بخش 4

8 . الگوگیری از شخصیت حضرت عباس ( علیه السلام ) 1 . ضرورت الگوگیری از عاشورا 2 . الگوگیری از شخصیت حضرت عباس ( علیه السلام ) الف ) الگوی جانبازی ب ) اسطوره وفاداری ج ) اسوه ولایت پذیری 9 . گلبرگی از کرامات 10 . حضرت عباس ( علیه السلام ) 1 . حضرت عباس ( علیه السلام ) الف ) گفتار حضرت علی ( علیه السلام ) ب ) گفتار حضرت فاطمه ( علیها السلام ) ج ) گفتار امام حسین ( علیه السلام ) د ) گفتار امام سجاد ( علیه السلام ) هـ ) گفتار امام صادق ( علیه السلام ) 2 . حضرت عباس ( علیه السلام ) زیارت مخصوص امام حسین ( علیه السلام )


77


8

الگوگيري از شخصيت حضرت عباس ( عليه السلام )

1 . ضرورت الگوگيري از عاشورا

يكي از مهم ترين راه كارهاي بهره گيري از قيام عاشورا ، الگوسازي است . اين حادثه بزرگ ، الگوهاي بسيار بالنده اي در خود جاي داده است كه سهم مهمي در فرهنگ سازي جامعه خواهد داشت ؛ زيرا آدمي به طور ذاتي مي كوشد از شخصيت هاي برجسته مكتب خويش تأثير بپذيرد و رفتار خود را با شيوه رفتاري آنان ، سازگار كند .

در فرهنگ عاشورا ، ميراثي گران بها وجود دارد كه مجموعه اي از بهترين اسوه ها را در خود ، گرد آورده است . در اين ميان ، حضرت عباس ( عليه السلام ) نيز بهترين سرمشق براي نسل جوان به شمار مي رود .

2 . الگوگيري از شخصيت حضرت عباس ( عليه السلام )

الف ) الگوي جانبازي

چهره يك سرباز فداكار و جان بركف ، وقتي به خوبي آشكار مي شود كه براي دفاع از ارزش هاي خود ، بدون


78


هيچ گونه چشم داشتي تلاش مي كند . اين چهره ، هنگامي سرمشق جانبازي است كه در روزگار تنهايي ، پاي بندي او به ارزش ها و اعتقادات ، مانع از زمين گذاشتن سلاحش مي شود . حضرت عباس ( عليه السلام ) در چنين روزگاري مي كوشد برخلاف بيوفايي ديگران و كوشش دشمن براي از هم گسيختن صفوف مبارزان ، به وسيله تهديد و تبليغات سوء ، بر مرام خود پافشاري كند و پرچم وفاداري را بر زمين نگذارد .

سرباز فداكار ، اگر چه مرگ را پيش چشمان خود مي بيند ، نمي ترسد و هم چنان با روحيه عالي به مبارزه خويش ادامه مي دهد . خون چنين سربازي ، بزرگ ترين تضمين براي بقاي ارزش هاي اوست ؛ زيرا سبب بيدارگري چشم هاي خواب آلوده و فطرت هاي غبار گرفته مي شود .

حركت و حضور حضرت عباس ( عليه السلام ) در نهضت حسيني و شهادت او در راه رسيدن به اهداف عالي خود ، گوياي بزرگيِ حماسه و عرفان اوست .

او كه در آغاز حركت ، بيوفايي ياران را ديد ، اما از حركت و پويايي باز نايستاد ؛ زيرا از كودكي براي جانبازي در راه حق ، آموزش ديده بود . هم او بود كه باران تير و سيل شمشيرها در آخرين لحظات ، سبب ايستايي او نگرديد و از مبارزه ، آن هم با دستاني كه


79


جدا شده بود ، باز ننشست و هم چنان مشك را به سينه فشرد .

هم او بود كه رمز بقاي خود و آيين خود را در فناي خويش جستوجو مي كرد و به آن نيز دست يافت . كورت فريشلر در ترسيم جانبازي حضرت عباس ( عليه السلام ) مي نويسد :

بعد از اينكه دست راست حضرت عباس ( عليه السلام ) قطع شد ، شمشير را به دست چپ خود گرفت و به جنگيدن ادامه داد . اين موضوع نشان مي دهد كه عباس بن علي ( عليه السلام ) قادر به شمشير زدن با دست چپ نيز بوده است . سلحشوران قديم تلاش مي كردند شمشير زدن با هر دو دست را فرا گيرند تا اگر در ميدان جنگ دست راستشان از كار افتاد ، بتوانند با دست چپ بجنگند .

