بخش 18

فهرست ها


450


تحتاني از قدمت بسيار برخوردار است . ابن بطوطه نيز در سفرنامه خويش از آن ياد مي كند ( سفرنامه ابن بطوطه ، ترجمه موحد ، ص 114 ، سال 1337 ) علي حافظ ، ص 169

ص 309/ س 19 بئر الحا : در خارج از سور مدينه و در شمال شرقي آن واقع شده بود . بيش از 85 متر از ديوار شمالي مسجد النبي فاصله ندارد و بناي آن مخروبه است .

آثار ، ص 248/ مدينه ، ص 286/ علي حافظ ، ص 170

ص 311/ س 3 بئر رومه : در وادي عقيق قرار دارد . ارتفاع ميله آن 12 متر و قطر چاه 4 متر است . در حفريات كنار چاه آثار قديمي ظاهر شده بود . اين چاه با زمين اطراف آن وقف است . در شمال شرقي جاده دانشگاه مدينه بوستاني است كه چاه در ميان آن قرار دارد آثار ، ص 224 مدينه ، ص 292 علي حافظ ، ص 176

ص 312/ س 1 بئر السقيا : در جنوب ساختمان قديم ايستگاه راه آهن مدينه و به فاصله 120 متري مسجد عنبريه قرار دارد . قبلاً محل سكونت زائران ايراني بوده و چون ايرانيان آن را در سال 778 هـ . ق تعمير كردند لذا به « بئر الاعجام الفرس » معروف شد . از آب اين چاه پيامبر نوشيده و وضو گرفته است . قطر آن 6 متر و عمق ميله آن 14 متر است و در جنوب آن مزرعه اي وجود داشت . اينك جاده مدينه ـ مكه از جنوب آن مي گذرد .

آثار ، ص 250/ علي حافظ ، ص 176

ص 312/ س 19 بئر العهن : علي حافظ اطلاعات جامعي در مورد اين چاه داده است . قطر چاه حدود 5/3 متر و عمق آن 5/16 متر است و در خارج از مدينه سمت شرقي وادي بطحان در منطقه اي معروف به « بلاد البدريه » قرار دارد . اين چاه و باغ اطراف آن وقف است . علي حافظ ، ص 179

ص 313/ س 5 بئر غرس : همان چاهي است كه پيامبر از آب آن نوشيد و وصيت


451


فرمود كه با آب آن چاه او را غسل دهند . اين چاه در روستاي جفاف نزديك مدينه قرار داشته و عمق و قطر آن هر يك 4 متر بوده است . آثار يك مسجد نيز در كنار آن ديده شده . اين چاه اينك با همان بناي قديمي و 5/3 متر قطر و 11 متر عمق در جاده جديد قبا ـ عوالي در محلي به نام « البلاد البدريه » وجود دارد . مدينه ، ص 279/ علي حافظ ، ص 174/ آثار ، ص 246

ص 321/ س 5 مسجد ذوالحليفه : همان مسجد شجره است . ميقات حاجياني است كه از مدينه به مكه مي روند . ذوالحليفه به آبار علي معروف شده بود همان طور كه سمهودي نوشته در ذوالحليفه چاهي بود منسوب به حضرت علي ـ عليه السلام ـ ( ج 3 ، ص 1195 ) منطقه شجره از مناطق كشاورزي بوده و آن امام همام در آن چاه هايي براي آبياري مزرعه حفر كرده بود .

مدينه ، ص 182/ سفرنامه ابن بطوطه ، ص 116

ص 322/ س 6 مسجد معرس : معرس محل خراب مسافر است . اين مسجد در ذوالحليفه و در يكصد و پنجاه متري جنوب غربي مسجد شجره واقع است . پيامبر يك شب را تا صبح در اين مسجد گذرانده است . چهار گوشه آن با 4 ستون سنگي بنا نهاده شده است .

مدينه ، ص 19

مسجد غدير خم

واقعه غدير خم

ص 327/ س 10 همانطور كه در متن آمده سمهودي واقعه غدير خم را به اجمال نقل كرده و در عين حال از مسجد غدير خم نام برده است مسلمانان براي يادبود اين واقعه عظيم مسجدي بنا نهاده بودند .


452


در بحارالانوار از حسّان جمّال ، روايتي است كه مي گويد با حضرت امام صادق در كاروان مدينه به مكه مي بودم ، هنگامي كه به مسجد غدير رسيديم امام نگاهي به طرف چپ مسجد كرد و فرمود اينجا موضعي است كه پيامبر خدا قدم گذاشت و فرمود : « من كنتُ مولاه فعليٌ مولاه الخ . . . » ج /97 ص 225

براي اطلاع بيشتر خوانندگان روايت واقعه غدير را ذيلاً مي آوريم . براي اطلاع از مدارك و مسانيد فراوان آن ر . ك به كتاب مستطاب الغدير علاّمه اميني ـ ره

ورود پيغمبر ـ ص ـ و همراهان به غدير خم در روز پنجشنبه هجدهم ذيحجه تحقق يافت امين وحي الهي آيه « يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك . . . » را آورد و از طرف خداوند آن حضرت را امر كرد كه علي ـ ع ـ را به ولايت و امامت معرفي و منصوب فرمايد و آنچه درباره پيروي از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده به همگان ابلاغ فرمايد . در اين هنگام آنها كه از آن مكان گذشته بودند به امر پيغمبر باز گشتند و آنها هم كه در دنبال قافله بودند رسيدند و در همان جا متوقف شدند . در اين سرزمين درختان كهن و انبوه و سايه گستر وجود داشت كه پيغمبر ـ ص ـ قدغن فرمود كسي زير درختان پنجگانه كه به هم پيوسته بودند فرود بيايدتا خار و خاشاك آنجا را برطرف سازند . وقت ظهر حرارت هوا شدّت يافت به طوري كه مردم قسمتي از رداي خود را بر سر و قسمتي را زير پا افكندند و براي آسايش پيغمبر ـ ص ـ چادري تهيه و روي درخت افكندند تا سايه كاملي براي پيغمبر ـ ص ـ فراهم شد . اذان ظهر گفته شد و آن حضرت در زير آن درختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود . پس از فراغ از نماز در ميان گروه حاضرين بر محل مرتفعي كه از جهاز شتران ترتيب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صداي بلند همگان را متوجه ساخت و چنين فرمود :

