بخش 2
نیایشی برگرفته از دعای کمیل
|
|
لأََجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ}.
به تمام بندگان بيغيرت و حق نشناس عطا ميكني.
نخواسته ميدهي.
بياستحقاق انعام ميكني.
گويا آنها وظيفه ندارند فقط تويي كه بايد انعام كني.
خدايا، با من كه به همه فضائلت، بركاتت، الطافت، اكرامت، انعامت، احسانت و سخايت معترفم چه ميكني؟
درِ خانهات را ميكوبم.
از التماس دست بر نميدارم.
با دست اميد حلقه در احسانت را به صدا در آوردم.
از من روي بر مگردان.(1)
بنده خسته دلت را بپذير.
خشمت را طاقت ندارم.
آتش دوزخت را تحمل ندارم.
پوست نازك من و آتش؟2
استخوان باريك من و آتش؟
صورت لطيف من و آتش؟
چشمان حساس من و آتش؟
قهرت را به اور ندارم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فَلا تُعْرِضْ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ عَنّي.
2. وَرِقَّةَ جِلْدي وَدِقَّةَ عَظْمي.
|
|
روي گردانيت را تحمل ندارم.
جز عفوت انتظاري ندارم.
جز پرده پوشي بر گناهم اميد ندارم.
جز بخشش خطايم پناهي ندارم.
خدايا، تو فراتر از كلامت عمل ميكني.
تجسم لطفت فراتر از سفارش توست.
خدايا، قدرتت همة عالم وجود را پر كرده.
آنكس كه ظلم ميكند و بر بندگانت جفا ميكند، از قدرت تو خارج نيست.
از ديد تو بيرون نيست.
حلم توست كه ظالم احساس امنيت ميكند.
صبر توست كه كافر يكّهتازي ميكند.
جهل اوست كه احساس ميدانداري ميكند.
بيچارگي اوست كه احساس مجازات نميكند.
همه چيز به يدِ توست.
و ما همه خلع سلاحيم.
آنروز كه يد قدرت تو مصلحت كند.
و ظالم را بر مؤاخذه ظلمش اراده كند.
طرفه عيني مهلت بر جفا كار نيست.
عزيز مقتدر
تو به سائل نوازي امر كردي از تو چه انتظار است؟
|
|
تو به دستگيري درماندگان امر كردي از تو چه انتظار است؟
تو به اغماض جفاكاران چشم داري از تو چه انتظار است؟
تو به وصل هر قطع كننده امر كردي از تو چه انتظار است؟
تو به افشا نكردن زشتيها نظرداري از تو چه انتظار است؟
تو به مهر ورزيدن به زير دستان امر كردي از تو چه انتظار است؟
تو به رحم و شفقت سفارش كردي از تو چه انتظار است؟
تو ستاري, تو غفاري, تو ودودي, تو كريمي, تو رؤوفي و جوادي.
خداي عزيز
آنچه خوبان از تو ميخواهند از تو ميخواهم.
آنچه مهدي زهرا در دعاي نيمه شبش از تو ميخواهد، از تو ميخواهم.
آنچه صالحان امت با اشك و تضرّع از تو ميخواهند از تو ميخواهم.
آنچه پيران آبرومند با محاسن سفيد التماست ميكنند، از تو ميخواهم.
آنچه بيگناهان معصوم از تو ميخواهند، از تو ميخواهم.
آنچه در دعاي ائمه معصومين يعني محمد و آلش از خير و بركت از تو ميخواهند، از تو ميخواهم.
آنچه كه شهيدان در خلوت قبل از عمليات از تو خواستهاند، از تو ميخواهم.
آنچه كه خير و دنيا و آخرت است، از تو ميخواهم.
آنچه رمز رضايت توست، از تو ميخواهم.
|
|
آنچه نقطه وصل به توست، از تو ميخواهم.
آنچه مرا به جوار قربت نزديكترم ميكند، از تو ميخواهم.
آنچه از جهنم و قهر و غضبت دورت ميكند، از تو ميخواهم.
