بخش 6

زیارت امام حسین برخی از مستحبّات وقوف به مشعرالحرام مستحبّات رمی جمرات آداب قربانی مستحبّات حلق وتقصیر مستحبّات منا مستحبّات مسجد خَیفْ مستحبّات برگشت به مکّه معظّمه مستحبّات واعمال مکّه مکرّمه


151


حِزْبِكَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوالاةِ أَوْلِيائِكَ، وَمُعاداةِ أَعْدائِكَ، ثُمَّ أَمَرْتَهُ
گروه خود و هدايت فرمودي او را بدوستي دوستانت و دشمني دشمنانت سپس فرمان دادي
فَلَمْ يَأْتَمِرْ، وَزَجَرْتَهُ فَلَمْ يَنْزَجِرْ، وَنَهَيْتَهُ عَنْ مَعْصِيَتِكَ، فَخالَفَ
اطاعت نكرد و منع فرمودي امتناع نكرد و نهي فرمودي او را از گناه مخالفت نمود
أَمْرَكَ إِلي نَهْيِكَ، لا مُعانَدَةً لَكَ وَلاَ اسْتِكْباراً عَلَيْكَ، بَلْ دَعاهُ
فرمان ترا به ارتكاب نهي تو لكن نه از دشمني با تو و نه از گردنكشي بر تو بلكه كشانيد او را
هَواهُ إِلي ما زَيَّلْتَهُ وَإِلي ما حَذَّرْتَهُ، وَأَعانَهُ عَلي ذلِكَ عَدُوُّكَ
به سوي آنچه از آن دفع كردي و بسوي آنچه از آن بيم دادي و ياري كرد آن را براين همه گستاخي دشمن تو
وَعَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَيْهِ عارِفاً بِوَعِيدِكَ، راجِياً لِعَفْوِكَ، واثِقاً
و دشمن خود او «ابليس» تا اقدام به گناه نمود در حالي كه معترف بود به بيم تو و اميدوار بود به عفو تو و اطمينان داشت
بِتَجاوُزِكَ، وَكانَ أَحَقَّ عِبادِكَ مَعَ ما مَنَنْتَ عَلَيْهِ أَلاّ يَفْعَلَ، وَها
بگذشت تو و سزاوارترين بندگان بود كه با اين همه نعمت هايت اين همه معصيت نكند اكنون
أَنَاذا بَيْنَ يَدَيْكَ صاغِراً ذَلِيلاً، خاضِعاً خاشِعاً، خائِفاً مُعْتَرِفاً
اينم كه درمقابل توام درحالي كه خوار و ذليل و سرافكنده و افسرده و ترسانم در حاليكه اقرار دارم
بِعَظِيم مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَجَلِيل مِنَ الْخَطايَا اِجْتَرَمْتُهُ،
به بزرگترين گناهي كه بار آن را بدوش گرفته ام و به بزرگترين خطائي كه به او آلوده گشتم
مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ، لائِذاً بِرَحْمَتِكَ، مُوقِناً أَنَّهُ لا يُجِيرُنِي مِنْكَ
درحالي كه پناه آورده ام به عفو تو و زنهار ميجويم از رحمت تو و يقين دارم كه پناه نمي دهدمرااز تو



152


مُجِيرٌ، وَلا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مانِعٌ، فَعُدْ عَلَيَّ بِما تَعُودُ بِهِ عَلي مَنِ
پناه دهنده اي و مانع نمي شود مرا از عذاب تو مانعي پس فرا گير مرا به آنچه فرا مي گيري به او آنكه را
اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ، وَجُدْ عَلَيَّ بما تَجُودُ بِهِ عَلي مَنْ أَلقي بِيَدِهِ
كه دست بگناه آلود از رحمت خودوببخش بر من آنچه را كه مي بخشي بر آنكه بگشايد دست اميد
إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ، وَامْنُنْ عَلَيَّ بِما لاْ يَتَعاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلي
بسوي تو از عفو خود و منّت نِه بر من به آنچه دريغت نيايد
مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرانِكَ، وَاجْعَلْ لِي فِي هذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنالُ بِهِ
بركسي كه آرزوي بخششت را دارد و قرار ده براي من در اين روز بهره اي كه برسم به سبب آن
حَظّاً مِنْ رِضْوانِكَ، وَلا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبّـِدُونَ
به حظّي از خوشنوديت و باز مگردان مرا دست خالي از آنچه باز گردند به او عبادت كنندگان
لَكَ مِنْ عِبادِكَ، وَإِنّـِي وَإِنْ لَمْ أُقَدِّمْ ما قَدَّمُوهُ مِنَ الصّالِحاتِ
از بندگانت و من گرچه تقديم نداشته ام آنچه تقديم داشته اند از اعمال شايسته
فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ، وَنَفْيَ الاَْضْدادِ وَالاَْنْدادِ وَالاَْشْباهِ عَنْكَ،
لكن پيش آوردم اين را كه ترا به يگانگي شناختم و نفي كردم از تو ضدّ و مثل و مانند را
وَأَتَيْتُكَ مِن الاَْبْوابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتي مِنْها، وَتَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ
و آمدم به پيشگاهت از آن درها كه فرمودي از آنها سوي تو آيند و تقرّب جستم بسوي تو
بِما لا يَقْرُبُ بِهِ أَحَدٌ مِنْكَ إِلاّ بِالتَّقَرُّبِ بِهِ، ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذلِكَ
به عملي كه نزديك نميگردد كسي به تو مگر به آن عمل سپس تعقيب كردم همين عمل را



