بخش 1
پیشگفتار آگاهی امام حسین (علیه السلام) از شهادت خود و یارانش و اسارت اهل بیت مقدمه حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(دام ظلّه العالی) اشاره ها مردان الگو جلوه های تولّی و تبرّی شکوفایی فطرت ولایت عزاداری و آثار مثبت آن بزرگترین مصیبت بخش اوّل: تاریخ سازان عاشورا امام حسین (علیه السلام) تولد امامت تواضع سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) در قرآن امام حسین (علیه السلام) سید الشهدا عشق به دانش بیعت با یزید، هرگز! امام حسین (علیه السلام) اسوه تاریخ هجرت تاریخ ساز هجرت مسلم، سفیر امام حسین (علیه السلام) هجرت ابا عبدالله (علیه السلام) خاک کربلا انفاق سه خلیفه زاده سخت ترین مصیبت ها عباس بن علی (علیهما السلام) مادر قمر بنی هاشم شجاعت عباس عباس بن علی (علیهما السلام) ، در جنگ جمل و صفّین مقام عباس (علیه السلام)
|
1 |
|
عاشورا حماسه جاويدان
سيد محمد شفيعي مازندراني
|
3 |
|
|
17 |
|
پيشگفتار
عاشورا ، نقطه عطفي است كه در تاريخ بشر ، از آغاز تا انجام ، مانند
ندارد .
عاشورا ، خورشيدي است كه درخشش آن ، روز به روز بيشتر مي شود .
عاشورا ، در جامعه انساني ، تجلّي عشق به اهل بيت پيامبر است كه
ضامن سعادت و عامل حيات معنوي جوامع انساني است .
عاشورا ، نشان روحيه زنده ظلم ستيزي و حق محوري امّت
است .
عاشورا ، حيات خويش را به خون پاك شهيداني از تبار عشق مديون است . و
راز جاودانگي آن را بايد در همت بي مانند و نداي بي نظير حيات بخش و
آسماني مردي همچون سيدالشهد ، حسين بن علي ( عليهما
السلام ) جويا شد ؛ حسيني كه پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله ) از او با عنوان هاي : زينت آسمان ها و زمين ، چراغ هدايت و
نيز كشتي نجات نام برد .
روزي اُبيّ بن كعب در محضر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه امام حسين ( عليه السلام ) وارد شد ، پيامبر ( صلي
الله عليه وآله ) به او نگريست و فرمود : يَا أَبَا
عَبْدِ اللَّهِ ، يَا زَيْنَ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرَضِينَ ، ( 1 )
أُبيّ بن كعب با تعجّب گفت : اي پيامبر ، آيا
جز تو كسي زينت آسمان ها و زمين است ؟
پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پاسخ
دادند : اي اُبيّ ، سوگند به خدايي كه مرا برانگيخت ، حسين در
آسمان ها ، بزرگ تر از زمين است و در قسمت راست عرش الهي
1 . مستدرك الوسائل ، ج5 ، ص86
|
18 |
|
نوشته شده است : مِصْباحُ هُدي وَسَفِينَةُ نَجاةِ . ( 1 )
نيز فرمودند : اَلا وَصَلَّي اللهُ عَلَي
الْباكِينَ عَلَي الْحُسَينِ ؛ ( 2 ) همانا ، خداوند بر عزاداران
حسين سلام و درود فرستاده است !
و ما اكنون در اين مجموعه برآنيم :
* تاريخ سازان عاشوراورهبر
آن نهضتوحاميانويارانش را بهتر بشناسيم وياد وخاطره شان راگرامي بداريم و
پيامشان را به نسل هاي بعد انتقال دهيم .
* آگاهي هايي درباره زندگي آن بزرگواران كسب
كنيم و بكوشيم زندگي خود وجامعه مان رابا خط ومشي آنان همگون سازيم
وهم كاروان آنان باشيم .
در اين راستا بايد :
1 ـ تاريخ نهضت كربلا و شرح زندگي قهرمانان آن را مرور كنيم تا افزون بر
الگوپذيري از آنان ، نگذاريم حماسه عظيمشان در لابلاي تاريخ دفن شود .
2 ـ به بيان ايثار و فداكاري هاي آنان بپردازيم و هميشه از مصيبت ها و
رشادت هايشان ياد كنيم .
3 ـ با ديده عبرت بين و پندپذير به آنان توجه كنيم .
4 ـ براي پرسش هاي اساسي در مورد حماسه عاشورا ، پاسخ هاي منطقي ارائه
دهيم .
وَ السَّلامُ عَلي مَن اتَّبَعَ
الْهُدي ـ اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا بِحَقِّ عاشُوراءِ
1 . سفينة البحار ، ج1 ، ص257 ؛ ماده حسن
. متن حديث در منابع معروف به همين صورت آمده و انّ الحسين در كنار آن نيست و
هدي نيز الف و لام ندارد .
در معالي السبطين همين روايت را بدين شكل نوشته
است : الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة . به نظر مي رسد مؤلف محترمِ معالي السبطين تحقيق دقيقي در
اين باره نكرده است ؛ زيرا وي اين حديث را به بحار الأنوار نسبت داده ، در حالي
كه در بحار و منابعي كه از بحار نقل حديث نموده اند ، همان گونه است كه
بدان پرداختيم .
اين احتمال نيز وجود دارد كه برخي هنگام نقل حديث :
. . . إن الحسين بن علي في السماء أكبر منه في الأرض ،
فإنّه لمكتوب عن يمين عرش الله مصباح هدي و سفينة نجاة . . .
( بحار الأنوار ، ج36 ، ص204 )
به جاي كلمات وسط حديث ، نقطه گذاشته اند و در مرور زمان نقطه ها حذف
شده ، به صورت بالا در آمده است .
2 . همان .
|
19 |
|
مقدمه حضرت آيت الله العظمي
فاضل لنكراني ( دام ظلّه العالي )
وقتي نگارش كتاب حماسه عاشور به انجام رسيد ، از استادم ، مرجع
عاليقدر ، آيت الله العظمي فاضل لنكراني ـ دام ظلّه ـ تقاضا كردم
مقدمه اي بر آن بنگارند كه معظم له يكي از نوشته هاي ارزشمند و
پرمحتواي خود ، در باره علم امام حسين ( عليه
السلام ) از زمان شهادتش را در اختيارم گذاردند تا بخش هايي از آن را با
عنوان مقدمه بياورم .
مطالبي كه در پي مي آيد ، گزيده اي است از آن نوشته
گرانسنگ :
تواريخ معتبر و احاديث مورد اعتماد ، همگي شواهد زنده و ادّله قطعي است بر آگاهي
امام حسين ( عليه السلام ) از شهادت خود ، در سفر
به سوي كوفه .
در نقل هاي معتبر و تواريخ قابل استناد و احاديث مندرج در كتب اخبار
از
طرق شيعه و سني ، نمونه هاي قابل اعتماد بسياري را در اثبات اين سخن
مي توان
يافت :
1 ـ در كتاب كامل ابن اثير ( 1 ) آمده است : عمربن عبدالرحمان ، امام ( عليه السلام ) را از سفر به كوفه برحذر داشت . امام ( عليه السلام ) ضمن تشكر و ارج نهادن به تذكّرات او ،
فرمود :
چيزي كه رخدادش حتمي و انجام شدني است ، تحقّق مي يابد ؛ خواه از
رأي تو
1 . ابن اثير ، الكامل ، ج4 ، ص37 ، دار صادر ،
بيروت .
|
20 |
|
سرپيچي كنم و يا سخنت را بپذيرم و از سفر به كوفه منصرف شوم . ( 1 )
2 ـ مروج الذهب ( 2 ) قصه ورود ابوبكر ، عمر بن عبدالله بن حارث بن هشام ،
برامام و سخنان او را نقل كرده ، پاسخ آن حضرت را چنين آورده است :
پسر عمو ! خداوند به تو پاداش نيكو دهد ، باور و اعتقادت درباره
اين سفر ، تو را رنجور مي سازد ، ليكن بدان آنچه خواسته پروردگار است ، همان
خواهد شد . ( 3 )
ابوبكر از اين سخنِ امام خطر را فهميد و بي درنگ گفت : اي ابوعبدالله . قيام
تو براي خداست و نزد پروردگار ثبت و محاسبه خواهد شد ( زيرا با آگاهي از خطر ، اقدام
به سفر كرده اي . )
3 ـ به نقل مقتل نويسان ، عبدالله بن عمر كه در
مكه بود ، وقتي براي وداع با امام حسين آمد ، خطاب به آن حضرت گفت : من با تو مانند يك شهيد وداع مي كنم . ( 4 )
جاي بسي شگفت است كه بگوييم : عبدالله ، پسر عمر مي دانست اين سفر ،
سفرِ شهادت است ، امّا فرزند علي و سبط پيامبر ( عليهم
السلام ) نمي دانستند !
4 ـ صاحب مجمع البحرين در ذيل واژه
كربل مي نويسد : روايت است كه امام حسين ( عليه
السلام ) زمين هاي اطراف مرقد مطهرِ خود را ، از اهل نينوا و غاضريه به
شصت هزار درهم خريد و به اهالي آنجا هبه كرد و شرط كرد كه زائران قبر شريفش را
ميهمان كنند و مرقد وي را به آنان را نشان دهند .
5 ـعلاّمه
بزرگوار سيد محسن امين جبل عاملي در لواعج الأشجان مي نويسد :
عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبير به محضر امام حسين ( عليه السلام ) ( در مكه ) آمدند و از آن حضرت خواستند كه از
اين سفر منصرف شود ، ليكن امام ( عليه السلام ) پاسخ
منفي داد و فرمود : اين مأموريتي است از رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) و من چاره اي جز انجام آن ندارم .
1 . . . . وَمَهْمَا يَقْضِ مِنْ اَمْر يَكُنْ ،
اَخَذْتُ بِرَأْيِك أوْ تَرَكْتُ .
2 . مسعودي ، مروج الذهب ، ج3 ، چاپ مصر ،
ص66
3 . جَزَاكَ اللهُ خَيْراً يَابْن عَمِّ فَقَد
اجْتَهَدْتَ رَأْيَكَ ، وَمَهْمَا يَقِضَ اللهُ يَكُنْ ، فَقَالَ : عِنْدَ اللهِ
نَحْتَسِبُ اَبا عَبْدِ الله .
