بخش 14
مسجد الرویثه مسجد ثنیه رَکوبه مسجد الاثابه مسجدالعرج مسجد طرف تلعه مسجد لحیی جمل مسجد سقیا مسجد مدلجه تعهن مسجد الرماده مسجد الابواء مسجد مسمّا به بیضه مسجد عقبه هَرشی مسجدین جحفه مسجد بعد از جحفه یا مسجد غدیر خم مسجد قبل از قدید به سه میل مسجد خلیص مسجد بطن مَرّ الظهران مسجد سَرِف مسجد تنعیم مسجد ذی طُوی فصل دوم فصل سوم باب هشتم فصل اول در اودیه مدینه پرسکینه وادی عقیق وادی بطحان وادی رانونا وادی قناة وادی مذینب وادی مهزور فصل دوم حرف الالف حرف الباء
|
325 |
|
صغير كه دون مسجدي است كه به شرف روحاست و عبدالله بن عمر علامت مي نهاد بر آن ( 1 ) جايي كه پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نماز كرده در آنجا و مي گفت كه بر يمين توست در حيني كه به نماز ايستاده [ 121 ـ ب ] يعني در راهي است در دست راست كسي كه به مكه مي رود ميان مسجد بزرگ و اين مسجد مقدار سنگ اندازي است .
اسدي گفته : از اول سياله بر دو ميل مسجد رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه آن را مسجد شرف مي گويند سياله و رَوحاء يازده ميل است و ميان ملل و روحاء هفت ميل ( 2 ) و مطري گفته كه شرف روحاء آخر سياله است و حال آنكه تو متوجّه به مكه اي . و اول سياله جايي است كه قطع مي كني فرش ملل را و حال آنكه صخره هاي تمام بر يمين توست و فرود مي آيي از ملل و بعد از آن برمي گردي از يسار خود و استقبال مي كني قبله را و در آخر سياله كه شرف مذكور است در نزد اوست مسجد و در نزد اوست قبور قديمه كه مدفن اهل سياله بوده و قبوري كه در نزد مسجد است معروف است به قبور شهدا شايد كه قبور اهل بيت بوده باشد كه در سويقه مي بوده اند و به ظلم كشته شده اند ـ رحمهم الله .
مسجد عرق الظبيّه
بعد از آنكه فرود مي آيي به وادي روحاء و به قبله مي روي و حال آنكه شعب علي بر يسار توست تا آن زمان كه راه به سوي مغرب برگردد و تو در ته كوهي باش كه بر دست راست توست ، اول چيزي كه پيش مي آيد به تو ، مسجدي است بر يمين تو كه در قبله او بنايي بوده كه افتاده در آن مسجد پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نماز كرده و اين مكان معروف است به عرق الظبيه و جبل ورقان بر يسار آن مي رساند و گفته اند كه در اينجا براي قتال ( 3 ) بدر مشاوره كرده اند و از اينجا تا روحاء دو ميل است و در حق كوه آن موضع پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرموده كه اين كوهي است از كوههاي جنت ، « اَلّلهُمَ بارِكْ لَنا ( 4 ) فيه وَبارِك لاَِهْله » و اين سجاسج روحاست و اين واديي است از اوديه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ م : براي .
2 ـ اين مكان مقدس محل تولد حضرت امام حسين بن علي ـ عليهماالسلام ـ است . عربي ، ص 421 .
3 ـ ل : قبال .
4 ـ ل : ندارد .
|
326 |
|
جنّت و طبراني و يحيي و ترمذي ـ رحمهم الله ـ اين مضمون را روايت كرده اند ليكن بعضي گفته اند ( 1 ) به تحقيق كه پيش از من در اين وادي هفتاد پيغامبر در اينجا نماز ( 2 ) [ 122 ـ آ ] كرده اند ، و گفته اند بعضي هم در اين مسجد .
صاحب تاريخ گفته : آثار مسجد امروز موجود است .
مسجد الروحاء
واقدي در غزوه بدر مي گويد : بعد از آن سير كرد پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ تا آنكه به روحاء آمد در شب چهارشنبه نصف ماه رمضان پس نماز گزارد در نزد بئر روحاء و در روحاء چاه ها بود ، امروز غير يك چاه نمانده .
مسجد المنصرف
امروز معروف است به مسجد غزاله در آخر وادي روحاء است در تمامي كوه در يسار كسي كه به مكه مي رود . خراب شده است و غير آثارش نمانده .
بخاري ـ رحمه الله ـ گفته كه ابن عمر به سوي عرقي كه در منصرف روحاست نماز مي كرد و آن عرق در حافّه طريق است ، يعني بر كنار راه است و در آنجا مسجدي بنا كرده اند و عبدالله ـ رضي الله عنه ـ در آنجا نماز نمي كرد بلكه آن را در يسار و در پس خود گذاشته در پيش او نماز مي كرد به سوي نفس عرق و مطري گفته كه در يمين راه هر گاه كه در اين مسجد مستقبل نازيّه بوده باشي موضعي است كه ابن عمر در آنجا فرود مي آمد و مي گفت كه اين منزل پيغامبر است ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و در آن موضع شجره بود كه هر گاه كه ابن عمر به آن منزل فرود مي آمد و وضو مي ساخت فضل آب وضو را به بيخ آن شجره مي ريخت و مي گفت كه رسول را ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ ديدم كه همچنين مي كرد و گفته اند كه بر گرد درخت مي گشت و بر بيخ آن آب مي ريخت و مي گفت : براي اتباع سنت ؛ و هرگاه كه كسي نزد مسجد غزاله ايستاده باشد طريق پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه به مكه مي رفته اند در يسار اوست و طريق معهوده قديمه نيز آن بوده .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ د و م : از وطبراني و يحيي . . . تا اينجا ندارد ، در حاشيه ل آمده است .
