بخش 8

ناموران به خاک سپرده شده در حرم امام حسین(علیه السلام) زیارت مطلقه امام حسین(علیه السلام) اذن دخول زیارت وارث زیارت علی اکبر(علیه السلام) زیارت شهیدان کربلا زیارت حبیب بن م0اهر اسدی زیارت سید ابراهیم مجاب بخش دوّم: تاریخ مرقد حضرت عباس(علیه السلام) تاریخ مرقد حضرت عباس(علیه السلام) درآمد


صفحه 225


 

 

 

 

 

 

ناموران به خاك سپرده شده در حرم امام حسين(عليه السلام)

 

اگر در كتابهاي سيره و تراجم بنگريم به نامهاي بسياري از ناموران و بزرگاني بر مي خوريم كه در حرم امام حسين(عليه السلام) يا در حرم حضرت ابوالفضل(عليه السلام) به خاك سپرده شده اند. اين به خاك سپرده شدگان از شمار بيرونند و در ميان آنها بسياري از دانشمندان، انديشه وران، اديبان، فرمانروايان، شاهان و اميران نيز هستند. ما در اينجا تنها به ذكر نام مشاهيري كه در حرم دفن شده اند بسنده مي كنيم و فهرست اين نامها را بر حسب تاريخ درگذشت آنان مي آوريم:

زائدة بن قدامه (ف. 161 هـ . ق.)(1)

سليمان بن مهران اعمشي (سده اوّل هجري)(2)

حسن بن محبوب بجلي (سده اوّل هجري)(3)

ابوحمزه ثمالي (ف. 128 هـ . ق.)(4)

عقبة بن عميق سهمي (سده اوّل هجري)(5)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 73

2 ـ همان، ص 76

3 ـ همان، ص 77

4 ـ همان، ص 78

5 ـ همان



صفحه 226


معاوية بن عماد دهني (ف. 157 هـ . ق.)(1)

جعفر بن وشاء (ف. 208 هـ . ق.)(2)

مهيار ديلمي (ف. 226 هـ . ق.)(3)

عبدالله بن طاهر (ف 300 هـ . ق.)(4)

شيخ علي بن بسام بغدادي (ف. 302 هـ . ق.)(5)

شيخ ابوالحسن محمد مزين (ف. 327 هـ . ق.)(6)

شيخ ابوعلي بن همام كاتب اسكافي بغدادي كه در سال 336 هـ . ق. در بغداد درگذشت و پيكر او را از آنجا براي دفن به كربلا آوردند.(7)

شيخ ابوبكر محمد بن عمرو بن محمد بن يسار تميمي كه به سال 344 هـ . ق. در بغداد درگذشت و پيكر او را براي دفن به كربلا آوردند.(8)

شيخ ابوعبدالله حسين بن عبيدالله غضائري كوفي، كه در بغداد درگذشت و  پيكرش را براي دفن به كربلا آوردند.(9)

شيخ مظفر بن محمد خراساني، ساكن بغداد، كه به سال 367 هـ . ق. درگذشت و  پيكرش را به كربلا آوردند.(10)

شيخ علي بروغندي، از اقطاب صوفيه كه به سال 359 درگذشت و او را براي دفن به كربلا آوردند.(11)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 81

2 ـ ابن جوزي، المنتظم، ص 2

3 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 98

4 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 109

5 ـ همان.

6 ـ همان.

7 ـ همان.

8 ـ همان.

9 ـ همان.

10 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 110

11 ـ همان.



صفحه 227


شيخ ابوعلي مغربي كه به سال 364 هـ . ق. در بغداد در گذشت و پيكر او را به كربلا انتقال دادند.(1)

شيخ ابوعلي مدني از نوادگان حسين اصغر فرزند امام سجاد(عليه السلام) و معروف به فقيه بغدادي، جماعتي از جمله شيخ صدوق از او روايت كنند.(2)

احمد بن ابراهيم ضبي وزير، ابن جوزي از او نام برده و گفته است: ابوالعباس احمد بن ابراهيم ملقب به كافي، وزير مؤيد الدوله ديلمي كه به سال 398هـ . ق. درگذشت وصيت كرد او را در كربلا به خاك بسپارند.(3)

شيخ ابوسهل معروف به صعلوكي، به سال 369 هـ . ق.، درگذشت و او را براي دفن به كربلا انتقال دادند.(4)

ابومحمد حسن مرعشي طبري از نوادگان حسين اصغر، فرزند امام سجاد(عليه السلام) به سال 308 هـ . ق. در بغداد درگذشت و پيكر او را به كربلا آوردند و در آنجا به خاك سپردند.(5)

ابو احمد حسين بن موسي ابرش ملقب به ذوالمناقب و نقيب و طاهر، نقيب نقيبان بغداد بود، به سال 400 هـ . ق. در بغداد درگذشت و در خانه اش به خاك سپرده شد. پس از چندي پيكر او را به كربلا انتقال دادند و آنجا به خاك سپردند.(6)

محمد بن ابي احمد طاهر حسين بن موسي ابرش بن محمد اعرج، ابن موسي ابي سبحه، ابن امير الحاج ابراهيم مرتضي، فرزند امام كاظم(عليه السلام) ملقب به سيد رضي است. در روز يكشنبه 6 محرم 406 هـ . ق. در سراي خود در بغداد درگذشت. سپس پيكر او را به بغداد انتقال دادند و در كنار پدرش دفن كردند.(7)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان.

2 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 110

3 ـ ابن جوزي، المنتظم.

4 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 111

5 ـ همان.

6 ـ عمدة الطالب، 203

7 ـ همان، ص 207



صفحه 228


علي بن حسين موسوي ملقب به سيد مرتضي و ذوالمناقب، به سال 436هـ . ق. در سراي خود درگذشت و پيكر او را به كربلا انتقال دادند و در كنار مرقد پدر و برادرش به خاك سپردند.(1)

شيخ هشام بن الياس حائري، شاگرد ابوعلي فرزند شيخ طوسي و صاحب كتاب «المسائل الحائريه» به سال 490 هـ . ق. درگذشت و در كربلا به خاك سپرده شد.(2)

عمادالدين محمد بن علي بن حمزه طوسي، از بزرگان شيعه اماميه در قرن پنجم هجري و از شاگردان شيخ طوسي، در كربلا درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

سيد احمد بن علي بن علي مرعشي، از فرزندان حسين اصغر فرزند امام سجاد(عليه السلام)در ماه رمضان 539 هـ . ق. درگذشت و پيكر او را براي دفن به كربلا آوردند.(4)

ظافر بن قاسم اسكندري، محدث و شاعر (ف. 529 هـ . ق.)(5)

سيد فخار بن معد بن فخار موسوي از نوادگان سيد ابراهيم مجاب فرزند امامزاده سيد محمد عابد كه خود از فرزندان امام كاظم(عليه السلام) است، عالمي بود داناي نظم و نثر كه به سال 630 هـ . ق. درگذشت.(6)

قطب الدين سنجر آلاس از غلامان ناصر لدين الله خليفه عباسي كه به اميري خوزستان گماشته و در سال 606 هـ . ق. بركنار شد. سنجر آلاس كه به سال 607 هـ . ق. در گذشت وصيت كرده بود پيكر او را به كربلا برند و آنجا دفن كنند.(7)

جمال الدين قشمر ناصري، به سال 637 هـ . ق. در بغداد درگذشت. پيكر او را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان، ص 207-204

2 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 117

3 ـ همان، ص 118

4 ـ همان، ص 120

5 ـ ابن فوطي، الحوادث الجامعه، ص 95

6 ـ روضات الجنات، خوانساري، ج 5، ص 346

7 ـ الحوادث الجامعه، ص 95



صفحه 229


كربلا انتقال دادند و در حرم امام(عليه السلام) و در كنار همسر و فرزندش به خاك سپردند.(1)

شرف الدين علي بن جمال الدين قشمر، به سال 630 در كربلا در گذشت و پيكرش را همان جا نزد قبر مادرش به خاك سپردند.(2)

جمال الدين علي بن يحيي مخرمي، عالم، فاضل، اديب و حافظ قرآن. كتاب «نتائج الأفكار» از آن اوست. به سال 646 هـ . ق. درگذشت و در تلّي نزديك به حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

امين الدين كافور، خادم ظاهري مسلك، از جانب اقبال شرابي حكمراني مي كرد، به سال 653 هـ . ق. درگذشت و در مرقد امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(4)

ابوهاشم بن مختار، نقيب مرقد امام و مردي ديندار و درست كردار و اهل عبادت بود. به سال 674 هـ . ق. درگذشت.(5)

ابوالفتوح نصر بن علي بن منصور نحوي حلّي، معروف به ابن خازن، حافظ قرآن و به نحو و زبان عربي آگاه بود. وي به بغداد هجرت كرد و مدتي آنجا سكونت گزيد و نزد ابو عبيده تلمّذ كرد. در حالي كه هنوز دوران شكوفايي حديث نرسيده بود نزد ابوالفرج ابن كليب و ديگران سماع حديث كرد. در جواني در سيزدهم جمادي الآخر سال 600 در حلّه درگذشت و پيكرش را براي دفن به كربلا آوردند.(6)

افسنقربن عبدالله تركي وزير، غلام نصيرالدين ناصر بن مهدي علوي بود، در روز يكشنبه پانزدهم جمادي الأولي سال 604 هـ . ق. درگذشت. در مدرسه نظاميه بر او نماز خواندند، خلقي بسيار در تشييع او شركت جستند و پيكر او براي دفن به كربلا انتقال يافت و در اين شهر به خاك سپرده شد.(7)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان، ص 131

2 ـ همان، ص 229

3 ـ الحوادث الجامعه، ص 299

4 ـ الجامع المختصر في عنوان التاريخ وعيون السير، ج 9، ص 78

5 ـ همان. ص 128

6 ـ همان، ص 548

7 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 137



صفحه 230


شيخ عزالدين ابومحمد حسن بن شمس الدين محمد خازن اسدي، زماني توليت
حرم امام بوده و در حدود سال 783 هـ . ق. در گذشته و در حرم امام(عليه السلام) دفن شده است.(1)

شيخ علي بن ابي محمد بن شيخ شمس الدين محقق و فاضل بود و زماني توليت حرم را بر عهده داشت، صاحب «روضات الجنات» مي گويد:

او ـ كه خدايش رحمت كناد ـ از محققان فاضل بود. وضع او در فضل، فرهيختگي، دانش، فقه، سخنوري، ادب و انشا نزد عامه و خاصه معلوم است. نزد استادمان شهيد اول تلمذ كرده است.(2)

چونان كه از برخي نسخه ها پيداست، به سال 793 هـ . ق. درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.

