بخش 1

پیش‌گفتار نیایشی برگرفته از دعاهای مأثوره


7


پيش‌گفتار

من غرق نيازم

تو بحر نوازي

من دست درازم

تو نقد سخايي

من عبد گدايم

تو مشفق راهي

من كجا و ياد تو؟

من كجا و نام تو؟

من كجا و كوي تو؟

من كجا و روي تو؟

من كجا و مهر تو؟

من كجا و لطف تو؟

دلي كه عشق خدا در آن نيست و غير خدا در آن خانه گزيده، دل نيست، سنگ است. دل، ظرف محبت است و فلسفه خلقتش اينست كه گويي خداوند خانه‌اي براي خود برگزيده تا در آن ساكن شود.

از بدو خلقت هر انساني خداوند متعال بالفطره با اوست، ولي وقتي دل را آفريد، ما را موظف كرد كه در ظرف دل جز خدا را راه مده. فقط خدا را سلطان كشور دل قرار ده.

عشق زبان دل است و پروردگار فرمانرواي دل. در دل‌هاي موحدان جز خداوند متعال كعبه‌اي نيست. خانة كعبه قبلة فقهي و عبادي است و صاحب الكعبه قبلة عشق و دوست داشتني است.



8


معشوق به مرزي از هواداري محبوبش مي‌رسد كه توجه دائمي‌اش او مي‌شود. گوشت و پوست و استخوانش ذكر و ياد محبوبش مي‌شود. وقتي سعيد بن جبير را سر بريدند، خونش نقش لا اله الا الله بست. قرآن مجيد در وصف ائمه اطهار عليهم السلام كه سرآمد همه عشّاق عالمند، مي‌فرمايد:

{فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا... رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ} (نور: 36 و 37)

مرداني را معرفي مي‌كند كه ياد محبوب و معشوق را هرگز فداي تجارت و خريد و فروش و هوس‌هاي دنيا نمي‌كنند. يعني جلوه‌ها و جاذبه‌هاي دنيا كوچك‌تر از آن است كه به ياد معشوقشان تنه زند.

در پرتو انس با معشوق حقيقي دل‌ها يعني خداوند است كه يوسف تمام گرفتاري‌هاي خود را به واسطه آن فراموش كرد. در تفسير برهان آمده آن‌گاه كه يوسف به چاه افتاد و شكوه‌اي به جبرئيل كرد، جبرئيل دعايي را به او تعليم داد كه بعضي از مدلول آن چنين است: خدايا محبت خود را به گونه‌اي در قلبم جاي ده، «حتي لا يكون لي همّ و شُغل سِواك.»؛ (به هيچ چيز اهتمام نداشته باشم و مشغله‌اي جز ياد تو برايم نباشد)، و اين همان است كه امام كاظم عليه السلام در زندان سندي بن شاهك شكر مي‌كند و عرض مي‌كند: خدايا خود مي‌دانستي كه موسي از تو مكان خلوتي مي‌خواست كه به راز و نياز با تو مشغول گردد، اينك ممنونتم كه چنين مكاني را مرحمت كردي.

اميرالمؤمنين عليه السلام در نجواي عشق با محبوبش به جايي مي‌رسد كه گوشش نمي‌شنيد و چشمش نمي‌ديد و زمين و آسمان دنيا و مافيها از



9


خاطرش فراموش مي‌شد و با تمام وجود توجه خود را به مبدأ حقيقت معطوف مي‌داشت؛ لذا در يكي از جنگ‌ها تيري به پايش فرو رفته بود و به قدري دردناك بود كه نمي‌توانستند آن را بيرون آورند. وقتي كه به نماز ايستاد، بيرون كشيدند و او متوجه نشد. وقتي وضو مي‌گرفت، سراپاي وجودش مي‌لرزيد و چون در محراب عبادت مي‌ايستاد، رعشه بر اندامش مي‌افتاد و از خوف عظمت الهي اشك چشمانش بر محاسنش جاري مي‌شد و لذا نماز سرور عشق است. امام صادق عليه السلام در وصف عشق حقيقي آن دسته از عشاق بي‌ادعا فرمود:

«اَلمُشتاقُ لايَشتهي طَعاماً وَلايتلذَّذُ شرابا و لايَستطيبُ رُقاداً وَلا يَأنَسُ حَميماً وَلايأوِي داراً و لايَسكُن عُمراناً و لايلبَسُ ليّنا وَلايَقِرُّ قراراً وَيَعبُد اللهَ ليلاً وَنهاراً راجياً باَنْ يَصلَ الي ما يَشتاقُ اليه و يُناجِيَه بِلسانِ شَوْقِه مُعبِّراً عمّا فِي سَريرَته.» [سراج، ص 49]

ابراهيم به حدي از عشق مي‌رسد كه وقتي فرشتگان در مقام امتحان او پشت تپه‌اي نداي سبوحٌ قدوسٌ را سر مي‌دهند، آنچنان از خود بي‌خود مي‌شود و لذت ياد محبوبش او را از خود بي‌خود مي‌كند كه به آن‌ها مي‌فرمايد: اگر يك بار ديگر نام محبوبم را به زبان جاري كنيد خود را غلام شما مي‌كنم... .

ياد محبوب در فرهنگ خالصان و شيفتگان درگاه الهي غذاي روح است آن‌گونه كه ذكر خداوند غذاي حيات وجودي فرشتگان است.

موحد بر اساس {أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ} چون عاشق است، دوست دارد با معشوقش نجوي كند. گاهي در بهشت زميني محبوبش مشرف شده در كنار



10


كعبه مي‌خواهد با رب الكعبه راز و نياز كند، گاهي در بهشت زماني محبوبش يعني ماه مبارك مي‌خواهد زانو به زانوي محبوب ترنم عشق داشته باشد. شايد اين نوشتار كه با الهام از راز و نياز بزرگ عشاق عالم يعني اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام تدوين يافته، بتواند سمت و سوي اين نجوي عشق را رقم زند.

علي راجي

مشهد مقدس

زمستان 87



11


نيايشي برگرفته از دعاهاي مأثوره

الهي ما عبدناك حق عبادتك يا الله.(1)

ما شكرناك حق شكرك يا الله.

ما ذكرناك حق ذكرك يا الله.

ما اعلي شأنك يا الله.

معبودا

بنده‌ات با شرمساري، قصور و تقصيرش را اعتراف مي‌كند.

كه حق عبادتت را هرگز بجا نياورده‌ام.

حق شكر و سپاست را هيچ‌گاه ادا نكرده‌ام.

حق ياد و ذكرت را هرگز بجا نياورده‌ام.

خداي عزيز چقدر شأن و مقام تو عالي است.

معبودا

سر سفره اكرامت نشسته‌ام.

بر خوان نعمت بي‌منتهايت مقيمم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. ادعيه اشواط سعي.


12


به بلنداي {وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها} از وفور نعمت‌هايت بهره مي‌برم.

به بلنداي فضل و جُود و كرمت روزي خوارم.

تو در اوج عظمتِ خدائيت چه زيبايي، چه لطيفي، چه مهربان و رحيمي.

چقدر دستگير و بنده نوازي.

چقدر دلسوز و رفيقي.(1)

چه بسيار گناهانم را ديدي و بي‌التماس بخشيدي.

چه بسيار حوائج و نيازهايم را ديدي و من خود ندانسته برآورده كردي.(2)

چه بسيار گرفتاري‌هايم را ديدي و با رحمت واسعه‌ات نجاتم دادي.

چه بسيار سوء تدبيرم را در زندگي ديدي و با لطف و شفقت جبران كردي.

چه بسيار اوقات فراموشت كردم كه تو خداي مني و تو يادم كردي و از اين‌كه من بندة توام فراموشم نكردي.

چه بسيار كفران و ناسپاسيم انگيزة برخوردهاي بد و زشتكاريم بود ولي تو مرا به ناسپاسي نگرفتي و با كرم و جودت مرا پذيرفتي.

