بخش 5

حجرالاسود تاریخچه حجرالاسود حطیم


100


در جوار كعبه كسي بي بهره از آن نخواهد بود . چه آنكس كه طواف مي كند ، نماز مي گزارد ، قرآن تلاوت مي كند و يا حتي تنها به نگريستن به آن اكتفا مي كند . لكن بايد دانست كه ارزش كعبه محدود به زمان خاص و يا گروهي مخصوص نيست بلكه از زمانهاي بسيار دور و در نزد غير مسلمانان نيز از جايگاه ويژه اي برخوردار است :

* هندوها معتقدند كه « بودا » به زيارت كعبه آمده و روح او در حجرالاسود حلول نموده است .

* ايرانيان باستان بدان احترام گذاشته ، و بر اين عقيده بودند كه روح « اهورامزدا » در آن حلول نموده است و زيارت « ساسان بن بابك » و هديه اش به كعبه را در همين راستا توجيه مي كنند و به نقل « مسعودي » در مروج الذهب ، آندسته از ايرانيان كه صائبي و ستاره پرست بودند ، كعبه را خانه « زحل » دانسته ، از اينرو براي آن احترام ويژه قائل بودند .

* اعراب در پي نياكان خويش و در تبعيت از آنان به كعبه احترام مي گزارند ، و بالاخره تا آنجا كه تاريخ با ما سخن مي گويد گوياي احترام ملت ها و مليت ها به اين خانه والامقام است .

تجديد بناي كعبه :

آنگونه كه از روايات و تاريخ گذشته استفاده مي گردد كعبه تاكنون 12 بار تجديد بنا شده است . ( 1 )

1 ـ نخست توسط فرشتگان و جبرئيل پيش از آدم ( عليه السلام )

2 ـ توسط حضرت آدم ( عليه السلام )

3 ـ توسط شيث فرزند آدم ، سپس در توفان نوح خراب شد .

4 ـ بناي آن توسط حضرت ابراهيم ( عليه السلام )

5 ـ بوسيله قبيله جُرهُم تعمير شد .

6 ـ دولت عمالقه آنرا تعمير كردند .

7 ـ وسيله قُصي بن كلاب جد چهارم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از خرابي توسط سيل .

8 ـ توسط قريش پيش از بعثت و در عصر جاهليت زماني كه بر سر نصب حجرالاسود نزاع شد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آنرا حل كرد .

9 ـ تعمير آن در عصر خلافت عمر و عثمان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مرآة الحج


101


10 ـ بناي آن توسط عبدا . . . بن زبير

11 ـ در عصر عبدالملك مروان كه توسط حجاج بن يوسف خراب شد و سپس ساخته شد .

12 ـ پس از تهاجم قرامطه و ربودن حجرالاسود در سال 339 هجري

13 ـ به وسيله سلطان سليم عثماني در سال 1039 و . . . ( 1 )

پرده كعبه

براساس آنچه از روايات بدست مي آيد اولين پوشش كعبه از حضرت آدم ( عليه السلام ) و با جامعه اي بافته شده زا مو ، بود و سپس در زمان ابراهيم ( عليه السلام ) و اسمعيل با بافته هايي از ليف خرما و مو ، كه توسط همسر اسمعيل بافته مي شد و بعد از او توسط « تُتَع » و سپس بوسيله جانشين « تُبَع » پوشش يافت .

در گذر تاريخ زماني سليمان پيامبر با گرانبهاترين جامه ، پوشش اين خانه را تهيه كرده است . و پس از سليمان ( كه بر كعبه جامه قبطي پوشانيد ) ديگر كسي مانند « جناب قصي » جد چهارم پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) آنرا جامه گرانبها نپوشانده است . از ابن ( اعشي ) مي گويد :

حَلِفتُ بثوبي ، راهب الدير و التي * * * بناها قصي والمضاض بن جرهم

گويند قبل از اسلام براي اينكه اين افتخار نصيب همگان شود ، در هر سالي قبيله اي از مردم مكه ، با عباهاي مختلف و رنگارنگ اقدام به اين كار مي كردند .

پس از ظهور اسلام و فتح مكه نخستين كسي كه كعبه را با قماش يماني پوشانيد پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود . علي ( عليه السلام ) نيز در دوران خلافت خويش از عراق هر سال جامعه اي براي كعبه مي فرستاد . البته ديگراني نيز بوده اند كه در اين امر سهيم بوده و براي پوشش كعبه اهتمامي ويژه داشتند .

در تاريخ آورده اند كه : جامه خانه را در قديم الايام ، ايرانيان ، تقديم مي كردند ، و اين افتخار ويژه آنان بوده است . « ابن بطوطه » در سفرنامه خود مي نويسد : پيراهن كعبه را در شوشتر خوزستان از يك نوع ديبا مي بافتند و نقل كرده اند : كه مهدي عباسي چون به خلافت رسيد ، و به مكه رفت ، مسئولين خانه كعبه از تراكم پيراهنها بر سطح خانه شكايت كرده و گفتند : از سنگيني اين پيراهنها كه از طرف قبايل مختلف پوشانده مي شود ، ممكن است سقف كعبه فرود آيد . وي دستور داد جامه هاي گوناگون را برداشته ، بصورت جامه اي واحد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان مدرك


102


درآورند و از آنروز تا كنون اين روش معمول بوده است .

و اما علت اينكه اجازه دادند پوشش كعبه هم چون افتخاري بزرگ نصيب ايرانيان گردد آن بوده است كه مهدي عباسي وليعهد منصور دوانيقي در دوران ولايت عهدي خويش را در ايران ( ري ) گذرانده و هارون الرشيد نيز در همين شهر بدنيا آمده بود و انتخاب شوشتر از آنرو بود كه در اين شهرستان پارچه نفيسي بنام ديباج بافته مي شد . در گذشته هاي دور ، درون خانه نيز جامعه اي مخصوص داشت . در اين باره نوشته اند مادر عباس بن عبدالمطلب براي برآورده شدن خواسته اي كه داشت نذر كرد تا جامعه اي جهت داخل كعبه تهيه كند و چون حاجتش برآورده گرديد به عهد خويش وفا نمود و اين امر چون سنتي نيكو تا مدت ها دوام يافت ، گر چه بعدها بفراموشي سپرده شد .

پوشش كعبه با همه سابقه طولاني خود برنامه خاصي نداشت ، بگونه اي كه گاه هر ساله عوض مي شدو گاهي سالهاي مديد بر جاي مي ماند تا آنكه مندرس گردد و پاره شود . در سال 8 هجري و در جريان فتح مكه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پرده كعبه را بر جاي گذارد ، ولي پس از آتش سوزي و سوختن پرده ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي پوشاندن آن از پارچه اي يماني بهره جست كه اين شيوه نيز بعدها ادامه يافت تا آنكه در سال 1392 هجري كارخانه اي بمنظور بافت پرده كعبه در مكه تاسيس و در سال 1395 افتتاح گرديد .

اين پرده با توجه به نفيس بودن پارچه مورد استفاده اش و با نظر به آياتي كه بر آن طلاباف مي گردد كاري زياد و هزينه اي بسيار را بخود اختصاص مي دهد تا آنجا كه امروزه هزينه آنرا حدود 000/000/17 ميليون ريال سعودي تخمين زده اند . ( 1 )

ارتفاع اين پرده 14 متر و در قسمت بالاي آن كمربندي است كه آنرا حزام گويند . اين كمربند با عرض 95 سانتيمتر است كه دور تا دور آن آيات قرآن با خطوط نقره آميخته به طلا بافته مي شود ، اين كمربند در مجموع 47 متر و 16 قطعه است . پرده درب كعبه نيز كه به آن بُرقع گفته مي شود از ابريشم سياه رنگي است كه آيات جالبي روي آن زردوزي شده است و اصل پوشش كعبه نيز از آن مي باشد .

اركان كعبه :

كعبه تقريبا به شكل مكعب مستطيل و ديوار آن از سنگ هاي كبود رنگ متمايل به سياه كه به آن « صماء » گفته مي شود ساخته شده است . درون كعبه نيز با سنگ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجلة في خدمة ضيوف الرحمن ، ص 53


103


مرمر سياه كه برخي منقوش و از دوره شاهان بني قلادون مصر اهدا شده بنا گرديده است .