4 . أسْتَوْدِعُكَ الله مِنْ قَتِيل
|
21 |
|
ابن عباس پس از شنيدن اين سخن و بيرون آمدن از محضر امام ، پيوسته
مي گفت :
افسوس برحسين ! كشته شدن او قطعي است ! ( 1 )
از اين سخن بر مي آيد كه امام مأموريت خطيري از جانب پيامبر دارد و بايد آن
را اجرا كند و چنين نيست كه دعوت مردم كوفه و نظريات كارشناسان ، علّت حركتِ
حسين بن علي ( عليهما السلام ) به جانب كوفه
باشد .
6 ـ مرحوم سيد محسن امين در همين
كتاب ( 2 ) مي نويسد : عبدالله پسر عمر ـ به حضور
امام رسيد و پيشنهاد صلح با گمراهان را داد و آن حضرت را از جنگ برحذر داشت ،
امام ( عليه السلام ) در پاسخ وي ، به پيش آمدِ
صحنه هاي خونين در اين سفر اشاره كرد و فرمود : در پستي
روزگار همين بس كه سر يحيي بن زكريا هديه نابكاري از ستمگران گشت ؛
يعني ، اي اباعبدالرحمان ، تاريخ تكرار مي شود و ما هم مصمّم بر
پيش آمد حساب شده اي هستيم و نيز فرمود : به خدا قسم ! من به هر
پناهگاهي بروم ، آن قدر پي جويي مي كنند تا بيابند و شهيدم كنند .
اينان چون قوم يهود كه احترام روز شنبه را رعايت نكردند ، حرمت مرا محترم نشمرده ، در
حقّم عصيان مي كنند . به خدا قسم ! تا خونِ دلِ مرا نريزند ، دست
برنمي دارند . امّا بدان كه سرانجام مردمي ستمگر برآنها حكومت خواهند كرد و
آن قدر پست و بي مقدار مي شوند كه ديگر در جامعه هيچ قدر
و منزلتي نخواهند داشت .
آري ، هركس سخن از شهادت گفته ، امام يا تأييد كرده و يا به طور
تلويح و
تصريح پيشامد ناگوار در اين مسير را بيان كرده است . حال ، با
اين همه ، شايسته
است كه باز هم بگوييم آن حضرت به اميد پيروزي ظاهري از مكه
حركت كرد و تا
آخرين روزهاي حيات ، اين اميد پابرجا بود و تنها چند ساعت قبل از
شهادت به يأس مبدّل شد ؟ !
1 . علامه محسن امين ، لواعج الأشجان ، ص71 ،
انتشارات بصيرتي ، قم .
2 . ص71 و 72
|
22 |
|
شهادت امام در كربلا ، در ميان اهل بيت همواره مطرح بود
زمين كربلا از 25 سال پيش از نهضت عاشورا ، شاهد اشك هاي امام
علي ( عليه السلام ) است . مسجد كوفه سخنان آن حضرت به
سعد وقاص را فراموش نكرده است كه عمر ـ فرزندِ نالايق سعد ـ را قاتل
فرزند عزيزش ( حسين ) شناساند و البته سخنان پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله ) پيش از ولادت يزيد در گوش ها طنين انداز بود . آن حضرت
فرمود :
مرا با يزيد چه كار ، خداوند به او هيچ گونه
بركتي ندهد . پروردگارا ! او را از رحمت خود دور گردان ! ؛ ما لي وَلِيَزِيد لا بارَكَ اللهُ فِيهِ ، اَللّهُمَّ الْعَنْ
يَزِيد . ( 1 )
آري ، داستان كربلا چيزي نبود كه بر خاندان رسالت و آنان كه به
اين خاندان نزديك بودند ، مخفي باشد ، بلكه روايت هايي وجود دارد كه هر يك از
آنها ، به گوشه اي از اين رخداد پرداخته و از آن پرده برمي دارند ؛
به طوري كه شخص متتبّع يقين و قطع پيدا مي كند كه اين حادثه را ، با تمام
جزئياتش ، به زبان هاي مختلف و موارد گوناگون ، گوشزد كرده اند .
حال چگونه مي شود چنين پيشامدي بر شخص امام حسين ( عليه السلام ) مخفي بماند ؟ !
بعضي گمان مي كنند امام حسين ( عليه
السلام ) مصداق گفتار امير مؤمنان ( عليه
السلام ) در جنگ صفين را كه در باره كربلا فرمود : هيهُنا
مَناخُ رِكابِهِمْ ، وَمَوْضِعُ رِحالِهِمْ ، وَهيهُنا مِهْراقُ دِمائِهِمْ ،
فِتْيَةٌ مِنْ آلِ مُحَمَّد يُقْتِلُونَ بِهذِهِ العَرَصَةِ تَبْكي عَلَيهِم
السَّماء وَالاَْرض . . . . ( 2 ) نمي دانست و
نيز آگاهي نداشت جواناني كه امير مؤمنان ( عليه
السلام ) به آنها اشاره كرده ، چه كساني هستند و در چه زماني كشته
مي شوند . و چون امام علي ( عليه السلام ) با اشاره
و آوردن ضمير هم بيان كرد ، فقط در صحنه كربلا ، در آن روز بود كه امام حسين خود را
مصداق سخن پدر ديد ، آن هم به صورت ترديد !
چه انديشه سستي ! اينان درباره امام چگونه مي انديشند كه اين گونه سخن
مي گويند ! آيا اگر آن حضرت ، امام هم نبود ؛ بلكه فردي عادي مانند : محمد بن
حنفيه اين سخنان را
1 . ابن نما ، مثيرالأحزان ، ص22 ، مؤسسة الامام
المهدي ( عج ) .
2 . اين زمين محل پياده شدن و بارانداز
آن هاست و در اينجا خونِ پاكشان ريخته مي شود و گروهي از خاندان پيغمبر
در خون خود مي غلطند نكـ : ميلاني ، قادتنا ، ج6 ، ص47
|
23 |
|
از پدر مي شنيد و اكنون خود را با صفوف لشكر خونخوار يزيد روبه رو
مي ديد ،
مي توانستيم به محمد بن حنفيه نسبت ترديد بدهيم ؟
اشتباه كساني كه اينگونه مي انديشند ، اينجاست كه گمان كرده اند گفتار
علي ( عليه السلام ) درباره اين حادثه در جنگ صفين ،
منحصر در اين يك جمله است ، درحالي كه چنين نيست . علي ( عليه
السلام ) سخنان ديگري نيز در اين زمينه فرموده و در آن آشكارا نامِ حسين ( عليه السلام ) را برده و از تشنگي او در وقت شهادت در زمين
كربلا سخن گفته است .
علامه مجلسي ( رحمه الله ) در كتاب بحارالأنوار
روايتي را از بعضي كتب معتبر نقل كرده كه : روزي علي ( عليه
السلام ) بسيار گريست ، وقتي از علت گريه اش پرسيدند ، فرمود : گريه من
براي پيروزي نيست ؛ بلكه ، متأسفم چرا اين فرزندم حسين كه امروز تشنه كاماني را
سيراب كرد ، همين سيراب شدگان ( از اهل كوفه ) ، فردا در كربلا او را
تشنه كام خواهند كشت .
روشن است كه اين سخنِ حضرت را ، تنها راوي يعني عبدالله بن قيس نشنيد ، بلكه بيشتر
مردمي كه پيرامون علي ( عليه السلام ) گرد آمده بودند ،
آن را شنيدند .
با اين اوصاف ، آيا رواست كسي بگويد : امام وقتي به زمين كربلا رسيد ، احتمال داد
گفته پدرش با آن سفر قابل تطبيق باشد ؟ !
قصه كربلا قصه اي نيست كه محارم اين خاندان ، به تمام خصوصيات و حوادث آن
آگاه نباشند . در اثبات اين سخن ، باز هم اوراقي از تاريخ را مرور مي كنيم :
* در كتاب قاموس الرجال ، در ذيل نام حبيب ، داستان ملاقات ميثم و حبيب
آمده است كه در شرح حال ميثم تمّار مي توانيد آن را بخوانيد .
* طبري از ابو مخنف نقل مي كند : امام حسين ( عليه
السلام ) از مكه با زن و فرزند حركت كرد و اين خبر به محمد بن حنفيه ( كه در
آن هنگام در مدينه بود ) رسيد . محمد كه در تشتي وضو مي ساخت ، با شنيدن اين خبر
سخت گريان شد ، آن قدر گريست كه صداي افتادن قطرات اشكش در تشت به گوش
مي رسيد . ( 1 )
1 . تاريخ طبري ، ج4 ، ص297
|
24 |
|
در اينجا اين پرسش وجود دارد كه محمد حنفيه چرا گريه مي كرد ؟ اگر
او هم مانند امام اميد به پيروزي داشت ، نبايد مي گريست . اگر خبر تأثّرانگيز
نيست و سخن از فتح و پيروزي و اميد به پيروزي ملي مردم كوفه است پس گريه براي
چيست ؟ ! آيا جز اين است كه گريه گوشزد يك پيش آمد حساب شده اي است كه
محارم اين خاندان كم و بيش از آن آگاهند ؟
* در كتاب اربعين الحسينيه آمده است كه حضرت باقر ( عليه السلام ) فرمود : چون امام حسين از مدينه آهنگ كوفه
كرد ، زنان بني عبدالمطّلب مجلسي براي سوگواري فراهم كردند . امام
حسين ( عليه السلام ) چون از اين اجتماع آگاه شد ، به آن
مجلس رفت و فرمود : اي زنان عبدالمطلب ، خدا و رسول راضي نيستند اين سِرّ ناگفتني را
فاش كنيد . شما را به خدا نوحه سرايي نكنيد . زنان هاشمي گفتند : ما اگر براي تو
نگرييم ، گريه خود را براي كدام مظلوم ذخيره كنيم ؟ امروز مانند روز رحلت
رسول خدا و علي و فاطمه ( عليهم السلام ) و ساير
دختران پيامبر است و اشك هاي ما بي اختيار جاري است . ( 1 )
چرا زنان هاشمي محفل سوگواري تشكيل مي دهند ؟ در حالي كه حركت
امام بايد زنان حرمسرا و خاندان رسالت را به سرور آورد ؛ زيرا سخن از اميد به پيروزي
و تأسيس حكومت است !