سيد عبدالله شرف الدين مرعشي از نوادگان حسين اصغر فرزند امام سجاد(عليه السلام)ساكن حله و با شيخ شرف عبيدلي حسيني نسابه معاصر بود. در حله درگذشت و پيكر او را به كربلا آوردند و اينجا دفن كردند.(3)

شيخ احمد بن محمد بن فهد حلّي اسدي، داراي جايگاهي بلند در علم و فضل و صاحب آثار ارزشمند به سال 841 هـ . ق. درگذشت و در باغ ابن فهد به خاك سپرده شد.(4)

سلطان طاهر شاه حكمران دكن هند كه به سال 957 هـ . ق. درگذشت و پيكر او را به كربلا انتقال دادند و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپردند.(5)

سلطان برمان نظام شاه پسر سلطان احمد هندي، به سال 961 هـ . ق. در هند در گذشت و پيكر او را به كربلا انتقال دادند و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپردند.(6)

سلطان حمزه ميرزا صفوي به سال 997 هـ . ق. در اردبيل درگذشت. پيكر او را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خوانساري، روضات الجنات، ج 5، ص 118

2 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 139

3 ـ روضات الجنات، ج 1، ص 166

4 ـ مدينة الحسين، ج 3، ص 26

5 ـ همان، ص 30

6 ـ همان، ص 32



صفحه 231


كربلا آوردند و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپردند.(1)

شيخ ابراهيم بن علي بن حسين بن محمد بن صالح عاملي كفعمي، يگانه روزگار، سرآمد دوران خود و صاحب آثاري در علم و ادب كه از جايگاه بلند او خبر مي دهد. به سال 905 هـ . ق. در گذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(2)

سيّد حسين بن مساعد بن حسن بن مخزوم از آل عيسي حسيني. يكي از بزرگان اهل فضل است. نام و نسبش در كتاب «عمدة الطالب» كه خود نسخه اي از آن به خط خويش تهيّه كرده و اين كار را در 25 ربيع الثاني سال 893هـ . ق. به پايان رسانده، آمده است. به سال 910هـ . ق. درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

شيخ شمس الدين بن شجاع قاضي حائري اسدي از نامورترين شاگردان شهيد ثاني است. پيش از سال 963 هـ . ق. عهده دار توليت حرم امام(عليه السلام) شد و تا سال 990هـ . ق. در اين سمت بود. ضامن بن شدقم درباره او چنين آورده است:

 

«علامه شمس الدين قاضي حائري از راويان ثقه نزد اماميه است. از او نقل حديث مي شود. در كربلا در گذشت و تاريخ دقيق درگذشت او روشن نيست.»(4)


محمد بن سليمان ملقب به «فضولي بغدادي»، نامورترين شاعر ترك، به سال 963 هـ . ق. به طاعون درگذشت و در مقبره دده در تكيه بكتاشيه در جنوب صحن حرم امام حسين(عليه السلام) در سمت باب القبله به خاك سپرده شد.(5)

فضلي بن فضولي بغدادي كه به سان پدرش شاعر و صوفي بود. در سال 978هـ . ق. زنده بود و از رجال سده دهم است. اشعاري به زبان تركي و زبان عربي دارد. در كربلا درگذشته و در جوار آرامگاه پدرش در مقبره دده دفن شده است. تاريخ دقيق درگذشت او روشن نيست.(6)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير، علامه عبدالحسين اميني، ج 11، ص 215

2 ـ مجالس اللطف بأرض الطف، ص 68

3 ـ ضامن بن شدقم «تحفة الأزهار و زلال الأنهار» نسخه خطّي.

4 ـ عباس عزاوي، تاريخ العراق بين الاحتلالين، ج 4، ص 127

5 ـ محمود شكري آلوسي، تاريخ مساجد بغداد و علماؤها، بغداد، مطبعة دارالسلام، 1346 هـ. ق. ص 63 و 64

6 ـ تاريخ العراق بين الاحتلالين، ج 4، ص 137



صفحه 232


كلامي جهان دده از شاعران صوفي در روزگار خود به فصاحت زبان و سخنوري و بيان شهرت يافت، به سال 970 هـ . ق. زنده بوده، در كربلا درگذشته و در مقبره دده در سمت باب القبله دفن شده است.(1)

شيخ يوسف بن احمد بن ابراهيم بن احمد بن صالح بن احمد بن عصفور بحراني، عالم فاضل متتبّع و صاحب كتاب «الحدائق الناضره» به سال 1186 هـ . ق. در كربلا در گذشت و در حرم امام(عليه السلام) دفن شد.(2)

شيخ محمد باقر بن محمد اكمل مشهور به وحيد بهباني، نامورترين عالمان شيعه در روزگار خود و صاحب مكتب اصولي به سال 1208 هـ . ق. در گذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

ميرزا مهدي شهرستان موسوي (ف. 1216 هـ . ق.) عالم بزرگ ديني كه در كربلا درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.

سيدعلي بن محمد علي طباطبايي مشهور به صاحب رياض، پرچمدار دانش و فضل كه پيوسته در كار نشر علوم و معارف بود و كرسي تدريس و افتاء داشت. باروي كربلا را او بنا كرد، به سال 2131هـ . ق. درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده  شد.(4)

ميرزا شفيع خان صدراعظم از نخست وزيران ايران در 19 رمضان 1224هـ . ق. درگذشت، پيكر او را به كربلا انتقال دادند و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپردند.(5)

سيدكاظم بن قاسم حسيني رشتي، نزد شيخ احمد احسائي تلمذ كرد و آوازه اي فراوان و جايگاهي بلند يافت. عزاوي درباره او مي نويسد:

 

«در نهم ذي الحجه 1259 هـ . ق. درگذشت. بر مسلك كشفيه بود و عقايد كشفيه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اعيان الشيعه، ج 52، ص 71

2 ـ خيرالدين زركلي، الأعلام، ج 6، ص 273

3 ـ اعيان الشيعه، ج 49، ص 3 و 4

4 ـ اعيان الشيعه، ج 43، ص 44

5 ـ مدينة الحسين، ج 3، ص 179



صفحه 233


همان عقايد شيخيه است كه بسط و شرح بيشتري يافته است.»(1)


سيد كاظم در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شده است.

شيخ محمد حسين بن محمد رحيم اصفهاني، فقيه بزرگوار و گسترده آگاهي، صاحب كتاب مشهور «الفصول الغرويه» به سال 1254 هـ . ق. درگذشت و در كربلا به خاك سپرده شد.(2)

سيد ابراهيم بن محمد باقر قزويني صاحب كتاب «ضوابط الاُصول» و از پرچمداران انديشه و فرهنگ در كربلا به سال 1262 هـ . ق. درگذشت و در مرقد امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

شيخ محمد حسين قزويني عالم فرهيخته و پيشواي فرمانروا به سال 1281 هـ . ق . درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(4)

شيخ عبدالحسين تهراني، فقيه بزرگ كه نزد شاهان روزگار خويش جايگاهي والا داشت، ضلع غربي صحن حرم امام(عليه السلام) را توسعه داد، در روز 22 رمضان سال 1286 هـ . ق . در كاظمين درگذشت و پيكر او را براي دفن به كربلا انتقال دادند.(5)

شيخ محمد صالح گداعلي، از مراجع تقليد در روزگار خود به سال 1288هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(6)

شيخ محمد صالح برغاني فقيه بزرگوار تا سال 1270 هـ . ق. زنده بود و كتاب «بحر العرفان في تفسير مفاتيح الجنان» از جمله آثار اوست. به سال 1270هـ . ق. درگذشت و در مرقد امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(7)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ العراق بين الاحتلالين، عباس عزاوي، ص 69

2 ـ اعيان الشيعه، ج 44، ص 216

3 ـ الاعلام، ج 1، ص 217

4 ـ احسن الوديعه، محمدمهدي موسوي كاظمي، ج 1، ص 52

5 ـ اعيان الشيعه، ج 37، ص 108

6 ـ الكرام البرره، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 1، ص 663

7 ـ اعيان الشيعه، ج 44، ص 241



صفحه 234


ملاّ حسين اردكاني، عالم بزرگوار، به سال 1305هـ . ق. درگذشت و در مرقد امام(عليه السلام)به خاك سپرده شد.(1)

سيد صالح داماد، فقيه بزرگوار در واقعه هجوم نجيب پاشا در سال 1258 هـ .(در جريان مقاومت) شهرت يافت. به سال 1303 هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(2)

شيخ زين العابدين حائري، بزرگترين فقيه روزگار خود در 16 ذي القعده 1309 هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) دفن شد.(3)

سيد محمد حسين مرعشي حسيني شهرستاني، عالم فاضل و مرجع بزرگ ديني، به سال 1315 هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) دفن شد.(4)

سيد هاشم قزويني، جايگاه علمي بلندي داشت. روز جمعه 29 شوال 1327هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(5)

شيخ محمدتقي حائري شيرازي مرجع بزرگ ديني و رهبر انقلاب، 1920 م. عراق به سال 1338 هـ . ق. درگذشت و پيكر او را در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپردند.(6)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تراث كربلا، سلمان هادي آل طعمه، ص282

2 ـ معجم المؤلفين، محمدرضا كمالة، ج 10، ص 82

3 ـ احسن الوديعه، ج 1، ص 95

4 ـ تراث كربلا، ص 286

5 ـ معارف الرجال، محمد حرزالدين، ج 3، ص 130

6 ـ اعيان الشيعه، ج 44، ص 121



صفحه 235


زيارت مطلقه امام حسين(عليه السلام)


اذن دخول

«اَللهُ اَكْبَرُ كَبيراً وَالْحَمْدُ للهِِ كَثيراً وَسُبْحانَ اللهِ بُكْرَةً وَاَصيلا اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ لَقَدْ جائَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ.

