بخش 1
پیشگفتار مقصود از تقریب مذاهب اسلامی چیست؟ الف: گزینش مذهب معیار ب: وانهادن مسائل اختلافی ج : آزادی در گزینش هر یک از مبانی و دیدگاههای مذاهب د: ملاحظات و مصلحتاندیشیهای سیاسی هـ : گفتوگوی صحیح و سازندة مذاهب (دیدگاه صحیح) آیا تقریب مذاهب اسلامی ممکن و جایز است؟ الف: امکان تقریب مذاهب اسلامی ب: روا بودن تقریب مذاهب اسلامی
بسم الله الرحمن الرحيم
آشنايي با تقريب مذاهب اسلامي
زير نظر : دكتر محمّد تقي فخلعي
پيشگفتار
{ فَبَشِّرْ عِِبادَِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الأَلْبابِ } . ( 1 )
سفر به بيت الله الحرام و حضور در سرزمين پاك حرمين به انگيزة انجام مراسم پر رمز و راز حجّ و عمره از چند جهت داراي ارزش و اهمّيت بيبديل است . اين سفر قبل از گردش در آفاق ، فرصتي است طلايي براي سير در درون با نگاه در حال خويشتن ، شور معنويت انگيختن ، دل به درياي معارفِ ميقات زدن ، جامة رذيلت از تن افكندن و احرام فضيلت بستن ، بر گرد حريم دوست گشتن ، در صفا جان خود صفا بخشيدن ، در مروه كوتاه آمال دنيا وانهادن ، در چشمهسار زمزم جرعهنوشِ معرفت و محبّت شدن ، و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . زمر ، 17 ـ 18
خلاصه آنكه عشقآفرينترين صحنة زندگي را گواه گشتن .
گذري است بر سرزمينهاي مباركي كه جاي جاي آن يادآور شكوه خاطرات طلوع خورشيد اسلام در يلداي جاهليت است .
هنوز طنين نداي پيامبر صادق و نواي ياوران راستين او از وراي قرون و اعصار گوش جان را نوازش ميدهد .
اين امر پرواز دل را ميسّر ميگرداند و پيوند نسلهاي نخستين و پسين امّت اسلامي را تحكيم ميبخشد .
هنگامة ديدار است با انبوه حجّاج و عمرهگزاران بيت عتيق از ملّيتهاي گوناگون كه با عاطفه و احساس مشترك از جملة اقطار يكجا گرد آمدهاند ، و در صف متّحد ، صلاي عشق و وحدت سر ميدهند ، برق نگاه محبّتآميز به يكديگر خيره كردهاند و ملتمسانه همديگر را به تلاش مشترك براي تجديد بناي پر شكوه فرهنگ و تمدّن اسلامي فرا ميخوانند .
از جمله مسائلي كه توجّه هر ناظر تيزبين و هوشيار را برميانگيزد ، گوناگوني حاصل در رفتارهاي انبوه
زائران و حاضران در اين سرزمين است .
آنان به رغم آنكه جملگي در باور به حقيقت وحي و اسلام همسويند و به سوي يك قبله نماز ميگزارند و بر گرد نماد توحيد به يك سمت ميچرخند و در انبوهي از مسائل سلوك يكسان دارند ليكن اختلاف و تفاوت در چندي از باورها و رفتارها به حدّي است كه بتوان هويت متمايز آنها را در كنار اصالت مشترك گواه گشت .
