بخش 9
الجزایر موقعیت جغرافیایی جمعیت تاریخ ساختار اجتماعی ـ فرهنگی ساختار حکومت اقتصاد روابط ایران و الجزایر مراکش تاریخ جغرافیا ساختار سیاسی اوضاع فرهنگی دین آثار تاریخی اوضاع اقتصادی
الجزاير
موقعيت جغرافيايي
الجزاير از شمال شرق با تونس، از شرق با ليبي، از جنوب شرق با نيجر، از جنوب غرب با مالي و موريتاني، از غرب با صحراي غربي، از شمال غرب با مراكش و از شمال با درياي مديترانه هم مرز ميباشد.
الجزاير دومين كشور بزرگ در آفريقا به لحاظ مساحت ميباشد. مساحت اين كشور 2 ميليون و 381 هزار و 740 كيلومتر مربع است، قسمت اعظم مناطق ساحلي الجزاير كوهستاني است و بنادر طبيعي اندكي دارد. منطقهاي كه از ساحل شروع ميشود و تا تل اطلس امتداد مييابد، حاصلخيز ميباشد. در جنوب تل اطلس استپهايي وجود دارند كه تا اطلس صحرايي امتداد پيدا ميكنند، صحرا در مناطق جنوبيتر قرار دارد. جبال هقار منطقهاي مرتفع در مركز صحرا و در جنوب الجزاير است. شهرهاي مهم الجزاير، الجزيره، اوران، قسطنطينه و عنابه ميباشند.
شمال الجزاير آب و هواي معتدل مديترانهاي دارد. در تل اطلس، درجه حرارت هوا در تابستان بين 21 تا 24 درجه سانتيگراد و در زمستان بين 10 تا 12 درجه سانتيگراد ميباشد و رطوبت هوا زياد است. در شرق الجزاير هوا اندكي سردتر است. از مشخصههاي آب و هوايي الجزاير، بروز طوفانهاي شن ميباشد. در الجزاير تنها بخشي از صحرا
كه در مدار رأس السرطان قرار ميگيرد بسيار گرم است. ميزان بارندگي در طول سواحل زياد بوده و سالانه بين 400 تا 670 ميليمتر برآورد ميشود. بيشترين بارندگي در بخش مالي شرق الجزاير وجود دارد كه به 1000 ميليمتر در سال ميرسد.
جمعيت
جمعيت الجزاير در حال حاضر حدود 33 ميليون و 300 هزار نفر ميباشد. حدود 70% از مردم در مناطق شمالي و ساحلي زندگي ميكنند. حدود 5/1 ميليون نفر از جمعيت الجزاير زندگي عشايري دارند. حدود 30% از مردم الجزاير زير 15 سال سن دارند. 97% از جمعيت بربر، عرب ميباشند و اهل تسنن هستند. مسلمانان غيرسني عمدتاً اباضي ميباشند. همچنين حدود 45000 مسيحي كاتوليك، 35000 مسيحي پروتستان و حدود 500 يهودي در الجزاير زندگي ميكنند.
تاريخ
مردم الجزاير در آغاز قرن هشتم ميلادي با آمدن اعراب به اين سرزمين به اسلام گرويدند و ابوالمهاجر دينار از سوي امويان حكومت را در سال 747 ميلادي در اين منطقه دست گرفت. با روي كار آمدن فاطميان در مصر، الجزاير در زمره خراجگزاران آنان درآمد، اما سلسلهاي (زيريون) كه به نيابت از آنان در الجزاير و تونس حكومت ميكرد بر ضد آنان شوريد و مذهب تسنن اختيار كرد. فاطميان نيز براي مقابله با آن سلسله قبيله بنوهلال را كه بسيار پرجمعيت بود، به منطقه فرستادند تا
موجبات تضعيف آن سلسله را فراهم كنند و اين آغاز عربي كردن منطقه بود. پس از آن، با روي كار آمدن دو سلسله بربر مرابطون و موحدون كه از غرب برخاسته بودند، منطقه مدتي روي آرامش ديد، اما با سقوط موحدون، الجزاير به صحنه نبرد سه دولت جانشين زيانيون الجزاير، حفصيون تونس و مرينيون مراكش تبديل شد. در قرون پانزدهم و شانزدهم، اسپانيا به تاخت و تازهايي در الجزاير پرداخت و در سواحل آن چند آبادي ايجاد كرد.