153


بِالاِْنابَةِ إِلَيْكَ، وَالتَّذَلُّلِ وَالاِسْتِكانَةِ لَكَ ، وَحُسْنَ الظَّنّـِ بِكَ،
به توبه كردن و بفروتني و زاري نمودن و بتو گمان نيك دارم
وَالثّـِقَةِ بِما عِنْدَكَ، وَشَفَعْتُهُ بِرَجائِكَ الَّذِي قَلَّ ما يَخِيبُ عَلَيْهِ
و دلگرمم به آنچه نزد تو است و شفيع خود ساخته ام آن اميدواري را كه كم افتد كه نااميد شود كسي كه
راجِيكَ، وَسَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ، اَلْبائِسِ الْفَقِيرِ، اَلْخائِفِ
اميد به تو دارد و در خواستم از تو آنچنانكه شخص حقير و ذليل و مستمند و فقير و ترسان
الْمُسْتَجِيرِ، وَمَعَ ذلِكَ خِيفَةً وَتَضَرُّعاً وَتَعَوُّذاً وَتَلَوُّذاً،
وپناهجو درخواست مي كند و بااين همه در حالت بيموزاري مي كنم وزنهار ميخواهم و پناه مي جويم نه مانند
لامُسْتَطِيلاً بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبّـِرِينَ، وَلا مُتَعالِياً بِدالَّةِ الْمُطِيعِينَ،
سركشي آنان كه تكبّر ميورزند و نه مانند آنكه تفوّق جويد بعبادت ديگران
وَلا مُسْتَطِيلاً بِشَفاعَةِ الشّافِعِينَ، وَأَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الاَْقَلّـِينَ، وَأَذَلُّ
و نه مانند آنكه مغرور شود به شفاعت شفيعان و من هنوز پست ترين هر پستم و خوارتر
الاَْذَلّـِينَ، وَمِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَها، فَيا مَنْ لَمْ يُعاجِلِ الْمُسِيئِينَ،
از هر خوارم و مانند موري هستم بلكه كمتر از آنم پس اي خدايي كه شتاب نمي فرمائي در كيفر گنهكاران
وَلايَنْدَهُ الْمُتْرَفِينَ، وَيا مَنْ يَمُنُّ بِإِقالَةِ الْعاثِرِينَ، وَيَتَفَضَّلُ بِإِنْظارِ
و ناگهان نمي گيري غافلان را و اي آنكه منّت مي نهي بدستگيري لغزندگان و تفضّل مي فرمائي به مهلت دادن
الْخاطِئِينَ، أَنَا الْمُسِيءُ الْمُعْتَرِفُ الْخاطِئُ الْعاثِرُ، أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ
خطاكاران من بدكردارم و اقرار دارم و خطا كردم و لغزيده ام من آنم كه در پيشگاهت



154


عَلَيْكَ مُجْتَرِئاً، أَنَا الَّذِي عَصاكَ مُتَعَمّـِداً، أَنَا الَّذِي اسْتَخْفي مِنْ
جرئت پيدا كرده ام من آنم كه بتو نافرماني كرده ام از روي عمد من آنم كه پنهان داشتم از
عِبادِكَ وَبارَزَكَ، أَنَا الَّذِي هابَ عِبادَكَ وَأَمِنَكَ ، أَنَا الَّذِي
بندگانت «گناه خود را» و بر تو ظاهر نمودم من آنم كه ترسيدم از بندگانت و از تو ايمن بودم من آنم كه
لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ وَلَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ ، أَنَا الْجانِي عَلي نَفْسِهِ، أَنَا
بيم نكردم از هيبت تو و نترسيدم از خشم تو منم كه جنايت كردم بر خويشتنم منم
الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيَّتِهِ، أَنَا الْقَلِيلُ الْحَياءِ، أَنَا الطَّوِيلُ الْعِناءِ، بِحَقّـِ مَنِ
كه در گرو بلاهاي خودم هستم منم كه كم است حياء من منم كه بسيار است گرفتاري من بحقّ آنكه
انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَبِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ، بِحَقّـِ مَنِ اخْتَرْتَ
برگزيدي از ميان آفريدگانت و بحقّ آنكه اختصاصش دادي بقرب حضورت و بحقّ آنكه انتخاب فرمودي
مِنْ بَرِيَّتِكَ، وَمَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ، بِحَقّـِ مَنْ وَصَلْتَ طاعَتَهُ
از ميان مخلوقاتت و آنكه شايسته اش ديدي براي اجراي فرمانت بحقّ آنكه قرين ساختي طاعت او را
بِطاعَتِكَ، وَمَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ، بِحَقّـِ مَنْ قَرَنْتَ
بطاعت خود و بحقّ آنكه قرار دادي نافرماني او را مانند نافرماني خود
مُوالاتَهُ بِمُوالاتِكَ، وَمَنْ نُطْتَ مُعاداتَهُ بِمُعاداتِكَ، تَغَمَّدْنِي فِي
بحقّ آنكه برابرنمودي دوستي اورا با دوستي خود وآنكه پيوستي دشمني او را بدشمني خود بپوشان مرا در
يَوْمِي هذا بِما تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَأَرَ إِلَيْكَ مُتَنَصّـِلاً، وَعاذَ
اين روزبرحمت خودهمانطوري كه ميپوشاني كسي راكه روآوَرَد بتو درحالي كه ازگناه بيزاري جويد وپناه طلبد



155


بِاسْتِغْفارِكَ تائِباً، وَتَوَلَّنِي بِما تَتَوَلّي بِهِ أَهْلَ طاعَتِكَ، وَالزُّلْفي
با طلب آمرزش از تو بحال توبه و رو آور بمن همچنان كه رفتار مي نمائي با آنكه ترا اطاعت كردند و تقرّب جستند
لَدَيْكَ، وَالْمَكانَةِ مِنْكَ، وَتَوَحَّدْنِي بِما تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفي
به پيشگاه تو و داراي مقام ارجمند شدند از ناحيه تو و تو تنها كفالت من كن بمانند كفالت نمودنت به كسي كه وفا نمود
بِعَهْدِكَ، وَأَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذاتِكَ، وَأَجْهَدَها فِي مَرْضاتِكَ،
به عهد تو و به رنج واداشت خود را در راه تو و كوشش نمود در خوشنودي تو
وَلاتُؤاخِذْنِي بِتَفْرِيطِي فِي جَنْبِكَ، وَتَعَدِّي طَوْرِي فِي حُدُودِكَ،
و مرا مؤاخذه مكن بجهت كوتاهي در خدمت تو و بجهت تجاوز كردنم از حدود تو
وَمُجاوَزَةِ أَحْكامِكَ، وَلا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلائِكَ لِي اسْتِدْراجَ مَنْ
وبجهت نافرماني در احكام تو و مرا سرگرم مساز بمهلت دادنت همانطور كه سرگرم ساختي آنكه را كه
مَنَعَنِي خَيْرَ ما عِنْدَهُ، وَلَمْ يَشْرَكْكَ فِي حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِي، وَنَبّـِهْنِي مِنْ
دريغ داشت از من خير خود را و شركت نكرد با تو در دادن نعمت بمن و بيدار كن مرا
رَقْدَةِ الْغافِلِينَ، وَسِنَةِ الْمُسْرِفِينَ، وَنَعْسَةِ الْمَخْذُولِينَ، وَخُذْ
از خواب غافلان و غفلت بزهكاران و غنودگي مخذولان و برگمار
بِقَلْبِي إِلي مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقانِتِينَ، وَاسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبّـِدِينَ،
قلب مرا به آنچه واداشتي به آن پرستندگان را و بعبادت واداشتي به آن عبادت كنندگان را
وَاسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهاوِنِينَ، وَأَعِذْنِي مِمّا يُباعِدُنِي عَنْكَ، وَيَحُولُ
و نجات بخشيدي به آن سستكاران را و پناه ده مرا ازهرچه كه دورمي كند مرا از تو و حائل ميگردد