خير و بركاتت را براي خود و اهل و عيال و فرزند و اقوام و همسايه و برادران دينيام از تو ميخواهم.
مهربانتر از هر مهرباني
اگر عمر طولاني از تو ميخواهم كه صرف طاعت و بندگيات شود؛(1)
اگر مال و فرزند از تو ميخواهم كه صرف رضايتت شود؛
اگر جاه و مقام از تو ميخواهم كه دستگير بندگانت شود؛
اگر زندگي دنيا از تو ميخواهم كه تبديل به حيات طيبه شود؛(2)
ولي
اگر مالم وزر و وبال آخرتم گردد، از من بگير.
اگر دنيايم گرفتاري حساب و عقاب در برزخ و آخرت برانگيزد، از من بگير.
اگر داشتههايم به سوء الحساب در عقبات قيامت منجر شود، از من بگير.
اگر مقام و جايگاهم عامل نارضايتي تو در قيامت باشد، از من بگير.
اگر رزقم عامل خودخواهي و فقير راندن باشد، از من بگير.
اگر نيازم مرا به خانة غير خودت بكشاند، از من بگير.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وَاجْعَلْني مِمَّنْ اَطَلْتَ عُمْرَهُ.
2. وَاَحْيَيْتَهُ حَيوةً طَيِّبَةً في اَدْوَمِ السُّروُرِ.
|
|
خدايا، كسالتي را كه در وجودم باعث سستي مناجاتت شود، از من دور كن.
خدايا، بخلي را كه باعث دوريم از رحمتت گردد، از من دور كن.
خدايا، قساوتي را كه باعث قطع اشكم از خوف تو گردد، از من دور كن.
خدايا، غفلتي را كه مرا به خودم واگذارد، از من دور كن.
خدايا، سستي كه مرا از شكرگزاري نعمتهايت فاصله دهد، از من دور كن.
خدايا، لذاتي كه مرا سرمست كرده و از يادت غافل كند، از من دور كن.
خدايا، زشتيهايي كه مرا در قيامت از حوض كوثر رسولت محروم كند، از من دور كن.
صحت بدني از تو ميخواهم كه عبادتت كنم.
قوّتي از تو ميخواهم كه شكرگزارت باشم.
سلامتي از تو ميخواهم تا تحصيل رضايت كنم.
توجّهي از تو ميخواهم تا مكر شيطان را غفلت نكنم.
عمري از تو ميخواهم تا در ظرف آن آخرتم را بسازم.
رزقي از تو ميخواهم كه آني از شكر و سپاست غافل نمانم.
قلبي از تو ميخواهم كه هميشه در خضوع و خشوع تو و مالامال از عشق تو باشد.
نمازي از تو ميخواهم كه بالا رود و مقبول تو گردد.
نفسي از تو ميخواهم كه در هر حال مؤدبانه از تو راضي باشد.
|
|
ايماني از تو ميخواهم كه هميشه در قلبم ريشه داشته باشد.(1)
يقيني از تو ميخواهم كه هميشه تسليم تقديرهايت باشد.(2)
ورعي از تو ميخواهم كه تسليم نفس و ذلت گناه نگردم.(3)
خداي غفور
تو بهشت را براي پاكان آفريدي.
تو جز پاك سيرتان و پاكانديشان را در بهشت راه نميدهي.
تو محمد و آلش را چون پاكند سرور بهشت قرار دادهاي.
خدايا، اگر مرا به جرم ناپاكي از بهشتت براني، عين عدل است.
اگر مرا از گناهم ببخشي و تطهيرم كني و بهشتم بري، عين فضل است.
خدايا، به خودت قسم چون يقين دارم رسولت محمد مصطفي را دوست داري،
اگر مرا ببخشي، رسولت را خوشحال كردهاي.(4)
اگر مرا ببخشي، علي را خوشحال كردهاي.
اگر مرا ببخشي، فاطمه را خوشحال كردهاي.
اگر مرا ببخشي، ائمه دين را خوشحال كردهاي.