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَِمَ النَّبِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُرْسَلينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْوَصِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا قآئِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَي الاَْئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَصِيَّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّديقُ الشَّهيدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا مَلائِكَةَ اللهِ الْمُقيمينَ في هذَا الْمَقامِ الشَّريفِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا مَلائِكَةَ رَبّي الْمُحْدِقينَ بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ مِنّي اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ».

«خداي بزرگ فراتر و بزرگتر است. سپاس فراوان او راست و پگاه و شامگاه او را تسبيح گويم. سپاس خداوندي را كه ما را بدين طريق راه نمود و اگر خدا هدايتمان نكرده بود ما آن نبوديم كه راه بيابيم. پيامبران پروردگارمان، پيام حق را آوردند.

سلام بر تو اي فرستاده خدا، سلام بر تو اي پيامبر خدا، سلام بر تو اي خاتم پيامبران،



صفحه 236


سلام بر تو اي مهتر فرستادگان، سلام بر تو اي حبيب خدا، سلام بر تو اي اميرمؤمنان، سلام بر تو اي مهتر اوصيا، سلام بر تو اي راهبر پيشوايان نامور، سلام بر تو اي پسر فاطمه مهتر زنان گيتي، سلام بر تو و بر اماماني كه از فرزندان تواند. سلام بر تو اي وصيّ اميرمؤمنان، سلام بر تو اي رادمرد شهيد، سلام بر شما اي فرشتگان خدا كه مقيم اين جايگاه پرشرافتيد. سلام بر شما اي فرشتگان پروردگار كه قبر حسين(عليه السلام) را در ميان گرفته ايد. سلام جاودانه من بر شما همگي باد، تا آن زمان كه هستم و شب و روز باقي است.»


سپس بر آستانه ايستاده، بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ، وَابْنُ اَمَتِكَ، الْمُقِرُّ بِالرِّقِّ، وَالتّارِكُ لِلْخِلافِ عَلَيْكُمْ، وَالْمُوالي لِوَلِيِّكُمْ، وَالْمُعادي لِعَدُوِّكُمْ، قَصَدَ حَرَمَكَ، وَاسْتَجارَ بِمَشْهَدِكَ، وَتَقَرَّبَ اِلَيْكَ بِقَصْدِكَ، ءَاَدْخُلُ يا رَسُولَ اللهِ، ءَاَدْخُلُ يا نَبِيَّ اللهِ، ءَاَدْخُلُ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، ءَاَدْخُلُ يا سَيِّدَ الْوَصِيّينَ، ءَاَدْخُلُ يا فاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِسآءِ الْعالَمينَ، ءَاَدْخُلُ يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، ءَاَدْخُلُ يا مَوْلايَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ».

«سلام بر تو اي ابا عبدالله، سلام بر تو اي پسر رسول الله، سلام بر تو اي فرزند اميرمؤمنان، بنده تو، غلامزاده و كنيززاده تو كه بند بندگي بر گردن دارد و هيچ از فرمان سر بر نمي تابد و با دوستان شما دوستي كند و با دشمنانتان دشمني ورزد، آهنگِ حرمِ تو كرده و به مضجع تو پناه آورده و با آ هنگ كوي تو به درگاهت تقرّب جسته است.

اينك، اي رسول خدا، آيا درآيم؟ اي پيامبر خدا، آيا به درون آيم؟ اي اميرمؤمنان آيا وارد شوم؟ اي مهتر اوصيا آيا به درون آيم؟ اي فاطمه، اي مهتر زنان گيتي، آيا داخل شوم؟ اي مولاي من، اي ابا عبدالله، آيا داخل شوم؟ اي مولاي من اي فرزند رسول خدا، آيا به درون آيم؟»


سپس در حالي كه به درون گام مي نهي مي گويي:

«اَلْحَمْدُ للهِِ الْواحِدِ الاَْحَدِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الَّذي هَداني لِوِلايَتِكَ، وَخَصَّني بِزِيارَتِكَ، وَسَهَّلَ لي قَصْدَكَ».



صفحه 237


«سپاس خداوند يكتاي يگانه بي همتاي بي نياز را. سپاس خداوندي را كه مرا به ولايت تو راه نمود و زيارتت را از آنم ساخت و آهنگ تو كردن را برايم ميسّر فرمود.»

زيارت وارث

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ آدَمَ صَِفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ نُوح ونَبِيّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ اِبراهِيمَ خَلِيلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُوسي كَليمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ عيسي رُوحِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ مُحَمَّد الْمُصْطَفي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ خَديجَةَ الْكُبْري، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورُ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ، وَآتَيْتَ الزَّكاتَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنْ الْمُنْكَرِ، وَاَطَعْتَ اللهَ وَرَسُولَهُ حَتّي اَتيكَ الْيَقينُ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ، فَرَضِيَتْ بِهِ، يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ، وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمّاتِ ثِيـابِـها، وَاَشْـهَـدُ اَنَّـكَ مِنْ دَعآئِمِ الدّيـنِ وَاَرْكـانِ الْمُؤْمِنينَ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِّمَةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوي، وَاَعْلامُ الْهُدي، وَالْعُروَةُ الْوُثْقي، وَالْحُجَّةُ عَلي اَهْلِ الدُّنْيا، وَاُشْهِدُ اللهَ وَمَلائِكَتَهُ وَاَنْبِيآئَهُ وَرُسُلَهُ اَ نّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِيابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرايـِعِ ديني وَخَواتيمِ عَمَلي وَقَلْبي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَاَمْري لاَِمْرِكُمْ مُتَّبِـعٌ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَعَلي اَرْواحِكُمْ وَعَلي اَجْسادِكُمْ وَعَلي اَجْسامِكُمْ وَ عَلي شاهِدِكُمْ وَ عَلي غائِبِكُمْ وَ عَلي ظـاهِرِكُمْ وَ عَلي باطِنِكُمْ».

«سلام بر تو اي وارث آدم، صفيّ خدا. سلام بر تو اي وارث نوح، نبيّ خدا. سلام بر تو اي وارث ابراهيم، خليل خدا. سلام بر تو اي وارث موسي، كليم خدا. سلام بر تو اي وارث عيسي، روح خدا. سلام بر تو اي وارث محمد، حبيب خدا. سلام بر تو اي وارث اميرمؤمنان، وليّ خدا. سلام بر تو اي فرزند محمد مصطفي. سلام بر تو اي فرزند عليّ مرتضي. سلام بر تو اي فرزند



صفحه 238


فاطمه زهرا. سلام بر تو اي فرزند خديجه كبري. سلام بر تو اي خون خدا و اي پسر خون خدا و اي انتقام ستانده ناشده.

گواهي مي دهم كه تو نماز برپا داشتي، زكات دادي، به معروف فراخواندي، از منكر بازداشتي و خدا و رسول او را فرمان بردي تا تو را يقين حاصل گشت. خداي لعنت كند مردمي را كه تو را كشتند! خداي لعنت كند مردمي را كه بر تو ستم راندند! خداي لعنت كند مردمي را كه ستمِ رفته بر تو را شنيدند و بدان خشنود شدند!

اي مولاي من، اي اباعبدالله، گواهي مي دهم كه تو نوري در صلبهاي پيراسته و رحِم هاي پاك بودي كه جاهليت تو را به ناپاكيهايش آلوده نساخت و جامه ظلمتهاي خود بر تنت نياراست. گواهي مي دهم كه تو از ستونهاي دين و از ركنهاي مؤمناني، گواهي مي دهم كه تو همان امام پاك پرهيزگار خشنود به تقدير خداي پيراسته هدايتگر يافته اي و گواهي مي دهم كه امامان از نسل تو، همه كلمه تقوا و پرچمهاي هدايت و ريسمان استوار الهي و حجت او بر مردمان دنيا بودند و خداوند و فرشتگان و پيامبران و فرستادگان او را بر اين گواه مي گيرم كه به شما و به بازآمدنتان ايمان دارم. به آيينهاي دين خويش و آنچه كردارم را به نكويي خاتمه بخشيد يقين دارم، دل من برخواست دل شما تسليم است و تصميم من پيرو عزم و فرمان شماست. صلوات خداوند بر شما، بر جانهايتان، بر تنهايتان، بر حاضرتان، بر غايبتان، بر پيدايتان و بر نهانتان.»


سپس بر ضريح بوسه زن و آنگاه بگو:

«بِاَبي اَنْتَ وَاُمّي يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، بِاَبي اَنْتَ وَاُمّي يا اَبا عَبْدِاللهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلي جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ. فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَهَيَّأَتْ لِقِتالِكَ يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللهِ قَصَدْتُ حَرَمَكَ وَاَتَيْتُ اِلي مَشْهَدِكَ اَسْئَلُ اللهَ بِالشَّاْنِ الَّذي لَكَ عِنْدَهُ وَبِالْمَحَلِّ الَّذي لَكَ لَدَيْهِ اَنْ يُصَلِيَّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاَنْ يَجْعَلَني مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ».

