بخش 6
فصل هشتم : کربلا کانون علم و ادب در سایه سار ثارالله دسته گُلی از جنّت آلالهها فهرست منابع و مآخذ
آنان كه به زيارت مناي عشق رفتند و از خاك مزار حسين7 هديهاي گرانبها آوردند، و آنان كه به زيارت كوي عارفان رفتند و از زمزم اسماعيل، تحفهاي جانبخش آوردند و اين دو را درهم آميختند، گِلي پديد آمد كه صفاي اسماعيل ذبيح و عطر حسين شهيد را همراه داشت.
دانههاي گِل، به صورت «تسبيح» درآمد، منظومهاي بلند از فداكاري و كهكشاني بيانتها از خداگونگي و خلوص.
كدام گِل بود كه به اندازة اين «تربت آميخته به زمزم» ميارزيد؟ و كدام گِل بود كه به خوشبويي «تسبيح تربت» بود؟!
وقتي آب زمزم به تربت كربلا نوشانده شود، وقتي عطر خون «ثارالله» با خاك نينوا عجين گردد، «تربت سيّدالشهدا» پديد ميآيد، كه در دست ذاكران، «ذكر» ميگويد، و از سجدگاه ساجدان، نور ابديت تا عرش، تنوره ميكشد.
آري... تسبيح تربت، قصيدهاي صد بيتي است!
واژههايش، همه عاشورايي،
و... تركيبش، كربلايي! و وزن و آهنگش، «زهرايي»...
* * *
139 |
قصيدة صد بيتي «تربت»،
گوياتر از معلقات سبع است و شيواتر از «شاهكارهاي ادبي»!
واژههايش همه عاشورايي است و... آشنا و مأنوس.
مضمون اين قصيده، هدية خداوند به «فاطمه» است،
الله اكبر،
الحمد لله،
سبحان الله.
اين سرود مقدس، سروش غيبي است؛ چرا كه جبرئيل، از عرش خدا سوغات آورد.
زهراي اطهر3، تسبيحي از تربت حمزة سيدالشهدا ساخت و اين منظومة بلند را به رشته كشيد و جاودانه ساخت.
بعدها وقتي «مناي» حسين پيش آمد،
خاك كربلا، جايگزين خاك «ميدان اُحُد» و قبر حمزه شد.
اين است كه قصيدة صد بيتي «تسبيح تربت»، ماندگار شد و «مفهوم» براي همگان گشت.
حتي زنان ساده دل روستايي ما نيز، اين قصيده را ميدانند و با تعابير و تركيبهايش آشنايند. هر روز، آن را در سرودي آهنگين، با همة
140 |
كربلاييان «همنوايي»ميكنند.
گوهرها را يا از ژرفاي درياها و دل صدفها برميآورند، يا از سنگ كوهها و معدنها ميتراشند... و يا به صورت مصنوعي و بدلي ميسازند.
«ياقوت سرخ» و «الماس چشم نواز» را بر انگشترها و زيورها مينشانند،
از «دُر» و «لؤلؤ» و «مرجان»، گرانبهاترين وسايل زينتي ميسازند،
از عقيق، فيروزه، لعل، زبرجد، يسر و سنگهاي قيمتيِ ديگر گردن بند و انگشتر ميسازند.
اما.... همة اينها يك طرف، يك دانة «تسبيح تربت» هم يك طرف. كداميك قيمتيتر است و عيارش بالاست؟
باز، «خاك كوي عشق» است كه در اين موازنه برنده است،
و جلوة «تربت»، در ديد دل، افزونتر.
دانش بشري، چگونه «اشعة ليزر» را زادة ياقوت ميشناسد، ولي نور متصاعد از «مُهر و تسبيح تربت» را هنگام سجود، درنمييابد، كه هم دل ساجد را روشن ميسازد و هم فراتر از كهكشانها ميرود؟
چرا پنجرههاي گشوده به غيب را ميبنديم؟!
141 |
چرا به شبكوري خفاشگونه عادت ميكنيم؟
چه كسي گفته است كه «جماد» حرف نميزند و سنگ و خاك، «نطق» ندارد؟!