156


بَيْنِي وَبَيْنَ حَظّـِي مِنْكَ، وَ يَصُدُّنِي عَمّا أُحاوِلُ لَدَيْكَ، وَسَهّـِلْ
ميان من و ميان بهره من از تو و باز مي دارد مرا از آنچه اميدوارم در پيشگاه تو و هموار كن
لِي مَسْلَكَ الْخَيْراتِ إِلَيْكَ، وَالْمُسابَقَةَ إِلَيْها مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ،
بر من راه خيرات را كه به سوي تو آيم و سبقت جويم بسوي آنها چنانكه فرمان داده اي
وَالْمُشاحَّةَ فِيها عَلي ما أَرَدْتَ، وَلا تَمْحَقْنِي فِيمَنْ تَمْحَقُ مِنَ
و كوشش نمايم در آن خيرات چنانكه خواسته اي و هلاك مكن مرا در زمره آنانكه هلاك كردي
الْمُسْتَخِفِّينَ بِما أَوْعَدْتَ، وَلا تُهْلِكْنِي مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ
بجهت آنكه سبك شمردند عذاب تورا ومرا نابودمساز درجرگه آنانكه نابودشان ساختي بجهت آنكه
الْمُتَعَرِّضِينَ لِمَقْتِكَ، وَلا تُتَبّـِرْنِي فِيمَنْ تُتَبّـِرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْ
خود را در معرض خشم تو قرار دادند و بخطر ميفكن مرا مانند آنان كه منحرف شدند از
سُبُلِكَ، وَنَجِّنِي مِنْ غَمَراتِ الْفِتْنَةِ، وَخَلِّصْنِي مِنْ لَهَواتِ
راههاي تو و نجاتم ده از گردابهاي درياي فتنه و باز رهانم از غفلت هاي
الْبَلْوي، وَأَجِرْنِي مِنْ أَخْذِ الاِْمْلاءِ،وَحُلْ بَيْنِي وَبَيْنَ عَدُوّ
بلا و مرا پناه ده از سرگرمي نعمت و حائل شو ميان من و دشمني كه مرا
يُضِلُّنِي، وَهَويً يُوبِقُنِي، وَمَنْقَصَة تَرْهَقُنِي، وَلا تُعْرِضْ عَنّـِي
گمراه مي سازد و هوسي كه مرا به هلاكت افكند و هرنقيصه اي كه افسرده ام كندوروي مگردان ازمن
إِعْراضَ مَنْ لا تَرْضي عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ، وَلا تُؤْيِسْنِي مِنَ الاَْمَلِ
مانند آنان كه از آنها خوشنودنمي شوي چون بر آنها خشم گرفته اي و مأيوسم مفرما از اميدهايم كه



157


فِيكَ فَيَغْلِبَ عَلَيَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَلا تَمْتَحِنّـِي بِما لا طاقَةَ
به تو دارم تا فرا نگيرد مرا نااميدي از رحمت تو ومرا مبتلا مگردان بچيزي كه طاقت آن را
لِي بِهِ فَتَبْهَظَنِي مِمّا تُحَمّـِلُنِيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ، وَلا تُرْسِلْنِي مِنْ
ندارم تا محروم نگردم بسبب بار سنگين آن از فضل محبّت تو و مرا از دست رحمت خود
يَدِكَ إِرْسالَ مَنْ لا خَيْرَ فِيهِ، وَلا حاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ، وَلا إِنابَةَ لَهُ، وَ
فرو ميفكن مانند كسي كه سودي در او نيست و نيازي بدو نداري و بسوي تو باز نميگردد و
لاتَرْمِ بِي رَمْيَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعايَتِكَ، وَمَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ
دورمدار مرا مانند آن كسي كه از نظر عنايت تو افتاده باشد و مانند كسي كه فرا گرفته او را
الْخِزْيُ مِنْ عِنْدِكَ، بَلْ خُذْ بِيَدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ، وَوَهْلَةِ
رسوائي از پيشگاه خود بلكه بگير دست مرا از پرتگاه درافتادگان و گمراهي
الْمُتَعَسِّفِينَ، وَزَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ، وَوَرْطَةِ الْهالِكِينَ، وَ عافِنِي مِمَّا
كجروان و لغزش خود پسندان و خطر گمشدگان و عافيت بخش مرا از آنچه
ابْتَلَيْتَ بِهِ طَبَقاتِ عَبِيدِكَ وَ إِمائِكَ، وَبَلّـِغْنِي مَبالِغَ مَنْ عُنِيتَ بِهِ،
آزمايش مي كني به آن عموم بندگان و كنيزانت را و برسان مرا به مقام آن كه عنايت داري به او
وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ وَرَضِيتَ عَنْهُ، فَأَعَشْتَهُ حَمِيداً، وَتَوَفَّيْتَهُ سَعِيداً،
و انعام فرمودي بر او و خوشنودي از او و زندگي بر او خوش كردي و مرگ او را سعادتمند نمودي
وَطَوِّقْنِي طَوْقَ الاِْقْلاعِ عَمّا يُحْبِطُ الْحَسَناتِ، وَيَذْهَبُ
و گردن مرا بطوق تقوي آراسته كن تا از هر چه حسنات را نابود ميكند و ميبرد



158


بِالْبَرَكاتِ، وَأَشْعِرْ قَلْبِيَ الاِْزْدِجارَ عَنْ قَبائِحِ السَّيّـِئاتِ، وَفَواضِحِ
بركات را و آگاه كن قلب مرا كه نفرت كند از زشتيهاي گناهان و رسوائيهاي كردار
الْحَوْباتِ، وَلا تَشْغَلْنِي بِما لا أُدْرِكُهُ إِلاّ بِكَ عَمّا لا يُرْضِيكَ
ناپسند و مشغولم مساز به آنچه بدونرسم مگر بخواست تو از چيزي كه غير او تورا از من خوشنود نمي نمايد
عَنّـِي غَيْرُهُ، وَأَنْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيا دَنِيَّة تَنْهي عَمّا عِنْدَكَ،
و بيرون كن از دلم محبّت دنياي پست را كه باز ميدارد مرا از نعمتهاي حضرتت
وَتَصُدُّ عَنِ ابْتِغاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيْكَ، وَتُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ،
و مانع مي شود از اينكه به پيشگاهت توسل جويم و اغفال ميكند مرا از اينكه نزديك گردم بدرگاهت
وَزَيّـِنْ لِيَ التَّفَرُّدَ بِمُناجاتِكَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ، وَهَبْ لِي عِصْمَةً
و مزيّن گردان برايم كه تنها بمناجات تو پردازم همه شب و همه روز و عنايت فرما به من عصمتي را
تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ، وَتَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحارِمِكَ، وَتَفُكَّنِي
كه نزديك كند مرا به ترس از تو و بازدارد مرا از ارتكاب به محرّمات تو و برهاند مرا
مِنْ أَسْرِ الْعَظائِمِ، وَهَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيانِ، وَأَذْهِبْ
از زنجير گناهان بزرگ و عنايت فرما مرا به اينكه پاك گرداني از آلودگي گناه و دور كن
عَنِّي دَرَنَ الْخَطايا، وَسَرْبِلْنِي بِسِرْبالِ عافِيَتِكَ، وَرَدِّنِي رِداءَ
از من كثافت معاصي را و بپوشان مرا بلباس عافيت خود و آراسته كن مرا به پوشش
مُعافاتِكَ، وَجَلّـِلْنِي سَوابِغَ نَعْمائِكَ، وَظاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ
سلامت خود و فراگير مرا به فراواني نعمت هاي خود و ظاهر گردان بر من فضل



