بخش 13
زیارت اربعین مرقد عون مرقد شریف طفلان مسلم دعای ورود به صحن مطهر کاظمین ( علیهما السلام ) اذن دخول حرم مطهّر زیارت اوّل امام کاظم ( علیه السلام ) زیارت بالا سر مبارک
|
300 |
|
شَيْءٌ فِي الْسَمواتِ وَالأَرْضِ ، أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد از او چيزي در آسمانها و زمين ، از تو خواهم به حق محمد خاتَِمِ النَّبِيّينَ ، وَعَلِيٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ ، وَبِحَقِّ فاطِمَةَ بِنْتِ خاتم پيمبران ، و علي امير مؤمنان ، و به حق فاطمه دخت نَبِيِّكَ ، وَبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ ، فَاِنّي بِهِمْ اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ پيامبرت ، و به حق حسن و حسين كه بوسيله آنها رو كنم بدرگاهت في مَقامي هذا ، وَبِهِمْ اَتَوَسَّلُ ، وَبِهِمْ اَتَشَفَّعُ اِلَيْكَ ، در اينجائي كه هستم ، و بدانها توسل جويم ، و بدانها شفيع گيرم بدرگاهت وَبِحَقِّهِمْ أسْأَلُكَ وَاُقْسِمُ وَاَعْزِمُ عَلَيْكَ ، وَبِالشَّاْنِ الَّذي و به حق ايشان از تو خواهم و سوگند مي خورم و تو را سوگند مي دهم بدان منزلتي كه لَهُمْ عِنْدَكَ ، وَبِالْقَدْرِ الَّذي لَهُمْ عِنْدَكَ ، وَبِالَّذي فَضَّلْتَهُمْ ايشان در پيش تو دارند ، و بدان قدر و مرتبه اي كه نزدت دارند ، و بدانچه آنها را برتري داد عَلَي الْعالَمينَ ، وَبِاسْمِكَ الَّذي جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ ، وَبِهِ بر جهانيان ، و بدان نامي كه در نزد ايشان گذاردي ، و تنها آنان را از ميان جهانيان بدان نام خَصَصْتَهُمْ دُونَ الْعالَمينَ ، وَبِهِ اَبَنْتَهُمْ وَاَبَنْتَ فَضْلَهُمْ مِنْ مخصوص داشتي ، و بوسيله آن آشكارشان كردي و ظاهر كردي برتري ايشان را بر فَضْلِ الْعالَمينَ ، حَتّي فاقَ فَضْلُهُمْ فَضْلَ الْعالَمينَ ساير جهانيان ، تا آنجا كه فائق آمد فضيلت ايشان بر فضيلت تمام جهانيان ، جَميعاً ، اَسْأَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَاَنْ از تو خواهم كه درود فرستي بر محمد و آل محمد ، و بگشائي
|
301 |
|
تَكْشِفَ عَنّي غَمّي وَهَمّي وَكَرْبي ، وَتَكْفِيَني الْمُهِمَّ مِنْ از من غصه و اندوه و گرفتاريم را و كفايت كني امور اُمُوري ، وَتَقْضِيَ عَنّي دَيْني ، وَتُجيرَني مِنَ الْفَقْرِ ، مهمه ام را و بپردازي از من بدهيم را و پناهم دهي از نداري وَتُجيرَني مِنَ الْفاقَةِ ، وَتُغْنِيَني عَنِ الْمَسْأَلَةِ اِلَي و پناهم دهي از نيازمندي و گدائي ، و بي نيازم كني از درخواست كردن از مخلوق ، الْمَخْلُوقينَ ، وَتَكْفِيَني هَمَّ مَنْ اَخافُ هَمَّهُ ، وَعُسْرَ مَنْ و كفايت كني از من اندوه كسي را كه مي ترسم از اندوهش ، و دشواري كار كسي كه اَخافُ عُسْرَهُ ، وَحُزُونَةَ مَنْ اَخافُ حُزُونَتَهُ ، وَشَرَّ مَنْ مي ترسم از دشواري كارش ، و ناهمواري كار كسي كه از ناهمواري كارش نگرانم ، و گزند كسي كه اَخافُ شَرَّهُ ، وَمَكْرَ مَنْ اَخافُ مَكْرَهُ ، وَبَغْيَ مَنْ اَخافُ از گزندش ترسانم ، و مكر و حيله كسي كه از مكرش ترس دارم ، و ستم كسي كه از ستمش بَغْيَهُ ، وَجَوْرَ مَنْ اَخافُ جَوْرَهُ ، وَسُلْطانَ مَنْ اَخافُ بيمناكم ، و بيدادگري كسي كه از بيدادگريش واهمه دارم ، و تسلط آن كس كه از تسلطش سُلْطانَهُ ، وَكَيْدَ مَنْ اَخافُ كَيْدَهُ ، وَمَقْدُرَةَ مَنْ اَخافُ مي ترسم ، و نقشه كشيدن كسي كه از نقشه هاي شومش بيم دارم و قدرت يافتن كسي كه از قدرتش مَقْدُرَتَهُ عَلَيَّ ، وَتَرُدَّ عَنّي كَيْدَ الْكَيَدَةِ وَمَكْرَ الْمَكَرَةِ ، بر خود ترسانم ، و بازگردان از من نقشه هاي شوم بد انديشان و نيرنگ نيرنگ زنان را اَللّـهُمَّ مَنْ اَرادَني فَاَرِدْهُ ، وَمَنْ كادَني فَكِدْهُ ، وَاصْرِفْ خدايا هر كه آهنگ بدي مرا دارد ، آهنگ او كن ، و هر كه دامي برايم گسترده با او چنان كن ، و
|
302 |
|