«كوه و دريا و درختان همه در تسبيحاند...»؛ (وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ). ( 1 )
* * *
«منا» يك قربانگاه بود،
و... «كربلا»، قربانگاهي ديگر
تنها هاجر و ابراهيم نبودند كه «اسماعيل» را به «مذبح» آوردند، محمد و علي و فاطمه: نيز «حسين» را به قربانگاه عشق فرستادند.
اگر ابراهيم و اسماعيل را ميبايست آزمود،
محمد9 و حسين7 را نيازي به آزمون نبود.
آن روز كه مشتي از خاك كربلا را، جبرئيل براي آن حضرت آورد، همة قضايا روشن بود و همه تسليم محض بودند.
مگر خود حسين7 نفرمود:
«رضا الله رضانا أهل البيت، نصبر علي بلائه...»
اين، خط كربلايي حسين است،
و سرمشق «سلوك» در وادي «جهاد عاشورايي»و «ذكر اربعيني». كجاست آن دل و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. اسراء: 44
142 |
ديده، كه بر گوهر آن تربت خونين، خون اشك ببارد؟
دلهاي دريايي،
گوهر «تربت» را در ساحل عشق، با «اشك» شستشو ميدهند.
اين است رمز جلوه و جلاي هميشگي «تربت حسين»
«اربعين»، نگاهي مجدد به «عاشورا» ست.
و همه ... جا نيز «كربلا»ست!
1. روزنامه كيهان، 6 / 5 / 73، ص 6
143 |
كربلا كانون علم و ادب
چون خـاك كـربلاسـت «فضـولي» مقام مـن
نظمم به هر كجا كه رسد، حرمتش رواست
زر نيست، سيم نيست، گهر نيست، لعل نيست
خــاك است شعر بنده، ولي خاك كربلاست
مـلامحمـد فضولي بغدادي
شاعر بزرگ شيعه در قرن دهم مدفون در كربلا
145 |
در سايه سار ثارالله
جور و جهل، ظلم و ظلمت، جفا و جهالت هميشه با هم و زمينه ساز يكديگر بودهاند و آنچه كه هميشه بيداد كرده، چيزي جز ناداني نبوده است؛ چنان كه ساية سياه ستم نبود، جهنّم جهل، آتش بر خرمن هر چه خير و خوبي است نميافكند، هم چنان كه اگر مردم در جهنّم جهالت گرفتار نميشدند، هيچ وقت جور و جفا جسارت جولان پيدا نميكرد.
مگر نه اين است كه مولاي مؤمنان علي7 ميفرمود:
«دانش اساس تمام خير و خوبيها، جهل و ناداني ريشة همه زشتيها و شرارتهاست». ( 1 )
و پيشوايان پاك و امامان معصوم: كه «كلامشان نور و روايتشان رشد» است، به پيروان خويش آموختهاند كه ضمن زيارت امام حسين7 چنين بگويند:
1. «العلم أصل كلّ خير و الجهل أصل كلّ شرّ» ر.ك. به: غررالحكم و دررالكلم آمدي.
147 |
«بَذَلَ مُهْجَتَه فيك لِيـَسْـتَنـْقِذَ عِب?ادَكَ مِنَ الْجَه?الَة وَ حَيْرَةِ الضَّلالَة...» ( 1 )
خدايا! او (امام حسين7) خون دلش را در راه تو بذل كرد تا بندگان تو را از جهنّم جهالت و سرگرداني ضلالت نجات دهد.
امام احرار، سيّدالشهدا7، با شهادتش ميخواست مردم را از جهالت و گمراهي نجات بخشد تا مجالي براي جولان ستمگراني چون يزيد نباشد.
پس از شهادت سيدالشهدا7 نيز دانشمندان و بزرگان شيعه، در ساية هدايت و تشويق امامان معصوم:، در كسب دانش و تلاش در تحقيق و پژوهش روز و شب نميشناختند تا آنجا كه تقريباً در همة علوم اسلامي مبتكر و پيشرو بوده و هستند. ( 2 )
جالب اين كه خيل خروشاني از بيكران درياي دانشمندان شيعي، در طول تاريخ و سلسلهوار، حوزة درسشان را در شهر كربلا و در سايه سار ثارالله، به پا داشته و بر اين امر تأكيد ميورزيدند، گويي با اين روش روح افزا و حركت زا،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. مفاتيح الجنان، فقرهاي از زيارت اربعين، به نقل از حضرت امام صادق7.
