بخش 8

ج ) قبور سلاطین مشهور دمشق 2 . سایر آثار تاریخی دمشق الف ) بازار حمیدیه ب ) بازار مدحت پاشا ج ) قصرالعِظَم ( اسعد پاشا ) د ) تکیه سلیمانیه هـ ) قلعه تاریخی ، نظام دمشق و ) حمّام نورالدین شهید ز ) بیمارستان نوریه ( البیمارستان النوریّ ) ح ) معبد ژوپیتر ط ) قبر جرجس حواری ی ) کنیسه جوبر یا الیاهو 5 . مشاهد و مقابر تاریخی در اطراف دمشق * فصل اول : کوه قاسیون ( و آثار تاریخی آن ) 1 . مَغارَةُ الدَّم ( مرقد حضرت هابیل ) الف ) داستان قتل هابیل ( علیه السلام ) ب ) قبر حضرت هابیل ( علیه السلام ) ج ) زیارت نامه حضرت هابیل ( علیه السلام ) 2 . خانه حضرت آدم ( علیه السلام ) 3 . مغارة الجوع ( الاربعین ) 4 . غار اصحاب کهف غار اصحاب کهف کجاست ؟ 5 . جامع و مقبره محیی الدین بن عربی * فصل دوم : شهدای مَرجِ عَذراء 1 . آشنایی با حُجر بن عُدَی الف ) برخی از احوالات حجر بن عدی ب ) جریان شهادت حجر بن عدی و یارانش نام شهدای مَرج عَذراء


175


* شيخ ارسلان دمشقي : از علما و عرفاي بزرگي است كه كرامات زيادي از او نقل كرده اند . وي در كنار استادانش ، « ابا عامرالمؤدب » و شيخ « ابو المجد » ، به خاك سپرده شده است . ايشان در نهايت زهد مي زيسته و بيست سال تمام با ساختن چوب ، زندگي مي كرد و يك سوم درآمدش را صدقه ، يك سومش را به استادش و يك سوم ديگر را براي مخارج زندگي خود هزينه مي كرد .

ج ) قبور سلاطين مشهور دمشق ( 1 )

* معاوية بن ابي سفيان ( بن حرب بن اميه ) : معاويه ، تنها حاكمي بود كه چهل سال در دمشق حكومت كرد و در سال شصت هـ . ق در آنجا مُرد . در مدفن وي اختلاف است ؛ بعضي در باب الصغير و برخي ديگر همان قبر و مقام هود را قبر معاويه مي دانند . اما در پشت مسجد جامع اموي در كوچه كنوني معاويه ( زقاق معاويه ) مقبره نيمه مخروبه اي است كه به معاويه ( صغير ، يعني فرزند يزيد ) منسوب است . اخيراً قبر وي را بازسازي كرده اند ، اما نتوانسته اند از اين چهره منفور تاريخ ، صيانت نمايند .

* معاوية بن يزيد بن معاويه ( معاويه ثاني ) : معاويه دوم با وجود اينكه فرزند يزيد بود ، ولي بيشتر منابع تاريخي بر اين باورند كه فردي زاهد ، پارسا و گوشه گير بوده است ! او پس از مرگ پدرش ، يزيد ، با اكراه ، خلافت را پذيرفت و فقط بيست يا چهل روز خلافت كرد و در عزلت و گوشه گيري وفات كرد . « ابن كثير » گويد : در خارج باب الصغير دفن شده است و برخي مي گويند : داخل باب الصغير جنوبي دفن شد .

* وليد بن عبد الملك بن مروان : وليد ، از سال 86هـ . ق حدود 10 سال خلافت نمود و در 43 سالگي درگذشت . گويند در باب الصغير ، شمال قبر معاويه دوم مدفون است . در ايام خلافت او ، مسجد جامع اموي بنا شد و مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) و مسجدالحرام نيز به فرمان او توسعه و تعمير شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 164 .


176


* صلاح الدين ايوبي : وي يكي از فرماندهان سپاه مسلمانان ، در مقابل صليبي ها و فاتح بيت المقدس بود ؛ ( 1 ) اما جناياتش نسبت به شيعه از او چهره اي جلاّد ساخت كه فقط در ميان اهل سنّت از او به نيكي ياد مي شود . وي در سال 532هـ . ق در تكريت عراق به دنيا آمد و در سن 57 سالگي در دمشق از دنيا رفت . قبر او در مدرسه عزيزيه و پشت جامع اموي قرار دارد . او دولت « ايّوبيّه » را تشكيل داد و تمامي آثار شيعه را در مصر از بين برد و مذهب اهل سنّت را به عنوان مذهب رسمي شناخت .

* ملك عادل ايّوبي : ملك عادل ، برادر سلطان صلاح الدّين ايّوبي در سال 534هـ . ق در بعلبك به دنيا آمد . وي در جنگ هاي صليبي حضور داشت و پس از برادرش حكومت را به دست گرفت . ملك عادل از كرج تا همدان ، شام ، مصر ، حجاز و . . . حكومت مي راند . وي در سن 82 سالگي از دنيا رفت . مقبره وي در مدرسه اي كه خود ساخته بود ، قرار دارد .

* شهيد نورالدين محمود زنگي : وي ، از سلحشوران و مجاهدان جنگ هاي صليبي بود . در سال 511هـ . ق متولد شد و پس از مرگ پدر به ولايت شام رسيد . نورالدين زنگي اولين كسي است كه « دارالحديث » را بر روي زمين ساخت و هم اكنون نيز دارالحديث « نوريه » در دمشق پابرجاست . او فردي محتاط و خيّر بود و شراب را در سرتاسر قلمرو خود ممنوع كرد . نور الدين در 50 سالگي از دنيا رفت و در مدرسه خود ( نوريه ) دفن شد .

* ملك ظاهر بَيْبَرْس : ملك ظاهر ، از سلاطين قرن هفتم است و در مدرسه اي كه خود بنا كرد ، دفن شد . وي از سلاطين فعّال ، در بناي مساجد و آثار اسلامي در شام و دمشق بود . مدرسه ظاهرين كه كتابخانه مشهور و معروف ظاهريه دمشق نيز در آن است ، از آثار اوست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . به نقلي ، سيف الدوله حَمداني ، حاكم شيعي شام ، فاتح بيت المقدس بود ، اما به جرم شيعه بودنش به صلاح الدين نسبت مي دهند .