«جان من و مادرم به فدايت اي پسر رسول خدا، جان من و مادرم به فدايت اي اباعبدالله! مصيبت تو سنگين و اندوه تو بر ما و بر همه آسمانيان و زمينيان سخت و دشوار است. پس خداي لعنت كناد گروهي را كه بر پيكار تو اسب زين و لگام بستند و در برابرت صف آراستند. اي مولاي من، اي اباعبدالله، آهنگ حرم تو كرده ام و به زيارتگاه تو آمده ام. بدان عظمتي كه نزد خداوند



صفحه 239


داري و بدان جايگاهي كه نزد او از آن برخورداري، از خداوند مي خواهم كه بر محمد و خاندانش درود فرستد و مرا در دنيا و آخرت با شما قرار دهد.»

سپس دو ركعت نماز بگزار و پس از نماز دعاهايي را كه رسيده است بخوان.

زيارت علي اكبر(عليه السلام)

پس از آن مرقد علي اكبر(عليه السلام) را در قسمت پايين پاي حضرت زيارت كن و آنجا بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ نَبِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ الْحُسَيْنِ الشَّهيدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ ]وَابْنُ الشَّهيدِ «منه»[، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَظْلُومُ وابنُ المَظْلُومِ، لَعَنَ اللهُ أمَّةً قَتَلَتْكَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ».


پس ضريح را بوسيده، بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ اللهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ وَجَلَّتِ الرَّزِيَّةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلي جَميعِ الْمُسْلِمينَ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَاَبْرَأُ اِلَي اللهِ وَاِلَيْكَ مِنْهُمْ».

«سلام بر تو اي پسر رسول خدا، سلام بر تو اي پسر پيامبر خدا، سلام بر تو اي فرزند اميرمؤمنان، سلام بر تو اي پسر حسين شهيد، سلام بر تو اي شهيد زاده شهيد، سلام بر تو اي مظلوم زاده مظلوم، خداي لعنت كند گروهي را كه تو را كشتند! خداي لعنت كند گروهي را كه بر تو ستم راندند! و خداي لعنت كند گروهي را كه ستم رفته بر تو شنيدند و بدان خشنود شدند!  ... مصيبت گران و اندوه جدايي تو بر ما و بر همه مسلمانان سنگين است. پس خداي لعنت كند گروهي را كه تو را كشتند. در پيشگاه خداوند و در محضر تو از آنان بيزاري مي جويم.»

زيارت شهيدان كربلا:

سپس شهيدان را زيارت كن و بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللهِ وَاَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللهِ وَاَوِدّآئَهُ، اَلسَّلامُ



صفحه 240


عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّد الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَلِيِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي عَبْدِاللهِ بِاَبي اَنْتُمْ وَاُمّي طِبْتُمْ وَطابَتِ الاَْرْضُ ]اَنْتُم[ الَّتي فيها دُفِنْتُمْ وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظيماً، فَيا لَيْتَني كُنْتُ مَعَكُمْ فَاَفُوزَ مَعَكُمْ».

«سلام بر شما اي اولياي خدا و دوستان او. سلام بر شما اي برگزيدگان خدا و پاكبازان او. سلام بر شما اي ياران دين خدا. سلام بر شما اي ياران رسول خدا. سلام بر شما اي ياران اميرمؤمنان. سلام بر شما اي ياران فاطمه، مهتر زنان گيتي. سلام بر شما اي ياران ابومحمد حسن بن علي، آن وليّ خيرخواه. سلام بر شما اي ياران اباعبدالله. پدر و مادرم فدايتان! چه پاك و پيراسته ايد و چه زميني كه در آن به خاكش سپرده شده ايد، زميني پاك است! به رستگاريِ بزرگي نايل آمده ايد. كاش با شما بودم و همراهتان بدان رستگاري نايل مي آمدم!»

زيارت حبيب بن مظاهر اسدي

سپس قبر حبيب بن مظاهر اسدي را زيارت كن و بگوي:

«السَّلامُ عَليْكَ أَيُّهَا العَبْدُ الصَّالِحُ المُطِيعُ للهِ وَلِرَسُولِهِ وَلأَمِيرِ المُؤْمِنِينَ وَلِفاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَالحَسَنِ وَالحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ الغَرِيبُ المُواسِي، أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللهِ، وَنَصَرْتَ الحُسَيْنَ بْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ، وَوَاسَيْتَ بِنَفْسِكَ، وَبَذَلْتَ مُهْجَتَكَ، فَعَلَيْكَ مِنَ اللهِ السَّلامُ التَّامُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا القَمَرُ الزَّاهِرُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ بنَ مُظاهِرِ الأَسَدِي وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ».

«سلام بر تو اي بنده درستكار و فرمانبردار خدا و رسول او و اميرمؤمنان و فاطمه زهرا
و حسن و حسين  ـ  كه درود خدا بر آنان باد  ـ  و اي غريبي كه (با حسين) همراهي و
همدردي كردي. گواهي مي دهم كه تو در راه خدا جهاد كردي. حسين پسر دختر رسول خدا را ياري دادي و به جان با او همدردي و همراهي كردي و جان باختي. سلام تام خداوند بر تو باد! سلام بر تو اي ماه تابان، سلام بر تو اي حبيب بن مظاهر اسدي. و  رحمت و بركات خداوند نيز بر تو باد.»



صفحه 241


زيارت سيد ابراهيم مجاب:

سپس سيدابراهيم مجاب را زيارت كن و بگو:

«السَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِيُّ الطّاهِرُ الْوَلِيُّ الدّاعِي الْحَفِيّ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ قُلْتَ حَقّاً، وَنَطَقْتَ صِدْقاً، وَدَعَوْتَ إلي مَوْلايَ وَمَولاكَ الْحُسَينِ (عليه السلام) عَلانِيَةً وَسِرّاً ، فازَ مُتَّبِعُكَ، وَنَجا مُصَدِّقُكَ، وَخابَ وَخَسِرَ مُكَذِّبُكَ، وَالْمُتَخَلِّفُ عَنْكَ يا سَيِّدِي وَابْنَ سَيِّدِي وَيا مَولايَ وَابْنَ مَوْلايَ اشْهَدْ لِي بِهذِهِ الشَّهادَةِ لاَِكُونَ مِنَ الْفائِزِينَ بِمَعْرِفَتِكَ وَطاعَتِكَ وَتَصْدِيقِكَ وَاتِّباعِكَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدِي وَابْنَ سَيِّدِي وَيا مَوْلايَ وَابْنَ مَوْلايَ يا سَيِّدُ اِبْراهيِمُ الْمُجابُ ابْنُ الْمُحَمَّد الْعابِدِ بْن الإِمامِ مُوسَي بْنِ جَعْفَر (عليه السلام) وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ» .

«سلام بر تو اي سرور پاك. سلام بر تو اي وليّ پيراسته. سلام بر تو اي داعي دلسوز. گواهي مي دهم كه تو حق گفتي و راستي بر زبان آوردي و مردمان را در پيدا و نهان به مولاي من و مولاي تو حسين(عليه السلام) خواندي. آن كه از تو پيروي كرد رستگار شد. آن كه تو را باور داشت رهايي يافت. آن كه تو را باور نداشت و با تو همراهي نكرد ناكام و زيانكار شد.

اي سرور من و اي فرزند مهتر من! اي مولاي من و اي فرزند مولاي من، بدين باور و گواهي كه گفتم بر من گواه باش و گواهي ده تا از آنان باشم كه به شناخت، فرمانبري، باور و پيروي تو رستگاري يافته اند. درود و سلام من و رحمت و بركات خدا بر تو اي سرور من و اي فرزند مهتر من، و اي مولاي من و اي فرزند مولاي من، اي سيد ابراهيم مجاب، اي فرزند محمد عابد فرزند امام موسي بن جعفر(عليهما السلام)



صفحه 242


      بخش دوّم




تاريخ مرقد حضرت عباس(عليه السلام)



صفحه 243



صفحه 244


تاريخ مرقد حضرت عباس(عليه السلام)

 

درآمد

از زماني نه چندان كوتاه، با شور و شوقي فراوان آنچه را بر ديوارهاي حرم حضرت ابوالفضل نوشته شده است پي مي گرفتم و در اين نوشته ها; اعم از آيه قرآن و حديث و  شعر، تأمل مي كردم. پس از چندي در اين انديشه شدم كه دانسته هايم درباره اين مرقد گرامي و همچنين خاطره هايي را كه از اين مضجع شريف دارم در جايي بنويسم و دست به كار نگاشتن كتابي(1) درباره تاريخ مرقد ابوالفضل(عليه السلام) شوم. البته شخصيت عباس بن علي(عليه السلام) شخصيتي شناخته و برجسته است كه درباره او بسياري و بسيار نوشته اند و هيچ جنبه اي از زندگي و فضايل او را ناگشوده وا نگذاشته اند.

اما با اين همه، جاي جستاري درباره تاريخ مرقد او، از عاشوراي حسيني تا امروز را خالي ديده ام. از همين روي دست به كار فراهم ساختن اين اثر شدم و در آن سخن خويش را با بحثي درباره زندگي و چكيده اي از سيره و جلوه هايي از شخصيت آن بزرگ آغازيدم و آنگاه جستار خود را با بررسي ويژگيهاي عمومي حرم، تاريخ بناي آن، سير
تحولاتي كه بر آن گذشته است، وضعيت ايوانها، صحن، درهاي داخلي و خارجي و گنبد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ چنين مي نمايد كه مؤلف اين بخش را در قالب كتابي مستقل منتشر كرده و يا قصد انجام چنين كاري داشته است.


