بخش 3

زیارت امیر مؤمنان ( علیه السلام )


50


زيارت امير مؤمنان ( عليه السلام ) در روز غدير

اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّد رَسُولِ اللهِ ، خاتَِمِ النَّبِيّينَ ، وَسَيِّدِ سلام بر محمد رسول خدا خاتم پيمبران و آقاي الْمُرْسَلينَ ، وَصَفْوَةِ رَبِّ الْعالَمينَ ، اَمينِ اللهِ عَلي وَحْيِهِ رسولان ، و برگزيده پروردگار جهانيان ، امين خدا بر وحيش وَعَزآئِمِ اَمْرِهِ ، وَالْخاتِمِ لِما سَبَقَ ، وَالْفاتِحِ لِمَا اسْتُقْبِلَ و بر فرمانهاي حتمي اش ، و ختم كننده شرايع گذشته و گشاينده شريعت پس از آن وَالْمُهَيْمِنِ عَلي ذلِكَ كُلِّهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ وَصَلَواتُهُ و گواه و نگهبان بر همه آنها ، و رحمت خدا و بركاتش و درودها وَتَحِيّاتُهُ ، اَلسَّلامُ عَلي اَنْبِيآءِ اللهِ وَرُسُلِهِ ، وَمَلائِكَتِهِ و تحياتش بر او و سلام بر پيمبران خدا و رسولانش و بر فرشتگان الْمُقَرَّبينَ ، وَعِبادِهِ الصّالِحينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ مقربش و بر بندگان شايسته اش ، سلام بر تو اي امير الْمُؤْمِنينَ ، وَسَيِّدَ الْوَصِيّينَ ، وَوارِثَ عِلْمِ النَّبِيّينَ ، وَوَلِيَّ مؤمنان ، و آقاي اوصياء ، و وارث دانش پيمبران ، و وليّ رَبِّ الْعالَمينَ ، وَمَوْلايَ وَمَوْلَي الْمُؤْمِنينَ ، وَرَحْمَةُ اللهِ پروردگار جهانيان ، و سرور من و سرور مؤمنان و رحمت خدا و


51


وَبَرَكاتُهُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ ، يا بركاتش بر تو ، سلام بر تو اي مولاي من اي امير مؤمنان اي اَمينَ اللهِ في اَرْضِهِ ، وَسَفيرَهُ في خَلْقِهِ ، وَحُجَّتَهُ الْبالِغَةَ امين خدا در زمين ، و سفيرش در ميان خلق و حجت رساي او عَلي عِبادِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا دينَ اللهِ الْقَويمَ ، وَصِراطَهُ بر بندگانش ، سلام بر تو اي آئين محكم خدا ، و راه الْمُسْتَقيمَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبَأُ الْعَظيمُ الَّذي هُمْ فيهِ راستش ، سلام بر تو اي خبر عظيمي كه مردم در آن مُخْتَلِفُونَ ، وَعَنْهُ يُسْأَلُوْنَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ اختلاف كرده و از آن بازخواست شوند ، سلام بر تو اي امير الْمُؤْمِنينَ آمَنْـتَ بِـاللهِ وَهُـمْ مُشْـرِكُونَ ، وَصَدَّقْتَ مؤمنان ، ايمان آوردي به خدا در آن وقت كه مردم مشرك بودند ، و تصديق كردي بِالْـحَقِّ وَهُـمْ مُكَذِّبُـونَ ، وَجاهَدْتَ وَهُمْ مُحْجِمُونَ ، حق را در هنگامي كه آنها تكذيب كردند ، و پيكار كردي آنگاه كه آنان خود را واپس كشيدند وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً لَهُ الدّينَ ، صابِراً مُحْتَسِباًحَتّي أَتَاكَ و پرستش كردي خدا را مخلصانه در دين ، شكيبا و پاداش جو تا آنگاه كه مرگ الْيَقينُ ، اَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَي الظّالِمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ فرا رسيد ، لعنت خدا بر ستمكاران ، سلام بر تو اي آقاي الْمُسْلِمينَ وَيَعْسُوبَ الْمُؤْمِنينَ ، وَاِمامَ الْمُتَّقينَ ، وَقآئِدَ مسلمانان ، و رهبر مؤمنان ، و پيشواي پرهيزكاران ، و مقتداي


52


الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ ، اَشْهَدُ اَنَّكَ اَخُو سفيد رويان ، و رحمت خدا و بركاتش بر تو ، گواهي دهم كه براستي توئي برادر رَسُولِ اللهِ وَوَصِيُّهُ وَوارِثُ عِلْمِهِ وَاَمينُهُ عَلي شَرْعِهِ ، رسول خدا و وصيّ او و وارث دانشش و امين او بر شريعت وَخَليفَتُهُ في اُمَّتِهِ ، وَاَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللهِ ، وَصَدَّقَ بِما اُنْزِلَ و جانشين او در امتش ، و نخستين كسي كه ايمان آورد به خدا ، و تصديق كرد آنچه را بر پيامبرش عَلي نَبِيِّهِ ، وَاَشْهَدُ اَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللهِ ما اَنْزَلَهُ فيكَ ، نازل گشت ، و گواهي دهم كه او بخوبي رساند آنچه را خدا درباره ات نازل فرموده بود فَصَدَعَ بِاَمْرِهِ ، وَاَوْجَبَ عَلي اُمَّتِهِ فَرْضَ طـاعَتِكَ و دستورش را ( در مورد ولايت تو ) با صداي بلند به مردم رساند ، و واجب كرد بر امتش لزوم پيروي تو وَوِلايَتِكَ ، وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ ، وَجَعَلَكَ اَوْلي و ولايتت را ، و عقد بيعت تو را براي آنها بست ، و تو را نسبت به مؤمنان بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللهُ كَذلِكَ ، ثُمَّ اَشْهَدَ اللهَ سزاوارتر از خودشان قرار داد چنانچه خدا مقرر كرده بود ، و سپس خداي تعالي را بر اين تَعالي عَلَيْهِمْ ، فَقالَ : اَ لَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ ، فَقالُوا : اَللّـهُمَّ مطلب گواه گرفت ، و فرمود : آيا بخوبي نرساندم ؟ گفتند : خدايا تو مي داني كه بَلي ، فَقالَ : اَللّـهُمَّ اشْهَدْ وَكَفي بِكَ شَهيداً وَحاكِماً بَيْنَ آري رساند ، سپس گفت : بار خدايا گواه باش ( بر اعترافشان ) و كافي است گواه بودن تو و حكم تو در ميان الْعِبادِ ، فَلَعَنَ اللهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الاْقْرارِ ، وَناكِثَ بندگان ، پس لعنت كند خدا منكر ولايت و فرمانروائي تو را پس از اقرار و شكننده


53


عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللهِ تَعالي ، پيمانت را پس از بستن پيمان ، و گواهي دهم كه تو براستي به عهد خداي تعالي وفا كردي وَاَنَّ اللهَ تَعالي مُوف لَكَ بِعَهْدِهِ { وَمَنْ أَوْفي بِمَا عَاهَدَ وبه حقيقت خداي تعاليوفاكننده است درباره توبه عهدخويش وهركس وفاكندبدان پيماني كه باخدابسته است