177


* مقابر فراوان ديگري در دمشق هست كه به جهت طولاني نشدن ، از ذكر آنها صرف نظر مي شود .

2 . ساير آثار تاريخي دمشق

با توجه به اينكه ، دمشق قبل و بعد از اسلام يكي از ممالك تاريخي و پر رونق جهان به شمار مي رود ، اماكن و آثار تاريخي و سياحتي بسياري در آن ، وجود دارد كه مهم ترين آنها را به اختصار بيان مي كنيم . ( 1 )

در قرن 6 و 7هـ . ق حدود 140 بازار در دمشق ساخته شده بود كه بسياري از آنها با تغييرات و بازسازي همچنان موجود است . در اين بحث فقط به دو بازار تاريخي كه از شهرت خاصي برخوردار هستند ، اشاره مي كنيم :

الف ) بازار حميديه

اين بازار ، بزرگ ترين بازار دمشق است كه قدمت تاريخي آن به طور دقيق ، مشخص نيست . در ترميم و بازسازي بازار حميديه بيشترين سهم به محمّد پاشا ، والي عثماني ، تعلق دارد كه در سال 1185هـ . ق در دمشق حكومت مي كرد . سبب نام گذاري آن به سوق الحميديه ، به علت وجود خانقاه يا مدرسه احمديه در آن بود كه بعدها جامع الحميديه در آن مكان ساخته شد و امروزه نيز ، موجود است . ابعاد آن 15 × 600 متر است . اين بازار از كنار قلعه دمشق شروع مي شود و انتهاي آن به مسجد جامع اموي مي رسد . امروزه بقاياي ستون هاي معبد ژوپيتر ( 2 ) از دوران حكومت روم ، در انتهاي بازار حميديه ، ديده مي شود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بيشتر مطالب اين بخش برگرفته از كتاب « تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه » نوشته دكتر اصغر قائدان است كه به جهت اختصار از ذكر آن در پاورقي خودداري مي نماييم .

2 . اين معبد در هزاره اول قبل از ميلاد ساخته شده و ابتدا معبد آرامي ها بود ؛ بعدها با تسلط رومي ها به معبد الاهه آنان ، يعني « ژوپيتر » اختصاص پيدا كرد .


178


ب ) بازار مدحت پاشا

اين بازار در عهد حكومت رومي ها ساخته شده و در ميان مردم دمشق به « سوق الطّويل » يا « الطّويله » معروف است . مدحت پاشا ، والي دمشق ، اين بازار را گسترش داد و به همين دليل ، به « سوق مدحت پاشا » تغيير نام يافت . اين بازار داراي بناهاي تاريخي همچون جامع هشام ، منارة البديه و . . . است . سوق مدحت پاشا به موازات بازار حميديه و مانند آن داراي سقف است ؛ با اين تفاوت كه وسط اين بازار خيابان است و عبور و مرور وسايل نقليه از درون آن ، آزاد مي باشد . اين بازار ، ويژه پارچه و مواد خوراكي است .

* مرقد حضرت رقيّه ( عليها السلام ) نزديك بازارالعماره ( بازار نطافين ) قرار دارد .

ج ) قصرالعِظَم ( اسعد پاشا ) ( 1 )

اين قصر به دستور امير اسعد پاشا در سال 1163 هـ . ق در جنوب مسجد جامع اموي ساخته شد و ساخت آن ، به مدت 11 سال طول كشيد . اين قصر ، نمونه اعجاب آوري از خانه هاي دمشق قديم است . سنگ كاري هاي زيبا و رنگارنگ ، باغچه هاي سرسبز و استخر زيباي آن و . . . هر بيننده اي را به تحسين وامي دارد . اين قصر كه ابتدا ، خانه امير تَنكُر از امراي مماليك بود ، بر قسمتي از معبد ژوپيتر بنا شد و بنا به احتمال ، قسمتي از كاخ سبز معاويه نيز در آن واقع شده است . اين قصر هم اكنون موزه صنايع دستي است .

د ) تكيه سليمانيه

اين تكيه در ابتدا قصرالاماره فاطمي ها بوده كه به دست تيمور لنگ تخريب شد ؛ بعدها به دستور سليمان قانوني ( از سلاطين عثماني ) در آن مكان تكيه اي ساختند . اين تكيه از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قديمي ترين و مشهورترين قصر دمشق ، « قصرالخضراء » يا ( قصر الأموي ) بوده كه دارالاماره معاوية بن ابي سفيان و سپس يزيد بن معاويه بوده است . بقاياي قصر خضراء ( كاخ سبز ) در آتش سوزي مسجد اموي از بين رفت .


179


دو عمارت غربي و شرقي ، داراي سه در اصلي و چندين گنبد كوچك و بزرگ است . اكنون به عنوان موزه و يك اثر تاريخي زيبا ، از آن بازديد مي شود .

هـ ) قلعه تاريخي ، نظام دمشق

اين قلعه ، در كنار سوق الحميدية قرار دارد كه با ديوارها و برج هاي بلند محصور شده است . اين قلعه تاريخي ، در واقع شهركي در دل شهر قديم دمشق بوده است كه داراي خانه ها و مساجد ( از جمله مسجد ابو الدرداء ، صحابي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) و مدارس و حمام بوده است . اين قلعه ، در دوران حكومت رومي ها ساخته شده و محل استقرار نيروهاي نظامي در جنگ هاي صليبي بوده و گنجايش بيش از بيست هزار سواره نظام را داشته است . قلعه دمشق در هجوم تيمور لنگ سوخت و ويران شد و دوباره بازسازي شد . اين قلعه تا اين اواخر ، مركز پليس بوده و اكنون ، سالياني است كه براي ترميم و تبديل به موزه ، در حال بازسازي است .