در سال 1517، الجزاير توسط خيرالدين و برادرش تحت سلطه امپراتوري عثماني درآمد. فعاليت دزدان دريايي در آبهاي مديترانه و در نزديكي ساحل الجزاير در اوائل قرن 19 سبب بروز دو جنگ با ايالات متحده شد. همچنين ادامة اين فعاليتها باعث شد تا در سال 1816 كشتيهاي جنگي نيروهاي دريايي انگلستان و هلند، بندر الجزيره و ناوگان كشتيهاي مستقر در آن را نابود سازند. همچنين، در اين اوان، اسپانياييها بنادر الجزاير را به اشغال خود در آورند.
فرانسويان به بهانه توهين به كنسول خود در سال 1830 به الجزاير حمله كردند و به مدتي طولاني آن را به تصرف خود در آوردند. فرانسويان با خشونت تمام بر الجزاير حكم ميراندند و در طي دوران سيطره خود بر آن 5/1 ميليون الجزايري به هلاكت رسيدند. الجزايريها با رهبراني مانند عبدالقادر، احمد بي و فاطمه نسومر به مقاومت در برابر اشغالگران فرانسوي برخاستند. فرانسه الجزاير را به يكي از استانهاي خود تبديل كرد و بدين ترتيب آن را بخشي از خاك فرانسه اعلام كرد.
در طي دوران اشغال دهها هزار نفر از فرانسه، اسپانيا، ايتاليا و مالت
عمدتاً براي كار در مزارع كشاورزي به الجزاير آمدند. از آغاز قرن 20، افراد اروپايي تبار مقيم الجزاير و نيز يهوديان الجزايري تابعيت فرانسوي به دست آوردند، در حالي كه قسمت اعظم الجزايريهاي مسلمان (حتي آنان كه در ارتش فرانسه خدمت كرده بودند) نه تابعيت فرانسه دريافت كردند و نه از حق رأي برخوردار شدند.
در سال 1954، جبهه آزاديبخش ملي (FLN) عمليات چريكي استقلال طلبانه خود را آغاز كرد. پس از 8 سال مبارزات آزاديبخش، ژنرال دوگل، رئيس جمهور وقت فرانسه كه درك كرده بود ديگر عصر استعمار به سر رسيده است، در سال 1962 در الجزاير رفراندم برگزار كرد و اكثريت مردم به استقلال كامل الجزاير رأي دادند. احمد بن بلا، رهبر جبهه آزاديبخش ملي، به رياست جمهوري الجزاير رسيد. وي در سال 1965 طي يك كودتا توسط وزير دفاع خود هواري بومدين از كار بر كنار شد.
پس از استقلال، الجزاير سياستهاي اقتصادي سوسياليستي در پيش گرفت و كشور به صورت تك حزبي اداره ميشد. كشاورزي اشتراكي شد و برنامههاي وسيعي براي صنعتي شدن كشور به اجرا در آمد. همچنين صنايع استخراج نفت ملي شد. افزايش بهاي نفت در سال 1973 درآمد زيادي نصيب كشور ساخت، اما اقتصاد كشور را بيش از پيش به نفت وابسته نمود.
در زمينه سياست خارجي، الجزاير از اعضاي كشورهاي غير متعهد ميباشد. الجزاير از ابتداي استقلال با همسايه خود مراكش روابط تيرهاي داشته است و دو كشور حتي تا مرز جنگ با يكديگر نيز پيش رفتهاند. دو
كشور داراي اختلافات ارضي هستند و مراكش الجزاير را به كمك به جبهه پوليساريو متهم ميكند كه براي استقلال صحراي غربي از مراكش مبارزه ميكند.
در سال 1978 با مرگ بومدين، شاذلي بن جديد به جانشيني او برگزيده شد. با افزايش شهرنشيني و بالا رفتن سطح سواد، بافت اجتماعي كشور دستخوش دگرگوني شد و افزايش انتظارات در ميان نسل جوان نارضايتي شديدي را ايجاد كرد. جوانان ناراضي و سرخورده به هويت فراموش شده خود روي آوردند و در گروههاي چپ از جمله جنبشهاي هويت بربر و گروههاي اصول گراي اسلامي اجتماع كردند و به حكومت تك حزبي اعتراض كردند و در دانشگاهها و خيابانها با نيروهاي پليس در دهه 1980 درگير شدند. در پائيز 1988، بنجديد مجبور شد به نظام تك حزبي پايان دهد و براي نخستين بار در سال 1991، انتخابات چند حزبي در كشور برگزار شد كه در طي آن جبهه نجات اسلامي در دور اول به پيروزي رسيد. به دنبال آن، ارتش مداخله كرد و از برگزاري دور دوم انتخابات جلوگيري به عمل آورد. با مداخله ارتش، بن جديد بركنار شد و كليه احزاب سياسي مذهبي منحل اعلام شدند كه اين امر منجر به وقوع جنگ داخلي در الجزاير شد كه در فاصله 17 ژانويه 1992 تا ژوئن 2002 به كشته شدن 160000 نفر از مبارزين اسلامي، نيروهاي دولتي و غيرنظاميان انجاميد.