همان قدر كه صحنههاي وحدت و يكرنگي شورآفرين است ، مظاهر اختلاف و گوناگوني تأمّل برانگيز . در اين بين پرسش از چيستي اختلافها به طور طبيعي در دل و جان و انديشة جوان برانگيخته ميشود . او ميپرسد :
منشأ اين چندگانگي چيست ؟
اين تفاوتها اصيل و ريشهدار است يا سطحي و گذرا ؟
در برابر چندگانگي مذهبي چه بايد كرد ؟
آيا بايستي اعتراض برآورد يا به عنوان واقعيتي تاريخي به آن باور آورد ؟
آيا راهي به سوي محو اختلافها و يكسانسازي مذاهب وجود دارد ؟
آيا با وجود اين تفاوتها باز هم ميتوان سوداي وحدت در سر داشت يا بايد ختم آن را نظارهگر شد ؟
و اساساً كدامين تفسير از وحدت و وفاق با پذيرش كثرت و اختلاف گرد ميآيد ؟
در پي آن ذهن جستوجوگر به حال خويش نظر ميكند و در صدد بر ميآيد ، هويت مذهبي و تاريخي خود را مورد بازخواني قرار دهد . از چيستي تشيع ، مبدأ پيدايش و سير تاريخي تحوّل آن ، اصول و مقوّمات و عناصر گوهري فكر و عقيدة شيعي ميپرسد ، و كدام فرصت نيكوتر از اين براي دست يازيدن به مطالعه و تحقيق و يافتن پاسخهاي مدلّل و متين براي اين پرسشها ؟
به اين بهانه بر آن شديم مجموعهاي مختصر در معرّفي سيماي تشيع گردآوريم و در اين مجموعه براي اين دست پرسشها ، جواب يابيم .
مجموعة فرا رو كه به كوشش محقّق فاضل جناب آقاي علي بابائي و با نظارت اين جانب فراهم آمده است ، محصول ارزندهاي است كه سه مزيت ايجاز و اختصار ، جامعيت موضوعات ، و تحقيق نيكو را يكجا گردآورده است .
مطالعة آن ضمن آنكه پاسخگوي بسياري از پرسشهاي پيشگفته ومانند آن است ميتواند شوق مطالعه و تحقيق افزونتر و وسيعتر را هم در درون جان خواننده برانگيزد .
از خالق خويش تمنّاي آن داريم كه اين تلاش ناچيز را خدمتي شايسته به ساحت حقايق ناب اسلام و معارف اصيل مكتب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اهل بيت ( عليهم السلام ) منظور دارد و آن را مصداق قول احسن و شايستة پيروي قرار دهد .
محمّد تقي فخلعي
استاديار دانشگاه فردوسي مشهد
مقصود از تقريب مذاهب اسلامي چيست ؟
به نظر ميرسد با وجود تأكيدي كه در زمان ما بر مسألة تقريب مذاهب اسلامي ميشود ، تاكنون تعريف يكساني از آن كه مورد اتفاق نظر صاحبنظران مسلمان باشد ارائه نشده است .
ديدگاههاي موجود دربارة چيستي و چگونگي تقريب مذاهب اسلامي را به صورت زير ميتوان عنوان و بررسي كرد :
الف : گزينش مذهب معيار
برخي ميپندارند مقصود از تقريب آن است كه در ميان مذاهب متعدّد اسلامي ، يك مذهب به عنوان اصل و معيار سنجش معرّفي شود و مذاهب ديگر خود را با آن همآهنگ كنند ، در حالي كه چنين پنداري نميتواند تعريف صحيحي از تقريب به شمار آيد ؛ زيرا ترديدي نيست كه پيروان هر يك از مذاهب اسلامي به گونة كاملاً طبيعي و قابل درك
مذهب خود را مذهب برتر و معيار سنجش ميشناسند و به راحتي نميتوانند از اين باور ديرين به سود مذهب ديگري عدول نمايند .
با اين وصف به نظر ميرسد كه چنين تصويري از تقريب نه تنها به وحدت مسلمين نميانجامد كه بالعكس زمينة نزاع مذهبي و اختلاف بيش از پيش آنان را فراهم مينمايد .
ب : وانهادن مسائل اختلافي
برخي ديگر بر آنند كه مقصود از تقريب ، از ياد بردن مسائل اختلافي و تأسيس مذهبي نوين بر پاية مشتركات مذاهب اسلامي است ، اما به نظر ميرسد كه اين نظريه نيز غير قابل قبول و دچار تناقضي آشكار است .