خداي عزيزي كه همة عزت‌ها، قدرت‌ها، سلطنت مطلقة عالم، جلال و جبروت، بزرگي غير قابل وصف از آن توست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يا شَفيقُ يا رَفيقُ.

2. يا مُبْتَدِءاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها.


13


خداي ودودي كه همه چيز در برابر تو خاضع و فروتن است.(1)

همة قدرت‌ها در قبضة قدرت تواند.(2)

همه كس در برابر عزت تو ذليل‌اند.(3)

همه چيز در برابر عظمت تو رام و مطيعند.(4)

همگان در برابر هيبت تو به خاكند.(5)

تو پناه هر بي‌پناهي.(6)

تو ذخيرة روز رنج و سختي مني.(7)

تو اميد روز مصيبت و گرفتاري مني.(8)

تو مونس روز وحشت و اضطراب مني.(9)

تو دوست صميمي روز غربت و بي‌كسي مني.(10)

تو ولي نعمت مني.11

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يا مَنْ خَضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ.

2. يا مَنِ انْقادَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ خَشْيَتِهِ.

3. يا مَنْ ذَلَّ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ.

4. يا مَنْ انقاد كل شيء من خشيته.

5. يا مَنْ خَضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ.

6. يا مَلْجَأَ كُلِّ مَطْرُودٍ.

7. يا عُدَّتي‏ عِنْدَ شِدَّتي.

8. يا رَجآئي‏ عِنْدَ مُصيبَتي.

9. يا مُونِسي‏ عِنْدَ وَحْشَتي.

10. يا صاحِبي‏ عِنْدَ غُرْبَتي.

11. يا وَلِيّي‏ عِنْدَ نِعْمَتي‏.


14


تو فريادرس لحظة زمين خوردن در زندگي مني.(1)

تو راهنماي روز سرگرداني مني.(2)

تو سرماية روز فقر و بيچارگي مني.(3)

تو ديوار بلند پناه در روز پريشاني مني.(4)

خدايا

تو همه چيز را مي‌داني، بر غيب‌ها و اسرار آگاهي.(5)

توئي كه عيب‌ها را مي‌داني و مي‌پوشاني.(6)

توئي كه دل‌ها را متحول مي‌كني.(7)

تو طبيب دل‌هائي كه آن‌ها را از سختي, نرم و متواضع مي‌كني.(8)

تو همدم دل‌هاي فروتن و خاضعي.(9)

توئي كه سنگيني غم را از دل‌ها مي‌بري و پروازش مي‌دهي.(10)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يا غِياثي‏ عِنْدَ كُرْبَتي‏.

2. يا دَليلي‏ عِنْدَ حَيْرَتي.‏

3. ياغَنآئي‏ عِنْدَ افْتِقاري‏.

4. يامَلْجَأي‏ عِنْدَ اضْطِراري.

5. يا مَنْ لا يَعْلَمُ الْغَيْبَ اِلاَّ هُو.

6. يا سَتَّارَ الْعُيُوبِ.

7. يا مَنْ لا يُقَلِّبُ الْقُلُوبَ اِلاَّ هُوَ.

8. يا طَبيبَ الْقُلُوبِ.

9. يا اَنيسَ الْقُلُوبِ.

10. يا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ، يا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ.


15


تو راهنماي گم گشتگاني.(1)

تو پناه گناه‌كاراني.(2)

تو بر سر همة بندگانت دست مهر و رحمت گرفته‌اي.(3)

تو به همة گناهكاران حلم و صبر مي‌ورزي.(4)

تو به همه اميدواران درگاهت با كرم و سخاوت عمل مي‌كني.(5)

مرا درياب اي آن‌كه نقطة اميد زندگي مني.

اي آن‌كه چشمم فقط به اغماض و گذشت توست.(6)

اي آن‌كه فقط نگاهم به نيكي توست.(7)

اي آن‌كه فقط از عدل تو مي‌هراسم.(8)

اي آن‌كه رحمت واسعه‌ات همه جا را پر كرده.(9)

اي آن‌كه كفّة رحمتت از كفّة خشم و سخطت سنگين‌تر است.(10)

اي آن‌كه بي‌مثل و مثالي، فقط توئي و در عالم وجود همتا نداري.(11)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يا دَليلَ الْمُتَحَيِّرينَ.