2 ـ ل : باز .
|
327 |
|
مسجد الرويثه
بُخاري گفته كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ [ 122 ـ ب ] نزول مي فرمود در زير سرحه ضخمه ، يعني درخت سرح بزرگ در نزد رويثه از يمين راه و اعلاي آن سرح شكسته در جوفش ته شده و اين سرح بر يك ساق ايستاده است و در ساق او كتابت بسيار است ( 1 ) .
اسدي گفته : در اول رويثه مسجد رسول الله است ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و رويثه سيزده ميل است و در موضع ديگر گفته كه شانزده ميل است و نصف ميل و چاه ها و حوضهاي او را وصف كرده و گفته كه كوهي كه مشرف است بر وي و مقابل است بر خانه هاي او مُسماست به حمرا .
مسجد ثنيه رَكوبه
ثنيّه به فتح راء مهمله . مروي شده كه پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در ثنيه ركوبه نماز گزارد و در آنجا مسجد بنا كرد و ركوبه در يمين ثنيه عاير است كه عقبه عرج است و بعد از آن به سه ميل است عرج .
مسجد الاثايه
الاثابه به ثاي مثلثه و باي تحتانيه بر وزن نوايه علي الارجح . مروي شده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در نزد بئر اثايه دو ركعت نماز گزارده به ازاري كه التحاف نموده به آن و گفته اند كه اين بيشتر از عرج است به دو ميل .
مسجدالعرج
آمده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در مسجد عرج نماز گزارد و در آنجا قيلوله كرد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ د : در ساق او كتابت بسيار است ، ندارد ، در متن عربي ص 423 آمده است كه « موفي ساقها كتْب كثيره » ، ظاهراً در نسخه اي كه مترجم در اختيار داشته « كثب » نوشته شده بوده و مترجم و آن را كتابت بسيار ترجمه كرده است ، در وفاء الوفاء ج : 3 ، ص 1012 نيز كثب نوشته شده ، كثب به معني : هر چيز گرد آمده از طعام و خاك ، ( منتهي الارب )
|
328 |
|
مسجد طرف تلعه
در پس عرج است ، در بخاري مروي است كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در طرف تلعه كه در پس عرج است نماز گزارد و غير مذكور نيز احاديث مروي است .
مسجد لحيي جمل
اسدي گفته : از اينجا تا طلوب يك ميل است و طلوب چاهي است غليظ اما از آنجا تا عرج يازده ميل . مروي شده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ حجامت كرد در مكاني كه او را لحيي جمل مي خوانند در طريق مكه و حال آنكه محرم بود و بعضي ديگر گفته [ 123 ـ آ ] مسجد لحيي جمل ميان سقيا و ابواست .
مسجد سقيا ( 1 )
اسدي گفته كه در سقيا مسجدي است از آن رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در جانب كوه و در نزد او چشمه اي است خوشاب .
مسجد مدلجه تعهن
مروي شده كه پيغمبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در مدلجه تعهن نماز گزارد و در آنجا مسجد بنا كرد و به قولي ميان سقيا و تعهن سه ميل است .
مسجد الرماده
گفته اند كه بعد از ابواء به دو ميل مسجدي است ( 2 ) از آن پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ( 3 ) ـ كه آن را مسجد الرماده گويند و ابوا بعد از سقيا به بيست و يك ميل است .
مسجد الابواء
گفته اند كه در ميان ابوا مسجدي است از پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و همين قائل ذكر كرده كه در ابواء چاهها و بركه هاست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل : بيضا .
2 ـ ل : مسجدي است از آن پيغامبر دوبار تكرار شده است .
3 ـ ل : از رسول الله ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در جانب كوه تا اينجا در حاشيه نوشته شده است .
|
329 |
|
مسجد مسمّا به بيضه
مذكور است كه در پنج ميل و چيزي از ابواء ، مسجدي است از آن پيغامبر كه آن را بيضه گويند .
مسجد عقبه هَرشي
در ته عقبه است و عقبه در هشت ميلي ابواست و عَلم منتصف ميان راه مكه و مدينه بعد از عقبه است به ميلي .
مسجدين ( 1 ) جحفه
گفته اند كه يك مسجد پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در اوّل جُحفه است كه آن را غورث گويند و مسجد ديگر آن حضرت در آخر جُحفه است .
مسجد بعد از جحفه يا مسجد غدير خم
مسجد ديگر آن حضرت در بعد از جُحفه است . مسجد بعد از حُجفه ظاهراً كه مسجد غدير خم است . و آن را مسجد ائمّه خوانند .