زيرا ترديدي نيست كه مسائل شرعي مورد اختلاف به هر حال بخشي از شريعت اسلام را تشكيل ميدهند و از ياد بردن آنها دقيقاً به معناي وانهادن بخشي از دين است كه به هيچ روي قابل قبول نميباشد .
به ديگر سخن ، ما نميتوانيم پارهاي از عقايد و احكام اسلامي را به خاطر آنكه مورد اختلاف مذاهب قرار دارند ناديده بگيريم و چشم خود را به روي آنها كه خواه ناخواه بخشي از اسلام هستند
ببنديم . چنين كاري بيشتر تخريب مذاهب به نظر ميرسد تا تقريب مذاهب ! و به تعطيل شريعت ميانجامد .
ج : آزادي در گزينش هر يك از مباني و ديدگاههاي مذاهب
برخي ديگر گمان ميكنند كه مقصود از تقريب ، گونهاي آزادي مذهبي است . به اين معنا كه هر مسلماني در انتخاب هر يك از مذاهب اسلامي آزاد باشد و بتواند در هر مسألهاي به هر كدام از مذاهب كه خواست رجوع كند .
اشكالي كه در اين تعريف مطرح ميشود آن است كه چه ملاكي براي انتخاب و رجوع به يك مذهب وجود دارد ؟
اگر انتخاب يك مذهب ، بيقاعده و بدون ملاك مشخّص باشد و رجوع به هر يك از مذاهب بر پاية سلايق شخصي انجام شود گونهاي هرج و مرج مذهبي به وجود ميآيد كه نتايج زيانبار فراواني براي فرد و جامعه خواهد داشت .
د : ملاحظات و مصلحتانديشيهاي سياسي
برخي ديگر ميپندارند كه تقريب مذاهب اسلامي صرفاً تدبيري سياسي و اقدامي مصلحتانديشانه در
برابر دشمنان مشترك اسلام و مسلمين است . به اين معنا كه هر چند اختلافات موجود ذاتاً عميق و غير قابل اصلاح است اما شرايط فعلي جهان اسلام پرهيز از تشتّت و وحدت مسلمين را به عنوان امري عرضي ايجاب ميكند .
هر چند از ظاهر گفتار بسياري از صاحبنظران اسلامي چنين تعريفي برداشت ميشود ولي نميتوان اشكالات موجود در آن را ناديده گرفت .
به عنوان نمونه ، اگر تقريب مذاهب اسلامي مولود شرايط فعلي جهان اسلام باشد با تغيير احتمالي شرايط ضرورت خود را از دست خواهد داد ، و اين به معناي بازگشت به تفرقه و از دست دادن وحدت است كه در هيچ حالي مطلوب به نظر نميرسد .
از اين گذشته ، تجربه نشان داده است كساني كه به تقريب مذاهب اسلامي از چنين زاويهاي مينگرند در عمل كاري از پيش نبردهاند و ناكام ماندهاند .
هـ : گفتوگوي صحيح و سازندة مذاهب ( ديدگاه صحيح )
به نظر ميرسد مقصود از تقريب ، تعامل علمي و عملي مذاهب اسلامي بر مبناي مشتركات و احترام متقابل است كه با احساس اخوّت و تسامحي معقول و شيوهاي عالمانه ، بركنار از احساس نفرت و عاري از
تعصّبات غيرمنطقي و به دور از روشي عوامانه حاصل ميشود .
به تعبير دقيقتر ، تقريب مذاهب اسلامي به معناي ترويج فرهنگ گفتوگوي صحيح و سازنده بر اساس اصول و مباني مشترك با هدف درك يكديگر و دستيابي به رشد علمي و مذهبي است .