2. يا مَلْجَأَ الْعاصينَ.

3. يا ذَاالْجُودِ وَالإِحْسانِ.

4. يا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصاهُ حَليمٌ.

5. يا مَنْ هُوَ بِمَنْ‏ رَجاهُ كَريمٌ.

6. يا مَنْ لايُرْجي‏ اِلاَّ فَضْلُهُ.

7. يا مَنْ لا يُنْظَرُ اِلاَّ بِرُّهُ.

8. يا مَنْ لا يُخافُ اِلاَّ عَدْلُهُ.

9. يا مَنْ وَسِعَتْ‏ رَحْمَتُهُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ.

10. يا مَنْ سَبَقَتْ‏ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ.

11. يا مَنْ لَيْسَ اَحَدٌ مِثْلَهُ.


16


غم از دلم بگير.(1)

گناهم ببخش.(2)

توبه‌ام قبول كن.(3)

به عهدت وفا كن.(4)

زشتي‌هايم بپوشان.(5)

به جرم و گناهم مگير.(6)

اسرارم افشا مكن.(7)

از من بگذر.(8)

دستان رحمتت را مشفق‌تر از هر دلسوزي به سويم دراز كن.(9)

توئي كه بر دل شكسته‌ام واقفي.

توئي كه اشك‌هايم را مي‌بيني.(10)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يا فارِجَ‏ الْهَمِّ.

2. يا غافِرَ الذَّنْبِ.

3. يا قابِلَ التَّوْبِ.

4. يا صادِقَ الْوَعْدِ.

5. يا مَنْ سَتَرَ الْقَبيحَ.

6. يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ.

7. يا مَنْ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ.

8. يا حَسَنَ التَّجاوُزِ.

9. يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ.

10. يا راحِمَ الْعَبَراتِ.


17


توئي كه لغزش‌هايم را مي‌داني.(1)

توئي كه با لطفت خوبي‌هاي كم را چند برابر مي‌نويسي.(2)

توئي كه با ستاريتت بر زشتي‌هايم پرده‌پوشي مي‌كني.(3)

توئي كه مسخ شدگان را با شدت به زمين مي‌زني.(4)

توئي كه رانده شدگان را مأوايي.

توئي كه نجواي دل منِ به بن بست رسيده را مي‌شنوي.(5)

توئي كه بيچارگيم را مي‌بيني.

توئي كه نوازش‌گران را درس نوازش و دستگيري مي‌دهي.

اي تكيه گاه من.

اي پشتوانة من.

اي فريادرس من.

اي عزيز من.

اي ياور من.

اي همدم من.

اي اميد من.

بيچاره‌ام اگر از در خانه‌ات مأيوس برگردم.

بيچاره‌ام اگر دست رد به سينه‌ام زني.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يا ساتِرَ الْعَوْراتِ.

2. يا مُضَعِّفَ الْحَسَناتِ.

3. يا ماحِيَ السَّيِّئاتِ.

4. يا شَديدَ النَّقِماتِ.

5. يا مَنْ يَسْمَعُ النَّجْوي.


18


بيچاره‌ام اگر حلقة در لطفت را نكوبم.

بيچاره‌ام اگر التماسم را اعتنا نكني.

بيچاره‌ام اگر اعتراف به گناهم نكنم.

بيچاره‌ام اگر دستم را به سوي غير تو دراز كنم.

بيچاره‌ام اگر شكسته دليم را به غير تو گويم.

بيچاره‌ام اگر شب تنهائيم را با تو نجوي نكنم.

بيچاره‌ام اگر به غير تو دل بندم.

بيچاره‌ام اگر التماس و تضرعت نكنم.

بيچاره‌ام اگر دربسته‌ات را با اصرار و اشك نگشايم.

بيچاره‌ام اگر اولياء درگاهت را شفيع خود نگيرم.

بيچاره‌ام اگر تو را به عظمت محمد و آلش نخوانم.

بيچاره‌ام اگر رو سياهيم را به رُخم بكشي1.

