بخش 4
بخش چهارم: شرایط تکلیف بلوغ الف ـ علامتهای بلوغ ب ـ تقدم زن در تشرف به بلوغ عقل علم قدرت
بخش چهارم :شرايط تكليف
پرسش: در چه تاريخي انسان به تكليف مي رسد؟
پاسخ: هنگامي كه توانِ جسمي، فكري، علمي و عملي او براي انجام تكليف مهيّا باشد. تكليف چهار شرط اصلي دارد:
اول ـ بلوغ
دوم ـ عقل
سوم ـ علم
چهارم ـ قدرت
اينك توضيح مختصري درباره اين شرايط:(23)
بـلوغ
بلوغ، يعني رسيدن. رسيدن به توان جسمي لازم براي انجام تكليفهاي الهي، نخستين شرط تكليف است.
الف ـ علامتهاي بلوغ:
علامتهايي كه فقها براي بلوغ دختر و پسر ذكر كرده اند، عبارتند از:
1 ـ روئيدن موي درشت بر زهار.(24)
2 ـ خروج مني در بيداري يا خواب.
3 ـ پايان پانزده سال(25) پسر و نُه سال دختر.(26)
هر يك از علامتهاي بالا نشان بالغ شدن انسان و رسيدن او به سن تكليف است، و از آن لحظه در صورتي كه ساير شرايط تكليف نيز فراهم باشد، انجام همه دستورهاي الهي برانسان واجب است.
ب ـ تقدّم زن در تشرّف به بلوغ:
نشانه اول و دوّم بلوغ، ميان زن و مرد مشترك است و براساس آن ممكن است دختر و پسر در يك زمان، گاه دختر زدوتر از پسر و گاه پسر زودتر از دختر بالغ شود. ولي بطور معمول، بلوغ افراد از طريق نشانه سوّم روشن مي گردد و بر اين اساس، دختر شش سال زودتر از پسر به تكليف مي رسد.
دختر شش سال زودتر از پسر، آمادگي پيوند با خدا را پيدا مي كند. در سن نُه سالگي كه پسر مشغول بازي است، خداوند متعال دختر را به عنوان يك زن شايسته به حضور مي پذيرد و از او مي خواهد كه مثل ديگر انسانهاي مكلف به سوي كمال انسانيت حركت كند.
تقدم زن در تشرف به تكليف، نشانه آمادگي بيشتر او براي دريافت سريع فضيلتهاي انساني است و اين معنا، مسؤوليت اولياي منزل و مدرسه را در تربيت دختران سنگين تر مي كند.
عقــل
دوّمين شرط تكليف، توانِ فكري مكلّف است، يعني عقل يا رشد عقلي ممكن است فردي از نظر جسمي، رشد كافي داشته باشد، ليكن از نظر فكري داراي توانِ لازم نباشد. چنين شخصي از نظر اسلام تكليفي ندارد.
توانِ فكري انسان مبناي تكليف و معيار محاسبه و مؤآخذه الهي است.
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:
همانا خداوند در روز قيامت به اندازه عقلي كه به بندگان خود داده، در حساب خرده گيري مي كند.(27)
از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) روايت است: هنگام بلوغ، نوري در قلب انسان واقع مي شود كه بر اثر آن، انسان مي تواند كارهاي واجب و نيك و بد را تشخيص دهد. سپس مي فرمايد:
عقل در دل، مانند چراغ در وسط خانه است.(28)
تا اين چراغ در دل انسان روشن نشده و قدرت تشخيص حق و باطل، ايمان و كفر، واجب و حرام را ندارد، تكليفي به عهده او نيست.
قرآن كريم كسي را كه به بلوغ عقلي نرسيده، مستضعف مي نامد(29). امام باقر (عليه السلام) درباره ويژگيهاي مستضعف عقلي فرمود:
مستضعف كسي است كه توان تشخيص كفر و ايمان را ندارد تا كفر ورزد يا ايمان آورد. آنان كودكان نورس هستند، هر مرد و زني كه در خرد مانند كودك باشد، قلم تكليف بر او جاري نيست(30).
علـم
علاوه بر بلوغ جسمي و عقلي، شناخت احكام الهي نيز از شرايط قطعي تكليف است. تا انسان، حكمي را نداند، نسبت به آن تكليفي ندارد. اين بدان معنا نيست كه انسان مي تواند به بهانه ندانستن مسأله، به تكليف خود عمل نكند. از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است:
خداوند روز قيامت از كسي كه به تكليف خود عمل نكرده، مي پرسد: آيا تكليف خود را مي دانستي؟ اگر بگويد: مي دانستم، به او خطاب مي شود: چرا به آن عمل نكردي، اگر بگويد: نمي دانستم، به او خطاب مي شود: چرا ياد نگرفتي تا عمل كني؟(31)
شرط بودن معرفت براي تكليف، بدين معناست كه اگر انسان به تكليف خود توجه نداشته، يا شرايط زندگي او بگونه اي است كه راهي براي دانستن او وجود ندارد، تكليفش ساقط است.
قــدرت
چهارمين شرط تكليف، قدرت يعني توانايي براي انجام كاري است كه خداوند آن را از انسان خواسته است. توانايي، تنها شرطي است كه قرآن كريم به عنوان شرط تكليف، بر آن تأكيد نموده و با صراحت اعلام كرده است:
«لا يكلّف الله نفساً إلاّ وسعها».(32)
خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمي كند.
در واقع، تكليف يك شرط بيشتر ندارد و آن، توانايي مكلّف براي انجام تكليف است. اين توانايي شامل: توانِ جسمي، عقلي، علمي و عملي است. آنچه در روايات اسلامي درباره ساير شرايط تكليف آمده، در حقيقت توضيح اين شرط است.
امام حسين (عليه السلام) درباره اين شرط فرمود:
خداوند طاقت كسي را نگرفت، مگر آنكه طاعت خود را از او برداشت، و قدرت كسي را سلب نكرد، مگر اينكه تكليف خود را از او برداشت.(33)
روايتي از امام علي (عليه السلام) نقل شده كه بيانگر دقت پيشوايان اسلام در رعايت توان مكلف براي انجام تكليفهاي الهي است.آن بزرگوار فرمود:
نماز هنگامي بر مكلف واجب مي شود كه درك كند، روزه هنگامي بر مكلف واجب مي گردد كه طاقت داشته باشد.(34)