بخش 28
دعای ابوحمزه ثمالی
مفاتيح الجنان
مَشِيَّتِكَ بِاَمْضاها وَكُلُّ مَشِيَّتِكَ ماضِيَةٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ
مشيتت گرچه تمام مراتب مشيتت گذرا است خدايا از تو خواهم
كُلِّها اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتي اسْتَطَلْتَ بِها عَلي
تمام مراتب مشيتت خدايا از تو خواهم به حق آن قدرتت كه احاطه پيدا كردي بدان بر
كُلِّشَيْءٍ وَكُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطيلَةٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّها
هر چيز گرچه تمام مراتب قدرتت چنين است خدايا از تو خواهم به همه مراتب قدرتت
اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِاَنْفَذِهِ وَكُلُّ عِلْمِكَ نافِذٌ اَللّهُمَّ اِنّي
خدايا از تو خواهم به حق نافذترين مراتب دانشت گرچه تمام مراتب دانشت نافذ است خدايا از تو
اَسْئَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِاَرْضاهُ وَكُلُّ قَوْلِكَ
خواهم به تمام مراتب دانشت خدايا از تو خواهم به حق پسنديده ترين سخنانت با اينكه همه سخنانت
رَضِيُّ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ
پسنديده است خدايا از تو خواهم به حق همه سخنانت خدايا از تو خواهم به حق
مَساَّئِلِكَ بِاَحَبِّها اِلَيْكَ وَكُلُّ مَساَّئِلِكَ اِلَيْكَ حَبيبَةٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ
محبوبترين خواسته هايت پيش تو گرچه همه خواسته هايت پيش تو محبوب است خدايا از تو خواهم به حق
بِمَساَّئِلِكَ كُلِّها اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِاَشْرَفِهِ وَكُلُّ شَرَفِكَ
همه خواسته هايت خدايا از تو خواهم به حق شريفترين مراتب شرفت با اينكه تمام مراتب آن
شَريفٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ
شريف است خدايا از تو خواهم به همه مراتب شرفت خدايا از تو خواهم به حق
سُلْطانِكَ بِاَدْوَمِهِ وَكُلُّ سُلطانِكَ داَّئِمٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِسُلْطانِكَ
ابدي ترين مراتب سلطنت گرچه تمام مراتب سلطنتت جاويدان است خدايا از تو خواهم به حق تمام مراتب سلطنتت
كُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِاَفْخَرِهِ وَكُلُّ مُلْكِكَ فاخِرٌ اَللّهُمَّ
خدايا از تو خواهم به حق گرانمايه ترين مراتب فرمانرواييت گرچه تمام مراتب فرمانرواييت گرانمايه است خدايا
اِنّي اَسْئَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِاَعْلاهُ وَكُلُّ
از تو خواهم به همه مراتب فرمانرواييت خدايا از تو خواهم به والاترين مقام بلندت گرچه همه
عُلُوِّكَ عالٍ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ
مراتب آن والاست خدايا از تو خواهم به همه مراتب بلنديت خدايا از تو خواهم به حق
مَنِّكَ بِاَقْدَمِهِ وَكُلُّ مَنِّكَ قَديمٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ اَللّهُمَّ
قديمترين نعمتت گرچه همه نعمتهايت قديم است خدايا از تو خواهم به حق نعمتهايت خدايا
اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ آياتِكَ بِاَكْرَمِها وَكُلُّ آياتِكَ كَريمَةٌ اَللّهُمَّ اِنّي
از تو خواهم به حق گرامي ترين آياتت گرچه همه آيات تو گرامي است خدايا از تو
اَسْئَلُكَ بِآياتِكَ كُلِّها اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِما اَنْتَ فيهِ مِنَ الشَّاْنِ
خواهم به حق همه آياتت خدايا از تو خواهم بدانچه در آني از شاءن
