بخش 3
دعای کمیل دعای ندبه
51 |
مطّلع نگرداند و ديوان گناهانش نگشايد، بعد از هر نماز اين دعا را بخواند:
«اَللّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَكَ أَرْجي مِنْ عَمَلِي ، وَإِنَّ رَحْمَتَكَ أَوْسَعُ
«خدايا! مسلّماً آمرزش تو اميدواركننده تر ازكارِخير من است وبه يقين رحمت تو وسيع تر
مِنْ ذَنْبِي. اَللّهُمَّ إِنْ كانَ ذَنْبِي عِنْدَكَ عَظِيماً فَعَفْوُكَ أَعْظَمُ مِنْ
از گناه من است، بار خدايا اگر گناهم پيش تو بزرگ است ولي عفو تو بزرگتر از
ذَنْبِي. اَللّهُمَّ إِنْ لَمْ اَكُنْ أَهْلاً تَرْحَمَنِي فَرَحْمَتُكَ أَهْلٌ أَنْ
گناه من است، بار خدايا اگر من شايسته رسيدن رحمتت نيستم ولي رحمت تو مرا شايستگي
تَبْلُغَنِي وَتَسَعَنِي،لاَِنَّها وَسِعَتْ كُلَّ شَيء بِرَحْمَتِكَ يا
فراگرفتن دارد; زيرا كه رحمت تو همه موجودات را فراگرفته به (اميد) رحمتت اي
أَرْحَمَالرّاحِمِينَ».
مهربانتـرين مهربانــان.»
و از ابن بابويه(رحمه الله)نقل شده است كه فرموده: چون از تسبيح حضرت فاطمه(عليها السلام) فارغ شوي، بگو:
«اَللّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ، وَمِنْكَ السَّلامُ، وَلَكَ السَّلامُ، وَإِلَيْكَ
«بار خدايا! تويي سلام (سالم ازهرعيب) و از جانب تو است سلامتي و خاص تو است سلامتي و به سوي تو
52 |
يَعُودُ السَّلامُ، " سُبْحانَ رَبّـِكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ، وَسَلامٌ
باز گردد سلامتي، منزه است پروردگار تو صاحب عزت از آنچه وصف كنند و سلام
عَلَي الْمُرْسَلِينَ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبّـِ الْعالَمِينَ " ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ
بر پيمبران و ستايش خاص پروردگار جهانيان است، سلام و رحمت و بركات خدا بر تو
أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَي الاَْئِمَّةِ الْهادِينَ
اي پيمبر (گرامي اسلام) سلام بر امامان راهنماي
الْمَهْدِيّـِينَ، اَلسَّلامُ عَلي جَمِيعِ أَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ،
راه يافته سلام بر تمامي پيمبران خدا و رسولان و فرشتگانش
اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَعَلي عِبادِ اللهِ الصّالِحِينَ، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيّ
سلام بر ما و بر بندگان شايسته خدا سلام بر علي
أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ، اَلسَّلامُ عَلَي الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيّـِدَيْ شَبابِ أَهْلِ
امير مؤمنان، سلام بر حسن و حسين دو آقاي تمام جوانان اهل
الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ
بهشت، سلام بر حضرت علي بن الحسين زيور بخش عابدان
الْعابِدِينَ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيّ باقِرِ عِلْمِ النَّبِيّـِينَ، اَلسَّلامُ
سلام بر حضرت محمد بن علي شكافنده علم پيمبران، سلام بر حضرت جعفر
عَلي جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدالصّادِقِ،اَلسَّلامُ عَلي مُوسَي بْنِ جَعْفَر الْكاظِمِ،
ابن محمد (امام) صادق، سلام بر حضرت موسي بن جعفر كاظم
53 |
اَلسَّلامُ عَلي عَلِيّـِ بْنِ مُوسَي الرِّضا، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيّـ
سلام بر حضرت علي بن موسي الرضا سلام بر حضرت محمد بن علي
الْجَوادِ، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيّـِ بْنِ مُحَمَّد الْهادِي، اَلسَّلامُ عَلَي
«الجواد» سلام بر حضرت علي بن محمد هادي سلام بر
الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّـ الزَّكِيّـِ الْعَسْكَرِيّـِ، اَلسَّلامُ عَلَي الْحُجَّةِ بْنِ
حسن بن علي «الزكي العسكري» سلام بر حضرت حجة بن
الْحَسَنِ الْقائِمِ الْمَهْدِيّـِ ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ».
الحسن «القائم المهدي» درود فراوان خدا بر تمامي ايشان باد.»
پس هر حاجت كه داري از خدا بخواه. شيخ كفعمي فرموده: بعد از هر نماز مي گويي:
«رَضِيتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِالاِْسْلامِ دِيناً، وَبِمُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ
«خوشنودم كه پروردگارم خدا است و دينم دين اسلام است و پيمبرم محمد(صلي الله عليه وآله) است
وَآلِهِ نَبِيّاً وَبِعَلِيّـ إِماماً وَبِالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَعِلِيّـ وَمُحَمَّد
و امامانم علي و حسن و حسين و علي و محمد
وَجَعْفَر وَمُوسي وَعَلِيّـ وَمُحَمَّدوَعَلِيّـ وَالْحَسَنِ وَمُحَمَّد الْخَلَفِ
و جعفر و موسي و علي و محمد و علي و حسن و فرزند
الصّالِحِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ أَئِمَّةً وَسادَةً وَقادَةً، بِهِمْ أَتَوَلّي وَمِنْ
شايسته او، درود بر ايشان كه پيشوايان و آقايان و رهبرانند به ايشان دوستي دارم و از
54 |
أَعْدائِهِـمْ أَتَبَــرَّأُ».
دشمنانشان بيزاري جويم.»
پس سه مرتبه بگو:
«اَللّهُمَّ إِنّـِي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَالْعافِيَةَ وَالْمُعافاةَ فِي الدُّنْيا
«بار خدايا من از تو گذشت و سلامتي و آسايش در دنيا
وَالاْخِـــــرَةِ».
و آخرت را خواستـارم.»
دعاي كميل
اين دعا از دعاهاي معروفي است كه حضرت علي(عليه السلام) آن را به «كميل بن زياد» ـ كه از اصحاب خاصّ وي بود ـ تعليم داد. نيايشي عاشقانهوعارفانه است كه بنده اي به درگاه خداي غفّار انجام مي دهد، و از پروردگار، رحمت و بخشايش مي طلبد.
علامه مجلسي(رحمه الله) آن را از بهترين دعاها شمرده است.
اين دعا در شب هاي نيمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مي شود، و براي ايمني از گزند دشمنان و افزايش روزي و آمرزش گناهان مفيد است.
