بخش 1

اهدا طلیعه فصل اوّل : روایت نور ناب سرود وصال یا من اسمه داوء و ذکره شفاء سورة هدایت اقبال سامرا از آثار آفتاب امام حسن عسکری


3


گزيدةسيماي سامرا
سيناي سه موسي
محمّد صحتي سردرودي

 


7


اهدا
اين اثر ناچيز را كه در حدّ توفيق، صحبت از سامراي مظلوم، «دجيل» و «بلد» دلاور مي‌كند به تمام مظلومان جهان تقديم مي كنيم، مردمان مظلومي كه سر در برابر ستم خم نمي كنند:
به مسلمانان فلسطين و قدس عزيز؛
به مسلمانان مبارز بوسني و هرزگوين؛
به مجاهدان رشيد مصر، حجاز و الجزاير؛
به ستم ستيزان هند، كشمير و چچن؛

به مظلومان افغانستان و آذربايجان و ... مخصوصاً به مردم مظلوم عراق بويژه به دليران دجيل، همانان كه در «حماسة دجيل» سرزمين سامرا را با خون پاك خويش سرخ و شفقگون ساختند و با آفريدن عاشورايي ديگر «بلد» را كربلا كردند.


مؤلف



9


طليعه
سامرا، سراي صميميّت، صفا و سرزمين خاطره ها است، شهري كه در آسمان غم گرفتة خويش، سه آفتاب ناب را در يك افق و در يك كهكشان بي نظير جاي داده است.
در فضل سامرا، همين بس كه مشهد عسكريين و مهد هدايت و مشرق آفتابِ اميد و انتظار است، آفتابي كه در عين غيبت و غربت، غروب ناپذير و خاموش نشدني است.
آفتاب سامرا ـ نزديك به نيم قرن ـ چشمش به اين روشن بود كه بيش از او و پيشتر از او، سه آفتاب ناب و سه خورشيد خدايي، هر روز پيش از طلوع، روز و روزگاران را روشني بخش و حيات آفرين بودند.

قريب به نيم قرن، در پرتو سه حجّت خدا و رهبر معصوم (حضرت امام هادي و امام حسن عسكري و امام مهدي:) هر چه نور و روشنايي بود از سامرا سرچشمه مي‌‌گرفت، تو گويي خورشيد نيز سر به آستان مقدّس سامرا مي ساييد و از آنجا كسب فيض و نور

 


10


مي‌كرد و از آسمان سامرا به جهان هستي مي‌تابيد.
و نيز در سامرا آخرين آفتاب ناب، از آسمان نبوت و امامت، درخشيدن آغازيد و با ميلادي بس مبارك، تاريخ را تولدي تازه و اسلام و انسانيّت را ولادتي دوباره و جاودانه بخشيد.
حال پيش از حديث حرم و صحبت از سامرا تذكّر چند نكته، مفيد به نظر مي‌رسد:
1 ـ در اين دفتر سعي شده است  تا حدّ توفيق، تاريخ تشيّع در سامرا نشان داده شود و جز حديث حبيب و روايت يار حرفي ديگر گفته نشود و ذكر اغيار را به ديگران واگذارد، چرا كه آن به تنهايي خود دايره اي بس بزرگ است كه در مجال اندك اين مقال نمي‌گنجد.
2 ـ در نقل قولها، از آوردن عين عبارت ديگران و كليشه كردن كلمات از كتابهاي مورد استناد، اجتناب شده است، مگر اين كه آن سخن لطفي و آن حرف حُسني داشته باشند و صد البته نه چنانكه اين كار، انكار را موجب و ابهام را باعث شود.
«و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله اجمعين».


محمد صحتي سردرودي
قم ـ 15/7/73



11


فصل اول

روايت نور ناب

«هم عيش العلم و موت الجهل».
آل محمد: زندگي علم اند و مرگ جهل.