وَالْجَبَرُوتِ وَاَسْئَلُكَ بِكُلِّ شَاْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَها اَللّهُمَّ اِنّي
و مقام و بزرگي واز تو خواهم به هر شاءن و مقامي جدا و بهر بزرگي جداگانه خدايا از تو
اَسْئَلُكَ بِما تُجيبُني [بِهِ] حينَ اَسْئَلُكَ فَاَجِبْني يا اَللّهُ پس هر حاجت كه
خواهم به آنچه اجابت كني دعايم را هنگامي كه از تو خواهم كه اجابت كني اي خدا * * * * * * * * * * * * * *
داري از خدا بطلب كه البتّه برآورده است
دعاي ابوحمزه ثمالي
چهارم در مصباح شيخ است كه روايت كرده ابو حمزه ثمالي كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام درماه رمضان بيشتر از شب را نماز مي كرد و چون سحرمي شد اين دعا را مي خواند: اِلهي لا تُؤَدِّبْني بِعُقوُبَتِكَ وَلا تَمْكُرْ بي في
* * * * * * * * * * * * خدايا مرا به مجازات و عقوبتت ادب مكن و مكر مكن به من
حيلَتِكَ مِنْ اَيْنَ لِيَ الْخَيْرُ يا رَبِّ وَلا يوُجَدُ اِلاّ مِنْ عِنْدِكَ وَمِنْ اَيْنَ
با حيله ات از كجا خيري بدست آورم اي پروردگار من با اينكه خيري يافت نشود جز در پيش تو و از كجا
لِيَ النَّجاةُ وَلا تُسْتَطاعُ اِلاّ بِكَ لاَ الَّذي اَحْسَنَ اسْتَغْني عَنْ عَوْنِكَ
نجاتي برايم باشد با اينكه نجاتي نتوان يافت جز به كمك تو نه آن كس كه نيكي كند بي نياز است از كمك تو
وَرَحْمَتِكَ وَلاَ الَّذي اَسآءَ وَاجْتَرَءَ عَلَيْكَ وَلَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ
و رحمتت و نه آنكس كه بد كند و دليري بر تو كند و خوشنوديت نجويد از تحت قدرت تو بيرون رود
قُدْرَتِكَ يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ بگويد تا آنكه نفس قطع شود [بِكَ] عَرَفْتُكَ
اي پروردگار من ... * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بوسيله خودت من ترا شناختم
وَاَنْتَ دَلَلْتَني عَلَيْكَ وَدَعَوْتَني اِلَيْكَ وَلَوْلا اَنْتَ لَمْ اَدْرِ ما اَنْتَ
و تو مرا برخود راهنمايي كردي و بسوي خود خواندي و اگر تو نبودي من ندانستم كه تو كسيتي
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي اَدْعوُهُ فَيُجيبُني وَاِنْ كُنْتُ بَطيَّئاً حينَ يَدْعوُني
ستايش خدايي را كه مي خوانمش و او پاسخم دهد و اگرچه وقتي مي خواندم بكندي به درگاهش روم
وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي اَسْئَلُهُ فَيُعْطيني وَاِنْ كُنْتُ بَخيلاً حينَ يَسْتَقْرِضُني
و ستايش خدايي را كه مي خواهم از او و به من عطا مي كند و اگرچه در هنگامي كه او از من چيزي قرض خواهد من بخل كنم
وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي اُناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتي وَاَخْلوُ بِهِ حَيْثُ شِئْتُ
و ستايش خدايي را كه هرگاه براي حاجتي بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براي
لِسِرِّي بِغَيْرِ شَفيعٍ فَيَقْضي لي حاجَتي اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي لا اَدْعُو غَيْرَهُ
راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد ستايش خدايي را كه جز او
وَلَوْ دَعَوْتُ غَيْرَهُ لَمْ يَسْتَجِبْ لي دُعاَّئي وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي لا اَرْجُو
كسي را نخوانم و اگر غير او ديگري را مي خواندم دعايم را مستجاب نمي كرد و ستايش خدايي را كه بجز او
غَيْرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيْرَهُ لاَخْلَفَ رَجآئي وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي وَكَلَني
