بخش 6
مشعر وادی محسِّر سرزمین آرزوها پیکار قربانی مبارزهای دیگر روز یازدهم مسجد خَیف چهرة دیگر منا
شود.
هوا كمي سرد است و حاجيان در گروههاي چند نفري در گوشه و كنار، پتو يا تكه مقوايي انداختهاند و استراحت ميكنند. برخي نيز نماز ميخوانند و گروهي در تپههاي اطراف، به دنبال سنگريزه هستند. خواستم بخوابم امّا خوابم نبرد. از يك طرف سرما و از طرف ديگر حال و هواي مشعر و اين جمعيت انبوه كه در اين سرزمين خشك و بيآب و علف به فرمان خدا زمينگير شدهاند، فكرم را به خود مشغول كرده است. هوا بسيارسرد است و دارم ميلرزم. شايد از ضعف هم باشد. از شب نهم ديگر درست نخوابيدهام. اما براي نوشتن بد نيست...
مشعر، بر وزن مفعل به معناي محل شعور؛ يعني مكان انديشيدن و تفكر. عرفات مكان شناخت بود و مشعر محل انديشه و فكر؛ و خود تبلوري از نگاه دين مبين اسلام به انديشه و تفكر.
خداوند در قرآن فرموده است: (فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ).(1)
پس مشعر نيز محل راز و نياز است. به گفتة نراقي در «جامع السعادات»:
و چون از عرفات برگردد و داخل مشعر شود، بايد به ياد آرد كه