بخش 1

پیشگفتار فصل اول : کربلا پیش از تولد نام‌های شهر عشق کربلا در یک نگاه کربلا و ابوالبشر کربلا و پیامبر خون‌نامة خاک قربانگاه عاشقان

بسم الله الرحمن الرحيم


3


سيماي كربلا حريم حريت
محمد صحتي سردرودي

 


7


پيشگفتار
محو آثار تاريخي و كمرنگ ساختن ارزش‌هاي اخلاقي و انسانيِ هر ملتي را مي‌توان نخستين گام در مسير القاي باورها و فرهنگ بيگانه دانست. استكبار كه چتر آسماني ايمان و توحيد را بزرگترين مانع در مسير غارت و اسارت ملت‌ها مي‌داند،‌ تلاش فراوان دارد تا مردم را از فكر و فرهنگ اسلامي جدا سازد.
در اين ميان، آنچه سخت از آن مي‌گريزد پيشينة مكتبي و ديني شهر و ديار مسلمانان است.
سرزمين اسلام، ديار ارزش‌هاست، ديار ايمان و دانش و هنر و كوشش است. افتخار ديار اسلام چند اثر باستاني بجا مانده از شاهان بيدادگر و چند شعر باقي مانده از لحظة عربده و مستي چند شاعر نيست.
ديار اسلام، به دانشمندان متعهد و عالمان دورانديش و حافظان قرآن و راويان حديث و مجاهدان سلحشور و فداكاران مؤمني مي‌بالد كه در دامان دين بزرگ شدند و از ايمان و آزادي و استقلال انسان‌ها دفاع كردند.
در شهر و ديار ابرار، ايثارگران، توليدگران اصلي ارزش‌هاي اجتماعي و پاسداران آبرو و حيثـيّت انساني و مسلماني‌اند. سابقة تاريخي و قدرت فـنّي و هنري منهاي ايمان و اخلاق، نشان هيچ امتياز و افتخاري نيست.
در اين كتاب،‌كوشش بر اين است كه خدمات متقابل اسلام و كربلا،‌ مورد بررسي قرار گيرد.


9


كربلا نامي نيست كه كسي آن را نشنيده باشد و در خصوص آن و حوادث حماسي و تاريخ سازش به فكر فرو نرفته و انگشت حيرت به لب نگرفته باشد. اين دلواژة بي نظير، در طول تاريخ خونين خويش، هميشه ورد زبان آزادگان و مطلع قصيده‌هاي غيرتمندان و سرود سرخ شهيدان بوده است.
نام كربلا از آن روز به زبان‌ها افتاد كه «قربانگاه عاشقان» و «مشهد شهيدان» نام گرفت و ميزبان هفتاد و دو تن عاشق صادق و ابر مرد غيور گشت.
كربلا پيش از آن كه نام يك شهر، يا اسم مكاني باشد، عنوان يك فرهنگ است؛ فرهنگي كه فراتر از زمين و زمان بوده و تا فراسوي فرداهاي بي‌نهايت نيز امتداد خواهد يافت.
بياييد عاشورا، اين حيرت آباد حماسه‌ها را هر چه بيشتر جدّي بگيريم و كتاب كربلا را ـ كتابي كه با خون خدا نوشته شده ـ كوچك نشماريم، كتابي كه سطر سطر هميشه خونينش سرود سرخي است كه هر حرفش كلمه‌اي از كلمه‌هاي الهي است و (كلمة الله هِيَ العليا)  
محمد صحّتي سردرودي
                              قم




10


فصل اوّل

 

كربلا پيش از تولد

      بـه ملّتـي كـه مـرامش بود مـرام حسيـن
                             مـن احتـرام گـذارم بـه احـترام حسيـن
     از آن جهـت شـده ديـوان كـربـلا دل مـا
                             كـه افتتـاح شـده از ازل بـه نـام حسين
     نه چون حسين، كسي سجده كرده در عالم
                           نه كس قيام نموده است چون قيام حسين
«عبدالعلي نگارنده»        


11


نام‌هاي شهر عشق
از كربلا، با نام‌هاي بسيار ياد شده كه به بيش از بيست نام مي‌رسد:
1. كربلا، نامي كه هيچ مكاني در شهرت و قداست به پايش نمي‌رسد و در تفسير اين كلمة كمال آفرين، حرف‌هاي بسيار گفته‌اند:
الف: بعضي معتقدند ريشة كربلا، از كلمة «كَربَلَه» گرفته شده و كربله يعني به سستي گام برداشتن، يا سست شدن گام‌ها.
عرب‌ها هرگاه بخواهند از بي‌حال و با كسالت راه رفتن كسي حكايت كنند، مي‌گويند: جادَ يَمْشي مكربلاً؛ يعني آمد در حالي كه به سستي گام بر‌مي‌داشت. ( 1 )
ب: كربلا از «كِربال» گرفته شده و كربال يعني غربال و تميز و پاك كردن. گفته مي‌شود: كربلتُ الحنطة؛ يعني گندم را  غربال كردم و آن را از خاك و خاشاك پاك گردانيدم.