اميد ندارم و اگر به غير او اميدي داشتم نااميدم مي كرد و ستايش خدايي را كه مرا به حضرت خود
اِلَيْهِ فَاَكْرَمَني وَلَمْ يَكِلْني اِلَي النّاسِ فَيُهينُوني وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي
واگذار كرده و از اين رو به من اكرام كرده و به مردم واگذارم نكرده كه مرا خواركنند و ستايش خدايي را كه
تَحَبَّبَ اِلَيَّ وَهُوَ غَنِيُّ عَنّي وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي يَحْلُمُ عَنّي حَتّي كَاَنّي
با من دوستي كند در صورتي كه از من بي نياز است و ستايش خدايي را كه نسبت به من بردباري كند تا به جايي كه
لا ذَنْبَ لي فَرَبّي اَحْمَدُ شَي ءٍ عِنْدي وَاَحَقُّ بِحَمْدي اَللّهُمَّ اِنّي اَجِدُ
گويا گناهي ندارم پس پروردگار من ستوده ترين چيزها است نزد من و به ستايش من سزاوارتر است خدايا من همه راههاي
سُبُلَ الْمَطالِبِ اِلَيْكَ مُشْرَعَةً وَمَناهِلَ الرَّجآءِ اِلَيْكَ مُتْرَعَةً
مقاصد را به سوي تو باز مي بينم و چشمه هاي اميد را بسويت سرشار مي يابم
وَالاِْسْتِعانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ اَمَّلَكَ مُباحَةً وَاَبْوابَ الدُّعآءِ اِلَيْكَ
و ياري جستن به فضل تو براي آرزومندانت مباح و بي مانع است و درهاي دعاي بسوي تو براي
لِلصّارِخينَ مَفْتوُحَةً وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرّاجي بِمَوْضِعِ اِجابَةٍ وَلِلْمَلْهوُفينَ
فريادكنندگان باز است و به خوبي مي دانم كه تو براي اجابت شخص اميدوار آماده اي و براي فريادرسي اندوهگينان
بِمَرْصَدِ اِغاثَةٍ وَاَنَّ فِي اللَّهْفِ اِلي جوُدِكَ وَالرِّضا بِقَضآئِكَ عِوَضاً
مهياي فريادرسي هستي و براستي مي دانم كه در پناهندگي به جود و كرمت و خوشنودي به قضا و قدرت عوضي است
مِنْ مَنْعِ الْباخِلينَ وَمَنْدوُحَةً عَمّا في اَيْدِي الْمُسْتَاْثِرينَ وَاَنَّ
از جلوگيري كردن بخيلان و گشايشي است از احتياج بدانچه در دست دنياطلبان است و براستي
الرّاحِلَ اِلَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ وَاَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ اِلاّ اَنْ
كوچ كننده به درگاهت راهش نزديك است و مسلما تو از خلق خود در حجاب نشوي مگر آنكه
تَحْجُبَهُمُ الاْعمالُ دوُنَكَ وَقَدْ قَصَدْتُ اِلَيْكَ بِطَلِبَتي وَتَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ
كردارشان ميان آنها و تو حاجب شود و من با مطلبي كه دارم قصد تو را كرده
بِحاجَتي وَجَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتي وَبِدُعآئِكَ تَوَسُّلي مِنْ غَيْرِ
و با حاجت خود رو به درگاه تو آوردم و استغاثه ام را به درگاه تو قرار دادم و دعاي تو را دست آويز خود كردم بي آنكه من
اسْتِحْقاقٍ لاِسْتِماعِكَ مِنّي وَلاَ اسْتيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّي بَلْ لِثِقَتي
استحقاق داشته باشم كه تو از من بشنوي و نه مستوجب آنم كه از من بگذري بلكه بدان اعتمادي كه من
بِكَرَمِكَ وَسُكوُني اِلي صِدْقِ وَعْدِكَ وَلَجَائ اِليَ الاْ يمانِ
به كرم تو دارم و آن اطميناني كه به درستي وعده ات دارم و به خاطر پناهندگيم به ايمان
بِتَوْحيدِكَ وَيَقيني بِمَعْرِفَتِكَ مِنّي اَنْ لا رَبَّ [لي ] غَيْرُكَ وَلا اِلهَ اِلاّ
و اعتقادي كه بر يگانگي تو دارم و يقيني كه به معرفت و شناسايي تو دارم كه مي دانم پروردگاري غير
اَنْتَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُكَ حَقُّ وَوَعْدُكَ