« ألحمد لله ونستعينه و نؤمن به ، و نتوكّل عليه ، و نعوذ بالله من شرور أنفسنا ، و من سيّئات أعمالنا الذي لاهادي لمن ضلّ ، ولا مضلّ لمن هدي ، و أشهد أن لا إله إلا الله ، و أنّ محمّداً عبده و رسوله ـ أما بعد : أيها الناس قد نبَّأني اللطيف الخبير أنه لم يعمر نبيُّ إلاّ مثل نصف عمر الذي قبله ، و اني أو شك أن اُدعي فأجبت ، و إني مسؤول و أنتم مسؤولون ، فماذا أنتم قائلون ؟ قالوا :


453


نشهد أنك قد بلّغت و نصحت وجهدت فجزاك الله خيراً ، قال : ألستم تشهدون أن لا إله إلاّ الله ، و أن محمداً عبده ورسوله ، و أنّ جنته حقّ وناره حقّ وأنَّ الموت حقّ و أنَّ الساعة آتية لاريب فيها وأنَّ الله يبعث من في القبور ؟ قالوا : بلي نشهد بذلك ، قال : الّلهم اشهد ، ثمّ قال : أيها الناس ألا تسمعون ؟ قالوا : نعم . قال : فاني فرط علي الحوض ، وأنتم واردون عليّ الحوض ، وإنَّ عرضه مابين صنعاء وبصري فيه أقداح عدد النجوم من فضة فانظروا كيف تخلّفوني في الثقلين فنادي مناد : وما الثقلان يا رسول الله ؟ قال : الثقل الأكبر كتاب الله طرف بيدالله عزوجل و طرف بأيديكم فتمسّكوا به لا تضلّوا ، والآخر الأصغر عترتي ، وإن اللطيف الخبير نبّأني انهما لن يتفرَّقا حتي يردا عليّ الحوض فسألت ذلك لهماربي ، فلا تقدّموهما فتهلكوا ، ولا تقصروا عنهما فتهلكوا ، ثم أخذبيد عليّ فرفعها حتي رؤي بياض آباطهما و عرفه القوم أجمعون ، فقال : أيّها الناس مَن اولي الناس بالمؤمنين من انفسهم ؟ قالوا : ألله ورسوله أعلم ، قال : إن الله مولاي وأنا مولي المؤمنين وأنا أولي بهم من أنفسهم فمن كنت مولاه فعليّ مولاه ، يقولها ثلث مرات ، و في لفظ احمد إمام الحنابلة : أربع مرات . ثم قال : أللهمّ وال من والاه ، وعاد من عاداه ، وأحبّ من أحبه ، و أبغض من أبغضه ، وانصر من نصره ، واخذل من خذله ، وأدر الحق معه حيث دار ، ألا فليبلّغ الشاهد الغايب ، ثم لم يتفرّقوا حتي نزل أمين وحي الله بقوله : « أليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي » ، الآية . فقال رسول الله صّلي الله عليه وآله : ألله اكبر علي إكمال الدين ، و إتمام النعمة ، ورضي الربّ برسالتي ، والولاية لعليّ من بعدي ، ثم طفق القوم يهنّئون أميرالمؤمنين صلوات الله عليه وممن هنّأه في مقدّم الصحابة : الشيخان ابوبكر و عمر كلٌّ يقول : بخ بخ لك يابن ابي طالب أصبحت و أمسيت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة ، وقال ابن عباس : وجبت والله في أعناق القوم ، فقال حسان : إئذن لي يا رسول الله أن اقول في عليّ ابياتاً تسمعهن ، فقال : قل علي بركة الله ، فقام حسان فقال : يا معشر مشيخة قريش أتبعها قولي بشهادة من رسول الله في الولاية ماضية ثم قال :


454


يناديهمُ يوم الغدير نبيّهم * * * بخمّ فاسمع بالرسول منادي

« حمد و ستايش مخصوص ذات خدا است . ياري از او مي خواهيم و به او ايمان داريم و توكّل ما به اوست و از بديهاي خود و اعمال ناروا به او پناه مي بريم . گمراهان را جز او راهنمايي نيست و آن كس را كه او راهنمايي فرموده گمراه كننده اي نخواهد بود . و گواهي مي دهم كه معبودي ( در خور پرستش ) جز او نيست . و اينكه محمّد ـ ص ـ بنده و فرستاده اوست . پس از ستايش خداوند و گواهي به يگانگي او ، اي گروه مردم ، همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهي داده كه دوران عمرم سپري گشته و قريباً دعوت خداوند را اجابت و به سراي باقي خواهم شتافت . من و شماها هر كدام بر حسب آنچه به عهده داريم مسئوليم . اينك انديشه و گفتار شما چيست ؟

مردم گفتند : ما گواهي مي دهيم كه تو ابلاغ فرمودي و از پند ما و كوشش در راه وظيفه دريغ نفرمودي . خداي به تو پاداش نيكو عطا فرمايد . فرمود : آيا نه اين است كه شماها به يگانگي خداوند و اينكه محمد ـ ص ـ بنده و فرستاده اوست گواهي مي دهيد ؟ و به اينكه بهشت و دوزخ و مرگ و قيامت ترديد ناپذير است و اينكه مردگان را خدا برمي انگيزد و اينها همه راست و مورد اعتقاد شما است ؟

همگان گفتند آري ، باين حقايق گواهي مي دهيم . پيغمبر گفت : خداوندا گواه باش . و با تأكيد و مبالغه اي در توجّه و شنوايي همگي و اقرار مجدّد آنان به اينكه سخنان آن حضرت را شنيده و توجّه دارند فرمود : همانا من در انتقال به سراي ديگر و رسيدن به كنار حوض بر شما سبقت خواهم گرفت . و شما در كنار حوض بر من وارد مي شويد . پهناي حوض من به مانند مسافت بين صنعاء و بصري است ( 1 ) و در آن به شماره ستارگان ـ قدحها و جامهاي سيمين هست . بينديشيد و مواظب باشيد كه پس از درگذشتن من با دو چيز گرانبها و ارجمند كه در ميان شما مي گذارم چگونه رفتار نماييد ؟ ! ( 2 ) در اين موقع يكي در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صنعا اكنون پايتخت يمن است و بصري قصبه اي است جزء ايالت حوران از توابع دمشق و اين تشبيه متناسب با حدود درك و تصور آنها كه در آن روز حضور داشته اند بيان شده و تقريب اذهان است بر امري كه حقيقت آن مهمتر است .