بيچاره‌ام اگر به گناهم مؤاخذه كني.

بيچاره‌ام اگر پرده پوشيم نكني.

بيچاره‌ام اگر راز زشتيم را افشا كني.

بيچاره‌ام اگر در مقابل اولين و آخرين رسوايم كني.

بيچاره‌ام اگر از من رويتِ را بر گرداني.(2)

عزيز من

تو در اوج قدرت مهرباني.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وَلا تَذْكُرْني‏ بِخَطيئَتي.

2. فَلا تُعْرِضْ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ.


19


تو در دوري من، نزديكي.

تو در پيمان شكني من با وفايي.

تو در بي‌حيايي من صبوري.

تو در ناسپاسي من ودودي.

تو در حريم شكني من، اهل اغماضي.

تو در قهر و بريدن من اهل وصلي.

تو به توبة من خوشحالي.

تو به انابه و برگشتم مشتاقي.

تو در عذرخواهي من سريع الرضائي.

تو در جبران گذشته‌ام مبدل السيئاتي.

تو به آدم شدنم منتظري.

تو به بخشيدنم بي‌تأملي.

مي‌دانم همة آفريدگانت سپاست ميكنند.

مي‌دانم همة مخلوقات به تو عشق مي‌ورزند.

مي‌دانم همه به دوستي تو افتخار مي‌كنند.

مي‌دانم همة عالم به پاس نعمت‌هايت ثنا مي‌كنند.

مي‌دانم پرندگان به سيراب شدنشان به تو نگاه ثنا مي‌كنند.

مي‌دانم عالميان به اتصال با تو به خود مي‌بالند.

خدايا

من بيچاره‌ام كه نادانم.

من از همة عالم كمترم كه ناسپاسم،



20


نافرمانم،

پيمان شكنم،

بريده‌ام،

گنه كارم،

بي‌مقدارم،

بي‌آبرويم،

گرفتارم،

غارت زده‌ام،

گرفتار نفسم،

زمين‌گير دنيايم،

از بند تو رهايم،

از هوي تو محرومم،

در هوس خود اسيرم،

از لذت انس تو مطرودم.

يا من يفك الاسير.

يا جابر العظم الكسير.

يا رازق الطفل الصغير.

يا عصمة الخائف المستجير.

اي آگاه به همه.

اي قادر بر همه.

غارت زده‌اي كه شيطان در پايگاه نفسش خيمه زده.

ورشكسته‌اي كه سرماية عمرش را به فنا برده‌اند.



21


ناداني كه هنوز متوجه به يغما رفتن اندوخته‌هايش نيست.

بيچاره‌اي كه خسارت خشم و سخط مولايش را متوجه نشده.

خسارت زده‌اي كه بهشت جاويدان آخرتش را به چند نفس لذت، معاوضه كرده.

شكسته بالي كه گناه دلش را كشته است امروز از تو دل مي‌خواهد.

دلي نرم و عاشق.(1)

دلي واله و مشفق.

دلي كه به ياد تو طپد.

دلي كه به جز درِ تو نرود.

شايسته‌اي كه فقط از تو بترسم.

شايسته‌اي كه فقط از تو بخواهم.

فقط تو را ياد كنم.

فقط به تو توكل كنم.

فقط تو را شكر كنم.

فقط تو را دوست بدارم.(2)

فقط تو را بخوانم.

فقط با تو اُنس بگيرم.

فقط در خانة تو را بكوبم.(3)

فقط به تو پناه برم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اِلهي‏ هَبْ لي‏ قَلْباً يُدْنيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ.

2. يا نِعْمَ الْحَبيبُ.

3. يا نِعْمَ‏ الْمُجيبُ.


22


فقط به تو افتخار كنم.

فقط به عفو تو طمع ورزم.

در نقطه مطلق عظمت‌ها تو عفوّي، تو غفوري، تو ودودي, تو كريمي، تو رؤوفي، تو رفيقي، تو شفيقي، تو نوري، تو بصيري، تو خبيري، تو حبيبي.

گاهي انسان‌ها جرعه‌اي ناچيز از درياي عظمت صفاتت را مي‌گيرند و به نيكي شهرت مي‌يابند.

