بخش 8

دعای کمیل

مفاتيح الجنان


نِدآئي وَاسْتَجِبْ دُعآئي وَحَقِّقْ بِفَضْلِكَ اَمَلي وَرَجآئي يا خَيْرَ مَنْ


بشنو و دعايم را به اجابت مقرون ساز و به فضل خويش آرزو و اميد مرا تثبيت كن اي بهترين كسي كه



دُعِيَ لِكَشْفِ الضُّرِّ وَالْمَاْمُولِ لِكُلِّ عُسْرٍ وَيُسْرٍ بِكَ اَنْزَلْتُ حاجَتي


خوانده شدي براي برطرف ساختن گرفتاري و آرزو شده اي براي هر سختي و آساني فرود آوردم بار حاجتم را بدرگاهت



فَلا تَرُدَّني مِنْ سَنِيِّ مَواهِبِكَ خاَّئِباً يا كَريمُ يا كَريمُ يا كَريمُ


پس مرا از عطاياي عالي (و سنگين قيمت ) خود نااميد باز مگردان اي كريم اي كريم اي كريم



بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ وَصَلَّي اللّهُ عَلي خَيْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ


به رحمت خود اي مهربانترين مهربانان و درود خدا بر بهترين آفريدگانش محمد و آل او



اَجْمَعينَ پس به سجده برود و بگويد: اِلهي قَلْبي مَحْجُوبٌ وَنَفْسي مَعْيُوبٌ


همگي * * * * * * * * * * * خدايا دلم در پرده است و نفسم معيوب



وَعَقْلي مَغْلُوبٌ وَهَواَّئي غالِبٌ وَطاعَتي قَليلٌ وَمَعْصِيَتي كَثيرٌ


و عقلم مغلوب است و هواي نفس بر من چيره است و طاعتم اندك و گناهانم بسيار است



وَلِساني مُقِرُّ بِالذُّنُوبِ فَكَيْفَ حيلَتي يا سَتّارَ الْعُيُوبِ وَيا عَلاّمَ


و زبانم به گناهان اقرار دارد پس چاره ام چيست اي پرده پوش عيبها و اي داناي



الْغُيُوبِ وَيا كاشِفَ الْكُرُوبِ اِغْفِرْ ذُنُوبي كُلَّها بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ


ناديدنيها و اي برطرف كننده اندوهها بيامرز همه گناهانم را به حرمت محمد و آل



مُحَمَّدٍ يا غَفّارُ يا غَفّارُ يا غَفّارُ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ


محمد اي آمرزش پيشه اي بسيار آمرزنده اي بسيار آمرزنده به رحمتت اي مهربانترين مهربانان


مؤ لف گويد: كه علامه مجلسي (ره ) اين دعا را در كتاب دعاي بحار و در كتاب صلوة با بيان ذكر نموده و فرموده كه اين دعا از ادعيه مشهوره است و من در كتب معتبره آنرا نيافتم مگر در مصباح سيّدبن باقي رِضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ و نيز فرموده مشهور خواندن اين دعا است بعد از فريضه صبح و سيّد بن باقي روايت كرده آنرا بعد از نافله صبح و بهر كدام عمل شود خوب است .
دعاي كميل
وآن از ادعيه معروفه است وعلامه مجلسي (ره ) فرموده كه آن بهترين دعاها است و آن دعاي خضرعليه السلام است حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آنرا تعليم كميل كه از خواصّ اصحاب آن حضرت است فرموده در شبهاي نيمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مي شود و براي كفايت از شرّ اعداء و فتح باب رزق و آمرزش ‍ گناهان نافع است و شيخ و سيّد آنرا نقل نموده اند و من آنرا از


مصباح المتهجّد نقل مي كنم و آن دعاء شريف اين است : اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خدايا من از تو مي خواهم



بِرَحْمَتِكَ الَّتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ وَبِقُوَّتِكَ الَّتي قَهَرْتَ بِها كُلَّشَيْءٍ


