بخش 1

مقدمه فصل ماتم داغ محرّم در قاب عاشورا منای کربلا در آرزوی کربلا آشنای دل خونباری دل غربت شقایق حرم عشق


1



3


مجموعه شعر عاشورايي

هم نفس با كربلا

محمود تاري « ياسر »


11


مقدمه

مقدّمه

از عاشورا سخن گفتن و بر صحنه هاي كربلا گريستن ، بدون شناخت كافي از جايگاه شخصيّت امام حسين ( عليه السلام ) ، و مطالعه در ابعاد مختلف انديشه ، ايمان و اخلاق آن بزرگوار و نيز تدبّر در مضامين سخنان و بيانات گرانسگ آن حضرت ، نمي تواند تضمين كننده سعادت انسان در دنيا و رستگاري او در آخرت باشد .

اگر سرودن يك بيت شعر در رثاي امام حسين ( عليه السلام ) مي تواند خانه اي در بهشت براي انسان به ارمغان آورد ؛ و اگر ريختن يك قطره اشك در عزاي او مي تواند تضمين كننده ورود به بهشت باشد ، از آن روست كه شعر را مي توان دستمايه شعور و ادراك مقام و موقعيت امام حسين ( عليه السلام ) و مقدمّه اي براي انديشهورزي و احساس مسؤوليت در ادامه راه او قرار داد و اشكباري را مي توان سند همدلي ، همراهي و همياري سيّدالشهدا ( عليه السلام ) وخيل شهيدان كربلايي به حساب آورد .

با چنين نگاهي است كه از ديرباز ، از همان آغازين روزهاي پس از شهادت امام حسين و ياران و فرزندانش ( عليهم السلام ) ، مرثيه سرايي ، نوحه خواني ، ماتم گيري و اشكريزي بر آنان ، سنّت گشته و چنين سنّتي مورد تأييد و ترغيب امامان معصوم ( عليهم السلام ) و اولياي الهي قرار گرفته است .

و بدين سان خون مقدّس ابا عبدالله الحسين ( عليه السلام ) در رگهاي هميشه تاريخ جاري مانده و نهضت او همه ستمديدگان و مستضعفان را به


12


بيداري ، آگاهي ، مبارزه و جانفشاني كشانده است .

در اين ميان ، نقش شعر و شاعري براي ترسيم واقعيّت ها و آشكارساختن ابعاد پنهان وقايع و كشف اسرار و رموز حوادث عاشورايي ، از چنان اهميتي برخوردار است كه حذف آن در هيچ زماني ممكن نبوده و نيست . مهم آن است كه شعر عاشورايي همچون هر شعر ديگر ، زماني تحرّك آفرين ، برانگيزاننده و ماندني است كه ويژگي هاي شعر متعهد را دارا باشد .

معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظّم رهبري ، در راستاي شناساندن فرهنگ صحيح عاشورا و با اين باور كه ذكر و ياد امام حسين ( عليه السلام ) عمومي ترين ، هميشگي ترين و تأثيرگذارترين جلوه هاي اين فرهنگ در هر مشهد و مقامي به شمار مي رود و خاطره پرشكوه جانبازي ها و ايثارگري هاي او در راه امر به معروف و نهي از منكر و جهاد في سبيل الله ، يكي از درخشان ترين راهبردهاي انساني ـ اسلامي در حفظ بنيادين ارزشها محسوب مي شود .

مجموعه شعر عاشورايي « همنفس با كربلا » اثر شاعر توانمند و شيفته اهل بيت ( عليهم السلام ) ، آقاي محمود تاري را به علاقمندان و زائران امام حسين ( عليه السلام ) تقديم مي دارديم . باشد تا بدين وسيله نمونه اي از هنر متعهّد در قالب شعر كلاسيك ، با رعايت فضاي جديد شعر مذهبيِ جامعه معاصر ، در دسترس همگان قرار گيرد كه در آن حتّي الإمكان از انحرافات فكري و تحريفات تاريخي متداول در بسياري از مجموعه هاي پيشين مراثي و مدايح اثري نباشد و محتوايي مطابق با مستندات تاريخي و كتب مقاتل معتبر دارا باشد .

