بخش 3

تعلیم و تربیت در مسجد کوفه مسجد کوفه از نگاه اهل بیت(علیهم السلام) فضیلتهای مسجد کوفه مقامات مسجد کوفه از مسجد سهله چه می دانیم؟ فضیلتها مسجد سهله از نگاه اهل بیت(علیهم السلام) امام صادق(علیه السلام)در مسجد سهله امام زمان(علیه السلام)در مسجد سهله مقامات مسجد سهله صعصعة بن صوحان اشاره خاندان ویجگی ها با پیامبر(صلی الله علیه وآله) دیدگاه متقابل جنگ های پیاپی عیادت امام علی(علیه السلام) تشییع امام علی(علیه السلام) اندرز به حاکمان رو در روی معاویه جایگاه روایی میوه بهشتی غروب فرزندان زید بن صوحان اشاره جایگاه روایی


صفحه 106


سرزمين كوفه رسيدند، دستور داد پيش از ساختن هر بنايي، مسجدي بسازند. ابو هيجاء اسدي(1) در مكاني ايستاد و بر هر طرف تيري انداخت. به اين صورت حدود مسجد كوفه، مشخص شد.(2)

تعليم و تربيت در مسجد كوفه

مسجد كوفه از همان ابتداي تأسيس، يكي از مراكز فرهنگي شهر به شمار مي رفت. هنگامي كه امام علي(عليه السلام) در سال (36هـ .  ق.) وارد كوفه شد، ابتدا به مسجد كوفه رفت و در آنجا براي مردم سخنراني كرد. امام پس از استقرار در كوفه، در مسجد كوفه تفسير قرآن و علوم ديگر درس مي داد. شاگردان زيادي همچون كميل بن زياد و ابن عباس، از محضر او استفاده كردند.(3)

مسجد كوفه از نگاه اهل بيت(عليهم السلام)

1 . جامع فضيلتها

اصبغ بن نباته مي گويد: امير المؤمنين(عليه السلام) در جمع مردم كوفه فرمود:

«خداوند چيزي را به شما بخشيده كه به كس ديگر نداده است، خداوند اين نمازگاهتان را برتري ويژه اي بخشيد. اين (مسجد كوفه)، خانه آدم، جايگاه نوح، منزلگاه ادريس و مصلاّي ابراهيم خليل و برادرم خضر و نمازگاه من مي باشد. مسجد شما يكي از چهار مسجدي است كه خداوند آن را براي اهلش برگزيده است. گويي آن را مي بينم كه فرداي قيامت، با دو جامه سفيد، وارد محشر مي شود و كساني را كه در آن نماز خوانده اند، شفاعت مي نمايد و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . كامل سلمان جبوري، تاريخ الكوفه، ج1، ص64

2  . گلي زواره، سيماي كوفه، ص198

3  . دائرة المعارف الاسلاميه، ج10، ص359



صفحه 107


شفاعتش از جانب خدا رد نخواهد شد. در آينده حجر الاسود در آن نصب خواهد شد. زماني مي رسد كه همين مسجد، نمازگاه مهدي(عليه السلام) ، فرزندم و نمازگاه هر مؤمني مي شود. در روي زمين مؤمني نيست مگر اينكه وارد شود و به آن دل ببندد. مبادا آن را ترك و مهجورش كنيد. در آن نماز بخوانيد و با آن نماز به خدا نزديك شويد و حوائج خويش را از خدا بخواهيد. اگر مردم به فضيلت اين مسجد آگاه بودند از اكناف جهان به سوي آن مي شتافتند، اگر چه به خزيدن بر روي برف باشد.»(1)

2 . قصر بهشتي

در بعضي روايات از مسجد كوفه به عنوان «قصري از بهشت» ياد شده است. امام علي(عليه السلام) مي فرمايد:

«أَرْبَعَةٌ مِنْ قُصُورِ الْجَنَّةِ فِي الدُّنْيَا: الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ، وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ(صلي الله عليه وآله) ، وَ مَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ، وَ مَسْجِدُ الْكُوفَةِ».(2)

3 . سجده گاه فرشتگان

در روايات آمده است كه قبل از حضرت آدم، فرشتگان در اين مكان مقدس عبادت مي كردند. امام علي(عليه السلام) مي فرمايد:

«أَوَّلُ بُقْعَة عُبِدَ اللَّهُ عَلَيْهَا، ظَهْرُ الْكُوفَةِ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ الْمَلائِكَةَ أَنْ يَسْجُدُوا لآِدَمَ، سَجَدُوا عَلَي ظَهْرِ الْكُوفَةِ، وَ إِنَّ الْمَلائِكَةَ لَتَنزلُ فِي كُلِّ لَيْلَة إِلي مَسْجِد الْكُوفَةِ».(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . معارف و معاريف، ج8 ، ص610; بحارالأنوار، ج100، ص389

2  . وسائل الشيعه، ج5 ، ص282 ; تاريخ الكوفه، براقي، ص58

3  . همان، ص57



صفحه 108


3 . جايگاه بخشش

مسجد كوفه نزد خداوند از چنان جايگاهي برخوردار است كه اگر كسي وارد آن شود، گناهانش آمرزيده مي شود. امام رضا(عليه السلام) از شخصي پرسيد كجا زندگي مي كني؟ پاسخ داد در كوفه. امام درباره فضيلت مسجد كوفه به او فرمود:

«فَإِنَّ مَسْجِدَ الْكُوفَةِ بَيْتُ نُوح، لَوْ دَخَلَهُ رَجُلٌ مِائَةَ مَرَّة لَكَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ مَغْفِرَة، أَمَا إِنَّ فِيهِ دَعْوَةَ نُوح(عليه السلام) حَيْثُ قَالَ: } رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً{ ».(1)

4 . مصلاّي پيامبران

ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه ايشان درباره مسجد كوفه فرمود:

«نِعْمَ الْمَسْجِدُ، مَسْجِدُ الْكُوفَةِ، صَلَّي فِيهِ أَلْفُ نَبِيّ وَ أَلْفُ وَصِيّ وَ مِنْهُ فَارَ التَّنُّورُ وَ فِيهِ نُجِرَتِ السَّفِينَةُ، مَيْمَنَتُهُ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ وَسَطُهُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَيْسَرَتُهُ مَكْرٌ».(2)

فضيلتهاي مسجد كوفه

1 . نماز در مسجد كوفه تمام است

وقتي شخصي به مكاني مسافرت كند و قصد ده روز نكند، نمازش شكسته است، مگر چهار مكان كه استثنا شده است. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد:

«تَتِمُّ الصَّلاةُ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ: فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، وَ مَسْجِدِ الرَّسُولِ(صلي الله عليه وآله) ، وَمَسْجِدِ الْكُوفَةِ، وَ حَرَمِ الْحُسَيْنِ ـ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ـ ».(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . وسائل الشيعه، ج5 ، ص282

2  . الكافي، ج3، ص492 ; من لا يحضره الفقيه، ج1، ص231

3  . الكافي، ج4، ص586 ; محمد بن جعفر المشهدي الحائري، فضل المسجد الكوفة و مسجدها، ص37



صفحه 109


2 . نماز در آن برابر با حج است

امام باقر(عليه السلام) درباره فضيلت نماز در مسجد كوفه مي فرمايد:

«اگر مردم مي دانستند مسجد كوفه چه فضيلتي دارد، از مكان هاي دور به آنجا مي رفتند، همانا خواندن نماز واجب در آنجا برابر با حج و نماز نافله برابر عمره است.»(1)

همچنين امام علي(عليه السلام) مي فرمايد:

«النَّافِلَةُ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ تَعْدِلُ عُمْرَةً مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله) ، وَ الْفَرِيضَةُ تَعْدِلُ حَجَّةً مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله) ».(2)

3 . برتر از همه مساجد

امام صادق(عليه السلام) نماز در مسجد كوفه را برابر با هزار نماز در مسجدي غير از مسجد كوفه مي داند.(3) همچنين امام رضا(عليه السلام) در فضيلت خواندن نماز در اين مكان مقدس مي فرمايد: «الصَّلاةُ فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فُرادي أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ صَلاةً فِي غَيْرِ جَمَاعَة».(4)

4 . اقامتگاه حضرت خضر

5 . در اين مكان است كه اسرافيل در صور مي دمد تا مردگان، زنده شوند.(5)

6 . منزل و سجده گاه حضرت نوح.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الكافي، ج4، ص28

2  . تهذيب الأحكام، ج6، ص32 ; بحارالأنوار، ج100، ص400

3  . جامع الاخبار، ص70

4  . بحارالأنوار، ج100، ص397 ; وسائل الشيعه، ج5 ، ص239

5  . فضل المسجد الكوفه و مسجدها، ص30



صفحه 110


7 . ازاين مكان هفتاد هزارنفر محشور و بدون حساب واردبهشت مي شوند.(1)

8 . نشستن در مسجد كوفه بدون تلاوت قرآن نيز عبادت است.(2)

مقامات مسجد كوفه

در ميان مردم، مقاماتي در مسجد كوفه معلوم و مشهور است كه عبارتند از:

1 . رُحبه امير المؤمنان

در پيش مسجد كوفه، جايي كه درِ مسجد كوفه جاي داشته، سكويي است كه امام علي(عليه السلام) پيش از نماز يا مواقع ديگر، روي آن مي نشسته و به پرسش هاي مردم پاسخ مي داده است. بخشي از روايات به اين موضوع اشاره دارد.(3)

2 . دكة القضاء

مكاني كه امام علي(عليه السلام) در آنجا قضاوت مي كرد. در آن موضع، ستون كوتاهي وجود داشته كه روي آن اين آيه قرآن را نوشته بودند: } إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسانِ...{ .(4)

3 . بيت الطشت

بهتر است دو ركعت نماز در اين مكان خوانده شود.

محلي كه يكي از معجزات امام علي(عليه السلام) در آن رخ داده است، داستان معجزه امام اين گونه است: زالويي وارد شكم دختري مي شود و با مكيدن خون بدن وي، رشد كرده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بحارالأنوار، ج100، ص395

2  . همان، ج100، ص405

3  . دانشنامه امام علي، ج9، ص378

4  . مفاتيح الجنان، ص387



صفحه 111


و بزرگ مي گردد، در نتيجه شكم دختر همچون زنان حامله بزرگ مي شود. قصه در همه
شهر مي پيچد. برادران دختر، او را نزد امام آوردند تا حكم درباره اش جاري كند، امام كه در مسجد كوفه حضور داشت دستور داد، پرده اي نصب كنند. آنگاه به قابله فرمود تا دختر را پشت پرده برده و معاينه كند، قابله پس از معاينه گفت: به نظر من اين دختر حامله است. امام كه عالم به غيب بود، دستور داد طشتي پر از لجن بياورند و دختر را در آن بنشانند. به دستور امام عمل كردند. زالوي بزرگ كه داخل شكم دختر قرار داشت، با استشمام بوي لجن بيرون آمد و همه، حقيقت امر را فهميدند.(1)

4. مقام حضرت آدم(عليه السلام)

ستون هفتم مسجد كوفه معروف به مقام حضرت آدم است. اين مكاني است كه خداوند توبه آدم را قبول كرد.(2) همچنين امير المؤمنين(عليه السلام) نزديك اين ستون نماز مي خواند، لذا به مقام امير المؤمنين(عليه السلام) نيز معروف است.

5 . مقام حضرت ابراهيم(عليه السلام)

ستون چهارم مسجد، جنب باب انماط مكاني است كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) در آنجا نماز خوانده است. در اين مقام مقدس چهار ركعت نماز، در دو ركعت اوّل حمد و توحيد و در دو ركعت دوم، حمد و قدر بخواند.(3)

6 . مقام جبرئيل

ستون پنجم منصوب به حضرت جبرئيل مي باشد. درشب معراج كه پيامبرگرامي(صلي الله عليه وآله)از بيت الحرام به مسجدالاقصي در حركت بود، هنگامي كه به سرزمين كوفه رسيد، جبرئيل به پيامبر فرمود: اي رسول خدا، اكنون مقابل مسجد كوفه ايد، پيامبر با اجازه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . مفاتيح الجنان ، ص388

2  . همان، ص390

3  . همان، ص391



صفحه 112


خداوند در آن دو ركعت نماز گزارد.(1) همچنين امام حسن(عليه السلام) در نزديكي اين ستون نماز مي خواند، لذا به مقام امام حسن نيز معروف است.(2)

7 . مقام حضرت امام زين العابدين(عليه السلام)

ستون سوم، جايگاهي كه امام سجاد(عليه السلام) در آنجا نماز خوانده است. ابو حمزه ثمالي مي گويد: «ديدم علي بن الحسين(عليهما السلام) وارد مسجد كوفه شد و دو ركعت نماز خواند و سپس سر به دعا برداشت، پس از مدتي راه مدينه را در پيش گرفت تا برگردد. به او گفتند: براي چه به اينجا آمدي؟ جايي كه پدر و جدّت را كشتند؟ فرمود:

«پدرم را زيارت كردم و در اين مسجد نماز خواندم.»(3)

8 . محراب امير المؤمنين(عليه السلام)

مكاني كه ابن ملجم مرادي، فرق امام را شكافت و او را به شهادت رساند.

9 . مقام امام صادق(عليه السلام)

راوي مي گويد: در ايّام بني عباس، روزي ديدم امام صادق از باب الفيل وارد شد و نزد ستون چهارم نماز خواند.(4)

10. مقام حضرت خضر

11. جايگاه به گِل نشستن كشتي نوح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . فضل الكوفه و مسجدها، ص28; بحارالأنوار، ج100، ص397

2  . مفاتيح الجنان، ص393; بحارالأنوار، ج100، ص398

3  . براقي، تاريخ الكوفه، ص47

4  . بحارالأنوار، ج100، ص402



صفحه 113


از مسجد سهله چه مي دانيم؟

از مسجد سهله چه مي دانيم؟

علي احمدي

مسجد سهله يكي از مساجد قديمي و مورد احترام است كه قبلاً به مسجد جامع بني ظفر(1) معروف بوده است.