عَلَيْهُ اللهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً } وَاَشْهَدُاَنَّكَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ پس خدا پاداش بزرگي به او خواهد داد ، و گواهي دهم كه براستي توئي امير مؤمنان الْحَقُّ الَّذي نَطَقَ بِوِلايَتِكَ التَّنْزيلُ ، وَاَخَذَ لَكَ الْعَهْدَ بر حق كه قرآن ولايتت را بيان كرده ، و رسول خدا از امت عَلَي الاُْمَّةِ بِذلِكَ الرَّسُولُ ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ وَعَمَّكَ خود در اين باره پيمان گرفت ، و گواهي دهم كه به حقيقت تو و عمويت ( حمزه ) وَاَخاكَ الَّذينَ تاجَرْتُمُ اللهَ بِنُفُوسِكُمْ ، فَاَنْزَلَ اللهُ فيكُمْ : و برادرت ( جعفر ) سودا كرديد با خدا جانهاي خود را پس خدا درباره تان نازل كرد : { إِنَّ اللهَ اشْتَرَي مِنْ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمْ « همانا خدا خريد از مؤمنان جانها و مالهاشان را الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ في سَبِيلِ اللهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ كه ( در عوض ) بهشت از آنها باشد ، كارزار كنند در راه خدا ، پس بكشند و كشته شوند حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالاِْنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَي بِعَهْدِهِ وعده اي است كه تضمين گرديده در تورات و انجيل و قرآن ، و كيست كه وفادارتر باشد به عهد خود مِنْ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ از خدا ، پس شادمان باشيد به معامله خويش كه انجام داديد كه اين


54


الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ كاميابي بزرگي است ، ( مؤمنان همانا ) توبه كنندگان ، پرستش كنندگان وستايشگران وروزه داران ( ياسفر السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الاْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ كنندگان براي طلب علم ) و ركوع كنندگان و سجده گزاران و و امركنندگان به معروف وَالنَّاهُونَ عَنْ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللهِ وَبَشِّرْ و بازدارندگان از منكر و نگهبانان حدود خدا مي باشند الْمُؤْمِنِينَ } اَشْهَدُ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ أَنَّ الشّآكَّ و مؤمنان را نويد ده » ، گواهي دهم اي امير مؤمنان كه هر كه فيكَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الاَْمينِ ، وَاَنَّ الْعادِلَ درباره تو شك و ترديد به خود راه دهد به رسول امين ايمان نياورده ، و براستي كسي كه عدول كند بِكَ غَيْرَكَ عانِدٌ عَنِ الدّينِ الْقَويمِ الَّذِي ارْتَضاهُ از تو بديگري معاند است در دين محكم و استواري كه پسنديده است لَنا رَبُّ الْعالَمينَ ، وَاَكْمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَوْمَ الْغَديرِ ، براي ما پروردگار جهانيان ، و كامل كرد آن را بوسيله ولايتت در روز غدير وَاَشْهَدُ اَنَّكَ الْمَعْنِيُّ بِقَوْلِ الْعَزيزِ الرَّحيمِ : و گواهي دهم كه توئي مقصود از گفتار خداي عزيز و مهربان : { وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ « و براستي اين است راه مستقيم من پس از آن پيروي كنيد و از راههاي ديگر پيروي نكنيد فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ } ضَلَّ وَاللهِ وَاَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ كه شما را از راه او جدا كند » ، گمراه است به خدا و گمراه كرده هر كس كه پيروي كند جز تو را


55


سِواكَ ، وَعَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عاداكَ ، اَللّـهُمَّ سَمِعْنا و عناد ورزيده از حق كسي كه با تو دشمني كند ، خدايا ما فرمان تو را لاَِمْرِكَ وَاَطَعْنا وَاتَّبَعْنا صِراطِكَ الْمُسْتَقيمَ ، فَاهْدِنا رَبَّنا ، شنيديم و اطاعت كرديم و راه راست تو را پيروي كرديم پس ما را هدايت كن پروردگارا وَلا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا اِلي طـاعَتِكَ ، وَاجْعَلْنا مِنَ و منحرف مكن دلهاي ما را پس از آنكه به طاعت خود هدايتمان كردي و قرارمان ده از الشّاكِرينَ لاَِنْعُمِكَ ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَزَلْ لِلْهَوي مُخالِفاً ، سپاسگزاران نعمتهايت ، و گواهي دهم كه براستي تو پيوسته با هواي نفس مخالفت كردي وَللِتُّقي مُحالِفاً ، وَعَلي كَظْمِ الْغَيْظِ قادِراً ، وَعَنِ النّاسِ و ملازم پرهيزكاري بودي ، و بر فرونشاندن خشم خويش توانا ، و از ( رفتار جاهلانه ) مردم عافِياً غافِراً ، وَاِذا عُصِيَ اللهُ ساخِطاً وَاِذا اُطيعَ اللهُ عفو وگذشت مي كردي ، وهنگامي كه خدا را معصيت مي كردندخشمناك وچون اطاعت مي كردند راضياً ، وَبِما عَهِدَ اِلَيْكَ عامِلا ، راعِياً لِمَا اسْتُحْفِظْتَ ، خوشنود مي گشتي ، و به پيماني كه با تو بسته بود عمل ، و آنچه را مأمور حفظش بودي رعايت كردي حافِظاً لِمَا اسْتُودِعْتَ ، مُبَلِّغاً ما حُمِّلْتَ ، مُنْتَظِراً ما و نگهداري كردي آنچه به تو سپرده شده بود ، و رساندي آنچه را به عهده داشتي ، و چشم براه وُعِدْتَ ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ مَا اتَّقَيْتَ ضارِعاً ، وَلا اَمْسَكْتَ وعده ( شهادت ) بودي كه به تو داده شده بود ، وگواهي دهم كه تقيه تونه اززبوني بود ، و خودداري نكردي عَنْ حَقِّكَ جازِعاً ، وَلا اَحْجَمْتَ عَنْ مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ از گرفتن حق خود بخاطر عجز و بي تابي ، و كناره گيري نكردي از پيكار با غاصبين حق خود


56


ناكِلا ، وَلا اَظْهَرْتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرْضِي اللهَ مُداهِناً ، از جهت سستي و چنان نبود كه بر خلاف خواست خدا براي سازش با دشمن اظهار رضايت كني وَلا وَهَنْتَ لِما اَصابَكَ في سَبيلِ اللهِ ، وَلا ضَعُفْتَ وَلاَ و نه اينكه سستي كني در برابر آنچه در راه خدا به تو رسيد ، و نه اينكه ناتوان باشي و نه اينكه اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً ، مَعاذَ اللهِ اَنْ تَكُونَ درمانده شده باشي از مطالبه حق خود بخاطر ترس از غاصبين حقت ، پناه به خدا كه چنان بوده باشي كَذلِكَ ، بَلْ اِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ ، وَفَوَّضْتَ اِلَيْهِ بلكه چون به تو ستم كردند تو صبر بر آن را به حساب پروردگارت گذاردي ، و كارت را به او واگذار اَمْرَكَ وَذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَروُا ، وَوَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا ، كردي ، و ستمكارانت را پند دادي ولي پند نگرفتند و موعظه شان كردي ولي سودشان نداد وَخَوَّفْتَهُمُ اللهَ فَما تَخَوَّفُوا ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ و از خدا آنها را ترساندي و نترسيدند ، و گواهي دهم كه تو اي امير مؤمنان جاهَدْتَ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ ، حَتّي دَعاكَ اللهُ اِلي جِوارِهِ ، جهاد كردي در راه خدا آنطور كه بايد تا اينكه خداوند تو را به جوار خويش فراخواند وَقَبَضَكَ اِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ ، وَاَلْزَمَ اَعْداءَك الْحُجَّةَ بِقَتْلِهِمْ و به اختيار خود جان شريفت را قبض فرمود و ثابت كرد حجت را بر دشمنانت بواسطه اينكه تو را اِيّاكَ ، لِتَكُونَ الْحُجَّةُ لَكَ عَلَيْهِمْ ، مَعَ ما لَكَ مِنَ الْحُجَجِ كشتند تا حجت تو بر آنها تمام باشد با تمام حجتهاي الْبالِغَةِ عَلي جَميعِ خَلْقِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ رساي ديگري كه بر تمام خلق خدا داشتي ، سلام بر تو اي امير