بنابراين ، مذاهب اسلامي ميتوانند ضمن پايبندي به مباني و ديدگاههاي خود در ساية تعامل منطقي و گفتوگوي علمي يكديگر را درك كنند و به هم نزديك شوند .
هر چند به نظر ميرسد اين شيوة تقريب ، از آن حيث كه جنبة گفتوگو و صورت نظري دارد ، صرفاً در ميان خواصّ امّت و صاحبنظران اسلامي قابل طرح است وشامل عوام مسلمين نميشود ، امّا ترديدي نيست كه وجود چنين نگرشي در ميان خواص امّت به روي نگرش عوام مسلمان كه سخت تحت تأثير علما و فضاي حاكم بر جامعة خويش هستند ، تأثيري ژرف ميگذارد و در عمل به ايجاد حسّ تفاهم و مداراي مذهبي در ميان عموم مسلمين ميانجامد .
گسترش احساس اخوّت اسلامي ، همزيستي مسالمتآميز و احترام به ديدگاههاي يكديگر ثمرة روحية حاكم بر علماي امّت و تقريب مذاهب اسلامي
به معناي پيشگفته است كه در ميان عامة مسلمين و همة اقشار جامعة اسلامي ظهور مييابد .
وقتي علماي مذاهب و خواصّ جامعة اسلامي به جاي بذر گفتوگوي صحيح و سازنده ، تخم پيكار و جنجال ميافشانند ، طبيعتاً نميتوان توقّع داشت كه ميان آحاد امّت و عوام مسلمين محصولي جز خصومت و خشونت به بار آيد .
از اين رو ، تعامل صحيح و گفتوگوي سازندة عالمان مذاهب اسلامي در نظر كه بر پاية مشتركات و احترام متقابل صورت ميپذيرد و به دنبال آن ، برخورد صحيح و روابط حسنة عموم مسلمين در عمل كه بر مبناي احساس برادري و مداراي اسلامي انجام ميشود ، بهترين و عمليترين تعريفي است كه ميتوان از تقريب مذاهب اسلامي به دست داد .
به هر حال ، انصاف آن است كه بسياري از آنچه اختلافات جدّي تلقّي شده تنها سوء تفاهمهايي بوده كه در نتيجة دوري مذاهب از يكديگر و عدم تعامل و گفتوگو به وجود آمده است .
اينان به خاطر عدم ارتباط كافي و صحيح درك درستي از مباني و ديدگاههاي يكديگر نداشتهاند و به تعبير قرآن كريم تنها از گمانها پيروي كردهاند :
{ وَما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ } ( 1 ) ؛ آن هم گمانهاي بد كه مورد نهي قرآن كريم واقع شده است :
{ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ } ( 2 ) .
به اين ترتيب ، راز تقريب مذاهب را در گفتوگوي مذاهب بايد جست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . جاثيه/24 : "اينان را علمي بدان نيست ، اينان تنها گمان ميبرند" .
2 . حجرات/12 : "اي كساني كه ايمان آوردهايد ! از بسياري گمانها بپرهيزيد ، همانا برخي گمانها گناهند" .
آيا تقريب مذاهب اسلامي ممكن و جايز است ؟
گفتني است ، تقريب مذاهب اسلامي همچنانكه موافقان و مناديان فراواني در كشورهاي مختلف اسلامي دارد ، با مخالفت برخي انديشمندان مسلمان نيز مواجه است .
مخالفت اينان به دو پندار متفاوت باز ميگردد : برخي تقريب مذاهب اسلامي را ناممكن ميپندارند و برخي آن را اساساً جايز نميشمارند .
ما در اينجا هر يك از اين دو پندار را به اختصار بررسي مينماييم :
الف : امكان تقريب مذاهب اسلامي
پيشتر گفتيم كه هر چند ميان دو مذهب شيعه و سنّي پارهاي اختلافات جدّي وجود دارد ، اما عمدة اصول و مباني اعتقادي ، و بسياري از آراي فقهي و ديدگاههاي اخلاقي آنها با يكديگر برابر است .
همة مذاهب اسلامي خداي واحدي را ميپرستند و
از پيامبر واحدي پيروي ميكنند و كتاب آسماني واحدي را ميخوانند و به سوي يك قبله نماز ميگزارند و در اصولي چون نماز و روزه و زكات مشتركات فراواني دارند و هر سال در مراسم حج ، امّت واحده و صفوف يكپارچهاي را به نمايش ميگذارند ، و در لزوم رعايت اخلاق حسنه و پرهيز از رذائل نفساني اختلافي ندارند ، و اين براي امكان تقريب آنها به يكديگر كافي به نظر ميرسد .
چگونه چنين نباشد ؟ ! در حالي كه خداوند ( سبحانه و تعالي ) در قرآن كريم همة موحدّان و خداپرستان عالَم از مسلمان و غير مسلمان را صرفاً با اتّكاء به كلمة توحيد به سوي وحدت و همبستگي فراخوانده و فرموده است :
{ قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ } ؛ ( 1 ) « بگو : اي اهل كتاب ! بياييد به سوي باوري كه ميان ما و شما مشترك است و آن اينكه جز خدا را نپرستيم و براي او شريكي قرار ندهيم و برخي از خودمان را اربابي جز خداوند نگيريم پس اگر روي برتافتند بگوييد : گواه باشيد كه ما تسليم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل عمران/64
شدگانيم » .
روشن است هرگاه تقريب مذاهب توحيدي در ساية « كَلِمَةٍ سِواءٍ » ( = يك باور مشترك ) ممكن باشد ، به طريق اولي تقريب مذاهب اسلامي در ساية انبوه باورهاي مشترك ممكن خواهد بود و اين آرماني است كه با گفتوگوي ميان آنان ـ چنانچه گفتيم ـ حاصل خواهد شد .
ب : روا بودن تقريب مذاهب اسلامي
ترديدي نيست كه مخالفت برخي پيروان مذاهب اسلامي با تقريب و روا ندانستن آن از حيث مذهبي زادة برداشت نادرستي است كه از اين موضوع داشتهاند . چراكه اينان غالباً تقريب مذاهب را به معناي انفعال مذاهب در برابر يكديگر و مستلزم دست شستن از پارهاي عقايد و ديدگاههاي اساسي هر مذهب به سود مذهب ديگر انگاشتهاند .
در حالي كه ما از اين مقوله تعريف متفاوتي ارائه داديم و گفتيم كه تقريب مذاهب اسلامي اساساً چيزي جز تعامل و گفتوگوي مفيد و قانونمند مذاهب نيست ؛ چيزي كه ريشه در فرهنگ اصيل اسلامي و آموزههاي قرآن كريم دارد .
البته ممكن است جريانهايي وجود داشته باشند
كه اساساً گفتوگوي مذاهب اسلامي را نيز برنميتابند و هر گونه تعامل غير خصمانه با افكار ديگر را روا نميشمارند .
اينان گفتوگو و تعامل علمي با ساير مذاهب را قرار دادن مذهب خود در معرض خطر و زمينة شك در دين و گمراهي مذهبي ميپندارند .
امّا ناگفته پيداست كه چنين توهّم نامباركي نه تنها هيچ مبناي درستي در كتاب خدا و سنّت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و سيرة اهل بيت ( عليهم السلام ) و منش سلف صالح ندارد ، كه گونهاي گريز از واقعيتها و چشم بستن به روي حقيقت و سدّ باب علم و هدايت است .
كتاب خدا صريحاً عموم مسلمانان را به ترك تفرقه فراخوانده و ايجاد همبستگي و اخوّت اسلامي ميان آنان را نعمت خداوند برشمرده و فرموده است :
{ وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً } ( 1 ) ؛ « همگي به ريسمان خداوند چنگ زنيد و از تفرقه بپرهيزيد و نعمت خداوند به خود را ياد آوريد هنگامي كه دشمنان يكديگر بوديد پس ميان دلهايتان الفت ايجاد كرد گونهاي كه بدين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل عمران/103
نعمت او برادران يكديگر شديد » .