ارتفاع كعبه از سطح مسجدالحرام و مطاف 85/14 متر و طول ضلعي كه باب بيت در آن قرار گرفته 58/11 متر و طول ضلعي كه ناودان در آن قرار دارد 22/10 متر مي باشد .

كعبه داراي 4 ركن است كه هر يك از آنها بنامي مخصوص خوانده مي شود : 1 ـ ركن شرقي يا ركن حجرالاسود . اين ركن كه محاذي آن را با سنگ مرمر قهوه اي رنگي در كف مطاف مشخص ساخته اند مبدأ شروع طواف است . و حجرالاسود به ارتفاع يك متر ونيم از سطح مطاف و مسجدالحرام ، در آن نصب شده است و در واقع جهت قبله قسمتي از جنوب حجاز و استراليا و جنوب ايران در هنگام نماز مي باشد .

2 ـ ركن شمالي يا ركن عراقي كه در زاويه شمالي كعبه و در طرف راست درب خانه كعبه قرار دارد و سمت قبله اهل عراق و شام درهنگام نماز است .

3 ـ ركن غربي كه در طرف ناودان طلا قرار دارد و توجه اهل غرب هنگام نماز به اين جانب است و بهمين جهت به ركن غربي معروف است . اين ركن را برخي ركن شامي مي دانند . ( 1 )

4 ـ ركن يماني ، يا ركن جنوبي : اين ركن ، در زاويه جنوبي خانه ، و قبل از ركن حجرالاسود مي باشد . از اين جهت به آن يماني مي گويند كه توجه اهل يمن در نماز به ناحيه اين ركن است . اينجا را ( ملتزم ) هم مي گويند . از اين جهت كه زائران خود را به آن چسبانيده و آنرا در آغوش مي كشند . روايات در فضيلت و شرافت اين ركن بسيار است .

امام ششم ( عليه السلام ) فرمود : با پدرم مشغول طواف بودم ، هر گاه به حجرالاسود مي رسيد آنرا با دست مسح نموده و مي بوسيد و زماني كه به ركن يماني مي رسيد آنرا در آغوش مي كشيد ! گفتم : فداي تو گردم ، مي بينم كه حجرالاسود را با دست ، مسح مي كني ، اما ركن يماني را در آغوش مي كشي ؟ پاسخ داد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : زيرا هنگام رسيدن به ركن يماني همواره مي ديدم جبرئيل قبل از من آن را در آغوش كشيده است . ( 2 )

امام پنجم ( عليه السلام ) فرمود : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با دست خود حجرالاسود و ركن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكه ، ص 232

2 . وسائل الشيعه ، ج 9 ص 418


104


يماني را مسح مي كرد ، سپس آن دو را مي بوسيد و گونه و صورتش را بر آنها مي نهاد . ( 1 )

و نيز آن حضرت مي فرمايد : ركن يماني ، دري است از درهاي بهشت ، از آن وقتي كه خدا آنرا باز كرده ، نبسته است . ( 2 )

و در روايت ديگر فرمود : هيچ مومني نزد ركن يماني دعا نمي كند مگر اينكه دعاي او بالا رود ، و ميان او و خدا حائلي نباشد . و در روايت ديگر فرمود : خداوند متعال را در نزد ركن يماني فرشته اي است كه كار او ، آمين گفتن به دعاي مومنين است . ( 3 )

عبدا . . . بن عمر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود : مسح ركن يماني خطايا و گناهان را مي پوشاند . ( 4 )

درون كعبه :

در داخل كعبه روبروي درب ، محرابي است كه حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) در آن نماز خوانده اند .

مولد علي ( عليه السلام ) در گوشه غربي خانه است . يعني در زاويه ضلعي كه مقابل درب كعبه قرار دارد و مستجار در آن مي باشد كه قبلا با ساختمان كوچكي تقريبا دو ذرع در دوزرع ، كه ديواره اش تا سقف بالا رفته بود و سنگ كوچك و سرخ رنگي در كف آن بعنوان نمودار محل تولد علي ( عليه السلام ) قرار داشت مشخص بود ليكن اين آثار هم اينك وجود ندارد .

در قسمت شمالي داخل كعبه مكاني است بنام « باب التوبه » كه از آنجا بربام كعبه مي روند . اين باب را باب علي ( عليه السلام ) نيز مي گويند .

درب خانه و بيت الله در سال بطور معمول دوبار باز مي شود . يكي قبل از شروع موسم حج و ديگري بعد از پايان موسم حج و در آن هنگام ، كعبه با گلاب شستشو مي شود . قبلا تعويض پرده نيز در مُحرّم انجام مي شد ولي از دوران قدرت بني هاشم ( وبني العباس ) ، به بعد از موسم حج تغيير يافت .

دباره اوصاف درون كعبه و نقش و نقوش آن پيش از فتح مكه و نابودي آنها بدست پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مطالب زيادي در كتاب اخبار مكه تاليف ازرقي كه از علماي قرن سوم مي باشد آمده است كه به جهت اختصار مقال از ذكر آن در اين مجال پرهيز شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان مدرك

2 . همان مدرك 419

3 . علل الشرايع

4 . وسائل ، ج 9ص 421


105


حجرالاسود :

حجرالاسود سنگي است بيضي شكل ، برنگ سياه و تيره مايل به سرخي با نقطه هاي قرمز كه قطر آن 30 سانتيمتر و در قابي از نقره ، در ركن شرقي كعبه ، به ارتفاع يك متر ونيم از سطح مطاف نصب گرديده است . مطابق نوشته ازرقي و نيز قاضي مكه در شفاء الغرام فاصله حجرالاسود تا مقام ابراهيم 29 ذراع و هفت انگشت است .

گويند : جوهره اين سنگ چيزي شبيه و نزديك به ياقوت مي باشد . اين سنگ ، در ابتدا بزرگتر و يكپارچه بود ولي در سال هاي اخير ، شكسته و چند قطعه شده است . در سال 1290 هجري قطعات شكسته شده را كنار يكديگر گذاشته و قسمت بيروني آنرا با روپوشي از نقره خالص پوشانيده اند ، و آنرا بشكل صفحه دايره اي به اندازه اي كه بتوان با سر و صورت آنرا لمس كرد و بوسيد ، ساخته و ار گذاشته اند .

در شرافت و فضيلت حجرالاسود در اسلام ، جاي بحث نيست ، سخن در اين است كه اين سنگ در ابتدا چه موقعيت ، و چه حالتي داشت ؟ آيا از سنگ هاي معمولي است ؟ يا آن كه بنا به نقل بعضي از روايات از آسمان و يا از بهشت آمده و بدستور وحي در ركن كعبه نصب گرديده است ؟ ( 1 )

تاريخچه حجرالاسود

حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) سرگرم ساختن كعبه بود ، هنگامي كه بموضع حجرالاسود رسيد ، به زبان سرياني به اسماعيل فرمود : سنگ نيكويي بياور كه در گوشه اين ديوار نصب نمايم تا نشاني باشد براي آنان كه مي خواهند اين خانه را زيارت نمايند . اسمعيل در جستجو بود كه ناگاه از جانب كوه ابوقبيس ندايي بگوشش رسيد كه سنگ دلخواه تو در اينجاست ! اسمعيل به شتاب رفت و سنگ نيكويي يافت و آنرا پيش پدر آورد .

بعضي نيز گفته اند قبل از اينكه اسمعيل سنگ را بياورد ، جبرئيل سنگي را براي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) آورد . چون اسمعيل آمد پرسيد ، پدرجان ، اين سنگ را از كجا آورده اي ؟ ابراهيم ( عليه السلام ) فرمود : آن خدايي كه هيچگاه مرا فراموش نمي كند اين سنگ را برايم فرستاد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكه بخش مربوط به حجرالاسود


106


چون ديوار بالا آمد ديگر دست ابراهيم ( عليه السلام ) نمي رسيد تا سنگها را كار بگذارد . لذا سنگي زير پاي خود گذاشته و بجاي چوب بست از آن استفاده مي كرد و ديوار را تا آنجا كه توانست بالا برد ، سپس همين سنگ را برداشته و آنرا در ركن قرار داد .