57


الْمُؤْمِنينَ ، عَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً ، وَجاهَدْتَ فِي اللهِ صابِراً ، مؤمنان ، پرستش كردي خدا را از روي اخلاص ، و پيكار كردي در راه خدا بردبارانه وَجُدْتَ بِنَفْسِكَ مُحْتَسِباً ، وَعَمِلْتَ بِكِتابِهِ ، وَاتَّبَعْتَ سُنَّةَ و بذل جان كردي به حساب خدا ، و به قرآنش عمل كردي ، و از سنت نَبِيِّهِ ، وَاَقَمْتَ الصَّلاةَ ، وَآتَيْتَ الزَّكاةَ ، وَاَمَرْتَ پيغمبرش پيروي كردي ، و نماز را برپاداشتي ، و زكات را پرداختي ، و به معروف بِالْمَعْرُوفِ ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ مَا اسْتَطَعْتَ ، مُبْتَغِياً ما امر كردي ، و از منكر نهي كردي تا توانستي ، و در اين كار جويا بودي آنچه را عِنْدَ اللهِ ، راغِباً فيـما وَعَدَ اللهُ ، لا تَحْفِلُ بِالنَّوائِبِ وَلا نزد خدا است ، و رغبت داشتي بدانچه خدا وعده داده بود ، باكي از پيش آمدها نداشتي و در تَهِنُ عِنْدَ الشَّدآئِدِ ، وَلا تُحْجِمُ عَنْ مُحارِب ، اَفِكَ مَنْ برابر سختيها سستي نكردي ، و رو نگرداندي از جنگجويان ، هر كه جز اين نَسَبَ غَيْرَذلِكَ اِلَيْكَ ، وَافْتَري باطِلا عَلَيْكَ ، وَاَوْلي لِمَنْ به تو نسبت دهد تهمت زده ، و افتراي دروغي را به باطل بر تو بسته ، و دشمنت را كمك عَنَدَ عَنْكَ ، لَقَدْ جاهَدْتَ فِي اللهِ حَقَّ الْجِهادِ ، وَصَبَرْتَ كرده چه آنكه تو براستي جهادكردي در راه خدا آنطور كه بايد ، و در برابر عَلَي الاَْذي صَبْرَ احْتِساب ، وَاَنْتَ اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللهِ ، آزار دشمنان بردباري كردي به حساب خداوند ، و تو نخستين كسي بودي كه به خدا ايمان آوردي وَصَلّي لَهُ وَجاهَدَ وَاَبْدي صَفْحَتَهُ في دارِ الشِّرْكِ ، و براي او نماز خواندي و جهاد كردي و خود را آشكار ساختي در مركز شرك


58


وَالاَْرْضُ مَشْحُونَةٌ ضَلالَةً ، وَالشَّيْطانُ يُعْبَدُ جَهْرَةً ، در زماني كه زمين پر بود از گمراهي ، و شيطان را آشكارا مي پرستيدند وَاَنْتَ الْقائِلُ : لا تَزيدُني كَثْرَةُ النّاسِ حَوْلي عِزَّةً وَلا و تو بودي كه مي گفتي زيادي مردم در گِرد من به عزت من نيفزايد و تَفَرُّقُهُمْ عَنّي وَحْشَةً ، وَلَوْ اَسْلَمَنِي الْنّاسُ جَميعاً لَمْ اَكُنْ پراكنده شدنشان نيز بر ترس من افزوده نكند ، و اگر همه مردم نيز مرا واگذارند مُتَضَرِّعاً ، اِعْتَصَمْتَ بِاللهِ فَعَزَزْتَ ، وَآثَرْتَ الاْخِرَةَ عَلَي به زاري درنيايم ، به قدرت خدا تكيه كردي عزيز گشتي و آخرت را بر دنيا الاُْولي فَزَهِدْتَ ، وَاَيَّدَكَ اللهُ وَهَداكَ وَاَخْلَصَكَ برگزيدي و زهد ورزيدي و خدا نيز كمكت كرد و راهنمائيت فرمود و انتخاب كرده و برگزيدت ، وَاجْتَبَاكَ ، فَما تَناقَضَتْ اَفْعالُكَ ، وَلاَ اخْتَلَفَتْ اَقْوالُكَ ، در كارهاي تو تناقضي نبود و گفتارت اختلاف نداشت وَلا تَقَلَّبَتْ اَحْوالُكَ ، وَلاَ ادَّعَيْتَ وَلاَ افْتَرَيْتَ عَلَي اللهِ و حالات تو متغير و دگرگون نگشت و ادعائي بر خلاف حق نداشتي و نه بدروغ بر خدا افتراء كَذِباً ، وَلا شَرِهْتَ اِلَي الْحُطامِ ، وَلا دَنَّسَكَ الاْثامُ ، وَلَمْ بستي و نه آزمند متاع ناقابل دنيا گشتي ، و نه گناهان تو را آلوده كرد تَزَلْ عَلي بَيِّنة مِنْ رَبِّكَ وَيَقين مِنْ اَمْرِكَ ، تَهْدي اِلَي وپيوسته روشت روي برهاني آشكارازپروردگارت بودودركارت يقين داشتي بسوي حق ، وبه راه راست راهنمائي الْحَقِّ وَاِلي صِراط مُسْتَقيم ، اَشْهَدُ شَهادَةَ حَقٍّ ، وَاُقْسِمُ مي كردي ، گواهي دهم از روي حقيقت و سوگند ياد كنم به