2 ـ دو چيز گرانبها و ارجمند مفاد كلمه ( ثقلين ) است كه مفرد آن ( ثقل ) است يعني چيز بزرگ و گرانبها .


455


ميان مردم بانگ برآورد كه يا رسول الله آن دو چيز گرانبها و ارجمند چيست ؟ فرمود آنكه بزرگتر است كتاب خداست كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگر آن در دست شما است ( كنايه از اينكه كتاب خدا وسيله ارتباط با خداوند است ) بنابر اين آن را محكم بگيريد و از دست ندهيد تا گمراه نشويد . و آن ديگر كه كوچكتر است عترت من ( اهل بيت من ) است و همانا خداي مهربان و دانا مرا آگاه فرمود كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نخواهد شد تا كنار حوض بر من وارد شوند . و من اين امر را ( عدم جدايي كتاب و عترت را ) از پروردگار خود درخواست نموده ام . بنابراين بر آن دو پيشي نگيريد و از پيروي آن دو باز نايستيد و كوتاهي نكنيد كه هلاك خواهيد شد . سپس دست علي ـ ع ـ را گرفت و او را بلند نمود تا به حدي كه سفيدي زير بغل هر دو نمايان شد و مردم او را ديدند و شناختند .

و فرمود : اي مردم كيست كه بر اهل ايمان از خود آنها سزاوارتر است ؟ گفتند : خداي و رسولش داناترند . فرمود همانا خدا مولاي من است و من مولاي مؤمنين هستم و اولي و سزاوارترم بر آنها از خودشان . پس هر كس كه من مولاي اويم علي ـ ع ـ مولاي او خواهد بود و اين سخن را سه بار و بنا به گفته احمد بن حنبل پيشواي حنبلي ها چهار بار تكرار فرمود . سپس دست به دعا گشود و گفت : بار خدايا ، دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد و ياري فرما ياران او را و خوار گردان خوار كنندگان او را ، و او را معيار و ميزان و محور حق و راستي قرار ده . آن گاه فرمود : بايد آنان كه حاضرند اين امر را به غايبين برسانند و ابلاغ نمايند . هنوز جمعيت پراكنده نشده بود كه امين وحي الهي رسيد و اين آيه را آورد : « اَلْيَوْم اَكْمَلْتُ لكُم دِيْنَكُمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيْتُ لَكُمْ الاِسْلام دينا ( 1 ) » در اين موقع پيغمبر ـ ص ـ فرمود الله اكبر ، بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودي خدا به رسالت من و ولايت علي ـ ع ـ بعد از من ، سپس آن گروه شروع كردند به تهنيت أمير المؤمنين ـ ع ـ و از جمله آنان ( پيش از ديگران ) شيخين ( ابوبكر و عمر ) بودند كه گفتند : به به براي تو اي پسر ابي طالب كه صبح و شام را درك نمودي در حاليكه مولاي من و مولاي هر مرد و زن مؤمن گشتي . و ابن عباس گفت : به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آيه 3 از سوره مائده : امروز دين شما را كامل نمودم و نعمت را بر شما تمام كردم و دين اسلام را براي شما پسنديدم .


456


خدا سوگند كه اين امر ( ولايت علي ـ ع ـ ) بر همه واجب گشت . سپس حسان بن ثابت گفت : يا رسول الله اجازه فرما تا درباره علي ـ ع ـ اشعاري بسرايم . پيغمبر ـ ص ـ فرمود بگو با ميمنت و بركت الهي . در اين هنگام حسان برخاست و چنين گفت : اي گروه بزرگان قريش . در محضر پيغمبر اسلام درباره ولايتي كه مسلّم گشت ، گفتار و اشعار خود را بيان مي كنم و گفت :

يناديهم ، يوم الغدير نبيّهم * * * بخمّ فاسمع بالرّسول منادي

ص 337 در وادي عقيق قصرهايي بنا شده بود كه آثار بعضي از آنها باقي است از جمله :

قصر سعيد بن العاص : سعيد بن العاص در عهد معاويه حاكم مدينه بود و كاخي را در حومه مدينه در وادي عقيق در شمال غربي مدينه ساخت . آثار اين كاخ در « وادي عقيق » در فضاي سبز متعلق به كاخ شاهي مسعودي هنوز باقي است . طول آن در حال حاضر 36 متر ، عرض آن 27 متر ارتفاع ديوارهاي باقيمانده 9 متر و قطر ديوارها حدود 76 سانتيمتر است . بنا از قطعات متوسط سنگي ساخته شده و ديوارهاي دروني قصر از گچ پوشيده شده است . اين كاخ از مهمترين بناهاي باعظمت قرن اول هجري محسوب مي شود . آثار ، ص 49

قصر عاصم : عاصم بن عمرو بن عثمان در وادي عقيق كاخي ساخت كه به « قصر عاصم » معروف شد . براي تامين آب اين قصر سدي از سنگهاي مقاوم و بزرگ ساخت كه هنوز آثارش باقي است . قصر مربع شكل است با طول و عرض 30 متر در اصلي آن در شمال قصر قرار دارد . در بررسيهاي باستان شناسي معلوم شده كه شكل و اندازه اتاقها يكسان نبوده و بعضاً مربع يا مستطيل شكل اند . قصر برج ، بارو و حصار داشته و محل نگهداري چهارپايان و انبارها در داخل حصار و خارج از قصر قرار داشته است . آثار ، ص 54


457


ص 337/ س 1 وادي عقيق : يكي از مسيل هاي شش گانه مدينه است كه در غرب آن قرار دارد . منطقه بسيار خوش آب و هوا با خاك مرغوبي است كه در آن قصرها و باغها و مزارع فراوان قرار دارد . چاه هاي معروفي مانند « بئر رومه » و « بئر عروه » در اين وادي قرار گرفته اند . اين وادي را پيامبر به بلال بخشيد تا آن را آباد كند . بعدها به هنگام خلافت عمر و به دستور وي بخشهايي از اين وادي از بلال گرفته شد و بين عده اي تقسيم شد و صاحبان جديد در آن محل ساختمانهايي بنا كردند . آثار ، ص 219