به كربلا نيز به خاطر اين كربلا گفته‌اند كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة العتبات المقدسه، ج8، قسم كربلا، ص 9


13


زميني بود خالي از ريگ و سنگ و بدون درخت يا گياهان هرز و مزاحم، گويي ‌كه كشاورزي آن را پاك كرده و براي كشت آماده كرده است. ( 1 )
ج: كربلا، از دو واژة آشوري «كرب» و «ايلا» تركيب يافته است؛ يعني حرم خدا و خانة خدايگان. ( 2 )
د: اين كلمه در اصل فارسي بوده و از دو كلمة «كار» و «بالا» گرفته شده؛ يعني كار آسماني و ارزشمند؛ به عبارتي جايگاه نماز و نيايش. ( 3 )
ه‍ : در اصل «كُوَر بابل» بوده؛ يعني روستاهاي شهر
بابل. ( 4 )
و: توسط خود حضرت سيّدالشهدا و پدرش علي8 و جدّش پيامبر خدا9، كربلا به كرب و بلا؛ يعني درد و بلا و امتحان و ابتلا تفسير شده است. ( 5 )
ادبا و شعراي شيعه نيز همين تفسير را برگزيده‌اند، به عنوان نمونه، سالار شاعران شيعي، سيد اسماعيل حِمْيَري از كربلا چنين ياد مي‌كند:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة العتبات المقدسه، ج8، قسم كربلا، ص 9
2. مدينة الحسين7، ص 1
3. همان، ص 1
4. نهضة الحسين7، ص66
5. همان


14


كربلا يا دارُ كربٍ وَ بلا

وبها سبط النبيّ قد قتلا ( 1 )

و بزرگ انديشمند شيعي، مرحوم سيّد شريف رضي اين‌گونه مي‌سرايد:

كربـلاء لاَزِلْتِ كـرباً و بلا
                      مـا لقي عنـدكِ آل المصطفي
كم علي تربكِ، لمّا صرّعوا
                     مِنْ دمٍ سال و مِـن دمع‌ جري ( 2 )

اي كربلا! تو هميشه انبوهي از اندوه و بلا را به ياد مي‌آوري، به سبب آنچه كه در خاك تو به آل پاك محمد مصطفي9 رسيد.
هنگامي كه كشته شدند چه خون‌ها كه ريخته شد و چه اشك‌ها كه جاري گرديد.

2. حائر؛ پس از كربلا، حائر بيش از ديگر نام‌ها، داراي اهميّت بوده و از كربلا در كتاب‌هاي فقهي بيشتر با همين نام، ياد مي‌شود و فقها مسائل ويژه‌اي را كه دربارة حائر و احكام و حدود آن مي‌باشد، در ذيل همين عنوان بررسي مي‌كنند.
3. حير، مخفف همان حائر است،‌ حير يا حائر جايي است كه آب در آنجا حيران مي‌ماند و به دور خود مي‌پيچد و گودال قتلگاه امام حسين7 در همين مكان مقدّس واقع شده و جسد انورش نيز در آنجا مدفون است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. ديوان السيد الحميري، ص 58
2. ديوان الشريف الرضي، ج 1، ص 44


15


4. نواويس، پيش از اسلام نام گورستاني بود كه مسيحيان، مردگان خود را در آنجا دفن مي‌كردند. جالب اين كه پيشواي شهيدان حضرت اباعبدالله7 در ضمن يكي از خطبه‌هاي معروفش اين واژه را آنگاه كه از حريم جدّش خارج شده بود، به كار برد:

«خُطَّ المَوتُ عَلَي وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلَي جِيدِ الْفَتاة، وَ ما أَوْلَهَني إلي أَسْلاَفي اشتياق يعقوبَ إلَي يُوسُفَ وَ خُيِّرَ لي مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِيهِِ، كَأَنّي بأَوصَالِي تَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ الْفَلَو?اتِ، بَيْنَ النَّواوِيس وَ كَرْبَلاءَ...» ( 1 )
مرگ براي فرزندان آدم چه زيبا نوشته شده است! نوشتاري كه در لطافت به نقشي مي‌ماند كه گردن‌بند، در گردن دختركان جوان مي‌كشد و من براي سركشيدن جام جان‌بخش شهادت و به ديدار صالحان سلف، همان قدر مشتاقم كه يعقوب به ديدار پسرش يوسف، دست تقدير الهي، براي من قتلگاهي برگزيده است كه من به ديدارش خواهم شتافت، مي‌بينم كه به همين زودي‌ها گرگ‌هاي گرسنة نواويس و كربلا مرا در محاصره انداخته، بند بند اعضاي بدنم را از هم جدا مي‌كنند.

