بخش 17
دوم : مناجات شکوه کنندگان سوم : مناجات خائفان چهارم : مناجات امیدواران پنجم : مناجات مشتاقان ششم : مناجات سپاسگزاران هفتم : مناجات فرمانبرداران خد
مفاتيح الجنان
وَلا اَري لِكَسْري غَيْرَكَ جابِراً وَقَدْ خَضَعْتُ بِالاِْنابَةِ اِلَيْكَ وَعَنَوْتُو براي شكستگيم جز تو شكسته بندي نبينم و من بوسيله آه و ناله كردن بسوي تو بدرگاهت خاضع گشته و با زاري كردن
بِالاِْسْتِكانَةِ لَدَيْكَ فَاِنْ طَرَدْتَني مِنْ بابِكَ فَبِمَنْ اَلوُذُ وَاِنْ رَدَدْتَنيدر برابرت خود را به خواري كشاندم پس اگر توام از درگاه خويش براني در آن حال به كه روآورم ؟ و اگر توام
عَنْ جَنابِكَ فَبِمَنْ اَعُوذُ فَوا اَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتي وَافْتِضاحي وَوا لَهْفاهُاز نزد خويش بازگرداني به كه پناه برم ؟ و بس افسوس از شرمندگي و رسواييم و اي دريغ
مِنْ سُوَّءِ عَمَلي وَاجْتِراحي اَسْئَلُكَ يا غافِرَ الذَّنْبِ الْكَبيرِ وَيا جابِرَاز كار بد و گناهاني كه بدست آورده ام از تو خواهم اي آمرزنده گناه بزرگ و اي شكسته بند
الْعَظْمِ الْكَسيرِ اَنْ تَهَبَ لي مُوبِقاتِ الْجَراَّئِرِ وَتَسْتُرَ عَلَيَّ فاضِحاتِاستخوان شكسته كه ببخشي بر من گناهان نابود كننده ام را و بپوشي بر من كارهاي پنهاني
السَّراَّئِرِ وَلا تُخْلِني في مَشْهَدِ الْقِيامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِكَ وَغَفْرِكَرسواكننده را و مرا در بازار قيامت از نسيم جان بخش عفو و آمرزشت محروم نفرمايي و از
وَلاتُعْرِني مِنْ جَميلِ صَفْحِكَ وَسَتْرِكَ اِلهي ظَلِّلْ عَلي ذُنُوبيلباس زيباي گذشت و چشم پوشي خود برهنه ام نكني خدايا سايه ابر رحمتت را بر گناهانم بينداز
غَمامَ رَحْمَتِكَ وَاَرْسِلْ عَلي عُيُوبي سَحابَ رَاْفَتِكَ اِلهي هَلْو ابرريزان مهرباني و راءفتت را براي شستشوي عيبهايم بفرست خدايا آيا
يَرْجِعُ الْعَبْدُ الاْبِقُ اِلاّ اِلي مَوْلاهُ اَمْ هَلْ يُجيرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُبنده فراري جز به درگاه مولايش به كجا بازگردد يا آيا كسي جز او هست كه وي را از خشم او پناه دهد
اِلهي اِنْ كانَ النَّدَمُ عَلَي الذَّنْبِ تَوْبَةً فَاِنّي وَعِزَّتِكَ مِنَ النّادِمينَمعبودا اگر پشيماني بر گناه توبه محسوب شود پس به عزتت سوگند كه براستي من از پشيمانانم
وَاِنْ كانَ الاِْسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطيَّئَةِ حِطَّةً فَاِنّي لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَو اگر آمرزش خواهي از خطا آنرا پاك كند پس براستي من از آمرزش خواهانم
لَكَ الْعُتْبي حَتّي تَرْضي اِلهي بِقُدْرَتِكَ عَلَيَّ تُبْ عَلَيَّ وَبِحِلْمِكَخدايا تو را سزد كه مرا مؤ اخذه كني تا گاهي كه خوشنود شوي خدايا به همان قدرتي كه بر من داري توبه ام بپذير و به بردباريت
عَنّيِ اعْفُ عَنّي وَبِعِلْمِكَ بي اِرْفَقْ بي اِلهي اَنْتَ الَّذي فَتَحْتَاز من بگذر و به همان علمت كه به احوالم داري با من مدارا كن خدايا تويي كه دري از عفو خود
لِعِبادِكَ باباً اِلي عَفْوِكَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ تُوبُوا اِلَي اللّهِ تَوْبَةًبسوي بندگانت باز كردي و نامش را توبه گذاردي و فرمودي بسوي خدا بازگرديد با توبه
نَصُوحاً فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ اِلهي اِنْ كانَصادقانه