اسدي گفته : بر سه ميل از حجفه در محاذي عين مسجدي است از آن پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ كه بعد از آن غيضه است و آن غدير خم است و آن مسجد بر چهار ميل است از جحفه و عياض گفته كه غدير خم غديري است كه عين بر وي مي ريزد و ميان عين و غدير مسجدي است از آن پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ وَلا عِنْدَ نُزُولِهِ ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ بِغَدير خُمْ و صَلاته الظهر به تحت الشجره و أخذ بيد علي و قوله : اَلّلهُمَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَعَليٌ مَوْلاه ( 2 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عربي مسجد ان .
2 ـ متن عربي ص 425 ؛ در وفاء الوفاء ج 3 ، ص 1018 عبارت كامل است و سمهودي آورده : « . . . الّلهم و ال من والاه و عاد من عاداه ، قال : فلقيه عُمر بعد ذلك فقال : هنيئاً يا ابن ابي طالب ، اصبحت و امسيت مولي كل مؤمن و مؤمنه و عن زيد بن ارقم مثله . و نيز ر . ك به بخش اضافات » .
|
330 |
|
مسجد قبل از قديد ( 1 ) به سه ميل
صاحب تاريخ مي گويد : كه در مسير خود از مدينه به مكه بر اين مسجد مطلع شدم نزديك به جانب قديد از يمين راه مسجد نزد حره عقبه خليص ، گفته اند كه ميان عقبه خليص سه ميل است و اين حره عقبه اي است راه را بريده در نزد حره مسجد پيغمبر است ـ صلي الله عليه و آله و سلم .
مسجد خليص
منزلي است مشهور كه در آنجا عيني و بركه و نخلي است و گفته اند كه در خليص مسجد پيغمبر است ـ صلي الله عليه و آله .
مسجد بطن مَرّ الظهران
اسدي گفته : ميان مكّه و بطن مَرّ هفده [ 123 ـ ب ] ميل است و در بطن مر مسجدي است از آن پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و بركه اي است از براي سيل و گاهي هست كه اين بركه را از عيني كه آن را عقيق گويند نيز پُر مي سازند و مراغي گفته : اين مسجد همان است كه معروف است به مسجد فتح يعني آن مكاني كه قريب جموم است از وادي مرّ نزد مسيل در يسار كسي كه از جموم به مكه مي رود .
مسجد سَرِف
به فتح سين مهمله و كسر راء مهمله و در اينجا است قبر اُمّ المومنين ميمونه ـ رضي الله عنها ـ در موضعي كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در آنجا بنا كرده .
مسجد تنعيم
از قبر ميمونه ـ رضي الله عنها ـ تا آنجا سه ميل است و گفته اند در اينجا مسجدي است از آن پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم .
مسجد ذي طُوي
عبدالله بن عمر روايت كرده كه پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در زماني كه از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل : قدير .
|
331 |
|
مدينه مُتوجّه مكه مي شد در آن مسجد نزول مي فرمودند و شب همان جا مي بود تا نماز صبح را گزارده ، داخل مكّه مي شد و وادي ذي طوي معروف است به مكه « مكة بين الثنيتين » كه مسماست نزد اهل مكه به « ما بين الحجونين » و از آنجا تا مكّه يك ميل است .
|
2 |
|
باب هفتم
|
332 |
|
فصل دوم
در مساجدي كه در راه حاجّ است يعني راهي كه مسلوك است در اين زمان
از جمله آنها مسجدي است در ذات الاجدال از تنگه ( 1 ) صفراء و مسجدي ديگر در جيز تين ( 2 ) هم ( 3 ) از تنگه صفراء و مسجدي ديگر در ذفران مدبر و مروي شده كه نماز گزارده در ذنب ذفران مقبل و ذفران واديي است معروف قبل از صفراء به اندك راهي كه سيلش از طرف مغرب مي ريزد و حاج مصري در وقت رجوع صفراء را در يسار خود گذاشته از آن واديي راه ينبع را سلوك مي نمايد .
ديگر مسجدي است در صفراء كه مردم زيارت مي كنند . عبيدة ( 4 ) بن الحارث بن عبدالمطلب به جراحتي كه در بدر رسيده بود در صفراء [ 125 ـ آ ] به رحمت حق پيوست ـ رضي الله عنه ـ و آنجا مدفون شد .
ديگر مسجد بدر است كه عريشي كه از براي پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در روز بدر بسته بودند در نزد آن مسجد بود و آن مسجد در نزد نخيل معروف است و عين بدر قريب آن است و در قرب آن مسجد ، در جهت قبله ، مسجدي ديگر است كه آن را اهل بدر مسجد نصر مي گويند ، اصل آن معلوم نيست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل : ننگي .
2 ـ م و ل : جبيرتين .
3 ـ ل : ثبم .
4 ـ ل : عبيد .
|
333 |
|
فصل سوم
در مساجدي كه در غزوات مباركات در آنجا نماز گزارده اند ـ صلي اللّه عليه و آله و سلم .
از آن جمله مسجدي است در عَصِرَه ( 1 ) كه در وقت توجّه خيبر در آنجا نماز گزارده .
ديگر مسجدي است در صهباء كه چاشتگاه راهي است از خيبر و گفته اند كه ردِّ شمس در اين موضع بوده .
ديگر دو مسجد است در نزديكي خيبر .
مسجد ديگر در ميان شق و نطاة از خيبر .