صفحه 225


 

 

 

 

ناموران به خاك سپرده شده در حرم امام حسين(عليه السلام)

 

اگر در كتابهاي سيره و تراجم بنگريم به نامهاي بسياري از ناموران و بزرگاني بر مي خوريم كه در حرم امام حسين(عليه السلام) يا در حرم حضرت ابوالفضل(عليه السلام) به خاك سپرده شده اند. اين به خاك سپرده شدگان از شمار بيرونند و در ميان آنها بسياري از دانشمندان، انديشه وران، اديبان، فرمانروايان، شاهان و اميران نيز هستند. ما در اينجا تنها به ذكر نام مشاهيري كه در حرم دفن شده اند بسنده مي كنيم و فهرست اين نامها را بر حسب تاريخ درگذشت آنان مي آوريم:

زائدة بن قدامه (ف. 161 هـ . ق.)(1)

سليمان بن مهران اعمشي (سده اوّل هجري)(2)

حسن بن محبوب بجلي (سده اوّل هجري)(3)

ابوحمزه ثمالي (ف. 128 هـ . ق.)(4)

عقبة بن عميق سهمي (سده اوّل هجري)(5)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 73

2 ـ همان، ص 76

3 ـ همان، ص 77

4 ـ همان، ص 78

5 ـ همان



صفحه 226


معاوية بن عماد دهني (ف. 157 هـ . ق.)(1)

جعفر بن وشاء (ف. 208 هـ . ق.)(2)

مهيار ديلمي (ف. 226 هـ . ق.)(3)

عبدالله بن طاهر (ف 300 هـ . ق.)(4)

شيخ علي بن بسام بغدادي (ف. 302 هـ . ق.)(5)

شيخ ابوالحسن محمد مزين (ف. 327 هـ . ق.)(6)

شيخ ابوعلي بن همام كاتب اسكافي بغدادي كه در سال 336 هـ . ق. در بغداد درگذشت و پيكر او را از آنجا براي دفن به كربلا آوردند.(7)

شيخ ابوبكر محمد بن عمرو بن محمد بن يسار تميمي كه به سال 344 هـ . ق. در بغداد درگذشت و پيكر او را براي دفن به كربلا آوردند.(8)

شيخ ابوعبدالله حسين بن عبيدالله غضائري كوفي، كه در بغداد درگذشت و  پيكرش را براي دفن به كربلا آوردند.(9)

شيخ مظفر بن محمد خراساني، ساكن بغداد، كه به سال 367 هـ . ق. درگذشت و  پيكرش را به كربلا آوردند.(10)

شيخ علي بروغندي، از اقطاب صوفيه كه به سال 359 درگذشت و او را براي دفن به كربلا آوردند.(11)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 81

2 ـ ابن جوزي، المنتظم، ص 2

3 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 98

4 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 109

5 ـ همان.

6 ـ همان.

7 ـ همان.

8 ـ همان.

9 ـ همان.

10 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 110

11 ـ همان.



صفحه 227


شيخ ابوعلي مغربي كه به سال 364 هـ . ق. در بغداد در گذشت و پيكر او را به كربلا انتقال دادند.(1)

شيخ ابوعلي مدني از نوادگان حسين اصغر فرزند امام سجاد(عليه السلام) و معروف به فقيه بغدادي، جماعتي از جمله شيخ صدوق از او روايت كنند.(2)

احمد بن ابراهيم ضبي وزير، ابن جوزي از او نام برده و گفته است: ابوالعباس احمد بن ابراهيم ملقب به كافي، وزير مؤيد الدوله ديلمي كه به سال 398هـ . ق. درگذشت وصيت كرد او را در كربلا به خاك بسپارند.(3)

شيخ ابوسهل معروف به صعلوكي، به سال 369 هـ . ق.، درگذشت و او را براي دفن به كربلا انتقال دادند.(4)

ابومحمد حسن مرعشي طبري از نوادگان حسين اصغر، فرزند امام سجاد(عليه السلام) به سال 308 هـ . ق. در بغداد درگذشت و پيكر او را به كربلا آوردند و در آنجا به خاك سپردند.(5)

ابو احمد حسين بن موسي ابرش ملقب به ذوالمناقب و نقيب و طاهر، نقيب نقيبان بغداد بود، به سال 400 هـ . ق. در بغداد درگذشت و در خانه اش به خاك سپرده شد. پس از چندي پيكر او را به كربلا انتقال دادند و آنجا به خاك سپردند.(6)

محمد بن ابي احمد طاهر حسين بن موسي ابرش بن محمد اعرج، ابن موسي ابي سبحه، ابن امير الحاج ابراهيم مرتضي، فرزند امام كاظم(عليه السلام) ملقب به سيد رضي است. در روز يكشنبه 6 محرم 406 هـ . ق. در سراي خود در بغداد درگذشت. سپس پيكر او را به بغداد انتقال دادند و در كنار پدرش دفن كردند.(7)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان.

2 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 110

3 ـ ابن جوزي، المنتظم.

4 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 111

5 ـ همان.

6 ـ عمدة الطالب، 203

7 ـ همان، ص 207



صفحه 228


علي بن حسين موسوي ملقب به سيد مرتضي و ذوالمناقب، به سال 436هـ . ق. در سراي خود درگذشت و پيكر او را به كربلا انتقال دادند و در كنار مرقد پدر و برادرش به خاك سپردند.(1)

شيخ هشام بن الياس حائري، شاگرد ابوعلي فرزند شيخ طوسي و صاحب كتاب «المسائل الحائريه» به سال 490 هـ . ق. درگذشت و در كربلا به خاك سپرده شد.(2)

عمادالدين محمد بن علي بن حمزه طوسي، از بزرگان شيعه اماميه در قرن پنجم هجري و از شاگردان شيخ طوسي، در كربلا درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

سيد احمد بن علي بن علي مرعشي، از فرزندان حسين اصغر فرزند امام سجاد(عليه السلام)در ماه رمضان 539 هـ . ق. درگذشت و پيكر او را براي دفن به كربلا آوردند.(4)

ظافر بن قاسم اسكندري، محدث و شاعر (ف. 529 هـ . ق.)(5)

سيد فخار بن معد بن فخار موسوي از نوادگان سيد ابراهيم مجاب فرزند امامزاده سيد محمد عابد كه خود از فرزندان امام كاظم(عليه السلام) است، عالمي بود داناي نظم و نثر كه به سال 630 هـ . ق. درگذشت.(6)

قطب الدين سنجر آلاس از غلامان ناصر لدين الله خليفه عباسي كه به اميري خوزستان گماشته و در سال 606 هـ . ق. بركنار شد. سنجر آلاس كه به سال 607 هـ . ق. در گذشت وصيت كرده بود پيكر او را به كربلا برند و آنجا دفن كنند.(7)

جمال الدين قشمر ناصري، به سال 637 هـ . ق. در بغداد درگذشت. پيكر او را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان، ص 207-204

2 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 117

3 ـ همان، ص 118

4 ـ همان، ص 120

5 ـ ابن فوطي، الحوادث الجامعه، ص 95

6 ـ روضات الجنات، خوانساري، ج 5، ص 346

7 ـ الحوادث الجامعه، ص 95



صفحه 229


كربلا انتقال دادند و در حرم امام(عليه السلام) و در كنار همسر و فرزندش به خاك سپردند.(1)

شرف الدين علي بن جمال الدين قشمر، به سال 630 در كربلا در گذشت و پيكرش را همان جا نزد قبر مادرش به خاك سپردند.(2)

جمال الدين علي بن يحيي مخرمي، عالم، فاضل، اديب و حافظ قرآن. كتاب «نتائج الأفكار» از آن اوست. به سال 646 هـ . ق. درگذشت و در تلّي نزديك به حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

امين الدين كافور، خادم ظاهري مسلك، از جانب اقبال شرابي حكمراني مي كرد، به سال 653 هـ . ق. درگذشت و در مرقد امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(4)

ابوهاشم بن مختار، نقيب مرقد امام و مردي ديندار و درست كردار و اهل عبادت بود. به سال 674 هـ . ق. درگذشت.(5)

ابوالفتوح نصر بن علي بن منصور نحوي حلّي، معروف به ابن خازن، حافظ قرآن و به نحو و زبان عربي آگاه بود. وي به بغداد هجرت كرد و مدتي آنجا سكونت گزيد و نزد ابو عبيده تلمّذ كرد. در حالي كه هنوز دوران شكوفايي حديث نرسيده بود نزد ابوالفرج ابن كليب و ديگران سماع حديث كرد. در جواني در سيزدهم جمادي الآخر سال 600 در حلّه درگذشت و پيكرش را براي دفن به كربلا آوردند.(6)

افسنقربن عبدالله تركي وزير، غلام نصيرالدين ناصر بن مهدي علوي بود، در روز يكشنبه پانزدهم جمادي الأولي سال 604 هـ . ق. درگذشت. در مدرسه نظاميه بر او نماز خواندند، خلقي بسيار در تشييع او شركت جستند و پيكر او براي دفن به كربلا انتقال يافت و در اين شهر به خاك سپرده شد.(7)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان، ص 131

2 ـ همان، ص 229

3 ـ الحوادث الجامعه، ص 299

4 ـ الجامع المختصر في عنوان التاريخ وعيون السير، ج 9، ص 78

5 ـ همان. ص 128

6 ـ همان، ص 548

7 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 137



صفحه 230


شيخ عزالدين ابومحمد حسن بن شمس الدين محمد خازن اسدي، زماني توليت
حرم امام بوده و در حدود سال 783 هـ . ق. در گذشته و در حرم امام(عليه السلام) دفن شده است.(1)

شيخ علي بن ابي محمد بن شيخ شمس الدين محقق و فاضل بود و زماني توليت حرم را بر عهده داشت، صاحب «روضات الجنات» مي گويد:

او ـ كه خدايش رحمت كناد ـ از محققان فاضل بود. وضع او در فضل، فرهيختگي، دانش، فقه، سخنوري، ادب و انشا نزد عامه و خاصه معلوم است. نزد استادمان شهيد اول تلمذ كرده است.(2)

چونان كه از برخي نسخه ها پيداست، به سال 793 هـ . ق. درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.