اينك بچند موضوع در رابطه با اين سنگ اشاره مي كنيم :

الف ـ حجرالاسود را ، در روايات و در اصطلاح حج ، بمنزله دست راست خدا در زمين خوانده اند ، كه به وسيله او خداوند با بندگان مصافحه مي كند !

ب ـ از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه آن حضرت فرمود : حجرالاسود در ابتدا فرشته اي بوده ، و بعد جوهره اي درخشا شد و سپس خداي تعالي آنرا براي آدم ( عليه السلام ) فرستاد .

بكير بن اعين گويد : از امام ششم ( عليه السلام ) پرسيدم :

1 ـ چراحجرالاسود در ركن فعلي قرار دارد و در ديگر اركان قرار نگرفته است ؟

2 ـ چرا بايد آن را استلام كرد ؟

3 ـ چرا از بهشت بيرونش آورده اند ؟

4 ـ چرا او مورد عهد و پيمان قرار گرفت ؟ مرا از اين شگفتي ها آگاه فرما .

امام ( عليه السلام ) فرمود : در پرسشهاي خود ، خوب دقيق شده و نكات مهمي را مد نظر قرار داده اي ، بدان كه حجرالاسود را خداي تعالي فرستاد تا حضرت آدم ( عليه السلام ) آنرا در همين ركن قرار دهد ، و گواه بر افراد بشر باشد بر اينكه آيا بعهد و پيماني كه با خداي خود بسته اند عمل خواهند كرد يا نه ؟ علاوه بر اين هر زمان حضرت مهدي ( عج ) ظهور و قيام كند تكيه بر حجرالاسود خواهد داد . آنگاه جبرئيل نازل شده و با آن حضرت بيعت مي نمايد ، در اين زمان حجرالاسود بر افرادي كه بر بيعت خود با آن حضرت وفا نموده اند ، گواهي خواهي داد ، اما استلام حجر ، تجديد عهدي است كه مردم با خداي خود بسته اند ، آيا نمي بيني ، در موقع استلام مي گويي : « اللهُم اَمانَتي اَديتها و ميثاقي تَعاهَدتُهُ لتَشهد لي بِالمُوافاة »

پروردگارا امانت خود را كه عهد و پيمان من بود ادا كردم ، و به عهد خود وفا نمودم ، و اميدوارم كه او در نزد تو گواهي دهد . بخدا سوگند ! چنين امانت مهمي را ، نمي توانند نگهدارند و عمل نمايند مگر شيعيان ما ! آنها حجر را مي شناسند و حجر هم كاملا آنها را مي شناسد و اعمال آنها را تصديق مي نمايد . . .


107


اما علت بيرون آوردن حجرالاسود از بهشت : آيا مي داني حجر چيست ؟

گفتم : نه .

فرمود : اين فرشته اي بود عظيم الشأن و مقرب ، آنگاه كه پروردگار ، از گروه فرشتگان عهد و پيمان خواست اين اولين فرشته اي بود كه تعهد انجام فرمان پروردگار را پذيرفت ، از اين رو خداي تعالي او را بر افراد بشر ، امين قرار داد ، تا عهدي را كه در عالم ارواح ( ذر ) با خدا بسته اند گواه باشد ، و او را با آدم ( عليه السلام ) در بهشت مصاحب ساخت ، تا آن عهد را به او تذكر دهد ، يعني چون آدم ترك اولي نموده از بهشت بيرون آمد ، و آن عهد را فراموش كرد ، در سرگرداني بود تا زماني كه موفق شد توبه نمايد . پس آن فرشته بصورت دُرّه درخشان سفيدي نزد آدم ( عليه السلام ) رسيد . از او پرسيد ، مرا مي شناسي ؟ آدم گفت : نه . خود را معرفي كن ، آدم اقرار به عهد خود نمود ، و با آن انس داشت . و در هر شبانه روزي يكبار تجديد عهد مي كرد ، تا خانه كعبه را ساخت ، سپس او را در آن ركن نصب نمود . . .

و نيز فرمود كه : اول فرشته اي بود كه به رسالت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و وصايت علي ( عليه السلام ) و اولادش اعتراف نمود ، اين فرشته بود ، پس خداي بزرگ او را ، مورد توجه قرار داد وچنين مقامي را به او ارزاني داشت ، او در روز قيامت با زباني گويا ، و چشمي بينا خواهد آمد ، و براي هر كس كه عهد خود را ايفا نموده است ، گواهي خواهد داد .

در روايات اسلامي آمده است كه حجرالاسود بايد بوسيله مردان پاك و حجج الهي نصب شود . از اينرو اولين بار بوسيله آدم نصب شد ، و سپس حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و بعدها حجج الهي ديگر آنرادر جايش قرار دادند تا آنكه زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بدست آن حضرت نصب گرديد و در زمان حجاج بن يوسف ، بدست امام چهارم ( عليه السلام ) نصب شده ، و در آينده نيز بدست حضرت مهدي ( عج ) نصب خواهد شد .

مقام ابراهيم

در شمال شرقي خانه كعبه و با فاصله 27 ذراع ( حدود5/13متر ) ضريح كوچك و طلايي رنگي وجود دارد كه در خود سنگي را جاي داده است . اين همان سنگي است كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بهنگام بناي كعبه روي آن مي ايستاد تا پايه هاي خانه را بالا برد .


108


مساحت ساختمان بالاي مقام قبلا 6×3 متر يعني 18 متر مربع بوده ، ولي داخل مقام 40×40 سانتيمتر بيشتر نبوده است . قطر پوشش خارجي مقام فعلا 80 و ضخامت آن 20 و ارتفاعش 100 سانتيمتر است كه بر روي پايه اي از مس به ارتفاع 75 سانتيمتر قرار گرفته و وزن آن كلا 1700 كيلوگرم مي باشد .

در فضيلت مقام همين بس كه آنرا از سنگهاي بهشتي دانسته اند .

ازرقي ضمن نقل بهشتي بودن حجرالاسود و مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ، از مجاهد نقل مي كند كه نبايد بدون طهارت بمقام ابراهيم دست كشيد زيرا آن نشانه ( يا آيتي ) از آيات خداوند است و در آن طي نشانه هاي روشني است . ( 1 )

مستجار

روبروي درب كعبه ، نرسيده به ركن يماني را مستجار گويند .

درگذشته كعبه داراي دو درب بوده كه درب دوم آن روبروي درب فعلي كعبه قرار داشته است . حدود مستجاراز درب بسته شده تا ركن يماني چهار ذراع است كه محل پناه بردن مردم به خانه خدا بوده است و از اين جهت آنرا مستجار گويند . دعا كردن در آنجا بسيار تاكيد شده بشكلي كه برخي از آن تعبير به مستجاب كرده اند . صاحب عقدالثمين مستجار را بين ركن يماني و باب بسته شده در پشت كعبه مي داند .

ملتزم

ابو وليد ازرقي از پدرش با واسطه از ابن عبا نقل مي كند كه ملتزم ، محل دعا كردن و محل پناه بردن بخداست ، و در فاصله ميان حجرالاسود و درب كعبه قرار دارد .

و نيز از ابوالزبير نقل مي كند كه در كنار ملتزم دعا كرده و مستجاب شده است . ابن عباس مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : « الملتزم موضع يستجاب فيه الدعاء » ملتزم مكاني است كه دعا درون آن مستجاب مي شود . ( 2 )

ناودان طلا

ناودان كعبه كه به آن ناودان طلا و ناودان رحمت نيز مي گويند ، در بالاي ديوار شمالي خانه ، بر لب بام قرار دارد و آب آن هنگام باران داخل حجراسماعيل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير ابوالفتوح ج 3 ص 316

2 . اخبار مكه 260


109


مي ريزد و دعا در زير آن مستجاب است . در هنگام باران انبوه طواف كنندگان و زائران را مي بينيد كه براي استشفاء و تبرك ، قصد گرفتن چند قطره اي از آب آنرا دارند .

اين ناودان نخست از چوب بود ، سپس از مس و در سال 959 توسط سليمان قانوني از نقره ساخته شد و در سال 1021 سلطان احمد آنرا با طلا و لاجورد رنگين نمود .