تو نيست و معبودي جز تو وجود ندارد يگانه اي كه شريكي برايت نيست خدايا تو فرمودي و گفتارت حق و وعده ات
صِدْقٌ وَاسْئَلوُا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَ اللّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً وَلَيْسَ مِنْ
راست است (كه فرمودي ) و درخواست كنيد خدا را از فضلش كه براستي او به شما مهربان است
و درخواست كنيد خدا را از فضلش كه براستي او به شما مهربان استو رسم تو چنان نيستصِفاتِكَ يا سَيِّدي اَنْ تَاْمُرَ بِالسُّؤ الِ وَتَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَاَنْتَ الْمَنّانُ
اي آقاي من كه دستور سؤ ال بدهي ولي از عطا و بخشش دريغ نموده و خودداري كني و تويي بخشاينده
بِالْعَطِيّاتِ عَلي اَهْلِ مَمْلَكَتِكَ وَالْعائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِكَ اِلهي
به عطايا بر اهل كشور خود و متوجه بدانها به مهرباني و راءفتت خدايا
رَبَّيْتَني في نِعَمِكَ وَاِحْسانِكَ صَغيراً وَنَوَّهْتَ بِاسْمي كَبيراً فَيامَنْ
مرا در خردسالي در نعمتها و احسان خويش پروريدي و در بزرگي نامم را بر سر زبانها بلند كردي پس اي كه
رَبّاني فِي الدُّنْيا بِاِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ وَاَشارَ لي فِي الاْخِرَةِ
در دنيا مرا به احسان و فضل و نعمتهاي خود پروريدي و براي آخرتم
اِلي عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ مَعْرِفَتي يا مَوْلايَ دَليلي عَلَيْكَ وَحُبّي لَكَ شَفيعي
به عفو وكرم اشارت فرمودي اي مولاي من شناساييم به تو راهنماي من بسوي تو است و محبتي كه به تو دارم شفيع من است
اِلَيْكَ وَاَنَا واثِقٌ مِنْ دَليلي بِدَلالَتِكَ وَساكِنٌ مِنْ شَفيعي اِلي
به درگاهت و من از راهنمايي كردن اين دليلم بسوي تو مطمئنم و از پذيرفتن شفيعم از جانب تو
شَفاعَتِكَ اَدْعوُكَ يا سَيِّدي بِلِسانٍ قَدْ اَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ اُناجيكَ
آسوده خاطرم مي خوانمت اي آقاي من به زباني كه گناه لالش كرده پروردگارا با تو راز گويم
بِقَلْبٍ قَدْ اَوْبَقَهُ جُرْمُهُ اَدْعوُكَ يا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِياً خآئِفاً اِذا
بوسيله دلي كه جنايت به هلاكتش كشانده مي خوانمت اي پروردگار من هراسان و خواهان و اميدوار و ترسان ،
رَاَيْتُ مَوْلايَ ذُنوُبي فَزِعْتُ وَاِذا رَاَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ فَاِنْ عَفَوْتَ
اي مولاي من هنگامي كه گناهانم را مشاهده مي كنم هراسان شوم و چون بزرگواري تو را بينم به طمع افتم خدايا اگر بگذري
فَخَيْرُ راحِمٍ وَاِنْ عَذَّبْتَ فَغَيْرُ ظالِمٍ حُجَّتي يا اَللّهُ في جُرْاَتي عَلي
بهترين مهرورزي و اگر عذاب كني ستم نكرده اي ، دليل و بهانه من اي خدا در اينكه دليري كنم
مَسْئَلَتِكَ مَعَ اِتْياني ما تَكْرَهُ جُودُكَ وَكَرَمُكَ وَعُدَّتي في شِدَّتي مَعَ
در سؤ ال كردن از تو با اينكه رفتارم خوشايند تو نيست همان جود و كرم تو است و ذخيره من در سختيم با
قِلَّةِ حَيائي رَاْفَتُكَ وَرَحْمَتُكَ وَقَدْ رَجَوْتُ اَنْ لا تَخيبَ بَيْنَ ذَيْنِ
بي شرمي من همان راءفت و مهرباني تو است و براستي اميدوارم كه نوميد مكني ميان اين وآ ن آروزيم را
وَذَيْنِ مُنْيَتي فَحَقِّقْ رَجآئي وَاسْمَعْ دُعآئي يا خَيْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ
پس اميدم را صورت عمل ده و دعايم را شنيده گير اي بهترين كسي كه خوانندگان بخوانندش
وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ عَظُمَ يا سَيِّدي اَمَلي وَسآءَ عَمَلي فَاَعْطِني
و برتر كسي كه اميدواران بدو اميد دارند اي آقايم آرزويم بزرگ و عملم زشت است پس تو
مِنْ عَفْوِكَ بِمِقْدارِ اَمَلي وَلا تُؤ اخِذْني بِاَسْوَءِ عَمَلي فَاِنَّ كَرَمَكَ
از عفو خويش به اندازه آرزويم به من بده و مرا به بدترين عملم مؤ اخذه مكن زيرا كرم تو برتر است
يَجِلُّ عَنْ مُجازاةِ الْمُذْنِبينَ وَحِلْمَكَ يَكْبُرُ عَنْ مُكافاةِ الْمُقَصِّرينَ
از مجازات گنهكاران و بردباريت بزرگتر است از مكافات تقصيركاران
وَاَنَا ياسَيِّدي عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ
و من اي آقايم به فضلت پناهنده گشته و از تو بسوي خودت گريخته ام و خواستارم آنچه را وعده كردي از
الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً وَما اَنَا يا رَبِّ وَما خَطَري هَبْني
چشم پوشي نسبت به كسي كه خوش گمان به تو است ، من چه ام پروردگارا؟ و چه اهميتي دارم ؟ مرا
بِفَضْلِكَ وَتَصَدَّقْ عَلَيَّ بِعَفْوِكَ اَيْ رَبِّ جَلِّلْني بِسَِتْرِكَ وَاعْفُ عَنْ
به فضل خويش ببخش با عفو خود بر من نيكي كن و منت گذار، پروردگارا مرا به پوشش خود بپوشان
تَوْبيخي بِكَرَمِ وَجْهِكَ فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلي ذَنْبي غَيْرُكَ ما فَعَلْتُهُ
و به كرم ذاتت از سرزنش كردن من درگذر پس اگر ديگري جز تو بر گناهم آگاه مي شد آن گناه را انجام نمي دادم
وَلَوْ خِفْتُ تَعْجيلَ الْعُقوُبَةِ لاَ اجْتَنَبْتُهُ لا لاِنَّكَ اَهْوَنُ النّاظِرينَ وَاَخَفُّ
و اگر از زود به كيفر رسيدن مي ترسيدم باز هم خودداري مي كردم و اينكه با اين وصف گناه كردم نه براي آن بود كه تو سبكترين بينندگاني
الْمُطَّلِعينَ [عَلَيَّ] بَلْ لاِنَّكَ يارَبِّ خَيْرُ السّاتِرينَ وَاَحْكَمُ الْحاكِمينَ
و يا بي مقدارترين مطلعين هستي بلكه براي آن بود كه تو اي پروردگار من بهترين پوشندگان و حكم كننده ترين حاكمان
وَاَكْرَمُ الاْكْرَمينَ سَتّارُ الْعُيوُبِ غَفّارُ الذُّنوُبِ عَلاّمُ الْغُيوُبِ تَسْتُرُ
و گرامي ترين گراميان و پوشاننده عيوب و آمرزنده گناهاني گناه را به كرمت مي پوشاني
الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ وَتُؤَخِّرُ الْعُقوُبَةَ بِحِلْمِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلي حِلْمِكَ بَعْدَ
و كيفر را به واسطه بردباريت به تاءخير اندازي پس تو را ستايش سزا است بر بردباريت پس
عِلْمِكَ وَعَلي عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكَ وَيَحْمِلُني وَيُجَرِّئُني عَلي
از دانستن و بر گذشتت پس از توانايي داشتن و همين گذشت تو از من مرا وادار كرده و دلير ساخته بر
مَعْصِيَتِكَ حِلْمُكَ عَنّي وَيَدْعوُني اِلي قِلَّةِ الْحَيآءِ سَِتْرُكَ عَلَيَّ
نافرمانيت و همان پرده پوشيت بر من مرا به بي شرمي واداشته
وَيُسْرِعُني اِلَي التَّوَثُّبِ عَلي مَحارِمِكَ مَعْرِفَتي بِسَعَةِ رَحْمَتِكَ
و همان معرفتي كه من به فراخي رحمتت دارم و بزرگي عفوت مرا بدست زدن به كارهاي حرام شتابان مي كند
وَعَظيمِ عَفْوِكَ يا حَليمُ يا كَريمُ يا حَيُّ يا قَيُّومُ يا غافِرَ الذَّنْبِ يا
اي بردبار اي بزرگوار اي زنده و اي پاينده اي آمرزنده گناه اي
قابِلَ التَّوْبِ يا عَظيمَ الْمَنِّ يا قَديمَ الاِْحسانِ اَيْنَ سَِتْرُكَ الْجَميلُ
پزيرنده گناه اي بزرگ نعمت اي ديرينه احسان كجاست پرده پوشي زيبايت ؟