عَنّي كَيْدَهُ وَمَكْرَهُ وَبَاْسَهُ وَاَمانِيَّهُ ، وَامْنَعْهُ عَنّي كَيْفَ بگردان از من دام و نيرنگ و نيرو و آرزوهايش را ، و بازش دار از من به هر گونه شِئْتَ وَاَنّي شِئْتَ ، اَللّـهُمَّ اشْغَلْهُ عَنّي بِفَقْر لا تَجْبُرُهُ ، كه خواهي ، و هر جا كه خواهي ، خدايا سرگرمش كن از من به چنان فقر و بيچارگي كه جبرانش نكني وَبِبَلاء لا تَسْتُرُهُ ، وَبِفاقَة لا تَسُدَّها ، وَبِسُقْم لا تُعافيهِ ، و به بلائي كه مستورش نكني و به نيازمندي كه سامانش ندهي ، و بدردي كه درمانش نكني وَذُلٍّ لا تُعِزُّهُ ، وَبِمَسْكَنَة لا تَجْبُرُها ، اَللّـهُمَّ اضْرِبْ و بخواري و ذلتي كه عزتش ندهي ، و به چنان بيچارگي كه جبرانش نكني ، خدايا قرارده بِالذُّلِّ نَصْبَ عَيْنَيْهِ ، وَاَدْخِلْ عَلَيْهِ الْفَقْرَ في مَنْزِلِهِ ، وَالْعِلَّةَ خواري را در برابر چشمش و درآور فقر و نداري را در خانه اش ، و بيماري وَالسُّقْمَ في بَدَنِهِ ، حَتّي تَشْغَلَهُ عَنّي بِشُغْل شاغِل لا و درد را در تنش تا مشغولش كني از من به چنان سرگرمي كه فراغتي فَراغَ لَهُ ، وَاَنْسِهِ ذِكْري كَما اَنْسَيْتَهُ ذِكْرَكَ ، وَخُذْعَنّي نداشته باشد ، و مرا از يادش ببر چنانچه ( ذكر ) خودت را از ياد او بردي ، و برگير از من بِسَمْعِهِ وَبَصَرِهِ وَلِسانِهِ وَيَدِهِ وَرِجْلِهِ وَقَلْبِهِ وَجَميعِ گوش و چشم و زبان و دست و پا و دل و تمام جَوارِحِهِ ، وَاَدْخِلْ عَلَيْهِ في جَميعِ ذلِكَ الْسُّقْمَ ، وَلا اعضا و جوارحش را ، و گرفتارش كن در تمام آنها به درد و بيماري كه تَشْفِهِ ، حَتّي تَجْعَلَ ذلِكَ لَهُ شُغْلاً شاغِلاً بِهِ عَنّي وَعَنْ بهبودي نيابد ، و در نتيجه آن را برايش سرگرمي مشغول كننده اي بگرداني كه از من
|
303 |
|
ذِكْري ، وَاكْفِني يا كافِيَ مالا يَكْفي سِواكَ ، فَاِنَّكَ و از يادم بيرون رود ، و كفايتم كن اي كه كفايت كني آنكه را كه جز تو كفايت نكند ، توئي الْكافي لا كافِيَ سِواكَ ، وَمُفَرِّجٌ لا مُفَرِّجَ سِواكَ ، وَمُغيثٌ كفايت كننده و كفايت كننده ، و گشايش دهنده اي جز تو نيست و فريادرسي لا مُغيثَ سِواكَ ، وَجارٌ لا جارَ سِواكَ ، خابَ مَنْ كانَ كه فريادرسي جز تو نيست ، و پناهي كه پناهي جز تو نيست ، نوميد گشت كسي كه پناهش جارُهُ سِواكَ ، وَمُغيثُهُ سِواكَ ، وَمَفْزَعُهُ اِلي سِواكَ ، جز تو باشد ، و فريادرسش غير تو باشد ، و پناهگاهش جز درگاه تو باشد وَمَهْرَبُهُ اِلي سِواكَ ، وَمَلْجَأُهُ اِلي غَيْرِكَ ، وَمَنْجاهُ مِنْ و گريزگاهش جز به آستان تو باشد ، و ملجأي غير از تو داشته باشد ، و نجات خود را از مَخْلُوق غَيْرَكَ ، فَاَنْتَ ثِقَتي وَرَجائي وَمَفْزَعي وَمَهْرَبي مخلوقي غير از تو خواهد ، پس توئي محل اعتماد و اميد و پناهگاه و گريزگاه وَمَلْجَإِي وَمَنْجايَ ، فَبِكَ اَسْتَفْتِحُ ، وَبِكَ اَسْتَنْجِحُ ، و ملجأ و نجات بخش من ، و از تو گشايش طلبم ، و از تو رستگاري جويم وَبِمُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ ، وَاَتَوَسَّلُ وَاَتَشَفَّعُ ، و بوسيله محمد و آل محمد بدرگاهت رو كنم ، و توسل جويم و شفيع گيرم فَاَسْأَلُكَ يا اَللهُ ، يا اَللهُ ، يا اَللهُ ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَلَكَ الْشُّكْرُ ، پس خواسته ام از تو است اي خدا ، اي خدا ، اي خدا ، از آن تو است ستايش ، و خاص تو است سپاسگزاري وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكي ، وَاَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، فَاَسْأَلُكَ يا اَللهُ ، يا و بدرگاه تو است شكوه ، و توئي كه بياريت طلبند ، از تو خواهم اي خدا
|
304 |
|
اَللهُ ، يا اَللهُ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اَنْ تُصَلِّيَ عَلي اي خدا ، اي خدا ، به حق محمد و آل محمد كه درود فرستي بر مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَاَنْ تَكْشِفَ عَنّي غَمّي وَهَمّي محمد و آل محمد ، و برطرف كني از من غصه و اندوه وَكَرْبي في مَقامي هذا ، كَما كَشَفْتَ عَنْ نَبِيِّكَ هَمَّهُ و گرفتاريم را در اين جايگاهم ، چنانچه برطرف كردي از پيامبرت اندوه وَغَمَّهُ وَكَرْبَهُ ، وَكَفَيْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ ، فَاكْشِفْ عَنّي كَما و غصه و گرفتاريش را ، و كفايت كردي از او هراس دشمنش را ، پس برطرف كن از من چنانچه كَشَفْتَ عَنْهُ ، وَفَرِّجْ عَنّي كَما فَرَّجْتَ عَنْهُ ، وَاكْفِني كَما برطرف كردي از او ، و بگشا از من چنانچه گشودي از او ، و كفايتم كن چنانچه كَفَيْتَهُ ، وَاصْرِفْ عَنّي هَوْلَ ما اَخافُ هَوْلَهُ ، وَمَؤُنَةَ ما او را كفايت كردي ، و بگردان از من هراس آنچه را مي ترسم از هراسش ، و هزينه آنچه اَخافُ مَؤُنَتَهُ ، وَهَمَّ ما اَخافُ هَمَّهُ ، بِلا مَؤُنَة عَلي نَفْسي را مي ترسم از هزينه اش ، و اندوه آنچه را مي ترسم از اندوهش ، بي آنكه زحمتي از اين ناحيه به مِنْ ذلِكَ ، وَاصْرِفْني بِقَضاءِ حَوائِجي ، وَكِفايَةِ ما اَهَمَّني من برسد ، و بازم بگردان با حاجات برآورده ، و كفايت كردن آنچه اندوهش مرا هَمُّهُ مِنْ اَمْرِ آخِرَتي وَدُنْيايَ ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ وَيا اَبا فراگرفته از كار آخرت و دنيايم ، اي امير مؤمنان و اي ابا عَبْدِ اللهِ عَلَيْكُما مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ عبداللّه بر شما باد از جانب من سلام خدا هميشه تا من زنده ام و شب