159


وَطَوْلَكَ ، وَأَيّـِدْنِي بِتَوْفِيقِكَ وَتَسْدِيدِكَ، وَأَعِنّـِي عَلي صالِحِ
و عطاي خويش را و تأييدم فرما بتوفيق و نيروي خود و ياري فرما مرا بر نيكوترين
النّـِيَّةِ، وَمَرْضِيّـِ الْقَوْلِ، وَمُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَلا تَكِلْنِي إِلي حَوْلِي
نيّت و پسنديده ترين گفتار و بهترين عمل و وامگذار مرا به نيرو
وَقُوَّتِي دُونَ حَوْلِكَ وَقُوَّتِكَ، وَلا تُخْزِنِي يَوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقائِكَ،
و قدرت خودم بدون نيرو و قدرت تو و رسوا مكن مرا روزي كه برانگيزي مرا براي لقاي خود
وَلا تَفْضَحْنِي بَيْنَ يَدَيْ أَوْلِيائِكَ، وَلا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ، وَلا تُذْهِبْ
و مفتضح مكن مرا در مقابل دوستان خودت و از يادم مبر ذكر خود را و دور مگردان
عَنّـِي شُكْرَكَ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلاتِ
از من حالت سپاسگزاري را بلكه ملزم گردان مرا به سپاسگزاري در حال سهو هنگامي كه غفلت دارند
الْجاهِلِينَ لاِلائِكَ، وَأَوْزِعْنِي أَنْ أُثْنِيَ بِما أَوْلَيْتَنِيهِ، وَأَعْتَرِفَ بِما
مردم نادان از نعمت هاي تو و الهام كن بمن كه ثنا گويم در مقابل نعمتي كه ارزاني فرموده اي و اعتراف كنم به آنچه
أَسْدَيْتَهُ إِلَيَّ، وَاجْعَلْ رَغْبَتِي إِلَيْكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرّاغِبِينَ، وَحَمْدِي
عطا نموده اي بمن و قرار ده رغبت مرا به سوي خود بيشتر از رغبت راغبان و سپاس مرا
إِيّاكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحامِدِينَ، وَلا تَخْذُلْنِي عِنْدَ فاقَتِي إِلَيْكَ، وَلا
به تو مافوق سپاس سپاسگزاران و وامگذار مرا به هنگامي كه نيازمند گردم به سوي تو و
تُهْلِكْنِي بِما أَسْدَيْتُهُ إِلَيْكَ، وَلا تَجْبَهْنِي بِما جَبَهْتَ بِهِ الْمُعانِدِينَ
هلاكم مفرما بسبب اعمالي كه فرستادم بدرگاه تو و دور مگردان مرا به آنچه راندي به او دشمنان خود را



160


لَكَ، فَإِنّـِي لَكَ مُسَلّـِمٌ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ ، وَأَنَّكَ أَوْلي
به درستي كه من در پيشگاه تو گردن نهاده ام و مي دانم كه حجّت توراست و تو سزاواري
بِالْفَضْلِ، وَأَعْوَدُ بِالاِْحْسانِ، وَأَهْلُ التَّقْوي وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، وَأَنَّكَ
به فضل و عادت داري به احسان وشايسته اي كه ازتو پرواكنند و از تو آمرزش طلبند و بدرستي كه
بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلي مِنْكَ بِأَنْ تُعاقِبَ، وَأَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ
تو به عفو كردن سزاوارتري از آنيكه عقاب كني و به درستي كه تو به پرده پوشي اولاتري
إِلي أَنْ تَشْهَرَ، فَأَحْيِنِي حَياةً طَيّـِبَةً تَنْتَظِمُ بِما أُرِيدُ، وَتَبْلُغُ ما أُحِبُّ
از آنيكه رسوا نمائي پس مرا زنده دار بزندگي خوشي كه فراهم آوري خواسته مرا و برساني مرا به آنچه دوست دارم
مِنْ حَيْثُ لا آتِي ما تَكْرَهُ، وَلا أَرْتَكِبُ ما نَهَيْتَ عَنْهُ، وَأَمِتْنِي
لكن انجام ندهم كاري را كه تو خوش نداري و مرتكب نشوم به آنچه نهي فرموده اي و بميران مرا
مِيْتَةَ مَنْ يَسْعي نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَعَنْ يَمِينِهِ، وَذَلّـِلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ،
مانند كسي كه ميرود نور او از پيش روي و از جانب راست، و ذليل كن مرا در پيشگاه خودت
وَأَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ، وَضَعْنِي إِذا خَلَوْتُ بِكَ، وَارْفَعْنِي بَيْنَ
و عزيزم گردان در نزد مردم و خوارم ساز چون در خلوت شدم با تو و سرافرازم فرما در ميان
عِبادِكَ، وَأَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنّـِي، وَزِدْنِي إِلَيْكَ فاقَةً وَفَقْراً،
بندگانت و بي نيازم فرما از كسي كه بي نيازتر ازمن نيست و افزون كن بسوي خود حاجت و نياز مرا
وَأَعِذْنِي مِنْ شَماتَةِ الاَْعْداءِ، وَمِنْ حُلُولِ الْبَلاءِ، وَمِنَ الذُّلّـِ
و پناه ده مرا از سرزنش دشمنان و از فرو ريختن بلا واز ذلّت