فضيلتها

1 . منزل حضرت مهدي(عليه السلام)

امام صادق به ابوبصير مي گويد:

«ابو بصير! گويا مي بينم كه قائم در مسجد سهله با عيالش نزول مي كند. گفتم: منزلش قرار مي دهد؟ فرمود: آري همچنانكه منزل ادريس بود.»(2)

2 . خانه حضرت ادريس(عليه السلام)

امام صادق در اين باره مي فرمايد:

«مَسْجِدُ السَّهْلَةِ مَوْضِعُ بَيْتُ إِدْرِيسَ النَّبِيِّ الَّذِي كَانَ يَخِيطُ فِيهِ».(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . كامل سلمان جبوري، تاريخ الكوفة، ص84

2  . بحارالأنوار، ج100، ص435

3  . ميزان الحكمه، ج12، ص5826



صفحه 114


3 . منزل حضرت ابراهيم(عليه السلام)

آن حضرت از همين مكان به جنگ با عمالقه به سرزمين يمن رفت.

4 . حضرت داوود(عليه السلام)

از همين مكان بود كه آن پيامبر گرامي به جنگ جالوت رفت.(1)

5 . مانند خيمه رسول...

هر كس در اين مسجد باشد، مانند كسي است كه در خيمه رسول خدا اقامت دارد.(2)

6 . از اين مسجد هفتاد هزار نفر به بهشت مي روند

از كنار اين مكان هفتاد هزار نفر محشور مي شوند كه بدون حساب وارد بهشت مي شوند.(3)

7 . اقامتگاه حضرت خضر

امام صارق(عليه السلام) در حديثي مي فرمايد: «مَسْجِدُ السَّهْلَةِ مُنَاخُ الرَّاكِبِ، قِيلَ: وَ مَنِ الرَّاكِبُ؟ قَالَ: الْخَضِرُ(عليه السلام) ».(4)

مسجد سهله از نگاه اهل بيت(عليهم السلام)

1 . گشايش كار

«مَا مِنْ مَكْرُوب يَأْتِي مَسْجِدَ السَّهْلَةِ، فَيُصَلِّي فِيهِ رَكْعَتَيْنِ بَيْنَ الْعِشَاءَيْنِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بحارالأنوار، ج100، ص435

2  . ترجمه ميزان الحكمة، ج5 ، ص3399

3  . ميزان الحكمه، ج5 ، ص3399

4  . بحارالأنوار، ج13، ص303 و ميزان الحكمه، ج12، ص5956



صفحه 115


وَيَدْعُو اللَّهَ تَعَالَي إِلاَّ فَرَّجَ اللَّهُ كَرْبَهُ».(1)

«هيچ غمزده اي به اين مسجد نمي آيد و دو ركعت نماز ميان نماز مغرب و عشا نمي خواند و از خداوند كمك نمي خواهد، مگر اينكه خداوند اندوهش را بر طرف مي سازد.»

2 . مصلاّي پيامبران

قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) : «وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلاَّ وَ قَدْ صَلَّي فِيهِ».(2)

«خداوند هيچ پيامبري مبعوث نكرده، مگر اينكه در اين مسجد نماز خوانده است.»

3 . سجدگاه ملائك

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: روز و شبي نيست مگر اينكه ملائكه به اين مسجد(سهله) مي آيند و در آن عبادت مي كنند.(3)

4 . افزايش عمر

هنگامي كه زيد بن علي به شهادت رسيد، امام صادق(عليه السلام) فرمود: اگر عمويم زيد، زماني كه از كوفه خارج شد، به مسجد سهله مي رفت و نماز مي خواند و به خدا پناه مي برد، بيست سال به عمرش اضافه مي شد.(4) همچنين در اين باره امام سجّاد(عليه السلام)مي فرمايد:

«مَنْ صَلَّي فِي مَسْجِدِ السَّهْلَةِ رَكْعَتَيْنِ، زَادَ اللَّهُ فِي عُمُرِهِ سَنَتَيْنِ».(5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بحارالأنوار، ج100، ص440

2  . بحارالأنوار، ج100، ص435 ; مستدرك الوسائل، ج3، ص414

3  . بحارالأنوار، ج100، ص435

4  . بحارالأنوار، ج100، ص434

5  . بحارالأنوار، ج100، ص436



صفحه 116


«هر كس دور كعت نماز در مسجد سهله بخواند، دو سال به عمرش افزوده مي شود.»

5 . درجه رفيع

قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) : «مَنْ دَعَا اللَّهَ فِيهِ بِمَا أَحَبَّ، قَضَي لَهُ حَوَائِجَهُ، وَ رَفَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكَاناً عَلِيّاً إِلَي دَرَجَةِ إِدْرِيسَ وَ أَجَارَهُ مِنْ مَكْرُوهِ الدُّنْيَا وَ مَكَايِدِ أَعْدَائِهِ».(1)

«امام صادق(عليه السلام) فرمود: هر كس خداي را در آن بخواند، درباره هر چه خواهد، حوائج او روا گردد و به مقام بلندي در روز قيامت دست يابد و خداوند تا جايگاه ادريس خدا او را بالا برد و از ناراحتي دنيا و مكر دشمنانش در پناه پرودرگار قرار گيرد.»

امام صادق(عليه السلام) در مسجد سهله

اهميت مسجد سهله به قدري است كه اهل بيت(عليهم السلام) براي رفع گرفتاري از شيعيان، به اين مسجد مي آمدند و دعا مي كردند. بشّار مُكاري نقل مي كند:

«روزي براي ديدن امام صادق(عليه السلام) به منزلشان در كوفه رفتم، طبقي از خرما نزدش بود و از آن تناول مي كرد. به من فرمود: بشّار نزديك بيا و بخور. گفتم از موضوعي ناراحتم و نمي توانم چيزي بخورم. امام فرمود: به حقّ من، نزديك بيا و بخور. امر ايشان را اجابت كردم. هنگامي كه شروع به خوردن نمودم، امام به من فرمود: موضوع را بگو. گفتم سربازان حكومتي را ديدم كه زني را مي زدند و او را كشان كشان به طرف زندان مي بردند. او با صداي بلند فريادرس و كمك مي خواست، ولي كسي به حرفش توجه نكرد. امام فرمود: چرا
اين برخورد را با او كردند؟ گفتم از مردم شنيدم كه او بر زمين افتاده و در هنگام افتادن گفته است: لعن الله ظالميكِ يا فاطمة. وقتي سخنم به اينجا رسيد، امام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بحارالأنوار، ج100، ص434



صفحه 117


به شدّت گريست; به طوري كه نتوانست خرما بخورد و به قدري گريه كرد كه ريش مباركش و روي سينه اش پر از اشك شد. سپس گفت: بشار! بلند شو با هم به مسجد سهله برويم و از خدا بخواهيم اين زن آزاد شود. هردو به طرف مسجد سهله حركت كرديم، در آنجا هر كدام دو ركعت نماز خوانديم پس از نماز امام دستها را به سوي آسمان بلند كرد و دعاي مفصلي خواند و سپس به سجده رفت و پس از مدتي سر از سجده برداشت و فرمود: بلند شو، زن آزاد شد.»(1)

امام زمان(عليه السلام) در مسجد سهله

زين العابدين سلماسي نقل مي كند:

«روزي در مجلس درس آيت الله سيد محمد مهدي بحر العلوم حضور داشتم، محقّق كامل ميرزاي قمي كه براي زيارت به عتبات عاليات سفر كرده بود، وارد مجلس سيد شد. پس از درس، همه رفتند ولي من همراه سه نفر ديگر كه از خواص شاگردان سيد بودند، مانديم. ميرزاي قمي به بحر العلوم گفت: شما مقامات روحاني زيادي كسب كرده ايد، اگر ممكن است خاطره اي نقل كنيد. در اين هنگام سيد فرمود: شب گذشته براي اداي نافله شب به مسجد كوفه رفتم، قصد داشتم سپيده دم به طرف نجف راهي شوم و اول وقت درس را شروع كنم، از مسجد بيرون آمدم، در دلم شوقي ايجاد شد كه به مسجد سهله بروم، ولي اعتنايي نكردم; زيرا ترسيدم اول وقت به نجف نرسم ليكن شوقم زيادتر شد همچنان مردد بودم كه ناگاه بادي وزيد و مرا به طرف مسجد سهله حركت داد، پس از مدتي خود را مقابل مسجد سهله ديدم، وارد شدم، ديدم كسي در مسجد نيست و تنها آقايي مشغول عبادت است و با كلماتي با خدا مناجات مي كند كه تا كنون از هيچ كس نشنيده بودم، حالم متغير و زانوهايم مرتعش شد، با قلبي منقلب و ديده اي گريان در گوشه اي از مسجد ايستادم و به صداي دلنشين مناجات گوش دادم. پس از مدتي كه مناجاتش تمام شد، رو به من كرد و فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بحارالأنوار، ج100، ص441



صفحه 118


مهدي! جلو بيا. ادب كرده، مقداري جلو رفتم، فرمود: جلوتر بيا. جلوتر رفتم; به طوري كه دستم به دستش مي رسيد، آنگاه چيزي به من گفت. سيد به اينجا كه رسيد، سكوت كرد...»(1)

مقامات مسجد سهله

1 . مقام حضرت مهدي(عليه السلام)

مقامي است منسوب به امام زمان(عليه السلام) كه ميان مردم معهود نبود. علامه سيد محمد مهدي بحر العلوم دستور داد قبه اي در مكان مذكور بسازند.(2)

2 . مقام حضرت خضر(عليه السلام)

قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) : «مَسْجِدُ السَّهْلَةِ مُنَاخُ الرَّاكِبِ، قِيلَ: وَ مَنِ الرَّاكِبُ؟ قَالَ: الْخَضِرُ(عليه السلام) ».

«مسجد سهله، محل خوابيدن شتر آن سوار است. پرسيدند او كيست؟ فرمود: خضر.»

3 . مقام امام صادق(عليه السلام)

4 . مقام امام زين العابدين(عليه السلام)

5 . مقام حضرت ادريس(عليه السلام)

6 . مقام صالحَين (هود و صالح(عليهما السلام))

7 . مقام ابراهيم خليل(عليه السلام) (3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . نجم الثاقب، ص613

2  . براقي، تاريخ الكوفه، ص55

3  . گلي زواره، سيماي كوفه، ص206



صفحه 119


صعصعة بن صوحان

صعصعة بن صوحان

سيّدجعفر رباني

اشاره:

نخستين كس از طايفه عبدالقيس كه اسلام آورد، شخصي به نام عمرو بود. او كه به دستور رييس قبيله «منذربن عائذ» خدمت پيامبر(صلي الله عليه وآله) رسيد، تا از ميزان علم آن حضرت آگاهي يابد، پس از شرفيابي به خدمت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ، مسلمان شد و در برگشت، ماجرا را براي «منذر» بيان كرد. او نيز مسلمان شد و پس از چندي منذر خود به محضر پيامبر(صلي الله عليه وآله)آمد. آن حضرت به او فرمود:

«اي اشجّ! (نام ديگر منذر) دو صفت در تو هست كه خداوند آن دو را دوست دارد: حيا و حلم.»(1)

اين طايفه عموماً در كوفه زندگي مي كردند. صعصعه نيز اهل كوفه بود و در يكي از محله هاي اطراف آن، روزگار مي گذراند.

خاندان

مطالعه حالات چهار فرزندِ صوحان (زيد، عبدالله، سيحان و صعصعه)، فضايي آكنده از عشق علي(عليه السلام) در اين خاندان را به تصوير مي كشد. تنها در جنگ جمل، سه برادر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . سمعاني، الانساب، دارالجنان، 1407هـ .  ق، ج4، صص135 و 138



صفحه 120


(صعصعه، زيد، سيحان) حضور داشتند و سيحان پرچم دار بود. وقتي او به شهادت رسيد، زيد پرچم را به دست گرفت و چون شهيد شد، صعصعه پرچم را برافراشته نگاه داشت.(1)

فصاحت و بلاغت، خصوصيت دوم اين خاندان بود. دانشمندان تاريخ، عنوان «خطبا» را از ويژگي هاي اين خانواده دانسته اند.(2)

ويژگي ها:

1 . صحابي خاص علي(عليه السلام)

امام صادق(عليه السلام) فرمود:

«هيچ يك از همراهان علي(عليه السلام) حق آن حضرت را نشناختند، مگر صعصعه و يارانش.»(3)

2 . خطيب

دانشمندان تاريخ و رجال، وي را به فصاحت و بلاغت و استادي در فنّ سخن ستوده اند و به او عنوان «خطيب» داده اند. علي(عليه السلام) نيز در نهج البلاغه در مورد او مي فرمايد:

«هَذَا الْخَطِيبُ الشَّحْشَحُ...»;(4) «اين خطيب ماهر و توانا...»

ابن ابي الحديد مي گويد:

اين عبارت را علي(عليه السلام) در مورد صعصعة بن صوحان فرموده است و همين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الطبقات الكبري، ج6، ص221

2  . ابن عبدالبرّ، الاستيعاب، دارالكتب العلميّه، بيروت، ج2، ص285

3  . ابوعمرو كشي، رجال الكشي، مؤسسه آل البيت(عليهم السلام) ، ج19، ص106

4  . فيض الاسلام، نهج البلاغه، ص1203



صفحه 121


افتخار براي او بس كه علي(عليه السلام) او را به مهارت در سخن و فصاحت در لسان بستايد.»(1)

شعبي (از فقيهان و شاعران بزرگ قرن اول) مي گويد: «من فن خطابه و سخنراني را ازصعصعة بن صوحان آموختم.»(2) وجاحظ، دانشمندلغت ونحو (متوفّاي255) مي گويد:

«صعصعه از فصيح ترين مردم بود.»(3)

جالب آنكه «عبدالملك بن مروان» كه با علي(عليه السلام) و اصحابش خصومت داشته، در باره صعصعه مي گفت: «إِنَّهُ أَحْضَرُ النّاسِ جَواباً»; «او حاضر جواب ترين مردم بود.»(4)

او قبل از آغاز نبرد نهروان، سفير علي(عليه السلام) بود و حضرت براي سخن گفتن با كوردلان خوارج، صعصعه را به سوي ايشان فرستاد.