و ) حمّام نورالدين شهيد

اين حمّام زيبا و جذّاب در « سوق البُزُوريّه » نزديك قصرالعِظَم است كه به دستور سلطان نورالدين محمود زنگي در سال 565 هـ . ق ساخته شد . اين حمام ، پس از چند قرن استفاده ، تعطيل و سپس در سال 1400 هـ . ق ، ترميم شد .

ز ) بيمارستان نوريه ( البيمارستان النوريّ )

اين بيمارستان كه هم اكنون ، موزه علوم پزشكي است ، به دستور نورالدين محمود زنگي در سال 549 هـ . ق ساخته شد و به دستور وي براي اولين بار ، در آن به جاي خط كوفي از زيباترين خط هاي رايج استفاده شد . اين بيمارستان در شرق سوق الحميدية قرار دارد كه از داخل بازار حميديه نيز به آن راه است .

ابن سينا ، پزشك و فيلسوف ايراني ، از استادان اين مركز درماني بوده و شايد به همين


180


خاطر است كه از عنوان ايراني « البيمارستان » در نام گذاري آن استفاده شده است .

* بيمارستان هاي تخصصي ، براي نخستين بار در جهان ، در دمشق ساخته شد ؛ بعضي از آنها مخصوص جذامي ها و برخي مخصوص مسلولين و . . . بوده است . بيمارستان وليد بن عبدالملك از بيمارستان هاي بسيار قديمي بوده كه براي جذامي ها ساخته شد . اين بيمارستان در محلّه اعاطله نزديك باب شرقي است .

ح ) معبد ژوپيتر

اين معبد ، در هزاره اول قبل از ميلاد به وسيله آرامي ها ساخته شد و ابتدا معبد آرامي ها بود . بعدها با تسلّط رومي ها به معبدِ الاهه آنان ، يعني « ژوپيتر » اختصاص پيدا كرد و در قرن سوم م . تركيب معماري جديد يافت . اين معبد در پايان بازار حميديه قرار داشته و اكنون ، بقايايي از ستون هاي آن در باب شمالي ، غربي و شرقي مسجد اموي آشكار است .

ط ) قبر جرجس حواري

وي يكي از حواريّون حضرت مسيح ( عليه السلام ) بود كه به فرار « بُولُس حواري » كمك كرد و خود نيز به خاطر اين حركت ، به قتل رسيد . قبر جرجس حواري ، پشت باب كيسان به فاصله 36 متري آن قرار دارد .

ي ) كنيسه جوبر يا الياهو

از قديمي ترين كنيسه هاي دمشق در نيم فرسخي خارج دمشق است . در آنجا صخره يا غاري است كه گويند الياس نبي ( عليه السلام ) به هنگام فرار از ايزابل در آن مخفي شده است . بعدها كنيسه زيبايي به نام جوبريا الياهو به جاي آن ساختند . در كنار آن نيز مسجدي به نام محمد ( صلّي الله عليه وآله ) ساخته شده است .

* كنيسه هاي ديگري نيز وجود دارد ، همچون كنيسه بولس حواري در مدخل باب كيسان و كنيسه مريم عذراء ( عليها السلام ) كه به نام صيدنايا مشهور است .


181


5

مشاهد و مقابر تاريخي

در اطراف دمشق


182


مشاهد و مقابر تاريخي در اطراف دمشق


183


فصل اول : كوه قاسيون ( و آثار تاريخي آن )

قبل از آنكه شهر دمشق ساخته شود ، مردم بر دامنه كوه « قاسيون » كه امروز به صالحيّه معروف است ، زندگي مي كردند . در دامنه آن ، شهرك معروف صالحيّه قرار دارد . اين كوه ، در 40 كيلومتري مسير دمشق ـ بيروت قرار داشته و اكنون به علّت گسترش شهر دمشق ، كوه قاسيون جزو دمشق محسوب مي شود . كوه قاسيون از غرب به سلسله كوه هاي لبنان و از شرق به سلسله كوه هاي قلمون و منطقه حُمص متصل است . اين كوه كه شاهد حضور انبياي الهي بوده ، از تقدّس خاصي برخوردار است . ابو قتاده گويد :

منظور از « تين » در قرآن كريم ( والتين والزيتون ) كوه قاسيون دمشق است . ( 1 ) در پايين كوه ، حضرت آدم ( عليه السلام ) سكونت داشت و در غرب كوه قاسيون ، حضرت مسيح و مادرش مريم پناه گرفته اند و در دامنه آن ، « امّ حنه » مادر مريم ساكن بوده است .

از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده كه : « بر اين كوه ، حضرت ابراهيم ، لوط ، موسي و عيسي و ايّوب نبي ( عليهم السلام ) نماز گزارده اند ؛ بنابراين ، از دعا در كنار آن غافل نشويد و نيز جدّم ابراهيم در پايين آن متولد شده است » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه ، ص 209 .

2 . همان ، ص 210 .


184


در دامنه كوه ، قبرهاي بسياري از انبيا و صالحان وجود داشته كه با گذشت روزگار از بين رفته و ما به چند اثر تاريخي اشاره مي كنيم :

1 . مَغارَةُ الدَّم ( 1 ) ( مرقد حضرت هابيل )

در بالاي كوه قاسيون ، غاري وجود دارد كه به « مَغارَةُ الدّم » معروف است . از دامنه كوه قاسيون تا مغارة الدم حدود 20 دقيقه راه است . اين غار ، محل كشته شدن هابيل ، فرزند آدم ( عليه السلام ) به دست برادرش ، قابيل است .

الف ) داستان قتل هابيل ( عليه السلام )

خداوند در قرآن مجيد ، داستان اين دو برادر را به طور ظريف بيان كرده و مي فرمايد :

( وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَي آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أحَدِهِما وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قالَ لأََقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ) ( مائده : 27 )

و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان ، هنگامي كه هر كدام كاري براي تقرّب [ به پرودگار ] انجام دادند ، اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد ؛ [ برادري كه عملش مردود شده بود ، به برادر ديگر ] گفت : به خدا سوگند ، تو را خواهم كشت ! [ برادر ديگر ] گفت : [ من چه گناهي دارم ] خداوند ، تنها از پرهيزكاران مي پذيرد .