ص 338/ س 12 وادي بطحان : از مسيل هاي مدينه است و در غرب مسجد مصلا قرار دارد . حديث پيامبر است كه فرمود :

« ان بطحانَ علي تُرَعة من تُرَع الجنة » آثار ، ص 233

ص 338/ س 18 وادي رانوناء : از مسيل هاي مدينه است . مسيل قديمي رانونا ، در سال 1289 هـ . ق به امر سلطان عبدالعزيز خان عثماني بازسازي و تعمير شده است . آثار ، ص 229

ص 339/ س1 وادي قناة : وادي است در شرق مدينه و مسيل معروفي كه بارها در آن سيل جاري شده است . مانند سيل هاي سال 690 و 734 هجري قمري . بين مدينه و احد ضريح مبارك حضرت حمزه سيد الشهدا قرار دارد . براي جلوگيري از ورود سيل به احد بارها اقداماتي انجام داده اند . آثار ، ص 237

ص 339/ س 13 در متن وفاء الوفا سوران است . وفاء الوفا ج /4 ، ص 1076

ص 346/ س 8 بئر عروه : چاه عروة بن زبير در غرب مدينه و در طرف راست راه مكه قرار دارد . زماني آب آن بهترين و خوشگوارترين آبهاي چاههاي مدينه بود . اكنون تخريب شده است . آثار ، ص 255

ص 350/ س 1 بقيع : در لغت به مكاني گفته مي شود كه در آن درختان مختلف كاشته شده باشد . امّا اينك بدون درخت است .


458


بقيع از روزگار رسول خدا تا سالهاي اخير تنها گورستان مدينه منوره بوده است و در طول تاريخ صدها شخصيت بزرگ اسلامي در آنجا دفن شده اند . بويژه مزار تابناك چهار امام ـ عليهم السلام ـ زمين آن مستطيل شكل با ابعاد 100×15 و مساحت آن پانزده هزار متر مربع است . آثار ، ص 176

ص 351/ س 6 بيداء : اينكه بيداء ميان ذوالحليفه و جبل مفرح است در متن وفاء الوفا و خلاصة الوفا نيامده است بلكه گفته شده بيداء بين ذوالحليفه و ذات الجيش قرار دارد . وفاء الوفا ، ج /1 ، ص 1157 ، خلاصة الوفا . ص 463 .

ص 352/ س 10 تضارع : به كسر راء نيز خوانده مي شود و نيز به فتح اول و ضم راء تضارع و تضرع نام دو كوه است متعلق به بني كنانه در تهامه يا نجد .

وفاءالوفاء ج /4 ، ص 352

ص 354/ س 15 ثنية الوداع : ثنيه به معناي راهي است كه در كوه ساخته مي شود .

آثار ، ص 159

ص 355/ س 1 ثور : كوه كوچك سرخ رنگي است در شمال مدينه . آثار ، ص 209

ص 357/ س 16 جي : در متن وفاء الوفا در مورد اينكه جي در ميان عرج و رويثه واقع شده مطلبي نيامده است . وفاء الوفا . ج : 4 ، ص 1181 .

ص 357/ س 18 حاجر : از مكانهاي خوش وآب و هواي اطراف مدينه است كه هم اينك مسكوني است . آثار ، ص 171

ص 359/ س 7 حره : به فتح « ح » و تشديد « ر » به معناي منطقه پوشيده از سنگهاي آتشفشان است . به عبارت ديگر حَرّه به زميني گفته مي شود كه سابقه آتشفشان فعال داشته است . آثار ، ص 211

ص 359/ س 8 در وفاء الوفا حره بني بياضه ذيل حره واقم توضيح داده شده است .

ج /4 ، ص 1189

ص 360/ س 10 حره قريظه : سمهودي گفته كه همان حره واقم است در شمال شرقي


459


آن عريض قرار دارد . وفاءالوفا ج /4 ، ص 1188

و عريض منطقه اي است كه علي عريضي فرزند امام جعفر صادق ـ ع ـ در آنجا مدفون بوده و مسجد آبادي نيز داشته است .

در دوره سعودي مسجد و مزار امامزاده خراب شده و اثري از آن باقي نمانده است . وصف المدينه ، ص 10/ علي حافظ ، ص 135/ مدينه ، ص 216

ص 360/ س 11 حره واقم : در شرق مدينه قرار دارد و آثار مواد آتشفشاني در آن باقي است . در همين حره كشتار سال 63 هـ . ق توسط يزيد ـ لعنت الله ـ كه منجر به شهادت عده زيادي شد روي داد . آثار ، ص 210

ص 360/ س 16 حرة الوبره : در جهت غربي مدينه قرار دارد و به مدينه نزديكتر است تا حره واقم . ثنية الوداع در اين مكان و مسجد قبلتين در شمال آن واقع شده است . آثار ، ص 211

ص 361/ س 4 در وفاء الوفا حزن بني يربوع ذيل حزن آورده شده است وفاء الوفا ج /4 ، ص 1190

ص 363/ س 20 حماضه : در وفاء الوفا حماضه و مطالب مربوط به آن آورده نشده است وفاء الوفا ج 4 ، ص 1197 .

ص 376/ س 19 زغابه : مكاني است در آخر وادي عقيق در غرب مزار حمزه سيد الشهدا و محل جمع شدن سيل هايي كه به طرف مدينه سرازير مي شدند . آثار ، ص 179

ص 379/ س 12 جبل سلع : در شمال مدينه واقع شده و غار كوچكي دارد كه حضرت رسول قبل از نزول آيه « والله يعصمك من الناس » مدتي در آن توقف داشته اند . كتيبه هايي به خط كوفي قديم در اين كوه نقر شده است در شمال اين غار در دامنه كوه ، مسجد فتح قرار دارد . آثار ، ص 204 و 205

ص 379/ س 14 سليع ، كوه كوچكي در جنوب كوه سلع بوده كه بر بالاي آن سالهاي


460


پيش قلعه باب الشامي قرار داشت . آثار ، ص 206

ص 387/ س 3 در متن وفاء الوفاء ضارح و مطالب مربوط به آن نيامده است . وفاء الوفا ج 4 ، ص 1256 .