(نهج البلاغه، «عبده» ج 2، ص 259 و ص 43)


12


سرود وصال

گفتم: كه روي خوبت، از من چرا نهان است
گفتا: تو خود حجابي، ورنه رخم عيان است
گفتم: كه از كه پرسم، جانا نشان كويت
گفتا: نشان چه پرسي، آن كوي بي نشان است
گفتم: مرا غم تو، خوشتر ز شادماني
گفتا: كه در ره ما، غم نيز شادمان است
گفتم: كه سوخت جانم، از آتش نهانم
گفت: آن كه سوخت او را، كي ناله و فغان است
گفتم: فراق تا كي؟ گفتا كه تا تو هستي
گفتم: نفس همين است، گفتا سخن همان است
گفتم: كه حاجتي هست، گفتا بخواه از ما
گفتم: غمم بيفزا، گفتا كه رايگان است
گفتم: ز فيض بپذير، اين نيم جان كه دارد
گفتا: نگاه دارش، غمخانة تو جان است


شوق مهدي (عج)، فيض كاشاني، ص 74


13


 

يا من اسمه داوء و ذكره شفاء
اسم خدا، صفابخش دل‌ها و ياد او شفاي دردهاست و سخن گفتن از پيشوايان پاك و امامان معصوم: نيز چيزي جز حمد و تسبيح حق نيست. چنان كه حضرت امام باقر7 فرمود: ذكر ما از ذكر حق، و ياد ما از ياد خداست. ( 1 )
حال، گذشته از اين كه تاريخ شهر سامرا لطف بزرگ و حُسن دل انگيزش تنها در سايه سار، سه رهبر معصوم: است و بس، حديث حبيب و سخن دوست، از هر چه بگذريم خوشتر و كمال آفرين است؛ پس براي تنوير دل، لازم است از آن سه ستارة سامرا ياد كنيم؛ چرا كه اشتياق دل و احتياج جان جز با ياد آنان آرامش نمي‌گيرد.

و كيست كه چون آن برگزيدگان خدا، نور ناب و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.  وسائل الشيعه، ج 4، ص 1215، ح 1.


14


خير خالص و در نهايت اوج و كمال باشد؟
خيل خوبان هر چه هم بسيار باشند و جميل
ذرّه‌اي از پـرتو انــوار ايـشان‌اند و بس
چــارده انســان كــامـل، خانة دل را صفــا
عزّت اسلام و قرآن، عين ايمان‌اند و بس


سورة هدايت
امام هادي7 در سال 212 ق. روز نيمة ماه ذي‌حجّه، تولّد يافت( 1 ) و با ولادت مباركش جمال جميل حضرت حق را متجلّي ساخت.
پدر بزرگوارش، حضرت امام محمد تقي، جوادالائمّه، نهمين پيشواي پاكان، اسم مقدّس علي را براي پسر پاكش انتخاب كرد چنان كه پيش از آن خدا و رسولش همان نام نورآفرين را براي او برگزيده بودند، چنين بود كه اسم اعظمي ديگر بر اسماي اعظم خدا افزوده شد.

علاوه بر هادي، القاب ديگري نيز براي امام علي النقي ذكر كرده‌اند كه هر كدام مي‌تواند مفسّر آيتي از اين كتاب ناطق و نور خالق باشد، لقب هاي گويا و پر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.  محل تولّد امام7 را روستاي كوچكي با نام «صريّا» در نزديكي مدينة منوّره نوشته اند، روستايي كه با دست پربركت امام موسي بن جعفر7 تأسيس و آباد گشته بود، ر.ك: الامام الهادي، من المهد الي اللحد، ص 12 .