اگر مرا ببخشي، مهدي عزيز را خوشحال كردهاي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ ايماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبي.
2. وَيَقيناً صادِقاً حَتّي اَعْلَمَ اَ نَّهُ لَنْ يُصيبَني اِلاَّ ما كَتَبْتَ لي.
3. وَوَرَعاً يَحْجُزُني عَنْ مَعاصيكَ.
4. وَاِنْ اَدْخَلْتَنِي الْجَنَّةَ فَفي ذلِكَ سُرُورُ نَبِيِّكَ.
|
|
اگر مرا نبخشي و به دوزخم بري، دشمنانت را دلشاد كردهاي و رضاي رسولت را بر شادي دشمنانت ترجيح دادهاي.(1)
خدايا، به عفوت مينگرم، به گناهم ننگر.
به بهشتت ميانديشم، به عقوبتم ننگر.
به همجواري محمد و آلش اميد دارم، به بديم ننگر.
رفيق مهربانم, دلسوز همه حالم
شب هنگام همه درها را ميبندند فقط بيت توست كه عاشق ميپذيرد.
فقط خانه توست كه به روي همه باز است.
فقط درگاه توست كه غلغله شيفتگان است.
فقط درِ خانه تو مأمن و مأواي بيپناهان است.
فقط تو اشكم را ميبيني. گريهام را ميشنوي.
خدا خدايم را گوش ميكني.
در جمود چشمم به دل نهيب ميزنم.
به قطره قطره اشك تو خدا نظاره ميكند.
چرا ميان گريهها خدا خدا نميكني.
... .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. انَا وَاللَّهِ اَعْلَمُ اَنَّ سُرُورَ نَبِيِّكَ اَحَبُّ اِلَيْكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ.
|
|
نيايشي برگرفته از دعاي كميل
خداي عزيز
رحمتت همه عالم را فرا گرفته.
قدرتت برهمه چيز برتر آمده.
جبروتت بر همه غالب شده.
عزتت فوق همه چيز است.
عظمتت همه عالم را پركرده.
سلطنتت همه را دربرگرفته.
علمت همه عالم را احاطه كرده.
نورت همه آفرينش را روشن كرده.
ترنم عشقت زبانم را گويا كرده.
جلوه نورت دلم را به يادت نور باران كرده.
شعاع فضلت قلبم را به مهرت اسير كرده.
هواي كويت امانم را بريده.
هرچه دارم جلوه مهر توست.
هرچه ميبينم آيينه كرم توست.
خورشيد و ماه سرباز درگه توست.
|
|
عالم به ثناگوئيت مفتخر است.
كيست دراين عالم كه تورا نشناسد؟
كيست كه مطيع محض تو نباشد؟
كيست كه در دل دريا ثنايت نگويد؟
كيست كه مديون مهر و لطفت نباشد؟
فقط ناسپاس كلاس عالم منم.
تنبل و زمينگير از امر تو منم.
درگير هواي نفس اماره منم.
آنكه شرط بندگي فراموشش شده منم.
آنكه گير فخر و منيت شده منم.
آنكه راه را به بيراهه ميرود منم.
آنكه دستش را از دست تو جدا كرده منم.
آنكه عقلش در تهديد هوس كور شده منم.
آنكه بيپروا نمكدان ميشكند منم.
آنكه ابزار معرفتش را عاطل گذاشته منم.
خداي رؤوف
آنكه سزاست دستش بگيري منم.
آنكه جن و ملك غبطهاش ميخورند منم.
آنكه خليفه تو در زمين بوده و هست منم.
آنكه اكنون به التماس درگاهت آمده منم.
آنكه رأفت و رحمتت ميجويد منم.
|
|
آنكه خسارت منيت را ديده منم.
به خودت وصلم كن.
ز غير تو قطعم كن.
به لحظه لحظه عمرم با مهر نگاهم كن.
به دنيا و آخرتم با ديده اغماض نگاهم كن.
خداي ودود
بنده آلوده به گناهت سرخورده از تمرد برگشته.
حلقه در آقاييت با دست لرزان ميكوبد.