بديهي است ، آنان مي دانند كه اين حركتِ امام به سوي قربانگاه است
نه پيروزي و تشكيل حكومت . آنها از رسول خدا شنيده اند كه فرزند
عزيزش در كربلا شهيد مي شود و با عزم امام ، خاطره هاي مكنون را فاش
مي سازند و هماهنگ مي گريند و با اين كارشان مي گويند : امام در اين
سفر در خون پاك خود دست و پا خواهد زد !
امام از اين آشفتگي و آشكارسازي راز ، ناراحت مي شود و
مي فرمايد : چرا سِرّ مكنون را فاش مي كنيد ؟
آنان گفتند : اي حسين بن علي ، ما را از گريه بازمي داري ؟
چگونه ساكت شويم و اشك نريزيم ؟ !
* * *
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لواعج الأشجان ، ص30
|
25 |
|
ممكن است كسي بگويد : چرا خود را در بن بست مي افكنيد و مي گوييد :
امام آگاه بود كه سرنوشتش چيست ؟ در اين صورت چرا به يك اقدام مرگبار و
تهلكه آميز دست يازيد ؟ چرا حادثه اي را آفريد كه در آن خود و يارانش كشته
شدند و اهل بيتش به اسيري رفتند ؟
در پاسخ چنين كسي بايد گفت حسين ( عليه السلام ) يك
رسالت تاريخي دارد كه بايد روي تاريخ را سفيد كند و آيندگان بدانند خدمتگزار اسلام
كه بود و چگونه بايد باشد ؟
رسالت او رسالتي بود كه از ناحيه مصلحت اسلام ، در سرنوشت زندگي امام
پيش بيني شده بود و تنها اين راه خواسته خداوند متعال و رسول خدا و پدرش
ـ اميرمؤمنان ـ است . از اين جهت است كه عزم راسخ حسين ( عليه السلام ) با سخنان امثال ابن عباس و ديگران كه
در صدد منصرف كردن او بودند ، متزلزل نگشت . آنها نمي دانند وظيفه حسين چيست ؟
ولي امام مي داند به كجا مي رود و چه مي شود . و از چه راه بايد
برنامه را پياده كند .
* * *
دقت در پاره اي از اسناد و مدارك :
1 ـ در تاريخ طبري ( 1 )
جريان برخورد زهيربن قين با امام ( عليه السلام ) ، از
ابومخنف نقل شده است : زهير پس از برگشت از حضور امام حسين ( عليه السلام ) به ياران خود گفت : هركدام از شما مايليد با من باشيد ، بسيار به هنگام است و هركدام
كه رفتني هستيد ، بدانيد اين جدايي هميشگي است . زهير در راه برگشت از مكه
مي كوشيد با امام روبه رو نشود امّا به هرحال اين اتفاق رخ داد . او در
اين برخوردِ كوتاه چه ديد و شنيد ! كه به خيمه آمد و با همه كسانش وداع كرد ؟ آيا
امام از او خواست ياري اش كند تا كوفه را تسخير كنند ؟ و گفت : اگر با ما همكاري
كني آينده خوشي داري و چون از اعيان كوفه هستي مقام بزرگي در حكومت آينده نصيب تو
خواهد شد ؟ ! اگر زهير از سخنان امام ( عليه السلام )
اين گونه برداشت
كرده بود ، پس نبايد اميد ملاقات هاي بعدي را با كسان
خود قطع كند و آنان را از زندگي
1 . تاريخ طبري ، ج4 ، ص298 . به نقل از مقتل
ابي مخنف ، ص75 ، چاپخانه علميه ، قم .
|
26 |
|
خرّم تر در آينده مأيوس نمايد . ( 1 )
از رفتار زهير مي توان فهميد كه امام ( عليه السلام ) حقيقت امر را بر او آشكار كرده و
يادآوري هايي به او نموده است . پس حسين ( عليه
السلام ) هم مي دانست عاقبت كار چه مي شود و هم به زهير وعده
نيل به شهادت در راه انجام وظيفه را داده بود . جز اين وعده و دانش امام به آينده
روشن و صحنه كربلا ، چيزي موجب سخنان زهير در جمع ياران خود نيست .
2 ـ در الكامل ( 2 ) دو پيشامد نقل شده است كه مجموع آن را در اينجا خلاصه
مي كنيم :
الف ـ امام خبر شهادت مسلم را در ثعلبيه و
برادر رضاعي اش ( يقطر ) را در زباله شنيد ، اما هيچ ترديد و خللي در اراده و عزم
راسخ او پيدا نشد و به راه خود ادامه داد .
ب ـ امام پس از شنيدن اين خبر ، به ياران
خود اعلام كرد : شيعيان ما راه پيمان شكني در پيش گرفتند و ما را تنها گذاشتند ،
هركس مي خواهد برگردد مانعي ندارد ، ما به كمك كسي نياز نداريم .
اين اعلان عمومي براي آن بود كه همه بدانند امام به كجا مي رود و
گمان نبرند كه كوفه مقصد است و حكومت كوفه در انتظار آنهاست و در پي اين اعلان بود
كه گروهي ، جز كساني كه از مكه با امام همراه بودند ، از آن حضرت جدا شدند .
ج ـ برگشت اين افراد و دريافت آن اخبار
دردناك ، در عزم راسخ امام خللي وارد نساخت و به راه خود ادامه داد تا به منزلگاه
عقبه رسيد .
د ـ در عقبه نيز مرد عربي با او ملاقات
كرد و وضع اسفبار كوفه را برايش گفت كه : اگر به كوفه روي جاي پايي جز نوك
نيزه ها و لبه تيز و برنده شمشيرها نداري . و به او سوگند داد كه از تصميم خود
منصرف شود .
امام فرمود : آنچه گفتي بر ما پوشيده نيست و تذكرات تو چيز تازه اي بر
آگاهي هاي
1 . نكـ : ارشاد ، مفيد ، في توجه الحسين . . . الي الكوفة ، ص221 ، چاپ بصيرتي .
2 . ابن اثير ، الكامل ، ج4 ، ص43
|
27 |
|
ما نيفزود . امّا من تصميم ديگري دارم ؛ زيرا اراده حق چيزي نيست كه من بتوانم در
برابر
آن تصميمي بگيرم ؛ يعني مأموريتي است كه براي انجام آن مي روم .
همه اين سخنان و اخبارِ صد در صد منطقي ، در اراده امام كوچك ترين تزلزلي
ايجاد نكرد و با تصديق گفتار ، به راه خود ادامه داد . آيا باز هم امام از عاقبت كار
ناآگاه است و با اميد به پيروزي و تشكيل حكومت ادامه سفر مي دهد ؟ و به اتكاي
نيروي مردم بيوفا و پيمان شكن در اين واديِ خطرناك قدم مي گذارد ؟ يا
اين كه ظاهر امر جرياني است و باطن آن چيزي ديگر ؟
آري ، هيچ چيز برحسين ( عليه السلام ) پوشيده
نبود و هيچ عاملي نمي تواند موجب انصراف او گردد . بلكه بعد از گفتگو باز هم به
راه ادامه مي دهد تا هرچه زودتر به ميعادگاه برسد و در محل مأموريت ، انجام
وظيفه كند .
3 ـ ماجراي داستان ملاقات امام حسين ( عليه السلام ) با چهارنفري كه از كوفه مي آمدند ، در
الكامل ( 1 ) چنين آمده است : امام از وضع كوفه و از قيس
بن مسهّر ـ پيام آور خود ـ پرسيدند . آنها گفتند : قيس شهيد شد امام با شنيدن
اين خبر گريست و با حال گريان اين آيه را تلاوت كرد : "
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ . . . " . ( 2 )
سؤالي كه در اينجا به ذهن مي رسد اين است كه : از اين برخورد و
گفتگوها و
سخنان امام و تمسك به آيه مذكور ، چه چيزي برداشت و استنباط
مي شود ؟ پاسخي كه امام از وضعيت كوفه مي شنود يأس آور است . مردم به
پيروي از اربابان
نابخرد و ستمگر خود ، شمشيرها را از غلاف بيرون كشيده ، آماده
جانبازي براي حكومت جبار يزيد و قطعه قطعه كردن اجساد پاكان روزگار ، جوانان
اهل بيت عصمت و شخص امام مظلوم و بي ياورند . در چنين وضعيتي اگر باز هم
بگوييم كه امام به پيروزي اميد دارد ، سخني است كه هيچ عقل و منطقي آن را
نمي پذيرد . امّا با همه اين ها در تصميم امام خلل وارد نمي شود .
روشن است كه مطلب مهمي در پيش رواست كه امام از
1 . ابن اثير ، الكامل ، ج4 ، ص49 و 50
2 . احزاب ؛ 23
|
28 |
|
آن آگاه است . از اين جهت پس از خبر شهادت قيس آيه مباركه : " فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي
نَحْبَهُ . . . " را تلاوت مي كند .
منشأ اين پرسش ها و تلاوت آيه اين است كه امام براي برانداختن
اين حكومت و احياي حكومت قرآني و برنامه هاي مترقي اسلام ، حركت كرد و به رسالت
خويش عمل نمود .
* * *
|
29 |
|
اشاره ها
مردان الگو
تاريخ سازان عاشورا در هر عصر و مكاني اسوه هستند براي انسان هاي
آن زمان . مي توان از هدايت هاي آنان راه يافت و از رهنمودهاي آنان درس
گرفت .