بحق آن رحمتت كه همه چيز را فرا گرفته و به آن نيرويت كه همه چيز را بوسيله آن مقهور خويش كردي



وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَيْءٍ وَذَلَّ لَها كُلُّ شَيْءٍ وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتي غَلَبْتَ بِها


و همه چيز در برابر آن خاضع و همه در پيش آن خوار است و به جبروت تو كه بوسيله آن چيره گشتي



كُلَّ شَيْءٍ وَبِعِزَّتِكَ الَّتي لا يَقُومُ لَها شَيْءٌ وَبِعَظَمَتِكَ الَّتي مَلاَتْ كُلَّ


بر هر چيز و به عزتت كه چيزي در برابرش نه ايستد و به آن عظمت و بزرگيت كه پركرده هر



شَيْءٍ وَبِسُلْطانِكَ الَّذي عَلا كُلَّشَيْءٍ وَبِوَجْهِكَ الْباقي بَعْدَ فَناَّءِ


چيز را و به آن سلطنت و پادشاهيت كه بر هر چيز برتري گرفته و به ذات پاكت كه پس از نابودي



كُلِّشَيْءٍ وَبِأَسْمائِكَ الَّتي مَلاَتْ اَرْكانَ كُلِّشَيْءٍ وَبِعِلْمِكَ الَّذي اَحاطَ


هر چيز باقي است و به نامهاي مقدست كه اساس هر موجودي را پركرده و به آن علم و دانشت كه احاطه يافته



بِكُلِّشَيْءٍ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذي اَضاَّءَ لَهُ كُلُّشيْءٍ يا نُورُ يا قُدُّوسُ يا


به هر چيز و به نور ذاتت كه روشن شد در پرتوش هر چيز اي نور حقيقي و اي منزه از هر عيب اي



اَوَّلَ الاْوَّلِينَ وَيا اخِرَ الاْ خِرينَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تَهْتِكُ


آغاز موجودات اولين و اي پايان آخرين خدايا بيامرز برايم آن گناهاني را كه پرده ها را



الْعِصَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ النِّقَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ


بدرد خدايا بيامرز برايم آن گناهاني را كه عقاب و كيفرها را فرو ريزد خدايا بيامرز برايم آن



الذُّنُوبَ الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ ليَ الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ


گناهاني را كه نعمت ها را تغيير دهد خدايا بيامرز برايم آن گناهاني را كه از (اجابت )



الدُّعاَّءَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ اَللّ- هُمَّ اغْفِرْلي


دعا جلوگيري كند خدايا بيامرز برايم آن گناهاني را كه بلا نازل كند خدايا بيامرز برايم



كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَكُلَّ خَطَّيئَةٍ اَخْطَاْتُها اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ


هر گناهي كه كرده ام و هر خطايي كه از من سر زده خدايا من به سوي تو تقرب جويم



بِذِكْرِكَ وَاَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلي نَفْسِكَ وَاَسْئَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ تُدْنِيَني مِنْ


بوسيله ذكر تو و شفيع آورم بدرگاهت خودت را و به جود و كرمت از تو مي خواهم كه مرا به مقام



قُرْبِكَ وَاَنْ تُوزِعَني شُكْرَكَ وَاَنْ تُلْهِمَني ذِكْرَكَ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ


قرب خويش نزديك سازي و شكر و سپاسگذاريت را بر من روزي كني و ذكر خود را به من الهام كني خدايا از تو



سُؤ الَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ اَنْ تُسامِحَني وَتَرْحَمَني وَتَجْعَلَني


درخواست مي كنم درخواست شخص فروتن خوار ترسان كه بر من آسان گيري و به من رحم كني و مرا به آنچه



بِقَِسْمِكَ راضِياً قانِعاً وَفي جَميعِ الاْحْوالِ مُتَواضِعاً اَللّهُمَّ وَاَسْئَلُكَ


برايم قسمت كرده اي راضي و قانعم سازي و در تمام حالات فروتنم كني خدايا از تو درخواست كنم