5 . طفّ الفرات، كنار فرات.
6. طفّ.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحارالانوار، ج 44، ص 366


16


7. شاطئ‌‌الفرات، اين هر سه اسم تقريباً به يك معني است و طفّ به سرزميني كه مشرف به دريا باشد، يا در كنار رودخانه قرار گيرد، اطلاق مي‌شود. سرزمين كربلا را به خاطر چند چشمه‌اي كه در آن بوده و كربلا را در كنار خويش گرفته بودند طف گفته‌اند. چشمه‌هايي مانند: قطقطانيه، رهيمه، عين الجمل و نهر علقم. ( 1 )
8 . نينوا، از نام‌هاي معروف و قديمي كربلاست.
9. موضع البلاء يا موضع الابتلاء.
10. محلّ الوفاء.
11. غاضريّه.
12. ماريه.
13. قصر بني‌مقاتل.
14. عقر بابل.
15. عمورا.
16. صفورا.
17. نوائح، يعني ناله‌ها و نوحه‌ها.
18. شفاثا، كه در عرف مردم «شثاثه» خوانده مي‌شود. ( 2 )
19. مدينة الحسين7.
20. مشهد الحسين7.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. شهر حسين7، ص 12
2. بعضي «شفيه» نقل كرده‌اند، بنگريد: تراث كربلا، ص 20


17


21. بقعة مباركه. ( 1 )
كربلا در يك نگاه
از آنجا كه پيشينة كربلا بسيار قديمي است و به دوران بابليان مي‌رسد و مدارك تاريخي در اين باب ناچيز و اندك است، نمي‌توان شناخت دقيقي نسبت به تاريخ كربلاي پيش از اسلام به دست آورد.
عراق تا سال 13 هجري قمري در سلطة زمامداران ايران بود و از همان سال تا سال شانزدهم هجري، به تدريج تمام كشور عراق و كربلا به دست خيل خروشان سربازان مسلمان فتح شد و آزاد گرديد. از آن ميان جنگ قادسيّه كه در سال 14 هجري اتّفاق افتاد، معروف و مشهور است. ( 2 )

عراق در طول تاريخ اسلام، هميشه كشوري شيعه‌نشين و بستر بسي حوادث تاريخ‌ساز و مهد حماسه‌ها و مركز انقلاب‌هايي بزرگ و خونين بوده است، كافي است كتاب كربلا را ورق زده و كوفه ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تراث كربلا، صص 21 ـ 19
2. شهر حسين7، ص7
3. بر خلاف ذهنيّت رايجي كه ما ايرانيان از كوفه داريم و با بعضي شعارها و ضرب المثل‌هايي از قبيل «الكوفي لايوفي» و... كه آن را هميشه ابراز مي‌كنيم،‌ كوفه پايگاه حكومت عدل مولا علي7 و نخستين حوزة علميّة شيعه و مركز بسياري از قيام‌هاي بزرگ شيعي بوده است.


18


كه شهري از شهرهاي استان كربلا است، در آيينة تاريخ به تماشا نشست.
كربلا با فاصلة 105 كيلومتر، در جنوب غربي بغداد واقع شده و اكنون مركز استاني به نام «استان كربلا» است.
كربلا و ابوالبشر
در حقّ حضرت آدم7، در حديثي نوشته‌اند كه چون از فردوس برين رانده شد و به زمين هبوط كرد، روزي از روزها در اين خراب آباد مي‌گشت كه گذرش به صحراي كربلا افتاد در اثر لغزش به زمين افتاد و خون از پايش جاري گرديد، روي به حضرت حق كرده، گفت:
خدايا! چرا چنين شد؟! نكند باز قصوري از من سر زده باشد!
ندا رسيد: نه، گناهي از تو سر نزده، بلكه اينجا كربلا است؛ جايي كه در آنجا پسر تو حسين7 را مي‌كشند و به او رحم نمي‌كنند.