با همان جرعه سيمشان را به تو وصل مي‌كنند.

خداي عزيزم

من هنوز جرعه‌اي از جام عشقت را به دست نگرفته بودم شيطان از من ربود, تلاش مي‌كرد ذكرت را از خانة قلبم به محاق فراموشي برد.

خدايا با اين دشمن غدار چه كنم؟

او در تلاش است مرا زشت كند.

قسم خورده مرا از تو جدا كند.(1)

مرا لجني كند.

مرا متمرّد كند.

مرا جهنمي كند.

مرا بربايد.

افتخار عبد بودن را از من بگيرد.

مرا عاصي كند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فَبِعِزَّتِكَ لأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاّعِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.


23


به هوس‌هايم ميدان دهد.

گناه را در كامم شيرين كند.(1)

نمازت را در تمايلاتم سخت جلوه دهد.

روزه‌ات را در خواسته‌هايم با بي‌حوصلگي عرضه كند.

لذت ذكرت را از من بگيرد.

نفسم را نسبت به حضرتت ياغي كند.

در ياغي بودنم ياد توبه را به فراموشي برد.

تا لحظه مرگ بي‌توبه مرا بدرقه كند.

متدين بودن، عبد بودن، ذليل بودن در برابر ذات اقدست را كهنه جلوه دهد.

جوانان را به جواني كردن دعوت مي‌كند و جواني را رها بودن و فاصله گرفتن از خدايشان معني مي‌كند.

زن‌ها را به هوسراني مردها و هر دو را به ابتذال و هوسراني، به نام جواني فرا مي‌خواند.

پيران را به آرزوهاي دراز دعوت مي‌كند و هرگز مرزي براي پايان آن خسارت معين نمي‌نمايد.(2)

زهاد و عبّاد را به عُجب و خودبيني مي‌خواند, جز به مخلصين به هيچ كس رحم نمي‌كند.(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا.

2. وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا.

3. إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.


24


خدايا عَجَب دشمن غداري است.(1)

عجب دشمن كهنه‌كاري است.

عجب بي‌رحم است.(2)

عجب شياد است.(3)

عجب رنگارنگ است.

عجب خبرة كار است.

عجب زشتي‌ها را رنگ لذت مي‌دهد.(4)

عجب گناه تلخ را لعاب شيرين مي‌دهد.

عجب نافرماني تو را توجيه مي‌كند.(5)

عجب در آرزوها غرق مي‌كند.(6)

عجب در گناه و معصيت اغفال مي‌كند.

عجيب است كه از كم شروع مي‌كند ولي هرگز به كم اكتفا نمي‌كند.

دامي كه تار و پودش را لذت‌ها و آرزوها و اغفال‌ها تشكيل داده به دست گرفته و همه را به تور زده و عجيب‌تر اين‌كه مردم را در حالي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا.

2. فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم.

3. مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ.

4. زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا.

5. وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي.

6. وَيُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُون.


25


غرق مي‌كند كه لبخند غفلت بر لب دارند.(1)

با مكر همه را از تو جدا كرده.

همه را از ارزش‌ها فاصله داده.

همه را به صحنه گناه آورده.

همه را وقيح كرده.

همه را بدمست كرده.

همه را به اولياي تو بدبين كرده.

همه را به راهي كه منتهي به جهنم است روانه كرده.

همه را با بهشت اجنبي كرده.

و خلاصه همه را بيچاره كرده.

خداي رؤوف

مرا به سوي خود خواندي من اعراض كردم.

اظهار محبت و مودّت كردي من با بي‌معرفتي تحويل نگرفتم.

عشق به بندگانت را اعلام كردي من برنخاستم.

منِ رو سياه عذر تقصير به درگاهت آورده‌ام.

عزيز ودود

دلم را براي محبت آفريدي.

دلم را خانة خودت بنا كردي.

دلم را تالار انعكاس انوار محبتت قرار دادي.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّي أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُون.


26


منِ خسارت‌زده خانة دل را به ديگران فروختم.