در اروپا نيز استادان شمشيربازي ، دست راست كارآموز را به كمرش بسته و به او تعليم مي داده اند . او توانسته با قطع شدن دست راست ، بي درنگ شمشير را از دست راست بگيرد تا شمشير به زمين نيفتد . اما مسئله حمل مشك آب ، دشواري جنگ او را دو چندان مي نمايد ؛ زيرا او يك مشك سنگين آب بر دوش داشته و با دست چپ نيز مي جنگيده است و مشك علاوه بر سنگيني ، حجيم هم بوده و جلوي دست چپ او را براي شمشير زدن مي گرفته است ،


80


گذشته اينكه او تلاش مي نموده تا مشك را هم سالم به خيمه ها برساند . ( 1 )

او حماسه و جانبازي حضرت را با فرهنگ اساطيري خود سنجيده و مي افزايد :

تصور اين مسئله واقعاً دشوار است . مورخان اين موضوع ( قطع شدن دستان و دست نكشيدن از نبرد و اميد به رساندن آب ) را بسيار ساده نوشته و توضيحي در ارتباط با آن نداده اند ، اما جنگ او بين صدها نفر كه قصد جانش را كرده بودند ، آن هم با يك دست و مشكي پر از آب و بعد قطع شدن دست چپ و . . . بيشتر شبيه يك فاجعه انساني است تا جنگ و جانبازي او . نظير آن را نه در ايلياد ( 2 ) مي توان يافت و نه در تراژدي هاي شكسپير . ( 3 )

مقام معظم رهبري در تبيين حركت ايثارگرانه و جانبازانه شهيدان كربلا و رمز بقاي آنان در تاريخ مي فرمايد :

فرق است بين آن سرباز فداكار و انسان پرشوري كه وقتي به ميدان مي رود ، مردم براي او شعار مي دهند و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امام حسين ( عليه السلام ) و ايران ، صص 381 ـ 382 .

2 . ايلياد ، مجموعه حماسي و منظوم شاعر يوناني « هومر » است كه از ارزش ادبي و فرهنگي زيادي بين ملل اروپا برخوردار بوده و بسيار در بين آنان معروف است .

3 . امام حسين ( عليه السلام ) و ايران ، صص 381 ـ 382 .


81


از او تمجيد مي كنند و مي داند كه در ميدان نبرد ، انسان هاي پر شوري مثل خود او ، اطرافش را گرفته اند و اگر مجروح يا شهيد بشود ، مردم با چگونه شوري با او برخورد خواهند كرد . با انساني كه در آن چنان غربت و ظلمتي قرار دارد و تنها و بدون ياور و هيچ گونه اميد كمكي از طرف مردم ، علي رغم تبليغات وسيع دشمن ، مي ايستد و مبارزه مي كند و تن به قضاي الهي مي سپارد و آماده كشته شدن در راه خدا مي شود . عظمت شهداي كربلا در اين است . ( 1 )

ب ) اسطوره وفاداري

پيروزي و سربلندي هر نهضت و حركتي مرهون وفاداري ياراني است كه در آن حضور يافته اند تا نهضت با تكيه به وفا و پاي بندي آنان ، به اهداف شكوهمندانه خود دست يابد . در زيارت نامه حضرت عباس ( عليه السلام ) مي خوانيم :

اَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَالتَّصْدِيقِ وَالْوَفاء و النَّصِيحَة لِخَلَفِ النَّبِي .

گواهي مي دهم كه از جانشين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) [ پيشواي خود ] پيروي كامل داشتي و نسبت به او راست كردار و وفادار و خيرخواه بودي .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سخنراني مقام معظم رهبري در تاريخ 12/11/71 ؛ ابوالفضل هادي منش ، آيين ستايشگري ، صص 51 ـ 52 .


82


اين همان پيماني بود كه حضرت عباس ( عليه السلام ) در شب عاشورا تجديد كرد و اعلان كرد كه هرگز از امام خود جدا نمي شود و تا پاي جان ، به حسين ( عليه السلام ) وفادار خواهد ماند .