گناهاني كه عذاب آورند بر من ببخش.(1)
گناهاني كه تغيير نعمتت ميدهند بر من ببخش.(2)
گناهاني كه حبس دعا ميكنند بر من ببخش.(3)
گناهاني كه بلا نازل ميكنند بر من ببخش.(4)
من عاصي درگاه توام بر من مگير.
من مهر خسارت به پيشانيم، بر من مگير.
من از هر مخلوقي كمتر و نالايقترم بر من مگير.
من به پاس عصيان از چشم تو ساقط شدهام بر من مگير.
من عذر خواه و نادمم بر من مگير.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اَللّـهُمَّ اغْفِـرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ النِّقَمَ.
2. اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُغَيِّـرُ النِّعَمَ.
3. اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لي الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ.
4. اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ الْبَلاءَ.
|
|
خداي توبهپذير
مرا به بازگشت و توبه دستگير.
مرا به بريدن از گناه و وصل دستگير.
مرا ز چنگ دشمن داخل و خارج دستگير.
مرا به خيل خوبانت دستگير.
مرا به آمرزش هرچه زشتي است دستگير.(1)
مرا به محو هرچه ناپاكي و خطاست دستگير.(2)
خداي رؤوف
به جود و سخايت مرا به خود نزديك كن.(3)
به خيل وسيع نعمتهايت مرا شاكر كن.(4)
نقطه سكينه و ثبات دلم يعني ذكر و يادت را به من الهام كن.(5)
خاضعانه التماست ميكنم ز من بگذر.(6)
خاشعانه اشكريزان تمنايت ميكنم بگذر.(7)
كي درِ خانهات را ميكوبد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي كُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ.
2. وَكُلَّ خَطيئَة اَخْطَأتُها.
3. وَأَسْأَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ تُدْنِيَني مِنْ قُرْبِكَ.
4. وَاَنْ تُوزِعَني شُكْرَكَ.
5. وَاَنْ تُلْهِمَني ذِكْرَكَ.
6. اَللّهُمَّ اِنّي أَسْأَلُكَ سُؤالَ خاضِع مُتَذَلِّل.
7. خاشِع اَنْ تُسامِحَني.
|
|
من كه از هر گدايي فقيرترم.
من كه به انواع بلا گرفتارم.
من كه سخت عاجز و دل خستهام.
من كه به تو دلبسته و دل شيفتهام.
من كه به لحظه لحظه مهرت وابستهام.
من كه هواي غير تو را سخت بيگانهام.
دستم بگير كه بيتو سخت پريشانم.
خداي عزيز
جز تو كيست كه گناهم ببخشد؟1
جز تو كيست كه عيوبم بپوشد؟2
جز تو كيست كه زشتيهاي بندهاش را به زيبايي بدل كند؟3
جز تو كيست كه بنده نوازي كند؟
جز تو كيست كه حلمي به حجم رحمت واسعهاش با بنده داشته باشد؟
به وحدانيتت قسم فقط حمد و ثنا از آن توست.
كه با من اين همه خوبي.
كه با من اين همه مهرباني.
كه با من اين همه اهل اغماضي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبي غافِراً.
2. وَلا لِقَبائِحي ساتِراً.
3. وَلا لِشَيء مِنْ عَمَلِي الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ.
|
|
كه با من اين همه اهل عطايي.
كه با من اين همه آشتي و در صلحي.
چه بسيار زشتيهايم پوشاندي.(1)
چه بسيار بلاها كه از من دور كردي.(2)
چه بسيار لغزشها كه مرا حفظ كردي.(3)
چه بسيار بديها كه از من دفع كردي.(4)
چه بسيار ستايشها كه اهلش نبودم بر زبان ديگران جاري كردي.(5)
اين منم كه به خود ظلم كردم.(6)
اين منم كه با ناداني جسور شدم.(7)
اين منم كه بدحاليام از حد گذشته.(8)
اين منم كه اطاعتم كم و كوتاه شده .(9)
اين منم كه هوسها زمين گيرم كرده.(10)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مَوْلاي كَمْ مِنْ قَبيح سَتَرْتَهُ.