* هابيل ، دامداري مي كرد و قابيل ، كشاورزي ؛ از آنها خواسته شد كه به محضر الهي ، قرباني پيشكش كنند . هابيل ، بهترين گوسفندانش را براي قرباني تقديم كرد ، اما قابيل بدترين گندم هايش را آورد . قرباني هابيل به درگاه الهي قبول شد ، ولي قرباني قابيل قبول نشد . شيطان ، قابيل را وسوسه كرد كه اگر هابيل زنده بماند ، فرزندان او كه متولد شوند ، بر فرزندان تو فخرفروشي و تكبّر خواهند نمود و . . . ؛ قابيل كينه برادر را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مغارة ، به معناي غار و الدّم ، به معناي خون و مَغارَةُ الدَّم ، يعني غار خون است ؛ غاري كه در آن خون ريخته شده است . بعضي از مورّخان و سيّاحان كه در قرون گذشته آنجا را ديده اند ، نشانه هايي از خون نيز روي سنگ ها ديده اند ، اما الآن اثري از آن مشاهده نمي شود .


185


به دل گرفت و در غاري در كوه قاسيون ( مغارة الدم ) ، برادرش هابيل را ( شب چهارشنبه ) به قتل رساند ؛ سپس ، نعش برادر را به دوش گرفت و مدتي سرگردان بود تا اينكه خداوند ، كلاغي را فرستاد و به او تعليم داد كه با دفن كلاغ ديگر در زمين ، نعش برادرش را دفن كند . ( 1 ) پس از اينكه حضرت آدم ( عليه السلام ) از كشته شدن فرزندش هابيل باخبر شد ، چهل شب بر فرزند مقتول خود گريست .

از حضرت علي ( عليه السلام ) نقل شده : « در دمشق ، كوهي است كه به آن قاسيون گويند ؛ در آن ، فرزند آدم ، برادرش را كشت و خداوند ، عيسي و مادرش مريم را از خطر يهود پناه داده است ؛ پس اگر به آن مكان رفتيد از دعا غافل نشويد » . ( 2 )

ب ) قبر حضرت هابيل ( عليه السلام )

* در منابع تاريخي ، مكان دقيق دفن هابيل در كوه قاسيون ذكر نشده است ، با اين حال ، امروزه قبري در دامنه كوه به هابيل منسوب است . اين مكان نزديك روستاي زبداني است و همان طور كه در بحث قبلي اشاره شد ، كوه قاسيون و روستاي زبداني حدود 40 كيلومتري مسير دمشق ـ بيروت قرار دارد . از دامنه كوه تا مقبره هابيل ( عليه السلام ) ، حدود 5/4 كيلومتر فاصله است در اطراف مقبره هابيل ( عليه السلام ) ، مسجدي بزرگ كه داراي شبستان جامع و گنبد است ، قرار دارد . نخستين كسي كه عمارت و مقبره اي بر اين قبر ساخت ، اسكندر مقدوني بود . ( 3 )

ج ) زيارت نامه حضرت هابيل ( عليه السلام )

همان طور كه پيش از اين اشاره شد ، براي بسياري از انبياء ، ائمه ( عليهم السلام ) و امام زادگان ، زيارت نامه مخصوصي نقل نشده ، به جز اينكه در زيارت قبرهاي ايشان ، خواندن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ انبياء از آدم تا خاتم ، ص 119 .

2 . با من به سوي شام ، ص147 .

3 . تاريخ و اماكن زيارتي و سياحتي سوريه ، ص 227 .


186


زيارت اهل قبور و . . . كه در بخش ادعيه و زيارات همين كتاب ذكر شده ، مورد تأكيد و داراي ثواب است ؛ هدف از اين زيارت نامه ها ، عرض ارادت و احترام است ؛ همچنين زيارت نامه ها نيز شامل دعاهايي است كه خواندن آنها در اين اماكن مقدّس و نوراني ، روح و قلب انسان را متجلي مي كند .

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم

اَلسَّلامُ عَلي آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلي هابِيلَ بْنِ آدَمَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلي رَسُولِ اللهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلي جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ وَالاَْوْصِياءِ الْمَرْضِيِّينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ ، اَللّهُمَّ احْشُرْنا فِي زُمْرَةِ الاَْنْبِياءِ تَحْتَ لِواءِ مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَأَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ ، اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنا بَرَكَتَكَ وَارْزُقْنَا الْعَوْدَ إِلي زِيارَتك ، وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . ( 1 )

2 . خانه حضرت آدم ( عليه السلام )

طبق روايات نقل شده ، حضرت آدم ( عليه السلام ) ، بعد از رانده شدن از بهشت و نزولش بر زمين ، اطراف دمشق در روستايي به نام « بيت ابيات » ( كه بنا به احتمال ، نزديك و يا اطراف كوه قاسيون باشد ) زندگي مي كرد . ( 2 )

3 . مغارة الجوع ( الاربعين )

در كوه قاسيون ( كنار مغارة الدّم ) غاري به نام « مغارة الجوع » ( 3 ) قرار دارد . در اين مكان ، چهل پيامبر يا به روايتي چهل تن از صالحان و اولياي الهي كه از تعقيب حكومت هاي ستمگر به كوه قاسيون پناه آورده بودند ، در اين غار روزگار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفتاح الجنات ، ج 2 ، ص 247 با كمي تغيير .

2 . الشّام ، ص 19 .

3 . الجوع به معناي گرسنگي است .


187


مي گذراندند . اينان يكي پس از ديگري از شدّت گرسنگي و سختي ، جان سپردند . در اين غار كه اكنون به مغارة الجوع شهرت يافته ، به نشانه نماز و عبادت اين چهل تن ، چهل محراب كوچك ساخته شده است .

با توجه به دفن بسياري از انبيا و صلحا در دامنه اين كوه و بنا به احتمال ، دفن چهل تن ، در مغارة الجوع ، پسنديده است كه در آنجا زيارت نامه مطلق انبياء ( كه در بخش ادعيه و زيارات همين كتاب آمده است ) خوانده شود .