او تا اندازه اي به پيشواي خود وفادار و هم پيمان باقي ماند كه شگفتي دشمن را برانگيخت . او قهرمانانه در راه وفاداري به آيين خود ، برادران و فرزندان خويش را به ميدان جنگ فرستاد و براي اين كه پاي بندي خويش را به اين پيمان بيشتر به اثبات رساند ، با شهادت آنان ، خم به ابرو نياورد و خود نيز جان بر سر اين پيمان نهاد .

او آن قدر در اين راه از خود رشادت نشان داد كه دشمن ، آن هنگام كه پرچم به غارت رفته او را ميان غنائم ديدند ، لب به تحسين گشودند و از وفاداري اش سخن راندند . هم او كه وقتي دستانش از بدن جدا شد ، پرچم را رها نكرد و بازوان بريده اش آن را در فراز نگه داشته بود تا اينكه با ضربه عمود آهنين ، به همراه پرچم به زمين افتاد . ( 1 )

ابو حنيفه دينوري از تاريخ نويسان اهل سنت ، درباره وفاداري او مي نويسد :

وَ بَقِيَ الْعَبّاسُ بْنُ عَليٍّ ( عليه السلام ) قائِماً لاِِمامِ الْحُسَينِ ( عليه السلام ) يُقاتِلُ دُونَهُ وَيَمِيلُ مَعَهُ حَيْثُ مالَ حَتّي قُتِلَ رَحْمَةُ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . معالي السبطين ، ج 1 ، ص 440 .


83


اللهِ عَلَيْهِ . ( 1 )

و عباس بن علي ( عليه السلام ) هم چنان پيش روي امام حسين ( عليه السلام ) باقي ماند ، نزد او مي جنگيد و به هر سو كه امام مي رفت او نيز مي رفت تا اينكه كشته شد ؛ درود خدا بر او باد .

ج ) اسوه ولايت پذيري

پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، مسلمانان دو دسته شدند : برخي به سنت هاي او وفادار ماندند و برخي در پي احياي جاهليت هاي رنگ باخته و بي روح برآمدند .

پيدايش خلافت ، به بدعت و جهالت و جنگيدن با پسر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و خروج بسياري از دايره دين انجاميد . با اين حال ، از آنجا كه ولايت پذيري و پيروي از جانشين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، محور همبستگي و انسجام امّت اسلامي بود ، رويارويي اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با خاندان اموي كه رويارويي حق و باطل بود ، آغاز شد . تلاش براي بازگرداندن خلافت اسلامي و حاكميت مسلمانان به مسير درست و اصيل خود و از بين بردن سلطه جائرانه حاكمان باطل ، از اهداف مهمّ قيام عاشورا بود ؛ در عاشورا ، دسته اي با پذيرفتن ولايت الهي امام ، در جبهه حق ، صف آراستند و دسته ديگر با پذيرفتن آن ، به جبهه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الأخبار الطِّوال ، ص 380 .


84


باطل پيوستند .

مسلمان بايد راه سياسي و فكري خود را در جامعه نسبت به اين دو جريان مشخص كند و بي طرف نماند .

مسلمان بايد پيرو راه ولايت و ستيز با دشمنان باشد و اين پيروي او ، پيوندي باطني باشد و از حد شعار و گفتار فراتر رود . امام رضا ( عليه السلام ) فرموده است : « كمال دين ، ولايت ما و دوري جستن از دشمنان ماست » . ( 1 )

ولايت پذيري در اصل ، به معناي ايجاد توازن در پذيرش سرپرستي و دوستي پيشوايان ديني و بيزاري از دشمنان آنهاست . در اين باره به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردند : « شخصي دوست دار شماست ، ولي در بيزاري از دشمنان شما ، ناتوان مي نمايد » . حضرت فرمود : « هيهات ! دروغ مي گويد كسي كه مدعي ولايت ماست ، ولي از دشمنان ما بيزار نيست » . ( 2 )

حضرت عباس ( عليه السلام ) كه باور و اعتقادش ، تمام تلاش و موضع گيري او را در مسير ولايت قرار داده است ، بهترين اسوه ولايت پذيري است ؛ چون خط سياسي او پيوسته بر اطاعت از امام و مخالفت رفتاري و گفتاري با دشمنان امام استوار بود .

او ، اين ويژگي را تا لحظه شهادت زنده نگه داشت كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار ألانوار ، ج 27 ، ص 58 .

2 . اعلام الوري ، ص 120 .


85


بهترين گواه بر اين سخن ، تقاضاي دشمن براي جدا شدن او از صف هواداران ولايت و رد كردن آن از سوي حضرت عباس ( عليه السلام ) بود .