2. وَكَمْ مِنْ فادِح مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ.
3. وَكَمْ مِنْ عِثار وَقَيْتَهُ.
4. وَكَمْ مِنْ مَكْرُوه دَفَعْتَهُ.
5. وَكَمْ مِنْ ثَناء جَميل لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ.
6. ظَلَمْتُ نَفْسي.
7. وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلي.
8. اَفْرَطَ بيسُوءُ حالي.
9. وَقَصُرَتْ بي اَعْمالي.
10. وَقَعَدَتْ بي اَغْلالي.
|
|
اين منم كه در حصار آرزوهاي دور دنيا زنداني شدهام.(1)
اين منم كه دنيا فريبم داده فكر كردهام اين عجوزه عروس نما هر لحظه حجلهنشين مال من است.(2)
اين منم كه نفس اماره به خيانتم كشانده.(3)
اين منم كه مسامحهكاريم سرعت بندگي و اطاعتم را از من گرفته.(4)
اين منم كه سهلانگاريام افتخار بندگيام را سلب كرده.
خداي عزيز
به عزتت قسم به پاس زشتيهايم دعاها و خدا خدايم را محبوس نكني.(5)
به عزتت قسم به پاس گناهانِ دور از چشم مخلوق، رسوايم نسازي.(6)
به عزتت قسم به پاس گناهان خلوتم در مجازاتم تعجيل نكني.(7)
به عزتت قسم به پاس تداوم شهوتها و غفلتها و ندانم كاريهايم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وَحَبَسَني عَنْ نَفْعي بُعْدُ اَمَلي.
2. وَخَدَعَتْنِي الدُّنْيا بِغُرُورِها.
3. وَنَفْسي بِجِنايَتِها.
4. وَمِطالي يا سَيِّدي.
5. فَأَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ دُعائي.
6. وَلا تَفْضَحْني بِخَفِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرّي.
7. وَلا تُعاجِلْني بِالْعُقُوبَةِ عَلي ما عَمِلْتُهُ في خَلَواتي.
|
|
مرا به عقوبت زودرس نگيري.
به عزتت قسم در همه حال بر من رؤوف و مهربان باشد.(1)
به عزتت قسم در همه كارها بر من عطوف و نرم باشد.(2)
خداي عزيز، رب ودود
جز تو كسي را ندارم.(3)
جز به رحمتت به ديگري چشمي ندارم.
جز درِ مهرت حلقه در ديگري نميشناسم.
جز نگاه سر تا پا مهرباني تو نگاهي را نميبينم.
خداي من
تو آزادي و اختيار را برايم رقم زدي.
تو جبر اعمال را از من برداشتي.
تو بهشت را به پاس خوش انتخابي، به من وعده دادي.
تو دوزخ را به قيمت پي گرفتن هوي و هوسها وعيدم دادي.
تو همه انبيا و اوصياءشان را براي بيان اين وعده و وعيدها ارسالم داشتي.
تو قرآن ناطق و صامت را براي تذكر و ياد اين حسن انتخابها و پرهيز از سوء انتخابم نازل كردي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وَكُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لي في كُلِّ الاَْحْوالِ رَؤوفاً.
2. وَعَلَي في جَميعِ الاُْمُورِ عَطُوفاً.
3. اِلـهي وَرَبّي مَنْ لي غَيْرُكَ.
|
|
ولي بيچارگي به من روي آورد.
هواي نفسم را تبعيت كردم.(1)
از دشمن قسم خوردهاي كه گناه را برايم آراسته بود نهراسيدم.(2)
به فريبكاري و اغواي دشمنان تو اعتماد كردم.
اين بيتوجهيها مرا به تجاوز از حدود تو واداشت.(3)
مرا به مخالفت از اوامرت كشاند.(4)
الان خسته دل آمدهام.
عذر خواهم، پشيمانم، شكسته دلم، عفوت را ميطلبم،
آمرزشت را ميخواهم.