اميرمؤمنان ( عليه السلام ) فرمود : برترين
انسان ها بعد از پسرم حسن ، حسين است . او بعد
از برادرش مظلوم و در كربلا
كشته مي شود . او و اصحابش در قيامت برترين شهيدانند ؛ خَيْرُ الخلق ، بعد ابني الحسن ، ابني الحسين ، المظلوم بعد أخيه ،
المقتول في أرض كربوبلاء ، ألا و انّه و اصحابه من سادة الشهداء يوم القيامة
؛ ( 1 ) ] در
معالي السبطين آمده است : خيرالخلق و سيّدهم بعد الحسن ، أخوه
ابني الحسين . [ ( 2 )
ترديدي نيست كه : امام حسين ( عليه
السلام ) و يارانش براي همه انسان ها اسوه اند و خود آن
حضرت نيزبه اين حقيقت اشاره كرده ، فرموده اند : وَلَكُم فِيَّ اُسوَةٌ ؛ ( 3 ) زندگي من براي شما
الگو و اسوه است . البته آنان نه تنها براي ما كه
براي انسان هاي برترِ ديگر نيز اسوه هستند .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمود : لِي أُسْوَةٌ بِمَا يُصْنَعُ بِالْحُسَيْنِ ( عليه السلام ) ؛ ( 4 ) آنچه حسين ( عليه السلام )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اثباة الهداة ، ج4 ، ص452 ؛ معالي
السبطين ، ج1 ، ص117
2 . علامه حائري مازندراني ، معالي السبطين ، ج1 ،
ص117
3 . نكـ : طبري ، التاريخ ، ج4 ، ص304
4 . نكـ : بحارالأنوار ، ج44 ، ص227 ؛
وسائل الشيعه ، ج3 ، ص265 ، باب استحباب احتساب البلاء و . . .
|
30 |
|
انجام داد ، براي من نيز الگو و اسوه است .
و نيز پدر بزرگوارش مي فرمود : يَكُونُ لِي
بِالْحُسَيْنِ ( عليه السلام ) أُسْوَةٌ ؛ ( 1 ) اسوه من حسين ( عليه السلام ) است .
و نيز در روايت آمده است كه موعود اسلام ( عجّ ) ، روز جمعه اي ( 2 ) در روز عاشورا قيام مي كند و اين مسأله گوياي آن
است كه امام حسين ( عليه السلام ) اسوه امام زمان ( عليه السلام ) نيز مي باشد . پس آن حضرت اسوه جاودانه
جوامع اسلامي است .
جلوه هاي تولّي و تبرّي
كتاب سرخ حيات بخش عاشورا ، داراي دو فصل است :
* فصلي مربوط به حمايت و همسويي با
اولياءالله و كساني كه خود را فداي راه حق كرده اند ؛ ( تولّي ) .
* * فصلي ديگر مربوط است به اظهار انزجار و نفرتِ فرزندان حق در مقابل
هواداران باطل ( تبرّي ) .
آري ، اين دو فصل ، سراسر كتاب تاريخ عاشورا را ، در طول حيات عاشورا
تشكيل مي دهد . بر اين اساس پيروان عاشورا بايد با جامع نگري و
واقع بيني ، هر دو فصل را مورد توجه قرار دهند و از اين راه به دو مسأله مهم
تولّي و تبري بنگرند و بدان جامه عمل بپوشند . گرچه بعضي از خوانندگانِ اين كتاب
شورانگيز ، تنها به عنوان يك كتاب تاريخ ، كه به زمان گذشته تعلق دارد ، بدان
مي نگرند ليكن بايد به كتاب عاشورا به عنوان يك كتاب زندگي ساز و هميشه
زنده و رهنمود دهنده نگريست .
شكوفايي فطرت ولايت
برپايي عزاداري در مصيبت اهل بيت ( عليهم
السلام ) همان تولّي و تبرّي است و گوياي تجلّي روحيه خدادوستي و شكوفايي
فطرت ولايت است . بديهي است كه توجه كامل به فلسفه
1 . وسائل الشيعه ، ج3 ، ص265 ، باب استحباب
احتساب البلاء و . . .
2 . نكـ : مستدرك سفينة البحار ، ماده جمع .
|
31 |
|
عزاداري ، باعث خلوص بيشتر عزاداران مي گردد و نيز توجه به اثرات
حيات بخش عزاداري هاي خداپسند ، بهتر مي تواند راز حمايت ائمه
معصوم ( عليهم السلام ) از عزاداري ها را تبيين
كند .
عزاداري و آثار مثبت آن
با توجه به آثار و بركات عزاداري ، فلسفه و اهميت آن روشن
مي گردد ؛ زيرا :
عزاداري و بزرگداشت خاطره اسوه هاي شهادت و
ايثار :
الف ـ بزرگداشت از آرمان ها و اهداف
بلند آنان است .
ب : احترام و همسويي با شهيدان است .
ج : نوعي ابراز قدرت در برابر قاتلان آنان ( طاغوت ها و خودكامگان تاريخ ) است .
د : خروج از حزب بيداد و ورود به حزب عدالت
است .
ائمه معصوم ( عليهم السلام ) فرمودند :
مَنْ لَمْ يَكُنْ مَعَنا كانَ عَلَيْن ؛ ( 1 ) كسي كه با ما نباشد ، دشمن ما است آري ، كسي كه به عمد ، در پيشگاه عظمت عاشورا
ابراز عشق نكند ، در شمار يزيديان خواهد بود .
هـ ـ جلب الطاف خدا را در پي دارد .
و ـ تبليغ از
دينوحقايق اسلامي استونورانيّت ومعنويّت خاصّي به جامعه
مي بخشد .
ز ـ اثرات تربيتي فراواني براي جامعه در
پي دارد .
اقبال ، متفكر معروف لاهوري
مي گويد :
رمز قرآن از حسين آموختيم * * * زآتش او شعله ها اندوختيم
ماسوي الله را مسلمان ، بنده نيست * * * پيش فرعوني ، سرش افكنده
نيست
خون او تفسير اين اسرار كرد * * * ملت خوابيده را بيدار كرد
اي صبا اي پيك دور افتادگان * * * اشك ما را بر مزار او رسان ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالأنوار ، 74/421 ، حديث 40
2 . ديوان اقبال لاهوري ، ص144
|
32 |
|
بزرگترين مصيبت
در لسان اهل بيت ( عليهم السلام )
بزرگ ترين مصيبت ، همانا قتل حسين بن علي ( عليهما
السلام ) است .
عبدالله بن فضل گويد : از امام صادق ( عليه
السلام ) پرسيدم : اي پسر پيامبر ، چرا روز عاشورا روز غم و مصيبت و حزن و
اندوه و آه و ناله است اما روز ارتحال رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) و روز شهادت فاطمه ( عليها السلام )
و روز قتل اميرمؤمنان ( عليه السلام ) و روزي كه امام
حسن ( عليه السلام ) با سمّ ( معاويه ) مسموم گشت ؟ ! چنين
نيست ؟ !
امام ( عليه السلام ) پاسخ داد :
بي شك روز شهادت امام حسين ( عليه السلام ) روز
تحقّق بزرگ ترين مصيبت است ؛ چراكه پس از ارتحال پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، ازاعضاي اصحاب كساء ،
اميرمؤمنان ، فاطمه ، حسن و حسين ( عليهم السلام ) باقي
ماندند و همين مسأله مايه آرامش خاطر مردم بود و همچنين پس از شهادت فاطمه ( عليها السلام ) وجود ديگر اعضاي اصحاب كساء و نيز پس از
علي ( عليه السلام ) وجود ديگر اصحاب كساء و پس از
حسن ( عليه السلام ) وجود امام حسين ( عليه السلام ) باعث دلگرميِ مردم بود ، ولي با شهادت امام
حسين ( عليه السلام ) ، مردم بي پناه شدند و
شهادت او ، شهادت همه اصحاب كساء بود ، لذا روز شهادت آن حضرت روز عظيم ترين
مصيبت است . ( 1 )
1 . بحارالأنوار ، ج44 ، ص269 و
وسائل الشيعه ، ج14 ، ص503 ، باب 66- باب استحباب البكاء لقتل الحسين .
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ
الْهَاشِمِيِّ ، قَالَ : قُلْتُ لاَِبِي عَبْدِ اللَّهِ ( عليه السلام ) يَا ابْنَ رَسُولِ
اللَّهِ كَيْفَ صَارَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ يَوْمَ مُصِيبَة وَغَمّ وَحُزْن وَ
بُكَاء دُونَ الْيَوْمِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) وَالْيَوْمِ
الَّذِي مَاتَتْ فِيهِ فَاطِمَةُ وَالْيَوْمِ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ أَمِيرُ
الْمُؤْمِنِينَ ( عليه السلام ) وَالْيَوْمِ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحَسَنُ بِالسَّمِّ ؟ فَقَالَ :
إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَعْظَمُ مُصِيبَةً مِنْ جَمِيعِ سَائِرِ الاَْيَّامِ وَ
ذَلِكَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكِسَاءِ الَّذِينَ كَانُوا أَكْرَمَ الْخَلْقِ عَلَي
اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ كَانُوا خَمْسَةً فَلَمَّا مَضَي عَنْهُمُ
النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله ) بَقِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَ
الْحُسَيْنُ فَكَانَ فِيهِمْ لِلنَّاسِ عَزَاءٌ وَسَلْوَةٌ فَلَمَّا مَضَتْ
فَاطِمَةُ كَانَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ لِلنَّاسِ
عَزَاءٌ وَسَلْوَةٌ فَلَمَّا مَضَي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ( عليه السلام ) كَانَ لِلنَّاسِ فِي
الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ عَزَاءٌ وَسَلْوَةٌ ، فَلَمَّا مَضَي الْحَسَنُ كَانَ
لِلنَّاسِ فِي الْحُسَيْنِ عَزَاءٌ وَسَلْوَةٌ ، فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ لَمْ
يَكُنْ بَقِيَ مِنْ أَصْحَابِ الْكِسَاءِ أَحَدٌ لِلنَّاسِ فِيهِ بَعْدَهُ عَزَاءٌ
وَسَلْوَةٌ ، فَكَانَ ذَهَابُهُ كَذَهَابِ جَمِيعِهِمْ كَمَا كَانَ بَقَاؤُهُ
كَبَقَاءِ جَمِيعِهِمْ فَلِذَلِكَ صَارَ يَوْمُهُ أَعْظَمَ الاَْيَّامِ مُصِيبَةً
. . .
|
33 |
|
بخش اول :
تاريخ سازان عاشورا
|
35 |
|
امام حسين ( عليه السلام )
تولد
امام حسين در سوّم شعبان سال چهارم هجري متولد شد و حدود 7 سال با
پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) و فاطمه و 47 سال با
پدرش اميرالمؤمنين و 47 سال با برادرش امام حسن زندگي كرد . آن حضرت داراي 6 پسر و
چهار دختر بود .