|
305 |
|
وَالْنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتِكُما ، وَلا و روز برجا است ، و قرار ندهد خداوند اين زيارت مرا آخرين بار از زيارت شما ، دو بزرگوار و جدا فَرَّقَ اللهُ بَيْني وَبَيْنَكُما ، اَللّـهُمَّ اَحْيِني حَياةَ مُحَمَّد نكند خدا ميان من و شما را ، خدايا زنده ام دار به زندگي محمد وَذُرِّيَّتِهِ ، وَاَمِتْني مَماتَهُمْ ، وَتَوَفَّني عَلي مِلَّتِهِمْ ، و فرزندانش و بميرانم به مرگ ايشان ، و جانم را بر كيش آنها بگير ، و در گروه و جرگه وَاحْشُرْني في زُمْرَتِهِمْ ، وَلا تُفَرِّقْ بَيْني وَبَيْنَهُمْ طَرْفَةَ آنان محشورم كن ، و جدائي مينداز ميان من و ايشان چشم عَيْن اَبَداً فِي الْدُّنْيا وَالاْخِرَةِ ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ وَيا اَبا برهم زدني هرگز در دنيا و آخرت ، اي امير مؤمنان و اي عَبْدِ اللهِ اَتَيْتُكُما زآئِراً وَمُتَوَسِّلا اِلَي اللهِ رَبّي وَرَبِّكُما ، اباعبداللّه آمده ام به درگاهتان براي زيارتتان ، و براي آنكه توسل جويم به درگاه خدا پروردگارمان وَمُتَوَجِّهاً اِلَيْهِ بِكُما ، وَمُسْتَشْفِعاً بِكُما اِلَي اللهِ تَعالي في و روكنم بدرگاه او بوسيله شما ، و شفيع گيرم شما را به نزد خداي تعالي در حاجَتي هذِهِ ، فَاشْفَعا لي فَاِنَّ لَكُما عِنْدَ اللهِ الْمَقامَ اين حاجتي كه دارم ، پس شما شفاعت كنيد برايم زيرا شما راست نزد خداوند مقامي الْمَحْمُودَ ، وَالْجاهَ الْوَجيهَ ، وَالْمَنْزِلَ الْرَّفيعَ ، وَالْوَسيلَةَ ، پسنديده و منزلتي است آبرومند ، و جايگاهي است بلندمرتبه ، و وسيله شفاعت اِنّي اَنْقَلِبُ عَنْكُما مُنْتَظِراً لِتَنَجُّزِ الْحاجَةِ وَقَضائِها و من هم اكنون كه از نزد شما بازگردم چشم براه قطعي شدن حاجتم و برآمدنش
|
306 |
|
وَنَجاحِها مِنَ اللهِ بِشَفاعَتِكُما لي اِلَي اللهِ في ذلِكَ ، فَلا وبه انجام رسيدنش ازجانب خداهستم به شفاعتي كه شما برايم دراين باره به درگاه خدا مي كنيد ، پس چنان اَخيبُ وَلا يَكُونُ مُنْقَلَبي مُنْقَلَباً خآئِباً خاسِراً ، بَلْ يَكُونُ نباشد كه نوميد شوم ، و بازگشتم بازگشت شخص نوميد زيانكاري باشد ، بلكه بازگشت مُنْقَلَبي مُنْقَلَباً راجِحاً مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً بِقَضاءِ كسي باشد كه با موفقيت و اميدواري و رستگاري و كاميابي با حاجتهائي كه تماميش جَميعِ حَوائِجي ، وَتَشَفَّعا لي اِلَي اللهِ ، انْقَلَبْتُ عَلي ما روا شده باز مي گردد ، و شفاعت كنيد برايم به درگاه خدا ، بازگردم بر آنچه خدا شاءَ اللهُ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ ، مُفَوِّضاً اَمْري اِلَي خواهد و قدرت و نيروئي نيست ، جز به خدا ، واگذار كنم كارم را به اللهِ ، مُلْجِأً ظَهْري اِلَي اللهِ ، مُتَوَكِّلا عَلَي اللهِ ، وَاَقُولُ حَسْبِيَ خدا ، و متكّي به خدا مي باشم ، و توكل كنم بر خدا و مي گويم بس است مرا اللهُ ، وَكَفي سَمِعَ اللهُ لِمَنْ دَعي ، لَيْسَ لي وَراءَ اللهِ خدا ، و كافي است براي من ، بشنود خدا ( دعاي ) هر كه او را بخواند ، براي من جز خدا وَوَراءَكُمْ ، يا سادَتي مُنْتَهي ما شاءَ رَبّي كانَ وَمالَمْ يَشَأْ و شما سروران من كسي نيست ، آنچه پروردگارم خواسته همان گشت و آنچه نخواسته لَمْ يَكُنْ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ ، اَسْتَوْدِعُكُمَا اللهَ ، وَلا آنچنان نگردد ، و نيست جنبش و نيروئي جز بخدا ، شما دو بزرگوار را به خدا مي سپارم ، و قرار جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي اِلَيْكُما ، اِنْصَرَفْتُ يا سَيِّدي يا ندهد خداوند اين بار را آخرين بار زيارتم از شما ، بازگشتم اي سرور من اي
|
307 |
|
