بخش 1
مقدمه بخش اول: فلسفه جشن تکلیف معنای تکلیف فلسفه تکلیف فلسفه جشن تکلیف الف ـ مائده آسمانی ب ـ بزرگداشت یوم الله تکلیف ج ـ بزرگداشت شعایر الهی آثار تربیتی جشن تکلیف الف ـ خاطره ای سازنده ب ـ بهره گیری از بهترین فرصت ترتیبی ج ـ زمینه سازی اجتماعی ـ تربیتی د ـ رشد هنر متعهد هـ ـ آفت زدایی زندگی
جشن تكلیف ویژه پسران
محمد محمدی ری شهری
مقدّمه
آنان كه از جامه نوباوگي بيرون آمده و لباس پاك تكليف بر تن پوشانده اند و به بارگاه عبوديت خدايشان باريافته اند، لازم است درباره اصل تكليف، عقايد اسلامي و احكام و دستورات شرعي و مسايل اخلاقي و اهميت آنها در زندگي جوان دانستنيهايي را بدانند و بكوشند كه در بهار عمر، طراوتِ جسمي را با طهارت روحي همراه سازند و بعنوان يك جوان مسلمان و متعهّد، الگوي پاكي و كمال گردند.
پاك بودن در جواني شيوه پيغمبري است *** ورنه هر گبري به پيري مي شود پرهيزگار
و چه نيكوتر كه اين آگاهيها در آستانه سن و سال تكليف و يا در عنفوان جواني و مكلف شدن و همزمان با «جشن عبادت» به آنان هديه شود و مراسم جشن عبادت با شكوهي معنوي برگزار گردد.
دانشمند بزرگ شيعه، سيد بن طاووس (589-664 هـ ) نخستين كسي است كه سنت حسنه جشن تكليف را بنا نهاد و چنين روزي را عيد اعلام كرد و با نگارش كتابي خطاب به فرزندش «محمد»، به بزرگداشت چنين روز مقدّسي
صفحه 10 |
توصيه كرد(1) و هنگام به تكليف رسيدنِ فرزندش در سال 659 هجري مراسمي در نجف اشرف برگزار كرد.
آنچه در پيش رو داريد، برگزيده اي از كتاب جشن تكليف (شماره 3) است كه پيش از اين به قلم نگارنده اين كتاب انتشار يافت. ولي از آنجا كه مطالب و نوشته هاي آن بيشتر با اوليا و مربيان محترم امور تربيتي و جوانان عزيز تناسب داشت بر آن شديم تا بر اساس مطالب همان نوشته، اما كوتاه و خلاصه دو كتاب جداگانه ديگر به تناسب نياز و سطح معلومات شما عزيزان عرضه كنيم، يك كتاب براي دختران و كتاب ديگر براي پسران كه به مقام بلند بلوغ رسيده اند و با جشن عبادت و بندگي، به شكل رسمي، آيين پاك اسلام را برگزيده و در جرگه مسلمانان واقعي جهان درآمده اند.
خدا را سپاس كه اين كار خداپسندانه با درخواست نگارنده از برادر گرامي نويسنده فاضل و شاعر ارجمند جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي جواد محدّثي و قبول ايشان به فرجام رسيد، كه جا دارد از زحمات بي دريغشان صميمانه قدرداني كنيم و توفيقشان را از خداوند بزرگ بخواهيم.
اميدواريم كه با نشر اين كتاب گامي هر چند كوچك براي آشناتر شدن شما فرزندان شايسته اسلام و انقلاب با دانستنيهاي ديني و وظايف اسلامي برداشته باشيم.
محمدي ري شهري
اسفند 1374
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كشف المحجة لثمرة المهجه.
صفحه 11 |
بخش اوّل
فلسفه جشن تكليف
معناي تكليف
قبل از بحث درباره «جشن تكليف» لازم است به چند سؤال پاسخ داده شود; اول اينكه تكليف چيست؟
تكليف در لغت به معناي واگذار كردن كاري دشوار به ديگري و در اصطلاح به معناي رسيدن پسر و دختر به سنّ بلوغ و رشد است.(1)
از نظر اسلام، وقتي پسر و دختر به سنّ بلوغ رسيدند، اگر ساير شرايط تكليف(2) را دارا باشند، بايد مقررات الهي را بدقت رعايت كنند. اين مقررات شامل: واجبات (يعني كارهايي كه خداوند انجام آنها را از انسان خواسته) و محرمات (يعني كارهايي كه خداوند آنها را ممنوع كرده است)، مي شود.
از آنجا كه مقررات الهي براي انسان، محدوديت ايجاد مي كند و اجراي آن، بخصوص در آغاز بلوغ، دشوار است، به مقررات الهي تكليف گفته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ «كلّفه الشّئ اذا امره بها يشقّ عليه» (نهايه، ابن اثير)
2 ـ ر.ك. بخش ششم: شرايط تكليف.
صفحه 12 |
مي شود، وقتي انسان به سنّي رسيد كه رعايت اين مقررات بر او لازم شد، مي گويند: به تكليف رسيد و مكلّف شد.
فلسفه تكليف
دوّمين سؤال اين است كه چرا خداوند براي زندگي انسان، مقررات وضع كرده و بدين وسيله انسان را محدود نموده است؟
براي پاسخ به اين سؤال ابتدا بايد بدانيم كه انسان چگونه موجودي است؟
امام علي (عليه السلام) در اين باره فرمود:
خداوند در فرشته، عقل را بدون شهوت قرار داد و در حيوانات، شهوت را بدون عقل نهاد و در انسان، عقل و شهوت را تركيب كرد. با اين تركيب، كسي كه عقلش بر شهوتش چيره شود، بهتر از فرشته است و كسي كه شهوتش بر عقلش پيروز گردد، از حيوانات بدتر است.(1)
تفسير انسان به «تركيبي از فرشته و حيوان و آميخته اي از عقل و شهوت» تصوير روشني است از حقيقت ناشناخته انسان.
بي ترديد، جز آفريدگار انسان، كسي حقيقت اين موجود پيچيده و شگفت را نمي شناسد و استعدادها و نيازهاي واقعي او را نمي داند و در نتيجه، نمي تواند براي تكامل انسان، برنامه ريزي كند.(2)
تكليف، برنامه آفريدگار جهان براي تكامل انسان است.
عقل، انسان را در راه رسيدن به تكامل ـ كه فلسفه آفرينش اوست ـ به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ علل الشرايع، ص4
2 ـ در اين زمينه به كتاب فلسفه وحي از نويسنده رجوع كنيد.
صفحه 13 |
باورهاي درست، اخلاق و رفتار نيك مي خواند; در مقابل، شهوت او را به باورهاي نادرست، اخلاق و رفتار ناپسند مي كشاند.
تكليف، انسان را از چنگال هوسهاي سركش و نيازهاي دروغين رها مي كند و در راهي كه عقل مي پسندد، قرار مي دهد.
امام علي (عليه السلام) در نصيحتهاي خود به فرزندش امام مجتبي (عليه السلام)فرمود:
خداوند جز به نيكي، به تو فرمان نداده و جز از بدي، تو را باز نداشته است.(1)
برنامه تكليف، در واقع همان برنامه عقل براي تأمين سعادت و تكامل انسان است; واجبات، دعوت به نيكها و محرّمات، بازداشتن از بديهاست.
امام علي (عليه السلام) فرمود:
اگر خداوند مردم را از محرّمات خود نهي نمي كرد، بر انسان عاقل واجب بود كه از آنها اجتناب كند.(2)
فرمان قطعي عقل، براي انسان كافي است و خداوند متعال نيز جز كارهاي زشت را ممنوع نكرده است. از اين رو، امام معصوم مي فرمايد: حتّي اگر خداوند كارهاي ناپسند را ممنوع نساخته بود، افرادي كه فرمان عقل را مي پذيرند، مرتكب كارهاي زشت نمي شدند.
امام علي(عليه السلام) اين مسأله مهم را با صراحت بيشتر چنين توضيح مي دهد:
به فرض اينكه در ما اميد بهشت و ترس از آتش دوزخ نباشد و به ثواب و عقاب الهي عقيده نداشته باشيم، باز هم سزاوار است در پي ارزشهاي اخلاقي باشيم، زيرا اين كار، آدمي را به راه موفقيت و پيروزي هدايت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ «إنّه لم يأمرك إلاّ بحسن و لم ينهك إلاّ عن قبيح» (نهج البلاغه، نامه 31.)
2 ـ «لو لم ينه اللّه عن محارمه لوجب أن يجتنبها العاقل» (غررالحكم، ج 5، ص 117، حديث 7595.)
صفحه 14 |
مي كند.(1)
عثمان بن مظعون از اصحاب پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)، داستان آشنا شدن خود را با اسلام چنين تعريف مي كند:
من در آغاز كه مسلمان شدم، به دليل اصرار فراوان پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود، بدين گونه كه حيا موجب پذيرفتن پيشنهاد پيامبر(صلي الله عليه وآله) شد. من در واقع، اسلام را باور نكرده بودم، تا اينكه يك روز خدمت آن حضرت بودم كه حالت وحي به ايشان دست داد. ديدم مدّتي چشم به آسمان دوخت; گويا چيزي دريافت مي كند. پس از زوال اين حالت، حال آن حضرت را پرسيدم. فرمود: در حالي كه با تو سخن مي گفتم، ناگاه جبرئيل اين آيه را برايم آورد:
بيقين، خدا به عدل و نيكوكاري و بخشش به خويشاوندان فرمان مي دهد و از فحشا و ناپسند و ستم باز مي دارد، شما را اندرز مي دهد كه پند پذيريد.(2)
وقتي پيامبر(صلي الله عليه وآله) اين آيه را برايم خواند، اسلام در دلم استقرار يافت و در حقيقت، ايمان آوردم. بي درنگ نزد عموي پيامبر(صلي الله عليه وآله) آمدم و جريان را با او در ميان گذاشتم. ابوطالب با شنيدن سخنان من، به قبيله قريش چنين فرمود:
اي خاندان قريش، از محمّد پيروي كنيد، زيرا او شما را به چيزي جز اخلاق ستوده دعوت نمي كند.(3)
فلسفه جشن تكليف
سومين سؤال اين است كه چرا براي تكليف جشن بگيريم؟
در پاسخ بايد گفت:
عيد در لغت از ريشه «عَوْد» به معناي بازگشت است، روزهايي هم كه نعمتهاي از دست رفته به فرد يا جامعه بازمي گردد، عيد ناميده مي شود، ولي بتدريج اين كلمه در هر روز فرخنده و مبارك به كار رفته است. روزي كه نعمتي از جانب خداوند به انسان مي رسد، آن روز عيد است، چه نعمت مادي باشد و چه معنوي. هر چه نعمت الهي بزرگتر باشد، عيد از فرخندگي و شكوه بيشتري برخوردار بوده و مايه شادماني بيشتري است.
پس هر روزي كه انسان كار ناشايسته اي انجام ندهد، براي او روز عيد است. امام علي (عليه السلام) در اين باره فرمود:
هر روزي كه در آن خداوند نافرماني نشود، روز عيد است.(4)
مهار كردن هوسها و دوري از گناه، نعمتي بزرگ و موفقيتي چشمگير است. هر روزي كه اين موفقيت به دست آيد و براي هركس كه اين نعمت فراهم شود، فرخنده و مبارك است.
الف ـ مائده آسماني:
حضرت مسيح (عليه السلام) روز نزول مائده آسماني را كه به تقاضاي ياران و به دعاي آن حضرت نازل شد، «عيد» و مائده آسماني را «عيدي خدا» ناميد:
عيسي گفت: خداوندا! پروردگارا! مائده اي از آسمان بر ما فرست تا عيدي براي اوّل و آخر ما باشد و نشانه اي از تو، و به ما روزي ده كه تو بهترين روزي دهندگاني.(5)
اين مائده آسماني سفره اي بود كه قدري نان و ماهي، در آن بود.
تكليف نيز مائده اي آسماني و از جانب خداوند متعال است، ولي مائده روحانيت و معنويت و عشق و محبت و شكوفايي انسانيت.
آيا روز نزول مائده نان و ماهي عيد است، ولي روز نزول مائده تكليف الهي، عيد نيست؟! آيا مائده اي كه شكم را سير مي كند، جشن و سرور دارد، ليكن مائده اي كه جان را به سوي پاكي پرواز مي دهد، سزاوار شادي و مسرّت نيست؟!
ب ـ بزرگداشت يوم الله تكليف:
يكي از نكته هاي برجسته تربيتي و سازنده اي كه قرآن كريم بر آن تأكيد دارد، يادآوري و بزرگداشت «ايّام الله» است:
«ايّام الله را به آنها يادآور شو، كه براستي در اين، نشانه هاي روشني است براي هركس كه بسيار مقاوم و سپاسگزار است.»(6)
ايام الله يعني روزهاي خدا. تمام روزها، روزهاي خداست، ولي ايام الله روزهاي خاصي است كه يكي از آيه هاي الهي كه نشانه قدرت و تدبير و حكمت اوست، به صورت «نعمت» و يا «نقمت» بر فرد يا جامعه نازل مي شود.
يادآوري و بزرگداشت خاطره اين روزها و بررسي عوامل موفقيتها و شكستها مي تواند نقش سازنده اي در هشياري انسان و جامعه هاي انساني داشته باشد. و با الهام از همين پيام آسماني است كه ما خاطره روزهاي مهم تاريخ اسلام و انقلاب اسلامي ايران را گرامي مي داريم.
با توجه به اين مقدمه، روز تكليف يكي از مصداقهاي روشن «ايام الله» است كه قرآن كريم بر بزرگداشت خاطره اش تأكيد دارد، در ميان نعمتهاي الهي، نعمتي بزرگتر و ارزنده تر از نعمت «اجازه رسميِ ورود به محضر آفريدگار هستي و ارتباط و انس با خالق زيباييها» نيست!
ج ـ بزرگداشت شعاير الهي:
يكي ديگر از عنوانهاي منطبق با بزرگداشت جشن تكليف، عنوان «تعظيم شعاير الهي» است كه قرآن كريم بدان توصيه كرده و از آن به عنوان يكي از نشانه هاي تقواي دلها نام برده است:
همانا بزرگداشت شعاير الهي، نشانه پرهيزكاري دلهاست.(7)
شعاير الهي، اموري است كه بگونه اي انسان را متوجه خدا و فرمانهاي او مي كند. اين امر مي تواند زمان، مكان، نوشته و يا هر چيز ديگري باشد. بنابراين، هر چيزي كه خدا و فرمان او را به انسان و جامعه انساني نشان دهد، از شعاير الهي محسوب شده، بزرگداشت آن، بزرگداشت خدا و بي اعتنايي به آن، بي اعتنايي به پروردگار خواهد بود.
هر قدر شعاير الهي، بهتر و روشنتر خدا و فرمان او را نشان دهد، شايسته تعظيم بيشتري است.
قرآن كريم، «صفا و مروه» را يكي از شعاير الهي مي داند(8). هر كس كه حركت عاشقانه زائران خانه خدا را ميان اين دو كوه ببيند، به ياد خدا مي افتد.
قرآن، قرباني در سرزمين «منا» را نيز از شعاير الهي مي داند.(9)اين اقدام، كه پيروي از سنت ابراهيم خليل در اعلام آمادگي براي از دست دادن بهترين عزيزان در راه خداست، نشانه ديگري از عظمت خداست.
لحظه به تكليف رسيدن انسان نيز از شعاير الهي و بلكه از بزرگترين آنهاست; البته براي كساني كه همچون سيد بن طاووس، ديده بينا دارند.
آن فقيه و عارف كم نظير، روز تشرف به تكليف را عيد و بلكه از بزرگترين عيدها اعلام مي كند، و به كساني كه به عيد تكليف بها و اهمّيت نمي دهند، هشدار داده و با سخنان زير، آنها را مورد نكوهش قرار مي دهد:
چرا روز تشرف به تكليف نزد آدمي زاده كه بنده اي ناتوان است، تا اين حدّ بي مقدار بوده كه روزش مجهول و نامش در ميان اهل تكليف، متروك است؟!
من تاكنون ياد ندارم، كسي را يافته باشم كه براي اين روز مهم، آماده شده باشد و به اداي حق بزرگ آن همّت گمارد و آنچه از تعظيم براي خداوند جل جلاله واجب است، مراعات كند و يا براي از دست دادن چنين نعمتي تأسف خورد; گويا روزي نيست كه خداوند از آن سؤال كند؟!
من خود و فرزندان و خاصان خود را توصيه مي كنم كه حق اين روز بزرگ را ادا كنند، و با تعظيم و تجليل با آن برخورد نمايند...(10)
لحظه تكليف آغاز زندگي جديد انسان است، آغازي كه انسان شايسته خطاب آفريدگار جهان مي گردد. جشن تكليف و مراسم ويژه آن در آغاز اين روز، نقشي سرنوشت ساز در پايان مطلوب آن دارد.
كسي كه لحظه نخستين تكليف خود را با ياد خدا و بزرگداشت شعاير الهي آغاز مي كند، با اين انتخاب، سرنوشت سعادت جاويد را براي خود رقم مي زند، و به سوي آينده اي روشن و موفقيت آميز حركت مي كند.