد بن عبيد روايت كرده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در مسجد بني ظفر نماز كرد و مروي شده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ بر سنگي كه در مسجد بني ظفر است نشسته و گفته اند كه كم زني بر بالاي او نشسته كه حامله نشده [ باشد ] .

صاحب تاريخ مي گويد : در اين مسجد امروز سنگي نيست كه بر بالاي او نشينند مگر در كتف باب او از يسار داخلش . و مطري گفته كه در نزد اين مسجد آثاري است در حرّه از جهت قبله كه مي گويند كه اثر سُم بغله نبي است ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و در غربي اثر سم بغله اثري ديگر است بر حجر كه گويا نشان مرفق است كه مي گويند اثر آرنج مبارك است كه بر آنجا تكيه كرده و بر سنگ ديگر اثر انگشتان است كه مردم به زيارت آنها تبرك مي جويند و در اين مسجد رُخامي است كه بر آنجا نقش كرده اند ( 1 ) : « خلد الله مَلك الامام ابي جعفر المنصور المنتصر بالله عمر سنه ثلاثين و ستمائه » ، اين مسجد مربع است هر ضلعش بيست و يك گز .

مسجد الاجابة :

اين مسجد از آن بني معاويه بن مالك بن عوف است از قبيله خزرج در صحيح مسلم است كه روزي رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از جهت عاليه اقبال نمود تا آنكه بر مسجد بني معاويه مرور فرموده به آن داخل شده و دو ركعت نماز كرد و ما نيز بر او نماز كرديم و دعاي دراز كرد و بعد از آن به جانب ما منصرف شده ، فرمود ( 2 ) كه : از پروردگار خود سه حاجت خواستم ، دوي آن را اجابت نموده يكي را منع فرمود خواستم كه اُمت مرا به قحط هلاك نكند اجابت نمود و خواستم كه اُمت مرا به غرق هلاك نسازد خواسته مرا داد و خواستم كه نگرداند بأس ايشان را در ميان ايشان يعني در ميان ايشان خلاف نباشد ، مرا از اين سؤوال منع فرمود .

ابن شبّه به سند خوب از عبدالله بن جابر [ 100 ـ ب ] بن عتبك روايت كرده كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ المستنصر بالله خليفه عباسي . دوران خلافت : 640 ـ 623 هـ . ق .

2 ـ ل : در حاشيه كتاب نوشته شده .


273


عبدالله بن عمر پيش ما آمد در ميان بني معاويه كه قريه اي است از انصار ، و گفت مي دانيد ( 1 ) كه كجا نماز كرد رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در اين مسجد شما ؟ گفتم : آري و اشارت كردم به ناحيه اي از آن مسجد و گفت مي دانيد آن سه چيز را كه خواسته است رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در اين مسجد ؟ گفتم : آري ، گفت : خبر ده مرا از آن ، گفتم خواسته است كه ظفر نيابد بر امت او دشمنان دين او و آنكه هلاك نسازد امت او را به قحط و هر دو را اجابت نموده و خواسته است كه نگرداند بأس امت را در ميان ايشان پس منع كرده او را از آن . گفت : راست گفتي لايزال قتال است در ميان ايشان تا روز قيامت و مروي شده كه آن حضرت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در يمين محراب به مقدار دو گز نماز كرده .

صاحب تاريخ مي گويد : بايد كه زائران محل را قصد نموده ايستاد و اين مسجد در شمال بقيع است بر يسار كسي كه به سوي عريض مي رود در ميان تلهايي كه آن آثار قريه بني معاويه است و گز اين مسجد از جهت مشرق تا مغرب مقدار بيست و پنج است و از جهت قبله تا شامي مقدار بيست گز .

مسجد فتح و مساجد ديگر كه در قبله است :

بدان كه اين مساجد همه معروف است به مساجد فتح ، ليكن عند الاطلاق مراد به مسجد فتح مسجد اوّل مرتفع است كه بر بالاي كوه پاره اي است از جبل سلع در مغرب آن كه دو درجه دارد يكي شرقي ، ديگري شمالي و مسجد احزاب و مسجد اعلي ، نيز مي گويند ، در مسند امام احمد است به رجال ثقات از جابر بن عبدالله كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در مسجد فتح سه روز دعا كرد روز دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه و در روز چهارشنبه بين الصلوتين آن دعا به اجابت مقرون گشت و در روي مبارك آثار بشر ظاهر شد .

جابر ـ رضي الله عنه ـ گفته : كه هرگز به من امر ( 2 ) مُهمّي نازل نشد الا آنكه در آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ل : مي دانند .

2 ـ ل : امري .


274


ساعت توجّه نموده در آنجا دعا كردم و آثار اجابت را دريافتم و مروي [ 101 ـ آ ] است كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از جرف اقبال فرمود و وقت نماز عصر آن ( 1 ) را دريافت ، پس در مسجد اعلي آن نماز را ادا نمود .

ابن زباله از مطلب به طريق ارسال روايت كرده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در روز احزاب در مسجد فتح به دعا مشغول شد تا آنكه ظهر و عصر و مغرب گذشت و هيچ يك از اينها را ادا نكرد الاّ بعد از مغرب كه همه را به يك بارگزاردند .

ابن شبّه از جابر ـ رضي الله عنه ـ روايت كرده كه دعا كرد نبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در بالاي كوهي كه در سر اوست مسجد فتح از ناحيه مغرب و نماز كرد در پس مسجد يعني در رحبه مسجد .

ابو غسان گفته كه شنيدم از غير واحد يعني مردم بسيار كه ثقات بودند آنكه موضعي كه در آنجا دعا كرده است رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ از جبل امروز آنجايي است كه مستقبل استوانه وسطي است و شارع است در رحبه مسجد و يحيي نيز آن را روايت كرده و گفته كه با حسين بن عبدالله به مسجد فتح درآمدم و چون به استوانه وسطي رسيديم از مسجد ، گفت : اين موضع مصلاّي رسول است ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه در آنجا بر احزاب دعا كرده و هرگاه كه به مسجد فتح آمدي آنجا دعا كردي .

صاحب تاريخ مي گويد : محل آن امروز مقابل محراب است از رحبه زيرا كه مسقف اين مسجد يك رواق بوده مشتمل بر سه ستون كه از مشرق تا به مغرب در يك قطار بوده شده پس ستون ميانه كه در قبله مصلاّي شريف بوده در مقابل محراب خواهد بود و مي گويد كه امروز نيز بر يك سقف است ، ليكن در اساطين تغيير رفته و مي گويد كه از ادعيه اي كه مطلوب است در اين مقام اين است :

لا اِلهَ اِلاّ اللهُ العَظيمُ الْحَليمْ ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ رَبُ الْعَرشِ الْعَظيمْ ، لا اِلَه اِلاَّ اللهُ رَبِ السَمَواتِ وَرِبِ الاَْرَضين رَب الْعَرشِ الْكَريمْ ، اَلّلهُمَ لَكَ الْحَمْدُ هَدْيَتني مِنَ الْضَلالَةَ فَلا مكرم لمن أهنت ولا مُهين لمن أكرمت و لا مُعزّ ( 2 ) [ 101 ـ ب ]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ م و ل : او .

2 ـ ل : معين .


| شناسه مطلب: 77369