اَميرَ الْمُؤْمِنينَ وَمَوْلايَ ، وَاَنْتَ يا اَبا عَبْدِاللهِ يا سَيِّدي ، امير مؤمنان و سرور من ، و از زيارت شما نيز اي ابا عبداللّه اي سرور من وَسَلامي عَلَيْكُما مُتَّصِلٌ مَا اتَّصَلَ الْلَّيْلُ وَالْنَّهارُ ، واصِلٌ و سلام من بر شما دو سرور پيوسته باد تا پيوسته است شب و روز ، واصل ذلِكَ اِلَيْكُما ، غَيْرُ مَحْجُوب عَنْكُما سَلامي اِنْ شاءَ اللهُ ، گردد اين سلام به سوي شما و از شما پوشيده نماند سلام من انشاءالله وَاَسْأَلُهُ بِحَقِّكُما اَنْ يَشاءَ ذلِكَ وَيَفْعَلَ ، فَاِنَّهُ حَميدٌ و از خدا خواهم به حق شما كه مشيّتش بر اين كار قرار گيرد و او بسي ستوده مَجيدٌ ، اِنْقَلَبْتُ يا سَيِّدَيَّ عَنْكُما تائِباً حامِداً للهِِ شاكِراً ، و بزرگوار است ، بازگردم اي دو سرورم از خدمت شما تائب ، و حامد و شاكر راجِياً لِلاِْجابَةِ ، غَيْرَ آيِس وَلا قانِط ، آئِباً عآئِداً راجِعاً و اميدوار به اجابت بدون يأس ، و نااميدي و به اميد بازگشت اِلي زِيارَتِكُما ، غَيْرَ راغِب عَنْكُما وَلا مِنْ زِيارَتِكُما ، بَلْ دوباره زيارت شما ، بي آنكه رغبتم از شما و از زيارتتان كاسته شود ، بلكه راجِعٌ عآئِدٌ اِنْ شاءَ اللهُ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ ، يا بازآيم و مراجعت كنم انشاءالله و قدرت و نيروئي نيست جز به خدا ، اي سادَتي رَغِبْتُ اِلَيْكُما وَاِلي زِيارَتِكُما بَعْدَ اَنْ زَهِدَ سرورانم من به زيارت شما و به خودتان اشتياق و ميل ورزيدم پس از آنكه بي ميل بودند فيكُما وَفي زِيارَتِكُما اَهْلُ الْدُّنْيا ، فَلا خَيَّبَنِيَ اللهُ ما به شما و به زيارتتان دنيا پرستان پس خدا نوميدم نكند در آنچه
|
308 |
|
رَجَوْتُ وَما اَمَّلْتُ في زِيارَتِكُما اِنَّهُ قَريبٌ مُجيبٌ .
بدان اميدوار و آرزومندم از زيارت شما كه براستي او نزديك و اجابت كننده است
زيارت اربعين
حضرت امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : زيارت مي كني ابي عبدلله ( عليه السلام ) را در اربعين ، هنگامي كه روز بلند شده باشد و مي گوئي :
اَلسَّلامُ عَلي وَلِيِّ اللهِ وَحَبيبِهِ ، اَلسَّلامُ عَلي خَليلِ اللهِ سلام بر ولي خدا و دوست او ، سلام بر خليل خدا وَنَجيبِهِ ، اَلسَّلامُ عَلي صَفِيِّ اللهِ وَابْنِ صَفِيِّهِ ، اَلسَّلامُ عَليَ و بنده نجيب او ، سلام بر بنده برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش ، سلام بر الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهيدِ ، اَلسَّلامُ علي اَسيرِ الْكُرُباتِ حسين مظلوم و شهيد ، سلام بر آن اسير گرفتاريها وَقَتيلِ الْعَبَراتِ ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِيُّكَ وَابْنُ و كشته اشكِ روان ، خدايا گواهي دهم آن حضرت وليّ ( و نماينده ) تو و فرزند وَلِيِّكَ ، وَصَفِيُّكَ وَابْنُ صَفِيِّكَ ، الْفائِزُ بِكَرامَتِكَ ، اَكْرَمْتَهُ وليّ تو و برگزيده ات و فرزند برگزيده ات مي باشد كه كامياب شد به بزرگداشت تو ، گراميش كردي
|
309 |
|
بِالْشَّهادَةِ ، وَحَبَوْتَهُ بِالْسَّعادَةِ ، وَاَجْتَبَيْتَهُ بِطيبِ الْوِلادَةِ ، بوسيله شهادت و مخصوصش داشتي به سعادت ، و برگزيدي او را به پاكزادي وَجَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ الْسّادَةِ ، وَقائِداً مِنَ الْقادَةِ ، وَذائِداً مِنْ و قرارش دادي سروري از سروران ، و پيشوايي از پيشوايان ، و مدافعي از الْذادَةِ ، وَاَعْطَيْتَهُ مَواريثَ الاَْنْبِياءِ ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلي مدافعان حق ، و ميراثهاي پيمبران را به او دادي ، و از اوصيائي كه حجت تو بر خَلْقِكَ مِنَ الأَْوْصِياءِ ، فَاَعْذَرَ فِي الْدُّعاءِ ، وَمَنَحَ الْنُّصْحَ ، خلقت هستند قرارش دادي ، او در دعوت مردم جاي بهانه اي نگذارد ، و خيرخواهي كرد وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ و جان خود را در راه تو داد ، تا برهاند بندگانت را از ناداني و سرگرداني در الْضَّلالَةِ ، وَقَدْ تَوازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الْدُّنْيا ، وَباعَ حَظَّهُ گمراهي ، و همدست شدند عليه او كساني كه دنيا فريبشان داد ، و فروختند بهره سعادت خود را به بِالاَْرْذَلِ الأَْدْني ، وَشَري آخِرَتَهُ بِالْثَّمَنِ الاَْوْكَسِ ، بهاي پست ناچيزي ، و بداد آخرتش رادرمقابل بهائي اندك و بي مقدار وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّي في هَواهُ ، وَاَسْخَطَكَ وَاَسْخَطَ نَبِيَّكَ ، و بزرگي كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند ، و تو و پيامبرت را بخشم آوردند وَاَطـاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الْشِّقاقِ وَالْنِّفاقِ ، وَحَمَلَةَ و پيروي كردند از ميان بندگانت آناني را كه اهل دو دستگي و نفاق بودند و كساني را كه بارهاي الاَْوْزارِ الْمُسْتَوْجِبينَ الْنّارَ ، فَجاهَدَهُمْ فيكَ صابِراً سنگين گناه بدوش مي كشيدند ، و مستوجب دوزخ شدند ، آن حضرت با شكيبائي
|
310 |
|
مُحْتَسِباً حَتّي سُفِكَ في طـاعَتِكَ دَمُهُ ، وَاسْتُبيحَ حَريمُهُ ، و پاداش جوئي با آنها جهاد كرد تا خونش در راه پيروي تو ريخت و حريم مقدسش شكسته شد اَللّـهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبيلا ، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَليماً ، اَلسَّلامُ خدايا آنان را لعنت كن به لعنتي و بال دار و عذابشان كن به عذابي دردناك ، سلام عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ سَيِّدِ بر تو اي فرزند رسول خدا ، سلام بر تو اي فرزند آقاي الاَْوْصِياءِ ، اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمينُ اللهِ وَابْنُ اَمينِهِ ، عِشْتَ اوصياء ، گواهي دهم كه براستي تو امانتدار خدا و فرزند امانت دار اويي ، سعادتمند سَعيداً ، وَمَضَيْتَ حَميداً ، وَمُتَّ فَقيداً مَظْلُوماً شَهيداً ، زيستي ، و ستوده از دنيا رفتي و از دست رفتي و ستمديده و شهيد درگذشتي وَاَشْهَدُ اَنَّ اللهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ ، و گواهي دهم خدا وفا كند به وعده اش به تو و هلاك كند هركه را دست از ياريت برداشت وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللهِ ، و عذاب كند كسي كه تو را كشت ، و گواهم دهم كه تو بخوبي وفا كردي به عهد خدا وَجاهَدْتَ في سَبيلِهِ حَتّي اَتيكَ الْيَقينُ ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ و جهاد كردي در راه او تا مرگت فرا رسيد ، خدا لعنت كند كسي كه تو را قَتَلَكَ ، وَلَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ كشت و خدا لعنت كند كسي كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمي كه شنيدند آن را فَرَضِيَتْ بِهِ ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُشْهِدُكَ اَنّي وَلِيٌّ لِمَنْ والاهُ ، و بدان راضي بودند خدايا من تو را گواه مي گيرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد
|
311 |
|
وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ ، بِاَبي اَنْتَ وَاُمّي يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ ، و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد ، پدرم و مادرم بفدايت اي فرزند رسول خدا اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فيِ الاَْصْلابِ الْشّامِخَةِ ، وَالاَْرْحامِ گواهي دهم كه تو براستي نوري بودي در پشت پدراني بلند مرتبه و رحمهائي الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِاَنْجاسِها ، وَلَمْ تُلْبِسْكَ پاكيزه كه آلوده ات نكرد اوضاع زمان جاهليت به آلودگيهايش الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِيابِها ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعائِمِ الْدّينِ ، و در برت نكرد از لباسهاي چركينش ، و گواهي دهم كه براستي تو وَاَرْكانِ الْمُسْلِمينَ ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنينَ ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ از پايه هاي دين و ستونهاي محكم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ايماني و گواهي دهم تو الاِْمامُ الْبَرُّ الْتَّقِيُّ الْرَّضِيُّ الْزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ ، پيشواي نيكوكار با تقوا و پسنديده و پاكيزه و راهنماي راه يافته اي وَاَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ الْتَّقْوي ، وَاَعْلامُ و گواهي دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقيقت تقوي ، و نشانه هاي الْهُدي ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقي ، وَالْحُجَّةُ علي اَهْلِ الدُّنْيا ، هدايت ، و رشته هاي محكم ( حق و فضيلت ) و حجتهائي بر مردم دنيا هستند وَاَشْهَدُ اَنّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِيابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرايِعِ ديني و گواهي دهم كه من به شما ايمان دارم و به بازگشتتان يقين دارم با قوانين دينم وَخَواتيمِ عَمَلي ، وَقَلْبي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ ، وَاَمْري لاَِمْرِكُمْ و عواقب كردارم ، و دلم تسليم دل شما است ، و كارم پيرو كار شما است
|
312 |
|
مُتَّبِـعٌ ، وَنُصْرَتي لَكُمْ مُعَدَّةٌ ، حَتّي يَاْذَنَ اللهُ لَكُمْ ، فَمَعَكُمْ و ياريم برايتان آماده است تا آنكه خدا در ظهورتان اجازه دهد ، پس آنكه با شماست با شمايم مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَعلي نه با دشمنان شما ، درودهاي خدا بر شما و بر اَرْواحِكُمْ وَاَجْسادِكُمْ وَشاهِدِكُمْ وَغآئِبِكُمْ وَظاهِرِكُمْ روانهاي شما و پيكرهايتان و حاضرتان و غائبتان و آشكارتان وَباطِنِكُمْ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ .
و نهانتان ، آمين اي پروردگار جهانيان آنگاه دو ركعت نماز بگزار و ثواب آن را به روح مقدس حضرت سيدالشهدا ( عليه السلام ) هديه كن .
مرقد عون
در فاصله 11 كيلومتري شرق كربلا در راه بغداد مرقدي واقع است به نام عون كه عموم مردم آن را مرقد عون ، فرزند عبد الله بن جعفر و زينب كبرا ( عليها السلام ) مي پندارند ولي از نظر تاريخي مشخّص نشده است . شيخ مفيد در ارشاد مدفن او و برادرش محمد را كه از شهداي كربلا مي باشند در پائين پاي حضرت ابا عبدالله ( عليه السلام ) ذكر مي كند ،
|
313 |
|
بعضي صاحب اين قبر را عون بن عبد الله مي دانند كه نام مادرش جمامه مي باشد و اين عون نيز از شهدا كربلا شمرده مي شود ، سيد اعرجي در مناهل مي گويد : كسي كه در آنجا مدفون است عون فرزند عبد الله بن جعفر است كه از نوادگان امام مجتبي ( عليه السلام ) مي باشد و به اجل طبيعي از دنيا رفته ، در هر صورت اين آرامگاه مورد توجه زائران و حاجت خواهان مي باشد .
مرقد شريف طفلان مسلم
مرقد آن دو در حومه شهر مُسَيِّب در راه كربلا ـ بغداد واقع است ، در اين مرقد مطهر دو كودك خرد سال حضرت مسلم بن عقيل به نامهاي : محمد و ابراهيم مدفونند كه پس از حادثه جانگداز كربلا بوسيله حارث ، مأمور ابن زياد ، در آنجا به شهادت رسيدند .
|
314 |
|
صفحه سفيد
|
315 |
|
كاظمينعليهما السلام
|
316 |
|
صفحه سفيد
|
317 |
|
دعاي ورود به صحن مطهر كاظمين ( عليهما السلام )
چون خواستي زيارت كني حضرت امام كاظم و امام جواد ( عليهما السلام ) را ، سزاوار است كه غسل زيارت كني سپس روانه شوي به سوي حرم با تأنّي و وقار و پيش از رسيدن به در حرم مطهر ، بايستي و بگوئي :
اَللهُ اَكْبَرُ ، اَللهُ اَكْبَرُ ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَاللهُ اَكْبَرُ ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلي خدا بزرگتر است معبودي نيست جز خدا ، و خدا بزرگتر است ( از توصيف ) ، ستايش خداي را براي هِدايَتِهِ لِدينِهِ ، وَالتَّوْفيقِ لِما دَعا اِلَيْهِ مِنْ سَبيلِهِ ، اَللّـهُمَّ راهنمائي ما به دين خود ، و توفيق براي اجابت دعوتش بدان راهي كه خواست ، خدايا اِنَّكَ اَكْرَمُ مَقْصُود وَاَكْرَمُ مَاْتِيٍّ ، وَقَدْ اَتَيْتُكَ مُتَقَرِّباً اِلَيْكَ تو بزرگوارترين مقصود ، و كريمترين موجودي كه بدرگاهش آيند ، و من آمده ام تا تقرب جويم بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبآئِهِ الطّاهِرينَ بوسيله فرزند دختر پيامبرت كه درودهاي تو بر او و بر پدران پاك و فرزندان پاكيزه اش وَاَبْنائِهِ الطَّيِّبينَ ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، باد ، خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد ، وَلا تُخَيِّبْ سَعْيي ، وَلا تَقْطَعْ رَجآئي ، وَاجْعَلْني عِنْدَكَ و نوميد مكن كوششم را ، و قطع مكن اميدم را و قرارم ده در نزد خودت
|
318 |
|
وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبينَ .
آبرومند در دنيا و آخرت و از مقربان درگاهت
سپس داخل صحن مطهّر شو و مقدّم دار پاي راست را و بگو :
بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَفي سَبيلِ اللهِ وَعَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّي به نام خدا و به ياري خدا و در راه خدا و بر كيش رسول خدا صلي
اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ، اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لي وَلِوالِدَيَّ وَلِجَميعِ اللّه عليه و آله ، خدايا بيامرز مرا ، و پدر و مادرم را ، و همه
الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ .
مردان و زنان با ايمان را
اذن دخول حرم مطهّر
ءَاَدْخُلُ يا رَسُولَ اللهِ ، ءَاَدْخُلُ يا نَبِيَّ اللهِ ، ءَاَدْخُلُ يا آيا داخل شوم اي رسول خدا ؟ آيا داخل شوم اي پيامبر خدا ؟ آيا داخل شوم اي مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللهِ ، ءَاَدْخُلُ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ ، ءَاَدْخُلُ يا محمد بن عبداللّه ؟ آيا داخل شوم اي امير مؤمنان ؟ آيا داخل شوم اي اَبا مُحَمَّد الْحَسَنَ ، ءَاَدْخُلُ يا اَبا عَبْدِ اللهِ الْحُسَيْنَ ، ابامحمد حسن ( مجتبي ) ؟ آيا داخل شوم اي ابا عبداللّه الحسين ؟
|
319 |
|
ءَاَدْخُلُ يا اَبا مُحَمَّد عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ، ءَاَدْخُلُ يا اَبا آيا داخل شوم اي ابا محمد علي بن الحسين ( زين العابدين ) ؟ جَعْفَر مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ، ءَاَدْخُلُ يا اَبا عَبْدِ اللهِ جَعْفَرَ بْنَ آيا داخل شوم اي ابا جعفر محمد بن علي ؟ آيا داخل شوم اي ابا عبداللّه جعفر بن مُحَمَّد ، ءَاَدْخُلُ يا مَوْلايَ يا اَبَا الْحَسَنِ مُوسَيَ بْنَ محمد ؟ آيا داخل شوم اي مولاي من اي اباالحسن موسي جَعْفَر ، ءَاَدْخُلُ يا مَوْلايَ يا اَبا جَعْفَر ، ءَاَدْخُلُ يا مَوْلايَ بن جعفر ؟ آيا داخل شوم اي مولاي من اي ابا جعفر ؟ آيا داخل شوم اي مولاي من مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ .
محمد بن علي ؟
پس از آن داخل شو و چهار مرتبه بگو : اَللهُ اَكْبَرُ .
زيارت اوّل امام كاظم ( عليه السلام )
آنگاه بايست مقابل قبر مطهر ، پشت به قبله و بگو :
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ولِيَّ اللهِ وَابْنَ وَلِـيِّهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سلام بر تو اي وليّ خدا و فرزند وليّ او ، سلام بر تو اي حُجَّةَ اللهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صَفِيَّ اللهِ وَابْنَ حجت خدا و فرزند حجت او ، سلام بر تو اي برگزيده خداوند و فرزند
|
320 |
|
صَفِيِّهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللهِ وَابْنَ اَمينِهِ ، اَلسَّلامُ برگزيده اش ، سلام بر تو اي امين خدا و فرزند امين او ، سلام عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ في ظُلُماتِ الاَْرْضِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بر تو اي نور خدا در تاريكيهاي زمين ، سلام بر تو اي اِمامَ الْهُدي ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلَمَ الدّينِ وَالتُّقي ، پيشواي هدايت ، سلام بر تو اي پرچم دين و تقوي اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ عِلْمِ النَّبِيّينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سلام بر تو اي خزينه دار علم و دانش پيمبران ، سلام بر تو اي خازِنَ عِلْمِ الْمُرْسَلينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نائِبَ الاَْوْصِياءِ خزينه دار علم و دانش رسولان ، سلام بر تو اي نايب اوصياء السّابِقينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْوَحْيِ الْمُبينِ ، پيشين ، سلام بر تو اي معدن وحي آشكار اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْعِلْمِ الْيَقينِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سلام بر تو اي دارنده دانش يقيني ، سلام بر تو اي عَيْبَةَ عِلْمِ الْمُرْسَلينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ الصّالِحُ ، گنجينه دانش پيمبران مرسل ، سلام بر تو اي امام شايسته اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ الزّاهِدُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا سلام بر تو اي امام پارسا ، سلام بر تو اي الاِْمامُ الْعابِدُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ السَّيِّدُ الرَّشيدُ ، امام عابد ، سلام بر تو اي امام بزرگ و رشيد
|
321 |
|
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَقْتُولُ الْشَّهيدُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ سلام بر تو اي كشته شهيد ( راه حق ) ، سلام بر تو اي فرزند رَسُولِ اللهِ وَابْنَ وَصِيِّهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ مُوسَيَ رسول خدا و فرزند وصي آن حضرت ، سلام بر تو اي سرور من اي موسي ابْنَ جَعْفَر وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ ، اَشْهَدُ اَ نَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ عَنِ بن جعفر و رحمت خدا و بركاتش ، گواهي دهم كه براستي تو رساندي از اللهِ ما حَمَّلَكَ ، وَحَفِظْتَ مَا اسْتَوْدَعَكَ ، وَحَلَّلْتَ حَلالَ جانب خداوند آنچه را به عهده داشتي ، و حفظ كردي آنچه به تو سپرده بود و حلال كردي حلال اللهِ ، وَحَرَّمْتَ حَرامَ اللهِ ، وَاَقَمْتَ اَحْكامَ اللهِ ، وَتَلَوْتَ خدا را ، و حرام كردي حرام خدا را ، و بپاداشتي احكام خدا را ، و تلاوت كردي كِتابَ اللهِ ، وَصَبَرْتَ عَلَي الاَْذي في جَنْبِ اللهِ ، ( به حق ) كتاب خدا را ، و شكيبا بودي بر آزار خلق در راه خدا وَجاهَدْتَ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتّي أَتاكَ الْيَقينُ ، وَاَشْهَدُ و جهاد كردي در راه خدا آنطور كه بايد تا مرگ فرا رسيد ، و گواهي دهم إَ نَّكَ مَضَيْتَ عَلي ما مَضي عَلَيْهِ آباؤُكَ الْطّاهِرُونَ ، كه تو برفتي به همان راهي كه رفتند بدان راه پدران پاك وَاَجْدادُكَ الطَّيِّبُونَ ، الاَْوْصِياءُ الْهادُونَ ، الاَْئِمَّةُ و اجداد پاك سرشتت ، آن اوصياي راهنما و آن پيشوايان الْمَهْدِيُّونَ ، لَمْ تُؤْثِرْ عَميً عَلي هُديً ، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ راه يافته ، ترجيح ندادي گمراهي را بر هدايت ، و متمايل نگشتي از حق
|
322 |
|