مسجد ديگر در شمران ( 2 ) هم از خيبر .
اما مساجد غزوه تبوك
از مجموع آنچه ذكر كرده اند و در آن اختلاف نموده معلوم مي شود كه نهايتش بيست مسجد بوده باشد از تبوك تا ذي خَشب كه يك مرحله راه است از مدينه .
اوّل ، مسجدي است در تبوك گويند كه عمر بن عبدالعزيز ـ رضي الله عنه ـ آن را بنا كرده .
دوّم مسجدي است در ثنية المدران در رو به روي تبوك .
سوم مسجدي است به ذات الزراب كه دو روزه تبوك است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ م و د : عصر .
2 ـ هر سه نسخه : سمران .
|
334 |
|
چهارم مسجدي است در اخضر كه چهار روزه تبوك است .
پنجم مسجدي است به ذات الخطمي كه پنج منزل است از تبوك .
ششم مسجدي است در بالي ، پنج منزلي تبوك نيز و بعضي بولا نيز گفته اند .
هفتم در طرف بتراء از ذنب كواكب .
هشتم مسجدي است در يك طرف تاراء .
نهم مسجدي است در ذي الحليفه غير ميقات .
دهم مسجدي است در ذي الخليفه ( 1 ) به كسر خاء معجمه و قولي به فتح معجمه وقولي به كسر آنكه جيم است [ 124 ـ ب ] و قولي آنكه به فتح حاء مهمله است .
يازدهم مسجدي است در شوشق .
دوازدهم در سر حَوْضا و قولي آنكه در آخر حَوْضا است .
سيزدهم در حجر و بعضي در بدل حجر علا گفته اند و هر دو در واديي القري است .
چهاردهم در صعيد قرح .
پانزدهم در وادي القري .
شانزدهم در قريه بني عذره .
هفدهم در رُقعه و بعضي رقمه گفته اند و بعضي ديگر در بدل آن سقيا گفته .
هيجدهم در ذي المروه ، هيجده بوده راه از مدينه .
نوزدهم در فيفاء يك روزه راه از مدينه .
بيستم در ذي خشب يك مرحله مدينه .
ديگر از جمله مساجد متبركه آن سرور ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مسجد حُديبيّه است در ميان مكّه و جدّه .
ديگر مسجدي است به دو و نيم ميل دورتر از ذات العرق كه محل احرام و اول تهامه است .
ديگر مسجد جعرانه است كه در پايان واديي است در مكان متباعد و آنكه در نزديك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل و م : خيقه .
|
335 |
|
است بر بالاي آن كه بناي مردي است از قريش .
ديگر مسجد ليه است . مطري گفته : اين مسجد معروف است در ميان وادي ليّه و در نزديك آن اثري است در حجر كه مي گويند پاي شتر پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و ميان وادي ليّه و وادي طايف مقدار هشت ميل است .
ديگر مسجد طايف است كه پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در ميان دو خيمه كه براي دو حرم محترم خود عايشه و ام سلمه كه همراه بودند زده بودند نماز گزارد ؛ در حين محاصره طايف و در آن موضع جامعي بنا كرده اند بزرگ و در رُكن قبلي آن جامع است قبر شريف عبدالله بن عباس ـ رضي الله عنهما ـ و مسجد نبوي در مؤخّر آن جامع آن است در ميان دو قُبّه خُرد كه در صحن است و مي گويند كه آن دو قبه در جاي دو خيمه ازواج طاهرات است .
بدان كه در ذكر [ 125 ـ آ ] مساجدي كه در اين باب مذكور شد خصوصاً فصل ثاثي و ثالث اختصار بسيار نموده شد ، بنابر آنكه نادر است كه مردم به آن مطّلع شوند بلكه بر بعضي نيز مطلع شدن از امكان دور است ، پس به جهت آنكه ذكر كرده اند يحتمل كه طالبي به طلب مصادف آن مواضع و امكنه شريفه گردد به كليه ترك كرده نشد .
اين ( 1 ) قصّه گرچه نيست يقين ، اين گمان خوش ( 2 ) است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل : ندارد .
2 ـ ل : خوش در حاشيه نوشته شده است .
|
336 |
|
|
337 |
|
باب هشتم
در اوديه و آطام و بعضي اعمال و جبال مدينه مُشرّفه ـ علي ساكنها افضل الصلوات .
اين باب دو فصل است :
|
338 |
|
|
339 |
|
فصل اول
در اوديه مدينه پرسكينه
وادي عقيق
بدان كه در فضيلت اين وادي شريف احاديث صحيح بسيار وارد شده و شعرا و فصحا و بلغا در مدح آن اشعار بلاغت شعار فصاحت دثار بسيار گفته اند . در صحيح است از ابن عمر كه گفت : شنيدم رسول را ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه مي گفت : آينده اي در اين شب به من آمده گفت كه نماز گزار در اين وادي مبارك و ابوغسان گفته كه خبر داد مرا غير واحد از اهل مدينه كه هر گاه كه به عمر خبر مي رسيد كه در وادي عقيق سيل مي آمد مي گفت برويد به ما ، به سوي اين وادي مبارك و آبي كه از هر كجا مي آمد ما ( 1 ) تمسّح مي كرديم به آن و ايضاً مروي شده كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به سوي عقيق سوار شد از آنجا به سعادت معاودت نمود گفت : يا عايشه آمديم از وادي عقيق چه نرم است موطاي او يعني محل كوفتن ( 2 ) او و چه خوش است آب او . پس عايشه گفت : يا رسول الله پس چرا ما انتقال نمي كنيم به آن وادي شريف و مكان لطيف ؟ جواب فرمود : چون توانيم انتقال كرد كه مردم در اينجا خانه ها بنا كرده [ اند ] .