اَيْنَ عَفْوُكَ الْجَليلُ اَيْنَ فَرَجُكَ الْقَريبُ اَيْنَ غِياثُكَ السَّريعُ اَيْنَ
كجاست گذشت بزرگت ؟ كجاست گشايش نزديكت ؟ كجاست فريادرسي فوريت ؟ كجاست
رَحْمَتُكَ الْواسِعَةُ اَيْنَ عَطاياكَ الْفاضِلَةُ اَيْنَ مَواهِبُكَ الْهَنيئَةُ اَيْنَ
رحمت وسيعت ؟ كجاست عطاهاي برجسته ات ؟ كجاست بخششهاي دلچسبت ؟ كجاست
صَنائِعُكَ السَّنِيَّةُ اَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظيمُ اَيْنَ مَنُّكَ الْجَسيمُ اَيْنَ
نيكي هاي شايانت ؟ كجاست فضل عظيمت ؟ كجاست نعمت بزرگت ؟ كجاست
اِحْسانُكَ الْقَديمُ اَيْنَ كَرَمُكَ يا كَريمُ بِهِ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ فَاسْتَنْقِذْني وَبِرَحْمَتِكَ
احسان ديرينه ات ؟ كجاست كرمت ؟ اي كريم بدان (چه گفتم ) و به محمد و آل محمد مرا نجات ده و به رحمتت
فَخَلِّصْني يا مُحْسِنُ يا مُجْمِلُ يا مُنْعِمُ يا مُفْضِلُ لَسْتُ اَتَّكِلُ فِي
خلاصم كن اي نيكو اي نيكو بخش اي نعمت ده اي زياده بخش چنان نيست كه من براي
النَّجاةِ مِنْ عِقابِكَ عَلي اَعْمالِنا بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنا لاِنَّكَ اَهْلُ التَّقْوي
نجات از عقاب تو به كارهامان تكيه كنم بلكه به فضلي كه بر ما داري تكيه زنم زيرا تو اهل تقوي
وَاَهْلُ الْمَغْفِرَةِ تُبْدِئُ بِالاِْحْسانِ نِعَماً وَتَعْفوُ عَنِ الذَّنْبِ كَرَماً فَما
و شايسته آمرزشي آغاز كني به احسان از روي نعمت بخشي و گذشت كني از گناه از روي كرم و بزرگواري و با اين وضع
نَدْري ما نَشْكُرُ اَجَميلَ ما تَنْشُرُ اَمْ قَبيحَ ما تَسْتُرُ اَمْ عَظيمَ ما اَبْلَيْتَ
ما ندانيم كداميك را سپاس گوييم : آن نيكيها كه پراكنده كني يا زشتيها كه بپوشاني يا بزرگ آزمايشت
وَاَوْلَيْتَ اَمْ كَثيرَ ما مِنْهُ نَجَّيْتَ وَعافَيْتَ يا حَبيبَ مَنْ تَحَبَّبَ اِلَيْكَ
و شايستگي نعمتت يا آن همه چيزهايي كه ما را از آن نجات داده و عافيت دادي اي دوست كسي كه با تو دوستي كند
وَيا قُرَّةَ عَيْنِ مَنْ لاذَبِكَ وَانْقَطَعَ اِلَيْكَ اَنْتَ الْمُحْسِنُ وَنَحْنُ
و اي نور ديده كسي كه پناه به تو آرد و از ديگران ببرد تويي نيكوكار و ماييم
الْمُسيئَّوُنَ فَتَجاوَزْ يا رَبِّ عَنْ قَبيحِ ما عِنْدَنا بِجَميلِ ما عِنْدَكَ وَاَيُّ
گنهكار پس درگذر اي پروردگار از زشتيهاي ما به نيكيهاي خود و كدام
جَهْلٍ يا رَبِّ لا يَسَعُهُ جوُدُكَ اَوْ اَيُّ زَمانٍ اَطْوَلُ مِنْ اَناتِكَ وَما قَدْرُ
ناداني است اي پروردگار كه جود تو فرايش نگيرد و چه روزگاري درازتر از زمان بردباري تو است و چه ارزشي دارد
اَعْمالِنا في جَنْبِ نِعَمِكَ وَكَيْفَ نَسْتَكْثِرُ اَعْمالاً نُقابِلُ بِها كَرَمَكَ بَلْ
اعمال ما در جنب نعمتهايت و چگونه زياد بشمريم اعمال (بدمان ) را كه بتوانيم آنها را برابر با كرم تو كنيم بلكه
كَيْفَ يَضيقُ عَلَي الْمُذْنِبينَ ما وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِكَ يا واسِعَ
چگونه ممكن است ميدان بر گنهكاران تنگ شود با آن رحمت وسيعت
الْمَغْفِرَةِ يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ فَوَ عِزَّتِكَ يا سَيِّدي لَوْ نَهَرْتَني
كه ايشان را فراگرفته اي وسيع آمرزش اي دو دستت به رحمت باز سوگند به عزتت اي آقاي من اگرچه برانيم
ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِمَا انْتَهي اِلَيَّ مِنَ
من از در خانه ات برنخيزم و از تملق و چاپلوسيت دست برندارم چون
الْمَعْرِفَةِ بِجوُدِكَ وَكَرَمِكَ وَاَنْتَ الْفاعِلُ لِما تَشآءُ تُعَذِّبُ مَنْ تَشآءُ