در عصر تاسوعا ، دشمن كوشيد با استفاده از روابط قومي و قبيله اي ، عباس ( عليه السلام ) را از لشكر حسينيان جدا سازد . به همين منظور ، براي رسيدن به مقصود خود ، به حضرت امان نامهتسليم كرد . دشمن كه برق شمشير و توفان دستان عباس ( عليه السلام ) در دفاع از ولايت را در جنگ هاي پيشين ديده بود ، مي خواست با اين حربه پوسيده ، شكست را بر سپاه امام تحميل كند . رفتار حضرت در اين مورد ، گوياي سرسختي او در دفاع از حريم ولايت و برائت از دشمنان است .

او بدون كوچك ترين توجه به مناسبات قبيله اي و قوم گرايي ها ، فرياد ولايت پذيري برآورد و منصوروار ، دار عشق خود ، بر دوش كشيد و اين گونه بر چكاد افتخار ايستاد و بلندترين چكامه را در ايفاي برادري و برابري سرود .


87


9

گلبرگي از كرامات

* مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري ، در دست نوشته هاي خويش ، كرامتي از حضرت عباس ( عليه السلام ) درباره پدرش حضرت آيت الله شيخ عبدالكريم حائري ، مؤسس حوزه علميه قم ، بيان كرده است . او مي نويسد :

پدرم در اثر بيماري سختي بستري شدند . پزشكان مختلفي را براي درمان ايشان آورديم ، ولي حال وي هر روز وخيم تر مي شد تا اينكه به ما فرمودند : گوسفندي را نذر ساحت مقدس حضرت عباس ( عليه السلام ) كنيد و سر ببريد . ما نيز گوسفندي را كشتيم و آن را بين مستمندان تقسيم كرديم ، ولي باز هم افاقه نكرد . ايشان پس مدتي متوجه شدند كه بايد همان گوسفندي كه هنگام نذر كردن در نظر داشته اند ، ذبح مي كردند ، ولي ما گوسفند ديگري را قرباني كرده بوديم . بعد از آن ، همان گوسفند را يافته ، سر بريديم . اين نذر سبب بهبودي سريع ايشان شد و آثار بيماري كاملا از بين رفت . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . چهره درخشان قمر بني هاشم ، ص 423 .


88


* مرحوم آيت الله العظمي مامقاني ( رحمه الله ) مجتهد بزرگ نجف اشرف ( متوفاي 1323 هـ . ق ) كه از دانشمندان بزرگ اسلامي در زمان خود بوده و داراي آثار برجسته اي از جمله شرح مكاسب محرمه است ، نقل مي كند :

در تجزيه و تحليل يكي از مسائل باب ارث كه احتياج زيادي به محاسبه داشت ، درماندم . هر چه سعي كردم ، نتوانستم آن مسئله را حل كنم . ناچار دست توسل به بي كرانه دانش ها ، اهل بيت اطهار ( عليهم السلام ) زدم و آن گاه به حضرت عباس ( عليه السلام ) متوسل شدم و عرض نيازمندي فراواني كردم .

شب ، در عالم رؤيا حضرت را در خواب ديدم . ايشان پاسخ آن مسئله فقهي دشوار را به من گفت ، سپس از من پرسيد : مي داني چرا نتوانستي آن مسئله را حل كني ؟ پاسخ دادم : خير . فرمود : چون براي لحظه اي دچار خود بزرگ بيني شدي و از انديشه ات گذشت كه گذشتگان ما كه محاسبات رياضي بلد نبودند ، چطور اين گونه مسئله ها را حل مي كردند ؟ همين سبب گرفتاري تو شد و خدا هم خواست با اين مسئله آگاهت كند . ( 1 )

* مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي ( رحمه الله ) به نقل از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . چهره درخشان قمر بني هاشم ، ص 423 .


89


يكي از علماي بزرگ نجف مي گويد :

مشكل بزرگي برايم پيش آمد و طبق معمول ، كبوتر نياز به سوي پرچين نيايش پرواز دادم و براي حاجت روا شدن به مسجد جمكران رفتم و از امام زمان ( عج ) خواستم تا از خدا بخواهد مشكلم را حل كند . چندين بار به مسجد جمكران مشرّف شدم ، ولي هيچ نتيجه اي نگرفتم . روزي هنگام نماز گزاردن آنجا ، دلم شكست و بعد از نماز خدمت امام زمان ( عج ) عرض كردم : آيا جايز است كه در منزل شما و در مسجد شما باشيم ، ولي پاسخ مرا ندهيد ؟ آيا درست است در منزل شما به ديگري متوسل شوم ؟ شما امام من هستيد . درست نيست با وجود امام ، من به علمدار امام حسين ( عليه السلام ) متوسل شوم و او را شفيع قرار دهم !