161


وَالْعَناءِ، تَغَمَّدْنِي فِيمَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّـِي بِما يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقادِرُ
و رنج پوشيده دار مرا در آنچه تو آگاهي بر آن از من به آنچه مي پوشاند به او آنكه قدرت
عَلَي الْبَطْشِ لَوْلا حِلْمُهُ، وَالاْخِذُ عَلَي الْجَرِيرَةِ لَوْلا أَناتُهُ، وَإِذا
بر سختگيري دارد اگر نباشد بردباري او و آنكه مؤاخذه ميكرد بر جرم اگر نبود صبر او و هرگاه
أَرَدْتَ بِقَوْم فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجّـِنِي مِنْها لِواذاً بِكَ، وِإِذْ لَمْ تُقِمْنِي
اراده فرمودي براي گروهي آزمايش يا عذابي را پس نجاتم بخش از آن زيرا كه من بتو پناه آورده ام و چنانكه قرارم ندادي
مَقامَ فَضِيحَة فِي دُنْياكَ فَلا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ، وَاشْفَعْ لِي
در مقام رسوائي در دنيا پس قرارم مده همچنين در آخرت و بپيوند براي من نعمتهاي
أَوائِلَ مِنَنِكَ بِأَواخِرِها، وَقَدِيمَ فَوائِدِكَ بَحَوادِثِها، وَلا تَمْدُدْ لِي
نخستين را به آخرين آن و عطاهاي ديرين خود را به تازه ترين آن و سرگرم نعمتم مساز
مَدّاً يَقْسُو مَعَهُ قَلْبِي، وَلا تَقْرَعْنِي قارِعَةً يَذْهَبُ لَها بَهائِي، وَ
همچنان كه سخت گردد با آن دل من و مبتلايم مگردان ببلائي كه برود به جهت آن آبروي من و
لاتَسُمْنِي خَسِيسَةً يَصْغُرُ لَها قَدْرِي، وَلا نَقِيصَةً يُجْهَلُ مِنْ أَجْلِها
مشهورم مساز به صفتي كه كم گردد بدان جهت قدر من و نه بصفت نقصي كه مجهول گردد بخاطر آن
مَكانِي، وَلا تَرُعْنِي رَوْعَةً أُبْلِسُ بِها، وَلا خِيفَةً أُوجِسُ دُونَها،
مكانت من و مترسان بترسي كه نااميد گردم بسبب آن و نه بيمي كه در باطن جانم استوار گردد
اِجْعَلْ هَيْبَتِي فِي وَعِيدِكَ، وَحَذَرِي مِنْ إِعْذارِكَ وَإِنْذارِكَ،
«اما» قرار ده ترس مرا در وعده عذاب خود واينكه بيمناك گردم از اتمام حجّت و وعيد تو



162


وَرَهْبَتِي عِنْدَ تِلاوَةِ آياتِكَ، وَاعْمُرْ لَيْلِي بِإِيقاظِي فِيهِ لِعِبادَتِكَ،
و خشيت مرا فراگيرد هنگام خواندن آيات تو و معمور كن شبهاي مرا به بيداري در عبادت خود
وَتَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ ، وَتَجَرُّدِي بِسُكُونِي إِلَيْكَ، وَإِنْزالِ
و اينكه تنها به مناجات تو برخيزم و فقط از تو آرامش دل جويم و صرفاً
حَوائِجِي بِكَ، وَمُنازَلَتِي إِيّاكَ فِي فَكاكِ رَقَبَتِي مِنْ نارِكَ،
از تو حاجت خواهم و به آستان تو فرود آيم كه رها سازي گردن مرا از آتش خشمت
وَإِجارَتِي مِمّا فِيهِ أَهْلُها مِنْ عَذابِكَ، وَلا تَذَرْنِي فِي طُغْيانِي
و پناه دهي به من از آنچه اهل آتش در آن معذّب هستند و وامگذار مرا در سركشي خود
عامِهاً، وَلا فِي غَمْرَتِي سَاهِياً حَتّي حِين، وَلا تَجْعَلْنِي عِظَةً لِمَنِ
سرگردان و نه در بطالت خود بي خبر تا دم مرگ و قرار مده مرا پند به آنان كه
اتَّعَظَ، وَلا نَكالاً لِمَنِ اعْتَبَرَ، وَلا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ، وَلا تَمْكُرْ بِي
پندپذيرند و همچنين مرا موجب عبرت عبرت گيرندگان و فتنه بينندگان مگردان و فريب مده مرا
فِيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ، وَلا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي، وَلا تُغَيّـِرْ لِي اِسْماً، وَ
مانند آنان كه بنعمت تو فريب خوردند و برمگزين بجاي من ديگري را و تغيير مده اسم مرا
لا تُبَدِّلْ لِي جِسْماً، وَلا تَتَّخِذْنِي هُزُواً لِخَلْقِكَ، وَلا سُخْرِيّاً لَكَ
و دگرگون مساز جسم مرا و قرار مده مرا مضحكه خلق خود و نيز با من عمل مستهزءان مكن
وَلا تَبَعاً إِلاّ لِمَرْضاتِكَ، وَلا مُمْتَهَناً إِلاّ بِالاِنْتِقامِ لَكَ ، وَأَوْجِدْنِي
و مرا پيرو چيزي مگردان جز موجبات خوشنودي تو و مرا به رنج و تعب مدار جز در راه انتقام از دشمنان و روزي من كن



163


بَرْدَ عَفْوِكَ وَحَلاوَةَ رَحْمَتِكَ، وَرَوْحِكَوَرَيْحانِكَوَجَنَّةِ نَعِيمِكَ،
سردي مغفرت و شيريني رحمت و خوشي وبوي جانفزا و بهشت پرنعمت خودرا وبچشان بمن مزه
وَأَذِقْنِي طَعْمَ الْفَراغِ لِما تُحِبُّ بِسَعَة مِنْ سَعَتِكَ، وَالاِجْتِهادِ فِيما
آسودگي به آنچه دوست داري و وسعتي عنايت فرما كه بكوشم در آنچه نزديك ميكند مرا به
يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَعِنْدَكَ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَة مِنْ تُحَفاتِكَ، وَاجْعَلْ
پيشگاه تو و ارمغان فرست بمن از نعمت هاي خود و قرار ده سوداي مرا پُر سود
تِجارَتِي رابِحَةً، وَكَرَّتِي غَيْرَ خاسِرَة، وَأَخِفْنِي مَقامَكَ ، وَشَوِّقْنِي
وايستادن مرا بدون زيان و بترسان مرا بمقام عظمت خود ومرا مشتاق لقاي خود گردان و بپذير
لِقاءَكَ، وَتُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً، لا تُبْقِ مَعَها ذُنُوباً صَغِيرَةً وَلا
توبه مرا براستي كه باقي نگذاري گناهان كوچك و بزرگ مرا و رها نكني
كَبِيرَةً، وَلا تَذَرْ مَعَها عَلانِيَةً وَلا سَرِيرَةً، وَانْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي
گناهان آشكار و نهان مرا و بيرون كن از سينه من كينه مؤمنان را و
لِلْمُؤْمِنِينَ، وَاعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَي الْخاشِعِينَ، وَكُنْ لِي كَما تَكُونُ
مهربان گردان دل مرا برزيردستان و بوده باش براي من همچنانكه ميباشي با بندگان شايسته خود
لِلصّالِحِينَ، وَحَلّـِنِي حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ، وَاجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْق فِي
و آراسته كن مرا به زيور پرهيزكاران و قرار ده براي من زبان نيكوگوي در ميان آيندگان
الْغابِرِينَ، وَذِكْراًنامِياً فِي الاْخِرِينَ، وَوافِ بِي عَرْصَةَ الاَْوَّلِينَ، وَتَمّـِمْ
و ذكر و نام بلندي در ميان آخرين و جا دِه براي من در ميدان آنانكه در خيرات پيش افتادند و تمام گردان



164


سُبُوغَ نِعْمَتِكَ عَلَيَّ، وَظاهِرْ كَراماتِها لَدَيَّ، إِمْلاَْ مِنْ فَوائِدِكَ
نعمت خود را بر من و ظاهر ساز كرامتهاي خود را در پيش من پر كن از عطاهاي خود
يَدِي، وَسُقْ كَرائِمَ مَواهِبِكَ إِلَيَّ، وَجاوِرْ بِيَ الاَْطْيَبِينَ مِنْ
دست مرا و روانه ساز بخششهاي بزرگ خويش را بسوي من و همسايه كن مرا با پاكان از
أَوْلِيائِكَ فِي الْجِنانِ الَّتِي زَيَّنْتَها لاَِصْفِيائِكَ، وَجَلّـِلْنِي شَرائِفَ
دوستانت در بهشتي كه آراستي آن را براي برگزيدگانت و بپوشان مرابه بزرگترين
نِحَلِكَ فِي الْمَقاماتِ الْمُعَدَّةِ لاَِحِبّائِكَ، وَاجْعَلْ لِي عِنْدَكَ مَقِيلاً
عطاهايت در آن مقام كه آماده شده براي دوستانت و قرار ده براي من به پيشگاه خود آسايشگاهي
آوِي إِلَيْهِ مُطْمَئِنّاً، وَمَثابَةً أَتَبَوَّأُها وَأَقَرُّ عَيْناً، وَلا تُقايِسْنِي
كه مأوي گزينم به آرامي دل و مأمني كه در آن بياسايم و روشن گردد چشمم ومكافات مفرما مرا
بِعَظِيماتِ الْجَرائِرِ، وَلا تُهْلِكْنِي يَوْمَ تُبْلَي السَّرائِرُ، وَأَزِلْ عَنّـِي
به بزرگترين گناهانم و هلاك مگردان مرا روزي كه آشكار گردد نهانها و زايل نما از من
كُلَّ شَكّ وَشُبْهَة، وَاجْعَلْ لِي فِي الْحَقّـِ طَرِيقاً مِنْ كُلّـِ رَحْمَة،
هر شك و شبهه را و قرار ده براي من بسوي حقّ راهي از رحمت بي پايان خود
وَأَجْزِلْ لِي قِسَمَ الْمَواهِبِ مِنْ نَوالِكَ، وَوَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ
و بزرگ گردان برايم بهره اي از موهبت و عطاهاي خود و بسيار كن حظّ مرا
الاِْحْسانِ مِنْ إِفْضالِكَ، وَاجْعَلْ قَلْبِي واثِقاً بِما عِنْدَكَ، وَهَمّـِي
از نيكوئي و احسان خود و قرار ده قلب مرا اميدوار بدانچه پيش تو است و انديشه مرا



165


مُسْتَفْرَغاً لِما هُوَلَكَ ، وَاسْتَعْمِلْنِي بِما تَسْتَعْمِلُ بِهِ خالِصَتَكَ ،
فارغ گردان بكاري كه براي تو است و مرا وادار به آنچه واميداري به آن برگزيدگانت را
وَ أَشْرِبْ قَلْبِي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طاعَتَكَ ، وَاجْمَعْ لِيَ الْغِني
و درآميز دل مرا به هنگاميكه غافل گردند عقلها از تو با ياد طاعت خود و فراهم كن براي من توانگري
وَالْعَفافَ وَالدَّعَةَ وَالْمُعافاةَ وَالصّـِحَّةَ وَالسَّعَةَ وَالطُّمَأْنِينَةَ
و پاك دامني و آسايش و عافيت و تندرستي و فراخي و آرامش دل
وَالْعافِيَةَ، وَلا تُحْبِطْ حَسَناتِي بِما يَشُوبُها مِنْ مَعْصِيَتِكَ، وَلا
و سلامت از هر گزند را و باطل مساز كارهاي نيك مرا به آلودگيهاي معصيت تو
خَلَواتِي بِما يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغاتِ فِتْنَتِكَ، وَصُنْ وَجْهِي عَنِ
و خلوتهاي مرا به آشفتگيهاي فتنه درهم مكن ونگاه دار آبروي مرا كه
الطَّلَبِ إِلي أَحَد مِنَ الْعالَمِينَ، وَذُبَّنِي عَنِ الْتِماسِ ما عِنْدَ
طلب نكنم چيزي از هيچ كس از مردمان و محافظت فرما مرا كه التماس نكنم چيزي را از
الْفاسِقِينَ، وَ لا تَجْعَلْنِي لِلظّالِمِينَ ظَهِيراً، وَلا لَهُمْ عَلي مَحْوِ
بدكاران و قرار مده مرا براي ستمكاران پشتيبان و براي از ميان بردن
كِتابِكَ يَداً وَنَصِيراً، وَحُطْنِي مِنْ حَيْثُ لا أَعْلَمُ حِياطَةً تَقِينِي
قرآن خود دستيار و ياور آنان مگردان و نگهدار مرا از جائيكه خود ندانم چنان احتياطي كه مرا حفظ كني
بِها، وَافْتَحْ لِي أَبْوابَ تَوْبَتِكَ وَرَحْمَتِكَ وَرَأْفَتِكَ وَرِزْقِكَ
به آن و بگشا به روي من درهاي توبه و رحمت و مهرباني و روزي



166


الْواسِعِ، إِنّـِي إِلَيْكَ مِنَ الرّاغِبِينَ، وَأَتْمِمْ لِي إِنْعامَكَ إِنَّكَ خَيْرُ
فراخ خود را كه من بسوي تو رغبت دارم و تمام گردان براي من نعمت خويش را كه تو بهترين
الْمُنْعِمِينَ، وَاجْعَلْ باقِيَ عُمُرِي فِي الْحَجّـِ وَالْعُمْرَةِ ابْتِغاءَ
نعمت دهندگاني و بگذران بقيّه عمر مرا در حجّ و عمره براي طلب
وَجْهِكَ يا رَبَّ الْعالَمِينَ، وَصَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّيّـِبِينَ
رضاي تو اي پروردگار جهانيان و رحمت خدا بر محمّد و خاندانش كه پاك
الطّاهِرِينَ، وَالسَّلامُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ أَبَدَ الاْبِدِينَ».

و پاكيزگانند و درود بر او و آنان باد پيوسته تا ابد.»

زيارت امام حسين(عليه السلام) در روز عرفه

از جمله مستحبات اين روز شريف، زيارت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) مي باشد و زيارتي كه براي آن حضرت در
اين روز نقل شده است، اختصاص به كساني دارد كه
در سرزمين مقدّس كربلا توفيق زيارت آن حضرت را
پيدا مي كنند، علاقمندان به زيارت آن حضرت از راه
دور، مي توانند همان زيارت وارث يا جامعه را كه
در فصل نخست اين كتاب آمده است در اين روز
بخوانند.