55 |
متن دعاي شريف چنين است:
«اَللّهُمَّ إِنّـِي أَسْأَ لُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء،
«خدايا من از تو مي خواهم بحق آن رحمتت كه همه چيز را فرا گرفته
وَبِقُوَّتِكَ الَّتِي قَهَرْتَ بِها كُلَّ شَيْء، وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَيْء، وَذَلَّ
وبه آن نيرويت كه همه چيز را بوسيله آن مقهور خويش كردي و همه چيز در برابر آن خاضع و همه
لَها كُلُّ شَيْء، وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَيْء، وَبِعِزَّتِكَ
درپيش آن خواراست وبه جبروت تو كه بوسيله آن چيره گشتي برهر چيز و به عزتت كه
الَّتِي لا يَقُومُ لَها شَيْءٌ، وَبِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلاََتْ كُلَّ شَيْء،
چيزي در برابرش نايستد و به آن عظمت و بزرگيت كه پركرده هر چيز را
وَبِسُلْطانِكَ الَّذِي عَلا كُلَّ شَيْء، وَبِوَجْهِكَ الْباقِي بَعْدَ فَناءِ كُلِّ
و به آن سلطنتت كه بر هر چيز برتري گرفته و به ذات پاكت كه پس از نابودي هرچيز
شَيْء، وَبِأَسْمائِكَ الَّتِي غَلَبَتْ أَرْكانَ كُلّـِ شَيْء، وَبِعِلْمِكَ الَّذِي
باقي است و به نامهاي مقدست كه اساس هر موجودي را پركرده و به آن دانشت كه
أَحاطَ بِكُلّـِ شَيْء، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضاءَ لَهُ كُلُّ شَيْء، يا
احاطه يافته به هر چيز و به نور ذاتت كه روشن شد در پرتوش هر چيز اي
نُورُ يا قُدُّوسُ، يا اَوَّلَ الاَْوَّلِينَ وَيا آخِرَ الاْخِرِينَ. اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ
نور حقيقي و اي منزّه از هر عيب، اي آغاز موجودات اولين و اي پايان آخرين. خدايا! بيامرز
56 |
الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ. اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ
آن گناهاني را كه پرده ها را بدرد. خدايا! بيامرز آن گناهاني را كه عقاب و كيفرها را
النّـِقَمَ. اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيّـِرُ النّـِعَمَ. اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ
فرو ريزد. خدايا! بيامرز آن گناهاني را كه نعمت ها را تغيير دهد. خدايا! بيامرز
الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعاءَ.اللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُنُوبَ الَّتِي تَقْطَعُ الرَّجاءَ،
آن گناهاني را كه از (اجابت) دعا جلوگيري كند. خدايا! بيامرز گناهاني را كه انسان را نوميد مي كند،
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ
خدايا بيامرز آن گناهاني را كه بلا نازل كند، خدايا بيامرز هر
ذَنْب أَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ خَطِيئَة أَخْطَأْتُها،اَللّهُمَّ إِنّـِي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ،
گناهي كه كرده ام و هر خطايي كه از من سر زده خدايا من به سوي تو تقرب جويم بوسيله ذكر تو
وَأَسْتَشْفِـعُ بِكَ إِلي نَفْسِكَ،وَأَسْأَ لُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِيَنِي مِنْ قُرْبِكَ،
و خودت را شفيع آورم بدرگاهت به جود وكرمت ازتو مي خواهم كه به مقام قرب خويش نزديكم سازي
وَأَنْ تُوزِعَنِي شُكْرَكَ، وَأَنْ تُلْهِمَنِي ذِكْرَكَ. اَللّهُمَّ إِنّـِي أَسْأَ لُكَ
وسپاسگزاريت راروزيم كني و ذكر خود را به من الهام كني. خدايا! از تو
سُؤالَ خاضِع مُتَذَلّـِل خاشِـع، أَنْ تُسامِحَنِي وَتَرْحَمَنِي وَتَجْعَلَنِي
خاضعانه، ذليلانه و خاشعانه درخواست مي كنم كه بر من آسان گيري و رحمم كني و به داده
بِقَسْمِكَ راضِياً قانِعاً، وَفِي جَمِيعِ الاَْحْوالِ مُتَواضِعاً. اَللّهُمَّ
خود راضي و قانعم سازي و در تمام حالات فروتنم كني. خدايا! از تو
57 |
وَأَسْأَلُكَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ،وَأَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ،
درخواست كنم درخواست كسي كه سخت فقير شده وخواسته اش را هنگام سختيها پيش تو آورده
وَعَظُمَ فِيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ. اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ، وَعَلا مَكانُكَ،
و اميدش بدانچه نزد تو است، بزرگ است خدايا سلطنتت بس بزرگ و مقامت بسي بلند است
وَخَفِيَ مَكْرُكَ، وَظَهَرَ أَمْرُكَ، وَغَلَبَ قَهْرُكَ، وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ، وَلا
و تدبيرت در كارها پنهان و امر و فرمانت آشكار است، قهرت غالب و قدرت و نيرويت نافذ است و
يُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ. اَللّهُمَّ لا أَجِدُ لِذُنُوبِي غافِراً، وَلا
گريز از تحت حكومت تو ممكن نيست خدايا نيابم براي گناهانم آمرزنده اي و نه
لِقَبائِحِي ساتِراً، وَلا لِشَيْء مِنْ عَمَلِيَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ،
براي كارهاي زشتم پرده پوشي و نه كسي را كه عمل زشت مرا به كار نيك تبديل كند جز تو،
لاإِلهَ إِلاّأَنْتَ، سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ، ظَلَمْتُ نَفْسِي، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي،
نيست معبودي جز تو، منزهي تو و به حمد تو مشغولم من به خويشتن ستم كردم و در اثر نادانيم جسارت كردم
وَسَكَنْتُ إِلي قَدِيمِ ذِكْرِكَ لِي وَمَنّـِكَ عَلَيَّ. اَللّهُمَّ مَوْلايَ كَمْ مِنْ
وبه اينكه هميشه ازقديم به يادمن بودهوبرمن لطفوبخشش داشتي آسوده خاطرنشستموچه اي خدااي مولاي من چه بسيار
قَبِيح سَتَرْتَهُ، وَكَمْ مِنْ فادِح مِنَ الْبَلاءِ أَقَلْتَهُ، وَكَمْ مِنْ عِثار وَقَيْتَهُ،
زشتيها كه از من پوشاندي و چه بسيار بلاهاي سنگين كه از من بازگرداندي و چه بسيار لغزشها كه از آن نگهم داشتي
وَكَمْ مِنْ مَكْرُوه دَفَعْتَهُ، وَكَمْ مِنْ ثَناء جَمِيل لَسْتُ أَهْلاً لَهُ
و چه بسيار ناراحتيها كه از من دور كردي و چه بسيار مدح و ثناي خوبي كه من شايسته اش نبودم و آن را
58 |
نَشَرْتَهُ. اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائِي، وَأَفْرَطَ بِي سُوءُ حالِي، وَقَصُرَتْ بِي
منتشر ساختي. خدايا! بلاي من بسي بزرگ است و بدي حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا
أَعْمالِي، وَقَعَدَتْ بِي أَغْلالِي، وَحَبَسَنِي عَنْ نَفْعِي بُعْدُ آمالِي،
است و زنجيرهاي علايق مرا خانه نشين و آرزوهاي دور و دراز مرا از رسيدن به منافعم بازداشته
وَخَدَعَتْنِي الدُّنْيا بِغُرُورِها، وَنَفْسِي بِجِنايَتِها، وَمِطالِي يا سَيّـِدِي،
ودنيا باظواهر فريبنده اش مراگول زده ونفسم بوسيله خيانتش، وبه مسامحه گذراندم اي آقاي من
فَأَسْأَ لُكَ بِعِزَّتِكَ أَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ دُعائِي سُوءُ عَمَلِي
پس از تو مي خواهم به عزتت كه بدي رفتار و كردار من دعايم را از اجابتت جلوگيري
وَفِعالِي، وَلا تَفْضَحْنِي بِخَفِيّـِ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرِّي، وَلا
نكند و رسوا نكني مرا به آنچه از اسرار پنهاني من اطلاع داري و شتاب
تُعاجِلْنِي بِالْعُقُوبَةِ عَلي ما عَمِلْتُهُ فِي خَلَواتِي، مِنْ سُوءِ فِعْلِي
نكني در عقوبتم براي رفتار بد و كارهاي بدي كه در خلوت انجام
وَإِساءَتِي، وَدَوامِ تَفْرِيطِي وَجَهالَتِي، وَكَثْرَةِ شَهَواتِي وَغَفْلَتِي،
دادم و ادامه دادنم به تقصير و ناداني و زيادي شهوت راني و بي خبريم
وَكُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لِي فِي كُلّـِ الاَْحْوالِ رَءُوفاً، وَعَلَيَّ فِي جَمِيعِ
و خدايا به عزتت سوگند كه در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام
الاُْمُورِ عَطُوفاً، إِلهِي وَرَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي،
امور بر من عطوفت فرما اي معبود من و اي پروردگار من جز تو كه را دارم كه رفع گرفتاري
59 |
وَالنَّظَرَ فِي أَمْرِي، إِلهِي وَمَوْلايَ أَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً اتَّبَعْتُ فِيهِ
وتوجه دركارم راازاودرخواست كنم اي خداي من و اي مولاي من تو بر من حكمي را مقرر داشتي كه در نتيجه پيروي
هَوي نَفْسِي، وَلَمْ أَحْتَرِسْ فِيهِ مِنْ تَزْيِينِ عَدُوِّي، فَغَرَّنِي بِما
هواي نفسم را كردم و از فريبكاري دشمنم در اين باره نهراسيدم پس او هم طبق دلخواه خويش
أَهْوي وَأَسْعَدَهُ عَلي ذلِكَ الْقَضاءُ، فَتَجاوَزْتُ بِما جَري عَلَيَّ
گولم زد و قضا (و قدر) هم با او كمك كرد و در اثر همين ماجراي شومي كه بر سرم آمد
مِنْ ذلِكَ مِنْ نَقْضِ حُدُودِكَ،وَخالَفْتُ بَعْضَ أَوامِرِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ
نسبت به پاره اي ازحدودواحكامت تجاوزكردمودربرخي ازدستوراتت راه مخالفت را پيمودم پس در تمام آنچه پيش آمده
عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذلِكَ، وَلا حُجَّةَ لِي فِيما جَري عَلَيَّ فِيهِ
تو را سپاس مي گويم و اكنون از حكمي كه درباره كيفر من جاري گشته و
قَضاؤُكَ، وَأَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَبَلاؤُكَ، وَقَدْ أَتَيْتُكَ يا إِلهِي بَعْدَ
قضا وآزمايش تو مرا بدان ملزم ساخته حجت وبرهاني ندارمواينك اي معبودمن در حالي به درگاهت آمده ام
تَقْصِيرِي وَاِسْرافِي عَلي نَفْسِي، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلاً
كه درباره ات كوتاهي كرده وبرخودزياده روي نموده و عذرخواه و پشيمان و دل شكسته و پوزش جو
مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لا أَجِدُ مَفَرّاً مِمّا كانَ مِنِّي، وَلا
و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف دارم و راه گريزي از آنچه از من سر زده نيابم
مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ فِي أَمْرِي، غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرِي، وَاِدْخالِكَ
و پناهگاهي كه بدان رو آورم در كار خويش ندارم جز اينكه تو عذرم بپذيري و مرا در
60 |
إِيّايَ فِي سَعَة مِنْ رَحْمَتِكَ، اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرِي، وَارْحَمْ شِدَّةَ
فراخناي رحمتت درآوري پس اي خداي من عذرم بپذير و بر سخت پريشانيم رحم كن
ضُرِّي، وَفُكَّنِي مِنْ شَدّـِ وَثاقِي، يا رَبّـِ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِي وَرِقَّةَ
و از بند مستحكم گناهانم رهائيم ده اي پروردگار من بر ناتواني بدنم و نازكي
جِلْدِي وَدِقَّةَ عَظْمِي، يا مَنْ بَدَأَ خَلْقِي وَذِكْرِي وَتَرْبِيَتِي وَبِرِّي
پوست تنم و باريكي استخوانم رحم كن اي كسي كه آغاز كردي به آفرينش من و به ياد من و بپرورشم و به احسان
وَتَغْذِيَتِي، هَبْنِي لاِبْتِداءِ كَرَمِكَ وَسالِفِ بِرِّكَ بِي، يا إِلهِي
و خوراك دادنم اكنون به همان بزرگواري و كرم نخستت و سابقه احساني كه به من داشتي مراببخش اي معبود من
وَسَيِّدِي وَرَبِّي، أَتُراكَ مُعَذِّبِي بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحِيدِكَ، وَبَعْدَ مَا
و اي آقاي من و اي پروردگارم آيا تو به راستي چناني كه مرا به آتش عذاب كني پس از اينكه
انْطَوي عَلَيْهِ قَلْبِي مِنْ مَعْرِفَتِكَ، وَلَهِجَ بِهِ لِسانِي مِنْ ذِكْرِكَ،
به يگانگيت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و زبانم به ذكر تو گويا شده
وَاعْتَقَدَهُ ضَمِيرِي مِنْ حُبّـِكَ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافِي وَدُعائِي،
و نهادم به دوستي تو پيوند شده و پس از اعتراف صادقانه و دعاي
خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ، هَيْهاتَ، أَنْتَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَيِّـعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ، أَوْ
خاضعانه ام به مقام ربوبيتت، بسيار دوراست! توبزرگوارتر از آني كه ازنظر دور داري كسي را كه خود پروريده اي يا
تُبَعِّدَ مَنْ أَدْنَيْتَهُ، أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَيْتَهُ، أَوْ تُسَلّـِمَ إِلَي الْبَلاءِ مَنْ
دور گرداني كسي را كه خود نزديكش كرده يا تسليم بلا و گرفتاري كني كسي را كه
61 |
كَفَيْتَهُ وَرَحِمْتَهُ، وَلَيْتَ شِعْرِي يا سَيّـِدِي وَإِلهِي وَمَوْلايَ اَتُسَلّـِطُ
خودسرپرستي كردهوبه لطف پروريده ايوكاش مي دانستم اي آقاومعبود و مولايم آيا چيره مي كني