سيد عبدالله شرف الدين مرعشي از نوادگان حسين اصغر فرزند امام سجاد(عليه السلام)ساكن حله و با شيخ شرف عبيدلي حسيني نسابه معاصر بود. در حله درگذشت و پيكر او را به كربلا آوردند و اينجا دفن كردند.(3)

شيخ احمد بن محمد بن فهد حلّي اسدي، داراي جايگاهي بلند در علم و فضل و صاحب آثار ارزشمند به سال 841 هـ . ق. درگذشت و در باغ ابن فهد به خاك سپرده شد.(4)

سلطان طاهر شاه حكمران دكن هند كه به سال 957 هـ . ق. درگذشت و پيكر او را به كربلا انتقال دادند و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپردند.(5)

سلطان برمان نظام شاه پسر سلطان احمد هندي، به سال 961 هـ . ق. در هند در گذشت و پيكر او را به كربلا انتقال دادند و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپردند.(6)

سلطان حمزه ميرزا صفوي به سال 997 هـ . ق. در اردبيل درگذشت. پيكر او را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خوانساري، روضات الجنات، ج 5، ص 118

2 ـ مدينة الحسين، ج 2، ص 139

3 ـ روضات الجنات، ج 1، ص 166

4 ـ مدينة الحسين، ج 3، ص 26

5 ـ همان، ص 30

6 ـ همان، ص 32



صفحه 231


كربلا آوردند و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپردند.(1)

شيخ ابراهيم بن علي بن حسين بن محمد بن صالح عاملي كفعمي، يگانه روزگار، سرآمد دوران خود و صاحب آثاري در علم و ادب كه از جايگاه بلند او خبر مي دهد. به سال 905 هـ . ق. در گذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(2)

سيّد حسين بن مساعد بن حسن بن مخزوم از آل عيسي حسيني. يكي از بزرگان اهل فضل است. نام و نسبش در كتاب «عمدة الطالب» كه خود نسخه اي از آن به خط خويش تهيّه كرده و اين كار را در 25 ربيع الثاني سال 893هـ . ق. به پايان رسانده، آمده است. به سال 910هـ . ق. درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

شيخ شمس الدين بن شجاع قاضي حائري اسدي از نامورترين شاگردان شهيد ثاني است. پيش از سال 963 هـ . ق. عهده دار توليت حرم امام(عليه السلام) شد و تا سال 990هـ . ق. در اين سمت بود. ضامن بن شدقم درباره او چنين آورده است:

 

«علامه شمس الدين قاضي حائري از راويان ثقه نزد اماميه است. از او نقل حديث مي شود. در كربلا در گذشت و تاريخ دقيق درگذشت او روشن نيست.»(4)


محمد بن سليمان ملقب به «فضولي بغدادي»، نامورترين شاعر ترك، به سال 963 هـ . ق. به طاعون درگذشت و در مقبره دده در تكيه بكتاشيه در جنوب صحن حرم امام حسين(عليه السلام) در سمت باب القبله به خاك سپرده شد.(5)

فضلي بن فضولي بغدادي كه به سان پدرش شاعر و صوفي بود. در سال 978هـ . ق. زنده بود و از رجال سده دهم است. اشعاري به زبان تركي و زبان عربي دارد. در كربلا درگذشته و در جوار آرامگاه پدرش در مقبره دده دفن شده است. تاريخ دقيق درگذشت او روشن نيست.(6)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير، علامه عبدالحسين اميني، ج 11، ص 215

2 ـ مجالس اللطف بأرض الطف، ص 68

3 ـ ضامن بن شدقم «تحفة الأزهار و زلال الأنهار» نسخه خطّي.

4 ـ عباس عزاوي، تاريخ العراق بين الاحتلالين، ج 4، ص 127

5 ـ محمود شكري آلوسي، تاريخ مساجد بغداد و علماؤها، بغداد، مطبعة دارالسلام، 1346 هـ. ق. ص 63 و 64

6 ـ تاريخ العراق بين الاحتلالين، ج 4، ص 137



صفحه 232


كلامي جهان دده از شاعران صوفي در روزگار خود به فصاحت زبان و سخنوري و بيان شهرت يافت، به سال 970 هـ . ق. زنده بوده، در كربلا درگذشته و در مقبره دده در سمت باب القبله دفن شده است.(1)

شيخ يوسف بن احمد بن ابراهيم بن احمد بن صالح بن احمد بن عصفور بحراني، عالم فاضل متتبّع و صاحب كتاب «الحدائق الناضره» به سال 1186 هـ . ق. در كربلا در گذشت و در حرم امام(عليه السلام) دفن شد.(2)

شيخ محمد باقر بن محمد اكمل مشهور به وحيد بهباني، نامورترين عالمان شيعه در روزگار خود و صاحب مكتب اصولي به سال 1208 هـ . ق. در گذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

ميرزا مهدي شهرستان موسوي (ف. 1216 هـ . ق.) عالم بزرگ ديني كه در كربلا درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.

سيدعلي بن محمد علي طباطبايي مشهور به صاحب رياض، پرچمدار دانش و فضل كه پيوسته در كار نشر علوم و معارف بود و كرسي تدريس و افتاء داشت. باروي كربلا را او بنا كرد، به سال 2131هـ . ق. درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده  شد.(4)

ميرزا شفيع خان صدراعظم از نخست وزيران ايران در 19 رمضان 1224هـ . ق. درگذشت، پيكر او را به كربلا انتقال دادند و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپردند.(5)

سيدكاظم بن قاسم حسيني رشتي، نزد شيخ احمد احسائي تلمذ كرد و آوازه اي فراوان و جايگاهي بلند يافت. عزاوي درباره او مي نويسد:

 

«در نهم ذي الحجه 1259 هـ . ق. درگذشت. بر مسلك كشفيه بود و عقايد كشفيه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اعيان الشيعه، ج 52، ص 71

2 ـ خيرالدين زركلي، الأعلام، ج 6، ص 273

3 ـ اعيان الشيعه، ج 49، ص 3 و 4

4 ـ اعيان الشيعه، ج 43، ص 44

5 ـ مدينة الحسين، ج 3، ص 179



صفحه 233


همان عقايد شيخيه است كه بسط و شرح بيشتري يافته است.»(1)


سيد كاظم در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شده است.

شيخ محمد حسين بن محمد رحيم اصفهاني، فقيه بزرگوار و گسترده آگاهي، صاحب كتاب مشهور «الفصول الغرويه» به سال 1254 هـ . ق. درگذشت و در كربلا به خاك سپرده شد.(2)

سيد ابراهيم بن محمد باقر قزويني صاحب كتاب «ضوابط الاُصول» و از پرچمداران انديشه و فرهنگ در كربلا به سال 1262 هـ . ق. درگذشت و در مرقد امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(3)

شيخ محمد حسين قزويني عالم فرهيخته و پيشواي فرمانروا به سال 1281 هـ . ق . درگذشت و در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(4)

شيخ عبدالحسين تهراني، فقيه بزرگ كه نزد شاهان روزگار خويش جايگاهي والا داشت، ضلع غربي صحن حرم امام(عليه السلام) را توسعه داد، در روز 22 رمضان سال 1286 هـ . ق . در كاظمين درگذشت و پيكر او را براي دفن به كربلا انتقال دادند.(5)

شيخ محمد صالح گداعلي، از مراجع تقليد در روزگار خود به سال 1288هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(6)

شيخ محمد صالح برغاني فقيه بزرگوار تا سال 1270 هـ . ق. زنده بود و كتاب «بحر العرفان في تفسير مفاتيح الجنان» از جمله آثار اوست. به سال 1270هـ . ق. درگذشت و در مرقد امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(7)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ العراق بين الاحتلالين، عباس عزاوي، ص 69

2 ـ اعيان الشيعه، ج 44، ص 216

3 ـ الاعلام، ج 1، ص 217

4 ـ احسن الوديعه، محمدمهدي موسوي كاظمي، ج 1، ص 52

5 ـ اعيان الشيعه، ج 37، ص 108

6 ـ الكرام البرره، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 1، ص 663

7 ـ اعيان الشيعه، ج 44، ص 241



صفحه 234


ملاّ حسين اردكاني، عالم بزرگوار، به سال 1305هـ . ق. درگذشت و در مرقد امام(عليه السلام)به خاك سپرده شد.(1)

سيد صالح داماد، فقيه بزرگوار در واقعه هجوم نجيب پاشا در سال 1258 هـ .(در جريان مقاومت) شهرت يافت. به سال 1303 هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(2)

شيخ زين العابدين حائري، بزرگترين فقيه روزگار خود در 16 ذي القعده 1309 هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) دفن شد.(3)

سيد محمد حسين مرعشي حسيني شهرستاني، عالم فاضل و مرجع بزرگ ديني، به سال 1315 هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) دفن شد.(4)

سيد هاشم قزويني، جايگاه علمي بلندي داشت. روز جمعه 29 شوال 1327هـ . ق. درگذشت و در حرم امام(عليه السلام) به خاك سپرده شد.(5)

شيخ محمدتقي حائري شيرازي مرجع بزرگ ديني و رهبر انقلاب، 1920 م. عراق به سال 1338 هـ . ق. درگذشت و پيكر او را در حرم امام حسين(عليه السلام) به خاك سپردند.(6)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تراث كربلا، سلمان هادي آل طعمه، ص282

2 ـ معجم المؤلفين، محمدرضا كمالة، ج 10، ص 82

3 ـ احسن الوديعه، ج 1، ص 95

4 ـ تراث كربلا، ص 286

5 ـ معارف الرجال، محمد حرزالدين، ج 3، ص 130

6 ـ اعيان الشيعه، ج 44، ص 121



صفحه 235


زيارت مطلقه امام حسين(عليه السلام)


اذن دخول

«اَللهُ اَكْبَرُ كَبيراً وَالْحَمْدُ للهِِ كَثيراً وَسُبْحانَ اللهِ بُكْرَةً وَاَصيلا اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ لَقَدْ جائَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ.