آدم گفت: آيا حسين پيامبر است؟‌ ندا رسيد: نه، بلكه فرزند پيامبر است. آدم پرسيد: قاتلش كيست؟ حضرت حق پاسخ داد: قاتل او يزيد باشدكه در آسمان‌ها و زمين مورد لعن و نفرين است. در اين هنگام بود كه آدم چهار نوبت بر يزيد لعنت كرد. ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. پيام عاشورا، ص 51، به نقل از وقايع الأيام خياباني، جلد محرّم و نيز منتخب طريحي.


19



كربلا و پيامبر
از همان روز كه سيّد جوانان جنّت، گام به گيتي نهاد و با درخشش خورشيد جمالش، خانة گلين مولا علي7 و فاطمة زهرا3 را درخششي ديگر و نوري بيشتر بخشيد، نام كربلا نيز به زبان‌ها افتاد.
تربت كربلا، اين توتياي چشم دل و سرمة سرخ ديدة دين، از همان روزهاي آغازين حيات سراسر حق و حماسة حسين بن علي8، قداستي فوق‌العاده و حرمتي بسيار يافت، چنان كه پيامبر خدا9 آن را از دست روح‌القدس گرفت و با مشام مبارك خويش مي‌بوييد و بوسه مي‌زد. گويي با اين كار مي‌خواست به پسرش حسين كه تازه تولّد يافته بود، بگويد: پسرم! تو از مني و من از تو. ( 1 ) تو با كتاب كربلايت كه با خون خدايي خويش خواهي نوشت. دين و آيين مرا براي هميشه بيمه خواهي كرد! پس من حقّ دارم خاك كربلاي تو را ببوسم.

پسرم! عزيزم! حسينم! اي پارة تنم و نور چشمم، خوش آمدي و با آمدنت مرا از فكر فردا و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اشاره به حديث بسيار معروفي است كه پيامبر9 مي فرمود: «حسينٌ مِنّي و أَنَا مِنْ حُسَين».


20


فرداها آسوده كردي. من از دير زمان انتظار تو را مي‌كشيدم.
روزي امّ الفضل به محضر پيامبر خدا9 مشرّف شده، عرض مي‌كند:
اي پيامبر خدا، شب خواب عجيبي ديدم، حضرت پرسيد: چه ديدي؟
ـ گفتنش برايم سخت است. اي فرستادة خدا.
ـ بگو، چه ديدي؟!
ـ ديدم كه گويي پاره‌اي از تن شريفتان جدا شد و در آغوش من افتاد!
ـ خير ديدي. ان شاء الله دخترم فاطمه پسري به دنيا خواهد آورد و تو آن را در آغوشت جاي خواهي داد.
چيزي نگذشت كه فاطمه3 حسين را به دنيا آورد و چنان كه پيامبر9 فرموده بود، من او را در آغوش گرفته، به خدمت حضرتش آوردم.
پيامبر9 تا نوزاد را ديد، گريست؛ به گونه‌اي كه چشمانش پر از اشك شد! پرسيدم: يا رسول الله، پدر و مادرم فدايت باد! شما را چه شده است، چرا گريه مي‌كنيد؟

فرمود: جبرئيل برايم خبر آورد كه اين فرزندم را امّتم به زودي خواهند كشت! پرسيدم: همين نوزاد را؟ فرمود: آري، جبرئيل خبر داد و مشتي نيز

 


21


از خاك سرخ كربلا را برايم آورد. ( 1 )
و در حديث ديگري است كه جبرئيل مشتي از تربت حسين7 را نزد پيامبر9 آورد؛ تربتي كه بوي مشك خاص و خوشبو از آن به مشام مي‌رسيد و آن را به پيامبر9 داد و عرض كرد: اي حبيب خدا! اين تربت فرزندت حسين، پسر فاطمه است. چيزي نمي‌گذرد كه او را در سرزمين كربلا مردماني نفرين شده خواهند كشت... ( 2 )
در روايتي نيز نقل شده كه در نخستين سالروز تولّد امام حسين7، دوازده هزار فرشته با هيئتي خاصّ و در حالتي مخصوص به پيشگاه پيامبر9 نازل شده، عرض كردند:
اي محمد، به زودي آنچه از دست قابيل به هابيل رسيد، به فرزندت حسين مي‌رسد.
و آن روز (يعني اوّلين سالروز تولّد امام حسين7) فرشته‌اي در آسمان نماند مگر آن‌كه به حضور حضرت رسول9 شرفياب شدند و او را به شهادت فرزندش حسين7 تسليت و تبريك گفتند و هر يك به عنوان تحفه، مشتي از خاك كربلا را به پيشگاه پيامبر9 آورده بودند. ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سيرتنا و سنّتنا، ص 53، و نيز الارشاد للشيخ المفيد، ص 250
2. سيرتنا و سنّتنا، ص 58
3. سيرتنا و سنّتنا، صص 62 ـ 61