بسوي خدا بازگرديد با توبهپس ديگر چه عذري دارد آن كس كه از وارد شدن در اين در باز شده غفلت ورزد خدايا اگر براستي
نَصُوحاً فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ اِلهي اِنْ كانَ
صادقانه
قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ اِلهي ما اَنَا بِاَوَّلِسرزدن گناه از بنده ات زشت است ولي گذشت نيز از نزد تو نيكو است معبودا من نخستين كسي نيستم
مَنْ عَصاكَ فَتُبْتَ عَلَيْهِ وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِكَ فَجُدْتَ عَلَيْهِ يا مُجيبَكه نافرمانيت كرده و توبه پذيرش گشته اي و خواستار احسانت گشته و تو بر او احسان
الْمُضْطَرِّ يا كاشِفَ الضُّرِّ يا عَظيمَ الْبِرِّ يا عَليماً بِما فِي السِّرِّ ياكرده اي ، اي پذيرنده بيچاره اي غمزدا اي بزرگ احسان اي داناي اسرار نهان اي
جَميلَ السِّتْرِ اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ اِلَيْكَ وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِكَنيكو پرده پوش شفيع گردانم نزد تو جود و كرمت را و توسل جستم به حضرتت و به مهربانيت
[بِجَنانِكَ]وَتَرَحُّمِكَلَدَيْكَ فَاسْتَجِبْ دُعاَّئي وَلا تُخَيِّبْ فيكَ رَجاَّئيدر پيش تو پس دعايم مستجاب كن و اميدم را درباره خودت به نوميدي مبدل مكن
وَتَقَبَّلْ تَوْبَتي وَكَفِّرْ خَطيَّئَتي بِمَنِّكَ وَرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَو توبه ام را بپذير و گناهم را به كرم و مهرباني خود ناديده گير اي مهربانترين مهربانان
دوم : مناجات شكوه كنندگان
به نام خداي بخشنده مهربان
اِلهي اِلَيْكَ اَشْكُو نَفْساً بِالسُّوَّءِ اَمّارَةً وَاِليَ الْخَطيئَةِ مُبادِرَةًخدايا به سوي تو شكايت آورم از نفسي كه مرا همواره به بدي وادارد و به سوي گناه شتاب دارد
وَبِمَعاصيكَ مُولَعَةً وَلِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُكُ بي مَسالِكَو به نافرمانيهايت حريص است و به موجبات خشمت دست درازي كند مرا به راههايي كه
الْمَهالِكِ وَتَجْعَلُني عِنْدَكَ اَهْوَنَ هالِكٍ كَثيرَةَ الْعِلَلِ طَويلَةَ الاْمَلِ اِنْمنجر به هلاكت مي شود مي كشاند و بصورت پست ترين نابودشدگان درم آورد بيماريهايش بسيار و آرزويش دراز
مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ وَاِنْ مَسَّهَا الْخَيْرُ تَمْنَعُ مَيّالَةً اِلَي اللَّعِبِ وَاللَّهْوِاست اگر شري به او رسد بي تاب شود و اگر خيري نصيبش گردد سركشي كند به اسباب بازي و سرگرميهاي بيهوده
مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَالسَّهْوِ تُسْرِعُ بي اِليَ الْحَوْبَةِ وَتُسَوِّفُني بِالتَّوْبَةِبسيار متمايل و از بي خبري و فراموشي انباشته است مرا به سوي گناه شتاب دهد و به نوبت توبه به امروز و فردايم كند
اِلهي اَشْكُو اِلَيْكَ عَدُوّاً يُضِلُّني وَشَيْطاناً يُغْويني قَدْ مَلاَخدايا به تو شكايت آورم از دشمني كه گمراهم كند و شيطاني كه مرا از راه بدر برد سينه ام را پر از
بِالْوَسْواسِ صَدْري وَاَحاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبي يُعاضِدُ لِيَ الْهَويوسوسه كرده و تحريكات زهرآگينش قلبم را احاطه كرده به هوا و هواسم كمك كند
وَيُزَيِّنُ لي حُبَّ الدُّنْيا وَيَحُولُ بَيْني وَبَيْنَ الطّاعَةِ وَالزُّلْفي اِلهيو دوستي دنيا را پيش چشمم آرايش دهد ميان من و فرمانبرداري و تقرب به درگاهت حائل گردد خدايا