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَِمَ النَّبِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُرْسَلينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْوَصِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا قآئِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَي الاَْئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَصِيَّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّديقُ الشَّهيدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا مَلائِكَةَ اللهِ الْمُقيمينَ في هذَا الْمَقامِ الشَّريفِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا مَلائِكَةَ رَبّي الْمُحْدِقينَ بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ مِنّي اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ».

«خداي بزرگ فراتر و بزرگتر است. سپاس فراوان او راست و پگاه و شامگاه او را تسبيح گويم. سپاس خداوندي را كه ما را بدين طريق راه نمود و اگر خدا هدايتمان نكرده بود ما آن نبوديم كه راه بيابيم. پيامبران پروردگارمان، پيام حق را آوردند.

سلام بر تو اي فرستاده خدا، سلام بر تو اي پيامبر خدا، سلام بر تو اي خاتم پيامبران،



صفحه 236


سلام بر تو اي مهتر فرستادگان، سلام بر تو اي حبيب خدا، سلام بر تو اي اميرمؤمنان، سلام بر تو اي مهتر اوصيا، سلام بر تو اي راهبر پيشوايان نامور، سلام بر تو اي پسر فاطمه مهتر زنان گيتي، سلام بر تو و بر اماماني كه از فرزندان تواند. سلام بر تو اي وصيّ اميرمؤمنان، سلام بر تو اي رادمرد شهيد، سلام بر شما اي فرشتگان خدا كه مقيم اين جايگاه پرشرافتيد. سلام بر شما اي فرشتگان پروردگار كه قبر حسين(عليه السلام) را در ميان گرفته ايد. سلام جاودانه من بر شما همگي باد، تا آن زمان كه هستم و شب و روز باقي است.»


سپس بر آستانه ايستاده، بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ، وَابْنُ اَمَتِكَ، الْمُقِرُّ بِالرِّقِّ، وَالتّارِكُ لِلْخِلافِ عَلَيْكُمْ، وَالْمُوالي لِوَلِيِّكُمْ، وَالْمُعادي لِعَدُوِّكُمْ، قَصَدَ حَرَمَكَ، وَاسْتَجارَ بِمَشْهَدِكَ، وَتَقَرَّبَ اِلَيْكَ بِقَصْدِكَ، ءَاَدْخُلُ يا رَسُولَ اللهِ، ءَاَدْخُلُ يا نَبِيَّ اللهِ، ءَاَدْخُلُ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، ءَاَدْخُلُ يا سَيِّدَ الْوَصِيّينَ، ءَاَدْخُلُ يا فاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِسآءِ الْعالَمينَ، ءَاَدْخُلُ يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، ءَاَدْخُلُ يا مَوْلايَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ».

«سلام بر تو اي ابا عبدالله، سلام بر تو اي پسر رسول الله، سلام بر تو اي فرزند اميرمؤمنان، بنده تو، غلامزاده و كنيززاده تو كه بند بندگي بر گردن دارد و هيچ از فرمان سر بر نمي تابد و با دوستان شما دوستي كند و با دشمنانتان دشمني ورزد، آهنگِ حرمِ تو كرده و به مضجع تو پناه آورده و با آ هنگ كوي تو به درگاهت تقرّب جسته است.

اينك، اي رسول خدا، آيا درآيم؟ اي پيامبر خدا، آيا به درون آيم؟ اي اميرمؤمنان آيا وارد شوم؟ اي مهتر اوصيا آيا به درون آيم؟ اي فاطمه، اي مهتر زنان گيتي، آيا داخل شوم؟ اي مولاي من، اي ابا عبدالله، آيا داخل شوم؟ اي مولاي من اي فرزند رسول خدا، آيا به درون آيم؟»


سپس در حالي كه به درون گام مي نهي مي گويي:

«اَلْحَمْدُ للهِِ الْواحِدِ الاَْحَدِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الَّذي هَداني لِوِلايَتِكَ، وَخَصَّني بِزِيارَتِكَ، وَسَهَّلَ لي قَصْدَكَ».



صفحه 237


«سپاس خداوند يكتاي يگانه بي همتاي بي نياز را. سپاس خداوندي را كه مرا به ولايت تو راه نمود و زيارتت را از آنم ساخت و آهنگ تو كردن را برايم ميسّر فرمود.»

زيارت وارث

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ آدَمَ صَِفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ نُوح ونَبِيّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ اِبراهِيمَ خَلِيلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُوسي كَليمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ عيسي رُوحِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ مُحَمَّد الْمُصْطَفي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ خَديجَةَ الْكُبْري، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورُ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ، وَآتَيْتَ الزَّكاتَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنْ الْمُنْكَرِ، وَاَطَعْتَ اللهَ وَرَسُولَهُ حَتّي اَتيكَ الْيَقينُ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ، فَرَضِيَتْ بِهِ، يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ، وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمّاتِ ثِيـابِـها، وَاَشْـهَـدُ اَنَّـكَ مِنْ دَعآئِمِ الدّيـنِ وَاَرْكـانِ الْمُؤْمِنينَ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِّمَةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوي، وَاَعْلامُ الْهُدي، وَالْعُروَةُ الْوُثْقي، وَالْحُجَّةُ عَلي اَهْلِ الدُّنْيا، وَاُشْهِدُ اللهَ وَمَلائِكَتَهُ وَاَنْبِيآئَهُ وَرُسُلَهُ اَ نّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِيابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرايـِعِ ديني وَخَواتيمِ عَمَلي وَقَلْبي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَاَمْري لاَِمْرِكُمْ مُتَّبِـعٌ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَعَلي اَرْواحِكُمْ وَعَلي اَجْسادِكُمْ وَعَلي اَجْسامِكُمْ وَ عَلي شاهِدِكُمْ وَ عَلي غائِبِكُمْ وَ عَلي ظـاهِرِكُمْ وَ عَلي باطِنِكُمْ».

«سلام بر تو اي وارث آدم، صفيّ خدا. سلام بر تو اي وارث نوح، نبيّ خدا. سلام بر تو اي وارث ابراهيم، خليل خدا. سلام بر تو اي وارث موسي، كليم خدا. سلام بر تو اي وارث عيسي، روح خدا. سلام بر تو اي وارث محمد، حبيب خدا. سلام بر تو اي وارث اميرمؤمنان، وليّ خدا. سلام بر تو اي فرزند محمد مصطفي. سلام بر تو اي فرزند عليّ مرتضي. سلام بر تو اي فرزند



صفحه 238


فاطمه زهرا. سلام بر تو اي فرزند خديجه كبري. سلام بر تو اي خون خدا و اي پسر خون خدا و اي انتقام ستانده ناشده.

گواهي مي دهم كه تو نماز برپا داشتي، زكات دادي، به معروف فراخواندي، از منكر بازداشتي و خدا و رسول او را فرمان بردي تا تو را يقين حاصل گشت. خداي لعنت كند مردمي را كه تو را كشتند! خداي لعنت كند مردمي را كه بر تو ستم راندند! خداي لعنت كند مردمي را كه ستمِ رفته بر تو را شنيدند و بدان خشنود شدند!

اي مولاي من، اي اباعبدالله، گواهي مي دهم كه تو نوري در صلبهاي پيراسته و رحِم هاي پاك بودي كه جاهليت تو را به ناپاكيهايش آلوده نساخت و جامه ظلمتهاي خود بر تنت نياراست. گواهي مي دهم كه تو از ستونهاي دين و از ركنهاي مؤمناني، گواهي مي دهم كه تو همان امام پاك پرهيزگار خشنود به تقدير خداي پيراسته هدايتگر يافته اي و گواهي مي دهم كه امامان از نسل تو، همه كلمه تقوا و پرچمهاي هدايت و ريسمان استوار الهي و حجت او بر مردمان دنيا بودند و خداوند و فرشتگان و پيامبران و فرستادگان او را بر اين گواه مي گيرم كه به شما و به بازآمدنتان ايمان دارم. به آيينهاي دين خويش و آنچه كردارم را به نكويي خاتمه بخشيد يقين دارم، دل من برخواست دل شما تسليم است و تصميم من پيرو عزم و فرمان شماست. صلوات خداوند بر شما، بر جانهايتان، بر تنهايتان، بر حاضرتان، بر غايبتان، بر پيدايتان و بر نهانتان.»


سپس بر ضريح بوسه زن و آنگاه بگو:

«بِاَبي اَنْتَ وَاُمّي يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، بِاَبي اَنْتَ وَاُمّي يا اَبا عَبْدِاللهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلي جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ. فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَهَيَّأَتْ لِقِتالِكَ يا مَوْلايَ يا اَبا عَبْدِاللهِ قَصَدْتُ حَرَمَكَ وَاَتَيْتُ اِلي مَشْهَدِكَ اَسْئَلُ اللهَ بِالشَّاْنِ الَّذي لَكَ عِنْدَهُ وَبِالْمَحَلِّ الَّذي لَكَ لَدَيْهِ اَنْ يُصَلِيَّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاَنْ يَجْعَلَني مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ».