از انس ـ رضي الله عنه ـ مروي شده كه بيرون آمديم [ 125 ـ ب ] با رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به سوي وادي عقيق ، پس به من گفت : يا انس بگير اين مطهّره ( 3 ) را و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ م : ندارد .
2 ـ م : گرفتن .
3 ـ مُطهّره : آفتابه و ظرف آب كه بدان وضو كنند . ( آنندراج )
|
340 |
|
پُرساز از اين وادي كه دوست مي دارد ما را و ما دوست مي داريم او را .
از سلمة بن الاكوع ـ رضي الله عنه ـ مروي است كه گفت : شكار مي كردم و گوشت شكاري را به رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ هديه مي بردم ، روزي مرا تفقّد فرموده گفت كه كجا صيد مي كردي ؟ گفتم صيد دور رفته و من در بالاي وادي قناة در جانب ثيب ( 1 ) شكار مي كردم فرمود : اگر در وادي عقيق شكار مي كردي در وقت رفتن مشايعه و در زمان باز آمدن ( 2 ) استقبال مي نمودم و غير مذكور نيز احاديث ديگر در فضل عقيق آمده .
بدان كه در تعيين عرصه عقيق و حدود آن چيز بسيار مروي شده كه ذكر آن موجب تطويل است و اختصارش غير مفيد و با وجود تطويل و اطناب نيز غير مدني را كه عارف باشد به مواضع حوالي مدينه از ذكر آنچه گفته چيزي معلوم نمي شود پس بر همين احاديث فضايل اقتصار كردن اولي نمود . پس هر كه به مجاورت مدينه پُرسكينه موفق گشته طالب معرفت حدود عرصه وادي مبارك عقيق شود ، بايد كه به اصل اين ترجمه رُجوع نمايد .
وادي بطحان
از پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مروي است كه بطحان بر تُرعه اي است از تُرع ( 3 ) جنّت . از معالي تُرعه ، آنچه در اين مقام مستبعد نيست يكي روضه است در جاي بلند خاصه و ديگر درجه ديگر ( 4 ) ـ والله اعلم بالمراد ـ و سيل اين وادي شريف از ميان خانه هاي مدينه گذشته از روي حَرّه بر جفاف مي ريزد مبدأش نزديك ماجشونيه و آخرش در غربي مساجد فتح است .
وادي رانونا
رانون نيز گويند ، سيل اين وادي نيز بالاخره به وادي بطحان [ 126 ـ آ ] مجتمع شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ م و ل : تبب
2 ـ ل و م : گشتن .
3 ـ د : تراع .
4 ـ ل و م : ديگر در .
|
341 |
|
وادي قناة
وادي شظاة ( 1 ) نيز گويند و گويند كه تبع در اين وادي نزول كرده در قاموس است كه اين وادي را در نزد مدينه قناة گويند و در بالاتر نزديك به سَدّ نار حَرّة وادي شظاة نامند . گفته اند ( 2 ) كه وادي قناة ( 3 ) از وّج طايف مي آيد و به ارحضيّه و قرقرة الكدر مي ريزد و بعد از آن به بئر معونه مي آيد و بعد از آن بر طرف قدوم و اصل قبور شهداي اُحد مي گذرد تا آنكه منتهي مي گردد به مجتمع سيلها كه در زُغابه است و اين پس سيلي است عالي كه اگر جمع شود از طايف وصفش از حدّ مي گذرد و محيط مي گردد به مدينه از جانب قبله و شام چنان كه به تفصيل در اصل مذكور است .
وادي مذينب
در فضاي خلف ماجشونيه به شعبه اي از وادي مهزور جمع گشته به وادي بطحان مي ريزد .
وادي مهزور
صدرش حره شوران است و بر اموال بني قريظه مي ريزد و بعد از آن به مدينه مي گذرد و در قديم بر مسجد شريف مرور مي كرده و صدقات نبويّه غير مشربه اُمّ ابراهيم همه از اين وادي آب مي خورند و گفته اند كه مهزور در ولايت عثمان چنان سيلان نمود كه نزديك بود كه مدينه غرق گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل و م : شطاه .
2 ـ د : از در اين وادي نزول كرد ، تا اينجا ندارد .
3 ـ م : فناة .
|
342 |
|
فصل دوم ( 1 )
درضبط الفاظ متعلقه به مواضعو امكنهوآطامو اعمالو جبال آن محل سكينهـ علي ساكنهاافضل الصلواتواكمل التسليمات
در ضمن ( 2 ) ضبط في الجمله بيان احوال مواضعي كه تا غايت مبيّّن نشده [ تبيين ] خواهد شد ـ ان شاء الله تعالي ـ و لهذا ذكر كرده نشد ، احماي مدينه را كه قبل از اين فصل در اصل مذكور است .