اقرار به زشتي دارم، اذعان و اعتراف به گناهم دارم.(5)
از تعفن گناهم به كجا فرار كنم؟6
پناهي ندارم.(7)
كجا رو كنم؟
اگر امروز به خود آمدهام، مرهون توام.
اگر امروز به گذشتهام تأسف ميخورم، مديون توام.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اِتَّبَعْتُ فيهِ هَوي نَفْسي.
2. وَلَمْ اَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ تَزْيينِ عَدُوّي.
3. فَتَجاوَزْتُ بِما جَري عَلَي مِنْ ذلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ.
4. وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِكَ.
5. وَقَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلـهي بَعْدَ تَقْصيري وَاِسْرافي عَلي نَفْسي مُعْتَذِراً نادِماً.
6. لا اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا كانَ مِنّي.
7. وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ في اَمْري.
|
|
اگر دستم را گرفتهاي از غرق شدن نجاتم دادهاي، بدهكار لطف توام.
اگر در بين راه توبه كردم و از ميان شعلههاي گناه خارجم كردي، سپاسگذار توام.
اگر اجازه ندادي به كفر عملي بيافتم تا كافر محشور شوم، ممنون توام.
تويي كه التماست ميكنم عذرم بپذيري.(1)
تويي كه التماست ميكنم در سايه درخت سبز رحمتت واردم كني.(2)
تويي كه التماست ميكنم به بدحاليم رحم كني.(3)
تويي كه التماست ميكنم از بند عقوبت و رنج گناه رهايم كني.(4)
خداي رحيم
تو ضعف بدنم را در برابر آتش ميداني.(5)
تو نازكي پوستم را آگاهي.(6)
تو بر ظرافت استخوانهايم آگاهي.(7)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْري.
2. وَاِدْخالِكَ اِيّايَ في سَعَة رَحْمَتِكَ.
3. اَللّـهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْري وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّي.
4. وَفُكَّني مِنْ شَدِّ وَثاقي.
5. يا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَني.
6. وَرِقَّةَ جِلْدي.
7. وَدِقَّةَ عَظْمي.
|
|
تو ناتوانيم را در برابر هر سختي ميداني.
تو بيتابيم را وقتي انگشتم به آتش نزديك شود، ميداني.
تو سختيهاي كمرشكن دنيا را بر منِ ضعيف ميداني.(1)
سختيهايي كه با همه رنج و بلايش، كم عمرند و ميگذرند.(2)
در عذاب آتش دوزخ با همه شدتش چگونه محكوم شوم؟3
عذابي كه طولاني و بادوام است.(4)
عذابي كه بيتخفيف و انتقام توست.(5)
عذابي كه تجسمِ غضب و سخط توست.(6)
چگونه در عذاب دوزخت بسوزم با اين همه ضعف و ناتواني؟
چگونه در عذاب دوزخت بسوزم در حالي كه تحمل گرمي آفتاب ندارم؟
چگونه در عذاب دوزخت بسوزم در حالي كه يك لحظه آتش دنيا برايم قابل تحمل نيست؟
چگونه در عذاب دوزخت بسوزم در حالي كه آتش آخرت قابل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفي عَنْ قَليل مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها.
2. عَلي اَنَّ ذلِكَ بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ قَليلٌ مَكْثُهُ.
3. فكيف احْتِمالي لِبَلاءِ الاْخِرَةِ وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها.
4. وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَيَدُومُ مَقامُهُ.
5. وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاَِنَّهُ لا يَكُونُ إلاّ عَنْ غَضَبِكَ.
6. وَاْنتِقامِكَ وَسَخَطِكَ.
|
|
مقايسه با آتش دنيا نيست؟
خدايا
شيطان جهنم را براي من عذاب و شكنجهاي نسيهاي جلوه داد.
سوزندگي و دردناكياش را پشت لذت گناه پنهان كرد.
فكر و انديشه تجسم گناه به صورت عذاب را از ذهنم خارج كرد.