درسال 1273 توسط سلطان عبدالمجيد ( عثماني ) از طلاي خالص ساخته شد كه هنوز باقي است . در روايات آمده است كه اگر كسي در زير ناودان طلا بايستد و دعا كند از گناهانش بيرون مي رود ، مانند روزي كه از مادر متولد شده است .

حجر اسماعيل

حجر بمعناي پناه و دامن است و فضا و محوطه ميان ديوار كعبه را كه در كنف و پناه كعبه مي باشد حجر اسماعيل گويند . حجر مدفن حضرت اسماعيل ( عليه السلام ) و مادر موحد و با اخلاص و والا مقامش حضرت هاجر و بسياري از انبياء عليهم السلام است . ( 1 )

در برخي از روايات آمده است كه نماز در حجر اسماعيل مثل نماز در داخل كعبه است . حجر اسماعيل طبق نقل ابن عباس و . . . بخشي از كعبه بشمار مي رود .

مشخصات حجر اسماعيل

حجر اسماعيل فضايي است بين كعبه و ديواري كه به شكل نيم دايره و از سنگ مرمر است ، اين ديوار يك متر و سي ( 30/1 ) سانتيمتر ، ارتفاع دارد ، و از يكطرف به زاويه شمالي ( ركن عراقي ) و از سوي ديگر به زاويه ركن غربي منتهي مي شود . اينجا ، محل زندگي حضرت اسماعيل ، و مادرش هاجر و همسر اسماعيل بوده است . روزي كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، هاجر و اسماعيل را به وادي لم يزرع و غير قابل كشت آورد ، آنها خيمه خود را در همين جا ، برافراشته و زندگي را شروع كردند ، بعدها هم كه اسماعيل همسر اختيار نمود ، باز در همين جا مي زيست .

همسر اول به سفارش پدر طلاق داده شد و همسر دوم اسماعيل ، در همين جا به بافتن پرده اي براي كعبه اقدام كرد ، و بعد اينجا مدفن حضرت اسماعيل ، و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان مدرك 234


110


مادرش هاجر ، و دختران اسماعيل ، و مدفن پيغمبران زيادي گرديد . مساحت اين فضا از داخل حجر ، تا وسط ضلع ميزاب 36/8 متر و عرض ديوار5/1 متر است ، بنابراين از طرف خارج ديوار حجر تا ديوار كعبه 86/9 مترمي باشد .

فضيلت حجر اسماعيل

از امام ششم ( عليه السلام ) درباره ( حطيم ) روايتي نقل شده است كه آن حضرت فرمود : بعد از حطيم ، برترين نقطه مسجدالحرام براي خواندن نماز و عبادت ( جز نماز طواف واجب ) حجر اسماعيل مي باشد .

ابي بلال مي گويد : ديدم امام ششم ( عليه السلام ) را كه داخل حجر اسماعيل شد و به اندازه دو ذراع از بيت فاصله گرفت و نماز خواند ، عرض كردم : چگونه است كه شما در اينجا نماز گزارديد در حاليكه من نديدم كسي از اهل بيت شما را كه در اينجا نماز بخواند ، آن هم محاذي ناودان و ميزاب رحمت ؟ فرمود : اينجا محل نماز خواندن شبّر و شبير فرزندان هارون پيغمبر است .

در روايت ديگري آمده كه حضرت سجاد ( عليه السلام ) شبها در حجر اسماعيل به راز و نياز مشغول مي شد . طاووس يماني مي گويد : آن حضرت بعد از نماز : پيشاني بر زمين مي نهاد و مي گفت : « اِلهي عَبدُكَ بِفِنائك ، سائِلُكَ بِفِنائك ، مِسكينُكَ بِفنائِك ، فَقيرُك بِفِنائك ، يَشكوااِلَيكِ مالا يَخفي عَلَيكَ » ( 1 )

حطيم

به فتح حاء ، يعني شكسته شدن و در هم فشردن .

حطيم طبق روايات بسياري ، يكي از مكانهاي مقدس و بافضيلت كعبه است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آنجا جايگاهي از جايگاههاي بهشت است و بهترين و پاكترين و نزديكترين مكان بمقام قرب الهي ميان ركن و مقام است و به نقلي بين ركن و مقام تا زمزم ، 99 پيامبر از جمله نوح و هود و صالح و شعيب دفن شده اند .

در شرافت اين محل بحثي نيست ، سخن در اين است كه حطيم كجاست و چرا آنرا حطيم گفته اند ؟

در مجمع البحرين آمده است : لفظ حطيم در احاديث ، زياد تكرار شده و طبق روايات : حطيم ، بين حجرالاسود و باب كعبه مي باشد . وي مي افزايد : از اين جهت به آن حطيم گفته شده كه مردم براي خواندن دعا و استغاثه ، در اينجا ازدحام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فروع كافي كتاب حج


111


نموده و يكديگر را بشدت درهم مي فشارند .

معاوية بن عمار مي گويد : از امام ششم ( عليه السلام ) از حطيم پرسيدم ؟ فرمود : حطيم ميان حجرالاسود و باب بيت مي باشد . دوباره سوال كردم چرا آن محل را حطيم ناميده اند ؟ فرمود : براي اينكه مردم در آنجا يكديگر را مي شكنند و بر يكديگر فشار مي آورند .

طبق اين نقل « حطيم » حد فاصل درب خانه و حجرالاسود ميباشد . امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « اگر ممكن شود كه تمامي نمازهاي واجب و مستحب خود را نزد حطيم بخواني ، به جا آور ، زيرا كه آنجا بهترين مكان در روي زمين است و حطيم ميان درب خانه و حجرالاسود است و همان جايي است كه خداي تعالي توبه آدم را قبول فرمود : و بعد از حطيم از نظر فضيلت ، در حجر اسماعيل نماز بگزار ، و بعد ميان ركن عراقي و درب خانه ، كه مقام ابراهيم در آنجاست ، و بعد از آن ، از نظر فضيلت ، پشت مقام ابراهيم است ، و هر اندازه نزديك تر به خانه خدا ، نماز خوانده شود ، بهتر و افضل است ، ولي جائز نيست نماز طواف واجب و طواف نساء مگر در پشت مقام ابراهيم » و نيز فرمود : « نماز در مسجدالحرام برابر با صد هزار نماز در غير آن مي باشد »

شاذروان

در قسمت پائين ديوار كعبه سنگ نماي كم عرضي وجود دارد كه بدان شاذروان مي گويند . و بنقل ازرقي حدود 2 ذرع است ، شماره سنگهايي كه بر گرد كعبه به اين عنوان كشيده شده 68 سنگ است ، كه در سه جانب كعبه قرار دارد ، قسمتي از ديوار كعبه كه داخل حجر قرار دارد بدون شاذروان است . فقهاي شيعه ، شاذروان را جزء بيت و ديوار كعبه ميدانند و حتما بايد آنرا داخل در طواف نمود چون اين مقدار در هنگام بازسازي قريش از كعبه بيرون مانده بود لذا در واقع ديوار كعبه را كوچكتر كرده اند .

درب كعبه

باب البيت كه اندازه آن حدود 2 متر است ، در ضلع شرقي كعبه قرار دارد و هنگام دخول و ورود به كعبه بايد بوسيله نردبان فلزي كه 5 پله دارد وارد بيت شد .

اين درب با قفل بزرگ نقره اي كه توسط سلطان سليمان قانوني در سال 959


112


هجري تقديم شده بسته مي شود ، و در موارد ويژه ، از جمله براي شستشوي خانه بوسيله گلاب در موسم حج باز مي گردد ، اين شستشو همه سال 2 بار ، قبل از حج و بعد از حج انجام مي گيرد .

در سال 1363 هجري بعلت فرسودگي ، درب جديدي ساختند و بجاي آن نصب نمودند . اين باب در واقع مركب از دو درب داخلي و خارجي است .

طلاي بكار رفته در آن بالغ بر 280 كيلوگرم با عيار 9/999% مي باشد و 000/420/13 ريال سعودي هزينه برداشته است . باب داخلي هم كه مستقل و جداست و به آن باب توبه مي گويند در ظرافت و دقت و طلاكاري و زينت عين باب خارجي است .