4 . شجاعت

مقاومت وي در برابر انحراف هاي بعضي از مدّعيان خلافت; از جمله معاويه، حضور در سه جنگ بزرگ (جمل، صفين و نهروان) كه گاه سمت فرماندهي را بر عهده داشت، گوياي شجاعت او است.

5 . مورد اعتماد

علي(عليه السلام) چاهها، قنوات واموال زيادي براي محرومين وقف كرد. هنگامي كه وقفنامه مي نوشت، عده اي را شاهد مي گرفت و صعصعة بن صوحان از جمله آن شاهدان بود.(5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، دار احياء الكتب العربيه، ج19، ص106

2  . سيد محسن امين، اعيان الشيعه، دارالتعارف، بيروت، ج7، ص338

3  . شيخ عباس قمي، سفينة الحبار، نشر فراهاني، ج2، ص30

4  . اعيان الشيعه، ج7، ص338

5  . محمد بن يعقوب كليني، كافي، دارالكتب الاسلاميه، 1367هـ .  ق، ج7، ص51 ; بحارالأنوار، ج41، ص42 و ج42، ص74



صفحه 122


6 . آشنايي با معارف اهل بيت(عليهم السلام)

روزي علي(عليه السلام) در مورد خروج دجّال و اوصاف او سخناني گفت و در ضمن آن فرمود: «قاتل دجّال همان است كه عيسي(عليه السلام) پشت سرش نماز مي گزارد.»

يكي از حاضران به نام «نَزّال بن سبره» به صعصعه گفت: «مقصود از اين فرد كيست؟ صعصعه پاسخ داد: كسي كه عيسي(عليه السلام) به او اقتدا مي كند، دوازدهمين فرزند از عترت پيامبر(صلي الله عليه وآله) است و نهمين فرزند از فرزندان حسين(عليه السلام) و او خورشيدي است كه از مغرب اين جهان، از ميان ركن و مقام طلوع خواهد كرد و زمين را از وجود ظالمان پاك و عدالت را آنچنان حاكم خواهد كرد كه هيچ كس بر ديگري ظلم نكند.»(1)

7 . تبعيد

او در مقابل انحراف از سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و بي عدالتي ها آرام نمي گرفت; از اين رو، حاكماني كه سخنانش را تاب نمي آوردند، راهي جز تبعيد او نداشتند. صعصعه دوبار تبعيد شد; نخستين بار توسط عثمان از كوفه به شام(2) و دومين مرتبه به دستور معاويه از كوفه به بحرين.(3)

علاّمه اميني ماجراي تبعيد و محل آن را بدين گونه نوشته است:

«پس از آنكه عثمان، وليدبن عقبه را از فرمانداري كوفه عزل كرد و سعيدبن عاص را برآن سرزمين حاكم قرار داد، به وي دستور داد تا با مردم كوفه مدارا كند. از اين جهت، سعيد با بزرگان و قاريان اين شهر جلساتي ترتيب داد و حاضران در اين مجالس افرادي همچون: مالك اشتر، زيدبن صوحان، صعصعة بن صوحان و... بودند; اما در يكي از اين گفتگوها بر سر مسأله اي اختلاف درگرفت و همه به سعيد اعتراض كردند. سعيدبن عاص اين ماجرا را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، مؤسسه النشرالاسلامي، ج2، ص527 ; بحار، ج42، ص295

2  . الوافي بالوفيات، ج16، ص309

3  . ابن حجر عسقلاني، الاصابة في تمييز الصحابه، دارالكتب العلميه بيروت، ج3، ص373



صفحه 123


عثمان گزارش كرد و نوشت: با وجود مالك اشتر و دوستانش كه اساتيد
معروف قرآن و مشتي ابله! هستند، من در كوفه از عهده كوچكترين كاري برنمي آيم. عثمان در جواب دستور داد: آنان را به شام تبعيد كن! پس از استقرار آنها در شام، خبر به معاويه رسيد كه عده اي از اهل دمشق با مالك اشتر و دوستانش مي نشينند و به گفتگو مي پردازند. معاويه نامه اي به عثمان نوشت كه: گروهي را نزد من فرستاده اي كه شهر خود را دچار آشوب كرده اند و اكنون از آن مي ترسم كه مردم تحت اطاعت مرا به نافرماني وادارند. عثمان دستور داد، كه آنان را به حمص (يكي از شهرهاي نزديك دمشق) تبعيد كند. پس از مدتي دستور داد آنان را به كوفه بازگرداند; اما مدتي نگذشت كه عثمان براي مرتبه دوم آنان را به حمص تبعيد كرد.»(1)

8 . رهبري قوم

در باره صعصعه نوشته اند: «وَ كانَ سَيِّداً مِنْ ساداتِ قَوْمِهِ»; «او يكي ازبزرگان قوم خود بود.»

با پيامبر(صلي الله عليه وآله)

ابن عبدالبرّ و ابن اثير (دو تاريخ نگار معروف) مي نويسند: «او در زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله)مسلمان بود، ولي آن حضرت را نديد; زيرا در آن زمان خردسال بود.»(2)

ديدگاه متقابل

اصبغ بن نباته مي گويد:

«صعصعة بن صوحان مريض شد. به همراهي علي(عليه السلام) براي عيادت وي به منزلش رفتيم. او كه در بستر بيماري افتاده بود، با ديدن حضرت، بسيار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . علامه اميني، الغدير، دارالكتب العربي، ج9، ص30 و 37

2  . الاستيعاب، ج2، ص273 ; اسد الغابه، المكتبة الاسلاميه، ج3، ص20



صفحه 124


خوشحال شد. علي(عليه السلام) به او محبّت فراوان كرد اما هنگام خدا حافظي، فرمود: اي صعصعه، اين ديدار تكليف من بود; مبادا آن را موجب فخر و مباهات بر ديگران قرار دهي! صعصعه پاسخ داد: نه، يا اميرالمؤمنين، بلكه آن را اجر و ذخيره آخرت مي دانم. علي(عليه السلام) فرمود: به خدا قسم من تو را كم هزينه (براي نظام اسلام) اما پرتلاش مي بينم. صعصعه پاسخ داد: به خدا قسم شما در نظر من بسيار آگاه به خداوند هستي و او در نظر شما بزرگ است. شما نيز نزد پروردگارت جايگاهي بلند داري و اهل حكمت و نسبت به مؤمنان مهربان و رحيم هستي.»(1)

امام علي بن موسي الرضا(عليهما السلام) نيز در ملاقاتي كه با احمدبن محمدبن ابي نصر بزنطي، داشتند، از صعصعه تجليل زياد كرد و به همين داستان اشاره فرمود.(2)

جنگ هاي پياپي

* در جنگ جمل، بعد از آنكه زيد و سيحان (دوبرادر صعصعه) به شهادت رسيدند، صعصعه خود پرچم لشگر را به دست گرفت و در جنگ صفين، بعد از آنكه معاويه جلوي جريان آب را بست، علي(عليه السلام) صعصعه را براي گفتگو نزد معاويه فرستاد و فرمود:

«به او بگو: ما مسير خود را طي مي كنيم و دوست نداريم قبل از آنكه حجت را تمام كنيم، آغازگر جنگ باشيم; پس از اطراف آب كنار رويد تا ببينيم سرنوشت ما و شما به كجا مي انجامد، در غير اين صورت، جناح پيروز، آشامنده آب خواهد بود.»