167


برخي از مستحبّات وقوف به مشعرالحرام:

مستحبّ است حاجي با دلي آرام از عرفات به سوي مشعرالحرام حركت كرده و در حال استغفار باشد، امام صادق(عليه السلام) فرمود: در راه رفتن نه تند رود و نه آهسته،
بلكه به طور معمول حركت كند و كسي را آزار ندهد، و مستحبّ است نماز را تا مزدلفه به تأخير اندازد، اگر چه ثلث شب نيز بگذرد، و هر دو نماز را با يك اذان و دو اقامه جمع كند، و نوافل مغرب را بعد از نماز عشا بجا آورد، و درصورتي كه از رسيدن به مزدلفه پيش از نصف شب مانعي رسيد، بايد نماز مغرب وعشا را به تأخير نياندازد، و در ميان
راه بخواند.

ومستحبّ است كه در وسط وادي ازطرف راست نزول نمايد، واگر حاجي صروره باشد (سال اوّل حجّ او باشد)، مستحبّ است كه در مشعرالحرام قدم بگذارد، و آن شب را هر مقدار كه ممكن باشد به عبادت واطاعت الهي بسر برد، واين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ هذِهِ جَمْعٌ. اَللّهُمَّ إِنّـِي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ لِي فِيها
   «خداوندا! اكنون جمع است، خداوندا! همه خوبي ها را برايم در اين جا،



168


جَوامِعَ الْخَيْرِ. اَللّهُمَّ لا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْخَيْرِ الَّذِي سَأَلْتُكَ أَنْ
جمع و فراهم ساز، خداوندا! مرا از برآورده شدن خواست هاي قلبي ام
تَجْمَعَهُ لِي فِي قَلْبِي، وَأَطْلُبُ إِلَيْكَ أَنْ تُعَرِّفَنِي ماعَرَّفْتَ
نوميد مساز، و از تو مي خواهم كه از آن شناختي كه به اوليايت در اينجا عطا كرده اي،
أَوْلِياءَكَ فِي مَنْزِلِي هذا، وَأَنْ تَقِيَنِي جَوامِعَ الشَّرِّ».

به من عنايت كن، و از مجموعه بدي ها محفوظم دار.»

   امام صادق(عليه السلام) فرمود: مستحبّ است بعد از نماز صبح در حال طهارت حمد و ثناي الهي را بجا آورد، و به هر مقدار كه بتواند از نعمتها وتفضّلات حضرت حق ذكر كند، و بر محمّد وآل محمّد صلوات بفرستد، آنگاه دعا نمايد، واين دعا را نيز بخواند:

«اَللّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِالْحَرامِ، فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ، وَأَوْسِعْ
   «اي خدا، اي پروردگار مشعرالحرام! آزادم كن از آتش دوزخ، از روزي حلال
عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَ ادْرَأْ عَنّـِي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ،
بر من توسعه بخش، شرّ جنّ و انس را از من دفع كن،
اَللّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوب إِلَيْهِ، وَخَيْرُ مَدْعُوّ وَخَيْرُ مَسْؤُول، وَلِكُلِّ
تو بهترين مطلوب و بهترين كسي هستي كه او را خوانند و از او خواهند



169


وافِد جائِزَةٌ، فَاجْعَلْ جائِزَتِي فِي مَوْطِنِي هذا أَنْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي،
هر كه به درگاهت آيد او را جايزه اي است، جايزه مرا در اينجا چنين قرار ده كه از لغزشم درگذري،
وَتَقْبَلَ مَعْذِرَتِي، وَأَنْ تَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي، ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوي مِنَ
پوزشم را بپذيري، از خطايم درگذري و ره توشه ام را از دنيا
الدُّنْيا زادِي».

تـقـوا قـرار دهـي.»

مستحبّ است سنگ ريزه هايي را كه در منا رمي خواهد نمود از مزدلفه بردارد، كه مجموع آنها هفتاد دانه است. ومستحبّ است وقتي از مزدلفه به سوي منا حركت كرد وبه وادي محسّر رسيد، به مقدار صد قدم هَرْوَلَه كند و بگويد:

«اَللّهُمَّ سَلِّمْ لِي عَهْدِي، وَاقْبَلْ تَوْبَتِي، وَأَجِبْ دَعْوَتِي،
   «خدايا پيمانم را سالم، توبه ام را پذيرا و دعايم را مستجاب فرما و در آنچه پس از
وَاخْلُفْنِي فِيمَنْ تَرَكْتُ بَعْدِي».

خويش نهادم، جانشين باش.»

مستحبّات رمي جمرات:

در رمي جمرات چند چيز مستحبّ است:

1 . طهارت.

2 . امام صادق(عليه السلام) فرمود: هنگامي كه سنگ ها را در دست



170


گرفته وآماده رمي است، اين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ هذِهِ حَصَياتِي، فَأَحْصِهِنَّ لِي، وَارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي».
   «خداوندا! اينست سنگريزه هايم، آنها را برايم احصا، و در نامه عملم ثبت فرما.»

3 . با هر سنگي كه مي اندازد تكبير بگويد.

4 . باهر سنگي كه مي اندازد اين دعا را بخواند:

«اَللهُ أَكْبَرُ. اَللّهُمَّ ادْحَرْ عَنّـِي الشَّيْطانَ. اَللّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتابِكَ
   «خدا بزرگ است، خداوندا! شيطان را از من دور ساز، خداوندا! به كتابت
وَعَلي سُنَّةِ نَبِيِّكَ. اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي حَجّاً مَبْرُوراً، وَعَمَلاً مَقْبُولاً،
و به سنّت پيامبرت تصديق مي نمايم، خداوندا! اين را براي من حجّي خالص و مقبول
وَسَعْياً مَشْكُوراً، وَذَنْباً مَغْفُوراً».
وتلاشي با پاداش مضاعف و با گناه آمرزيده قرارده.»

5 . در جمره عقبه ميان او و جمره، ده تا پانزده ذراع فاصله باشد، و در جَمَره اُولي و وُسطي كنار جمره بايستد.

6 . جمره عقبه را رو به جمره وپشت به قبله رمي نمايد، وجمره اُولي ووُسطي را رو به قبله رمي نمايد.

7 . سنگ ريزه را بر انگشت ابهام گذارده، وبا ناخنِ



171


انگشت شهادت بيندازد.

8 . پس از برگشت به جاي خود در منا، اين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ، وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُّ، وَنِعْمَ
   «خداوندا! بتو اعتماد و بر تو توكل كردم، نيكو پروردگار و نيكو مولا
الْمَوْلي وَنِعْمَ النَّصِيرُ».