ص 378/ س 9 در وفاء الوفا ضباد مطالب مربوط به آن نيامده است وفاء الوفا ج 4 ، ص 1256

ص 387/ س 14 اطم الضحيان : محل آن در « وادي عصبه » در غرب مسجد قباست آثار اطم الضحيان هنوز باقي است . ديوارهاي آن از سنگ سياه ساخته شده است . 27 متر طول و 12 متر عرض و 8 متر ارتفاع آن است . آثار ، ص 73

ص 389/ س 4 طفيل : به فتح اول متصل به وهرشي است كه هرش منطقه شنزاري است كه در وسط آن كوه كوچك سياهرنگي قرار دارد كه به او طفيل گفته مي شود . معجم البلدان ، ج /4 ، ص 42

ص 393/ س 4 وفاء الوفا در شرح عمق آن را ميان سلسله و معدن بني شريد ذكر مي كند و از قاموس نقل مي كند كه عمق جايي است بين ذات العذق و معدن بني سليم . وفاء الوفا ، ج /4 ، ص 1268

ص 393/ س 21 عير : كوه بلند و سترگي است در جنوب مدينه . در دامنه اين كوه قصرهايي ساخته شده بود . آثار ، صص 209 و 223

س 394 عيون / چشمه ها : در سال 1353 هـ . ق مدينه 24 چشمه داشت . بعدها بجز عين الازرق بقيه خشك شدند . علي حافظ ، ص 279 آثار ، ص 260

ص 394/ س 2 جبل عينين : كوه كوچكي است در جنوب مزار حمزه سيدالشهدا اسم ديگر آن جبل رُماة است . در گوشه شرقي كوه ، مسجد كوچكي كه طول آن 9/5 متر و عرض 4/4 متر و قطر ديوارهاي آن 70 سانتيمتر است قرار دارد . اين مكان محل شهادت حمزه سيدالشهداست . در كنار مسجد مزار حمزه و همچنين مصعب بن عمير و ديگر شهداي احد واقع شده


461


است . در همين كوه است كه به هنگام جنگ احد ، پيامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ 50 تير انداز را مستقر كردند و دستور دادند كه از جاي خود حركت نكنند . آثار ، ص 201

ص 394/ س 13 عين ازرق : عين زرقا نيز گفته مي شود معاويه آن را در اوائل نيمه دوم قرن اول هجري احداث كرده است و بعدها توسط حكام لايروبي شده و سرچشمه برخي از رودها در اين چشمه جاري شده تا خشك نشود . آب ده چشمه كوچك در اطراف مدينه به اين چشمه وارد مي شده و بخشي از آب لوله كشي مدينه نيز تامين مي كرده است . علي حافظ ، ص 284 آثار ، ص 265

ص 394/ س 20 عين كاظمه : نام ديگر آن « عين شهدا » ست . كاظمه به معني چاهي است كه در كنار چاه ديگري حفر شود و در زير زمين اين دو چاه به يكديگر متصل شوند تا آب هر دو يكسان شود . عين كاظمه در سال 43 هـ . ق توسط معاويه ساخته شد . به آن عين كظامه نيز مي گويند . آثار ، ص 261

ص 395/ س 7 الغابه : غابه به معناي زميني است كه انبوهي از درختان در آن كاشته شده باشد . غابه در شمال مدينه و غرب كوه اُحد قرار دارد . اين مكان به مرور متروك شده و اينك فقط آثاري از آن باقي است . آثار ، ص 180

ص 397/ س 6 فدك : سند مظلوميت صديقه كبري ـ سلام الله عليها ـ است و سند غصب حق حكومت از حضرت علي و فرزندان او نمادي از حكومت الهي اهل بيت به حديث امام موسي كاظم ـ عليهم السلام ـ كه فدك را سرزميني محدود به حدود زير مي داند :

حدي به عدن ـ حدي به سمرقند ، حدي به آفريقا ، و بالاخره حدّي به كناره درياي روم و ارمنستان .

درباره فدك ده ها كتاب و رساله نوشته است ر . ك :


462


ـ شرح و ترجمه احتجاج طبرسي ، نظام الدين احمد غفاري تهران ، ج /2 ، ص 27

ـ جلاء العيون ، علامه محمدباقر مجلسي ، ص 223

ـ شبهاي پيشاور ، سلطان الواعظين شيرازي ، ص 671

و دو كتاب ذيقيمت زير :

فدك : محمد حسن قزويني ، ترجمه سيد احمد علم الهدي ، مقدمه از مرحوم آيت الله حسن سعيد ، تهران ، 1361

فدك در تاريخ ، محمدباقر صدر ـ ترجمه محمود عابدي ، تهران ، 1360

ص 407/ س 18 مستنذر : كوهي است با ارتفاع كم كه در بعضي نقاط ارتفاع آن به 3 متر مي رسد . محل استقرار مهاجرين بوده است بعدها در آنجا ساختمانهاي مسكوني بنا شد آثار ، ص 207

ص 409/ س 21 مناصع : مكانهايي خارج از شهر مدينه و در جهت شرقي آن بوده است كه براي قضاي حاجت مورد استفاده قرار مي گرفته است . آثار ، ص 186

ص 410/ س 7 المنحني : مكاني كه از شرق وادي بطحان تا مسجد مصلا امتداد داشته و اكنون ساختمان اداره مخابرات مدينه در آنجا واقع شده است . آثار ، ص 172

ص 410/ س 19 مهراس : در لغت به سنگهايي كه در فرو رفتگيهاي آنها آب جمع مي شود اطلاق مي گردد و اصطلاحاً به محل آبهاي جمع شده در كوه اُحد گفته مي شود .