59


بِاللهِ قَسَمَ صِدْق ، اَنَّ مُحَمَّداً وَآلَهُ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ خدا براستي كه همانا محمد و آلش صلوات الله عليهم ساداتُ الْخَلْقِ ، وَاَنَّكَ مَوْلايَ وَمَوْلَي الْمُؤْمِنينَ ، آقايان خلق بودند و تو مولاي من و مولاي مؤمناني وَاَنَّكَ عَبْدُ اللهِ وَوَلِيُّهُ ، وَاَخُو الرَّسُولِ وَوَصِيُّهُ ، وَوارِثُهُ و تو براستي بنده خدا و وليّ او و برادر رسول و وصي و وارثش هستي وَاَنَّهُ الْقآئِلُ لَكَ : وَالذَّي بَعَثَني بِالْحَقِّ ما آمَنَ بي و او به تو فرمود : سوگند بدانكه مرا به حق برانگيخت ايمان نياورده به من مَنْ كَفَرَ بِكَ ، وَلا اَقَرَّ بِاللهِ مَنْ جَحَدَكَ ، وَقَدْ ضَلَّ آن كس كه به تو كافر است ، و اقرار نكرده به خدا كسي كه تو را انكار كند ، و گمراه است مَنْ صَدَّ عَنْكَ ، وَلَمْ يَهْتَدِ اِلَي اللهِ وَلا اِلَيَّ مَنْ لا يَهْتَدي كسي كه مردم را از تو باز دارد ، و راه بسوي خدا و بسوي من بِكَ ، وَهُوَ قَوْلُ رَبّي عَزَّوَجَلَّ : { وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ نيافته آنكس كه بوسيله تو رهبري نيافته ، واين گفتار پروردگار من عزوجل است كه فرمود : « ومن آمرزگارم وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَي } اِلي وِلايَتِكَ ، مَوْلايَ براي آن كس كه توبه كند و ايمان آورده و كار شايسته كند و راه يابد ـ بسوي ولايت تو ـ » اي سرور من فَضْلُكَ لا يَخْفي ، وَنُورُكَ لا يُطْفَأُ وَاَنَّ مَنْ جَحَدَكَ فضل تو مخفي نيست ، و نور تو خاموش نگردد ، و هر كه تو را انكار كند الظَّلُومُ الاَْشْقي ، مَوْلايَ اَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَي الْعِبادِ ، ستمكار و بدبخت است ، مولاي من توئي حجت بر بندگان


60


وَالْهادي اِلَي الرَّشادِ ، وَالْعُدَّةُ لِلْمَعادِ ، مَوْلايَ لَقَدْ رَفَعَ و راهنماي به راه راست و ذخيره روز معاد مولاي من براستي خداوند مقام تو را در دنيا بلند كرده ، اللهُ فِي الاُْولي مَنْزِلَتَكَ ، وَاَعْلي فِي الاْخِرَةِ دَرَجَتَكَ ، و والا گردانيد درجه ات را در آخرت وَبَصَّرَكَ ما عَمِيَ عَلي مَنْ خالَفَكَ ، وَحالَ بَيْنَكَ وَبَيْنَ و بينايت كرد بدانچه پوشيده ماند بر مخالفين تو ، و بر آنكس كه حائل شد ميان تو و ميان مَواهِبِ اللهِ لَكَ ، فَلَعَنَ اللهُ مُسْتَحِلِّي الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَذائِدِي بهره هائي كه خدا به تو داده بود پس خدا لعنت كند آنكس كه حرمت تو را حلال پنداشت ، و حق را الْحَقِّ عَنْكَ ، وَاَشْهَدُاَنَّهُمُ الاَْخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ از تو گرداند ، و گواهي دهم كه آنان زيانكارند كه آتش چهره شان را بسوزاند النّارُ وَهُمْ فيها كالِحُونَ ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ ما اَقْدَمْتَ ، وَلا و در آنجا زشت منظر باشند ، و گواهي دهم كه تو اقدام نكردي ، و نه از عمل باز ايستادي اَحْجَمْتَ ، وَلانَطَقْتَ ، وَلااَمْسَكْتَ اِلاّبِأَمْرمِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ ، و نه لب به سخن گشودي و نه سكوت اختيار كردي جز به دستور خدا و رسولش ، قُلْتَ : وَالَّذي نَفْسي بِيَدِهِ ، لَقَدْ نَظَرَ اِلَيَّ رَسُولُ اللهِ صَلَّي تو خود فرمودي : « سوگند بدانكه جانم بدست او است همانا نگريست بسويم رسول خدا صلي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ اَضْرِبُ بِالسَّيْفِ قُدْماً فَقالَ : يا عَلِيُّ اَنْتَ اللّه عليه و آله در هنگامي كه پيشقدمانه شمشير مي زدم و به من فرمود : اي علي موقعيت تو مِنّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسي اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدْي ، نسبت به من به منزله موقعيت هارون نسبت به موسي است جز آنكه پيمبري پس از من نيست


61


وَاُعْلِمُكَ اَنَّ مَوْتَكَ وَحَياتَكَ مَعي وَعَلي سُنَّتي ، فَوَاللهِ و تو را آگاه كنم كه مرگ و زندگيت با من و بر روش و طريقه من است ، و به خدا سوگند ماكَذِبْتُ وَلاكُذِبْتُ ، وَلاضَلَلْتُ وَلا ضُلَّ بي ، وَلا نَسيتُ دروغ نگويم و دروغ به من نگفته اند ، و گمراه نشدم و گمراهم نكردند ، و نه آنكه فراموش كردم ما عَهِدَ اِلَيَّ رَبّي ، وَاِنّي لَعَلي بَيِّنَة مِنْ رَبّي بَيَّنَها لِنَبِيِّهِ آنچه را پروردگارم با من پيمان بسته ، و براستي من بُرهاني آشكار از پروردگارم دارم وَبَيَّنَهَاالنَّبِيُّ لي ، وَاِنّي لَعَلَي الطَّريقِ الْواضِحِ اَلْفِظُهُ لَفْظاً ، كه براي پيامبرش گفته و او برايم بيان كرده ، و من در طريق واضحي هستم و صريح آنرامي گويم » صَدَقْتَوَاللهِوَقُلْتَ الْحَقَّ ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ ساواكَ بِمَنْ ناواكَ ، به خدا گفته ات راست و حق بود ، پس خدا لعنت كند آنكس كه تو را برابر دانست با دشمنانت وَاللهُ جَلَّ اسْمُهُ يَقُولُ : { قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ درصورتي كه آن خدائي كه نامش برجسته است فرمايد : آيايكسانندكساني كه مي دانندباكساني كه نمي دانند ؟ » وَالَّذِينَ لاَيَعْلَمُونَ } فَلَعَنَ اللهُ مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللهُ پس خدا لعنت كند كسي را كه در رديف تو قرار داد آن كس را كه خدا ولايت تو را عَلَيْهِ وِلايَتَكَ ، وَاَنْتَ وَلِيُّ اللهِ ، وَاَخُورَسُولِهِ ، وَالذّآبُّ عَنْ بر او واجب كرده بود با اينكه تو بودي ولي خدا ، و برادر رسول او ، و دفاع كننده از دينش دينِهِ ، وَالَّذي نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضيلِهِ ، قالَ اللهُ تَعالي : و آنكس كه قرآن به برتريش گويا است ، خداي تعالي فرمايد : « و برتري داد خدا { وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَي الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً * جهاد كنندگان را بر غير جهاد گنندگان ، به پاداشي بزرگ كه مرتبتها و آمرزش