از شدت ناراحتي ، بعد از نماز ، در حال خواب و بيداري فرو رفتم . ناگهان وجود تابنده امام زمان ( عج ) را زيارت كردم . بي اختيار سلام دادم . حضرت با محبت پاسخ داد و فرمود : نه تنها با وجود من ، توسل تو به عباس ( عليه السلام ) ناپسند نيست ، بلكه خوشحال هم مي شوم و خودم تو را براي توسّل به او راهنمايي مي كنم كه چگونه حاجت خود را از او بگيري ؛ زيرا او مقام بلندي نزد ما دارد . هر گاه از او حاجت خواستي ،


90


بگو : « يا اَبَا الْغَوْثِ اَدْرِكْنِي » ؛ « اي فريادرس كمكم كن ! ( 1 )

* « بيماري ام قابل معالجه نبود . همه پزشكاني كه مرا معالجه كردند ، از بهبودي من نااميد بودند . ديگر نبايد حرف مي زدم ؛ چون بيماري ام را تشديد مي كرد . سرطان حنجره هيچ علاجي نداشت و من فقط بايد با پرهيز از سخن گفتن ، با اين درد كنار مي آمدم ، ولي خيلي برايم سخت بود . چون من يكي از سخنرانان شهر بودم و از دوستي خاندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي مردم مي گفتم و در شب هاي محرم و ماه رمضان از حنجره ام براي اهل بيت ( عليهم السلام ) كار مي كشيدم ، اينكه ديگر نبايد به سبب بيماري ام سخنراني كنم ، بيشتر ناراحتم مي كرد .

نااميدانه از تهران به شهر خود برگشتم . در راه چيزي به سنگينيِ بغض ، گلويم را فشار مي داد . من از خدمتگزاري به اهل بيت ( عليهم السلام ) و سخنراني براي آنان محروم شده بودم . روزها به سختي در كنج خانه مي گذشت . محرم نزديك مي شد و ناراحتي من از وضع جسماني ام بيشتر . مردمي كه از اطراف براي شركت در مجلس سخنراني من و گفتن مصيبت هاي اهل بيت ( عليهم السلام ) شركت مي كردند ، امسال جاي مرا خالي خواهند ديد .

روزي در بستر افتاده بودم كه مطلب مهمي از ذهنم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابو القربة ، ص 181 ( با تلخيص ) .


91


گذشت . در كتاب العباس ( عليه السلام ) مرحوم مُقرّم خوانده بودم : اگر كسي حاجتي داشته باشد و متوسل به حضرت امّ البنين ( عليها السلام ) ، مادر قمر بني هاشم ( عليه السلام ) شود و روز شنبه را هم به نيت ايشان روزه بگيرد ، حاجتش برآورده خواهد شد . در همان لحظه توسلي پيدا كردم و نذري هم نموده و به حضرت امّ البنين ( عليها السلام ) عرض كردم : خانم ، من هر سال در چنين شبي براي مردم از فرزند برومند تو مي گفتم و اشك مي ريختم ، ولي امسال در بستر بيماري افتاده ام و از سخن گفتن منعِ پزشكي شده ام ، خودت عنايتي كن !

نماز مغرب و عشا را خواندم و بي اختيار به سمت مسجد ، به راه افتادم . مردم كه از وضعيت جسمي من آگاهي داشتند ، به محض اينكه مرا ديدند ، گريه كردند . من هم از اينكه نمي توانستم صحبت كنم ، متأثر شدم ، ولي پس از آنكه وارد مسجد شدم ، بي اراده به سمت منبر حركت كردم و از پله هاي آن بالا رفته و بر منبر نشستم . خودم هم نمي دانستم براي چه بالاي منبر مي روم و چه مي خواهم بگويم . بسم الله را گفتم و بدون هيچ گونه آمادگي قبلي ، يك ساعت و نيم با صداي بلند صحبت كردم و بدون اينكه به بيماري ام توجه كنم ، فقط كَرم و احسان حضرت اباالفضل ( عليه السلام ) را مجسّم كردم و براي مردم سخنراني نمودم .