در روايت است كه حضرت علي ـ عليه السلام ـ در جنگ اُحُد از مهراس آب آورد و بر سر حضرت رسول ريخت و با آن خون صورت مبارك پيامبر را شست . آثار ، ص 183

ص 412/ س 18 نقا : از مكانهاي غربي مدينه كه هم اينك مسكوني است . آثار ، ص 107


463


ص 412/ س 15 نفاع : اطمي است از منازل بني خطمه در بالاي بئر عماره . وفاء الوفا ج /4 ، ص 1321

ص 412/ س 23 نقمي متعلق به آل ابي طالب بوده است . معجم البلدان ج /5 ، ص 347

ص 439/ س 4 در متن كامل وفاء الوفا ارخصيه است . وفاء الوفا : ج /4 ، ص 1074


464


 

سفيـــد


465


 

 

 

 

فهرست ه

* فهرست آيات مباركه قرآن مجيد

* فهرست احاديث ، اشعار و عبارات عربي

* فهرست نام اشخاص

* فهرست اسامي خاندان ها و طايفه ه

* فهرست اعلام جغرافيايي

* فهرست اسامي آبار و عيون

* فهرست اسامي خانه ها و قصره

* فهرست اسامي مساجد

* فهرست اسامي مقابر

* فهرست غزوات ، سريّه ها و جنگه

* فهرست اسامي كتابها در متن

* فهرست تصاوير

* فهرست منابع و مآخذ مهم مورد استفاده مصحح


467


 

 

 

 

آيات مباركه قرآن

ص 42/ س 2 أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللهِ واسِعَةَ فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ( آيا زمين خداي گشاده نبود تا مهاجرت كنيد شما در آن ) 4/97

ص 42 س 16 وَالَّذينَ تَبَوَّءُ والدَّارَ والايمان ( آن كساني كه منزل ساخته اند دار و ايمان را ) 59/9

ص 43/ س 9 لا اُقْسِمُ بِهَذا الْبَلَدَ ( به اين شهر قسم مي خورم ) 90/1

ص 43/ س 11 كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِك ( چنان بود كه پروردگارت تو را به حق از خانه ات برون آورد ) 8/5

ص 43/ س 20 لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَة ( در حق مردمي كه مهاجرت كرده اند در راه خدا در دنيا مكان نيكويشان دهيم ) 16/41

ص 46/ س 4 وَسْئَلِ الْقَرْيَه ( شهري كه در آن بوديم ) 12/82

ص 46/ س 19 رَبِ اَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْق وَأَخْرِجُنيِ مُخْرَجَ صِدْق ( پروردگارا مرا درون بر درون بردني نيك و برون بر برون بردني نيك ) 17/80

ص 47/ س 10 وما اَرْسَلْناكَ إلاَّ رَحْمَةَ لِلْعالمين ( ما تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم ) 21/107

ص 50/ س 18 ائِتَيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً ( به رغبت يا به كراهت بياييد ) 41/11


468


ص 65/ س 14 اِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ الْسَيِئأتِ ( نيكي ها ، بديها را نابود مي كند ) 11/114

ص 77/ س 7 أَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَة ( ر . ك : ص 42/2 ) 4/97

ص 77/ س 18 كَما اَخْرَجَكَ رَبَكَ مِنْ بَيْتِك ( ر . ك : ص 43/11 ) 8/5

ص 78/ س 1 لا اُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَد ( ر . ك : ص 43/9 ) 90/1

ص 78/ س 2 رَبِ اَدْخِلِني مُدْخَلَ صِدْق ( ر . ك : ص 46/19 ) 17/80

ص 79/ س 14 لَّمَسْجدُ اُسِّسَ عَليَ التَّقْوي مِنْ اَوَّلِ يَوْم ( مسجدي كه از نخستين روز بنيان آن با پرهيزكاري نهاده شده ) 9/108

ص 91/ س 5 اِنَّا لِلّهِ وَاِنَّا اِلَيْهِ رَاجِعُون ( ما متعلق به خداييم و به سوي او باز مي گرديم ) 1/156

ص 105/س11 ، 19 وَلَوْ أَنَّهُمْ اِذ ظَّلَمُوا اَنفُسَهُمْ جَاءُوك ( اگر آنها دمي كه به خويش ستم كردند . . . ) 4/64

ص 112/ س 16 وَلَوْ اَنَهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاءُوك فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحيماً ( اگر آنها دمي كه به خويش ستم كردند پيش تو آمده و از خدا آمرزش خواسته بودند و پيغمبر برايشان آمرزش خواسته بود ، خدا را توبه پذير و رحيم مي يافتند ) 4/64

ص 118/ س 7 قُلْ يا اَيُهَا الْكافَرون ( بگو اي كافران ) 109/1

ص 118/ س 7 قُلْ هواللهُ اَحَد ( بگو او خداي يگانه است ) 112/1

ص 120/ س 11 لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوالله توابا رحيما ( ر . ك : ص 112/16 ) 4/63

ص 123/ س 22 اِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ اَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللهِ اُوْلئكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَي لَهُم مَّغْفِرَةُ واَجْرٌ عَظيمٌ ( كساني كه نزد پيغمبر خدا ، صداي خويش ملايم كنند همان كسان اند كه خدا دلهايشان را به پرهيزكاري امتحان كرده است و مغفرت و پاداشي بزرگ دارند ) 49/3


469


ص 125/ س 18 فَمَن نَّكَثَ فَإنَّمَا يَنْكُثُ عَلَي نَفْسِهِ وَمَنْ اَوْفَي بِما عَاهَدَ عَلَيْهُ اللهَ فَسَيُؤْتِيِه اَجْرَاً عَظيما ( هر كه نقض بيعت كند به ضرر خويش مي كند و هر كس به پيماني كه با خدا بسته وفا كند پاداشي بزرگ به او خواهد داد ) 48/10

ص 126/ س 2 لا تَقُمْ فِيه اَبَدالْمَّسْجِدُ اُسِّسَ عَلَي التَّقْوي مِنْ اَوَّلِ يَوْم اَحَقُ اَنْ تَقُومَ فِيِه رِجَالٌ يُحِبُّونَ اَنْ يَتَطَهَّروُا وَاللهُ يُحِبُّ اَلْمُطَّهِّرين ( هيچ وقت در آن نايست ، مسجدي كه از نخستين روز بنيان آن با پرهيزكاري نهاده شده ، سزاوارتر است كه در آن بايستي . در آنجا مرداني هستند كه دوست دارند پاكيزه خويي كنند و خدا پاكيزه خويان را دوست دارد ) 9/108

ص 149/ س 10 اِنَّ اللهَ اشْتَري مِنَ المؤمِنينَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة ( خدا از مؤمنان جانها و اموالشان را خريد [ در مقابل اين ] بهشت از آن آنهاست ) 9/111

ص 173/ س 5 رَبِّ اَنْزِلنيِ مُنزَلاً مُبارِكاً وَاَنْتَ خَيْرُ الْمُنزِلين ( پروردگارا مرا به منزلي مبارك فرود آر كه تو بهترين منزل دهنده اي ) 23/11

ص 185/ س 9 يا اَيُهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَخُونوا اللهَ والرَّسُولَ ( اي ايمان آورندگان به خدا و پيغمبر خيانت مكنيد ) 8/27

ص 186/ س 4 وَاصْبِر نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَواةِ وَالْعَشِيِ يُريُدونَ وَجْهَهُ ولا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُم ( با كساني كه بامداد و شبانگاه پروردگار خويش را مي خوانند و رضاي او مي جويند با شكيبايي قرين باش و ديدگانت به جستجوي زيور زندگاني دنيا از آنها منصرف نشود ) 18/28

ص 228/ س 12 واِنْ نَّكَثُوا اَيْمانَهُم مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ في ديِنِكُمْ فَقاتِلُوا اَئِمَةَ الْكُفْرِ اِنَّهُمْ لاَ اَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُم يَنْتَهُونَ اَلا تُقاتُلون قَوْماً نَّكَثُوا ايمانهم وَهمُّوا بِاخراجِ الرَّسُول ( اگر قسمهاي خويش را پس از پيمان بستن بشكستند و به دين شما طعنه زدند با پيشوايان كفر كه پايبند قسمهاي


470


خود نيستند كارزار كنيد شايد بس كنند چرا با گروهي كه پيمانهاي خويش بشكستند و قصد بيرون كردن پيغمبر كردند كارزار نمي كنيد ) 9/12 و 13

ص 262/ س 1 لمسجد اسس علي التقوي من اول يوم ( ر . ك : ص 126/2 ) 9/108

ص 262/س4و10 فيه رجال يحبون ان يتطهروا ( ر . ك : ص 126/2 ) 9/108

ص 265/ س 1 لمسجد اسس علي التقوي ( ر . ك : ص 126/2 ) 9/108

ص 267/ س 1 وَالَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً ( كساني كه مسجدي براي ضرر زدن ساخته اند ) 9/107

ص 267/ س 8 لا تقم فيه ابدا ( ر . ك : ص 126/2 ) 9/108

ص 267/ س 11 اَفَمَن اَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي تَقْوي مِنَ اللهِ وَرِضْوان خَيْرُ اَمُ مَن اَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي شفاجُرُف هار فَانْهارَ بِه في نارِ جَهَنَمَ ( آن كه بناي خويش بر پرهيزكاري خدا و رضاي او پايه نهاده بهتر است يا آن كه بناي خويش بر لب سيل گاهي نهاده كه فرو ريختني است كه با وي در آتش جهنم سقوط كند ) 9/109

ص 267/ س 16 وَاللهُ لايَهْديِ الْقَوْمَ الْظالمين ( خدا قوم ستمكاران را هدايت نمي كند ) 9/109

ص 277/ س 3 فَلَنْوَلِيَنّكَ قِبْلَةً تَرضاها ( تو را به قبله اي كه دوست داري بگردانيم ) 2/144

ص 278/ س 11 يا اَيُهَا الَّذينَ امَنوا اِذَا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوْا فِي الْمجالِس ( اي ايمان آورندگان چون به شما گويند مجلسها گشاده كنيد . . . ) 58/11

ص 299/ س 22 وَلا تَحْسَبَنَ الَّذينَ قُتِلُوا فِي سَبيلِ الله امواتا ( كساني كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار ) 3/169


471


 

 

 

 

احاديث و اشعار و عبارات عربي

ص 44/ س دار الابرار و دار الاخيار الي يوم القرار .

ص 44/ س هو المسك ما كررّته يتضوّع .

ص 44/ س يا خير من دفنت بالقاع اعظمه * * * فطاب من طيبهنّ القاع والأكم

نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه * * * فيه العفاف وفيه الجود والكرم

ص 44/ س 5 اَلْمَدينَه قُبة الاِسْلام وَدارالايمان .

ص 51/ س 15 احبّه عندالله و عند رسوله .

ص 51/ س 22 احب ارض الله الي الله .

ص 52/ س 20 المدينه خير من مكه .

ص 52/ س 21 افضل من مكه .

ص 54/ س 1 اللهم حَبَّب إلينا المدينه كُحبّنا مكّة او أشد .

ص 54/ س 5 اللهم اجعل لنا بها قرَاراً وَارْزُقْنا رِزقاً حَسَناً .

ص 54/ س 8 اللهم اجعل بالمدينة ضعفي ما جعلت بمكة من البركة .

ص 54/ س 11 اللهم بارك لهم في مكيالهم وبارك لهم في صاعهم وبارك لهم في مدهم .


472


ص 55/ س 4 اللهم بارك لنا في مدينتنا ، اللهم بارك لنا في صاعنا ، اللهم بارك لنا في مدنا ، للهم بارك لنا في مدينتنا ، اللهم اجعل مع البركة بركتين .

ص 55/ س 9 اللهم بارك لنا في ثمرنا و بارك لنا في مدينتنا و بارك لنا في صاعنا و بارك لنا في مدنا ، اللهم ان ابراهيم عبدك و خليلك و نبيك و اني عبدك و نبيك و انه دعاك لمكة وانا ادعوا للمدينة بمثل مادعاك لمكة و مثله معه .

ص 55/ س 18 اللهم بارك لنا في ثمرنا و بارك لنا في مدينتنا .