4 . غار اصحاب كهف

خداوند ، داستان اصحاب كهف را در قرآن به صورت مفصّل بيان كرده و در يك جا مي فرمايد : ( وَلَبِثُوا في كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَة سِنِينَ وَازْدادُوا تِسْعاً ) ؛ « اصحاب كهف در غارشان سيصد سال درنگ كردند و نه سال نيز به آن افزودند » . ( كهف : 25 )

در كوه قاسيون ( و در غرب مغارة الدّم و مغارة الجوع ) غاري به نام « اصحاب كهف » وجود دارد . در مكان اصحاب كهف ، مسجدي ساخته شده كه به مرور از بين رفته و اكنون مدرسه اي به جاي آن به نام مدرسه فرقان ساخته شده كه مخصوص طلاب و دانشجويان خارجي ( از كشورهاي اروپايي ، غربي و آسيايي ) است . داخل اين مدرسه و در طبقه بالاي آن ، سالني است و داخل آن ، غاري در ابعاد 5 × 50/2 متر ، قرار دارد .

غار اصحاب كهف كجاست ؟ ( 1 )

در نواحي مختلف ، به تعدادي از غارها برخورد شده كه در ديواره هاي آن ، تصاوير چهار ، پنج يا هفت نفري كه تصوير سگي هم با ايشان است ، كشيده اند . در مورد غار اصحاب كهف اختلافنظر بوده و چند جا را ادّعا كرده اند :

غار اوّل : در دامنه كوهي به نام ينايرداغ در يك كيلومتري شهر اِفْسوس ( يا اُفْسوس ) و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير الميزان ، ج 13 ، ص 408 .


188


در 73 كيلومتري شهر بزرگ ازمير تركيه . اين غار ، غار وسيعي است كه مي گويند در آن صدها قبر با آجر ساخته شده است .

غار دوم : غار رجيب در 8 كيلومتري شهر عمّان ، پايتخت اردن است ؛ بر بالاي غار آثار صومعه بيزانس هست .

غار سوم : در كوه قاسيون در 40 كيلومتري شهر دمشق در كشور سوريه .

غار چهارم : در شبه جزيره اسكانديناوي در شمال اروپا كه در آنجا به هفت جسد سالم برخوردند كه در هيأت روميان بودند .

غار پنجم : غاري است در بتراء يكي از شهرهاي فلسطين .

غار ششم : نزديكي شهر نخجوان يكي از شهرهاي قفقاز .

* درباره احتمالات زيادي كه در مكان غار اصحاب كهف وجود دارد ، هيچ شاهدي كه دلالت كند ، يكي از اين غارها همان غاري باشد كه در قرآن ياد شده ، در دست نيست ؛ اما نكته اي كه قطعي است اين است كه قصّه اصحاب كهف ، قصه اي است رومي و تحت حكومت و سيطره روميان اتفاق افتاده . بنابراين ، خود به خود بعضي احتمالات از بين مي رود . ( 1 )

5 . جامع و مقبره محيي الدين بن عربي

« ابو عبدالله محمّد بن علي بن محمد حاتمي طائي اندلسي مكّي شامي » ، معروف به « ابن عربي » از عارفان و زاهدان قرن ششم هـ . ق كه در سال 506 هـ . ق در اندلس به دنيا آمد و در سال 638 هـ . ق در سن 132 سالگي در روستاي صالحيه ( كه امروز به شهرك تبديل شده ) وفات كرد .

محيي الدين بن عربي ، تأليفات فراواني داشته كه مهم ترين آنها « فتوحات مكّيّه » است . او در علم تصوّف و عرفان سرآمد علماي عصر خود بوده است . علما و بزرگان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، صص 413 ـ 408 .


189


در مورد وي ديدگاه هاي مختلفي دارند ؛ بعضي او را تكفير مي كنند و برخي او را عارف و مجتهد مي دانند . بعضي ديگر ، نگاه كردن به كتاب هاي او را حرام مي دانند و عده اي نيز او را از شيعيان علي ( عليه السلام ) و پيرو ائمه معصومين ( عليهم السلام ) مي دانند . مرحوم شهيد استاد مطهري او را چنين توصيف مي كند : « محيي الدين بن عربي ، پدر عرفان نظري و اعجوبه روزگار است » .

* امام خميني ( قدس سره ) در نامه خود به گورباچف و دعوت او به اسلام ، ضمن سفارش به مطالعه در علوم ، فلسفه و عرفان اسلامي ، مطالعه كتاب هاي محيي الدين بن عربي ، به ويژه فتوحات مكّيه او را نيز سفارش مي كند .

جامع محيي الدين بر مزار اين عارف قرار داشته و مدرسه آن نيز در شهرك صالحيه و در دامنه كوه قاسيون قرار دارد . قبر محيي الدين در وسط زيرزمين ( 3 × 6 متري ) شبستان جامع قرار دارد .

* در شهرك صالحيه و در دامنه كوه قاسيون ، آثار تاريخي ديگري از جمله : تكيه سليميه ، بيمارستان قيمريه ، مقام سيف الدين قيمري ، مدارس ، مسجدها و حتي قبرهاي ديگري نيز وجود دارد كه از بحث ما خارج است .


191


فصل دوم : شهداي مَرجِ عَذراء

منطقه اي در 36 كيلومتري شرق دمشق قرار دارد كه به « مَرج عَذراء » معروف است . اين سرزمين در دوران خلافت خليفه دوم به فرماندهي حُجْر بن عُدَي فتح شد و در طي آن ، مردم آنجا به اسلام گرويدند ؛ سپس در سال 51 هـ . ق و بنا به نقل مسعودي در سال 53 هـ . ق ، حُجْر بن عُدَي با پنج نفر ديگر از يارانش در همين مكان به شهادت رسيدند و سرشان از تن جدا شد . بدن هاي اين شش شهيد ، در مَرج عَذراء كه به زبان محلي « عَدراء » گويند ، دفن شد و سرشان در دمشق ، در مسجد الاقصاب ( نزديك قبر حضرت رقيه ( عليها السلام ) ) دفن شد . ( 1 )

1 . آشنايي با حُجر بن عُدَي

« حُجْر بن عُدَي » يكي از كساني بود كه در نوجواني همراه برادرش هاني بن عُدَي به حضور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شرف ياب شد و به دين اسلام گرويد . حُجْر با وجود كمي سنّ ، از فضلا و بزرگان اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به شمار مي رفت . پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيز از ياران و شيعيان خاص اميرالمؤمنين بود . به پيشنهاد اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كنز العمال ، ج 13 ، ص 587 به بعد ؛ ادعيه و زيارات شام ، ص 250 ؛ تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه ، ص 233 .