امامت
حسين بن علي ( عليهما السلام ) در
سال پنجاه هجري ، در سن 47 سالگي پس از شهادت برادرش امام مجتبي ( عليه السلام ) به امامت رسيد و مدت امامتش ده سال
به طول انجاميد .
تواضع سالار شهيدان
ابن عَبْد الْبِرّ در الإستيعاب مي نويسد : امام حسين ( عليه السلام ) 25 بار پياده به حج مشرف شد ؛ ( 1 ) در روايت آمده است كه روزي امام حسين ( عليه السلام ) در حالي كه از كوچه اي
مي گذشت ،
جمعي از فقرا را ديد كه به خوردن غذا مشغولند . آنان حضرت را به
خوردن غذا دعوت
1 . نكـ : الأستيعاب ج 382 كه در حاشيه
الاصابه چاپ شده است ، چاپ مطبعه سعاده مصر ، ج1 ، ص148 طبع حيدرآباد .
|
36 |
|
كردند . امام اين آيه را تلاوت كرد : "
إِنَّ الله لاَ يُحِبُّ
الْمُسْتَكْبِرِينَ " ؛ خدا مستكبران را
دوست نمي دارد . بر جمع آنان وارد شد
و از غذايشان خورد و در حقشان دعا كرد و آنان را به منزل خود دعوت نمود . آنگاه كه
فقيران به منزل امام رفتند ، حضرت دستور داد آنچه دارند براي پذيرايي از اين
ميهمانان بياورند . ( 1 ) ( برخي نوشته اند كه
امام ( عليه السلام ) وقتي در جمع آنها
شركت جست ، فرمود : غذاي شما ازصدقه است وبر من روانيست از آن
بخورم ) .
امام حسين ( عليه
السلام ) در قرآن
امام حسين ( عليه السلام ) در آيات قرآن
مورد توجّه قرار گرفته و اين آيات را مي توان به سه دسته تقسيم كرد :
1 ـ در برخي از آيات ، از خمسه طيبه و اهل بيت عصمت و طهارت سخن گفته
شده كه امام حسين ( عليه السلام ) يكي از آنها است ؛
مانند آيات تطهير ، آيات ذوي القربي ، آيات عترت ، آيات نذر علي و فاطمه و . . . و
همچنين در دوران انبياي گذشته گاهي از اهل بيت و خمسه طيّبه سخن گفته شده ؛ از
جمله در زمان آدم ( عليه السلام ) . ( 2 )
صاحب الدرّ الثمين در تفسير آيه" . . . فَتَلَقّي آدَمُ مِنْ
رَبِّهِ كَلِمات . . . " روايتي نقل كرده كه در آن آمده است : أنّه
( آدم ( عليه السلام ) ) رأي
ساق العرش و أسماء النّبي و الأئمة ( عليهم
السلام ) فلقنه جبرئيل : قل :
يا حميد بحقّ محمّد ، يا عالي بحقّ علي ، يا فاطر بحقّ فاطمة ، يا محسن بحقّ الحسن
والحسين ومنك الإحسان وقتي به نام حسين رسيداشك از چشمان آدم جاري
شدو خطاب به جبرئيل گفت : برادرم ، جبرئيل ! وقتي نام
پنجمين را مي شنوم قلبم مي شكند . . . جبرئيل پاسخ داد : او همانا از فرزندان تو است كه مصيبت ها در برابر مصيبت او كوچك وحقير
مي شود . آدم گفت : برادرم ! آن مصيبت چيست ؟ جبرئيل گفت : او با لب تشنه ، غريب و يكه و
تنها كشته مي شود ، يار وياوري ندارد . . . فرياد
برمي آورد :
وا عطشاه ، وا قلّة ناصراه . . . هيچكس پاسخش نمي دهد جز با شمشير . . . سرش را مانند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالأنوار ، ج44 ، ص189
2 . بقره : 31 الأسماء : اسماء انبياءالله واسماء
محمد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين و اسماء رجال من خيار شيعتهم
.
|
37 |
|
گوسفند از قفا و پشت گردن مي برند ، خيمه هايش را غارت مي كنند و
سرش را همراه سرهاي يارانش بر سر نيزه ها زده ، شهرها را
مي گردانند . . . پس آدم و جبرئيل گريستند . ( 1 )
2 ـ و در آياتي كه از اولي الأمر سخن گفته و اطاعت از آنها را براي
مؤمنان لازم مي شمارد ، بي ترديد امام حسين ( عليه
السلام ) يكي از مصاديق بارز آنها است : " أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الاَْمْرِ
مِنْكُمْ " . ( 2 )
3ـ برخي از آيات قرآن ، مربوط به شخص امام حسين ( عليه السلام ) است . در روايات آمده است : سوره و الفجر ،
سوره امام حسين است . و مصداق آيه : " يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ " ، شخص امام حسين ( عليه
السلام ) است . ( 3 ) صاحب كتاب الحسين
في القرآن ( 4 ) با بيش از 250 روايتِ
1 . بحارالأنوار ، ج44 ، ص245 ، و روي صاحب الدر
الثمين في تفسير قوله تعالي " . . . فَتَلَقّي آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمات . . . " أنه رأي ساق العرش و أسماء النّبي و
الأئمة ( عليهم السلام )
فلقنه جبرئيل : قل يا حميد بحقّ محمّد ، يا عالي بحقّ علي ، يا فاطر بحقّ فاطمة ، يا
محسن بحقّ الحسن و الحسين و منك الإحسان . فلمّا ذكر الحسين سالت دموعه و انخشع قلبه
و قال : يا أخي جبرئيل في ذكر الخامس ينكسر قلبي و تسيل عبرتي ؟ قال جبرئيل : ولدك هذا
يصاب بمصيبة تصغر عندها المصائب . فقال : يا أخي و ما هي ؟ قال : يقتل عطشاناً غريباً
وحيدا فريداً ليس له ناصر و لا معين ، و لو تراه يا آدم و هو يقول وا عطشاه وا قلّة
ناصراه ، حتّي يحول العطش بينه و بين السماء كالدخان ، فلم يجبه أحد إلاّ بالسيوف و
شرب الحتوف فيذبح ذبح الشاة من قفاه و ينهب رحله أعداؤه و تشهر رؤوسهم هو و أنصاره
في البلدان و معهم النسوان كذلك سبق في علم الواحد المنّان ، فبكي آدم و جبرئيل بكاء
الثكلي .
2 . نساء : 59
3 . " يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَي
رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي
جَنَّتِي " ( فجر ـ 27 )
امام صادق ( عليه السلام )
مي فرمود : اقْرَءُوا سُورَةَ الْفَجْرِ فِي فَرَائِضِكُمْ وَنَوَافِلِكُمْ
فَإِنَّهَا سُورَةٌ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيّ ( عليهما
السلام ) مَنْ قَرَأَهَا كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ
عَلِيّ ( عليهما السلام )
يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي دَرَجَتِهِ مِنَ الْجَنَّةِ ، إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ
حَكِيمٌ .
ابو اسامه كه در مجلس حاضر بود گفت : چگونه اين
سوره ، سوره حسين است ؟ امام پاسخ داد : أ لا تسمع إلي قوله تعالي " يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ
الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلي رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي
عِبادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي " إنّما يعني الحسين بن علي صلوات الله عليهما فهو ذو النفس المطمئنة
الراضية المرضية و أصحابه من آل محمد صلوات الله عليهم . . . الرضوان عن الله يوم
القيامة و هو راض عنهم و هذه السورة في الحسين بن علي ( عليهما السلام ) و شيعته و شيعته آل
محمد خاصة فمن أدمن قراءة الفجر كان مع الحسين ( عليهما السلام ) في درجته في الجنة
إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ . بحارالأنوار ، ج24 ، ص93 ؛
تأويل الآيات الظاهرة ، ص769
4 . سيد محمد واحدي گيلاني .
|
38 |
|
قابل اعتبار ، ثابت كرده است كه 128 آيه از آيات قرآن مربوط به شخص
امام حسين ( عليه السلام ) است .
امام حسين ( عليه السلام ) سيد الشهدا
تنها شهيدي كه در لسان امامان معصوم ، سيّدالشهد لقب يافت ، سردار نهضت
عاشورا ، حسين بن علي است . در زبان پيامبر و ائمه معصوم ( عليهم السلام ) ، لقب سيد الشهدا براي سه تن
به كار رفته است : اميرالمؤمنين ، حمزه ، و امام حسين ( عليهم السلام ) .
امام صادق ( عليه السلام ) هنگام زيارت
اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) مي فرمود :
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَصِيَّ الاَْوْصِيَاءِ ؛ درود برتو اي وصيّ اوصيا .
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ الاَْوْلِياءَ ؛ درود برتو اي وليّ اوليا .
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الشُّهَداء . . . ؛ درود برتو اي سيد وسرور شهيدان . ( 1 )
تعبير سيدالشهد به وسيله رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) ، درباره حضرت حمزه ، اميرمؤمنان و امام حسين ( عليهم السلام ) آمده است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : چهارتن در قيامت ، سواره محشور
مي شوند كه عبارتند از : من ، صالح پيامبر ، برادرم علي و عمويم حمزه . . . ( عمّي حمزة بن عبدالمطّلب ، اسدالله و اسد رسوله ،
سيدالشهداء ) دراينجا لقب سيدالشهدا براي حمزه به كار رفته است . ( 2 )
انس بن مالك گويد : روزي پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله ) فرمود : از اين در ، بهترين وصي ها و سيد شهيدان وارد
مي شود . ( 3 ) پس از چندي ديديم كه علي بن
ابي طالب از همان در وارد شد . ( 4 )
در حديثي ديگر آمده است كه آن حضرت دستي روي حسين ( عليه السلام ) كشيد و فرمود : آگاه باشيد كه او ( حسين ) ،
سرور شهيدان از آغاز تاپايان زندگي بشري است ولي پدر او
1 . بحارالأنوار ، ج100 ، حديث 9
2 . نكـ : بحارالأنوار ، ج7 ، ص135
3 . . . . يَدْخُلَ عَليكم مِنْ هذا الباب خَيْرُ
الأوصياءِ وسيّدالشهداء .