اطلاع از جود و كرمت پيدا كرده ام و تويي كننده هرچه بخواهي عذاب كني هركه را خواهي
بِما تَشآءُ كَيْفَ تَشآءُ وَتَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ كَيْفَ تَشآءُ لا
بهرچه خواهي بهرطور كه خواهي و رحم كني هر كه را خواهي بهرچه خواهي هرطور كه خواهي
تُسْئَلُ عَنْ فِعْلِكَ وَلا تُنازَعُ في مُلْكِكَ وَلا تُشارَكُ في اَمْرِكَ وَلا
بازپرسي از كار تو نشود و نزاعي در فرمانرواييت رخ ندهد و شريكي در كارت نباشد
تُضآدُّ في حُكْمِكَ وَلا يَعْتَرِضُ عَلَيْكَ اَحَدٌ في تَدْبيرِكَ لَكَ الْخَلْقُ
و ضدّيتي در حكمت نباشد و كسي نيست كه در تدبير تو بر تو اعتراض كند آفرينش
وَالاْمْرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمينَ يا رَبِّ هذا مَقامُ مَنْ لاذَبِكَ
و دستور از تو است برتر است خدا پروردگار جهانيان پروردگارا اين جايگاه كسي است كه به تو
وَاسْتَجارَ بِكَرَمِكَ وَاَلِفَ اِحْسانَكَ وَنِعَمَكَ وَاَنْتَ الْجَوادُ الَّذي
روي آورده و به كرمت پناه جسته و به احسان و نعمتت خو گرفته و تويي بخشاينده اي كه
لايَضيقُ عَفْوُكَ وَلا يَنْقُصُ فَضْلُكَ وَلا تَقِلُّ رَحْمَتُكَ وَقَدْ تَوَثَّقْنا
تنگ نايد عفوت و كاهش نيابد فضل و بخششت و كم نگردد مهر و رحمتت و ما
مِنْكَ بِالصَّفْحِ الْقَديمِ وَالْفَضْلِ الْعَظيمِ وَالرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ اَفَتَُراكَ يا
بدان چشم پوشي ديرينه و فضل عظيمت و رحمت پهناورت اعتماد كرده ايم آيا چنان مي بيني
رَبِّ تُخْلِفُ ظُنوُنَنا اَوْ تُخَيِّبُ آمالَنا كَلاّ يا كَريمُ فَلَيْسَ هذا ظَنُّنا بِكَ
پروردگارا كه برخلاف گمانهاي ما رفتار كني يا آرزوهايمان نوميد كني ؟ هرگز! اي كريم چون ما چنين گماني به تو نداريم
وَلا هذا فيكَ طَمَعُنا يا رَبِّ اِنَّ لَنا فيكَ اَمَلاً طَويلاً كَثيراً اِنَّ لَنا فيكَ
و طمع ما درباره تو اينگونه نيست پروردگارا براستي ما درباره تو آرزوي دراز و بسياري داريم براستي ما نسبت به تو
رَجآءً عَظيماً عَصَيْناكَ وَنَحْنُ نَرْجوُ اَنْ تَسْتُرَ عَلَيْنا وَدَعَوْناكَ وَنَحْنُ
اميد بزرگ و زيادي داريم ، تو را نافرماني كرديم ولي اميدواريم كه تو بپوشاني بر ما و خوانديم تو را و اميدواريم
نَرْجوُ اَنْ تَسْتَجيبَ لَنا فَحَقِّقْ رَجآئَنا مَوْلانا فَقَدْ عَلِمْنا ما نَسْتَوْجِبُ
كه تو اجابت كني مارا پس اميد ما را تحقق بخش اي مولاي ما كه براستي ما مي دانيم كه به اعمالمان مستوجب چه (پاداشي )
بِاَعْمالِنا وَلكِنْ عِلْمُكَ فينا وَعِلْمُنا بِاَنَّكَ لا تَصْرِفُنا عَنْكَ وَاِنْ كُنّا
هستيم ولي علم تو درباره ما و علم ما درباره تو اين است كه ما را از درگاهت نراني و اگرچه ما
غَيْرَ مُسْتَوْجِبينَ لِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجوُدَ عَلَيْنا وَعَلَي الْمُذْنِبينَ
مستوجب رحمت تو نيستيم ولي تو شايسته آني كه بر ما بخشش كني و بر گنهكاران
بِفَضْلِ سَعَتِكَ فَامْنُنْ عَلَيْنا بِما اَنْتَ اَهْلُهُ وَجُدْ عَلَيْنا فَاِنّا مُحْتاجوُنَ
به فضل وسيعت توجه فرمايي پس بر ما منت گذار بدانچه تو شايسته آني و بر ما جود كن كه ما نيازمند
اِلي نَيْلِكَ يا غَفّارُ بِنوُرِكَ اهْتَدَيْنا وَبِفَضْلِكَ اسْتَغْنَيْنا وَبِنِعْمَتِكَ
عطاي توييم اي آمرزنده به نور تو راه يافتيم و به فضل تو بي نيازي جستيم و به نعمت تو
اَصْبَحْنا وَاَمْسَيْنا ذُنوُبُنا بَيْنَ يَدَيْكَ نَسْتَغْفِرُكَ الّلهُمَّ مِنْها وَنَتوُبُ
صبح و شام كرديم گناهان ما پيش روي تو است كه ما از آنها آمرزش خواهيم و بسويت توبه كنيم
اِلَيْكَ تَتَحَبَّبُ اِلَيْنا بِالنِّعَمِ وَنُعارِضُكَ بِالذُّنوُبِ خَيْرُكَ اِلَيْنا نازِلٌ
تو با نعمتهايت بر ما دوستي كني و ما به گناهان با تو معارضه و برابري كنيم خير تو بر ما نازل گردد
وَشَّرُنا اِلَيْكَ صاعِدٌ وَلَمْ يَزَلْ وَلا يَزالُ مَلَكٌ كَريمٌ يَاْتيكَ عَنّا بِعَمَلٍ
و در برابر شرّ ما بسوي تو بالا آيد و تو هميشه تا بوده و هست پادشاه بزرگوار و كريمي بوده اي كه از جانب ما كارهاي
قَبيحٍ فَلا يَمْنَعُكَ ذلِكَ مِنْ اَنْ تَحوُطَنا بِنِعَمِكَ وَتَتَفَضَّلَ عَلَيْنا بِآلاَّئِكَ
زشت بسوي تو آيد ولي آنها جلوگيريت نكند از اينكه ما را به نعمتهاي خود فراگيري و خود بر ما تفضل كني
فَسُبْحانَكَ ما اَحْلَمَكَ وَاَعْظَمَكَ وَاَكْرَمَكَ مُبْدِئاً وَمُعيداً تَقَدَّسَتْ
پس منزهي تو كه چقدر بردباري و چه بزرگ و كريمي چه در آغاز (نعمت ) و چه در ادامه آن نامهايت مقدس
اَسْمآئُكَ وَجَلَّ ثَناؤُكَ وَكَرُمَ صَنائِعُكَ وَفِعالُكَ اَنْتَ اِلهي اَوْسَعُ
و ستايشت ارجمند است و كارها و رفتارت گرانبها است فضل تو اي معبود من
فَضْلاً وَاَعْظَمُ حِلْماً مِنْ اَنْ تُقايِسَني بِفِعْلي وَخَطيَّئَتي فَالْعَفْوَ الْعَفْوَ
وسيعتر و بردباريت بزرگتر از آنست كه مرا به كردار و گناهم بسنجي از من درگذر درگذر
الْعَفْوَ سَيِّدي سَيِّدي سَيِّدي اَللّهُمَّ اشْغَلْنا بِذِكْرِكَ وَاَعِذْنا مِنْ
درگذر اي آقاي من ... آقاي من ... آقاي من خدايا ما را به ذكر خود مشغول كن و از
سَخَطِكَ وَاَجِرْنا مِنْ عَذابِكَ وَارْزُقْنا مِنْ مَواهِبِكَ وَاَنْعِمْ عَلَيْنا مِنْ
خشمت پناهمان ده و از عذابت امانمان ده و از بخششهايت روزيمان گردان و از
فَضْلِكَ وَارْزُقْنا حَجَّ بَيْتِكَ وَزِيارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ وَرَحْمَتُكَ
فضل خود بر ما انعام كن و روزي ما كن حج خانه ات و زيارت قبر پيامبرت را كه درود تو و رحمت
وَمَغْفِرَتُكَ وَرِضْوانُكَ عَلَيْهِ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِهِ اِنَّكَ قَريبٌ مُجيبٌ
و آمرزش و خوشنوديت بر او و بر خاندانش باد كه براستي تو به خلق نزديكي و اجابت كننده دعايي
وَارْزُقْنا عَمَلاً بِطاعَتِكَ وَتَوَفَّنا عَلي مِلَّتِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَّي اللّهُ
و عمل به طاعتت را روزي ما گردان و بر كيش خودت و روش پيامبرت - كه درود تو
عَلَيْهِ وَالِهِ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي وَلِوالِدَيَّ وَارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيراً
بر او و آلش باد - ما را بميران خدايا بيامرز مرا و پدر و مادرم را و برايشان رحم كن چنانچه مرا در كودكي پروريدند
اِجْزِهما بِالاِْحسانِ اِحْساناً وَبِالسَّيِّئاتِ غُفْراناً اَللّهُمَّ اغْفِرْ
و پاداششان بده در برابر نيكي به نيكي و در مقابل بديها به آمرزش خدايا بيامرز
لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ الاْحيآءِ مِنْهُمْ وَالاْمواتِ وَتابِعْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ
مردان و زنان باايمان را چه زندگانشان و چه مردگانشان را و پيوند ده ميان ما و ايشان را
بِالْخَيْراتِ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنا وَمَيِّتِنا وَشاهِدِنا وَغآئِبِنا ذَكَرِنا وَاُنْثانا
در نيكيها خدايا بيامرز زنده ما و مرده ما و حاضر ما و غائب ما، مرد ما و زن ما را؛