صعصعه اين پيام را به معاويه رسانيد. معاويه رو به همراهان خود كرد و از آنها نظر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بحارالأنوار، ج32، ص439

2  . قطب الدين راوندي، الخرائج و الجرائح، مؤسسة الامام المهدي(عليه السلام)، ج2، ص662 و بحارالأنوار، ج49، ص49



صفحه 125


خواست. چند تن از يارانش چون: وليد بن عقبه و عبدالله بن سعد (برادر رضاعي عثمان) گفتند:

«اينان عثمان را تشنه كشتند، اكنون بايد تشنه به قتل برسند. آنگاه بحث سختي ميان معاويه و طرفدارانش از يك سو و صعصعه از سوي ديگر درگرفت.»(1)

* در جنگ نهروان نيز اميرمؤمنان(عليه السلام) صعصعه را براي گفتگو باخوارج فرستاد. آنها به صعصعه گفتند: اگر علي موضع مارا مي داشت، آياتو بااو همراه بودي؟ پاسخ داد: آري. گفتند: برگرد; زيرا تو بي دين و مقلّد هستي. صعصعه در پاسخ گفت:

«واي بر شما! آيا پيروي نكنم از كسي كه خدا دستور اطاعت از او را داده است؟! آيا رسول خدا(صلي الله عليه وآله) وقتي جنگ شدّت مي گرفت، علي(عليه السلام) را براي فرونشاندن آتش نبرد نمي فرستاد؟! كجا مي رويد و از چه كسي روي برمي گردانيد؟! «عَنِ الْقَمَرِ الْباهِر؟ وَالسِّراج الزّاهِر؟ وَ صِراط اللهِ الْمُسْتَقِيم؟»; «از ماه درخشان و چراغ روشن و راه مستقيم خداوند رو مي گردانيد؟! خدا شما را نابود كند! عقل هاي شما فاسد شده است. آيا اميرمؤمنان و وصيّ رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را هدف گرفته ايد؟! هواي نفس شما را در ضرر آشكاري فرو برده و شيطان شما را از حق دور كرده است.»

در اين هنگام «عبدالله بن وهب الراسبي» (يكي از خوارج) جواب داد:

«اي پسر صوحان! سخن بسيار گفتي، به مولاي خود بگو: ما به حكم خدا با وي نبرد خواهيم كرد.»

صعصعه پاسخ داد: «گويا مي بينم به زودي در خون خود غوطهور خواهي شد و مرغان هوا انتظار فرود آمدن بر جسد تو را مي كشند و در اين هنگام كسي به فرياد شما نخواهد رسيد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بحارالأنوار، ج32، ص439



صفحه 126


راسبي گفت: «به مولايت بگو: ما از او دست بر نمي داريم; مگر آنكه اقرار به كفر خود كند، يا از گناهش توبه نمايد كه خداوند توبه پذير است.»

وقتي صعصعه ماجرا را به علي(عليه السلام) گزارش كرد، حضرت فرمود:

«اي پسر صوحان! اخبار اين گروه قبلاً به من رسيده است. نه دروغ مي گويم و نه دروغ براي من نقل شده است. آنان روز سختي در پيش دارند. آنگاه سرِمبارك و دستهايش را به آسمان بلند كرد و سه مرتبه فرمود: پروردگارا! شاهد باش...»(1)

عيادت علي(عليه السلام)

پس از ضربت شمشير ابن ملجم كه علي(عليه السلام) در بستر بيماري افتاد، صعصعة بن صوحان به عيادت حضرت آمد; اما به علت وخامت حال ايشان، كسي اجازه ملاقات نداشت. از اين جهت، صعصعه گفت: «از طرف من به علي(عليه السلام) بگوييد: رحمت خداوند برتوباد اي اميرمؤمنان! در حال حيات و بعد از آن; چرا كه خدا در نزد تو بزرگ و آگاهي تو نسبت به او زياد است.»

لحظه اي بعد پاسخ حضرت را برايش باز گفتند كه:

«خدا تو را رحمت كند كه كم هزينه و پرفايده هستي.»(2)

تشييع علي(عليه السلام)

صعصعة بن صوحان از جمله كساني بود كه در نيمه هاي شب، در تشييع پنهاني جنازه مطهّر اميرمؤمنان علي(عليه السلام) شركت كرد. وقتي حضرت را دفن كردند، نزديك قبر آمد. يك دست بر قلب خود گذاشت و با دست ديگر مشتي از خاك قبر برداشت و بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . شيخ مفيد، الاختصاص، مؤسسة النشر الاسلامي، 1416هـ .  ق، ص121 و 123

2  . ابو الفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، نشر ني، 1414هـ .  ق، ص50



صفحه 127


سرش ريخت و گفت:

«پدر و مادرم فداي تو يا اميرمؤمنان! گوارا باد بر تو كه پاكيزه به دنيا آمدي. شكيبايي ات زياد و جهادت بزرگ بود. تجارت سودمند انجام دادي و به پيشگاه خالق خود قدم گذاشتي و خداوند با بشارتهايش تو را گرامي داشت و در جوار پيامبر(صلي الله عليه وآله) جاي گرفتي و از جام هاي بهشتي، به دست آن حضرت، سيراب شدي. از خدا مي خواهم به ما توفيق دهد كه راه تو را ادامه دهيم و به ما دوست داشتن دوستانت و دشمن شمردن دشمنانت را عنايت كند و ما را در زمره اولياي تو قرار دهد.

به مقامي رسيدي كه هيچ كس به آن نمي رسد; زيرا در راه خدا جهاد و قيام كردي تا اينكه سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله) زنده شد و فتنه ها خاموش گرديد.

بهترين درودهاي من برتو باد كه مؤمنان به وسيله تو پيروز شدند و نشانه هاي راه هدايت به وسيله تو روشن بود.

اول كسي كه با ايثار جان و مال نداي پيامبر(صلي الله عليه وآله) را اجابت كرد، تو بودي. با ذو الفقارت در مواقع ترس از او حمايت كردي.

خداوند دژهاي ستمكاران و كافران و مشركان را به وسيله تو درهم شكست. تو اهل گمراهي را نابود ساختي. گوارا باد بر تو كه علم و يقين و جهادت از همگان بيشتر بود.

به خدا قسم، زندگي تو كليد هرخوبي و بسته شدن همه بدي ها بود; ولي امروز دَرِ شرها باز و راه خيرها بسته شد.

اگر مردم سخنان تو را مي پذيرفتند، نعمتهاي خداوند از همه جا بر آنان سرازير مي گرديد، ولي آنان دنيا را بر آخرت ترجيح دادند.»

بعد از اين سخنان، صعصعه و همراهانش به شدّت گريستند و به امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و ساير فرزندان علي(عليه السلام) تسليت گفتند.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بحارالأنوار، ج42، ص295



صفحه 128


اندرز به حاكمان

* ابن عبدالبرّ (متوفاي 463) مي گويد:

«زماني ابوموسي اشعري يك ميليون درهم از بيت المال براي عمر فرستاد تا ميان مسلمانان قسمت كند. او اين مال را تقسيم كرد; ولي مقداري از آن زياد آمد. مسلمانان در مورد مصرف آن اختلاف كردند. عمر به ميان مردم آمد و اعلام كرد: اي مردم! اين مقدار از بيت المال را در چه موردي مصرف كنيم؟

صعصعه كه در آن زمان جواني نورس بود، ايستاد و گفت: مشورت با مردم در جايي است كه حكمي از طرف قرآن وارد نشده باشد و اما آنچه قرآن بدان دستور داده، بايد در همان مورد مصرف كرد.