همچنين ، در آية ديگري ، آنجا كه داستان انحراف بني اسرائيل از مسير توحيد در غيبت موسي ( عليه السلام ) و تلاش هارون ( عليه السلام ) براي هدايت آنان را خاطرنشان مينمايد ، عذر هارون ( عليه السلام ) در مداراي با آنان را « بيم تفرقه » عنوان ميكند و از قول آن حضرت خطاب به موسي ( عليه السلام ) ميفرمايد :
{ إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي } ( 1 ) ؛ « من ترسيدم كه بگويي ميان بني اسرائيل تفرقه ايجاد كردي و فرمان مرا نبردي » .
روشن است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نيز بنيان حركت الهي خويش را بر روي اتّحاد مسلمين و نفي اختلافهاي قبيلگي نهاد و با تكيه بر نيروي حاصل از اين يكپارچگي بر مشركان پيروز آمد .
به عنوان نمونه ، شكّي نيست كه اتّحاد مسلمين در پرتو تبعيت از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) يكي از مهمترين عوامل پيروزي آنان در پيكار بدر بود . همچنانكه وقتي در جنگ احد وحدت خود را از دست دادند و دچار تفرقه شدند ، دشمن از رخنة افتاده در صفوف آنان سوء استفاده كرد و با دور زدن سپاه اسلام بر آنان چيره آمد . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . طه/94
2 . قرآن كريم آشكارا به نقش اختلاف و تفرقه در شكست مسلمانان در جنگ احد اشاره نموده و فرموده است : ( وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّي إِذا فَشِلْتُمْ وَتَنازَعْتُمْ فِي الأَْمْر . . . ( ؛ يعني : "همانا خداوند وعدة خود به شما را راست فرمود هنگامي كه دشمنان را به اذن او از بين ميبرديد تا آنگاه كه كوتاهي كرديد و در كار اختلاف نموديد . . . " .
امام علي ( عليه السلام ) نيز پس از درگذشت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، در جريان سقيفة بني ساعده كه به بيعت شتابزدة ابوبكر1 و محروميت خلافت از آن حضرت منتهي شد2 ، با گرفتن جانب خويشتنداري و پرهيز از ايجاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تعبير "بيعت شتابزده" دربارة بيعت ابوبكر تعبير مشهور خليفة دوم عمر بن خطاب است كه در منابع معتبر شيعه و اهل سنّت روايت شده است . از ديدگاه عمر ، بيعت با ابوبكر كه خود در آن پيشگام بود ، از روي شتابزدگي و بدون تأمّل كافي صورت گرفت امّا خداوند شرّ آن را دور كرد ! براي اين تعبير در منابع معتبر اهل سنّت نگاه كنيد به : ابن حنبل ، المسند ، بيروت ، دار صادر ، 1/55 ؛ بخاري ، صحيح ، بيروت ، دار الفكر ، 8/26 ؛ المصنّف ، عبد الرزاق الصنعاني ، المجلس العلمي ، 5/441 و 445 ؛ المصنّف ، ابن ابي شيبه ، بيروت ، دار الفكر ، 7/615 و 570 ؛ نسائي ، السنن الكبري ، بيروت ، دار الفكر ، 4/272 ؛ ابن حبان ، صحيح ، مؤسسة الرسالة ، 2/148 ؛ هيثمي ، مجمع الزوائد ، بيروت ، دار الكتب العلمية ، 6/5 .