سُؤ الَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ وَاَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ وَعَظُمَ


درخواست كسي كه سخت فقير و بي چيز شده و خواسته اش را هنگام سختيها پيش تو آورده و اميدش بدانچه



فيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ وَعَلا مَكانُكَ وَخَفِيَ


نزد تو است بسيار بزرگ است خدايا سلطنت و پادشاهيت بس بزرگ و مقامت بسي بلند است



مَكْرُكَ وَظَهَرَ اَمْرُكَ وَغَلَبَ قَهْرُكَ وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ وَلا يُمْكِنُ الْفِرارُ


مكر و تدبيرت در كارها پنهان و امر و فرمانت آشكار است قهرت غالب و قدرت و نيرويت نافذ است و گريز از



مِنْ حُكُومَتِكَ اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبي غافِراً وَلا لِقَبائِحي ساتِراً وَلا


تحت حكومت تو ممكن نيست خدايا نيابم براي گناهانم آمرزنده اي و نه براي كارهاي زشتم پرده پوشي و نه



لِشَيْءٍ مِنْ عَمَلِيَ الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ


كسي را كه عمل زشت مرا به كار نيك تبديل كند جز تو، نيست معبودي جز تو



سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسي وَتَجَرَّاءْتُ بِجَهْلي وَسَكَنْتُ اِلي


منزهي تو و به حمد تو مشغولم من به خويشتن ستم كردم و در اثر نادانيم دليري كردم و به اينكه هميشه از



قَديمِ ذِكْرِكَ لي وَمَنِّكَ عَلَيَّ اَللّهُمَّ مَوْلايَ كَمْ مِنْ قَبيحٍ سَتَرْتَهُ وَكَمْ



قديم به ياد من بوده وبر من لطف و بخشش داشتي آسوده خاطر نشستم اي خدا اي مولاي من چه بسيار زشتيها كه از من پوشاندي و



مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاَّءِ اَقَلْتَهُ وَكَمْ مِنْ عِث ارٍ وَقَيْتَهُ وَكَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ


چه بسيار بلاهاي سنگين كه از من بازگرداندي و چه بسيار لغزشها كه از آن نگهم داشتي و چه بسيار ناراحتيها



دَفَعْتَهُ وَكَمْ مِنْ ثَناَّءٍ جَميلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلاَّئي


كه از من دور كردي و چه بسيار مدح و ثناي خوبي كه من شايسته اش نبودم و تو آن را منتشر ساختي خدايا بلاي من



وَاَفْرَطَ بي سُوَّءُ حالي وَقَصُرَتْ بي اَعْمالي وَقَعَدَتْ بي اَغْلالي


بسي بزرگ است و بدي حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است و زنجيرهاي علايق مرا خانه نشين



وَحَبَسَني عَنْ نَفْعي بُعْدُ اَمَلي وَخَدَعَتْنِي الدُّنْيا بِغُرُورِها وَنَفْسي


و آرزوهاي دور و دراز مرا از رسيدن به منافعم بازداشته و دنيا با ظواهر فريبنده اش مرا گول زد و نفسم



بِجِنايَتِها وَمِطالي يا سَيِّدي فَاَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ


بوسيله جنايتش و به مسامحه گذراندم اي آقاي من پس از تو مي خواهم به عزتت كه بدي رفتار و كردار من



دُعاَّئي سُوَّءُ عَمَلي وَفِعالي وَلا تَفْضَحْني بِخَفِيِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ


دعايم را از اجابتت جلوگيري نكند و رسوا نكني مرا به آنچه از اسرار پنهاني من



سِرّي وَلا تُعاجِلْني بِالْعُقُوبَةِ عَلي ما عَمِلْتُهُ في خَلَواتي مِنْ سُوَّءِ


اطلاع داري و شتاب نكني در عقوبتم براي رفتار بد و كارهاي بدي كه در خلوت



فِعْلي وَاِساَّئَتي وَدَوامِ تَفْريطي وَجَهالَتي وَكَثْرَةِ شَهَواتي وَغَفْلَتي


انجام دادم و ادامه دادنم به تقصير و ناداني و زيادي شهوت راني و بي خبريم



وَ كُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لي في كُلِّ الاْحْوالِ رَؤُفاً وَعَلَيَّ في جَميعِ


و خدايا به عزتت سوگند كه در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام



الاُْمُورِ عَطُوفاً اِلهي وَرَبّي مَنْ لي غَيْرُكَ اَسْئَلُهُ كَشْفَ ضُرّي


امور بر من عطوفت فرما اي معبود من و اي پروردگار من جز تو كه را دارم كه رفع گرفتاري



وَالنَّظَرَ في اَمْري اِلهي وَمَوْلايَ اَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً اِتَّبَعْتُ فيهِ


و توجه در كارم را از او درخواست كنم اي خداي من و اي مولاي من تو بر من حكمي را مقرر داشتي كه در اجراي آن پيروي



هَوي نَفْسي وَلَمْ اَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ تَزْيينِ عَدُوّي فَغَرَّني بِما اَهْوي


هواي نفسم را كردم و از فريبكاري دشمنم در اين باره نهراسيدم پس او هم طبق دلخواه خويش



وَاَسْعَدَهُ عَلي ذلِكَ الْقَضاَّءُ فَتَجاوَزْتُ بِما جَري عَلَيَّ مِنْ ذلِكَ بَعْضَ


گولم زد و قضا (و قدر) هم با او كمك كرد و در اثر همين ماجراي شومي كه بر سرم آمد نسبت به پاره اي



حُدُودِكَ وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَيَّ في جَميعِ ذلِكَ


از حدود و احكامت تجاوز كردم و در برخي از دستوراتت راه مخالفت را پيمودم پس در تمام آنچه پيش آمده تو را ستايش



وَلا حُجَّةَ لي فيما جَري عَلَيَّ فيهِ قَضاَّؤُكَ وَاَلْزَمَني حُكْمُكَ


مي كنم و اكنون از حكمي كه درباره كيفر من جاري گشته و قضا و آزمايش تو مرا بدان ملزم ساخته



وَبَلا ؤُكَ وَقَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلهي بَعْدَ تَقْصيري وَاِسْرافي عَلي نَفْسي


حجت و برهاني ندارم و اينك اي معبود من در حالي به درگاهت آمده ام كه درباره ات كوتاهي كرده و بر خود زياده روي



مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلاً مُسْتَغْفِراً مُنيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لا


نموده و عذرخواه و پشيمان و دل شكسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف



اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا كانَ مِنّي وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ في اَمْري غَيْرَ قَبُولِكَ


دارم و راه گريزي از آنچه از من سر زده نيابم و پناهگاهي كه بدان رو آورم در كار خويش ندارم جز اينكه



عُذْري وَاِدْخالِكَ اِيّايَ في سَعَةِ رَحْمَتِكَ اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْري


تو عذرم بپذيري و مرا در فراخناي رحمتت درآوري پس اي خداي من عذرم بپذير



وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّي وَفُكَّني مِنْ شَدِّ وَثاقي يا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ


و بر سخت پريشانيم رحم كن و از بند سخت گناهانم رهائيم ده اي پروردگار من بر ناتواني



بَدَني وَرِقَّةَ جِلْدي وَدِقَّةَ عَظْمي يا مَنْ بَدَءَ خَلْقي وَذِكْري وَتَرْبِيَتي


بدنم و نازكي پوست تنم و باريكي استخوانم رحم كن اي كسي كه آغاز كردي به آفرينش من و به ياد من و بپرورشم



وَبِرّي وَتَغْذِيَتي هَبْني لاِبْتِدآءِ كَرَمِكَ وَسالِفِ بِرِّكَ بي يا اِلهي


و به احسان و خوراك دادنم اكنون به همان بزرگواري و كرم نخستت و سابقه احساني كه به من داشتي مرا ببخش اي



وَسَيِّدي وَرَبّي اَتُراكَ مُعَذِّبي بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ وَبَعْدَ مَا انْطَوي


معبود من و اي آقاي من و اي پروردگارم آيا تو به راستي چناني كه مرا به آتش عذاب كني پس از اينكه



عَلَيْهِ قَلْبي مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَلَهِجَ بِهِ لِساني مِنْ ذِكْرِكَ وَاعْتَقَدَهُ


به يگانگيت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و زبانم به ذكر تو گويا شده



ضَميري مِنْ حُبِّكَ وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافي وَدُعاَّئي خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ


و نهادم به دوستي تو پيوند شده و پس از اعتراف صادقانه و دعاي خاضعانه ام به مقام بنده پروري و ربوبيتت ؟



هَيْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَيْتَهُ اَوْ


بسيار دور است ! تو بزرگوارتر از آني كه از نظر دور داري كسي را كه خود پروريده اي يا دور گرداني كسي را



تُشَرِّدَ مَنْ اوَيْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَي الْبَلا ءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَرَحِمْتَهُ وَلَيْتَ


كه خود نزديكش كرده يا تسليم بلا و گرفتاري كني كسي را كه خود سرپرستي كرده و به لطف پروريده اي و كاش



شِعْري يا سَيِّدي وَاِلهي وَمَوْلايَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلي وُجُوهٍ خَرَّتْ


مي دانستم اي آقا و معبود و مولايم آيا چيره مي كني آتش دوزخ را بر چهره هايي كه در برابر



لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً وَعَلي اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صادِقَةً وَبِشُكْرِكَ


عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهايي كه صادقانه به يگانگيت گويا شده و سپاسگزارانه به شكرت باز



مادِحَةً وَعَلي قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً وَعَلي ضَماَّئِرَ حَوَتْ


شده و بر دلهايي كه از روي يقين به خدائيت اعتراف كرده اند و بر نهادهايي كه



مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّي صارَتْ خاشِعَةً وَعَلي جَوارِحَ سَعَتْ اِلي اَوْطانِ


علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جايي كه در برابرت خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحي كه مشتاقانه به پرستشگاهايت



تَعَبُّدِكَ طاَّئِعَةً وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَلا


شتافته و با حال اقرار به گناه جوياي آمرزش تو هستند چنين گماني به تو نيست و



اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يا كَريمُ يا رَبِّ وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفي عَنْ قَليلٍ


از فضل تو چنين خبري به ما نرسيده اي خداي كريم اي پروردگار من و تو ناتواني مرا در مقابل اندكي



مِنْ بَلاَّءِ الدُّنْي ا وَعُقُوب اتِه ا وَم ا يَجْري فيه ا مِنَ الْمَك ارِهِ عَلي اَهْلِه ا


از بلاي دنيا و كيفرهاي ناچيز آن و ناملايماتي كه معمولاً بر اهل آن مي رسد مي داني در صورتي كه



عَلي اَنَّ ذلِكَ بَلاَّءٌ وَمَكْرُوهٌ قَليلٌ مَكْثُهُ يَسيرٌ بَق اَّئُهُ قَصيرٌ مُدَّتُهُ


اين بلا و ناراحتي دوامش كم است و دورانش اندك و مدتش كوتاه است



فَكَيْفَ احْتِمالي لِبَلاَّءِ الاْ خِرَةِ وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَك ارِهِ فيه ا وَهُوَ بَلاَّءٌ


پس چگونه تاب تحمل بلاي آخرت و آن ناملايمات بزرگ را در آنجا دارم در صورتي كه آن بلا



تَطُولُ مُدَّتُهُ وَيَدُومُ مَقامُهُ وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاِنَّهُ لا يَكُونُ اِلاّ


مدتش طولاني و دوامش هميشگي است و تخفيفي براي مبتلايان به آن نيست زيرا آن بلا از



عَنْ غَضَبِكَ وَاْنتِقامِكَ وَسَخَطِكَ وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ


خشم و انتقام و غضب تو سرچشمه گرفته و آن هم چيزي است كه آسمانها



وَالاَْرْضُ يا سَيِّدِي فَكَيْفَ لي وَاَنَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الذَّليلُ


و زمين تاب تحمل آن را ندارند اي آقاي من تا چه رسد به من بنده ناتوان خوار



الْحَقيرُ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ يا اِلهي وَرَبّي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ


ناچيز مستمند بيچاره ! اي معبود و پروردگار و آقا و مولاي من آيا



لاِيِّ الاُْمُورِ اِلَيْكَ اَشْكُو وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْكي لاِليمِالْعَذابِ


براي كداميك از گرفتاريهايم به تو شكايت كنم و براي كداميك از آنها شيون و گريه كنم ؟ آيا براي عذاب دردناك



وَشِدَّتِهِ اَمْ لِطُولِ الْبَلاَّءِ وَمُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَيَّرْتَني لِلْعُقُوب اتِ مَعَ


و سخت يا براي بلاي طولاني و مديد پس اگر بنا شود مرا بخاطر كيفرهايم در زمره



اَعْدآئِكَ وَجَمَعْتَ بَيْني وَبَيْنَ اَهْلِ بَلاَّئِكَ وَفَرَّقْتَ بَيْني وَبَيْنَ


دشمنانت اندازي و مرا با گرفتاران در بلا و عذابت در يكجا گردآوري و ميان من و



اَحِبّاَّئِكَ وَاَوْلياَّئِكَ فَهَبْني يا اِلهي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ وَرَبّي


دوستانت جدايي اندازي گيرم كه اي معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو



صَبَرْتُ عَلي عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلي فِراقِكَ وَهَبْني صَبَرْتُ عَلي


صبر كنم اما چگونه بر دوري از تو طاقت آورم و گيرم كه اي معبود من



حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلي كَرامَتِكَ اَمْ كَيْفَ اَسْكُنُ فِي


حرارت آتشت را تحمل كنم اما چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت را بر خود هموار سازم يا چگونه در ميان



النّارِ وَرَجاَّئي عَفْوُكَ فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدي وَمَوْلايَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ


آتش بمانم با اينكه اميد عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند اي آقا و مولاي من براستي سوگند مي خورم كه اگر



تَرَكْتَني ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الاْ مِلينَ وَلاَصْرُخَنَّ


زبانم را در آنجا بازبگذاري حتماً در ميان دوزخيان شيون را بسويت سر دهم شيون اشخاص آرزومند



اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ وَلاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكاَّءَ الْفاقِدينَ


و مسلماً چون فريادرس خواهان به درگاهت فرياد برآرم و قطعاً مانند عزيز گمگشتگان



وَلاَُنادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنينَ يا غايَةَ امالِ الْعارِفينَ يا



بر دوري تو گريه و زاري كنم و با صداي بلند تو را مي خوانم و مي گويم كجايي اي يار و نگهدار مؤ منان اي منتهاي آرمان عارفان اي



غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ وَيا اِلهَ الْعالَمينَ


فريادرس درماندگان اي محبوب دل راستگويان و اي حيران كننده عالميان



اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ يا اِلهي وَبِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فيها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ


آيا براستي چنان مي بيني اي منزه و معبودم كه به ستايشت مشغولم كه بشنوي در آن آتش صداي بنده مسلماني



سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ وَحُبِسَ بَيْنَ


را كه در اثر مخالفتش در آنجا زنداني شده و مزه عذاب آتش را به خاطر نافرمانيش چشيده و در ميان



اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ وَهُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ


طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنايتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شيون كند شيون شخصي كه آرزومند رحمت



وَيُناديكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ وَيَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ يا مَوْلايَ


تو است و به زبان يگانه پرستان تو را فرياد زند و به بنده پروريت متوسل گردد اي مولاي من



فَكَيْفَ يَبْقي فِي الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ اَمْ كَيْفَ


پس چگونه در عذاب بماند با اينكه به بردباري سابقه دارت چشم اميد دارد يا چگونه



تُؤْلِمُهُ النّارُ وَهُوَ يَاءْمَلُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها


آتش او را بيازارد با اينكه آرزوي فضل و رحمت تو را دارد يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند



وَاَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَري مَكانَهُ اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفيرُها


با اينكه تو صدايش را بشنوي و جايش را ببيني يا چگونه شراره هاي آتش او را دربرگيرد



وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِها وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ اَمْ


با اينكه تو ناتوانيش داني يا چگونه در ميان طبقات آتش دست و پا زند با اينكه تو صدق و راستگوئيش را داني يا



كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ اَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ في


چگونه موكلان دوزخ او را با تندي برانند با اينكه تو را به پروردگاري بخواند يا چگونه ممكن است كه اميد فضل تو را در



عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها هَيْهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ وَلاَالْمَعْرُوفُ مِنْ


آزادي خويش داشته باشد ولي تو او را به حال خود واگذاري چه بسيار از تو دور است و چنين گماني به تو نيست و



فَضْلِكَ وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَاِحْسانِكَ


فضل تو اينسان معروف نيست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به يگانه پرستان دارد با آن نيكي و احسانت



فَبِالْيَقينِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جاحِديكَ وَقَضَيْتَ


كه نسبت بدانها داري و من بطور قطع مي دانم كه اگر فرمان تو در معذب ساختن منكرانت صادر نشده بود و حكم



بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِديكَ لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها بَرْداً وَسَلاماً وَما كانَ


تو به هميشه ماندن در عذاب براي دشمنانت در كار نبود حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامي سرد و سالم مي كردي و



لاِحَدٍ فيها مَقَرّاً وَلا مُقاماً لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ اَسْماَّؤُكَ اَقْسَمْتَ اَنْ


هيچكس در آن منزل و ماءوا نداشت ولي تو اي خدايي كه تمام نامهايت مقدس است سوگند ياد كرده اي كه دوزخ



تَمْلاَها مِنَ الْكافِرينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعينَ وَاَنْ تُخَلِّدَ فيهَا


را از كافران از پريان و آدميان پركني و دشمنانت را براي هميشه در آن جا دهي و تو كه



الْمُعانِدينَ وَاَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَتَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَكَرِّماً


حمد ثنايت برجسته است در ابتداء بدون سابقه فرمودي و به اين انعام از روي بزرگواري تفضل كردي



اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ اِلهي وَسَيِّدي


(كه فرمودي ) آيا كسي كه مؤ من است مانند كسي است كه فاسق است ؟ نه يكسان نيستند
آيا كسي كه مؤ من است مانند كسي است كه فاسق است ؟ نه يكسان نيستند
اي معبود من و اي آقاي



فَاَسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتي قَدَّرْتَها وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتي حَتَمْتَها وَحَكَمْتَها


من بحق آن نيرويي كه مقدرش كردي و به فرماني كه مسلمش كردي و صادر فرمودي



وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ اَجْرَيْتَها اَنْ تَهَبَ لي في هذِهِ اللَّيْلَةِ وَفي هذِهِ


و بر هر كس آن را اجرا كردي مسلط گشتي از تو مي خواهم كه ببخشي بر من در اين شب و در اين



السّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَكُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَكُلَّ قَبِيحٍ اَسْرَرْتُهُ وَكُلَّ


ساعت هر جرمي را كه مرتكب شده ام و هر گناهي را كه از من سرزده و هر كار زشتي را كه پنهان كرده ام و هر



جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَيْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ وَكُلَّ سَيِّئَةٍ اَمَرْتَ


ناداني كه كردم چه كتمان كردم و چه آشكار چه پنهان كردم و چه در عيان و هر كار بدي را كه به نويسندگان



بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ مِنّي


گراميت دستور يادداشت كردنش را دادي همان نويسندگاني كه آنها را موكل بر ثبت اعمال من كردي و آنها را



وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَيَّ مَعَ جَوارِحي وَكُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيَّ مِنْ


به ضميمه اعضاء و جوارحم گواه بر من كردي و اضافه بر آنها خودت نيز مراقب من بودي و



وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِيَ عَنْهُمْ وَبِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ وَبِفَضْلِكَ


گواه اعمالي بودي كه از ايشان پنهان مي ماند و البته به واسطه رحمتت بود كه آنها را پنهان داشتي و از روي فضل خود



سَتَرْتَهُ وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّي مِنْ كُلِّ خَيْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ


پوشاندي و نيز خواهم كه بهره ام را وافر و سرشار گرداني از هر خيري كه فرو ريزي يا احساني كه بفرمائي يا نيكيهايي كه



نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ يا رَبِّ يا رَبِّ


پخش كني يا رزقي كه بگستراني يا گناهي كه بيامرزي يا خطايي كه بپوشاني پروردگارا پروردگارا



يا رَبِّ يا اِلهي وَسَيِّدي وَمَوْلايَ وَمالِكَ رِقّي يا مَنْ بِيَدِهِ


پروردگارا اي معبود من اي آقا و مولايم و اي مالك من اي كسي كه اختيارم بدست



ناصِيَتي يا عَليماً بِضُرّي وَمَسْكَنَتي يا خَبيراً بِفَقْري وَفاقَتي


او است اي داناي بر پريشاني و بي نوائيم اي آگه از بي چيزي و نداريم



يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَاَعْظَمِ صِفاتِكَ


پروردگارا، پروردگارا پروردگارا از تو مي خواهم به حق خودت و به ذات مقدست و به بزرگترين صفات



وَاَسْماَّئِكَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتي مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً


و اسمائت كه اوقاتم را در شب و روز به ياد خودت معمور و آباد گرداني



وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَاَعْمالي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتّي تَكُونَ اَعْمالي


و به خدمتت پيوسته داري و اعمالم را مقبول درگاهت گرداني تا اعمال



وَاَوْرادي كُلُّها وِرْداً واحِداً وَحالي في خِدْمَتِكَ سَرْمَداً يا سَيِّدي يا


و گفتارم همه يك جهت براي تو باشد و حالم هميشه در خدمت تو مصروف گردد اي آقاي من اي



مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلي يا مَنْ اِلَيْهِ شَكَوْتُ اَحْوالي يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ


كسي كه تكيه گاهم او است اي كسي كه شكايت احوال خويش به درگاه او برم پروردگارا پروردگارا پروردگارا



قَوِّ عَلي خِدْمَتِكَ جَوارِحي وَاشْدُدْ عَلَي الْعَزيمَةِ جَوانِحي وَهَبْ لِيَ


نيرو ده بر انجام خدمتت اعضاي مرا و دلم را براي عزيمت به سويت محكم گردان و به من



الْجِدَّ في خَشْيَتِكَ وَالدَّوامَ فِي الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ حَتّي اَسْرَحَ اِلَيْكَ


كوشش در ترس و خشيتت و مداومت در پيوستن به خدمتت عطا فرما تا تن و جان را



في مَيادينِ السّابِقينَ وَاُسْرِعَ اِلَيْكَ فِي الْبارِزينَ وَاَشْتاقَ اِلي


در ميدانهاي پيشتازان بسويت برانم و در زمره شتابندگان بسويت بشتابم و در صف مشتاقان اشتياق



قُرْبِكَ فِي الْمُشْتاقينَ وَاَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصينَ وَاَخافَكَ مَخافَةَ


تقربت را جويم و چون نزديك شدن مخلصان به تو نزديك گردم و چون يقين كنندگان از تو بترسم



الْمُوقِنينَ وَاَجْتَمِعَ في جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ اَللّهُمَّ وَمَنْ اَرادَني


و در جوار رحمتت با مؤ منان در يكجا گرد آيم خدايا هر كه بد مرا خواهد



| شناسه مطلب: 77907