عمر گفت: راست گفتي. تو از من هستي و من از تو هستم. و سپس مقدار اضافه را نيز ميان مسلمانان تقسيم كرد.»(1)

در روزگار عثمان نيز زماني كه وي بر منبر بود، صعصعه خطاب به او ابراز داشت:

«اي عثمان، خود منحرف شدي و امّت تو نيز منحرف شدند. عدالت پيشه كن تا امت تو نيز به عدالت رفتار كنند.»(2)

ماجراي ديگري از برخورد صعصعه با عثمان را شيخ طوسي اين گونه نقل كرده است:

«صعصعه گفت: با چندتن از مردم مصر، نزد عثمان رفتيم. او گفت: مردي را پيش فرستيد تا با من سخن گويد. مصريان مرا مقدّم كردند. عثمان كه از كمي سنّ من تعجّب كرده بود، گفت:

- اين؟!

در جواب عثمان گفتم:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الاستيعاب، ج2، ص273 و اسد الغابه، ج3، ص20

2  . اعيان الشيعه، ج7، ص338



صفحه 129


- اگر ملاك دانش، سنّ آدمي بود، نه تو سهمي در آن داشتي و نه من; بلكه علم به فراگيري است.

- (آنچه از قرآن مي داني) بازگوي.

ـ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، «آنانكه وقتي قدرت در اختيارشان بگذاريم، نماز، زكات، امر به معروف و نهي از منكر را زنده مي كنند و پايان امور به دست خداوند است.»(1)

ـ اين آيه در مورد ما نازل شده است.

- پس امر به معروف و نهي از منكر كن.

ـ اين سخنان را رها كن و آنچه مي داني بگو.

ـ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، «كساني كه از خانه هاي خود بدون هيچ گناهي اخراج شدند و تنها خداوند را پروردگار خود مي دانستند.»(2)

ـ اين آيه نيز در مورد ما نازل شده است.

ـ پس آنچه از خداوند گرفته اي ميان همه مسلمانان تقسيم كن.

ـ اي مردم، مطيع حاكمان خود و همراه جامعه باشيد و به سخنان اين مرد كه از خدا بي اطلاع است، گوش ندهيد.

ـ تو مي خواهي روز قيامت بگوييم: خدايا! ما از بزرگان خود اطاعت كرديم و آنان ما را گمراه كردند؟!(3) پروردگار ما و پروردگار پدران ما در كمين ظالمان است.»

عثمان در حالي كه از پاسخ هاي من بسيار به خشم آمده بود، دستور برگشتن ما را صادر كرد و درها را به روي ما بست.(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . حج : 41 "  الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ اْلأُمُورِ "  .

2  . حج : 40 "  الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ... "  .

3  . احزاب : 67 "  وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ "  .

4  . امالي شيخ طوسي، دارالثقافه، 1414هـ .  ق، ص236



صفحه 130


رو در روي معاويه

مسجد كوفه

بعد از صلح امام حسن(عليه السلام) ، معاويه وارد كوفه شد. در آن روز گروهي از اصحاب علي(عليه السلام) نيز در كوفه حضور داشتند و امام حسن(عليه السلام) براي بعضي از آنها در فهرستي كه نام و نام پدرانشان مشخص شده بود، از معاويه امان گرفت. از جمله اين افراد، صعصعة بن صوحان بود. اين افراد علي رغم ميل باطني خود، مي بايست نزد معاويه رفته، به عنوان خليفه مسلمين به او سلام مي كردند. وقتي صعصعه بر معاويه وارد شد، معاويه گفت: «چقدر خشمگين هستم كه تو در امان من باشي.» صعصعه پاسخ داد:

«به خدا قسم، من نيز از اينكه تو را به عنوان حاكم بر مسلمانان پذيرا باشم، بسيار ناراضي ام.»

و سپس به همين عنوان بر او سلام كرد. معاويه گفت: «اگر در به رسميّت شناختن من راستگو هستي، به منبر برو و علي را لعن كن!»

صعصعه كه از سويي متعهد به صلح نامه امام خود بود و از سوي ديگر از علي(عليه السلام)دست بردار نبود، بر منبر رفت و پس از حمد و ثناي خداوند گفت:

«ايّها الناس! از نزد كسي مي آيم كه شرارتش را مقدم داشته و خيرش را مؤخّر كرده است و به من فرمان داده است كه علي(عليه السلام) را لعنت كنم. فالعنوه لعنه الله; پس او را لعنت كنيد، خداوند نيز او را لعنت كند.»

حاضران در مسجد با صداي بلند آمين گفتند. معاويه گفت:

«نه به خدا قسم! مقصود تو كسي جز من نيست. بايد دوباره او را با نام مشخص كني.»

صعصعه بار ديگر به منبر آمد و به گونه اي سخن گفت كه هركس آن را جوري معني مي كرد. معاويه كه از وي نا اميد شده بود، دستور داد صعصعه را بيرون كردند.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . رجال الكشي، ج1، ص285



صفحه 131


مسجد صعصعه

مسجد صعصعة بن صوحان يكي از مساجد مهم كوفه است. محدّث بزرگ، شيخ عباس قمي(رحمه الله) مي نويسد:

«مسجد صعصعه از مساجد شريف كوفه است و جماعتي امام زمان(عليه السلام) را درماه رجب در آن مسجد مبارك مشاهده كرده اند.»(1)

... محمدبن ابي داود رواسي مي گويد:

«درماه رجب، بامحمدبن جعفردهّان به طرف مسجد سهله خارج شديم. وي گفت: بيا با هم در مسجد صعصعه نماز بگزاريم; چرا كه آن، مسجدي مبارك است و اميرالمؤمنين(عليه السلام) در آن نماز گزارده است. وارد مسجد شديم، در حال نماز، مردي را ديديم كه از ناقه خود پياده شد و آن را بست و داخل مسجد شده، نمازي طولاني به جاي آورد. سپس دو دستش را بلند كرد و گفت: «اَللَّهُمَّ يَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ...» و پس از پايان دعا، سوار بر مركب خود شد. جعفر دهّان به من گفت: ببينيم او كيست؟ به طرف او رفتيم وگفتيم: تورا به خداقسم مي دهيم، بگو كيستي؟ فرمود: شما چه گمان مي كنيد؟ گفتيم: گمان داريم خضر(عليه السلام) باشي. گفت: من كسي هستم كه خضر محتاج ديدن روي اوست. من امام زمان شما هستم.»(2)

سيدبن طاووس و شهيد اوّل و ديگران، اعمال مخصوص اين مسجد را در كتابهاي خود متذكّر شده اند.

جايگاه روايي

حديث شناسان صعصعه را به «قليل الحديث» توصيف كرده اند; ولي از اينكه رجالي كبير، نجاشي او را در كتاب خود نام مي برد، معلوم مي شود وي كتاب حديث

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، مسجد صعصعه.

2  . براقي نجفي، تاريخ الكوفه، دارالاضواء، 1407هـ .  ق ; شهيد اول، المزار، مؤسسه الامام مهدي(عليه السلام) ، 1410هـ .  ق، صص263 و 266



صفحه 132


داشته; چرا كه مبناي كتاب رجاليِ نجاشي، برگردآوري شيعيانِ صاحب كتاب است.

بنابر گواهي ابن حجر عسقلاني (م 852)، كساني كه صعصعه از آنها حديث نقل كرده، عبارتند از: علي(عليه السلام) ، ابن عباس و عثمان و افرادي چون: ابو اسحاق سبيعي، ابن بريده، شعبي، مالك بن عُمير و منهال بن عمر از صعصعه روايت كرده اند.(1)

در كتب اربعه، تنها در دو مورد از صعصعة بن صوحان نام برده شده است.(2) و در بحارالأنوار سي و چهار مورد به عنوان سند يا روايت به وي اشاره شده است.

ميوه بهشتي

صعصعه مي گويد: شبي نزد علي(عليه السلام) رفتم، حضرت را ديدم كه نيمي از انار در دست دارد، مقداري از آن را به من داد و فرمود: انار را با پيه آن بخور; چرا كه زرديِ بن دندان و بوي بد دهان را از بين مي برد و خون را پاك مي كند.(3)

لازم به يادآوري است كه نجاشي، صعصعه را راوي «عهدنامه مالك اشتر» نيز مي داند.

غروب

تاريخ نگاران، رحلت صعصعة بن صوحان را حدود سال 60هـ . ق. در كوفه (درايّام خلافت معاويه) نگاشته اند.(4) بنابراين، با توجه به اينكه او در زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) خرد سال بود، مي توان سن وي را در زمان فوت، حدود 60 سال يا بيشتر دانست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، دار احياء التراث العربي و مؤسسه تاريخ العربي، بيروت، ج2، ص551

2  . كافي، ج7، ص51 و شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، دارالكتب الاسلاميه، ج9، ص148

3  . احمدبن محمدبن خالد برقي، المحاسن، نشر مجمع جهاني اهل بيت(عليهم السلام) ، ج2، ص356

4  . الوافي بالوفيات، ج16، ص309. بنا به نقل ابن حجر عسقلاني، مرزباني و اديب بزرگ قرن پنجم در مورد صعصعه چنين سروده است:

هلا سألت بني الجارود أيّ فتيً *** عند الشفاعة و الباب ابن صوحانا

كنّا و كانوا كأمّ أرضعت ولداً *** عُقّت و لم تجز بالإحسان إحساناً



صفحه 133


فرزندان

از فرزندان صعصعه، تنها دو نفر را مي شناسيم; صوحان و محمد و فرزند محمد به نام عمرو (نوه پسري صعصعه). هر سه نفر (صوحان، محمد و عمروبن محمد) از افراد ناشناخته رجال هستند.

صوحان بن صعصعة بن صوحان

بعد از واقعه جانگداز كربلا، كه امام سجاد(عليه السلام) در اجتماع مردم شهر مدينه با چشماني اشكبار، اخبار جانسوز كربلا را بيان مي كرد، صوحان بن صعصعه در ميان حاضران بود و از اينكه به واسطه بيماري و دردي كه در دو پايش وجود داشت، نتوانسته بود در كربلا حضور يابد و مولايش حسين(عليه السلام) را ياري كند، عذرخواهي كرد. امام سجاد(عليه السلام) عذرش را پذيرفته، از وي تشكر كرد و براي او و پدرش دعا كرد.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . سيد بن طاووس، الملهوف علي قتلي الطفوف، دارالاسوه، 1414هـ .  ق، ص230



صفحه 134


زيد بن صوحان

زيد بن صوحان

علي اكبر رضايي

اشاره

زيدبن صوحان عبدي، معروف به «زيد الخير»، از اصحاب خاص علي(عليه السلام) ، اهل كوفه يا حجاز بود و در كوفه، مدائن و بصره سكونت داشت.(1) طبق گزارشي، وي روزگار زندگي پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) را درك كرد و در حضور آن حضرت اسلام آورد.(2) به همين دليل، برخي از تاريخ نگاران وي را صحابي حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) شمرده اند;(3) ولي بسياري از شرح حال نگاران، او را تابعي دانسته اند. مضمون بعضي از روايات نيز نشان مي دهد كه او مانند اويس قرني پيامبر را ملاقات نكرد.

زيد بن صوحان از خاندان عبد القيس ـ شاخه اي از قبيله ربيعه ـ بود. او سه برادر به نامهاي صعصعه، عبدالله و سيحان داشت كه هر يك، از شخصيتهاي برجسته تاريخ و ياوران ارزشمند امام علي(عليه السلام) بودند.(4)

جايگاه روايي

ديدگاه رجال شناسان شيعه و سني درباره زيد، بسيار روشن و صريح است. به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . اعيان الشيعه، ج7، ص101

2  . سير أعلام النبلا، ج3، ص515 ; تاريخ بغداد، ج8 ، ص439 ; تاريخ اسلام، ج3، ص508

3  . اسد الغابه، ج2، ص233 ; الاصابه، ج3، ص45

4  . اعيان الشيعه، ج7، ص101



صفحه 135


گواهي همه آنها زيد از شخصيت والايي برخوردار بود و از اوليا و خواص اصحاب امام علي به شمار مي رفت. شيخ طوسي (متوفاي 460 ق.) او را از اصحاب امام علي خوانده، مي گويد: زيد از ابدال بود.(1)

آيت الله خويي، صاحب كتاب معجم رجال حديث، مي نويسد:

«در بزرگي و قدر و منزلت زيد همين بس كه او از ياران علي بود و در مقابل ديدگان آن حضرت، در جنگ جمل به شهادت رسيد.»(2)

ابن قتيبه نيز در كتاب المعارف، زيد را از بهترين مردم دانسته و از حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) رواياتي را در ستايش او نقل كرده است.(3)

ذهبي در دو كتاب خود از او ياد مي كند و درباره اش مي نويسد:

«زيدبن صوحان از بزرگان تابعان و از دانشمندان و عابدان بود او بسياري از روزها روزه مي گرفت و شبها به نماز مي ايستاد.»(4)

در كتاب «شذرات الذهب» مي خوانيم: «زيد بن صوحان از خواص اصحاب علي و از صالحان و پرهيز كاران بود.»(5)

ابن اثير جزري نيز او را چنين توصيف كرده است:

«او فاضل، ديندار، نيكوكار و بزرگ خاندان خويش بود.»(6)

خير الدين زركلي مي گويد:

«او يكي از شجاعان و بزرگان بود. در فتح نهاوند شركت داشت و در آن جنگ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . رجال طوسي، ص41

2  . معجم رجال حديث، ج7، ص342

3  . المعارف، ص402

4  . سير اعلام النبلاء، ج3، ص525 ، العبر، ج1، ص27

5  . شذرات الذهب، ج1، ص44

6  . الكامل في التاريخ، ج3، ص251


| شناسه مطلب: 77533