دلم را برد و درِ خانه لذتهاي آني به زانو در آورد.
قلبم را با هوس گره زد.
به لذت نقدِ گناه ذهنم را متمركز كرد.
آينده قطعي و نزديك تبلور گناه را به صورت آتش دوزخ از يادم برد.
هيهات كه بنده موحدت را در شعله دوزخش بيني، نجاتش ندهي.(1)
هيهات دلي را كه به معرفت تو زنده بود در شعلة دوزخش بيني، نجاتش ندهي.(2)
هيهات زباني را كه به ذكر و ياد تو گويا بوده در دوزخش بيني، نجاتش ندهي.(3)
هيهات دست و پايي را كه عبادتت كردهاند در دوزخش بيني، نجاتش ندهي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اَتُراكَ مُعَذِّبي بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ.
2. وَبَعْدَ مَا انْطَوي عَلَيْهِ قَلْبي مِنْ مَعْرِفَتِكَ.
3. وَلَهِجَ بِهِ لِساني مِنْ ذِكْرِكَ.
|
|
تو كريمتر از آني كه بندهات را رها كني.(1)
تو رؤوفتر از آني كه
عزيز دلها
نميدانم چهرهاي كه براي عظمت تو به خاك افتاده و سجده كرده به آتش خواهي سوزاند؟ 5
نميدانم زباني كه باصداقت به وحدانيت تو اعتراف كرده به آتش خواهي سوزاند؟6
نميدانم زباني كه فقط مدح و ثناي تو كرده و نعمتهايت را شمرده به آتش خواهي سوزاند؟7
نميدانم قلبي كه ظرف عشق تو بوده و به عبوديت تو اعتراف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. هَيْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ.
2. اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَيْتَهُ.
3. اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَيْتَهُ.
4. اَوْ تُسَلِّمَ اِلَي الْبَلاءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَرَحِمْتَهُ.
5. اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلي وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً.
6. وَعَلي اَلْسُن نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صادِقَةً.
7. وَبِشُكْرِكَ مادِحَةً.
|
|
داشته به آتش خواهي سوزاند؟1
نميدانم دلي كه از معرفت تو سرشار بوده به آتش خواهي سوزاند؟2
نميدانم بدني كه براي عبادتت تلاش كرده به آتش خواهي سوزاند؟3
نميدانم دست و پايي كه به استغفار و آمرزشت سخت كوشيده به آتش خواهي سوزاند؟4
مولاي ودود
از كدامين سختي به تو شكايت كنم؟5
از كدامين رنج آخرتي در محضر تو ناله كنم؟6
از كدامين دوري از رحمتت كه مفارقتش مرا ميكشد ضجه زنم؟
آيا از شدت عذاب آخرت خون گريه كنم؟7
يا از مدت طولاني بلاي آخرت چون علي عليه السلام صيحه زنم؟8
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وَعَلي قُلُوب اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً.
2. وَعَلي ضَمائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّي صارَتْ خاشِعَةً.
3. وَعَلي جَوارِحَ سَعَتْ اِلي اَوْطانِ تَعَبُّدِكَ طائِعَةً.
4. وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً.
5. َمَوْلايَ لاَِيِّ الاُْمُورِ اِلَيْكَ اَشْكُو.
6. وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْكي.
7. لاَِليمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ.
8. ام لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ.
|
|
يا از همنشيني من با دشمنانت در جهنم ذوب شوم؟1
يا چون همنشين زشتكاران و مطرودين درگاهت باشم از شرم بميرم؟2
يا جدايي بين من و دوستان محبوبت را ببينم؟3
خداي من
اين گمان به تو نميرود.
از فضل تو بعيد است.
از عفو تو به دور است.
با كرمت بيگانه است.
با رحمتت نامأنوس است.
با لطفت اجنبي است.
خداي رؤوف
مگر من كيم؟4
چه دارم؟
من بنده ضعيف و ذليل توام.(5)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فَلَئِنْ صَيَّرْتَني لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدائِكَ.