ساختار اجتماعي ـ فرهنگي
اكثر الجزايريها بربر يا عرب هستند، البته عرب بودن يا بربر بودن
براساس ملاحظات زباني يا هويتي مشخص ميشود. اما منشا و ريشه كليه الجزايريها اقوام بربر ميباشند. مسئله عرب ـ بربر بيشتر جنبه هويتي دارد ونوعي تمايز نژادي، يا قومي به حساب نميآيد. اقوام بربر به چندين گروه قومي تقسيم ميشوند: قبائلي در مناطق كوهستاني شمالي ـ مركزي، شاويه در كوهستانهاي اطلس شرقي، مزابيه در دره مزاب و طوارق در جنوب. تعداد اندكي آفريقايي سياهپوست نيز در الجزاير زندگي ميكنند. الجزايريهاي تركتبار حدود 5% جمعيت اين كشور را تشكيل ميدهند كه عمدتاً در شهرهاي بزرگ زندگي ميكنند.
اكثر الجزايريها به عربي الجزايري تكلم ميكنند. حدود 83% جمعيت به زبان عربي با گويش «درجه» صحبت ميكنند. با اين حال، در رسانهها و در مناسبتهاي رسمي به زبان عربي استاندارد تكلم ميشود. بربرها كه تقريباً 45% جمعيت را تشكيل ميدهند عمدتاً به يكي از گويشهاي تامازيغت صحبت ميكنند. اما اكثريت آنان عربي الجزايري نيز ميدانند. عربي تنها زبان رسمي كشور است، اما اخيراً تامازيغت نيز به عنوان يك زبان ملي به رسميت شناخته شده است. مسئله زبان به لحاظ سياسي به ويژه براي اقليت بربر حائز اهميت و حساسيت ميباشد. سياست زباني دولت مبني بر عربيسازي عمدتاً در واكنش به 130 سال استعمار فرانسه و نيز رواج ناسوناليسم عربي بوده است. فرانسه همچنان به عنوان زبان خارجي آموخته ميشود و در مدارس به كودكان آموزش داده ميشود. همچنين، در رسانهها و بخشهاي بازرگاني از زبان فرانسه استفاده ميشود.
آموزش در الجزاير براي كودكان 6 تا 15 ساله اجباري است. در
الجزاير 10 دانشگاه، 7 كالج و 5 انستيتو آموزش عالي وجود دارد. دانشگاه الجزيره كه در سال 1909 تأسيس شده و در پايتخت واقع است، قديميترين دانشگاه كشور محسوب ميشود. الجزاير حدود 267000 نفر دانشجو دارد. 60% دانشجويان دانشگاههاي الجزاير را زنان تشكيل ميدهند و روز به روز به تعداد زناني كه وارد بازار كار ميشوند، افزوده ميشود.
نويسندگان بزرگي در قرن 20 در الجزاير به دنيا آمده و در اين كشور زندگي كردهاند. از آن ميان ميتوان به آلبركامو، فرانتس فانون و ژاك دريدا اشاره كرد. همچنين ابن خلدون، فيلسوف بزرگ مسلمان هر چند كه در تونس به دنيا آمد، اما كتاب معروف خود «مقدمه» را هنگام اقامت در الجزاير به رشته تحرير در آورد. محمد ديب، كاتب ياسين، آسيا جبار، مالك بنابي نيز از ديگر نويسندگان معروف الجزاير هستند. به طور كلي، فرهنگ الجزاير بسيار تحت تأثير فرهنگ اسلامي ميباشد.
ساختار حكومت
رئيس جمهور در الجزاير براي يك دوره پنج ساله انتخاب ميشود. اين دوره براي يك بار ديگر نيز قابل تمديد ميباشد. در الجزاير كليه افراد بالاي 18 سال از حق رأي برخوردارند. رئيس جمهور رياست شوراي وزيران و شوراي عالي امنيت را بر عهده دارد. او نخست وزير را منصوب ميكند. پارلمان الجزاير از دو مجلس تشكيل ميشود: مجلس خلق ملي با 380 عضو و شوراي ملت با 144 عضو. اعضاي مجلس خلق ملي به مدت 5 سال انتخاب ميشوند.
به لحاظ تقسيمات كشوري، الجزاير داراي 48 ولايت، 553 شهرستان و 1541 شهر است.
اقتصاد
سوخت فسيلي ستون فقرات اقتصاد الجزاير را تشكيل ميدهد. تقريباً 60% بودجه، 30% توليد ناخالص داخلي و بيش از 95% درآمد ناشي از صادرات از طريق منابع سوخت فسيلي تأمين ميشود. به لحاظ ذخاير نفت، الجزاير با 8/11 ميليارد بشكه ذخاير نفت ثابت شده مقام چهاردهم را در جهان داراست. همچنين، الجزاير داراي 160 تريليون فوت مكعب ذخاير اثبات شده گاز طبيعي است و از اين لحاظ مقام هشتم را در جهان داراست.
در اواسط دهة 1990، شاخصهاي اقتصادي و مالي كشور به دنبال انجام پارهاي اصلاحات در نظام اقتصادي كشور بهبود يافت. افزايش بهاي نفت و اتخاذ سياستهاي مالي انقباضي طي سالهاي 2000 و 2001 سبب افزايش مازاد تجاري، افزايش ذخيره ارزي و كاهش بدهيهاي خارجي اين كشور شد. دولت الجزاير در تلاش است تا با انجام سرمايهگذاريهاي داخلي و خارجي به اقتصاد خود تنوع ببخشد. الجزاير در سال 2001 با اتحاديه اروپا پيمان اتحاد امضا كرد كه به موجب آن تعرفهها پائينتر آمده و حجم مبادلات بازرگاني طرفين افزايش خواهد يافت.
از ديرباز، الجزاير به داشتن خاك حاصلخيز معروف بوده است. 25% از جمعيت الجزاير در بخش كشاورزي به كار اشتغال دارند. پنبه،
غلات، سبزيجات، ميوهجات از قبيل انجير، خرما و مركبات از جمله محصولات كشاورزي الجزاير ميباشد. روغن زيتون برتولي كه در الجزاير توليد ميشود و به عنوان يك مارك ايتاليايي در جهان به فروش ميرسد، از معروفيت خاصي برخوردارست.
روابط ايران و الجزاير
در سالهاي پيش از وقوع انقلاب اسلامي، روابط دو كشور ايران و الجزاير به دليل مواضع انقلابي الجزاير چندان حسنه نبود و دو كشور تنها در چارچوب سازمان كشورهاي صادر كننده نفت (اوپك) همكاريهاي محدودي با يكديگر داشتند. در حاشيه اجلاس سران اوپك در سال 1975 بود كه الجزاير ميان ايران و عراق به ميانجيگري پرداخت و قرارداد معروف 1975 در خصوص اروندرود و مسئله كردها بين دو كشور ايران و عراق به امضا رسيد.
به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، با توجه به مواضع انقلابي دولت الجزاير و عضويت اين كشور در گروه امتناع به همراه سوريه، ليبي، يمن و سازمان آزاديبخش فلسطين و نيز به دليل خاطرة خوبي كه تاريخ مبارزات رهاييبخش الجزاير در اذهان انقلابيون ايراني داشت، روابط دو كشور رو به گرمي گذاشت.
در سال 1981، الجزاير در جريان حل و فصل ماجراي گروگانهاي آمريكايي در تهران نقش ميانجي را ايفا كرد و از آن پس به عنوان حافظ منافع ايران در آمريكا اعلام شد. دو كشور در سال 1993، پس از آنكه الجزاير ايران را متهم به حمايت از جبهه نجات اسلامي كرد، روابط خود
را با يكديگر قطع كردند. ايران اين اتهامات را بياساس دانست.
در اوائل سپتامبر 2000، پس از ملاقات رؤساي جمهور دو كشور در حاشيه اجلاس سران هزاره سازمان ملل متحد، تصميم به از سرگيري روابط ديپلماتيك بين دو كشور گرفته شد و از آن زمان به بعد همكاريهاي دو كشور به ويژه در زمينههاي امور قضايي، مالي، صنعتي، نظامي و حمل و نقل هوايي رو به گسترش نهاد.