معاونت آموزش و پژوهش

بعثه مقام معظّم رهبري


13


فصل ماتم


15


داغ محرّم

آسمان در آسمان باران ز چشمم ريخته

ماه بر گلبرگهاي لاله شبنم ريخته

هرچه عالم درد و داغ و محنت و اندوه داشت

دست گردون بر دل اولاد آدم ريخته

آنكه در رقص جنون آورد با تيغش مرا

زخم عريان مرا از عشق مرهم ريخته

ساقي از روز ازل مست از بلايم ساخته

در گلوي جام من صهباي ماتم ريخته

لاله مي ريزد ز باغ آسمان بر روي خاك

يا كه خون از ديده ي عيسي بن مريم ريخته

هيچ مي داني چرا عاشق بسوزد ، چون كه دوست

در گلوي عاشقان داغ محرّم ريخته

جاي ماندن نيست در اين خاكدان « ياسر » از آنك

بي قراري در فنا آباد عالم ريخته

* *


16


در قاب عاشورا

اي ستيغ قلّه ها تصويري از رعنائي ات

آفتاب آيينه اي در قاب عاشورائي ات

مي چكد خورشيد هر روز از نگاه روشنت

خيمه دارد در افق تنها دل شيدائي ات

كربلا تاريخ موّاجي ست در دست زمين

كز اشاراتي وزد با ديده ي دريائي ات

راه حق پيموده اي از ابتدا تا انتها

اي حيات عشق جاويدان زحق پيمائي ات

* * *

نقش زد ، لَمْ يَسْتَقِم ، بر تشنگي هاي لبت

تيغ حيران مانده از اين نفس بي پروائي ات

بس كه تيغ و نيزه گل بر پيكرت آورده اند

يك گلستان زخم دارد سينه ي صحرائي ات

اين تو بودي ، عشق بود و سجده پيش پاي دوست

مي گذشت آنجا چه شيرين لحظه ي تنهائي ات

غير اشكي كز دو چشمت ريخت برروي لبت


17


بر نيامد هيچ كس از عهده ي سقّائي ات

در تداوم بخشي دين هستي اهدا كرده اي

اي قوام پايه هاي دين از اين اهدائي ات

گشت « ياسر » سينه ات لبريز عطر آفتاب

مهر او را تا پذيرفته دل سودائي ات

* *

* إن كان دينُ محمّد لَم يستقِم إلاّ بقتلي فياسُيوفُ خُذيني

اگر دين جدّم محمّد با كشته شدن من به جاي خواهد ماند پس اي شمشيرها مرا در بربگيريد .

* *

مناي كربلا

اين دل لبريز خونم در هواي كربلاست

جان مشتاقم خريدار بلاي كربلاست

هر دل بشكسته اينجا همقدم با تشنگي ست

هر گلوي تشنه اينجا همصداي كربلاست

بي سبب دل را درون سينه زندان كرده ام

جاي اين دل در حريم دلرباي كربلاست

هر كه مشتاق بهشت است و بدان سو مي رود


18


آرزوي من بهشت جانفزاي كربلاست

ره ندارد غير داغ كربلا در سينه ام

چون دل درد آشنايم ، آشناي كربلاست

از چه مي جويي طبيب از بهر درد خويشتن

التيام درد در دارالشّفاي كربلاست

كعبه دارد در كنار خويشتن سعي و صفا

تربت شش گوشه هم سعي و صفاي كربلاست

در فرات ديده و در نينواي سينه ام

اشك و آهي دارم امّا از براي كربلاست

در مناي مكّه خاك از اشك ، عطر افشان شود

خاك امّا غرقِ در خون در مناي كربلاست

آنچه « ياسر » مي زند آتش به جان ماسوا

ماجراي شعله خيز و جانگزاي كربلاست .

* *

در آرزوي كربلا

« بر مشامم مي رسد هر لحظه بوي كربلا »

مي رود با هر نفس اين دل به سوي كربلا

« تا بگيرم در بغل قبر حسين بن علي »

آمدم من كو به كو در جستوجوي كربلا


19


گر كه من آلوده ام امّا شدم مهمان تو

تا بگيرم آبرو از آبروي كربلا

« تشنه ي آب فراتم اي اجل مهلت بده »