192


حُجْر ، رئيس قبيله كنده شد ، به همين سبب او را حُجْر بن عُدَي الكِندي نيز مي ناميدند .

الف ) برخي از احوالات حجر بن عدي

عبادت و زهد : حجر بن عدي در عبادت و عرفان كم نظير و به جهت زيادي عبادت ، در ميان عرب شهره بود . هرگز بيوضو نماند و در شبانه روز هزار ركعت نماز مي گزارد . او از معدود افرادي بود كه مستجاب الدعوة بود .

سلحشوري و شركت در جنگ ها : حجر بن عدي ، سلحشوري دلير و مسلماني شجاع بود كه در جنگ ها شركت فعال داشت . وي در فتح شام و مدائن پيشتاز بود و فرماندهي سپاه اسلام را به عهده داشت . در جنگ قادسيه و فتح مدائن كه هيچ كس جرأت عبور از رود دجله را نداشت ، حُجْر با شجاعت تمام ، فرياد زد و با اسب خود به داخل آب خروشان دجله تاخت و بقيه سپاه نيز جرأت پيدا كرده ، با پيروي از فرمانده شان ، خود را به آب زدند .

حجر در دوران خلافت و حكومت علي ( عليه السلام ) ( در سال 35 هـ . ق ) ، در هر سه جنگ جمل ( با ناكثين ) ، صفّين ( با قاسطين ) و نهروان ( با مارقين ) در ركاب اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) بود و فرماندهي بخشي از سپاه اسلام را به عهده داشت . ( 1 )

ب ) جريان شهادت حجر بن عدي و يارانش

معاويه ، دشنام و بدگويي به علي ( عليه السلام ) را بر سر منبرها پس از شهادت آن حضرت ( عليه السلام ) ، مرسوم كرد ، اما هر بار كه مغيره فرماندار كوفه ، زبان به دشنام و بدگويي ميگشود ، با پاسخ تند و دندان شكن حجر ، روبهرو مي شد . در سال 50 هـ . ق ، پس از مرگ مغيره ، معاويه ، زياد بن ابيه برادر خوانده بدنام و سفّاك خود را كه حاكم بصره بود ، با حفظ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان .


193


سِمَت به فرمانداري كوفه منصوب كرد ؛ او نيز مانند مغيره بالاي منبر ، ماجراي قتل عثمان را پيش ميكشيد و به علي ( عليه السلام ) بدگويي ميكرد و بي درنگ ، با اعتراض شديد حجر ، مواجه ميشد . زياد ، ابتدا حجر را احضار نمود و سعي كرد به وسيله مصلحان و متمايلان به شيعه ، با تطميع و تهديد ، او را آرام كند ، حتي عضويت در شوراي حكومتي كوفه را به وي پيشنهاد كرد ، ولي حُجر كه اهل سازش نبود ، همواره بر اعتقاد و آرمان هاي والاي خود و دفاع از علي ( عليه السلام ) و فرزندانش پافشاري مينمود و ايستادگي ميكرد .

سرانجام ، زياد بن ابيه با دسيسه و پرونده سازي ، حُجر و چند تن از ياران فداكار او را دستگير كرد و همراه با پرونده اتهامات بي اساس و شهادت هاي دروغين ، به شام ، نزد معاويه فرستاد و از وي خواست كه حُجر و يارانش را بكشد . معاويه نيز با ديدن پرونده دروغين ، تصميم به قتل آنان گرفت . هنگامي كه مأموران معاويه نزد اسيران آمدند ، تهديد كردند كه چنانچه آشكارا به علي ( عليه السلام ) دشنام و ناسزا نگويند ، كشته خواهند شد ؛ گروهي از اسيران با وساطت و شفاعت بزرگان قوم خود آزاد شده و رهايي يافتند و فقط هشت تن باقي ماندند . يك نفر از آنان نيز از گفته خود اظهار پشيماني نمود و به زندان رفت .

از ميان هفت نفر باقي مانده ، تنها عبدالرحمان بن حسان شرط كرد كه فقط در حضور معاويه حاضر است به علي ( عليه السلام ) ناسزا بگويد . هنگامي كه مقابل معاويه قرار گرفت ، در نهايت شجاعت شروع به ستايش و مدح علي ( عليه السلام ) نمود و به معاويه و خاندان او ناسزا گفت . معاويه به شدت خشمگين شد و دستور داد او را نزد ابن زياد برسانند تا او را به فجيع ترين وضع به قتل برساند . ابن زياد نيز او را زنده به گور كرد .

حجر و پنج تن از ياران باقي مانده نيز دست از پيروي و ستايش علي ( عليه السلام ) برنداشتند و حاضر نشدند ناسزا بگويند و آماده شهادت شدند . آن گاه حجر به ياد پيشگويي و فرمايش علي ( عليه السلام ) افتاد كه خطاب به وي فرمود :


194


حجر ! چه خواهي كرد اگر تو را زير شكنجه قرار دهند و مجبورت كنند كه به من دشنام و بدگويي كني ؟ حجر عرض كرد : اگر مرا چنين در فشار گذاشتند ، چه كنم ؟ علي ( عليه السلام ) فرمود : به من بدگويي كن ، ولي از من تبرّي مجوي ؛ زيرا من پيرو آيين حق هستم . حجر جواب داد : يا اميرالمؤمنين ! سوگند به خدا دست از تو برنمي دارم اگر چه تكّه تكّه شوم و جنازه ام را در آتش بسوزانند .