62


دَرَجَات مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً } و رحمت او است ، و خدا آمرزنده و مهربان است » ، وَقالَ اللهِ تَعالي : { أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ و فرمود خداي تعالي : « آيا قرار داده ايد آب دادن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ مانند آن كس كه ايمان آورده به خدا و روز جزا و در راه خدا جهاد كرده ؟ اللهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَاللهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * آنها نزد خدا برابر نيستند و خدا هدايت نمي كند گروه ستمكار را ، الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوَالِهِمْ آنانكه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا جهاد كرده اند با مالهايشان وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْفَائِزُونَ و جانهايشان در مرتبت نزد خدا برترند و اينان كامياب شدگانند يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَة مِنْهُ وَرِضْوَان وَجَنَّات لَهُمْ فِيهَا كه نويدشان دهد پروردگارشان به رحمتي از او و خوشنودي و بهشتهائي كه در آنجا نَعِيمٌ مُقِيمٌ * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً إِنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ نعمتهائي دائم دارند و هميشه در آنجا جاويدانند براستي كه او را نزد خدا پاداشي بزرگ است » عَظِيمٌ } اَشْهَدُ اَنَّكَ الْمَخْصُوصُ بِمِدْحَةِ اللهِ ، گواهي دهم كه به حقيقت توئي مخصوص به مدح خدا الْمُخْلِصُ لِطاعَةِ اللهِ ، لَمْ تَبْغِ بِالْهُدي بَدَلا ، وَلَمْ و مخلص در طاعت خدا كه جايگزيني براي هدايت نجستي ، و


63


تُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّكَ اَحَداً ، وَاَنَّ اللهَ تَعالَي اسْتَجابَ شريك نساختي در پرستش پروردگارت هيچكس را ، و براستي خداي تعالي اجابت فرمود لِنَبِيِّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فيكَ دَعْوَتَهُ ، ثُمَّ اَمَرَهُ بِاِظْهارِ دعاي پيامبرش صلي اللّه عليه و آله را درباره تو ، سپس دستورش داد به آشكار كردن ما اَوْلاكَ لاُِمَّتِهِ إعْلاءً لِشَأْنِكَ ، وَاِعْلاناً لِبُرْهانِكَ ، آن مقامي را كه به تو داده براي امتش تا مرتبه ات را بالا برده و برهانت را اعلان كند وَدَحْضاً لِلاَْباطيلِ وَقَطْعاً لِلْمَعاذيرِ ، فَلَمّا اَشْفَقَ مِنْ و اباطيل را از ميان بردارد ، و عذر و بهانه اي بجاي نماند ، و چون بيمناك گشت از فِتْنَةِ الْفاسِقينَ ، وَاتَّقي فيكَ الْمُنافِقينَ ، اَوْحي آشوب و فتنه فاسقان ، و بترسيد در مورد تو از منافقان ، وحي كرد اِلَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ { يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ به او پروردگار جهانيان : « اي پيغمبر برسان آنچه را از پروردگارت بر تو مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ نازل شده و اگر ابلاغ نكني پيام او را نرسانده اي و خدا تو را حفظ مي كند مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ } فَوَضَعَ از مردم به درستي كه خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند . » عَلي نَفْسِهِ أوْزارَ الْمَسيرِ ، وَنَهَضَ في رَمْضاءِ الْهَجيرِ ، بر خود هموار كرد بارهاي سنگين سفر را ، و بپاخواست در نيمه روز سوزان در آن بيابان فَخَطَبَ وَاَسْمَعَ وَنادي فَاَبْلَغَ ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ اَجْمَعَ فَقالَ : و خطبه خواند و با صداي بلند به آنها رسانيد ، سپس از همگي آنها پرسيد


64


هَلْ بَلَّغْتُ فَقالُوا : اللّهُمَّ بَلي فَقالَ : اللّهُمَّ اشْهَدْ ، ثُمَّ آيا رساندم ؟ گفتند خدايا آري ، پس فرمود : خدايا گواه باش سپس قالَ : اَ لَسْتُ اَوْلي بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ ؟ فَقالُوا : بَلي ، فرمود : آيا من سزاوارتر به مؤمنين از خودشان نيستم ؟ گفتند : چرا ، فَاَخَذَ بِيَدِكَ وَقالَ : مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ ، پس دست تو را گرفت و فرمود : هر كه من مولاي او هستم پس اين علي مولاي او است اَللّـهُمَّ والِ مَنْ والاهُ ، وَعادِ مَنْ عاداهُ ، وَانْصُرْ مَنْ خدايا دوست دار هر كه دوستش ، دارد و دشمن دار هر كه دشمنش دارد ، و ياري كن هر كه نَصَرَهُ ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ، فَما آمَنَ بِما اَنْزَلَ اللهُ فيكَ ياريش كند و خوار كن هر كه دست از ياريش بردارد ، پس ايمان نياورد بدانچه خدا درباره تو بر پيغمبرش عَلي نَبِيِّهِ اِلاّ قَليلٌ ، وَلا زادَ اَكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسير ، وَلَقَدْ نازل فرمود جز اندكي ، و نيفزود بيشترشان را جز زيانكاري و پيش اَنْزَلَ اللهُ تَعالي فيكَ مِنْ قَبْلُ وَهُمْ كارِهُونَ : { يَا أَيُّهَا از آن نيز خدا درباره ات نازل فرمود با اينكه آنها خوش نداشتند كه : « اي الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ كساني كه ايمان آورده ايد هر كه از شما بازگردد از دين خود پس بزودي يَأْتِي اللهُ بِقَوْم يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّة عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّة خدا بياورد گروهي را كه دوستشان دارد و دوستش دارند با مؤمنان افتاده عَلَي الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَلاَ يَخَافُونَ و با كافران سركشند كارزار كنند در راه خدا و از سرزنش ملامت كننده نهراسند ،


65


لَوْمَةَ لاَئِم ذَلِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ اين فضل خدا است كه به هر كه خواهد دهد و خدا وسعت بخش و دانا است ، عَلِيمٌ * إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ جز اين نيست كه سرپرست شما خدا و رسول او و كساني هستند كه ايمان دارند يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَوَهُمْ رَاكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ آنانكه بپا دارند نماز را و بدهند زكات را در آن حال كه ركوع مي گزارند ، و هر كه اللهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمْ الْغَالِبُونَ } ، دوستي كند با خدا و رسولش و كساني كه ايمان دارند پس براستي كه حزب الله چيره شوندگانند » { ربّناآمنّابِماأَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَاالرَّسُولَ فَاكْتُبْنَامَعَ الشَّاهِدِينَ } ، پروردگاراماايمان آورديم بدانچه نازل فرمودي ، وپيروي ازپيامبرت كرديم پس بنويس ماراباگواهان پروردگارا { رَبَّنَا لاَتُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْهَدَيْتَنَاوَهَبْ لَنَامِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً منحرف مكن دلهاي ما را پس از آنكه هدايتمان كردي ، و ببخش به ما از نزد خودت رحمتي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ } ، اَللّـهُمَّ اِنّا نَعْلَمُ اَنَّ هذا هُوَ كه براستي توئي بخشايشگر ، خدايا ما بخوبي مي دانيم الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ كه اين ( گفتار ) حقي است از نزد تو پس لعنت كن هر كه با او مخالفت كرد و تكبّر ورزيد وَكَفَرَ { وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُواأَيَّ مُنقَلَب يَنقَلِبُونَ } اَلسَّلامُ واو را تكذيب كرده كفر ورزيد ، و بزودي مي دانند آنانكه ستم كردند به چه سرنوشتي دچار گرديده اند عَلَيْكَ يااَميرَ الْمُؤْمِنينَ ، وَسَيِّدَالْوَصِيّينَ وَاَوَّلَ العابِدينَ ، سلام بر تو اي امير مؤمنان ، و آقاي اوصياء ، و سرسلسله


66


وَاَزْهَدَ الزّاهِدينَ ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ وَصَلَواتُهُ عبادت كنندگان ، و زاهدترين زاهدان و رحمت خدا و بركاتش وَتَحِيّاتُهُ ، اَنْتَ مُطْعِمُ الطَّعامِ عَلي حُبِّهِ مِسْكيناً وَيَتيماً و درودها و تحياتش بر تو ، توئي كه دادي غذايت را با اينكه به آن نياز داشتي به بينوا وَاَسيراً لِوَجْهِ اللهِ ، لاتُريدُ مِنْهُمْ جَزآءً وَلاشُكُوراً وَفيكَ و يتيم و اسير به خاطر خدا ، و انتظار نداشتي از آنان پاداش و تشكري و اَنْزَلَ اللهُ تَعالي : { وَيُؤْثِرُونَ عَلَي أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ درباره تو خداي تعالي نازل فرمود : « و مقدم دارند ( آنها را ) بر خودشان و گرچه خود حاجتمند باشند خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ } و هر كه محفوظ ماند از بخل ضمير او پس آنهايند رستگاران » وَاَنْتَ الْكاظِمُ لِلْغَيْظِ ، وَالْعافي عَنِ النّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ و توئي كه فرو بردي خشم خود را ، و گذشتي از مردم و خدا دوست دارد الْمُحْسِنينَ ، وَاَنْتَ الصّابِرُ فِي الْبَأسآءِ وَالضَّرّآءِ وَحينَ نيكوكاران را ، و توئي بردبار در تنگدستي و دشواري و هنگام الْبَأسِ ، وَاَنْتَ الْقاسِمُ بِالسَّوِيَّةِوَالْعادِلُ فِي الرَّعِيَّةِ ، وَالْعالِمُ كارزار و توئي قسمت كننده به مساوات ، و عدالت گستر در رعيت ، و داناي بِحُدُودِ اللهِ مِنْ جَميعِ الْبَرِيَّةِ ، وَاللهُ تَعالي اَخْبَرَ عَمّا اَوْلاكَ به حدود و احكام خدا از ميان همه مردم ، و خداي تعالي خبر داد از آن مِـنْ فَـضْلِهِ بِقَوْلِهِ : { أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً بهره اي كه به توداده ازفضل خود ، آنجاكه فرموده : « آياآنكس كه مؤمن است همانندكسي است كه فاسق است ؟


67


لاَ يَسْتَوُونَ * أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ برابر نيستند اما كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند ايشان را است جَنَّاتُ الْمَأْوَي نُزُلابِمَاكَانُوايَعْمَلُونَ } وَاَنْتَ الْمَخْصُوصُ بهشتها اقامتگاهشان كه آماده پذيرائي آنها است به پاداش كارهائي كه مي كردند » بِعِلْمِ التَّنْزيلِ ، وَحُكْمِ التَّأْويلِ ، وَنَصِّ الرَّسُولِ ، و توئي مخصوص به دانش قرآن ، و حكم تأويل و گفتار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وَلَكَ الْمَواقِفُ الْمَشْهُودَةُ وَالْمَقاماتُ الْمَشْهُورَةُ ، و تو را است آن موقعيتهاي محسوس و معروف و آن مقامات مشهور وَالاَْيّامُ الْمَذْكُورَةُ : يَوْمَ بَدْر ، وَيَوْمَ الاَْحْزابِ و آن روزهاي تاريخي : روز ( جنگ ) بدر ، و روز ( جنگ ) احزاب { وَإِذْ زَاغَتِ الاَْبْصَارُ وَبَلَغَتْ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ در آن هنگامي كه چشمها خيره گشت و جانها به گلوها رسيد بِاللهِ الظُّنُونَ * هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالا و گمانهاي گوناگوني به خدا بردند ، در آن هنگام مؤمنان امتحان شدند و به تزلزل شَدِيداً * وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ سختي دچار گشتند در آن دم كه مي گفتند منافقان و آنانكه كه در دلهاشان مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً * وَإِذْ قَالَتْ مرضي بود : وعده ندادند خدا و رسولش به ما جز فريب . و آنگاه كه گروهي طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا از ايشان گفتند : اي مردم يثرب جاي ماندن شما نيست بازگرديد و گروهي از آنها اجازه


68


وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا مي خواستند از پيغمبر و مي گفتند : خانه هاي ما بي حفاظ است هِيَ بِعَوْرَة إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَاراً } وَقالَ اللّهُ تَعالي : با اينكه خانه هاشان بي حفاظ نبود و جز فرار كردن قصدي نداشتند » و خداي تعالي فرمود : { وَلَمَّا رَأَي الْمُؤْمِنُونَ الاَْحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللهُ « و چون مؤمنان احزاب را ديدند گفتند : اين است آنچه به ما وعده داده خدا وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَاناً و رسولش و نيفزودشان جز ايمان و تسليم » وَتَسْلـِيماً } فَقَتَـلـْتَ عَـمـْرَهُمْ وَهَـزَمْتَ جَمْـعَهُـمْ و تو بودي كه عمرو ( پهلوان نامي ) آنها را كشتي و جمع انبوهشان را منهزم ساختي { وَرَدَّ اللهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْراً وَكَفَي اللهُ « و خدا كافران را با خشمشان بازگرداند كه غنيمتي نيافتند و خدا كفايت كرد جنگ را الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللهُ قَوِيّاً عَزِيزاً } ، { إِذْ تُصْعِدُونَ از مؤمنان و خدا نيرومند و توانا است » و در جنگ احد « هنگامي كه دور مي شدند وَلاَ تَلْوُونَ عَلَي أَحَد وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ }

و به كسي اعتنا نمي كردند و پيغمبر از دنبال سرشان آنها را فرا مي خواند » وَيَوْمَ اُحُد وَاَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ الْمُشْرِكينَ عَنِ النَّبِيِّ ذاتَ و تو بودي كه شجاعان مشركان را از پيغمبر دفع مي كردي از سمت الْيَمينِ وَذاتَ الشِّمالِ ، حَتّي رَدَّهُمُ اللهُ تَعالي عَنْكُما راست و چپ تا اينكه خداي تعالي آنان را ترسان و خائف از اطراف تو وآن حضرت دفع كرد ،


69


خائِفينَ ، وَنَصَرَبِكَ الْخاذِلينَ ، وَيَوْمَ حُنَيْن عَلي و بوسيله تو آن لشگر شكست خورده را ياري كرد ، و در روز ما نَطَقَ بِهِ التَّنْزيلُ : { إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ حنين چنانچه قرآن بدان گويا باشد : « آن دم كه بشگفت آورد تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَضَاقَتْ عَلَيْكُمْ الاَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ شما را بسيار بودنتان ولي سودي براي شما نداشت و زمين با همه فراخيش بر شما تنگ شد ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ * ثُمَّ أَنزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَي و سپس رو به فرار گذارديد ، آنگاه خدا نازل كرد آرامش خود را رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ } وَالْمُؤْمِنُونَ اَنْتَ وَمَنْ يَليكَ ، بر پيامبرش و بر مؤمنان » ، و ( مقصود از ) مؤمنان تو بودي و وَعَمُّكَ الْعَبّاسُ يُنادِي الْمُنْهَزِمينَ : يا اَصْحابَ سُورَةِ همراهان تو ، و عمويت عباس فرياد مي زد به گريختگان : اي ياران الْبَقَرَةِ يا اَهْلَ بَيْعَةِ الشَّجَرَةِ ، حَتَّي اسْتَجابَ لَهُ قَوْمٌ قَدْ سوره بقره ! اي اهل بيعت شجره ! تا بالاخره گروهي پاسخش را دادند كَفَيْتَهُمُ الْمَؤُنَةَوَتَكَفَّلْتَ دُونَهُمُ الْمَعُونَةَ ، فَعادُوا آيِسينَ و تو بي حضور آنان ، دشمن را عقب نشاندي و آنها نااميد و محروم از ثواب مِنَ المَثُوبَةِ ، راجينَوَعْدَاللهِ تَعالي بِالتَّوْبَةِ ، وَذلِكَ قَوْلُ اللهِ جهاد بازگشتند و اميدوار به وعده خداي تعالي در قبول توبه خود بودند و همين است گفتار خداي جَلَّ ذِكْرُهُ { ثُمَّ يَتُوبُ اللهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَلَي مَنْ يَشَاءُ } جلّ ذكره كه ( فرمايد ) : « سپس پذيرفت خدا پس از آن توبه كسي را كه مي خواست »


70


وَاَنْتَ حائِزٌ دَرَجَةَ الصَّبْرِ ، فائِزٌ بِعَظيمِ الاَْجْرِ ، وَيَوْمَ و تو بودي كه نائل گشتي درجه صبر را ، و كامياب شدي به پاداش بزرگ ، و در روز جنگ خَيْبَرَ اِذْ اَظْهَرَ اللهُ خَوَرَ الْمُنافِقينَ ، وَقَطَعَ دابِرَ خيبر كه خدا آشكار ساخت ضعف و سستي منافقان ، را و بريد دنباله الْكافِرينَ ، وَالْحَمْدُللهِِ رَبِّ الْعالَمينَ { وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا كافران را و ستايش خداي را كه پروردگار جهانيان است « با اينكه با خدا پيمان بسته بودند اللهَ مِنْ قَبْلُ لاَ يُوَلُّونَ الاَْدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللهِ مَسْئُولا } از پيش كه پشت ( به دشمن ) نكنند و پيمان خدا بازخواست شدني است » مَوْلايَ اَنْتَ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ ، وَالْمَحَجَّةُ الْواضِحَةُ ، مولاي من توئي حجت رسا ، و طريقه آشكار وَالنِّعْمَةُ السّابِغَةُ ، وَالْبُرْهانُ الْمُنيرُ ، فَهَنيئاً لَكَ بِما آتاكَ و نعمت شايان ، و برهان تابناك ، پس گوارا باد تو را آنچه خدا از فضيلت اللهُ مِنْ فَضْل ، وَتَبّاً لِشانِئِكَ ذِي الْجَهْلِ ، شَهِدْتَ مَعَ و برتري به تو داد و نابود باد دشمن بدخواه و نادانت ، تو بودي كه النَّبِيِّ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ جَميعَ حُرُوبِهِ وَمَغازيهِ ، تَحْمِلُ در ركاب پيغمبر صلي اللّه عليه و آله در همه جنگها و غزواتش حاضر بودي ، پرچم جنگ را الرّايَةَ أمامَهُ ، وَتَضْرِبُ بِالسَّيْفِ قُدّامَهُ ، ثُمَّ لِحَزْمِكَ پيش رويش بدوش مي كشيدي ، و در برابرش با شمشير مي جنگيدي ، و بخاطر الْمَشْهُورِ وَبَصيرَتِكَ فِي الاُْمُورِ اَمَّرَكَ فِي الْمَواطِنِ ، وَلَمْ كارداني مشهور و بينشت در كارها تو را در هر جا به فرماندهي منصوب مي فرمود


71


يَكُنْ عَلَيْكَ اَميرٌ ، وَكَمْ مِنْ اَمْر صَدَّكَ عَنْ اِمْضآءِ عَزْمِكَ و كسي بر تو امارت نداشت ، و چه بسيار كارهائي كه جلوگيري كرد تو را از انجام آنها فيهِ التُّقي ، وَاتَّبَعَ غَيْرُكَ في مِثْلِهِ الْهَوي ، فَظَنَّ الْجاهِلُونَ پرهيزكاريت ولي پيروي كردند ديگران در مانند آن از هواي نفس و اين سبب شد كه نادانان گمان كنند

اَ نَّكَ عَجَزْتَ عَمّا اِلَيْهِ انْتَهي ، ضَلَّ وَاللهِ الظّـآنُّ لِذلِكَ كه تو سرانجام درمانده شدي ، گمراه گشت به خدا هر كه چنين گماني كرد وَمَا اهْتَدي ، وَلَقَدْ اَوْضَحْتَ ما اَشْكَلَ مِنْ ذلِكَ لِمَنْ و هدايت نيافت ، و تو بخوبي آشكار كردي حلّ اين اشكال را براي آنكس كه تَوَهَّمَ وَامْتَري ، بِقَوْلِكَ ـ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ ـ : قَدْ يَرَي چنين توهم و ترديدي داشت به گفتارت ـ كه درود خدا بر تو باد ـ كه فرمودي : « گاهي باشد كه الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحيلَةِ وَدوُنَها حاجِزٌ مِنْ تَقْوَي اللهِ ، مرد چاره جو و زبردست راه چاره مي بيند ولي در برابرش پرده اي از تقواي خدا است فَيَدَعُها رَاْيَ الْعَيْنِ ، وَيَنْتَهِزُ فُرْصَتَها مَنْ لا حَريجَةَ لَهُ فِي پس دانسته و آشكارا آن را رهامي كند ، ولي همان فرصت را غنيمت شمارد كسي كه نسبت به دين الدّينِ ، صَدَقْتَ وَاللّهِ وَخَسِرَ الْمُبْطِلُونَ ، وَاِذْ ما كَرَكَ تعهدي ندارد » به خدا تو راست گفتي و ياوه سرايان زيان كردند ، و هنگامي كه آن دو النّاكِثانِ فَقالا : نُريدُ الْعُمْرَةَ فَقُلْتَ لَهُما : لَعَمْرُكُما ما پيمان شكن ( طلحه و زبير ) با تو نيرنگ زدند و گفتند : ما قصد انجام عمره داريم و تو به آن دو فرمودي تُريدانِ الْعُمْرَةَ لكِنْ تُريدانِ الْغَدْرَةَ فَاَخَذْتَ الْبَيْعَةَ به جان خودتان سوگند كه شما قصدعمره نداريد بلكه قصد خدعه پيمان شكني داريد وبه همين جهت از آن


72


عَلَيْهِما ، وَجَدَّدْتَ الْميثاقَ ، فَجَدّا فِي النِّفاقِ ، فَلَمّا دو بيعت گرفتي و پيمانشان را تجديد كردي ، ولي آن دو نيز در نفاق خود استوار ماندند ، و هنگامي نَبَّهْتَهُما عَلي فِعْلِهِما اَغْفَلا وَعادا وَمَا انْتَفَعا وَكانَ عاقِبَةُ كه تو به كار ( ناشايست ) شان آگاهي دادي تغافل كردند و به كار خود بازگشته و سودمند نشدند و سرانجام اَمْرِهِما خُسْراً ، ثُمَّ تَلاهُما اَهْلُ الشّامِ ، فَسِرْتَ اِلَيْهِمْ بَعْدَ زيان كردند ، و سپس داستان مردم شام پيش آمد ، كه تو پس از آنكه الاِْعْذارِ ، وَهُمْ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ ، وَلا يَتَدَبَّرُونَ راه عذر را بر آنها بستي بسويشان حركت كردي ، و آنها بدين حق متدين نگشتند و در قرآن الْقُرْآنَ ، هَمَجٌ رَعاعٌ ضآلُّونَ ، وَبِالَّذي اُنْزِلَ عَلي مُحَمَّد انديشه نمي كردند ، مردمي بي خرد وبي اراده وگمراه كه به آنچه درباره تو بر حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) نازل گشته فيـكَ كـافِرُونَ ، وَلاَِهْلِ الْخِـلافِ عَلَيْـكَ ناصِرُونَ ، بود كافر بودند ، و در عوض يار و ياور مخالفين تو بودند وَقَدْ اَمَرَ اللّهُ بِاتِّباعِكَ ، وَنَدَبَ الْمُؤْمِنينَ اِلي نَصْرِكَ ، در صورتي كه خداوند به پيروي از تو دستور داده بود و مؤمنان را به ياري تو دعوت كرده بود وَقالَ عَزَّوَجَلَّ : { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ و فرموده بود : « اي كساني كه ايمان آورديد از خدا بترسيد و با الصَّادِقِينَ } ، مَوْلايَ بِكَ ظَهَرَ الْحَقُّ ، وَقَدْ نَبَذَهُ راستگويان باشيد » ، سرور من بوسيله تو حق آشكار شد ، در صورتي كه مردم آن را به يك الْخَلْقُ ، وَاَوْضَحْتَ السُّنَنَ بَعْدَ الدُّرُوسِ وَالطَّمْسِ ، كنار گذاردند و تو واضح كردي سنتّها را پس از كهنگي و نابودي


73


فَلَكَ سابِقَةُ الْجِهادِ عَلي تَصْديقِ التَّنْزيلِ ، وَلَكَ فَضيلَةُ پس تو پيشي گرفتي در جهاد بر ديگران به تصديق قرآن و براي تو بود فضيلت الْجِهادِ عَلي تَحْقيقِ التَّأْويلِ ، وَعَدُوُّكَ عَدُوُّ اللهِ جاحِدٌ جهاد براي تحقق دادن به تأويل قرآن ، و دشمن تو و دشمن خدا و منكر لِرَسُولِ اللهِ يَدْعُو باطِلا ، وَيَحْكُمُ جائِراً ، وَيَتَأَمَّرُ غاصِباً ، رسول خدا بود آنكه به باطل دعوت مي كرد ، و به ستم حكم مي راند ، و به غصب و زور حكومت كرده وَيَدْعُو حِزْبَهُ اِلَي النّارِ ، وَعَمّارٌ يُجاهِدُ وَيُنادي بَيْنَ ودار و دسته اش را بسوي دوزخ دعوت مي نمود ، و در آن حال عمّار جهاد مي كرد و ميان دو صف الصَّفَّيْنِ : الرَّواحَ الرَّواحَ اِلَي الْجَنَّةِ ، وَلَمَّا اسْتَسْقي و فرياد مي زد : كوچ كنيد كوچ كنيد بسوي بهشت و چون آب طلبيد و بجاي آب فَسُقِيَ اللَّبَنَ كَبَّرَ وَقالَ : قالَ لي رَسُولُ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ شير به او دادند تكبير گفت و اظهار داشت كه : رسول خدا صلي اللّه عليه وَآلِهِ : آخِرُ شَرابِكَ مِنَ الدُّنْيا ضَياحٌ مِنْ لَبَن . وَتَقْتُلُكَ و آله به من فرموده : آخرين نوشيدني تو از دنيا جرعه اي از شير است ، و تو را الْفِئَةُ الْباغِيَةُ ، فَاعْتَرَضَهُ أبُو الْعادِيَةِ الْفَزارِي فَقَتَلَهُ ، فَعَلي فرقه ستمكار مي كشند پس در آن حال ابوالعاديه فزاري سر راهش را گرفت و او را كشت پس اَبِي الْعادِيَةِ لَعْنَةُ اللهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ اَجْمَعينَ ، لعنت خدا و لعنت فرشتگان و رسولانش همگي بر ابوالعادية باد وَعَلي مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ يا اَميرَ و هم بر آنكس كه شمشير به روي تو كشيد و تو امير مؤمنان به روي او شمشير كشيدي


74


الْمُؤْمِنينَ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَالْمُنافِقينَ اِلي يَوْمِ الدّينِ ، از مشركان و منافقان تا روز قيامت وَعَلي مَنْ رَضِيَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يَكْرَهْهُ ، وَاَغْمَضَ عَيْنَهُ و هم برآنكس كه خوشنود گشت به آنچه بر تو گران بود و ناراحت نشد ، و ديده برهم نهاد وَلَمْ يُنْكِرْ ، اَوْ اَعانَ عَلَيْكَ بِيَد اَوْ لِسان ، اَوْ قَعَدَ عَنْ و انكار نكرد يا بر عليه تو كمك كرد بدست يا زبان ، يا دست كشيد نَصْرِكَ ، اَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ اَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ از ياري تو ، يا كناره گيري كرد از جهاد كردن در ركابت ، يا فضل تو را ناديده گرفت وَجَحَدَ حَقَّكَ ، اَوْعَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللهُ اَوْلي بِهِ مِنْ و حقت را انكار كرد ، يا برابر كرد با تو كسي را كه خدا تو را به او سزاوارتر از خودش نَفْسِهِ ، وَصَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ وَسَلامُهُ قرار داده بود و درودهاي خدا بر تو و رحمت خدا و بركاتش و سلام وَتَحِيّاتُهُ . وَعَلَي الاَْئِمَّةِ مِنْ آلِكَ الطّاهِرينَ ، اِنَّهُ حَميدٌ و تحياتش و بر امامان از خاندان پاكت كه براستي او ستوده مَجيدٌ ، وَالاَْمْرُ الاَْعْجَبُ وَالْخَـطْـبُ الاَْفْـظَعُ بَعْدَ و بزرگ است ، و كار شگفت انگيزتر و پيش آمد جانگدازتر پس جَحْدِكَ حَقَّكَ غَصْبُ الصِّديقَةِ الطّاهِرَةِ الزَّهْرآءِ سَيِّدَةِ از انكار حق تو غصب فدك حضرت صديقه طاهره زهرا بانوي النِّسآءِ فَدَكاً ، وَرَدُّ شَهادَتِكَ وَشَهادَةِ السَّيِّدَيْنِ سُلالَتِكَ ، زنان صلوات الله عليها بود و هم چنين رد كردن شهادت تو و شهادت دو سرور و سلاله


| شناسه مطلب: 77497