حرف الالف
آره : بر وزن حاره ( 3 ) كوهي است بزرگ ، بلندتر از قدس از جهت فرع ( 4 ) متعلّق به مزينه كه در جوانب او چشمه هاست و به آن [ 126 ـ ب ] چشمه ها ، قريه ها معمور است همچو فرع و ام العيال و غيرهم .
ابار : به ضم همزه و ابير مصغر اُوبار از اوديه اجرد است كه به ينبع مي ريزد .
ابرق العزاف ( 5 ) : به عين مهمله و زاي مهمله مشدده وفا ، ميان مدينه و رَبَذه است به مقدار بيست ميل دورتر از مدينه و ابرق در لغت موضع مرتفعي را گويند كه سنگ و ريگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ د : ندارد .
2 ـ م و د : ندارد .
3 ـ ل : جاره .
4 ـ م : فروع .
5 ـ ل ، م : ابرق العراف .
|
343 |
|
و گل داشته باشد .
ابلّي : همچو حبلي كوه هاست مُتعلق به بني سليم ( 1 ) ميان سوارقيّه و ارحضيه ( 2 ) مقدار چهار روزه راه از مدينه شريفه .
ابواء : همچو حلواء ، ذكر او در مسجد ابواء گذشت . اصّح آن است كه قبر مادر پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در آنجاست كه در وقت رُجوع از مدينه مُتوفي گشته .
اثايه : ( 3 ) در مسجد اثايه گذشت و در همزه فتح و كسر و ضم جايز است .
اَثَبه : به تحريك ثاي مثلثه همچو قصبه جمع اَثب است به معني شجر معروف و اين نام غديري است كه آنجا مال عبدالله بن زبير است .
اثيفيَه : به ضم همزه و فتح مثلثه و سكون تحتانيه و كسر فا و ياي تحتانيه مُخّففه از واديهاي عقيق است .
اثيل : تصغير اَثْل ميان بدر و صفراست و در آنجا عيني است از آن آل جعفر بن ابي طالب و مي گويند كه رسول ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ در وقت رجوع از غزوه بدر نماز عصر را در آنجا گزارده .
اجرد : اطم بني خدره كه در بصه است و جبلي ديگر كه مُتعلق است به جُهينه در شامي بواط و كوهي با موضعي است در در آمد تعهن .
اَجَش : به جيم مُتحرّك و شين مشدّد ، اطم بني انيف است از قبا و اطمّ در لغت بناي مرتفع را گويند .
اجم بني ساعده : ( 4 ) به ضم همزه و جيم . ايضاً اطّمي است مُتعلق به بني ساعده قريب ذباب .
اَحْباب : جمع حبيب بلدي است در جنب سوارقيه .
اَحْجار الزيت : يعني سنگهاي زيت در نزد مشهد مالك بن سنان بود كه زياتان بر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل : راي مهمله .
2 ـ ل : سوارقيه درحضيه .
3 ـ م : اثابه .
4 ـ م : بني ساعده .
|
344 |
|
سر او چيز مي گذاشتند [ 127 ـ آ ] و بعد از آن خاك آن را پوشيده و از بعضي آثار چنان معلوم مي شود كه در حرّه نيز موضعي است از بني عبدالاشهل كه واقعه ( 1 ) حره در آنجا وقوع يافته .
احجار المراء : ( 2 ) در قباست و مجاهد ( 3 ) گفته آن قباست .
اُحُد : به ضَمّتين كوه معروف و مشهور است كه مذكور شد .
احياء : جمع حيّ پايان ثنيه المزاة است كه در رابغ است و در آنجا بوده سريه عبيدة بن الحارث ـ رضي الله عنه .
اخزم : همچو افضل ميان ملل ( 4 ) و روحاست و امروز معروف است به خزيم ( 5 ) .
اخضر : به فتح همزه و به ضاد معجمه از منازل شريفه نبوي است قريب تبوك .
اَذاخِر : جمع اذخر است و واديي است قريب مكّه ( 6 ) .
اُراَبن : به ضم همزه و فتح راء مهمله و كسر موحده و نون در آخر كلمه منزلي است كه منحدر مي شود به مضيق صفراء .
اَرثد : به ثاي مثلثه و دال مهمله بر وزن احمد وادي ابواست .
ارحضية : به حاي مهمله و ضاد معجمه و ياي تحتانيه مشدده و رُحضيه نيز گويند به ضم را . قريه اي است مشتمل بر چاه ها و مزرعه ها و در مُحاذي آن قريه اي است كه حجر گويند در ناحيه ابلي .
اسقف : كوهي است در جانب رابوغ .
اَسواف : به فتح همزه و در آخر آن فا بر وزن افعال در طرف شامي بقيع است در راه احد و اساويف نيز گويند كه آن صدقه زيد بن ثابت است و در يك قصه ، نشستن پيغامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر سر چاه او و آويزان كردن پاهاي مُبارك در آن و بعد از آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل : وقعه .
2 ـ ل و م : مرء .
3 ـ ل : مجاحد .
4 ـ ل : بلل .
5 ـ م : خريم .
6 ـ هرسه نسخه : قريب مكّه ندارد از متن وفاء الوفا گرفته شده است . ج : 4 ، ص 1123 .
|
345 |
|
آمدن ابوبكر و عمرو عثمان و مبشر شدن ايشان به جنّت ( 1 ) در چاهي از اسواف نيز مروي شده ، همچنان كه مذكور شد در بئر اريس الاّ آنكه مبشر در اينجا بلال است ـ رضي الله عنه .
اشعر : هجري گفته كه صفت اشعر و اجرد را در دو كوه جُهينه يافتم و حد اشعر از جانب يمن وادي [ 127 ـ ب ] روحاست و از جهت شام بواطان .
اشنف : ( 2 ) اطمي است رو به روي مسجد خربه .
اضاة بني غفار : به ضاد معجمه و همزه مقصوره مستنقع آب است يعني محل جمع شدن آب ( 3 ) است .
اضاخ : به مُعجَمتين بر وزن غراب ، وضاخ ( 4 ) نيز آمده بازاري است يك شبه راه از عرفجا .
اضافر : جمع ضفيره به معني ريگ مستطيل معوج اسم ثنيه اي چند است كه پيغامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ بعد از آنكه به اراده بدر نمودند از ذفران ارتحال نمودند از آنجا گذشتند .
و ذوالاضافر هَضبه اي چند است يعني كوهچه اي بر دو ميلي هرشي ( 5 ) كه آن را نيز اضافر نامند .
اِضَم : بر وزن عنب وادي است معروف به ضيقه و در بالاي او محلّ جمع شدن سيلهاست و كوهي كه در آن وادي ( 6 ) است نيز به اين اسم مسمّاست .
اطول : اطم است در منازل بني عبيد نزد مسجد خربه من جهت قبلي آن .
اعشار : جمع عشر از واديهاي عقيق است و كهف اعشار مضاف و منسوب است به آن .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اشاره به حديث عشره مبشّره است كه اماميه آن را مجعول مي داند .
2 ـ م و ل و د : اشنق .
3 ـ م : آن .
4 ـ ل ، م : دوضاخ .
5 ـ م و ل و د : هرشا .
6 ـ م : ندارد .
|
346 |
|
اعظم : به ضم ظاء معجمه جمع عظيم ، كوهي است بزرگ در جهت شمالي ذات الجيش ( 1 ) و بعضي ديگر چنان كه امروز معروف است گفته اند به فتح همزه و ظاست يعني بر صيغه افعل تفصيل و گويند كه در پشت آن نبي يا وليّي است .
اعماد : عبارت از چهار اطم است ميان مَذاد و دويخل كوه بني عبيد .
اعواف : يكي از صدقّات نبويّه مذكوره است و عواف نيز گويند .
اعوص : همچو احمر به عين وصاد مهملتين بين بئر ( 2 ) سائب و بئر مطلب است در شرقي مدينه .
افراق : ( 3 ) به فا و قاف بر وزن اَسواق از حايطهاي مدينه است و بعضي همزه را مكسور نيز گفته اند .
اَلاآب ( 4 ) : همچو سراب از واديهاي اشعر است كه پايان تر از عين علا به مضيق صفراء ( 5 ) ملتقا مي گردد .
اَلْبَن : [ 128 ـ آ ] به فتح همزه و سكون لام و باي موحّده مفتوحه است بر لغت افصح ، چنان كه در يلبن خواهد آمد .
الهان : همچو نبهان موضعي است از آن بني قريظه .
ام العيال : عيني است كه بر سر آن دهي است و اين ده صدقه فاطمه زهراست ـ عليها سلام ـ و ابن حزم گفته كه اين ده از آن پسر طلحة بن عبيدالله است هشتاد هزار دينار در آن محل خرج كرد و غله ثمر او يعني حاصل ميوه او چهار هزار دينار است ، زياده از بيست هزار نخل را آب مي دهد .
اَمج : به فتحتين ، واديي است كه او و غران از حَرّه بني سليم به دريا مي ريزند . كسي كه به مكه مي رود بعد از خليص به مقدار دو ميل از اوّل آن دو گذشته بعد از آن به يك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ خلاصة الوفا : ذت الجيش .
2 ـ ل ، م : بين ندارند .
3 ـ م و ل : افواق .
4 ـ وفاء الوفا : الأب ج : 4 ، ص 1129 .
5 ـ م : ندارد .
|
347 |
|
ميل از ثاني كه وادي ازرق مي گويند مي گذرد .
اِمّرْة : به كسر همزه همچو امعه موضعي است قريب جبل المنار ( 1 ) و بعضي همزه را مفتوح نيز خوانده اند .
اَنعمُ : به ضم عين مهمله نام كوهي است در يمين كسي كه از عقيق مي آيد و همين كوه است كه مزني و جابر زمعي بر سر آن بنا كرده اند و انعم به فتح عين كوهي است در بطن عاقل قريب حماي ضَريّه .
اهاب : همچو كتاب و يهاب به ياي تحتانيه نيز آمده . بئر اهاب كه سبق ذكر يافت منسوب به اينجاست .
اوساط : به سين و طاي مهملتين محلي است از دار سعد بن عباده ـ رضي الله عنه .
حرف الباء
بئر ارْما : به فتح همزه و سكون راء مهمله بر وزن سَلمي ، سه روزه راهي است از مدينه كه غزوه ذات الرقاع در نزد آن وقوع يافته .