منِ بي‌وفا دل را به اغيار سپردم.

عشق غير تو را به خانة دل راه دادم.

حريم پاكان را با بيگانگان آلوده كردم.

دل كه جاي نور بود، آلوده به دود شد.

دلي كه جاي محبوب بود، ظلمتكده و كور شد.

خدايا

كمكم كن، اجنبي را از دلم بيرون كن.

آلودگي اغيار را بزداي.

صفاي خانه‌ام را از گرد محبت دنيا پاك كن.

خدايا به كبريائيت قسم

اگر مرا به جهنم ببري، حق با توست.

اگر به بهشتت راهم ندهي، حق با توست.

اگر از فيض شفاعت پيامبرت محرومم كني، حق با توست.

اگر زيارت حسين درقيامت را نصيبم نكني، حق با توست.

اگربه جرم اطاعت از شيطان مجازاتم كني، حق با توست.

اگر مشمول فيض واسعه‌ات قرارم ندهي، حق با توست.

اگر به جرم حريم شكني‌ام در قيامت نگاهم نكني، حق با توست.

اگر فريادهايم را بي‌پاسخ ‌گذاري، حق با توست.

اگر شيفعان را اذن شفاعتم ندهي، حق با توست.



27


اگر مرا شيعة مهدي نداني، حق با توست.

اگر دعاي مهدي در حقم اجابت نكني، حق با توست.

خدايا، پروردگارا، يا رباه، يا سيداه ياالهنا، يا مولينا

واخجلتاه اگر نگاهم نكني.

وامصيبتاه اگر به خودم واگذاري.(1)

واغربتاه اگر از درت براني.

خداي رؤوف

آيا من خداي ديگري دارم؟2

پناه ديگري مي‌شناسم؟

خالق ديگري سراغ دارم؟

عبد فراري جز در خانة مولايش كجا رود؟3

گنه‌كار جز زبان عذر خواهي چه دارد؟

خطا كار جز زبان اعتراف چه گشايد؟

مخلوق جز درِ خانة مولايش كجا رود؟4

بيچاره جز درِ خانة كريم كجا رود؟

فقير جز درِ خانة منبع جود و سخا كجا ره پويد؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الهي لا تَكِلْني إلَي نَفْسي طَرْفَةَ عَينٍ اَبداً.

2. وَيَقيني‏ بِمَعْرِفَتِكَ مِنّي‏ اَنْ لا رَبَّ [لي‏] غَيْرُكَ.

3. اِلَي‏ مَنْ يَذْهَبُ الْعَبْدُ اِلاَّ اِلي‏ مَوْلاهُ.

4. اِلي‏ مَنْ يَلْتَجِئُ‏ الْمَخْلوُقُ اِلاَّ اِلي‏ خالِقِهِ.


28


اگر فقط خوبان درگاهت را ببخشي، من چه كنم؟1

اگر فقط متقين را به بهشت بري، من چه كنم؟

اگر فقط رسولانت را از عذاب نجات دهي، من چه كنم؟

اگر فقط به شهدا نظر لطف كني، من چه كنم2؟

اگر از هول قيامت فقط معصومين را برهاني، من چه كنم؟

اگر از صراط فقط صادقين را عبور دهي، من چه كنم؟

اگر از عقبات فقط متقين را بگذراني، من چه كنم؟

اگر فرياد مذنبين را در قيامت گوش ندهي، من چه كنم؟

اگر زشت‌كاران را در لهيب دوزخ بي‌اعتنا رها كني، من چه كنم؟

اگر روسياهان را در بن بست عذاب آخرت از خود براني، من چه كنم؟

اگر اميدم را آن‌روزي كه به هيچ كس جز تو اميدي ندارم نا‌اميد كني، من چه كنم؟

اگر پرده‌دري و گناهم ر > ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اِلهي‏ وَسَيِّدي‏ اِنْ‏ كُنْتَ لا تَغْفِرُ اِلاَّ لأَوْلِيآئِكَ وَاَهْلِ طاعَتِكَ فَاِلي‏ مَنْ يَفْزَعُ الْمُذْنِبوُنَ.