2. ن.ك. به: كتاب پر ارزش «تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام».
148 |
ميخواستند همزمان در دو جبهة بزرگ و حسّاس به مبارزة مستدام خويش ادامه دهند، باشد كه با تلاش و تكاپوي حيرت انگيزشان، از سويي جهل و ناداني را ريشهكن كنند و از سوي ديگر با رونق بخشيدن به شهر كربلا، آن مشهد شهيدان و ميقات مبارزان، مردم، به ويژه دانشجويان و طلاّب را هر چه بيشتر و بهتر، متوجّه مرقد سيّدالشهدا7 كنند؛ چراكه شهر كربلا خود كتابي است بيمانند و هميشه گويا و رسا؛ كتابي كه درس آزادي و آزادگي در آن نوشته شده، آن هم با خون خاص خدا و به رنگ ثارالله!
در اين ميان، آن دسته از علماي شيعه، كه كربلا را براي حوزة درس و بحث خويش برگزيدند، الحق كه توفيق بزرگي نصيبشان بود، همانان كه توانستند در دو جبهة سخت حياتي و حسّاس (مبارزه با جهل و ستيز با ستم) پيشوا باشند و پيشتاز. خداوندا! نورشان هميشه درخشان و چشمة فكرشان تا ابد جوشان و خروشان باد.
دسته گُلي از جنّت آلالهها
خيل خروشاني كه از اقيانوس ابرار، در ديار حضرت ابوالاحرار سيّدالشهدا7 سر برآوردند و باليدند، همان خِيل خالصاني هستند كه در شهر كربلا و در سايه سار ثارالله، موجهاي نور و درياهاي
149 |
دانش را به درخشش و جوشش وا داشتند.
شهر شهيد عشق، حسين بن علي8،كوي احرار، ديار ابرار، وادي اخيار، ميقات عارفان، ميعاد عاشقان، كانون مبارزان و مجاهدان، مجمع فقيهان و عالمان، مشعر شاعران قبيلة نور، مطاف ملائك و حور، وادي ولايت، حرم آل عدالت، زيارتگه پيام آوران الهي و مصلحان تاريخ بوده است. و در اين شهر، علما، فقها و مجتهداني بزرگ زيستهاند و از حيات باطني و ظاهري كربلا و خويش به اهل صفا، حيات و زندگي بخشيده و احياناً در همان شهر به لقاي خدا پيوسته و به خاك سپرده شدهاند. گوارايشان باد!
150 |
فهرست منابع و ماخذ
1. آرامگاههاي خاندان پاك پيامبر9 و ...، سيد عبدالرزّاق كمّونة حسيني، ترجمه از عبدالعلي صاحبي، چاپ اوّل، 1371ش. از انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد.
2. آنجا كه حق پيروز است، پرويز خرسند، انتشارات اطلاعات، تهران.
3. ابوالشهدا، عباس محمود العقّاد، چاپ اوّل در ايران، انتشارات شريف رضي، 1372ش. قم.
4. الارشاد، شيخ مفيد، منشورات بصيرتي، قم، بي تا.
5. الاستفادة من عاشورا، آيت الله شيرازي ، چاپ اوّل، 1415ق. بيروت.
6. الاستشفاء بالتربة الشريفة الحسينيّة، ميرزا ابوالمعالي محمد كرباسي، چاپ اوّل، قم، بي تا.
7. امامان شيعه و جنبشهاي مكتبي، محمد تقي مدرسي، چاپ دوم، 1369ش. آستان قدس رضوي.
8. الامام الحسن الكوثر المهدور، سليمان كتّاني.
9. الامام الحسين في حلّة البرفير، سليمان كتّاني، چاپ اوّل، 1410ق. قم، ايران.
10. اهل البيت، (مجلّه)، چاپ بيروت، العدد الاوّل.
11. بحارالأنوار، علاّمة مجلسي، چاپ اسلاميه، تهران.
12. بلاغةالحسين7، سيد مصطفي آل اعتماد، ترجمه: علي كاظمي، چاپ دوم، 1406ق. قم.
13. بيدارگران اقاليم قبله، محمدرضا حكيمي، دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1362ش.
14. پيام خون، شيخ عبدالزهرا كعبي كربلايي.
15. تراث كربلا، سلمان هادي آل طعمه، چاپ دوم، 1403ق. بيروت.
16. تاريخ كربلا، د: عبدالجواد كليددار، چاپ اوّل، 1386ق. نجف اشرف.
17. تاريخ من دفن في العراق من الصحابه، علي بن الحسين الهاشمي، چاپ اوّل، 1394ق. بيروت.
18. ثورة الحسين، محمّد مهدي شمس الدين، چاپ ششم، 1401ق. بيروت.
19. حماسهسازان كربلا، علامة سماوي، ترجمه: عقيقي بخشايشي، چاپ اوّل، 1369ش. قم.
20. دائرة المعارف الاسلامية الشيعيّة، جزء يازده، مجلد سوم، حسن الأمين، چاپ دوم، 1401ق. بيروت.
21. دائرة المعارف تشيّع، ج: 3 و 2 و 1، جمعي از پژوهشگران، چاپ اوّل، تهران.
22. ديوان شريف رضي، چاپ اوّل در ايران، 1406ق. وزارت ارشاد، تهران.
23. ديوان ابي الحبّ، 1371ش. قم.
24. رسالة الحسين (فصلنامه)، چاپ اوّل، قم، شمارة 1 و2.
25. سنوات الجمر، علي المؤمن، چاپ اوّل، 1993م. لندن.
26. سيرتنا و سنّتنا، علامة اميني تبريزي، چاپ سوم، 1412ق. بيروت.
27. شهداء الفضيلة، علامة اميني تبريزي، بي تا، دارالشهاب، قم.
28. شهر حسين7، محمد باقر مدرس، چاپ اوّل، 1353ش. تبريز.
29. العراق بين الماضي و الحاضر و المستقبل، اعداد موسسة الدراسات الاسلاميه، چاپ بيروت، بي تا.
30. العراق الواقع و آفاق المستقبل، د: وليد الحلّي، چاپ اوّل، 1413ق. لندن.
31. عرفان و حماسه، آيت الله جوادي آملي، چاپ اوّل، دفتر نشر فرهنگي رجاء، تهران.
32. قاموس الرّجال، علامة شوشتري، چاپ اوّل، جامعة مدرسين قم.
33. كليات مفاتيح الجنان، محدث قمي، تهران، بي تا.
34. كامل الزيارات، ابن قولويه قمي، به تصحيح علامة اميني تبريزي، 1356ق. نجف اشرف.
35. مرثيهاي كه ناسروده ماند، پرويز خرسند، چاپ نهم، 1371ش. انتشارات اطلاعات، تهران.
36. مدينة الحسين، سيد محمّد حسن مصطفي آل كليددار، چاپ اوّل، 1368ق. ايران.
37. مروج الذهب (تاريخ مسعودي)، چاپ دوم، دارالهجره، ايران، قم.
38. مروري اجمالي بر تاريخ سياسي كربلا، محمد ولوجردي، عاشوراي 1412 ق. سازمان تبليغات.
39. مجمع البحرين، فخر الدين طريحي.
40. مجموعة نفيسه، مكتبة بصيرتي، قم، بيتا.
41. مقتل الحسين7، عبدالرزاق الموسوي المقرم، چاپ پنجم، 1399ق. بيروت.
42. موسوعة العتبات المقدسه، ج هشتم، قسم كربلا، جعفر الخليلي، چاپ دوم، 1407ق. بيروت.
43. ميراث كربلا، سلمان هادي آل طعمه، ترجمه: محمدرضا انصاري به كوشش پژوهشكدة باقرالعلوم7، قم، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اوّل، 1373ش. تهران.
44. نهضت الحسين، سيد هبة الدين شهرستاني، 1345ق. قم.
152 |