پس از سخنراني ، تازه متوجه كسالتم شدم و ديدم كه


92


هيچ اثري از بيماري در من نيست . فهميدم كه توسلّم نتيجه داده ، شفا گرفته ام و تا امروز كه سي سال از آن جريان مي گذرد ، هيچ اثري از سرطان حنجره در من نيست » . ( 1 )

* « مرحوم آيت الله العظمي ميرزا مهدي شيرازي ( رحمه الله ) از بزرگان دوره خود و داراي تأليفات و شاگردان فراواني بوده است . او در اواخر عمر شريف خود به ناراحتي كبد ـ حدود هشت سال پيش از فوت ـ مبتلا شد . ناراحتي او به حدي بود كه حتي خوابيدن هم برايش مقدور نبود و مدام در رنج به سر مي برد .

يكي از شب هاي ماه مبارك رمضان به عيادتش رفتم و ديدم كه وضع جسمي او بسيار وخيم است ، ولي دائم شكر و سپاس خدا را به جاي مي آورد و صبر مي كرد . من داماد او بودم و از وضعش بسيار ناراحت شده و وقتي از پيش او رفتم ، به حرم مقدس حضرت ابوالفضل العباس ( عليه السلام ) مشرف شدم . حرم خيلي خلوت بود . شايد به تعداد انگشتان دست ، مردم در حرم حضور داشتند . كنار ضريح نوراني حضرت نشستم و متضرعانه شبكه هاي ضريح را در دست فشردم و حضرت را به درگاه خدا شفيع قرار دادم . عاجزانه در حال توسل بودم و اشك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شيخ عباس عاشوري به نقل از فرزند آيت الله العظمي گلپايگاني ( رحمه الله ) ، برگرفته از : چهره درخشان قمر بني هاشم ، ص 417 .


93


مي ريختم كه ناگهان صداي غرّش بلند و عجيبي به گوشم رسيد . كمي ترسيدم و باز به توسل پرداختم ، ولي باز هم آن صدا را شنيدم . ترس عجيبي در دلم سايه انداخته بود و گويي فقط من اين صدا را مي شنيدم . بي اختيار بلند شدم و به طرف خانه رفتم . حتي سحري هم نتوانستم بخورم .

نماز صبح را خواندم ، ولي هر كار كردم كه چند لحظه اي بخوابم ، خواب به چشمم راه نمي يافت . پس از مدتي ، لحظه اي چشمانم روي هم رفت و در عالم رؤيا نامه اي كه دو سطر بيشتر نداشت ، به من دادند كه مضمون آن اين گونه بود : ما براي ميرزا مهدي شفاعت كرديم و خدا او را شفا خواهد داد . با ترس از خواب پريدم . بدنم مي لرزيد . خدمت مرحوم شيرازي رسيدم و جريان را تعريف كردم . او نيز منقلب شد و گريه كرد . پس از آن ، ديگر اثري از ناراحتي در كبد او ديده نشد و تا هنگام فوت ، هيچ ناراحتي خاصي پيدا نكرد » . ( 1 )

* « تيرماه سال 68 بود كه در بيمارستان فيروز آبادي به علت عارضه چشم بستري بودم . يك شب كه در اثر مصرف داروهاي مختلف خوابم نمي برد ، به من قرص خواب آور دادند ، ولي نخوردم و گفتم ذكر گفتن از قرص

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مرحوم آيت الله سيد محمد كاظم قزويني ، چهره درخشان قمر بني هاشم ، ص 481 .


94


خواب بهتر است . نيمه هاي شب با چشماني اشك آلود دست توسل به سوي علمدار باوفاي امام حسين ( عليه السلام ) دراز كردم و ذكر مخصوص « يا كاشِفَ الْكَربِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ اِكْشِفْ كَرْبِي بِحَقِّ اَخِيكَ الْحُسينِ » را چند مرتبه گفتم و خوابم برد .

نزديك اذان صبح در خواب ديدم حضرت آيت الله سيد صدر الدين صدر ( رحمه الله ) ( م 1373 هـ . ق ) به همراه فرزندشان ، آيت الله سيد رضا صدر به عيادتم آمده اند . ايشان به آقا سيد رضا فرمود : مقداري پول و يك كتاب به من بدهند . من گفتم به پول احتياجي ندارم . او با اصرار پول و كتاب را داد و بعد فرمود هديه ايشان را بياور . آقا سيد رضا هم يك قطعه طلا به من داد كه روي آن كلمه الله حك شده بود . از خود پرسيدم كه اينها را براي چه به من مي دهند من كه اظهار نياز نكرده بودم ؟ !