مراكش
مَراكِش يا مغرب، كشوري در شمال غربي آفريقا است. مراكش ساحلي طولاني با اقيانوس اطلس دارد كه از شمال به جبلالطارق و درياي مديترانه ميرسد. كشور مراكش از شرق با كشور الجزاير، از غرب با اقيانوس اطلس، از جنوب با كشور موريتاني و از شمال با درياي مديترانه همسايه است. مراكش ادعاي مالكيت بر صحراي غربي را دارد و بخش عمدهاي از آن را از سال 1975، اداره كردهاست. وضعيت صحراي غربي هنوز مورد اختلاف و مناقشه است. پايتخت مراكش شهر رباط است. نام «مراكش» در فارسي امروز معمولتر از «مغرب» است، زيرا نام بينالمللي پادشاهي مغرب مراكو است كه برگرفته از نام مراكش است. بنابراين، كاربرد نام مراكش به جاي مغرب در زبان فارسي بهتر است به ويژه اينكه دولت آن كشور نام رسمي بينالمللي مراكو را به رسميت ميشناسد و نه نام عربي المغرب. تركيه تنها كشور دنيا است كه از پادشاهي مراكش با نام كشور فاس نام مي برد.
تاريخ
قبايل بربري يا آمازيغ ساكن منطقه شمال آفريقا از ديرباز داراي
روابطي گسترده با ملل و تمدنهاي كهن فنيقي، كارتاژي، روماني، وندالي و بيزانسي بودهاند. با اين وجود هيچ يك از اين تمدنها توانائي تسلط كامل بر منطقه را نداشتهاند چرا كه قبايل ساكن آن داراي صفات متمايزي چون ايستادگي و مقاومت و همچنين آزاديخواهي و پايبندي به فرهنگ و زبان خود بودند. با رسيدن دعوت اسلامي به آن منطقه در سال 50 هجري قمري (برابر سال 665 ميلادي)، ساكنان منطقه با اهداف اسلامي آشنا گشته و در نتيجه دين نوين اسلام را پذيرا شدند. اسلام سر انجام در سال 170 هجري قمري (برابر سال 786 ميلادي) و به طور مشخص پس از گريز يكي از نوادگان پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، معروف به مولا ادريس بن عبدالله بن الحسن بن الحسن ابن علي، از دست حاكمان عباسي بغداد، اسلام به صورت ريشهاي و بنيادين در اين منطقه گسترش يافت. مراكشيان وي را به اميرالمؤمنين بودن برگزيده و پس از بيعت و اعلام وفاداري، با كمك ايشان نخستين دولت اسلامي مستقل از خلافت مشرق عربي را بر پا نمودند كه نام دولت ادريسيان را به خود گرفت. ساكنان و حكمرانان مراكش، گذشته از تفاوتهاي قبيلهاي و ريشهاي خود، ضمن پايبندي عميق به ارزشهاي اسلامي بر نشر و تبليغ رسالت محمدي و اهداف آن نه تنها در سراسر كشور بلكه در مناطق جنوب و ديگر سرزمينهاي آفريقايي و همچنِين در مناطق شمال و كشورهايي همچون اسپانيا، پرتغال و جنوب فرانسه همت گماردند.
سالهاي1912 ـ 1873، مصادف با حكومتهاي حسن اول، عبدالعزيز و مولاي حفيظ است. اين دوران در پرتو رقابت قدرتهاي بزرگ استعماري، مراكش استقلال خود را حفظ ميكند. ليكن در
سال 1912، پس از موافقتنامههاي الجزيره (1906 م)، فرانسه بخش عظيمي از مراكش را اشغال ميكند و از اين سال به بعد مبارزه علني مردم عليه سلطه فرانسه تحت رهبري عبدالكريم خطاب آغاز ميگردد. در سال 1927 ميلادي، محمدبن يوسف (محمد پنجم) به تخت سلطنت مينشيند و به علت مخالفت با سلطه فرانسويان، بدون اينكه خواهان گسستن كامل از فرانسه باشد تبديل به يك چهره ملي ميگردد كه در آينده به پدر استقلال مراكش شهرت مييابد. فرانسه كه حاضر به قبول استقلال مراكش نبود سعي كرد از برخي عناصر مرتجع عليه محمد پنجم استفاده نمايد كه در رأس آنها الجلاوي بود. لذا به خواسته هواداران الجلاوي كه خواستار عزل محمد پنجم بودند جواب مثبت داد
و محمدپنجم را به همراه خانوادهاش به ماداگاسكار تبعيد نمود. تبعيد محمد پنجم نقش مثبتي در تحقق استقلال اين كشور ايفا نمود و مردم خواستار بازگشت وي و اعلام استقلال كشور شدند. از طرفي قيام الجزاير عليه فرانسه عاملي در جهت تضعيف حضور فرانسه در مراكش گرديد و فرانسه به منظور جلوگيري از سرايت اين قيام بر تمامي منطقه و فشارهاي مردمي در داخل، به تدريج زمينه را براي پذيرش خواست عمومي مردم مراكش فراهم نمود. در 16 نوامبر 1955، محمد پنجم به كشور بازگشت و در 3 مارس 1956، فرانسه استقلال كشور مراكش را به رسميت شناخت. پس از استقلال مراكش ملك محمد پنجم (تا مارس 1961) و ملك حسن دوم (تا ژوئيه 1999)، بر تخت سلطنت نشستند و از اين پس تا كنون نيز ملك محمد ششم بر اين كشور حكومت دارد.
جغرافيا
كشور پادشاهي مراكش كه در زبان عربي به آن «المملكه المغربيه» گفته ميشود، نخستين كشور شكل گرفته مغرب مسلمان است. اين كشور در ايران به نام «مراكش» شناخته ميشود. در سازمانهاي بينالمللي از جمله سازمان ملل متحد برحسب مورد زباني، بنام Maroc يا Morocco است چرا كه واژه مغرب، مفهوم گسترده «مغرب بزرگ» (شامل كشورهاي الجزاير، تونس و مراكش) را افاده ميكند. مراكش نزديكترين كشور آفريقايي به اروپا است كه به وسيله تنگه جبل الطارق از آن جدا ميگردد و در واقع فاصله ميان مراكش و اسپانيا حدود 15 كيلومتر است. مهمترين بندرهاي مراكش عبارتند از: كازابلانكا (دارالبيضاء)، طنجه، ناضور، محمديه، آسفي و اگادير. مهمترين شهرهاي مراكش نيز: رباط (پايتخت سياسي ـ اداري)، كازابلانكا (داراي مركزيت اقتصادي ـ تجاري)، فاس (داراي نوعي مركزيت مذهبي ـ فرهنگي)، مراكش (دژ فرهنگ بربر)، طنجه، اگادير (شهرهاي توريستي)، ايفرن، مكناس، وجده، تتوان، محمديه و قنيطره (كنيترا) هستند.
شايان ذكر است دو شهر سبته و مليلا كه مشرف بر درياي مديترانه هستند در حاكميت 5 قرني اسپانيا قرار دارند و از نظر دولت مراكش اين دوشهر و چند جزيره كوچك ديگر متعلق به آنها است اما اسپانيا اين سرزمينها را اسپانيايي ميداند كه در اين صورت 3/6 كيلومتر به خاطر شهر سبته و 6/9 كيلومتر به خاطر شهر مليلا مرز زميني با اسپانيا وجود دارد.
به طور كلي مراكش داراي آب و هوايي معتدل و باراني است. اين كشور در مناطق شمالي تحت تأثير آب و هواي مديترانهاي و در مناطق غربي و شمال غرب متأثر از آّب و هواي اقيانوس اطلس است. در مناطق داخلي، مراكش داراي آب و هواي قارهاي بوده و در رشته كوههاي اطلس بارش برف و باران بيشتر ميشود. مناطق جنوبي داراي آب و هواي گرم و بياباني است.
جمعيت مراكش (با احتساب صحراي غربي)، حدود 31 ميليون نفر است كه 8/49 درصد را مردان و 2/50 درصد را زنان تشكيل دادهاند از اين تعداد جمعيت 43 درصد در مناطق شهري و 57 درصد در مناطق روستايي زندگي ميكنند. تراكم جمعيت در هر كيلومتر مربع 41 نفر و ميانگين نفرات خانوار 4/5 درصد است. ميزان بيسوادي در كشور نيز حدود 50 درصد جمعيت است كه نرخ بيسوادي در زنان 62 درصد و در مردان حدود 38 درصد است. نرخ بيكاري در اين كشور بالغ بر22 درصد جمعيت فعال است.
مراكش در ساحل جنوبي درياي مديترانه و جنوب تنگه جبل الطارق قرار دارد كه توسط آن ارتباط ميان درياي مديترانه و اقيانوس اطلس فراهم ميشود. از سويي مراكش از موقعيتي استراتژيك در ميان كشورهاي شمال آفريقا برخوردار است چرا كه علاوه بر واقع شدن در حوزه جنوبي درياي مديترانه و جنوب تنگه جبل الطارق و نزديكي به اروپا (نزديكترين كشور آفريقايي به اروپاست)، اين كشور در مجاور اقيانوس اطلس است. ذخاير عظيم ماهيان مختلف در آبهاي نزديك به اين سرزمين قرار دارند. دسترسي به درياي آزاد و وجود منابع عظيم
فسفات و ديگر مواد كاني بر اهميت مراكش ميافزايد و چنانچه صحراي غربي را بهعنوان بخشي از اين كشور در نظر بگيريم، بر امكانات راهبردي آن افزوده ميگردد چرا كه صحراي غربي داراي ذخاير نفتي، فسفات و گاز است و ذخاير ماهيان اقيانوس اطلس در آبهاي مجاور صحراي غربي بسيار غني است.