2. وَجَمَعْتَ بَيْني وَبَيْنَ اَهْلِ بَلائِكَ.
3. وَفَرَّقْتَ بَيْني وَبَيْنَ اَحِبّائِكَ وَاَوْليائِكَ.
4. يا سَيِّدِي فَكَيْفَ لي.
5. وَاَنَا عَبْدُكَ الضَّعيـفُ الـذَّليـلُ.
|
|
من بنده حقير و ناچيز توام.(1)
ورشكستهاي هستم كه تنها سرمايهام لطف تو است.
تنها سرمايهام عفو تو است.
تنها سرمايهام نگاه مهربان تو است.
تنها سرمايهام دست نوازش تو است.
تنها سرمايهام لبخند رضاي توست.
تنها سرمايهام چشم اغماض تو است.
گر مرا به جهنم بري گيرم كه عذابت را تحمل كنم، فراقت را چه كنم؟2
گيرم كه آتش دوزخت را بپذيرم، از كرمت چگونه بگذرم؟3
گيرم كه بلا را به جان بخرم، دوري حسين را چه كنم؟
گيرم كه رنج سوختن را تحمل كنم، محروميت از شفاعت درگاهت را چه كنم؟
گيرم تازيانه خازنان دوزخ را تحمل كنم، هجران روي ياران را چه كنم؟
خداي رؤوف
صادقانه قسم ميخورم اگر در دوزخ اذن سخن گفتنم دهي،(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الْحَقيـرُ الْمِسْكيـنُ الْمُسْتَكينُ.
2. فَهَبْني يا اِلـهي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ وَرَبّي صَبَرْتُ عَلي عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلي فِراقِكَ.
3. وَهَبْني صَبَرْتُ عَلي حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلي كَرامَتِكَ.
4. فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدي وَمَوْلايَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَني ناطِقاً.
|
|
با ضجه و ناله1
با فرياد و گريه2
ندايت ميكنم عزيز من كجايي؟3
هجرانت مرا كشت.
دوري و فراقت مرا سوزاند.
اي اوج آرزوهاي من.(4)
اي فريادرس من.(5)
اي محبوب دل من.(6)
اي خداي من.(7)
خداي خوبم
چگونه تصور كنم بنده نافرمانت را كه اقرار به زشتياش دارد به جرم مخالفتش به زندان جهنم اندازي؟8
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. لاَضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الاْمِلينَ.
2. وَلاََصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ.
3. وَلاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكاءَ الْفاقِدينَ، وَلاَُنادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنينَ.
4. يا غايَةَ آمالِ الْعارِفينَ.
5. يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ.
6. يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ.
7. وَيا اِلهَ الْعالَمينَ.
8. تَسْمَعُ فيها صَوْتَ عَبْد مُسْلِم سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ.
|
|
به جرم گناهش طعم عذابت را به او بچشاني؟1
در طبقات دوزخ حبسش كني؟2
به درگاهت ضجه ميزند.(3)
ضجه كسي كه رحمتت را آرزو ميكند.(4)
و در لهيب دوزخت به زبان موحدين ندايت ميكند.(5)
معتقد به ربوبيتت به تو توسل ميجويد.(6)
دستش را به سويت دراز كرده.
چون غريقي دامن مهرت را گرفته.
خداي عزيز
چگونه در جهنمت لحظه لحظه بسوزم در حالي كه چشم اميدم به حلم توست؟7
چگونه در جهنمي كه مرگي نيست و عذاب دايمي است من بسوزم در حالي كه چشم التماسم به فضل و رحمت توست؟8
چگونه در ميان شعلهها بال بال زنم در حالي كه تو با مهر و رأفتت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ.
2. وَحُبِسَ بَيْنَ اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ.
3. وَهُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ.
4. ضَجيجَ مُؤَمِّل لِرَحْمَتِكَ.
5. وَيُناديكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ.
6. وَيَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ.
7. يا مَوْلايَ فَكَيْفَ يَبْقي فِي الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ.
8. ام كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَهُوَ يَأْملُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ.