بخش 18
هشتم : مناجات اهل ارادت نهم : مناجات دوستان دهم : مناجات توسل جویان یازدهم : مناجات نیازمندان دوازدهم : مناجات عارفان سیزدهم : مناجات یادکنندگان حق چهاردهم : مناجات معتصمان
مفاتيح الجنان
اِليَ الْخَيْراتِ الْعامِلينَ لِلْباقِياتِ الصّالِحاتِ السّاعينَ اِلي رَفيعِشتابان بوده و براي باقيات صالحات كار مي كنند و به رسيدن به درجات عالي و بلند كوشايند
الدَّرَجاتِ اِنَّكَ عَلي كُلِّشَيْءٍ قَديرٌ وَبِالاِْجابَةِ جَديرٌ بِرَحْمَتِكَ ياكه براستي تو بر هر چيز توانايي و به اجابت خواسته ام سزاوار به رحمتت اي
اَرْحَمَ الرّاحِمينَمهربانترين مهربانان
هشتم : مناجات اهل ارادت
به نام خداي بخشاينده مهربان
سُبْحانَكَ ما اَضْيَقَ الْطُّرُقَ عَلي مَنْ لَمْ تَكُنْ دَليلَهُ وَما اَوْضَحَ الْحَقَّمنزهي تو! چه اندازه تنگ است راهها بر كسي كه تواءش رهنمون نباشي و چه اندازه حقيقت روشن است
عِنْدَ مَنْ هَدَيْتَهُ سَبيلَهُ اِلهي فَاسْلُكْ بِنا سُبُلَ الْوُصُولِ اِلَيْكَ وَسَيِّرْنابراي كسيكه تو راهش را نشانش داده اي خدايا پس ما را به راههاي رسيدن به درگاهت بدار و از
في اَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَيْكَ قَرِّبْ عَلَيْنَا الْبَعيدَ وَسَهِّلْ عَلَيْنَانزديكترين راهي كه به تو رسند ما را ببَر دور را بر ما نزديك گردان و راههاي سخت و
الْعَسيرَ الشَّديدَ وَاَلْحِقْنا بِعِبادِكَ الَّذينَ هُمْ بِالْبِدارِ اِلَيْكَ يُسارِعوُنَو دشوار را بر ما آسان و هموار ساز و ملحقمان دار به آن بندگانت كه در پيشي گرفتن به سويت شتاب كنند
وَبابَكَ عَلَي الدَّوامِ يَطْرُقُونَ وَاِيّاكَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهارِ يَعْبُدُونَ وَهُمْو يكسره بطور مداوم در خانه ات را مي كوبند و در شب و روز تو را پرستش كنند و آنها
مِنْ هَيْبَتِكَ مُشْفِقُونَ الَّذينَ صَفَّيْتَ لَهُمُ الْمَشارِبَ وَبَلَّغْتَهُمُاز هيبتت ترسانند آنانكه آبخورشان را پاك كردي و بخواسته هايشان رسانيدي
الرَّغاَّئِبَ وَاَنْجَحْتَ لَهُمُ الْمَطالِبَ وَقَضَيْتَ لَهُمْ مِنْ فَضْلِكَ الْمَاءرِبَو به دادن آنچه جويايش بودند كامرواشان ساختي و حاجتهاشان را از فضل خويش برآوردي
وَمَلاَْتَ لَهُمْ ضَماَّئِرَهُمْ مِنْ حُبِّكَ وَرَوَّيْتَهُمْ مِنْ صافي شِرْبِكَ فَبِكَو دلهاشان را سرشار از دوستي خويش كردي و از آب زلال معرفتت سيرابشان كردي پس بوسيله
اِلي لَذيذِ مُناجاتِكَ وَصَلُوا وَمِنْكَ اَقْصي مَقاصِدِهِمْ حَصَّلُوا فَيا مَنْتو به لذت مناجاتت نائل گشتند و از ناحيه تو بالاترين مقاصدشان را بدست آوردند پس اي
هُوَ عَلَي الْمُقْبِلينَ عَلَيْهِ مُقْبِلٌ وَبِالْعَطْفِ عَلَيْهِمْ عاَّئِدٌ مُفْضِلٌكسي كه بر آنانكه به سويش رو كنند رو آوري و با توجه بدانها مهرورزي و نعمت بخشي و اي آنكه نسبت به
وَبِالْغافِلينَ عَنْ ذِكْرِهِ رَحيمٌ رَؤُفٌ وَبِجَذْبِهِمْ اِلي بابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌبي خبران و غافلان از ذكر خود رحيم و مهرباني و با جلب آنان به درگاهت دوستدار و مهرورزي از تو
اَسْئَلُكَ اَنْ تَجْعَلَني مِنْ اَوْفَرِهِمْ مِنْكَ حَظّاً وَاَعْلاهُمْ عِنْدَكَ مَنْزِلاًخواهم از كساني قرارم دهي كه بهره بيشتري از تو دريافت داشته و مرتبه والاتري را حائز گشته
وَاَجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّكَ قِسْماً وَاَفْضَلِهِمْ في مَعْرِفَتِكَ نَصيباً فَقَدِ انْقَطَعَتْو از دوستيت نصيب بيشتري عايدش شده و در معرفتت سهم زيادتري بهره اش داده اند زيرا كه توجه من از همه جا
اِلَيْكَ هِمَّتي وَانْصَرَفَتْ نَحْوَكَ رَغْبَتي فَاَنْتَ لا غَيْرُكَ مُرادي وَلَكَبسوي تو منقطع شده و اراده و آرزويم به جانب تو گشته است پس مراد من تنها تويي نه ديگري
لا لِسِواكَ سَهَري وَسُهادي وَلِقاَّؤُكَ قُرَّةُ عَيْني وَوَصْلُكَ مُنيو شب زنده داري و بي خوابيم فقط بخاطر تو است نه غير تو و ديدارت نور چشم من است و وصل تو
نَفْسي وَاِلَيْكَ شَوْقي وَفي مَحَبَّتِكَ وَلَهي وَاِلي هَواكَ صَبابَتيآرزوي جان من و بسوي تو است اشتياقم و در وادي محبت تو سرگشته ام ، و در هواي تو است دلدادگيم
وَرِضاكَ بُغْيَتي وَ رُؤْيَتُكَ حاجَتي وَجِوارُكَ طَلَبي وَقُرْبُكَ غايَةُو خوشنودي تو است مقصودم و ديدار تو است حاجت من و نعمت جوارت مطلوب من است نزديكي و قرب به تو منتهاي
سُؤْلي وَفي مُناجاتِكَ رَوْحي وَراحَتي وَعِنْدَكَ دَواَّءُ عِلَّتي وَشِفاَّءُخواسته من است و در مناجات با تو است خوشي و راحتيم و پيش تو است داروي دردم و شفاي
غُلَّتي وَبَرْدُ لَوْعَتي وَكَشْفُ كُرْبَتي فَكُنْ اَنيسي في وَحْشَتي وَمُقيلَجگر سوخته ام و تسكين حرارت دلم و برطرف شدن دشواريم پس اي خدا بوده باش تو انيس و همدمم در حال وحشتم و گذرنده
عَثْرَتي وَغافِرَ زَلَّتي وَقابِلَ تَوْبَتي وَمُجيبَ دَعْوَتي وَوَلِيَّاز لغزشم و آمرزنده گناهم و پذيرنده توبه ام و اجابت كننده دعايم و سرپرست
عِصْمَتي وَمُغْنِيَ فاقَتي وَلا تَقْطَعْني عَنْكَ وَلا تُبْعِدْني مِنْكَ يانگهداريم و توانگري ده از نداريم و مرا از خويش جدايم مكن و از درگاهت دورم منما اي
نَعيمي وَجَنَّتي وَيا دُنْيايَ وَآخِرَتي يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَتو نعيم و جنت من و اي دنيا و آخرتم اي مهربانترين مهربانان
نهم : مناجات دوستان
به نام خداي بخشاينده مهربان
اِلهي مَنْ ذَاالَّذي ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً وَمَنْ ذَاالَّذيخدايا نيست كه شيريني محبت تو را چشيده باشد و جز تو آهنگ ديگري را بكند و كيست كه به مقام
اَنِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغي عَنْكَ حِوَلاً اِلهي فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَيْتَهُقرب تو انس گرفته باشد و درصدد روگرداندن از تو باشد خدايا قرار ده ما را از زمره كساني كه
لِقُرْبِكَ وَوِلايَتِكَ وَاَخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ وَشَوَّقْتَهُ اِلي لِقاَّئِكَبراي قرب و دوستيت برگزيده اي و براي عشق و محبتت خالصش گردانده و به ديدارت شائقش كرده و به قضا
وَرَضَّيْتَهُ بِقَضاَّئِكَ وَمَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ اِلي وَجْهِكَ وَحَبَوْتَهُ بِرِضاكَو قدرت راضيش ساخته و به ديدن رويت به او نعمت بخشيده و به خوشنودي خويش مخصوصش گردانده
وَاَعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِكَ وَقِلاكَ وَبَوَّاْتَهُ مَقْعَدَالصِّدْقِ في جِوارِكَو از غم هجران و فراقت پناهش داده و در جايگاه راستي در جوار خويش جايش داده و
وَخَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ وَاَهَّلْتَهُ لِعِبادَتِكَ وَهَيَّمْتَ قَلْبَهُ لاِِرادَتِكَبه معرفت خويش مخصوصش كرده و براي پرستش و عبادتت او را لايق كردي و در ارادت خويش دل شيدايش كردي
وَاجْتَبَيْتَهُ لِمُشاهَدَتِكَ وَاَخْلَيْتَ وَجْهَهُ لَكَ وَفَرَّغْتَ فُؤ ادَهُ لِحُبِّكَو براي مشاهده جمالت انتخابش كردي و رويش را براي خودت از اغيار خالي كردي و دلش را براي محبت خويش فارغ كردي
وَرَغَّبْتَهُ فيما عِنْدَكَ وَاَلْهَمْتَهُ ذِكْرَكَ وَاَوْزَعْتَهُ شُكْرَكَ وَشَغَلْتَهُو تنها بدانچه نزد تو است راغبش كردي و ذكر خويش را بدو الهام كردي و سپاسگزاريت را بدون نصيب كردي
بِطاعَتِكَ وَصَيَّرْتَهُ مِنْ صالِحي بَرِيَّتِكَ وَاخْتَرْتَهُ لِمُناجاتِكَو به طاعت خود سرگرمش ساختي و او را از بندگان شايسته ات گرداندي و براي مناجات خويش انتخابش كردي
وَقَطَعْتَ عَنْهُ كُلَّشَيْءٍ يَقْطَعُهُ عَنْكَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَاءْبُهُمُو بريدي از او هر چه را كه موجب بريدنش از تو گردد خدايا قرار ده ما را از كساني كه شيوه شان در زندگي
الاِْرْتِياحُ اِلَيْكَ وَالْحَنينُ وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالاْنينُ جِباهُهُمْ ساجِدَةٌشادماني با تو و زاري به درگاه تو است و روزگارشان آه و ناله است پيشانيهاشان در برابر عظمتت به خاك
لِعَظَمَتِكَ وَعُيُونُهُمْ ساهِرَةٌ في خِدْمَتِكَ وَدُمُوعُهُمْ ساَّئِلَةٌ مِنْافتاده و از ديدگانشان در خدمتت يكسره بيدار است و سرشكشان از
خَشْيَتِكَ وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهابَتِكَترس تو ريزان و دلهاشان به محبتت آويزان و قلبهاشان از هيبتت از جا كنده شده است
يا مَنْ اَنْوارُ قُدْسِهِ لاِبْصارِ مُحِبّيهِ راَّئِقَةٌ وَسُبُحاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِاي كه انوار قدسش براي ديدگان دوستانش در كمال درخشندگي است و پرتوافكنيهاي جمالش براي قلوب
عارِفيهِ شاَّئِفَةٌ يا مُني قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ وَيا غايَةَ امالِ الْمُحِبّينَعارفان زداينده (چركيها) است اي آرمان دل مشتاقان و اي منتهاي آرزوي دوستان
اَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُني اِلي قُرْبِكَاز تو خواهم دوستي خودت و دوستي دوستدارانت و دوستي هر عملي كه مرا به قرب تو واصل گرداند
وَاَنْ تَجْعَلَكَ اَحَبَّ اِلَيَّ مِمّا سِواكَ وَاَنْ تَجْعَلَ حُبّي اِيّاكَ قاَّئِداً اِليو تو را در پيش من محبوبتر از ماسواي تو قرار دهد و از تو خواهم كه دوستيم را نسبت به تو جلودارم قرار دهي تا
رِضْوانِكَ وَشَوْقي اِلَيْكَ ذائِداً عَنْ عِصْيانِكَ وَامْنُنْ بِالنَّظَرِ اِلَيْكَمرا به رضوانت بكشاند و اشتياقم را به سويت چنان كني كه بازدارنده از نافرمانيت باشد و بر من منت نِه به اينكه بر من توجهي
عَلَيَّ وَانْظُرْ بِعَيْنِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ اِلَيَّ وَلا تَصْرِفْ عَنّي وَجْهَكَفرمايي و با ديده دوستي و عطوفت بر من بنگري و رو از من مگرداني
وَاجْعَلْني مِنْ اَهْلِ الاِْ سْعادِ وَالْحِظْوَةِ عِنْدَكَ يامُجيبُ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَو مرا از جمله سعادتمندان و بهره مندان نزد خود قرار دهي اي پاسخ دهنده اي مهربانترين مهربانان
دهم : مناجات توسل جويان
به نام خداي بخشاينده مهربان
اِلهي لَيْسَ لي وَسيلَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَواطِفُ رَاْفَتِكَ وَلا لي ذَريعَةٌخدايا وسيله اي به درگاهت ندارم جز عواطف مهرت و به سويت دست آويزي ندارم
اِلَيْكَ اِلاّ عَوارِفُ رَحْمَتِكَ وَشَفاعَةُ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَمُنْقِذِ الاُْمَّةِجز آنچه معروف است از رحمتت و شفاعت پيامبرت پيامبر رحمت و نجات ده امت
مِنَ الْغُمَّةِ فَاجْعَلْهُما لي سَبَباً اِلي نَيْلِ غُفْرانِكَ وَصَيِّرْهُما لي وُصْلَةًاز غم و اندوه پس اي خدا همان دو را وسيله رسيدنم به آمرزشت قرار ده و سببي براي رسيدنم
اِليَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِكَ وَقَدْ حَلَّ رَجاَّئي بِحَرَمِ كَرَمِكَ وَحَطَّ طَمَعيبه سعادت خوشنوديت گردان زيرا كه بار اميدم در حريم كرمت فرود آمده و مركب طمعم به
بِفِناَّءِ جُودِكَ فَحَقِّقْ فيكَ اَمَلي وَاخْتِمْ بِالْخَيْرِ عَمَلي وَاجْعَلْني مِنْآستانه جود تو زانو زده پس اي خدا به آرزوي من جامه عمل پوشان و پايان كارم را بخير گردان و
صَفْوَتِكَ الَّذينَ اَحْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَةَ جنَّتِكَ وَبوَّاءْتَهُمْ دارَ كَرامَتِكَدر زمره آن دسته از برگزيدگانت قرارم ده كه در وسط بهشتت فرودشان آوردي و در خانه بزرگواري خويش جاشان دادي
وَاَقْرَرْتَ اَعْيُنَهُمْ بِالنَّظَرِ اِلَيْكَ يَوْمَ لِقاَّئِكَ وَاَوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِو ديده آنها را در روز ديدار به همان نظر كردنشان بسويت روشن كردي و جايگاههاي راستي را در جوار خويش بديشان
في جِوارِكَ يا مَنْ لا يَفِدُ الْوافِدُونَ عَلي اَكْرَمَ مِنْهُ وَلا يَجِدُسپردي اي كه واردين بر كريمتر از او وارد نشوند و قاصدان
الْقاصِدُونَ اَرْحَمَ مِنْهُ يا خَيْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحيدٌ وَيا اَعْطَفَ مَنْ اَويمهربانتر از او نيابند اي بهترين كسي كه شخص در تنهايي با او خلوت كند و اي مهربانترين كسي كه شخص آواره
اِلَيْهِ طَريدٌ اِلي سَعَةِ عَفْوِكَ مَدَدْتُ يَدي وَبِذَيْلِ كَرَمِكَ اَعْلَقْتُ كَفّيبه درگاهش جا و مسكن گيرد به سوي عفو وسيعت دست (نياز) دراز كرده و به ذيل كرم تو چنگ (حاجت ) انداخته ام
فَلا تُولِنِي الْحِرْمانَ وَلا تُبْلِني بِالْخَيْبَةِ وَالْخُسْرانِ يا سَميعَ الدُّعاَّءِپس مرا محروم برمگردان و به زيان و خسران دچارم مساز اي شنواي دعا
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَاي مهربانترين مهربانان
يازدهم : مناجات نيازمندان
به نام خداي بخشاينده مهربان
اِلهي كَسْري لا يَجْبُرُهُ اِلاّ لُطْفُكَ وَحَنانُكَ وَفَقْري لايُغْنيهِ اِلاّخدايا شكست مرا جز لطف و مهر تو چيزي جبران نكند و نداريم را جز
عَطْفُكَ وَاِحْسانُكَ وَرَوْعَتي لا يُسَكِّنُها اِلاّ اَمانُكَ وَذِلَّتي لا يُعِزُّهاَّتوجه و احسان تو برطرف نسازد و هراس و وحشتم را جز امان تو آرام نكند و خواريم را جز
اِلاّ سُلْطانُكَ وَاُمْنِيَّتي لا يُبَلِّغُنيهاَّ اِلاّ فَضْلُكَ وَخَلَّتي لا يَسُدُّها اِلاّسلطنت تو به عزت مبدل نسازد و جز فضل تو چيزي مرا به آرزويم نرساند و فقر و احتياجم را جز احسان تو
طَوْلُكَ وَحاجَتي لا يَقْضيها غَيْرُكَ وَكَرْبي لا يُفَرِّجُهُ سِوي رَحْمَتِكَپر نكند و حاجتم را جز تو برنياورد و گره از گرفتاريم جز رحمت تو نگشايد و درماندگيم را
وَضُرّي لا يَكْشِفُهُ غَيْرُ رَاْفَتِكَ وَغُلَّتي لا يُبَرِّدُها اِلاّ وَصْلُكَجز مهر تو برطرف نكند و سوز دلم را جز وصل تو فرو ننشاند
وَلَوْعَتي لا يُطْفيها اِلاّ لِقاَّؤُكَ وَشَوْقي اِلَيْكَ لا يَبُلُّهُ اِلا النَّظَرُ اِليو شعله درونم را جز لقاء تو خاموش نسازد و بر آتش اشتياقم جز نظر به جلوه ات چيزي آب
وَجْهِكَ وَقَراري لا يَقِّرُّدُونَ دُنُوّي مِنْكَ وَلَهْفَتي لا يَرُدُّها اِلاّنريزد و قراري ندارم جز در نزديكي تو و حسرت و افسوسم را جز نسيم جانبخش رحمتت باز مگرداند
رَوْحُكَ وَسُقْمي لا يَشْفيهِ اِلاّ طِبُّكَ وَغَمّي لا يُزيلُهُ اِلاّ قُرْبُكَو دردم را جز طبابت تو درمان نكند و اندوهم را جز قرب تو نزدايد
وَجُرْحي لا يُبْرِئُهُ اِلاّ صَفْحُكَ وَرَيْنُ قَلْبي لا يَجْلُوهُ اِلاّ عَفْوُكَو زخمم را جز گذشت تو التيام نبخشد و زنگ دلم را جز عفو تو پاك نكند و انديشه هاي
وَوَسْواسُ صَدْري لا يُزيحُهُ اِلاّ اَمْرُكَ فَيا مُنْتَهي اَمَلِ الاْمِلينَ وَياباطل درونم را جز فرمان تو برطرف نكند پس اي منتها آرزوي آرزومندان و اي سرحد
غايَةَ سُؤْلِ السّاَّئِلينَ وَيا اَقْصي طَلِبَةِ الطّالِبينَ وَيا اَعْلي رَغْبَةِنهايي خواسته درخواست كنندگان و اي آخرين مرحله مطلوب طلب كنندگان و اي بالاترين خواهش
الرّاغِبينَ وَيا وَلِيَّ الصّالِحينَ وَيا اَمانَ الْخاَّئِفينَ وَيا مُجيبَ دَعْوَةِخواهشمندان و اي سرپرست شايستگان و اي امان بخش ترسناكان و اي اجابت كننده دعاي
الْمُضْطَرّينَ وَيا ذُخْرَ الْمُعْدِمينَ وَيا كَنْزَ الْباَّئِسينَ وَيا غِياثَدرماندگان و اي ذخيره نداران و اي گنج مستمندان و اي فريادرس
الْمُسْتَغيثينَ وَيا قاضِيَ حَواَّئِجِ الْفُقَراَّءِ وَالْمَساكينَ وَيا اَكرَمَفريادخواهان و اي برآرنده حاجات فقيران و بيچارگان و اي بزرگوارترين
الاْكْرَمينَ وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ لَكَ تَخَضُّعي وَسُؤ الي وَاِلَيْكَبزرگواران و اي مهربانترين مهربانان به درگاه تو است فروتني و خواسته ام و به سوي
تَضَرُّعي وَابْتِهالي اَسْئَلُكَ اَنْ تُنيلَني مِنْ رَوْحِ رِضْوانِكَ وَتُديمَتو است زاري و ناله ام از تو خواهم كه مرا به نسيم جانبخش خوشنوديت برساني و نعمتهايي را كه
عَلَيَّ نِعَمَ امْتِنانِكَ وَها اَنَا بِبابِ كَرَمِكَ واقِفٌ وَلِنَفَحاتِ بِرِّكَاز روي امتنان به من دادي ادامه دهي و من هم اكنون به در خانه كرمت ايستاده و خود را در معرض
مُتَعَرِّضٌ وَبِحَبْلِكَ الشَّديدِ مُعْتَصِمٌ وَبِعُرْوَتِكَ الْوُثْقي مُتَمَسِّكٌوزش نسيمهاي رحمتت قرار داده و به رشته محكمت چسبيده و به دستاويز محكمت چنگ زده ام
اِلهي اِرْحَمْ عَبْدَكَ الذَّليلَ ذَاالّلِسانِ الْكَليلِ وَالْعَمَلِ الْقَليلِ وَامْنُنْخدايا ترحم كن به اين بنده ذليلت كه زبانش كُند و عملش اندك است و بر او
عَلَيْهِ بِطَوْلِكَ الْجَزيلِ وَاكْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّكَ الظَّليلِ يا كَريمُ يا جَميلُبوسيله احسان فراوانت منت بنه و او را در زير سايه پايدارت بِبَر اي بزرگوار اي زيبابخش
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَاي مهربانترين مهربانان
دوازدهم : مناجات عارفان
به نام خداي بخشاينده مهربان
اِلهي قَصُرَتِ الاْلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَناَّئِكَ كَما يَليقُ بِجَلالِكَ وَعَجَزَتِخدايا زبانها قاصر است از رسيدن به ثناي تو آنطور كه شايسته جلال تو است و عقلها
الْعُقُولُ عَنْ اِدْراكِ كُنْهِ جَمالِكَ وَانْحَسَرَتِ الاْبْصارُدُونَ النَّظَرِ اِليعاجز است از ادراك كنه جمالت و ديده ها تار و بي فروغ ماند از نظر كردن به سوي انوار
سُبُحاتِ وَجْهِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَريقاً اِلي مَعْرِفَتِكَ اِلاّ بِالْعَجْزِذاتت و قرار ندادي براي خلق خود راهي به سوي شناسائيت جز به اظهار عجز
عَنْ مَعْرِفَتِكَ اِلهي فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذينَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوْقِاز شناسائيت خدايا پس ما را از كساني قرار ده كه درختهاي شوق
اِلَيْكَ في حَداَّئِقِ صُدُورِهِمْ وَاَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْبسوي تو در بوستانهاي سينه شان ريشه محكم كرده و سوز محبتت سراسر دلشان را فراگرفته
فَهُمْ اِلي اَوْكارِ الاْفْكارِ يَاْوُونَ وَفي رِياضِ الْقُرْبِ وَالْمُكاشَفَةِپس آنها به آشيانه هاي انديشه ها جاي گيرند و در چمنزارهاي قرب به تو و مكاشفه
يَرْتَعُونَ وَمِنْ حِياضِ الْمَحَبَّةِ بِكَاْسِ الْمُلاطَفَةِ يَكْرَعُونَ وَشَرايِعَمي چرند و از حوضهاي محبت به جام ملاطفت (آب حيات ) بنوشند و در كنار نهرهاي
الْمُصافاتِ يَرِدُونَ قَدْ كُشِفَ الْغِطاَّءُ عَنْ اَبْصارِهِمْ وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُصفا وارد گشته اند در حالي كه پرده از پيش ديدگانشان برداشته شده و تاريكي شبهه و
الرَّيْبِ عَنْ عَقاَّئِدِهِمْ وَضَماَّئِرِهِمْ وَانْتَفَتْ مُخالَجَةُ الشَّكِّ عَنْترديد از صفحه عقايد و نهادشان زائل گشته و يكسره خلجان شك و ريب از
قُلُوبِهِمْ وَسَراَّئِرِهِمْ وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقيقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ وَعَلَتْدلها و درونشان بيرون رفته و دريچه هاي سينه شان بواسطه استوار شدن معرفت بازگشته و همتهاشان
لِسَبْقِ السَّعادَةِ فِي الزَّهادَةِ هِمَمُهُمْ وَعَذُبَ في مَعينِ الْمُعامَلَةِبراي پيشي گرفتن در خوشبختي در اثر پارسايي بلند گرديده و نوشيدنيهاشان در چشمه كردار
شِرْبُهُمْ وَطابَ في مَجْلِسِ الاُْنْسِ سِرُّهُمْ وَاَمِنَ في مَوْطِنِ الْمَخافَةِشيرين و گوارا شده و درونشان در محفل انس با تو پاكيزه گشته و راهشان در جاهاي هولناك
سِرْبُهُمْ وَاطْمَاَنَّتْ بِالرُّجُوعِ اِلي رَبِّ الاْرْبابِ اَنْفُسُهُمْ وَتَيَقَّنَتْامن گشته و جانهاي ايشان در بازگشت بسوي رب الارباب مطمئن گرديده و روانشان
بِالْفَوْزِ وَالْفَلاحِ اَرْواحُهُمْ وَقَرَّتْ بِالنَّظَرِ اِلي مَحْبُوبِهِمْ اَعْيُنُهُمْبه فيروزي و رستگاري يقين پيدا كرده و ديدگانشان به واسطه ديدار محبوب روشن گشته
وَاسْتَقَرَّ بِاِدْراكِ السُّؤْلِ وَنَيْلِ الْمَاءْمُولِ قَرارُهُمْ وَرَبِحَتْ في بَيْعِو به واسطه رسيدن به مقصود و نائل شدن به آرزوهاي خويش قراري يافته و سوداگري ايشان بواسطه فروختن
الدُّنْيا بِالاْخِرَةِ تِجارَتُهُمْ اِلهي ما اَلَذَّ خَواطِرَ الاِْلْهامِ بِذِكْرِكَ عَلَيدنيا به آخرت كاملاً سودمند گشته است خدايا چه اندازه لذيذ است ياد تو در دلها كه بوسيله الهام خطور كند
الْقُلُوبِ وَما اَحْلَي الْمَسيرَ اِلَيْكَ بِالاْوْهامِ في مَسالِكِ الْغُيُوبِ وَماو چقدر شيرين است سير بسوي تو با مركب انديشه ها كه در راههاي غيب صورت مي گيرد و چقدر
اَطْيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ وَما اَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِكَ فَاَعِذْنا مِنْ طَرْدِكَگوارا است طعم دوستي تو و چه شيرين است شربت قرب تو پس اي خدا ما را از راندن
وَاِبْعادِكَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَخَصِّ عارِفيكَ وَاَصْلَحِ عِبادِكَ وَاَصْدَقِو دور كردنت پناه ده و قرارمان ده از مخصوص ترين عارفانت و از شايسته ترين بندگانت و راستگوترين
طاَّئِعيكَ وَاَخْلَصِ عُبّادِكَ يا عَظيمُ يا جَليلُ يا كَريمُ يا مُنيلُفرمانبردارانت و خالص ترين پرستش كنندگانت اي عظيم اي با جلالت اي بزرگوار اي عطابخش
بِرَحْمَتِكَ وَمَنِّكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَبه رحمت و احسانت اي مهربانترين مهربانان
سيزدهم : مناجات يادكنندگان حق
به نام خداي بخشاينده مهربان
اِلهي لَوْ لاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْري اِيّاكَ عَليخدايا اگر پذيرفتن فرمانت واجب نبود تو را پاكتر از آن مي دانستم كه من نام تو را به زبان آرم گذشته
اَنَّ ذِكْري لَكَ بِقَدْري لا بِقَدْرِكَ وَما عَسي اَنْ يَبْلُغَ مِقْداري حَتّياز اينكه ذكري كه من از تو كنم به اندازه فهم من است نه به مقدار مقام تو و تازه مگر چه اندازه اميد است
اُجْعَلَ مَحَلاًّ لِتَقْديسِكَ وَمِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَيْنا جَرَيانُ ذِكْرِكَ عَليقدرم بالا رود كه محل تقديس (و به پاكي ستودن ) تو قرار گيرم و از بزرگترين نعمتهاي تو بر ما همان جريان داشتن ذكر تو بر
اَلْسِنَتِنا وَاِذْنُكَ لَنا بِدُعاَّئِكَ وَتَنْزيهِكَ وَتَسْبيحِكَ اِلهي فَاَلْهِمْنازبان ما است و همان اجازه اي است كه براي دعا كردن و به پاكي ستودنت به ما دادي خدايا پس ذكر
ذِكْرَكَ فِي الْخَلاَّءِ وَالْمَلاَّءِ وَاللَّيْلِوَالنَّه ارِ وَالاِْعْلا نِ وَالاِْسْر ارِ وَفِيخويش را به ما الهام كن در خلوت و جلوت و شب و روز و آشكار و نهان و در
السَّرّاَّءِ وَالضَّرّاَّءِ وَآنِسْنا بِالذِّكْرِ الْخَفِيِّ وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّكِيِّخوشي و ناخوشي و ما را به ذكر خفي و پنهانت ماءنوس كن و به كار پاكيزه و كوشش خداپسند
وَالسَّعْيِ الْمَرْضِيِّ وَجازِنا بِالْميزانِ الْوَفِيِّ اِلهي بِكَ هامَتِوادار و پاداش ما را به سنگ تمام بده خدايا دلهاي شيدا همه سرگشته
الْقُلُوبُ الْوالِهَةُ وَعَلي مَعْرِفَتِكَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبايِنَةُ فَلاو تشنه تواءند و خِرَدهاي متفرق و جدا همه در مورد شناسايي و معرفت تو متفق گشته اند و از اينرو
تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اِلاّ بِذِكْراكَ وَلا تَسْكُنُ النُّفُوسُ اِلاّ عِنْدَ رُؤْياكَ اَنْتَدلها جز به ياد تو آرام نگيرند و جانها جز به مشاهده جمالت تسكين نيابند تويي كه در هر جا
الْمُسَبَّحُ في كُلِّ مَكانٍ وَالْمَعْبُودُ في كُلِّ زَمانٍ وَالْمَوْجُودُ في كُلِّتسبيحت گويند و در هر زماني پرستش كنند و در هر آن موجود بوده اي و به هر
اَوانٍ وَالْمَدْعُوُّ بِكُلِّ لِسانٍ وَالْمُعَظَّمُ في كُلِّ جَنانٍ وَاَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّزبان تو را خوانند و در هر دلي تو را به بزرگي ياد كنند و از تو آمرزش خواهم از هر
لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَمِنْ كُلِّ راحَةٍ بِغَيْرِ اُنْسِكَ وَمِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِلذتي جز لذت تو و از هر آسايشي جز انس با تو و از هر شادماني بجز
قُرْبِكَ وَمِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَيْرِ طاعَتِكَ اِلهي اَنْتَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ ياقرب تو و از هر سرگرمي به جز فرمانبرداريت خدايا تو فرمودي و گفته ات حق است اي
اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثيراً وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَاَصيلاًكساني كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد ياد كردن بسيار و تسبيح او گوئيد در بامداد و پسين
اي
اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثيراً وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَاَصيلاً
كساني كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد ياد كردن بسيار و تسبيح او گوئيد در بامداد و پسين
وَقُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ فَاذْكُرُوني اَذْكُرْكُمْ فَاَمَرْتَنا بِذِكْرِكَ وَوَعَدْ تَناونيز فرمودي وگفته ات حق است مرا ياد كنيد تا من هم شما را ياد كنم
مرا ياد كنيد تا من هم شما را ياد كنمپس تو ما را به ياد كردنت دستور فرمودي وبه ما وعده دادي
عَلَيْهِ اَنْتَذْكُرَنا تَشْريفاً لَنا وَتَفْخيماً وَاِعْظاماً وَها نَحْنُ ذاكِرُوكَ كَماكه براي شرافت و عزت و عظمت بخشي به ما تو هم ما را ياد كني و ما هم اكنون مطابق فرمانت تو را
اَمَرْتَنا فَاَنْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا يا ذاكِرَ الذّاكِرينَ وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَياد كنيم پس تو هم به وعده خويش وفا كن اي كه از يادكنندگانت ياد كني و اي مهربانترين مهربانان
چهاردهم : مناجات معتصمان
به نام خداي بخشاينده مهربان
اَللّهُمَّ يا مَلاذَ اللاَّّئِذينَ وَي ا مَع اذَ الْع اَّئِذينَ وَي ا مُنْجِيَ الْه الِكينَ وَي اخدايا اي پناه پناه جويان و اي پناه ده پناهندگان و اي نجات دهنده هلاك شدگان و اي
عاصِمَ الْباَّئِسينَ وَيا راحِمَ الْمَساكينِ وَيا مُجيبَ الْمُضْطَرّينَنگهدار بيچارگان و اي مهرورز مسكينان و اي اجابت كننده درماندگان
وَياكَنْزَ الْمُفْتَقِرينَ وَيا جابِرَ الْمُنْكَسِرينَ وَيا مَاءوَي الْمُنْقَطِعينَ وَياو اي گنج فقيران و اي جبران كننده دل شكستگان و اي جاي ده دور از وطنان و اي
ناصِرَ الْمُسْتَضْعَفينَ وَيا مُجيرَ الْخاَّئِفينَ وَيا مُغيثَ الْمَكْرُوبينَ وَياياور آنانكه ناتوانشان شمرده اند و اي پناه ده ترسناكان و اي فريادرس غمديدگان و اي
حِصْنَ اللاّجينَ اِنْ لَمْ اَعُذْ بِعِزَّتِكَ فَبِمَنْ اَعُوذُ وَاِنْ لَمْ اَلُذْ بِقُدْرَتِكَقلعه محكم پناهندگان اگر من به عزت تو پناه نياورم پس به كه پناه برم و اگر به قدرت تو
فَبِمَنْ اَلوُذُ وَقَدْ اَلْجَاَتْنِي الذُّنُوبُ اِليَ التَّشَبُّثِ بِاَذْيالِ عَفْوِكَدست پناهندگي دراز نكنم پس به كه پناهنده شوم (خدايا) گناهان مرا ناچار كرده كه به دامان عفوت چنگ زنم
وَاَحْوَجَتْنِي الْخَطايا اِليَ اسْتِفْتاحِ اَبْوابِ صَفْحِكَ وَدَعَتْنِي الاِْساَّئَةُو خطاها مرا نيازمند كرده كه از تو بخواهم درهاي چشم پوشيت را به رويم بگشايي و بديها
اِلَي الاِْناخَةِ بِفِناَّءِ عِزِّكَ وَحَمَلَتْنِي الْمَخافَةُ مِنْ نِقْمَتِكَ عَلَي الْتَّمَسُّكِمرا بدينجا كشانده كه به آستان عزت تو بار اندازم و ترس از انتقام مرا واداشته كه
بِعُرْوَةِ عَطْفِكَ وَما حَقُّ مَنِ اعْتَصَمَ بِحَبْلِكَ اَنْ يُخْذَلَ وَلا يَليقُ بِمَنِبه رشته محكم مهر تو چنگ زنم و براستي آنكس كه به ريسمان تو چنگ زند سزاوار خواري نيست و آنكس
اسْتَجارَ بِعِزِّكَ اَنْ يُسْلَمَ اَوْ يُهْمَلَ اِلهي فَلا تُخْلِنا مِنْ حِمايَتِكَ وَلاكه به عزت تو پناهنده شود تسليم كردنش و يا واگذاردنش شايسته نيست پس اي خدا ما را از حمايت خويش وامگذار و
تُعْرِنا مِنْ رِعايَتِكَ وَذُدْنا عَنْ مَوارِدِ الْهَلَكَةِ فَاِنّا بِعَيْنِكَ وَفي كَنَفِكَاز رعايت خود باز مدار و از پرتگاههاي هلاكت بازدار زيرا ما در تحت توجه تو و در كنف حمايت تو
وَلَكَ اَسْئَلُكَ بِاَهْلِ خاَّصَّتِكَ مِنْ مَلاَّئِكَتِكَ وَالصّ الِحينَ مِنْ بَرِيَّتِكَو از آن توئيم از تو خواهم به حق خاصان درگاهت از فرشتگان و شايستگان از بندگانت