2 . اين تعبير برگرفته از گفتار زيباي صعصعة بن صوحان يكي از ياران با وفاي امير مؤمنان ( عليه السلام ) است كه خطاب به آن حضرت ميگويد : "والله ، يا أمير المؤمنين ، لقد زينت الخلافة و ما زانتك و رفعتها و ما رفعتك و لهي إليك أحوج منك إليها" ؛ يعني : به خدا سوگند اي امير مؤمنان ! تو بودي كه خلافت را زينت دادي و خلافت تو را زينت نداد و تو بودي كه آن را بالا بردي و آن تو را بالا نبرد و خلافت به تو نيازمندتر بود تا تو به خلافت ! براي اين گفتار نگاه كنيد به : كوفي ، محمد بن سليمان ، مناقب أمير المؤمنين 7 ، مجمع إحياء الثقافة الاسلامية ، 1/415 ؛ تاريخ يعقوبي ، قم ، مؤسسة نشر فرهنگ اهل بيت ( عليهم السلام ) ، 2/179 .
تفرقه ، عملاً بر اهميت و ضرورت حفظ وحدت مسلمين پاي فشرد . ( 1 )
بيترديد خويشتنداري آن حضرت كه بعدها حتّي با كمك فكري به خلفا همراه شد ، نقش بسيار مهمّي در حفظ اسلام در آن شرايط بحراني داشت . ساير امامان اهل بيت ( عليهم السلام ) نيز هر يك به نوبة خود در حفظ وحدت مسلمين سهيم بودهاند .
به عنوان نمونه ، ميتوان به احاديث فراواني اشاره كرد كه آن پيشوايان الهي در آن ، ياران خود را به حضور فعال در جامعة اسلامي و مدارا با پيروان مذاهب ديگر دعوت ميفرمايند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . البته پيداست كه اين خويشتنداري هرگز به معناي پذيرش مشروعيت حكومت توسّط آن حضرت و اقرار به عدم استحقاق خود براي آن نبوده است . بنا به گزارش تاريخ ، آن حضرت در عين توجّه به حفظ وحدت مسلمين و پرهيز از اقدام عملي عليه حكومت نامشروع ، از هر فرصتي براي انتقاد نظري از آن و يادآوري حقّ مسلّم خويش به گونة منطقي و حسابشده استفاده ميفرمود .
2 . به عنوان نمونه ، از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده است كه به زيد شحام فرمود : "يا زيد خالقوا الناس بأخلاقهم ، صلّوا في مساجدهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم و إن استطعتم أن تكونوا الائمة و المؤذنين فافعلوا ، فإنكم إذا فعلتم ذلك قالوا : هؤلاء الجعفرية رحم الله جعفرا ما كان أحسن ما يؤدب أصحابه و إذا تركتم ذلك قالوا : هؤلاء الجعفرية فعل الله بجعفر ما كان أسوء ما يؤدب أصحابه" ( ابن بابويه ، من لا يحضره الفقيه ، 1/383 ) ؛ يعني : "اي زيد ! با مردم ( = اهل سنّت ) با ملاحظة اخلاق آنها معاشرت كنيد . در مسجدهاشان نماز بگزاريد و از بيمارانشان عيادت كنيد و در تشييع جنازههاشان شركت نماييد و اگر ميتوانيد كه امامان جماعات و مؤذنان آنها باشيد حتماً اين كار را بكنيد ، زيرا شما هرگاه اين كارها را بكنيد آنها ميگويند : اينها ( شيعيان ) جعفري هستند ، خدا جعفر را رحمت كند ، چه خوب پيروانش را تربيت نموده است ! ولي اگر اين كارها را نكنيد ميگويند : اينها جعفري هستند ، خدا با جعفر چه كند ، چه بد پيروانش را بار آورده است !
هر چند بسياري از صاحبنظران شيعه ، اين احاديث را بر مبناي « تقيه » توجيه كردهاند ، امّا حق آن است كه ميتوان به اين احاديث از زاوية تقريب مذاهب اسلامي و اهتمام به وحدت مسلمين نيز نگريست .
نظر به اين حقايق ميتوان گفت كساني كه گفتوگوي مذاهب اسلامي را برنميتابند و تعامل غير خصمانه با افكار ديگر را روا نميشمارند به كلّي از روح اسلام بيگانهاند .
شايد اينان خود بيش از ديگران به سستي منطق و ضعف مباني و ديدگاههاي مذهبي خود واقفاند ، لذا طبيعي است كه از مغلوب شدن در عرصة بحث و گفتوگو بيمناك باشند . البته بايد يادآور شد چنين پندار بياساسي چندان تازه به نظر نميرسد .
متأسّفانه در تاريخ اسلام با نمونههاي تاريكي روبهرو ميشويم كه برخي جريانها و شخصيتهاي مذهبي از هر گونه پاسخگويي به پرسشهاي ديگران طفره رفتهاند و حتي پرسش از چرايي باورها را گونهاي بدعت و نشان گمراهي پنداشتهاند و با آن به گونة غير قابل دركي برخورد كردهاند !
به عنوان نمونه ، هنگامي كه پرسشگري از مالك
بن انس يكي از پيشوايان مذاهب چهارگانة اهل سنّت دربارة مفهوم آية شريفة { الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي } ( 1 ) پرسش ميكند ، وي مدّتي سر به زير ميافكند و پس از مدّتي سكوت ، در حالي كه عرق كرده است ميگويد :
« كيفيت غير معقول ، استوا غير مجهول ، ايمان بدان واجب و پرسش دربارة آن بدعت است ! و گمان ميكنم كه تو اهل بدعت باشي » ! سپس دستور داد تا پرسشگر را بيرون انداختند ! 2
امّا خوشبختانه در كنار چنين نمونههاي غمانگيزي نمونههاي روشني نيز ديده ميشود كه نشان ميدهد پيشوايان مذاهب اسلامي با يكديگر تعامل و گفتوگو داشتهاند و از پرسشهاي علمي گوناگون استقبال نمودهاند و از تكفير و تحقير يكديگر پرهيز كردهاند . به گواهي تاريخ ، در رأس اين پيشوايان ، اهل بيت ( عليهم السلام ) بودهاند كه همواره ابواب خانههاشان به روي همة امّت و عموم طالبان علم و معرفت از مذاهب و حتّي اديان گوناگون گشوده بود و از گفتوگو با آنان و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . طه/5 : "خداوند بخشنده بر عرش تكيه زد" . دربارة تفسير اين آيه كه از آيات متشابه قرآني به شمار رفته ، ديدگاههاي مختلفي ميان مفسران اهل سنت ابراز شده ، ولي بديهي است كه منظور از "تكيه زدن خداوند بر عرش" نه تكيه زدن مادي و جسماني ، كه استيلاي معنوي و سلطة الهي بر عرش است . براي مطالعه در اين زمينه ، رجوع كنيد به : طباطبايي ، تفسير الميزان ، 14/120
2 . مالك بن انس ، المدونة الكبري ، 6/465
پاسخگويي به پرسشهاي مختلفشان استقبال مينمودند و بسا شاگردان خود را نيز به حضور در جامعة اسلامي و گفتوگوي علمي با مذاهب مختلف تشويق ميكردند .
بدين ترتيب ، روشن ميشود كه تقريب مذاهب اسلامي به معناي ترويج فرهنگ گفتوگوي صحيح و سازنده ، نه تنها ممكن و جايز است ، كه كاري بسيار ضروري و شايسته ميباشد .
در اين باره مرحوم سيد شرف الدّين ( د . 1377ق ) از پيشگامان نهضت تقريب در سدة اخير كتابي با عنوان الفصول المهمّة في تأليف الأمّة نگاشته و در آن با تفصيل بيشتري بر ضرورت و امكان تقريب مذاهب اسلامي پاي فشرده است . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . السيد شرف الدين ، الفصول المهمّة في تأليف الأمّة ، قسم الإعلام الخارجي لمؤسسة البعثة