2. وَاِنْ كُنْتَ لا تُكْرِمُ اِلاَّ اَهْلَ الْوَفآءِ بِكَ فَبِمَنْ يَسْتَغيثُ الْمُسْيئوُنَ،


29


اگر به نجوايم در دل شب، به جرم روسياهيم گوش نكني، من چه كنم؟

اگر خوبان را در روز قيامت جدا كني و به من اعتنا نكني، من چه كنم؟

اگر با لبخند و سرور، متقين را به بهشت ببري، من چه كنم؟

اگر اذن شفاعت از من عاصي را به شفيعان ندهي، من چه كنم؟

اگر خزنة دوزخ را با زنجيرهاي گران به سراغم بفرستي، من چه كنم؟

اگر به شعلة دوزخ ‌كشان كشان ببرندم، من چه كنم؟1

اگر دوزخيان سرزنشم كنند كه پس تو چرا؟ من چه كنم؟

خداي مهربانم

تو آن خدايي هستي كه هر كس عبادتت كرد، شكرگزاريش كردي.(2)

هر كس معصيتت كرد، او را بخشيدي.(3)

هر كس ياد تو كرد، مونسش شدي.(4)

هر كس به تو ايمان آورد، دوستش شدي.(5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَي جَهَنَّمَ زُمَرًا.

2. يا مَنْ عُبِدَ فَشَكَرَ.

3. يا مَنْ عُصِيَ فَغَفَرَ.

4. يا اَنيسَ الذَّاكِرينَ.

5. يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنينَ.


30


هر كس از هيبتت اشك ريخت، به او عشق ورزيدي.(1)

هر كس دلسوختة تو شد، پناهش دادي.(2)

هر كس با تو صادق و باصفا شد، نجاتش دادي.(3)

مرا از وضع موجودم به وضع مطلوبم ارتقاء ده.

رب ودود

تو در قرآنت كرم و جود و سخا را اين‌گونه به ما آموختي كه {وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ}, گدا را از در خانه‌تان مرانيد.

امروز به گدايي در خانة تو آمدم.

از كرمت بعيد است گدا را براني.

از فضلت به دور است درمانده را نگيري.

با مهرت سازگار نيست اعتنايم نكني.

سائلم

گدايم

بي‌پناهم

در اين دنيا غريبم

هر كس مشغول خويش است.

خداي من، مولاي من، رب من، عزيز من، اميد من، خالق من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. يا حَبيبَ الْباكينَ.

2. يا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفينَ.

3. يا مُنْجِيَ الصَّادِقينَ.


31


در روز برانگيختن از قبر, روزي كه عريان و ذليل محشورم مي‌كني،

آن روز جز تو كه را دارم؟ 1

آن روز اگر ناله‌ام نشنوي، از تو بعيد است.

آن روز اگر جوابم ندهي، از تو بعيد است.

آن روز اگر نگاهم نكني، از تو بعيد است.

آن روز اگر نجاتم ندهي، از تو بعيد است.

آن روز اگر رسوايم كني، از تو بعيد است.

آن روز اگر به جهنمم ببري، از تو بعيد است.

آن روز اگر تنهايم بگذاري، از تو بعيد است.

آن روز اگر از حسين جدايم كني، از تو بعيد است.

آن روز اگر مشمول شفاعتم نكني، از تو بعيد است.

آن روز اگر با يهود و نصاري محشورم كني، از تو بعيد است.

آن روز اگر با كافران به دوزخم بري، از تو بعيد است.

آن روز اگر اميدم نااميد كني، از تو بعيد است.

آن روز اگر اعمالم ببيني و به دل عاشقم ننگري، از تو بعيد است.

آن روز اگر صيغة فراق جاري كني، از تو بعيد است.

آن روز اگر ضجّة از دل برآمده‌ام را گوش نكني، از تو بعيد است.

آن روز اگر مرا به خودم واگذاري، از تو بعيد است.

الهي انت نعم الرب و انا بئس العبد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. عُرْياناً ذَليلاً حامِلا


| شناسه مطلب: 77837