النّارَ عَلي وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً، وَعَلي اَلْسُن نَطَقَتْ
آتش دوزخ را بر چهره هايي كه در برابر عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهايي كه صادقانه
بِتَوْحِيدِكَ صادِقَةً وَبِشُكْرِكَ مادِحَةً، وَعَلي قُلُوب اعْتَرَفَتْ
به يگانگيت گويا شده و سپاسگزارانه به شكرت باز شده و بر دلهايي كه از روي يقين به
بِاِلـهِيَّتِكَ مُحَقّـِقَةً، وَعَلي ضَمائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّي
خدائيت اعتراف كرده اند و بر نهادهايي كه علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جايي كه در برابرت
صارَتْ خاشِعَةً، وَعَلي جَوارِحَ سَعَتْ إِلي أَوْطانِ تَعَبُّدِكَ
خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحي كه مشتاقانه به پرستشگاه هايت
طائِعَةً، وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً، ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ، وَلا
شتافته و با حال اقرار به گناه جوياي آمرزش تو هستند چنين گماني به تو نيست
اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ، يا كَرِيمُ يا رَبّـِ، وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِي عَنْ
و از فضل تو چنين خبري به ما نرسيده اي خداي كريم اي پروردگار من و تو ناتواني مرا در مقابل
قَلِيل مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها، وَما يَجْرِي فِيها مِنَ الْمَكارِهِ
اندكي از بلاي دنيا و كيفرهاي ناچيز آن و ناملايماتي كه معمولاً
عَلي أَهْلِها، عَلي أَنَّ ذلِكَ بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ، قَلِيلٌ مَكْثُهُ، يَسِيرٌ
بر اهل آن مي رسد مي داني در صورتي كه اين بلا و ناراحتي دوامش كم است و دورانش
62 |
بَقاؤُهُ، قَصِيرٌ مُدَّتُهُ، فَكَيْفَ احْتِمالِي لِبَلاءِ الاْخِرَةِ، وَجَلِيلِ وُقُوعِ
اندك و مدتش كوتاه است پس چگونه تاب تحمل بلاي آخرت و آن ناملايمات بزرگ را در
الْمَكارِهِ فِيها، وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَيَدُومُ مَقامُهُ، وَلا يُخَفَّفُ
آنجا دارم در صورتي كه آن بلا مدتش طولاني و دوامش هميشگي است و تخفيفي
عَنْ أَهْلِهِ، لاَِنَّهُ لا يَكُونُ إِلاّ عَنْ غَضَبِكَ وَانْتِقامِكَ وَسَخَطِكَ،
براي مبتلايان به آن نيست زيرا آن بلا از خشم و انتقام و غضب تو سرچشمه گرفته
وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَالاَْرْضُ، يا سَيّـِدِي، فَكَيْفَ بِي
و آن هم چيزي است كه آسمانها و زمين تاب تحمل آن را ندارند اي آقاي من تا چه رسد به
وَأَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ الْحَقِيرُ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ، يا
من بنده ناتوان خوار ناچيز مستمند بيچاره! اي
إِلهي وَرَبِّي وَسَيّـِدِي وَمَوْلايَ، لاَِيّـِ الاُْمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو، وَلِما
معبود و پروردگار و آقا و مولاي من آيا براي كداميك از گرفتاريهايم به تو شكايت كنم
مِنْها أَضِجُّ وَأَبْكِي، لاَِلِيمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ، أَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ
و براي كداميك از آنها شيون و گريه كنم، آيا براي عذاب دردناك و سخت يا براي بلاي طولاني
وَمُدَّتِهِ، فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوباتِ مَعَ أَعْدائِكَ، وَجَمَعْتَ بَيْنِي
و مديد پس اگر بنا شود مرا بخاطر كيفرهايم در زمره دشمنانت اندازي و مرا با گرفتاران
وَبَيْنَ أَهْلِ بَلائِكَ، وَفَرَّقْتَ بَيْنِي وَبَيْنَ أَحِبّائِكَ وَأَوْلِيائِكَ،
در بلا و عذابت در يكجا گردآوري و ميان من و دوستانت جدايي اندازي، گيرم
63 |
فَهَبْنِي يا إِلهِي وَ رَبِّي، صَبَرْتُ عَلي عَذابِكَ، فَكَيْفَ
كه اي معبود و پروردگارم من بر عذاب تو صبر كنم اما چگونه
أَصْبِرُ عَلي فِراقِكَ، وَهَبْنِي صَبَرْتُ عَلي حَرّـِ نارِكَ،
بر دوري از تو طاقت آورم و گيرم كه اي معبود من حرارت آتشت را تحمل كنم
فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلي كَرامَتِكَ، أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِي النّارِ
اما چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت را بر خود هموار سازم يا چگونه در ميان آتش بمانم
وَرَجائِي عَفْوُكَ، فَبِعِزَّتِكَ يا سَيّـِدِي وَمَوْلايَ، اُقْسِمُ صادِقاً، لَئِنْ
با اينكه اميد عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند اي آقا و مولاي من براستي سوگند مي خورم كه
تَرَكْتَنِي ناطِقاً لاََضِجَّنَّ إِلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِها ضَجِيجَ الاْمِلِينَ،
اگرزبانم رادرآنجابازبگذاري حتماًدرميان دوزخيان شيون رابسويت سردهم شيون اشخاص آرزومند
وَلاََصْرُخَنَّ إِلَيْكَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ، وَلاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكاءَ
و مسلّماً چون فريادرس خواهان به درگاهت فرياد برآرم و قطعاً مانند عزيز گم گشتگان بر دوري تو گريه
الْفاقِدِينَ، ولاَُنادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ، يا غايَةَ آمالِ
و زاري كنم و با صداي بلند تو را مي خوانم و مي گويم كجايي اي يار و نگهدار مؤمنان اي منتهاي آرمان
الْعارِفِينَ، يا غِياثَ الْمُسْتَغِيثِينَ، يا حَبِيبَ قُلُوبِ الصّادِقِينَ، وَيا
عارفان اي فريادرس درماندگان اي محبوب دل راستگويان و اي
إِلهَ الْعالَمِينَ، أَ فَتُراكَ سُبْحانَكَ يا إِلهِي وَبِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فِيها
معبود عالميان آيا براستي چنان مي بيني اي منزه و معبودم كه به ستايشت مشغولم كه بشنوي در آن
64 |
صَوْتَ عَبْد مُسْلِم سُجِنَ فِيها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها
آتش صداي بنده مسلماني را كه در اثر مخالفتش در آنجا زنداني شده و مزه عذاب آتش را
بِمَعْصِيَتِهِ، وَحُبِسَ بَيْنَ أَطْباقِها بَجُرْمِهِ وَجَرِيرَتِهِ، وَهُوَ يَضِجُّ
به خاطرنافرمانيش چشيدهودرميان طبقات دوزخ بهواسطه جرمو جنايتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شيون كند
إِلَيْكَ ضَجِيجَ مُؤَمّـِل لِرَحْمَتِكَ، وَيُنادِيكَ بِلِسانِ أَهْلِ تَوْحِيدِكَ،
شيون شخصي كه آرزومند رحمت تو است و به زبان يگانه پرستان تو را فرياد زند
وَيَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ، يا مَوْلايَ، فَكَيْفَ يَبْقي فِي الْعَذابِ
و به بنده پروريت متوسل گردد اي مولاي من پس چگونه در عذاب بماند
وَهُوَ يَرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ، أَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَهُوَ يَأْمُلُ
با اينكه به بردباري سابقه دارت چشم اميد دارد يا چگونه آتش او را بيازارد با اينكه آرزوي
فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ، أَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهَبُها وَأَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ
فضل و رحمت تو را دارد يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند با اينكه تو صدايش را بشنوي و
تَري مَكانَهُ، أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفِيرُها وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، أَمْ
جايش را ببيني يا چگونه شراره هاي آتش او را دربرگيرد با اينكه تو ناتوانيش داني يا
كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْباقِها وَ أَنْتَ تَعلَمُ صِدْقَهُ، أَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ
چگونه در ميان طبقات آتش دست و پا زند با اينكه تو صدق و راستگوييش را داني يا چگونه موكلان دوزخ
زَبانِيَتُهاوَهُوَ يُنادِيكَ يارَبَّهُ، أَمْ كَيْفَ تُنْزِلُهُ فِيهاوَ هُوَ يَرْجُو فَضْلَكَ
او را با تندي برانند با اينكه تو را به پروردگاري بخواند، يا چگونه ممكن است كه اميد فضل تو را در آزادي خويش
65 |
فِي عِتْقِهِ مِنْهافَتَتْرُكُهُ فِيها، هَيْهاتَ،ماذلِكَ الظَّنُّ بِكَ،وَلاَ الْمَعْرُوفُ
داشته باشد ولي تو او را به حال خود واگذاري چه بسيار از تو دور است و چنين گماني به تو نيست و فضل تو اينسان
مِنْ فَضْلِكَ، وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحّـِدِينَ مِنْ بِرِّكَ
معروف نيست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به يگانه پرستان دارد با آن نيكي
وَإِحْسانِكَ، فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْلا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ
و احسانت كه نسبت بدانها داري و من بطور قطع مي دانم كه اگر فرمان تو در معذب ساختن
جاحِدِيكَ، وَقَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلادِمُعانِدِيكَ،لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها
منكرانت صادرنشده بودوحكم توبه هميشه ماندن درعذاب براي دشمنانت دركارنبودحتماًآتش دوزخ را هرچه بود به تمامي
بَرْداً وَسَلاماً، وَماكانَتْ لاَِحَد فِيهامَقَرّاً وَلامُقاماً، لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ
سرد و سالم مي كردي و هيچكس در آن منزل و مأوا نداشت ولي تو اي خدايي كه تمام نامهايت
أَسْماؤُكَ، أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلاََها مِنَ الْكافِرِينَ، مِنَ الْجِنَّةِ والنّاسِ
مقدس است سوگند ياد كرده اي كه دوزخ را از كافران از پريان و آدميان
أَجْمَعِينَ، وَأَنْ تُخَلّـِدَ فِيهَا الْمُعانِدِينَ، وَأَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ
پركني و دشمنانت را براي هميشه در آن جا دهي و تو كه حمد و ثنايت برجسته است در ابتدا
مُبْتَدِءاً، وَتَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَكَرِّماً، " أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ
بدون سابقه فرموديوبه اين انعام ازروي بزرگواري تفضل كردي (كه فرمودي) «آيا كسي كه مؤمن است مانند كسي است
فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ " ، إِلهِي وَسَيّـِدِي، فَأَسْأَ لُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي
كه فاسق است، نه يكسان نيستند» اي معبود من و اي آقاي من بحق آن نيرويي كه
66 |
قَدَّرْتَها، وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتِي حَتَمْتَها وَحَكَمْتَها، وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ
مقدرش كردي و به فرماني كه مسلّمش كردي و صادر فرمودي و بر هر كس
أَجْرَيْتَها، أَنْ تَهَبَ لِي فِي هذِهِ اللَّيْلَةِ وَفِي هذِهِ السّاعَةِ، كُلَّ جُرْم
آن را اجرا كردي مسلّط گشتي از تو مي خواهم كه ببخشي بر من در اين شب و در اين ساعت هر جرمي را
أَجْرَمْتُهُ، وَكُلَّ ذَنْب أَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ قَبِيح أَسْرَرْتُهُ، وَكُلَّ جَهْل
كه مرتكب شده ام و هر گناهي را كه از من سرزده و هر كار زشتي را كه پنهان كرده ام و هر ناداني كه
عَمِلْتُهُ، كَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ، أَخْفَيْتُهُ أَوْ اَظْهَرْتُهُ، وَكُلَّ سَيِّئَة أَمَرْتَ
كردم چه كتمان كردم و چه آشكار چه پنهان كردم و چه در عيان و هر كار بدي را كه به نويسندگان گراميت دستور
بِإِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبِينَ، اَلَّذِينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ مِنِّي،
يادداشت كردنش را دادي همان نويسندگاني كه آنها را موكل بر ثبت اعمال من كردي
وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَيَّ مَعَ جَوارِحِي، وَكُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ
و آنها رابه ضميمه اعضاء و جوارحم گواه بر من كردي و اضافه بر آنها خودت نيز مراقب
مِنْ وَرائِهِمْ، وَالشّاهِدَ لِما خَفِيَ عَنْهُمْ، وَبِرَحْمَتِكَ أَخْفَيْتَهُ،
من بودي و گواه اعمالي بودي كه از ايشان پنهان مي ماند و البته به واسطه رحمتت بود كه آنها را پنهان داشتي
وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ، وَأَنْ تُوَفّـِرَ حَظِّي مِنْ كُلِّ خَيْر أَنْزَلْتَهُ، أَوْ إِحْسان
و از روي فضل خود پوشاندي و نيز خواهم كه بهره ام را وافر و سرشار گرداني از هر خيري كه فرو ريزي يا احساني