اِلَيْكَ اَشْكُو قَلْباً قاسِياً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً وَبِالرَّيْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبِّساًپيش تو شكوه آرم از دلي كه سخت شده و بدست وسوسه ها بگردد و به زنگ (خودبيني ) و خوي زشت پوشيده شده ،
وَعَيْناً عَنِ الْبُكاَّءِ مِنْ خَوْفِكَ جامِدَةً وِ اِلي ما تَسُرُّها طامِحَةً اِلهيو از ديده اي كه به هنگام گريه كردن از خوف تو خشك است ولي براي نگريستن به مناظر خوش آيندش خيره و حريص است خدايا
لا حَوْلَ لي وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِقُدْرَتِكَ وَلا نَجاةَ لي مِنْ مَكارِهِ الدُّنْيا اِلاّجنبش و نيرويي براي من نيست جز به نيروي تو و راه نجاتي از گرفتاريهاي دنيا ندارم جز
بِعِصْمَتِكَ فَاَسْئَلُكَ بِبَلاغَةِ حِكْمَتِكَ وَنَفاذِ مَشِيَّتِكَ اَنْ لا تَجْعَلَنينگهداري تو پس از تو مي خواهم به حكمت رسايت و به مشيت جاري و گذرايت كه مرا تنها در معرض
لِغَيْرِ جُوْدِكَ مُتَعَرِّضاً وَلا تُصَيِّرَني لِلْفِتَنِ غَرَضاً وَكُنْ لي عَلَيجود و بخشش خود درآوري و هدف تيرهاي بلا و آزمايش قرارم ندهي و مرا در پيروزي
الاْعْداَّءِ ناصِراً وَعَلَي الْمَخازي وَالْعُيُوبِ ساتِراً وَمِنَ الْبَلاَّءِ و اقِياًبر دشمنان ياري كني و رسوائيها و عيوبم را بپوشاني و از بلا محافظتم كني
وَعَنِ الْمَعاصي عاصِماً بِرَاءْفَتِكَ وَرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَو از گناهان نگاهم داري به مهر و رحمتت اي مهربانترين مهربانان
سوم : مناجات خائفان
به نام خداي بخشاينده مهربان
اِلهي اَتَراكَ بَعْدَ الاْيمانِ بِكَ تُعَذِّبُني اَمْ بَعْدَ حُبّي اِيّاكَ تُبَعِّدُني اَمْخدايا آيا چنان مي بيني كه پس از ايمان آوردنم به تو مرا عذاب كني يا پس از دوستيم به تو مرا از خود دور
مَعَ رَجاَّئي لِرَحْمَتِكَ وَصَفْحِكَ تَحْرِمُني اَمْ مَعَ اسْتِجارَتي بِعَفْوِكَكني يا با اميدي كه به رحمت و چشم پوشيت دارم محرومم سازي يا با پناه آوردنم به عفو و گذشتت
تُسْلِمُني حاشا لِوَجْهِكَ الْكَريمِ اَنْ تُخَيِّبَني لَيْتَ شِعْري اَلِلشَّقاَّءِمرا بدست دوزخ سپاري ؟ هرگز! از ذات بزرگوار تو دور است كه محرومم كني ، اي كاش مي دانستم كه آيا مادرم مرا
وَلَدَتْني اُمّي اَمْ لِلْعَناَّءِ رَبَّتْني فَلَيْتَها لَمْ تَلِدْني وَلَمْ تُرَبِّني وَلَيْتَنيبراي بدبختي زائيده يا براي رنج و مشقت مرا پروريده ؟ كاش مرا نزائيده و بزرگ نكرده بود
عَلِمْتُ اَمِنْ اَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلْتَني وَبِقُرْبِكَ وَجِوارِكَ خَصَصْتَنيو كاش مي دانستم اي خدا كه آيا مرا از اهل سعادت قرارم داده و به مقام قرب و جوار خويش مخصوصم گردانده اي
فَتَقَِرَّ بِذلِكَ عَيْني وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسي اِلهي هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْتا چشمم بدين سبب روشن گشته و دلم مطمئن گردد خدايا آيا براستي سياه كني چهره هايي را كه در
ساجِدةً لِعَظَمَتِكَ اَوْ تُخْرِسُ اَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّناَّءِ عَلي مَجْدِكَبرابر عظمتت به خاك افتاده يا لال كني زبانهايي را كه به ثناگويي درباره مجد
وَجَلالَتِكَ اَوْ تَطْبَعُ عَلي قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلي مَحَبَّتِكَ اَوْ تُصِمُّو شوكتت گويا شده يا مُهر زني بر دلهايي كه دوستي تو را در بردارد يا كَر كني
اَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِكْرِكَ في اِرادَتِكَ اَوْ تَغُلُّ اَكُفّا رَفَعَتْهَاگوشهايي را كه به شنيدن ذكرت در ارادت ورزي به تو لذت برند يا ببندي به زنجير كيفر دستهايي را
الاْمالُ اِلَيْكَ رَجاَّءَ رَاْفَتِكَ اَوْ تُعاقِبُ اَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِكَ حَتّيكه آمال و آرزوها به اميد مِهرت آنها را به سوي تو بلند كرده يا كيفر كني بدنهايي را كه در طاعتت كار كرده تا
نَحِلَتْ في مُجاهَدَتِكَ اَوْ تُعَذِّبُ اَرْجُلاً سَعَتْ في عِبادَتِكَ اِلهي لابه جايي كه در راه كوشش براي تو نزار گشته يا شكنجه دهي پاهايي را كه در پرستشت راه يافته خدايا
تُغْلِقْ عَلي مُوَحِّديكَ اَبْوابَ رَحْمَتِكَ وَلا تَحْجُبْ مُشْتاقيكَ عَنِدرهاي رحمتت را به روي يكتا پرستانت مبند و مشتاقانت را از
النَّظَرِ اِلي جَميلِ رُؤْيَتِكَ اِلهي نَفْسٌ اَعْزَزْتَها بِتَوْحيدِكَ كَيْفَمشاهده جمال ديدارت محروم مكن خدايا نفسي را كه به وسيله توحيد و يگانه پرستيت عزيز داشته اي چگونه
تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِكَ وَضَميرٌ انْعَقَدَ عَلي مَوَدَّتِكَ كَيْفَ تُحْرِقُهُبه خواري هجرانت پست كني و نهادي را كه با دوستي تو پيوند شده چگونه به
بِحَرارَةِ نيرانِكَ اِلهي اَجِرْني مِنْ اَليمِ غَضَبِكَ وَعَظيمِ سَخَطِكَ ياحرارت آتشت بسوزاني خدايا پناهم ده از خشم دردناك و غضب بزرگت اي
حَنّانُ يا مَنّانُ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ يا جَبّارُ يا قَهّارُ يا غَفّارُ يا سَتّارُمِهرورز اي پربخشش اي مهربان اي بخشاينده اي داراي بزرگي و عظمت اي به قهر گيرنده اي پرده پوش
نَجِّني بِرَحْمَتِكَ مَنْ عَذابِ النّارِ وَفَضيحَةِ الْعارِ اِذَاامْتازَ الاْخْيارُنجاتم ده به رحمت خود از عذاب دوزخ و رسوايي ننگ (يا برهنگي ) در آن هنگام كه نيكان
مِنَ الاْشْرارِ وَحالَتِ الاْحْوالُ وَهالَتِ الاْهْوالُ وَقَرُبَ الْمُحْسِنُونَاز بدان جدا گردند و احوال دگرگون شود و هراسها مردم را فراگيرد و نزديك و مقرب شوند نيكوكاران
وَبَعُدَ الْمُسيَّئُونَ وَوُفّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَو دور گردند بدكاران و به هر كس هر چه كرده است داده شود و ستم به ايشان نشود
چهارم : مناجات اميدواران
به نام خداي بخشاينده مهربان
يا مَنْ اِذا سَئَلَهُ عَبْدٌ اَعْطاهُ وَاِذا اَمَّلَ ما عِنْدَهُ بَلَّغَهُ مُناهُ وَاِذا اَقْبَلَاي كه هرگاه بنده اي از او درخواست كند دهدش و هرگاه چيزي را كه نزد او است آرزو كند بدان آرزو رساندش و چون بدو رو كند
عَلَيْهِ قَرَّبَهُ وَاَدْناهُ وَاِذا جاهَرَهُ بِالْعِصْيانِ سَتَرَ عَلي ذَنْبِهِ وَغَطّاهُ وَاِذابه مقام قرب و نزديكي خويشش ببرد و چون به آشكاري گناهش كند پرده بر گناهش كشد و آن را بپوشاند و چون بر
تَوَكَّلَ عَلَيْهِ اَحْسَبَهُ وَكَفاهُ اِلهي مَنِ الَّذي نَزَلَ بِكَ مُلْتَمِساً قِراكَاو توكل كند كفايتش كند و بسش باشد خدايا كيست كه بر درگاه تو بار اندازد و ميهمان نوازيت خواهد
فَما قَرَيْتَهُ وَمَنِ الَّذي اَناخَ بِبابِكَ مُرْتَجِياً نَداكَ فَما اَوْلَيْتَهُ اَيَحْسُنُو تو پذيرائيش نكني و كيست كه مركب نياز خود به دربارت خواباند و اميد بخششت داشته باشد و تو احسانش
اَنْ اَرْجِعَ عَنْ بابِكَ بِالْخَيْبَةِ مَصْرُوفاً وَلَسْتُ اَعْرِفُ سِواكَ مَوْليًنكني آيا خوبست كه من نااميد از درگاهت باز گردم با اينكه جز تو مولايي را كه به احسان نامور باشد