هم اينك قفل جديدي براي درب كعبه از طلا ساخته اند و بجاي قفل قديمي كه بيش از هفتاد سال پيش ساخته شده از آن استفاده مي كنند . ( 1 )

چاه زمزم :

زمزم بر وزن همدم ، كه به آن چاه اسماعيل هم گفته مي شود . اين چاه در شرق كعبه با فاصله كمي از خانه و مابين حجرالاسود و مقام ابراهيم بفاصله 17 تا 18 متر قرار دارد كه عمق آن 140 قدم است .

درباره فضيلت آن و ثواب و فايده نوشيدن آب زمزم روايات زيادي آمده است .

نامهاي زمزم و علت آن

* شبّاعه يعني سير كننده . ( 2 )

* مرويّه : يعني سيراب كننده و رفع كننده تشنگي به نحوي كه تشنگي را قطع مي كند .

* عافيه : چون موجب عافيت و رفع بلا مي شود ، بهمين جهت به آن عافيه مي گويند .

* شافيه : نيز گفته مي شود ، شفا دهنده و در دعاي مربوط به آن هم آمده است كه : « و شفاء من كل سُقم »

* نافعه ، بخاطر منافع متعدد اين آب و سير تاريخي آن .

* ميمونه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجله وزارت تبليغات عربستان ، ص 76

2 . في رحاب بيت الحرام ، ص 135


113


* برّه

* بركة و . . . و امثال آن نيز گفته شده است .

چرا زمزم ناميده شد

علل متعددي براي اين نام گذاري ذكر كرده اند :

* چون آب فراوان و خوشگواري بوده است ، زمزم گفته اند ، زيرا زمزم در لغت ، آب گوارا و شيرين را كه اندكي شور طعم باشد گويند .

صاحب مجمع البحرين مي گويد :

* چون فراوان باشد و چون هاجر آنرا « زم » نمود ، يعني جلوي آن را گرفت تا پخش نشود ، لذا به آن زمزم گفته اند .

* براي زمزمه جبرئيل و كلام او زمزم گفته اند .

نامهاي ديگري هم غير از زمزم دارد مانند : رَكضَتُه جبرئيل ، سُقيا اسماعيل المصونة ، حفيرة عبدالمطلب ، طعام طعم ، و شفاسُقم .

درگذشته فقط زائران از اين آب استفاده مي كردند و سقايت آن قبل از اسلام ، از افتخارات بزرگ مردم مكه بشمار مي رفت ، و در صدر اسلام سقايت آن بر عهده عباس عموي پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است . دهانه اين چاه در سابق يك متر در يك متر ، و عمقش بسيار كم بود و بدون آن كه سايباني بر آن باشد ، با ريسمان و دلو از آن استفاده مي شد ، و در نتيجه كشمكش بر سر آن بسيار بود .

ولي اكنون تغييرات زيادي يافته و با تشكيلات نسبتا وسيع ، آب آن به ضميمه آبهايي كه از خارج يا قنات زبيده بوسيله لوله كشي داخل آن مي شود پس از تصفيه و خنك شدن ، در زير مطاف و در جاهاي ديگر حرم به مردم مي رسد .

پيدايش چاه زمزم

زمزم چاه مقدسي است كه در چگونگي پيدايش آن چنين آورده اند :

چون همسر ابراهيم ، ساره به سني رسيد كه ديگر اميد فرزند آوردن نداشت ، حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) از كنيزش هاجر با تمايل ساره ، بچه دار شد و اسمش را اسماعيل گذاشت . ساره با توجه به ايمانش ، نسبت به او حسادت كرد و بنقلي به


114


درخواست او و نيز بدستور وحي ، ابراهيم آن زن و فرزندش را از كنعان به صحراي خشك و سوزان عربستان آورد و در سرزميني در دامنه كوههاي حجاز و مكه ، يعني در مكان كعبه فعلي با اندكي آب و نان اسكان داد ، و خود از آنان جدا شد . در هنگام مراجعت از مكه وقتي به كوه كُدا رسيد در حاليكه بسيار گرفته و غمگين بود ، در مورد ذريه اش چنين بدرگاه خدا دعا كرد : « ربّنا اِنّي اَسكَنتُ مِن ذرّيتي بواد غَيرَ ذي زَرع عِندَ بَيتِكَ المُحرّم ربّنا ليقيموا الصَّلواة . . . » ( 1 )

هاجر نيز به امر وارده الهي تسليم شد و فرزندش را تنگ در آغوش گرفت و آذوقه مختصري كه همراه داشت مصرف كرد تا توشه اش به پايان رسيد و گرسنه و تشنه ماند و شير در پستانش بخشكيد ، بادهاي سام ( مرگ ) و ريگ هاي سوزان آن بيابا نيز دل مادر و كودك را ملتهب ساخت وطفل شيرخوار ، از شدت گرسنگي و تشنگي بي تاب شد و بخود مي پيچيد و پاي خود را بزمين مي ساييد .

هاجر كوشش بسيار كرد تا راه نجاتي يابد و ناچار طفل را رها كرد و خود در جستجوي آب بر فراز كوه صفا رفت و به اطراف نظر مي كرد ليكن از آب خبري نبود و نالان و گريان باز مي گشت و چون طرف كوه مروه آبي بنظر رسيد ببالاي آن كوه شتافت ، در آنجا نيز آبي نيافت ، بلكه سراب بود . از آنجا به كوه صفا مي نگريست بخاطر آنكه آبي نظرش را جلب كرد ، مجدداً به كوه صفا برگشت ، باز هم سرابي بيش نبود .

مي گويند هفت بار راه ميان كوه صفا و مروه را پيمود ( كه امروزه حاجيان همان سنت را تعقيب مي كنند ) و مأيوسانه نزد طفل صغيرش بازگشت و برخلاف انتظار مشاهده كرد كه به لطف پروردگار چشمه آبي در زير پاي اسماعيل روان است ، هاجر كنارش را با كلوخ و سنگ بست تا آب پخش نشود . برخي زمزم را به همين معنا گرفته اند .

آب زمزم اكنون بهترين آب مكه مي باشد كه بسيار صاف و داراي املاح معدني و طعم آن كمي شور و گرم است و خوردن آن بسيار مفيد است .

از روايات تاريخي چنين برمي آيد كه :

حضرت جبرئيل ، زمزم را براي استفاده حضرت اسماعيل و سيراب كردن او و مادرش هاجر به اعجاز و به امر خدا پديد آورد ، ولي زمزم چشمه كوچكي بود كه بعدها حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) آنرا مرتب ساخت . يكبار اين چاه بوسيله عمرو بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره ابراهيم آيه 37


115


الحارث جُرهمي پر شد زيرا نفايس و اشياء ارزنده اي كه نزد او بود از جمله هفت شمشير طلا ، اهدايي امپراتور ايران به آنجا و نيز دو مجسمه آهو از طلا و . . . را در آن افكند تا محفوظ بماند و خود به يمن فرار كرد . مي گويند : پانصد سال چنين بود و مردم جاي زمزم را نمي دانستند . . .

حضرت عبدالمطلب ( عليه السلام ) سه بار در خواب پشت سر هم با علامتهاي ويژه اي از مكانش آگاهي يافت و آنرا حفر كرد و از آن تاريخ تاكنون همواره مورد استفاده مردم و زائران خانه خدا قرار دارد .

« ابن عباس » آنرا نوشيدني ابرار و نيكان خوانده است كه فرمود : « صلوا صلاة

الابرار و اشربوا من شراب الابرار ( ماء زمزم . . . ) » . ( 1 )

امام هشتم ( عليه السلام ) فرمود : هر كس از آب زمزم سيراب گردد خداوند شفايي برايش قرار دهد و دردي از او دور مي سازد و در امان از هر ترس و اندوهي خواهدبود . ( 2 )

در مصباح الحرمين آمده است كه : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود براي ما از آب زمزم هديه بياوريد . در كافي نقل شده است كه حضرت به بيماري سينه درد مبتلا شد از آب زمزم آشاميد و بهبودي يافت و فرمود : « ماء زمزم سيد الماء و اشرفها و اجلها و . . . » . ( 3 )

ميزان مصرف آب زمزم

حدّ متوسط مصرف روزانه آب زمزم توسط زائران خانه خدا ده هزار متر مكعب است . اين چاه هنگام هجرت حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و هاجر و اسماعيل همواره و بدون انقطاع آب داشته ، جز در موارد قليلي كه آب آن كم شد . و اين خود بسيار عجيب است كه يك چاه در طول 40 قرن اين چنين آب بدهد .

اقدامات انجام شده در سال 1377 هجري ، تغييرات هندسي در چاه داده و آنرا از كنار بيت به زير زمين مطاف ، منتقل ساخت . دو مدخل جداگانه مردانه و زنانه با شيرهاي آب سردكن ساخته شد كه در قسمت مردانه آن 340 شير و قسمت زنانه 110 شير آب سرد وجود دارد . بعلاوه با لوله كشي اين آب در داخل مسجدالحرام و اطراف مسعي و نيز بيرون مسجد براي بردن زائران بعنوان تبرك و هديه ، تسهيلاتي فراهم شده است . در داخل مسجد صدها كلمن بزرگ آب خنك و تعدادي مخزن فلزي آب سرد از زمزم وجود دارد و حتي از اين آب علاوه بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . في رحاب بيت الحرام ، ص138 ـ 139

2 . فقه الرضا ( عليه السلام ) ص 75

3 . همان مدرك


116


مكه روزانه چهل تُن به مسجد النبي در مدينه ( در ايام حج ) حمل مي شود .

قنات زبيده يا قنات حُنين

اين قنات يا چشمه زبيده كه منسوب به همسر هارون است از كوهي بنام « طاد » سرچشمه مي گيرد و به نخلستانها و مزارع حنين مي رسد .

اين قنات در 35 كيلومتري شمال شرقي عرفه حفر شده و براي تامين آب حجاج در مراسم حج و در كنار آب زمزم در مجاري مخصوصي گاهي در زير زمين و گاهي بصورت آب نما به مكه ( و منا و عرفات و مشعر ) مي رسد .

قنات ديگري هم هست كه از وادي نعمان ( منطقه اي آنسوي عرفات ) جاري است اين قنات از كوه ( كِرا ) بيرون مي آيد و در انتهاي وادي نعمان به قنات ديگري در منطقه « اَوحَر » با قنات هاي ديگر ضميمه شده و در گذشته بوسيله مجاري گود و سنگ چين در وادي عرفه جريان مي يافت و مورد استفاده زائران قرار مي گرفت .

آورده اند كه براي تاسيس اين قنات و . . . يك ميليون و هفتصد دينار طلا ( معادل يك ميليون و هفتصد مثقال طلا ) خرج كرده اند . اين قنات در گذشته چندين بار تخريب و بوسيله سيل از بين رفت ولي دوباره ترميم شده است .

صفا

نام كوهي است در كنار مسجدالحرام كه در دامنه كوه ابوقبيس واقع گرديده است . صفا همان نقطه آغاز سعي است . گويند نامگذاري آن ، به اين اسم با توجه به ريشه لغوي كلمه صفا ( كه بمعني سنگ صاف و محكم و شفاف آمده ) بدانجهت است كه سنگهايش خالص بوده وچيزي از خاك با آن مخلوط نيست ، لكن در روايات مطلب ديگري آمده است .

در بياني از امام صادق ( عليه السلام ) چنين منقول است كه فرمود : آدم ابوالبشر كه او را « صفي الله » نامند هنگام هبوط بسوي زمين نخست به اين كوه فرود آمد ، بدينجهت آن را به اعتبار لغت حضرت آدم ( عليه السلام ) صفا ناميدند .

صفا علاوه بر آنچه گذشت نقطه آغاز دعوت علني پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است ، چه آنكه در پي نزول آيه : « فَاصدَع بما تؤمر و اعرض عن المشركين » حضرتش بر


117


بالاي صفا قرار گرفت و ضمن سخناني مردم را به توحيد ، نبوت و معاد رهنمون گرديد و انسان را رسما از پرستش بت و گرايش به شرك ، فساد و انحراف بر حذر داشت .

مروه

نام كوه معروفي است در كنار مسجدالحرام ، كه در شمال خانه خدا در دامنه كوه قعيقعان قرار دارد .

مروه در لغت بمعناي سنگ سخت و سفيد و براقي است كه با آن آتش مي افروزند . اين كوه كوچك 8 متر ارتفاع دارد كه با شيب خاصي براي سعي

كنندگان بازسازي شده است . مروه همچون صفا از مشاعر حج است كه سعي ميان صفا و مروه هفت بار با ابتدا از صفا و ختم به مروه ، انجام مي گيرد . قرآن كريم به اين دو مقام با فضيلت اشاره نموده و مي فرمايد : « ان الصفا و المروة من شعائرالله فمن حج اواعتمر فلا جناح ان يطوف بهما » . ( 1 )

با پايان مرتبه هفتم سعي ، در مروده تقصير انجام مي گيرد . يعني زن و مرد با گرفتن كمي از ناخن ، يا كوتاه كردن كمي موي سر و يا صورت از احرام خارج مي شوند .

فاصله صفا تا مروه ( مسعي ) 420 متر ( 5/766ذراع ) است كه بصورت يك سالن دو طبقه بشكل اتوباني در طبقه اول با عرض 20 متر و ارتفاع تقريبي 21 متر ساخته شده است . در وسط محدوده اي است كه اشخاص پير و معلول با چرخ روان ، از آن بدون مزاحمت پياده ها ، سعي مي كنند .

در ميانه صفا و مروه در دو سوي مسعي 4 عدد ستون سبز رنگ قرار دارد كه با مهتابي هاي سبز مشخص است . اين محدود محاذي كعبه قرار دارد و محل هروله است كه مستحب است مردان در حال سعي در دو طرف ( از صفا به مروه واز مروه به صفا ) در آن محدوده كمي تندتر به حالت نسبتا دويدن بسان حركت اسب حركت كنند . در فلسفه هروله ميان مسعي ، مختلف گفته اند . برخي به حركت هاجر اشاره كرده اند كه چون به اين نقطه مي رسيد بر سرعت خود مي افزود و گروهي به حركت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ياران او اشاره مي كنند كه پس از صلح حديبيه و در جريان عمرة القضاء جهت مانور قدرت در برابر كفار به ياران خويش كه بسياري از آنان پيرمردان لاغر اندام بودند دستور داد تا دوان دوان حركت كنند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره بقره آيه 158


118


صفا و مروه داراي 8 درب ورودي است . . .

مراسم سعي ، يادآور خاطره رفت و برگشت مادر با ايمان و با اخلاص و صبوري بنام هاجر است كه صرفا براي اطاعت خدا و پيامبرش حضرت ابراهيم ، فرزندش را در بياباني كنار خانه قديمي خدا بيت الله الحرام نهاد و براي نجات از تشنگي بدنبال آب روانه شد و گاهي بالا صفا و گاهي بالاي مروه مي آمد تا كسي را ببيند يا كسي صدايش را بشنود يا بر كودكش نظاره كند . تا اينكه خداوند چاه زمزم را بقدرت خويش به او ارزاني داشت و اين عمل را سنت گردانيد . ولي بتدريج اين سنت صحيح ابراهيمي در عصر جاهليت به غلط و انحراف گرائيد و بت پرستان ، بتي سنگي بشكل مرد بر صفا و بتي سنگي به شكل زن در مروه نهادند و بنامهاي اساف و نائله بر آن بعنوان تبرك و تيّمن دست مي زدند . ليكن پس از اسلام بهمان شكل و همان سنت اصيل ابراهيمي بوسيله سلاله ابراهيم پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) احيا گرديد و با شكستن بتها ، سعي بين صفا و مروه از شعائر الهي محسوب و معمول گرديد .

سيري در شهر مكه

پس از شناختي هر چند مختصر با مسجدالحرام ، اكنون بجاست با ديگر اماكن تاريخي شهر مكه آشنا گرديم . شايان يادآوري است كه برخي از آن نقاط تاريخي دستخوش خرابي شده و هم اكنون اثري از آنها نيست كه براي نمونه مي توان به خانه خديجه كبري در انتهاي بازار بزرگ ابوسفيان ، يا مولد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در ابتداي شارع سوق الليل اشاره نمود كه تا همين سالهاي اخير آثارش بر جاي مانده بود . لكن امروزه از اين دو بناي تاريخي و اثر اسلامي جلوه اي پيدا نيست . مكانهاي باستاني و با فضيلت ديگري وجود دارد كه هريك چون برگي از اوراق زرين و آموزنده تاريخ اسلام جلوه گر بوده و براي رهگذران داراي بينش ، پيام داشته و ارائه روش مي كنند . اينك بر اين اماكن گذري خواهيم داشت :

شعب ابي طالب

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و يارانش در سالهاي نخستين رسالت تحت فشار مشركان بوده و هر روز با حربه اي از سوي آنان روبرو بودند ، هر چند هيچكدام موثر واقع نشد . يكي از حربه ها به سال ششم بعثت مربوط مي شود كه مشركان با تصويب


119


قطعنامه اي در دارالندوه بر آن شدند كه از هرگونه معامله ، معاشرت ، ازدواج و حمايت ، نسبت به مسلمين اجتناب ورزند . در نتيجه زندگي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ياران او در شعب و دره اي در خارج مكه آنروز ، بمدت سه سال بر آنان تحميل شد كه اين دره بعدها به شعب ابوطالب مشهور شد . گويند اين شعب همان مكان معروف به قبرستان ابوطالب است ، كه قبر ابوطالب ( عليه السلام ) و حضرت خديجه و . . .

در آنجا قرار دارد ، ولي در كنار كعبه شعبي است كه گاهي از آن به شعب ابوطالب و بني هاشم و هم به شعب علي ( عليه السلام ) تعبير مي شود .

برخي از مورخان و جغرافي دانان ، در كتابهايشان با اعتراف به اينكه در مكه شعب زياد است ، از شعب ابي طالب به شعب ابو يوسف تعبير مي كنند و مي گويند همانجاستكه بني هاشم در آن محاصره شدند و بعدها به شعب ابيطالب يا شعب بني هاشم و سپس به شعب علي ( عليه السلام ) معروف شده است .

قبرستان ابوطالب * حجون ، المعلاة

مشهور آن است كه شعب ابوطالب و قبرستان ابوطالب كه بنامهاي : مقابر حجون ، مقبره بني هاشم و مقبره المعلاة نيز خوانده مي شود در يكجا واقعند .

اين مقابر در شمال شرقي مسجدالحرام ، كنار شارع غزه بالاتر از مسجد جن و در تقاطع شارع الحجون ، قرار گرفته و شخصيتهاي بسياري از مومنان ، صلحا ، شهدا و علما را در خود جاي داده است .

نويسنده كتاب في رحاب بيت الحرام مي گويد : تنها 39 تن از صحابه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اين قبرستان مدفونند . ما بر حسب اهميت ، مشاهير بخاك خفتگان در اين ديار را نام مي بريم كه عبارتند از :

ابوطالب

اين بزرگوار ( كنيه اش ، ابوطالب ) و ( نامش عبدمناف ) ، فرزند عبدالمطلب و سيد بطحا وشيخ قريش بوده است .

اماميه بر ايمان و توحيد او اتفاق نظر دارند و اصولا اجداد و امهات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه معصومين ( عليه السلام ) را موحد مي دانند . ابوطالب درباره ايمان خويش اشعار نغز و شيريني سروده و از آن جمله گفته است :

* ولقد علمت بان دين محمد ( صلّي الله عليه وآله ) * * * من خير اديان البرية ديناً * ( 1 )

يعني محققاً دانستم كه دين محمد ( صلّي الله عليه وآله ) از همه اديان جهان بهتر است . و اين شعر نيز منسوب به آن حضرت مي باشد :

* يا شاهداًعلي فاشهد * * * اني علي دين النبي احمد ( صلّي الله عليه وآله ) *

* من ضل في الدين ، فاني مهتد * ( 2 ) * * *

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . راهنماي حرمين شريفين ص 250

2 . همان مدرك


120


يعني اي گمراهان شاهد باشيد كه من بر دين پيغمبر خدا ، احمد ( صلّي الله عليه وآله ) استوارم ، هر كس از دين خارج است باشد ، ولي من به او هدايت شده ام . هم چنين هنگام مهاجرت جعفر و همراهانش به حبشه ، ابوطالب اشعار جالبي را طي نامه اي به نجاشي مي نويسد كه دالّ بر ايمان اوست :

* تعلم مليك الحبش ان محمداً ( صلّي الله عليه وآله ) * * * نبي كموسي والمسيح بن مريم *

اميرالمومنين ( عليه السلام ) دوست داشت كه اشعار پدرش روايت شود و تدوين گردد . او مي فرمود : آنها را بياموزيد و به اولاد خود نيز ياد دهيد كه آن جناب بر دين خدا بوده و اشعارش سراسر علم است .

محدث قمي ( ره ) مي نويسد : در روايات است كه : مثل ابوطالب ، مثل اصحاب كهف است ايمان خود را پنهان داشت تا بتواند پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ياري كند و شر كفار قريش را از آنحضرت بگرداند ، ابوطالب نگهدارنده وصايا ، و آثار انبيابود كه آنها را به پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) سپرد . فداكاري جناب ابوطالب ، نسبت به وجود مقدس پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) و داستان سه سال حراست ، از آن حضرت در شعب ابي طالب و كوشش هاي طاقت فرساي او ، در اسلام بر كسي پوشيده نيست .

پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : قريش جرات بر اذيت من نداشت ، تا اينكه ابوطالب درگذشت ، سپس شروع به اذيت من نمودند . ابن ابي الحديد ، مي گويد :

* و لو لا ابوطالب و ابنه * * * لما مثل الدين شخص فقاما *

* فذاك بمكة آوي و حاما * * * و ذاك به يثرب جسَّ الحماما *

يعني اگر ابوطالب و پسرش علي ( عليه السلام ) نبودند ، كسي در خدمت اسلام نمي ايستاد ، پس ابوطالب در مكه از پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) حمايت كرد ، و علي در مدينه ، پيغمبر اسلام را با شمشير خويش حمايت و ياري نمود .

پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مرگ عم بزرگش ، زياد گريه نمود ، جنازه اش را كه بطرف اين قبرستان حركت دادند پيشاپيش جنازه مي رفت و مي فرمود : اي عم ! صله رحم كردي ، و در كار من هيچ كوتاهي نكردي خدا ترا جزاي خير دهد .


121


اميرالمومنين ( عليه السلام ) در مرثيه پدرش چنين گفت :

* لقد هد فقدك اهل الحفاظ * * * فصلي عليك ولي النعم *

* ولقاك ربك رضوانه * * * فقد كنت للطهر من خير عمّ *

* اباطالب عصمة المستجير * * * و غيث المحول و نور الظلم *

و بالاخره آن سالي كه ابوطالب و خديجه در آن درگذشتند ، « عام الحزن » لقب يافت و اين خود نشان ديگري از جايگاه معنوي ابوطالب است .

عبدالمطلب ( عليه السلام )

آرامگاه جناب عبدالمطلب ، نزديك به مرقد فرزندش ابوطالب مي باشد ، عبدالمطلب نامش ( عامر ) فرزند هاشم ، ملقب به شبية الحمد بوده است .

وي پناهگاه عرب ، رئيس مكه ، و بزرگ قبيله قريش بود . او از ايماني قوي برخوردار بود ، رفادت وسقايت حاج ، بر عهده او بود ، هنگامي كه چاه زمزم را مجدداً حفر كرد و آب زمزم جاري ساخت لقب سيد البطحا و ساقي الحجج و حافر الزمزم بر القاب او افزوده شد .

امام ششم ( عليه السلام ) فرمود : عبدالمطلب در روز رستاخيز ، با سيماي پيامبران وارد محشر مي شود . ( 1 ) و نيز فرمود : او در روز رستاخيز تنها محشور خواهد شد ، زيرا در ايمان و ستايش خدا در ميان قوم خود تنها بوده است . داستان او با ابرهه ( كه فرمود من صاحب شترانم و براي آن خانه صاحبي است كه از آن حمايت خواهد كرد ) حكايت از ايمان محكم او مي نمايد . ( 2 ) قريش او را ابراهيم دوم مي خواندند .

يكي از امتيازات عبدالمطلب اين بود كه در كنار كعبه برايش فرش پهن مي كردند و فرزندانش در كنار او مي ايستادند و او به مشكلات مردم ، رسيدگي مي كرد . يكي از روزها پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) كه هنوز طفل بود آمد ، عبدالمطلب فرمود : بگذار بيايد ، چه خداوند به او مقامي ارجمند عطا فرموده است . عبدالمطلب تا آخر عمر ، از نوه برومند خود پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) نگهداري فرمود و هنگامي كه درگذشت آن حضرت 8 سال داشت كه او را به ابوطالب سپرد . عبدالمطلب داراي ده پسر و شش دختر بوده است ، گويند وي هنگام مرگ 120 سال داشت ، به دخترانش امر نمود تا براي او مرثيه بخوانند تا خود بشنود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اصول كافي به نقل از راهنماي حرمين ص 252

2 . همان مدرك


122


خديجه ( عليه السلام )

از جمله كساني كه در قبرستان ابوطالب مدفونند جناب خديجه است او كه از زنان نمونه تاريخ است در شرايطي همسر رسول ( صلّي الله عليه وآله ) گرديد كه مورد توبيخ سران مشركين قرار داشت . وي عليرغم همه آنچه مكيان درباره اش مي گفتند به همسري پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) افتخار ورزيده و تمام ثروت خويش را وقف آرمانهاي اسلام ناب محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) نمود . در كنار كعبه همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به نماز مي ايستاد و تا واپسين لحظات عمرش همواره پشتوانه اي قوي براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بشمار مي رفت . از اينرو بود كه پيامبر پس از فوت وي مكرر او را ياد كرده و در فقدان او مي گريست . ( 1 )

عبد مناف

قبر عبد مناف ، نزديك مرقد جناب عبدالمطلب قرار دارد .

عبد مناف كه نامش ( مغيره ) است ، فرزند قُصَيّ و پدر هاشم ، جد اعلي پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي باشد و بخاطر جمال زيبايش به او قمر البطحا مي گفته اند .

ديگراني كه :

علاوه بر شخصيت هايي كه نام آنها ذكر شد ديگراني نيز در قبرستان ابوطالب بخاك خفته اند كه ذيلا به ذكر اسامي آنها بسنده مي كنيم :

* قصي بن كلاب از اجداد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله )

* ميمونه دختر امام هفتم ( عليه السلام )

* محمد بن جعفر ، نوه امام سجاد ( عليه السلام )

* قاسم فرزند رسول الله ( صلّي الله عليه وآله )

* سميه ( مادر عمارياسر ) اولين زن شهيد در راه اسلام

* ياسر ( پدر عمار )

* دانشمندان مدفون در حجون *

در اين آرامگاه نزديك قبر خديجه كبري ، عده بسياري از علماي اماميه و بزرگاني از اهل ايمان مدفونند ، كه بنام تعدادي از آنها اشاره مي شود :

1 ـ الشيخ الجليل : « محمد بن حسن بن الشهيد الثاني » مصنف شرح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . في رحاب بيت الحرام ص 254 ـ 258


123


استبصار ، قبر ايشان نزديك به قبر خديجه ( رض ) مي باشد ، وفاتش در سال 1030 هجري بوده است .

صاحب مستدرك از همسر آن عالم بزرگ نقل كرده : در آن شبي كه وي درگذشت و جنازه اش در منزل بود تا صبحگاهان از آن تلاوت قرآن شنيده مي شد . حاكم عراق مكرر به اين بزرگوار نامه مي نوشت و پيشنهاد مي كرد كه او را با تجليل فراوان به عراق آورد و مقيم آنجا گرداند ، ولي او نمي پذيرفت چون مي خواست در حرم خداي تعالي دفن گردد .

2 ـ شيخ زين الدين ، فرزند محمد بن حسن . وفات او درسال 1073 بود و نزديك قبر پدرش دفن گرديد ، او داراي جلالت قدر ، و زهد و ورع بسيار بوده است .

3 ـ ميرزا محمد استرآبادي ، كه وفاتش در سال 1028 بوده است . اين بزرگوار كتب بسياري نوشته است كه از جمله ، رجال كبير ، مسمي به ( منهج المقال ) و شرح آيات الاحكام مي باشد . در مستدرك نقل شده ، كه حجرالاسود ، يك مرتبه بخاطر تقوا و جلالتش به دست اين سيد جليل نصب شده است .

4 ـ محمد امين محمد شريف استرآبادي شاگرد ميرزا محمد استرآبادي ، صاحب مدارك و معالم ، وفات او ، در سال 1036 بوده است .

5 ـ سيد جليل ، زاهد و عابد ، امير محمد مومن استرآبادي صاحب كتاب الرجعة . وي از سادات عقيليه و استاد علامه مجلسي ( ره ) ، و داماد محمد امين استرآبادي و از مجاورين مكه مكرمه بوده است . او در سال 1088 توسط معاندين بشهادت رسيد .

مساجد تاريخي مكه

مساجد تاريخي مكه زياد است ، تعدادي از آنها داراي بناي قديمي بوده و برخي نيز جديدا تجديد بنا شده است .

مسجد ابراهيم خليل

طبق نقل تاريخ مكه اولين كسي كه نماز ظهر و عصر را در عرفه جمع كرد ، ابراهيم خليل بود ، اولين مسجد نيز همان است كه به آن مسجد نمره مي گويند . نمره كوهي است در غرب مسجد و آنرا مسجد عرفه نيز مي گويند . طبق نوشته اخبار


124


مكه ، آن مسجد ابراهيم خليل الرحمن است . ( 1 ) پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام كوچ به عرفات نخست در اين مكان ، يعني نمره ، پياده مي شد و تا ظهر آنجا مي ماند ، آنگاه وارد عرفات مي گرديد .

مسجد جن

در مكه نزديك قبرستان المعلاة مسجدي وجود دارد كه بدان مسجد جن گويند . اهل مكه آنرا مسجد الحرس هم گفته اند . چون طبق نوشته ازرقي صاحب حرس ، مكه را دور مي زده و سپس در آنجا توقف مي كند . اين مسجدي در محلي است كه رسول خدا در آنجا براي ابن مسعود خط و نشان و علامت كشيد و گروهي از جنيان در آن مكان قرآن را شنيدند و به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ايمان آوردند . آنرا مسجد بيعت هم مي گويند چون جنيان در آنجا با رسول خدا بيعت كردند و ايمان آوردند . صاحب معجم معالم مكه . . . آنرا ، همان مسجد جن مي داند .

مسجد شق القمر

در سال نهم بعثت بسياري از مشركان مكه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تقاضاي معجزه اي كردند كه با اشاره حضرت ، ماه دو نيم شد و ديگر بار بصورت اول درآمد كه قرآن نيز گوياي اين حقيقت در اولين آيه سوره انشقاق است . اين قضيه در شب چهاردهم ماه و در نقطه اي كه بر فراز كوه ابوقبيس نمايان بود انجام گرفت .

از اينرو آنجا را محل شق القمر دانسته و مسجدي كه بعدها ساخته شد بنام شق القمر معروف گرديد . شايان ذكر است كه در پي توسعه اطراف مسجدالحرام اثري از اين مسجد نيست . آنچه نيز بنام مسجد بلال در كوه ابوقبيس مشهور بود همين مسجد بود كه بسياري آنرا منسوب به بلال ، موذن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي دانستند در حاليكه منسوب به ابراهيم قبيسي بوده است .

مسجد بيعت

مسجدي است كه در گردنه منا است و انصار و اهل مدينه در سال 12 و 13 در موسم حج و ايام تشريق در آنجا با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بيعت كردند . بيعت اول را كه سال 12 بعثت انجام شد ، بيعت النساء مي نامند و بيعت دوم را در سال 13 ، بيعت الحرب مي خوانند . فاصله اش را تا عقبه كبري ، به اندازه مساحت پرتاب يك سنگ دانسته اند ، اين مسجد را نيز مسجد عقبه نيز گفته اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عقدة الثمين ص 95


| شناسه مطلب: 77381