4 . نكـ : بحارالأنوار ، ج38 ،
ص16
|
39 |
|
از او بهتر و برتر است . ( 1 )
امام صادق ( عليه السلام ) از امام حسين
به عنوان سيد شباب الشهداء ياد كرده است . ( 2 )
* * *
ابن اثير مي نويسد : حسن و حسين از نام هاي بهشتي اند
كه در دوران جاهليت ، در ميان مردم ديده نشده اند . ( 3 )
در حديثي ديگر از رسول گرامي اسلام آمده است :
لمّا عرج بي إلي السماء رأيتُ عَلي باب
الْجَنَّةِ مَكْتُوباً : . . . وَالْحُسَينُ صَفْوَة الله . . . ؛ در بالاي در ورودي بهشت نوشته
شده است : . . . و حسين ] ( عليه السلام ) [ برگزيده خدا است . . . . ( 4 )
عشق به دانش
عبدالله بن حبيب ، سوره حمد را به يكي از فرزندان امام حسين ( عليه السلام ) آموخت و آنگاه كه فرزند ، آن سوره را پيش پدر
قرائَت كرد ، امام ( عليه السلام ) هزار دينار به معلم
هديه داد و هزار حُلّه ، ( 5 ) نيز برايش فرستاد و دهان
وي را پر از دُرّ نمود : أعطاه ألف دينار و ألف حُلَّة و
حَشاه فاهُ دُرّ . ( 6 )
بيعت با يزيد ، هرگز !
در نيمه رجب سال 60 هـ . وقتي معاويه از دنيا رفت . وليد ،
حاكم مدينه ، شب هنگام آن حضرت را به بيعت با يزيد دعوت كرد ليكن آن بزرگوار از بيعت
با يزيد سر باز زد و به به مبارزه با حكومت فاسد يزيد برخاست .
1 . نكـ : بحارالأنوار ، ج44 ، ص238 ، امّا إنّه
سيِّدُالشّهداء مِنَ اْلأوّلين والآخرين في الدُنيا والآخرة . . . و أبوهُ أفضلُ منهُ
وَخيرٌ .
2 . نكـ : . . . الْحُسَيْنُ ( عليه السلام ) سَيِّدُ شَبَابِ
الشُّهَدَاءِ تهذيب الأحكام ، ج6 ، ص74 و بحارالأنوار ، ج14 ، ص168
3 . اسدالغابه ، ج2 ، ص19 ـ 18 ، . . . اَلحَسَنُ وَ
الْحُسَينُ مِنْ أسماءِ أهل الجنّة لَمْ يَكُونا في الْجاهلّية .
4 . بحارالأنوار ، ج27 ، ص4
5 . جامه ، قطيفه .
6 . اعيان الشيعه ، ج1 ، ص579
|
40 |
|
امام حسين ( عليه السلام ) اسوه تاريخ
امام حسين ( عليه السلام ) نه تنها اسوه
تمامي مردم ، كه الگوي امامان معصوم پس از خود نيز مي باشد . ائمه معصوم ( عليهم السلام ) پس از شهادت آن حضرت ، طبق خط فكري ايشان
عمل مي كردند و هر يك بنا بر اقتضاي وضعيت روزگار خود ، امام حسين ( عليه السلام ) را پيشواي فكري خويش مي دانستند .
آري ، امام حسين اسوه امروز و فردا و همه ادوار تاريخ بشري است . امام
زمان ( عج ) روز عاشورا قيام خواهندكرد و امام حسين ( عليه
السلام ) در شب عاشورا ، از حضور ياران خود در ركاب امام زمان ( عج ) خبر
داد . ( 1 )
آن حضرت زندگي خود را فداي خدا كرد و خداوند عنايتي ويژه در حق او
نمود .
درروايت آمده است كه وقتي امام دهم ( علي النقي ( عليه السلام ) ) مريض شد ، هيأتي را مأمور كرد تا به زيارت
امام حسين ( عليه السلام ) بشتابند و در كنار قبر آن
حضرت ، ايشان را دعا كنند ! آنان گفتند : شما خود نيز اماميد ، پاسخ داد : درست است ،
ليكن خداوند مكان هايي را براي عبادت خود برگزيده است و سر زمين كربلا
يكي از آنهاست و من دوست دارم در جايي كه خدا بدان توجه خاص دارد وآن را
موردعنايت ويژه قرار داده است ، برايم دعا شود . ( 2 )
امام حسين ( عليه السلام ) خود نيز
فرموده اند : وَ لَكُمْ فِيَّ اُسْوَةٌ
؛ ( 3 ) زندگي
و ( نهضت حيات بخش ) من ، الگوي شماست .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمود : لي اُسْوَةٌ بِما يَصْنَعُ بِالحسين ؛ ( 4 ) آنچه كه حسين انجام داد الگوي من است .
امام باقر ( عليه السلام ) نيز مي فرمود : يكونُ لي بالحسين بْن علي اُسْوَةٌ . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نكـ : مقرم ، مقتل الحسين ،
ص158
2 . بحارالأنوار ، ج101 ، ص112
3 . نكـ : الأستيعاب ، ج382 كه در حاشيه
الاصابه چاپ شده است . چاپ مطبعه سعاده مصر ، ج1 ، ص 148 ، طبع
حيدرآباد .
4 . بحارالأنوار ، ج44 ، ص189
5 . بحارالأنوار ، ج47 ، ص116
|
41 |
|
هجرت تاريخ ساز
هجرت مسلم ، سفير امام حسين ( عليه السلام )
رسول و فرستاده امام حسين ( عليه
السلام ) ؛ يعني مسلم بن عقيل در نيمه رمضان سال 60 هـ . از
مكه حركت كرد و به مدينه رسيد و از آن جا راهيِ كوفه شد و در پنجم شوال به
آنجا رسيد ، با اين حساب ، حدود 20 روز در راه بوده است . او 63 روز در كوفه به
امور نهضت پرداخت و سرانجام در روز عرفه ، چهارشنبه ، نهم ذيحجه به شهادت رسيد .
هجرت ابا عبدالله ( عليه السلام )
يكي از درس هاي آموزنده مكتب عاشورا ، هجرت از مدينه به مكه و از
مكه به كربلا و سرنوشت بود . مسير امام ( عليه السلام )
از مدينه به مكه حدود پنج روز به طول انجاميد ، ولي از مكه به كربلا حدود 24 روز در
راه بودند .
دو روز از ماه رجب باقي بود كه آن حضرت به جانب مكه معظمه حركت كرد .
در روز عرفه ، كه همه حاجيان تلاش دارند تا خود را به عرفات و پس از آن به منا
برسانند تا در روز دهم ذيحجه قرباني كنند ، از قربانگاه ظاهري فاصله گرفت تا در مسلخ
عشق ، در قربانگاه كربلا ، قرباني اكبر را تقديم پيشگاه دوست كند . او به جاي
گوسفند ، عزيزانش را فدا كرد و سر انجام در دهم محرم الحرام ، روز عاشورا و
در سال 61 هـ . در سن 57 سالگي در كربلا به شهادت رسيد .
خاك كربلا
خداوند بزرگ بركات بسياري در خاك قبر حسين بن علي ( عليهما السلام ) قرار داده است
كه آن ويژگي و بركت در
هيچ يك از تربت هاي مَشاهد متبركه نيست و اين به
خاطر آن است كه آن حضرت
خود را فداي دين و احكام الهي كرد و خدا هم وي را
پذيرفت .
در زمان صفويه ، جلسه اي با حضور علماي بزرگ اسلام و يكي از
عالمان بزرگ مسيحي ، كه براي بحث درباره نبوّت پيامبر اسلام به اصفهان آمده بود ، در
دربار شاه
|
42 |
|
عباس تشكيل مي گردد . ملاّ محسن فيض كاشاني ( رحمه الله ) ( 1 ) نيز كه در آن
مجلس حضور داشت ،
رو به آن عالمِ مسيحي نموده ، گفت : تو كه ادعا مي كني
مي تواني از ما في الضمير و درون ما خبر دهي ، اكنون بگو كه در دست من
چيست ؟
او پس از لحظه اي درنگ گفت : فهميدم چيست ، اكنون در اين فكرم كه
آن را از كجا آورده اي ! ميان دستت ، قطعه اي از بهشت است . فيض گفت : اشتباه
نمي كني ؟ عالم مسيحي گفت : يقين دارم اشتباهي صورت نگرفته است . فيض گفت :
بنابراين ، واجب است مسلمان شوي ؛ زيرا پيامبر ( صلّي الله عليه
وآله ) خبر داد كه خاك كربلا قطعه اي از خاك بهشت است . وي كه فرد منصف و
حق جويي بود ، بي درنگ مسلمان شد .
انفاق سه خليفه زاده
روزي عبدالله بن عمر ، عبدالرحمان بن ابي بكر و امام
حسين ( عليه السلام ) در مسجدالنبي نشسته بودند كه مردي
وارد شد و نزد عبدالله بن عمر رفت و گفت : قَدْ ضَمِنْتُ
دِيَةً كامِلَةً وَعَجَزْتُ عَنْ أَدائِه ؛ يك
ديه كامل ـ صد شتر ـ بدهكارم كه از اداي آن درمانده ام . عبدالله از
دستيارش خواست دويست درهم به او بدهد . آن مرد نپذيرفت و به حضور عبدالرحمان ابن
ابي بكر رفت . او نيز همچون عبدالله عمل كرد . آن مرد آنگاه به محضر امام
حسين ( عليه السلام ) آمد و حاجت طلب كرد . امام ( عليه السلام ) وقتي دانست آن مرد حاجتمندِ واقعي است ،
فرمود : از تو سه مطلب مي پرسم و در برابر هر پاسخِ صحيح يك ثلث ( 31 ) از بدهكاري ات را ضمانت خواهم كرد ! آن مرد گفت :
يَابْنَ رَسولِ الله أَ مثْلُكَ يَسْأَلُ عَنْ مِثْلي ؟
؛ آيا فردي چون شما از شخصي مانند من سؤال
مي كند ؟ ! امام ( عليه السلام ) با ملاطفت
فرمود : ما در سطح فهم و درك مخاطبان خود سؤال مي كنيم . مرد عرب اعلام
آمادگي كرد كه به سؤال امام ( عليه السلام ) پاسخ دهد .