و نيكو ياوري مي باشي.»

آداب قرباني:

 

مستحبّات قرباني چند چيز است:

1 . درصورت تمكّن، قرباني شتر باشد. اگر نبود گاو، واگر گاو هم نبود گوسفند باشد.

2 . قرباني بسيار فربه و چاق باشد.

3 . درصورت شتر يا گاو بودن از جنس ماده باشد. ودرصورت گوسفند يا بز بودن از جنس نر باشد.

4 . اگر قرباني شتر است ايستاده او را نحر كنند. و از سر دست ها تا زانوي او را ببندند. و شخص از جانب راست او بايستد. كارد يا نيزه و يا خنجر به گودال گردن او فرو بَرَد.



172


امام صادق(عليه السلام) فرمود: قرباني را رو به قبله قرار داده، وهنگام ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:

«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَالاَْرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً
   «به كسي روي آوردم كه پديد آورنده آسمان و زمين است، در حالي كه خدا پرست و مسلمانم
وَما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، اِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيايَ وَمَماتي لِلّهِ
و از مشركان نمي باشم، نماز، عبادت، زيستن و مردنم به اراده
رَبّـِ الْعالَمِينَ، لا شَرِيكَ لَهُ، وَبِذلِكَ اُمِرْتُ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ،
پروردگار جهانيان مي باشد، او را همتايي نيست، به اين كار امر شده ام و من از جمله مسلمانانم،
اَللّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِ اللهِ وَاللهُ أَكْبَرُ، اَللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنّـِي».
خداوندا! همه چيز از تو است و براي تو است، به نام خدا، و خداوند بزرگ است، خداوندا از من بپذير.»

مستحبّات حلق وتقصير:

 

مستحبّ است رو به قبله نام خدا را بر زبان جاري كرده، و از جانب راست پيش سر را ابتدا كند، و اين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ أَعْطِنِيْ بِكُلِّ شَعْرَة نُوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَحَسَنات
«خداوندا! به شمار هر مو، نوري در قيامت به من عطا فرما و نيكي هاي
مُضاعَفات، إِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ».
مضاعف عنايت كن كه تو بر هر چيز توانايي.»



173


   ونيز مستحبّ است موي سر خود را در منا در خيمه خود دفن نمايد، و بهتر اين است كه بعد از حلق از اطراف ريش و شارب خود گرفته، و هم چنين ناخن ها را بگيرد.

مستحبّات منا :

1 . مستحبّ است حاجي ايّام تشريق يعني يازدهم، دوازدهم وسيزدهم را در منا بماند، و اين ماندن در منا
بهتر است از اينكه به مكه رفته، و طواف مستحبّي انجام
دهد.

2 . مستحبّ است حاجي در منا بعد از پانزده نماز واجب ودر غير منا بعد از ده نماز كه اوّل آن نماز ظهر روز عيد است، اين تكبيرات را بخواند:

«اَللهُ أَكْبَرُ اَللهُ أَكْبَرُ، لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ أَكْبَرُ، اَللهُ أَكْبَر وَلِلّهِ
   «خدا بزرگ است خدابزرگ است معبودي جزخدانيستوخدابزرگ است خدابزرگ است و ستايش
الْحَمْدُ، اَللهُ أَكْبرُ عَلي ما هَدانا، اَللهُ أَكْبَرُ عَلي ما رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ
خاص خدااست خدابزرگ است براي آنكه ماراهدايت كردخدابزرگ است براي آنكه روزي ماكردازگوشت چهارپايان
الاَْنْعامِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلي ما أَبْلانا».

و سـتايش خـاص خـدا اسـت براي آنكه آزمود ما را.»



174


مستحبّات مسجد خَيفْ:

1 . مستحبّ است حاجي نمازهاي شبانه روزي خود را چه واجب وچه مستحب در مسجد خَيفْ بخواند، و بهترين محلّ جايگاه نماز نبيّ اكرم(صلي الله عليه وآله) مي باشد كه از مناره تا سي ذراع از طرف قبله واز سمت راست وچپ و پشت سر قرار دارد.

2 . صد مرتبه سُبْحانَ الله گفتن.

3 . صدمرتبه لا إِلهَ إِلاَّ الله گفتن.

4 . صد مرتبه اَلْحَمْدُ للهِ گفتن.

5 . خواندن شش ركعت نماز در جايگاه اصلي مسجد، و بهتر است اين نماز را هنگام مراجعت به مكّه روز سيزدهم انجام دهد.

مستحبّات برگشت به مكّه معظّمه:

1 . غسل جهت ورود به شهر مكه معظّمه ومسجد الحرام.

2 . وارد شدن به مسجد الحرام ازباب السّلام.

3 . از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه اگر روز عيد قربان به زيارت خانه خدا مشرّف شدي بر در مسجد بايست، واين دعا را بخوان:



175


«اَللّهُمَّ اَعِنِّي عَلي نُسُكِكَ، وَسَلِّمْنِي لَهُ وَسَلِّمْهُ لِي، أَسْأَلُكَ
   «خداوندا! مرا بر عبادتت ياري كن، مرا براي عبادت سلامت دار و آن را براي من سالم دار، از تو مي خواهم
مَسْأَلَةَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْمُعْتَرِفُ بِذَنْبِهِ، أَنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي، وَأَنْ
سؤال بنده ناتوان، خوار، مُعترف به گناه كه گناهانم را ببخشايي و با
تَرْجِعَنِي بِحاجَتِي. اَللّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ، وَالْبَلَدُ بَلَدُكَ، وَالْبَيْتُ
حاجت برآورده بازم گرداني، خداوندا! من بنده تو و اين شهر، شهر تو و خانه،
بَيْتُكَ، جِئْتُ اَطْلُبُ رَحْمَتَكَ ، وَاَؤُمُّ طاعَتَكَ ، مُتَّبِعاً لاَِمْرِكَ،
خانه تو است براي طلب رحمت آمده ام و به قصد عبادت تو و پيروي از دستوراتت،
راضِياً بِقَدَرِكَ، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَيْكَ، اَلْمُطِيعِ لاَِمْرِكَ،
راضي ام به تقديرت، هم چون بيچاره اي مطيع فرمانت
اَلْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِكَ، اَلْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، أَنْ تُبَلِّغَنِي عَفْوَكَ،
بيمناك از عذابت و ترسان از كيفرت از تو مي خواهم كه مرا مشمول عفوت قرار دهي
وَتُجِيرَنِي مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِكَ».

و از آتـش در رحـمـتـت قـرارم دهـي.»

مستحبّات واعمال مكّه مكرّمه:

1 . نمازهاي واجب را در مسجد الحرام بجا آورد.

2 . ذكر خدا را بسيار بگويد، وحالت تذكّر وتنبّه را در


| شناسه مطلب: 77883