اِلي باطِل ، وَاَشْهَدُ اَ نَّكَ نَصَحْتَ للهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَِميرِ بسوي باطل ، و گواهي دهم كه تو براستي خيرخواهي كردي براي خدا و پيامبرش و براي امير الْمُؤْمِنينَ ، وَاَ نَّكَ اَدَّيْتَ الاَْمانَةَ ، وَاجْتَنَبْتَ الْخِيانَةَ ، مؤمنان ، و تو بخوبي امانت را پرداختي ، و از خيانت دوري گزيدي وَاَقَمْتَ الصَّلاةَ ، وَآتَيْتَ الزَّكاةَ ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، و بپاداشتي نماز را ، و بدادي زكات را ، و امر كردي به معروف وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ ، وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً مُجْتَهِداً و جلوگيري كردي از كار زشت ، و پرستش كردي خدا را از روي اخلاص و كوشش مُحْتَسِباً حَتّي أتَاكَ الْيَقينُ ، فَجَزاكَ اللهُ عَنِ الاِْسْلامِ و پاداش جوئي ، تا آنگاه كه مرگ فرا رسيد ، خداوند پاداش نيكويت دهد از اسلام وَاَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزاءِ وَاَشْرَفَ الْجَزاءِ ، اَتَيْتُكَ يَا بْنَ و مسلمين ، بهترين پاداشها و شريف ترين پاداشهاي نيك ، آمده ام به نزدت اي فرزند رَسُولِ اللهِ زائِراً عارِفاً بِحَقِّكَ ، مُقِرّاً بِفَضْلِكَ ، مُحْتَمِلا رسول خدا براي زيارتت شناساي حق توأم ، و فضيلتت را اقرار دارم ، و بار دانشت را تحمل لِعِلْمِكَ ، مُحْتَجِباً بِذِمَّتِكَ ، عائِذاً بِقَبْرِكَ ، لائِذاً كرده ، و در سرا پرده پيمانت در آمدم ، و به قبرت پناه آورده ، به ضريحت بِضَريحِكَ ، مُسْتَشْفِعاً بِكَ اِلَيَ اللهِ ، مُوالِياً لاَِوْلِيآئِكَ ، پناهنده گشته ام ، و تو را بدرگاه خدا شفيع گرفته ام ، دوستدار دوستانت هستم مُعادِياً لاَِعْدائِكَ ، مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِكَ ، وَبِالْهُدَيَ الَّذي و دشمن دشمنانت ، بينايم به شأن و مقامت ، و بدان هدايت و راهنمائي كه
|
323 |
|
اَنْتَ عَلَيْهِ ، عالِماً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَكَ ، وَبِالْعَمَيَ الَّذي تو برآني ، و دانايم به گمراهي آنكس كه با تو مخالفت كرد و به گمراهي آن وضعي هُمْ عَلَيْهِ ، بِاَبي اَنْتَ وَاُمّي وَنَفْسي وَاَهْلي وَمالي كه بدان گرفتارند ، پدر و مادرم و خودم و خاندان و مال وَوَلَدي يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَتَيْتُكَ مُتَقَرِّباً بِزِيارَتِكَ اِلَي اللهِ و فرزندانم به قربانت اي فرزند رسول خدا آمده ام تا تقرب جويم بوسيله زيارت تو بدرگاه خداي تَعالي ، وَمُسْتَشْفِعاً بِكَ اِلَيْهِ ، فَاشْفَعْ لي عِنْدَ رِبِّكَ لِيَغْفِرَ تعالي ، و شفيع گيرم تو را به پيشگاهش ، پس شفاعت مرا بكن در نزد پروردگارت تا بيامرزد لي ذُنُوبي ، وَيَعْفُوَ عَنْ جُرْمي ، وَيَتَجاوَزَ عَنْ سَيِّئاتي ، گناهانم را ، و در گذرد از جرم و تقصيرم وَيَمْحُوَ عَنّي خَطيئاتي ، وَيُدْخِلَنِي الْجَنَّةَ ، وَيَتَفَضَّلَ عَلَيَّ و ناديده انگارد اعمال بدم را ، و محو كند خطاهايم را ، و داخل بهشتم گرداند ، و تفضل كند بر من بِما هُوَ اَهْلُهُ ، وَيَغْفِرَ لي وَلاِبائي وَلاِِخْواني وَاَخَواتي بدانچه او شايسته آنست ، و بيامرزد مرا و پدران و برادران و خواهرانم وَلِجَميـعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ ، في مَشارِقِ الاَْرْضِ را و همه مردان و زنان با ايماني را كه در خاورهاي زمين وَمَغارِبِها بِفَضْلِهِ وَجُودِهِ وَمَنِّهِ .
و باخترهاي آنند به فضلش و به جود و احسانش
سپس ببوس ضريح مطهّر را و بگذار دو طرف صورت خود را بر آن و دعا كن آنچه خواهي .
|
324 |
|
زيارت بالا سر مبارك
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ يا مُوسَيَ بْنَ جَعْفَر وَرَحْمَةُ اللهِ سلام بر تو اي مولا و سرور من اي موسي بن جعفر و رحمت خدا وَبَرَكاتُهُ ، اَشْهَدُ اَ نَّكَ الاِْمامُ الْهادي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ ، و بركاتش ، گواهي دهم كه توئي پيشواي راهنما وَاَ نَّكَ مَعْدِنُ التَّنْزيلِ ، وَصاحِبُ التَّاْويلِ ، وَحامِلُ و سرپرست ارشاد كننده ، و توئي معدن تنزيل ( قرآن ) و داراي ( علم ) تأويل و دارنده التَّوْراةِ وَالاِْنْجيلِ ، وَالْعالِمُ الْعادِلُ ، وَالصّادِقُ الْعامِلُ ، يا تورات و انجيل ، و دانشمند عادل و راستگوي عامل ( به احكام دين ) ، اي مَوْلايَ اَ نَا اَبْرَأُ اِلَي اللهِ مِنْ اَعْدائِكَ ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ مولا و سرور من بيزاري جويم من بدرگاه خدا از دشمنانت ، و تقرب جويم به پيشگاه خداوند بِمُوالاتِكَ ، فَصَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آبائِكَ وَاَجْدادِكَ بوسيله دوستي تو ، درود خدا بر تو و بر پدران و اجداد وَاَبْنائِكَ وَشيعَتِكَ وَمُحِبّيكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ .
و فرزندان و شيعيان و دوستانت و رحمت خدا و بركاتش