حضرت پرسيد : أيّ الأعمال أفضل ؟ ؛
برترين كارها چيست ؟
ـ عرب : الإيمانُ
بِالله ؛ ايمان به خدا .
1 . در بعضي از اسناد ، نام شيخ بهايي ( رحمه الله ) به جاي اسم ايشان
آمده است .
|
43 |
|
ـ امام : فما النجاة مِنَ
الْمهلكة ؟ ؛ عامل نجات از هلاكت و سقوط چيست ؟
ـ عرب : الثّقة بِالله ؛ توكل به خدا ( امام اين پاسخ را نيز قبول كرد .
ـ امام : فما يُزيّنُ الرجُل ؟ ؛ عامل زينت و كمال آدمي چيست ؟
ـ عرب : عِلمٌ مَعَهُ حِلْم ؛ دانشي كه صاحب آن داراي خويشتن داري باشد .
ـ امام : فإن أخطأه ذلك ؟ ؛ اگر اين نعمت را نداشت چه چيزي مايه زينت اوست .
ـ عرب : مالٌ معه مروءة ؛ مالي كه صاحب آن با مروّت باشد .
ـ امام : فإنْ أخطأه ذلك ؟ ؛ اگر كسي اين صفت را ندارد .
ـ عرب : فقر معه صبر ؛ تنگدستي و فقري كه همراه با صبر باشد .
ـ امام : فإن أخطأه ذلك ؛ اگر كسي داراي اين خصلت نيست .
ـ عرب : فصاعقة تنزل من السماء و
تحرقه فإنّه أهل لذلك ؛ آتشي از آسمان فروافتد و وي را
نابود سازد ، همانا او سزاوار چنين آتشي است .
امام ( عليه السلام ) تبسّم كرد و همه ديه و بدهكاري
وي را برعهده گرفت ، سپس مقداري پول به او داد و فرمود : اين مبلغ را براي اهل
خانه ات هزينه كن ( در برخي از احاديث آمده است : ) امام در خاتمه ، انگشتر مبارك
را از انگشت خود بيرون آورد و به مرد عرب داد و او خوشحال و شادمان رفت . ( 1 )
داستان انفاق امام حسين ( عليه السلام )
به گونه ديگر نيز در برخي از منابع اسلامي آمده است ؛ از جمله در تفسير كبير
فخر رازي ، ذيل آيه : " . . . وَعَلَّمَ آدَمَ الاَْسْمَاءَ . . . " .
سخت ترين مصيبت ها
در ديدگاه اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم
السلام ) سخت ترين و سوزناك ترين مصيبت ، عبارتند از :
1ـ شهادت حمزه سيدالشهدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير صافي ، علامه فيض كاشاني ، ج1 ، ذيل آيه
شريفه " . . . مِمَّا
رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ . . . " ؛ ( منتهي الآمال ، محدث قمي ، ص351 ) و بحارالأنوار ، ج44 ، ص196 و
جامع الأخبار ، ص137
|
44 |
|
2ـ شهادت جعفر طيّار
3ـ شهادت حسين بن علي ( عليهما
السلام ) ، البته مي توان گفت كه در ديدگاه ائمه معصوم ( عليهم السلام ) قتل حسين ( عليه
السلام ) سوزناك تر از قتل حمزه و جعفر است . ( امام سجاد ( عليه السلام ) ، با ديدن عبيدالله پسر قمربني هاشم
گريست و فرمود : ما مِنْ يَوْم أشَدُّ عَلَي رَسُولِ
الله ( صلّي الله عليه وآله ) مِنْ يَومِ أُحُد ، قُتِلَ فيهِ حمزةُ بْن عبدالمُطَّلِب . . . وَبَعد
يَوم مُؤتَة قُتِلَ فيهِ ابْنُ عَمِّهِ جعفر بْن أبي طالب ، ثُمَّ قال : وَلا يَوْمَ
كَيَوْم الْحُسين . . . ( 1 )
1 . نكـ : بحارالأنوار ج44 ، ص298 ؛
بحارالأنوار ، ج22 ، ص274
|
45 |
|
عباس بن علي ( عليهما السلام )
عباس بن علي ( عليهما
السلام ) ( قمر بني هاشم )
او در سال 26 هـ . ق . متولد شد و در آغاز سال 61 در سن حدود 34 سالگي به شهادت رسيد .
عباس ( عليه السلام ) بعد از محمد حنفيه
به دنيا آمد و برادران مادري وي عبارتند از :
عبدالله ، عثمان و جعفر ، كه همگي در كربلا شهيد شدند و داراي فرزند
نبودند . ( 1 )
همسر عباس لبابه نام داشت كه دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطّلب بود . از او پسراني به نام هاي عبيدالله و فضل به دنيا آمد . ( 2 )
او با القابي چون : قمر بني هاشم ، سقّاي كربلا ، صاحب لوا ،
باب الحوائج و . . . مورد توجه عام و خاص بود و نيز وي را با كنيه هايي چون
ابوالفضل و ابوقربه صدا مي زدند .
مادر قمر بني هاشم
مادر قمر بني هاشم ، امّ البنين ، دختر حزام بن خالدبن
ربيعة بن وحيدبن كعب بن معاوية بن بكربن هوازن بن عامربن
كلاب بن ربيعة بن عامر . ( 3 ) و مادر بزرگ او
ثمامه دختر
1 . مقتل الحسين ، مقرم ، مبحث قمر
بني هاشم ؛ معالي السبطين ، ص263 ، مجلس هجدهم .
2 . منتهي الآمال ، ج1 ، ص383
3 . عمدة الطالب ، ص327
|
46 |
|
سهيل بن عامر بن مالك بن جعفربن كلاب است . پس پدر و مادرش از
خاندان
بني كلاب اند و داراي خصلت هاي شايسته و صفات خانوادگي
مشترك .
روزي حضرت علي ( عليه السلام ) به برادرش عقيل ، كه
به انساب عرب آگاهي داشت ، مأموريت داد تا از ميان اقوام شجاع و سرافراز عرب ، براي
وي همسري برگزيند و يادآور شد اين دقت بدان جهت است كه فرزندي شجاع از او به دنيا
آيد ؛ به گونه اي كه داراي بازواني برومند و توانا باشد تا فرزندم حسين را
در سرزمين كربلا ياري دهد و در اين هنگام به امام حسين ( عليه
السلام ) اشاره كرد ؛ لِكَيْ اُصيبَ مِنْها وَلَداً يكونُ
شجاعاً و عضداً يَنْصُرُ وَلَدِي هذا ـ وَأَشارَ إلَي
الْحُسَينِ ـ ليواسيه في طَفّ كَرْبَلاء .
عقيل فاطمه كلابي را به امام ( عليه السلام ) معرفي
كرد و گفت : با امّ البنين ازدواج كن كه در عرب از اجداد او شجاع تر نيست ؛
تَزَوَّجْ اُمّ البَنِين الْكلابيّة ، فَإِنَّهُ لَيسَ في
الْعَرَبِ أَشْجَع مِن آبائها ، فَتَزوَّجه . ( 1 )
* * *
مادر عباس ارادت ويژه اي نسبت به امام حسين ( عليه السلام ) داشت . مامقاني در باره ولايت مداري
فاطمه كلابي اينگونه مي نويسد : فَإنَّ عُلْقَتَها
بِالحسين ( عليه السلام )
ليس إلاّ لاِءمامته ؛ ( 2 )
همانا علاقه امّ البنين به حسين بن علي ( عليهما السلام ) نبود مگر به جهت
امامت آن حضرت ، ( نه آن كه چون او را در دامان خويش
پرورانده است ) .
وي در جاي ديگر مي نويسد : امّ البنين ، كه قتل چهار فرزند خويش در
ركاب حسين ( عليه السلام ) را بر خود آسان
مي گرفت ؛ نشان از درجه عالي ايمان او بود . ( 3 )
عشق و ارادت امّ البنين نسبت به مقام والاي امامت و ولايت چنان
بود كه وقتي بعد از واقعه كربلا و شهادت فرزندان برومند و دلاور او ، بشير ، سفيرِ
خون و شهادت ، به مدينه بازگشت و امّ البنين را ملاقات كرد و مي خواست خبر
شهادت فرزندانش را به وي دهد ، امّ البنين گفت : أخْبِرْني
عَنْ أبي عبدالله ( عليه السلام ) ؛ از حال حسين بگو !
1 . ابن عنبه ، عمدة الطالب ، ص323 ، اعلمي ،
دائرة المعارف ، ج13 ، ص63 دمع السجوم ، ص351
2 . نكـ : مامقاني ، رجال ، ج3 ، صص 70 ـ 71 ،
طبع قديم .
3 . نكـ : مامقاني ، رجال ، ج3 ، ص70 ـ 71 ، طبع
قديم . ( قسمت دوم ) .
|
47 |
|
بشير وقتي خبر شهادت يك يك فرزندان امّ البنين را به وي داد ، او از
جواب هاي
فرعي بشير ناراحت شد ؛ زيرا توقع داشت هرچه زودتر از سرنوشت امام
حسين ( عليه السلام ) آگاه شود . ازاين رو ، به بشير گفت :
فرزندان من و همه جهانيان فداي حسين باد ! زودتر بگو از حسين چه خبر ؟ ( 1 )
و آنگاه كه خبر شهادت امام ، مقتدا و رهبر خويش را شنيد ناله اي
سرداد . ( 2 )
همان روز كه فاطمه كلابي ، امّ البنين ، پاي در خانه
اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) گذاشت ، حسن و حسين ( عليهما السلام ) مريض بودند ؛ او با مهرباني ويژه اي
با آنان سخن مي گفت و از صميم قلب دوستشان مي داشت و پرستاريشان را به
عهده گرفت و درست همانند مادر واقعي با آنان رفتار مي كرد . آنان نيز او را
بسيار دوست مي داشتند .