ساختار سياسي
پس از استقلال مراكش (3 مارس 1956)، اولين قانون اساسي كشور در دسامبر1962، با برگزاري رفراندوم به تصويب رسيد. مطابق اين قانون اساسي پادشاه بالاترين مرجع چه از نظر سياسي و چه از نظر مذهبي قلمداد ميشود. پادشاهي مراكش حدود 12 قرن عمر دارد و از ابتدا نيز با مذهب آميخته بودهاست. درواقع قانون اساسي مذكور درخصوص مرجعيت سياسي ـ مذهبي پادشاه آنچه را كه قبلا وجود داشت در قالب قانون درآورد. قانون اساسي مراكش در مقاطع سالهاي92،80،72،70 و 96 در معرض جرح و تعديل قرار گرفتهاست كه مهمترين تغيير آن مربوط به سال 1996 است كه پارلمان مراكش دو مجلسي گرديد. قانون اساسي كنوني (در همهپرسي مورخ 13 سپتامبر 1996 به تصويب رسيد) داراي يك ديباچه و صد و هشت اصل است كه در سيزده بخش تنظيم گرديدهاست. مطابق اصل يكم، مراكش داراي نظام پادشاهي مشروطه، دموكراتيك و اجتماعي و مطابق اصل دوم، حاكميت از آن مردم است.
اوضاع فرهنگي
مراكش در فرآيند تاريخي خود همواره از فرهنگي نسبتاً غني و متنوع برخوردار بوده و هر نقطه آن نيز ضمن وابستگي به اين ميراث فرهنگي، ويژگيهاي خاص خود را دارا بودهاست. جمعيت اين كشور از دو قوم سامي عرب و بربرآمازيغ تشكيل شده كه علاوه بر نقاط مشترك از جمله دين اسلام، ميراثبر فرهنگ خاص خود هستند. بربرهاي مراكش در تشكيل و تداوم فرهنگ و تمدن سازي كشور خود به ميزان اعراب شريك بودهاند. از لحاظ تاريخي، مراكش در زمان هارون الرشيد از سلطه بغداد خارج شده و تحت تسلط تركان عثماني نيز درنيامد. لذا با حفظ عنصر اسلامي ـ ملي، بر فرهنگ مراكشي خود تأكيد ورزيدهاست. مراكش تنها كشور در جهان عرب است كه از سوي امپراتوري عثماني مورد هجوم و تسخير قرار نگرفت. به طور كلي ميتوان اذعان داشت كه مراكش در مسير تاريخي خود، از تبادلات فرهنگي با بيگانگان جز آنچه را كه خودشان خواستهاند، سرباز زده و هويت فرهنگي خويش را در اولويت اول قرار دادهاند. مردم مراكش همواره تلاش نمودهاند در ي قرون به سنتهاي مذهبي ـ ملي خود حتي در پوشيدن لباس پايبند باشند.