فَضَّلْتَهُ، أَوْ بِرّ نَشَرْتَهُ، أَوْ رِزْق بَسَطْتَهُ، أَوْ ذَنْب تَغْفِرُهُ، أَوْ خَطَإ
كه بفرمايي يا نيكيهايي كه پخش كني يا رزقي كه بگستراني يا گناهي كه بيامرزي يا خطايي كه
67 |
تَسْتُرُهُ، يارَبّـِ يارَبّـِ يارَبّـِ، يا إِلهِي وَسَيّـِدِي وَمَوْلايَ وَمالِكَ
بپوشاني پروردگارا پروردگارا پروردگارا اي معبود من اي آقا و مولايم و اي مالك
رِقّـِي، يا مَنْ بِيَدِهِ ناصِيَتِي، يا عَلِيماً بِضُرِّي وَمَسْكَنَتِي،يا خَبِيراً
من اي كسي كه اختيارم بدست او است اي داناي بر پريشاني و بي نوائيم اي آگه از
بِفَقْرِي وَفاقَتِي، يارَبّـِ يارَبّـِ يارَبّـِ، أَسْأَ لُكَ بِحَقّـِكَ وَقُدْسِكَ
بي چيزي و نداريم پروردگارا، پروردگارا پروردگارا از تو مي خواهم به حق خودت و به ذات مقدست
وَأَعْظَمِ صِفاتِكَ وَأَسْمائِكَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِي مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ
و به بزرگترين صفات و اسمائت كه اوقاتم را در شب و روز
بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً، وَأَعْمالِي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً،
به ياد خودت معمور و آباد گرداني و به خدمتت پيوسته داري و اعمالم را مقبول درگاهت گرداني
حَتّي تَكُونَ أَعْمالِي وَأَوْرادِي كُلُّها وِرْداً واحِداً، وَحالِي فِي
تا اعمال و گفتارم همه يك جهت براي تو باشد و حالم هميشه در
خِدْمَتِكَ سَرْمَداً، يا سَيّـِدِي، يا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلِي، يا مَنْ إِلَيْهِ
خدمت تو مصروف گردد اي آقاي من اي كسي كه تكيه گاهم او است اي كسي كه
شَكَوْتُ أَحْوالِي، يارَبّـِ يارَبّـِ يارَبّـِ، قَوّـِ عَلي خِدْمَتِكَ
شكايت احوال خويش به درگاه او برم پروردگارا پروردگارا پروردگارا نيرو ده بر انجام خدمتت
جَوارِحِي، وَاشْدُدْ عَلَي الْعَزِيمَةِ جَوانِحِي، وَهَبْ لِيَ الْجِدَّ فِي
اعضاي مرا و دلم را براي عزيمت به سويت محكم گردان و به من كوشش در
68 |
خَشْيَتِكَ، وَالدَّوامَ فِي الاِْتّـِصالِ بِخِدْمَتِكَ، حَتّي أَسْرَحَ إِلَيْكَ فِي
ترس و خشيتت و مداومت در پيوستن به خدمتت عطا فرما تا تن و جان را در
مَيادِينِ السّابِقِينَ، وَاُسْرِعَ إِلَيْكَ فِي الْبارِزِينَ، وَأَشْتاقَ إِلي
ميدانهاي پيشتازان بسويت برانم و در زمره شتابندگان بسويت بشتابم و در صف مشتاقان
قُرْبِكَ فِي الْمُشْتاقِينَ، وَأَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِينَ، وَأَخافَكَ
اشتياق تقربت را جويم و چون نزديك شدن مخلصان به تو نزديك گردم و چون يقين كنندگان
مَخافَةَ الْمُوقِنِينَ، وَأَجْتَمِـعَ فِي جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ. اَللّهُمَّ وَمَنْ
از تو بترسم و در جوار رحمتت با مؤمنان در يكجا گرد آيم خدايا هركه
اَرادَنِي بِسُوء فَأَرِدْهُ، وَمَنْ كادَنِي فَكِدْهُ، وَاجْعَلْنِي مِنْ أَحْسَنِ
بد مرا خواهد بدش را بخواه و هر كه به من مكر كند به مكر خويش دچارش كن و نصيبم را پيش خود بهتر از
عَبِيدِكَ نَصِيباً عِنْدَكَ، وَأَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ، وَاَخَصّـِهِمْ زُلْفَةً
ديگر بندگانت قرار ده و منزلتم را نزد خود نزديكتر از ايشان كن و رتبه ام را در پيشگاهت مخصوص تر
لَدَيْكَ، فَإِنَّهُ لا يُنالُ ذلِكَ إِلاّ بِفَضْلِكَ، وَجُدْ لِي بِجُودِكَ،
ازديگران گردان كه براستي جز به فضل تو كسي به اين مقام نرسد و به جود و بخشش خود به من جود كن
وَاعْطِفْ عَلَيَّ بِمَجْدِكَ، واحْفَظْنِي بِرَحْمَتِكَ، وَاجْعَلْ لِسانِي
و به مجد و بزرگواري خود بر من توجه فرما و به رحمت خود مرا نگهدار و قرار ده زبانم را
بِذِكْرِكَ لَهِجاً، وَقَلْبِي بِحُبّـِكَ مُتَيَّماً، وَمُنَّ عَلَيَّ بِحُسْنِ إِجابَتِكَ،
به ذكرت گويا و دلم را به دوستيت بي قرار و شيدا و با اجابت نيكت بر من منت بنه
69 |
وَاَقِلْنِي عَثْرَتِي، وَاغْفِرْ زَلَّتِي، فَإِنَّكَ قَضَيْتَ عَلي عِبادِكَ
و لغزشم را ناديده گير و گناهم را بيامرز زيرا كه تو خود بندگانت را به
بِعِبادَتِكَ، وَأَمَرْتَهُمْ بِدُعائِكَ وَضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ، فَإِلَيْكَ يا
پرستش خويش فرمان داديوبه دعاكردن به درگاهت مأمورساختيواجابت دعايشان راضمانت كردي پس اي پروردگار من
رَبّـِ نَصَبْتُ وَجْهِي، وَإِلَيْكَ يا رَبّـِ مَدَدْتُ يَدِي، فَبِعِزَّتِكَ
به سوي تو روي خود بداشتم و به درگاه تو اي پروردگارم دست حاجت دراز كردم پس به عزتت
اسْتَجِبْ لِي دُعائِي، وَبَلّـِغْنِي مُنايَ، وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ
دعايم را مستجاب فرما و به آرزويم برسان و اميدم را از فضل خويش
رَجائِي، وَاكْفِنِي شَرَّ الْجِنّـِ وَالاِْنْسِ مِنْ أَعْدائِي، يا سَرِيعَ الرِّضا،
قطع منما و شر دشمنانم را از جن و انس كفايت فرما اي خداي زودگذر
اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ إِلاَّ الدُّعاءَ، فَإِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ، يا مَنِ
بيامرز كسي را كه جز دعا چيزي ندارد كه براستي تو هر چه را بخواهي انجام دهي اي كسي كه
اسْمُهُ دَواءٌ، وَذِكْرُهُ شِفاءٌ، وَطاعَتُهُ غِنيً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ
نامش دوا است و يادش شفاء است و طاعتش توانگري است ترحم فرما بر كسي كه سرمايه اش
الرَّجاءُ وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ، يا سابِغَ النّـِعَمِ، يا دافِـعَ النّـِقَمِ، يا نُورَ
اميد و ساز و برگش گريه و زاري است اي تمام دهنده نعمتها و اي برطرف كننده گرفتاريها اي روشني
الْمُسْتَوْحِشِينَ فِي الظُّلَمِ، يا عالِماً لا يُعَلَّمُ، صَلّـِ عَلي مُحَمَّد
وحشت زدگان در تاريكيها اي داناي بي معلم درود فرست بر محمد
70 |
وَآلِ مُحَمَّد، وَافْعَلْ بِي ما أَنْتَ أَهْلُهُ، وَصَلَّي اللهُ عَلي رَسُولِهِ
و آل محمد و انجام ده درباره من آنچه را كه تو شايسته آني و درود خدا بر پيامبر
وَالاَْئِمَّةِ الْمَيامِينِ مِنْ آلِهِ، وَسَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً».
و پـيـشـوايـان با بـركـت از خانـدانـش و سـلام فـراوان بـر آنـان بـاد.»
دعاي ندبه
اين دعاي شريف، از معروف ترين دعاهاي معتبر شيعه است، و مضامين بلند و مفاهيم والايي دارد، و نجوايي است كه يك مسلمان منتظر، به ياد آن امام غايب از نظر، به درگاه خداوندي عرضه مي كند. مروري بر اعتقادات و باورهاي شيعه نسبت به فضايل اهل بيت ونويد آمدن حضرت مهدي عجّل الله تعالي فرجه الشّريف و اصلاح جهان و گسترش عدل در سايه حكومت جهاني آن دادگستر موعود است، و مستحب است كه در چهار عيد، يعني روز هاي عيد فطر، قربان، غدير، و جمعه خوانده شود.
شيخ بزرگوار محمد بن مشهدي در كتاب «مزار» خود كه از مدارك كتاب «بحار» علامه مجلسي است و سيد بن طاوس
71 |
در كتاب «مصباح الزائر» و ميرداماد در كتاب «الأيام الأربعة» و ديگران روايت كرده اند كه امام صادق(عليه السلام) دعاي ندبه را در روز عيد غدير، فطر، قربان و جمعه قرائت مي فرمود. متن دعا چنين است:
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبّـِ الْعالَمِينَ، وَصَلَّي اللهُ عَلي سَيّـِدِنا مُحَمَّد نَبِيّـِهِ
«ستايش خاص خدا پروردگار جهانيان است و درود خدا بر آقاي ما محمد پيامبرش
وَآلِهِ، وَسَلَّمَ تَسْلِيماً. اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلي ما جَري بِهِ
و بر آل او و سلام كاملي بر ايشان باد خدايا از آن تو است ستايش بر آنچه جاري شد
قَضاؤُكَ فِي أَوْلِيائِكَ الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَوَدِينِكَ،اِذِاخْتَرْتَ
بدان قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت آنانكه خالص گردانيدي آنان را براي خود و دين خود چون انتخاب كردي
لَهُمْ جَزِيلَ ما عِنْدَكَ مِنَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ الَّذِي لا زَوالَ لَهُ وَلاَ
براي آنها آن نعمت شايان و پايداري كه نزد تو است آن نعمتي كه زوال و نابودي
اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْيَا
برايش نيست، (و اين) پس از آني (بود كه) با آنها شرط كردي تا كناره گيرند از مقامات اين دنياي
الدَّنِيَّةِ وَزُخْرُفِها وَزِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَكَ ذلِكَ، وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ
پست و از زيب و زيورش و آنها نيز اين شرط تو را پذيرفتند و تو نيز وفاي آنان را به اين شرط
الْوَفاءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَقَرَّبْتَهُمْ، وَقَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَالثَّناءَ
دانستي و پذيرفتيشان و مقرب درگاهشان كردي و مقرر داشتي از پيش براي ايشان نامي بلند و ثنائي
72 |
الْجَلِيَّ، وَأَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ، وَكَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ،
آشكار و فرو فرستادي برايشان فرشتگانت را و گرامي داشتي آنان را به وحي خود
وَرَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ، وَجَعَلْتَهُمُ الذَّرائِـعَ إِلَيْكَ، وَالْوَسِيلَةَ إِلي
و ياريشان كردي به علم خود و قرارشان دادي واسطه درگاهت و وسيله اي بسوي
رِضْوانِكَ، فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ إِلي أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْها، وَبَعْضٌ
خوشنوديت پس برخي را در بهشت جا دادي تا آنگاه كه از آنجا بيرونش آوردي و برخي را
حَمَلْتَهُ فِي فُلْكِكَ وَنَجَّيْتَهُ وَمَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِرَحْمَتِكَ،
در كشتي خود سوار كردي و او و همراهانش را كه ايمان آورده بودند به مهر خود از هلاكت نجات دادي
وَبَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلِيلاً، وَسَأَلَكَ لِسانَ صِدْق فِي
و برخي را براي خود خليل گرفتي و او از تو درخواست كرد نام نيك را در امتهاي
الاْخِرِينَ، فَأَجَبْتَهُ، وَجَعَلْتَ ذلِكَ عَلِيّاً، وَبَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَة
آينده و تو اجابت كردي و نام او را بلند گرداندي و با برخي از ميان درخت بطور مخصوصي
تَكْلِيماً، وَجَعَلْتَ لَهُ مِنْ اَخِيهِ رِدْءًا وَوَزِيراً، وَبَعْضٌ أَوْلَدْتَهُ مِنْ
سخن گفتي و براي او برادرش را ياور و وزير گردانيدي و برخي را بدون
غَيْرِ اَب، وَآتَيْتَهُ الْبَيّـِناتِ، وَأَيَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ، وَكُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ
پدربوجودآورديونشانه هاي آشكاري به اودادي وبه روح القدس (جبرئيل) ياري فرمودي و براي همه آنها دين و قانوني
شَرِيعَةً، وَنَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَتَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِياءَ، مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ
مقرر داشتي و برايش طريقه و برنامه اي قرار دادي و اوصيائي براي او انتخاب كردي تا يكي پس از ديگري
73 |
مُسْتَحْفِظ، مِنْ مُدَّة إِلي مُدَّة، اِقامَةً لِدِينِكَ، وَحُجَّةً عَلي عِبادِكَ،
نگهبان باشد از زماني تا زماني تا برپا ماند دين تو و حجتي باشند بر بندگانت
وَلِئَلاّ يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ، وَيَغْلِبَ الْباطِلُ عَلي أَهْلِهِ، وَلِئَلاّ يَقُولَ
و تا زائل نگردد (دين) حق از جاي خود و تا پيروز نگردد باطل بر اهل حق و كسي نگويد
أَحَدٌ لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً مُنْذِراً، وَأَقَمْتَ لَنا عَلَماً هادِياً،
چرا نفرستادي بسوي ما پيامبري كه ما را بترساند و چرا بپا نداشتي پرچمي راهنما
فَنَتَّبِـعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزي، إِلي أَنِ انْتَهَيْتَ بِالاَْمْرِ إِلي