«جان من و مادرم به فدايت اي پسر رسول خدا، جان من و مادرم به فدايت اي اباعبدالله! مصيبت تو سنگين و اندوه تو بر ما و بر همه آسمانيان و زمينيان سخت و دشوار است. پس خداي لعنت كناد گروهي را كه بر پيكار تو اسب زين و لگام بستند و در برابرت صف آراستند. اي مولاي من، اي اباعبدالله، آهنگ حرم تو كرده ام و به زيارتگاه تو آمده ام. بدان عظمتي كه نزد خداوند



صفحه 239


داري و بدان جايگاهي كه نزد او از آن برخورداري، از خداوند مي خواهم كه بر محمد و خاندانش درود فرستد و مرا در دنيا و آخرت با شما قرار دهد.»

سپس دو ركعت نماز بگزار و پس از نماز دعاهايي را كه رسيده است بخوان.

زيارت علي اكبر(عليه السلام)

پس از آن مرقد علي اكبر(عليه السلام) را در قسمت پايين پاي حضرت زيارت كن و آنجا بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ نَبِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ الْحُسَيْنِ الشَّهيدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ ]وَابْنُ الشَّهيدِ «منه»[، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَظْلُومُ وابنُ المَظْلُومِ، لَعَنَ اللهُ أمَّةً قَتَلَتْكَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ».


پس ضريح را بوسيده، بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ اللهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ وَجَلَّتِ الرَّزِيَّةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلي جَميعِ الْمُسْلِمينَ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَاَبْرَأُ اِلَي اللهِ وَاِلَيْكَ مِنْهُمْ».

«سلام بر تو اي پسر رسول خدا، سلام بر تو اي پسر پيامبر خدا، سلام بر تو اي فرزند اميرمؤمنان، سلام بر تو اي پسر حسين شهيد، سلام بر تو اي شهيد زاده شهيد، سلام بر تو اي مظلوم زاده مظلوم، خداي لعنت كند گروهي را كه تو را كشتند! خداي لعنت كند گروهي را كه بر تو ستم راندند! و خداي لعنت كند گروهي را كه ستم رفته بر تو شنيدند و بدان خشنود شدند!  ... مصيبت گران و اندوه جدايي تو بر ما و بر همه مسلمانان سنگين است. پس خداي لعنت كند گروهي را كه تو را كشتند. در پيشگاه خداوند و در محضر تو از آنان بيزاري مي جويم.»

زيارت شهيدان كربلا:

سپس شهيدان را زيارت كن و بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللهِ وَاَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللهِ وَاَوِدّآئَهُ، اَلسَّلامُ



صفحه 240


عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّد الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَلِيِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي عَبْدِاللهِ بِاَبي اَنْتُمْ وَاُمّي طِبْتُمْ وَطابَتِ الاَْرْضُ ]اَنْتُم[ الَّتي فيها دُفِنْتُمْ وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظيماً، فَيا لَيْتَني كُنْتُ مَعَكُمْ فَاَفُوزَ مَعَكُمْ».

«سلام بر شما اي اولياي خدا و دوستان او. سلام بر شما اي برگزيدگان خدا و پاكبازان او. سلام بر شما اي ياران دين خدا. سلام بر شما اي ياران رسول خدا. سلام بر شما اي ياران اميرمؤمنان. سلام بر شما اي ياران فاطمه، مهتر زنان گيتي. سلام بر شما اي ياران ابومحمد حسن بن علي، آن وليّ خيرخواه. سلام بر شما اي ياران اباعبدالله. پدر و مادرم فدايتان! چه پاك و پيراسته ايد و چه زميني كه در آن به خاكش سپرده شده ايد، زميني پاك است! به رستگاريِ بزرگي نايل آمده ايد. كاش با شما بودم و همراهتان بدان رستگاري نايل مي آمدم!»

زيارت حبيب بن مظاهر اسدي

سپس قبر حبيب بن مظاهر اسدي را زيارت كن و بگوي:

«السَّلامُ عَليْكَ أَيُّهَا العَبْدُ الصَّالِحُ المُطِيعُ للهِ وَلِرَسُولِهِ وَلأَمِيرِ المُؤْمِنِينَ وَلِفاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَالحَسَنِ وَالحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ الغَرِيبُ المُواسِي، أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللهِ، وَنَصَرْتَ الحُسَيْنَ بْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ، وَوَاسَيْتَ بِنَفْسِكَ، وَبَذَلْتَ مُهْجَتَكَ، فَعَلَيْكَ مِنَ اللهِ السَّلامُ التَّامُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا القَمَرُ الزَّاهِرُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ بنَ مُظاهِرِ الأَسَدِي وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ».

«سلام بر تو اي بنده درستكار و فرمانبردار خدا و رسول او و اميرمؤمنان و فاطمه زهرا
و حسن و حسين  ـ  كه درود خدا بر آنان باد  ـ  و اي غريبي كه (با حسين) همراهي و
همدردي كردي. گواهي مي دهم كه تو در راه خدا جهاد كردي. حسين پسر دختر رسول خدا را ياري دادي و به جان با او همدردي و همراهي كردي و جان باختي. سلام تام خداوند بر تو باد! سلام بر تو اي ماه تابان، سلام بر تو اي حبيب بن مظاهر اسدي. و  رحمت و بركات خداوند نيز بر تو باد.»



صفحه 241


زيارت سيد ابراهيم مجاب:

سپس سيدابراهيم مجاب را زيارت كن و بگو:

«السَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِيُّ الطّاهِرُ الْوَلِيُّ الدّاعِي الْحَفِيّ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ قُلْتَ حَقّاً، وَنَطَقْتَ صِدْقاً، وَدَعَوْتَ إلي مَوْلايَ وَمَولاكَ الْحُسَينِ (عليه السلام) عَلانِيَةً وَسِرّاً ، فازَ مُتَّبِعُكَ، وَنَجا مُصَدِّقُكَ، وَخابَ وَخَسِرَ مُكَذِّبُكَ، وَالْمُتَخَلِّفُ عَنْكَ يا سَيِّدِي وَابْنَ سَيِّدِي وَيا مَولايَ وَابْنَ مَوْلايَ اشْهَدْ لِي بِهذِهِ الشَّهادَةِ لاَِكُونَ مِنَ الْفائِزِينَ بِمَعْرِفَتِكَ وَطاعَتِكَ وَتَصْدِيقِكَ وَاتِّباعِكَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدِي وَابْنَ سَيِّدِي وَيا مَوْلايَ وَابْنَ مَوْلايَ يا سَيِّدُ اِبْراهيِمُ الْمُجابُ ابْنُ الْمُحَمَّد الْعابِدِ بْن الإِمامِ مُوسَي بْنِ جَعْفَر (عليه السلام) وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ» .

«سلام بر تو اي سرور پاك. سلام بر تو اي وليّ پيراسته. سلام بر تو اي داعي دلسوز. گواهي مي دهم كه تو حق گفتي و راستي بر زبان آوردي و مردمان را در پيدا و نهان به مولاي من و مولاي تو حسين(عليه السلام) خواندي. آن كه از تو پيروي كرد رستگار شد. آن كه تو را باور داشت رهايي يافت. آن كه تو را باور نداشت و با تو همراهي نكرد ناكام و زيانكار شد.

اي سرور من و اي فرزند مهتر من! اي مولاي من و اي فرزند مولاي من، بدين باور و گواهي كه گفتم بر من گواه باش و گواهي ده تا از آنان باشم كه به شناخت، فرمانبري، باور و پيروي تو رستگاري يافته اند. درود و سلام من و رحمت و بركات خدا بر تو اي سرور من و اي فرزند مهتر من، و اي مولاي من و اي فرزند مولاي من، اي سيد ابراهيم مجاب، اي فرزند محمد عابد فرزند امام موسي بن جعفر(عليهما السلام)



صفحه 242


      بخش دوّم




تاريخ مرقد حضرت عباس(عليه السلام)



صفحه 243




صفحه 244


تاريخ مرقد حضرت عباس(عليه السلام)

 

درآمد

از زماني نه چندان كوتاه، با شور و شوقي فراوان آنچه را بر ديوارهاي حرم حضرت ابوالفضل نوشته شده است پي مي گرفتم و در اين نوشته ها; اعم از آيه قرآن و حديث و  شعر، تأمل مي كردم. پس از چندي در اين انديشه شدم كه دانسته هايم درباره اين مرقد گرامي و همچنين خاطره هايي را كه از اين مضجع شريف دارم در جايي بنويسم و دست به كار نگاشتن كتابي(1) درباره تاريخ مرقد ابوالفضل(عليه السلام) شوم. البته شخصيت عباس بن علي(عليه السلام) شخصيتي شناخته و برجسته است كه درباره او بسياري و بسيار نوشته اند و هيچ جنبه اي از زندگي و فضايل او را ناگشوده وا نگذاشته اند.

اما با اين همه، جاي جستاري درباره تاريخ مرقد او، از عاشوراي حسيني تا امروز را خالي ديده ام. از همين روي دست به كار فراهم ساختن اين اثر شدم و در آن سخن خويش را با بحثي درباره زندگي و چكيده اي از سيره و جلوه هايي از شخصيت آن بزرگ آغازيدم و آنگاه جستار خود را با بررسي ويژگيهاي عمومي حرم، تاريخ بناي آن، سير
تحولاتي كه بر آن گذشته است، وضعيت ايوانها، صحن، درهاي داخلي و خارجي و گنبد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ چنين مي نمايد كه مؤلف اين بخش را در قالب كتابي مستقل منتشر كرده و يا قصد انجام چنين كاري داشته است.



| شناسه مطلب: 77523