15


معنايي چون:
فتّاح، مرتضي، ناصح، نجيب، عالم، فقيه، امين، مؤتمن، طيّب، صادق، دليل و نقي.
اسم مادر امام7 ـ آن مهد هدايت و فضيلت ـ نيز در منابع اسلامي، متعدد ذكر شده، تو گويي يك اسم يا يك كلمه نمي توانست معرّف آن بانوي بزرگ باشد، اسم هايي چون: سمانه، سوسن، غزاله، عاتكه و ...‌ .
بيش از هفت بهار از عمر امام هادي7 نگذشته بود كه نهمين آفتاب امامت، امام جواد7 در شفق شهادت، چشم از جهان بربست تا، فلق فرداي قيامت را، مادرش فاطمه زهرا3 هر چه دل انگيزتر و جان سوزتر برفروزد.
با شهادت امام جواد7، امام هادي7 در حالي كه در حدود هفت سال از عمر مباركش مي‌گذشت، به مقام شامخ امامت رسيد و با وجود آن كه در ظاهر به سنّ بلوغ نرسيده بود، مركز تمام حركت هاي الهي گشت.
به عنوان تبرّك و تيمّن و براي اين كه فرات فطرتمان زلال و جوشان باشد و آيينة دل را جلا و صفا داده و احتياج جان و نياز روح را جواب صوابي يافته باشيم، راهي جز شناخت انسان‌هاي كامل و پيشوايان پاك و انوار ناب الهي نيست.

در روزگار امام علي النقي7 (212 ـ 254ق.) شش خليفة خون‌آشام عبّاسي به ترتيب زير مقام خلافت را اشغال كرده و مشغول عيش و نوش و ستمگستري بودند و هيچ كدام تابش خورشيد هدايت را تاب نمي


16


آوردند و با آن نور خدا سر ستيز داشتند:
1 ـ معتصم، هشتمين خليفة عبّاسي: وي، بابك خرم دين را كه از زمان مأمون عباسي سر به شورش برداشته بود، به وسيلة عمّال خويش دستگير و در شهر سامرا به دار آويخت و هم او بود كه شهر سامرا را مقرّ سپاهيان و نظاميان قرار داد و كاخ‌هاي بلندي را در آن شهر برافراشت.
2 ـ واثق عبّاسي، خليفه اي ستمگر و سبك سر كه از سال 227 تا 232ق، خلافت كرد.
3 ـ متوكّل، ستمگري كه در ميان زورمداران بني عبّاس، از همه بيشتر به آل عدالت: كينه مي ورزيد و 17 بار آستان قدس حسيني را در كربلا ويران كرد.
4 ـ منتصر عبّاسي (247 ـ 248ق.)
5 ـ مُستعين عبّاسي (248 ـ 252ق.)
6 ـ مُعتزّ عبّاسي (252 ـ 255ق.)، وي كه چند صباحي فرصت زمامداري يافته بود، دست به جنايت بزرگي زد و با مسموم كردن حضرت هادي7 او را شهيد و خود را تا ابد مورد لعن و نفرين روشندلان تاريخ گردانيد.


اقبال سامرا

متوكّل، دهمين خليفة عبّاسي كه بنا به پيشگويي مولا علي7 كافرترين خلفاي عبّاسي بود،( 1 ) از ترس مردم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. (عاشرهم اكفرهم)؛ مناقب ابن شهر آشوب،  ج 2 ، ص 276.


17


مسلمان، امام هادي7 را در سال 233ق. از شهر مدينه اخراج و مجبور به اقامت در شهر سامرا كرد، غافل از اين كه خورشيد خدا هر جا كه باشد خواهد درخشيد و شب پرستان سياه بخت، هيچ وقت نمي‌توانند به آفتاب، آفتي برسانند.
امام هادي، آن ستارة هميشه فروزان خدا، بيش از بيست سال در سامرا زندگي كرد و چه بزرگمرداني كه در سايه سار لطف حضرتش، حديث حيات و روايتِ نجات آموختند و هر يك همچون ستاره اي در آسمان سامرا به نور افكني پرداختند و جهان را از پرتو فيضشان منوّر ساختند.
محقق معاصر، آيت الله سيد محمد كاظم قزويني ( 1 )، ضمن كتابي كه دربارة حيات امام هادي7 نوشته اند، 346 شاگرد از شاگردان مكتب امام علي النقي7 را نام برده و 327 صفحه از كتاب را مخصوص اين فصل ساخته اند.