پس از شهادت اميرالمؤمنين ، آنگاه كه مغيرة بن نوفل ـ كه يكي از
مشاهير عرب بود ـ از امامه ، همسر ديگر اميرالمؤمنين خواستگاري كرد ، امامه با
امّ البنين در مورد اين تقاضاي ازدواج مشورت كرد . امّ البنين در جواب او گفت :
سزاوار نيست كه ما پس از علي ، در خانه ديگري باشيم و با مرد ديگري پيمان همسري
ببنديم .
اين سخن امّ البنين ، نه تنها در امامه ، كه در همسران ديگر امام ؛
از جمله : ليلي تميميّه و اسماء بنت عميس نيز اثر گذاشت و اين چهار همسر علي ( عليه السلام ) ، تا پايان عمر ازدواج نكردند .
فاطمه كلابي پس از ورود به خانه علي ( عليه
السلام ) ، از ايشان خواست كه او را فاطمه صدا نكند ؛ زيرا ممكن است
فرزندان زهرا ( عليها السلام ) با اين نام ، به ياد مادر
بيفتند و غم و حزن وجودشان را فراگيرد . ( 3 )
امّ البنين پس از واقعه عاشورا ، حدود 9 سال زندگي كرد و همواره
به افشاگري عليه بني اميه مي پرداخت و با اشك هاي خود به رسواكردن
آن ظالمان مشغول بود ؛ چنانكه ابوالفرج اصفهاني مي نويسد : وَ كانَتْ اُمّ الْبَنِين اُمّ هؤلاء الأربعة الإخوة الْقَتلي تخرج
1 . أولادي وَمَنْ تَحْتَ الْخَضراء كُلُّهُم
فداء لاَِبي عَبْدِالله الحُسَين ( عليه
السلام ) ، أَخْبِرني عَنِ الْحُسَين .
2 . نكـ : مامقاني ، رجال ، ج3 ، ص70 ـ 71 ، طبع
قديم .
3 . همان
|
48 |
|
إِلَي الْبَقِيع فتندب بنيها أشجي ندبة وأحرقها ،
فيجتمع الناس إليها يسمعون منه . ( 1 )
او در سال 70 هـ . بدرود حيات گفت و در بقيع به خاك سپرده شد . در
بقيع ، در كنار صفيه و عاتكه دو تن از عمه هاي پيامبر ، قبري است منسوب به
امّ البنين .
شجاعت عباس
شجاعت در دو جبهه مي تواند جلوه كند : 1 ـ جبهه مقاومت در برابر
دشمن .
2 ـ جبهه ايستادگي و ثباتِ قدم در خط حقّ و صراط ايمان ، عباس بن
علي ( عليهما السلام ) در هر دو جبهه موفق و سرافراز و
پيشتاز بود .
* * *
عباس بن علي ( عليهما
السلام ) ، در جنگ جمل و صفّين
عباس ، در دوران پدر نوجواني دلير و بهاور بود . به نوشته محدّث قمي در
تحفة الأحباب ، امام علي ( عليه السلام ) در جنگ
جمل به دو پسرِ خود ؛ محمد حنفيّه و عباس سفارش كرد كه مواظب حركت هاي دشمن
باشند . ( 2 )
همچنين عباس ( عليه السلام ) در جنگ صفين
در ركاب پدرش حضور داشت و در باز پس گرفتن شريعه معروفِ منطقه جنگ صفين از لشكر
معاويه ، عهده دار سمت معاونت امام حسين ( عليه
السلام ) بود . او در اين جنگ رشادتي چشمگير از خود نشان داد . بعضي
نوشته اند : وقتي به ميدان آمد و مبارز طلبيد ، معاويه به ابن شَعْثاء گفت : كارِ
اين جوان را يكسره كن .
او گفت : من بايد در برابر هزار مرد جنگي به حركت درآيم ، نه در برابر
يك جوان ! سپس يكي از پسران خود را فرستاد تا عباس را از پاي درآورد ولي عباس وي را
در همان نبردِ نخست از پاي درآورد . او خشمگين شد و يكي ديگر از فرزندانش را راهيِ
ميدان كرد و همه آنها به ترتيب تا هفت نفر به دست تواناي عباس كشته شدند .
1 . نكـ : ابوالفرج ، مقاتل الطالبيين ،
ص56 ، طبع منشورات رضي .
2 . نكـ : محدّث قمي ، تحفة الأحباب ، ص242 باب
العين .
|
49 |
|
ابن شعثاء با عصبانيت و خشم تمام ، به ميدان تاخت اما عباس با چالاكي خاص خود ، وي
را نيز از كمر دو نيم كرد . ( 1 )
لشكر معاويه با تعجب نظاره مي كرد تا دريابد كه آن جوان كيست ؟ و
همگان متوجه شدند كه او قمر بني هاشم عباس بن علي است . ( 2 )
به نوشته برخي از مورّخان ، عباس در كربلا حدود سي و پنج سال
داشت ( 3 ) و به قولي سي و چهار ساله ( 4 ) بود .
او در ركاب امام حسين ( عليه السلام ) حضور فعال داشت و از خود ايثار و سلحشوري زايدالوصفي بروز داد .
ابوالفضل ( عليه السلام ) در شب عاشورا ،
هنگام اعلام حلّ بيعت از جاي برخاست و به خطاب به امام ( عليه
السلام ) اظهار داشت : وَ لِمَ نَفْعَلُ ذلِكَ ؟ لِنَبْقي
بَعْدَكَ ؟ لا أَرانا اللهُ ذلِكَ أَبَد ؛ ( 5 ) چرا چنين كنيم ؟ آيا از تو جدا شويم
تا پس از تو زنده بمانيم ؟ نه ، هرگز خدا چنين روزي را براي ما نياورد !
مقام عباس ( عليه
السلام )
در مقام عباس ( عليه السلام ) همين بس كه
دو امام معصوم بر بازوي وي بوسه زدند ؛ نخست ، در آغازين لحظه هاي تولدش بود كه
اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) بازوانش را بوسيد . بعضي
از مورّخان نوشته اند : هنگامي كه قنداقه ابوالفضل را به دست پدرش
علي ( عليه السلام ) دادند ، او نخست در گوش راست و چپش
اذان و اقامه گفت و سپس نامش را عباس نهاد و سپس بازوان كوچكش را بوسيد و اشك ريخت ؛
ـ ثُمَّ قَبَّلَ يَدَيْهِ وَاسْتَعْبَرَ وَبَكي . ( 6 )
1 . معالي السبطين ، ج1 ، ص267
2 . همان ، ج1 ، ص267
3 . منتهي الآمال ، ج1 ، ص383 ؛ كبريت احمر ،
ص376
4 . منتخب التواريخ ، ص261
5 . مقتل الحسين ، ص211 ـ 213 ؛ بررسي تاريخ
عاشورا ، ص67 ؛ الكامل ، ج4 ، ص58 ؛ معالي السبطين ، ج 1 ،
ص207
6 . نكـ : خصائص العباسيه ،
ص119
|
50 |
|
و دومين مورد در روز عاشورا بود كه امام حسين ( عليه السلام ) بازوي از تن جدا شده اش را از زمين
برداشت و بر آن بوسه زد .
در علوّ شأن ، جلالت و رتبت ابوالفضل ( عليه
السلام ) نوشته اند كه : روزي امام
سجاد ( عليه
السلام ) نگاهي به عبيدالله بن عباس ( پسر عباس بن علي ) كرد و گريست
و
فرمود : ( 1 )
ما مِنْ يَوْم أشدّ علي
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) من يوم أُحُد ، قُتِلَ فيه عَمّهُ حمزة بْن عبدالمطّلب أسَد الله و
أسد رسوله و بعده يوم مُؤْتَة ، قُتِلَ فيه ابْن عمِّهِ جعفربْن
أبي طالب ( عليه السلام ) : ثمّ قال : و لا يوم كيوم الحسين7 ، أزدلف عليه ثلاثون ألف رجل
يزعمون أنَّهم من هذه الأمّة ، كلّ يتقرّب إلي الله عزّ و جلّ بدمه ، و هو بالله
يُذَكِّرُهُمْ فلا يَتَّعظون حتّي قتلوه بَغْياً وَظُلْماً وعُدواناً ، ثمّ قال :
رَحِمَ الله عمِّي العبّاس ، فلقد آثر وأبْلي وَفَدي أخاهُ بِنَفسِهِ حَتّي
قُطِعَتْ يداه ، فَأبْدَلَهُ اللهُ عزّ و جلّ بها جناحَيْن يَطِير بهما مع
الملائكة في الجنّة ، كما جَعَل لِجعفر بْن أبي طالب ، و انّ للعباس عندالله
تبارك و تعالي منزلة يَغْبِطُهُ بها جميعُ الشُّهداءِ يَوْمَ الْقِيامَةِ
. ( 2 )
براي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )
روزي سخت تر از روز اُحد نبود ؛ روزي كه عمويش حمزه به شهادت رسيد و پس از آن ،
سخت ترين روز براي آن حضرت ، روزي بود كه پسر عمويش جعفربن أبي طالب به
شهادت رسيد .
] امام سجاد ( عليه
السلام ) آنگاه افزود [ روزي بسان روز قتل
حسين ( عليه السلام ) نيست . روزي كه سي هزار نفر ، در
حالي كه خود را از امت محمّد ( صلّي الله عليه وآله )
مي پنداشتند و تصور مي كردند با كشتن حسين ( عليه
السلام ) به خدا تقرّب مي جويند ، وي را احاطه كردند . و امام هر چه از
آنان خواست خدا را بياد آورند و دست از اين جنايت ها بر دارند ، آنان توجه
نكرده و به ظلم ، تجاوز و كينه ، وي را كشتند .
1 . نكـ : صدوق ، المجالس ، ص277 ؛
بحارالأنوار ، ج44 ، ص298
2 . اماليصدوق ، ص462