بئر اليْه : [ اليد ] به معني دنبه ، در حزم بني عوال است دو روزه راه از مدينه .
بئر جُشم : به ضم جيم و فتح شين معجمه شايد نام پسر خزرج جدّ بني مالك بوده باشد و منزل ايشان در غربي رانوناء است در ميان بني بياضه و آنكه بعضي گفته اند : [ 128 ـ ب ] بئر جشم در جرف است اگر صحيح باشد غير مذكور است .
بئر خارجه : به خاي معجمه و كسر راء مهمله اسم . مروي است كه چاه مضاف است و اين چاه معروف نيست .
بئر خريف : در بئر اريس مجملاً مذكور شد .
بئر خصي : در حرف خاي معجمه خواهد آمد .
بئر دُريك : به تصغير در ك و زريق ( 2 ) به قاف نيز آمده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ م و ل : ستاريه .
2 ـ ل ، م : دريق .
|
348 |
|
بئر ذروان : به فتح ذال معجمه بر وزن مروان ( 1 ) چنان كه در بخاري است و در مسلم ، ذي اروان است و به اسقاط لفظ ذي بئر اروان نيز گفته اند و اين چاه در بني زريق است كه لبيد بن الاعصم منافق لعنت الله كه پيغامبر را ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ سحر كرده در آن چاه دفن كرده بود ، صاحب اين چاه است . آب اين چاه همچو آب حنا و نخلش همچو رؤس شياطين بود به امر واجب الامتثال نبوي بعد از اخراج سحر از آن مدفون گرديد .
بئر رئاب ( 2 ) : به كسر راء مهمله و بعد از آن به همزه و الف و باي موحده چاهي است در مدينه .
بئر ركانه : بر ده ميلي مدينه است در راه عراق .
بئر زمزم : به دو زاي معجمه سَمي زمزم مشهور در بئر اهاب گذشته .
بئر سائب : يك روزه راهي است از مدينه در راه به نجد و يك روزه راه است از شقره و كوهي را كه مُشرف است بر آن شِباع گويند بر وزن كتاب و مذكور است كه ابراهيم خليل ـ عليه الصلوات و السلام ـ بر سر آن كوه نزول فرموده .
بئر عايشه : نام مردي ( 3 ) است از بني واقف و بر سر اين چاه اطمي است از آن او در جهت قبله مسجد فضيخ است .
بئر عَذق : به فتح عين ( 4 ) مهمله و سكون ذال ( 5 ) معجمه معروف است در قبا در منازل بني انيف .
بئر عروه : در وادي مبارك عقيق است و بئري است به غايت مشهور و درحق آن و قصر مبني در آن اشعار بسيار از شعراي بلاغت [ 129 ـ آ ] شعار فصاحت دثار واقع شده .
بئر ذات العلم : علم به فتحتين در روبه روي روحاست مي گويند كه اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ در آن چاه به جنّ ( 6 ) مقاتله نموده .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل : مردان .
2 ـ م : رباب .
3 ـ ل : مروي .
4 ـ ل ، م : عين ندارند .
5 ـ ل ، م : ذال ندارند .
6 ـ ل : حسن .
|
349 |
|
بئر عاصر ( 1 ) : از صدقات عثمان است در حوالي قبا .
بئر فاطمه : بنت حسين ـ سلام الله عليهما ـ در آن هنگام كه از خانه جده شريفه اش فاطمه بنت الرسول ـ صلي الله عليه و آله و عليها و سلم ـ به سبب آنكه آن خانه مبارك را وليد به قهر گرفته در مسجد نبوي درآورد ، انتقال نمود و در حرّه غربيه در موضع اين بئر دو ركعت نماز كرده بعد از آن دعا نموده بيل به دست مُبارك گرفته آنجا را كنده مزدوران را به كارداشت و ايشان چون به مقتضاي نموده آن سيّده كار كردند تا آخر هيچ سنگي پيش نيامد .
بئر فجار ( 2 ) : در شطيبه خواهد آمد . فجار ( 3 ) به تشديد جيم است .
بئر مدري : به كسر ميم و سكون دال در نزد او سدّي است كه عثمان براي رد سيل مهزور بسته .
بئر مرق : به فتح ميم و راء مهمله و به سكون راء نيز گفته اند و در آخر حروف قاف است و اين بئر در حايط بني ظفر ( 4 ) است و امروز معروف است به مرقيه .
بئر مطلب : منسوب است به مطلب بن عبدالله بن حنطب مخزومي ( 5 ) در شش ميلي مدينه بر سر راه نجد .
بئر معونه : به فتح ميم و ضم عين و بعد هما واو و نون مفتوحه و بعد از نون ها . و او چاهي است در ميان كوههايي كه ابلي بني سليم مي گويند نزديك به حره بني سليم و مَعُونه نام واديي است كه اين چاه در آنجاست .
بئر الملك : به كسر لام و مراد به ملك تبع يماني است كه آن چاه را در منزل خود كنده .
بئر الهجيم : به جيم به صيغه تصغير اطمي است در عصبه .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ل و م : غاضر .
2 ـ ل : قجار .
3 ـ ل : قجار .
4 ـ هر سه نسخه : بني طفر .
5 ـ ل و م : محزومي .