22


در دومين سالگرد ولادت حسين7  نيز اين برنامه تكرار شد و پيامبر9 كه آن روز در سفر بود، به همراهان خويش در رابطه با كربلا و شهادت فرزندش حسين7 سخن گفت و پس از بازگشت از سفر نيز به منبر رفت و در حالي كه يك دستش را بر سر حسينش نهاده بود و دست ديگر را به سوي آسمان گرفته بود فرمود:

«پروردگارا! شهادت فرزندم حسين را مبارك گردان و او را سالار شهيدان قرار ده، إِنَّكَ عَلَي كُلّ شَيْءٍ قَدِير» ( 1 )

و پيامبر9 بارها و بارها از كربلا مي‌گفت و نسبت به تكرار بيان اين حديث حيات‌بخش اصرار و پافشاري داشت.
خون‌نامة خاك
حضرت امّ سلمه3، از زنان بزرگوار پيامبر9 است؛ بزرگ بانويي كه پس از خديجة كبري، مادر صدّيقة طاهره3 هيچ يك از زنان پيامبر9، در پارسايي و صداقت به پاي او نمي‌ر‌سد. او به راستي و به حقّ «امّ المؤمنين» بود.

او مي‌گويد: روزي از روزها پيامبر حق9در خانة من بود و حسن و حسين8 در برابر چشمان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 62


23


پيامبر9، مشغول بازي بودند كه فرشتة وحي فرود آمد و در حالي كه با دست به امام حسين7 اشاره مي‌كرد، عرض كرد: اي محمد، پس از تو امّتت اين فرزندت را مي‌كشند...
پيامبر9 پس از شنيدن اين خبر گريست و او را در آغوش خويش فشرد، سپس جبرئيل مشتي از خاك كربلا را به پيامبر9 داد و حضرت آن را مي‌بوييد و مي‌فرمود: چه بويي دارد! بوي بلا و ابتلا مي‌دهد.
آنگاه رو به من كرده، فرمود: امّ سلمه! اين خاك را از من بگير و امانت نگهدار، هرگاه ديدي اين خاك به خون تبديل شد، بدان كه فرزندم حسين را كشته‌اند. پس آن را از پيامبر9 گرفتم و در ميان شيشه‌اي قرار دادم و هر روز كه چشمم به آن شيشه مي‌افتاد، بي‌اختيار مي‌گفتم: روزي كه اين خاك، خون شود، به راستي كه روز عظيمي خواهد بود و چنان نيز شد. ( 1 )
قربانگاه عاشقان

امام باقر از پدرش امام سجّاد8 نقل مي‌كند كه وقتي اميرمؤمنان7 از كربلا عبور مي‌كرد، در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سيرتنا و سنّتنا، صص 75 ـ 66، و نيز الارشاد للشيخ المفيد، ص 251


24


توصيف آن سرزمين فرمود:

«اينجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان
است. شهيداني كه نه در گذشته مانند آنان وجود داشته و نه در آينده وجود خواهد داشت.» ( 1 )

در حديث ديگر، به عبارت ديگري نقل شده است كه شخصي به نام هرثمة بن سليم مي‌گويد:

«ما در جنگ صفين با علي7 بوديم، زماني كه حضرت به صحراي كربلا رسيد، از اسب پياده شده احرام نماز بست و ما نيز پشت سر حضرت نماز را با جماعت خوانديم. پس از آن كه نماز تمام شد، امير مؤمنان را ديديم كه از خاك كربلا برداشته و آن را استشمام مي‌كند و مي‌فرمايد: چه خوشبويي اي خاك! قومي از تو،‌ در روز قيامت بپا خواهند خاست كه بدون حساب و بي هيچ درنگي به بهشت خواهند رفت...» ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. متن حديث چنين است: «وَ يَقُول هذا ... مصارع عشاق شهداء
لا يسبقهم من كان قبلهم و لا يلحقهم من بعدهم»
/ بنگريد: سفينة البحار،ج 2، ص 197
2. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 4 ، ص 169، به نقل از وقعة صفين، نصر بن مزاحم؛ «... واهاً لك أيّتها التربة ليحشرنّ منك قوم يدخلون الجنّة بغير حساب».


25



| شناسه مطلب: 77616