با اينكه حجر از طرف اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) اجازه بدگويي داشت ، ولي او و يارانش مرگ باشرافت در راه هدف را بر زندگي ذلّت بار ترجيح دادند و در جواب مأموران معاويه گفتند :

به خدا سوگند ! ضربه هاي شمشير از آنچه ما را بدان مي خوانيد ، شيرين تر و لقاي پروردگار و ديدار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و وصي او ( عليه السلام ) بر ما از داخل شدن در آتش ، گواراتر است . ( 1 )

سرانجام ، با حكم معاويه ، ياران حجر را به شهادت رساندند و سر از تنشان جدا كردند . وقتي نوبت شهادت به حجر بن عدي رسيد ، از دشمنان مهلت خواست تا دو ركعت نماز بخواند با موافقت مأموران ، حجر به نماز ايستاد و نمازش قدري طولاني به نظر رسيد . پرسيدند : آيا از ترس مرگ نمازت را طولاني كردي ؟ گفت :

به خدا سوگند ! در مدّت عمرم ، هر وقت وضو گرفته ام ، دو ركعت نماز خوانده ام و هرگز نمازم به اين كوتاهي نبوده است و اين بدان جهت بود كه شما خيال نكنيد من از مرگ مي ترسم . ( 2 )

آن گاه سر به سوي آسمان بلند كرد و گفت : پروردگارا ! شِكوه ستمگران را به درگاه تو مي كنم . كوفيان بر ضدّ ما شهادت دروغ دادند و شاميان ما را مي كشند . اگر مرا در اينجا بكشند ، نخستين مجاهد اسلام خواهم بود كه در اينجا خونش ريخته مي شود ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ؛ ادعيه و زيارات شام ، ص 254 .

2 . همان .


195


من نخستين كسي بودم كه پرچم اسلام را در اين سرزمين به اهتزاز درآوردم . سپس فرمود : « بعد از مرگ من ، زنجير از دست و پايم باز نكنيد و خون پيكرم را نشوييد ؛ زيرا مي خواهم در قيامت با همين وضع با معاويه روبهرو شوم » . پس از آن ، سر حجر را نيز از تنش جدا كرده و به شهادت رساندند .

* بدن هاي اين شش تن از شهدا در همان منطقه مَرج عَذراء دفن شد و سرهاي آنان براي معاويه به شام فرستاده شد و در دمشق در مسجدالأقصاب نزديك قبر حضرت رقيه ( عليها السلام ) به خاك سپرده شد . ( 1 )

* آرامگاه حُجر با مساحت 25 × 25 ( و مجموع 625 ) متر مربع ساخته شده كه قبر او در وسط اين محوطه قرار دارد .

نام شهداي مَرج عَذراء

1 . حُجر بن عُدَي 2 . شريك بن شداد حضرمي 3 . صيفي بن شبل شيباني 4 . قبيصة بن صبيعه عيسي 5 . محرز بن شهاب فهري 6 . كدّام بن حيّان .

2 . زيارت نامه حُجر بن عُدَي و يارانش

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الشُّهَداءُ الصّابِرُونَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الاَْتْقِياءُ الصّالِحُونَ ، صَبَرْتُمْ عَلي عَظِيمِ الْبَلاءِ حَتّي قَتَلْتُمْ فِي حُبِّ سَيِّدِ الاَْوْصِياءِ ، وَفُزْتُمْ بِالدَّرَجاتِ الْعُلي مَعَ الاَْنْبِياءِ وَالْمُرْسَلِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدِّيقِينَ فَما أَعْظَمَ مَقامَكُمْ وَأَجَلَّ رُتْبَتَكُمْ ، صَبَرْتُمْ عَلي حَدِّ السُّيُوفِ وَشُرْبِ الْحُتُوفِ وَلَمْ تَبْرَؤُوا مِنِ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ الله صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّم وَلا ضَعُفْتُمْ وَلا وَهَنْتُمْ و آثَرْتُمُ الدّارَ الباقِيَةَ عَلَي الدّارِ الْفانِيَةَ حَتّي قُتِلْتُمْ صَبْراً فِي سَبِيلِ اللهِ وَنُصْرَةِ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان .


196


اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّم صابِرِينَ مُحْتَسِبِينَ غَيْرَ ناكِلِينَ وَلا خائِفِينَ ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكُمْ وَظَلَمَكُمْ وَاسْتَحَلَّ مِنْكُمُ الْمَحارِمَ وَضاعَفَ عَلَيْهِمُ الْعَذابَ الاَْلِيمَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ اَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ ابْنِ أَبِي طالِب وَأَنْصارَ الاِْسْلامِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ ، رَزَقَنَا اللهُ مُرافَقَتَكُمْ مَعَ الاَْبْرارِ فِي جِوارِ النَّبِيِّ الْمُخْتارِ ، مَعَ الاَْئِمَّةِ الاَْطْهارِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ ، وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . ( 1 )

* در زيارت شهداي مَرجِ عَذراء ( حُجر و يارانش ) خواندن زيارت نامه شهدا نيز مستحب است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ادعيه و زيارات شام ، ص 257 .


197


فصل سوم : مقبره حضرت سكينه دختر امام علي ( عليه السلام )

حضرت سكينه ( عليها السلام ) ، دختر امام علي ( عليه السلام ) ، بانويي كه تا 22 سال پيش ناشناخته بود ، اكنون به همّت ايرانيان عاشقِ اهل بيت عصمت و طهارت ، به جهانيان معرفي شده است . حدود 22 سال پيش كه شهرداري منطقه ، مشغول تخريب و تأسيس خياباني جديد در منطقه داريا ( 10 كيلومتري دمشق ) بود ، هنگامي كه لودر به محل كنوني قبر منسوب به حضرت سكينه ( عليها السلام ) بنت علي ( عليه السلام ) رسيد ، راننده لودر از ادامه كار منصرف شد و به مسئولان اطلاع داد كه اينجا قبري از قبرهاي دختران اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) است ؛ آنان نيز مسئولان ايران از جمله حجة الاسلام والمسلمين واحدي ( سرپرست حرم ) را دعوت كرده و جريان را به آنان اطلاع دادند . پس از تحقيقات به اين نتيجه رسيدند كه صاحب اين قبر ، فرزند حضرت علي ( عليه السلام ) است . در اين زمينه چند كتاب هم تأليف شده است . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . از جمله كتاب هاي تأليف شده : 1 . السّيدة سكينة بنت اَمِيرِالْمُؤْمِنِين علي بن ابي طالب ( عليهما السلام ) ، تأليف شيخ جعفر مهاجر قاضي شرع جعفري در بعلبك لبنان ؛ 2 . السيدة سكينة بنت علي ( عليهما السلام ) ، تأليف سيد احمد حسيني ؛ 3 . بانوي ناشناخته اثر سيد محمدرضا واحدي ؛ 4 . سكينه بنت علي ( عليه السلام ) تأليف عباس شومان ؛ 5 . آيت الله ري شهري در كتاب « موسوعة الامام اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) » كه به زبان فارسي نيز با نام « دانشنامه امام علي ( عليه السلام ) » برگردان شده ، تحت عنوان « تحقيق در انتساب سكينه به امام علي ( عليه السلام ) » مطالبي دارند . به نقل از كتاب راهنماي مصوّر ، ص 114 .