بِالاِْحْسانِ مَوْصُوفاً كَيْفَ اَرْجُو غَيْرَكَ وَالْخَيْرُ كُلُّهُ بِيَدِكَ وَكَيْفَنشناسم چگونه به جز تو اميد داشته باشم با اينكه هر چه خير است بدست تو است و چگونه
اُؤَمِّلُ سِواكَ وَالْخَلْقُ وَالاْمْرُ لَكَ اءَاَقْطَعُ رَجاَّئي مِنْكَ وَقَدْ اَوْلَيْتَنيبه جز تو آرزومند باشم با اينكه خلقت و فرمان از آن تو است آيا براستي اميدم را از تو قطع كنم با اينكه تو
ما لَمْ اَسْئَلْهُ مِنْ فَضْلِكَ اَمْ تُفْقِرُني اِلي مِثْلي وَاَنَااَعْتَصِمُ بِحَبْلِكَ يااز فضل خويش به من عطا كردي چيزي را كه من درخواست نكرده بودم يا مرا بمانند خودم نيازمند سازي با اينكه من به رشته تو
مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ وَلَمْ يَشْقَ بِنَقْمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ كَيْفَچنگ زدم اي كه به رحمتش سعادتمند گردند قاصدان او و دچار بدبختي و عذاب و كيفرش نشوند آمرزش خواهانش چگونه
اَنْسيكَ وَلَمْ تَزَلْ ذاكِري وَكَيْفَ اَلْهُو عَنْكَ وَاَنْتَ مُراقِبي اِلهيفراموشت كنم با اينكه تو هميشه به ياد مني و چگونه از ياد تو بيرون روم با اينكه تو هميشه مراقب من هستي خدايا
بِذَيْلِ كَرَمِكَ اَعْلَقْتُ يَدي وَلِنَيْلِ عَطاياكَ بَسَطْتُ اَمَلي فَاَخْلِصْنيمن به ذيل كرمت دست انداختم و براي دريافت عطاهايت دامن آرزويم را گسترده ام پس مرا بوسيله يگانگي
بِخالِصَةِ تَوْحيدِكَ وَاجْعَلْني مِنْ صَفْوَةِ عَبيدِكَ يا مَنْ كُلُّ هارِبٍ اِلَيْهِخالص خود خالص گردان و از زمره بندگان برگزيده ات قرارم ده اي كه هر گريخته اي به او
يَلْتَجِئُ وَكُلُّ طالِبٍ اِيّاهُ يَرْتَجي يا خَيْرَ مَرْجُوٍّ وَيا اَكْرَمَ مَدْعُوٍّ وَياپناه برد و هر جوينده اي به او اميد دارد اي بهترين مايه اميد و اي بزرگوارترين خوانده شده و اي
مَنْ لا يَرُِدُّ ساَّئِلَُهُ وَلا يُخَيَِّبُ امِلَُهُ يا مَنْ بابُهُ مَفْتُوحٌ لِداعيهِ وَحِجابُهُكسي كه خواهنده اش را دست خالي باز نگرداند و آرزومندش را نوميد نسازد اي كه درگاه او به روي خوانندگانش باز و پرده اش
مَرْفُوعٌ لِراجيهِ اَسْئَلُكَ بِكَرَمِكَ اَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ مِنْ عَطاَّئِكَ بِما تَقِرُّ بِهِبراي اميدوار به او بالا زده است از تو خواهم به بزرگواريت كه بر من بخشي از عطاي خويش به حدي كه ديده ام بدان
عَيْني وَمِنْ رَجاَّئِكَ بِما تَطْمَئِنُّ بِهِ نَفْسي وَمِنَ الْيَقينِ بِما تُهَوِّنُ بِهِروشن گردد و از اميدت بدان مقدار كه خاطرم اطمينان يابد و از يقين بدان اندازه كه پيش آمدهاي
عَلَيَّ مُصيباتِ الدُّنْيا وَتَجْلُو بِهِ عَنْ بَصيرَتي غَشَواتِ الْعَميناگوار دنيا بر من آسان گردد و بوسيله آن پرده هاي سياه كوردلي از ديده دل دور شود
بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَبه رحمتت اي مهربانترين مهربانان
پنجم : مناجات مشتاقان
به نام خداي بخشاينده مهربان
اِلهي اِنْ كانَ قَلَّ زادي فِي الْمَسيرِ اِلَيْكَ فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنّي بِالتَّوَكُّلِخدايا اگر توشه ام براي پيمودن راه بسوي تو اندك است ولي گمانم به توكل و اعتماد
عَلَيْكَ وَاِنْ كانَ جُرْمي قَدْ اَخافَني مِنْ عُقُوبَتِكَ فَاِنَّ رَجاَّئي قَدْبر تو نيكوست و اگر جرم و گناهم مرا از كيفر تو ترسناك كرده ولي اميدم به من