او فرمود : اينها حق توست ؛ زيرا تو نام جد ما را بردي . بيدار شدم . صبح دكتر مصطفي بهشتي ، پزشك معالجم براي معاينه آمد . [ پيش از اين ] نظر همه دكترها اين بود كه بينايي من ديگر برنمي گردد و خون ريزي داخلي ، سبب نابينايي من شده است . دكتر بهشتي سرگرم معاينه شد ؛ ولي پس از مدتي با دقت بيشتري معاينه كرد و با تعجب گفت : چه كرده اي ؟ اثري از خون ريزي نيست ! از روي تعارف گفتم : پيش دكتر بهشتي آمدم !


95


گفت : نخير ، بهشتي از اين معالجه ها زياد داشته ، ولي اين كار من نيست . گفتم : وقتي فهميدم كه ديگر بينايي ام را به دست نمي آورم ، بسيار ناراحت شدم و با قلبي شكسته به حضرت عباس ( عليه السلام ) متوسل شدم . گويا توسل اين بنده ناچيز خود را پاسخي زيبا داده اند » . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجت الاسلام شيخ محمد علي رسولي اراكي ، برگرفته از : چهره درخشان قمر بني هاشم ، ص 471 ( با تلخيص و تصرف ) .


97


10

حضرت عباس ( عليه السلام )

در آينه روايات و زيارات

1 . حضرت عباس ( عليه السلام ) در آينه روايات

الف ) گفتار حضرت علي ( عليه السلام )

امام علي ( عليه السلام ) پس از تولد فرزندش ، عباس ( عليه السلام ) ، وي را در آغوش كشيد و فرمود :

عباس ( عليه السلام ) در پيشگاه خداوند داراي مقام بسيار ارجمندي است . خداوند به جاي دستان او كه در دفاع از دين خدا از پيكر جدا مي شود ، به او دو بال خواهد داد و او با آن دو بال ، بسان جعفر طيار ، در فضاي بهشت ، چونان فرشتگان ، پرواز مي كند . ( 1 )

ب ) گفتار حضرت فاطمه ( عليها السلام )

در روايتي از امام باقر ( عليه السلام ) آمده است :

وقتي قيامت برپا مي شود ، پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) به امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : به فاطمه ( عليها السلام ) بگو براي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . العباس ( عليه السلام ) ، ص 75 .


98


شفاعت امت چه چيز را به پيشگاه خداوند عرضه مي داري ؟ حضرت علي ( عليه السلام ) پيام ايشان را مي رساند و حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) در پاسخ مي فرمايد : دو دست بريده پسرم عباس ( عليه السلام ) براي اين مقام [ شفاعت ] كافي است . ( 1 )

ج ) گفتار امام حسين ( عليه السلام )

سخنان بسياري از حضرت امام حسين ( عليه السلام ) در شأن حضرت عباس ( عليه السلام ) نقل شده است كه از علاقه فراوان ايشان حكايت مي كند . عصر عاشورا با سخني در اوج عشق و علاقه به حضرت عباس ( عليه السلام ) فرمود : « اِرْكَبْ بِنَفْسِي اَنْتَ . . . » ( 2 ) ؛ « فدايت شوم ، سوار بر اسب شو . »

امام در فراق او ، دست هاي خويش را بر كمر مي گيرد و مي فرمايد :

اَلآنَ اِنْكَسَرَ ظَهْرِي وَقَلَّتْ حِيلَتِي ( 3 ) وَشَمَّتْ بِي عَدُوِّي . ( 4 )

اكنون كمرم شكست و راه چاره بر من بسته شد و دشمنم نسبت به من پرده در شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 452 .

2 . الإرشاد ، ج 2 ، صص 92 ـ 93 .

3 . مثير الأحزان ، ص 84 ؛ الخوارزمي ، مقتل الحسين ( عليه السلام ) ، ج 2 ، ص 30 .

4 . بحرالعلوم ، مقتل الحسين ( عليه السلام ) ، ص 322 .