تا پيروي كنيم از آيات تو پيش ازآنكه خوار و رسوا گرديم تا اينكه رساندي كار را
حَبِيبِكَ وَنَجِيبِكَ مُحَمَّد، صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، فَكانَ كَما
بدست حبيب خود و برگزيده ات (حضرت) محمد(صلي الله عليه وآله) و او چنان بود
انْتَجَبْتَهُ سَيّـِدَ مَنْ خَلَقْتَهُ، وَصَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَيْتَهُ، وَأَفْضَلَ مَنِ
كه او را برگزيدي بزرگ آفريدگانت و برگزيده برگزيدگانت و برترين
اجْتَبَيْتَهُ، وَأَكْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ، قَدَّمْتَهُ عَلي أَنْبِيائِكَ، وَبَعَثْتَهُ إِلَي
انتخاب شدگانت و گرامي ترين معتمدين تو بود و او را بر پيمبرانت مقدم داشتي و بسوي
الثَّقَلَيْنِ مِنْ عِبادِكَ، وَأَوْطَأْتَهُ مَشارِقَكَ وَمَغارِبَكَ، وَسَخَّرْتَ لَهُ
جن و انس از بندگانت مبعوث فرمودي و مشرقها و مغربهاي عالم را زير پايش گذاردي و براق را
الْبُراقَ،وَعَرَجْتَ بِهِ]بِرُوْحِهِ[إِلي سَمائِكَ،وَأَوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما كانَ وَما
مسخر او گرداندي و به آسمان خود او را بالا بردي و علم گذشته و آينده را تا
74 |
يَكُونُ إِلَي انْقِضاءِ خَلْقِكَ، ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ، وَحَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِيلَ
هنگام پايان آفرينش به اوسپردي آنگاه او را بوسيله ترس و رعب (در دل دشمنش) ياري كردي و گرداگردش جبرئيل
وَمِيكائِيلَ وَالْمُسَوِّمِينَ مِنْ مَلائِكَتِكَ، وَوَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دِينَهُ
و ميكائيل و فرشتگان نشاندارت را واداشتي و به او وعده دادي كه دينش را بر
" عَلَي الدِّينِ كُلّـِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ " ، وَذلِكَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ
همه دينها پيروز گرداني اگرچه مشركان خوش نداشته باشند، و اين جريان پس از آني بود كه قرارش در جايگاه
صِدْق مِنْ أَهْلِهِ، وَجَعَلْتَ لَهُ وَلَهُمْ " أَوَّلَ بَيْتوُضِـعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي
شايسته درخاندانش(يعني آنان رابراي حفظ دينش معين كردي)وقراردادي براي اووخاندانش نخستين خانه اي را كه براي مردم بنا شد
بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ، فِيهِ آياتٌ بَيّـِناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ،
كه مكه است و مايه بركت و موجب راهنمايي جهانيان است و درآن نشانه هاي آشكاري است چون مقام ابراهيم
وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً " ، وَقُلْتَ: " إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ
و هر كه در آن درآيد ايمن است، و فرمودي: «جز اين نيست كه خدا اراده فرموده تا دور كند از شما خاندان پليدي را
الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهّـِرَكُمْ تَطْهِيراً " ، وَ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّد
و بخوبي شما را پاك گرداند» آنگاه مزد محمد را
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِي كِتابِكَ، فَقُلْتَ: " قُلْ لا أسْأَلُكُمْ
ـ كه درودهاي توبراووآلش باد ـ دركتاب خود دوستي و مودت ايشان قراردادي و فرمودي: «بگو من از شما براي رسالت
عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّالْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي " ، وَقُلْتَ: " ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْر
مزدي نخواهم جز دوستي خويشانم» و فرمودي: «آنچه مزد از شما خواستم
75 |
فَهُوَ لَكُمْ " ، وَقُلْتَ: " ما أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ
آن هم بسود شما است» و فرمودي: «من از شما براي رسالت مزدي نخواهم مگر كسي كه بخواهد
يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلاً " ، فَكانُوا هُمُ السَّبِيلَ إِلَيْكَ، وَالْمَسْلَكَ إِلي
بسوي پروردگار خويش راهي پيش گيرد» و اينها بودند آن راه بسوي تو و طريقه سلوك بسوي
رِضْوانِكَ، فَلَمَّا انْقَضَتْ أَيّامُهُ أَقامَ وَلِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طالِب،
خوشنوديت و چون روزگار آن حضرت سپري شد برگماشت علي بن ابي طالب را
صَلَواتُكَ عَلَيْهِما وَآلِهِما، هادِياً، إِذْ كانَ هُوَ الْمُنْذِرَ، وَلِكُلِّ قَوْم
ـ كه درودهاي توبر هر دوي آنها و بر آلشان باد ـ براي راهنمائي زيرا كه آن جناب بيم دهنده و راهنماي هر
هاد، فَقالَ وَالْمَلاَُ أَمامَهُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ. اَللّهُمَّ والِ
ملتي بود، ودر برابر مردم حاضر فرمود: هر كه من مولا و سرپرست اويم علي مولا و سرپرست او است خدايا دوست دار
مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ
هر كه دوستش دارد و دشمن دار هر كه دشمنش باشد و ياري كن هر كه ياريش كند و خوار كن هركه
خَذَلَهُ»، وَقالَ:«مَنْ كُنْتُ أَنَا نَبِيَّهُ فَعَلِيٌّ أَمِيرُهُ»، وَقالَ: «أَنَا وَعَلِيٌّ
دست از ياريش بردارد، و فرمود: هركه من پيامبر او هستم علي امير و فرمانرواي او است، و فرمود: من و علي هر دو
مِنْ شَجَرَة واحِدَة، وَسائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَر شَتّي»، وَأَحَلَّهُ مَحَلَّ
از يك درخت هستيم و ساير مردم از درختهاي متفرقي هستند، و رتبه او را نسبت به خود
هارُونَ مِنْ مُوسي، فَقالَ: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسي
چون رتبه هارون نسبت به موسي قرارداد و بدو فرمود: مقام تو در پيش من مانند مقام هارون است از موسي