دين
مطابق اصل ششم قانون اساسي مراكش، دين رسمي كشور اسلام است. قانون اساسي در نوع مذهب سكوت اختيار كرده ليكن از ديرباز (قرن 11 ميلادي)، مذهب مالكي(امام مالك بن انس) در اين كشور مستقر گشته و اكثريت قريب به اتفاق مردم پيرو مكتب فقهي امام مالك
هستند. حاكميت نيز تأكيد زيادي بر وحدت مذهبي بهعنوان يكي از پايههاي وحدت مردم دارد. در مراكش تعداد اندكي مسيحي و يهودي زندگي ميكنند. قسمت اعظم يهوديان مراكش حدود 250 هزار نفر كه در حال حاضرنسل آنها در اسرائيل به 900 هزار نفر ميرسد، در زمان ملك حسن دوم به اسرائيل مهاجرت كردند. يهوديان فعلي در دو شهر دارالبيضاء(كازابلانكا) و مراكش اقامت دارند. مطابق اصل ششم قانون اساسي، دولت موظف است آزادي انجام امور مذهبي را براي همگان تضمين نمايد. شهر فاس از ديرباز و حتي از زمان تأسيس توسط سلسله ادريسيان، شهري مذهبي بوده و جهت تعليم و تعلم فقه مالكي و علوم قرآني بنياد نهاده شدهاست. حوزه علميه شهر فاس كه «جامعه القرويين» نام دارد از بزرگترين حوزههاي علمي مراكش است و طلاب تربيت شده در اين حوزه به سراسر كشور و حتي ديگر نقاط اتحاديه مراكش بزرگ جهت تبليغ مذهبي اعزام ميشوند. حوزه علميه ديگري به نام «مولاي يوسف» در شهر مراكش كه در واقع دژ فرهنگ اسلامي ـ بربري است، وجود دارد. بديهي است كه علماء و فضلاي برخاسته از اين حوزههاي علميه، به ويژه در شهر فاس، در حكومتها نقش و مشاركت داشتهاند. مشايخ صوفيه كه عمدتاً از نژاد بربرند، داراي استقلال شخصي و نيز نفوذ و پايگاه مردمي ميباشند. مردم مغرب و مسلمانان مالكي نسبت به ساير شاخههاي اسلام از تسامح و بردباري بيشتري برخوردارند. اين شاخه از اسلام با سمبلهاي شيعي عناد ندارند و به طور كلي مردم عموماً نسبت به ايران احترام قائل هستند و آن را بلاد فارس و سرزمين سلمان فارسي ميدانند و سلمان نزد آنها از احترام ويژهاي برخوردار است.
آثار تاريخي
آثار عمده تاريخي اين كشور كه عبارتاند از مساجد، آرامگاههاي سلاطين و كاخها، در سه شهر تاريخي فاس، مكناس و شهر مراكش واقع هستند. البته در شهرهاي كازابلانكا و رباط و شمال كشور مثل طنجه آثار تاريخي و سياحتي بسياري وجود دارد. مراكش كه در سال 1070 ـ 72 توسط طايفه المراود بنا شد، مدتهاي زيادي مركز فرهنگي، اقتصادي و سياسي كشور مغرب بودهاست. تأثير اين شهر بر تمامي دنياي اسلام در غرب، از شمال آفريقا تا اندلس، مشاهده ميشد. بناهاي شگفتانگيز از آن دوران به جاي ماندهاست كه از آن جمله: مسجد كتبيه، قصبات، برج و بارو، درهاي بسيار بزرگ، باغها و غيره را ميتوان نام برد. بعدها شاهكارهاي معماري از قبيل كاخ Bandia، مدرسه ابن يوسف، مقبرههاي سعديون، بناهاي مسكوني و تئاتر روباز جامع الفنا به اين مجموعه اضافه شد. اين شهر تا حدودي به اصفهان ايران شباهت دارد. البته بناهاي تاريخي اصفهان به مراتب از مراكش عظيمتر و مهمتر هستند.
اوضاع اقتصادي
وجود بيش از 3500 كيلومتر ساحل، اين كشور را از منابع عظيم دريايي و تجمع گونههاي مختلف ماهيان بهرهمند نموده و شرايط ممتازي را براي اين كشور به وجود آوردهاست. هم اكنون مغرب در زمينه صادرات انواع ماهي مانند ساردين و نرم تناني همچون هشت پا به اروپا، آمريكا و آسيا فعاليت دارد. اقتصاد مغرب بر چند عنصر ماهيگيري،
كشاورزي، تجارت و صنعت توريسم متمركز است. خاك كشور مغرب با توجه به آب هواي معتدلش و بارندگي، در زمينه كشاورزي بسيار مستعد ميباشد. مناطق مركزي و شمالي اين كشور مملو از درختان زيتون و ميوه است و در واقع اين شرايط كشور مغرب را به يكي از صادر كنندگان عمده زيتون، تبديل كردهاست، ميوه و سبزيجات نيز از اقلام ديگر صادراتي اين كشور ميباشد. مغرب با فاصلهاي كمتر از 15 كيلومتر بر روي دريا به جنوب كشور اسپانيا و در واقع قاره اروپا متصل ميشود و همين امر باعث گرديده اين كشور به عنوان پلي دو قاره آفريقا و اروپا را به يكديگر متصل نمايد. اين كشور يكي از شركاي تجاري اروپا علي الخصوص فرانسه ميباشد. عواملي همچون نزديكي راه، زبان مشترك و قوانين جاري و از همه مهمتر اراده سياسي، اين امر را تسهيل نمودهاست. توليد ناخالص داخلي اين كشور در سال 2005، بيش از 138 ميليارد دلار بود.