99


د ) گفتار امام سجاد ( عليه السلام )

امام سجاد ( عليه السلام ) در ذيل حديثي طولاني ، عمويش عباس ( عليه السلام ) را چنين توصيف مي كند :

خدا عباس ( عليه السلام ) را رحمت كند كه ايثار كرد ، آزموده شد و جانش را فداي برادرش ساخت ، تا آنجا كه دو دستش از تن جدا شد و خداي پاك و بلند مرتبه به جاي دو دستش ، دو بال به او داد تا در بهشت همراه با فرشتگان ، به وسيله آنها پرواز كند ؛ همان گونه كه براي جعفر بن ابي طالب ( عليه السلام ) مقرر ساخت . به راستي كه عباس ( عليه السلام ) را در پيش خداي بلندمرتبه و سترگ ، جايگاهي ويژه است كه همه شهيدان در روز رستاخيز ، بدان غبطه مي خورند و رشك مي برند » . ( 1 )

هـ ) گفتار امام صادق ( عليه السلام )

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

عموي ما ، حضرت عباس بن علي ( عليه السلام ) ، داراي بينشي ژرف و ايماني استوار بود . در ركاب برادرش جهاد نمود و از آزمون الهي پيروز درآمد و با شهادت ، رحل زندگي برچيد . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شيخ صدوق ، الامالي ، ص 547 .

2 . اعيان الشيعه ، ج 7 ، ص 430 .


100


2 . حضرت عباس ( عليه السلام ) در آينه زيارات

زيارت مخصوص امام حسين ( عليه السلام )

يك ـ در زيارتي به نام زيارت مخصوص امام حسين ( عليه السلام ) نام حضرت عباس ( عليه السلام ) نيز آمده است . در آن مي خوانيم :

. . . اَلسَّلامُ عَلَي الْعَبّاسِ بْنِ أَمِيرِالْمُؤمِنِينَ ( عليه السلام ) الشَّهِيدِ ، اَلسَّلامُ عَلَي الشُّهَداءِ مِنْ وُلْدِ أَمِيرِالْمُؤمِنِينَ . ( 1 )

سلام خدا بر عباس ( عليه السلام ) پسر امير مؤمنان ( عليه السلام ) كه شهيد شد . سلام بر شهيداني كه از فرزندان امير مؤمنان ( عليه السلام ) هستند .

دو ـ در زيارت ديگري كه از امام صادق ( عليه السلام ) رسيده است و در هر روز از سال مي توان امام حسين ( عليه السلام ) را با آن زيارت كرد ، در فرازي آمده است :

. . . اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ أمِيرِالْمُؤمِنِين ( عليه السلام ) اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ المُطِيعُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ ، اَشْهَدُ اَنَّكَ جَاهَدْتَ وَنَصَحْتَ وَصَبَرْتَ حَتّي آتاكَ الْيَقِينُ ، لَعَنَ اللهُ الظّالِمِينَ لَكُم مِنَ ألاَْوَّلِينَ وَالاْخِرِينَ وَأَلْحَقَهُم بِدَرَكِ الْجَحِيمِ . ( 2 )

سلام بر تو اي بنده نيكوكار و فرمانبردار خدا و رسولش ( صلّي الله عليه وآله ) ! شهادت مي دهم كه تو [ در راه خدا ]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مصباح الزائر ، صص 245 ـ 249 .

2 . بحار الأنوار ، ج 98 ، صص 256 ـ 257 .


101


جهاد كردي و خيرخواهي نمودي و بردباري پيشه ساختي تا اينكه به مرتبه يقين رسيدي . خداوند ظلم كنندگان به تو را از اولين آنها تا آخرينشان لعنت كند و آنان را در پايين ترين درجه جهنم ، به هم ملحق سازد .

علاوه بر موارد بالا در زيارتي كه امام صادق ( عليه السلام ) به صفوان جمال آموخت ( 1 ) و در زيارت روز اربعين ( 2 ) و زيارت روز اول رجب و نيمه شعبان ( 3 ) ، زيارت شب و روز نيمه رجب ( 4 ) و در زيارت روز عرفه ، بخش هايي از زيارت به حضرت عباس اختصاص يافته است . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان .

2 . عماد الدين الطبري ، بشارة المصطفي لشيعة المرتضي ، ص 74 .

3 . بحارالانوار ، ج 98 ، ص 336 ؛ مصباح الزائر ، ص 291 .

4 . همان ، ص 245 .

5 . اقبال الاعمال ، ص 334 .


| شناسه مطلب: 77451