تا بنوشم جرعه جرعه از سبوي كربلا

در بيابان طلب چون لاله هاي داغدار

دل سراپا شعله شد در آرزوي كربلا

حرف ديگر خوش نباشد در ميان عاشقان

جز حسين بن علي ، جز گفت و گوي كربلا

در مسير كربلا از جان و سر خواهم گذشت

گر ببندد راه را بر من عدوي كربلا

تا كه بنشيند غبار زائرانش بر رخم

مي زند خيمه دل من رو به روي كربلا

هر نفس بايد كه برخيزد شرار شعله اش

هر كه دارد همچو « ياسر » هاي و هوي كربلا

* *


20


آشناي دل

دل هيچ جلوه گاهي جز كربلا ندارد

جز كربلا حريمي ياران صفا ندارد

با ني نواي ديگر سر كن به نينوا ، چون

غير از نواي غربت اين ني نوا ندارد

بيهوده مي بَريدم بهر شفا به هر كو

جز كربلا دل من دارالشّفا ندارد

احساس غربتم را حسّ كن كه در دو عالم

غير از حسين اي دل جان آشنا ندارد

دل بي ولايت او كمتر ز خشت و سنگ است

جان بي محبّت او هرگز بها ندارد

مهتاب جلوه گاهش جز در حريم او نيست

خورشيد بي نگاهش ره در سما ندارد

بيمار عشق اويم تنهاست او طبيبم

جز تربت شريفش دردم دوا ندارد

با كربلا بگوييد اين نكته از دل من

حتّي نسيم جنّت عطر تو را ندارد


21


« ياسر » ببين بلا را بر جان خود خريدم

چون راه عشق دانم غير از بلا ندارد

* *

خونباري دل

مي رود كرب و بلا هر نفسي جاري دل

تا شفا گيرد از آن آينه بيماري دل

خط سرخي ست بر آيينه ي تاريخ كه هست

نهضت كرب و بلا نهضت بيداري دل

جان هر كس كه گرفته ست جلايي زحسين

در همه عمر نبيند به خدا خواري دل

گر كه دل داده ي آن زاده ي زهرا باشي

عاقبت مي رسد او از پي غمخواري دل

در دو عالم دل خود را بده در دست حسين

كه اگر بارِ فتاده ست كند ياري دل

جز براي غم و اندوه حسين بن علي

كس نديده ست هنوز اشك من و زاري دل

غير تن هاي به خون خفته به ميدان بلا

هيچ چشمي نرسيده ست به خونباري دل

دل خود « ياسر » اگر داد به عشقش ، چون كس

نرسد در حرم سينه به سالاري دل

* *


22


غربت شقايق

شود روشن به نور عشق اگر دل

زند بر هستي عالم شرر دل

به بزم بيقراران گردر آيد

شود شمع و بسوزد تا سحر دل

اگر آتش بگيرد تار و پودش

گذارد بر همه هستي اثر دل

نمي جويد طريقي جز ره دوست

ندارد جز محبّت همسفر دل

به ميدان بلا در راه دلدار

به جان خود خريده صد خطر دل

سپارد گر به دست عشق خود را

در اين سودا نمي بيند ضرر دل

چو آتش زير خاكستر نهان است

كه مي گردد به آهي شعلهور دل

تمام لحظه ها بي منّت تن

به كوي عشق گردد رهسپر دل


23


زيارت مي كند با شوق هر دم

حريم دوست را با چشم تر دل

شكسته بغض مانده در گلو را

كشد فرياد از سوز جگردل

كبوترسان به خاك افتاد ، اي واي

ز داغ كربلا زد بال و پر دل

بسوزد در شرار آتش اشك

چو از سوز عطش گيرد خبر دل

بياد غربت چندين شقايق

چه غوغايي ، چه غوغايي ست در دل

سري بر نيزه شد مانند خورشيد

به دنبالش روان بي پا و سر دل

نباشد مهر او « ياسر » به هر جان

ندارد عشق او ره سوي هر دل

* *


24


حرم عشق

تربتت جنّت دل هاي خدايي ست حسين

جان من در ره عشق تو فدايي ست حسين

هر كسي دل به كسي داده وليكن از شوق

دل من ـ اين دل من كرب وبلايي ست حسين

اي كه باشد حرم محترمت قبله ي دل

كار دل در حرم عشق گدايي ست حسين

از در مرحمت خويش مراني ما را

كآنچه سوزد دل از آن ، داغ جدايي ست حسين

جاده در جاده رها گشت دلم از پي تو

نظري كن كه بر آن زخم رهايي ست حسين

ما از آن ، خاك تو را خوب غنيمت شمريم

كه به هر ذرّه ز خاك تو شفايي ست حسين

بي سبب نيست كه « ياسر » به تو دل داده و بس

تربتت جنّت دل هاي خدايي ست حسين

* *



| شناسه مطلب: 77588