اَشْعَرَني بِالاْمْنِ مِنْ نِقْمَتِكَ وَاِنْ كانَ ذَنْبي قَدْ عَرَضَني لِعِقابِكَ فَقَدْنويد ايمني از انتقامت را مي دهد و اگر گناهم مرا در سر راه كيفرت قرار داده ولي
اذَنَني حُسْنُ ثِقَتي بِثَوابِكَ وَاِنْ اَنا مَتْنِي الْغَفْلَةُ عَنِ الاِْسْتِعْدادِاعتماد خوبي كه به تو دارم مرا به پاداش نيكت آگاه كرده و اگر غفلت و بي خبري مرا از آمادگي
لِلِقاَّئِكَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِي الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِكَ وَ الاَّئِكَ وَاِنْ اَوْحَشَ م ا بَيْنيبراي شرفيابي درگاهت به خواب عميقي فرو برده ولي معرفت و آگاهي از كرم و بخششهايت مرا بيدار كرده و اگر زياده روي
وَبَيْنَكَ فَرْطُ الْعِصْيانِ وَالطُّغْيانِ فَقَدْ انَسَني بُشْرَي الْغُفْرانِدر نافرماني و سركشي ميان من و تو را تيره ساخته ولي مژده آمرزش و خوشنود شدنت مرا به همدمي و انس با
وَالرِّضْوانِ اَسْئَلُكَ بِسُبُحاتِ وَجْهِكَ وَبِاَنْوارِ قُدْسِكَ وَاَبْتَهِلُ اِلَيْكَتو كشانده از تو خواهم به تابشهاي جمالت و به انوار ذات مقدست و زاري كنم به درگاهت براي
بِعَواطِفِ رَحْمَتِكَ وَلَطاَّئِفِ بِرِّكَ اَنْ تُحَقِّقَ ظَنّي بِما اُؤَمِّلُهُ مِنْجلب عواطف مِهرت و دقائق احسانت كه حقيقت بخشي به گمانم در آنچه از تو آرزومندم از
جَزيلِ اِكْرامِكَ وَجَميلِ اِنْعامِكَ فِي الْقُرْبي مِنْكَ وَالزُّلْفي لَدَيْكَبخشش فراوان و احسان نيكو در مورد تقرب به تو و نزديكي به حضرتت
وَالتَّمَتُّعِ بِالنَّظَرِ اِلَيْكَ وَها اَنَا مُتَعَرِّضٌ لِنَفَحاتِ رَوْحِكَ وَعَطْفِكَو بهره مند شدن از تماشاي جمالت و اينك من خود را در معرض نسيم جانبخش لطف و توجهت درآورده
وَمُنْتَجِعٌ غَيْثَ جُودِكَ وَلُطْفِكَ فاَّرُّ مِنْ سَخَطِكَ اِلي رِضاكَ هارِبٌو خواهان باران جود و احسانت هستم و از خشمت به سوي خوشنوديت گريخته و از خودت بدرگاه خودت فرار كرده ام
مِنْكَ اِلَيْكَ راجٍ اَحْسَنَ ما لَدَيْكَ مُعَوِّلٌ عَلي مَواهِبِكَ مُفْتَقِرٌ اِليو اميد بهترين چيزي را كه نزد تو است دارم و بر بخششهاي تو اعتماد و توكل كرده ام و نيازمند به سرپرستي
رِعايَتِكَ اِلهي ما بَدَاْتَ بِهِ مِنْ فَضْلِكَ فَتَمِّمْهُ وَما وَهَبْتَ لي مِنْو نگهداري توام خدايا بدانچه از فضل خود درباره من دست زدي به پايانش رسان و آنچه از كرمت بر من
كَرَمِكَ فَلا تَسْلُبْهُ وَما سَتَرْتَهُ عَلَيَّ بِحِلْمِكَ فَلا تَهْتِكْهُ وَما عَلِمْتَهُبخشيدي آن را از من مگير و آنچه را به بردباري خويش بر من پوشانده اي آشكارش مكن و كارهاي
مِنْ قَبيحِ فِعْلي فَاغْفِرْهُ اِلهي اِسْتَشْفَعْتُ بِكَ اِلَيْكَ وَاسْتَجَرْتُ بِكَزشتي را كه من انجام داده ام برايم بيامرز خدايا خودت را به درگاهت شفيع آورم و از تو به خودت
مِنْكَ اَتَيْتُكَ طامِعاً في اِحْسانِكَ راغِباً فِي امْتِنانِكَ مُسْتَسْقِياً وابِلَپناه برم به درگاهت آمده ام در حالي كه آزمندم به احسانت مشتاقم به دريافت بخششت تشنه ام به باران رحمتت
طَوْلِكَ مُسْتَمْطِراً غَمامَ فَضْلِكَ طالِباً مَرْضاتَكَ قاصِداً جَنابَكَباران جويم از ابر فضل و احسانت جوياي اسباب خشنوديت هستم و عازم تشرف به آستانت گشته ام
وارِداً شَريعَةَ رِفْدِكَ مُلْتَمِساً سَنِيَّ الْخَيْراتِ مِنْ عِنْدِكَ وافِداً اِليدر جويبار عطايت وارد گشته و خواهشمند بهترين نيكيهاي تو هستم بار نياز به درگاه
حَضْرَةِ جَمالِكَ مُريداً وَجْهَكَ طارِقاً بابَكَ مُسْتَكيناً لِعَظَمَتِكَحضرت تو فرود آورده و ذات تو را خواهانم كوبنده ام در رحمتت را و خوارم در برابر عظمت
وَجَلالِكَ فَافْعَلْ بي ما اَنْتَ اَهْلُهُ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَلا تَفْعَلْ بيو جلالت پس انجام ده در باره ام آنچه را تو شايسته آني از آمرزش و مهرباني و انجام مده درباره ام
ما اَنَا اَهْلُهُ مِنْ الْعَذابِ وَالنِّقْمَةِ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَآنچه را من سزاوار آنم از عذاب و انتقام به مهربانيت اي مهربانترين مهربانان
ششم : مناجات سپاسگزاران
به نام خداي بخشاينده مهربان
اِلهي اَذْهَلَني عَنْ اِقامَةِ شُكْرِكَ تَتابُعُ طَوْلِكَ وَاَعْجَزَني عَنْخدايا بخشش پي در پي تو انجام دادن سپاسگزاريت را از ياد من برد و ريزش فضل و احسانت مرا از
اِحْصاَّءِ ثَناَّئِكَ فَيْضُ فَضْلِكَ وَشَغَلَني عَنْ ذِكْرِ مَحامِدِكَ تَرادُفُشمردن ثنا و ستايشت عاجز كرد و پشت سر هم آمدن نيكيهايت مرا از ذكر ستودنيهايت بازداشت و پياپي
عَواَّئِدِكَ وَاَعْياني عَنْ نَشْرِ عَوارِفِكَ تَوالي اَياديكَ وَهذا مَقامُ مَنِرسيدن نعمتهايت مرا از نشر دادن نيكوئيهايت درمانده كرد و اينجا كه من هستم جاي كسي است كه
اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النَّعْماَّءِ وَقابَلَها بِالتَّقْصيرِ وَشَهِدَ عَلي نَفْسِهِاعتراف به وفور نعمتهاي تو و در مقابل آنها به كوتاهي كردن خود دارد و به اهمال كاري و تلف كردن
بِالاِْهْمالِ وَالتَّضْييعِ وَاَنْتَ الرَّؤُفُ الرَّحيمُ الْبَّرُ الْكَريمُ الَّذي لاعمر خويش گواهي دهد و تو اي خداي با عطوفت و مهربان و نيكوكار و بزرگواري كه روآورندگان بسويت را نوميد
يُخَيِّبُ قاصِديهِ وَلا يَطْرُدُ عَنْ فِناَّئِهِ امِليهِ بِساحَتِكَ تَحُطُّ رِحالُنسازي و آرزومندات را از درگاهت نراني ، اميدواران به آستانه تو بار اميد خود را بيندازند
الرّاجينَ وَبِعَرْصَتِكَ تَقِفُ امالُ الْمُسْتَرْفِدينَ فَلا تُقابِلْ امالَناو آرزوهاي عطاخواهان به ميدان وسيع كرم تو توقف كنند پس اي خدا تو آرزوهاي ما را
بِالتَّخْييبِ وَالاْياسِ وَلا تُلْبِسْنا سِرْبالَ الْقُنُوطِ وَالاِْبْلاسِ اِلهيبا نوميدي و ياءس روبرو مگردان و جامه نااميدي و دل شكستگي بر ما مپوشان خدايا
تَصاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ الاَّئِكَ شُكْري وَتَض اَّئَلَ في جَنْبِ اِكْر امِكَ اِيّ ايَدر برابر نعمتهاي بزرگت سپاسگزاري من كوچك است و در جنب اكرام و بزرگواري تو ثنا و
ثَناَّئي وَنَشْري جَلَّلَتْني نِعَمُكَ مِنْ اَنْوارِ الاْيمانِ حُلَلاً وَضَرَبَتْستايش من خُرد و ناقابل است نعمتهاي تو زيورهايي از انوار ايمان بر من پوشانده و ريزه كاريهاي
عَلَيَّ لَطاَّئِفُ بِرّكَ مِنَ الْعِزِّ كِلَلاً وَقَلَّدَتْني مِنَنُكَ قَلاَّئِدَ لا تُحَلُّنيكيت خيمه هايي از عزت برسرم زده و احسانهايت گردن بنده هايي به گردنم انداخته كه باز نشود
وَطَوَّقَتْني اَطْواقاً لا تُفَلُّ فَاَّلاَّئُكَ جَمَّةٌ ضَعُفَ لِسا ني عَنْ اِحْص اَّئِه او طوقهايي بدان آويخته كه نگسلد، نعمتهاي بسيار تو زبان مرا از شمردنش ناتوان كرده
وَنَعْماَّؤُكَ كَثيرَةٌ قَصُرَ فَهْمي عَنْ اِدْراكِها فَضْلاً عَنِ اسْتِقْصاَّئِهاو بخششهاي فراوانت خِرد و فهم مر از ادراكش كوتاه كرده تا چه رسد به پي بردن به پايانش و با اين
فَكَيْفَ لي بِتَحْصيلِ الشُّكْرِ وَشُكْري اِيّاكَ يَفْتَقِرُ اِلي شُكْرٍ فَكُلَّماترتيب من چگونه مي توانم تو را سپاسگزاري كنم و همان سپاسگزاري من تازه احتياج به سپاسگزاري ديگري دارد و هرگاه
قُلْتُ لَكَ الْحَمْدُ وَجَبَ عَلَيَّ لِذلِكَ اَنْ اَقُولَ لَكَ الْحَمْدُ اِلهي فَكَمابگويم ستايش مخصوص تو است براي همين جمله لازم است دوباره بگويم ستايش مخصوص تو است خدايا چنانچه
غَذَّيْتَنا بِلُطْفِكَ وَرَبَّيْتَنا بِصُنْعِكَ فَتَمِّمْ عَلَيْنا سَوابِغَ النِّعَمِ وَادْفَعْ عَنّابه لطف خويش ما را خوراك دادي و به پرورش خود پروريدي پس نعمتهاي فراوانت را بر ما كامل كن و ناگواريهاي
مَكارِهَ النِّقَمِ وَآتِنا مِنْ حُظُوظِ الدّارَيْنِ اَرْفَعَها وَاَجَلَّها عاجِلاًسخت و بد را از ما دور كن و عطا كن به ما از بهره هاي دو جهان برترو بهترش را چه اكنون
وَآجِلاً وَلَكَ الْحَمْدُ عَلي حُسْنِ بَلاَّئِكَ وَسُبُوغِ نَعْم اَّئِكَ حَمْداً يُو افِقُو چه در آينده و ستايش تو را است براي آزمايش نيكويت و نعمتهاي فراوانت ستايشي كه برابر
رِضاكَ وَيَمْتَرِي الْعَظيمَ مِنْ بِرِّكَ وَنَداكَ يا عَظيمُ يا كَريمُ بِرَحْمَتِكَخوشنوديت باشد و احسان و بخشش بزرگ تو را به سوي ما جلب كند اي بزرگ و اي بزرگوار به رحمتت
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَاي مهربانترين مهربانان
هفتم : مناجات فرمانبرداران خدا
به نام خداي بخشاينده مهربان
اَللّهُمَّ اَلْهِمْنا طاعَتَكَ وَجَنِّبْنا مَعْصِيَتَكَ وَيَسِّرْ لَنا بُلُوغَ ما نَتَمَنّي مِنْخدايا طاعتت را بر ما الهام كن و از نافرمانيت ما را دور كن و آسان كن بر ما راه رسيدن بدانچه
اِبْتِغاَّءِ رِضْوانِكَ وَاَحْلِلْنا بُحْبُوحَةَ جِنانِكَ وَاقْشَعْ عَنْ بَصاَّئِرِناآرزومنديم از تحصيل آنچه موجب خوشنودي تو است و ما را در وسط بهشتهايت جاي ده و پراكنده ساز از پيش ديدگان ما
سَحابَ الاِْرْتِيابِ وَاكْشِفْ عَنْ قُلُوبِنا اَغْشِيَةَ الْمِرْيَةِ وَالْحِجابِابرهاي شك و شبهه را و بردار از دلهاي ما پرده هاي ترديد و تاريكي را
وَاَزْهِقِ الْباطِلَ عَنْ ضَماَّئِرِنا وَاَثْبِتِ الْحَقَّ في سَراَّئِرِنا فَاِنَّو دور كن باطل را از نهاد ما و پابرجا كن حق را در درون ما زيرا اين
الشُّكوُكَ وَالظُّنُونَ لَواقِحُ الْفِتَنِ وَمُكَدِّرَةٌ لِصَفْوِ الْمَنايِحِ وَالْمِنَنِشك و ترديدها و گمانها فتنه انگيز و تيره كننده عطاها و بخششهاي زلال و صافي است خدايا
اَللّهُمَّ احْمِلْنا في سُفُنِ نَجاتِكَ وَمَتِّعْنا بِلَذيذِ مُناجاتِكَ وَاَوْرِدْناخدايا ما را در كشتي هاي نجاتت جاي ده و از لذت مناجاتت بهره مند ساز و ما را بر لب درياچه هاي
حِياضَ حُبِّكَ وَاَذِقْنا حَلاوَةَ وُدِّكَ وَ قُرْبِكَ وَاجْعَلْ جِهادَنا فيكَ ومحبتت وارد كن و شيريني دوستي و مقام قربت را به ما بچشان و جهد و كوشش ما را در راه خودت و
هَمَّنا في طاعَتِكَ وَاَخْلِصْ نِيّاتِنا في مُعامَلَتِكَ فَاِنّا بِكَ وَلَكَ وَلاهمت مان را در طاعت خودت قرار ده و نيتهاي ما را در مورد كارهايي كه برايت انجام دهيم خالص گردان زيرا ما با تو و
وَسيلَةَ لَنا اِلَيْكَ اِلاّ اَنْتَ اِلهي اِجْعَلْني مِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الاْخْيارِاز آن توئيم و وسيله اي به درگاهت نداريم جز خودت خدايا مرا از برگزيدگان نيكوكار قرارم ده
وَاَلْحِقْني بِالصّالِحينَ الاْبْرارِ السّابِقينَ اِليَ الْمَكْرُماتِ الْمُسارِعينَو به شايستگان نيك رفتارم ملحق كن آنان كه به كارهاي نيك پيشي جسته و به سوي خيرات