حضرت ابوالحسن، امام علي النقي، آن جمال جميل رحماني، پس از بيست سال جلوه‌گري و نورافشاني در سپهر صميميّت و صفا، در شهر سامرا به شهادت رسيد و با رحلت مظلومانة خويش، دانشمندان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.  ايشان در سال 1373ش. به جهان باقي شتافتند.


18


و دل آگاهان را غرق در حسرت و اندوه ساخت.
و يزيديان عبّاسي را سخت در ترس و هراس انداخت چنان كه از تشييع جسد مقدس امام7 جلوگيري كردند و مردم را كه در آرزوي ديدار واپسين، با رهبر معصومشان لحظه شماري مي‌كردند و انتظار داشتند هر چه با شكوه‌تر بتوانند در تشييع پيكر پاكي و پارسايي، و درفش دانش و دين شركت كنند، ناكام گذاشتند.
به ناچار، نزديكان امام، پيكر آن حضرت را در خانة خويش، كفن و دفن كردند و جهان علم و ايمان را در فراق آن رهبر معصوم و فضيلت مظلوم، براي ابد محروم و مغموم ساختند.
شاعران شيعي كه فرات فريادشان و شريعة شعرشان، هميشه از عاشورا سرچشمه مي گيرد، زراندوزان و زورمداران بني عباس را رسواي خاص و عام ساختند:

محمّد بن اسماعيل بن صالح صميري قمّي، از زمرة شاعران شيعي بود كه در تكريم اين عاشورا و براي تسليت به امام حسن عسكري7 قصيدة غرّايي ساخت و جالب اين كه پيش از تولّد دادگستر جهان، مهدي موعود ـ كه جان جهانيان فدايش باد ـ سرود اميد را سر داد و حديث حبيب و روايت يار را زينت تاريخ ساخت، صميري قمي كه خود از ياران و شاگردان امام هادي7 بود، پس از شهادت آن حضرت، مُهر از دفتر دل برداشت و گوش تاريخ را چنين نواخت: ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.  مأثر الكبراء في تاريخ سامرا، ج 3، ص 326.


19


اَلأرضُ خوفـا زُلزِلَت زلزالـهـا
زِلزالَها

 

وَاَخرَجَت مِن جَزَعٍ‌أثقالَها

عَشرُ نُجُومٍٍ اَفَلَت في فُلكِها

 

وَ يُطلِعُ اللهُ لَنا اَمثالَها

بِالحَسَن الهادي اَبي مُحمَّد

 

تُدركُ اَشياعُ ‌الهُدي
آمالَها

يا حُجَجَ‌ الرَّحمانِ احدي عَشرَة

 

آلَـت بِثاني عَشرَة مالَها

از آثار آفتاب
آثار علمي و معنوي حضرت امام هادي7 بيش از آن است كه در بيان آيد و تأثيري كه آن حضرت در احياي اسلام و ارتقاي فرهنگ مسلمانان داشته خيلي بيشتر از آن است كه در دايرة يك مقاله يا كتاب بگنجد، ما تنها به ذكر برخي از آثار علمي آن امام مبين و حجّت دين اشاره مي كنيم:
1 ـ تفسير قرآن مجيد در 120 جلد.
مرحوم ابن شهر آشوب مازندراني در كتابش معالم العلماء، ص 34، از اين تفسير ياد كرده و گفته است كه اين تفسير را امام، به يكي از شاگردان بنامش، حسن بن خالد برقي املا فرموده و او نيز آن را در صد و بيست مجلّد نوشته است، البته اين تفسير، غير از تفسير معروف و منسوب به امام حسن عسكري7 است. ( 1 )

2 ـ رساله اي در ردّ جبر و تفويض و اثبات عدالت خدا. ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دائرة المعارف تشيّع، ج 4، ص 488؛ الذريعه، ج 4، ص 283
2 .  متن اين رساله در كتاب تحف العقول، ص 338 ـ 352 موجود است.


20


3 ـ مجموعه پاسخهايي كه به پرسشهاي يحيي بن أكثم، رييس قوّ‌ة قضاييّه آن روز بغداد داده ا ند. ( 1 )
4 ـ مجموعه اي از احكام دين. ( 2 )
علاوه بر اين ها، صدها سخن و حديث از حضرت امام هادي7 نقل شده كه برخي از آنها را فاضل معاصر شيخ عزيز الله عطاردي در كتابي جمع كرده و با نام «مسند الامام الهادي7» چاپ كرده است.
از اولاد امام هادي7 در تاريخ يك دختر و چهار پسر نام برده شده است بدين ترتيب:
ابومحمد امام حسن عسكري7، حسين، سيّد محمّد، جعفر و عايشه. ( 3 )

در كتاب «لمحات من حياة الامام الهادي7» ص 124 پنج بزرگوار از بزرگمردان شيعي را نام مي برد كه وكلا و نمايندگان حضرت امام علي النقي7 بودند و در شهرها و كشورهاي مختلف به كارهاي مردم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.  متن اين مجموعه نيز در تحف العقول، آورده شده است.
2.  دائرة المعارف تشيّع، ج 2، ص 371.
3. الارشاد للشيخ المفيد، ص 334، برخي كتابها نام دختر امام هادي7 را «عليه» ثبت كرده اند، بنگريد: لمحات من حياة الامام الهادي7، محمد رضا سيبويه، ص 122، به نقل از بحارالانوار، ج 50، ص 231.


21


رسيدگي مي‌كردند، به اين ترتيب:
1 ـ جعفر بن سهيل الصيقل.
2 ـ علي بن جعفر همّاني.
3 ـ ابوعلي بن راشد در بغداد و مدائن و ... .
4 ـ علي بن الحسين بن عبدربّه.
5 ـ ايّوب بن نوح نخعي كوفي، از اصحاب امام رضا، امام جواد، امام هادي و امام عسكري7 كه پدرش نوح بن درّاج و عمويش جميل بن درّاج نيز از بزرگان شيعه مي باشند.


امام حسن عسكري7
ساعت تاريخ، درست روز دهم ماه ربيع الثاني، از سال 232ق ( 1 ) را نشان مي داد كه سرزمين سامرا ( 2 ) مطاف ملائك و گلگشت فرشتگان گشت؛ چرا كه يازدهمين اختر هميشه فروزان آسمان عدالت و امامت، از فلق فضيلت و كمال، طلوع كرد و با تولّد مقدّسش تقوا و تكامل را جاني تازه و دانش و ديانت را حياتي دوباره بخشيد.

با ميلاد مبارك پدر امام مهدي (عج) سامرا عرش عشق و ناحية نور گشته بود، ناحية نوري كه بعدها با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسارّ الشيعه، شيخ مفيد، ص 66.
2. محلّ تولّد امام عسكري7 را به اختلاف مدينه يا سامرا نوشته اند، بنگريد: حياة الامام العسكري، باقر شريف القرشي، ص 18 به نقل از جواهر الاحكام، كتاب حج.


22


تولّدِ منجي تاريخ، حضرت بقية الله، «ناحيه مقدّسه» نام گرفت.
از امام عسكري7 در تاريخ با القاب و اسمهايي نام برده شده كه هر يك مي‌تواند مفسّر جلوه‌اي از آن جمال الهي و كمال مصطفوي باشد، لقب‌هايي چون: تقي، زكيّ، خالص، خاصّ، هادي، صامت، سراج، عسكري و ... .
به آن حضرت و پدرش امام علي النّقي، به احترام جدّ بزرگوارشان امام علي بن موسي الرّضا7 ابن الرّضا نيز مي گفتند، چنان كه به خاطر پسرش امام مهدي (عج) ابومحمّد نيز مي‌گويند.
از آن جايي كه در شهر سامرا محلّه اي بود كه در آن سپاهيان و نظاميان سكونت داشتند و درست به همين جهت به آن محلّه، محلّه عسكر مي‌گفتند و نيز از آن جايي كه امام7 در محلّة عسكر اسكان داده شده بود، به امام يازدهم، عسكري مي‌گويند، چنان كه به امام هادي هم به همين جهت عسكري مي‌گويند و «عسكريين» كنايه از آن دو بزرگوار است.
اسم پاك مادر آن حضرت را كه زني جليل القدر و عظيم المنزله و از تباري تابناك و بزرگ بود، «سليل»، «سوسن»، «حديثه»، «حريبه» و ... نوشته اند. ( 1 )

امام7 با آن كه عمري كوتاه داشت امّا چنان چهرة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. حياة الامام العسكري، ص 18.


23


ادرخشان و تاباني را دارا بود كه همگان بويژه انديشمندان و دانشمندان را شيفتة كمال بي مثال خويش كرده بود.
با وجود اين كه در ظاهر جواني بيش نمي نمود ولي پيران پارسا و كاركُشتگان وادي دانش و تحقيق، در پيش حضرتش چون طفل ابجدخواني زانوي ادب بر زمين مي زدند، باشد كه بتوانند از اقيانوس دانش و بينش آن حضرت، پياله‌اي پر كنند و دل تشنة خويش را با آن سيراب سازند.
بر خلاف خواست زر اندوزان و زورمداران حكّام عباسي كه به هيچ وجه تابش مهر فروزان فضيلت و امامت را تاب نمي آوردند و وجود سراسر خير وبركت امام7 را براي سلطة سياه و ننگينشان، آذرخشي خشمگين و بنيان كن مي دانستند و حاضر بودند براي خاموش كردن آن نور خدا، دست به هر جنايتي بزنند، امّا باز آن چه كه بيش از همه، جلوه‌گري داشت،‌ جمال جميل امام ابوالمهدي7 بود كه سينه هاي صاف و سينايي را تسخير و تنوير مي‌كرد.
بينادلان از نهان‌خانة خويشتن خويش راهي از نور را به حريم حق حضرت امام حسن عسكري7 متّصل مي‌ديدند و دلهاي پاك و مستعدّ خود را در اسارت جذبة جمال عسكري7 شيفته و با كمال مي ديدند، اسارتي كه تمام آزادگان جهان، در حسرت آن، شب و روز مي سوزند و حرف حال و سرود دلشان اين كه:


24


آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا شود كه گوشة چشمي به ما كنند

خيل خروشاني از خردمندان و انديشمندان، شرف شاگردي آن حضرت را داشته اند يا لااقل در آن ساحل هميشه سبز صداقت، لحظه اي را براي رفع تشنگي خود، درنگ كرده و از آن چشمة جوشان دانش و بينايي، لبي تر كرده و طعم آب حيات را چشيده اند.
محقق معاصر آقاي عزيزالله عطاردي (دام ظلّه) در كتاب شريف مسند الامام العسكري، نام 149 بزرگوار،‌ از آن بزرگاني كه خوشه اي از آن خرمن خالص عسكري7 را با پلك پاك ديدة دانش، چيده و سخني از سخنان حيات بخش مولا را روايت كرده اند را آورده است. ( 1 )

تأليفات چندي نيز به حضرت امام حسن عسكري7 منسوب است كه از آن جمله تفسير قرآن بسيار معروف مي باشد، ديگر از آثار آن حضرت، نامه‌اي است كه به اسحاق بن اسماعيل نيشابوري نوشته است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . خطيب شهير و نويسنده نامور و صميمي مرحوم سيد محمد كاظم قزويني در كتاب خويش، «الامام الحسن العسكري7 من المهد الي اللحد» 263 راوي را با عنوان روايان و ياران امام عسكري7 نام برده است.


25



| شناسه مطلب: 77400