198


احاديث و اسناد تاريخي مربوط به حضرت سكينه ( عليها السلام )

در كتاب هاي تاريخي و حديثي براي اميرالمؤمنين از فاطمه زهرا ( عليها السلام ) پنج فرزند ذكر كرده اند ( حسن ، حسين ، زينب ، ام كلثوم و محسن شهيد ) و نام مبارك « سكينه » به طور آشكار به عنوان يكي از دختران آن بزرگواران در كتاب هاي تاريخي و انساب و رجال نيامده است ؛ ولي دقت در كتاب هاي حديث و بررسي لازم ، ( و نيز شواهد به دست آمده از قبر كنوني ) وجود اين دختر بزرگوار را به اثبات مي رساند .

حديث اول : دعبل خزايي ، از امام رضا ( عليه السلام ) و آن حضرت از طريق اجداد طاهرينش از امام حسين ( عليه السلام ) حديثي را نقل مي كند كه وجود سكينه دختر علي و زهرا را ثابت مي كند ؛ متن حديث چنين است :

مِنَ الْحُسَيْنِ ( عليه السلام ) قال : أُدْخِلَ عَلي أُخْتِي سَكِينَةَ بِنْتِ عَلِي ( عليه السلام ) خادِمٌ فَغَطَّتْ رَأْسَها مِنْهُ . . . ( 1 )

امام حسين ( عليه السلام ) مي فرمايند : بر خواهرم سكينه دختر علي ( عليه السلام ) خادمي وارد شد ؛ آن حضرت سرش را از او پوشاند . . .

در اين حديث آشكارا به وجود سكينه كه دختر امام علي ( عليه السلام ) و خواهر امام حسين ( عليه السلام ) بوده ، اشاره شده است .

حديث دوم : حسين بن ابراهيم قمي با ذكر سند حديث از طريق سكينه و زينب دختران اميرالمؤمنين از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) حديثي را نقل مي كند :

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ اِبْراهِيمِ الْقُمِي . . . عَنْ زِيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَكِينَةَ وَزَيْنَبَ اِبْنَتَيْ عَلِيٍّ ( عليه السلام ) عَنْ عَلِيٍّ ( عليه السلام ) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) : إِنَّ فاطِمَةَ خُلِقَتْ حوُرِيَّةً فِي صوُرَةِ إِنْسِيَّة وَإِنَّ بَناتَ الاَْنْبِياءِ لا يَحِضْنَ . ( 2 )

حسين بن ابراهيم قمي با هشت واسطه از امام سجاد ( عليه السلام ) نقل مي كند كه آن بزرگوار از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسايل الشيعه ، چاپ اسلاميه ، ج 14 ، ص 167 .

2 . بحارالانوار ، ج 78 ، ص 112 .


199


عمّه هايش سكينه و زينب ، دختران اميرالمؤمنين و آنان از پدر بزرگوارشان علي ( عليه السلام ) و او از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه فرمودند : فاطمه حوري بهشتي است به صورت انسان و اينكه دختران انبيا به عادت ماهانه گرفتار نمي شوند .

حديث سوم : در اين حديث از سكينه به عنوان دختر فاطمه زهرا ( عليه السلام ) نام برده شده است :

قالَ عَلي ( عليه السلام ) : فَلَمّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرَّداءَ ، نادَيْتُ : يا أُمَّ كُلْثُوم يا زَيْنَبُ يا سَكينَةُ يا فِضَّةُ يا حَسَنُ يا حُسَيْنُ ! هَلِمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهذا الْفِراقُ وَاللِّقاءُ في الْجَنَّةِ . ( 1 )

اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) در حديثي طولاني در مورد فراق زهرا و شهادت او مي فرمايد : هنگامي كه خواستم بندهاي كفن زهرا را ببندم ، خطاب به بچه هاي او گفتم : اي ام كلثوم ! اي زينب ! اي سكينه ! اي فضه ! اي حسن ! و اي حسين ! بياييد توشه اي از مادرتان برداريد كه امروز روز فراق و جدايي است و ديدار به روز رستاخيز باقي ماند .

* مرحوم سپهر با تكيه بر اين حديث شريف واستدلال اينكه سكينه از حضرت زهرا ( عليها السلام ) متولد شده ، اضافه مي كند كه در آن زمان ، علي ( عليه السلام ) جز حضرت زهرا زن ديگري نداشته است تا احتمال ديگري داده باشيم . آن گاه مي افزايد كه سكينه در واقعه عاشورا و خروج امام حسين ( عليه السلام ) از مدينه ، مورد مشورت امام حسين ( عليه السلام ) بود و خواهرش سكينه با آن حضرت به گفتوگو پرداخت ، دشمنان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و جبرئيل را يادآوري فرمود و خاك كربلا را كه از طريق مادرش به او رسيده بود و بخشي از آن در اختيار امّ سلمه قرار گرفته بود ، به برادرش نشان داد ؛ همه اينها وجود سكينه را ثابت مي كند . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، ج 43 ، ص 179 ؛ سفينة البحار ، ج 2 ، ص 365 .

2 . ناسخ التواريخ ، ج 1 ، صص 38 ـ 42 .


| شناسه مطلب: 77482