ص 56/ س 1 « أنّ النّبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ خرج الي ناحية من المدينه و خرجت معه فاستقبل القبلة و رفع يديه حتي اني الأري بياض ما تحت منكبه ، ثُم ، قال : اللهم انّ ابراهيم نبيك و خليلك دعاك لاهل مكة و انا نبيك و رسولك ادعوك لاهل المدينة ، اللهم بارك لهم في مُدّهم و صاعهم و قليلهم و كثيرهم ضعفي ما باركت لاهل مكة ، اللهم من ههنا الي ههنا حتي اشار الي نواحي الارض كلها ، اللهم من ارادهم بسو فاذبه كما يذب الملح في الماء . » . . .

ص 56/ س 7 اللهم حبب الينا المدينة كحبنا مكه او اشد و صححها لنا و بارك لنا في مدها و صاعها و انقل حماها واجعلها بالجحفه .

ص 56/ س 22 ان كان الوبا في شيء من المدينه فهو في ظل مشعط كمرفق .

ص 59/ س 4 بسم الله تراب اَرْضِنا بِريقِ بَعْضِنا شِفاء لِمَريضِنا بِاذّنِ رَبّنا .

ص 60/ س 3 بسم الله تربة اَرْضِنا يريقَة بَعْضِنا يَشْفي سُقِيمُنا بِاِذْن رَبّنا .

ص 72/ س 4 يا ابا عمير مافعل النغير .

ص 78/ س 19 من اخاف اهل المدينه فقد اخاف ما بين جنبي .

ص 79/ س 1 ان الشياطين قد يئست ان تعبد ببلدي هذا .

ص 79/ س 7 علي كل مسلم زيارتها .

ص 83/ س 5 يوشك الناس ان يضربوا اكباد الابل فلا يجدون عالما اعلم من عالم المدينه .


473


ص 86/ س 6 فاتّخذوا الغنم علي خمس ليال من المدينه .

ص 88/ س 16 اللهم لا تدركني سنة ستين ولا امرة الصبيان .

ص 97/ س 9

ان ترد عبرة فهذي بنوا العـ * * * باس دارت عليهم الدئرات

استبيح الحريم ادقتل الأحـ * * * يا منهم واحرق الاموات

ص 102/ س 9 لو اتفق احدكم مثل اُحد .

ص 105/ س 1 السلام عليك يا رسول الله ، السلام عليك يا ابابكر ، السلام عليك يا ابتاه .

ص 106/ س 5 لا تشد الرحال الا الي ثلاثة مساجد .

ص 107/ س 9 لا تجعلو قبري عيدا .

ص 107/ س 12 لاتجعلو بيوتكم قبوراً .

ص 110/ س 3 اللهم اني اسئلك واتوجه اليك نبيك محمد ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نبي الرحمة يا محمد اني توجهت بك الي ربي في حاجتي ليقضي لي اللهم شفعه في .

ص 110/ س 13 اللهم اني اسئلك واتوجه اليك نبينا محمد ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ نبي الرحمه يا محمد اني اتوجه بك الي ربك فتقضي حاجتي .

ص 113/ س 3 « اللهم انّك قُلَت في كتابك لنبيّك ـ عليه السلام ـ وَلو اَنَّهُم اذْ ظَلَموا اَنْفُسهم جاؤك فاستغفروا الله ( الآية ) و انّي اتيت نبيّك ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ مُستَغْفِراً فَاَسألُكَ ان توجب لي المغفرة كما اَوْ جَبْتَها لِمَنْ اتاهُ في حياتِه ، الّلهم إنّي اَتوجَّه اليك بنبيّك ـ صلي الله عليه وآله وسلم . »

ص 114/ س 14 لا تعلمه حاجة الا زيارتي .

ص 115/ س 3

تلك الديار التي قلب المحب له * * * شوق اليها و تذكار واشجان

وانه و حنين كلما ذكرت * * * ولوعة و شجي منه واحزان


474


ص 115/ س 6 بسم الله ، آمنت بالله ، حسبي اللهُ توكلت علي الله ، لاحول ولا قوة الا بالله ، الّلهم اليك خرجت و انت اخرجتني ، الّلهم سلّمني و سلّم مني وردنيِ سالماً في ديني كما اخرجتني ، اللهم اني اعوذبك اَن اَضِل او أضل او اَزِل او ازل او اظلم او اظَلَم او اجَهْل اوْ يجهل عليّ عزّ جارك و جلّ ثناؤك و تبارك اسمك ولا اله غيرك ، اللهم اني اسَالك بحق السائلين عليك و بحق ممشاي هذا اليك الي آخر الذكر المستحب لقاصد المساجد .

ص 116/ س 1

قرب الديار يزيد شوق الواله * * * لاسيّما ان لاح نور جماله

او بشر الحادي بان لاح النقا * * * و بدت علي بعد روؤس جباله

فهناك عيل الصبر من ذي صبوة * * * وبدي الذي يُخفيه من اَحْواله

ص 116/ س 8 اللهم إنّ هذا هُو الحَرَمُ الّذي حرمته عَلَي لِسان حبيبك و رسُولك ـ صَلي اللهِ عليه وآله وسلم ـ وَدَعاك اَنْ تَجْعَلَ فيه من الخير والبركة مثلي ما هو بحرم بيتك الحرام فحرّ مني عَلي النار و آمني من عَذابِكَ يَومَ تَبعث عَبادِك وارْزُقني ما رَزَقْتَه اوليائك واَهل طاعَتك وفقني فيه لحسن الادب و فعل الخيرات و ترك المنكرات .

ص 117/ س 3 « بسم الله ماشاء الله ولا حول ولا قوّة الاّ بالله رَبّ ادخلني مُدخل صدق واخرجني مخرج صدق واجعل لي من لدنك سلطاناً نصيراً آمنت بالله حسبي الله » .

ص 117/ س 16 « اعوذ بالله العظيم و بوجهه الكريم و بنوره القديم من الشيطان الرجيم بسم الله والحمد لله ولا حول ولا قوة الا بالله ، اللهم صل عَلي [ سيدنا ] محمّد عبدك و رسولك و علي آله و صحبه و سلّم تسليماً كثيراً ، اللهم اغفرلي ذنوبي وافتح لي ابواب رحمتك و وفّقني و سدّدني واعنّي علي [ 33 ـ آ ] ما يرضيك و منّ عليّ بحسن الآدب ، السلام عليك ايها النبي و


| شناسه مطلب: 77376